حضرت یوسف علیه السلام: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==پانویس== +== پانویس ==))
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{نبوت}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = پیامبران | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[حضرت یوسف در قرآن]] - [[حضرت یوسف در علوم قرآنی]] - [[حضرت یوسف در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[حضرت یوسف در قرآن]] - [[حضرت یوسف در علوم قرآنی]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
== مقدمه ==
یکی از [[پیامبران الهی]] در میان [[بنی اسرائیل]]، [[فرزند]] [[حضرت یعقوب]]. وی که بسیار زیبا و مورد علاقه [[پدر]] بود و در کنعان می‌‌زیست، مورد [[حسد]] برادرانش قرار گرفت، او را در [[کودکی]] به بهانه بازی به صحرا برده در [[چاه]] افکندند و به [[پدر]] گفتند که گرگ او را درید. کاروانی او را از [[چاه]] بیرون آورده و در [[مصر]] به عنوان برده فروختند. وی مدتی در خانه [[عزیز مصر]] بود، به بهانه‌ای او را زندانی کردند. پس از سال‌ها وقتی از زندان آزاد شد، در [[مصر]] به [[حکومت]] رسید.
حضرت یوسف یکی از [[پیامبران الهی]] در میان [[بنی اسرائیل]]، [[فرزند]] [[حضرت یعقوب]]. وی که بسیار زیبا و مورد علاقه [[پدر]] بود و در کنعان می‌‌زیست، مورد [[حسد]] برادرانش قرار گرفت، او را در [[کودکی]] به بهانه بازی به صحرا برده در [[چاه]] افکندند و به [[پدر]] گفتند که گرگ او را درید. کاروانی او را از [[چاه]] بیرون آورده و در [[مصر]] به عنوان برده فروختند. وی مدتی در خانه [[عزیز مصر]] بود، به بهانه‌ای او را زندانی کردند. پس از سال‌ها وقتی از زندان آزاد شد، در [[مصر]] به [[حکومت]] رسید.


ماجراهای او و [[خواب]] دیدن و [[حسد]] برادرانش و [[عشق]] [[زلیخا]] و [[جمال]] [[یوسف]] در [[قرآن]] به عنوان احسن القصص آمده است. مدفن او در [[مصر]] و بنا به [[نقلی]] در [[فلسطین]] است.
ماجراهای او و [[خواب]] دیدن و [[حسد]] برادرانش و [[عشق]] [[زلیخا]] و [[جمال]] [[یوسف]] در [[قرآن]] به عنوان احسن القصص آمده است. مدفن او در [[مصر]] و بنا به [[نقلی]] در [[فلسطین]] است.


حضرت یوسف به لحاظ [[زیبایی]] بی‌نظیر و [[پاکدامنی]] و [[ترک گناه]] در عین [[جوانی]] و [[جمال]]، الگوی اهل تقواست. یکی از [[سوره‌های قرآن]] نیز به نام اوست<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[ فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۲۵۴.</ref>.
حضرت یوسف به لحاظ [[زیبایی]] بی‌نظیر و [[پاکدامنی]] و [[ترک گناه]] در عین [[جوانی]] و [[جمال]]، الگوی اهل تقواست. یکی از [[سوره‌های قرآن]] نیز به نام اوست<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۲۵۴.</ref>.
 
[[یعقوب]] [[دوازده]] پسر داشت و از میان آنان یوسف و برادرش «[[بنیامین]]» را بیش از دیگران [[دوست]] می‌داشت و به خصوص یوسف بیش‌تر مورد علاقه وی بود. درباره سبب این [[محبت]] و علاقه در [[قرآن کریم]] چیزی ذکر نشده و در [[روایت‌ها]] نیز علتی برای آن نیامده است، ولی [[مفسران]] گفته‌اند که سبب آن [[کودکی]] و نوباوگی آن دو بوده و معمولاً کسی که چند فرزند دارد به کوچک‌تر بیش از دیگران محبت می‌کند؛ چون معمولاً [[کودک]] احتیاج بیشتری به محبت پدر و مادر دارد. از این رو یعقوب که خود از [[پیغمبران]] بزرگ [[الهی]] است، نوازش و محبت خود را از دو فرزند کوچک و نو رسته‌اش دریغ نمی‌داشت به خصوص که گفته‌اند: مادر این دو یعنی «راحیل» نیز در همان دوران صباوت و کودکی آن دو از [[دنیا]] رفته بود که این خود [[انگیزه]] دیگری برای اظهار محبت و نوازش یعقوب به یوسف و بنیامین بود تا بدین وسیله آن دو را [[دل‌داری]] داده و مانع [[احساس]] [[غربت]] و بی‌مادری آنان شود.
 
و نیز گفته‌اند: علت این که یعقوب، یوسف و برادرش را بیشتر دوست می‌داشت، همان [[نبوغ]] ذاتی و [[تقوا]] و کمالی بود که در آن دو می‌دید. به ویژه در چهره یوسف، [[آینده]] درخشانی را از نظر کمال ظاهری و [[معنوی]] [[پیش‌بینی]] می‌کرد و می‌دانست وی [[وارث]] [[مقام نبوت]] و [[عصمت]] است و [[منصب]] [[هدایت]] و [[رهبری]] [[مردم]] بدو [[تفویض]] می‌شود. خوابی که یوسف دید و برای پدر گفت نیز این پیش‌بینی و نظریه را بیشتر تقویت و [[تأیید]] کرد، از این رو او را بیش‌تر دوست می‌داشت و اظهار علاقه بیش‌تری به او می‌کرد.
 
به هر صورت علت این که یعقوب{{ع}} تفاوت و امتیازی را در محبت به آنان معمول می‌داشت و به خصوص یوسف را بیش از سایر [[برادران]] دوست می‌داشت، [[هوای نفس]] و خواهش [[دل]] نبود، بلکه به سبب [[ایمان]] و تقوا و [[دوستی]] در [[راه خدا]] بود.
 
اما [[برادران یوسف]] به جای این که در جست‌و‌جوی علت اصلی این امتیاز و در [[فکر]] پیدا کردن [[انگیزه]] عمل پدر خردمندشان باشند، روی [[افکار شیطانی]] و [[تصور]] خام و [[نادانی]] خود، این کار پدر را حمل بر [[اشتباه]] و [[گمراهی]] کرده و او را به [[بی‌عدالتی]] متهم ساختند تا جایی که آشکارا گفتند: «یوسف و برادرش نزد پدر محبوب‌تر از ما هستند - با این که ما گروهی نیرومندیم و بهتر می‌توانیم به پدر خود کمک کنیم. به [[راستی]] پدر ما در اشتباه آشکاری است»{{متن قرآن|إِذْ قَالُوا لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}} <ref>«(یاد کن) آنگاه را که گفتند: یوسف و برادر (تنی)‌اش (بنیامین) برای پدرمان از ما دوست‌داشتنی‌ترند با آنکه ما گروهی توانمندیم؛ بی‌گمان پدر ما، در گمراهی آشکاری است» سوره یوسف، آیه ۸.</ref>.
 
خلاصه می‌خواستند بگویند پدر ما، در [[عشق]] و علاقه به یوسف [[زیاده‌روی]] کرده و از حد [[اعتدال]] بیرون رفته است، به حدی که [[نصیحت]] و [[اندرز]] هم در این راه سودی ندارد و ناچار باید برای حل این مشکل راه دیگری پیش گرفت و با دور ساختن یوسف، این اعتدال را ایجاد کرده زیرا «از [[دل]] برود هر آن‌که از دیده برفت».<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۲۱۹.</ref>


== ولادت و نیاکان ==
== ولادت و نیاکان ==
خط ۱۷: خط ۲۴:
== فرزندان ==
== فرزندان ==
== شمایل و صفات ظاهری ==
== شمایل و صفات ظاهری ==
== صفات و ویژگی‌های شخصیتی==
== صفات و ویژگی‌های شخصیتی ==
==قوم و محل سکونت ==
== قوم و محل سکونت ==
===[[قوم یوسف]]===
=== [[قوم یوسف]] ===


== سرگذشت تاریخی ==
== سرگذشت تاریخی ==
== نبوت و رسالت ==
== نبوت و رسالت ==
== امامت و ولایت ==
== امامت و ولایت ==
== علم ویژه الهی==
== علم ویژه الهی ==
== عصمت ==
== عصمت ==
== فضایل و مناقب ==
== فضایل و مناقب ==
== سیره ==
== سیره ==
== اصحاب ==
== اصحاب ==
== مخالفان و دشمنان==
== مخالفان و دشمنان ==
== رحلت و محل دفن ==
== رحلت و محل دفن ==
در احوال [[یعقوب]]{{ع}} آمده است چون آن حضرت از [[دنیا]] رفت، یوسف طبق [[وصیت]] پدر جنازه‌اش را به [[فلسطین]] برد و در کنار [[قبر]] [[ابراهیم]] و [[اسحاق]] [[دفن]] نمود و به [[مصر]] بازگشت. در این که یعقوب پس از ورود به مصر چند سال در آنجا زیست، [[اختلاف]] است. جمع کثیری گفته‌اند مدت توقف آن حضرت در مصر هفده سال بود که پس از آن [[وفات]] نمود.
درباره مدت [[عمر]] یوسف{{ع}} نیز اختلافی در [[روایت‌ها]] و [[تاریخ]] دیده می‌شود برخی ۱۱۰ سال ذکر کرده‌اند و از [[امام صادق]]{{ع}} نیز روایتی طبق این قول هست و جمعی نیز عمر حضرت را ۱۲۰ سال نوشته‌اند.
[[طبرسی]] در [[تفسیر]] خود نقل کرده چون یوسف از دنیا رفت، او را در تابوتی از سنگ مرمر نهاده و میان [[رود نیل]] دفن کردند و علتش این بود که چون یوسف از دنیا رفت، [[مردم مصر]] به [[نزاع]] برخاسته و هر دسته‌ای می‌خواستند تا جنازه آن حضرت را در محله خود دفن کنند و از [[برکت]] آن [[پیکر مطهر]] بهره‌مند گردند و سرانجام [[مصلحت]] دیدند جنازه را در رود نیل دفن کنند تا آب نیل از روی آن بگذرد و به همه [[شهر]] برسد تا [[مردم]] در این بهره یکسان باشند و برکت آن جنازه به طور مساوی به همه مردم برسد و این قبر تا [[زمان]] [[حضرت موسی]]{{ع}} هم‌چنان در رود نیل بود تا وقتی که آن حضرت بیامد و او را از نیل بیرون آورد و به فلسطین برد<ref>مجمع البیان، ج۵، ص۲۶۶.</ref>.
[[مسعودی]] می‌گوید: سبب این که [[موسی]] جنازه یوسف را از مصر حمل کرد، آن بود که [[باران]] بر [[بنی‌اسرائیل]] نیامد. پس [[خدای عزوجل]] به موسی [[وحی]] فرمود جنازه یوسف را بیرون آورد. موسی از [[محل دفن]] یوسف پرسید و کسی از جای آن مطلع نبود تا این که پیرزنی [[نابینا]] و زمین‌گیر از بنی‌اسرائیل را آوردند و او گفت: من جای دفن یوسف را می‌دانم ولی سه [[حاجت]] دارم که باید از [[خدا]] بخواهی آنها را برآورد تا آنجا را به تو نشان دهم: یکی آنکه از این [[بیماری]] [[نجات یافته]] و بتوانم راه بروم، دیگر آنکه [[بینا]] شده و جوانی‌ام بازگردد، سوم آنکه [[خداوند]] جایم را در [[بهشت]] پیش تو قرار دهد.
خداوند به [[موسی]] [[وحی]] فرمود سخنش را بپذیر که ما حاجت‌های او را بر آوردیم. پیرزن [[محل دفن]] یوسف را نشان داد و موسی جنازه را بیرون آورد و به [[فلسطین]] منتقل ساخت<ref>اثبات الوصیة، ص۳۸.</ref>.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۳۲۳.</ref>
==[[خواب]] [[حضرت یوسف]]==
آن‌چه به انجام این نقشه [[ظالمانه]] و [[فکر]] [[شیطانی]] [[برادران]] کمک کرد و مصمّمشان ساخت تا نقشه خود را عملی کنند، خوابی بود که یوسف{{ع}} در همان [[اوان]] [[کودکی]] دید و برای پدر بازگفت. [[یعقوب]]{{ع}} نیز دانست که [[خدای تعالی]] به یوسف [[رفعت]] [[مقام]] داده و او را به [[عظمت]] می‌رساند و [[احساس]] کرد اگر خواب مزبور به [[گوش]] برادران برسد، تعبیر آن را می‌فهمند و از [[برتری]] یوسف بر خود بیمناک می‌گردند و این موضوع به ناراحتی‌های قبلی و حسادتی که به وی داشتند، کمک می‌کند، به طوری که [[تصمیم]] به نابودی و آزارش می‌گیرند، از این رو او را از بازگو کردن و نقل خواب برای برادران برحذر داشت. اما از آنجا که چنین مقدر شده بود یوسف مورد [[اهانت]] و [[آزار]] برادران قرار گیرد و از دامن پر مهر پدر دور و به آن همه [[رنج]] و [[بلا]] [[مبتلا]] گردد، برادران از این خواب مطلع شدند و درباره جدا کردن یوسف از پدر مصمم شدند.
البته درباره این که چگونه موضوع به گوش [[پسران یعقوب]] رسید، در [[روایت‌ها]] [[اختلاف]] است. «[[صدوق]]» و «[[عیاشی]]» از [[امام سجاد]]{{ع}} [[روایت]] کرده‌اند که خود یوسف نتوانست آن را [[کتمان]] کند و سرانجام برای برادرانش گفت<ref>علل الشرائع، ص۲۷ - ۲۸.</ref>.
[[ابن اثیر]] می‌گوید: [[همسر]] یعقوب که هنگام نقل خواب حضور داشت - با این که یعقوب او را از نقل آن برای پسران دیگرش [[نهی]] کرد - آن خواب را برای فرزندانش گفت<ref>الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۱۳۸. </ref>. و اینان بعید دانسته‌اند که خود یوسف خواب را نقل کرده باشد، ولی آنان گویا کودکی وی را از نظر دور داشته و توجه نداشته‌اند که از یوسف در آن سن که برخی هفت سال نوشته‌اند- این مطلب مستبعد نیست و از این رو برخی از تاریخ‌ها و [[تفسیرها]] نیز مانند [[حدیث]] فوق، [[افشای]] آن را به خود یوسف نسبت داده‌اند و در [[تاریخ]] و [[ادبیات]] [[فارسی]] نیز آمده است.
در [[تورات]] نقل شده که یوسف دو بار [[خواب]] دید: بار اول فقط خواب را برای برادرانش گفت و بار دوم (که در [[قرآن کریم]] نقل شده) خواب را برای پدر و [[برادران]] باز گفت و چون پدر آن را شنید به یوسف پرخاش کرد و گفت: این چه خوابی است که دیده‌ای؟ آیا من و مادر و برادرانت برای [[سجده]] به پیش تو خواهیم آمد؟ ولی این مطلب بعید به نظر می‌رسد و با [[آیات کریمه]] [[قرآنی]] هم سازگار نیست.
باری هنگامی که یوسف آن خواب را نقل کرد، [[یعقوب]] [[آینده]] درخشانی را برایش [[پیش‌بینی]] کرد و به طور [[اجمال]] تعبیر آن را بدو گفت و موهبت‌هایی را که از جانب [[خدای تعالی]] در آینده به وی [[عنایت]] خواهد شد گوشزد کرد و قبل از تعبیر، این نکته را به او [[تذکر]] داد و گفت: «ای پسرک من خوابت را برای برادرانت مگو که برای تو نیرنگی می‌اندیشند و به [[راستی]] [[شیطان]] برای [[انسان]] [[دشمن]] آشکاری است» {{متن قرآن|قَالَ يَا بُنَيَّ لَا تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْدًا إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ}} <ref>«گفت: پسرکم! خوابت را برای برادرانت باز مگو که برای تو نیرنگی سخت اندیشند؛ بی‌گمان شیطان، برای آدمی دشمنی آشکار است» سوره یوسف، آیه ۵.</ref>.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۲۲۰.</ref>
===خواب یوسف و تعبیر آن===
قرآن کریم متن خواب یوسف و تعبیر و سفارش پدرش را چنین نقل می‌کند: «یاد کن زمانی را که یوسف به پدرش گفت: ای پدر، من در خواب یازده [[ستاره]] را با [[خورشید و ماه]] دیدم که برای من سجده می‌کنند» {{متن قرآن|إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ}} <ref>«(یاد کن) آنگاه را که یوسف به پدرش گفت: ای پدر! من (در خواب) یازده ستاره و خورشید و ماه را دیدم که برای من فروتن بودند» سوره یوسف، آیه ۴.</ref>. [[یعقوب]]{{ع}} نیز همان گونه که در بالا ذکر شد از نقل آن برای [[برادران]] او را منع کرد و به دنبال آن به او گفت: «و این چنین پروردگارت تو را برمی‌گزیند و از تعبیر خواب‌ها به تو می‌آموزد و نعمتش را بر تو و [[خاندان]] یعقوب تمام می‌کند، به [[راستی]] [[پروردگار]] تو [[دانا]] [[حکیم]] است» {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ مِنْ قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}} <ref>«و بدین گونه پروردگارت تو را برمی‌گزیند و به تو از (دانش) خوابگزاری می‌آموزد و نعمت خویش را بر تو و بر خاندان یعقوب تمام می‌گرداند چنان‌که پیش از این بر پدرانت ابراهیم و اسحاق تمام گردانید که پروردگار تو دانایی فرزانه است» سوره یوسف، آیه ۶. </ref>.
و بدین ترتیب [[استنباط]] و برداشت خود را نیز از این [[خواب]] به او گوشزد فرمود.
[[ابن عباس]] در [[تفسیر آیه]] گفته است: «یوسف در شب جمعه‌ای که مصادف با [[شب قدر]] بود، یازده [[ستاره]] را به خواب دید که از [[آسمان]] فرود آمدند و برای او [[سجده]] کردند و همچنین [[خورشید و ماه]] را دید که از آسمان به زیر آمدند و برایش سجده کردند، خورشید و ماه به پدر و مادرش تعبیر شد و یازده ستاره به برادرانش» سدی نیز گفته است که: «[[خورشید]] پدرش بود و ماه، خاله‌اش بود؛ زیرا مادرش از [[دنیا]] رفته بود»<ref>مجمع البیان، ج۵، ص۲۰۹ - ۲۱۳ و ۲۱۶.</ref>.
در بعضی از [[تفسیرها]] و [[روایت‌ها]] نام‌های آن [[ستارگان]] را نیز از [[رسول خدا]]{{صل}} نقل کرده‌اند که چون مورد [[اختلاف]] بود، از نقل آنها خودداری شد.
[[شیخ صدوق]] در [[علل الشرائع]] و [[عیاشی]] در [[تفسیر]] خود در این باره [[حدیثی]] از [[امام سجاد]]{{ع}} [[روایت]] کرده‌اند که حضرت فرمود: «رسم یعقوب این بود که هر [[روز]] گوسفندی را [[ذبح]] می‌کرد و مقداری از آن را [[صدقه]] می‌داد و مابقی را خود و خاندانش [[مصرف]] می‌کردند، تا این که در [[شب جمعه]]، شخص [[سائل]] با [[ایمانی]]، در حالی که [[روزه]] هم بود، به در خانه‌اش آمد و غذایی از آنها خواست و [[خاندان]] [[یعقوب]] با این که صدای او را شنیدند، ولی گفته‌اش را [[باور]] نکردند و چیزی به او ندادند. سائل وقتی از آنان [[مأیوس]] گردید و [[تاریکی]] شب هم فرا رسید، گریست و از [[گرسنگی]] خود به درگاه [[خدای تعالی]] [[شکایت]] برد و آن شب را گرسنه خوابید و فردای آن [[روز]] را هم روزه گرفت. ولی خاندان یعقوب در آن شب [[سیر]] خفتند و روز دیگر هم مقداری از غذای شب خود را داشتند و همین جریان سبب شد تا [[خداوند]]، یعقوب را به [[فراق]] یوسف [[مبتلا]] سازد، و به یعقوب [[وحی]] شد که آماده بلای من باش و به [[قضا و قدر]] من [[راضی]] باش که تو و فرزندانت را در معرض [[بلا]] و مصیبت‌هایی قرار خواهم داد - و دنبال این مطلب [[امام]]{{ع}} فرمودند- در همان شب بود که یوسف آن [[خواب]] را دید».
نظیر این مطلب از [[ابن عباس]] هم نقل شده است<ref>مجمع البیان، ج۵، ص۲۱۲؛ بحارالانوار، ج۱۲، ص۲۷۶.</ref>. در [[تفسیر عیاشی]] از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] شده که از آن پس منادی یعقوب{{ع}} هر روز صبح فریاد بر می‌آورد: «هر کس روزه نیست در سر غذای ناهار یعقوب حاضر شود». و چون [[شام]] می‌شد باز ندا می‌کرد: «هرکس روزه است در سر غذای شام یعقوب حاضر گردد»<ref>تفسیر عیاشی، ج۲، ص۱۷۸.</ref>.
آری از این نمونه [[غفلت‌ها]] نیز ممکن است برای [[مردم]] ما در هر روز و شب، ده‌ها و بلکه صدها بار اتفاق بیفتد و افراد زیادی در برخورد با ما از [[اخلاق]] و رفتارمان رنجیده و ناراحت شوند و ما در [[وظیفه]] خود به آنان کوتاهی کنیم و این بی‌توجهی روی [[زندگی]] ما اثری نگذارد و دچار [[کیفر]] زودرس آن نشویم، ولی باید بدانیم که حساب [[پیامبران الهی]] و افراد [[مقرب]] درگاه [[حق]] با ما فرق دارد زیرا اولاً: توقعی که [[خدای تعالی]] از آنان دارد، از افرادی معمولی چون ما ندارد؛ ثانیاً: [[خداوند متعال]] آنان را در مورد هرگونه کوتاهی در [[انجام وظیفه]] متنبه می‌سازد تا برای [[رهبری]] دیگران به حد اعلای [[لیاقت]] و کمال برسند و نظیر این گونه [[غفلت‌ها]] دیگر بار از آنها سر نزده و تکرار نشود، اگر چه [[غفلت]] آنان بسیار کوچک و لغزشی قابل [[اغماض]] باشد.
به هر حال [[خواب]] یوسف سرآغاز تحولات بسیاری در [[زندگی]] [[خاندان]] [[یعقوب]] بود و ماجراهای بسیاری در پی داشت که نخستین اثر را روی [[برادران]] گذارد و [[رشک]] و حسدشان را تحریک کرده و یا موجب ازدیاد آن گردید و آنان را به پیاده کردن نقشه خویش - که جدا کردن یوسف از پدرش یعقوب بود - مصمم ساخت.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۲۲۱.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
* [[قوم یوسف]]
* [[قوم یوسف]]
* [[دین یوسف]]
* [[دین یوسف]]
خط ۳۹: خط ۸۰:
* [[برادران یوسف]]
* [[برادران یوسف]]
* [[بنی‌اسرائیل]]
* [[بنی‌اسرائیل]]
{{پایان مدخل‌های وابسته}}
{{پایان مدخل‌ وابسته}}


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
* [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه دینی''']]
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه دینی''']]
# [[پرونده:13681351.jpg|22px]] [[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|'''تاریخ انبیاء''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
[[رده:پیامبران بنی‌اسرائیل]]
[[رده:مدخل ]]
[[رده:پیامبران]]


{{نبوت شناسی}}
{{نبوت شناسی}}
[[رده:پیامبران بنی‌اسرائیل]]
۱۱۲٬۸۶۰

ویرایش