بحث:امامت در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۱: خط ۱۱:


== ضرورت نیاز به حاکم سیاسی ==
== ضرورت نیاز به حاکم سیاسی ==
[[امام امیرالمؤمنین]] {{ع}} وقتى شنيد كه [[خوارج]] مى‏‌گويند، {{عربی|لا حكم الا للّه}}، فرمود: این [[سخن]] حقّى است كه به آن باطلى خواسته شده، آرى، حكم جز از آن [[خدا]] نيست، ولى اينان مى‏‌گويند كه [[امارت]] و حكومت ويژه [[خداوند]] است و بس و حال آنكه [[مردم]] را امير و فرمانروايى بايد، خواه نيكوكار و خواه بدكار، كه [[مؤمن]] در سايه حكومت او به كار خود پردازد و كافر از زندگى خود تمتّع گيرد تا [[زمان]] هر يك به سر آيد، [[حق]] بيت المال [[مسلمانان]] گرد آورده شود و با [[دشمن]] پيكار كنند و راه‌ها [[امن]] گردد و [[حق]] ضعيف را از قوى بستانند و نيكوكار بياسايد و از [[شر]] بدكار آسوده ماند<ref>نهج البلاغه، خطبۀ ۴۰.</ref>.
[[ضرورت حکومت]] برای [[جوامع بشری]] قابل تردید و [[انکار]] نیست و کسی نمی‌تواند وجود آن را مورد مناقشه قرار دهد؛ زیرا به فرض اگر از [[غریزه]] [[اجتماعی]] بودن [[آدمی]] صرف‌نظر کرده و حتی جمله معروف {{عربی|الإنسان مدني بالطبع}} را [[نقد]] کنیم، باز در عمل وجود [[حکومت]] در تمام [[جوامع]] را نمی‌توان انکار کرد. همواره در [[اجتماع]]، انسان‌هایی وجود دارند که به [[وظایف اجتماعی]] خویش عمل نمی‌کنند، به [[حق]] خود [[راضی]] نیستند و به [[حقوق]] دیگران [[تجاوز]] می‌کنند. چگونه می‌توان چنین انسان‌هایی را جز به وسیله [[قدرت]] حکومت از خواسته‌های ناحقشان بازداشت؟
 
حتی اگر اجتماعی را [[تصور]] کنیم که تمام انسان‌های آن، به حدود خویش پایبند باشند و اصول و پندهای [[اخلاقی]] را در عمل به کار بندند، باز هم برای [[رشد]] اجتماع و [[پیشرفت]] آن و برطرف کردن [[مشکلات]] [[جامعه]] نیازمند [[حکومتی]] [[قوی]] و [[صالح]] است. نیاز به حکومت به [[آیه]] و [[روایت]] احتیاج ندارد هر [[عقلی]] سلیمی با تصور آن می‌تواند آن را [[تصدیق]] کند [[سخن امام علی]] {{ع}} اشاره به همین [[حکم]] آشکار [[عقل]] دارد. آنجا که در رد [[خوارج]] که منکر حکومت بودند، می‌فرماید:
{{متن حدیث|هَؤُلَاءِ يَقُولُونَ لَا إِمْرَةَ إِلَّا لِلَّهِ وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ يَعْمَلُ فِي إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَ يَسْتَمْتِعُ فِيهَا الْكَافِرُ}}<ref>السید الشریف الرضی، نهج البلاغه امام علی {{ع}}، ترجمه: محمد دشتی، ص۹۳-۹۴، خطبه ۴۰.</ref>؛ این گروه خوارج می‌گویند: حکومت از آن [[خداوند]] است [و دیگری نمی‌تواند حکومت کند]. در حالی که [[مردم]] چاره‌ای از این ندارند که [[امیر]] و حاکمی داشته باشند، خواه [[نیکوکار]] باشد و خواه [[بدکار]] و [[ظالم]]، که [[انسان]] [[مؤمن]] در حکومت او به کار خویش بپردازد و [[کافر]] نیز از آن بهره‌برداری کند».
 
پس آنچه که از خوارج نقل شده است که مطلقاً حکومت و [[حاکم]] را انکار کرده‌اند باطلی آشکار است؛ همان‌گونه که خوارج در عمل نیز خود این [[اندیشه]] [[نفی]] حاکم را نادیده گرفتند و برای گروهشان حاکمی قرار دادند.
 
از این رو [[شریف مرتضی]] می‌گوید:
آیا نمی‌بینی [[خوارج]] هم که [[وجوب امامت]] (و در نتیجه [[حکومت]]) را [[باطل]] می‌شمردند و از [[اطاعت]] [[امامان]] خارج شدند هرگز خودشان از [[رهبر]] و [[رئیس]] که او را برای خود [[اختیار]] کرده باشند بی‌بهره نبوده‌اند و در امورشان به او مراجعه می‌کردند... و [[رهبران]] آنان نیز در هر عصری مشهور هستند<ref>علی بن الحسین الشریف المرتضی، (علم الهدی)، الذخیرة فی علم الکلام، ص۴۱۱.</ref>.
 
پس خوارج نیز در عمل موفق نشده‌اند [[شعار]] خود را [[جامه]] عمل بپوشانند؛ زیرا چنین اندیشه‌ای نابخردانه است. همچنین آنچه که «[[ابوبکر اصم]]» از [[معتزله]] می‌گفت که در هنگام [[آرامش]] نیازی به حکومت نیست یا قول مقابلش که «غوطی» و پیروانش می‌گفتند که در [[فتنه]] و [[آشوب]] نیازی به حکومت نمی‌باشد، جملگی اندیشه‌هایی نادرست است.
بدین روی [[جامعه]] نیازمند حکومت است و حکومت نیز بدون رهبر، رئیس و [[امام]] تحقق خارجی نمی‌یابد، [[جامعه اسلامی]] نیز از این اصل مستثنا نیست و نیازمند حکومت و رهبر است.
 
در [[زمان پیامبر اکرم]] {{صل}} [[رهبری]] [[حکومت اسلامی]] با شخص [[رسول خدا]] {{صل}} بود؛ اما [[نیک]] می‌دانیم که شخص [[پیامبر]] {{صل}} همواره در میان [[اجتماع]] [[مسلمانان]] حضور ندارد.
و با [[رحلت]] ایشان، می‌بایست از طرف [[خداوند]] فرد دیگری این [[مسئولیت]] مهم را بر عهده گیرد تا [[نظام اجتماعی]] مسلمانان و حکومت آنان محفوظ بماند<ref>به اعتقاد شیعه امامیه، پیامبر {{صل}} به فرمان خداوند، علی‌{{ع}} را به امامت نصب فرمود. توضیح این امر و ادله آن در فصل‌های بعدی خواهد آمد.</ref>.
 
«شریف مرتضی» نیز به همین [[استدلال]] اشاره دارد و می‌گوید:
هر عاقلی که [[عادت]] [[مردم]] را بداند و با مردم [[معاشرت]] داشته باشد می‌داند وجود رئیس و امامی که [[نفوذ]] امر داشته باشد و تدبیرش نیز صحیح باشد موجب برطرف شدن کلی [[نزاع]] و درگیری میان مردم و [[ظلم]] کردن آنها به یکدیگر می‌شود. یا بیشتر این [[ظلم‌ها]] را برطرف می‌کند یا این که مردم با وجود او به برطرف کردن این [[مظالم]] نزدیک‌تر هستند<ref>الذخیرة فی علم الکلام، ص۴۱۰.</ref>.
 
[[شیخ الطائفه]] نیز این [[استدلال]] را چنین بیان می‌دارد:
هنگامی که [[مردم]] یک [[رئیس]] توانا و [[عادل]] و مبسوط الید داشته باشند که [[دشمنان]] را از میان بردارد و حیله‌گران را براندازد و داد ستمدیده را از [[ستمگران]] بستاند، امور به [[نظم]] می‌گراید و [[آشوب‌ها]] از میان می‌رود و وضع زندگانی مردم بهبود می‌یابد و مردم با بودن او به [[صلاح]] نزدیک‌تر و از [[فساد]] دورتر هستند. هنگامی رئیسی که اوصاف او را بر شمردیم نداشته باشند وضع زندگانی مردم سخت می‌شود و [[قدرتمند]] به [[ضعیف]] [[غلبه]] پیدا می‌کند و به [[معاصی]] می‌پردازند. [[هرج و مرج]] در امور واقع می‌شود و مردم به فساد نزدیک‌تر و از [[اصلاح]] دورتراند. این نکته برای کسی که صاحب [[عقل]] باشد روشن است و هر کس در آن [[مخالفت]] کند، [[سخن گفتن]] با او [[پسندیده]] نیست<ref>محمد بن الحسن الطوسی، تلخیص الشافی، ج۱، ص۶۰.</ref>.<ref>[[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار]]، ص ۵۴.</ref>


== شرایط رهبر و حاکم اسلامی ==
== شرایط رهبر و حاکم اسلامی ==
۱۱٬۲۰۲

ویرایش