بحث:ولایت: تفاوت میان نسخه‌ها

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۶ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
== مقدمه ==
== مقدمه ==
ولایت در لغت به معانی گوناگونی به کار رفته است؛ از جمله: داشتن [[حقّ سرپرستی]]، [[اولویّت در تصرّف]]، [[حکومت]]، [[به دست گرفتن کاری]]، [[فرماندهی]] داشتن، [[دوستی‌کردن]]، [[یاری دادن]]، [[همبستگی]] و معانی دیگری. آنچه در کاربردهای مرتبط با [[امامت]] و [[حاکمیت]] معمولاً از آن [[اراده]] می‌شود، نسبت به کسی یا چیزی و نوعی [[حقّ حاکمیّت]] و [[ادارۀ امور]] است. صاحب این [[حق]] را "[[ولیّ]]" و "[[مولی]]" گویند و طبق این تعریف، [[لزوم اطاعت]] از حرف‌ها و [[اوامر]] [[صاحب ولایت]] نیز روشن است. انواع ولایت‌ها عبارت است از: [[ولای محبت]] و [[ولای قرابت|قرابت]]، [[ولای امامت]]، [[ولای زعامت]] و [[ولای تصرّف]]<ref>برای توضیح بیشتر، ر. ک: «ولاءها و ولایت‌ها» از شهید مطهری</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۵۹۴.</ref>.
ولایت در لغت به معانی گوناگونی به کار رفته است؛ از جمله: داشتن [[حقّ سرپرستی]]، [[اولویّت در تصرّف]]، [[حکومت]]، [[به دست گرفتن کاری]]، [[فرماندهی]] داشتن، [[دوستی‌کردن]]، [[یاری دادن]]، [[همبستگی]] و معانی دیگری. آنچه در کاربردهای مرتبط با [[امامت]] و [[حاکمیت]] معمولاً از آن [[اراده]] می‌شود، نسبت به کسی یا چیزی و نوعی [[حقّ حاکمیّت]] و [[ادارۀ امور]] است. صاحب این [[حق]] را "[[ولیّ]]" و "[[مولی]]" گویند و طبق این تعریف، [[لزوم اطاعت]] از حرف‌ها و [[اوامر]] [[صاحب ولایت]] نیز روشن است. انواع ولایت‌ها عبارت است از: [[ولای محبت]] و [[ولای قرابت|قرابت]]، [[ولای امامت]]، [[ولای زعامت]] و [[ولای تصرّف]]<ref>برای توضیح بیشتر، ر. ک: «ولاءها و ولایت‌ها» از شهید مطهری</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۵۹۴.</ref>.
== معنای اصطلاحی ==
مراد از «[[امامت]]» و «ولایت»، «[[ولایت امر]]» است؛ به این معنا که اینکه [[فرمان]] دست چه کسی باید باشد؛ بازگشت همۀ [[نزاع‌ها]]، چه داخل و چه بیرون از [[جامعه اسلامی]]، به این است که چه کسی دستور بدهد. در عصر ما نیز، هر کدام از [[طاغوت‌ها]] و سردمداران [[استکبار جهانی]] ادعا می‌کند که باید فرمان دست من باشد و اگر ملتی یا کشوری بیابد که روزبه‌روز مقتدرتر می‌شود، درصدد شکستن و به‌زانودرآوردن آن برمی‌آید تا خود را ابرقدرت جلوه دهد. اساس [[جنگ‌ها]] و کشمکش‌های این [[مستکبران]] با رقبای خود در [[دنیا]] همین است که زیر بار فرمان آنان نمی‌روند. بنابراین، [[نزاع]] و دعوا بر سر همان چیزی است که در [[منابع دینی]] [[اسلام]] از آن به «ولایت امر» تعبیر شده است. «امامت» همان «ولایت امر» است؛ یعنی چه کسی باید صاحب دستور باشد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
با توجه به معنای واژه‌های [[امام]] و ولی، [[ارتباط]] معنایی تنگاتنگ و بسیار نزدیک این دو واژه آشکار می‌شود؛ و در پرتو همین ارتباط تنگاتنگ معنایی است که در اصطلاح نیز این دو به طور مترادف به کار رفته‌اند.
بر این اساس، واژه [[مولی]] در [[روایت]] مشهور و [[متواتر]] [[نبوی]] {{صل}} در [[غدیر خم]]: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ}} که اعلام رسمی [[نصب حضرت علی]] {{ع}} به امامت و [[جانشینی بلافصل رسول خدا]] {{صل}} از سوی خداست، از ریشه «ولی» و به معنای [[سرپرستی]] است.
== جایگاه ولایت در [[نظام تکوین]] ==
در [[نظام تکوین]]، چنین [[قربی]]، به [[ارتباط]] وجودی میان علّت و معلول ختم می‌‌شود و چون [[خداوند]] [[خالق]] هستی است و هرگز مخلوق از [[خالق]] خود جدا نیست، بنابراین [[خداوند]] [[ولیّ]] همه موجودات در [[نظام آفرینش]] است و اقرب به آنها نسبت به خودشان است. در [[آیات]] مختلف [[قرآن]]، ضمن اشاره به این [[مقام]]، به [[دلیل]] آن نیز اشاره شده است. در [[سوره]] [[مبارکه]] [[نساء]]، [[مقام]] [[مالکیّت]] و فرمان‌روایی [[الهی]]، دیل بر شدّت [[قرابت]] [[پروردگار]] بیان شده: {{متن قرآن|وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطًا}}<ref>«و آنچه در آسمان‌ها و در زمی‌ن است از آن خداوند است و خداوند به هر چیزی، نیک داناست» سوره نساء، آیه ۱۲۶.</ref>
در [[سوره ق]] به [[مقام]] خالقیّت [[خداوند]] اشاره شده و اینکه [[خالق]] به مخلوق خود از همه موجودات نزدیک‌تر است:{{متن قرآن|وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ}}<ref>«و همانا ما انسان را آفریده‌ایم و آنچه درونش به او وسوسه می‌‌کند می‌‌دانیم و ما از رگ گردن به او نزدیک‌تریم» سوره ق، آیه ۱۶.</ref>.
در یک معنای جامع، [[خداوند]] [[مقام ولایت]] و احاطه و [[قرب]] خود بر [[انسان]] را به قدری عالی و کامل [[اعلان]] می‌‌فرماید که [[خالق]] و صاحب هستی، از خود [[انسان]] به او نزدیک‌تر است؛ [[خداوند]] با تعبیری لطیف می‌‌فرماید: {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ}}<ref>«و بدانید که خداوند می‌ان آدمی‌ و دل او می‌انجی می‌‌شود» سوره انفال، آیه ۲۴.</ref>. زیرا اگر هستی و [[حقیقت]] همه موجودات از [[خداوند]] است، هستی‌بخش آنان احاطه بیش‌تری بر آنها از خودشان دارد.
نتیجه آنکه: [[ولایت الهی]] بر موجودات، [[قرابت]] مدبّرانه آنها است و چون اصل در معنای ولایت، شدّت [[قرابت]] است و [[خداوند]] اقرب و [[برتر]] و مقدّم‌تر از همه [[نزدیکان]] و دلسوزان به موجودات است، [[ولایت الهی]] فوق همه ولایت‌ها بر خلایق می‌‌باشد؛ {{متن قرآن|هُنَالِكَ الْوَلَايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَوَابًا وَخَيْرٌ عُقْبًا}}<ref>«آنجا، سروری از آن خداوند راستین است، او در پاداش دادن نیکوتر و در بخشیدن بهتر است» سوره کهف، آیه ۴۴.</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۴۵۳.</ref>.
== دیدگاه [[شیعه]] دربارۀ ولایت ==
از نظر [[شیعه]] مسألۀ ولایت از سه جنبه مطرح است که در هر سه، [[امامت]] به کار رفته است:
# از جنبۀ [[سیاسی]] که احق و الیق به [[خلافت]] [[پیغمبر]] کسی بوده و [[پیغمبر]] از جانب [[خداوند]] [[علی]] {{ع}} را برای [[پست]] و [[مقام]] [[اجتماعی]] [[تعیین]] کرده بود.
# در [[بیان احکام]] [[دین]] بعد از [[پیغمبر]] به چه کسانی باید [[رجوع]] کرد؟ آن افراد [[علم]] خود را از چه طریق کسب کرده‌اند و آیا آنها در [[بیان احکام]] معصومند یا نه؟ چنانچه می‌دانیم [[اعتقاد]] [[شیعه]] به [[امامت]] [[ائمۀ معصومین]] {{عم}} هم جنبۀ [[اعتقادی]] دارد و هم عملی.
# از جنبۀ [[معنوی]] و [[باطنی]] از نظر [[شیعه]] در هر زمان یک [[انسان کامل]] که [[نفوذ]] [[غیبی]] دارد بر [[جهان]] و [[انسان]] و ناظر بر [[ارواح]]، [[نفوس]] و [[قلوب]] است و دارای نوعی [[تسلط]] [[تکوینی]] بر [[جهان]] و [[انسان]] است همواره وجود دارد و به این اعتبار تام "[[خلیفه]]" است<ref>محمد مقیمی، منشور مقدس ولایت، ص۱۴۶ تا ۱۴۸.</ref>.
ولایت به معنای "[[سرپرستی]]" دارای اقسامی است که به اعتبار "[[مولی]] علیه" یعنی کسی که [[سرپرستی]] شده بر او، به سه قسم تقسیم می‌شود:
# [[ولایت تکوینی]]: این نوع از ولایت مربوط به علت و معلول است، پس هیچ گاه [[تخلف]] بردار نیست و یک رابطۀ [[حقیقی]] و واقعی بین آنها برقرار است یعنی معلول همیشه و در همه حال و در همه جا تحت ولایت علت خود است مثل تمام ممکنات به [[واجب]] تعالی.
# ولایت بر [[تشریع]]: این نوع ولایت در محدودۀ [[جعل]] و [[تشریع]] [[قانون]] است که اگر چه این ولایت از طرف خود [[شارع]] یا جاعل [[قانون]] تخلف‌پذیر نیست، ولی از طرف کسی که [[قانون]] مجعول اوست قابل [[تخلف]] است؛ مثل تمامی قوانینی که [[خداوند]] برای [[هدایت]] [[بشر]] می‌فرستد. این [[قوانین]] از طرف [[انسان]] قابل [[طاعت]] هستند و کذا قابل [[عصیان]]. چون که مقتضای مختار بودن [[انسان]] است این نوع از ولایت به [[ولایت تکوینی]] بر می‌گردد و یک نوع ولایت اعتباری و قرار دادی نیز است.
# [[ولایت تشریعی]]: ولایت تشریعی [[ولایتی]] است که نه [[تکوینی]] می‌باشد و نه ولایت بر [[تشریع]]، بلکه ولایت و [[مدیریتی]] در چارچوب [[تشریع]] و [[قوانین]] آن. مثل [[ولایت ائمه]]<ref>عبد الله جوادی آملی، ولایت فقیه (فقاهت، عدالت)، ص۱۲۲ با تغییر اندکی.</ref>.
[[باطن]] [[امامت]] همان ولایت است که یکی از بزرگترین [[حقوق اجتماعی اهل بیت]] {{ع}} بر ماست که ولایت آنها را بپذیریم و تحت ولایت ایشان [[زندگی]] کنیم.
[[امام رضا]] {{ع}} از پدران گرامیش [[روایت]] کرده که فرمودند: "[[حضرت رسول]] این [[آیه]] را [[تلاوت]] کردند که [[اصحاب]] [[آتش]] و [[اصحاب]] [[بهشت]] برابر نیستند [[اصحاب]] [[بهشت]] رستگاران‌اند، بعد فرمودند: [[اصحاب]] [[بهشت]] کسی است که من را [[اطاعت]] کند و [[تسلیم]] [[علی بن ابی طالب]] بعد از من باشد و [[اقرار]] به ولایت او بکند و [[اصحاب]] [[آتش]] کسی است که [[خشمگین]] بر ولایت اوست و [[نقض پیمان]] می‌کند و او را بعد از من می‌کشد"<ref>عیون أخبارالرضا {{ع}}، ج۱، ص۲۸۰، شیخ طوسی، الأمالی، ص۳۶۳.</ref>.
[[امام باقر]] {{ع}} فرمود: "... اگر مردی تمام عمرش ما بین [[رکن و مقام]] [[عبادت]] کند سپس بمیرد و [[ایمان]] به ولایت ما نیاورده باشد حتماً [[خداوند]] او را با روی در [[آتش]] خواهد افکند"<ref>{{متن حدیث|وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا عَبَدَ اللَّهَ عُمُرَهُ مَا بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ ثُمَّ مَاتَ وَ لَمْ يَجِئْ بِوَلَايَتِنَا لَأَكَبَّهُ اللَّهُ فِي النَّارِ عَلَى وَجْهِهِ}}؛استرآبادی، تأویل الآیات الظاهرة، ص۳۰۹.</ref>.
[[عبدالرحمن بن کثیر]] می‌گوید: شنیدم از [[امام صادق]] {{ع}} که می‌فرمود: "ما [[ولی امر]] ([[امامت]] و [[خلافت]]) [[خدا]] هستیم"<ref>الکافی، ج۱، ص۱۹۲؛ بصائرالدرجات، ص۱۰۵.</ref>. از [[امام علی]] {{ع}} [[روایت]] است که فرمودند: "ما را بر عهدۀ [[مردم]] [[حق]] [[فرمانبرداری]] و [[حق ولایت]] است و برای این کار از [[خداوند سبحان]] [[پاداش نیک]] خواهند گرفت"<ref>{{متن حدیث|لَنَا عَلَى النَّاسِ حَقُّ الطَّاعَةِ وَ الْوَلَايَةِ وَ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ حُسْنُ الْجَزَاءِ}}؛ غرر الحکم، ص۵۷۲.</ref>.
[[رسول خدا]] {{صل}} به [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} فرمود: "هر که خوشحال می‌شود ([[دوست]] دارد) که [[خدا]] را در حال [[ایمان]] و [[پاک]] [[دیدار]] کند و [[وحشت]] بسیار بزرگ [[قیامت]] او را [[اندوهگین]] نسازد، باید [[رهبری]] و ولایت و مقتدایی تو و دو فرزندت [[حسن]] و [[حسین]] و [[علی بن الحسین]] و [[محمد بن علی]] و [[جعفر بن محمد]] و [[موسی بن جعفر]] و [[علی بن موسی]] و [[محمد]] و [[علی]] و [[حسن]] و نهایتاً [[مهدی]] را که خاتم آنان است از [[جان]] و [[دل]] بپذیرد"<ref>شیخ طوسی، الغیبة، ص۱۳۶؛ ابن شهرآشوب، المناقب، ج۱، ص۲۹۳.</ref>.<ref>[[آرزو شکری|شکری، آرزو]]، [[حقوق اهل بیت (کتاب)|حقوق اهل بیت]]، ص۱۶۰- ۱۶۳.</ref>
== ولایت در فرهنگ مطهر ==
[[امامت]] و [[پیشوایی]] و مقتدایی [[دینی]]، به طوری‌که آنچه [[پیشوا]] می‌گوید و هر طور عمل می‌کند [[سند]] و [[حجت الهی]] تلقّی می‌شود، نوعی ولایت است، زیرا نوعی [[حقّ]] [[تسلط]] و [[تدبیر]] و تصرّف در [[شؤون]] [[مردم]] است<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۲۸۰.</ref>. ولایت به معنی [[حجت]] [[زمان]] که هیچ زمانی خالی از حجت نیست<ref>امامت و رهبری، ص۵۶.</ref>. ولایت، یعنی تسلّط و [[سرپرستی]]<ref>امامت و رهبری، ص۶۰.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۸۵۰.</ref>
=== ولی ===
[[ولاء]]، [[وَلایت]] (به [[فتح]] «واو»)، [[وِلایت]] (به کسر «واو»)، ولی، [[مولی]]، اولی و امثال اینها همه از ماده «ولی» - و، ل، ی - اشتقاق یافته‌اند. این واژه از پر استعمال‌ترین واژه‌های [[قرآن کریم]] است که به صورت‌های مختلفی به‌کار رفته است؛ می‌گویند در ۱۲۴ مورد به صورت اسم و ۱۱۲ مورد در قالب فعل در قرآن کریم آمده است. معنای اصلی این کلمه همچنان‌که راغب در مفردات‌القرآن گفته است، قرارگرفتن چیزی در کنار چیز دیگر است به نحوی که فاصله‌ای در کار نباشد؛ یعنی اگر دو چیز آن‌چنان به هم متصل باشند که هیچ‌چیز دیگر در میان آنها نباشد، مادۀ «ولی» استعمال می‌شود. مثلاً اگر چند نفر پهلوی هم نشسته باشند و ما بخواهیم وضع و ترتیب نشستن آنها را بیان کنیم، می‌گوییم: [[زید]] در صدر مجلس نشسته است {{عربی|وَیَلیهِ عمرو وَیَلی عمراً بَکرٌ}} یعنی بلافاصله در کنار زید [[عمرو]] نشسته است و در کنارعمرو بدون هیچ فاصله‌ای بکر نشسته است. به همین مناسبت طبعاً این کلمه در مورد [[قرب]] و نزدیکی به کار رفته است اعم از قرب مکانی و قرب [[معنوی]]، و باز به همین مناسبت در مورد [[دوستی]]، [[یاری]]، [[تصدی]] امر، [[تسلط]] و معانی دیگر از این قبیل استعمال شده است؛ چون در همه اینها نوعی مباشرت و اتّصال وجود دارد<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۲۵۵.</ref>.
ولی معنایش [[دوست]] نیست، [[حمایت]] و [[سرپرستی]] است. گاهی «ولی» اسم فاعل است، یعنی [[سرپرست]]، و گاهی اسم مفعول است، یعنی سرپرست‌شده. بر وزن فعیل است که در لغت [[عرب]] هم فاعل می‌آید و هم به معنی مفعول. {{متن قرآن|الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ}}<ref>«و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند» سوره توبه، آیه ۷۱.</ref> مردان [[مؤمن]] و [[زنان]] مؤمن برخی نسبت به برخی [[سرپرستی]] دارند<ref>تعلیم و تربیت در اسلام، ص۱۷۵.</ref>. معنی اصلی «ولی» سرپرست است<ref>امامت و رهبری، ص۶۰.</ref>.
[[ولی امر مسلمین]] [[اجتماع]] [[نیازمند]] به [[رهبر]] است. آن‌کس که باید زمام امور اجتماع را به‌دست گیرد و [[شؤون]] [[اجتماعی]] [[مردم]] را اداره کند و مسلّط بر مقدّرات مردم است، [[ولی امر مسلمین]] است<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۲۸۰.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۸۵۲.</ref>
== [[ولایت غیر خدا]] ==
== [[ولایت خدا]] ==
== [[ولایت اهل بیت]] ==
== [[ولایت فقیه]] ==
== [[مصداق‌شناسی ولی]] ==
== [[ویژگی‌های ولی]] ==
== [[وحدت یا تعدد ولایت]] ==


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۴۱

مقدمه

ولایت در لغت به معانی گوناگونی به کار رفته است؛ از جمله: داشتن حقّ سرپرستی، اولویّت در تصرّف، حکومت، به دست گرفتن کاری، فرماندهی داشتن، دوستی‌کردن، یاری دادن، همبستگی و معانی دیگری. آنچه در کاربردهای مرتبط با امامت و حاکمیت معمولاً از آن اراده می‌شود، نسبت به کسی یا چیزی و نوعی حقّ حاکمیّت و ادارۀ امور است. صاحب این حق را "ولیّ" و "مولی" گویند و طبق این تعریف، لزوم اطاعت از حرف‌ها و اوامر صاحب ولایت نیز روشن است. انواع ولایت‌ها عبارت است از: ولای محبت و قرابت، ولای امامت، ولای زعامت و ولای تصرّف[۱][۲].

معنای اصطلاحی

مراد از «امامت» و «ولایت»، «ولایت امر» است؛ به این معنا که اینکه فرمان دست چه کسی باید باشد؛ بازگشت همۀ نزاع‌ها، چه داخل و چه بیرون از جامعه اسلامی، به این است که چه کسی دستور بدهد. در عصر ما نیز، هر کدام از طاغوت‌ها و سردمداران استکبار جهانی ادعا می‌کند که باید فرمان دست من باشد و اگر ملتی یا کشوری بیابد که روزبه‌روز مقتدرتر می‌شود، درصدد شکستن و به‌زانودرآوردن آن برمی‌آید تا خود را ابرقدرت جلوه دهد. اساس جنگ‌ها و کشمکش‌های این مستکبران با رقبای خود در دنیا همین است که زیر بار فرمان آنان نمی‌روند. بنابراین، نزاع و دعوا بر سر همان چیزی است که در منابع دینی اسلام از آن به «ولایت امر» تعبیر شده است. «امامت» همان «ولایت امر» است؛ یعنی چه کسی باید صاحب دستور باشد[۳].

با توجه به معنای واژه‌های امام و ولی، ارتباط معنایی تنگاتنگ و بسیار نزدیک این دو واژه آشکار می‌شود؛ و در پرتو همین ارتباط تنگاتنگ معنایی است که در اصطلاح نیز این دو به طور مترادف به کار رفته‌اند.

بر این اساس، واژه مولی در روایت مشهور و متواتر نبوی (ص) در غدیر خم: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» که اعلام رسمی نصب حضرت علی (ع) به امامت و جانشینی بلافصل رسول خدا (ص) از سوی خداست، از ریشه «ولی» و به معنای سرپرستی است.

جایگاه ولایت در نظام تکوین

در نظام تکوین، چنین قربی، به ارتباط وجودی میان علّت و معلول ختم می‌‌شود و چون خداوند خالق هستی است و هرگز مخلوق از خالق خود جدا نیست، بنابراین خداوند ولیّ همه موجودات در نظام آفرینش است و اقرب به آنها نسبت به خودشان است. در آیات مختلف قرآن، ضمن اشاره به این مقام، به دلیل آن نیز اشاره شده است. در سوره مبارکه نساء، مقام مالکیّت و فرمان‌روایی الهی، دیل بر شدّت قرابت پروردگار بیان شده: ﴿وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطًا[۴]

در سوره ق به مقام خالقیّت خداوند اشاره شده و اینکه خالق به مخلوق خود از همه موجودات نزدیک‌تر است:﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ[۵].

در یک معنای جامع، خداوند مقام ولایت و احاطه و قرب خود بر انسان را به قدری عالی و کامل اعلان می‌‌فرماید که خالق و صاحب هستی، از خود انسان به او نزدیک‌تر است؛ خداوند با تعبیری لطیف می‌‌فرماید: ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ[۶]. زیرا اگر هستی و حقیقت همه موجودات از خداوند است، هستی‌بخش آنان احاطه بیش‌تری بر آنها از خودشان دارد.

نتیجه آنکه: ولایت الهی بر موجودات، قرابت مدبّرانه آنها است و چون اصل در معنای ولایت، شدّت قرابت است و خداوند اقرب و برتر و مقدّم‌تر از همه نزدیکان و دلسوزان به موجودات است، ولایت الهی فوق همه ولایت‌ها بر خلایق می‌‌باشد؛ ﴿هُنَالِكَ الْوَلَايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَوَابًا وَخَيْرٌ عُقْبًا[۷][۸].

دیدگاه شیعه دربارۀ ولایت

از نظر شیعه مسألۀ ولایت از سه جنبه مطرح است که در هر سه، امامت به کار رفته است:

  1. از جنبۀ سیاسی که احق و الیق به خلافت پیغمبر کسی بوده و پیغمبر از جانب خداوند علی (ع) را برای پست و مقام اجتماعی تعیین کرده بود.
  2. در بیان احکام دین بعد از پیغمبر به چه کسانی باید رجوع کرد؟ آن افراد علم خود را از چه طریق کسب کرده‌اند و آیا آنها در بیان احکام معصومند یا نه؟ چنانچه می‌دانیم اعتقاد شیعه به امامت ائمۀ معصومین (ع) هم جنبۀ اعتقادی دارد و هم عملی.
  3. از جنبۀ معنوی و باطنی از نظر شیعه در هر زمان یک انسان کامل که نفوذ غیبی دارد بر جهان و انسان و ناظر بر ارواح، نفوس و قلوب است و دارای نوعی تسلط تکوینی بر جهان و انسان است همواره وجود دارد و به این اعتبار تام "خلیفه" است[۹].

ولایت به معنای "سرپرستی" دارای اقسامی است که به اعتبار "مولی علیه" یعنی کسی که سرپرستی شده بر او، به سه قسم تقسیم می‌شود:

  1. ولایت تکوینی: این نوع از ولایت مربوط به علت و معلول است، پس هیچ گاه تخلف بردار نیست و یک رابطۀ حقیقی و واقعی بین آنها برقرار است یعنی معلول همیشه و در همه حال و در همه جا تحت ولایت علت خود است مثل تمام ممکنات به واجب تعالی.
  2. ولایت بر تشریع: این نوع ولایت در محدودۀ جعل و تشریع قانون است که اگر چه این ولایت از طرف خود شارع یا جاعل قانون تخلف‌پذیر نیست، ولی از طرف کسی که قانون مجعول اوست قابل تخلف است؛ مثل تمامی قوانینی که خداوند برای هدایت بشر می‌فرستد. این قوانین از طرف انسان قابل طاعت هستند و کذا قابل عصیان. چون که مقتضای مختار بودن انسان است این نوع از ولایت به ولایت تکوینی بر می‌گردد و یک نوع ولایت اعتباری و قرار دادی نیز است.
  3. ولایت تشریعی: ولایت تشریعی ولایتی است که نه تکوینی می‌باشد و نه ولایت بر تشریع، بلکه ولایت و مدیریتی در چارچوب تشریع و قوانین آن. مثل ولایت ائمه[۱۰].

باطن امامت همان ولایت است که یکی از بزرگترین حقوق اجتماعی اهل بیت (ع) بر ماست که ولایت آنها را بپذیریم و تحت ولایت ایشان زندگی کنیم.

امام رضا (ع) از پدران گرامیش روایت کرده که فرمودند: "حضرت رسول این آیه را تلاوت کردند که اصحاب آتش و اصحاب بهشت برابر نیستند اصحاب بهشت رستگاران‌اند، بعد فرمودند: اصحاب بهشت کسی است که من را اطاعت کند و تسلیم علی بن ابی طالب بعد از من باشد و اقرار به ولایت او بکند و اصحاب آتش کسی است که خشمگین بر ولایت اوست و نقض پیمان می‌کند و او را بعد از من می‌کشد"[۱۱].

امام باقر (ع) فرمود: "... اگر مردی تمام عمرش ما بین رکن و مقام عبادت کند سپس بمیرد و ایمان به ولایت ما نیاورده باشد حتماً خداوند او را با روی در آتش خواهد افکند"[۱۲].

عبدالرحمن بن کثیر می‌گوید: شنیدم از امام صادق (ع) که می‌فرمود: "ما ولی امر (امامت و خلافت) خدا هستیم"[۱۳]. از امام علی (ع) روایت است که فرمودند: "ما را بر عهدۀ مردم حق فرمانبرداری و حق ولایت است و برای این کار از خداوند سبحان پاداش نیک خواهند گرفت"[۱۴].

رسول خدا (ص) به امیرالمؤمنین (ع) فرمود: "هر که خوشحال می‌شود (دوست دارد) که خدا را در حال ایمان و پاک دیدار کند و وحشت بسیار بزرگ قیامت او را اندوهگین نسازد، باید رهبری و ولایت و مقتدایی تو و دو فرزندت حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد و علی و حسن و نهایتاً مهدی را که خاتم آنان است از جان و دل بپذیرد"[۱۵].[۱۶]

ولایت در فرهنگ مطهر

امامت و پیشوایی و مقتدایی دینی، به طوری‌که آنچه پیشوا می‌گوید و هر طور عمل می‌کند سند و حجت الهی تلقّی می‌شود، نوعی ولایت است، زیرا نوعی حقّ تسلط و تدبیر و تصرّف در شؤون مردم است[۱۷]. ولایت به معنی حجت زمان که هیچ زمانی خالی از حجت نیست[۱۸]. ولایت، یعنی تسلّط و سرپرستی[۱۹].[۲۰]

ولی

ولاء، وَلایت (به فتح «واو»)، وِلایت (به کسر «واو»)، ولی، مولی، اولی و امثال اینها همه از ماده «ولی» - و، ل، ی - اشتقاق یافته‌اند. این واژه از پر استعمال‌ترین واژه‌های قرآن کریم است که به صورت‌های مختلفی به‌کار رفته است؛ می‌گویند در ۱۲۴ مورد به صورت اسم و ۱۱۲ مورد در قالب فعل در قرآن کریم آمده است. معنای اصلی این کلمه همچنان‌که راغب در مفردات‌القرآن گفته است، قرارگرفتن چیزی در کنار چیز دیگر است به نحوی که فاصله‌ای در کار نباشد؛ یعنی اگر دو چیز آن‌چنان به هم متصل باشند که هیچ‌چیز دیگر در میان آنها نباشد، مادۀ «ولی» استعمال می‌شود. مثلاً اگر چند نفر پهلوی هم نشسته باشند و ما بخواهیم وضع و ترتیب نشستن آنها را بیان کنیم، می‌گوییم: زید در صدر مجلس نشسته است وَیَلیهِ عمرو وَیَلی عمراً بَکرٌ یعنی بلافاصله در کنار زید عمرو نشسته است و در کنارعمرو بدون هیچ فاصله‌ای بکر نشسته است. به همین مناسبت طبعاً این کلمه در مورد قرب و نزدیکی به کار رفته است اعم از قرب مکانی و قرب معنوی، و باز به همین مناسبت در مورد دوستی، یاری، تصدی امر، تسلط و معانی دیگر از این قبیل استعمال شده است؛ چون در همه اینها نوعی مباشرت و اتّصال وجود دارد[۲۱].

ولی معنایش دوست نیست، حمایت و سرپرستی است. گاهی «ولی» اسم فاعل است، یعنی سرپرست، و گاهی اسم مفعول است، یعنی سرپرست‌شده. بر وزن فعیل است که در لغت عرب هم فاعل می‌آید و هم به معنی مفعول. ﴿الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ[۲۲] مردان مؤمن و زنان مؤمن برخی نسبت به برخی سرپرستی دارند[۲۳]. معنی اصلی «ولی» سرپرست است[۲۴].

ولی امر مسلمین اجتماع نیازمند به رهبر است. آن‌کس که باید زمام امور اجتماع را به‌دست گیرد و شؤون اجتماعی مردم را اداره کند و مسلّط بر مقدّرات مردم است، ولی امر مسلمین است[۲۵].[۲۶]

ولایت غیر خدا

ولایت خدا

ولایت اهل بیت

ولایت فقیه

مصداق‌شناسی ولی

ویژگی‌های ولی

وحدت یا تعدد ولایت

پانویس

  1. برای توضیح بیشتر، ر. ک: «ولاءها و ولایت‌ها» از شهید مطهری
  2. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۵۹۴.
  3. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  4. «و آنچه در آسمان‌ها و در زمی‌ن است از آن خداوند است و خداوند به هر چیزی، نیک داناست» سوره نساء، آیه ۱۲۶.
  5. «و همانا ما انسان را آفریده‌ایم و آنچه درونش به او وسوسه می‌‌کند می‌‌دانیم و ما از رگ گردن به او نزدیک‌تریم» سوره ق، آیه ۱۶.
  6. «و بدانید که خداوند می‌ان آدمی‌ و دل او می‌انجی می‌‌شود» سوره انفال، آیه ۲۴.
  7. «آنجا، سروری از آن خداوند راستین است، او در پاداش دادن نیکوتر و در بخشیدن بهتر است» سوره کهف، آیه ۴۴.
  8. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۴۵۳.
  9. محمد مقیمی، منشور مقدس ولایت، ص۱۴۶ تا ۱۴۸.
  10. عبد الله جوادی آملی، ولایت فقیه (فقاهت، عدالت)، ص۱۲۲ با تغییر اندکی.
  11. عیون أخبارالرضا (ع)، ج۱، ص۲۸۰، شیخ طوسی، الأمالی، ص۳۶۳.
  12. «وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا عَبَدَ اللَّهَ عُمُرَهُ مَا بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ ثُمَّ مَاتَ وَ لَمْ يَجِئْ بِوَلَايَتِنَا لَأَكَبَّهُ اللَّهُ فِي النَّارِ عَلَى وَجْهِهِ»؛استرآبادی، تأویل الآیات الظاهرة، ص۳۰۹.
  13. الکافی، ج۱، ص۱۹۲؛ بصائرالدرجات، ص۱۰۵.
  14. «لَنَا عَلَى النَّاسِ حَقُّ الطَّاعَةِ وَ الْوَلَايَةِ وَ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ حُسْنُ الْجَزَاءِ»؛ غرر الحکم، ص۵۷۲.
  15. شیخ طوسی، الغیبة، ص۱۳۶؛ ابن شهرآشوب، المناقب، ج۱، ص۲۹۳.
  16. شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۱۶۰- ۱۶۳.
  17. مجموعه آثار، ج۳، ص۲۸۰.
  18. امامت و رهبری، ص۵۶.
  19. امامت و رهبری، ص۶۰.
  20. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۸۵۰.
  21. مجموعه آثار، ج۳، ص۲۵۵.
  22. «و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند» سوره توبه، آیه ۷۱.
  23. تعلیم و تربیت در اسلام، ص۱۷۵.
  24. امامت و رهبری، ص۶۰.
  25. مجموعه آثار، ج۳، ص۲۸۰.
  26. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۸۵۲.