|
|
(۴۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۸ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| | {{مدخل مرتبط |
| | | موضوع مرتبط = |
| | | عنوان مدخل = |
| | | مداخل مرتبط = [[حضرت ابراهیم در قرآن]] - [[حضرت ابراهیم در علوم قرآنی]] - [[حضرت ابراهیم در کلام اسلامی]] - [[حضرت ابراهیم در نهج البلاغه]] - [[حضرت ابراهیم در معارف دعا و زیارات]] - [[حضرت ابراهیم در معارف و سیره سجادی]] - [[حضرت ابراهیم در معارف و سیره رضوی]] - [[حضرت ابراهیم در تاریخ اسلامی]] |
| | | پرسش مرتبط = |
| | }} |
| | {{جعبه اطلاعات پیامبران |
| | | عنوان = حضرت ابراهیم علیه السلام |
| | | تصویر = |
| | | توضیح تصویر = |
| | | نام = |
| | | نامهای دیگر = {{فهرست جعبه عمودی | אַבְרָהָם | ابرام | آبراهام | Abraham}} |
| | | القاب = خلیل الرّحمان |
| | | تاریخ ولادت = 1996 قبل از میلاد |
| | | محل ولادت = بابِل |
| | | پدر = تاروخ |
| | | مادر = نونا |
| | | همسر = {{فهرست جعبه افقی | [[ساره]] | هاجر}} |
| | | فرزندان = {{فهرست جعبه عمودی | [[حضرت اسحاق علیه السلام|حضرت اسحاق]] | [[حضرت اسماعیل علیه السلام|حضرت اسماعیل]]}} |
| | | خویشاوندان = {{فهرست جعبه عمودی | آذر (عمو) | [[حضرت لوط]] (پسرخاله و برادر [[ساره]])}} |
| | | پیامبران همعصر = [[حضرت لوط]] |
| | | قوم = |
| | | محل زندگی = {{فهرست جعبه افقی | کنعان (فلسطین) | شام}} |
| | | تاریخ رحلت = 1821 سال قبل از میلاد |
| | | محل رحلت = کنعان (فلسطین) |
| | | طول عمر = 175 سال |
| | | مقام = [[نبوت]] و [[امامت]] |
| | | دین = یکتاپرستی |
| | | نام کتاب = صحف ابراهیم |
| | | معجزات = {{فهرست جعبه افقی | سرد شدن آتش بر ایشان | زنده کردن مردگان}} |
| | | اقسام = {{فهرست جعبه افقی | پیامبران اولوالعزم | پیامبران تشریعی | پیامبران امام}} |
| | | مدفن = حبرون، کنعان (فلسطین) |
| | }} |
|
| |
|
| {{نبوت}} | | '''حضرت ابراهیم {{ع}}''' از [[پیامبران اولوالعزم]] و دارای [[شریعت]] و [[کتاب آسمانی]] و مورد احترام همه [[پیروان]] [[توحیدی]] است. ایشان در اول ذی الحجه حدود ۱۹۹۶ سال قبل از میلاد مسیح در [[بابِل]] متولد شد. همسر ایشان [[ساره]] و هاجر نام داشت. [[حضرت اسماعیل علیه السلام|اسماعیل]] و [[اسحاق]] فرزندان ابراهیم{{ع}} هستند. [[شریعت]] ابراهیم برپایه [[یکتاپرستی]] و [[اخلاص]] و [[نفی]] [[شریک]] برای [[خدا]] بنا شده است. حضرت ابراهیم پس از آزمونهای زیاد، به [[مقام امامت]] رسید. آن حضرت سرانجام در سن ۱۷۵ سالگی وفات کرد. |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
| : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div>
| |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
| : <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[ابراهیم پیامبر در قرآن]] - [[ابراهیم پیامبر در علوم قرآنی]] - [[ابراهیم پیامبر در نهج البلاغه]] - [[ابراهیم پیامبر در معارف دعا و زیارات]] - [[ابراهیم پیامبر در معارف و سیره سجادی]] - [[ابراهیم پیامبر در معارف و سیره رضوی]]</div>
| |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
|
| |
|
| '''ابراهیم''' یکی از [[پیامبران بزرگ الهی]] که مورد [[احترام]] و قبول [[مسلمانان]] و [[یهودیان]] و [[مسیحیان]] است. وی در [[شهر]] "اور" -در [[بابِل]]- به [[دنیا]] آمد و با بتپرستان [[مبارزه]] کرد، سپس به [[شام]] [[هجرت]] نمود. [[بتشکنی]] [[ابراهیم]]، در [[آتش]] افتادن او به دست نمرودیان، [[فرمان]] [[قربانی]] کردن [[اسماعیل]]، بنای دوباره خانه [[کعبه]]، از فرازهای برجسته [[زندگی]] این [[پیامبر]] خداست. بارها نامش در [[قرآن کریم]] آمده و از [[خلوص]] و [[فداکاری]] و [[بندگی]] او [[ستایش]] شده است. [[سوره]] چهاردهم [[قرآن]] نیز به نام اوست. [[حضرت اسماعیل]] و [[حضرت اسحاق]] که از پیامبرانند، از [[فرزندان]] اویند که [[خداوند]] در سنّ [[پیری]] به او عطا فرمود. [[لقب]] او "[[خلیل]] الرّحمان" است، یعنی [[دوست]] [[خدا]]<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[ فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۱۷.</ref>.
| | == مقدمه == |
| | [[ابراهیم خلیل]] از [[پیامبران اولوالعزم]]، دارای [[شریعت]] و [[کتاب آسمانی]] به نام [[صحف]]، مورد [[احترام]] همه [[پیروان]] [[توحیدی]] است. یکی از [[سورههای قرآن]] به نام اوست<ref>[[رحمتالله ضیایی|ضیایی، رحمتالله]]، [[ابراهیم - ضیائی (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)| دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۱۴۷-۱۵۰؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۱۷.</ref>. |
|
| |
|
| ==[[دین حضرت ابراهیم]]{{ع}}== | | == ولادت == |
| هنگامی که [[خداوند]] از [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} خواست تا با همه وجود [[تسلیم]] و فرمانبردار او باشد، [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} گفت که [[تسلیم]] [[پروردگار]] جهانیان است: {{متن قرآن|إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref> آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم؛ سوره بقره، آیه: ۱۳۱.</ref>. آن [[حضرت]] [[فرمانبرداری]] محض از [[خدا]] را [[دین]] و [[آیین]] [[برگزیده خدا]] خواند و بعدها به فرزندانش نیز سفارش کرد تا لحظه [[مرگ]] از آن [[پیروی]] کرده و [[تسلیم]] و فرمانبردار [[خدا]] باشند: {{متن قرآن|وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ}}<ref> و ابراهیم آن را به پسران خود سفارش کرد و یعقوب نیز: که ای فرزندان من! خداوند برای شما این دین را برگزیده است پس، جز در فرمانبرداری (از او) از این جهان نروید؛ سوره بقره، آیه: ۱۳۲.</ref> آن [[حضرت]] دارای [[کتاب آسمانی]] به نام [[صحف]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} بوده و بخشی از آموزههای آن در [[قرآن کریم]] یاد شدهاند {{متن قرآن|وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَّن نَّشَاء إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ}}<ref> و این برهان ماست که آن را به ابراهیم در برابر قومش دادیم. هر کس را بخواهیم به پایههایی فرا میبریم؛ بیگمان پروردگار تو، فرزانهای داناست؛ سوره انعام، آیه: ۸۳.</ref>، {{متن قرآن|أُوْلَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلاء فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّيْسُواْ بِهَا بِكَافِرِينَ}}<ref> آنان کسانی هستند که به آنها کتاب و داوری و پیامبری دادیم؛ اگر اینان به آن کفر ورزند، گروهی را بر آن گماردهایم که بدان کفر نمیورزند؛ سوره انعام، آیه:۸۹.</ref>، {{متن قرآن|أَمْ لَمْ يُنَبَّأْ بِمَا فِي صُحُفِ مُوسَى وَإِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّى}}<ref> یا او را از آنچه در صحیفههای موسی است آگاه نکردهاند؟ و (از صحیفههای) ابراهیم که (عهد پیامبری را) بیکم و کاست به جای آورد؟؛ سوره نجم، آیه: ۳۶- ۳۷.</ref>، {{متن قرآن|صُحُفِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى}}<ref> صحیفههای ابراهیم و موسی؛ سوره اعلی، آیه:۱۹.</ref><ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ]]؛ ج۱۳، ص ۲۱۷- ۲۱۸.</ref>.
| | [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} در اول [[ذی الحجه]]<ref>المقنع، ص۲۰۷.</ref> در حدود ۱۹۹۶ سال قبل از [[میلاد مسیح]]<ref>قاموس، ص۴.</ref> در [[بابِل]] نزدیک محلی به نام اُور که شهری در [[کلده]] بوده است متولد شد<ref>تاریخ جامع ادیان، ص۴۸۸.</ref>. مادرش او را از [[ترس]] [[نمرودیان]] که هر نوزادی را به [[قتل]] میرساندند داخل غاری که در نزدیکی خانهاش بود، میگذارد. نوزاد در یک [[روز]] به اندازه کسی که در یک ماه بزرگ میشود، [[رشد]] میکند و بعد از سپری شدن ۱۵ ماه، مادرش او را شبانه از [[غار]] بیرون میآورد<ref>تاریخ امم والملوک، ص۱۶۴.</ref>.<ref>[[رحمتالله ضیایی|ضیایی، رحمتالله]]، [[ابراهیم - ضیائی (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[ دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)| دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۱۴۷-۱۵۰.</ref> |
|
| |
|
| ==آموزههای [[حضرت ابراهیم]]{{ع}}== | | == پدر و مادر == |
| بخش عمده [[دین حضرت ابراهیم]]{{ع}} را آموزههای [[اعتقادی]] به ویژه [[خداشناسی]] [[توحیدی]] شکل میدادند. این آموزهها از یک سو ناظر به نفی مظاهر گوناگون [[شرک]] و بتپرستی و بیان عدم [[شایستگی]] بتهای سنگی، [[خورشید]]، ماه و [[ستاره]] برای [[ربوبیت]] بودند و از سوی دیگر به تبیین صفات خدای یگانه و اثبات [[توحید در ربوبیت]] میپرداختند:
| | پدر ابراهیم «تاروخ» نام دارد که با نُه واسطه به [[حضرت نوح]]{{ع}} میرسد<ref>تاریخنامه طبری، ج۱، ص۱.</ref>. نام مادر ابراهیم «نونا» و از [[نوادگان]] «سام» است<ref>المنتظم، ج۱، ص۲۵۸.</ref>.<ref>[[رحمتالله ضیایی|ضیایی، رحمتالله]]، [[ابراهیم - ضیائی (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)| دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۱۴۷-۱۵۰؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۱۷.</ref> |
| #{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَقَوْمَكَ فِي ضَلالٍ مُّبِينٍ وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لا أُحِبُّ الآفِلِينَ فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِن لَّمْ يَهْدِنِي رَبِّي لأكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَحَاجَّهُ قَوْمُهُ قَالَ أَتُحَاجُّونِّي فِي اللَّهِ وَقَدْ هَدَانِ وَلاَ أَخَافُ مَا تُشْرِكُونَ بِهِ إِلاَّ أَن يَشَاء رَبِّي شَيْئًا وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا أَفَلاَ تَتَذَكَّرُونَ وَكَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَكْتُمْ وَلاَ تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُم بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالأَمْنِ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref> و یاد کن که ابراهیم به پدرش آزر گفت: آیا بتها را به خدایی میگزینی؟ من، تو و قوم تو را در گمراهی آشکاری مییابم.و اینگونه ما گستره آسمانها و زمین را به ابراهیم مینمایانیم و (چنین میکنیم) تا از باورداران گردد.و چون شب بر او چادر افکند ستارهای دید گفت: این پروردگار من است اما هنگامی که ناپدید شد گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمیدارم.آنگاه چون ماه را تابان دید گفت: این پروردگار من است و چون فرو شد گفت: اگر پروردگارم مرا رهنمایی نکند بیگمان از گروه گمراهان خواهم بود.هنگامی که خورشید را درخشان دید گفت: این پروردگار من است، این بزرگتر است و چون غروب کرد گفت: ای قوم من! من از آنچه شریک (خداوند) قرار میدهید بیزارم.من با درستی آیین روی خویش به سوی کسی آوردهام که آسمانها و زمین را آفریده است و من از مشرکان نیستم.و قوم او با وی به چالش برخاستند؛ او گفت: آیا با من درباره خداوند چالش میورزید در حالی که مرا راهنمایی کرده است؟ و من از آنچه شریک او قرار میدهید نمیهراسم مگر آنکه پروردگارم چیزی برای من بخواهد؛ پروردگارم به دانایی بر همه چیز چیرگی دارد، آیا پند نمیپذیرید؟و چگونه از آنچه شریک (خداوند) قرار میدهید بهراسم در حالی که خود نمیهراسید از اینکه چیزی را شریک خداوند قرار دادهاید که برهانی بر آن بر شما فرو نفرستاده است؛ پس اگر دانایید کدامیک از (ما) دو گروه به امن (و آرامش) سزاوارتر است؟؛ سوره انعام، آیه: ۷۴- ۸۱.</ref>. | | |
| #{{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا إِبْرَاهِيمَ رُشْدَهُ مِن قَبْلُ وَكُنَّا بِه عَالِمِينَ إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِينَ قَالَ لَقَدْ كُنتُمْ أَنتُمْ وَآبَاؤُكُمْ فِي ضَلالٍ مُّبِينٍ قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنتَ مِنَ اللاَّعِبِينَ قَالَ بَل رَّبُّكُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلَى ذَلِكُم مِّنَ الشَّاهِدِينَ وَتَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنَامَكُم بَعْدَ أَن تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلاَّ كَبِيرًا لَّهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ قَالُوا مَن فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلَى أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ قَالُوا أَأَنتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِن كَانُوا يَنطِقُونَ فَرَجَعُوا إِلَى أَنفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنتُمُ الظَّالِمُونَ ثُمَّ نُكِسُوا عَلَى رُؤُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلاء يَنطِقُونَ قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لا يَنفَعُكُمْ شَيْئًا وَلا يَضُرُّكُمْ أُفٍّ لَّكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَفَلا تَعْقِلُونَ}}<ref> و بیگمان پیش از آن به ابراهیم کاردانی (در خور) وی را ارزانی داشتیم و به (شایستگی) او دانا بودیم.هنگامی که به پدر و قوم خویش، گفت: این تندیسها چیست که شما به (خدمت) آنها ماندگارید؟گفتند: پدرانمان را پرستنده آنها یافتهایم.گفت: به یقین شما و پدرانتان در گمراهی آشکاری بودهاید.گفتند: آیا برای ما حقّ را آوردهای یا از بازیگرانی؟ گفت: (نه،) بلکه پروردگارتان، پروردگار آسمانها و زمین است که آنها را پدید آورده است و من بر این گواهم.و سوگند به خداوند تا سر بگردانید در کار بتهایتان چارهای خواهم کردآنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند.گفتند: چه کسی با خدایان ما چنین کرده است؟ بیگمان او از ستمگران است.گفتند: شنیدیم جوانی که به او ابراهیم میگویند از آنان یاد میکرد.گفتند: او را پیش چشم مردم آورید باشد که گواهی دهند.گفتند: ای ابراهیم! آیا تو با خدایان ما چنین کردهای؟ گفت: بلکه همین بزرگشان این کار را کرده است؛ اگر سخن میگویند از خود آنان بپرسید!آنگاه (نخست) به خود آمدند و (به خود یا به یکدیگر) گفتند: بیگمان شمایید که ستمگرید.سپس (دوباره) به اندیشههای باطلی که در سر داشتند باز گشتند (و به ابراهیم گفتند:) تو بیشک میدانی که اینان سخن نمیگویند.گفت: آیا به جای خداوند چیزی را میپرستید که برای شما هیچ سودی و زیانی ندارد؟ننگ بر شما و بر آنچه به جای خداوند میپرستید، آیا خرد نمیورزید؟؛ سوره انبیاء، آیه: ۵۱- ۶۷.</ref>.
| | برخی با توجه به [[ظاهر آیات]]، [[آزر]] بت پرست را پدر [[واقعی]] ابراهیم دانستهاند<ref>تفسیر کبیر، ج۷، ص۴۲.</ref>. در حالی که برخی دیگر معتقدند پدر ابراهیم «تاروخ» است و [[نسبشناسان]] بر این مطلب [[اجماع]] دارند<ref>مجمع البحرین، ج۱، ص۶۹.</ref>. آنان برای [[اثبات]] این ادعا به [[دلایل]] ذیل استناد کردهاند: |
| #{{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْرَاهِيمَ إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لَهَا عَاكِفِينَ قَالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ أَوْ يَنفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ قَالُوا بَلْ وَجَدْنَا آبَاءَنَا كَذَلِكَ يَفْعَلُونَ قَالَ أَفَرَأَيْتُم مَّا كُنتُمْ تَعْبُدُونَ أَنتُمْ وَآبَاؤُكُمُ الأَقْدَمُونَ فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِّي إِلاَّ رَبَّ الْعَالَمِينَ الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ وَالَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَيَسْقِينِ وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ وَالَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ وَالَّذِي أَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ }}<ref> و برای آنان داستان ابراهیم را بخوان!هنگامی که به پدر و قومش گفت: چه میپرستید؟گفتند: بتهایی را میپرستیم و در کنارشان (به خدمت) ماندگاریم.ابراهیم) گفت: آیا چون فرا میخوانید (شان صدای) شما را میشنوند؟یا به شما سود یا زیان میرسانند؟گفتند: (نه) بلکه دریافتهایم که پدرانمان چنین میکردند! ابراهیم) گفت: آیا آنچه را میپرستیدید دیدهاید؟شما و نیاکانتان؟ اینان (همه) دشمن منند جز پروردگار جهانیان.همان که مرا آفرید و همو راهنماییام میکند.و همان که به من میخوراند و مینوشاند.و چون بیمار شوم اوست که بهبودیام میبخشد.و همان که مرا میمیراند سپس زنده میگرداند.و همان که امید میبرم در روز پاداش و کیفر لغزش مرا ببخشاید؛ سوره شعراء، آیه: ۶۹- ۸۲.</ref><ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ]]؛ ج۱۳، ص ۲۱۷- ۲۱۸.</ref>. | | # در برخی از [[روایات]]<ref>بحارالأنوار، ج۱۲، ص۴۲.</ref> و [[عهد قدیم]]<ref>پیدایش، ج۱۰، ص ۳۵.</ref> نام پدر ابراهیم تاروخ است، نه «آذر». |
| | # اطلاق کلمه «أب» بر آزر در [[قرآن]]، دلیل بر این نمیشود که وی پدر واقعی ابراهیم باشد؛ زیرا [[عرب]]، عنوان أب را بر عمو نیز اطلاق میکردند، چنان که در قرآن اسماعیل که عموی [[یعقوب]] میباشد پدر یعقوب نامیده شده است<ref>سوره بقره، آیه ۳۳.</ref>. |
| | # اجداد [[پیامبر اسلام]]{{صل}} طبق شواهدی از قرآن<ref>سوره شعراء، آیه ۲۱۹.</ref> و روایات<ref>جوامع الجامع، ج۱، ص۴۴۲.</ref> همه [[موحد]] و [[مؤمن]] بودهاند، از آنجا که پدر ابراهیم در سلسله [[نسب]] [[رسول اکرم]]{{صل}} قرار دارد، نمیتواند مشرک باشد<ref>المیزان، ج۷، ص۱۶۷.</ref> در حالی که آزر [[مشرک]] بوده است<ref>سوره انعام، آیه ۷۴.</ref>. |
| | # طبق [[نص قرآن]]، [[حضرت ابراهیم]] در آخر عمر برای پدر و مادرش از [[خداوند]] [[طلب مغفرت]] میکند<ref>سوره ابراهیم، آیه ۴۱.</ref>، در حالی که خداوند در قرآن آشکارا [[پیامبران]] و [[مؤمنان]] را از اینکه برای بستگان مشرکشان [[طلب آمرزش]] نمایند، منع نموده است<ref>سوره توبه، آیه ۱۱۳.</ref>، بنابراین حضرت ابراهیم{{ع}} نمیتواند برای پدر [[مشرک]]، [[طلب آمرزش]] کند، در نتیجه [[آزر]] پدر [[واقعی]] و [[حقیقی]] [[ابراهیم]] نیست<ref>المیزان، ج۷، ص۱۷۰.</ref> بلکه عموی او و منجم [[نمرود]] بوده است<ref>قصص الانبیاء، ص۱۰۷.</ref>.<ref>[[رحمتالله ضیایی|ضیایی، رحمتالله]]، [[ابراهیم - ضیائی (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[ دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)| دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۱۴۷-۱۵۰.</ref> |
| | |
| | == کنیهها و القاب == |
| | [[لقب]] حضرت ابراهیم "[[خلیل]] الرّحمان" است، یعنی [[دوست]] [[خدا]]<ref>[[رحمتالله ضیایی|ضیایی، رحمتالله]]، [[ابراهیم - ضیائی (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)| دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۱۴۷-۱۵۰؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۱۷.</ref>. |
| | |
| | == همسر و فرزندان == |
| | ابراهیم پس از مجاهدتهای فراوان در مقابل نمرود و [[بت پرستان]]، [[تصمیم]] به [[هجرت]] میگیرد. او با همسرش [[ساره]] و برادرزادهاش [[لوط]] از [[شهر]] اُور به [[کنعان]] یا [[فلسطین]] میروند و پس از مدتی به سبب [[خشک سالی]] رهسپار [[مصر]] میگردند<ref>قاموس، ص۴.</ref>. در مصر [[فرعونی]] به نام [[سنان بن علوان]] فرمان روایی میکرد. او همان کسی است که [[هاجر]] را به ساره بخشید<ref>الکامل، ج۱، ص۸۸.</ref>؛ ابراهیم از [[بیم]] [[فرعون]] با خانوادهاش و لوط، برادرزاده اش، از مصر خارج شده و به سوی شمال [[بیت]] ئیل حرکت میکند، در منطقه ای بین بیت ئیل و عای ساکن میشود<ref>پیدایش، ج۷، ص ۱۳.</ref>. پس از گذراندن ده سال در [[بیت المقدس]] اسماعیل از هاجر، [[کنیز]] ساره، متولد میگردد<ref>قصص الأنبیاء، ج۱، ص۲۲۱.</ref>. آن وقت ابراهیم{{ع}} هشتاد و شش سال از عمرش گذشته بود<ref>پیدایش، ج ۱۶ ، ص۱۶ و البدایة والنهایة، ج۱، ص۱۸۱.</ref>. [[تولد]] اسماعیل به ساره سخت تمام میشود و ابراهیم به دستور او<ref>یعقوبی، ج۱، ص۲۵.</ref> هاجر و فرزندش، اسماعیل را به سوی [[مکه]] برده و در همان جا رها کرده و بر میگردد<ref>مروج الذهب، ج۱، ص۵۷ـ ۸۵.</ref>. |
| | |
| | زمانی که اسماعیل به [[دوره جوانی]] میرسد [[خداوند]] به [[ابراهیم]] دستور میدهد به کمک فرزندش [[کعبه]] را تجدید بنا کند<ref>یعقوبی، ج۱، ص۲۷.</ref>، [[قرآن]] نیز به این مطلب اشاره دارد<ref>سوره بقره، آیه ۲۵۰.</ref>. وقتی ابراهیم صد ساله میشود<ref>پیدایش، ج۶، ص۲۱ و یعقوبی، ص۱، ص۲۶.</ref> خداوند توسط [[جبرئیل]] و دو [[ملک]] دیگر به او [[بشارت]] میدهد که از [[ساره]] دارای فرزند خواهد شد<ref>الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۹۸؛ سوره صافات، آیه ۱۱۲.</ref>. در آن وقت ساره هشتاد سال از عمرش گذشته بود<ref>المختصر فی اخبار البشر، ج۱، ص۱۳.</ref>.<ref>[[رحمتالله ضیایی|ضیایی، رحمتالله]]، [[ابراهیم - ضیائی (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[ دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)| دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۱۴۷-۱۵۰.</ref> |
| | |
| | == دین حضرت ابراهیم == |
| | {{اصلی|دین حضرت ابراهیم}} |
| | [[شریعت]] ابراهیم برپایه [[یکتاپرستی]] و [[اخلاص]] و [[نفی]] [[شریک]] برای [[خدا]] بنا شده و از [[احکام]] آن، [[نماز]]، [[ختنه]]، کوتاه کردن شارب، چیدن موی زاید زیر بغل، تراشیدن زهار، بنای [[خانه خدا]] و [[حج]] و [[مناسک]] آن است<ref>علل شرایع، ج۱، ص۱۲۲.</ref> و همه [[پیامبران]] همعصر ابراهیم تا [[زمان]] [[موسی]]{{ع}} تابع شریعت او بودهاند<ref>المیزان، ج۲، ص۱۴۵.</ref>. |
| | |
| | [[آیین]] [[ابراهیم]] بر محور [[توحید]] ویکتاپرستی دور میزند، [[خداوند]] بارها [[دین توحید]] را به [[دین ابراهیم]] و [[دین حنیف]] و [[دین]] [[فطرت]] وصف کرده و [[پیامبر اسلام]] را پیرو آیین او دانسته است<ref>سوره آل عمران، آیه ۶۷، سوره آل عمران، آیه ۶۸.</ref>. |
| | |
| | گرچه در بخش [[احکام]]، [[دین مقدس اسلام]] از [[شریعت]] ابراهیم{{ع}} کاملتر و جامعتر است، امّا از پاره ای [[آیات]] استفاده میشود که [[شرایع]] و [[احکام اسلام]] همه از آن فطریاتی سرچشمه میگیرد که ابراهیم به زبان [[تشریع]] بیان کرده است و هر عملی که موافق فطرت بود مورد امر، و عملی که مخالف فطرت بود، مورد [[نهی]] قرار داده بود<ref>المیزان، ج۷، ص۲۱۳.</ref>.<ref>[[رحمتالله ضیایی|ضیایی، رحمتالله]]، [[ابراهیم - ضیائی (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[ دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)| دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۱۴۷-۱۵۰.</ref> |
| | |
| | == مناظرات == |
| | از مجموع [[آیات قرآن]] استفاده میشود، [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} چهار [[مناظره]] مهم داشته است: |
| | # مناظره با آزر، آن گاه که ابراهیم{{ع}} به آزر گفت: چرا چیزی را میپرستی که نمیبیند و نمیشنود و از تو رفع نیاز نمیکند<ref>سوره مریم، آیه ۴۱، سوره مریم، آیه ۴۲.</ref>، آزر به جای [[فکر]] و [[اندیشه]] در گفتار ابراهیم{{ع}} او را [[تهدید]] میکند<ref>سوره مریم، آیه ۴۶.</ref>. |
| | # ابراهیم{{ع}} در [[استدلال]] با بت پرستان که گفتند چرا بتهای ما را شکستهای؟<ref>سوره انبیاء، آیه ۶۲.</ref> ابتدا میگوید: بلکه بزرگشان کرده باشد، از آنها بپرسید اگر سخن میگوید<ref>سوره انبیاء، آیه ۶۳.</ref>، سپس با استدلال [[قوی]] به آنها میگوید: آیا جز [[خدا]] چیزی را میپرستید که نه کمترین سودی به شما دارد و نه زیانی میرساند<ref>سوره انبیاء، آیه ۶۷.</ref>، اُف بر شما و بر آنچه غیر خداست [[پرستش]] میکنید، آیا اندیشه نمیکنید<ref>سوره انبیاء، آیه ۶۸.</ref>. |
| | # ابراهیم در مناظره با ستاره پرستان، از طلوع و اُفول [[ستاره]] و [[خورشید]] بر عدم [[الوهیت]] آنها استدلال میکند<ref>سوره انعام، آیه ۷۵-۸۳.</ref>. |
| | # حضرت ابراهیم{{ع}} در برابر نمرود که [[ادعای الوهیت]] داشت با قویترین استدلال او را مغلوب و مستأصل میکند، آن گاه که میگوید: [[خداوند]] من [[خورشید]] را از افق [[مشرق]] میآورد، پس اگر تو [[حاکم]] [[جهان هستی]] [[خورشید]] را از [[مغرب]] بیاور، در این جا آن [[کافر]] مبهوت و وامانده شد<ref>سوره بقره، آیه ۲۵۸.</ref>.<ref>[[رحمتالله ضیایی|ضیایی، رحمتالله]]، [[ابراهیم - ضیائی (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[ دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)| دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۱۴۷-۱۵۰.</ref> |
| | |
| | == امتحانات == |
| | [[حضرت ابراهیم]] [[خلیل]] مانند دیگر [[پیامبران الهی]] امتحانهای زیادی را پشت سر گذاشت، اما در میان آنها چند مورد که از برجستگی خاص برخوردار است، خداوند از آنها به عنوان کلمات یاد کرده است<ref>المیزان، ج۱، ص۲۷۰.</ref>: |
| | # [[قیام]] در مقابل [[بت پرستان]] [[بابل]] و [[شکست]] [[بتها]] و [[دفاع]] بسیار [[شجاعانه]] در آن [[محاکمه]] [[تاریخی]] و قرار گرفتن در [[دل]] [[آتش]] و [[حفظ]] [[خون]] سردی کامل و [[ایمان]] در تمام این مراحل<ref>سوره انبیاء، آیات ۵۸ تا61.</ref>. |
| | # بردن [[زن]] و فرزند و گذاشتن آنها در [[سرزمین]] خشک و بیآب و [[گیاه]] [[مکه]]، در جایی که یک نفر هم سکونت نداشت<ref>بحارالأنوار، ج۱۲، ص۹۷.</ref>. |
| | # بردن فرزند به قربان گاه و [[آمادگی]] جدّی برای [[قربانی]] او به [[فرمان خدا]]<ref>سوره صافات، آیه ۹۹-۱۰۷.</ref>.<ref>[[رحمتالله ضیایی|ضیایی، رحمتالله]]، [[ابراهیم - ضیائی (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[ دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)| دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۱۴۷-۱۵۰.</ref> |
| | |
| | == امامت و ولایت == |
| | ابراهیم پس از آزمونهای زیاد، مورد [[الطاف الهی]] واقع میشود و خداوند [[مقام امامت]] را به او عطا کرده و او را [[امام]] [[مردم]] قرار میدهد<ref>سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. در این زمان [[حضرت ابراهیم]] [[مقام نبوت]] را دارا بوده؛ زیرا وقتی [[ملائکه]] آمده بودند [[قوم لوط]] را هلاک کنند و در مسیر راه خود بر ابراهیم وارد شدند و بشارت اسحاق و اسماعیل را به او دادند، ابراهیم در آن موقع [[پیامبر]] مرسل بود، بنابراین معلوم میشود که ابراهیم قبل از مقام امامت، مقام نبوت را دارا بوده و امامتش غیر نبوتش است<ref>المیزان، ج۱، ص۲۷۱.</ref>. نام کتاب ابراهیم [[صحف]] بوده است<ref>سوره اعلی، آیه ۱۹.</ref> که در اولین شب [[ماه رمضان]] بر وی نازل شده است<ref>اصول کافی، ج۲، ص۶۲۸.</ref>.<ref>[[رحمتالله ضیایی|ضیایی، رحمتالله]]، [[ابراهیم - ضیائی (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[ دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)| دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۱۴۷-۱۵۰.</ref> |
| | |
| | == معجزههای ابراهیم == |
| | در [[قرآن]] معجزههای زیادی برای حضرت ابراهیم{{ع}} ذکر شده است که از جمله آنها، سرد شدن [[آتش]] است، آن گاه که [[نمرود]] او را با منجنیق در میان آتش انداخت<ref>اصول کافی، ج۸،ص۳۶۹.</ref>. در روایتی آمده است که آتش آنچنان سرد شد، که سرما ابراهیم را آزار داد، تا وقتی که خطاب سلاماً نیز آمد، آن گاه از شدت آن کاسته شد<ref>الدرالمنثور، ج۴، ص۳۲۲.</ref>. معجزه مهم دیگر ابراهیم{{ع}} احیای [[مردگان]] است<ref>سوره بقره، آیه ۲۶۰.</ref>.<ref>[[رحمتالله ضیایی|ضیایی، رحمتالله]]، [[ابراهیم - ضیائی (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[ دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)| دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۱۴۷-۱۵۰.</ref> |
|
| |
|
| [[آموزههای دینی]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} بیشتر در قالب [[احتجاج]] بیان میشدند. آن [[حضرت]] در ابطال [[شرک]] و بتپرستی به مواردی مانند ناشنوایی، [[نابینایی]] و [[ناتوانی]] [[بتها]] در تأمین نیازها و خواستههای [[مردم]] و رساندن هرگونه سود و زیان استناد میکرد؛ همچنین بتپرستی را [[پرستش]] [[شیطان]] خوانده و از [[سرپیچی]] [[شیطان]] از [[فرمان خداوند]] میگفت و از همه [[خدایان دروغین]] و مظاهر [[شرک]] و بتپرستی [[برائت]] میجست: | | == فضایل و مناقب == |
| #{{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْرَاهِيمَ إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لَهَا عَاكِفِينَ قَالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ أَوْ يَنفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ }}<ref> و برای آنان داستان ابراهیم را بخوان!هنگامی که به پدر و قومش گفت: چه میپرستید؟گفتند: بتهایی را میپرستیم و در کنارشان (به خدمت) ماندگاریم.ابراهیم) گفت: آیا چون فرا میخوانید (شان صدای) شما را میشنوند؟یا به شما سود یا زیان میرسانند؟؛ سوره شعراء، آیه: ۶۹- ۷۳.</ref>.
| | [[قرآن]] با اشاره به یک مصداق کامل بندۀ [[شکرگزار]] [[خدا]]، یعنی «[[ابراهیم]]» قهرمان [[توحید]]، از میان صفات برجسته این مرد بزرگ به پنج صفت اشاره کرده است: |
| #{{متن قرآن|إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لا يَسْمَعُ وَلا يُبْصِرُ وَلا يُغْنِي عَنكَ شَيْئًا يَا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جَاءَنِي مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِرَاطًا سَوِيًّا يَا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّيْطَانَ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِيًّا}}<ref> هنگامی که به پدرخویش گفت: ای پدر! چرا چیزی را میپرستی که نه میشنود و نه میبیند و نه هیچ به کار تو میآید؟ای پدر! بیگمان من به چیزی از دانش دست یافتهام که تو بدان دست نیافتهای؛ بنابراین از من پیروی کن تا تو را به راهی درست رهنمون گردم.ای پدر! شیطان را نپرست که شیطان با (خداوند) بخشنده نافرمان است؛ سوره مریم، آیه: ۴۲- ۴۴.</ref>. | | #«ابراهیم خود امتی بود»<ref>{{متن قرآن|إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِيفًا وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}} «به راستی ابراهیم (به تنهایی) امتی فروتن برای خداوند و درستآیین بود و از مشرکان نبود» سوره نحل، آیه ۱۲۰.</ref>. در اینکه چرا نام «[[امت]]» بر ابراهیم گذارده شده، نکات مختلفی ذکر کردهاند که چهار نکته از آن قابل ملاحظه است: |
| #{{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا إِبْرَاهِيمَ رُشْدَهُ مِن قَبْلُ وَكُنَّا بِه عَالِمِينَ إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِينَ قَالَ لَقَدْ كُنتُمْ أَنتُمْ وَآبَاؤُكُمْ فِي ضَلالٍ مُّبِينٍ قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنتَ مِنَ اللاَّعِبِينَ قَالَ بَل رَّبُّكُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلَى ذَلِكُم مِّنَ الشَّاهِدِينَ وَتَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنَامَكُم بَعْدَ أَن تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلاَّ كَبِيرًا لَّهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ قَالُوا مَن فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلَى أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ قَالُوا أَأَنتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِن كَانُوا يَنطِقُونَ فَرَجَعُوا إِلَى أَنفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنتُمُ الظَّالِمُونَ ثُمَّ نُكِسُوا عَلَى رُؤُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلاء يَنطِقُونَ قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لا يَنفَعُكُمْ شَيْئًا وَلا يَضُرُّكُمْ أُفٍّ لَّكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَفَلا تَعْقِلُونَ}}<ref> و بیگمان پیش از آن به ابراهیم کاردانی (در خور) وی را ارزانی داشتیم و به (شایستگی) او دانا بودیم.هنگامی که به پدر و قوم خویش، گفت: این تندیسها چیست که شما به (خدمت) آنها ماندگارید؟گفتند: پدرانمان را پرستنده آنها یافتهایم.گفت: به یقین شما و پدرانتان در گمراهی آشکاری بودهاید.گفتند: آیا برای ما حقّ را آوردهای یا از بازیگرانی؟ گفت: (نه،) بلکه پروردگارتان، پروردگار آسمانها و زمین است که آنها را پدید آورده است و من بر این گواهم.و سوگند به خداوند تا سر بگردانید در کار بتهایتان چارهای خواهم کردآنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند.گفتند: چه کسی با خدایان ما چنین کرده است؟ بیگمان او از ستمگران است.گفتند: شنیدیم جوانی که به او ابراهیم میگویند از آنان یاد میکرد.گفتند: او را پیش چشم مردم آورید باشد که گواهی دهند.گفتند: ای ابراهیم! آیا تو با خدایان ما چنین کردهای؟گفت: بلکه همین بزرگشان این کار را کرده است؛ اگر سخن میگویند از خود آنان بپرسید!آنگاه (نخست) به خود آمدند و (به خود یا به یکدیگر) گفتند: بیگمان شمایید که ستمگرید.سپس (دوباره) به اندیشههای باطلی که در سر داشتند باز گشتند (و به ابراهیم گفتند:) تو بیشک میدانی که اینان سخن نمیگویند.گفت: آیا به جای خداوند چیزی را میپرستید که برای شما هیچ سودی و زیانی ندارد؟ننگ بر شما و بر آنچه به جای خداوند میپرستید، آیا خرد نمیورزید؟؛ سوره انبیاء، آیه: ۵۱- ۶۷.</ref>. | | ## ابراهیم آنقدر [[شخصیت]] داشت که به تنهائی یک امت بود،؛ چراکه گاهی شعاع [[شخصیت انسان]] آنقدر افزایش مییابد که از یک فرد و دو فرد و یک گروه فراتر میرود و شخصیتش معادل یک امت بزرگ میشود. |
| | ## ابراهیم [[رهبر]] و [[مقتدا]] و [[معلم]] بزرگ [[انسانیت]] بود و به همین جهت به او «امت» گفته شده؛ زیرا امت<ref>به معنی اسم مفعولی.</ref> به کسی گفته میشود که [[مردم]] به او [[اقتدا]] کنند و رهبریش را بپذیرند. |
| | ## ابراهیم در آن [[زمان]] که هیچ [[خداپرستی]] در محیطش نبود و همگی در منجلاب [[شرک]] و [[بتپرستی]] غوطهور بودند تنها [[موحّد]] و یکتاپرست بود پس او به تنهائی امتی و [[مشرکان]] محیطش امت دیگر بودند. |
| | ## ابراهیم سرچشمه پیدایش امتی بود و به همین سبب نام امت بر او گذارده شده. آری ابراهیم یک امت بود، یک پیشوای بزرگ بود، یک مرد امت ساز بود، و در آن [[روز]] که در محیط اجتماعیش کسی دم از توحید نمیزد او منادی بزرگ توحید بود. |
| | #وصف دیگر او این بود که «بندۀ [[مطیع خدا]] بود»<ref>{{متن قرآن|إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِيفًا وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}} «به راستی ابراهیم (به تنهایی) امتی فروتن برای خداوند و درستآیین بود و از مشرکان نبود» سوره نحل، آیه ۱۲۰.</ref>. |
| | #«او همواره در خط مستقیم «[[الله]]» و طریق [[حق]]، گام میسپرد»<ref>{{متن قرآن|إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِيفًا وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}} «به راستی ابراهیم (به تنهایی) امتی فروتن برای خداوند و درستآیین بود و از مشرکان نبود» سوره نحل، آیه ۱۲۰.</ref>. |
| | #«او هرگز از [[مشرکان]] نبود»<ref>{{متن قرآن|إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِيفًا وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}} «به راستی ابراهیم (به تنهایی) امتی فروتن برای خداوند و درستآیین بود و از مشرکان نبود» سوره نحل، آیه ۱۲۰.</ref> و تمام [[زندگی]] و [[فکر]] و زوایای قلبش را تنها [[نور]] «[[الله]]» پر کرده بود. |
| | #و به دنبال این ویژگیها سرانجام او مردی بود که «همۀ [[نعمتهای خدا]] را [[شکرگزاری]] میکرد»<ref>{{متن قرآن|شَاكِرًا لِأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}} «سپاسگزار نعمتهای او بود؛ (خداوند) او را برگزید و به راهی راست راهنمایی کرد» سوره نحل، آیه ۱۲۱.</ref>. |
|
| |
|
| در حوزه [[صفات ]] [[توحیدی]] مؤلفههایی مانند سمیع، علیم، [[رحیم]]، [[عزیز]]، [[حکیم]] و تواب بودن و [[مشیت]] و [[علم مطلق خداوند]] از [[آموزههای دینی]] او بودند:
| | و پس از بیان این اوصاف پنجگانه به بیان پنج نتیجه مهم این صفات پرداخته و چنین میگوید: |
| #{{متن قرآن|وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ }}<ref> و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایههای خانه (کعبه) را فرا میبردند (گفتند):پروردگارا! از ما بپذیر، بیگمان تویی که شنوای دانایی.پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور) و شیوههای پرستشمان را به ما بنما و توبه ما را بپذیر بیگمان تویی که توبهپذیر مهربانی.پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیههایت را برای آنها میخواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی میآموزد و به آنها پاکیزگی میبخشد، برانگیز! بیگمان تویی که پیروزمند فرزانهای؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۷- ۱۲۹.</ref>.
| | #«[[خداوند]] [[ابراهیم]] را برای [[نبوت]] و [[ابلاغ]] دعوتش برگزید»<ref>{{متن قرآن|شَاكِرًا لِأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}} «سپاسگزار نعمتهای او بود؛ (خداوند) او را برگزید و به راهی راست راهنمایی کرد» سوره نحل، آیه ۱۲۱.</ref>. |
| #{{متن قرآن|وَحَاجَّهُ قَوْمُهُ قَالَ أَتُحَاجُّونِّي فِي اللَّهِ وَقَدْ هَدَانِ وَلاَ أَخَافُ مَا تُشْرِكُونَ بِهِ إِلاَّ أَن يَشَاء رَبِّي شَيْئًا وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا أَفَلاَ تَتَذَكَّرُونَ }}<ref> و قوم او با وی به چالش برخاستند؛ او گفت: آیا با من درباره خداوند چالش میورزید در حالی که مرا راهنمایی کرده است؟ و من از آنچه شریک او قرار میدهید نمیهراسم مگر آنکه پروردگارم چیزی برای من بخواهد؛ پروردگارم به دانایی بر همه چیز چیرگی دارد، آیا پند نمیپذیرید؟؛ سوره انعام، آیه:۸۰.</ref>. | | #«[[خدا]] او را به [[راه راست]] [[هدایت]] کرد»<ref>{{متن قرآن|شَاكِرًا لِأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}} «سپاسگزار نعمتهای او بود؛ (خداوند) او را برگزید و به راهی راست راهنمایی کرد» سوره نحل، آیه ۱۲۱.</ref> و از هرگونه [[لغزش]] و [[انحراف]] [[حفظ]] نمود. چرا که [[هدایت الهی]] همانگونه که بارها گفتهایم به دنبال لیاقتها و شایستگیهایی است که [[انسان]] از خود ظاهر میسازد چون بیحساب چیزی به کس نمیدهند. |
| | #«ما در [[دنیا]] به او [[حسنه]] دادیم»<ref>{{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ}} «و به او در این جهان نیکی دادیم و او در جهان واپسین از شایستگان است» سوره نحل، آیه ۱۲۲.</ref>. «حسنة» به معنی وسیعش که هرگونه [[نیکی]] را در بر میگیرد، از [[مقام نبوت]] و [[رسالت]] گرفته، تا نعمتهای مادی و [[فرزندان]] [[شایسته]] و مانند آن. |
| | #«و در [[آخرت]] از [[صالحان]] است»<ref>{{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ}} «و به او در این جهان نیکی دادیم و او در جهان واپسین از شایستگان است» سوره نحل، آیه ۱۲۲.</ref>. |
| | #آخرین امتیازی که [[خدا]] به [[ابراهیم]] در برابر آن همه صفات برجسته داد این بود که [[مکتب]] او نه تنها برای [[اهل]] عصرش که برای همیشه، مخصوصاً برای [[امت اسلامی]] یک مکتب [[الهام]] بخش گردید، به گونهای که [[قرآن]] میگوید: «سپس به تو - [[پیامبر اسلام]]{{صل}} - [[وحی]] فرستادیم که از آئین ابراهیم، که [[ایمانی]] [[خالص]] داشت و از [[مشرکان]] نبود [[پیروی]] کن»<ref>{{متن قرآن|ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}} «سپس به تو وحی کردیم که از آیین ابراهیم درستآیین پیروی کن و (او) از مشرکان نبود» سوره نحل، آیه ۱۲۳.</ref>. |
|
| |
|
| در حوزه [[توحید افعالی]]، [[خدا]] را یگانه [[آفریدگار]] [[آسمانها]]، [[زمین]] و [[انسان]] میخواند: | | از آنجا که [[قرآن مجید]]، در بسیاری از موارد برای تکمیل تعلیمات خود از الگوهای مهمی که در [[جهان]] [[انسانیت]] وجود داشته [[شاهد]] میآورد، سخن از ابراهیم{{ع}} و برنامۀ او به عنوان پیشوای بزرگی که مورد [[احترام]] همۀ [[اقوام]]، مخصوصاً [[قوم عرب]]، بوده به میان میآورد و میفرماید: «برای شما اسوۀ خوبی در [[زندگی]] ابراهیم و کسانی که با او بودند وجود داشت»<ref>{{متن قرآن|قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَمَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ رَبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ}} «بیگمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونهای نیکویند آنگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جای خداوند میپرستید بیزاریم، شما را انکار میکنیم و میان ما و شما جاودانه دشمنی و کینه پدید آمده است تا زمانی که به خداوند یگانه ایمان آورید؛ جز (این) گفتار ابراهیم که به پدرش گفت: برای تو از خداوند آمرزش خواهم خواست و من برای تو در برابر خداوند هیچ اختیاری ندارم؛ پروردگارا! ما بر تو توکل داریم و به سوی تو روی میآوریم و بازگشت (هر چیز) به سوی توست» سوره ممتحنه، آیه ۴.</ref>. |
| #{{متن قرآن|إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ }}<ref> من با درستی آیین روی خویش به سوی کسی آوردهام که آسمانها و زمین را آفریده است و من از مشرکان نیستم؛ سوره انعام، آیه: ۷۹.</ref>.
| |
| #{{متن قرآن|الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ}}<ref> همان که مرا آفرید و همو راهنماییام میکند؛ سوره شعراء، آیه: ۷۸.</ref>.
| |
|
| |
|
| همچنین در زمینه [[توحید]] ربوبی خدای یگانه را [[پروردگار]] هردو [[جهان]] و [[آسمانها]] و [[زمین]] خواند و در بیان [[ربوبیت]] [[تکوینی]] [[خدا]] به مواردی مانند [[اطعام]] و سیراب ساختن، شفای [[بیماری]]، میراندن، زنده کردن و [[آمرزش گناهان]] [[انسان]] استناد کرده و طلوع و غروب [[خورشید]] را به وی نسبت میداد:
| | [[ابراهیم]]{{ع}} بزرگ [[پیامبران]] که زندگیش سرتاسر، درس [[بندگی]] و [[عبودیت]] [[خدا]]، [[جهاد فی سبیل الله]]، و [[عشق]] به ذات [[پاک]] او بود، ابراهیم که [[امت اسلامی]] از [[برکت]] دعای او، و مفتخر به نامگذاری او میباشد، میتواند برای شما [[سرمشق]] خوبی در این زمینه گردد. منظور از تعبیر (کسانی که با ابراهیم بودند) مؤمنانی است که او را در این راه [[همراهی]] میکردند، هر چند اندک بودند. |
| #{{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللَّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ }}<ref> آیا در (کار) آن کس ننگریستهای که از (غرور) اینکه خداوند به او پادشاهی داده بود با ابراهیم درباره پروردگارش چون و چرا کرد آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگار من آن است که زنده میکند و میمیراند، او گفت: من (نیز) زنده میدارم و میمیرانم، ابراهیم گفت: خداوند آفتاب را از خاور فرا میآورد، تو آن را از باختر برآور؛ و آن کافر درماند؛ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمون نمیگردد؛ سوره بقره، آیه: ۲۵۸.</ref>.
| |
| #{{متن قرآن|قَالَ بَل رَّبُّكُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلَى ذَلِكُم مِّنَ الشَّاهِدِينَ}}<ref> گفت: (نه،) بلکه پروردگارتان، پروردگار آسمانها و زمین است که آنها را پدید آورده است و من بر این گواهم؛ سوره انبیاء، آیه:۵۶.</ref>.
| |
| #{{متن قرآن|الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ وَالَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَيَسْقِينِ وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ وَالَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ وَالَّذِي أَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ}}<ref> همان که مرا آفرید و همو راهنماییام میکند.و همان که به من میخوراند و مینوشاند.و چون بیمار شوم اوست که بهبودیام میبخشد.و همان که مرا میمیراند سپس زنده میگرداند.و همان که امید میبرم در روز پاداش و کیفر لغزش مرا ببخشاید؛ سوره شعراء، آیه: ۷۸- ۸۲.</ref>.
| |
|
| |
|
| [[ایمان]] و [[اعتقاد]] به [[روز قیامت]]، زنده شدن مردگان، [[جهنم]] و [[عذاب]] در آن، [[بهشت]] و نعمتهای آن، [[خواری]] [[روز قیامت]]، سودمند نبودن [[ثروت]] و [[فرزند]] و سودمندی [[قلب]] سلیم در آن روز از دیگر آموزههای [[اعتقادی]] [[دین حضرت ابراهیم]]{{ع}}اند: | | در [[تواریخ]] آمده است که گروهی در [[بابل]] بعد از مشاهدۀ [[معجزات]] ابراهیم به او [[ایمان]] آوردند، و در [[هجرت]] به سوی [[شام]] او را همراهی کردند، و این نشان میدهد که او [[یاران]] [[وفاداری]] داشته است<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]] ص ۸۳.</ref>. |
| #{{متن قرآن|وَاجْعَلْنِي مِن وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ وَاغْفِرْ لِأَبِي إِنَّهُ كَانَ مِنَ الضَّالِّينَ وَلا تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ يَوْمَ لا يَنفَعُ مَالٌ وَلا بَنُونَ إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ وَبُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِلْغَاوِينَ }}<ref> و مرا از میراث بران بهشت پرنعمت بگمار.و از پدرم درگذر که او از گمرهان است.و مرا در روزی که (همه) برانگیخته میگردند، خوار مکن.روزی که در آن دارایی و فرزندان سودی نمیرسانند.جز آن کس که دلی بیآلایش نزد خداوند آورد.و بهشت را برای پرهیزگاران نزدیک میدارند.و دوزخ را برای گمرهان آشکار میگردانند؛ سوره شعراء، آیه: ۸۵- ۹۱.</ref>.
| |
| #{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُم بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ قَالَ وَمَن كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَى عَذَابِ النَّارِ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ}}<ref> و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! اینجا را شهری امن کن و از اهل آن هر کس را که به خداوند و روز واپسین ایمان دارد، از میوهها روزی رسان؛ (خداوند) فرمود: آن را که کفر ورزد، اندکی برخورداری خواهم داد سپس او را به (چشیدن) عذاب دوزخ ناگزیر خواهم کرد و این پایانه، بد است؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۶.</ref>
| |
| #{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَى وَلَكِن لِّيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِّنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِّنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ }}<ref> و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من بنمای چگونه مردگان را زنده میسازی؟ فرمود: آیا ایمان نداری؟ گفت: چرا امّا تا دلم آرام یابد؛ فرمود: چهار پرنده برگزین و نزد خود پاره پاره گردان سپس هر پارهای از آنها را بر کوهی نه! آنگاه آنان را فرا خوان تا شتابان نزد تو آیند و بدان که خداوند پیروزمندی فرزانه است؛ سوره بقره، آیه:۲۶۰.</ref>.
| |
|
| |
|
| [[مناسک]] [[حج]]، [[نماز]]، [[تقوا]]، [[نیایش]] با [[خدا]]، [[استجابت دعا]]، [[رکوع]] و [[سجود]]، [[قربانی]] کردن برای [[خدا]] و [[تسلیم محض]] او بودن از دیگر [[آموزههای دینی]] ابراهیماند که اغلب در حوزه [[اعمال عبادی]] جای میگیرند:
| | == رحلت و محل دفن == |
| #{{متن قرآن|وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَأَمْناً وَاتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَن طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُم بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ قَالَ وَمَن كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَى عَذَابِ النَّارِ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ وَمَن يَرْغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلاَّ مَن سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ }}<ref> و (یاد کن) آنگاه را که خانه (کعبه) را برای مردم جای بازگشت و امن کردیم و (گفتیم) از «مقام ابراهیم» نمازگاه گزینید و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که خانه مرا برای طوافکنندگان (مسافر) و مجاوران (حرم) و رکوعکنندگان سجدهگزار، پاکیزه بدارید.و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! اینجا را شهری امن کن و از اهل آن هر کس را که به خداوند و روز واپسین ایمان دارد، از میوهها روزی رسان؛ (خداوند) فرمود: آن را که کفر ورزد، اندکی برخورداری خواهم داد سپس او را به (چشیدن) عذاب دوزخ ناگزیر خواهم کرد و این پایانه، بد است و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایههای خانه (کعبه) را فرا میبردند (گفتند): پروردگارا! از ما بپذیر، بیگمان تویی که شنوای دانایی.پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور) و شیوههای پرستشمان را به ما بنما و توبه ما را بپذیر بیگمان تویی که توبهپذیر مهربانی.پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیههایت را برای آنها میخواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی میآموزد و به آنها پاکیزگی میبخشد، برانگیز! بیگمان تویی که پیروزمند فرزانهای.و چه کس جز آنکه سبک مغز است از آیین ابراهیم روی میگرداند؟ در حالی که ما او را در این جهان برگزیدهایم و بیگمان او در جهان واپسین از شایستگان است.آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیان؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۵ - ۱۳۱.</ref>.
| | حضرت ابراهیم{{ع}} بعد از تلاشها و مجاهدتهای زیاد، هنگامی که ۱۷۵ سال از عمرش گذشته بود، [[جهان]] را بدرود گفت و او را در مزرعه [[حبرون]] به خاک سپردند<ref>المعارف، ص۳۳.</ref>.<ref>[[رحمتالله ضیایی|ضیایی، رحمتالله]]، [[ابراهیم - ضیائی (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[ دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)| دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۱۴۷-۱۵۰.</ref> |
| #{{متن قرآن|وَاغْفِرْ لِأَبِي إِنَّهُ كَانَ مِنَ الضَّالِّينَ وَلا تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ يَوْمَ لا يَنفَعُ مَالٌ وَلا بَنُونَ إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ وَبُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِلْغَاوِينَ }}<ref> و از پدرم درگذر که او از گمرهان است.و مرا در روزی که (همه) برانگیخته میگردند، خوار مکن.روزی که در آن دارایی و فرزندان سودی نمیرسانند.جز آن کس که دلی بیآلایش نزد خداوند آورد.و بهشت را برای پرهیزگاران نزدیک میدارند. و دوزخ را برای گمرهان آشکار میگردانند؛ سوره شعراء، آیه: ۸۶- ۹۱.</ref>
| |
| #{{متن قرآن|فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلاء الْمُبِينُ وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ}}<ref> و چون هر دو (بدین کار) تن دادند و (ابراهیم) او را به روی درافکند (او را از آن کار بازداشتیم)؛ و بدو ندا کردیم که: ای ابراهیم!تو خواب خود را راست شمردی؛ ما بدینگونه نکوکاران را پاداش میدهیم. بیگمان این همان آزمایش آشکار بود.و به قربانی سترگی او را بازخریدیم؛ سوره صافات، آیه: ۱۰۳- ۱۰۷.</ref>.
| |
|
| |
|
| آموزههای [[دین حضرت ابراهیم]]{{ع}} در مقایسه با [[تعالیم]] [[پیامبران]] پیش از وی گستردهتر و متنوعترند. در زمان آن [[حضرت]] [[ادیان]] و آیینهای [[شرک]] آلود متنوعتر بودند و افزون بر [[پرستش]] بتهای سنگی، [[پرستش]] [[خورشید]]، ماه و [[ستارگان]] نیز رواج داشت<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ]]؛ ج۱۳، ص ۲۱۷- ۲۱۸.</ref>.
| | ==گفتوگوی [[ابراهیم]] با [[آزر]]== |
| | پس از اینکه ابراهیم به سنّ [[رشد]] رسید و به میان [[مردم]] آمد، متوجه شد که آزر و مردم دیگر به [[عبادت]] چیزهایی که به دست خود ساخته و [[سود]] و زیانی برای آنها ندارد، مشغولند. وی در آغاز برای [[هدایت]] آنها، با منطقی نیرومند به [[استدلال]] پرداخت تا آنها را متوجه [[اشتباه]] بزرگ خود کرده و از [[پرستش]] بتان بازدارد. |
| | [[خدای تعالی]] در [[سوره مریم]] قسمتی از [[احتجاج]] او را با آزر چنین نقل فرموده است: «و در این کتاب ابراهیم را یاد کن که وی [[پیغمبری]] راستگو (و [[راستی]] پیشه) بود آن دم که به پدرش گفت: ای پدر! چرا پرستش میکنی چیزی را که نمیشنود و نمیبیند و کاری برای تو نسازد؟ ای پدر! به راستی که مرا دانشی آمده که تو را نیامده از من [[پیروی]] کن تا تو را به راهی راست هدایت کنم. ای پدر! [[شیطان]] را پرستش مکن که شیطان نافرمان [[خدای رحمان]] است. ای پدر! من [[بیم]] دارم که از خدای رحمان عذابی به تو برسد و [[دوست]] شیطان گردی، (آزر) بدو گفت: مگر تو ای ابراهیم از [[خدایان]] من روگردانی. اگر بس نکنی (و دست از این سخنانت برنداری) تو را سنگسار میکنم (یا [[دشنام]] و ناسزاگویم) و باید زمانی دراز از پیش من دور شوی، (ابراهیم گفت:) [[درود]] بر تو به زودی از [[پروردگار]] خود برای تو [[آمرزش]] خواهم خواست که او به من [[مهربان]] و [[رحیم]] است و از شما و آنچه جز [[خدا]] میپرستید [[کنارهگیری]] میکنم و پروردگار خود را میخوانم امیدوارم که در مورد خواندن پروردگارم [[بدبخت]] نباشم»<ref>سوره مریم، آیه ۴۱-۴۸.</ref>. |
| | و در [[سوره انبیاء]] چنین است: «و ما از پیش، رشد ابراهیم را بدو دادیم و به حال او [[دانا]] بودیم، هنگامی که به پدر و قومش گفت: این تصویرها چیست که به پرستش آنها کمر بستهاید؟ گفتند: [[پدران]] خویش را چنین یافتیم که عبادت آنها را میکردند. گفت: شما با پدرانتان در [[گمراهی]] آشکاری بودهاید. گفتند: آیا به [[حق]] نزد ما آمدهای با تو از بازیگران هستی؟ [[ابراهیم]] گفت: بلکه [[پروردگار]] شما پروردگار [[آسمانها]] و [[زمین]] است که آنها را [[آفریده]] و من بر اینها گواهم»<ref>سوره انبیاء، آیه ۵۱-۵۶.</ref>. |
|
| |
|
| ==پراکندگی جغرافیایی و شاخههای [[دین حضرت ابراهیم]]{{ع}}==
| | و در [[سوره شعراء]] فرموده است: «و بخوان بر ایشان خبر ابراهیم را که به پدر و [[قوم]] خود گفت: چه میپرستید؟ گفتند: بتهایی را [[پرستش]] میکنیم و به عبادتشان کمر بستهایم. ابراهیم گفت: آیا وقتی آنها را میخوانید سخن شما را میشنوند یا [[سود]] و زیانی به شما میرسانند؟ گفتند: ما [[پدران]] خود را یافتیم که چنین میکردند. ابراهیم گفت: آیا میدانید که آنچه شما و پدران پیشینتان میپرستیدهاند، همه [[دشمن]] من هستند مگر پروردگار جهانیان آن کس که مرا آفریده و هدایتم کند و آن کس که غذایم دهد و آبم دهد و چون [[بیمار]] گردم بهبودم دهد و آن کس که بمیراندم و سپس زندهام گرداند و آن کس که [[طمع]] دارم در [[روز جزا]] خطایم را ببخشد». تا آنجا که فرمود «پروردگارا! پدرم را بیامرز که از [[گمراهان]] است»<ref>سوره شعراء، آیه ۶۹-۸۶.</ref>. |
| زادگاه [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} به [[اختلاف]]، [[شهر]] شوشِ<ref>تاریخ طبری، ج۱، ص۱۶۲.</ref> [[اهواز]]، بابلِ [[عراق]]<ref>رحله ابن بطوطه، ج۱، ص۳۲۷.</ref>، کوثی "دهکدهای از اطراف [[کوفه]]"<ref>تاریخ طبری، ج۱، ص۱۶۳؛ بحارالانوار، ج۱۲، ص۲۶.</ref> و [[شهر]] حران<ref>تاریخ طبری، ج۱، ص۱۶۳.</ref> گفته شده است؛ اما [[تورات]]<ref>کتاب مقدس، پیدایش، ۱۱: ۲۸-۳۰؛ قاموس کتاب مقدس، ص۱۱۷.</ref>، برخی نویسندگان<ref>قصص الانبیاء، ص۷۹.</ref> و باستان شناسان محل [[تولد]] و [[زندگی]] او را [[شهر]] اور دانستهاند. سرزمین اور در [[بابل]] جنوبی، در جنوب [[عراق]] و حدود آن مجاور رأس خلیج [[فارس]] و [[شهر]] فاو بین [[عربستان]] و دلتای رودخانه [[فرات]] است.
| | و [[آیات]] دیگری که در [[سوره صافات]] و زخرف و ممتحنه به همین مضامین آمده است.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۱۳۲.</ref> |
|
| |
|
| براساس کاوشهای باستان شناسان، اور شهری با [[عظمت]] و ثروتمند و پایتخت ملتی بزرگ بوده است<ref>باستانشناسی، ص۵۵.</ref> این [[شهر]] سالها قبل از دستیابی کلدانیان بر آن، پایتخت آشوریان بوده و [[مردم]] آن ربالنوع ماه را میپرستیدند<ref>قاموس کتاب مقدس، ص۱۱۸-۱۱۷؛ باستانشناسی، ص۵۴-۵۵.</ref> با توجه به کشفیات باستان شناسان و بررسی تطبیقی تواریخ، قرن ۲۰ قبل از میلاد را [[تاریخ]] تقریبی میلاد [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} میتوان ذکر کرد<ref>باستانشناسی، ص۵۵.</ref><ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ]]؛ ج۱۳، ص ۲۱۷- ۲۱۸.</ref>.
| | [[ابراهیم]] در آغاز با کمال [[ادب]] و با منطقی مستدلّ و تذکراتی سودمند به [[دعوت]] [[آزر]] و [[مردم]] [[بتپرست]] [[شهر]] خویش پرداخت، اما وقتی دید سخنان منطقی او در [[دل]] آن مردم [[فریب]] خورده اثر نمیکند و به جای [[استدلال]] به یک سلسله سخنان پوچ و بیاساس [[متوسل]] میشوند و به آن حدّ از [[رشد]] نرسیده بودند که وضع [[ناهنجار]] خود را از راه تذکرات سودمند وی [[درک]] کنند، در صدد برآمد از راه عمل، [[فطرت]] خفته آنها را بیدار کند تا بفهمند که در مورد [[پرستش]] بتان بیجان [[اشتباه]] میکنند. |
| | به همین منظور [[تصمیم]] گرفت مجسمههای چوبی، سنگی و فلزی را که منشأ [[بدبختی]] و [[عقبماندگی]] مردم شده بود، در هم بشکند و در عمل به آنها نشان دهد که آن بتان، مالک چیزی نیستند، سودی به کسی نمیرسانند و حتی [[قادر]] به [[دفع ضرر]] و [[زیان]] از خود هم نیستند و در لابهلای سخنان خود این مطلب را به آنها گوش زد کرد و به [[شکستن بتها]] تهدیدشان نمود و چنین گفت: «و به [[خدا]] [[سوگند]] پس از آنکه به سخنان من گوش فرا ندهید و) پشت کنید و بروید، در کار بتهاتان تدبیری میکنم». برای انجام این مهمّ، [[تبری]] تهیه کرد و در [[انتظار]] فرصتی بود تا منظور خود را عملی سازد. |
| | این [[فرصت]] هنگامی به دست ابراهیم افتاد که مردم برای برگزاری [[مراسم]] [[عید]] مخصوص خود - که مطابق روایتی که [[مجلسی]] نقل کرده [[روز]] [[نوروز]] بود<ref>بحارالانوار، ج۱۲، ص۴۳ به نقل از مهذب البارع.</ref> - عازم خروج از شهر شده و دسته دسته از شهر بیرون رفتند. |
| | در این جا [[قرآن کریم]] داستان را چنین بیان میکند: «ابراهیم نگاهی به [[ستارگان]] کرد و گفت که من بیمارم، مردم نیز روی از وی گردانیده و (او را در شهر گذارده و) رفتند، ابراهیم نزد خدایانشان آمد و گفت: چرا چیزی نمیخورید؟ شما را چه شده که سخنی نمیگویید؟ آنگاه (پیش آمد و) ضربتی سخت بر آنها نواخت»<ref>{{متن قرآن|فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ * فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ * فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِينَ * فَرَاغَ إِلَى آلِهَتِهِمْ فَقَالَ أَلَا تَأْكُلُونَ * مَا لَكُمْ لَا تَنْطِقُونَ * فَرَاغَ عَلَيْهِمْ ضَرْبًا بِالْيَمِينِ}} «آنگاه نگاهی به ستارگان افکند * و گفت: من بیمارم * و (آنان) پشتکنان روی از او گرداندند (و رفتند) * آنگاه نهانی رو به خدایان آنها آورد و گفت: چرا چیزی نمیخورید؟ * چرا سخن نمیگویید؟ * و در نهان با دست راست ضربهای سخت بر آنان کوفت» سوره صافات، آیه ۸۸-۹۳.</ref>. |
| | آنچه از این [[آیات]] به دست میآید، این است که [[مردم]] نزد [[ابراهیم]] آمده و از وی خواستند او نیز به همراه آنان برای برگزاری [[مراسم]] [[عید]] به خارج [[شهر]] رود. ابراهیم نگاهی به [[ستارگان]] کرد و گفت: «من بیمارم و نمیتوانم با شما بیایم». و این سخن را به این علت گفت تا او را به حال خود بگذارند و [[فکری]] را که درباره برانداختن [[بتها]] کرده بود با استفاده از [[خلوت]] بودن شهر و با خیالی [[آسوده]] انجام دهد. |
|
| |
|
| [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} ابتدا به [[تبلیغ]] [[آیین]] [[توحیدی]] و [[مبارزه]] با بتپرستی در زادگاه خویش پرداخت. او در [[گفتوگو]] با [[آزر]] ضمن [[نکوهش]] بتپرستی، او و قومش را [[گمراه]] خواند: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَقَوْمَكَ فِي ضَلالٍ مُّبِينٍ}}<ref>و یاد کن که ابراهیم به پدرش آزر گفت: آیا بتها را به خدایی میگزینی؟ من، تو و قوم تو را در گمراهی آشکاری مییابم؛ سوره انعام، آیه:۷۴.</ref>. آن [[حضرت]] با استناد به نديدن، نشنیدن و بیفایده بودن [[بتها]]، [[پرستش]] آنها را نابخردانه و کاری [[شیطانی]] معرفی کرد و درباره عواقب آن هشدار داد؛ اما [[آزر]] ضمن تهدید به سنگسار کردن، از [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} خواست تا او را ترک کند {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَّبِيًّا إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لا يَسْمَعُ وَلا يُبْصِرُ وَلا يُغْنِي عَنكَ شَيْئًا يَا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جَاءَنِي مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِرَاطًا سَوِيًّا يَا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّيْطَانَ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِيًّا يَا أَبَتِ إِنِّي أَخَافُ أَن يَمَسَّكَ عَذَابٌ مِّنَ الرَّحْمَن فَتَكُونَ لِلشَّيْطَانِ وَلِيًّا قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنْ آلِهَتِي يَا إِبْرَاهِيمُ لَئِن لَّمْ تَنتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ وَاهْجُرْنِي مَلِيًّا قَالَ سَلامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كَانَ بِي حَفِيًّا وَأَعْتَزِلُكُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُو رَبِّي عَسَى أَلاَّ أَكُونَ بِدُعَاء رَبِّي شَقِيًّا فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَكُلا جَعَلْنَا نَبِيًّا وَوَهَبْنَا لَهُم مِّن رَّحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيًّا }}<ref> و در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او پیامبری بسیار راستگو بود.هنگامی که به پدر خویش گفت: ای پدر! چرا چیزی را میپرستی که نه میشنود و نه میبیند و نه هیچ به کار تو میآید؟ای پدر! بیگمان من به چیزی از دانش دست یافتهام که تو بدان دست نیافتهای؛ بنابراین از من پیروی کن تا تو را به راهی درست رهنمون گردم.ای پدر! شیطان را نپرست که شیطان با (خداوند) بخشنده نافرمان است.ای پدر! من میهراسم که عذابی از (خداوند) بخشنده به تو رسد آنگاه دوست شیطان گردی.گفت: ای ابراهیم! آیا تو از خدایان من روی میگردانی؟ اگر دست نکشی تو را با سنگ خواهم راند و از من چند گاهی دور شو.گفت: درود بر تو، از پروردگارم برای تو آمرزش خواهم خواست که او با من مهربان است.و از شما و آنچه به جای خداوند (به پرستش) میخوانید کناره میجویم و پروردگارم را میخوانم باشد که در خواندن پروردگارم رنجور نباشم.پس چون از آنان و آنچه به جای خداوند میپرستیدند کناره گرفت، اسحاق و (نوهاش) یعقوب را بدو بخشیدیم و همه را پیامبر کردیم.و به آنان از بخشایش خویش ارزانی داشتیم و برای آنان نام و آوازه نیکوی بلندی پدید آوردیم؛ سوره مریم، آیه: ۴۱- ۵۰.</ref>. | | در این جا این سؤال پیش میآید که آیا ابراهیم به [[راستی]] [[بیمار]] بود با این سخن را از روی [[مصلحت]] گفت؟ همچنین علّت نظر او به ستارگان چه بود؟ |
| | در پاسخ این سؤال جوابهایی گفتهاند که ذکر همه آنها، سخن را به درازا کشانده و موجب [[خستگی]] خواننده [[محترم]] میشود. شاید بهترین جواب این باشد که برخی گفتهاند: ابراهیم در آن هنگام، از نظر جسمی هیچ [[بیماری]] نداشت، اما از نظر [[روحی]] به [[سختی]] افسرده و بیمار بود؛ زیرا میدید جمعی [[سود]] جو برای [[استعمار]] آن مردم بیچاره سنگ و چوبهایی را تراشیده، به صورت خدایانی در آوردهاند و مردم را به [[پرستش]] آنها واداشته و از [[راه راست]] [[منحرف]] کردهاند و نیز با [[تبلیغات]] پوچ و بیمغز، آنها را در بیخبری و [[جهالت]] نگاه داشته و بر آنها [[فرمانروایی]] میکنند. مردم [[نادان]] نیز [[فریب]] آنها را خورده و از [[حق]] روگردان شدهاند و حاضر نیستند به خود آیند و ببینند در چه [[بدبختی]] و سیه روزی به سر میبرند. آری این اوضاع مردان [[خدا]] و [[دل]] سوز به حال [[اجتماع]] و [[ملت]] را افسرده کرده و روحشان را [[بیمار]] میسازد. |
| | اما علت اینکه به [[ستارگان]] نگاه کرد و گفت: من بیمارم، این بود که وقتی آن ستارگان درخشان و [[زیبا]] را در [[آسمان]] فیروزه فام [[مشاهده]] کرد که همچون قطعات الماس میان اقیانوسی بیکران [[خودنمایی]] میکنند، فکرش متوجه [[خالق]] بزرگ آنها گردید که به [[راستی]] چه [[آفریدگار]] بزرگی بوده که این همه ستارگان را در این فضای بیپایان [[خلق]] فرموده و از طرف دیگر آن [[مردم]] [[نادان]] را دید که تا چه اندازه کوته نظرند و تا چه حدّ [[مقام]] خود را [[پست]] کردهاند که به جای آنکه آفریدگار بزرگ را بپرستند، روی نیاز به پیش [[بت]] میآورند و او را [[معبود]] خویش میپندارند و شاید همان نگاه به ستارگان سبب این [[فکر]] و به دنبالش آن [[اندوه]] و [[بیماری]] دل گردید و فرمود: من بیمارم. |
| | مطلب دیگری که از این [[آیات]] به دست میآید، این است که آن مردم احمق هنگام رفتن به خارج [[شهر]] برای بتهای خود غذای رنگارنگ و گوناگون تهیه کرده و پیش آنها گذارده بودند، لابد به این منظور که اگر آن [[بتها]] گرسنه شدند، [[غذا]] بخورند، یا به این جهت که آن غذاها متبرک شود و شب که باز میگردند از آن خوراکهای متبرک بخورند. همچنین ممکن است خود [[حضرت ابراهیم]] غذایی تهیه کرده و برای ریشخند و مسخره نزد بتها آورده و برای خوردن بدانها [[تعارف]] کرده باشد. |
| | به هر صورت مردم بیرون رفتند و [[ابراهیم]] را در شهر به جای گذاشتند، بلکه مطابق نقل [[علی بن ابراهیم]]{{ع}}<ref>تفسیر قمی، ص۴۲۹ - ۴۳۱.</ref>، [[نمرود]] ابراهیم را [[موکل]] بتخانه کرد و کلید آنجا را به او داد تا در نبود آنها از [[بتها]] [[محافظت]] کند! گویا آن بیچاره خبر نداشت سرسختترین [[دشمن]] بتها همان مرد است و این [[موفقیت]] دیگری برای پیش برد [[هدف]] [[حضرت ابراهیم]] بود که نصیب وی شد. |
| | [[ابراهیم]] [[صبر]] کرد تا همه خارج شدند، سپس [[تبری]] را که بیش از این تهیه کرده بود، برداشت و به بتخانه آمد و درها را باز کرد. هنگامی که غذاها را در برابر بتها دید از روی مسخره آنها را مخاطب ساخته گفت: چرا [[غذا]] نمیخورید؟ وقتی دید سخن نمیگویند و همچنان خاموشند، بدانها گفت: شما را چه شده که سخن نمیگویید؟ |
|
| |
|
| [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} با [[پرستش]] کنندگان [[خورشید]]، ماه و [[ستاره]] نیز به [[گفتوگو]] پرداخت. آنان ضمن [[احتجاج]] درباره [[خداوند]] به [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} هشدار دادند که خدایان به وی آسیب خواهند رساند؛ اما [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} خدای یگانه را سزاوار ترسیدن دانست و از [[شرک]] و بتپرستی آنان [[برائت]] جست{{متن قرآن|فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لا أُحِبُّ الآفِلِينَ فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِن لَّمْ يَهْدِنِي رَبِّي لأكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَحَاجَّهُ قَوْمُهُ قَالَ أَتُحَاجُّونِّي فِي اللَّهِ وَقَدْ هَدَانِ وَلاَ أَخَافُ مَا تُشْرِكُونَ بِهِ إِلاَّ أَن يَشَاء رَبِّي شَيْئًا وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا أَفَلاَ تَتَذَكَّرُونَ وَكَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَكْتُمْ وَلاَ تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُم بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالأَمْنِ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref> و چون شب بر او چادر افکند ستارهای دید گفت: این پروردگار من است اما هنگامی که ناپدید شد گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمیدارم.آنگاه چون ماه را تابان دید گفت: این پروردگار من است و چون فرو شد گفت: اگر پروردگارم مرا رهنمایی نکند بیگمان از گروه گمراهان خواهم بود.هنگامی که خورشید را درخشان دید گفت: این پروردگار من است، این بزرگتر است و چون غروب کرد گفت: ای قوم من! من از آنچه شریک (خداوند) قرار میدهید بیزارم.من با درستی آیین روی خویش به سوی کسی آوردهام که آسمانها و زمین را آفریده است و من از مشرکان نیستم.و قوم او با وی به چالش برخاستند؛ او گفت: آیا با من درباره خداوند چالش میورزید در حالی که مرا راهنمایی کرده است؟ و من از آنچه شریک او قرار میدهید نمیهراسم مگر آنکه پروردگارم چیزی برای من بخواهد؛ پروردگارم به دانایی بر همه چیز چیرگی دارد، آیا پند نمیپذیرید؟و چگونه از آنچه شریک (خداوند) قرار میدهید بهراسم در حالی که خود نمیهراسید از اینکه چیزی را شریک خداوند قرار دادهاید که برهانی بر آن بر شما فرو نفرستاده است؛ پس اگر دانایید کدامیک از (ما) دو گروه به امن (و آرامش) سزاوارتر است؟؛ سوره انعام، آیه: ۷۶- ۸۱.</ref>. هنگامی که سخنان [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} در [[آزر]] و دیگر بتپرستان کارگر نشد، آن [[حضرت]] تصمیم به [[شکستن بتها]] گرفت و تصمیم خود را نیز عملی ساخت تا [[مردم]] با دیدن [[ناتوانی]] کامل [[بتها]] به ناشایستگی آنها برای خدایی پی ببرند؛ اما این کار نیز مؤثر نیفتاد و [[بت پرستان]] تصمیم گرفتند تا او را درون [[آتش]] بیندازند؛ ولی [[آتش]] به [[اراده خداوند]] گلستان شد و [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} [[نجات]] یافت{{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا إِبْرَاهِيمَ رُشْدَهُ مِن قَبْلُ وَكُنَّا بِه عَالِمِينَ إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِينَ قَالَ لَقَدْ كُنتُمْ أَنتُمْ وَآبَاؤُكُمْ فِي ضَلالٍ مُّبِينٍ قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنتَ مِنَ اللاَّعِبِينَ قَالَ بَل رَّبُّكُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلَى ذَلِكُم مِّنَ الشَّاهِدِينَ وَتَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنَامَكُم بَعْدَ أَن تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلاَّ كَبِيرًا لَّهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ قَالُوا مَن فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلَى أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ قَالُوا أَأَنتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِن كَانُوا يَنطِقُونَ فَرَجَعُوا إِلَى أَنفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنتُمُ الظَّالِمُونَ ثُمَّ نُكِسُوا عَلَى رُؤُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلاء يَنطِقُونَ قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لا يَنفَعُكُمْ شَيْئًا وَلا يَضُرُّكُمْ أُفٍّ لَّكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَفَلا تَعْقِلُونَ وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُواْ فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَإِمَّا يُنسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلاَ تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ وَمَا عَلَى الَّذِينَ يَتَّقُونَ مِنْ حِسَابِهِم مِّن شَيْءٍ وَلَكِن ذِكْرَى لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ وَذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُواْ دِينَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَذَكِّرْ بِهِ أَن تُبْسَلَ نَفْسٌ بِمَا كَسَبَتْ لَيْسَ لَهَا مِن دُونِ اللَّهِ وَلِيٌّ وَلاَ شَفِيعٌ وَإِن تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لاَّ يُؤْخَذْ مِنْهَا أُوْلَئِكَ الَّذِينَ أُبْسِلُواْ بِمَا كَسَبُواْ لَهُمْ شَرَابٌ مِّنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُواْ يَكْفُرُونَ قُلْ أَنَدْعُو مِن دُونِ اللَّهِ مَا لاَ يَنفَعُنَا وَلاَ يَضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللَّهُ كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّيَاطِينُ فِي الأَرْضِ حَيْرَانَ لَهُ أَصْحَابٌ يَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنَا قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَىَ وَأُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ وَأَنْ أَقِيمُواْ الصَّلاةَ وَاتَّقُوهُ وَهُوَ الَّذِيَ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ }}<ref> و بیگمان پیش از آن به ابراهیم کاردانی (در خور) وی را ارزانی داشتیم و به (شایستگی) او دانا بودیم.هنگامی که به پدر و قوم خویش، گفت: این تندیسها چیست که شما به (خدمت) آنها ماندگارید؟گفتند: پدرانمان را پرستنده آنها یافتهایم.گفت: به یقین شما و پدرانتان در گمراهی آشکاری بودهاید.گفتند: آیا برای ما حقّ را آوردهای یا از بازیگرانی؟ گفت: (نه،) بلکه پروردگارتان، پروردگار آسمانها و زمین است که آنها را پدید آورده است و من بر این گواهم.و سوگند به خداوند تا سر بگردانید در کار بتهایتان چارهای خواهم کردآنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند.گفتند: چه کسی با خدایان ما چنین کرده است؟ بیگمان او از ستمگران است.گفتند: شنیدیم جوانی که به او ابراهیم میگویند از آنان یاد میکرد.گفتند: او را پیش چشم مردم آورید باشد که گواهی دهند.گفتند: ای ابراهیم! آیا تو با خدایان ما چنین کردهای؟گفت: بلکه همین بزرگشان این کار را کرده است؛ اگر سخن میگویند از خود آنان بپرسید!آنگاه (نخست) به خود آمدند و (به خود یا به یکدیگر) گفتند: بیگمان شمایید که ستمگرید.سپس (دوباره) به اندیشههای باطلی که در سر داشتند باز گشتند (و به ابراهیم گفتند:) تو بیشک میدانی که اینان سخن نمیگویند.گفت: آیا به جای خداوند چیزی را میپرستید که برای شما هیچ سودی و زیانی ندارد؟ننگ بر شما و بر آنچه به جای خداوند میپرستید، آیا خرد نمیورزید؟ گفتند: اگر میخواهید کاری کنید «۲»، او را بسوزانید و خدایان خود را یاری کنید.گفتیم: ای آتش! بر ابراهیم سرد و بیگزند باش.و با او نیرنگی ورزیدند ما هم آنان را زیانکارتر گرداندیم.و او و لوط را رهاندیم، به سوی سرزمینی که در آن برای جهانیان خجستگی نهاده بودیم.و اسحاق را و افزون بر آن (نوهاش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم؛ سوره انبیاء، آیه: ۵۱ - ۷۲.</ref>. | | در این وقت بود که [[غیرت]] آن حضرت به [[جوش]] آمد تبر را بلند کرد و بر سر بتها کوفت. طولی نکشید که [[آتش]] [[انتقام]] آن بزرگوار از آن بتهای بیروح و وسیلههای [[بدبختی]]، کار خود را کرد و همه بتها به جز [[بت]] بزرگ زیر ضربههای محکم آن حضرت در هم شکسته و به صورت تلّی پیش روی او در آمدند و فقط بت بزرگ بود که از ضربات سخت آن حضرت در [[امان]] ماند و آسیبی ندید. سپس حضرت ابراهیم تبر را به گردن او انداخته و رفت. این هم بدان جهت بود که شالوده [[استدلال]] نیرومند خود را بدین وسیله ریخته باشد و در ضمن این عمل [[شجاعانه]]، [[فطرت]] خفتهشان را بیدار کند و آنها را به اشتباهشان واقف سازد. |
| | در این هنگام حضرت ابراهیم نفسی [[آسوده]] از ته [[دل]] بر کشید و با دلی شاد از بتخانه بیرون آمد؛ زیرا [[مأموریت]] خطرناک خود را تا آن مرحله به خوبی انجام داده بود. حالا [[مردم]] چه واکنشی نشان خواهند داد و چه بر سر او خواهند آورد؟ انتقام [[خدایان]] خود را چگونه از او خواهند گرفت؟ این سؤالات به [[فکر]] ابراهیم هم نمیآمد و هراسی از آنها نداشت. |
| | باری مردم [[مراسم]] [[عید]] را انجام دادند و هنگام غروب بود که دسته دسته به [[شهر]] بازگشتند و به منظور [[تجدید عهد]] با [[بتها]]، یا انجام [[عبادات]] روزانه به سوی بتخانه آمدند. همین که وارد بتخانه شدند، با منظرهای رو بهرو شدند که مدتی مبهوت گشته و [[خیره]] خیره به هم نگاه میکردند. تمام بتهایی که با [[رنج]] فراوان تراشیده و پولها [[خرج]] تهیه و نگهداری آنها کرده بودند و کوچکترین [[اهانت]] را به آنها روا نمیداشتند، همگی [[خرد]] و قطعه قطعه شده و روی [[زمین]] ریخته و به جز [[بت]] بزرگ، بتی سالم نمانده بود و جز قطعات خرد شدهشان چیزی به چشم نمیخورد. دیدن این منظره سبب شد که با کمال [[تعجب]] و [[نگرانی]] از هم بپرسند: «چه کسی با [[خدایان]] ما چنین کرده، به [[راستی]] که او از ستمکاران است»؟<ref>{{متن قرآن|قَالُوا مَنْ فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ}} «گفتند: چه کسی با خدایان ما چنین کرده است؟ بیگمان او از ستمگران است» سوره انبیاء، آیه ۵۹.</ref>. |
| | چون کم و بیش از طرز [[فکر]] [[ابراهیم]] [[آگاه]] بودند و [[تهدید]] او را در باره بتها شنیده بودند فریاد زدند: «[[جوانی]] را میشنیدیم که بتها را یاد میکرد که به او ابراهیم گویند»<ref>{{متن قرآن|قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ}} «گفتند: شنیدیم جوانی که به او ابراهیم میگویند از آنان یاد میکرد» سوره انبیاء، آیه ۶۰.</ref>. این کار اوست که ما را از [[پرستش]] آنها منع میکرد و بتها را به مسخره و [[تحقیر]] میگرفت و گرنه شخص دیگری جرئت انجام چنین کاری را نداشته و به شکستن آنها [[اقدام]] نکرده است.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۱۳۵.</ref> |
|
| |
|
| [[مقاومت]] سرسختانه [[بت پرستان]] و [[مشرکان]] و احتجاجهای آنان در برابر [[حضرت ابراهیم]]{{ع}}، تلاش آنها برای [[سوزاندن]] وی و در نهایت [[مهاجرت]] آن [[حضرت]] نشان میدهند که [[دین حضرت ابراهیم]]{{ع}} با [[اقبال]] چندانی در [[شهر]] و دیار وی روبهرو نشد و آن [[حضرت]] با [[هدایت الهی]]، همراه با [[پیروان]] اندک خویش و با [[هدف]] [[تبلیغ]] و گسترش [[آیین]] [[توحیدی]] به مناطق دیگری [[مهاجرت]] کرد: | | ==[[محاکمه]] [[ابراهیم]]== |
| #{{متن قرآن|قَالُوا حَرِّقُوهُ وَانصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِن كُنتُمْ فَاعِلِينَ قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلامًا عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَأَرَادُوا بِهِ كَيْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الأَخْسَرِينَ وَنَجَّيْنَاهُ وَلُوطًا إِلَى الأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا لِلْعَالَمِينَ }}<ref> گفتند: اگر میخواهید کاری کنید، او را بسوزانید و خدایان خود را یاری کنید.گفتیم: ای آتش! بر ابراهیم سرد و بیگزند باش.و با او نیرنگی ورزیدند ما هم آنان را زیانکارتر گرداندیم.و او و لوط را رهاندیم، به سوی سرزمینی که در آن برای جهانیان خجستگی نهاده بودیم؛ سوره انبیاء، آیه: ۶۸ - ۷۱.</ref>.
| | بعد از این واقعه، [[قوم]] او گفتند: «پس او را در برابر دید [[مردم]] بیاورید شاید [[گواهی]] دهد و با این گواهی او را به سزای عملش برسانیم». |
| #{{متن قرآن|وَحَاجَّهُ قَوْمُهُ قَالَ أَتُحَاجُّونِّي فِي اللَّهِ وَقَدْ هَدَانِ وَلاَ أَخَافُ مَا تُشْرِكُونَ بِهِ إِلاَّ أَن يَشَاء رَبِّي شَيْئًا وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا أَفَلاَ تَتَذَكَّرُونَ }}<ref> و قوم او با وی به چالش برخاستند؛ او گفت: آیا با من درباره خداوند چالش میورزید در حالی که مرا راهنمایی کرده است؟ و من از آنچه شریک او قرار میدهید نمیهراسم مگر آنکه پروردگارم چیزی برای من بخواهد؛ پروردگارم به دانایی بر همه چیز چیرگی دارد، آیا پند نمیپذیرید؟؛ سوره انعام، آیه: ۸۰.</ref>.
| | ابراهیم این ماجرا را [[پیشبینی]] میکرد و [[انتظار]] میکشید که او را برای محاکمه علنی در حضور مردم ببرند تا او در برابر [[اجتماع]] [[برهان]] خود را علیه [[بتپرستان]] بیان و آنها را به اشتباهشان واقف سازد و از پیش با سالم گذاشتن [[بت]] بزرگ، زمینهای برای پاسخ خود فراهم کرده بود. همین که او را در حضور مردم بودند و به عنوان بازپرسی گفتند: «آیا تو با [[خدایان]] ما چنین کردهای، ای ابراهیم؟»<ref>{{متن قرآن|قَالُوا أَأَنْتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ}} «گفتند: ای ابراهیم! آیا تو با خدایان ما چنین کردهای؟» سوره انبیاء، آیه ۶۲.</ref>. |
| #{{متن قرآن|قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنْ آلِهَتِي يَا إِبْرَاهِيمُ لَئِن لَّمْ تَنتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ وَاهْجُرْنِي مَلِيًّا قَالَ سَلامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كَانَ بِي حَفِيًّا وَأَعْتَزِلُكُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُو رَبِّي عَسَى أَلاَّ أَكُونَ بِدُعَاء رَبِّي شَقِيًّا فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَكُلا جَعَلْنَا نَبِيًّا }}<ref> گفت: ای ابراهیم! آیا تو از خدایان من روی میگردانی؟ اگر دست نکشی تو را با سنگ خواهم راند و از من چند گاهی دور شو.گفت: درود بر تو، از پروردگارم برای تو آمرزش خواهم خواست که او با من مهربان است.و از شما و آنچه به جای خداوند (به پرستش) میخوانید کناره میجویم و پروردگارم را میخوانم باشد که در خواندن پروردگارم رنجور نباشم.پس چون از آنان و آنچه به جای خداوند میپرستیدند کناره گرفت، اسحاق و (نوهاش) یعقوب را بدو بخشیدیم و همه را پیامبر کردیم؛ سوره مریم، آیه: ۴۶- ۴۹.</ref>.
| | وی در پاسخ گفت: «بلکه این بزرگشان این کار را کرده از خودشان بپرسید، اگر سخن میگویند»<ref>{{متن قرآن|قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا يَنْطِقُونَ}} «گفت: بلکه همین بزرگشان این کار را کرده است؛ اگر سخن میگویند از خود آنان بپرسید!» سوره انبیاء، آیه ۶۳.</ref>. |
| #{{متن قرآن|قَالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْيَانًا فَأَلْقُوهُ فِي الْجَحِيمِ فَأَرَادُوا بِهِ كَيْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الأَسْفَلِينَ وَقَالَ إِنِّي ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّي سَيَهْدِينِ}}<ref> گفتند: برآوردهای (پر آتش) برایش بسازید و او را در آتش افکنید.و خواستند نیرنگی در کار او کنند اما ما آنان را فروتر نهادیم.و (ابراهیم) گفت: من به سوی پروردگارم میروم که به زودی مرا راهنمایی خواهد کرد؛ سوره صافات، آیه:۹۷ - ۹۹.</ref>.
| | ابراهیم با این پاسخی که به آنها داد، هم تأییدی برای گفتههای قبلی خود آورد و که میخواست به آنها بفهماند مگر من به شما نگفتم که این [[بتها]] [[قادر]] به دفع [[زیان]] از خود نبوده و حتی [[سخن گفتن]] هم نمیتوانند، و هم شالودهای برای [[استدلال]] بعدی خود ریخت که آنها را به باد ملامت گرفته و فرمود: «آیا جز [[خدا]] چیزهایی را میپرستید که به هیچ وجه [[سود]] و زیانی برای شما ندارند.».. و هم این که بر خلاف آنچه بسیاری از [[اهل سنت]] پنداشتهاند، مرتکب خلاف و [[دروغگویی]] هم نشد. |
| | [[امام صادق]]{{ع}} در [[حدیثی]] که [[علی بن ابراهیم]] و دیگران نقل کردهاند<ref>تفسیر قمی، ص۴۲۹-۴۳۱.</ref>، فرمود: به خدا [[سوگند]] نه بتها این کار را کرده بودند و نه ابراهیم [[دروغ]] گفت. وقتی از آن حضرت پرسیدند که پس چگونه بود؟ در جواب فرمود: ابراهیم گفت که بزرگشان کرده اگر سخن میگویند و اگر سخن نمیگویند بزرگشان این کار را نکرده است. |
|
| |
|
| [[قرآن کریم]] درباره مبدأ و مقصد جغرافیایی این [[مهاجرت]] سخن صریحی ندارد؛ اما از برخی [[آیات]]: {{متن قرآن|وَنَجَّيْنَاهُ وَلُوطًا إِلَى الأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا لِلْعَالَمِينَ}}<ref> و او و لوط را رهاندیم، به سوی سرزمینی که در آن برای جهانیان خجستگی نهاده بودیم؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۱.</ref>؛ {{متن قرآن|فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَقَالَ إِنِّي مُهَاجِرٌ إِلَى رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}<ref> آنگاه لوط به اوگروید و (ابراهیم) گفت: من به سوی پروردگارم هجرت میکنم که اوست که پیروزمند فرزانه است؛ سوره عنکبوت، آیه:۲۶.</ref> و گزارشهای تفسیری بر میآید که مقصد نهایی [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} [[فلسطین]] بوده است<ref>الكشاف، ج۳، ص۴۵۱؛ المیزان، ج۱۰، ص۳۵۲؛ منشور جاوید، ج۱۱، ص۲۵۹.</ref> برخی بر خلاف [[آیات]] [[قرآن]]، [[انگیزه]] اصلی [[مهاجرت]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} به کنعان را جستوجوی مناطقی سرسبزتر، آبادتر و چراگاه برای احشام خواندهاند<ref>تاریخ جامع ادیان، ص۴۹۰.</ref><ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ]]؛ ج۱۳، ص ۲۱۷- ۲۱۸.</ref>. | | به هر حال چنان که گفتیم، [[ابراهیم]] با این جواب میخواست آنها را به [[اشتباه]] چندین ساله و بدبختیهایی که قرنها از راه [[بتپرستی]] گریبان گیرشان شده بود واقف سازد. همین کار را هم کرد؛ زیرا [[خدای تعالی]] نقل میکند که پس از این پاسخ به [[فکر]] فرو رفته و به درون خویش مراجعه کردند و گفتند: «به [[راستی]] که شما (در مورد [[پرستش]] بتان) [[ستم]] گرانید»، سپس سر به زیر (به ابراهیم گفتند) تو خود میدانی که اینان سخن نمیگویند. |
| | ابراهیم که گویا [[منتظر]] این حرف بود و آن سخن را به آن صورت گفته بود تا چنین اقراری از آنها بگیرد، با لحنی کوبنده و سرزنشآمیز به ایشان گفت: «پس چرا غیر از [[خدا]] چیزی را پرستش میکنید که به هیچ وجه [[سود]] و زیانی برای شما ندارد، اف بر شما و این بتانی که به جز خدا میپرستید آیا [[تعقل]] نمیکنید؟»<ref>{{متن قرآن|قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُكُمْ شَيْئًا وَلَا يَضُرُّكُمْ * أُفٍّ لَكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}} «گفت: آیا به جای خداوند چیزی را میپرستید که برای شما هیچ سودی و زیانی ندارد؟ * ننگ بر شما و بر آنچه به جای خداوند میپرستید، آیا خرد نمیورزید؟» سوره انبیاء، آیه ۶۶-۶۷.</ref> |
| | [[منطق]] ابراهیم به قدری [[قوی]] و کوبنده بود که مجال پاسخ را از [[مردم]] گرفت و دیگر جای سخنی برای آنها باقی نگذاشت و همه را در [[حیرت]] فرو برده و مجبور به [[سکوت]] و عجز کرد. |
| | اما مگر این [[بشر]] [[مغرور]] و [[خیره]] سر حاضر است به اشتباه خود اعتراف کند و از [[عقیده]] نادرست (به ویژه اگر پدرانشان هم پیرو آن بوده باشند) دست بردارد، به علاوه دستهای نیرومندان و [[استعمارگران]] هم از پشت سر کمکشان میکرد؛ زیرا اگر بشر از نظر منطق عاجز شود، برای کوبیدن سخن [[حق]] به [[زور]] و زر [[متوسل]] میشود، چنانکه [[نمرودیان]] در آخر کار به همین وسیله متوسل شدند و در صدد نابود کردن [[ابراهیم]] و [[اعدام]] او به سختترین راهی که ممکن بود برآمدند، از این رو فریاد زده و گفتند: «ایراهیم را بسوزانید و [[خدایان]] خود را [[یاری]] کنید اگر آنها را یاری میکنید!»<ref>{{متن قرآن|قَالُوا حَرِّقُوهُ وَانْصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِينَ}} «گفتند: اگر میخواهید کاری کنید، او را بسوزانید و خدایان خود را یاری کنید» سوره انبیاء، آیه ۶۸.</ref>.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۹۸.</ref> |
|
| |
|
| بر اساس پارهای از گزارشها، [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} و همراهانش از دهکده کوثی یا [[شهر]] اور از کناره [[رود]] [[فرات]] به سوی شمال حرکت کردند. ابتدا به [[شهر کوفه]] یا [[کوفان]] رسیدند<ref>باستانشناسی، ص۷۳.</ref> و از [[کوفه]] راه خود را به سوی شمال ادامه داده و از کناره [[رود]] [[فرات]] به سرزمین [[کربلا]] وارد شدند <ref>باستانشناسی، ص۷۳.</ref> از [[کربلا]] به [[بابل]] رفتند. بر پایه برخی گزارشها آن [[حضرت]] از [[شهر]] اور به [[بابل]] آمد و در همین [[شهر]] [[ازدواج]] کرد. سپس به کنعان رفت<ref>اعلام قرآن، ص۲۳۹.</ref> گفتوگوی [[ابراهیم]]{{ع}} با [[نمرود]]، فرمانروای [[بابل]] نیز احتمالاً در همین [[شهر]] بوده است: {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللَّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ }}<ref> آیا در (کار) آن کس ننگریستهای که از (غرور) اینکه خداوند به او پادشاهی داده بود با ابراهیم درباره پروردگارش چون و چرا کرد آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگار من آن است که زنده میکند و میمیراند، او گفت: من (نیز) زنده میدارم و میمیرانم، ابراهیم گفت: خداوند آفتاب را از خاور فرا میآورد، تو آن را از باختر برآور؛ و آن کافر درماند؛ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمون نمیگردد؛ سوره بقره، آیه:۲۵۸.</ref><ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ]]؛ ج۱۳، ص ۲۱۷- ۲۱۸.</ref>.
| | ==[[صحف ابراهیم]]== |
| #'''فلسطين:''' مقصد نهایی [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} [[فلسطین]] بود<ref>الكشاف، ج۳، ص۴۵۱؛ المیزان، ج۱۰، ص ۳۵۲؛ منشور جاوید، ج۱۱، ص۲۵۹.</ref> {{متن قرآن|وَنَجَّيْنَاهُ وَلُوطًا إِلَى الأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا لِلْعَالَمِينَ}}<ref> و او و لوط را رهاندیم، به سوی سرزمینی که در آن برای جهانیان خجستگی نهاده بودیم؛ سوره انبیاء، آیه:۷۱.</ref>، {{متن قرآن|فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلاء الْمُبِينُ وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ}}<ref> و چون هر دو (بدین کار) تن دادند و (ابراهیم) او را به روی درافکند (او را از آن کار بازداشتیم)؛و بدو ندا کردیم که: ای ابراهیم!تو خواب خود را راست شمردی؛ ما بدینگونه نکوکاران را پاداش میدهیم.بیگمان این همان آزمایش آشکار بود.و به قربانی سترگی او را بازخریدیم؛ سوره صافات، آیه: ۱۰۳- ۱۰۷.</ref> این سرزمین در ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد تحت [[سلطه]] [[اقوام]] سامی و دریانوردان فنیقی و در ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد در قلمرو [[پادشاهان]] جتی بود و پس از آن [[پادشاهان]] آشور، سارگن دوم "آشوربانیپال" و بختنصر "نبوکد نصر" آنجا را [[تصرف]] کردند<ref>باستانشناسی، ص۱۲۷.</ref> [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} با گذر از [[رود]] [[اردن]] وارد کنعان شد و تا شلیم "بلاطه امروز نزدیک نابلس" تنها [[شهر]] مرکزی [[فلسطین]] آن روز و [[ناحیه]] موره پیش رفت<ref>باستانشناسی، ص۱۳۰.</ref> در آنجا مذبحی بنا کرد<ref>کتاب مقدس، پیدایش، ۱۲: ۵-۷.</ref>؛ آن گاه به [[شرق]] بيت یيل "بيتین کنونی در [[اردن]]" کوچ کرد و در آنجا نیز مذبحی ساخت<ref>کتاب مقدس، پیدایش، ۱۲: ۸.</ref> آن [[حضرت]] پس از چند سال اقامت در این سرزمین راه خود را به سوی جنوب ادامه داد و چون گرفتار [[خشکسالی]] و [[قحطی]] شد، به سوی [[مصر]] رهسپار گردید<ref>کتاب مقدس، پیدایش، ۱۲: ۹-۱۰.</ref> [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} پس از مدتی [[مصر]] را ترک گفت و دوباره به کنعان بازگشت<ref>کتاب مقدس، پیدایش، ۱۳: ۵-۱.</ref>. [[دین حضرت ابراهیم]]{{ع}} را پس از وی در منطقه [[فلسطین]] [[حضرت اسحاق]]{{ع}} و پس از او [[حضرت یعقوب]]{{ع}} [[تبلیغ]] و نمایندگی کرد<ref>الدر المنثور، ج۴، ص۳۴؛ تاریخ جامع ادیان، ص۴۹۰.</ref> پس از يعقوب [[فرزندان]] و [[نوادگان]] وی "[[بنی اسرائیل]]" پیرو این [[دین]] بودند{{متن قرآن|أَمْ كُنتُمْ شُهَدَاء إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِن بَعْدِي قَالُواْ نَعْبُدُ إِلَهَكَ وَإِلَهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِلَهًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ}}<ref> مگر هنگامی که مرگ یعقوب فرا رسید گواه بودید، آنگاه که از پسران خود پرسید: پس از من چه میپرستید؟ گفتند: خدای تو و خدای پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق را میپرستیم که خدایی یگانه است و ما فرمانبردار اوییم؛ سوره بقره، آیه:۱۳۳.</ref> از این پس سرزمین [[فلسطین]] در کنار [[مکه]] به عنوان یکی از دو پایگاه اصلی [[آیین]] [[توحیدی]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} و مرکز یگانهپرستان در آمد. بعدها [[بنیاسرائیل]] از [[مصر]] به این سرزمین بازگشتند. آنان همواره در آنجا [[زندگی]] میکردند. دوران [[حکومت]] [[حضرت داود]]{{ع}} و [[حضرت سلیمان]]{{ع}} عصر طلایی یگانهپرستان در این سرزمین بود<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ]]؛ ج۱۳، ص ۲۱۷- ۲۱۸.</ref>.
| | [[خدای تعالی]] در [[سوره اعلی]] از صحف ابراهیم نام برده و [[اختلاف]] است که آنها چه بوده و تعدادش چه مقدار است؟ |
| #'''[[اردن]]:''' [[کشور]] کنونی [[اردن]] از مناطقی بود که آموزههای [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} پس از [[مهاجرت]] از [[بابل]] و به وسیله [[حضرت لوط]]{{ع}} به آنجا راه یافت. [[حضرت لوط]]{{ع}} از [[بستگان حضرت ابراهیم]]{{ع}} بود<ref>مجمع البحرین، ج۴، ص۲۷۲، «لوط».</ref> که به وی [[ایمان]] آورد و همراه آن [[حضرت]] از [[بابل]] [[مهاجرت]] کرد{{متن قرآن|فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَقَالَ إِنِّي مُهَاجِرٌ إِلَى رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}<ref> آنگاه لوط به اوگروید و (ابراهیم) گفت: من به سوی پروردگارم هجرت میکنم که اوست که پیروزمند فرزانه است؛ سوره عنکبوت، آیه:۲۶.</ref> آنان با پشت سر نهادن نهر [[فرات]] در [[عراق]] به سوی [[شام]] و پس از آن به کنعان که شامل نواحی [[سوریه]]، نهر [[اردن]]، بحرالميت، لبنان و [[فلسطین]] است روانه شدند<ref>باستانشناسی، ص۱۶۷.</ref>. [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} در پی [[آگاهی]] از [[انحرافات]] جنسی ساکنان [[شهر]] سدوم و آبادیهای اطراف، [[حضرت لوط]]{{ع}} را برای [[هدایت]] و [[انذار]] آنان فرستاد. سدوم و آبادیهای پیرامون آن که [[قرآن کریم]] از آنها با عنوان "مؤتفکات" یعنی شهرهای ویران شده یاد کرده{{متن قرآن|وَجَاءَ فِرْعَوْنُ وَمَن قَبْلَهُ وَالْمُؤْتَفِكَاتُ بِالْخَاطِئَةِ }}<ref> و فرعون و کسان پیش از او و (مردم) شهرهای زیر و زبر شده (قوم لوط) خطا کردند؛ سوره حاقه، آیه: ۹.</ref> در سواحل بحر الميت در [[کشور]] کنونی [[اردن]] قرار داشته است<ref>حياة القلوب، ج۱، ص۴۱۷، ۴۳۰؛ باستان شناسی، ص۱۶۸-۱۶۷.</ref> مردان [[قوم لوط]] همجنس باز بودند. [[حضرت لوط]]{{ع}} ضمن معرفی خود به عنوان [[پیامبری]] [[امین]]، آنها را به [[تقوای الهی]]، پرهیز از [[همجنس بازی]] و [[پیروی]] از خویشتن فراخواند؛ اما آنان تهدید کردند که در صورت دست نکشیدن از [[دعوت]] خویش، او و خاندانش را از [[شهر]] بیرون خواهند کرد و سرانجام به سبب [[تکذیب]] [[پیامبر]] و [[دعوت الهی]] با [[عذاب]] [[خداوند]] نابود شدند {{متن قرآن|وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَن قَالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِّن قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ فَأَنجَيْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَاهَا مِنَ الْغَابِرِينَ وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِم مَّطَرًا فَسَاء مَطَرُ الْمُنذَرِينَ}}<ref> و لوط را (نیز فرستادیم) آنگاه که به قوم خود گفت: آیا کار زشت میکنید و خود مینگرید؟ آیا با شهوت به جای زنان به مردان رو میآورید؟ بلکه شما قومی هستید که نادانی میورزید اما پاسخ قوم او جز این نبود که گفتند: خاندان لوط را از شهر خود بیرون کنید زیرا آنان مردمی هستند که خود را پاک مینمایانند.آنگاه او و خانوادهاش را رهانیدیم جز همسرش را که مقدّر کردیم از بازماندگان (در عذاب) باشد.و بر آنان بارانی (از عذاب) فرو باریدیم و باران آن بیمیافتگان بد بود؛ سوره نمل، آیه: ۵۴- ۵۸.</ref>، {{متن قرآن|وَجَاءَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْتَبْشِرُونَ قَالَ إِنَّ هَؤُلاء ضَيْفِي فَلاَ تَفْضَحُونِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَلاَ تُخْزُونِ قَالُوا أَوَلَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعَالَمِينَ قَالَ هَؤُلاء بَنَاتِي إِن كُنتُمْ فَاعِلِينَ لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُشْرِقِينَ فَجَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِمْ حِجَارَةً مِّن سِجِّيلٍ}}<ref> و مردم شهر شادیکنان باز آمدند. (لوط) گفت: اینان مهمان منند مرا رسوا نکنید!و از خداوند پروا کنید و مرا خوار مسازید!گفتند: آیا ما تو را از (مهمان کردن) مردم باز نداشته بودیم؟ لوط) گفت: اگر میخواهید کاری بکنید اینان دختران منند. (امّا) به جان تو سوگند که آنان در سرمستی خویش سرگشته بودند.پس هنگام برآمدن خورشید بانگ (آسمانی) آنان را فرو گرفت.آنگاه آن شهر را زیر و زبر ساختیم و آنان را با گلسنگ سنگباران کردیم؛ سوره حجر، آیه: ۶۷ - ۷۴.</ref>، {{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِينَ إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَلا تَتَّقُونَ إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ أَتَأْتُونَ الذُّكْرَانَ مِنَ الْعَالَمِينَ وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ أَزْوَاجِكُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ عَادُونَ قَالُوا لَئِن لَّمْ تَنتَهِ يَا لُوطُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِينَ قَالَ إِنِّي لِعَمَلِكُم مِّنَ الْقَالِينَ رَبِّ نَجِّنِي وَأَهْلِي مِمَّا يَعْمَلُونَ فَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِينَ إِلاَّ عَجُوزًا فِي الْغَابِرِينَ ثُمَّ دَمَّرْنَا الآخَرِينَ وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِم مَّطَرًا فَسَاء مَطَرُ الْمُنذَرِينَ}}<ref> قوم لوط، پیامبران را دروغگو شمردند. (یاد کن) آنگاه را که برادرشان لوط به آنان گفت: آیا پرهیزگاری نمیورزید؟من برای شما پیامبری امینم.پس، از خداوند پروا کنید و از من فرمان برید.و من از شما برای این (پیامبری) پاداشی نمیخواهم، پاداش من جز با پروردگار جهانیان نیست.آیا از میان جهانیان با مردان آمیزش میکنید؟و آنچه را از همسرانتان که خدا برایتان آفریده است وا مینهید؛ بلکه گروهی تجاوزکارید.گفتند: ای لوط اگر (از این سخنان) دست برنداری بیگمان بیرون رانده میشوی. (لوط) گفت: به راستی من از دشمنان (این) کار شمایم.پروردگارا مرا و خانوادهام را از کارهایی که (اینان) میکنند برهان!پس او و همه خانوادهاش را رهاندیم.جز پیرزنی را که در میان بازماندگان (در عذاب) بود.آنگاه دیگران را از میان برداشتیم.و بر آنان بارانی (از عذاب) فرو باریدیم و باران آن بیمیافتگان بد بود؛ سوره شعراء، آیه: ۱۶۰ - ۱۷۳.</ref> براساس تحقیقات برخی از باستان شناسان، شهرهای سدوم و عموره ویران شدند<ref>باستان شناسی، ص۱۶۸.</ref><ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ]]؛ ج۱۳، ص ۲۱۷- ۲۱۸.</ref>.
| | چنان که قبلاً اشاره شد، مطابق روایاتی که [[شیعه]] و [[سنی]] از [[رسول خدا]] نقل کردهاند، مجموع کتابهایی که [[خداوند]] بر انبیای خود نازل فرموده، ۱۰۴ کتاب بود که طبق [[حدیثی]] ۱۰ [[صحیفه]] بر [[آدم]] نازل شد، ۵۰ صحیفه بر [[شیث]]، ۳۰ صحیفه بر [[ادریس]] و ۱۰ صحیفه بر [[ابراهیم]] نازل گردید که ۱۰۰ صحیفه میشود و آن چهار صحیفه دیگر [[تورات]]، [[انجیل]]، [[زبور]] و [[قرآن]] است<ref>مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۷۶؛ کامل التواریخ، ج۱، ص۱۲۴؛ تاریخ طبری، ج۱، ص۲۱۹.</ref>. |
| #'''[[مصر]]:''' با انتقال [[حضرت يوسف]]{{ع}} به [[مصر]]، [[دین حضرت ابراهیم]]{{ع}} به آنجا راه یافت. آن [[حضرت]] که خود را پیرو [[آیین]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} میخواند به [[تبلیغ]] آموزههای [[توحیدی]] و نفی [[شرک]]، بتپرستی و [[خدایان دروغین]] پرداخت{{متن قرآن|وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانَ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْرًا وَقَالَ الآخَرُ إِنِّي أَرَانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزًا تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ قَالَ لاَ يَأْتِيكُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلاَّ نَبَّأْتُكُمَا بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَن يَأْتِيَكُمَا ذَلِكُمَا مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لاَّ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَهُم بِالآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبَائِي إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ مَا كَانَ لَنَا أَن نُّشْرِكَ بِاللَّهِ مِن شَيْءٍ ذَلِكَ مِن فَضْلِ اللَّهِ عَلَيْنَا وَعَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَشْكُرُونَ يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِهِ إِلاَّ أَسْمَاء سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ}}<ref> و دو جوان با او به زندان در آمدند، یکی از آنها گفت من در خواب میدیدم که شراب میاندازم و دیگری گفت: من در خواب میدیدم که روی سرم نان میبرم، پرندگان از آن میخورند، ما را از تعبیر آن آگاه کن که ما تو را از نیکوکاران میبینیم. (یوسف) گفت: خوراکی که روزی شماست نزدتان نمیرسد مگر آنکه پیش از رسیدن آن شما را از تعبیر آن آگاه میکنم. این از چیزهایی است که پروردگارم به من آموخته است؛ من آیین گروهی را که به خداوند ایمان ندارند و جهان واپسین را منکرند وانهادهام و از آیین پدرانم ابراهیم و اسحاق و یعقوب پیروی میکنم؛ در خور ما نیست که هیچ چیز را شریک خداوند بدانیم؛ این از بخشش خداوند به ما و به مردم است امّا بیشتر مردم سپاس نمیگزارند.ای دو یار زندان! آیا خدایان پراکنده بهتر است یا خداوند یگانه دادفرما؟شما به جای او جز نامهایی را نمیپرستید که خود و پدرانتان آنها را نامیدهاید و خداوند بر آنها هیچ حجّتی نفرستاده است، داوری جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید؛ این، دین پا برجاست اما بیشتر مردم نمیدانند؛ سوره یوسف، آیه: ۳۶- ۴۰.</ref>. سالها بعد در پی [[خشکسالی]] که تقریباً همه مناطق [[فلسطین]] را فرا گرفت، [[حضرت یعقوب]]{{ع}} و [[خاندان]] وی با [[دعوت]] [[حضرت یوسف]]{{ع}} به [[مصر]] [[مهاجرت]] کردند<ref>کتاب مقدس، پیدایش، ۴۵: ۲۸-۱۷؛ ۴۶: ۲۸-۱؛ تاریخ طبری، ج۱، ص۲۱۶.</ref> این [[دعوت]] نقطه شروع شکلگیری و سکونت [[قوم بنی اسرائیل]] در [[مصر]] به شمار میآید. آنان در آن زمان بیش از ۷۰ نفر نبودهاند<ref>کتاب مقدس، پیدایش، ۴۶: ۲۷؛ تاریخ طبری، ج۱، ص۲۳۶.</ref> پس از [[مرگ]] [[حضرت یوسف]]{{ع}} و برادرانش، نسلهای بعدی [[بنی اسرائیل]] به سرعت گسترش یافته، قومی بزرگ و فراگیر را تشکیل دادند<ref> نک:کتاب مقدس، پیدایش، ۴۷: ۲۷؛ خروج ۱۰: ۹-۶؛ مجمع البیان، ج۷، ص ۳۷۴-۳۷۵؛ المیزان، ج۱۶، ص۸-۷.</ref> {{متن قرآن|وَقَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَتَذَرُ مُوسَى وَقَوْمَهُ لِيُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ وَيَذَرَكَ وَآلِهَتَكَ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءَهُمْ وَنَسْتَحْيِي نِسَاءهُمْ وَإِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ وَاصْبِرُواْ إِنَّ الأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ }}<ref> و سرکردگان قوم فرعون گفتند: آیا موسی و قومش را وا مینهی تا در این سرزمین تبهکاری کنند و (موسی) تو و خدایانت را رها کند؟ گفت: پسرانشان را خواهیم کشت و زنانشان را زنده باز خواهیم نهاد و بیگمان ما بر آنان چیرهایم.موسی به قوم خود گفت: از خداوند یاری بخواهید و شکیبا باشید، بیگمان زمین از آن خداوند است، به هر کس از بندگان خویش که بخواهد به میراث میدهد و سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است؛ سوره اعراف، آیه: ۱۲۷- ۱۲۸.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِي الأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ}}<ref> بیگمان فرعون در زمین (مصر) گردنکشی ورزید و مردم آنجا را دستهدسته کرد. دستهای از آنان را به ناتوانی میکشاند، پسرانشان را سر میبرید و زنانشان را زنده وا مینهاد، به یقین او از تبهکاران بود؛ سوره قصص، آیه: ۴.</ref> به گونه طبیعی در پی گسترش جمعیت [[بنی اسرائیل]]، [[آیین]] [[یکتاپرستی]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} نیز کم و بیش در [[مصر]] رو به گسترش نهاد. در این دوره تا زمان [[بعثت]] [[حضرت موسی]]{{ع}} پیامبرانی موسوم به "[[اسباط]]" عهدهدار [[هدایت]] [[بنی اسرائیل]] و [[تبلیغ]] و [[ترویج]] [[دین حضرت ابراهیم]]{{ع}} شدند{{متن قرآن|قُولُواْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ}}<ref> بگویید: ما به خداوند و به آنچه به سوی ما و به سوی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نبیرگان فرو فرستاده شده و به آنچه به موسی و عیسی و آنچه به (دیگر) پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است ایمان آوردهایم؛ میان هیچیک از آنان فرق نمینهیم و ما فرمانبردار اوییم؛ سوره بقره، آیه:۱۳۶.</ref>، {{متن قرآن|أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطَ كَانُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَى قُلْ أَأَنتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن كَتَمَ شَهَادَةً عِندَهُ مِنَ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ}}<ref> یا میگویید که ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط، یهودی یا مسیحی بودند؛ بگو: شما داناترید یا خداوند؟ و کیست ستمکارتر از کسی که گواهییی را که از خداوند نزد اوست پنهان میدارد؟ و خداوند از آنچه انجام میدهید غافل نیست؛ سوره بقره، آیه: ۱۴۰.</ref>، {{متن قرآن|قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنزِلَ عَلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَالنَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ}}<ref> بگو به خداوند و به آنچه بر ما و بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نبیرگان فرو فرستاده شده و به آنچه به موسی و عیسی و پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است ایمان داریم، میان هیچیک از ایشان فرق نمیگذاریم و ما فرمانبردار اوییم؛ سوره آل عمران، آیه:۸۴.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِن بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا}}<ref> ما به تو همانگونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی، و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی فرستادیم و به داود زبور دادیم؛ سوره نساء، آیه: ۱۶۳.</ref> [[قرآن کریم]] از [[نزول]] [[وحی الهی]] بر [[حضرت اسماعیل]]، [[حضرت اسحاق]]، [[حضرت يعقوب]] و [[حضرت اسباط]] {{عم}} خبر داده است: {{متن قرآن|قُولُواْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ}}<ref> بگویید: ما به خداوند و به آنچه به سوی ما و به سوی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نبیرگان فرو فرستاده شده و به آنچه به موسی و عیسی و آنچه به (دیگر) پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است ایمان آوردهایم؛ میان هیچیک از آنان فرق نمینهیم و ما فرمانبردار اوییم؛ سوره بقره، آیه:۱۳۶.</ref>، {{متن قرآن|أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطَ كَانُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَى قُلْ أَأَنتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن كَتَمَ شَهَادَةً عِندَهُ مِنَ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ}}<ref> یا میگویید که ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط، یهودی یا مسیحی بودند؛ بگو: شما داناترید یا خداوند؟ و کیست ستمکارتر از کسی که گواهییی را که از خداوند نزد اوست پنهان میدارد؟ و خداوند از آنچه انجام میدهید غافل نیست؛ سوره بقره، آیه: ۱۴۰.</ref>، {{متن قرآن|قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنزِلَ عَلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَالنَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ}}<ref> بگو به خداوند و به آنچه بر ما و بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نبیرگان فرو فرستاده شده و به آنچه به موسی و عیسی و پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است ایمان داریم، میان هیچیک از ایشان فرق نمیگذاریم و ما فرمانبردار اوییم؛ سوره آل عمران، آیه:۸۴.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِن بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا}}<ref> ما به تو همانگونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی، و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی فرستادیم و به داود زبور دادیم؛ سوره نساء، آیه: ۱۶۳.</ref> براساس این [[آیات]] میتوان گفت که در گذر ایام آموزههای وحیانی دیگری نیز بر [[دین حضرت ابراهیم]]{{ع}} افزوده شدهاند<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ]]؛ ج۱۳، ص ۲۱۷- ۲۱۸.</ref>.
| | طبق [[روایت]] دیگری که [[صدوق]] از [[ابوذر غفاری]] از آن حضرت روایت کرده، صحف ابراهیم ۲۰ عدد بوده و نامی از ۱۰ صحیفه آدم برده نشده است<ref>معانی الاخبار، ص۹۵؛ خصال، ج۲، ص۱۰۴.</ref>. |
| #'''[[مکه]]:''' چهارمین منطقهای که [[آیین]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} به آنجا راه یافت، [[شهر]] [[مکه]] و منطقه [[حجاز]] بود. آن [[حضرت]]، [[هاجر]]{{س}} و اسماعيل{{ع}} را کنار [[خانه خدا]] سکونت داد و به بازسازی [[کعبه]] پرداخت<ref>تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۵؛ تاریخ طبری، ج۱، ص۱۷۶؛ الکامل، ج۱، ص۱۰۳.</ref>{{متن قرآن|رَّبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِندَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُواْ الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ }}<ref> پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّهای کشتناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم تا در آن نماز برپا دارند؛ پس دلهایی از مردم را خواهان آنان گردان و به آنها از میوهها روزی فرما باشد که سپاس گزارند؛ سوره ابراهیم، آیه:۳۷.</ref> براساس [[آیات]] و [[روایات]]<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۸۴.</ref>، سکونت آنان در [[مکه]] به [[فرمان الهی]]<ref>تفسیر قمی، ج۱، ص۳۷۱-۳۷۲؛ جامع البیان، ج۱، ص۷۶۱-۷۶۲؛ تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۵.</ref> و در راستای گسترش [[آیین]] و تقویت پایگاه [[توحیدی]] بوده است، زیرا [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} از اسکان برخی از [[فرزندان]] خود در درهای بیکشت و زرع در کنار [[بیت الله الحرام]] با [[هدف]] [[اقامه نماز]] سخن گفته و از [[خدا]] میخواهد که دلهایی از [[مردم]] را به سوی آنان جذب و از میوهها و محصولات زمینی روزیشان کند{{متن قرآن|رَّبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِندَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُواْ الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ }}<ref> پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّهای کشتناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم تا در آن نماز برپا دارند؛ پس دلهایی از مردم را خواهان آنان گردان و به آنها از میوهها روزی فرما باشد که سپاس گزارند؛ سوره ابراهیم، آیه: ۳۷.</ref> از سوی دیگر، بازسازی [[خانه خدا]] و بنیانگذاری یا [[احیا]] و توسعه [[مناسک]] [[حج]] به وسیله [[حضرت ابراهیم]]{{ع}}، [[رسالت]] [[حضرت اسماعیل]]{{ع}} در میان برخی از [[قبایل]] [[عربی]] و نقش [[تاریخی]] او در بازسازی [[کعبه]] و فرزندانش در تولیت آن نیز کاملاً مؤید اهداف [[دینی]] و [[توحیدی]] این مهاجرتاند: {{متن قرآن|وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ }}<ref> و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایههای خانه (کعبه) را فرا میبردند (گفتند):پروردگارا! از ما بپذیر، بیگمان تویی که شنوای دانایی.پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور) و شیوههای پرستشمان را به ما بنما و توبه ما را بپذیر بیگمان تویی که توبهپذیر مهربانی.پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیههایت را برای آنها میخواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی میآموزد و به آنها پاکیزگی میبخشد، برانگیز! بیگمان تویی که پیروزمند فرزانهای؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۷- ۱۲۹.</ref>. بر اساس برخی [[روایات]]، [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} به [[فرمان خدا]] [[حضرت اسماعيل]]{{ع}} را به [[جانشینی]] خود برگزید و [[نور]] و [[حکمت الهی]] و [[میراث پیامبران]] را به وی سپرد<ref>اثبات الوصیه، ص۴۵؛ بحارالانوار، ج۱۷، ص۱۴۸.</ref> [[رسالت]] آن [[حضرت]] در راستای [[دعوت]] [[توحیدی]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} بود<ref>السيرة النبویه، ج۱، ص۷۷؛ نک: اخبار مکه، ج۱، ص۱۱۶.</ref> برپایه برخی گزارشها [[حضرت اسماعيل]]{{ع}} به مدت ۵۰ سال در میان قبیلههای عماليق، جُرهَم و [[قبایل]] [[یمن]] به [[نبوت]] و [[تبلیغ]] [[آیین]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} پرداخت و ضمن [[نهی]] [[مردم]] از بتپرستی، آنان را به [[پرستش]] خدای یگانه، [[اقامه نماز]] و پرداخت [[زکات]] [[دعوت]] کرد؛ اما به جز گروهی اندک به وی [[ایمان]] نیاوردند<ref>اخبار الزمان، ص۱۰؛ التبيان، ج۷، ص۱۳۳؛ الكامل، ج۱، ص۱۲۵.</ref>{{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولا نَّبِيًّا وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَالزَّكَاةِ وَكَانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا}}<ref> و در این کتاب، اسماعیل را یاد کن که او درستپیمان و فرستادهای پیامبر بود.و خانواده خود را به نماز و زکات فرمان میداد و نزد پروردگار خویش پسندیده بود؛ سوره مریم، آیه: ۵۴- ۵۵.</ref>. پس از وی پسرش نابت و به قولی پسر دیگرش قیدار عهدهدار تولیت [[خانه خدا]] شد. این [[مسئولیت]] در بسیاری از دورههای [[تاریخ]] همواره برعهده [[نوادگان]] [[اسماعیل]]{{ع}} بود<ref>تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲۱-۲۲۳.</ref> در دورهای از [[تاریخ]]، جُرهَميان و پس از آنها [[قبیله]] خُزاعه و صوفه بر [[مکه]] غالب شده و دربانی، کلیدداری و اجازه [[حج]] را در دست گرفتند<ref>تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۳۸-۲۳۹؛ البدء والتاريخ، ج۴، ص۱۲۷.</ref> قُصَی بن کلاب، چهارمین [[جد پیامبر اکرم]]{{صل}} پس از [[جنگی]] سخت دوباره اداره [[مکه]] و [[خانه خدا]] را بر عهده گرفت و [[مناصب]] را میان [[فرزندان]] خویش قسمت کرد<ref>تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۴۰-۲۴۱.</ref> این [[مناصب]] [[دینی]] تا زمان [[رسول خدا]]{{صل}} همچنان در دست [[قبیله قریش]] که از [[نوادگان]] [[اسماعیل]]{{ع}} بودند باقی ماند<ref>فتوح الشام، ج۲، ص۱۴۱.</ref>. از گزارشهای [[تاریخی]] میتوان به دست آورد که در پی [[مهاجرت]] برخی از [[فرزندان]] و [[نوادگان]] [[حضرت اسماعیل]]{{ع}} از [[مکه]] و روابط آنان با ساکنان مناطق پیرامونی، [[آیین]] و آموزههای [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} بعدها به دست آنان به مناطق دیگر شبه جزیره [[عرب]] نیز راه یافت. برخی از منابع برای [[حضرت اسماعیل]]{{ع}} ۱۲ پسر یاد کردهاند<ref>اخبار الزمان، ص۱۰۳-۱۰۴؛ تاریخ طبری، ج۱، ص۲۲۰.</ref> که ادبيل، مَدیَن و قِیدار پر آوازهترین آنها هستند. برخی از آنان در [[مکه]] ماندگار شدند و برخی دیگر به مناطق دیگر کوچ کردند<ref>تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲۲؛ الکامل، ج۱، ص۱۲۵.</ref>؛ برای نمونه، [[مدین]] به سرزمینی که بعدها به نام خود وی شناخته شد کوچ کرد و [[حضرت شعیب]]{{ع}} از میان [[فرزندان]] وی به [[نبوت]] [[برگزیده]] شد<ref>تفسير مقاتل، ج۲، ص۱۲۸؛ جامع البیان، ج۸، ص۳۰۸-۳۰۷؛ و نیز نک: التبیان، ج۶، ص۴۷؛ مجمع البيان، ج۴، ص۳۰۲؛ ج۵، ص۳۲۰.</ref>. [[آیات قرآن]] و گزارشهای رسیده نشان میدهند که [[دین حضرت ابراهیم]]{{ع}} با [[گذشت]] زمان در میان عربها دچار [[انحراف]] شد. برخی منابع از افرادی یاد کردهاند که برای نخستین بار با [[ترویج]] بتپرستی و قرار دادن [[بت]] در درون [[کعبه]]، [[دین]] [[ابراهیم]]{{ع}} را به [[انحراف]] کشاندند<ref>نک: تفسير مجاهد، ج۱، ص۲۰۸؛ تفسير مقاتل، ج۲، ص ۲۴۸.</ref> بخشی از آموزههای [[دین حضرت ابراهیم]]{{ع}} مانند [[حج]] {{متن قرآن|إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِّلْعَالَمِينَ فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَّقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَن دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّه غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ}}<ref> بیگمان نخستین خانهای که برای (عبادت) مردم (بنا) نهاده شد همان است که در مکّه است، خجسته و رهنمون برای جهانیان در آن نشانههایی روشن (چون) مقام ابراهیم وجود دارد و هر که در آن در آید در امان است و حجّ این خانه برای خداوند بر عهده مردمی است که بدان راهی توانند جست؛ و هر که انکار کند (بداند که) بیگمان خداوند از جهانیان بینیاز است؛ سوره آل عمران، آیه: ۹۶ - ۹۷.</ref><ref>الميزان، ج۱، ص۲۹۸.</ref>، [[سنت]] [[سلام]] کردن {{متن قرآن|وَلَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَى قَالُواْ سَلامًا قَالَ سَلامٌ فَمَا لَبِثَ أَن جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ }}<ref> و به یقین، فرشتگان ما برای ابراهیم مژده آوردند، گفتند: درود بر تو گفت: درود (بر شما)! دیری نپایید که (ابراهیم) گوسالهای بریان آورد؛ سوره هود، آیه:۶۹.</ref>؛ {{متن قرآن|قَالَ سَلامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كَانَ بِي حَفِيًّا}}<ref> گفت: درود بر تو، از پروردگارم برای تو آمرزش خواهم خواست که او با من مهربان است؛ سوره مریم، آیه:۴۷.</ref><ref>المیزان، ج۵، ص۳۲.</ref> و رعایت [[حرمت]] ماههای [[حرام]]: {{متن قرآن|إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي كِتَابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَات وَالأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلاَ تَظْلِمُواْ فِيهِنَّ أَنفُسَكُمْ وَقَاتِلُواْ الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ}}<ref> بیگمان شمار ماهها نزد خداوند در کتاب وی روزی که آسمانها و زمین را آفرید دوازده ماه است؛ از آنها چهار ماه، حرام است، این است آیین استوار، در آنها به خود ستم روا ندارید و همگی با مشرکان جنگ کنید چنان که آنان همگی با شما جنگ میکنند و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است؛ سوره توبه، آیه:۳۶.</ref><ref>جوامع الجامع، ج۲، ص۶۲؛ المیزان، ج۹، ص۲۶۸.</ref> همچنان تا زمان [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در میان [[مشرکان]] [[عرب]] پایدار بود. [[مشرکان]] بتپرست، خود را پیرو [[دین حضرت ابراهیم]]{{ع}} میدانستند<ref>جوامع الجامع، ج۱، ص۳۱۰؛ ج۲، ص۶۲؛ المیزان، ج۳، ص۲۵۳؛ الامثل، ج۴، ص۵۴۱.</ref> گروهی از عربهای [[جاهلی]] نیز به "حنفا" [[معروف]] بودند و به [[پیروی]] از [[دین حضرت ابراهیم]]{{ع}} شهرت داشتند. آنها بتپرست نبودند و از [[دین یهود]] و [[مسیحیت]] نیز [[پیروی]] نمیکردند، بلکه [[خداپرست]] بوده و [[آداب]] و اندیشههای ویژهای داشتند<ref>التبیان، ج۷، ص۳۱۲؛ روح المعانی، ج۱۵، ص۴۲۹.</ref>.
| | در [[روایات]] بسیاری [[ائمه دین]] فرمودهاند: صحف ابراهیم نزد ماست و آنها الواحی است که از رسول خدا به ما [[ارث]] رسیده است. |
|
| |
|
| [[قرآن کریم]] با تأكید مکرر بر [[حنیف]] و [[مسلم]] بودن [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} ساحت او را از همه [[عقاید]] و ارزشهای شرکآمیز رایج در میان مدعیان [[پیروی]] از [[دین]] وی اعم از [[مشرکان]]، [[یهود]] و [[نصارا]] تنزیه کرده و [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[پیروان]] وی را از جمله [[پیروان]] [[حقیقی]] آن [[حضرت]] معرفی میکند: {{متن قرآن|مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلاَ نَصْرَانِيًّا وَلَكِن كَانَ حَنِيفًا مُّسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref> ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درستآیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود بیگمان نزدیکترین مردم به ابراهیم همانانند که از وی پیروی کردند و نیز این پیامبر و مؤمنان؛ و خداوند سرپرست مؤمنان است؛ سوره آل عمران، آیه: ۶۷ - ۶۸.</ref>. [[قرآن کریم]] [[دین]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را همان [[دین حضرت ابراهیم]]{{ع}} و دیگر [[پیامبران الهی]] خوانده است: {{متن قرآن|شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَن يَشَاء وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَن يُنِيبُ }}<ref> از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم که دین را استوار بدارید و در آن به پراکندگی نیفتید؛ بر مشرکان آنچه آنان را بدان میخوانی گران است، خداوند است که هر که را بخواهد به سوی خود برمیگزیند و هر که را (به درگاه او) بازگردد به سوی خویش رهنمون میگردد؛ سوره شوری، آیه: ۱۳.</ref> معرفی [[دین حضرت ابراهیم]]{{ع}} به عنوان [[صراط مستقیم]]، [[هدایت]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به آن{{متن قرآن|قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِّلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref> بگو: بیگمان پروردگارم مرا به راهی راست راهنمایی کرده است، به دینی استوار، آیین ابراهیم درستآیین و (او) از مشرکان نبود؛ سوره انعام، آیه:۱۶۱.</ref>، سفاهت و [[نابخردی]] خواندن رویگردانی از آن، (بقره/۲، ۱۳۰) [[دعوت]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[مسلمانان]] به [[پیروی]] از [[دین حضرت ابراهیم]]{{ع}} و مانند آن {{متن قرآن|وَقَالُواْ كُونُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُواْ قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ قُولُواْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ فَإِنْ آمَنُواْ بِمِثْلِ مَا آمَنتُم بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَّإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا هُمْ فِي شِقَاقٍ فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ}}<ref> و گفتند: یهودی یا مسیحی باشید تا راه یابید؛ بگو: (خیر) بلکه ما بر آیین ابراهیم درستآیین هستیم و او از مشرکان نبود. بگویید: ما به خداوند و به آنچه به سوی ما و به سوی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نبیرگان فرو فرستاده شده و به آنچه به موسی و عیسی و آنچه به (دیگر) پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است ایمان آوردهایم؛ میان هیچیک از آنان فرق نمینهیم و ما فرمانبردار اوییم. بنابراین، اگر (آنان) به مانند آنچه شما بدان ایمان آوردهاید ایمان آوردند، رهیافتهاند و اگر رو برتافتند جز این نیست که در ستیزند و به زودی خداوند تو را در برابر آنان بسنده خواهد بود و او شنوای داناست. رنگ (و نگار) خداوند را (بگزینید) و خوشرنگ (و نگار) تر از خداوند کیست؟ و ما پرستندگان اوییم؛ سوره بقره، آیه:۱۳۵ - ۱۳۸.</ref>، {{متن قرآن|وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِّمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّه وَهُوَ مُحْسِنٌ وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلاً}}<ref> و بهدینتر از آن کس که روی (دل) خویش به (سوی) خداوند نهد در حالی که نکوکار باشد و از آیین ابراهیم درستآیین پیروی کند، کیست؟ و خداوند، ابراهیم را دوست (خود) گرفت؛ سوره نساء، آیه:۱۲۵.</ref>. مضامین دیگری هستند که بر یکی بودن [[دین]] [[پیامبراکرم]]{{صل}} با [[دین حضرت ابراهیم]]{{ع}} دلالت میکنند: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِّلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref> بگو: بیگمان پروردگارم مرا به راهی راست راهنمایی کرده است، به دینی استوار، آیین ابراهیم درستآیین و (او) از مشرکان نبود؛ سوره انعام، آیه:۱۶۱.</ref>. براین اساس، [[دین]] و آموزههای وحیانی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} صورت صحیح و کاملتر [[دین حضرت ابراهیم]]{{ع}} است که فارغ از همه [[انحرافات]] پدید آمده در طول [[تاریخ]] در [[اختیار]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} قرار گرفته است. مواردی از مشترکات آن دو در [[قرآن کریم]] و منابع تفسیری آمدهاند؛ گویا به سبب [[جایگاه]] ممتاز [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} در میان [[مشرکان]] [[عرب]] و نیز [[اهل کتاب]] و نیز در پاسخ به برخی [[پرسشها]] درباره نسبت [[دین]] [[پیامبر|حضرت محمد]]{{صل}} با [[دین حضرت ابراهیم]]{{ع}} [[قرآن کریم]] بر یکی بودن [[دین]] دو [[پیامبر]] گرامی تأکید کرده است<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ]]؛ ج۱۳، ص ۲۱۷- ۲۱۸.</ref>. | | در حدیثی که در کتابهای شیعه و سنی مانند [[خصال صدوق]] و کامل [[ابن اثیر]] با مختصر اختلافی از ابوذر غفاری نقل شده است، رسول خدا فرمودهاند: صحف ابراهیم مَثَلهایی بوده است بدین مضمون: ای [[پادشاه]] مسلط و گرفتار و [[مغرور]]! من تو را بر نینگیختم تا [[اموال]] را روی هم انباشته و جمع کنی، بلکه تو را برانگیختم تا دعای [[مظلومان]] را از من بازگردانی و (نگذاری [[ستم دیدگان]] به درگاه من رو آورند) که من دعای [[ستم دیده]] و [[مظلوم]] را باز نگردانم (و آن را [[مستجاب]] گردانم) اگر چه کافری باشد. شخص [[عاقل]] (و [[خردمند]]) اگر گرفتار نباشد و بتواند، باید وقت خود را سه قسمت کند، قسمتی را با [[خدای بزرگ]] و [[پروردگار]] خود [[راز و نیاز]] کند، قسمت دیگر را به حسابرسی نفس خود بپردازد، و از خود حساب بکشد (که در گذشته چه کردی؟) و قسمت سوم را به [[تفکر]] در کار [[خدا]] بگذراند و [[فکر]] کند که [[خدای عزوجل]] درباره او چه کرده است و ساعتی هم خود را برای استفادههای [[حلال]] و بهرههای [[مشروع]] [[نفسانی]] [[آزاد]] بگذارد؛ زیرا که آن [[ساعت]] کمک ساعتهای دیگر است و [[دل]] را خرّم و [[آسوده]] و آماده میسازد. |
| | شخص [[عاقل]] باید به وضع [[زمان]] خود [[بینا]] و [[بصیر]] باشد و موقعیت خود را در نظر داشته و نگه دار زبان خود باشد؛ زیرا کسی که سخن خود را از [[رفتار]] خود بداند، سخنش کم باشد (و کمتر حرف بزند) و جز در آنچه به کارش آید سخنی نگوید. |
| | شخص عاقل باید طالب یکی از سه چیز باشد: ترمیم معاش و وضع زندگانی، توشهگیری برای [[روز بازپسین]] و [[معاد]] و کام یابی از غیر [[حرام]] و [[لذت]] بردن از آنچه مشروع و حلال است<ref>خصال، ج۲، ص۱۰۴ - ۱۰۵؛ کامل التواریخ، ج۱، ص۱۲۴؛ تاریخ طبری، ج۱، ص۲۲۰.</ref>.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۱۶۱.</ref> |
|
| |
|
| == ولادت و نیاکان == | | ==[[وفات]] [[ابراهیم]]، مدت [[عمر]] و [[محل دفن]] آن بزرگوار== |
| == پدر و مادر ==
| | داستان وفات ابراهیم و سبب آن را در کتابهای [[اهل سنت]] و بعضی از [[روایات شیعه]]، شبیه به هم [[روایت]] کردهاند، جز آنکه در کتابهای اهل سنت، به شکلی نقل شده که خالی از ایراد نیست و حتی خود [[راویان حدیث]] بدان ایراد کردهاند، اما در روایات شیعه به نحوی روایت شده که ایرادهای مزبور بر آن وارد نیست. |
| == نام و نسب ==
| | مثلاً [[طبری]] و [[ابن اثیر]] نقل کردهاند: چون [[خدای تعالی]] [[اراده]] [[قبض روح]] ابراهیم را فرمود، [[ملک الموت]] را به صورت [[پیری]] فرتوت نزد وی فرستاد. ابراهیم که مهمان نوازی را [[دوست]] داشت، پیر مرد را در [[گرما]] [[مشاهده]] کرد پس برای [[اطعام]] و نگهداری او الاغی فرستاد تا او را سوار کرده نزدش آورند. پیرمرد مزبور هنگام [[غذا خوردن]] بر اثر [[ضعف]] و پیری به جای آنکه لقمه را در دهانش بگذارد، به طرف چشم و گوشش میبرد و پس از آنکه در دهانش میگذارد و فرو میداد، بلافاصله از مخرجش بیرون میآمد. |
| == کنیهها و القاب ==
| | ابراهیم نیز از [[خدا]] خواسته بود که [[قبض روح]] او را به [[اختیار]] و میل خود او واگذار کند و هر [[زمان]] او خواست [[قبض]] روحش کند. در این وقت [[ابراهیم]] به آن پیر مرد گفت: ای پیرمرد! این چه کاری است میکنی؟ پاسخ داد: علّتش [[پیری]] و [[عمر طولانی]] است. |
| == فرزندان ==
| | ابراهیم پرسید: مگر چند سال داری؟ |
| == شمایل و صفات ظاهری ==
| | چون [[عمر]] خود را گفت، ابراهیم متوجه شد که آن پیر مرد دو سال از او بزرگتر است، از این رو گفت: من هم دو سال دیگر به این حال میافتم و همین سبب شد که به خدا عرض کند: خدایا! جانم را بگیر. ناگهان دید همان پیر [[مرد]]- که [[ملک الموت]] بود - برخاست و [[جان]] او را گرفت<ref>کامل التواریخ، ج۱، ص۱۲۴.</ref>. |
| == صفات و ویژگیهای شخصیتی==
| | [[ابن اثیر]] پس از نقل این [[حدیث]] میگوید: به نظر من، این حدیث خالی از ایراد نیست؛ زیرا چگونه ابراهیم تا به آن [[روز]] که به [[نقلی]] دویست سال عمر کرده بود، کسی را که دو سال از خودش بزرگتر باشد ندیده بود تا با دیدن آن منظره چنین سخنی بگوید. گذشته از آن، مگر ابراهیم از عمر طولانی نوح خبر نداشت و نمیدانست که نوح با آنکه عمر طولانی داشت، دچار [[بیماری]] و چنین سرنوشتی نشد<ref>کامل التواریخ، ج۱، ص۱۲۴.</ref>. |
| ==قوم و محل سکونت ==
| | اما در [[روایات شیعه]]. در [[حدیثی]] که [[صدوق]] در کتاب [[علل الشرائع]] و [[امالی]] از [[امیر مؤمنان]]{{ع}} [[روایت]] کرده، میفرماید: هنگامی که [[خداوند]] [[اراده]] فرمود تا ابراهیم را قبض روح کند، ملک الموت را نزد وی فرستاد و چون بر آن حضرت فرود آمد بر وی [[سلام]] کرد و جواب شنید. سپس ابراهیم به وی گفت: ای ملک الموت! برای دعوتم آمدهای یا برای [[مصیبت]]؟ گفت: برای دعوتت آمدهام. [[حق]] را لبیک گوی و [[اجابت]] کن. |
| ===[[قوم ابراهیم]]===
| |
|
| |
|
| == سرگذشت تاریخی ==
| | ابراهیم فرمود: هیچ دیدهای که خلیلی، [[خلیل]] خود را قبض روح کند و بمیراند؟ |
| == نبوت و رسالت ==
| | ملک الموت که این سخن را شنید، برای کسب [[تکلیف]] نزد [[خدای تعالی]] بازگشت و گفت: خدایا سخن خلیل خود [[ابراهیم]] را شنیدی. [[خدای تعالی]] فرمود: ای [[ملک الموت]]! نزد وی باز گرد و بگو: هیچ دیدهای [[دوستی]] [[دیدار]] دوستش را خوش نداشته باشد. هر دوستی دیدار [[دوست]] خود را دوست دارد<ref>علل الشرائع، ص۲۴؛ امالی صدوق، ص۱۱۸.</ref>. |
| ===[[دین حضرت ابراهیم]]===
| | [[حدیث]] دیگری - که در همان کتاب [[علل الشرائع]] از [[امام صادق]]{{ع}} نقل کرده - بدین مضمون است که [[ساره]]، به ابراهیم گفت: عمرت زیاد شده و مرگت نزدیک گردیده. خوب است از [[خدا]] بخواهی تا عمرت را طولانی کند و سالها نزد ما بمانی و موجب روشنی دیده ما باشی. ابراهیم این را درخواست کرد و خدای تعالی نیز دعای او را [[مستجاب]] کرده و بدو [[وحی]] فرمود که هر مقدار بخواهی عمرت را زیاد میکنم. ابراهیم پس از [[مذاکره]] با ساره از خدا خواست که وقت آن را به درخواست خود او موکول سازد و خدای تعالی نیز [[اجابت]] فرمود. ابراهیم موضوع را به ساره گفت و ساره به وی عرض کرد: خوب است برای شکرانه این [[نعمت]]، خوراکی فراهم کنی و [[مستمندان]] و [[نیازمندان]] را طعام دهی. ابراهیم این کار را کرد و نیازمندان و مستمندان را به [[خوراک]] [[دعوت]] کرد و [[مردم]] نیز آمدند. ابراهیم میان آنها پیرمرد [[ضعیف]] و [[نابینایی]] را دید که شخصی به عنوان عصاکش، دست او را گرفت و بر سر سفره [[غذا]] نشانید. |
|
| |
|
| == امامت و ولایت ==
| | در این وقت ابراهیم دید که پیر مرد لقمهای برداشت و آن را به طرف دهان برد، اما از شدت [[ضعف]] دستش به این طرف و آن طرف رفت و نتوانست آن را به دهان ببرد تا همان عصاکش، دستش را گرفت و به سوی دهانش برد. پیر مرد لقمه دیگری برداشت و باز هم نتوانست تا با کمک همان شخص به دهان خود گذارد. ابراهیم که به پیر مرد و [[رفتار]] او نگاه میکرد، در شگفت شد و از آن شخص سبب را پرسید. او در پاسخ گفت که سبب این کار او [[ناتوانی]] و [[پیری]] است. [[ابراهیم]] با خود [[فکر]] کرد و گفت: آیا چنان نیست که من هم چون به پیری برسم، مانند این مرد خواهم شد؟ همین سبب شد که از [[خدای تعالی]] [[مرگ]] خود را بخواهد و به [[خدا]] عرض کرد: خدایا مرگی را که برای من مقدر کردهای برسان و مرا برگیر که زیاده از این [[عمر]] نمیخواهم<ref>علل الشرائع، ص۲۰- ۲۴.</ref>. |
| == علم ویژه الهی==
| | اما مدت عمر آن حضرت را به [[اختلاف]] نوشتهاند. [[طبری]] و [[ابن اثیر]] طبق قولی گفتهاند که آن حضرت در هنگام [[وفات]]، دویست سال داشت<ref>کامل التواریخ، ج۱، ص۱۲۴؛ تاریخ طبری، ج۱، ص۲۱۹.</ref> و نیز [[روایت]] دیگری ذکر کردهاند که ۱۷۵ سال<ref>کامل التواریخ، ج۱، ص۱۲۴؛ تاریخ طبری، ج۱، ص۲۱۹.</ref> از عمر آن حضرت گذشته بود و همین قول از [[تورات]] نیز نقل شده، و در [[حدیثی]] که [[صدوق]] در کتاب اکمال الدین از [[رسول خدا]] روایت کرده، همین قول روایت شده است. قولی نیز هست که عمر آن حضرت ۱۲۰ سال بود<ref>اکمال الدین، ص۲۸۹.</ref>. |
| == عصمت ==
| | [[محل دفن]] آن حضرت نیز در [[سرزمین فلسطین]] در [[حبرون]] است<ref>تاریخ طبری، ج۱، ص۲۱۹.</ref> جایی که اکنون به [[شهر]] [[ابراهیم خلیل]] معروف است و [[مسعودی]] نوشته که آن حضرت را در زمینی [[دفن]] کردند که پیش از آن خودش آنجا را خریداری کرده بود.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۱۶۲.</ref> |
| == فضایل و مناقب ==
| |
| == سیره ==
| |
| == اصحاب ==
| |
| == مخالفان و دشمنان==
| |
| == رحلت و محل دفن ==
| |
|
| |
|
| ==منابع== | | == پرسش مستقیم == |
| * [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳''']] | | * [[شواهد قرآنی موحد بودن حضرت ابراهیم چیست؟ (پرسش)]] |
| * [[پرونده:13681048.jpg|22px]] [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۱''']]
| |
| * [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|'''فرهنگنامه دینی''']]
| |
|
| |
|
| ==جستارهای وابسته== | | == جستارهای وابسته == |
| | {{مدخل وابسته}} |
| | * [[آزر]] (عمو) |
| | * [[هاجر]] (همسر) |
| | * [[ساره]] (همسر) |
| * [[حضرت اسماعیل]] (فرزند) | | * [[حضرت اسماعیل]] (فرزند) |
| * [[حضرت اسحاق]] (فرزند) | | * [[حضرت اسحاق]] (فرزند) |
| * [[حضرت لوط]] (خالهزاده) | | * [[حضرت لوط]] (خالهزاده) |
| * [[آزر]] (عمو)
| |
| * [[قوم ابراهیم]] | | * [[قوم ابراهیم]] |
| * [[همسران ابراهیم]] | | * [[همسران ابراهیم]] |
| * [[دین حضرت ابراهیم]] | | * [[دین حضرت ابراهیم]] |
| * [[بابل]] | | * [[بابل]] |
| | * [[نمرود]] |
| | * [[کعبه]] |
| | {{پایان منابع}} |
|
| |
|
| =='''[[:رده:آثار دین|منبعشناسی جامع دین]]'''== | | == منابع == |
| * [[:رده:کتابشناسی کتابهای دین|کتابشناسی دین]]؛
| | {{منابع}} |
| * [[:رده:مقالهشناسی مقالههای دین|مقالهشناسی دین]]؛
| | # [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[رحمتالله ضیایی|ضیایی، رحمتالله]]، [[ابراهیم - ضیائی (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']] |
| * [[:رده:پایاننامهشناسی پایاننامههای دین|پایاننامهشناسی دین]].
| | # [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|'''فرهنگنامه دینی''']] |
| | # [[پرونده:1100842.jpg|22px]] [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|'''قصههای قرآن''']] |
| | # [[پرونده:13681351.jpg|22px]] [[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|'''تاریخ انبیاء''']] |
| | {{پایان منابع}} |
|
| |
|
| ==پانویس== | | == پانویس == |
| {{پانویس}} | | {{پانویس}} |
|
| |
|
| [[رده:ابراهیم پیامبر]]
| | {{نبوت شناسی}} |
| [[رده:پیامبران اولوالعزم]]
| | |
| [[رده:اعلام]]
| |
| [[رده:پیامبران]] | | [[رده:پیامبران]] |
| {{نبوت شناسی}}
| |