بیست و یکم ذی‌حجه: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{امامت}} {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = ذی‌حجه | عنوان مدخل = بیست و یکم ذی‌حجه | مداخل مرتبط = بیست و یکم ذی‌حجه در حدیث - بیست و یکم ذی‌حجه در تاریخ اسلامی | پرسش مرتبط = }} ==حدیث بساط و آیه اولی الامر== ===سیر هوایی به غار اصحاب کهف=== ح...» ایجاد کرد)
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
 
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = ذی‌حجه
| موضوع مرتبط = ذی‌حجه
| عنوان مدخل  = بیست و یکم ذی‌حجه
| عنوان مدخل  =  
| مداخل مرتبط = [[بیست و یکم ذی‌حجه در حدیث]] - [[بیست و یکم ذی‌حجه در تاریخ اسلامی]]
| مداخل مرتبط =  
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}


==[[حدیث]] بساط و [[آیه اولی الامر]]==
== مناسبت بیست و یکم ذی‌حجه ==
===[[سیر]] هوایی به [[غار]] [[اصحاب کهف]]===
=== [[حدیث]] بساط و [[آیه اولی الامر]] ===
حدیث بساط جریان شگفت‌انگیز سیر فضایی [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} با فرش پرنده است که به همراه جمعی از [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} از جمله [[ابوبکر]] و [[عمر]] انجام گرفته است. این [[سفر]] برای [[اثبات]] [[برتری]] و [[ولایت علی]]{{ع}} بر دیگران، در [[زمان پیامبر]]{{صل}} از [[مدینه]] تا غار اصحاب کهف انجام شده است.
حدیث بساط جریان شگفت‌انگیز سیر فضایی [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} با فرش پرنده است که به همراه جمعی از [[اصحاب پیامبر]] {{صل}} از جمله [[ابوبکر]] و [[عمر]] انجام گرفته است. این [[سفر]] برای [[اثبات]] [[برتری]] و [[ولایت علی]] {{ع}} بر دیگران، در زمان پیامبر {{صل}} از [[مدینه]] تا غار اصحاب کهف انجام شده است. در همه [[روایات]] به جز [[روایت]] [[ثعلبی]]، اصحاب کهف فقط به [[سلام]] [[حضرت علی]] {{ع}} پاسخ می‌گویند، و از پاسخ‌گویی به دیگران سرباز می‌زنند.
در همه [[روایات]] به جز [[روایت]] [[ثعلبی]]، اصحاب کهف فقط به [[سلام]] [[حضرت علی]]{{ع}} پاسخ می‌گویند، و از [[پاسخ‌گویی]] به دیگران سرباز می‌زنند.
بنابر آنچه [[علامه مجلسی]] نقل نموده است، حدیث بساط (سفر امیرالمؤمنین{{ع}} با قالیچه پرنده به غار اصحاب کهف) در [[روز]] بیست و یکم و یا بیست و هفتم ماه [[ذیحجه]] اتفاق افتاده است<ref>بحار الأنوار، ج۹۵، ص۱۸۹.</ref>. حکایت آن بنا بر نقل [[انس بن مالک]]، خدمت‌کار [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} چنین است:
روزی قالیچه‌ای برای [[رسول خدا]]{{صل}} [[هدیه]] آوردند. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} مرا خواسته و فرمودند: آن ده نفر (ابوبکر، عمر، [[طلحه]]، [[زبیر]]، [[عبدالرحمن بن عوف]] و.».. را حاضرکن! وقتی آنان آمدند، رسول خدا{{صل}} به امیرالمؤمنین{{ع}} فرمودند: این ده نفر را بر این فرش سوار کن و آنان را به [[زیارت]] اصحاب کهف برده و بازگردید. آن‌گاه به من فرمودند: ای انس! تو نیز با آنان برو و هر چه می‌بینی پس از بازگشت برای من نقل کن.
هنگامی که همگی بر آن فرش سوار شدند، امیرالمؤمنین{{ع}} خطاب به باد فرمودند: {{متن حدیث|يَا رِيحُ احْمِلِينَا}}؛ «ای باد، ما را حرکت ده!» ناگاه ما در هوا بودیم. آن‌گاه فرمود: {{متن حدیث|سِيرُوا عَلَى بَرَكَةِ اللَّهِ}}؛ به [[برکت]] [[خدا]] سیر کنید. پس آنچه خدا می‌خواست سیر کردیم. تا آن‌که به [[فرمان]] امیرالمؤمنین{{ع}} بر [[زمین]] نشست.


امیرالمؤمنین{{ع}} فرمودند: آیا می‌دانید این چه سرزمینی است؟! گفتیم: خدا و [[رسول]] و [[وصی]] او بهتر می‌دانند. [[حضرت]] فرمودند: این [[سرزمین]] اصحاب کهف است. برخیزید تا نزد آنان رفته و بر آنان سلام کنیم. وقتی به غار اصحاب کهف وارد شدیم، ابتدا ابوبکر سپس عمر و پس از آن مابقی [[صحابی]] و من به [[اصحاب کهف]] [[سلام]] کردیم، اما هیچ یک از ما جوابی نشنیدیم.
بنابر آنچه [[علامه مجلسی]] نقل نموده است، حدیث بساط (سفر امیرالمؤمنین {{ع}} با قالیچه پرنده به غار اصحاب کهف) در [[روز]] بیست و یکم و یا بیست و هفتم ماه [[ذیحجه]] اتفاق افتاده است<ref>بحار الأنوار، ج۹۵، ص۱۸۹.</ref>. حکایت آن بنا بر نقل [[انس بن مالک]]، خدمت‌کار [[پیامبر گرامی اسلام]] {{صل}} چنین است: روزی قالیچه‌ای برای [[رسول خدا]] {{صل}} [[هدیه]] آوردند. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} مرا خواسته و فرمودند: آن ده نفر (ابوبکر، عمر، [[طلحه]]، [[زبیر]]، [[عبدالرحمن بن عوف]] و.».. را حاضرکن! وقتی آنان آمدند، رسول خدا {{صل}} به امیرالمؤمنین {{ع}} فرمودند: این ده نفر را بر این فرش سوار کن و آنان را به [[زیارت]] اصحاب کهف برده و بازگردید. آن‌گاه به من فرمودند: ای انس! تو نیز با آنان برو و هر چه می‌بینی پس از بازگشت برای من نقل کن. هنگامی که همگی بر آن فرش سوار شدند، امیرالمؤمنین {{ع}} خطاب به باد فرمودند: {{متن حدیث|يَا رِيحُ احْمِلِينَا}}؛ «ای باد، ما را حرکت ده!» ناگاه ما در هوا بودیم. آن‌گاه فرمود: {{متن حدیث|سِيرُوا عَلَى بَرَكَةِ اللَّهِ}}؛ به [[برکت]] [[خدا]] سیر کنید. پس آنچه خدا می‌خواست سیر کردیم. تا آن‌که به [[فرمان]] امیرالمؤمنین {{ع}} بر [[زمین]] نشست.
پس از آن [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} برخاست و فرمودند: {{متن حدیث|السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ الَّذِينَ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً}}. ناگهان همه اصحاب کهف با هم گفتند: {{متن حدیث|وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ يَا وَصِيُّ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ}}.
امیرالمؤمنین{{ع}} فرمودند: ای اصحاب کهف، چرا جواب سلام دیگران را ندادید؟! آنان گفتند: ای [[خلیفه رسول خدا]]، ما گروهی هستیم که به [[خدا]] [[ایمان]] آورده و [[خداوند]] نیز [[هدایت]] خود را بر ما افزوده است و ما اجازه نداریم که جواب سلام کسی را بدهیم، مگر آن‌که آن شخص [[پیامبر]] یا [[وصی پیامبر]] باشد. و جواب سلام تو را دادیم؛ چراکه تو [[وصی]] و [[جانشین رسول خدا]]{{صل}} [[خاتم انبیا]] و [[سید]] الوصیین هستی.
امیرالمؤمنین{{ع}} به ما فرمودند: آیا شنیدید ای [[اصحاب رسول خدا]]؟ همه گفتند: آری یا امیرالمؤمنین! سپس فرمودند: همگی بر قالیچه سوار شوید تا بازگردیم. صبح به [[مدینه]] رسیدیم و [[نماز]] را پشت سر [[رسول خدا]]{{صل}} خواندیم و به تعقیبات مشغول شدیم.
در این هنگام رسول خدا{{صل}} به من رو کرده و فرمودند: ای انس! آیا تو خود می‌گویی یا من بگویم آنچه را دیدی و شنیدی؟! گفتم: ای رسول خدا، سخن شما شیرین‌تر است.
آن‌گاه رسول خدا{{صل}} تمام آنچه را که اتفاق افتاده بود، از ابتدا تا انتها بیان نموده و فرمودند: ای انس! هرگاه پسرعمویم علی از تو گواهی‌طلبید، آیا بر آنچه اتفاق افتاده است [[گواهی]] خواهی داد؟ گفتم: آری ای [[پیامبر خدا]]!<ref>ابن شاذان القمی، الفضائل، ص۱۶۴.</ref>
این [[معجزه]] رسول خدا{{صل}} همانند معجزه [[حضرت سلیمان]]{{ع}} است که [[قرآن]] به آن تصریح کرده و فرموده است:
{{متن قرآن|وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ}}<ref>«و برای سلیمان، باد را (رام کردیم) که (وزش) پگاهانش یک ماه و وزش شامگاهانش یک ماه (راه) بود» سوره سبأ، آیه ۱۲.</ref>.<ref>[[حبیب‌الله فرحزاد|فرحزاد، حبیب‌الله]]، [[غدیر برترین پیام آسمانی (کتاب)|غدیر برترین پیام آسمانی]]، ص ۲۲۹.</ref>


==[[بیعت]] بر [[اطاعت]] امیرالمؤمنین{{ع}}==
امیرالمؤمنین {{ع}} فرمودند: آیا می‌دانید این چه سرزمینی است؟! گفتیم: خدا و [[رسول]] و [[وصی]] او بهتر می‌دانند. حضرت فرمودند: این سرزمین اصحاب کهف است. برخیزید تا نزد آنان رفته و بر آنان سلام کنیم. وقتی به غار اصحاب کهف وارد شدیم، ابتدا ابوبکر سپس عمر و پس از آن مابقی [[صحابی]] و من به [[اصحاب کهف]] [[سلام]] کردیم، اما هیچ یک از ما جوابی نشنیدیم. پس از آن [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} برخاست و فرمودند: {{متن حدیث|السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ الَّذِينَ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً}}. ناگهان همه اصحاب کهف با هم گفتند: {{متن حدیث|وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ يَا وَصِيُّ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ}}.
در [[روایت]] [[جابر بن عبدالله انصاری]] و [[سلمان فارسی]] آمده است که [[رسول خدا]]{{صل}} پس از آن‌که از تمام مسافران قالیچه بر این [[معجزه]] [[اقرار]] و اعتراف گرفتند، فرمودند: من [[مأموریت]] دارم که از شما [[بیعت]] بگیرم که با [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} بیعت نموده و از او [[اطاعت]] کنید. آن‌گاه این [[آیه]] را [[تلاوت]] فرمودند:
{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref><ref>سعد السعود للنفوس منضود، ص۱۱۴.</ref>.<ref>[[حبیب‌الله فرحزاد|فرحزاد، حبیب‌الله]]، [[غدیر برترین پیام آسمانی (کتاب)|غدیر برترین پیام آسمانی]]، ص ۲۳۱.</ref>


==انس و گفتمان واقعه==
امیرالمؤمنین {{ع}} فرمودند: ای اصحاب کهف، چرا جواب سلام دیگران را ندادید؟! آنان گفتند: ای [[خلیفه رسول خدا]]، ما گروهی هستیم که به [[خدا]] [[ایمان]] آورده و [[خداوند]] نیز [[هدایت]] خود را بر ما افزوده است و ما اجازه نداریم که جواب سلام کسی را بدهیم، مگر آن‌که آن شخص [[پیامبر]] یا [[وصی پیامبر]] باشد. و جواب سلام تو را دادیم؛ چراکه تو [[وصی]] و [[جانشین رسول خدا]] {{صل}} [[خاتم انبیا]] و [[سید]] الوصیین هستی. امیرالمؤمنین {{ع}} به ما فرمودند: آیا شنیدید ای [[اصحاب رسول خدا]]؟ همه گفتند: آری یا امیرالمؤمنین! سپس فرمودند: همگی بر قالیچه سوار شوید تا بازگردیم. صبح به [[مدینه]] رسیدیم و [[نماز]] را پشت سر [[رسول خدا]] {{صل}} خواندیم و به تعقیبات مشغول شدیم.
انس می‌گوید: پس از [[ارتحال]] رسول خدا{{صل}} و [[غصب خلافت]]، روزی [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در جمع بسیاری به من فرمود: ای انس، حکایت [[روز]] بساط را نقل کن. اما من گفتم: [[یا علی]]، من پیر شده‌ام و همه چیز را فراموش کرده‌ام!
در این هنگام رسول خدا {{صل}} به من رو کرده و فرمودند: ای انس! آیا تو خود می‌گویی یا من بگویم آنچه را دیدی و شنیدی؟! گفتم: ای رسول خدا، سخن شما شیرین‌تر است.
امیرالمؤمنین{{ع}} فرمودند: اگر بعد از سفارش رسول خدا{{صل}} در بیان [[حدیث]] بساط کوتاهی کنی، [[حق تعالی]] یک سفیدی از برص را بر چهره تو، و یک [[آتش]] در درون تو، و یک [[کوری]] را در چشم تو می‌افکند که نمی‌توانی آن را پنهان کنی. و من از آن مجلس برنخواستم مگر آن‌که به آن سه [[مرض]] گرفتار شدم. و انس به همان حال بود تا از [[دنیا]] رفت<ref>ابن شاذان القمی، الروضة فی فضائل أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب{{ع}}، ص۲۰۶.</ref>.<ref>[[حبیب‌الله فرحزاد|فرحزاد، حبیب‌الله]]، [[غدیر برترین پیام آسمانی (کتاب)|غدیر برترین پیام آسمانی]]، ص ۲۳۲.</ref>


==[[سند حدیث]] بساط==
آن‌گاه رسول خدا {{صل}} تمام آنچه را که اتفاق افتاده بود، از ابتدا تا انتها بیان نموده و فرمودند: ای انس! هرگاه پسرعمویم علی از تو گواهی‌طلبید، آیا بر آنچه اتفاق افتاده است [[گواهی]] خواهی داد؟ گفتم: آری ای [[پیامبر خدا]]!<ref>ابن شاذان القمی، الفضائل، ص۱۶۴.</ref> این [[معجزه]] رسول خدا {{صل}} همانند معجزه [[حضرت سلیمان]] {{ع}} است که [[قرآن]] به آن تصریح کرده و فرموده است: {{متن قرآن|وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ}}<ref>«و برای سلیمان، باد را (رام کردیم) که (وزش) پگاهانش یک ماه و وزش شامگاهانش یک ماه (راه) بود» سوره سبأ، آیه ۱۲.</ref>.<ref>[[حبیب‌الله فرحزاد|فرحزاد، حبیب‌الله]]، [[غدیر برترین پیام آسمانی (کتاب)|غدیر برترین پیام آسمانی]]، ص ۲۲۹.</ref>
حدیث بساط از [[احادیث]] معتبری است که علمای فراوانی در کتب خود آن را از طرق مختلف نقل فرموده‌اند. [[روایت]] [[انس بن مالک]] در [[زمان رسول خدا]]{{صل}} و با عنوان بساط «فرش» و روایت سلمان فارسی در [[زمان امیرالمؤمنین]]{{ع}} با عنوان غمام «[[ابر]]» نقل شده است.
با توجه به [[اختلاف]] متن، ممکن است این حکایت دو مرتبه و در دو [[زمان]] جداگانه و با دو کیفیت اتفاق افتاده باشد. در کتب مربوط به [[فضائل]] و [[مناقب]] امیرالمؤمنین{{ع}} روز واقعه این ماجرا بیست و یکم، یا بیست و پنجم «[[ذیحجه]]» را [[یوم]] البساط» نامیده‌اند<ref>ابن شاذان القمی، الفضائل، ص۱۶۴ و۲۰۴؛ بحار الأنوار، ج۴۱، ص۲۱۷.</ref>.<ref>[[حبیب‌الله فرحزاد|فرحزاد، حبیب‌الله]]، [[غدیر برترین پیام آسمانی (کتاب)|غدیر برترین پیام آسمانی]]، ص ۲۳۲.</ref>


==[[عصمت]] [[اولی الامر]]==
==== [[بیعت]] بر [[اطاعت]] امیرالمؤمنین {{ع}} ====
از نظر [[مفسران شیعه]]، [[آیه اولی الامر]] بر عصمت [[اولو الامر]] دلالت دارد. [[استدلال]] [[شیعیان]] بر دلالت این [[آیه]] بر عصمت اولی الامر بر دو نکته مبتنی است:
در [[روایت]] [[جابر بن عبدالله انصاری]] و [[سلمان فارسی]] آمده است که [[رسول خدا]] {{صل}} پس از آن‌که از تمام مسافران قالیچه بر این [[معجزه]] [[اقرار]] و اعتراف گرفتند، فرمودند: من مأموریت دارم که از شما [[بیعت]] بگیرم که با [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} بیعت نموده و از او [[اطاعت]] کنید. آن‌گاه این [[آیه]] را [[تلاوت]] فرمودند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>.<ref>سعد السعود للنفوس منضود، ص۱۱۴.</ref>.<ref>[[حبیب‌الله فرحزاد|فرحزاد، حبیب‌الله]]، [[غدیر برترین پیام آسمانی (کتاب)|غدیر برترین پیام آسمانی]]، ص ۲۳۱.</ref>
#[[خداوند]] در این آیه به [[اطاعت مطلق از اولی الامر]] دستور داده است. هرگاه خداوند به [[اطاعت بی‌قید و شرط]] از کسی [[فرمان]] دهد، آن فرد [[معصوم]] خواهد بود؛ چون اگر معصوم نباشد و دستور به انجام دادن [[گناه]] بدهد، [[اجتماع]] نقیضین لازم می‌آید؛ یعنی هم باید از او [[اطاعت]] کرد، بنا بر فرمانی که خداوند داده است، و هم اطاعت نکرد، بنا بر اینکه [[انسان]] نباید گناه کند.
#[[اطاعت از اولی الأمر]] در آیه بدون تکرار فعل «أطیعوا»، به دنبال اطاعت از «الرسول» آمده است و از آنجا که [[اطاعت از رسول]] به دلیل معصوم بودنش، به طور مطلق [[واجب]] است، اطاعت از اولی الأمر نیز همانند آن، بدون قید و شرط خواهد بود و این، نشان از معصوم بودن [[اولی الأمر]] است.
در میان [[مفسران اهل سنت]] نیز کسانی چون فخررازی با استدلالی مشابه استدلال بالا، دلالت این آیه بر عصمت اولی الامر را پذیرفته‌اند.<ref>[[حبیب‌الله فرحزاد|فرحزاد، حبیب‌الله]]، [[غدیر برترین پیام آسمانی (کتاب)|غدیر برترین پیام آسمانی]]، ص ۲۳۲.</ref>


مصداق اولی الامر
==== انس و گفتمان واقعه ====
[[روایات]] متعددی در [[منابع شیعه]] و [[اهل سنت]] وجود دارد که مراد از «اولی الامر» را [[ائمه معصومین]]{{عم}} معرفی می‌کنند. از جمله [[جابر بن یزید جعفی]] می‌گوید: از [[جابر بن عبد الله انصاری]] شنیدم که می‌گفت: وقتی [[خدای تعالی]] بر پیامبرش این آیه را فرو فرستاد که {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}، گفتم: یا [[رسول الله]]، [[خدا]] و رسولش را شناخته‌ایم، اولوالأمری که خداوند [[طاعت]] آنها را مقرون به طاعت خود کرده چه کسانی هستند؟
انس می‌گوید: پس از [[ارتحال]] رسول خدا {{صل}} و [[غصب خلافت]]، روزی [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} در جمع بسیاری به من فرمود: ای انس، حکایت [[روز]] بساط را نقل کن. اما من گفتم: [[یا علی]]، من پیر شده‌ام و همه چیز را فراموش کرده‌ام! امیرالمؤمنین {{ع}} فرمودند: اگر بعد از سفارش رسول خدا {{صل}} در بیان [[حدیث]] بساط کوتاهی کنی، [[حق تعالی]] یک سفیدی از برص را بر چهره تو، و یک [[آتش]] در درون تو، و یک کوری را در چشم تو می‌افکند که نمی‌توانی آن را پنهان کنی. و من از آن مجلس برنخواستم مگر آن‌که به آن سه [[مرض]] گرفتار شدم. و انس به همان حال بود تا از [[دنیا]] رفت<ref>ابن شاذان القمی، الروضة فی فضائل أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب {{ع}}، ص۲۰۶.</ref>.<ref>[[حبیب‌الله فرحزاد|فرحزاد، حبیب‌الله]]، [[غدیر برترین پیام آسمانی (کتاب)|غدیر برترین پیام آسمانی]]، ص ۲۳۲.</ref>
فرمود: ای جابر، آنها [[جانشینان]] من و [[ائمه]] [[مسلمین]] پس از من هستند؛ اول ایشان [[علی بن أبی طالب]] است و بعد از او حسن و حسین و [[علی بن الحسین]] و [[محمد بن علی]]، که در [[تورات]] به [[باقر]] معروف است و توای جابر او را می‌بینی، و آن‌گاه که او را [[دیدار]] کردی [[سلام]] مرا به او برسان.
 
و پس از او [[جعفر بن محمد صادق]] و [[موسی بن جعفر]] و [[علی بن موسی]] و [[محمد بن علی]] و [[علی بن محمد]] و [[حسن بن علی]] و پس از او همنام و هم [[کنیه]] من [[حجة الله]] در زمینش و [[بقیة الله]] در بین عبادش، فرزند حسن بن علی، [[ائمه]] [[مسلمین]] خواهند بود.
==== سند حدیث بساط ====
او کسی است که [[خدای تعالی]] [[مشرق]] و [[مغرب زمین]] را به دست او بگشاید. او کسی است که از [[شیعیان]] و اولیائش غایب شود، غیبتی که بر [[عقیده به امامت]] او باقی نماند، مگر کسی که [[خداوند]] قلبش را به [[ایمان]] [[امتحان]] کرده است<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۵۳؛ بحار الأنوار، ج۳۶، ص۲۵۰.</ref>.
حدیث بساط از [[احادیث]] معتبری است که علمای فراوانی در کتب خود آن را از طرق مختلف نقل فرموده‌اند. [[روایت]] [[انس بن مالک]] در زمان رسول خدا {{صل}} و با عنوان بساط «فرش» و روایت سلمان فارسی در زمان امیرالمؤمنین {{ع}} با عنوان غمام «[[ابر]]» نقل شده است.
بر اساس همین [[آیه]] است که در [[دعای فرج]] از [[محمد و آل محمد]]{{عم}} به عنوان [[اولی الامر]] یاد می‌کنیم و [[اطاعت]] آنان را بر خود [[واجب]] می‌شماریم.
 
{{متن حدیث|اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ‌، وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ}}؛ خداوندا، بر محمد و آل محمد [[درود]] فرست، [[صاحبان امر]]، آنان که اطاعشان را بر ما واجب کردی، و این‌گونه [[مقام]] و منزلتشان را به ما شناسندی!<ref>[[حبیب‌الله فرحزاد|فرحزاد، حبیب‌الله]]، [[غدیر برترین پیام آسمانی (کتاب)|غدیر برترین پیام آسمانی]]، ص ۲۳۳.</ref>
با توجه به [[اختلاف]] متن، ممکن است این حکایت دو مرتبه و در دو [[زمان]] جداگانه و با دو کیفیت اتفاق افتاده باشد. در کتب مربوط به [[فضائل]] و [[مناقب]] امیرالمؤمنین {{ع}} روز واقعه این ماجرا بیست و یکم، یا بیست و پنجم «[[ذیحجه]]» را [[یوم]] البساط» نامیده‌اند<ref>ابن شاذان القمی، الفضائل، ص۱۶۴ و۲۰۴؛ بحار الأنوار، ج۴۱، ص۲۱۷.</ref>.<ref>[[حبیب‌الله فرحزاد|فرحزاد، حبیب‌الله]]، [[غدیر برترین پیام آسمانی (کتاب)|غدیر برترین پیام آسمانی]]، ص ۲۳۲.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
خط ۵۹: خط ۳۹:


[[رده:ذی‌حجه]]
[[رده:ذی‌حجه]]
[[رده:مدخل]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۵۹

مناسبت بیست و یکم ذی‌حجه

حدیث بساط و آیه اولی الامر

حدیث بساط جریان شگفت‌انگیز سیر فضایی امیرالمؤمنین (ع) با فرش پرنده است که به همراه جمعی از اصحاب پیامبر (ص) از جمله ابوبکر و عمر انجام گرفته است. این سفر برای اثبات برتری و ولایت علی (ع) بر دیگران، در زمان پیامبر (ص) از مدینه تا غار اصحاب کهف انجام شده است. در همه روایات به جز روایت ثعلبی، اصحاب کهف فقط به سلام حضرت علی (ع) پاسخ می‌گویند، و از پاسخ‌گویی به دیگران سرباز می‌زنند.

بنابر آنچه علامه مجلسی نقل نموده است، حدیث بساط (سفر امیرالمؤمنین (ع) با قالیچه پرنده به غار اصحاب کهف) در روز بیست و یکم و یا بیست و هفتم ماه ذیحجه اتفاق افتاده است[۱]. حکایت آن بنا بر نقل انس بن مالک، خدمت‌کار پیامبر گرامی اسلام (ص) چنین است: روزی قالیچه‌ای برای رسول خدا (ص) هدیه آوردند. پیامبر اکرم (ص) مرا خواسته و فرمودند: آن ده نفر (ابوبکر، عمر، طلحه، زبیر، عبدالرحمن بن عوف و.».. را حاضرکن! وقتی آنان آمدند، رسول خدا (ص) به امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: این ده نفر را بر این فرش سوار کن و آنان را به زیارت اصحاب کهف برده و بازگردید. آن‌گاه به من فرمودند: ای انس! تو نیز با آنان برو و هر چه می‌بینی پس از بازگشت برای من نقل کن. هنگامی که همگی بر آن فرش سوار شدند، امیرالمؤمنین (ع) خطاب به باد فرمودند: «يَا رِيحُ احْمِلِينَا»؛ «ای باد، ما را حرکت ده!» ناگاه ما در هوا بودیم. آن‌گاه فرمود: «سِيرُوا عَلَى بَرَكَةِ اللَّهِ»؛ به برکت خدا سیر کنید. پس آنچه خدا می‌خواست سیر کردیم. تا آن‌که به فرمان امیرالمؤمنین (ع) بر زمین نشست.

امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: آیا می‌دانید این چه سرزمینی است؟! گفتیم: خدا و رسول و وصی او بهتر می‌دانند. حضرت فرمودند: این سرزمین اصحاب کهف است. برخیزید تا نزد آنان رفته و بر آنان سلام کنیم. وقتی به غار اصحاب کهف وارد شدیم، ابتدا ابوبکر سپس عمر و پس از آن مابقی صحابی و من به اصحاب کهف سلام کردیم، اما هیچ یک از ما جوابی نشنیدیم. پس از آن امیرالمؤمنین (ع) برخاست و فرمودند: «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ الَّذِينَ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً». ناگهان همه اصحاب کهف با هم گفتند: «وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ يَا وَصِيُّ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ».

امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: ای اصحاب کهف، چرا جواب سلام دیگران را ندادید؟! آنان گفتند: ای خلیفه رسول خدا، ما گروهی هستیم که به خدا ایمان آورده و خداوند نیز هدایت خود را بر ما افزوده است و ما اجازه نداریم که جواب سلام کسی را بدهیم، مگر آن‌که آن شخص پیامبر یا وصی پیامبر باشد. و جواب سلام تو را دادیم؛ چراکه تو وصی و جانشین رسول خدا (ص) خاتم انبیا و سید الوصیین هستی. امیرالمؤمنین (ع) به ما فرمودند: آیا شنیدید ای اصحاب رسول خدا؟ همه گفتند: آری یا امیرالمؤمنین! سپس فرمودند: همگی بر قالیچه سوار شوید تا بازگردیم. صبح به مدینه رسیدیم و نماز را پشت سر رسول خدا (ص) خواندیم و به تعقیبات مشغول شدیم. در این هنگام رسول خدا (ص) به من رو کرده و فرمودند: ای انس! آیا تو خود می‌گویی یا من بگویم آنچه را دیدی و شنیدی؟! گفتم: ای رسول خدا، سخن شما شیرین‌تر است.

آن‌گاه رسول خدا (ص) تمام آنچه را که اتفاق افتاده بود، از ابتدا تا انتها بیان نموده و فرمودند: ای انس! هرگاه پسرعمویم علی از تو گواهی‌طلبید، آیا بر آنچه اتفاق افتاده است گواهی خواهی داد؟ گفتم: آری ای پیامبر خدا![۲] این معجزه رسول خدا (ص) همانند معجزه حضرت سلیمان (ع) است که قرآن به آن تصریح کرده و فرموده است: ﴿وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ[۳].[۴]

بیعت بر اطاعت امیرالمؤمنین (ع)

در روایت جابر بن عبدالله انصاری و سلمان فارسی آمده است که رسول خدا (ص) پس از آن‌که از تمام مسافران قالیچه بر این معجزه اقرار و اعتراف گرفتند، فرمودند: من مأموریت دارم که از شما بیعت بگیرم که با علی بن ابی طالب (ع) بیعت نموده و از او اطاعت کنید. آن‌گاه این آیه را تلاوت فرمودند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۵].[۶].[۷]

انس و گفتمان واقعه

انس می‌گوید: پس از ارتحال رسول خدا (ص) و غصب خلافت، روزی امیرالمؤمنین (ع) در جمع بسیاری به من فرمود: ای انس، حکایت روز بساط را نقل کن. اما من گفتم: یا علی، من پیر شده‌ام و همه چیز را فراموش کرده‌ام! امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: اگر بعد از سفارش رسول خدا (ص) در بیان حدیث بساط کوتاهی کنی، حق تعالی یک سفیدی از برص را بر چهره تو، و یک آتش در درون تو، و یک کوری را در چشم تو می‌افکند که نمی‌توانی آن را پنهان کنی. و من از آن مجلس برنخواستم مگر آن‌که به آن سه مرض گرفتار شدم. و انس به همان حال بود تا از دنیا رفت[۸].[۹]

سند حدیث بساط

حدیث بساط از احادیث معتبری است که علمای فراوانی در کتب خود آن را از طرق مختلف نقل فرموده‌اند. روایت انس بن مالک در زمان رسول خدا (ص) و با عنوان بساط «فرش» و روایت سلمان فارسی در زمان امیرالمؤمنین (ع) با عنوان غمام «ابر» نقل شده است.

با توجه به اختلاف متن، ممکن است این حکایت دو مرتبه و در دو زمان جداگانه و با دو کیفیت اتفاق افتاده باشد. در کتب مربوط به فضائل و مناقب امیرالمؤمنین (ع) روز واقعه این ماجرا بیست و یکم، یا بیست و پنجم «ذیحجه» را یوم البساط» نامیده‌اند[۱۰].[۱۱]

منابع

پانویس

  1. بحار الأنوار، ج۹۵، ص۱۸۹.
  2. ابن شاذان القمی، الفضائل، ص۱۶۴.
  3. «و برای سلیمان، باد را (رام کردیم) که (وزش) پگاهانش یک ماه و وزش شامگاهانش یک ماه (راه) بود» سوره سبأ، آیه ۱۲.
  4. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۲۲۹.
  5. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  6. سعد السعود للنفوس منضود، ص۱۱۴.
  7. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۲۳۱.
  8. ابن شاذان القمی، الروضة فی فضائل أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب (ع)، ص۲۰۶.
  9. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۲۳۲.
  10. ابن شاذان القمی، الفضائل، ص۱۶۴ و۲۰۴؛ بحار الأنوار، ج۴۱، ص۲۱۷.
  11. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۲۳۲.