بحث:مباهله در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابن‌شهرآشوب')
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
خط ۲۹: خط ۲۹:
*برخی این [[تصمیم]] را ناشی از [[ظهور]] نشانه‌های [[عذاب]] دانسته‌اند<ref>محمد باقر مجلسی، بحارالانوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار{{عم}}، ج۲۱، ص۳۵۴-۳۵۵.</ref>. [[پیامبر]]{{صل}} پس از [[پشیمانی]] آنان از [[مباهله]]، فرمود: "به [[خدا]] [[سوگند]]! اگر [[مباهله]] می‌کردید، تمام این بیابان پر از [[آتش]] می‌شد و در دم هلاک می‌شدید"<ref>رشیدالدین میبدی، کشف الاسرار و عدة الأبرار، ج۲، ص۱۴۷؛ فخرالدین رازی، مفاتیح الغیب، ج۸، ص۲۴۷.</ref>. سپس [[مسیحیان]] موظف به پرداخت [[جزیه]] سالیانه دو هزار دست [[لباس]] شدند<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۲-۸۳؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۹۳؛ ابن اسعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۶۸.</ref><ref>[[زینب ابراهیمی|ابراهیمی، زینب]]، [[مباهله (مقاله)|مباهله]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۶۳-۲۶۴.</ref>.
*برخی این [[تصمیم]] را ناشی از [[ظهور]] نشانه‌های [[عذاب]] دانسته‌اند<ref>محمد باقر مجلسی، بحارالانوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار{{عم}}، ج۲۱، ص۳۵۴-۳۵۵.</ref>. [[پیامبر]]{{صل}} پس از [[پشیمانی]] آنان از [[مباهله]]، فرمود: "به [[خدا]] [[سوگند]]! اگر [[مباهله]] می‌کردید، تمام این بیابان پر از [[آتش]] می‌شد و در دم هلاک می‌شدید"<ref>رشیدالدین میبدی، کشف الاسرار و عدة الأبرار، ج۲، ص۱۴۷؛ فخرالدین رازی، مفاتیح الغیب، ج۸، ص۲۴۷.</ref>. سپس [[مسیحیان]] موظف به پرداخت [[جزیه]] سالیانه دو هزار دست [[لباس]] شدند<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۲-۸۳؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۹۳؛ ابن اسعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۶۸.</ref><ref>[[زینب ابراهیمی|ابراهیمی، زینب]]، [[مباهله (مقاله)|مباهله]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۶۳-۲۶۴.</ref>.


==پانویس==
==[[مباهله]]<ref>آیۀ ۶۱ سورۀ آل عمران در داستان مباهله نازل شده است. {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}} «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref>==
{{یادآوری پانویس}}
[[خداوند]] به [[پیامبر]] خود دستور داد که هر گاه پس از آن همه استدلالات روشن، کسی درباره ادعای الوهیّت [[عیسی]] با تو به [[جدال]] و [[ستیز]] برخیزد، به او پیشنهاد «مباهله» کن و به آنها بگو ما [[فرزندان]] خود را [[دعوت]] می‌کنیم شما هم فرزندان خود را، ما [[زنان]] خود را دعوت می‌کنیم، شما هم زنان خود را، و نیز ما از [[نفوس]] خود دعوت می‌کنیم شما هم از نفوس خود دعوت نمایید آنگاه مباهله می‌کنیم و [[لعنت خدا]] را بر [[دروغگویان]] قرار می‌دهیم.
{{پانویس2}}
ناگفته پیدا است منظور از مباهله این نیست که این افراد جمع شوند و [[نفرین]] کنند و سپس پراکنده گردند؛ زیرا چنین عملی به خودی خود هیچگونه تأثیری ندارد بلکه منظور این است که این [[دعا]] و نفرین اثر خود را عملاً آشکار خواهد ساخت و [[دروغگو]] فوراً به عذابی گرفتار خواهد شد.
به عبارت دیگر اگر چه در [[قرآن]] تصریحی به تأثیر مباهله نشده است اما از آنجا که این کار به عنوان «آخرین حربه» بعد از اثر نکردن «[[منطق]] و [[استدلال]]» مورد استفاده قرار گرفته دلیل بر این است که تنها دعا نبوده بلکه «اثر خارجی» آن، مورد نظر بوده است.
مسئله مباهله به شکل فوق شاید تا آن رمان در بین [[عرب]] سابقه نداشت و راهی بود که صددرصد حکایت از [[ایمان]] و [[صدق]] [[دعوت پیامبر]] می‌کرد.
چگونه ممکن است کسی که به تمام معنی به [[ارتباط]] خویش با [[پروردگار]] [[ایمان]] نداشته وارد چنین میدانی گردد؟ و از [[مخالفان]] خود [[دعوت]] کند بیائید با هم بدرگاه [[خدا]] برویم و از او بخواهیم تا [[دروغگو]] را [[رسوا]] سازد، و شما بسرعت نتیجه آن را خواهید دید که چگونه [[خداوند]] [[دروغگویان]] را [[مجازات]] می‌کند، مسلما ورود در چنین میدانی بسیار خطرناک است زیرا اگر دعای او به [[اجابت]] نرسد و اثری از مجازات مخالفان آشکار نشود نتیجه‌ای جز [[رسوایی]] دعوت‌کننده نخواهد داشت، چگونه ممکن است [[آدم]] [[عاقل]] و فهمیده‌ای بدون [[اطمینان]] به نتیجه، در چنین مرحله‌ای گام بگذارد؟ از اینجا است که گفته‌اند دعوت پیامبر به [[مباهله]]، یکی از نشانه‌های صدق دعوت و ایمان [[قاطع]] او است، قطع نظر از نتایجی که بعداً از مباهله به‌دست آمد.
هنگامی که پای مباهله به میان آمد [[نمایندگان]] [[مسیحیان نجران]] از [[پیامبر]] مهلت خواستند تا در این باره بیندیشند، و با بزرگان خود به [[شور]] بنشینند، نتیجه [[مشاوره]] آنها که از یک نکته [[روان‌شناسی]] سرچشمه می‌گرفت این بود که به نفرات خود دستور دادند اگر [[مشاهده]] کردید محمد با سر و صدا و [[جمعیت]] و جار و جنجال به مباهله آمد با او مباهله کنید و نترسید؛ زیرا حقیقتی در کار او نیست که [[متوسل]] به جار و جنجال شده است، و اگر با نفرات بسیار محدودی از خاصان نزدیک و [[فرزندان]] خردسالش به میعادگاه آمد بدانید که او [[پیامبر خدا]] است و از مباهله با او بپرهیزید که خطرناک است!
آنها طبق قرار قبلی به میعادگاه رفتند ناگاه دیدند که پیامبر فرزندش حسین را در آغوش دارد، و دست حسن را در دست گرفته، و علی و [[فاطمه]] همراه او هستند، و به آنها سفارش می‌کند هرگاه من [[دعا]] کردم شما «آمین» بگویید، [[مسیحیان]] هنگامی که این صحنه را مشاهده کردند سخت به [[وحشت]] افتادند، و از [[اقدام]] به [[مباهله]] خودداری کرده حاضر به «[[مصالحه]]» شدند و به شرایط «[[ذمه]]» تن در دادند.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص ۶۸۳.</ref>
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
۱۱۲٬۵۳۹

ویرایش