جز
جایگزینی متن - 'احمدبن' به 'احمد بن'
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'احمدبن' به 'احمد بن') |
||
(۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۷: | خط ۷: | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
[[نظام]] به معنای [[نظم]] دادن<ref>حسن عمید، فرهنگ عمید، ج ۲، ص ۱۹۰۹.</ref> و [[سیاست]]، به معنای [[اصلاح]] امور خلق و [[اداره]] کردن کارهای مملکت، رعیتداری و مردمداری است<ref>حسن عمید، فرهنگ عمید، ج ۲، ص ۱۲۵۶ | [[نظام]] به معنای [[نظم]] دادن<ref>حسن عمید، فرهنگ عمید، ج ۲، ص ۱۹۰۹.</ref> و [[سیاست]]، به معنای [[اصلاح]] امور خلق و [[اداره]] کردن کارهای مملکت، رعیتداری و مردمداری است<ref>حسن عمید، فرهنگ عمید، ج ۲، ص ۱۲۵۶.</ref>. | ||
ساختار [[نظام سیاسی اسلام]]، مجموعهای بههمپیوسته از فعالیتهای [[سیاسی]] است و این ساختار از عناصری همبسته تشکیل شده که هر کدام به تنهایی، بخشی از [[نظام سیاسی اسلام]] است. این ویژگی ساختار [[سیاسی]] را عناصر ساختاری یا به طور کلی "ساختار" [[نظام سیاسی اسلام]] مینامند<ref>داوود فیرحی، نظام سیاسی و دولت در اسلام، ص ۱۵ | ساختار [[نظام سیاسی اسلام]]، مجموعهای بههمپیوسته از فعالیتهای [[سیاسی]] است و این ساختار از عناصری همبسته تشکیل شده که هر کدام به تنهایی، بخشی از [[نظام سیاسی اسلام]] است. این ویژگی ساختار [[سیاسی]] را عناصر ساختاری یا به طور کلی "ساختار" [[نظام سیاسی اسلام]] مینامند<ref>داوود فیرحی، نظام سیاسی و دولت در اسلام، ص ۱۵.</ref>. | ||
در [[نظام سیاسی]]، از مؤلفههایی چون ساختار، اهداف و کار ویژهها بحث میشود؛ اما آنچه در ادامه به بررسی آن میپردازیم، ساختار [[نظام سیاسی]] [[نبوی]] علیه {{صل}} است. درباره این ساختار به چهار شاخصه اصلی توجه میشود: قلمرو و مرز [[حکومتی]]، [[رهبری]]، [[کارگزاران]] و [[مردم]]. در همین باره به اجمال به [[حقوق]] و [[تکالیف]] و نقش [[حاکمیت]]، [[کارگزاران]] و [[مردم]] در [[نظام سیاسی اسلام]] نیز پرداخته خواهد شد | در [[نظام سیاسی]]، از مؤلفههایی چون ساختار، اهداف و کار ویژهها بحث میشود؛ اما آنچه در ادامه به بررسی آن میپردازیم، ساختار [[نظام سیاسی]] [[نبوی]] علیه {{صل}} است. درباره این ساختار به چهار شاخصه اصلی توجه میشود: قلمرو و مرز [[حکومتی]]، [[رهبری]]، [[کارگزاران]] و [[مردم]]. در همین باره به اجمال به [[حقوق]] و [[تکالیف]] و نقش [[حاکمیت]]، [[کارگزاران]] و [[مردم]] در [[نظام سیاسی اسلام]] نیز پرداخته خواهد شد. | ||
[[پیامبر]] برای [[ابلاغ]] [[رسالت]] خویش همچنین که [[جهان]] شمول بود، به اقتداری [[نیازمند]] بود که جز در سایه [[تشکیل حکومت دینی]] ممکن نبود و به همین [[دلیل]] ایشان برای [[ابلاغ]] [[رسالت]] خویش و [[ایجاد حکومت]]، اقداماتی انجام داد؛ در ادامه، نخست به اقدامات تأسیسی و [[سیاسی]] [[پیامبر]] {{صل}} اشاره و سپس به بررسی شاخصههای [[نظام سیاسی]] [[نبوی]] پرداخته میشود<ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، | [[پیامبر]] برای [[ابلاغ]] [[رسالت]] خویش همچنین که [[جهان]] شمول بود، به اقتداری [[نیازمند]] بود که جز در سایه [[تشکیل حکومت دینی]] ممکن نبود و به همین [[دلیل]] ایشان برای [[ابلاغ]] [[رسالت]] خویش و [[ایجاد حکومت]]، اقداماتی انجام داد؛ در ادامه، نخست به اقدامات تأسیسی و [[سیاسی]] [[پیامبر]] {{صل}} اشاره و سپس به بررسی شاخصههای [[نظام سیاسی]] [[نبوی]] پرداخته میشود<ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص۳۹۸.</ref>. | ||
== اقدامات [[پیامبر]] برای ایجاد [[نظام سیاسی]] == | == اقدامات [[پیامبر]] برای ایجاد [[نظام سیاسی]] == | ||
[[پیامبر]] {{صل}} پس از آزارهای [[قریش]] و [[مشرکان]] به ناچار از [[مکه]] به [[مدینه]] [[مهاجرت]] کرد؛ زیرا در [[مدینه]]، فضای مناسبی برای [[ابلاغ]] [[رسالت]] خویش داشت. اولین [[اقدام]] ایشان پیش از ورود به [[مدینه]]، برقراری [[پیمان عقبه]] اول و دوم و تعیین [[نقبا]]<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج ۱، ص ۸۰ ٢.</ref> بین [[اوس]] و [[خزرج]] بود. محتوای [[پیمان عقبه]] دوم، [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] بود و در این [[پیمان]] [[نامه]]، [[مردم مدینه]] [[پیمان]] بستند که [[پیامبر]] را در مقابل [[دشمنان]]، [[یاری]] و از او [[حمایت]] کنند. [[پیامبر]] فرمود: "[[خون]] من، [[خون]] شما و [[حرمت]] من، [[حرمت]] شماست، من از شمایم و شما از من هستید، با هر که با شما بجنگد، میجنگم و با هر که با شما آشتی باشد، آشتی هستم"<ref>ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۲، ص ۴۴۷؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الإکتفاء، ج ۱، ص ۲۶۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۲، ص ۳۶۳ و ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۱، ص ۴۴۲ | [[پیامبر]] {{صل}} پس از آزارهای [[قریش]] و [[مشرکان]] به ناچار از [[مکه]] به [[مدینه]] [[مهاجرت]] کرد؛ زیرا در [[مدینه]]، فضای مناسبی برای [[ابلاغ]] [[رسالت]] خویش داشت. اولین [[اقدام]] ایشان پیش از ورود به [[مدینه]]، برقراری [[پیمان عقبه]] اول و دوم و تعیین [[نقبا]]<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج ۱، ص ۸۰ ٢.</ref> بین [[اوس]] و [[خزرج]] بود. محتوای [[پیمان عقبه]] دوم، [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] بود و در این [[پیمان]] [[نامه]]، [[مردم مدینه]] [[پیمان]] بستند که [[پیامبر]] را در مقابل [[دشمنان]]، [[یاری]] و از او [[حمایت]] کنند. [[پیامبر]] فرمود: "[[خون]] من، [[خون]] شما و [[حرمت]] من، [[حرمت]] شماست، من از شمایم و شما از من هستید، با هر که با شما بجنگد، میجنگم و با هر که با شما آشتی باشد، آشتی هستم"<ref>ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۲، ص ۴۴۷؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الإکتفاء، ج ۱، ص ۲۶۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۲، ص ۳۶۳ و ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۱، ص ۴۴۲.</ref>. | ||
تأسیس [[مسجدالنبی]]<ref>ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۱، ص ۲۲۴؛ السیرة النبویه، ج ۱، ص ۴۹۶ و ابن سعد، الطبقات الکبری، ص ۱۸۴ - ۱۸۵.</ref> [[اقدام]] دیگر [[پیامبر]] {{صل}} پس از ورود به [[مدینه]] بود؛ تأسیس چنین پایگاهی علاوه بر ایجاد مکانی برای [[عبادت]]، برای رسیدگی به دعاوی [[مردم]] و... بود<ref>سعد بن ابراهیم هم از قضاوت کنندگان بود. (الطبقات الکبری، ج ۵، ص ۳۶۴.) | تأسیس [[مسجدالنبی]]<ref>ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۱، ص ۲۲۴؛ السیرة النبویه، ج ۱، ص ۴۹۶ و ابن سعد، الطبقات الکبری، ص ۱۸۴ - ۱۸۵.</ref> [[اقدام]] دیگر [[پیامبر]] {{صل}} پس از ورود به [[مدینه]] بود؛ تأسیس چنین پایگاهی علاوه بر ایجاد مکانی برای [[عبادت]]، برای رسیدگی به دعاوی [[مردم]] و... بود<ref>سعد بن ابراهیم هم از قضاوت کنندگان بود. (الطبقات الکبری، ج ۵، ص ۳۶۴.).</ref>. | ||
[[پیامبر]] {{صل}} به خوبی میدانست که برای [[ایجاد حکومت]] نظاممند میبایست بین [[قبایل]] [[اتحاد]] ایجاد کند؛ به همین سبب، با برقراری [[عقد اخوت]] میان [[مهاجر]] و [[انصار]]<ref>السیرة النبویة، ج ۱، ص ۵۰۴ - ۵۰۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۷۰ - ۲۷۱؛ عیون الاثر، ج۱، ص۲۳۰-۲۳۳ و الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۸۳ - ۱۸۴.</ref> به [[اختلافات]] قبیلهای پایان داد. [[اقدام]] بعدی ایشان نیز تصویب [[پیمان]] نامهای عمومی بود<ref>السیرة النبویه ۱، ج۱، ص۵۰۱-۵۰۴؛ عیون الاثر، ج ۱، ص ۲۲۷ - ۲۲۹ و نویری، نهایة الأرب، ج ۱۶، ص ۳۴۸- ۳۵۱.</ref> که میتوان آن را [[قانون]] اساسی [[مدینه]] هم نامید. در [[جامعه]] [[مدینه]] آن روز، [[یهودیان]]، [[قبایل]] [[عرب]]، [[مشرکان]] و [[منافقان]] باهم بودند و [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[قوانین]] و [[حقوقی]] را برای همه گروهها و هر کدام به طور جداگانه وضع کرد که در همان [[پیماننامه]] عمومی آمده بود؛ مثلا هیچ مشرکی [[حق]] تعرض به [[مال]] و [[جان]] کسی از [[قریش]] را ندارد... و یا در قسمتی دیگر آمده بود: [[یهودیان]] بنی عوف در کنار [[مؤمنان]]، گروه مستقلی هستند... به [[حقوق]] [[اقوام]] دیگر [[یهود]] نیز در این [[پیمان]] [[نامه]] اشاره شده است<ref>السیرة النبویه ۱، ج۱، ص۵۰۱-۵۰۴؛ عیون الاثر، ج ۱، ص ۲۲۷ - ۲۲۹ و نویری، نهایة الأرب، ج ۱۶، ص ۳۴۸- ۳۵۱.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۹۹-۴۰۰.</ref> | [[پیامبر]] {{صل}} به خوبی میدانست که برای [[ایجاد حکومت]] نظاممند میبایست بین [[قبایل]] [[اتحاد]] ایجاد کند؛ به همین سبب، با برقراری [[عقد اخوت]] میان [[مهاجر]] و [[انصار]]<ref>السیرة النبویة، ج ۱، ص ۵۰۴ - ۵۰۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۷۰ - ۲۷۱؛ عیون الاثر، ج۱، ص۲۳۰-۲۳۳ و الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۸۳ - ۱۸۴.</ref> به [[اختلافات]] قبیلهای پایان داد. [[اقدام]] بعدی ایشان نیز تصویب [[پیمان]] نامهای عمومی بود<ref>السیرة النبویه ۱، ج۱، ص۵۰۱-۵۰۴؛ عیون الاثر، ج ۱، ص ۲۲۷ - ۲۲۹ و نویری، نهایة الأرب، ج ۱۶، ص ۳۴۸- ۳۵۱.</ref> که میتوان آن را [[قانون]] اساسی [[مدینه]] هم نامید. در [[جامعه]] [[مدینه]] آن روز، [[یهودیان]]، [[قبایل]] [[عرب]]، [[مشرکان]] و [[منافقان]] باهم بودند و [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[قوانین]] و [[حقوقی]] را برای همه گروهها و هر کدام به طور جداگانه وضع کرد که در همان [[پیماننامه]] عمومی آمده بود؛ مثلا هیچ مشرکی [[حق]] تعرض به [[مال]] و [[جان]] کسی از [[قریش]] را ندارد... و یا در قسمتی دیگر آمده بود: [[یهودیان]] بنی عوف در کنار [[مؤمنان]]، گروه مستقلی هستند... به [[حقوق]] [[اقوام]] دیگر [[یهود]] نیز در این [[پیمان]] [[نامه]] اشاره شده است<ref>السیرة النبویه ۱، ج۱، ص۵۰۱-۵۰۴؛ عیون الاثر، ج ۱، ص ۲۲۷ - ۲۲۹ و نویری، نهایة الأرب، ج ۱۶، ص ۳۴۸- ۳۵۱.</ref>.<ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۹۹-۴۰۰.</ref> | ||
== ساختار [[نظام سیاسی]] [[نبوی]] {{صل}} == | == ساختار [[نظام سیاسی]] [[نبوی]] {{صل}} == | ||
=== قلمرو و مرز [[حکومتی]] === | === قلمرو و مرز [[حکومتی]] === | ||
اولین و مهمترین شاخصه [[ | اولین و مهمترین شاخصه ایجاد [[حکومت]]، داشتن قلمرو و سرزمین است و بر اساس [[پیمان]] عمومی [[مدینه]]، [[پیامبر]] {{صل}} قلمرو [[حکومتی]] را نیز مشخص کرد. در یکی از بندهای این سند، از [[شهر]] [[مدینه]] و سرزمینهای جزو آن با عنوان [[حرم]] یاد شده است که باید همه از آن [[دفاع]] کنند. یثرب برای اهل این [[صحیفه]]، منطقه امن و [[حرم]] شمرده شده بود<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۵۰۴؛ عیون الاثر، ص ۲۲۸ و نهایة الأرب، ص ۳۵۰ - ۳۵۱.</ref>. | ||
از [[کعب بن مالک]] [[نقل]] شده است: "[[پیامبر خدا]] {{صل}} مرا فرستاد که بر قله کوههای مخیص، الحیفا، ذوالعشیره و [[تیم]] که کوههای [[مدینه]] است، نشانه [[نصب]] کنم"<ref>نورالدین علی سمهودی، وفاء الوفاء، ج ۱، ص ۸۱ و الذهبی، تذکرة الحفاظ، ج ۲، ص ۵۱۷.</ref>. البته بعدها با اقدامات [[پیامبر]] مانند [[صلح حدیبیه]] و بعد [[فتح مکه]] و [[گسترش اسلام]]، گستره مرزهای جغرافیایی [[حکومت]] نیز افزایش یافت و [[پیامبر]] {{صل}} برای نظارت بر همه قلمرو [[حکومتی]] مأمورانی را با عنوان [[والی]]، [[قاضی]] و... به این مناطق گسیل داشت<ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، | از [[کعب بن مالک]] [[نقل]] شده است: "[[پیامبر خدا]] {{صل}} مرا فرستاد که بر قله کوههای مخیص، الحیفا، ذوالعشیره و [[تیم]] که کوههای [[مدینه]] است، نشانه [[نصب]] کنم"<ref>نورالدین علی سمهودی، وفاء الوفاء، ج ۱، ص ۸۱ و الذهبی، تذکرة الحفاظ، ج ۲، ص ۵۱۷.</ref>. البته بعدها با اقدامات [[پیامبر]] مانند [[صلح حدیبیه]] و بعد [[فتح مکه]] و [[گسترش اسلام]]، گستره مرزهای جغرافیایی [[حکومت]] نیز افزایش یافت و [[پیامبر]] {{صل}} برای نظارت بر همه قلمرو [[حکومتی]] مأمورانی را با عنوان [[والی]]، [[قاضی]] و... به این مناطق گسیل داشت<ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص۴۰۰.</ref>. | ||
=== [[رهبری]] === | === [[رهبری]] === | ||
[[پیامبر]] {{صل}} [[رهبری]] این [[نظام سیاسی]] را بر عهده داشت و [[حاکمیت]] [[دولت پیامبر]] {{صل}}، مطلق بود. [[آیات]] متعددی نیز درباره [[رهبری]] و [[ولایت]] خاص [[پیامبر]] {{صل}} بر همه امور [[جامعه]] نازل شده است؛ مانند: {{متن قرآن|وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ}}<ref>«و از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید» سوره مائده، آیه ۹۲.</ref>؛ {{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ}}<ref>«هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بیگمان از خداوند فرمان برده است» سوره نساء، آیه ۸۰.</ref>، {{متن قرآن|النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ}}<ref>«پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.</ref> و {{متن قرآن|لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا}}<ref>«هرگز خداوند برای کافران به زیان مؤمنان راهی نمیگشاید» سوره نساء، آیه ۱۴۱ | [[پیامبر]] {{صل}} [[رهبری]] این [[نظام سیاسی]] را بر عهده داشت و [[حاکمیت]] [[دولت پیامبر]] {{صل}}، مطلق بود. [[آیات]] متعددی نیز درباره [[رهبری]] و [[ولایت]] خاص [[پیامبر]] {{صل}} بر همه امور [[جامعه]] نازل شده است؛ مانند: {{متن قرآن|وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ}}<ref>«و از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید» سوره مائده، آیه ۹۲.</ref>؛ {{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ}}<ref>«هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بیگمان از خداوند فرمان برده است» سوره نساء، آیه ۸۰.</ref>، {{متن قرآن|النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ}}<ref>«پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.</ref> و {{متن قرآن|لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا}}<ref>«هرگز خداوند برای کافران به زیان مؤمنان راهی نمیگشاید» سوره نساء، آیه ۱۴۱.</ref>. | ||
[[رسول خدا]] {{صل}} در سال نخست هجری، [[پیمان]] عمومی را میان ساکنان یثرب طرح کرد که حداقل در دو قسمت از این [[پیمان]] عمومی، [[داوری]] نهایی به عهده [[خدا]] و [[رسول]] او نهاده شده است | [[رسول خدا]] {{صل}} در سال نخست هجری، [[پیمان]] عمومی را میان ساکنان یثرب طرح کرد که حداقل در دو قسمت از این [[پیمان]] عمومی، [[داوری]] نهایی به عهده [[خدا]] و [[رسول]] او نهاده شده است. | ||
در [[پیمان]] عمومی [[مدینه]]، خطاب به [[مؤمنان]] آمده است: "هر گاه شما [[مسلمانان]] در کاری به [[اختلاف]] دچار شدید، آن را به [[خدا]] و [[محمد]] {{صل}} باز گردانید"<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۰۳.</ref>. حتی در بندی دیگر به [[داوری]] و [[حاکمیت خدا]] و [[رسول]] {{صل}} در باره متعهدان به [[پیمان]] [[نامه]]، اعم از [[مسلمانان]]، یهودان و [[مشرکان]] اشاره شده است که "هرگاه میان متعهدان به این [[پیمان]] [[نامه]]، قتلی یا رویدادی ناگوار و ناسازگار که خطر [[تباهی]] همراه داشته باشد، روی دهد، بیگمان آنها برای رهایی از آن باید به [[خدا]] و [[پیامبر]] وی، [[محمد]] {{صل}} روی آورند"<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۰۴ | در [[پیمان]] عمومی [[مدینه]]، خطاب به [[مؤمنان]] آمده است: "هر گاه شما [[مسلمانان]] در کاری به [[اختلاف]] دچار شدید، آن را به [[خدا]] و [[محمد]] {{صل}} باز گردانید"<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۰۳.</ref>. حتی در بندی دیگر به [[داوری]] و [[حاکمیت خدا]] و [[رسول]] {{صل}} در باره متعهدان به [[پیمان]] [[نامه]]، اعم از [[مسلمانان]]، یهودان و [[مشرکان]] اشاره شده است که "هرگاه میان متعهدان به این [[پیمان]] [[نامه]]، قتلی یا رویدادی ناگوار و ناسازگار که خطر [[تباهی]] همراه داشته باشد، روی دهد، بیگمان آنها برای رهایی از آن باید به [[خدا]] و [[پیامبر]] وی، [[محمد]] {{صل}} روی آورند"<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۰۴.</ref>. | ||
[[پیامبر]] {{صل}} خود نیز به [[رهبری]] خود بر [[امت]] اشاره کرده است؛ هنگامی که ایشان [[دعوت]] خود را علنی ساخت، فرمود: "همانا من فرستاده خدایم؛ شما را به [[پرستش]] [[خدای یکتا]] [[دعوت]] میکنم...". [[قریش]]، او را مسخره کردند و [[آزار]] دادند و به [[ابوطالب]] گفتند: "[[راستی]] که برادرزادهات به خدایان ما بد گفته و خردهای ما را سبک شمرده و گذشتگان ما را [[گمراه]] دانسته است". [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "همانا [[خدا]] مرا برای به دست آوردن [[دنیا]] و [[دل]] بستن بدان نفرستاده است؛ بلکه مرا [[مبعوث]] کرده است تا پیامش را برسانم و [[مردم]] را به سوی او [[راهنمایی]] و [[رهبری]] کنم"<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۲۴.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، | [[پیامبر]] {{صل}} خود نیز به [[رهبری]] خود بر [[امت]] اشاره کرده است؛ هنگامی که ایشان [[دعوت]] خود را علنی ساخت، فرمود: "همانا من فرستاده خدایم؛ شما را به [[پرستش]] [[خدای یکتا]] [[دعوت]] میکنم...". [[قریش]]، او را مسخره کردند و [[آزار]] دادند و به [[ابوطالب]] گفتند: "[[راستی]] که برادرزادهات به خدایان ما بد گفته و خردهای ما را سبک شمرده و گذشتگان ما را [[گمراه]] دانسته است". [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "همانا [[خدا]] مرا برای به دست آوردن [[دنیا]] و [[دل]] بستن بدان نفرستاده است؛ بلکه مرا [[مبعوث]] کرده است تا پیامش را برسانم و [[مردم]] را به سوی او [[راهنمایی]] و [[رهبری]] کنم"<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۲۴.</ref>.<ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص۴۰۰ ـ ۴۰۱.</ref> | ||
=== | === کارگزاران === | ||
از اقدامات دیگر [[پیامبر]] {{صل}} با [[ | از اقدامات دیگر [[پیامبر]] {{صل}} با گسترش [[اسلام]] و افزایش مرزهای جغرافیایی تعیین فرمانروایانی برای مناطق مختلف، انجام [[غزوات]] مختلف، امضای پیمانهای [[نظامی]] و دفاعی، اعزام [[نمایندگان]] و سفیرانی به مناطق مختلف، [[قضاوت]] و تعیین [[قاضی]] برای مناطق مختلف بود؛ برای نمونه به برخی از این موارد اشاره میشود: | ||
=== اجرایی=== | === اجرایی === | ||
# ''' | # '''والیان:''' [[پیامبر]] {{صل}} پس از و گسترش قلمرو و [[حکومتی]] خود، [[والیان]] و فرمانروایانی به مناطق مختلف گسیل داشت و [[وظایف]] و اختیارات افراد را هم مشخص کرد، از این افراد، معاذ بن جبل بود که با عنوان [[والی]] [[یمن]]، شرح وظایفش را از [[پیامبر]] {{صل}} دریافت کرد و [[رسول اکرم]] {{صل}} به او چنین فرمود: "... [[کتاب خدا]] را به آنان یاد بده و آنان را بر اساس [[اخلاق پسندیده]] به [[نیکی]] [[تربیت]] کن! و به کسی اجازه دخالت در امر و [[مال]] [[مردم]] را نده؛ چرا که این [[حکومت]] و [[ملک]] تو نیست. بر تو [[باد]] به [[مدارا]] و گذشت، بدون آنکه حقی را پایمال کنی..."<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۷۴، ص ۱۲۸ - ۱۲۹ و حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص ۲۵ - ۲۶.</ref>. وقتی [[عمرو بن حزم]]، [[والی]] [[نجران]] شد، [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به او فرمود: "این، عهدی است از [[رسول]]، برای عمرو بن حزم؛ هنگامی که او را به [[یمن]] اعزام کرد؛ او را به [[تقوای الهی]] [[فرمان]] میدهد... به او [[فرمان]] میدهد تا [[حق]] را بگیرد و [[مردم]] را به خیر نوید دهد... به آنها [[قرآن]] بیاموزد... در [[حق]] با آنها [[مدارا]] کند... و اگر بین [[مردم]] [[آشوب]] رخ داد، [[مردم]] را از فراخوان [[قبایل]] خود برای [[پشتیبانی]] برحذر دارد..."<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۹۴ - ۵۹۶؛ الإکتفاء، ج ۱، ص ۶۲۴؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۱۲۸ - ۱۲۹ و دلائل النبوه، ج ۵، ص ۴۱۳ - ۴۱۴.</ref>. [[عتاب بن اسید]] به [[فرمانداری مکه]]، [[منصوب]]<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج۴، ص۳۵۶.</ref> و [[ابن باذام]] [[والی]] صنعاء شد<ref>تاریخ الطبری، ج۳، ص۲۲۷-۲۲۸ و الاصابه، ج۲، ص۳۳۱.</ref>. [[پیامبر]] {{صل}} هنگامی که خود در [[غزوات]] شرکت داشت، جانشینانی برای خود [[منصوب]] میکرد؛ مثلا در [[غزوه تبوک]]، [[علی]] {{ع}}؛ در [[غزوه بدر]]، [[ابولبابة بن عبدالمنذر]] و در [[غزوه]] [[احد]] هم [[ابن ام مکتوم]] [[جانشین پیامبر]] {{صل}} در [[مدینه]] شدند<ref>الاصابه، ج ۴، ص ۴۹۵؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص ۴۸؛ الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۱۵۸ و ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۱۵۰.</ref>. | ||
# '''[[مشاوران]] [[پیامبر]] {{صل}}:''' [[رسول]] خاتم {{صل}} در [[مدینه]] با برخی از [[صحابه]] به [[مشورت]] میپرداخت که البته بیشتر این مشورتها درباره [[جنگها]] و [[غزوات]] بود. [[ابوهریره]] میگوید: "ندیدم کسی جز [[پیامبر]] بیشترین [[مشورت]] را با اصحابش داشته باشد"<ref>عبدالرزاق صنعانی، المصنّف، ج ۵، ص۳۳۱؛ | # '''[[مشاوران]] [[پیامبر]] {{صل}}:''' [[رسول]] خاتم {{صل}} در [[مدینه]] با برخی از [[صحابه]] به [[مشورت]] میپرداخت که البته بیشتر این مشورتها درباره [[جنگها]] و [[غزوات]] بود. [[ابوهریره]] میگوید: "ندیدم کسی جز [[پیامبر]] بیشترین [[مشورت]] را با اصحابش داشته باشد"<ref>عبدالرزاق صنعانی، المصنّف، ج ۵، ص۳۳۱؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۴، ص۳۲۸؛ ترمذی، سنن، ج ۳، ص۱۲۹ و ابوالفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج۳، ص۴۱۷.</ref>. و در [[روایت]] دیگری آمده است که وقتی [[پیامبر]] {{صل}} به سمت [[بدر]] حرکت کرد، با [[مسلمانان]] [[مشورت]] کرد و از [[انصار]] و [[مهاجران]] در این باره نظر خواست<ref>تقی الدین مقریزی، امتاع الأسماع، ج ۹، ص ۲۴۰؛ دلائل النبوه، ج ۳، ص ۴۷؛ صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج ۴، ص ۸۰ و ابوسعید خرگوشی، شرف المصطفی، ج ۴، ص ۷۰.</ref>. همچنین [[نقل]] شده است که ایشان در غزوه [[خندق]] با [[مسلمانان]] [[مشورت]] کرد و با نظر [[سلمان فارسی]] [[مسلمانان]] در اطراف [[مدینه]] [[خندق]] کندند<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۴۳؛ الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۱؛ عیون الاثر، ج ۲، ص ۸۶ و تاریخ الطبری، ج ۲، ص۵۵۶.</ref>. | ||
# '''سفیران [[رسول اکرم]] {{صل}} :''' [[رسول خدا]] {{صل}} در سال هفتم هجری و پس از [[صلح حدیبیه]] و [[نفوذ اسلام]] به دیگر مناطق، سفیرانی را به مناطق مختلف فرستاد تا نامههایی را که ایشان به [[پادشاهان]] مختلف نوشته و آنان را به [[اسلام]] و [[یکتاپرستی]] [[دعوت]] کرده بود، به دست آنان برسانند؛ چنانکه عمرو بن [[امیه]] ضمری به نزد [[نجاشی]]؛ [[عبدالله]] بن حذافه به نزد کسری، [[پادشاه ایران]]؛ دحیه کلبی به [[روم]]؛ [[شجاع]] بن وهب [[اسدی]] به نزد [[پادشاه]] [[شام]] و [[حاطب بن ابی بلتعه]] به نزد مقوقس [[حاکم مصر]] فرستاده شدند <ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۰۷؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۶۴۴؛ مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص ۲۲۵ - ۲۲۷ و تاریخ خلیفه، ص ۳۵.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، | # '''سفیران [[رسول اکرم]] {{صل}} :''' [[رسول خدا]] {{صل}} در سال هفتم هجری و پس از [[صلح حدیبیه]] و [[نفوذ اسلام]] به دیگر مناطق، سفیرانی را به مناطق مختلف فرستاد تا نامههایی را که ایشان به [[پادشاهان]] مختلف نوشته و آنان را به [[اسلام]] و [[یکتاپرستی]] [[دعوت]] کرده بود، به دست آنان برسانند؛ چنانکه عمرو بن [[امیه]] ضمری به نزد [[نجاشی]]؛ [[عبدالله]] بن حذافه به نزد کسری، [[پادشاه ایران]]؛ دحیه کلبی به [[روم]]؛ [[شجاع]] بن وهب [[اسدی]] به نزد [[پادشاه]] [[شام]] و [[حاطب بن ابی بلتعه]] به نزد مقوقس [[حاکم مصر]] فرستاده شدند <ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۰۷؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۶۴۴؛ مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص ۲۲۵ - ۲۲۷ و تاریخ خلیفه، ص ۳۵.</ref>.<ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص۴۰۳.</ref> | ||
=== اداری=== | === اداری === | ||
امور [[اداری]] بر عهده کاتبان بود؛ کاتبان در زمان [[پیامبر]] {{صل}} [[آیات قرآن]] و نامههای [[حضرت]] را نوشتند. برخی چون ابن عساکر، تعداد کاتبان را ۲۳ تن [[نقل]] کردند. اول کسی که مطالبی را برای [[رسول الله]] {{صل}} نوشت، [[ابی بن کعب]] بود. وقتی او حاضر نبود، [[زید بن ثابت]] مینوشت و هر دو از [[کاتبان وحی]] بودند که این دو، [[آیات]] را برای افرادی و آنها هم برای [[مردم]] مینگاشتند؛ [[عثمان بن عفان]]، خالد ابی بن سعید نیز جزو کاتبان، بودند<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق ۸۰، ج ۴، ص ۳۲۴</ref>. از دیگر نویسندگان [[پیامبر]] {{صل}}؛ [[علی بن ابی طالب]] {{ع}}، [[عمرو بن عاص]] بن [[معاویه]]، معاویة بن [[ابی سفیان]]، شرحبیل بن حسنه و... بودند<ref>تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص۸۰.</ref>. [[امام علی]] {{ع}} کتابت [[صلح حدیبیه]] را برعهده داشت<ref>محمد بن جریر واقدی المغازی، ج۲، ص۶۱۰؛ تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۵۴؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۴۹؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۶۳۴ و دلائل النبوه، ج۴، ص۱۴۶.</ref> و [[حذیفة بن یمان]] و دیگران آمار [[مسلمانان]] را مینوشتند<ref>عبد الحی الکتانی، نظام الحکومة النبویه التراتیب الاداریه، ج ۱ ،ص ۲۲۷.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، | امور [[اداری]] بر عهده کاتبان بود؛ کاتبان در زمان [[پیامبر]] {{صل}} [[آیات قرآن]] و نامههای [[حضرت]] را نوشتند. برخی چون ابن عساکر، تعداد کاتبان را ۲۳ تن [[نقل]] کردند. اول کسی که مطالبی را برای [[رسول الله]] {{صل}} نوشت، [[ابی بن کعب]] بود. وقتی او حاضر نبود، [[زید بن ثابت]] مینوشت و هر دو از [[کاتبان وحی]] بودند که این دو، [[آیات]] را برای افرادی و آنها هم برای [[مردم]] مینگاشتند؛ [[عثمان بن عفان]]، خالد ابی بن سعید نیز جزو کاتبان، بودند<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق ۸۰، ج ۴، ص ۳۲۴</ref>. از دیگر نویسندگان [[پیامبر]] {{صل}}؛ [[علی بن ابی طالب]] {{ع}}، [[عمرو بن عاص]] بن [[معاویه]]، معاویة بن [[ابی سفیان]]، شرحبیل بن حسنه و... بودند<ref>تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص۸۰.</ref>. [[امام علی]] {{ع}} کتابت [[صلح حدیبیه]] را برعهده داشت<ref>محمد بن جریر واقدی المغازی، ج۲، ص۶۱۰؛ تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۵۴؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۴۹؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۶۳۴ و دلائل النبوه، ج۴، ص۱۴۶.</ref> و [[حذیفة بن یمان]] و دیگران آمار [[مسلمانان]] را مینوشتند<ref>عبد الحی الکتانی، نظام الحکومة النبویه التراتیب الاداریه، ج ۱ ،ص ۲۲۷.</ref>.<ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص۴۰۳-۴۰۴.</ref> | ||
=== تبلیغی=== | === تبلیغی === | ||
با توجه به گستردگی مناطق [[اسلامی]]، [[پیامبر]] {{صل}} برای [[آموزش]] [[تعالیم دین]] و [[قرآن]]، افرادی را به مناطق مختلف میفرستاد. مثلاً [[رسول اکرم]] {{صل}} پیش از [[هجرت]] به [[مدینه]]، [[مصعب بن عمیر]] را برای [[آموزش]] [[قرآن]] به [[مدینه]] فرستاد<ref>الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۱؛ تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۳۸؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۳۹.</ref> و پس از [[هجرت]] به [[مدینه]]، [[معاذ بن جبل]] را به [[یمن]] فرستاد که یکی از [[وظایف]] وی، [[تعلیم]] [[قرآن]] بود<ref>الاصابه، ج۱، ص۳۴۲؛ الکامل، ج ۲، ص ۲۳۶؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۲۲۸؛ امتاع الأسماع، ج ۹، ص ۲۰۸ و انساب الاشراف، ج ۱، ص ۵۲۹. </ref>. [[عمرو بن حزم]] نیز برای تعلیم [[قرآن]] به [[نجران]] فرستاده شد<ref>الاستیعاب، ج ۳، ص۱۱۷۳؛ امتاع الأسماع، ج ۲، ص ۹۵ و الکامل، ج ۲، ص۲۹۳.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، | با توجه به گستردگی مناطق [[اسلامی]]، [[پیامبر]] {{صل}} برای [[آموزش]] [[تعالیم دین]] و [[قرآن]]، افرادی را به مناطق مختلف میفرستاد. مثلاً [[رسول اکرم]] {{صل}} پیش از [[هجرت]] به [[مدینه]]، [[مصعب بن عمیر]] را برای [[آموزش]] [[قرآن]] به [[مدینه]] فرستاد<ref>الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۱؛ تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۳۸؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۳۹.</ref> و پس از [[هجرت]] به [[مدینه]]، [[معاذ بن جبل]] را به [[یمن]] فرستاد که یکی از [[وظایف]] وی، [[تعلیم]] [[قرآن]] بود<ref>الاصابه، ج۱، ص۳۴۲؛ الکامل، ج ۲، ص ۲۳۶؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۲۲۸؛ امتاع الأسماع، ج ۹، ص ۲۰۸ و انساب الاشراف، ج ۱، ص ۵۲۹. </ref>. [[عمرو بن حزم]] نیز برای تعلیم [[قرآن]] به [[نجران]] فرستاده شد<ref>الاستیعاب، ج ۳، ص۱۱۷۳؛ امتاع الأسماع، ج ۲، ص ۹۵ و الکامل، ج ۲، ص۲۹۳.</ref>.<ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص۴۰۴.</ref> | ||
=== | === نظامی ـ [[امنیتی]] === | ||
[[حمزة بن عبد المطلب]]، [[عبیدة بن حارث]]، [[سعد بن ابی وقاص]]<ref>تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص۶۹؛ تاریخ الطبری، ج۳، ص۱۵۴ و دلائل النبوه، ج۳، ص۸.</ref>، [[عبدالله بن رواحه]]<ref>الاصابه، ج۴، ص۷۳؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۴۵۸؛ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۷۲ و تاریخ خلیفه، ص۳۴-۳۵.</ref>، [[اسامة بن زید]]<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۷۶؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۴۷۳-۴۷۴؛ تاریخ الطبری، ج۳، ص۲۲۳ و ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ص۱۹.</ref>، [[علی بن ابی طالب]]<ref>تاریخ الیعقوبی، ص۷۳؛ جوامع السیرة، ص۱۶؛ ذهبی، تاریخ اسلام، ج۲، ص۳۵۵ و تاریخ الطبری، ج۲، ص۶۴۲.</ref> و... از | [[حمزة بن عبد المطلب]]، [[عبیدة بن حارث]]، [[سعد بن ابی وقاص]]<ref>تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص۶۹؛ تاریخ الطبری، ج۳، ص۱۵۴ و دلائل النبوه، ج۳، ص۸.</ref>، [[عبدالله بن رواحه]]<ref>الاصابه، ج۴، ص۷۳؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۴۵۸؛ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۷۲ و تاریخ خلیفه، ص۳۴-۳۵.</ref>، [[اسامة بن زید]]<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۷۶؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۴۷۳-۴۷۴؛ تاریخ الطبری، ج۳، ص۲۲۳ و ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ص۱۹.</ref>، [[علی بن ابی طالب]]<ref>تاریخ الیعقوبی، ص۷۳؛ جوامع السیرة، ص۱۶؛ ذهبی، تاریخ اسلام، ج۲، ص۳۵۵ و تاریخ الطبری، ج۲، ص۶۴۲.</ref> و... از فرماندهان و کارگزاران نظامی بودند؛ همچنین [[خراش بن امیه خزاعی]] از مأموران [[امنیتی]] بود که برای [[صلح]] و دریافت [[امان]] نزد اشراف [[قریش]] فرستاده شد<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۳۱۴؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۶۳۱ و الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۷۴.</ref>. [[عمیر بن وهب]] نیز [[مأمور]] [[پیامبر]] {{صل}} برای برای اعلام در [[امان]] بودن صفوان بن [[امیه]]<ref>المغازی، ج ۲، ص ۸۵۴ و الکامل، ج ۲، ص ۲۴۸ - ۲۴۹.</ref> و [[عمرو بن امیه ضمری]] نیز [[مأمور]] [[پیامبر]] {{صل}} برای بازگرداندن پناهندگان [[حبشه]] بود<ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۹۹؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۰۰ و دلائل النبوه، ج ۲، ص ۳۰۹.</ref>.<ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص۴۰۴-۴۰۵.</ref> | ||
=== [[قضایی]] === | === [[قضایی]] === | ||
[[اصحاب]] [[قضاوت]] در [[عهد]] [[رسول الله]] چهار نفر بودند: [[علی]] {{ع}}، [[عمر]]، [[زید بن ثابت]] و [[ابوموسی اشعری]]<ref>الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۲۶۸؛ امتاع الأسماع، ج ۹، ص ۱۳۲ و تاریخ مدینه دمشق، ج ۳۲، ص ۶۵.</ref>. البته [[رسول اکرم]] {{صل}} افرادی را هم برای [[قضاوت]]، که یکی از تکالیفشان بود، به مناطق مختلف میفرستاد. یکی از [[وظایف]]، [[قضاوت]] در [[یمن]] بود<ref>امتاع الأسماع، ج ۹، ص ۲۰۸ و الاستیعاب، ج ۳، ص ۱۴۰۳.</ref>. [[پیامبر]] گاهی نیز [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} را برای [[قضاوت]] به [[یمن]] میفرستاد و به او سفارش میکرد: وقتی دو طرف دعوا نزد تو حاضر شوند، [[قضاوت]] نکن؛ مگر آنکه سخن دو طرف را به [[نیکی]] و [[دوستی]]، همانند هم گوش کنی<ref>الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۲۵۷.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، | [[اصحاب]] [[قضاوت]] در [[عهد]] [[رسول الله]] چهار نفر بودند: [[علی]] {{ع}}، [[عمر]]، [[زید بن ثابت]] و [[ابوموسی اشعری]]<ref>الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۲۶۸؛ امتاع الأسماع، ج ۹، ص ۱۳۲ و تاریخ مدینه دمشق، ج ۳۲، ص ۶۵.</ref>. البته [[رسول اکرم]] {{صل}} افرادی را هم برای [[قضاوت]]، که یکی از تکالیفشان بود، به مناطق مختلف میفرستاد. یکی از [[وظایف]]، [[قضاوت]] در [[یمن]] بود<ref>امتاع الأسماع، ج ۹، ص ۲۰۸ و الاستیعاب، ج ۳، ص ۱۴۰۳.</ref>. [[پیامبر]] گاهی نیز [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} را برای [[قضاوت]] به [[یمن]] میفرستاد و به او سفارش میکرد: وقتی دو طرف دعوا نزد تو حاضر شوند، [[قضاوت]] نکن؛ مگر آنکه سخن دو طرف را به [[نیکی]] و [[دوستی]]، همانند هم گوش کنی<ref>الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۲۵۷.</ref>.<ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص۴۰۵.</ref> | ||
=== [[اقتصادی]]=== | === [[اقتصادی]] === | ||
# '''[[مالیات]] و صدقه گیرندگان :''' [[امیة بن مغیره]] از [[مهاجران]] بود که برای دریافت صدقات به صنعاء فرستاده شد. [[زیاد بن لبید انصاری]] به حضرموت رفت؛ [[عدی بن حاتم]] نزد [[قوم]] خود فرستاده شد؛ [[علاء بن حضرمی]] به [[بحرین]] و [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} به [[نجران]] فرستاده شدند تا [[صدقه]] و [[جزیه]] را دریافت کنند<ref>الکامل، ج ۲، ص ۳۰۱؛ الإکتفاء، ج ۲، ص ۲۸ - ۲۹ و السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۰۰ | # '''[[مالیات]] و صدقه گیرندگان :''' [[امیة بن مغیره]] از [[مهاجران]] بود که برای دریافت صدقات به صنعاء فرستاده شد. [[زیاد بن لبید انصاری]] به حضرموت رفت؛ [[عدی بن حاتم]] نزد [[قوم]] خود فرستاده شد؛ [[علاء بن حضرمی]] به [[بحرین]] و [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} به [[نجران]] فرستاده شدند تا [[صدقه]] و [[جزیه]] را دریافت کنند<ref>الکامل، ج ۲، ص ۳۰۱؛ الإکتفاء، ج ۲، ص ۲۸ - ۲۹ و السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۰۰.</ref>. | ||
# '''ناظران بازار :''' [[پیامبر]] {{صل}} برای ساماندهی [[امور اقتصادی]] و [[جلوگیری از احتکار]] و تورم، ناظرانی هم بر بازار معین کرد؛ برای نمونه، [[سعید بن عاص]] ناظر بازار [[مکه]] و [[عمر]] ناظر بازار [[مدینه]] بود<ref>السیرة الحلبیه، ج۳، ص۴۵۹.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، | # '''ناظران بازار :''' [[پیامبر]] {{صل}} برای ساماندهی [[امور اقتصادی]] و [[جلوگیری از احتکار]] و تورم، ناظرانی هم بر بازار معین کرد؛ برای نمونه، [[سعید بن عاص]] ناظر بازار [[مکه]] و [[عمر]] ناظر بازار [[مدینه]] بود<ref>السیرة الحلبیه، ج۳، ص۴۵۹.</ref>.<ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص۴۰۵ ـ ۴۰۶.</ref> | ||
=== [[مردم]] === | === [[مردم]] === | ||
از شاخصههای دیگر [[حکومت]]، [[مردم]] هستند. اهل یثرب، از [[قبایل]] [[اوس]] و [[خزرج]] و [[مهاجران]] در کنار [[اقلیت]] [[یهود]]، نخستین جمعیت [[دولت پیامبر]] {{صل}} بودند و [[نبی اکرم]] {{صل}} تمام اهل یثرب را [[امت]] واحده معرفی کرد و [[حقوق]] و [[تکالیف]] هر کدام از گروهها را بیان فرمود و غیر [[مسلمانان]] نیز چون زیر نظر [[حکومت]] [[پیامبر]] قرار میگرفتند، باید به این [[پیماننامه]] و [[قوانین]] آن [[متعهد]] میشدند. در یکی از بندهای همان [[پیمان]] عمومی [[مدینه]] آمده است: "[[مسلمانان]] مانند یک [[ملت]] در [[مدینه]] [[زندگی]] خواهند کرد"<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۰۱؛ عیون الاثر، ج ۱، ص ۲۲۷ و نهایة الأرب، ص ۳۴۸.</ref>. در بندی دیگر، [[یهودیان]] بنی عوف و [[مسلمانان]]، یک [[امت]] به حساب آمدهاند که البته در کنار این مسئله به [[حقوق]] آنها درباره [[آزادی]] [[عقیده]] هم تصریح شده است که [[مسلمانان]] و [[یهودیان]] هر کدام در عمل به [[دین]] خود آزاداند<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۰۳؛ عیون الاثر، ص ۲۲۸ و نهایة الأرب، ص ۳۵۰.</ref>. | از شاخصههای دیگر [[حکومت]]، [[مردم]] هستند. اهل یثرب، از [[قبایل]] [[اوس]] و [[خزرج]] و [[مهاجران]] در کنار [[اقلیت]] [[یهود]]، نخستین جمعیت [[دولت پیامبر]] {{صل}} بودند و [[نبی اکرم]] {{صل}} تمام اهل یثرب را [[امت]] واحده معرفی کرد و [[حقوق]] و [[تکالیف]] هر کدام از گروهها را بیان فرمود و غیر [[مسلمانان]] نیز چون زیر نظر [[حکومت]] [[پیامبر]] قرار میگرفتند، باید به این [[پیماننامه]] و [[قوانین]] آن [[متعهد]] میشدند. در یکی از بندهای همان [[پیمان]] عمومی [[مدینه]] آمده است: "[[مسلمانان]] مانند یک [[ملت]] در [[مدینه]] [[زندگی]] خواهند کرد"<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۰۱؛ عیون الاثر، ج ۱، ص ۲۲۷ و نهایة الأرب، ص ۳۴۸.</ref>. در بندی دیگر، [[یهودیان]] بنی عوف و [[مسلمانان]]، یک [[امت]] به حساب آمدهاند که البته در کنار این مسئله به [[حقوق]] آنها درباره [[آزادی]] [[عقیده]] هم تصریح شده است که [[مسلمانان]] و [[یهودیان]] هر کدام در عمل به [[دین]] خود آزاداند<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۰۳؛ عیون الاثر، ص ۲۲۸ و نهایة الأرب، ص ۳۵۰.</ref>. | ||
[[رسول اکرم]] {{صل}} در بندهای دیگر، [[یهودیان]] بنینجار، بنیحارث، بنیساعده، بنیجشم، بنیثعلبه و بنیاوس را همانند [[یهودیان]] بنی عوف قرار داد و تمام مزایای [[حقوقی]] که برای بنی عوف به رسمیت شناخته بود، به آن [[قبایل]] نیز داده شد و همگی به همراه [[مؤمنان]]، [[امت]] [[واحد]] معرفی شدند<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۰۳؛ عیون الاثر، ص ۲۲۸ و نهایة الأرب، ص ۳۵۰.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، | [[رسول اکرم]] {{صل}} در بندهای دیگر، [[یهودیان]] بنینجار، بنیحارث، بنیساعده، بنیجشم، بنیثعلبه و بنیاوس را همانند [[یهودیان]] بنی عوف قرار داد و تمام مزایای [[حقوقی]] که برای بنی عوف به رسمیت شناخته بود، به آن [[قبایل]] نیز داده شد و همگی به همراه [[مؤمنان]]، [[امت]] [[واحد]] معرفی شدند<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۰۳؛ عیون الاثر، ص ۲۲۸ و نهایة الأرب، ص ۳۵۰.</ref>.<ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص۴۰۶.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |