|
|
(۲۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{امامت}}
| | #تغییر_مسیر [[هارون عباسی]] |
| <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div>
| |
| <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[هارون الرشید عباسی در تاریخ اسلامی]] - [[هارون الرشید عباسی در معارف و سیره رضوی]]</div>
| |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
| | |
| ==مقدمه==
| |
| هارون در همه چیز شبیه به [[منصور]] بود، به جز در [[بخشش مال]]<ref>این بخشش در راه خدا نبود بلکه بخششی بود که به آوازه خوانها و مطربان تعلق داشت.</ref>،؛ چراکه میگویند منصور [[آدم]] بخیلی بود. [[رشید]] نیز هم چون منصور، پس از چندی که بر اوضاع مسلط شد، [[تولید]] [[کشور]] را به [[تباهی]] کشاند و علاقه به مالاندوزی پیدا کرد<ref>تنبیه الاشراف، ص۲۹۹.</ref>. او [[مردم]] را در دادن [[مالیات]] به [[عذاب]] میانداخت؛ زیرا [[دستور]] میداد [[کارگران]]، کشاورزان، صنعتگران، خریداران [[غلات]] را در یک محل گرد آورده از آنان به طور دسته جمعی مبلغی را مطالبه کنند. [[عبدالله بن هیثم]] عهدهدار مطالبه [[مالیاتها]] شده بود که با انواع شکنجهها [[مأموریت]] خود را [[اجرا]] میکرد. شخصی دیگری نیز از سوی هارون، [[مأمور]] زدن و [[زندانی]] کردن افراد شده بود تا بدین وسیله مالیاتشان را وصول کند<ref>البدایة و النهایة، ج۱۰، ص۱۸۴.</ref>. در [[کاخ]] هارون چهار هزار [[کنیز]] و سوگلی وجود داشت. به قول یکی از آنان، هارون در لذتهای [[حرام]] و ریختن [[خونها]] و [[غصب]] [[حقوق مردم]] بسیار [[حریص]] بود، به [[اهل بیت]]{{عم}} [[ستم]] روا میداشت ولی بخششهایش بر رقاصهها، خوانندگان، عیاشان و بازیگران نثار میشد<ref>البدایة و النهایة، ج۱۰، ص۲۲۰.</ref>. به دستور این [[خلیفه]] نارشید [[ملعون]]، [[امام]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}} در [[زندان]] به [[شهادت]] رسیدند. هارون در [[سال ۱۹۳ هجری]] در [[خراسان]] مرد و در [[قبه]] هارونی [[دفن]] گردید. او ۱۴ پسر داشت که [[امین]] و [[مأمون]] و [[قاسم]] را به همه ترجیح میداد.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۲۷۹.</ref>
| |
| | |
| پنجمین [[خلیفه]] [[ظالم]] [[عباسی]]، و فرزند [[مهدی عباسی]] بود که بعد از برادرش [[هادی]]، در [[سال ۱۷۰ هجری]] قمری، به [[خلافت]] رسید. او [[پدر]] [[مأمون عباسی]] بود.
| |
| از مهمترین حوادث دوران خلافت او، [[قیام]] [[رافع بن لیث بن نصر بن سیار]] بود که به هواخواهی از [[بنی امیّه]] بر [[ضد]] [[بنی عباس]] برپا شد. سرکوبی این قیام، [[هارون]] را به [[خراسان]] کشاند و [[عاقبت]] در [[سال ۱۹۳ هجری]] قمری، و در سن ۴۵ یا ۴۸ سالگی، در باغ [[حمید بن قحطبه]] مرد و به [[دستور]] [[مأمون]]، در همان باغ مدفون و برای یادبود، قبّهای که تا مدتی به [[قبّه]] هارونی معروف بود، بر فراز آن ساختند<ref>تاریخ مشهد الرضا{{ع}}، ص۵۵-۵۸.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۸۰۴.</ref>
| |
| | |
| ==[[شناخت]] [[هارون]] الرشید<ref>در خصوص شخصیت هارون، ر.ک: تاریخ طبری، ج۸، ص۳۴۷ - ۳۵۹؛ تاریخ ابنکثیر، ج۱۰، ص۲۱۳.</ref>==
| |
| او هارون، [[ابوجعفر]] فرزند [[مهدی قریشی هاشمی]] بود. [در سال ۱۴۵ در [[شهر]] [[ری]] به [[دنیا]] آمد]. مادرش کنیزی به نام [[خیزران]] بود. بعد از [[مرگ]] برادرش، هادی، در [[ربیع الاول]] ۱۷۰ ق./ ایلول ۷۸۶ م. در بیست و شش سالگی و بنابر [[وصیت]] پدرش، مهدی - که او را [[ولیعهد]] کرده بود- به عنوان [[خلیفه]] با او [[بیعت]] شد.
| |
| علایم پاکنژادی و [[تیزهوشی]] از [[دوران کودکی]] در او نمایان بود. هنگامی که [[جوان]] شد، پدرش [[تصمیم]] گرفت او را ولیعهد اول خود قرار دهد و خیزران او را در این خصوص [[تشویق]] کرد؛ زیرا مادرش او را بر برادرش، هادی، ترجیح میداد.
| |
| | |
| هارون از مشهورترین [[خلفای عباسی]] به حساب میآید. [[شهرت]] او از [[شرق]] فراتر رفت و به [[غرب]] رسید، به گونهای که غرب درباره وی به تحلیل و [[پژوهش]] پرداخت و برخی از [[پادشاهان]] اروپا کوشیدند به او نزدیک و با او [[دوست]] شوند.
| |
| در [[اخبار]] مربوط به هارون، [[حقایق]] [[تاریخی]] با خیالبافی آمیخته شده و وی با مجموعه صفتهایی متضاد توصیف شده است که به ندرت در یک شخص جمع میشود. او فرد [[سیاسی]] با تجربهای بود که [[قاطعیت]] و [[خشونت]] [[منصور]] و شیوههای او همراه با انعطاف پذیری آشکار و [[بخشش]] برای جلب [[مردم]] در او وجود داشت وی به کارهای مردم بسیار توجه داشت؛ در بازارها میگشت و به طور ناشناس به مجالس آمد و شد میکرد تا بر احوال مردم [[آگاه]] شود؛ احساساتی، تند مزاج و نازک [[دل]] بود؛ عصبانی میشد و در [[انتقام]] گرفتن [[افراط]] میکرد؛ گاهی [[احساس]] [[همدردی]] میکرد و میگریست و [[مهربانی]] و [[دلسوزی]] بسیاری از خود نشان میداد...<ref>مصحح: در وصف او گفتهاند: هنگام شنیدن وعظ بیش از دیگران اشک میریخت و هنگام غصب بیش از دیگران ظلم میکرد.</ref>.
| |
| | |
| [[شعر]]، [[ادب]] و [[فقه]] را دوست داشت؛ شعرا، خوانندگان، ادبا و [[فقیهان]] را به خود نزدیک کرد و آنان را بزرگ داشت؛ حرکت تعریب ([[عربی]] کردن) را [[تشویق]] کرد، پیدا است که او زمینههای [[شعر]] و [[ادب]] داشت؛... جلسات شبانه او با گفتگوهای [[فکری]] در سطحی بالا معروف بود.
| |
| | |
| در [[حقیقت]] این تصویر متضاد از [[هارون]]، بازتاب دورانی بود که در آن میزیست؛ نوع [[تربیتی]] که شده بود و نیز برخاسته از [[طبیعت]] [[روحی]] وی بود. از سویی عصر او به موجب درآمد و [[اموال]] فراوان و [[پیشرفت]] در [[علم]] و [[فلسفه]]، دوران ناز و [[نعمت]] و [[غرق]] شدن در [[تمدن]] بود و از سوی دیگر او در محیطی راحت و مرفه [[تربیت]] و به روش [[فرماندهی]] جهادی بزرگ شده بود.
| |
| | |
| عصر هارون دوران طلایی [[حکومت عباسی]] است. این [[حکومت]] در دوران او به درجهای رسید که پیش از آن نرسیده بود و مرکز [[تجارت]] جهانی و [[کعبه]] [[آمال]] مردان علم و ادب شد؛ اما [[شخصیت]] وی بیش از آنکه نمایانگر [[تاریخ]] [[انسان]] باشد، نشان دهنده تاریخ دوران او است.<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص۸۸.</ref>
| |
| | |
| == جستارهای وابسته ==
| |
| | |
| == منابع ==
| |
| {{منابع}}
| |
| # [[پرونده:13681348.jpg|22px]] [[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|'''رضانامه''']]
| |
| # [[پرونده:1100851.jpg|22px]] [[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|'''دولت عباسیان''']] | |
| {{پایان منابع}}
| |
| | |
| ==پانویس==
| |
| {{پانویس}}
| |
| | |
| [[رده:هارون الرشید عباسی]]
| |
| [[رده:مدخل]]
| |
| [[رده:اعلام]]
| |