(۱۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱:
خط ۱:
{{امامت}}
#تغییر_مسیر [[یونس بن عبدالرحمن اسدی]]
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div>
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[یونس بن عبدالرحمن در تاریخ اسلامی]]</div>
==مقدمه==
[[ابومحمد]]، [[یونس بن عبدالرحمن]]، [[مولی]] [[آل یقطین]]، از اهالی [[قم]]، در سالهای ۱۰۵ تا ۱۲۵ [[هجری قمری]]، و نیمه اول از سده دوم [[هجرت]] چشم به [[جهان]] گشود. وی یکی از [[رجال]] فرزانه و سرآمد در [[علم حدیث]] بود که [[شیعه]] بر [[فقاهت]] و [[مقام علمی]] او و [[صحت احادیث]] منقوله از ایشان [[اجماع]] دارند. وی دوران [[امامت امام صادق]]{{ع}} را [[درک]] کرد و از ثقات و [[اصحاب]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}} و [[حضرت رضا]]{{ع}} بود. نوشتهاند که واقفه حاضر شدند [[اموال]] فراوانی به وی بپردازند تا از قبول [[امامت]] حضرت رضا{{ع}} منصرف گردد، او قبول نکرد و بر [[حق]] ثابت ماند. [[ابوهاشم جعفری]]، کتاب [[یوم]] و لیله [[یونس]] را به [[حضرت عسکری]]{{ع}} عرضه داشت؛ [[حضرت]] پرسیدند: تصنیف کیست؟ عرض کرد: نوشته یونس مولی [[آلیقطین]] است. [[امام]]{{ع}} فرمودند: [[خداوند]] در [[روز رستاخیز]] در برابر هر حرف آن نوری به وی عطا فرماید<ref>به نقل از: مصابیح الانوار.</ref>. [[عبد العزیز بن مهتدی قمی]] که سمت [[وکالت]] حضرت رضا{{ع}} را داشته به آن حضرت عرض کرد: «من همه وقت موفق به [[زیارت]] شما نمیشوم، [[معالم دین]] را از چه کسی بگیرم؟ امام{{ع}} فرمودند: از «[[یونس بن عبدالرحمن]]». نقل شده است که حضرت رضا{{ع}} سه بار [[بهشت]] را برای یونس ضمانت فرمود. [[جعفر بن عیسی]] میگوید: «جمعی از [[شیعیان]] در [[محضر امام]] [[رضا]]{{ع}} بودیم. یونس بن عبدالرحمن هم در این جمع حاضر بود. همان موقع چند نفر از [[اهل بصره]]، از امام{{ع}} اجازه ورود خواستند. حضرت به یونس اشاره فرمودند به داخل اطاق برود، پرده را بیاندازد و لحظاتی پشت پرده بماند و مبادا حرکتی کند تا هنگامی که خودشان به وی اجازت دهند. آنها که از [[بصره]] آمده بودند، به خدمت امام{{ع}} رسیدند و درباره یونس سخنان [[بدی]] بر زبان راندند و از او [[بدگویی]] کردند و تهمتهایی به او روا داشتند. امام{{ع}} سر مبارکشان را پایین انداختند و ساکت بودند. در این هنگام آنها بلند شدند و رفتند. اینجا بود که [[حضرت]] به [[یونس]] اجازه دادند از پشت پرده خارج شود و به جلسه بازگردد. یونس زمانی که آمد، قطرات [[اشک]] از گوشههای چشمانش جاری بود و [[گریه]] میکرد. عرض کرد: جانم به فدایتان! من از [[آرمان]] شما [[اهل بیت]]{{عم}} [[دفاع]] میکنم و این است حال من در نزد بعضی از یارانم! حضرت فرمودند: ای یونس! وقتی که [[امام]] و رهبرت از تو [[خشنود]] و [[راضی]] است، از این سخنان ناروا ناراحت و [[اندوهگین]] مباش. ای یونس! با این [[مردم]] به اندازه [[فهم]] و [[درک]] آنان سخن بگو و در آن زمینههایی که بالاتر از درک و [[استعداد]] آنها است، ایشان را به حال خود واگذار. آنگاه امام فرمودند: بر تو باکی نیست اگر در دست تو یک دُرّ و گوهر گرانبها باشد؛ ولی مردم بگویند: این چیز فاقد [[ارزش]] است؛ یا در دست تو چیز بیارزشی باشد، و مردم بگویند: متاع بسیار گرانبهایی است. آیا به حال تو سودی دارد؟ عرض کرد: خیر. امام{{ع}} فرمودند: بله! تو هم این چنین هستی، هنگامی که در راه [[ولایت]] و [[پاسداری]] از [[مکتب]] و [[آیین]] اهل بیت{{عم}} هستی و امام از تو [[رضایت]] دارد، از آنچه مردم دربارهات بگویند، نگران مباش و با آنچه آنها بگویند، ضرری بر تو وارد نمیشود»<ref>رجال کشی، ج۱، ص۵۵۰؛ فهرست شیخ طوسی، ص۸۷؛ معجم رجال الحدیث، ج۲۰، ص۱۹۸-۱۹۹.</ref>. [[یونس بن عبدالرحمن]]، در [[سال ۲۰۸ هجری]] قمری، [[جان]] به جان آفرین [[تسلیم]] کرد و [[بدن]] [[پاک]] او در کنار [[روضه]] [[مطهره]] [[رسول]] ا [[کرم]]{{صل}} در [[مدینه منوره]] به [[خاک]] سپرده شد<ref>رجال کشی، ج۲، ص۷۷۷.</ref>..<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۸۲۴.</ref>