←مقدمه
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
(←مقدمه) |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
«سفیان بن عوف غامدی» یکی از [[اصحاب رسول خدا]] بود و از طرف [[معاویه]] به [[قتل]] و [[غارت]] و کشتن [[مردم]] بیدفاع [[شهر]] «[[انبار]]» و «[[هیت]]» مأمور شد، و «[[حسان بن حسان]]» [[ | «سفیان بن عوف غامدی» یکی از [[اصحاب رسول خدا]] بود و از طرف [[معاویه]] به [[قتل]] و [[غارت]] و کشتن [[مردم]] بیدفاع [[شهر]] «[[انبار]]» و «[[هیت]]» مأمور شد، و «[[حسان بن حسان]]» [[کارگزار امام علی]] {{ع}} را به [[شهادت]] رساند<ref>الاصابه، ج۳، ص۱۰۷-۱۰۶.</ref>. او میگوید: "معاویه مرا خواست و گفت تو را با [[لشکر]] زیادی به جانب [[فرات]] میفرستم هنگامی که به [[سرزمین]] «هیت» رسیدی چنانکه لشکری یافتی به آنها [[حمله]] کن و گرنه به شهر «انبار» برو، اگر در آنجا نیز سپاهی نبود به «[[مدائن]]» [[هجوم]] نما، پس از آن به [[شام]] برگردد. زنهار به [[کوفه]] نزدیک مشو! و بدان که اگر به شهر «انبار» و «مدائن» حمله نمائی گویا کوفه را مورد حمله قرار دادهای؛ زیرا این کار [[قلب]] عراقیان را میلرزاند و [[دوستان]] ما را خوشحال میسازد. در این هجوم به هرکس برخوردی که [[حکومت]] مرا قبول ندارد، به قتل برسان و همه قریههائی که سر راه تو قرار دارد ویران کن! اموالشان را غارت نما؛ زیرا غارت [[اموال]] همچون کشتن، برای [[مخالفان]] ما دردناک است!"<ref>الغارات، ص۳۲۱، تحقیق خطیب عبدالزهراء الحسینی.</ref> | ||
[[حبیب بن عفیف]]» میگوید: من و «[[اشرس بن حسان بکری]]» در [[سپاه]] «انبار» بودیم که «سفیان بن عوف غامدی» به ما حمله کرد و ما [[احساس]] کردیم تاب [[مقاومت]] نداریم، [[رئیس]] ما برای [[مبارزه]] به پاخاست، مبارزه [[سختی]] درگرفت و ما به خوبی از عهده برآمدیم، ولی بالاخره [[قدرت]] [[درهم]] شکستن آنها را نداشتیم، [[فرمانده]] ما از اسب پیاده شد، و [[آیه]]:{{متن قرآن|فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا}}<ref>«از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند؛ برخی از آنان پیمان خویش را به جای آوردند و برخی چشم به راه دارند و به هیچ روی (پیمان خود را) دگرگون نکردند» سوره احزاب، آیه ۲۳.</ref> که مضمون آن این است: (بعضی شربت شهادت نوشیدند و بعضی منتظرند) را [[تلاوت]] کرد و گفت: آن کسی که لقای [[پروردگار]] را طالب نیست و خود را آماده [[مرگ]] نکرده است تا هنگامی که ما به [[مبارزه]] مشغول هستیم و آنها نمیتوانند فراریان را تعقیب کنند، از [[شهر]] بیرون برود و آنان که میخواهند به آنچه نزد خداست نائل آیند که برای [[نیکان]] از هر چیز بهتر است با ما [[همکاری]] نمایند. سپس همراه با ۳۰ مرد پیاده به [[نبرد]] پرداخت، تا همه شربت [[شهادت]] نوشیدند<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۸۵-۸۷.</ref>. | [[حبیب بن عفیف]]» میگوید: من و «[[اشرس بن حسان بکری]]» در [[سپاه]] «انبار» بودیم که «سفیان بن عوف غامدی» به ما حمله کرد و ما [[احساس]] کردیم تاب [[مقاومت]] نداریم، [[رئیس]] ما برای [[مبارزه]] به پاخاست، مبارزه [[سختی]] درگرفت و ما به خوبی از عهده برآمدیم، ولی بالاخره [[قدرت]] [[درهم]] شکستن آنها را نداشتیم، [[فرمانده]] ما از اسب پیاده شد، و [[آیه]]:{{متن قرآن|فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا}}<ref>«از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند؛ برخی از آنان پیمان خویش را به جای آوردند و برخی چشم به راه دارند و به هیچ روی (پیمان خود را) دگرگون نکردند» سوره احزاب، آیه ۲۳.</ref> که مضمون آن این است: (بعضی شربت شهادت نوشیدند و بعضی منتظرند) را [[تلاوت]] کرد و گفت: آن کسی که لقای [[پروردگار]] را طالب نیست و خود را آماده [[مرگ]] نکرده است تا هنگامی که ما به [[مبارزه]] مشغول هستیم و آنها نمیتوانند فراریان را تعقیب کنند، از [[شهر]] بیرون برود و آنان که میخواهند به آنچه نزد خداست نائل آیند که برای [[نیکان]] از هر چیز بهتر است با ما [[همکاری]] نمایند. سپس همراه با ۳۰ مرد پیاده به [[نبرد]] پرداخت، تا همه شربت [[شهادت]] نوشیدند<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۸۵-۸۷.</ref>. |