اجماع در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۵: خط ۵:
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
'''[[اجماع]]''' در لغت به‌معنای اتفاق جماعت و [[عزم]] آنان بر کاری و در اصطلاح به معنای [[اتفاق نظر]] [[فقها]] بر امری است. پیشینه اجماع به ماجرای [[خلافت]] بعد از [[پیامبر]]{{صل}} برمی گردد. اجماع نزد علمای [[اهل تسنن]] یکی از [[ادله]] [[استنباط]] [[حکم شرعی]] است، ولی نزد [[امامیه]] از آن نظر [[حجت]] است که کاشف از قول معصوم و یا رضای وی می‌باشد. اجماع منقول، دخولی، کشفی، حدسی و... از اقسام اجماع است. اجماع منقول این است که اجماع علمای پیشین [[کشف]] و برای [[علما]] نقل شود. فقها در برخی مسایل همچون بحث صیغه امر، عام و خاص و... از اجماع بهره برده است.


== معناشناسی ==
== معناشناسی ==
خط ۱۶: خط ۱۸:
طی قرون بعدی، به مرور [[اختلاف]] نظرها کمتر شد و [[عالمان]] [[مذاهب]] مختلف [[اهل سنت]]، با پذیرش [[حجیت اجماع]]، در تعریف جامع و تحکیم مبانی آن، تلاش کردند؛ برای مثال غزالیِ شافعی‌ مذهب [[اجماع]] را اتفاق امت [[محمد]]{{صل}} بر امری از امور [[دین]] دانسته است<ref>غزالی، المستصفی، ۱۳۷، ۱۴۳ و ۱۴۶.</ref>. [[فخر رازی]] و برخی دیگر اجماع را [[اتفاق]] [[اهل حل و عقد]] از [[امت]] محمد{{صل}} دانسته‌اند<ref>فخر رازی، المحصول، ۴/۲۰؛ آمدی، الاحکام فی اصول الاحکام، ۱/۱۹۶.</ref>. مراد آنان از اهل حل و عقد، مجتهدانِ اهل حل و عقد بوده است<ref>فخر رازی، المحصول، ۴/۲۰.</ref>؛ چنان‌که حاجبی آن را اتفاق [[مجتهدان]] امت در عصری از عصرها می‌داند<ref> حائری یزدی، درر الفوائد، ۳۷۱.</ref>. گروهی از اهل سنت با توجه به پراکندگی [[علما]] در مناطق مختلف [[جهان]]، در امکان تحصیل اجماعِ این گروه از [[امت اسلامی]] و اطلاع بر تحقق آن تشکیک کرده‌اند<ref>ابن‌حزم، الاحکام فی اصول الاحکام، ۴/۵۰۹-۵۱۵.</ref> و تنها اجماع ممکن را، اجماع صحابه دانسته‌اند<ref>فخر رازی، المحصول، ۴/۱۷۷؛  شوکانی، ارشاد الفحول، ۸۱-۸۲.</ref>.
طی قرون بعدی، به مرور [[اختلاف]] نظرها کمتر شد و [[عالمان]] [[مذاهب]] مختلف [[اهل سنت]]، با پذیرش [[حجیت اجماع]]، در تعریف جامع و تحکیم مبانی آن، تلاش کردند؛ برای مثال غزالیِ شافعی‌ مذهب [[اجماع]] را اتفاق امت [[محمد]]{{صل}} بر امری از امور [[دین]] دانسته است<ref>غزالی، المستصفی، ۱۳۷، ۱۴۳ و ۱۴۶.</ref>. [[فخر رازی]] و برخی دیگر اجماع را [[اتفاق]] [[اهل حل و عقد]] از [[امت]] محمد{{صل}} دانسته‌اند<ref>فخر رازی، المحصول، ۴/۲۰؛ آمدی، الاحکام فی اصول الاحکام، ۱/۱۹۶.</ref>. مراد آنان از اهل حل و عقد، مجتهدانِ اهل حل و عقد بوده است<ref>فخر رازی، المحصول، ۴/۲۰.</ref>؛ چنان‌که حاجبی آن را اتفاق [[مجتهدان]] امت در عصری از عصرها می‌داند<ref> حائری یزدی، درر الفوائد، ۳۷۱.</ref>. گروهی از اهل سنت با توجه به پراکندگی [[علما]] در مناطق مختلف [[جهان]]، در امکان تحصیل اجماعِ این گروه از [[امت اسلامی]] و اطلاع بر تحقق آن تشکیک کرده‌اند<ref>ابن‌حزم، الاحکام فی اصول الاحکام، ۴/۵۰۹-۵۱۵.</ref> و تنها اجماع ممکن را، اجماع صحابه دانسته‌اند<ref>فخر رازی، المحصول، ۴/۱۷۷؛  شوکانی، ارشاد الفحول، ۸۱-۸۲.</ref>.


امام‌ خمینی در تحلیل دگرگونی‌های تعریف اجماع نزد اهل سنت، می‌گوید تعریف غزالی ناظر به روایت نبوی{{صل}} است<ref>امام‌ خمینی، انوار الهدایه، ۱/۲۵۴.</ref در این [[روایت]] آمده است [[امت پیامبر]]{{صل}} بر [[ضلالت]] و [[گمراهی]] [[اجتماع]] نخواهند کرد<ref>ابن‌ماجه، سنن، ۲/۱۳۰۳؛ متقی هندی، کنز العمال، ۱/۱۸۰.</ref>. قریب به همین مضمون، [[روایات]] دیگری نیز وجود دارد<ref>ابن‌ابی‌شیبه، المصنف فی الاحادیث و الآثار، ۸/۶۷۲.</ref> که به نوعی بر مصونیت امت از گمراهی و بر حجیت قول و فعل امت اسلامی و اجماع آنان دلالت می‌کنند<ref>آمدی، الاحکام فی اصول الاحکام، ۱/۱۸۶.</ref>. صرف نظر از چگونگی سند و دلالت این روایات، خود اهل سنت به این روایات اشکال کرده‌اند و تحقق چنین [[اجماعی]] را مشکل، بلکه منتهی به عدم انعقاد اجماع تا [[روز قیامت]] دانسته‌اند<ref>آمدی، الاحکام فی اصول الاحکام، ۱/۱۹۵.</ref>. امام‌ خمینی تصریح می‌کند [[فخر رازی]] و دیگران پس از مشاهده اینکه چنین [[اجماعی]] در توجیه امر [[خلافت]] پس از [[پیامبر]]{{صل}} کارایی ندارد، از آن عدول کردند و [[اتفاق]] [[اهل حل و عقد]] از [[امت]] محمد{{صل}} را مطرح کردند؛ علاوه بر آنکه در امر خلافت پس از پیامبر{{صل}} به سبب [[مخالفت]] بسیاری از [[صحابه]] از اهل حل و عقد، چنین اجماعی نیز تحقق پیدا نکرد<ref>امام‌ خمینی، انوار الهدایه، ۱/۲۵۴؛ امام‌ خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۱۳۷.</ref>.
امام‌ خمینی در تحلیل دگرگونی‌های تعریف اجماع نزد اهل سنت، می‌گوید تعریف غزالی ناظر به روایت نبوی{{صل}} است<ref>امام‌ خمینی، انوار الهدایه، ۱/۲۵۴.</ref> در این [[روایت]] آمده است [[امت پیامبر]]{{صل}} بر [[ضلالت]] و [[گمراهی]] [[اجتماع]] نخواهند کرد<ref>ابن‌ماجه، سنن، ۲/۱۳۰۳؛ متقی هندی، کنز العمال، ۱/۱۸۰.</ref>. قریب به همین مضمون، [[روایات]] دیگری نیز وجود دارد<ref>ابن‌ابی‌شیبه، المصنف فی الاحادیث و الآثار، ۸/۶۷۲.</ref> که به نوعی بر مصونیت امت از گمراهی و بر حجیت قول و فعل امت اسلامی و اجماع آنان دلالت می‌کنند<ref>آمدی، الاحکام فی اصول الاحکام، ۱/۱۸۶.</ref>. صرف نظر از چگونگی سند و دلالت این روایات، خود اهل سنت به این روایات اشکال کرده‌اند و تحقق چنین [[اجماعی]] را مشکل، بلکه منتهی به عدم انعقاد اجماع تا [[روز قیامت]] دانسته‌اند<ref>آمدی، الاحکام فی اصول الاحکام، ۱/۱۹۵.</ref>. امام‌ خمینی تصریح می‌کند [[فخر رازی]] و دیگران پس از مشاهده اینکه چنین [[اجماعی]] در توجیه امر [[خلافت]] پس از [[پیامبر]]{{صل}} کارایی ندارد، از آن عدول کردند و [[اتفاق]] [[اهل حل و عقد]] از [[امت]] محمد{{صل}} را مطرح کردند؛ علاوه بر آنکه در امر خلافت پس از پیامبر{{صل}} به سبب [[مخالفت]] بسیاری از [[صحابه]] از اهل حل و عقد، چنین اجماعی نیز تحقق پیدا نکرد<ref>امام‌ خمینی، انوار الهدایه، ۱/۲۵۴؛ امام‌ خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۱۳۷.</ref>.


در میان [[امامیه]]، علاوه بر اینکه در برخی از [[روایات]]<ref>ابن‌ شعبه، تحف العقول، ۴۰۷.</ref> به [[اجماع]] اشاره شده، تمسک به آن در کلمات برخی از [[اصحاب ائمه]]{{ع}} نیز دیده می‌شود<ref>طبرسی، الاحتجاج، ۲/۱۴۷.</ref>؛ حتی به برخی از آنان نسبت داده شده [[معتقد]] به [[حجیت اجماع]] بوده‌اند.<ref>وحید بهبهانی، الرسائل، ۲۷۱.</ref> محدثان نیز از اجماع[[سخن]] گفته‌اند<ref> کلینی، الکافی، ۶/۷۰.</ref>؛ اما [[شیخ مفید]] در قرن پنجم از نخستین فقیهانی است که به نظریه‌پردازی در باب حجیت اجماع پرداخته و با خدشه در حجیت ذاتی آن، منشا حجیت اجماع نزد [[شیعه]] را وجود قول معصوم{{ع}} در میان آرای اجماع‌کنندگان دانسته است<ref>مفید، اوائل المقالات، ۱۲۱.</ref>. پس از وی [[سید مرتضی]] از اجماع و حجیت آن بحث کرده است<ref>سید مرتضی، الذریعه، ۲/۶۲۶.</ref>. دیگر علمای امامیه نیز از اجماع بحث کرده‌اند. آنان هرچند تعریف‌هایی نزدیک به تعریف‌های [[اهل سنت]] ذکر کرده‌اند، مانند [[اجماع امت]] [[محمد]]{{صل}} <ref>حلی، علامه، مبادی الوصول، ۱۹۲.</ref> یا اتفاق [[مجتهدان]] امت محمد{{صل}} بر حکمی<ref>شهید ثانی، تمهید القواعد، ۲۵۱.</ref>، اما ملاکِ اجماع، نزد امامیه با اجماع نزد اهل سنت، فرق اساسی دارد<ref>حلی، محقق، معارج الاصول، ۱۸۰-۱۸۱؛ کاظمی، کشف القناع، ۱۶-۱۸.</ref>.
در میان [[امامیه]]، علاوه بر اینکه در برخی از [[روایات]]<ref>ابن‌ شعبه، تحف العقول، ۴۰۷.</ref> به [[اجماع]] اشاره شده، تمسک به آن در کلمات برخی از [[اصحاب ائمه]]{{ع}} نیز دیده می‌شود<ref>طبرسی، الاحتجاج، ۲/۱۴۷.</ref>؛ حتی به برخی از آنان نسبت داده شده [[معتقد]] به [[حجیت اجماع]] بوده‌اند.<ref>وحید بهبهانی، الرسائل، ۲۷۱.</ref> محدثان نیز از اجماع[[سخن]] گفته‌اند<ref> کلینی، الکافی، ۶/۷۰.</ref>؛ اما [[شیخ مفید]] در قرن پنجم از نخستین فقیهانی است که به نظریه‌پردازی در باب حجیت اجماع پرداخته و با خدشه در حجیت ذاتی آن، منشا حجیت اجماع نزد [[شیعه]] را وجود قول معصوم{{ع}} در میان آرای اجماع‌کنندگان دانسته است<ref>مفید، اوائل المقالات، ۱۲۱.</ref>. پس از وی [[سید مرتضی]] از اجماع و حجیت آن بحث کرده است<ref>سید مرتضی، الذریعه، ۲/۶۲۶.</ref>. دیگر علمای امامیه نیز از اجماع بحث کرده‌اند. آنان هرچند تعریف‌هایی نزدیک به تعریف‌های [[اهل سنت]] ذکر کرده‌اند، مانند اجماع امت [[محمد]]{{صل}} <ref>حلی، علامه، مبادی الوصول، ۱۹۲.</ref> یا اتفاق [[مجتهدان]] امت محمد{{صل}} بر حکمی<ref>شهید ثانی، تمهید القواعد، ۲۵۱.</ref>، اما ملاکِ اجماع، نزد امامیه با اجماع نزد اهل سنت، فرق اساسی دارد<ref>حلی، محقق، معارج الاصول، ۱۸۰-۱۸۱؛ کاظمی، کشف القناع، ۱۶-۱۸.</ref>.


در کنار اقبال علمای اصولی به اجماع و تحکیم مبانی آن، در قرن یازدهم با ظهور [[اخباری‌گری]]، در حجیت اجماع مناقشه شد<ref>وحید بهبهانی، الفوائد، ۴۲۷.</ref>. بعضی از علمای اخباری حجیت اجماع را [[پیروی]] از اهل سنت دانستند که ریشه در [[کتاب و سنت]] ندارد<ref>بحرانی، الحدائق الناضره، ۱/۳۵-۴۰.</ref>. با افول جریان [[اخباری‌گری]]، [[اصول فقه]] [[رشد]] و گسترش یافت و در کنار آن بحث از [[اجماع]] و تحکیم مبانی آن رونق گرفت. پس از این دوران بحث از [[حجیت اجماع]] در بیشتر کتاب‌های اصولی [[شیعه]] دیده می‌شود و آرا و مبانی مختلفی پدیدار گشته است<ref>کاظمی، کشف القناع، ۲۲۷-۲۳۱.</ref>. در کتاب‌های [[فقهی]] نخستین<ref>مفید، المقنعه، ۶۸۷؛ طوسی، الخلاف، ۱/۳۲۱ و ۴۴۳.</ref> تا دوره‌های متاخر<ref> نجفی، جواهر الکلام، ۳/۲ و ۲۵.</ref> نیز تمسک به اجماع دیده می‌شود.
در کنار اقبال علمای اصولی به اجماع و تحکیم مبانی آن، در قرن یازدهم با ظهور [[اخباری‌گری]]، در حجیت اجماع مناقشه شد<ref>وحید بهبهانی، الفوائد، ۴۲۷.</ref>. بعضی از علمای اخباری حجیت اجماع را [[پیروی]] از اهل سنت دانستند که ریشه در [[کتاب و سنت]] ندارد<ref>بحرانی، الحدائق الناضره، ۱/۳۵-۴۰.</ref>. با افول جریان [[اخباری‌گری]]، [[اصول فقه]] [[رشد]] و گسترش یافت و در کنار آن بحث از [[اجماع]] و تحکیم مبانی آن رونق گرفت. پس از این دوران بحث از [[حجیت اجماع]] در بیشتر کتاب‌های اصولی [[شیعه]] دیده می‌شود و آرا و مبانی مختلفی پدیدار گشته است<ref>کاظمی، کشف القناع، ۲۲۷-۲۳۱.</ref>. در کتاب‌های [[فقهی]] نخستین<ref>مفید، المقنعه، ۶۸۷؛ طوسی، الخلاف، ۱/۳۲۱ و ۴۴۳.</ref> تا دوره‌های متاخر<ref> نجفی، جواهر الکلام، ۳/۲ و ۲۵.</ref> نیز تمسک به اجماع دیده می‌شود.
۱۱۷٬۳۴۴

ویرایش