الگو:صفحهٔ اصلی/مدخل برگزیده: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱: خط ۱:
'''[[کربلا|کربلا]] ''' [[شهر]] مقدسی در سرزمین [[عراق]] است که مدفن [[امام حسین]] {{ع}} در آنجاست، سرزمینی در نزدیکی رود [[فرات]]. کربلا سمبل [[ایثار]] و جانبازی و [[شهادت‌طلبی]] و [[شوق]] و شور حماسی شناخته شده است و در طول [[تاریخ]] نیز، کانون عشق‌های [[برتر]] بوده و همچون مغناطیسی، دل‌های [[مشتاق]] و شیدای [[معرفت]] را به سوی خود کشیده است. در [[روایات]] آمده است که [[سید الشهدا]] {{ع}} نواحی اطراف [[قبر]] خویش را از [[اهل]] [[نینوا]] و غاضریّه به مبلغ شصت هزار [[درهم]] خریداری کرد و به خود آنان [[صدقه]] داد و با آنان شرط کرد که [[مردم]] را به جایگاه قبرش [[راهنمایی]] کنند و هر که را به [[زیارت]] آن حضرت آید، سه روز مهمان نمایند و [[پذیرایی]] کنند.
'''[[قاسم بن حسن بن علی بن ابی‌طالب|قاسم بن الحسن]] ''' در سال ۴۷ه‍.ق در [[مدینه منوره]] دیده به [[جهان]] گشود و در سن دو سالگی پدر گرامی‌اش امام حسن مجتبی {{ع}} را از دست داد و [[یتیم]] شد، از آن پس تا هنگام [[شهادت]] در دامان پُر [[عطوفت]] عموی ارجمند خود [[حضرت اباعبدالله الحسین]] {{ع}} پرورش یافت. قاسم در [[واقعه عاشورا]] و به هنگام شهادت در سن نوجوانی بود و به حد [[بلوغ]] نرسیده بود؛ زیرا در سن سیزده چهارده سالگی بوده است.


کربلا ترکیب «کرب» و «ال» ساخته شده است، یعنی [[حرم]] [[الله]]، یا [[مقدّس]] [[الله]]؛ [[بلا]] هم به معنای [[رنج]] و محنت و گرفتاری است، هم به معنای [[آزمایش]] و [[امتحان]]. کربلا آمیخته‌ای از عظیم‌ترین [[رنج‌ها]] و محنت‌ها بود و هم بزرگترین [[آزمایش]] [[تاریخی]] برای [[اهل حق]] و [[باطل]]، تا موضع خویش را مشخص سازند.  
مورخان از [[امام سجاد]] {{ع}} نقل کرده‌اند که: «شب عاشورا پدرم خطبه‌ای خواند و به همه [[یاران]] و [[جوانان]] [[بنی هاشم]] فرمود، فردا من و همه شما کشته خواهیم شد و سپس به همه یاران و بستگان اجازه مرخصی داد تا از [[تاریکی]] شب استفاده کنند و بروند. اما هر کدام از [[اصحاب]] و بستگان برخاستند و [[اعلان]] [[وفاداری]] کردند و گفتند ما تو را ترک نمی‌کنیم تا کشته شویم»<ref>خطبه امام {{ع}} را در ترجمه حضرت عباس قمر بنی هاشم و مسلم بن عوسجه و حبیب بن مظاهر و اعلام وفاداری آنان را در همین اثر در ترجمه هر کدام ذکر کرده‌ایم.</ref>.


[[امام حسین]] {{ع}} وقتی در سال ۶۱ هجری به [[دعوت]] [[مردم کوفه]] و برای [[مبارزه]] با [[حکومت]] [[یزید]]، عازم این [[شهر]] بود، پیش از رسیدن به [[کوفه]]، در این سرزمین در محاصره نیروهای یزیدی قرار گرفت و خود و [[یاران]] و فرزندانش به [[شهادت]] رسیدند. از آن پس، کربلا مورد توجه و [[زیارت]] [[شیعیان]] قرار گرفت و شهری آباد گشت و به مرور زمان، بزرگان و [[عالمان]] و [[فقیهان]] از این [[شهر]] برخاستند.
در پی این [[خطبه]] و [[اعلان]] [[وفاداری]] [[اصحاب]] و [[نزدیکان]]، طبق نقل [[شیخ عباس قمی]]، حضرت قاسم ـ که در سن نوجوانی بود و هنوز به حد [[بلوغ]] نرسیده بود پنداشت که افتخار [[شهادت]] از آنِ مردان و بزرگسالان است و شامل نوجوانان نمی‌شود، از این رو ـ خدمت عموی گرامی‌اش [[حضرت حسین]] {{ع}} عرض کرد: «آیا من هم فردا جزء کشته شدگانم»؛ [[امام]] {{ع}} از او پرسید: «پسرم، [[مرگ]] در نزد تو چگونه است؟» قاسم عرض کرد: «ای عموجان، مرگ برای من از عسل شیرین‌تر است». سپس حضرت به او فرمود: «عمویت به فدایت، آری تو هم پس از ابتلا به بلایی بزرگ کشته خواهی شد و پسر کوچکم [[عبدالله]] (شیرخواره) هم کشته می‌‌شود، بعد گفت: عمو [[جان]] کار به آنجا می‌‌رسد که کودک شیرخوار را بکشند؟، فرمود: آری».


برای [[زیارت]] هیچ امامی، به اندازه [[زیارت]] [[امام حسین|حسین بن علی]] {{ع}} در کربلا تأکید نشده است. حتی برای [[زیارت]] [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} هم آن همه سفارش و [[دستور]] نیست. گاهی در [[روایات]]، [[زیارت]] کربلا، از [[زیارت]] کعبه هم [[برتر]] و بالاتر به حساب آمده است و برای [[زیارت]] [[امام حسین|سیدالشهدا]] {{ع}}، پاداشی برابر ده‌ها و صدها [[حج]] و [[عمره]] بیان شده است.  
[[روز عاشورا]] پس از شهادت [[علی اکبر]]، قاسم چون امام {{ع}} را تنها و بی‌یاور دید خدمت عمو رسید تا از او اجازه میدان بگیرد، اما حضرت چون او را نوجوان و در حدی که در صحنه [[کارزار]] به نبرد بپردازد ندید؛ لذا به او [[اذن میدان]] نداد، اما قاسم اصرار ورزید تا از عمو [[اذن]] گرفت و راهی میدان شد.


<div class="mainpage_box_more">[[کربلا|ادامه]]</div>
راوی گوید: چون گرد و غبار میدان فرو نشست، [[امام حسین]] {{ع}} را دیدم که بالای سر قاسم ایستاده و قاسم پاهای خود را به [[زمین]] می‌‌کشد و آخرین لحظات [[عمر]] را می‌‌گذراند، [[امام]] {{ع}} که از این حالت فرزند [[برادر]] سخت ناراحت بود در حق دشمن [[نفرین]] کرد و چنین فرمود: «از [[رحمت خدا]] دور باشند مردمی که تو را کشتند و [[دشمن]] آنها [[روز قیامت]]، جد توست.
 
آنگاه امام {{ع}} پیکر بی‌جان و لگدکوب شده قاسم را به سینه گرفت و از میدان [[نبرد]] بیرون برد و کنار کشته فرزندش [[علی اکبر]] و سایر شهدای [[بنی هاشم]] قرار داد.
 
<div class="mainpage_box_more">[[قاسم بن حسن بن علی بن ابی‌طالب|ادامه]]</div>
۱۱۲٬۶۳۷

ویرایش