جز
جایگزینی متن - 'حنظله' به 'حنظله'
(←منابع) |
جز (جایگزینی متن - 'حنظله' به 'حنظله') |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
ابوک جواد لایشق غباره و انت جواد ما تعذر بالعلل | ابوک جواد لایشق غباره و انت جواد ما تعذر بالعلل | ||
فان تتقوا شرا فمثلکم اتقی و ان تفعلوا خیرة فمثلکم فعل}}؛تاریخ الممدینه، ابن شبه، ج۳، ص۱۰۵۹؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۰۵۸.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[عدی بن حاتم (مقاله)|مقاله «عدی بن حاتم»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۶ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۶، ص۲۵۹-۲۶۱.</ref> | فان تتقوا شرا فمثلکم اتقی و ان تفعلوا خیرة فمثلکم فعل}}؛تاریخ الممدینه، ابن شبه، ج۳، ص۱۰۵۹؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۰۵۸.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[عدی بن حاتم (مقاله)|مقاله «عدی بن حاتم»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۶ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۶، ص۲۵۹-۲۶۱.</ref> | ||
==[[اتهام]] به عدی در ترک [[کوفه]]!== | |||
در کتاب [[الغارات]] در خبری از [[مغیره ضَبّی]] آمده است: [[عدی بن حاتم]] کوفه را ترک کرد. [[مغیرة بن ضبی]] گوید: عدی بن حاتم، [[جریر بن عبدالله بجلی]] و [[حنظلۀ کاتب]] از [[مردم کوفه]] از نزد علی به «[[قرقیسیا]]» رفتند و گفتند: ما در شهری که از [[عثمان]] [[بدگویی]] شود نمیمانیم<ref>الغارات (یک جلدی)، ص۳۸۱.</ref>. این گزارش را بدون تفاوت، [[ابن جوزی]] از مغیره ضبی نقل کرده است<ref>ابنجوزی، المنتظم، ج۶، ص۷۹.</ref>. | |||
متاسفانه این ادعا در برخی نشریات هم بازتاب یافته است، بدون این که در [[صحت]] و سقم آن دقت شود. آیا این مطلب درست است؟ آیا معنای [[بصیرت]] داشتن یعنی [[حضرت علی]]{{ع}} به جهت [[اعتقاد]] به عثمان ترک شود؟ | |||
===پاسخِ اتهام=== | |||
این ادعا از نظر سند و نیز محتوا نادرست است. | |||
# '''[[نقد سندی]]:''' در پاسخ از این اتهام میتوان گفت [[راوی]]، مغیره ضبی، غیر قابل [[اعتماد]] و [[تدلیس]] کننده است. | |||
##[[عجلی]] دربارۀ وی گوید: [[مغیرة بن مقسم ضبی]]، از دو چشم [[نابینا]] بود. مردی [[کوفی]] و [[ثقه]] و از [[اصحاب]] فقهای ابراهیم ([[نخعی]]) و طرف دار عثمان بود. او خبر مرسل از ابراهیم نقل میکرد و در سال ۱۳۶ درگذشت<ref>معرفة الثّقات، ج۲، ص۲۹۳. نَبیذ: شراب خُرما.</ref>. او آن قدر نَبیذ میخورد، که گوشهایش سرخ میشد <ref>وکیع، أخبار القضاة، ج۳، ص۱۱۱.</ref>. [[احمد حنبل]] گوید: محتوای تمام [[احادیث]] [[مغیرة بن مقسم]]، همه اشکال دارد<ref>ابن ابیحاتم، الجرح و التعدیل، ج۸، ص۲۲۸: حدیث مغیرة بن مقسم مدخول عامة.</ref>. بنابراین سخن وی اعتبار ندارد؛ زیرا او [[مدلس]] بوده<ref>ابن حبان، الثّقات، ج۷، ص۴۶۴: و کان مُدَلّساً.</ref> و برابر گزارش آمده سعی کرده طرفداری از عثمان کند و عدی بن حاتم را جزو طرفداران [[عثمان بن عفان]] معرفی کند. | |||
##[[ابن ابی الحدید]] که بسیاری از گزارشهای الغارات را نقل کرده، در این مورد فقط نام حنظله و [[جریر]] را آورده که به جهت شتم عثمان، کوفه را ترک کردند<ref>ابنابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۹۳.</ref>. و خبری از نام عدی نیست؛ شاید در نسخۀ وی نام عدی نبوده و یا چون گزارش را نادرست میدانسته، نقل نکرده است. | |||
#'''نقد محتوایی:''' این ادعا که [[عدی بن حاتم]] به جهت [[بدگویی]] از [[عثمان]] در [[کوفه]]، آن [[شهر]] را ترک کرده و به [[قرقیسیا]] رفته درست نیست. و با [[اعتقاد]] عدی در بارۀ عثمان، به چند دلیل ناسازگار است: | |||
۱. عدی مخالف عثمان: اوّلین دلیل این که عدی نه تنها طرف دار عثمان نبود بلکه جزو مخالفان سرسخت او بود<ref> ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۵۹: {{عربی|و کانَ مِنْ أشدّ النّاسَ عَلی عُثمانَ و مِنْ أشدّهم جهاداً مَعَ علی}}.</ref>؛ به گونهای که هنگام [[مرگ عثمان]] سخنی گفت که به صورت مَثَل درآمد: «در کشتن عثمان، بزی باد در نمیکند»<ref>{{عربی|لاتحبق به عنز}}؛ تاج العروس من جواهر القاموس، ج۱۳، ص۶۶.</ref>. یعنی هیچ کس از [[مرگ]] وی ناراحت نیست. همین مَثَل را به صورتهای دیگری هم نقل کردهاند<ref>عسکری، جمهرة الأمثال، ج۲، ص۳۱۴: {{عربی|لا ینتطح فیها عنزان}}.</ref>. [[میدانی]] مینویسد: در این امر حتی بز مادۀ یک سال باد در نمیکند.<ref>{{عربی|لاتحبق فی هذا الأرض عناق حولیة}} «حبق» به معنای گیاه خوشبو، مانند پونه است؛ و «عناق» بزغالۀ ماده زیر یکسال است و «حولیه» هم تأکید بر ماده بودن و یکساله بودن آن است.</ref> | |||
یعنی واکنش نشان نمیدهد. وقتی یک چشم عدی در [[جمل]] [[کور]]، و پسرش «[[طریف]]» در [[صفّین]] کشته شد، به عدی گفتند: تو چنان گفتی: اکنون دیدی که برای مرگ عثمان چه بر سرت آمد. پاسخ داد: [[امر]] بر اکثر [[مردم]] مشتبه شد و بویی در آمد<ref>میدانی، مجمع الأمثال، ج۲، ص۱۷۵: {{عربی|بلی واللّه التَبَسَ الأعْظَم قَدْ حَبِقَ فیهِ}}.</ref>. | |||
حتی [[معاویه]]، نامهای تهدیدآمیز دربارۀ [[قتل عثمان]] به عدی نوشت که شاید اشاره به همین مَثَل باشد. او نوشت [[سرزنش]] تو فراموش نمیشود. [[نامه]] را عدی نشان [[حضرت علی]]{{ع}} داد و بعد به آن پاسخ داد<ref>جاحظ، البیان و التّبیین، تحقیق حسن سندوبی، ج۲، ص۲۲۰؛ علی احمدی، مواقف الشّیعه، ج۳، ص۱۷۸.</ref>. | |||
پس چگونه مغیره ضبی، چنین فردی را طرفدار [[عثمان]] دانسته است؟ | |||
۲. فرار [[عدی بن عمیره]] و [[کندیان]] به [[شام]]: دلیل دوم این است که مغیره ضبی در این جا [[تدلیس]] کرده و به [[دروغ]] یا [[اشتباه]] این نسبت را به ابن حاتم داده است؛ زیرا فردی عدی نام، به [[معاویه]] پیوسته است اما او ابن حاتم نبوده است. این مغیره ضبی است که او را، [[عدی بن حاتم]] معرفی کرده است، درحالی که شخصی که [[کوفه]] را به جهت [[بدگویی]] از عثمان ترک کرده، [[عدی بن عمیرة بن فروه کِندی]] بوده است. وی مدعی شد در شهری که از عثمان بدگویی شود، نمیمانم. و به معاویه پیوست<ref>ابناثیر، أسدالغابه، دارالفکر، ج۳، ص۵۱۱.</ref>. | |||
[[ابنکلبی]] دربارۀ وی و قومش مینویسد: وقتی [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} وارد کوفه شد، [[یاران]] حضرت از [[عثمان بن عفان]] [[انتقاد]] میکردند. بنو ارقم گفتند: ما در شهری که عثمان [[دشنام]] داده شود نمیمانیم. آنان به جزیره رفتند و بعد به [[رُها]] و جمعی از کنده هم با آنان آنجا رفتند. ازجمله [[فرزندان]] [[احمر بن عمرو]] و برخی از فرزندان [[حارث بن عدی]] و بنو اجذم از فرزندان [[حجر بن وهب]] آنان بر معاویه وارد شدند. معاویه گفت: اینها جمع بزرگی از کنده هستند که بر من وارد شدهاند و مخالف علی هستند. وقتی از [[اهل عراق]] گروهی بر او وارد میشد، آنان را نخست در جزیره قرار میداد؛ از [[ترس]] این که مبادا [[شامیان]] را [[فاسد]] کنند. آنان را به [[نصیبین]] میفرستاد و زمینهایی به آنان میبخشید. بعد به آنها مینوشت: من از عقربهای آنجا بر شما میترسم! سپس آنان را به رها میبرد و [[زمین]] میداد. این جمع همراه معاویه در [[صفّین]] بودند و دست [[عدی بن عمیرة بن فروة بن فزارة بن ارقم]] آسیب دید. آخرین شخصی که از این [[قبیله]] به معاویه پیوست، [[عرس بن قیس بن سعد بن ارقم]] بود. بعد میافزاید: وی به حکومتهایی دست یافت و [[والی جزیره]] گردید<ref>ابنکلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ص۱۴۹.</ref>. | |||
[[ابن اثیر]] در گزارشی مشابه مینویسد: او در رها مرد<ref>ابن اثیر، أسدالغابه، دارالفکر، ج۳، ص۵۱۳. </ref>. منظور [[ابنکلبی]] این است که [[عدی بن عمیره]] به [[حکومت]] رسید. این نکته در منابع دیگر آمده است. در کتاب محبر جریان رفتن وی به جزیره را آورده است<ref>بغدادی، المحبر، ص۲۹۵.</ref>. | |||
[[بلاذری]] گوید: [[سلیمان بن عبدالملک]]، عدی بن عدی بن عمیره را بر [[ارمنستان]] گمارد عدی بن عمیره کِندی از کسانی است که به [[رقه]] رفت و از علی{{ع}} جدا شد سپس او را [[عمر بن عبدالعزیز]] بر آنجا گمارد و او صاحب [[نهر]] بیلقان<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ص۲۰۸؛ ابنقدامه، الخراج وصناعة الکتابه، ص۳۳۰.</ref> به نام نهر عدی است<ref>عصفری، تاریخ خلیفه بن خیاط، ص۲۴۶.</ref>. | |||
[[ابن حبّان]] در [[ثقات]] نَسَب وی را آورده و مینویسد: عدی بن عمیره کندی دارای صحبت است و او را [[عدی بن عمیرة بن فروه]] دانسته و نسبش را به [[ثور بن مرتع]] میرساند که کنده نامیده میشود و مادرش «کبشه» است. عدی به جزیره رفت و در آنجا مرد<ref>ابنحبان، الثّقات، ج۳، ص۳۱۷؛ ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴۰، ص۱۵۲.</ref>. | |||
عدی بن عمیره را از [[صحابه]] دانسته و این [[حدیث]] را از او نقل کردهاند: ای [[مردم]]! کسی را که از شما بر کاری بگماریم ولی از ما سوزنِ خیاطی و بیشتر از آن را پنهان سازد، پس [[غلول]] و [[خیانت]] کرده و [[روز قیامت]] باید پاسخ گو باشد.<ref>{{عربی|أَیهَا الناس مَنِ اسْتَعْمَلْنَاهُ مِنْکُمْ علی عَمَلٍ فَکَتَمَنَا مِخْیَطًا فما فَوْقَهُ فَهُوَ غُلٌّ یأْتِی بِهِ یوم الْقِیامَةِ}}؛ طبرانی، معجم الکبیر، ج۱۷، ص۱۰۶؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۶۰.</ref> | |||
[[ابن کلبی]] در ادامه میگوید: عدی، مردی عابدپیشه و [[فقیه]] بود و [[امارت]] جزیره، ارمنستان و [[آذربایجان]] را از سوی [[سلیمان بن عبدالملک]] پذیرفت<ref>ابنکلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ص۱۵۰.</ref>. به نظر میرسد آنچه ابن کلبی گفته مربوط به عدی بن عدی بن عمیره است که این سِمتها را عهدهدار بوده است. احتمال دارد در نسخۀ فعلی و موجود کتاب [[ابنکلبی]] نام عدیِّ فرزند، افتاده؛ زیرا وی در ادامه افراد این [[قبیله]] را معرفی میکند. | |||
[[ابن عساکر]] همین گزارش را دقیق و صحیح نقل کرده و همان سِمتها را برای عدی بن عدی آورده است<ref>ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴۰، ص۱۴۹.</ref>. عدی بن عدی را صاحب [[عمر بن عبدالعزیز]]<ref>عبدالرّزّاق، المصنف، ج۶، ص۲۴۵؛ ابن سعد، طبقات الکبری، چ دار صادر، ج۶، ص۵۵. </ref> و عامل جزیره و [[قاضی]] آنجا برشمردهاند<ref>ابن سعد، طبقات الکبری، چ دار صادر، ج۷، ص۴۸۰.</ref>. عدی بن [[عمیره]] کندی از [[صحابه]] بوده و به نقل [[واقدی]]: در سال چهل درگذشته است<ref>ابنعبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۶۰.</ref>. | |||
بنابراین، [[عدی بن حاتم]] از علی{{ع}} جدا نشد و [[کوفه]] را ترک نکرد، بلکه عدی کندی کوفه را ترک گفت. پس [[مغیره]] در معرفی وی [[تدلیس]] کرده؛ زیرا عدی بن حاتم [[شهرت]] بیشتری داشت. آنچه بیان خواهد شد، این نظریه را [[تأیید]] میکند. | |||
۳. ارتباط و پیوند عدی با علی{{ع}}: مهمترین دلیل بر ردّ این ادعا، علاقۀ [[عدی بن حاتم]]، به علی{{ع}} از [[زمان]] [[رسول]] خداست که به هنگام [[اسلام]] آوردنش بازمیگردد. او پیوند وثیقی از همان زمان با علی داشت و در تمام جنگهای حضرت حاضر بود و حتی فرزندانی از وی در راه علی به [[شهادت]] رسیدند. او را ابنشاذان از کسانی دانسته که به [[ولایت امیرالمؤمنین]] بازگشته است<ref>رجال الکشّی، ص۳۸؛ شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج۳، ص۴۳۰.</ref>. او در جرگۀ مخالفان سرسخت [[عثمان]] و جزو [[یاران]] [[پایدار]] در [[جهاد]] با علی بود<ref> ابن أبیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۵۹.</ref>. [[حدیث]] ۱۱۲، کتاب [[عقدالنّضید]]، نظر عدی دربارۀ [[امام علی]] است. در آغاز خبری که عدی و یارانش را جزو [[اصحاب]] [[بصیرت]] و [[شرطةالخمیس]] معرفی میکند، ابن فضال با سند خود به عدی بن حاتم میرساند که گفت: رحمم نیامد بر خلقِ [[خدا]]، مانند رحمم بر [[علی بن ابی طالب]]{{ع}}؛ دیدم او را هنگامی که نزد [[ابوبکر]] آورده شد. وقتی چشمش به [[قبر پیامبر]] افتاد، گفت: {{متن قرآن|ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُوا يَقْتُلُونَنِي}}<ref>«و چون موسی به نزد قومش خشمگین اندوهناک بازگشت گفت: در نبودن من از من بد جانشینی کردید؛ آیا از فرمان پروردگارتان پیش افتادید؟! (این بگفت) و الواح را فرو افکند و سر برادرش را گرفت، به سوی خود میکشید. (برادرش) گفت: ای فرزند مادرم! این قوم مرا ناتوان شمردند و نزدیک بود مرا بکشند پس دشمنان را به سرزنش من برنیانگیز و مرا با گروه ستمبارگان مگمار!» سوره اعراف، آیه ۱۵۰.</ref>. | |||
به علی گفتند: [[بیعت]] کن! گفت: اگر بیعت نکنم! گفتند: تو را میکشیم. گفت: در این صورت بندۀ خدا و [[برادر رسول خدا]]{{صل}} را میکشید. پس آنان بر دست و انگشتان علی{{ع}} مسح کردند، درحالی که بسته بود و نتوانستند آن را باز کنند. و علی{{ع}} شبیه شیر بود. دو ساق دستش مانند دو بازویش سفت بود و بین آنها تفاوتی نبود. وقتی مشتهایش را میبست، کسی توان باز کردنش را نداشت. [[دفاع]] و حملهاش مانند حملۀ درندگان، سخت بود. شانههایش ستبر بود. وقتی قدم میزد، گویا درندهای شیهه (صهیل) میکشید<ref>محمد بن حسن قمی، عقد النّضید، ص۱۶۱.</ref>. | |||
همانند بخشی از این گزارش در کتاب بصائرالدّرجات<ref>صفّار، بصائر الدّرجات، ج۱، ص۲۷۵.</ref>، و دیگر آثار آمده است<ref>طبری، المسترشد فی إمامة علی بن أبی طالب{{ع}}، ص۳۷۷؛ الاختصاص، ص۱۸۶و ص۲۷۵؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب{{ع}}، ج۲، ص۱۱۵ و ۲۴۸؛ طبرسی، الاحتجاج علی أهل اللّجاج، ج۱، ص۸۴.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج4، ص 378 - 384.</ref> | |||
== عدی بن حاتم طائی در [[صفین]] == | == عدی بن حاتم طائی در [[صفین]] == | ||
خط ۴۰: | خط ۸۳: | ||
امام پرسید و همگی پاسخ مثبت دادند. پس علی {{ع}} فرمود: "عدی بن حاتم طائی به پرچمداری از دیگران سزاوارتر است". [[پرچم]] را به او سپردند و [[ریاست]] او بر تمام تیرههای [[قبیله طی]] مسلم شد<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۴، ص۵؛ الکامل، ابن اثیر، ج۳، ص۲۹۲.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[عدی بن حاتم (مقاله)|مقاله «عدی بن حاتم»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۶ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۶، ص۲۶۱-۲۶۲.</ref> | امام پرسید و همگی پاسخ مثبت دادند. پس علی {{ع}} فرمود: "عدی بن حاتم طائی به پرچمداری از دیگران سزاوارتر است". [[پرچم]] را به او سپردند و [[ریاست]] او بر تمام تیرههای [[قبیله طی]] مسلم شد<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۴، ص۵؛ الکامل، ابن اثیر، ج۳، ص۲۹۲.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[عدی بن حاتم (مقاله)|مقاله «عدی بن حاتم»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۶ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۶، ص۲۶۱-۲۶۲.</ref> | ||
==گزارش عدی از خطبۀ حضرت دربارۀ [[بصیرت]]== | |||
[[عدی بن حاتم]] در گزارشی از زندگانی [[امیرالمؤمنین]] میگوید: از علی{{ع}} شنیدم که، در [[نبرد]] [[صفّین]] [[سخنرانی]] میکرد و فرمود: ای [[مردم]]! حرکت کنید بر اساس بصیرت خودتان و بر اساس نورتان بجنگید. و بدانید که شما [تا امروز][[جنگ]] نکردید زیرِ پرچمی که [[هدایت]] گرتر از این [[پرچم]] باشد، و نه هم قومی که گمراهتر از مردم [[شام]] باشد! آیا دستور دارید که [[خدا]] و رسولش را فردا [[ملاقات]] کنید درحالی که از شما [[راضی]] باشند؟ شما همراهِ فرزند [[عموی رسول خدا]]{{صل}} و [[وصیّ]] او و خلیفۀ وی بر امتش میجنگید<ref>{{متن حدیث|أیُّها النّاسُ، امضُوا علَی بَصیرتِکُم، وَ قاتِلُوا علَی نوُرِکُم، وَ اعلَمُوا أنَّکُم لَنْ تُقاتِلوا تَحتَ رایةٍ أهدَی مِن هَذهِ الرّایةِ، و لا ٰ قَوماً أضّلُ مِن أهلِ الشّامِ، ألا تُحِبُّونَ أن تَلقُوا اللهَ وَ رَسُولَهُ غَداً وَ هُما عَنکُم راضِیانِ؟! تُقاتِلُونَ مَعَ ابنِ عَمِّ رسولِ اللهِ{{صل}} و وَصِیهِ وَ خَلیفَتِهِ علَی أُمّتِهِ}}؛ قمی، عقد النّضید والدّر الفرید، ص۱۶۱.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج4، ص 387.</ref> | |||
==اهتمام به بصیرت [[یاران]]== | |||
تأکید بر بصیرت و حرکت بر اساس آن، در موارد مختلف در [[سخنان امیرالمؤمنین]] و طرف دارانشان بارها گزارش شده که بیشترین آن مربوط به [[جنگ صفّین]] است که برخی دچار تردید شده بودند. | |||
#هنگامی که قرآنها را سرِ نیزهها کردند و جمعی از یارانش [[فریب]] خوردند، حضرت سخنرانی کرد:[[قرآن]] سر نیزه کردن [[فریب کاری]] است؛ آنها اجرای قرآن را نمیخواهند؛ زیرا [[اهل قرآن]] نیستند. پس [[تقوای الهی]] پیشه سازید و بر اساس بصیرت خود در [[جنگ]] حرکت کنید. اگر این گونه عمل نکنید، راههای شما متشتّت شود و پشیمان شَوید وقتی که [[پشیمانی]] سودی برای تان ندارد<ref>{{متن حدیث|إِنَّ هَذِهِ خَدِيعَةٌ وَ مَا يُرِيدُ الْقَوْمُ الْقُرْآنَ لِأَنَّهُمْ لَيْسُوا بِأَهْلِ قُرْآنٍ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ امْضُوا عَلَى بَصَائِرِكُمْ فِي قِتَالِهِمْ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا تَفَرَّقَتْ بِكُمُ السُّبُلُ وَ نَدَمْتُمْ حَيْثُ لَا تَنْفَعُكُمُ النَّدَامَةُ}}؛ الارشاد، ج۱، ص۳۱۶؛ راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۲۰۰؛ بحارالانوار، ج۳۳، ص۳۱۱.</ref>. همان گونه که حضرت [[پیش بینی]] کرد پذیرش [[آتش بس]] و [[حکمیّت]] [[قرآن]] توسط [[مردم]] گرچه به [[جنگ]] با [[معاویه]] پایان داد؛ اما پس از آن [[یاران]] حضرت دچار [[تفرقه]] شده به ایشان گفتند: چرا حکمیّت را پذیرفتی! و آنان گروه [[خوارج]] را تشکیل دادند. | |||
#در خطبهای از [[نهج البلاغه]] در بیان ویژگیهای خود، از تعبیر «بَصائر» استفاده کرده است و بیان نموده از [[بصیرت]] خود بهره ببرید:پس با بصیرت و آگاهیتان حرکت کنید، و [[نیّت]] خویش را در [[جهاد با دشمن]] راست بدارید. [[سوگند]] به خدایی که جز او خدایی نیست، من به راه [[حق]] میروم، و دشمنانم بر [[لغزش]] گاه باطلند. میگویم آنچه را میشنوید. و برای خود و شما از [[خدا]] [[آمرزش]] میطلبم<ref>{{متن حدیث|فَانْفُذُوا عَلَى بَصَائِرِكُمْ وَ لْتَصْدُقْ نِيَّاتُكُمْ فِي جِهَادِ عَدُوِّكُمْ فَوَالَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِنِّي لَعَلَى جَادَّةِ الْحَقِّ وَ إِنَّهُمْ لَعَلَى مَزَلَّةِ الْبَاطِلِ أَقُولُ مَا تَسْمَعُونَ وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ لِي وَ لَكُمْ}}؛ نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، ص۳۱۱، خطبه ۱۹۷.</ref>؛ به نظر میرسد این [[خطبه]] نیز دربارۀ آتش بس باشد. به هرحال مربوط به [[نبرد]] [[صفّین]] است. | |||
#برخی [[پیروان]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، از تعبیر بصیرت برای [[تشویق]] افراد به جنگ استفاده کردهاند که شما بر اساس بصیرت خود حرکت کنید. در سخنرانیِ عِکرِشه، دخترِ اطش، این عبارت وجود دارد. او بر معاویه وارد شد و بر وی با عنوان امیرالمؤمنین[[سلام]] کرد. معاویه گفت: الان من امیرالمؤمنین شدم؟ عِکرِشه گفت: آری؛ زیرا علی{{ع}} زنده نیست. معاویه از حضور وی در صفّین که [[شمشیر]] حَمائل میکرد و از علی [[دفاع]] میکرد سخن گفت و در ادامه [[سخنرانی]] این [[زن]] [[شجاع]] را در [[سپاه علی]] نقل کرده که بسیار زیباست. در بخش پایانی آن سخن از بصیرت و تواکل آمده است: پس خدا را خدا را [[بندگان خدا]]! در [[دین خدا]] در نظر بگیرید و برحذر باشید از تواکل و واگذاری امور به دیگران؛ زیرا این دست گیرۀ [[اسلام]] را درهم میشکند و [[نور]] [[حق]] را خاموش مینماید. این [[نبرد]]، جنگِ بدرِ کوچک و عقبۀ دیگری است. ای گروه [[مهاجرین]] و [[انصار]]! بر اساس [[بصیرت]] خود حرکت کنید و بر تصمیم خود [[پایداری]] ورزید و گویا شما را فردا میبینم که [[اهل]] شما را [[ملاقات]] کردهاید که مانند الاغهای عَرعَرکننده که آب میخورند، مانند آب خوردنِ شتر. | |||
ای [[مردم]]! جانهای خودتان را [[حفظ]] کنید. به شما ضرر نمیزند کسی که [[گمراه]] شود؛ اگر شما در [[راه هدایت]] باشید. کسی که وارد [[بهشت]] شود، محزون نمیشود، و پیر نمیشود کسی که ساکن آن باشد، و نمیمیرد کسی که وارد آن بشود. آن را به خانهای خریده است که نعمتهایش دوام ندارد و غمهایش نابود نمیشود. و مردمی با بصیرت در [[دین]] باشید که در [[حقّ]] خود، [[حمایت]] میشوید. | |||
به [[درستی]] که [[معاویه]] به شما [[هجوم]] آورد با افراد ناآگاهِ [[عرب]]؛ کسانی که [[ایمان]] را نمیفهمند و [[رحمت]] را نمیشناسند. آنان را به [[باطل]] خواند، آنها نیز [[اجابت]] کردند. آنان را به [[دنیا]] خواند، پاسخ مثبت دادند<ref>قلقشندی، صبح الأعشی فی صناعة الإنشاء، ج۱، ص۳۰۰؛ ضبی، أخبار الوافدات من النّساء علی معاویه، ص۳۷؛ ابنعبد ربه، عقدالفرید، چ دارالکتب العلمیه، ج۱، ص۳۵۱؛ ابنطیفور، بلاغات النّساء، ص۱۰۳، متن از ضبی: {{عربی|أیّها الناس! علیکم أنفُسکم لا یضُرُّکُم من ضَلّ إذَا اهتَدَیْتُم. إنّ الجنَّة لا یَحْزُنُ من قَطْنَها، و لا یَهْرِمُ مَن سَکَنها، و لایَموتُ من دَخَلَها؛ فابتاعُوها بِدارٍ لایَدُوم نعیمَها، و لاتَنْصَرِمُ هُمُومُها، وَ کُونوا قَوماً مُستَبصِرینَ فِی دینِهِم مُسْتَظْهِرینَ عَلیٰ حَقَّهُم. إنَّ معاویة دَلْفَ إلَیْکُم بِعَجَمِ العَرَبِ، لا یَفْقَهُونَ الإیمانَ، و لا یَدْرُونَ ما الْحِکْمَةَ. دَعاهُم إلَی الباطِلِ فَأجابُوهُ، وَ اسْتَدْعاهُمْ إلَی الدُّنْیا فَلبُّوهُ. فاللّه اللّه عباداللّه فی دیناللّه! و إیّاکم و التّواکل فَإنَّ ذلِکَ یَنْقُضُ عُرَی الإسلام، و یُطفِئُ نورالحَقِّ. هذِهِ بَدر الصُّغری، و العقبةُ الأُخْریٰ؛ یا مَعْشَر المُهاجِرینَ و الأَنْصار امضُوا عَلیٰ بَصیرَتِکُم، و اصبِرُوا عَلیٰ عَزیمَتِکُم. فَکَأنّی بِکُم غَداً و قَد لَقیتُم أهْلَ الشّامِ کالحُمُرُ النّاهِقَةِ تَقْصَعُ قَصْعَ البَعِیر}}.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج4، ص 387 - 389.</ref> | |||
== عدی بن حاتم طائی و [[بیزاری جستن]] از فرزند == | == عدی بن حاتم طائی و [[بیزاری جستن]] از فرزند == |