بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[جامعه بشری در قرآن]] - [[جامعه بشری در نهج البلاغه]] - [[جامعه بشری در کلام اسلامی]] - [[جامعه بشری در فقه سیاسی]] - [[جامعه بشری در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی | {{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[جامعه بشری در قرآن]] - [[جامعه بشری در نهج البلاغه]] - [[جامعه بشری در کلام اسلامی]] - [[جامعه بشری در فقه سیاسی]] - [[جامعه بشری در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]| پرسش مرتبط =}} | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
[[انسانها]] به مقتضای [[فطرت]] و [[طبیعت]] خود موجوداتی [[اجتماعی]] و [[نیازمند]] به همدیگرند. این [[نیاز]] فطری [[علت]] پیدایش گروههای [[اجتماعی]]، [[شهرها]]، کشورها و تمدنها در طول [[تاریخ]] است. مکاتب [[الهی]] و [[تعالیم]] [[معصومین]] {{عم}} نسبت به این [[نیاز]] [[بشر]] بیتفاوت نبوده و در تدارک طرح و اصولی برای [[زندگی اجتماعی]] بودهاند، همانطور که مکاتب بشری نیز در [[برنامهریزی]] خود از این مسئله غافل نبودهاند<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 233.</ref>. | [[انسانها]] به مقتضای [[فطرت]] و [[طبیعت]] خود موجوداتی [[اجتماعی]] و [[نیازمند]] به همدیگرند. این [[نیاز]] فطری [[علت]] پیدایش گروههای [[اجتماعی]]، [[شهرها]]، کشورها و تمدنها در طول [[تاریخ]] است. مکاتب [[الهی]] و [[تعالیم]] [[معصومین]] {{عم}} نسبت به این [[نیاز]] [[بشر]] بیتفاوت نبوده و در تدارک طرح و اصولی برای [[زندگی اجتماعی]] بودهاند، همانطور که مکاتب بشری نیز در [[برنامهریزی]] خود از این مسئله غافل نبودهاند<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 233.</ref>. | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
==== نخست: خدامحوری ==== | ==== نخست: خدامحوری ==== | ||
{{اصلی|خدامحوری}} | {{اصلی|خدامحوری}} | ||
بر اساس [[فلسفه سیاسی]] [[دین]] بهویژه [[اسلام]] به طور معمول [[روابط]] بر اساس [[خدامحوری]] تنظیم میشود، الگوی [[خدا]] محوری به دو صورت در [[روابط اجتماعی]] و از جمله در روابط [[دولت]] و [[جامعه]] اثر مستقیم دارد. | |||
#[[قانونمند]] شدن روابط بر اساس [[مشیت]] [[تشریعی]] و [[اراده]] تقنینی خدا که از راه [[وحی]] و [[شریعت]] بیان شده است و به این گونه هم روابط درونی سیستمها و [[نظامهای اجتماعی]] و نیز روابط همه نهادها در دولت و همچنین رابطه دولت به عنوان یک مجموعه با جامعه به معنای یک ترکیب بر اساس [[قوانین الهی]] تنظیم و تعاملها با آن منطبق میشود؛ | |||
#شیوههای اجرایی و [[اعمال]] [[قانون]] و [[انگیزهها]] و روابط جانبی مؤثر نیز با [[موازین اخلاقی]] و رعایت خدامحوری همراه باشد. به طوری که احقاق و استیفای [[حقوق]] مسلم و قانونی نیز در مقابل [[منافع]] همگانی، [[نظم]]، باز شدن [[راه تکامل]] عمومی و [[عدالت اجتماعی]] قابل گذشت بوده و [[معنویت]] جای خواستههای مادی را گرفته و انگیزهها را تلطیف کند. مشروط بر آنکه چنین گذشتها و گرایشهای [[معنوی]] با [[انتخاب]] [[آزاد]] و هوشمندانه و از روی [[رضایت]] انجام شود. | |||
بیگمان در چنین جامعهای که بر اساس روابط بر خدامحوری است، شکافها، تعارضها و مبارزهها حالت دیگری به خود گرفته و تمایز طبقاتی فرو خواهد ریخت و [[برادری]]، [[برابری]]، [[صمیمیت]]، [[خیرخواهی]]، [[عدالتجویی]]، کسب کمال، [[صلح]]، [[امنیت]] و [[همزیستی]] با اهداف و آرمانهای مشترک، جای تنشها، درگیریهای فردگراییها، منفعتجوییها، خودمحوریها، گروهگراییها، [[حاکمیت]] ماده و مادی کردن همه روابط اجتماعی را خواهد گرفت و انگیزههای [[مبارزاتی]] به انگیزههای [[همبستگی]] و [[تعاون]] مبدل خواهد شد. | |||
برخی از رابطه دولت و جامعه بر اساس خدا محوری شرایطی آرمانگونه ترسیم میکنند که دسترسی به آن در شرایط عادی امکانپذیر نیست، اما اگر [[مشکلات]] ناشی از ماده محوری و [[فردگرایی]] و [[خودمحوری]] در سطح جامعه و روابط آن با دولت به دقت بررسی و گردآوری شود و از آن پس [[مشکلات]] ناشی از [[خدامحوری]] کردن [[جامعه]] و [[دولت]] نیز به شمار آید؛ مقایسه آن دو حتی بر اساس [[اندیشه]] مادی و [[خودمحوری]] نیز ترجیحاً به [[انتخاب]] خدامحوری خواهد انجامید. | |||
[[فلسفه سیاسی]] خدامحوری در [[انسجام]] و تشکیل ویژهای نهفته است که به [[تعالی انسان]] کمک میکند و بدون آن شکافها، معارضهها و [[مبارزات]] بین افراد، گروهها، عوامل [[حاکم]]، نهادها، [[طبقات اجتماعی]] و بالاخره در درون دولت و درون جامعه و بین آن دو اجتنابناپذیر بوده و راهحلهای [[حقوقی]] یا [[سیاسی]] هرگز نمیتواند به آنها پایان بخشد؛ چنان که از آغاز [[شکوفایی]] [[اندیشه سیاسی]] [[انسان]] تا کنون با وجود پیشرفتهای بسیار نه تنها مشکلات مزبور از میان نرفته، بلکه بر کمیت و کیفیت آنها افزوده شده است. اگر شرایط جدید [[اجتماعی]]، مشکلات جدید را در روند رابطه دولت و جامعه به وجود آورده است بیشک راهحلهای جدید نیز ارائه شده که نتیجه مثبت و کاملی از آنها هنوز عاید نشدهاند و مشکلات همچنان [[روز]] افزون ادامه یافته است. | |||
[[سکولاریزم]] حاکم بر [[تفکرات]] اجتماعی و سیاسی و مسلط بر همه راهحلهایی که امروز برای مشکلات درونی دولت، جامعه و نیز مشکلات بین آن دو ارائه میشود، با سابقه [[ذهنی]] [[تاریخی]] در مورد [[تفتیش عقاید]] قرون وسطایی و معنای منفی از خدامحوری به مفهوم کلیسایی و وحشتی که از این رهگذر نسبت به اصل [[خدا]] محوری دارد؛ مشکل بتواند این راهحل را با تمام محدودیتهایی که به نفع [[جامعه بشری]] و [[مصلحت عمومی]] دارد، بر [[فردگرایی]] و اصالت ماده و [[منافع مادی]] برگزیند، اما به نظر میرسد آخرین راهی است که [[بشر]] پس از [[تجربه]] همه راهحلها ناگزیر از [[پذیرفتن]] و بازگشت به آن است<ref>منابع درآمدی برفقه سیاسی، ص۳۴۸ – ۳۴۶.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۵۷۳.</ref> | |||
==== دوم: [[عدل]] و [[برابری]] ==== | ==== دوم: [[عدل]] و [[برابری]] ==== | ||
{{اصلی|عدالت اجتماعی|برابری}} | {{اصلی|عدالت اجتماعی|برابری}} |