←جستارهای وابسته
(←پانویس) |
|||
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = عباسیان| عنوان مدخل = محمد بن عبدالله محض| مداخل مرتبط = [[محمد بن عبدالله محض در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | |||
{{مدخل مرتبط | |||
| موضوع مرتبط = عباسیان | |||
| عنوان مدخل = محمد بن عبدالله محض | |||
| مداخل مرتبط = | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
درگیری میان دو [[حزب]] [[علوی]] و [[عباسی]] که در قالب بحثهای [[کلامی]] و ادبی آغاز شده بود، سرانجام به مرحله عمل و میدان جنگ کشیده شد. | درگیری میان دو [[حزب]] [[علوی]] و [[عباسی]] که در قالب بحثهای [[کلامی]] و ادبی آغاز شده بود، سرانجام به مرحله عمل و میدان جنگ کشیده شد. | ||
و نخستین [[قیام]] علوی در [[روزگار]] عباسیان، همزمان با [[خلافت]] منصور قیام [[محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی]]{{ع}} بود که شیعیانش او را [[نفس زکیه]] والمهدی مینامیدند<ref>شیعیان این لقب را به خاطر زهد و عبادت و ایمان بسیارش به وی داده بودند (مروج الذهب، ج۳، ص۳۰۶؛ مقاتل الطالبیین، ص۱۲۲- ۱۲۵).</ref>. این قیام همزمان با خلافت [[منصور عباسی]] و در [[حجاز]] شکل گرفت. محمد خلافت را حق خود میدانست زیرا بر اساس یک [[روایت]] که گروهی از [[مورخان]] آن را ذکر کردهاند، شورایی مرکب از عباسیان و [[علویان]] پیش از [[پیروزی]] نهضت وی را به این عنوان [[برگزیده]] بود<ref>الکامل، ج۵، ص۵۱۳؛ الفخری، ص۱۶۰ - ۱۶۴.</ref>. از اینرو هنگامی که [[سفاح]] به [[خلافت]] رسید محمد و یارانش از [[بیعت]] با وی [[امتناع]] کردند<ref>الکامل، ج۵، ص۵۱۳.</ref> و از همان [[روز]] برای استقرار خلافت محمد فعالیت خویش را آغاز کردند<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۷۶؛ الکامل، ج۵، ص۵۳۳.</ref> و چون [[عباسیان]] در این [[زمان]] مشغول هموار کردن [[مشکلات]] [[سیاسی]] و [[سرکوب]] کردن عاملان [[اموی]] و از میان بردن مدعیانی چون [[عبدالله بن علی]] و ابومسلم بودند، [[فرصت]] مناسب را برای مقابله با محمد نیافتند؛ در نتیجه کار او بالا گرفت و در حالی که مخفیانه به [[هدایت]] [[مبلغان]] خود مشغول بود، گروه بسیاری از [[مردم]] و بزرگان [[مکه]] و [[مدینه]] را به خلافت خویش متمایل کرد. محمد از [[حمایت]] عدهای از [[فقیهان]] از جمله [[مالک بن انس]]، پیشوای بزرگ [[فرقه]] [[مالکی]]، برخوردار بود. مالک فتوایی مبنی بر [[نقض]] [[بیعت مردم]] با [[منصور]] صادر کرد؛ زیرا به [[عقیده]] او «چون منصور به [[زور]] از مردم بیعت ستانده است، پیمانش [[باطل]] و غیرقابل [[اعتماد]] است»<ref>الامامة و السیاسة، ج۲، ص۱۹۹ (البته، وی بدون اشاره به نفس زکیه این موضوع را آورده است).</ref>. محمد، برادرش [[ابراهیم بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی|ابراهیم]] را برای نشر [[دعوت]] به [[بصره]] گسیل کرد. ابراهیم خیلی زود بصره را [[تصرف]] کرد<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۷۶.</ref> و [[زندانیان]] را [[آزاد]] ساخت و عاملان منصور را در بند کرد<ref>تاریخ الطبری، ج۴، ص۴۶۶.</ref>. همزمان با این [[پیروزی]] فقیهان و بزرگان بصره به [[تأیید]] ابراهیم برخاستند<ref>الکامل، ج۵، ص۵۶۳.</ref>؛ از آن جمله [[ابوحنیفه]] بود که نامهای به ابراهیم نوشت و [[پشتیبانی]] خود را از وی اعلام کرد. بنابراین، کار وی در بصره و [[اهواز]] و [[فارس]] بالا گرفت<ref>الکامل، ج۵، ص۵۶۳.</ref> و خطر از دو سو خلافت منصور را [[تهدید]] کرد. به گفته [[مسعودی]]، «منصور برای مقابله با ابراهیم با گروه بسیاری از [[خواص]] خود به [[مشورت]] پرداخت و آنان خطر [[شورش]] [[شیعیان کوفه]] را به وی گوشزد کردند و گفتند: باید راه را بر [[کوفیان]] که ممکن است به [[یاری]] [[اهل بصره]] برخیزند، بست<ref>نک: تاریخ الطبری، ج۴، ص۴۲۲ به بعد.</ref>». [[منصور]] در آغاز، از در [[مدارا]] درآمد و نامهای به محمد نوشت و امانش داد<ref>الفخری، ص۱۶۶.</ref>؛ اما محمد که [[خلافت]] را [[حق]] خود میدانست، نامهای تند در جواب منصور نوشت و او را به سبب این که [[علویان]] را از حق خلافتشان [[محروم]] کرده است بهسختی ملامت کرد<ref>طبری، متن کامل نامه منصور که مشحون از سخنانی ملایم است و نیز نامه تند نفس زکیه را آورده است (تاریخ الطبری، ج۴، ص۲۳۵ - ۴۳۳).</ref>. این بار منصور [[عیسی بن موسی]]، [[ولیعهد]] خویش، را به [[جنگ]] محمد فرستاد<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۷۶.</ref>. [[عیسی]] با فرستادن نامههایی به [[مردم مدینه]] و دادن وعدههای [[دروغین]]، آنان را از اطراف محمد پراکنده کرد. پس از آن، دو [[سپاه]] در ۱۴ [[رمضان]] [[سال ۱۴۵ ق]]<ref>الاخبار الطوال این واقعه را در سال ۱۴۴ ق. ذکر میکند (ص ۳۸۵).</ref>. با هم درآویختند و [[جنگی]] خونین درگرفت<ref>الکامل، ج۵، ص۵۴۷.</ref> که به [[قتل]] محمد و [[شکست]] سپاهش انجامید<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۷۶؛ مسعودی، ابوالحسن، التنبیه والاشراف، ص۳۴۰.</ref>. اندکی پس از این واقعه، سپاه منصور به [[مبارزه]] با [[ابراهیم]] برخاست. جنگ میان دو گروه در [[ذیقعده]] ۱۴۵ هـ. در دهکده باخَمری به وقوع پیوست و ابراهیم و یارانش پس از یک [[پایداری]] دلیرانه به قتل رسیدند<ref>تاریخ الطبری، ج۴، ص۴۷۴-۴۷۶؛ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۷۸.</ref>. از اینرو ابراهیم به قتیل [[باخمری]] [[شهرت]] یافت. | |||
و نخستین [[قیام]] علوی در [[روزگار]] عباسیان، همزمان با [[خلافت]] منصور قیام [[محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی]] {{ع}} بود که شیعیانش او را [[نفس زکیه]] والمهدی مینامیدند<ref>شیعیان این لقب را به خاطر زهد و عبادت و ایمان بسیارش به وی داده بودند (مروج الذهب، ج۳، ص۳۰۶؛ مقاتل الطالبیین، ص۱۲۲- ۱۲۵).</ref>. این قیام همزمان با خلافت [[منصور عباسی]] و در [[حجاز]] شکل گرفت. محمد خلافت را حق خود میدانست زیرا بر اساس یک [[روایت]] که گروهی از [[مورخان]] آن را ذکر کردهاند، شورایی مرکب از عباسیان و [[علویان]] پیش از [[پیروزی]] نهضت وی را به این عنوان [[برگزیده]] بود<ref>الکامل، ج۵، ص۵۱۳؛ الفخری، ص۱۶۰ - ۱۶۴.</ref>. از اینرو هنگامی که [[سفاح]] به [[خلافت]] رسید محمد و یارانش از [[بیعت]] با وی [[امتناع]] کردند<ref>الکامل، ج۵، ص۵۱۳.</ref> و از همان [[روز]] برای استقرار خلافت محمد فعالیت خویش را آغاز کردند<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۷۶؛ الکامل، ج۵، ص۵۳۳.</ref> و چون [[عباسیان]] در این [[زمان]] مشغول هموار کردن [[مشکلات]] [[سیاسی]] و [[سرکوب]] کردن عاملان [[اموی]] و از میان بردن مدعیانی چون [[عبدالله بن علی]] و ابومسلم بودند، [[فرصت]] مناسب را برای مقابله با محمد نیافتند؛ در نتیجه کار او بالا گرفت و در حالی که مخفیانه به [[هدایت]] [[مبلغان]] خود مشغول بود، گروه بسیاری از [[مردم]] و بزرگان [[مکه]] و [[مدینه]] را به خلافت خویش متمایل کرد. محمد از [[حمایت]] عدهای از [[فقیهان]] از جمله [[مالک بن انس]]، پیشوای بزرگ [[فرقه]] [[مالکی]]، برخوردار بود. مالک فتوایی مبنی بر [[نقض]] [[بیعت مردم]] با [[منصور]] صادر کرد؛ زیرا به [[عقیده]] او «چون منصور به [[زور]] از مردم بیعت ستانده است، پیمانش [[باطل]] و غیرقابل [[اعتماد]] است»<ref>الامامة و السیاسة، ج۲، ص۱۹۹ (البته، وی بدون اشاره به نفس زکیه این موضوع را آورده است).</ref>. محمد، برادرش [[ابراهیم بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی|ابراهیم]] را برای نشر [[دعوت]] به [[بصره]] گسیل کرد. ابراهیم خیلی زود بصره را [[تصرف]] کرد<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۷۶.</ref> و [[زندانیان]] را [[آزاد]] ساخت و عاملان منصور را در بند کرد<ref>تاریخ الطبری، ج۴، ص۴۶۶.</ref>. همزمان با این [[پیروزی]] فقیهان و بزرگان بصره به [[تأیید]] ابراهیم برخاستند<ref>الکامل، ج۵، ص۵۶۳.</ref>؛ از آن جمله [[ابوحنیفه]] بود که نامهای به ابراهیم نوشت و [[پشتیبانی]] خود را از وی اعلام کرد. بنابراین، کار وی در بصره و [[اهواز]] و [[فارس]] بالا گرفت<ref>الکامل، ج۵، ص۵۶۳.</ref> و خطر از دو سو خلافت منصور را [[تهدید]] کرد. به گفته [[مسعودی]]، «منصور برای مقابله با ابراهیم با گروه بسیاری از [[خواص]] خود به [[مشورت]] پرداخت و آنان خطر [[شورش]] [[شیعیان کوفه]] را به وی گوشزد کردند و گفتند: باید راه را بر [[کوفیان]] که ممکن است به [[یاری]] [[اهل بصره]] برخیزند، بست<ref>نک: تاریخ الطبری، ج۴، ص۴۲۲ به بعد.</ref>». [[منصور]] در آغاز، از در [[مدارا]] درآمد و نامهای به محمد نوشت و امانش داد<ref>الفخری، ص۱۶۶.</ref>؛ اما محمد که [[خلافت]] را [[حق]] خود میدانست، نامهای تند در جواب منصور نوشت و او را به سبب این که [[علویان]] را از حق خلافتشان [[محروم]] کرده است بهسختی ملامت کرد<ref>طبری، متن کامل نامه منصور که مشحون از سخنانی ملایم است و نیز نامه تند نفس زکیه را آورده است (تاریخ الطبری، ج۴، ص۲۳۵ - ۴۳۳).</ref>. این بار منصور [[عیسی بن موسی]]، [[ولیعهد]] خویش، را به [[جنگ]] محمد فرستاد<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۷۶.</ref>. [[عیسی]] با فرستادن نامههایی به [[مردم مدینه]] و دادن وعدههای [[دروغین]]، آنان را از اطراف محمد پراکنده کرد. پس از آن، دو [[سپاه]] در ۱۴ [[رمضان]] [[سال ۱۴۵ ق]]<ref>الاخبار الطوال این واقعه را در سال ۱۴۴ ق. ذکر میکند (ص ۳۸۵).</ref>. با هم درآویختند و [[جنگی]] خونین درگرفت<ref>الکامل، ج۵، ص۵۴۷.</ref> که به [[قتل]] محمد و [[شکست]] سپاهش انجامید<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۷۶؛ مسعودی، ابوالحسن، التنبیه والاشراف، ص۳۴۰.</ref>. اندکی پس از این واقعه، سپاه منصور به [[مبارزه]] با [[ابراهیم]] برخاست. جنگ میان دو گروه در [[ذیقعده]] ۱۴۵ هـ. در دهکده باخَمری به وقوع پیوست و ابراهیم و یارانش پس از یک [[پایداری]] دلیرانه به قتل رسیدند<ref>تاریخ الطبری، ج۴، ص۴۷۴-۴۷۶؛ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۷۸.</ref>. از اینرو ابراهیم به قتیل [[باخمری]] [[شهرت]] یافت. | |||
از نخستین [[قیام علویان]] در [[زمان]] [[خلافت عباسی]] در [[خون]] فرو نشست، اما [[عباسیان]] از نتایج و آثار این قیام در [[امان]] نماندند؛ زیرا محمد گروهی از داعیان و [[مبلغان]] خود را به ولایات و اطراف فرستاده بود و آنان توانستند موفقیتهای چشمگیری به دست آورند.<ref>[[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه]] ص ۳۷.</ref>. | از نخستین [[قیام علویان]] در [[زمان]] [[خلافت عباسی]] در [[خون]] فرو نشست، اما [[عباسیان]] از نتایج و آثار این قیام در [[امان]] نماندند؛ زیرا محمد گروهی از داعیان و [[مبلغان]] خود را به ولایات و اطراف فرستاده بود و آنان توانستند موفقیتهای چشمگیری به دست آورند.<ref>[[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه]] ص ۳۷.</ref>. | ||
==[[ادعای مهدویت]]== | == [[ادعای مهدویت]] == | ||
محمد فرزند [[عبدالله محض]] با گذشت سالها از [[انقلاب زید]]، ([[فرزند امام سجاد]] {{ع}}) دیده به [[جهان]] گشود. او از نوادههای [[حضرت مجتبی]] {{ع}} بود. به همین جهت [[فرصتطلبان]] و عناصر زورپرست، با استفاده از فرصت، او را [[مهدی موعود]] [[لقب]] دادند و [[روایت]] ساختگی {{عربی|"المهدي... واسم ابیه اسم ابی..."}} را بر او تطبیق کردند. با اینکه میدیدند این [[روایت]] با صدها [[روایت]] مسلم و قطعی مخالف است که [[حضرت مهدی]] {{ع}} را، [[فرزند حضرت عسکری]] {{ع}} و [[دوازدهمین جانشین پیامبر]] {{صل}} و [[نهمین امام]] از [[نسل حسین]] {{ع}} معرفی میکند<ref>برای اطلاع بیشتر رجوع شود به معجم احادیث الامام المهدی {{ع}}، ج ۱، ص ۱۶۸.</ref>. اما [[فرصتطلبان]] با وانهادن همه [[روایات]] [[پیامبر]] {{صل}}، به این [[روایت]] جعلی چنگ انداختند و آن را به "محمد بن عبدالله محض" تطبیق دادند و آنگاه او را "[[نفس زکیه]]" نامیدند و برخی از [[مردم]] نیز با او دست [[بیعت]] فشردند. [[پدر]] او نیز با پسرش بهعنوان [[بیعت]] با [[مهدی]] [[نجات بخش]] دست [[بیعت]] داد. نیز از کسانی که با او دست [[بیعت]] فشرد "[[منصور دوانیقی]]" بود که پس از [[تشکیل حکومت عباسی]]، [[بیعت]] خویش را نقض کرد و پایههای [[مهدویت]] "محمد بن عبدالله" نیز فرو ریخت<ref>[[سید محمد کاظم قزوینی|قزوینی، سید محمد کاظم]]، [[امام مهدی از تولد تا بعد از ظهور (کتاب)|امام مهدی از تولد تا بعد از ظهور]]، ص ۵۷۰.</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۶۱۹.</ref> | محمد فرزند [[عبدالله محض]] با گذشت سالها از [[انقلاب زید]]، ([[فرزند امام سجاد]] {{ع}}) دیده به [[جهان]] گشود. او از نوادههای [[حضرت مجتبی]] {{ع}} بود. به همین جهت [[فرصتطلبان]] و عناصر زورپرست، با استفاده از فرصت، او را [[مهدی موعود]] [[لقب]] دادند و [[روایت]] ساختگی {{عربی|"المهدي... واسم ابیه اسم ابی..."}} را بر او تطبیق کردند. با اینکه میدیدند این [[روایت]] با صدها [[روایت]] مسلم و قطعی مخالف است که [[حضرت مهدی]] {{ع}} را، [[فرزند حضرت عسکری]] {{ع}} و [[دوازدهمین جانشین پیامبر]] {{صل}} و [[نهمین امام]] از [[نسل حسین]] {{ع}} معرفی میکند<ref>برای اطلاع بیشتر رجوع شود به معجم احادیث الامام المهدی {{ع}}، ج ۱، ص ۱۶۸.</ref>. اما [[فرصتطلبان]] با وانهادن همه [[روایات]] [[پیامبر]] {{صل}}، به این [[روایت]] جعلی چنگ انداختند و آن را به "محمد بن عبدالله محض" تطبیق دادند و آنگاه او را "[[نفس زکیه]]" نامیدند و برخی از [[مردم]] نیز با او دست [[بیعت]] فشردند. [[پدر]] او نیز با پسرش بهعنوان [[بیعت]] با [[مهدی]] [[نجات بخش]] دست [[بیعت]] داد. نیز از کسانی که با او دست [[بیعت]] فشرد "[[منصور دوانیقی]]" بود که پس از [[تشکیل حکومت عباسی]]، [[بیعت]] خویش را نقض کرد و پایههای [[مهدویت]] "محمد بن عبدالله" نیز فرو ریخت<ref>[[سید محمد کاظم قزوینی|قزوینی، سید محمد کاظم]]، [[امام مهدی از تولد تا بعد از ظهور (کتاب)|امام مهدی از تولد تا بعد از ظهور]]، ص ۵۷۰.</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۶۱۹.</ref> | ||
==[[قیام محمد بن عبدالله محض]]== | == [[قیام محمد بن عبدالله محض]] == | ||
== جستارهای وابسته == | |||
{{مدخل وابسته}} | |||
* [[حسن مثنی]] (جد) | |||
* [[فاطمه دختر امام حسین]] (جده) | |||
* [[عبدالله محض]] (پدر) | |||
* [[ابراهیم غمر]] (عمو) | |||
* [[حسن مثلث]] (عمو) | |||
* [[ابراهیم بن عبدالله محض]] (برادر) | |||
* [[یحیی بن عبدالله محض]] (برادر) | |||
*[[عبدالله اشتر علوی]] (فرزند) | |||
{{پایان مدخل وابسته}} | |||
==پرسش مستقیم== | == پرسش مستقیم == | ||
* [[چه کسانی ادعای مهدویت کرده یا در حق آنها ادعای مهدویت شده است؟ (پرسش)]] | * [[چه کسانی ادعای مهدویت کرده یا در حق آنها ادعای مهدویت شده است؟ (پرسش)]] | ||
خط ۳۴: | خط ۴۱: | ||
[[رده:اعلام]] | [[رده:اعلام]] | ||
[[رده:مدخل موعودنامه]] | [[رده:مدخل موعودنامه]] | ||
[[رده:مدعیان مهدویت]] |