←حقشناسی و حقگرایی
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
همچنین از نظر قرآن، رضای الهی در این است که [[بنده]] هماره [[یاد خدا]] و ذکر [[الله]] را در [[دل]] و زبان و گفتار و [[رفتار]] داشته باشد و هیچ چیزی او را از ذکر الله باز ندارد؛ بلکه هر کاری را انجام میدهد به مفهوم [[واقعی]] کلمه ذکرالله باشد که [[رضایت الهی]] در آن است.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[عبودیت در رضایت و اطاعت (مقاله)|عبودیت در رضایت و اطاعت]].</ref>. | همچنین از نظر قرآن، رضای الهی در این است که [[بنده]] هماره [[یاد خدا]] و ذکر [[الله]] را در [[دل]] و زبان و گفتار و [[رفتار]] داشته باشد و هیچ چیزی او را از ذکر الله باز ندارد؛ بلکه هر کاری را انجام میدهد به مفهوم [[واقعی]] کلمه ذکرالله باشد که [[رضایت الهی]] در آن است.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[عبودیت در رضایت و اطاعت (مقاله)|عبودیت در رضایت و اطاعت]].</ref>. | ||
== | ==حقشناسی و حقگرایی== | ||
{{اصلی|حقشناسی|حقگرایی}} | |||
از نظر قرآن [[نفس انسانی]] به طور [[فطری]] با [[قلب سالم]] و [[تعقل]] و [[تفقه]] و [[تذکر]] و [[تدبر]] و تبصر، [[حق]] شناس است و آن را از [[باطل]] جدا میکند و به حق و مصادیق آن از [[عدالت]]، [[صداقت]] و [[ایمان]] و [[شکر]] [[گرایش]] داشته و نسبت به اضداد آنها به عنوان باطل گریزش دارد. این گونه است که نفس انسانی به طور فطری [[اهل تقوا]] و گریزان از [[فجور]] است. البته این امر تا زمانی است که انسان با [[گناه]] و فجور و دریدگی نفس را [[تغییر]] نداده و [[دفن]] و [[دسیسه]] نکرده یا مختوم ومطبوع ننموده باشد؛ زیرا در این صورت، دیگر کارکردهای فطری خویش را از دست داده و دچار وارونگی [[شناختی]] و گرایشی میشود که ریشه در [[سفاهت]] به جای [[عقلانیت]] و [[فقاهت]] دارد.<ref>{{متن قرآن|نَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا * قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا}} «و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت، * پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد، * بیگمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد، * و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۷-۱۰؛ {{متن قرآن|وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ}} «و بیگمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریدهایم؛ (زیرا) دلهایی دارند که با آن درنمییابند و دیدگانی که با آن نمینگرند و گوشهایی که با آن نمیشنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراهترند؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.</ref> | از نظر قرآن [[نفس انسانی]] به طور [[فطری]] با [[قلب سالم]] و [[تعقل]] و [[تفقه]] و [[تذکر]] و [[تدبر]] و تبصر، [[حق]] شناس است و آن را از [[باطل]] جدا میکند و به حق و مصادیق آن از [[عدالت]]، [[صداقت]] و [[ایمان]] و [[شکر]] [[گرایش]] داشته و نسبت به اضداد آنها به عنوان باطل گریزش دارد. این گونه است که نفس انسانی به طور فطری [[اهل تقوا]] و گریزان از [[فجور]] است. البته این امر تا زمانی است که انسان با [[گناه]] و فجور و دریدگی نفس را [[تغییر]] نداده و [[دفن]] و [[دسیسه]] نکرده یا مختوم ومطبوع ننموده باشد؛ زیرا در این صورت، دیگر کارکردهای فطری خویش را از دست داده و دچار وارونگی [[شناختی]] و گرایشی میشود که ریشه در [[سفاهت]] به جای [[عقلانیت]] و [[فقاهت]] دارد.<ref>{{متن قرآن|نَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا * قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا}} «و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت، * پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد، * بیگمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد، * و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۷-۱۰؛ {{متن قرآن|وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ}} «و بیگمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریدهایم؛ (زیرا) دلهایی دارند که با آن درنمییابند و دیدگانی که با آن نمینگرند و گوشهایی که با آن نمیشنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراهترند؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.</ref> | ||