عبدالرحمن بن عبد بن ابی‌الکنود: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ':«' به ': «'
جز (جایگزینی متن - ':«' به ': «')
 
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۵: خط ۵:
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
{{جعبه اطلاعات اصحاب
| نام = عبدالرحمن بن عبد بن ابی‌الکنود
| مشهور به =
| نام تصویر = تصویر نمادین جنگ صفین.jpg
| عرض تصویر =
| توضیح تصویر = تصویر نمادین جنگ صفین
| نام کامل = عبدالرحمن بن عبد بن ابی‌الکنود
| نام‌های دیگر =
| جنسیت = مرد
| کنیه =     
| لقب = 
| اهل = 
| از قبیله = 
| از تیره =   
| پدر = [[عبد بن ابی کنود]]       
| مادر = 
| همسر =
| پسر = 
| دختر = 
| خواهر =
| برادر =
| خویشاوندان = 
| وابستگان =
| تاریخ تولد = 
| محل تولد =   
| محل زندگی =   
| تاریخ درگذشت =   
| محل درگذشت = 
| تاریخ شهادت =   
| محل شهادت =   
| طول عمر =
| محل دفن =
| دین =
| مذهب =
| از اصحاب = [[امام علی]]
| از طبقه =
| در جنگ = {{فهرست جعبه افقی| [[جنگ صفین]] | [[جنگ نهروان]] }}
| نقش‌ها = 
| فعالیت‌ها =   
| علت شهرت = 
| علت درگذشت = 
| علت شهادت =   
| راوی از =
| روایات مشهور = 
| مشایخ او = 
| راویان از او =   
| آخرین راوی از او =
}}
== مقدمه ==
== مقدمه ==
[[شیخ طوسی]] عبدالرحمان [[فرزند]] [[عبد بن ابی کنود]] را از [[اصحاب امیرالمؤمنین]] {{ع}} به شمار آورده است<ref>رجال طوسی، ص۵۳، ش۱۱.</ref>.
[[شیخ طوسی]] عبدالرحمان [[فرزند]] [[عبد بن ابی کنود]] را از [[اصحاب امیرالمؤمنین]] {{ع}} به شمار آورده است<ref>رجال طوسی، ص۵۳، ش۱۱.</ref>.
خط ۱۲: خط ۶۱:
به دو نمونه از آن وقایع اشاره می‌کنیم:
به دو نمونه از آن وقایع اشاره می‌کنیم:


۱. [[نصر بن مزاحم]] از [[عبدالرحمن بن عبد]] [[نقل]] می‌کند: موقعی که [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} پس از [[فتح]] و [[پیروزی]] در [[جمل]] با [[همراهی]] اشراف و جمعی از [[اهل بصره]] در روز [[دوشنبه]] [[دوازده]] [[رجب]] سال ۳۶ه‍.ق وارد [[کوفه]] شد [[مردم کوفه]] که در میانشان [[قاریان قرآن]] و اشراف و بزرگان [[عراق]] بودند، به استقبال [[حضرت]] آمدند، و ورود [[امام]] {{ع}} را خیر مقدم گفتند و از [[حضرت]] خواستند که در [[قصر]] [[دارالاماره]] [[سکونت]] نمایند، اما [[حضرت]] درخواست آنها را نپذیرفت و از آنجا به [[رحبه]]<ref>رحبه، محلی در جلو مسجد کوفه بوده که در آن سکویی قرار داشته و حضرت {{ع}} بسیار اوقات روی آن می‌نشستند و مشکلات مردم را رفع می‌کردند.</ref> و سپس به [[مسجد]] اعظم [[شهر]] وارد شدند و دو رکعت [[نماز]] گزاردند، بعد بر فراز [[منبر]] آمدند و پس از [[حمد]] و [[ثنای الهی]] و [[درود]] بر [[پیامبر اسلام]] {{صل}}، [[مردم کوفه]] را [[موعظه]] کردند فرمودند: "شما را در [[اسلام]] فضیلتی است مادامی که بر این [[آیین]] [[استوار]] باشید و روش خود را در [[دفاع از اسلام]] [[تغییر]] ندهید"، تا آنجا که به نکته بسیار حساس که عامل [[انحراف]] است اشاره کردند و فرمودند: "ای [[مردم کوفه]]! [[آگاه]] باشید همانا که بیش از همه چیزی که بر شما می‌ترسم [[پیروی از هوای نفس]] و [[آرزوی دراز]] است؛ زیرا [[پیروی از هوای نفس]] بازدارندۀ از [[حق]] است و [[آرزوی دراز]] فراموش دهنده از [[آخرت]] است. [[آگاه]] باشید [[دنیا]] در حال رفتن و [[آخرت]] در پیش رو و آمدن است، و برای هر کدام از [[دنیا]] و [[آخرت]]، فرزندانی است (یعنی جمعی دنبال [[دنیا]] و جمعی دنبال آخرتند) ولی شما بکوشید تا از [[فرزندان]] [[آخرت]] باشید، و بدانید امروز روز عمل و تلاش است نه [[حسابرسی]] و فردای [[قیامت]] روز [[محاسبه]] است نه عمل".<ref>{{متن حدیث|أَلَا إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمُ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ فَأَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَيَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَيُنْسِي الْآخِرَةَ أَلَا إِنَّ الدُّنْيَا قَدْ تَرَحَّلَتْ مُدْبِرَةً وَ الْآخِرَةُ تَرَحَّلَتْ مُقْبِلَةً وَ لِكُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهُمَا بَنُونَ فَكُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الْآخِرَةِ الْيَوْمَ عَمَلٌ وَ لَا حِسَابَ وَ غَداً حِسَابٌ وَ لَا عَمَلَ}}؛</ref>
۱. [[نصر بن مزاحم]] از [[عبدالرحمن بن عبد]] [[نقل]] می‌کند: موقعی که [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} پس از [[فتح]] و [[پیروزی]] در [[جمل]] با [[همراهی]] اشراف و جمعی از [[اهل بصره]] در روز [[دوشنبه]] [[دوازده]] [[رجب]] سال ۳۶ه‍.ق وارد [[کوفه]] شد [[مردم کوفه]] که در میانشان [[قاریان قرآن]] و اشراف و بزرگان [[عراق]] بودند، به استقبال [[حضرت]] آمدند، و ورود [[امام]] {{ع}} را خیر مقدم گفتند و از [[حضرت]] خواستند که در [[قصر]] [[دارالاماره]] [[سکونت]] نمایند، اما [[حضرت]] درخواست آنها را نپذیرفت و از آنجا به [[رحبه]]<ref>رحبه، محلی در جلو مسجد کوفه بوده که در آن سکویی قرار داشته و حضرت {{ع}} بسیار اوقات روی آن می‌نشستند و مشکلات مردم را رفع می‌کردند.</ref> و سپس به [[مسجد]] اعظم [[شهر]] وارد شدند و دو رکعت [[نماز]] گزاردند، بعد بر فراز [[منبر]] آمدند و پس از [[حمد]] و [[ثنای الهی]] و [[درود]] بر [[پیامبر اسلام]] {{صل}}، [[مردم کوفه]] را [[موعظه]] کردند فرمودند: «شما را در [[اسلام]] فضیلتی است مادامی که بر این [[آیین]] [[استوار]] باشید و روش خود را در [[دفاع از اسلام]] [[تغییر]] ندهید»، تا آنجا که به نکته بسیار حساس که عامل [[انحراف]] است اشاره کردند و فرمودند: «ای [[مردم کوفه]]! [[آگاه]] باشید همانا که بیش از همه چیزی که بر شما می‌ترسم [[پیروی از هوای نفس]] و [[آرزوی دراز]] است؛ زیرا [[پیروی از هوای نفس]] بازدارندۀ از [[حق]] است و [[آرزوی دراز]] فراموش دهنده از [[آخرت]] است. [[آگاه]] باشید [[دنیا]] در حال رفتن و [[آخرت]] در پیش رو و آمدن است، و برای هر کدام از [[دنیا]] و [[آخرت]]، فرزندانی است (یعنی جمعی دنبال [[دنیا]] و جمعی دنبال آخرتند) ولی شما بکوشید تا از [[فرزندان]] [[آخرت]] باشید، و بدانید امروز روز عمل و تلاش است نه [[حسابرسی]] و فردای [[قیامت]] روز [[محاسبه]] است نه عمل».<ref>{{متن حدیث|أَلَا إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمُ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ فَأَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَيَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَيُنْسِي الْآخِرَةَ أَلَا إِنَّ الدُّنْيَا قَدْ تَرَحَّلَتْ مُدْبِرَةً وَ الْآخِرَةُ تَرَحَّلَتْ مُقْبِلَةً وَ لِكُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهُمَا بَنُونَ فَكُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الْآخِرَةِ الْيَوْمَ عَمَلٌ وَ لَا حِسَابَ وَ غَداً حِسَابٌ وَ لَا عَمَلَ}}؛</ref>


بعد [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} از این که [[خداوند]] او را [[یاری]] کرده و بر [[دشمن]] غالب نموده، [[سپاس]] و [[حمد]] به جای آورد و سپس [[مردم کوفه]] را به [[تقوای الهی]] و [[پیروی از اهل بیت]] [[پیامبر]] [[دعوت]] نمود.
بعد [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} از این که [[خداوند]] او را [[یاری]] کرده و بر [[دشمن]] غالب نموده، [[سپاس]] و [[حمد]] به جای آورد و سپس [[مردم کوفه]] را به [[تقوای الهی]] و [[پیروی از اهل بیت]] [[پیامبر]] [[دعوت]] نمود.


به دنبال این [[خطبه]] که [[اولین خطبه حضرت]] در [[کوفه]] بود، [[مالک بن حبیب یربوعی]]، [[رئیس]] پلیس [[کوفه]] برخاست و گفت: یا [[امیرالمؤمنین]]، اجازه دهید، کسانی را که از [[مردم کوفه]] از [[جهاد]] [[تخلف]] کردند و شما را [[یاری]] ننمودند [[مجازات]] شدید کنیم! [[حضرت]] او را منع کرد و فرمود: "[[خداوند]] چنین [[قضاوت]] نمی‌کند"<ref>ر. ک: وقعة صفین، ص۳؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۱۰۳.</ref>.
به دنبال این [[خطبه]] که [[اولین خطبه حضرت]] در [[کوفه]] بود، [[مالک بن حبیب یربوعی]]، [[رئیس]] پلیس [[کوفه]] برخاست و گفت: یا [[امیرالمؤمنین]]، اجازه دهید، کسانی را که از [[مردم کوفه]] از [[جهاد]] [[تخلف]] کردند و شما را [[یاری]] ننمودند [[مجازات]] شدید کنیم! [[حضرت]] او را منع کرد و فرمود: «[[خداوند]] چنین [[قضاوت]] نمی‌کند»<ref>ر. ک: وقعة صفین، ص۳؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۱۰۳.</ref>.


٢. از دیگر مواردی که [[نصر بن مزاحم]] و [[طبری]] از عبدالرحمان بن عبد [[نقل]] خبر کرده‌اند، [[ملاقات]] جمعی از [[نمایندگان]] [[معاویه]] با [[امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} در معرکه [[صفین]] است. یکی از آنان به نام [[حبیب بن مسلمه]] بود که در ضمن گفته‌های خود به [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} پیشنهاد داد که از [[خلافت]] [[کناره‌گیری]] کند و کار را به [[شورا]] واگذارد تا به [[جنگ]] خاتمه داده شود! [[حضرت]] با جملاتی تند به او پاسخ داد و فرمود:"ای بی‌مادر! تو را چه کار به [[ولایت]] و [[عزل]] و [[نصب]] و دخالت در این امر مهم، ساکت باش؛ زیرا تو نه موقعیتی چنینی داری و نه سزاوار این اظهار نظرها میباشی (یعنی تو کوچکتر از آنی که در این امر مهم که [[سرنوشت]] [[اسلام]] و [[مسلمین]] است، و [[خلافت]] که با [[انتخاب]] [[مهاجر]] و [[انصار]] و سپس با [[بیعت]] تمام [[بلاد اسلامی]] [[تأیید]] و تأکید شده است [[مخالفت]] کنی و چنین جسورانه سخن بگویی)"<ref>{{متن حدیث|وَ مَا أَنْتَ لَا أُمَّ لَكَ وَ الْوَلَايَةَ وَ الْعَزْلَ وَ الدُّخُولَ فِي هَذَا الْأَمْرِ؟ اسْكُتْ فَإِنَّكَ لَسْتَ هُنَاكَ وَ لَا بِأَهْلٍ لِذَاكَ}}</ref>
٢. از دیگر مواردی که [[نصر بن مزاحم]] و [[طبری]] از عبدالرحمان بن عبد [[نقل]] خبر کرده‌اند، [[ملاقات]] جمعی از [[نمایندگان]] [[معاویه]] با [[امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} در معرکه [[صفین]] است. یکی از آنان به نام [[حبیب بن مسلمه]] بود که در ضمن گفته‌های خود به [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} پیشنهاد داد که از [[خلافت]] [[کناره‌گیری]] کند و کار را به [[شورا]] واگذارد تا به [[جنگ]] خاتمه داده شود! [[حضرت]] با جملاتی تند به او پاسخ داد و فرمود: «ای بی‌مادر! تو را چه کار به [[ولایت]] و [[عزل]] و [[نصب]] و دخالت در این امر مهم، ساکت باش؛ زیرا تو نه موقعیتی چنینی داری و نه سزاوار این اظهار نظرها میباشی (یعنی تو کوچکتر از آنی که در این امر مهم که [[سرنوشت]] [[اسلام]] و [[مسلمین]] است، و [[خلافت]] که با [[انتخاب]] [[مهاجر]] و [[انصار]] و سپس با [[بیعت]] تمام [[بلاد اسلامی]] [[تأیید]] و تأکید شده است [[مخالفت]] کنی و چنین جسورانه سخن بگویی)»<ref>{{متن حدیث|وَ مَا أَنْتَ لَا أُمَّ لَكَ وَ الْوَلَايَةَ وَ الْعَزْلَ وَ الدُّخُولَ فِي هَذَا الْأَمْرِ؟ اسْكُتْ فَإِنَّكَ لَسْتَ هُنَاكَ وَ لَا بِأَهْلٍ لِذَاكَ}}</ref>


آن جمع چون به آرزوی [[باطل]] خود نرسیدند. بدون اخذ نتیجه به اردوگاه [[معاویه]] بازگشتند و به [[جنگ]] با [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} ادامه دادند<ref>ر. ک: وقعة صفین، ص۲۰۰؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۷.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۸۲۵-۸۲۷.</ref>
آن جمع چون به آرزوی [[باطل]] خود نرسیدند. بدون اخذ نتیجه به اردوگاه [[معاویه]] بازگشتند و به [[جنگ]] با [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} ادامه دادند<ref>ر. ک: وقعة صفین، ص۲۰۰؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۷.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۸۲۵-۸۲۷.</ref>
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش