ربیع بن خثیم تمیمی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ':«' به ': «'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ':«' به ': «')
 
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۲: خط ۱۲:
| لقب = [[خواجه ربیع]]  
| لقب = [[خواجه ربیع]]  
| اهل =  
| اهل =  
| از قبیله =           
| از قبیله = [[بنی‌تمیم]]            
| از تیره =  
| از تیره =  
| پدر = [[خثیم بن عائذ بن عبدالله تمیمی]]     
| پدر = [[خثیم بن عائذ بن عبدالله تمیمی]]     
خط ۵۲: خط ۵۲:
[[ربیع بن خثیم بن عائذ بن عبدالله تمیمی کوفی]]<ref>در برخی اسناد «خیثم» بعد از خاء حرف یاء ثبت شده ولی صحیح آن «خثیم» به ضم خاء، و بعد از خاء حرف ثاء است، همان‌گونه که در متن آورده‌ایم و محتمل است ربیع بن خیثم غیر از ربیع بن خثیم که از اصحاب امام علی {{ع}} است، باشد. ابن خیثم از اصحاب امام صادق {{ع}} است و طبق نقل آیة الله خوئی در معجم رجال الحدیث، ج۷، ص۱۷۰، «ابن خثیم» از نظر اعتبار، مجهول الحال است.</ref>، کنیه‌اش «ابو یزید» معروف به [[خواجه ربیع]] است.
[[ربیع بن خثیم بن عائذ بن عبدالله تمیمی کوفی]]<ref>در برخی اسناد «خیثم» بعد از خاء حرف یاء ثبت شده ولی صحیح آن «خثیم» به ضم خاء، و بعد از خاء حرف ثاء است، همان‌گونه که در متن آورده‌ایم و محتمل است ربیع بن خیثم غیر از ربیع بن خثیم که از اصحاب امام علی {{ع}} است، باشد. ابن خیثم از اصحاب امام صادق {{ع}} است و طبق نقل آیة الله خوئی در معجم رجال الحدیث، ج۷، ص۱۷۰، «ابن خثیم» از نظر اعتبار، مجهول الحال است.</ref>، کنیه‌اش «ابو یزید» معروف به [[خواجه ربیع]] است.


طبق [[نقل]] [[ذهبی]]، وی زمان [[رسول خدا]] {{صل}} را [[درک]] نمود، اما [[حضرت]] را ندید، روایاتی مرسلاً از آن [[حضرت]] [[نقل]] کرده است<ref>سیر أعلام النبلاء، ج۵، ص۲۴۳.</ref>. [[ابن مسعود]] به [[ربیع]] گفت: "اگر پیامبرخدا {{صل}} تو را دیده بود، همانا تو را [[دوست]] می‌داشت".<ref>{{عربی|لو رآک رسول الله لأحبک}}؛ سیر أعلام النبلاء، ج۵، ص۲۴۳.</ref>
طبق [[نقل]] [[ذهبی]]، وی زمان [[رسول خدا]] {{صل}} را [[درک]] نمود، اما [[حضرت]] را ندید، روایاتی مرسلاً از آن [[حضرت]] [[نقل]] کرده است<ref>سیر أعلام النبلاء، ج۵، ص۲۴۳.</ref>. [[ابن مسعود]] به [[ربیع]] گفت: «اگر پیامبرخدا {{صل}} تو را دیده بود، همانا تو را [[دوست]] می‌داشت».<ref>{{عربی|لو رآک رسول الله لأحبک}}؛ سیر أعلام النبلاء، ج۵، ص۲۴۳.</ref>


او از [[اصحاب امیرالمؤمنین]] {{ع}}<ref>اعیان الشیعه، ج۶، ص۲۵۴.</ref> و از [[زهاد ثمانیه]] به شمار می‌آید<ref>کشی از «علی بن محمد بن قتیبه» روایت می‌کند که: از «فضل بن شاذان» سوال شد: «زهاد هشت گانه» چه کسانی‌اند؟ گفت: ربیع بن خیثم، هرم بن حیان، اویس قرن، عامر بن عبد قیس، این چهر نفر از اصحاب علی {{ع}} بودند و همه از زهاد و پرهیزکاران زمان خویش به شمار میرفتند، و چهار نفر دیگر که با معاویه بودند: ابو مسلم خولانی (اسم او هبان بن صیفی است) که مردی فاسق و فاجر و ریاکار بود و سپاهیان معاویه را در نبرد با امیرمؤمنان {{ع}} ترغیب مینموده است، و دیگری مسروق بن اجدع است که ار گمرکی‌ها و مالیات بگیر‌های حکومت معاویه بوده و به امیرمؤمنان {{ع}} طعن میزده است و با همین حالت از دنیا رفت و یکی دیگر حسن رئیس قدریه است. آخرین آنها نیز «اسود بن یزید» یا «جریر بن عبدالله بجلی» است.</ref> که در سال ۶۱ یا ۶۲ یا ۶۳ [[هجری]] در [[طوس]] از [[دنیا]] رفت و در محلی که اکنون دارای بقعه و بارگاهی به نام "[[خواجه ربیع]]" در کنار [[مشهد]] [[امام رضا]] {{ع}} است به [[خاک]] سپرده شد و شاه [[عباس]] صفوی برای او [[قبه]] و بارگاه ساخت<ref>اعیان الشیعه، ج۶، ص۳۵۴ و تهذیب التهذیب، ج۳، ص۶۸.</ref>.
او از [[اصحاب امیرالمؤمنین]] {{ع}}<ref>اعیان الشیعه، ج۶، ص۲۵۴.</ref> و از [[زهاد ثمانیه]] به شمار می‌آید<ref>کشی از «علی بن محمد بن قتیبه» روایت می‌کند که: از «فضل بن شاذان» سوال شد: «زهاد هشت گانه» چه کسانی‌اند؟ گفت: ربیع بن خیثم، هرم بن حیان، اویس قرن، عامر بن عبد قیس، این چهر نفر از اصحاب علی {{ع}} بودند و همه از زهاد و پرهیزکاران زمان خویش به شمار میرفتند، و چهار نفر دیگر که با معاویه بودند: ابو مسلم خولانی (اسم او هبان بن صیفی است) که مردی فاسق و فاجر و ریاکار بود و سپاهیان معاویه را در نبرد با امیرمؤمنان {{ع}} ترغیب مینموده است، و دیگری مسروق بن اجدع است که ار گمرکی‌ها و مالیات بگیر‌های حکومت معاویه بوده و به امیرمؤمنان {{ع}} طعن میزده است و با همین حالت از دنیا رفت و یکی دیگر حسن رئیس قدریه است. آخرین آنها نیز «اسود بن یزید» یا «جریر بن عبدالله بجلی» است.</ref> که در سال ۶۱ یا ۶۲ یا ۶۳ [[هجری]] در [[طوس]] از [[دنیا]] رفت و در محلی که اکنون دارای بقعه و بارگاهی به نام «[[خواجه ربیع]]» در کنار [[مشهد]] [[امام رضا]] {{ع}} است به [[خاک]] سپرده شد و شاه [[عباس]] صفوی برای او [[قبه]] و بارگاه ساخت<ref>اعیان الشیعه، ج۶، ص۳۵۴ و تهذیب التهذیب، ج۳، ص۶۸.</ref>.


[[خواجه ربیع]]، عموی [[همام بن عباده]] و از [[یاران]] با وفای [[امیر المؤمنین]] {{ع}} بوده است<ref>در نهج ابلاغه آمده که: همام همان کسی است که از حضرت امیر {{ع}} تقاضا نمود تا اوصاف پارسیان را برای او بیان نماید و این درخواست را چند بار تکرار کرد تا آن حضرت خطبه متقین را برای او بیان نمود و در پایان خطبه، همام فریادی از دل کشید و جان به جان آفرید تسلیم نمود. طبق نقل «محمد بن طلحه شافعی» در این جریان «ربیع بن خیثم» حضور داشته وپس از وفات همام او را کفن و دفن نموده است. (اعیان الشیعه، ج۶، ص۴۵۴) تفصیل بیشتر در شرح حال «همام» در همین اثر خواهد آمد.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۵۰۹-۵۱۰.</ref>
[[خواجه ربیع]]، عموی [[همام بن عباده]] و از [[یاران]] با وفای [[امیر المؤمنین]] {{ع}} بوده است<ref>در نهج ابلاغه آمده که: همام همان کسی است که از حضرت امیر {{ع}} تقاضا نمود تا اوصاف پارسیان را برای او بیان نماید و این درخواست را چند بار تکرار کرد تا آن حضرت خطبه متقین را برای او بیان نمود و در پایان خطبه، همام فریادی از دل کشید و جان به جان آفرید تسلیم نمود. طبق نقل «محمد بن طلحه شافعی» در این جریان «ربیع بن خیثم» حضور داشته وپس از وفات همام او را کفن و دفن نموده است. (اعیان الشیعه، ج۶، ص۴۵۴) تفصیل بیشتر در شرح حال «همام» در همین اثر خواهد آمد.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۵۰۹-۵۱۰.</ref>


== [[آزادی‌خواهی]] [[امیرمؤمنان]] {{ع}} در برخورد با [[ربیع]] و دیگر هم فکران او ==
== آزادی‌خواهی [[امیرمؤمنان]] {{ع}} در برخورد با [[ربیع]] و دیگر هم فکران او ==
در دوران [[حکومت امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[آزادی]] خواهی و [[احترام]] به حقوق [[مردم]] موج می‌زند که مشابه آن یا در [[تاریخ]] واقع نشده و یا بسیار اندک است. در این جا به تناسب شرح حال ربیع بن خثیم یک نمونه از [[آزاد]] منشی [[امام]] {{ع}} را در امر [[حکومت]] که در داستان غمبار [[صفین]] اتفاق افتاده [[نقل]] می‌کنیم.
در دوران [[حکومت امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[آزادی]] خواهی و [[احترام]] به حقوق [[مردم]] موج می‌زند که مشابه آن یا در [[تاریخ]] واقع نشده و یا بسیار اندک است. در این جا به تناسب شرح حال ربیع بن خثیم یک نمونه از [[آزاد]] منشی [[امام]] {{ع}} را در امر [[حکومت]] که در داستان غمبار [[صفین]] اتفاق افتاده [[نقل]] می‌کنیم.


در [[جنگ صفین]] گروهی چهار [[صد]] نفره، که ربیع بن خثیم هم در میان آنان بود، به [[خدمت]] [[حضرت]] آمدند<ref>احتمال دارد در شهر کوفه و قبل از حرکت به جانب صفین این اتفاق افتاده است.</ref> و عرض کردند: ای [[امیر مؤمنان]]، ما با این که به [[فضایل]] و [[مناقب]] بلند شما، معتقدیم و نیز می‌دانیم که نه ما و نه شما و نه [[مسلمانان]] بی‌نیاز از [[جهاد]] نمی‌باشیم، اما به این [[جنگ]] مشکوک هستیم لذا ما را به منطقه‌ای بفرستید که آنجا با [[کفار]] بجنگیم و از حدود و کیان [[ممالک اسلامی]] [[پاسداری]] کنیم و [[امنیت]] [[بلاد مسلمین]] را تأمین نماییم. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} پیشنهاد و تقاضای آنان را پذیرفت و از [[اعتذار]] و بهانه‌گیری آنان هرگز ناراحت نشد و گروه چهارصد نفری آنان را به [[سرپرستی]] و [[فرماندهی]] ربیع بن خثیم به منطقه [[ری]] و مناطق مجاور آن فرستاد تا [[جهاد]] [[اسلامی]] را که در اطراف [[خراسان]] پیش می‌رفت، [[یاری]] رسانند. بدین‌سان اولین پرچمی که در میان [[کوفیان]] برافراشته شد، [[پرچم]] ربیع بن خثیم بود<ref>اعیان الشیعه، ج۶، ص۳۵۴.</ref>. از برخی اسناد استفاده می‌شود که حضرت او و چهارصد نفر همراهش را به مرز [[قزوین]] فرستاد <ref>تنقیح المقال، ج۱، ص۴۲۵ و اخبار الطوال، ص۱۶۵.</ref>.
در [[جنگ صفین]] گروهی چهار [[صد]] نفره، که ربیع بن خثیم هم در میان آنان بود، به [[خدمت]] [[حضرت]] آمدند<ref>احتمال دارد در شهر کوفه و قبل از حرکت به جانب صفین این اتفاق افتاده است.</ref> و عرض کردند: ای [[امیر مؤمنان]]، ما با این که به [[فضایل]] و [[مناقب]] بلند شما، معتقدیم و نیز می‌دانیم که نه ما و نه شما و نه [[مسلمانان]] بی‌نیاز از [[جهاد]] نمی‌باشیم، اما به این [[جنگ]] مشکوک هستیم لذا ما را به منطقه‌ای بفرستید که آنجا با [[کفار]] بجنگیم و از حدود و کیان [[ممالک اسلامی]] [[پاسداری]] کنیم و [[امنیت]] [[بلاد مسلمین]] را تأمین نماییم. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} پیشنهاد و تقاضای آنان را پذیرفت و از [[اعتذار]] و بهانه‌گیری آنان هرگز ناراحت نشد و گروه چهارصد نفری آنان را به [[سرپرستی]] و [[فرماندهی]] ربیع بن خثیم به منطقه [[ری]] و مناطق مجاور آن فرستاد تا [[جهاد]] [[اسلامی]] را که در اطراف [[خراسان]] پیش می‌رفت، [[یاری]] رسانند. بدین‌سان اولین پرچمی که در میان [[کوفیان]] برافراشته شد، [[پرچم]] ربیع بن خثیم بود<ref>اعیان الشیعه، ج۶، ص۳۵۴.</ref>. از برخی اسناد استفاده می‌شود که حضرت او و چهارصد نفر همراهش را به مرز [[قزوین]] فرستاد <ref>تنقیح المقال، ج۱، ص۴۲۵ و اخبار الطوال، ص۱۶۵.</ref>.


از این دو [[نقل]] به [[دست]] می‌آید که ورود [[ربیع]] به مرز [[ری]] با [[قزوین]] قبل از [[جنگ صفین]] بوده است. البته ترک [[جهاد]] آن هم با تردید در [[راه]] و روش [[امیرمؤمنان]] {{ع}} از دیدگاه ما [[شیعیان]] غیر قابل قبول و مورد مواخذه است؛ اما چرا [[حضرت علی]] {{ع}} این‌گونه سخن و [[اعتذار]] او را پذیرفت و او را به دیار دیگر اعزام کرد؟، ممکن است، [[حضرت علی]] {{ع}} او و همراهانش را از خود دور ساخت تا در بحبوحه [[جنگ]]، [[جمود]] [[فکری]] آنان سبب [[فساد]] و [[فتنه]] و [[شکست]] مضاعف در [[نبرد صفین]] نشود چنان‌چه در هنگام بالای نیزه بردن قرآنها از طرف [[معاویه]]، جمعی از [[سپاه]] [[امیرمؤمنان]] {{ع}} ([[قاریان]] [[قرآن]]) فریاد برآوردند که ما با [[قرآن]] نمی‌جنگیم، و [[نصایح]] مشفقانه [[امام]] {{ع}} و [[اعلان]] این که این [[عمل]] [[معاویه]] جز [[توطئه]] و [[فریب]] چیز دیگری نیست. در [[روحیه]] آن جمع موثر واقع نشد و [[پیروزی]] قطعی [[امام]] {{ع}} را به [[شکست]] کشاندند! ویا احتمال دارد حضور [[ربیع]] و همراهان وی را در مرزها بروند، والله العالم<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۵۱۰-۵۱۲.</ref>.
از این دو [[نقل]] به [[دست]] می‌آید که ورود [[ربیع]] به مرز [[ری]] یا [[قزوین]] قبل از [[جنگ صفین]] بوده است. البته ترک [[جهاد]] آن هم با تردید در [[راه]] و روش [[امیرمؤمنان]] {{ع}} از دیدگاه ما [[شیعیان]] غیر قابل قبول و مورد مواخذه است؛ اما چرا [[حضرت علی]] {{ع}} این‌گونه سخن و [[اعتذار]] او را پذیرفت و او را به دیار دیگر اعزام کرد؟، ممکن است، [[حضرت علی]] {{ع}} او و همراهانش را از خود دور ساخت تا در بحبوحه [[جنگ]]، [[جمود]] [[فکری]] آنان سبب [[فساد]] و [[فتنه]] و [[شکست]] مضاعف در [[نبرد صفین]] نشود چنان‌چه در هنگام بالای نیزه بردن قرآنها از طرف [[معاویه]]، جمعی از [[سپاه]] [[امیرمؤمنان]] {{ع}} ([[قاریان]] [[قرآن]]) فریاد برآوردند که ما با [[قرآن]] نمی‌جنگیم، و [[نصایح]] مشفقانه [[امام]] {{ع}} و [[اعلان]] این که این [[عمل]] [[معاویه]] جز [[توطئه]] و [[فریب]] چیز دیگری نیست. در [[روحیه]] آن جمع موثر واقع نشد و [[پیروزی]] قطعی [[امام]] {{ع}} را به [[شکست]] کشاندند! ویا احتمال دارد حضور [[ربیع]] و همراهان وی را در مرزها بروند، والله العالم<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۵۱۰-۵۱۲.</ref>.


== عبادت‌های [[ربیع]] ==
== عبادت‌های [[ربیع]] ==
درباره عبادت‌های [[ربیع]]، مطالب بسیار گفته شده که برخی از آنها به صورت افسانه می‌باشد. اینک توجه شما را به چند نمونه که مورد [[پذیرش]] است، جلب می‌کنیم:
درباره عبادت‌های [[ربیع]]، مطالب بسیار گفته شده که برخی از آنها به صورت افسانه می‌باشد. اینک توجه شما را به چند نمونه که مورد [[پذیرش]] است، جلب می‌کنیم:
# [[ربیع]] در [[خانه]] خود قبری حفر نموده بود و هرگاه در درون خود [[لغزش]] و [[قساوت قلب]] می‌دید، وارد آن [[قبر]] می‌شد و مدت مدیدی در آن می‌خوابید و چون مردگانی که از خدای خود می‌خواهند که آنان را به زندگانی [[دنیوی]] بازگرداند تا این بار بیندیشند و به [[درستی]] عمل کنند، او نیز چنین می‌کرد و می‌گفت: {{متن قرآن|رَبِّ ارْجِعُونِ}}<ref>«پروردگارا! مرا باز گردانید!» سوره مؤمنون، آیه ۹۹.</ref> {{متن قرآن|لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ}}<ref>«شاید من در آنچه وا نهاده‌ام، (بتوانم) کاری نیکو انجام دهم» سوره مؤمنون، آیه ۱۰۰.</ref>. [[ربیع]] هم چنان در [[قبر]] خوابیده بود [[آیه]] {{متن قرآن|رَبِّ ارْجِعُونِ}} را بار‌ها تکرار می‌کرد و در پایان خطاب به ضمیر و نفس خود می‌گفت: "ای [[ربیع]]، دعایت راپذیرفتم و تو را به زندگانی دنیوی‌ات بازگرداندیم، پس عمل کن و مافات را جبران نما"<ref>{{عربی|يا ربيع، قد رجعناك فاعمل}}؛ اعیان الشیعه، ج۶،ص۴۵۶.</ref>؛
# [[ربیع]] در [[خانه]] خود قبری حفر نموده بود و هرگاه در درون خود [[لغزش]] و [[قساوت قلب]] می‌دید، وارد آن [[قبر]] می‌شد و مدت مدیدی در آن می‌خوابید و چون مردگانی که از خدای خود می‌خواهند که آنان را به زندگانی [[دنیوی]] بازگرداند تا این بار بیندیشند و به [[درستی]] عمل کنند، او نیز چنین می‌کرد و می‌گفت: {{متن قرآن|رَبِّ ارْجِعُونِ}}<ref>«پروردگارا! مرا باز گردانید!» سوره مؤمنون، آیه ۹۹.</ref> {{متن قرآن|لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ}}<ref>«شاید من در آنچه وا نهاده‌ام، (بتوانم) کاری نیکو انجام دهم» سوره مؤمنون، آیه ۱۰۰.</ref>. [[ربیع]] هم چنان در [[قبر]] خوابیده بود [[آیه]] {{متن قرآن|رَبِّ ارْجِعُونِ}} را بار‌ها تکرار می‌کرد و در پایان خطاب به ضمیر و نفس خود می‌گفت: «ای [[ربیع]]، دعایت راپذیرفتم و تو را به زندگانی دنیوی‌ات بازگرداندیم، پس عمل کن و مافات را جبران نما»<ref>{{عربی|يا ربيع، قد رجعناك فاعمل}}؛ اعیان الشیعه، ج۶،ص۴۵۶.</ref>؛
# [[ربیع]] همواره کاغذی جلوی روی خود می‌گذاشت و هرچه را در روز می‌گفت بر آن می‌نوشت. [[شب]] که می‌شد خود را به [[محاکمه]] می‌کشید و خوبی و [[بدی]] که گفته بود ار روی کاغذ بررسی می‌کرد و بعد می‌گفت:"آه آنان که ساکت بودند، [[نجات]] یافتند" <ref>{{عربی|آه نجا الصامتون}}</ref>.
# [[ربیع]] همواره کاغذی جلوی روی خود می‌گذاشت و هرچه را در روز می‌گفت بر آن می‌نوشت. [[شب]] که می‌شد خود را به [[محاکمه]] می‌کشید و خوبی و [[بدی]] که گفته بود ار روی کاغذ بررسی می‌کرد و بعد می‌گفت: «آه آنان که ساکت بودند، [[نجات]] یافتند» <ref>{{عربی|آه نجا الصامتون}}</ref>.
# در [[نقل]] دیگری است که: [[ربیع]] دائماً [[کاغذ و قلم]] در [[دست]] داشت و صبح تا [[مغرب]] هرکاری که می‌کرد و یا می‌گفت، در آن می‌نوشت و چون [[شب]] می‌شد بعد از [[نماز]] عشاء، در نوشته نگاه می‌کرد اگر کار خوبی کرده بود، [[شکرگزار]] بود و اگر کار [[بدی]] آنجام داده بود، [[توبه]] می‌کرد و می‌گفت: "آه [[راست گویان]] [[نجات]] یافتند و من به واسطه عملم در [[عذاب]] افتادم"<ref>{{عربی|آه نجا الصادقون وانا وقعت فی العذاب بعملی}}؛ اعیان الشیعه، ج۶،ص ۴۵۶ وسفینه البحار، ج۱ عنوان ربیع، ص۵۰۶.</ref>.
# در [[نقل]] دیگری است که: [[ربیع]] دائماً [[کاغذ و قلم]] در [[دست]] داشت و صبح تا [[مغرب]] هرکاری که می‌کرد و یا می‌گفت، در آن می‌نوشت و چون [[شب]] می‌شد بعد از [[نماز]] عشاء، در نوشته نگاه می‌کرد اگر کار خوبی کرده بود، [[شکرگزار]] بود و اگر کار [[بدی]] آنجام داده بود، [[توبه]] می‌کرد و می‌گفت: «آه [[راست گویان]] [[نجات]] یافتند و من به واسطه عملم در [[عذاب]] افتادم»<ref>{{عربی|آه نجا الصادقون وانا وقعت فی العذاب بعملی}}؛ اعیان الشیعه، ج۶،ص ۴۵۶ وسفینه البحار، ج۱ عنوان ربیع، ص۵۰۶.</ref>.
# از [[شیخ بهائی]] در کشکول [[نقل]] می‌کند: شخصی به [[ربیع]] گفت: هیچ گاه ندیدم که [[عیب]] کسی را بگویی؟ [[ربیع]] گفت: من هنوز از نفس خود [[راضی]] نیستم، تا از خود فارغ شوم و به [[عیب]] دیگران بپردازم. سپس این [[شعر]] را خواند: "بر نفس خود می‌گریم و برای غیر نمی‌گریم و به خاطر خودم از غیر خود مشغول نمی‌شوم"<ref>{{عربی|لنفسی ابکی لست ابکی لغیرها لنفسی فی نفسی عن الناس شاغل}}</ref>.
# از [[شیخ بهائی]] در کشکول [[نقل]] می‌کند: شخصی به [[ربیع]] گفت: هیچ گاه ندیدم که [[عیب]] کسی را بگویی؟ [[ربیع]] گفت: من هنوز از نفس خود [[راضی]] نیستم، تا از خود فارغ شوم و به [[عیب]] دیگران بپردازم. سپس این [[شعر]] را خواند: «بر نفس خود می‌گریم و برای غیر نمی‌گریم و به خاطر خودم از غیر خود مشغول نمی‌شوم»<ref>{{عربی|لنفسی ابکی لست ابکی لغیرها لنفسی فی نفسی عن الناس شاغل}}</ref>.
# از کشکول [[شیخ بهائی]] [[نقل]] است: [[ربیع]]، روز و [[شب]] [[اشک]] می‌ریخت و به قدری زیاد می‌گریست که مادرش به تنک آمد و گفت: گویا از روی [[ظلم و ستم]] کسی را کشته‌ای که این مقدار [[گریه]] کنی؟ به من بگو چه کسی را کشته‌ای تا نزد [[اولیا]] و خانواده‌اش بروم و از آنها [[رضایت]] بگیرم؛ به [[خدا]] [[سوگند]] اگر آنها ار حال تو باخبر شوند، به تو رحم خواهند کرد و [[رضایت]] داده و تو را [[حلال]] می‌کنند! [[ربیع]] در پاسخ مادرش گفت: بله من قاتلم اما نفس خودم را کشته‌ام<ref>اعیان الشیعه، ج۶، ص۴۵۶ و سفینه البحار، ج ۱ عنوان ربیع، ص۵۰۶.</ref>.
# از کشکول [[شیخ بهائی]] [[نقل]] است: [[ربیع]]، روز و [[شب]] [[اشک]] می‌ریخت و به قدری زیاد می‌گریست که مادرش به تنک آمد و گفت: گویا از روی [[ظلم و ستم]] کسی را کشته‌ای که این مقدار [[گریه]] کنی؟ به من بگو چه کسی را کشته‌ای تا نزد [[اولیا]] و خانواده‌اش بروم و از آنها [[رضایت]] بگیرم؛ به [[خدا]] [[سوگند]] اگر آنها ار حال تو باخبر شوند، به تو رحم خواهند کرد و [[رضایت]] داده و تو را [[حلال]] می‌کنند! [[ربیع]] در پاسخ مادرش گفت: بله من قاتلم اما نفس خودم را کشته‌ام<ref>اعیان الشیعه، ج۶، ص۴۵۶ و سفینه البحار، ج ۱ عنوان ربیع، ص۵۰۶.</ref>.
# شب‌هایی که او برای [[عبادت]] و [[شب زنده داری]] بالای بام می‌ایستاد، به قدری بدون حرکت [[قیام]] خود را ادامه می‌داد که وقتی از [[دنیا]] رفت، دختر [[همسایه]] به پدرش گفت: [[پدر]]، من هر [[شب]] [[عمود]] و چوبی را بالای بام می‌دیدم ولی مدتی است که از آن چوب خبری نیست؟ [[پدر]] گفت: دخترم این چوب نبود، بلکه مرد صالحی در [[همسایگی]] ما بود که شب‌ها برای [[عبادت]] در بالای بام می‌ایستاد و اکنون از [[دنیا]] رفته است<ref>اعیان الشیعه، ج۶، ص۴۵۶ و سفینه البحار، ج ۱ عنوان ربیع، ص۵۰۶.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۵۱۲-۵۱۴.</ref>
# شب‌هایی که او برای [[عبادت]] و [[شب زنده داری]] بالای بام می‌ایستاد، به قدری بدون حرکت [[قیام]] خود را ادامه می‌داد که وقتی از [[دنیا]] رفت، دختر [[همسایه]] به پدرش گفت: [[پدر]]، من هر [[شب]] [[عمود]] و چوبی را بالای بام می‌دیدم ولی مدتی است که از آن چوب خبری نیست؟ [[پدر]] گفت: دخترم این چوب نبود، بلکه مرد صالحی در [[همسایگی]] ما بود که شب‌ها برای [[عبادت]] در بالای بام می‌ایستاد و اکنون از [[دنیا]] رفته است<ref>اعیان الشیعه، ج۶، ص۴۵۶ و سفینه البحار، ج ۱ عنوان ربیع، ص۵۰۶.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۵۱۲-۵۱۴.</ref>
خط ۷۷: خط ۷۷:
چون خبر [[شهادت امام حسین]] {{ع}} به سال ۶۱ [[هجری]] را به [[ربیع]] دادند، چون در [[سکوت]] بیست ساله به سر می‌برد، همگان در این لحظه با خود گفتند که: [[ربیع]] با [[آگاهی]] از [[شهادت]] [[حضرت]] [[ابا عبدالله الحسین]] {{ع}} حتماً لب به سخن خواهد گشود، ولی [[ربیع]] با شنیدن این خبر مولمه چیزی نگفت فقط نظاره کرد و حرفی نزد تا نفر دوم که خبر داد باز چیزی نگفت؛ اما نفر سوم که خبر [[شهادت]] [[حضرت حسین]] {{ع}} را داد، [[ربیع]] شروع به [[گریستن]] کرد، بعد این جمله را گفت: {{متن قرآن|اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ عَالِمَ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ أَنْتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبَادِكَ فِي مَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ}}<ref>«خداوندگارا! ای پدیدآورنده آسمان‌ها و زمین! دانای پنهان و آشکار! تویی که میان بندگانت در آنچه اختلاف می‌ورزیدند داوری می‌کنی» سوره زمر، آیه ۴۶.</ref> سپس [[سکوت]] کرد تا از [[دنیا]] رفت<ref>اعیان الشیعه، ج۶، ص۴۵۶.</ref>.
چون خبر [[شهادت امام حسین]] {{ع}} به سال ۶۱ [[هجری]] را به [[ربیع]] دادند، چون در [[سکوت]] بیست ساله به سر می‌برد، همگان در این لحظه با خود گفتند که: [[ربیع]] با [[آگاهی]] از [[شهادت]] [[حضرت]] [[ابا عبدالله الحسین]] {{ع}} حتماً لب به سخن خواهد گشود، ولی [[ربیع]] با شنیدن این خبر مولمه چیزی نگفت فقط نظاره کرد و حرفی نزد تا نفر دوم که خبر داد باز چیزی نگفت؛ اما نفر سوم که خبر [[شهادت]] [[حضرت حسین]] {{ع}} را داد، [[ربیع]] شروع به [[گریستن]] کرد، بعد این جمله را گفت: {{متن قرآن|اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ عَالِمَ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ أَنْتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبَادِكَ فِي مَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ}}<ref>«خداوندگارا! ای پدیدآورنده آسمان‌ها و زمین! دانای پنهان و آشکار! تویی که میان بندگانت در آنچه اختلاف می‌ورزیدند داوری می‌کنی» سوره زمر، آیه ۴۶.</ref> سپس [[سکوت]] کرد تا از [[دنیا]] رفت<ref>اعیان الشیعه، ج۶، ص۴۵۶.</ref>.


به [[نقلی]] همین که [[ربیع]] از [[شهادت]] [[حضرت امام حسین]] {{ع}} و اصحابش [[آگاه]] شد، آهی از [[دل]] کشید و چنین گفت: آیا به [[راستی]] [[یزیدیان]] چنین کردند، آیا کسی را به [[قتل]] رساندند که [[رسول خدا]] {{صل}} او را در آغوش خود می‌نشانید و بر لبانش بوسه می‌زد؟!"<ref>اعیان الشیعه، ج۶، ص۴۵۶.</ref>.
به [[نقلی]] همین که [[ربیع]] از [[شهادت]] [[حضرت امام حسین]] {{ع}} و اصحابش [[آگاه]] شد، آهی از [[دل]] کشید و چنین گفت: «آیا به [[راستی]] [[یزیدیان]] چنین کردند، آیا کسی را به [[قتل]] رساندند که [[رسول خدا]] {{صل}} او را در آغوش خود می‌نشانید و بر لبانش بوسه می‌زد؟!»<ref>اعیان الشیعه، ج۶، ص۴۵۶.</ref>.


و به قول [[ابن جوزی]] در تذکرة الخواص، [[ربیع]] گفت: آنها جوانانی را به [[شهادت]] رساندند که اگر [[رسول خدا]] آنان را می‌دید، هم دوستشان می‌داشت و هم با [[دست]] خود به آنان [[غذا]] می‌خوراند و نیز آنان را روی زانوی خود می‌نشاند<ref>{{عربی|لقد قتلوا فتیة لو رآهم رسول الله {{صل}} الأحبهم أطعمهم بیده و أجلسهم علی فخذه}}؛ اعیان الشیعه، ج۶، ص۴۵۶.</ref>.
و به قول [[ابن جوزی]] در تذکرة الخواص، [[ربیع]] گفت: آنها جوانانی را به [[شهادت]] رساندند که اگر [[رسول خدا]] آنان را می‌دید، هم دوستشان می‌داشت و هم با [[دست]] خود به آنان [[غذا]] می‌خوراند و نیز آنان را روی زانوی خود می‌نشاند<ref>{{عربی|لقد قتلوا فتیة لو رآهم رسول الله {{صل}} الأحبهم أطعمهم بیده و أجلسهم علی فخذه}}؛ اعیان الشیعه، ج۶، ص۴۵۶.</ref>.
خط ۱۰۱: خط ۱۰۱:
* [[سکوت بر ظلم]]
* [[سکوت بر ظلم]]
* [[سکوت بر قتل امام حسین]]
* [[سکوت بر قتل امام حسین]]
* [[بنی‌تمیم]] (قبیله)
{{پایان مدخل‌ وابسته}}
{{پایان مدخل‌ وابسته}}


خط ۱۱۴: خط ۱۱۵:
[[رده:کارگزاران حکومت امام علی]]
[[رده:کارگزاران حکومت امام علی]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:بنی‌تمیم]]
۲۱۸٬۸۵۷

ویرایش