جز
جایگزینی متن - 'فلسفه زندگی' به 'فلسفه زندگی'
جز (جایگزینی متن - 'فلسفه زندگی' به 'فلسفه زندگی') |
|||
(۶ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
===معنای «استقامت بر حق»=== | ===معنای «استقامت بر حق»=== | ||
==جایگاه و اهمیت== | ==جایگاه و اهمیت== | ||
از نظر [[آموزههای وحیانی | از نظر [[آموزههای وحیانی قرآن]]، تبدیل صفتی به «شاکله» نیازمند سعی و تلاش بسیار در بستر زمانی و صیرورت و انقلابهای چندی است؛ زیرا هر چیزی زمانی از حال به [[مقام]] در میآید که [[انسان]] آن چیز را بسیار تکرار کند و در همه احوالات آن را برای خود [[هدف]] قرار دهد و هرگز از آن کوتاه نیاید؛ زیرا اگر تقلبات در احوالات متضاد داشته باشد، هرگز به مقام نمیرسد و شاکله و [[ملکات]] و مقومات [[شخصیت]] کسی نمیشود. به عنوان نمونه [[صبر]] و [[شکیبایی]]، صفتی [[نیک]] مورد اقبال [[مردم]] است، اما مردم به سبب [[عجله]] در کاری یا [[جزع]] و فزع در هنگامه [[مصیبت]]، [[اطاعت]] و [[معصیت]]، نمیتوانند آن را از حالت صفت به اسم و از حال به مقام در آورند. دست یابی به [[مقام صبر]] نیازمند یک حرکت جوهری در نفس است. از این حرکت جوهری در قرآن به «صیرورت» تعبیر میشود. این حرکت جوهری به سوی تبدیل حال به مقام و صفت به اسم میبایست به شکل دایمی و بیوقفه ادامه و استمرار یابد. شاید در آغاز وقفههایی ایجاد شود، ولی با [[حضور قلب]] و اهتمام به صبر در همه احوال سه گانه اطاعت، مصیبت و معصیت، و [[پرهیز]] از عجله و جزع و فزع، این امکان فراهم میآید تا در نهایت «انقلابی» رخ دهد و صبر از حالت صفت به اسم و حال به مقام در آید و شخص از «الذین صبروا» به «الصابرین» و «الصبور» تبدیل شود. | ||
از نظر قرآن، همه صفات مثبت و منفی این گونه است؛ یعنی تبدیل آن در یک حرکت جوهری انجام میشود تا به [[انقلاب]] برسد و آن صفات تبدیل به اسم و مقام شخص شود و [[ملکه]] و مقوّم ذاتی شخص گردد به طوری که هرگز در هیچ احوالی از آن خارج نشود؛ چنان که «قوامین بالقسط»<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًا فَاللَّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا وَإِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا}} «ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید و برای خداوند گواهی دهید هر چند به زیان خود یا پدر و مادر و یا نزدیکان (تان) باشد و اگر (هر یک از دو طرف دعوا) دارا باشد یا نادار، خداوند به (دستگیری از) هر دو سزاوارتر است، پس (در گواهی دادن) از هوا (ی نفس) پیروی نکنید که به یک سوگرایید و اگر (در گواهی دادن) زبان بگردانید یا (از آن) رو برتابید بیگمان خداوند از آنچه میکنید آگاه است» سوره نساء، آیه ۱۳۵.</ref> و «قوامین لله»<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ}} «ای مؤمنان! برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیکتر است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره مائده، آیه ۸.</ref> این گونه است؛ زیرا [[قسط]] برای چنین شخصی، جزو مقومات ذاتی او شده است. | از نظر قرآن، همه صفات مثبت و منفی این گونه است؛ یعنی تبدیل آن در یک حرکت جوهری انجام میشود تا به [[انقلاب]] برسد و آن صفات تبدیل به اسم و مقام شخص شود و [[ملکه]] و مقوّم ذاتی شخص گردد به طوری که هرگز در هیچ احوالی از آن خارج نشود؛ چنان که «قوامین بالقسط»<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًا فَاللَّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا وَإِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا}} «ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید و برای خداوند گواهی دهید هر چند به زیان خود یا پدر و مادر و یا نزدیکان (تان) باشد و اگر (هر یک از دو طرف دعوا) دارا باشد یا نادار، خداوند به (دستگیری از) هر دو سزاوارتر است، پس (در گواهی دادن) از هوا (ی نفس) پیروی نکنید که به یک سوگرایید و اگر (در گواهی دادن) زبان بگردانید یا (از آن) رو برتابید بیگمان خداوند از آنچه میکنید آگاه است» سوره نساء، آیه ۱۳۵.</ref> و «قوامین لله»<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ}} «ای مؤمنان! برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیکتر است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره مائده، آیه ۸.</ref> این گونه است؛ زیرا [[قسط]] برای چنین شخصی، جزو مقومات ذاتی او شده است. | ||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
بنابراین، وقتی شخصی شاکله شخصیتی خویش را [[حق جویی]] و [[حق خواهی]] قرار دهد، آن امر به عنوان مقوم ذاتی او قرار میگیرد. این گونه به عنوان [[انسانی]] مستقیم بر [[حق]] شناخته میشود. | بنابراین، وقتی شخصی شاکله شخصیتی خویش را [[حق جویی]] و [[حق خواهی]] قرار دهد، آن امر به عنوان مقوم ذاتی او قرار میگیرد. این گونه به عنوان [[انسانی]] مستقیم بر [[حق]] شناخته میشود. | ||
البته از [[آموزههای وحیانی | البته از [[آموزههای وحیانی قرآن]] بر میآید که حتی اگر شخص در [[مسیر حق]] و [[حقیقت]] قرار گیرد و بر آن [[استقامت]] فعلی داشته باشد، باز همین امر خوب است؛ زیرا تنها چیزی که در قرآن از آن به «مستقیم» توصیف شده، [[صراط الهی]] است که متصف به این اسم است؛ زیرا صراطی است که هیچ گونه [[اعوجاج]] و [[کژی]] در آن نیست و راه نمییابد. | ||
به هر حال، [[انسان]] میبایست در طریق حقیقت مستقیم باشد وبه استقامت دست یابد و بتواند حقیقت را جزو مقومات خویش قرار دهد و به شکل دایمی در مسیر آن حرکت کرده و برای آن تلاش و سعی کند. این [[طریقت]] حقیقت همان استقامت در [[صراط مستقیم]] است؛ زیرا هیچ طریقت حقیقتی دیگر جز صراط مستقیم نیست. از همین روست که همه [[آیات قرآنی]] بر حرکت در صراط مستقیم و استقامت بر این طریقت تاکید دارد که به حقیقت ختم میشود. | به هر حال، [[انسان]] میبایست در طریق حقیقت مستقیم باشد وبه استقامت دست یابد و بتواند حقیقت را جزو مقومات خویش قرار دهد و به شکل دایمی در مسیر آن حرکت کرده و برای آن تلاش و سعی کند. این [[طریقت]] حقیقت همان استقامت در [[صراط مستقیم]] است؛ زیرا هیچ طریقت حقیقتی دیگر جز صراط مستقیم نیست. از همین روست که همه [[آیات قرآنی]] بر حرکت در صراط مستقیم و استقامت بر این طریقت تاکید دارد که به حقیقت ختم میشود. | ||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
به هر حال، پیامبران و [[مؤمنان]] میبایست [[حق تعالی]] را با [[آیات آفاقی]] و انفسی بشناسند<ref>{{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}} «به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.</ref> و برای رسیدن به آن [[حق]] سبحانه و متحقق شدن به [[صفات الهی]] صیرورت و حرکت جوهری خویش را در [[صراط مستقیم]] [[اسلام]] و [[شرایع]] آن بپیماند تا متحقق به [[حقیقت الهی]] شوند و [[حقیقت]] جزو مقومات ذاتی آنان شده و آنان متحقق به حق شوند؛ زیرا در [[قیامت]] جز حق ظهوری ندارد و جایی برای [[باطل]] نیست. پس کسی که به قیامت وارد میشود، به [[میزان]] تحقق به حقیقت در چارچوب صراط مستقیم حق است که ظهور و بروز دارد؛ زیرا ترازو و [[میزان الحق]] جز حق را نشان نمیدهد.<ref>{{متن قرآن|وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ * وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَظْلِمُونَ}} «و سنجش در این روز، حق است پس کسانی که ترازوهای (کردار) شان سنگین آید رستگارند * و آن کسان که ترازوهای (کردار) شان سبک آید کسانی هستند که با ستمی که بر آیات ما روا میداشتند به خود زیان زدند» سوره اعراف، آیه ۸-۹.</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[آثار استقامت در طریقت حق (مقاله)|آثار استقامت در طریقت حق]].</ref>. | به هر حال، پیامبران و [[مؤمنان]] میبایست [[حق تعالی]] را با [[آیات آفاقی]] و انفسی بشناسند<ref>{{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}} «به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.</ref> و برای رسیدن به آن [[حق]] سبحانه و متحقق شدن به [[صفات الهی]] صیرورت و حرکت جوهری خویش را در [[صراط مستقیم]] [[اسلام]] و [[شرایع]] آن بپیماند تا متحقق به [[حقیقت الهی]] شوند و [[حقیقت]] جزو مقومات ذاتی آنان شده و آنان متحقق به حق شوند؛ زیرا در [[قیامت]] جز حق ظهوری ندارد و جایی برای [[باطل]] نیست. پس کسی که به قیامت وارد میشود، به [[میزان]] تحقق به حقیقت در چارچوب صراط مستقیم حق است که ظهور و بروز دارد؛ زیرا ترازو و [[میزان الحق]] جز حق را نشان نمیدهد.<ref>{{متن قرآن|وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ * وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَظْلِمُونَ}} «و سنجش در این روز، حق است پس کسانی که ترازوهای (کردار) شان سنگین آید رستگارند * و آن کسان که ترازوهای (کردار) شان سبک آید کسانی هستند که با ستمی که بر آیات ما روا میداشتند به خود زیان زدند» سوره اعراف، آیه ۸-۹.</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[آثار استقامت در طریقت حق (مقاله)|آثار استقامت در طریقت حق]].</ref>. | ||
== | ===ضرورت والا=== | ||
====استمرار در خط اسلام ناب و ولایت الهی==== | |||
{{همچنین|اسلام ناب|ولایت الهی}} | |||
== | |||
با نگاهی به [[آموزههای وحیانی]] [[قرآن]]، به این [[حکم قطعی]] دست مییابیم که با [[مرگ]] [[پیامبر]]{{صل}} وظایف و [[تکالیف مؤمنان]] پایان نمییابد و آنان به عنوان [[پاسداران]] [[مکتب]] [[انبیاء]] و [[اولیای الهی]] میبایست در [[صراط مستقیم]] بر اساس [[کتاب الله]] و [[عترت طاهره]]{{عم}} حرکت کنند و نمیتواند دست از آموزههای وحیانی و مقاصد و اهداف آن بردارند و با تعطیلی آن، به [[دوران جاهلیت]] باز گردند، و به جای [[پیروی]] و [[اطاعت]] از [[هدایت الهی]] [[وحیانی]] و [[قوانین]] و سنتهای [[خدا]]، از قوانین وضعی و خودساخته ای استفاده کنند که مبتنی بر [[فرهنگ جاهلیت]] حتی مردن باشد که [[عقل]] ابزاری بدون [[وحی]] را برای ساماندهی [[زندگی]] [[بشر]] به کار گرفته و بر اساس این [[فلسفه]]، [[سبک زندگی]] [[مردمان]] را میسازد. [[خدا]] به صراحت در [[نهی]] از چنین رویه و [[فلسفه]] و [[سبک زندگی]] خلاف [[وحی]] و [[ارتجاع]] به [[دوران جاهلیت]] فاقد وحی میفرماید: {{متن قرآن|وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ}}<ref>«و محمد جز فرستادهای نیست که پیش از او (نیز) فرستادگانی (بوده و) گذشتهاند؛ آیا اگر بمیرد یا کشته گردد به (باورهای) گذشته خود باز میگردید؟ و هر کس به (باورهای) گذشته خود باز گردد هرگز زیانی به خداوند نمیرساند؛ و خداوند سپاسگزاران را به زودی پاداش خواهد داد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۴.</ref>؛ | با نگاهی به [[آموزههای وحیانی]] [[قرآن]]، به این [[حکم قطعی]] دست مییابیم که با [[مرگ]] [[پیامبر]]{{صل}} وظایف و [[تکالیف مؤمنان]] پایان نمییابد و آنان به عنوان [[پاسداران]] [[مکتب]] [[انبیاء]] و [[اولیای الهی]] میبایست در [[صراط مستقیم]] بر اساس [[کتاب الله]] و [[عترت طاهره]]{{عم}} حرکت کنند و نمیتواند دست از آموزههای وحیانی و مقاصد و اهداف آن بردارند و با تعطیلی آن، به [[دوران جاهلیت]] باز گردند، و به جای [[پیروی]] و [[اطاعت]] از [[هدایت الهی]] [[وحیانی]] و [[قوانین]] و سنتهای [[خدا]]، از قوانین وضعی و خودساخته ای استفاده کنند که مبتنی بر [[فرهنگ جاهلیت]] حتی مردن باشد که [[عقل]] ابزاری بدون [[وحی]] را برای ساماندهی [[زندگی]] [[بشر]] به کار گرفته و بر اساس این [[فلسفه]]، [[سبک زندگی]] [[مردمان]] را میسازد. [[خدا]] به صراحت در [[نهی]] از چنین رویه و [[فلسفه]] و [[سبک زندگی]] خلاف [[وحی]] و [[ارتجاع]] به [[دوران جاهلیت]] فاقد وحی میفرماید: {{متن قرآن|وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ}}<ref>«و محمد جز فرستادهای نیست که پیش از او (نیز) فرستادگانی (بوده و) گذشتهاند؛ آیا اگر بمیرد یا کشته گردد به (باورهای) گذشته خود باز میگردید؟ و هر کس به (باورهای) گذشته خود باز گردد هرگز زیانی به خداوند نمیرساند؛ و خداوند سپاسگزاران را به زودی پاداش خواهد داد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۴.</ref>؛ | ||
خط ۷۳: | خط ۵۸: | ||
در این [[آیه]] بیان شده که حکم و [[حکومت]] در همه ابعاد از جمله [[قضایی]] و داوری میبایست بر اساس [[آموزههای وحیانی]] باشد که مبنای داوری قرار میگیرد و در این میان کسی که داوری میکند باید [[ولی الله]] باشد که همان [[پیامبر]]{{صل}} در این جا است و کسی به در معیارهای داوری به غیر آموزههای وحیانی مراجعه کند یا به جای ولی الله به دیگری مراجعه کند، گرفتار [[حاکمیت طاغوت]] شده است. البته [[خدا]] در آیه قبل معلوم میدارد که در امور غیر از [[تشریع]] میبایست به [[اولوا الامر]]{{صل}} که دارای [[ولایت الهی]] هستند مراجعه شود.<ref>نساء، آیه ۵۹</ref> هم چنان که در [[آیات]] بعد بیان میکند که اگر کسی در مشاجرت و مسایل [[اجتماعی]] به غیر ولی الله از [[پیامبران]] و [[امامان معصوم]]{{ع}} مراجعه کند، در [[احکام]] صادر [[تسلیم محض]] نباشد و یا تن بدهد ولی [[دل]] وی [[تسلیم]] نباشد، اصلا از دایره ایمان خارج هستند.<ref>{{متن قرآن|فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}} «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمیآورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کردهای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.</ref> | در این [[آیه]] بیان شده که حکم و [[حکومت]] در همه ابعاد از جمله [[قضایی]] و داوری میبایست بر اساس [[آموزههای وحیانی]] باشد که مبنای داوری قرار میگیرد و در این میان کسی که داوری میکند باید [[ولی الله]] باشد که همان [[پیامبر]]{{صل}} در این جا است و کسی به در معیارهای داوری به غیر آموزههای وحیانی مراجعه کند یا به جای ولی الله به دیگری مراجعه کند، گرفتار [[حاکمیت طاغوت]] شده است. البته [[خدا]] در آیه قبل معلوم میدارد که در امور غیر از [[تشریع]] میبایست به [[اولوا الامر]]{{صل}} که دارای [[ولایت الهی]] هستند مراجعه شود.<ref>نساء، آیه ۵۹</ref> هم چنان که در [[آیات]] بعد بیان میکند که اگر کسی در مشاجرت و مسایل [[اجتماعی]] به غیر ولی الله از [[پیامبران]] و [[امامان معصوم]]{{ع}} مراجعه کند، در [[احکام]] صادر [[تسلیم محض]] نباشد و یا تن بدهد ولی [[دل]] وی [[تسلیم]] نباشد، اصلا از دایره ایمان خارج هستند.<ref>{{متن قرآن|فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}} «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمیآورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کردهای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.</ref> | ||
بنابراین، بر اساس [[آموزههای وحیانی]]، [[امت اسلام]] میبایست پس از [[رسول الله]]{{صل}} تحت [[حاکمیت]] اولیای امور از [[امامان معصوم]]{{ع}} در [[فکر]] و عمل [[مکتب اسلام]] را در [[فلسفه | بنابراین، بر اساس [[آموزههای وحیانی]]، [[امت اسلام]] میبایست پس از [[رسول الله]]{{صل}} تحت [[حاکمیت]] اولیای امور از [[امامان معصوم]]{{ع}} در [[فکر]] و عمل [[مکتب اسلام]] را در [[فلسفه زندگی]] و [[سبک زندگی]] به کار گیرند وهرگز از آن تخطی نکنند تا گرفتار [[کفر]] و [[طاغوت]] نشوند.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[چگونگی تحقق دولت عدل جهانی (مقاله)|چگونگی تحقق دولت عدل جهانی]].</ref>. | ||
==راه حق و صراط مستقیم== | |||
{{همچنین|سبیلالله|صراط مستقیم}} | |||
از نظر [[آموزههای وحیانی قرآن]]، اسلام حقیقتی است که از سوی [[خدا]] به عنوان [[دین]] معرفی شده و همه [[پیامبران]] بدان [[دعوت]] کردهاند؛ زیرا [[شرایع]] و مناهج گوناگون [[اسلامی]] همه شاخههای همان حقیقت برای دسترسی آسان به دریای حقیقت بیپایان است. از همین روست که [[دینی]] غیر از اسلام و شرایع آن پذیرفته نمیشود؛ زیرا حرکت در غیر صراط مستقیم چیزی جز حرکت در [[ضلالت]] و [[گمراهی]] نیست.<ref>{{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ * وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ}} «بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است * و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمیشود و او در جهان واپسین از زیانکاران است» سوره آل عمران، آیه ۱۹ و ۸۵؛ {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ}} «و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستادهایم که کتاب پیش از خود را راست میشمارد و نگاهبان بر آن است؛ پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواستههای آنان پیروی مکن، ما به هر یک از شما شریعت و راهی دادهایم و اگر خداوند میخواست شما را امّتی یگانه میگردانید لیک (نگردانید) تا شما را در آنچهتان داده است بیازماید؛ پس در کارهای خیر بر یکدیگر پیشی گیرید، بازگشت همه شما به سوی خداوند است بنابراین شما را از آنچه در آن اختلاف میورزیدید آگاه میگرداند» سوره مائده، آیه ۴۸؛ {{متن قرآن|شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ}} «از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم که دین را استوار بدارید و در آن به پراکندگی نیفتید؛ بر مشرکان آنچه آنان را بدان میخوانی گران است، خداوند است که هر که را بخواهد به سوی خود برمیگزیند و هر که را (به درگاه او) بازگردد به سوی خویش رهنمون میگردد» سوره شوری، آیه ۱۳.</ref> | |||
[[خدا]] در [[سوره حمد]] به [[انسان]] [[فرمان]] میدهد تا از او بخوانند ایشان را به [[صراط مستقیم]] [[هدایت]] کند که همان صراط مستقیم [[پیامبران]] و [[اولیای الهی]] [[منعم علیهم]]؛ زیرا هر حرکت در غیر این صراط مستقیم چیزی جز [[ضلالت]] و [[گمراهی]] و [[گرفتاری]] به [[غضب الهی]] نیست. | |||
از نظر [[قرآن]]، صراط مستقیم [[اسلام]] و [[شرایع]] آن، همان [[طریقت]] [[حقیقت]] است که حتی [[جنیان]] نیز موظف هستند بر اساس آن عمل و [[رفتار]] کنند؛ زیرا بر این باورند که اگر بخواهند از آب فراوان [[سیراب]] شوند، میبایست بر آن طریقت [[استقامت]] ورزند: و الو استقاموا علی الطریقه لاسقیناهم [[ماء]] غدقا.<ref>{{متن قرآن|وَأَلَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُم مَّاء غَدَقًا}} «و اینکه (به من وحی شده است) اگر بر راه (حقّ) پایداری ورزند آنان را از آبی (و رفاهی) فراوان سیراب میکنیم؛» سوره جن، آیه ۱۶.</ref> | |||
از نظر [[قرآن]]، همه [[پیامبران]] و اولیای آنان به سبب حرکت در [[طریقت]] [[حقیقت]] و [[استقامت]] بر آن توانستهاند به [[پاداش]] عظیم دست یافته و از [[خشم]] و [[غضب الهی]] در [[امان]] مانند؛ اینان که شامل [[مؤمنان]] به [[پیامبر]]{{صل}}، پیامبران، [[صدیقین]]، [[شهداء]] و [[صالحین]] هستند، همانانی هستند که [[خدا]] به آنان نعمتهای بزرگی را بخشیده و از [[فضل الهی]] بهره مند شدهاند.<ref>{{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا * ذَلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ عَلِيمًا}} «و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند * این بخشش از سوی خداوند است و خداوند به دانایی بسنده است» سوره نساء، آیه ۶۹-۷۰.</ref> | |||
بنابراین، هر کسی بخواهد به [[حق]] و حقیقت برسد و متحقق به حقیقت شود، میبایست [[اسلام]] را به عنوان [[صراط مستقیم]] حقیقت بشناسد و بپذیرد و بر اساس آن حرکت کرده و بر آن استقامت ورزد.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[آثار استقامت در طریقت حق (مقاله)|آثار استقامت در طریقت حق]].</ref>. | |||
==فواید و کارکردها== | |||
از نظر [[آموزههای وحیانی قرآن]]، مهمترین و اساسیترین آثار استقامت بر طریقت حقیقت آن است که [[انسان]] با [[توسل]] دایمی و ذکرالله «ربنا» تحت [[ربوبیت خدا]] قرار گرفته و خدا بر اساس [[ربوبیت]] خاص خویش، هر گونه [[خوف]] و حزنی را از ایشان در [[دنیا]] بر میدارد به طوری که نسبت به [[آینده]] ترسی نداشته و نسبت به گذشته [[حزن]] و اندوهی در دلهایشان راه نیابد، و در [[آخرت]] نیز از [[بهشت]] و هر آن چه که دلخواه آنان است، بهره مند میشوند.<ref>فصلت، آیات ۳۰ و ۳۱؛ {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ * أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}} «آنان که گفتند: پروردگار ما خداوند است سپس پایداری کردند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند * آنان به پاداش آنچه انجام میدادند بهشتیاند در حالی که در آن جاودانند» سوره احقاف، آیه ۱۳-۱۴.</ref> | |||
چنین افرادی که [[اهل استقامت]] هستند و [[حق]] در [[جان]] ایشان قوام یافته است، در همین [[دنیا]] به سبب [[وعده الهی]] و [[بشارت]] به [[بهشت]]، دیگر [[خوف]] و ترسی ندارند که با چه مشکلاتی در سر راه خویش مواجه میشوند؛ زیرا [[فرشتگان]] بر ایشان نازل میشود و موجبات [[آرامش]] خاطر آنان را فراهم میآورند. همین فرشتگان به عنوان [[اولیاء الهی]] هماره در دنیا و [[آخرت]] همراه با ایشان بوده و در [[مشکلات]] آنان را [[یاری]] میرسانند و از جایی که [[انسان]] [[گمان]] نمیکند به ایشان کمک میکنند.<ref>{{متن قرآن|حْنُ أَوْلِيَاؤُكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَشْتَهِي أَنْفُسُكُمْ وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَدَّعُونَ * نُزُلًا مِنْ غَفُورٍ رَحِيمٍ}} «ما دوستان شما در این جهان و در جهان واپسینیم و در آنجا هر چه دلتان بخواهد هست و هر چه درخواست کنید دارید * به پذیرایی از سوی آمرزندهای بخشاینده» سوره فصلت، آیه ۳۱-۳۲.</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[آثار استقامت در طریقت حق (مقاله)|آثار استقامت در طریقت حق]].</ref>. | |||
== منابع == | == منابع == |