(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۵:
خط ۵:
| پرسش مرتبط =
| پرسش مرتبط =
}}
}}
== مقدمه ==
== مقدمه ==
[[احیا]] و [[اصلاح]] در لغت به معنی زندهکردن و بازسازی است و در اینجا مقصود جانبخشی و بازسازی [[تفکر]] [[دینی]] در [[جامعه]] میباشد. احیاگری و اصلاح، منشأ دگرگونی اساسی در همه یا برخی از حوزههای [[معارف دینی]] و منشأ [[تحول]] در درون جامعه است. احیاگری، [[منصب]] [[پیامبران]] و [[اولیای الهی]] است. از همان سدۀ نخستین [[هجری]]، داعیۀ بسیاری از [[مسلمانان]] ([[شیعه]] و [[سنی]])، [[دفاع]] از [[سنت]] در برابر [[بدعت]] بود و این تلاش در سدههای بعد، [[هدف]] بازگشت به اصول و ارزشهای اصیل [[اسلامی]] را پی گرفت. بازسازی [[اندیشه]] دینی در [[ایران]] که از [[زمان]] [[نهضت مشروطه]] آغاز شد، در دو شاخه [[روشنفکری]] و [[علمای دین]] ادامه یافت و سهمی از این احیاگری را [[نهضت امام خمینی]] بر عهده گرفت. [[امام خمینی]] احیای [[فکر]] دینی را با [[تحریفزدایی]] از [[اسلام ناب]]، و اصلاح [[جامعۀ اسلامی]] را با [[تشکیل حکومت اسلامی]]، سالمسازی نهادهای دینی و گسترش [[آموزههای دین]] پی میگرفت.
احیا و [[اصلاح]] در لغت به معنی زندهکردن و بازسازی است و در اینجا مقصود جانبخشی و بازسازی [[تفکر]] [[دینی]] در [[جامعه]] میباشد. احیاگری و اصلاح، منشأ دگرگونی اساسی در همه یا برخی از حوزههای [[معارف دینی]] و منشأ تحول در درون جامعه است. احیاگری، منصب [[پیامبران]] و [[اولیای الهی]] است. از همان سدۀ نخستین هجری، داعیۀ بسیاری از [[مسلمانان]] ([[شیعه]] و [[سنی]])، [[دفاع]] از [[سنت]] در برابر [[بدعت]] بود و این تلاش در سدههای بعد، [[هدف]] بازگشت به اصول و ارزشهای اصیل [[اسلامی]] را پی گرفت<ref>[[سمیه تام|تام]] و [[پروین سادات قوامی|قوامی]]، [[احیاگری و اصلاح (مقاله)| مقاله «احیاگری و اصلاح»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۱]]، ص۵۰۵-۵۱۲.</ref>.
== معنای لغوی و اصطلاحی ==
== معناشناسی ==
اِحیا ([[احیاء]]) از ریشه «[[حیی]]»، به معنای جانبخشی، تجدید [[حیات]]، [[زندگی]] دوباره، رونق تازه، زندهشدن و زندهکردن و [[رهایی]] از [[رنج]] و [[سختی]] آمدهاست.<ref>آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی-فارسی، ۱۵۰–۱۵۱؛ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۱/۲۷۷.</ref>[[دین]] نیز که خود مایه [[حیات انسان]] و جامعه است، {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! (ندای) خداوند و پیامبر را هر گاه شما را به چیزی فرا خوانند که به شما زندگی میبخشد پاسخ دهید و بدانید که خداوند میان آدمی و دل او میانجی میشود و (بدانید که) به نزد وی گرد آورده میشوید» سوره انفال، آیه ۲۴.</ref> <ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۷/۱۶۳.</ref> ممکن است بر اثر [[تحریف]] و برداشت نادرست [[دینداران]]، از محتوا و مفهوم اصیل خود خارج شود که احیای دوباره آن با تصحیح برداشتهای نادرست از آن و فعالکردن آن در قلمرو [[حیات انسانی]]، اعم از فرد و [[اجتماع]]، ممکن میشود. کار [[احیاگر]] [[دینی]] در واقع زنده کردن جنبههای فراموش شده [[دین]] در [[جامعه]] است.<ref>رشاد، دینپژوهی معاصر، ۱۶۸–۱۶۹.</ref>
اِحیا (احیاء) از ریشه «حیی»، به معنای جانبخشی، تجدید [[حیات]]، [[زندگی]] دوباره، رونق تازه، زنده شدن و زنده کردن و [[رهایی]] از [[رنج]] و [[سختی]] آمده است<ref>آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی-فارسی، ۱۵۰–۱۵۱؛ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۱/۲۷۷.</ref>. [[دین]] نیز که خود مایه [[حیات انسان]] و جامعه است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! (ندای) خداوند و پیامبر را هر گاه شما را به چیزی فرا خوانند که به شما زندگی میبخشد پاسخ دهید و بدانید که خداوند میان آدمی و دل او میانجی میشود و (بدانید که) به نزد وی گرد آورده میشوید» سوره انفال، آیه ۲۴.</ref>.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۷/۱۶۳.</ref> ممکن است بر اثر [[تحریف]] و برداشت نادرست [[دینداران]]، از محتوا و مفهوم اصیل خود خارج شود که احیای دوباره آن با تصحیح برداشتهای نادرست از آن و فعالکردن در قلمرو [[حیات انسانی]]، اعم از فرد و [[اجتماع]]، ممکن میشود. کار [[احیاگر]] [[دینی]] در واقع زنده کردن جنبههای فراموش شده [[دین]] در [[جامعه]] است<ref>رشاد، دینپژوهی معاصر، ۱۶۸–۱۶۹.</ref>.
«[[اصلاح]]» واژهای [[عربی]] از ریشه «[[صلح]]» است که به معنای بهسازی، بازسازی، مرمت، تجدید بنا، برطرفکردن [[عیب]] و [[نقص]] و ویرایش و درستکردن آمدهاست. اصلاح که واژهگانی چون [[اصلاحطلب]]، اصلاحپذیر، اصلاحطلبانه، [[اصلاحطلبی]]، [[اصلاحی]] و اصلاحیه از آن گرفته شدهاند،<ref>انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۱/۴۴۳.</ref> در امور مختلفی ازجمله [[اجتماعی]]، [[سیاسی]] و [[فرهنگی]] کاربرد دارد و به معنای بهسامانآوردن و ایجاد تغییرات مطلوب است.<ref>آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی-فارسی، ۳۷۰؛ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۱/۴۴۲–۴۴۳.</ref> واژه اصلاح و [[رفرمیسم]] (reformism) که در متون [[اسلامی]] نیز با بار ارزشی بالا بهکار رفتهاست،<ref>ذوعلم، نظریه تحول در اسلام، ۶۴.</ref> در عرف متداول سیاسی و اجتماعی، به معنای بهبودخواهی در اوضاع اجتماعی [[اقتصادی]] و سیاسی و ساماندادنهای آرام و تدریجی آمدهاست.<ref>آشوری، دانشنامه سیاسی، ۷۲.</ref> بهطور کلی «اصلاح» در [[فرهنگ اسلامی]]، سالمسازی جامعه از هر [[بدی]] و [[ناهنجاری]] است و شاخهای از «[[امر به معروف و نهی از منکر]]» است که در [[اسلام]] دایره بسیار گستردهای دارد.<ref>مزینانی، اصلاح و احیا در فرهنگ اسلامی، ۳۱۱.</ref>
دو واژه احیا و اصلاح، هرچند در معنای لغوی و اصطلاحی از جهاتی کاملاً متمایزند، اما در جهت [[یاری رساندن]] به بازسازی [[تفکر]] دینی در جامعه، بار معنایی مشترک دارند و همراه یکدیگرند<ref>رضاییمهر، امام خمینی و احیای تفکر دینی، ۱۰۶.</ref>.<ref>[[سمیه تام|تام]] و [[پروین سادات قوامی|قوامی]]، [[احیاگری و اصلاح (مقاله)| مقاله «احیاگری و اصلاح»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۱]]، ص۵۰۵-۵۱۲.</ref>
دو واژه [[احیا]] و اصلاح، هرچند در معنای لغوی و اصطلاحی از جهاتی کاملاً متمایزند، اما در جهت [[یاری رساندن]] به بازسازی [[تفکر]] دینی در جامعه، بار معنایی مشترک دارند و همراه یکدیگرند.<ref>رضاییمهر، امام خمینی و احیای تفکر دینی، ۱۰۶.</ref> رابطه این دو واژه اینگونه است که ممکن است پارهای برداشتها و نوآوریها در [[فهم دین]]، به [[اصلاحات]] و تغییرات اجتماعی نیز منجر شود یا در همان محدوده مباحث [[معارف دینی]] باقی بماند. از سوی دیگر، برخی تغییرات اجتماعی ناشی از [[تحول]] در [[فکر]] و [[استنباط]] دینیاند و در مورد برخی دیگر، لزوماً احیای تفکر دینی مطرح نیست.<ref>خاتمی، احیاگر حقیقت دین، ۱۸۶.</ref> تحول در تفکر نیز از تغییرات اجتماعی تأثیر میپذیرد؛ چنانکه [[اندیشه]] احیاگرانه [[امام خمینی]] تا حد زیادی مدیون تغییرات اجتماعی پس از [[مشروطیت]]، در حوزه [[دین]] و [[سیاست]] بود.<ref>خاتمی، احیاگر حقیقت دین، ۱۹۰.</ref>
[[امام خمینی]] با [[هدف]] بازگرداندن [[سربلندی]] و بزرگی گذشته [[اسلام]] و [[مسلمانان]]<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲/۶۴، ۱۷۷، ۳۴۷؛ ۳/۱ و۱۰/۳۳۹.</ref> و با [[اعتقاد]] به [[برتری]] و زندهبودن [[دین اسلام]] و [[توانایی]] آن در [[هدایت]] و [[حل مشکلات]] دنیای امروز،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۹/۱۰۵؛ ۱۰/۵۱ و ۱۴/۶۵.</ref> از یک سو، به احیای اصولی پرداخت که در حوزههای مختلف سیاست و [[اجتماع]] از آنها [[غفلت]] شده بود و از سوی دیگر، به [[اصلاح جامعه اسلامی]] بر اساس همان اصول و تلاش برای بهسامانآوردن [[امت اسلامی]] توجه کرد
== پیشینه ==
== پیشینه ==
[[قرآن کریم]]، [[رسول خدا]]{{صل}} را [[احیاگر دین]] و اجرای دستورهای ایشان را مایه [[حیات]] مسلمانان معرفی کردهاست<ref>انفال، ۲۴.</ref>؛ چنانکه [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} احیاگری را [[منصب]] [[پیامبران الهی]]{{ع}} دانسته و با اشاره به همین [[فلسفه بعثت]]، آنان را [[مأمور]] یادآوریپیمان [[فطری]] [[انسان]] و استخراج گنجینههای [[خرد]] در وجود [[آدمی]] بیان کردهاست.<ref>نهج البلاغه، خ۱، ۱۵.</ref>
[[قرآن کریم]]، [[رسول خدا]]{{صل}} را [[احیاگر دین]] و اجرای دستورهای ایشان را مایه [[حیات]] مسلمانان معرفی کردهاست<ref>سوره انفال، آیه ۲۴.</ref>؛ چنانکه [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} احیاگری را منصب [[پیامبران الهی]]{{ع}} دانسته و با اشاره به همین [[فلسفه بعثت]]، آنان را [[مأمور]] یادآوریپیمان [[فطری]] [[انسان]] و استخراج گنجینههای [[خرد]] در وجود [[آدمی]] بیان کرده است<ref>نهج البلاغه، خ۱، ص ۱۵.</ref>.
واژه [[اصلاح]] در [[قرآن]]، در مقابل [[افساد]]{{متن قرآن|وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و در زمین پس از سامان یافتن آن تباهی نورزید و او را با بیم و امید بخوانید که بخشایش خداوند به نیکوکاران نزدیک است» سوره اعراف، آیه ۵۶.</ref>؛ {{متن قرآن|فَلَمَّا أَلْقَوْا قَالَ مُوسَى مَا جِئْتُمْ بِهِ السِّحْرُ إِنَّ اللَّهَ سَيُبْطِلُهُ إِنَّ اللَّهَ لَا يُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>«چون افکندند موسی گفت: آنچه آوردهاید جادوست، بیگمان خداوند آن را به زودی تباه خواهد کرد، همانا خداوند کار تبهکاران را به سامان نمیآورد» سوره یونس، آیه ۸۱.</ref> و [[اضلال]]{{متن قرآن|الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ}}<ref>«(خداوند) کردارهای کسانی را که کفر ورزیدند و (مردم را) از راه خداوند باز داشتند بیراه گرداند» سوره محمد، آیه ۱.</ref>، {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ}}<ref>«و (خداوند) از گناهان آنان که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند و به آنچه بر محمد فرو فرستاده شده که همه راستین و از سوی پروردگارشان است ایمان آوردند، چشم پوشید و حالشان را نیکو گردانید» سوره محمد، آیه ۲.</ref> بهکار رفته و گاه به [[خدا]]{{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ}}<ref>«و (خداوند) از گناهان آنان که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند و به آنچه بر محمد فرو فرستاده شده که همه راستین و از سوی پروردگارشان است ایمان آوردند، چشم پوشید و حالشان را نیکو گردانید» سوره محمد، آیه ۲.</ref>؛ {{متن قرآن|فَلَمَّا أَلْقَوْا قَالَ مُوسَى مَا جِئْتُمْ بِهِ السِّحْرُ إِنَّ اللَّهَ سَيُبْطِلُهُ إِنَّ اللَّهَ لَا يُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>«چون افکندند موسی گفت: آنچه آوردهاید جادوست، بیگمان خداوند آن را به زودی تباه خواهد کرد، همانا خداوند کار تبهکاران را به سامان نمیآورد» سوره یونس، آیه ۸۱.</ref> و گاهی به [[بندگان]]{{متن قرآن|إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَبَيَّنُوا فَأُولَئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ}}<ref>«جز کسانی که توبه کردند و به اصلاح (کار خود) پرداختند و (پوشیدهها را) روشن بیان داشتند، که آنان را میآمرزم و من توبهپذیر بخشایندهام» سوره بقره، آیه ۱۶۰.</ref>، {{متن قرآن|إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَأَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«مگر آنان که پس از آن، توبه کنند و به راه آیند؛ که بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره آل عمران، آیه ۸۹.</ref> نسبت داده شدهاست. [[هدف]] همه [[پیامبران الهی]]{{ع}}، [[اصلاح]] [[عقیده]]، [[اخلاق]]، عمل و [[روابط اجتماعی]] [[انسان]] بوده {{متن قرآن|قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}<ref>«گفت: ای قوم من! به من بگویید که اگر برهانی از پروردگار خود داشته باشم و او نیز از نزد خویش به من روزی نیکویی ارزانی داشته باشد (شما چه خواهید کرد؟) و من در آنچه شما را از آن باز میدارم نمیخواهم با شما مخالفت کنم، تا آنجا که میتوانم جز اصلاح نظری ندارم و توفیق من جز با خداوند نیست، بر او توکل دارم و به سوی او باز میگردم» سوره هود، آیه ۸۸.</ref>؛ <ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۹/۲۵۲.</ref> و اصولاً یکی از علتهای تجدید [[رسالت]] و ظهور [[پیامبران]] جدید، [[تحریف]] و تبدیلهایی است که در آموزهها و [[کتابهای مقدس]] پیامبران{{ع}} رخ میدادهاست. بیشتر [[پیامبران الهی]]{{ع}} احیاکننده سنتهای فراموش شده و اصلاحکننده آموزههای [[تحریف]] یافته پیشینیان خود بودهاند و نه آوردنده [[شرع]] جدید.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۳/۱۵۶.</ref> به تصریح حضرت [[فاطمه]]{{س}} در [[خطبه فدک]]، [[خداوند]] در زمانی که هر گروهی آیینی را پذیرا شده و بر گرد بتی به [[طواف]] و [[نماز]] ایستاده بودند، [[رسول خدا]]{{صل}} را برای [[هدایت]] و [[اصلاح]] [[مردم]] برانگیخت تا با دلیل و [[برهان]]، مردم را به راه خداوند رهنمون شود و از [[ذلت]] و [[خواری]] [[رهایی]] بخشد.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۲۹/۲۲۱–۲۲۴.</ref>امیرالمؤمنین علی{{ع}} نیز نقش خود را [[مصلح اجتماعی]] و در تلاش برای احیای نشانههای [[دین خدا]] و اصلاح [[شهرها]] شمرده، تا [[بندگان]] ستمدیده در [[امن]] و [[امان]] [[زندگی]] کنند و [[قوانین]] و مقررات فراموششده و معطلمانده دوباره [[اجرا]] شوند.<ref>نهج البلاغه، خ۱۳۱، ۱۸۴.</ref>
واژه [[اصلاح]] در [[قرآن]]، در مقابل [[افساد]]: {{متن قرآن|وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا}}<ref>«و در زمین پس از سامان یافتن آن تباهی نورزید» سوره اعراف، آیه ۵۶.</ref> و [[اضلال]]: {{متن قرآن|الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ}}<ref>«(خداوند) کردارهای کسانی را که کفر ورزیدند و (مردم را) از راه خداوند باز داشتند بیراه گرداند» سوره محمد، آیه ۱.</ref>، بهکار رفته و گاه به [[خدا]]: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ}}<ref>«و (خداوند) از گناهان آنان که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند و به آنچه بر محمد فرو فرستاده شده که همه راستین و از سوی پروردگارشان است ایمان آوردند، چشم پوشید و حالشان را نیکو گردانید» سوره محمد، آیه ۲.</ref> و گاهی به [[بندگان]]: {{متن قرآن|إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَبَيَّنُوا فَأُولَئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ}}<ref>«جز کسانی که توبه کردند و به اصلاح (کار خود) پرداختند و (پوشیدهها را) روشن بیان داشتند، که آنان را میآمرزم و من توبهپذیر بخشایندهام» سوره بقره، آیه ۱۶۰.</ref> نسبت داده شده است. [[هدف]] همه [[پیامبران الهی]]{{ع}}، [[اصلاح]] [[عقیده]]، [[اخلاق]]، عمل و روابط اجتماعی [[انسان]] بوده {{متن قرآن|إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}<ref>«تا آنجا که میتوانم جز اصلاح نظری ندارم و توفیق من جز با خداوند نیست، بر او توکل دارم و به سوی او باز میگردم» سوره هود، آیه ۸۸.</ref>.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۹/۲۵۲.</ref> و اصولاً یکی از علتهای تجدید [[رسالت]] و ظهور [[پیامبران]] جدید، [[تحریف]] و تبدیلهایی است که در آموزهها و [[کتابهای مقدس]] پیامبران{{ع}} رخ میداده است. بیشتر [[پیامبران الهی]]{{ع}} احیاکننده سنتهای فراموش شده و اصلاحکننده آموزههای [[تحریف]] یافته پیشینیان خود بودهاند و نه آوردنده [[شرع]] جدید<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۳/۱۵۶.</ref>.
گذشته از [[سیره]] و روش [[امامان معصوم]]{{ع}}، در [[تاریخ اسلام]] حرکتها و نهضتهای [[اصلاحی]] فراوانی میتوان یافت.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۲۷.</ref> از سده نخست [[هجری قمری]]، [[شیعیان]] همواره با موضعگیری در برابر [[بدعتها]] و [[تحریفها]]، خواهان بازگشت به اصول و ارزشهای اصیل [[اسلام]] بودند. در میان [[اهل سنت]] نیز نخستین تجلیات اصلاحطلبانه در [[دفاع]] از [[سنت]] علیه [[بدعت]] بروز کرد که مدافعان سختگیر آن، مدعی دفاع از [[قرآن]] و سنت شدند و علیه گرایشهای [[عقیدتی]] آزاداندیش، عقلگرا و حتی [[شیعی]] و نیز علیه [[عبادتها]] و آیینهای فرقهای، موضع گرفتند.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۲۷.</ref> در سدههای بعد، کسانی [[احیاگر دین]] و سنت شناخته شدند که فراتر از قالبهای فرقهای و با [[نفی]] [[عقاید]] و سنتهای جاری [[مسلمانان]]، خواهان [[احیای اسلام]] و [[سنت]] و بازگشت به اصول نخستین بودند.<ref>الگار، نهضت بیدارگری، ۳۶–۳۷.</ref> این [[جنبشها]] همواره پیشرو نبودهاند، بلکه در میان آنها نهضتهای [[ارتجاعی]] همچون [[نهضت]] [[اشعری]] ([[قرن چهارم]])، [[اخباریگری]] ([[قرن دهم]]) و [[وهابیت]] ([[قرن دوازدهم]]) نیز وجود داشت.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۲۹.</ref>
گذشته از [[سیره]] و روش [[امامان معصوم]]{{ع}}، در تاریخ اسلام حرکتها و نهضتهای [[اصلاحی]] فراوانی میتوان یافت<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۲۷.</ref>. از سده نخست هجری قمری، [[شیعیان]] همواره با موضعگیری در برابر [[بدعتها]] و [[تحریفها]]، خواهان بازگشت به اصول و ارزشهای اصیل [[اسلام]] بودند. در میان [[اهل سنت]] نیز نخستین تجلیات اصلاحطلبانه در [[دفاع]] از [[سنت]] علیه [[بدعت]] بروز کرد که مدافعان سختگیر آن، مدعی دفاع از [[قرآن]] و سنت شدند و علیه گرایشهای [[عقیدتی]] آزاداندیش، عقلگرا و حتی [[شیعی]] و نیز علیه [[عبادتها]] و آیینهای فرقهای، موضع گرفتند<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۲۷.</ref>. در سدههای بعد، کسانی [[احیاگر دین]] و سنت شناخته شدند که فراتر از قالبهای فرقهای و با [[نفی]] [[عقاید]] و سنتهای جاری [[مسلمانان]]، خواهان [[احیای اسلام]] و [[سنت]] و بازگشت به اصول نخستین بودند<ref>الگار، نهضت بیدارگری، ۳۶–۳۷.</ref>. این [[جنبشها]] همواره پیشرو نبودهاند، بلکه در میان آنها نهضتهای [[ارتجاعی]] همچون [[نهضت]] [[اشعری]] (قرن چهارم)، [[اخباریگری]] (قرن دهم) و [[وهابیت]] (قرن دوازدهم) نیز وجود داشت<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۲۹.</ref>.<ref>[[سمیه تام|تام]] و [[پروین سادات قوامی|قوامی]]، [[احیاگری و اصلاح (مقاله)| مقاله «احیاگری و اصلاح»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۱]]، ص۵۰۵-۵۱۲.</ref>
بازسازی [[اندیشه]] [[دینی]] در [[ایران]] که از [[زمان]] [[نهضت مشروطه]] آغاز شده بود، بعدها دو شاخه شد: یکی شاخه [[روشنفکری]] ([[علی شریعتی]]) و دیگری [[علمای دین]] ([[مرتضی مطهری]]).<ref>خاتمی، احیاگر حقیقت دین، ۱۹۳.</ref> برجستهترین متفکران مذهبی ایران که عبارتاند از: [[امام خمینی]]، [[سید محمد حسین طباطبایی]]، [[سید محمود طالقانی]]، مرتضی مطهری، [[مهدی بازرگان]]، [[علی شریعتی]]، متعلق به هر دو جریان بودند و با وجود تفاوت بسیار در اندیشه و نظر، در دو چیز اشتراک داشتند: اول اینکه [[اسلام]] را یک [[نظام]] جامع دربرگیرنده تمام راهحلها برای [[مشکلات]] [[انسان]] و [[جامعه]] میدانستند و دوم [[معتقد]] بودند اسلام با تمام زوایای [[زندگی]] [[بشر]] عجین است.<ref>جهانبخش، از بازرگان تا سروش، ۷۹ و ۱۵۸–۱۵۹.</ref> گفتمان غالب [[اندیشمندان]] دهه ۴۰ و ۵۰ در ایران، [[تفسیری]] از اسلام بود که آن را به مثابه برنامه و مجموعه سرمایههای [[معنوی]] و مادی ارائه میکرد و رمز [[رهایی]] [[جوامع اسلامی]] را به بازیافت ماهوی آن میدانست. در این مقطع متفکران دینی تلاش میکردند نشان دهند [[دین]] بهترین برنامه را برای [[اداره جامعه]] دارد.<ref>دهقانی، روشنفکران دینی و دینداران روشنفکر، ۱۸۹–۱۹۰.</ref>
[[نهضت امام خمینی]] به عنوان حرکتی احیاگرانه، سهم شایستهای در احیای [[فکر]] دینی و نیز [[اصلاح جامعه]] دینی داشت. امام خمینی در احیای فکر دینی، به [[تحریفزدایی]] از دین و بازفهمی [[اسلام ناب]] از اسلام [[خرافی]] و ارتجاعی پرداخت و در بُعد اصلاح جامعه دینی، با برقراری [[جمهوری اسلامی]] و اقدامات اساسی در سالمسازی نهادهای دینی و [[اجرا]] و گسترش [[آموزههای دین]] که سبب [[شادابی]]، [[پویایی]] و رونق [[جامعه اسلامی]] است، به تقویت [[حیات دینی]] [[همت]] گماشت.<ref>محمدی، بازتاب جهانی انقلاب اسلامی، ۲۸۳؛ گودرزی، مبانی قرآنی اندیشههای، ۴۸.</ref> این [[انقلاب]] در تولد یا تحرک بسیاری از [[جنبشهای اسلامی]] در دهههای اخیر تأثیر روشنی داشته و ارزشهای اصیلی مانند [[جهاد]]، [[شهادت]] و [[ایثار]] و مردمیبودن را مطرح کردهاست.<ref>شیرودی، جنبشها و نهضتهای، ۱۸۴–۱۸۶.</ref>
== ابعاد احیاگری ==
== ابعاد احیاگری ==
احیاگری و [[اصلاح]]، منشأ دگرگونی اساسی در همه [[معارف]] یا حوزهای از حوزههای [[معارف دینی]] و منشأ [[تحول]] در درون [[اجتماع]] و بافت [[جامعه]] است. [[امام خمینی]] که [[رهبر]] یکی از بزرگترین تحولات [[تاریخ]] [[ایران]] بود، به عنوان احیاگری بزرگ، با [[افکار]] و آرای جدید بهخصوص نظریهاش در باب [[حکومت اسلامی]] و [[ولایت فقیه]]، هم در [[بینش]] و هم در جامعه، منشأ تحول گردید.<ref>خاتمی، احیاگر حقیقت دین، ۱۸۷–۱۸۹.</ref> ایشان که در احیای [[اندیشه]] [[دینی]]، خود را پیرو [[پیامبران الهی]]{{ع}} میدید،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۵۵۰.</ref> اصلاح بشر و [[جامعه بشری]] را بدون اتکا به مبدأ [[معنوی]] امکانپذیر نمیدانست.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۴۰۳.</ref> از نظر ایشان [[اصلاح نفس]] بر دیگر [[اصلاحات]] مقدم است<ref>امام خمینی، صحیفه، ۸/۲۸۹.</ref> و اصلاح افراد جامعه نیز تنها بهدنبال اصلاح [[حاکمان]] آن جامعه میسر خواهد بود<ref>امام خمینی، صحیفه، ۷/۲۸۵.</ref>؛ بر این اساس ایشان از سویی با طرح و تبیین نظریه «ولایت فقیه و [[مدیریت اسلامی]]»<ref>افروغ، احیاگری و مردمسالاری دینی، ۳۲.</ref> و از سوی دیگر، با تبیین [[فقه پویا]] و اهمیت نقش [[زمان]] و مکان در [[اجتهاد]]،<ref>افروغ، احیاگری و مردمسالاری دینی، ۴۰؛ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۹.</ref> [[تفسیر]] خاصی از [[نظام ولایی]]، [[فلسفه]] [[اجتماعی]]، مفهوم جامعه و نوع تعامل آن با [[دین]] ارائه کرد.<ref>افروغ، احیاگری و مردمسالاری دینی، ۴۱.</ref>
احیاگری و [[اصلاح]]، منشأ دگرگونی اساسی در همه معارف یا حوزهای از حوزههای [[معارف دینی]] و منشأ تحول در درون [[اجتماع]] و بافت [[جامعه]] است. از مهمترین ابعاد احیاگری در [[اسلام]]، زدودن [[خرافات]] و [[بدعت]] از اندیشه [[مسلمانان]]، بازگشت به اصول نخستین اسلام اصیل، [[وحدت]] و [[همبستگی]] مسلمانان در برابر خطر [[سلطه]] [[فرهنگی]] و [[سیاسی]] غرب و هماهنگ کردن تعالیم و رهنمودهای دینی با [[عقل]] و [[مقتضیات زمان]] است<ref>موثقی، جنبشهای اسلامی معاصر، ۱۱۴، ۱۱۷ و ۱۲۰.</ref>.<ref>[[سمیه تام|تام]] و [[پروین سادات قوامی|قوامی]]، [[احیاگری و اصلاح (مقاله)| مقاله «احیاگری و اصلاح»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۱]]، ص۵۰۵-۵۱۲.</ref>
از مهمترین ابعاد احیاگری در [[اسلام]]، زدودن [[خرافات]] و [[بدعت]] از اندیشه [[مسلمانان]]، بازگشت به اصول نخستین [[اسلام اصیل]]، [[وحدت]] و [[همبستگی]] مسلمانان در برابر خطر [[سلطه]] [[فرهنگی]] و [[سیاسی]] غرب و هماهنگکردن [[تعالیم]] و رهنمودهای دینی با [[عقل]] و [[مقتضیات زمان]] است.<ref>موثقی، جنبشهای اسلامی معاصر، ۱۱۴، ۱۱۷ و ۱۲۰.</ref> امام خمینی با توجه به سخن [[پیامبر اکرم]]{{صل}} که جلوگیری از بدعت را [[وظیفه عالمان]] شمردهاست،<ref>کلینی، الکافی، ۱/۵۴.</ref> [[معتقد]] بود [[هنگام ظهور]] [[بدعت در دین]]، [[عالمان دینی]] باید [[دانش]] خود را برای جلوگیری از [[فریب]] [[مردم]] و [[انحراف در دین]] آشکار کنند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۹–۳۹۰.</ref> ایشان برای [[احیای دین]] در دو محور داخلی و خارجی تلاش کرد. در محور خارجی با توجه به [[سیر]] [[تحول]] غرب پس از [[رنسانس]] که به [[انسانگرایی]] صرف و [[نفی]] [[خدا]] انجامید، با طرح اصالت [[توحید]] و انسانگرایی به معنای اصلی آن، نقشی برجسته در تحولات [[معرفتی]]، [[اجتماعی]] و [[تاریخی]] غرب و احیای [[معنویت]] در ساحت [[روابط انسانی]] و اجتماعی ایفا کرد.<ref>افروغ، احیاگری و مردمسالاری دینی، ۱۹–۲۱.</ref> در بُعد داخلی نیز ضمن توجه به ابعاد [[سیاسی]] [[اندیشه]] ایشان در زمینه [[حکومت اسلامی]]، نباید از مبانی [[هستیشناختی]]، [[فلسفی]] و [[عرفانی]] ایشان در پیدایش [[انقلاب اسلامی]] [[غفلت]] کرد.<ref>افروغ، احیاگری و مردمسالاری دینی، ۲۱–۲۲.</ref>
[[امام خمینی]] نه تنها یک چهره سیاسی و [[مبارز]] و [[مرجع تقلید]]، بلکه [[فیلسوف]] و [[عارف]] نیز بود<ref> افروغ، احیاگری و مردمسالاری دینی، ۲۳.</ref> و در آثار و نوشتههای خود به عارفانی چون [[محیالدین ابنعربی]]، [[صدرالدین قونوی]]، [[جلالالدین مولوی]] و [[حافظ]] توجه ویژه داشت، اما از لحاظ دیدگاه اجتماعی-سیاسی با [[عارفان]] همسو نبود؛ زیرا اغلب عارفان از [[حرکتهای اجتماعی]] دوری میجستند، اما ایشان عارف بودن را مساوی [[عزلتنشینی]] نمیدانست و معتقد بود با [[حفظ]] ارزشهای عرفانی باید در کالبد روشها، [[روح]] تازه دمید و عارف عصر بود.<ref>سروش، قصه ارباب معرفت، ۳۴۵–۳۵۰.</ref> به همین دلیل ایشان [[باور]] داشت که [[اسلام]] [[غریب]] است و حتی [[اسلامشناسی]] عارفان تنها به جهات عرفانی و [[غیبی]] میپردازد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۲۵.</ref>
امام خمینی جایگاه ویژهای برای [[انسان]] قائل بود و از انسان با تعابیری مانند عصاره هستی و [[هدف]] نهایی همه [[مخلوقات]] عالم یاد میکرد که با قدم [[اختیار]] میتواند به [[منزل]] [[سعادت]] یا [[شقاوت]] برسد.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۶۲ و ۲۶۵.</ref> این جایگاه که با [[تکریم]] انسان و [[پرهیز]] از نگاههای ارباب-رعیتی همراه است، جلوههایی از احیاگری در [[اندیشه]] ایشان را که [[هدایت]] [[انسان]] را از بزرگترین مظاهر [[احیا]] میدانست،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۱۵۸.</ref> روشن میکند.<ref>افروغ، احیاگری و مردمسالاری دینی، ۲۵–۲۶.</ref> ایشان همچنین [[فرهنگ]] را منشأ و شالوده هر گونه تحولی در [[جامعه]] میشمرد<ref>امام خمینی، صحیفه، ۷/۵۷.</ref> و با تأکید بر اهمیت و [[قدرت]] فرهنگ در [[اصلاح امور]]،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۳۹۰.</ref> [[اصلاح]] [[فرهنگ عمومی]] را با [[نفی]] [[ضد ارزشها]] آغاز کرد و در این مسیر از [[ترویج]] «فرهنگ [[توسعه]]» و «[[مبارزه با استبداد]] و مظاهر آن» و «[[تفسیر]] [[عقلانی]] از [[سنت]] و [[دین]]» کمک گرفت<ref>عابدی اردکانی، امام خمینی و اصلاح فرهنگ عمومی، ۴۱.</ref> و در عین حال، شرط [[موفقیت]] را [[خودسازی]] و شروع از خود میدانست.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۸/۲۸۳.</ref>
در مجموع احیاگری [[دینی]] [[امام خمینی]] در قلمرو و ابعاد مختلف آن و [[اصلاح جامعه]] از نظر ایشان را باید در احیای [[معنویت]]، بازگشت [[روح]] [[حقیقی]] [[اسلام]]، احیای همراه با [[نوآوری]] وجوه [[سیاسی]]-دینی در قالب تشکیل [[نظام جمهوری اسلامی]] و مفاهیم مرتبط با [[فلسفه سیاسی]] جدید، امام خمینی، [[ولایت فقیه]]، توجه به [[زمان]] و مکان و تأثیر شرایط [[اقتصادی]]، سیاسی و [[اجتماعی]] جستجو کرد<ref>افروغ، احیاگری و مردمسالاری دینی، ۴۸.</ref>؛ چنانکه بیتوجهی به ابعاد سیاسی اسلام ([[شعار]] [[جدایی دین از سیاست]])، [[خودباختگی]] [[ملتها]] در برابر [[بیگانگان]]، [[اختلاف]] در میان [[مسلمانان]]، [[تحجر]]، [[اخباریگری]] و [[تفکرات]] اشعریمسلکی و ضد [[فلسفه]] و [[عرفان]] در بیان برخی از [[روحانیان]]، از آسیبهای موجود در راه [[احیای دین]] است که امام خمینی به بخش عمدهای از آنها و مقابله با آنها پرداختهاست.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۳–۲۹۳؛ افروغ، احیاگری و مردمسالاری دینی، ۲۶.</ref>
== احیاگران ==
امام خمینی در معرفی احیاگران بزرگ [[تاریخ]] نیز در وهله نخست بر مبنای [[سخن امام حسین]]{{ع}} که [[قیام]] و [[نهضت]] خود را [[اصلاحگری]] در [[امت پیامبر]]{{صل}} و [[امر به معروف و نهی از منکر]] معرفی کرده،<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۴۴/۳۲۹.</ref> آن حضرت را [[احیاگر دین]] اسلام تا [[آخرالزمان]] و [[امام زمان]]{{ع}} را احیاگر دین برای همیشه دانسته است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۲۴.</ref> از نظر ایشان (در مرتبه بعد)، [[علما]] و [[روحانیان]] که ضامن بقای اسلاماند، احیاگران [[اسلام]] بهشمار میروند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۶/۲۷۸.</ref> علما به هنگام [[احساس]] خطر برای اسلام، نخست به [[گفتگو]] و [[نصیحت]] میپردازند و در صورت اثر نکردن، به [[قیام]] بر اساس [[وظیفه]] [[اقدام]] میکنند<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۱۴–۱۱۵.</ref>؛ چنانکه در صد سال گذشته بهخصوص [[حکم]] [[میرزا محمد حسن شیرازی]] در قضیه [[تحریم تنباکو]] و تلاشهای شیخ [[فضلالله نوری]] و دیگر [[عالمان]] [[ایران]] و [[نجف]] در [[جنبش]] [[مشروطیت]]، [[روحانیت]] در راس [[مبارزه با استبداد]] قرار داشتهاست.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۹/۱۷۲ و ۱۳/۳۵۸.</ref> از نگاه ایشان در دوره پهلوی که [[ترویج]] [[بیدینی]] در برنامههای [[حکومت]] قرار گرفت،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۳۲ و ۶/۵۰۹.</ref> [[علمای اسلام]] در مناطق مختلف [[کشور]] علیه [[رژیم پهلوی]] قیام و اظهار [[مخالفت]] کردند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۰۰–۱۰۱.</ref> [[سید حسن مدرس]] از علمای پیشتاز در [[مقابله با استکبار]] بود که به [[اعتقاد]] ایشان اگر حمایتهای جناحهای دیگر را داشت، میتوانست رژیم پهلوی را از میان بردارد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۳۶۹.</ref>
== نگاه و بازگشت به گذشته ==
یکی از اصول مهم احیاگری که در حرکت و [[اندیشه]] [[امام خمینی]] نیز به صورت ممتاز وجود داشت، اصل بازگشت به خویشتن است. این بازگشت به معنای فرار از امروز و حسرتخوردن بر گذشته نیست، بلکه مقصود یافتن ریشه [[هویت]] امروز در گذشته و بازتعریف این هویت برای روبهروشدن با واقعیتهای امروزی و حرکتکردن از امروز به فردای بهتر است:<ref>خاتمی، احیاگر حقیقت دین، ۱۵۱–۱۵۲.</ref>
امام خمینی با توجه به [[تاریخ اسلام]]، [[سربلندی]] و بزرگی [[نخستین مسلمانان]] را در [[ایمان]] و اعتقاد به اسلام، [[شهادتطلبی]]، تنندادن به [[زندگی]] ذلتآمیز، دلبسته نبودن به [[زندگی مادی]]<ref>امام خمینی، صحیفه، ۹/۳۸–۴۰.</ref> و [[وحدت کلمه]] [[مسلمانان]]<ref>امام خمینی، صحیفه، ۹/۲۷۴.</ref> میدانست. عوامل افول [[تمدن اسلامی]] از نگاه ایشان، در دو دسته [[فرهنگی]] و [[سیاسی]] [[اجتماعی]] قابل پیگیری است.<ref>رشیدی، امام خمینی و نهضت احیای تمدن اسلامی، ۲۴۲.</ref> در بعد فرهنگی، بیشتر [[مشکلات]] مسلمانان به دلیل فاصلهگرفتن آنان از [[قرآن]] ایجاد شدهاست<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲/۴۳۸ و ۹/۱۲۹.</ref> که نتیجه آن از یک سو، ازدست دادن [[روح]] [[سختکوشی]]، [[ایمان]]، [[برادری]] و [[علم]] [[دوستی]] و [[سیطره]] [[سستی]] و [[تنپروری]] و رفاهزدگی است<ref>رشیدی، امام خمینی و نهضت احیای تمدن اسلامی، ۲۴۲.</ref> و از سوی دیگر، [[رسوخ]] [[اعتقادات]] [[خرافی]] و ظهور فرقههای گوناگون و توجه به بعدی از ابعاد [[اسلام]]، ازدست دادن [[جامعیت اسلام]] و [[گرایش]] به [[رهبانیت]] و [[ریاضت]] و [[عرفان]] فاقد [[سیاست]] و [[اجتماع]] و [[اقتصاد]] است.<ref>رشیدی، امام خمینی و نهضت احیای تمدن اسلامی، ۲۴۲.</ref> [[امام خمینی]] در معرفی عوامل [[سیاسی]] نیز به [[انحراف]] [[خلفا]] از [[ارزشها]] و معیارهای اسلام و [[سنت پیامبر]]{{صل}}، بهویژه از دوران [[حاکمیت]] [[بنیامیه]] به بعد اشاره کرده و بزرگترین [[بدبختی]] [[مسلمانان]] از [[تاریخ]] گذشته تا عصر حاضر را [[حاکمان]] [[فاسد]] و [[ستمگر]] دانسته است.<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ۳۵؛ رشیدی، امام خمینی و نهضت احیای تمدن اسلامی، ۲۴۲.</ref>
== عوامل [[نابسامانی]] مسلمانان ==
امام خمینی با [[آگاهی]] از اوضاع مسلمانان در عصر حاضر، به تبیین [[اوضاع نابسامان]] سیاسی، [[اجتماعی]] و [[اقتصادی]] آنان پرداخته و در دو بخش عوامل داخلی و خارجی به بازگویی آنها و راه [[رهایی]] از آنها پرداختهاست:<ref>رشیدی، امام خمینی و نهضت احیای تمدن اسلامی، ۲۴۲–۲۴۳.</ref>
#'''عوامل داخلی:''' امام خمینی تنها راه زندهکردن بزرگی و [[سربلندی]] مسلمانان را که با [[ایجاد اختلاف]] [[دشمنان]] از میان رفتهاست،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۳۷۴–۳۷۵.</ref> زدودن غبار [[خرافات]] از چهره [[اسلام حقیقی]] و معرفی [[اسلام ناب محمدی]] میدانست.<ref>رشیدی، امام خمینی و نهضت احیای تمدن اسلامی، ۲۴۳.</ref> ایشان تأکید میکرد که اسلام، [[دینی]] کامل و دارای برنامه برای همه ابعاد [[زندگی]] [[بشر]] است و به مسائل گوناگون اجتماعی، اقتصادی، [[حقوقی]]، سیاسی و [[تدبیر]] [[جامعه]] توجه دارد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۹۰–۱۹۱؛ امام خمینی، ولایت فقیه، ۲۰–۲۱.</ref> بر همین اساس چنانکه در [[صدر اسلام]]، [[تمدنی]] مافوق همه [[تمدنها]] به دست مسلمانان شکل گرفت،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۳۷۴.</ref> [[خودباوری]] و بازگشت به اسلام و [[مبارزه]] با غرب و [[غربزدگی]] در میان [[مسلمانان]] این [[زمان]] نیز میتواند به زندهکردن آن [[تمدن]] بزرگ کمک کند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۲۱۱.</ref> ایشان با یادآوری این نکته که گمکردن [[مفاخر]] و آثار [[نیک]] [[فرهنگی]]، از علتهای توجه مسلمانان به غرب است،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۹/۴۶۰.</ref> از [[دانشمندان]] و نویسندگان و گویندگان خواست که مسلمانان را به داراییهای فرهنگی خویش که آثار آن، دستمایه [[بیگانگان]] برای [[تمدنسازی]] گردید، هوشیار کنند تا با [[آگاهی]] و [[گرایش]] به [[اسلام]] و [[وحدت کلمه]]، به اهداف خود دست یابند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۲۰–۳۲۱.</ref> علت مهم دیگر [[ضعف]] مسلمانان از نظر [[امام خمینی]]، [[فساد]] در [[حکومتها]] و [[وابستگی]] آنها به بیگانگان<ref>امام خمینی، صحیفه، ۹/۲۷۵.</ref> و جدایی [[دولتهای اسلامی]] از یکدیگر بود<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۴۸۷.</ref> و ایشان تنها راه رسیدن به [[مجد]] و [[شکوه]] [[صدر اسلام]] را [[برادری]] و [[وحدت]] و [[تجهیز]] به [[ایمان]]<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۴۸۷.</ref> و [[اصلاح]] [[دولتمردان]] و [[حاکمان]]<ref>امام خمینی، صحیفه، ۸/۲۸۴ و ۱۴/۳۹۳.</ref> میدید و در این راه ضمن تأکید بر [[لزوم]] [[همراهی]] و همگامی [[مردم]] با [[دولت]]،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۸/۲۳۳–۲۳۴.</ref> به نقش تعیینکننده اصلاح [[رسانهها]] در [[اصلاح جامعه]] توجه داشت.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۱۹۵؛ ۱۲/۴۴۰ و ۱۶/۱۱۸.</ref> ایشان همچنین [[معتقد]] بود برپایی [[اسلام واقعی]]، چنانکه از آغاز [[ظهور اسلام]] نیز چنین بودهاست، بدون فداشدن و قربانیدادن امکانپذیر نیست.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۳۹۳.</ref>
#'''عوامل خارجی:''' امام خمینی مهمترین علت خارجی [[انحطاط مسلمانان]] را ورود [[استعمارگران]] به [[سرزمینهای اسلامی]]، بر اثر [[غفلت]] مسلمانان از مسائل [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] خود<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۸۸–۸۹.</ref> و در نتیجه [[سلطه بیگانگان]] شرقی و [[غربی]] بر آنان<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲/۴۳۷–۴۳۸.</ref> میدانست و معتقد بود استعمارگران با مطرحکردن مسئله [[جدایی دین از سیاست]]<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۳۳۸.</ref> و [[ملیگرایی]]، مانع [[وحدت مسلمانان]] شدند<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۸۷.</ref> و با منزوی کردن اسلام و خارج کردن [[جوانان]] از صحنههای سیاسی-اجتماعی،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۸۹.</ref> بستر تجزیه سرزمینهای اسلامی، [[تفرقه]] میان مسلمانان و تاراج ذخیرههای سرزمینهای اسلامی را فراهم کردند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۷/۳۹۲–۳۹۳.</ref> تنها راه مقابله با این [[گرفتاری]] از نگاه ایشان نیز بهرهگیری از [[فرهنگ]] [[غنی]] [[اسلام]] است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۱۹–۳۲۰.</ref>
==[[آینده]] [[مسلمانان]] ==
[[امام خمینی]] [[انسان]] امروز را [[تشنه]] [[ایمان]] و [[معنویت]] میدید و بر آن بود که تنها اسلام میتواند این [[عطش]] را فرونشاند و اگر [[علما]] و [[روشنفکران]] [[جهان اسلام]]، [[احساس مسئولیت]] کنند، میتوانند با [[وحدت]] و [[انسجام]]، [[قرآن]] را در [[جهان]] [[حاکم]] سازند و به همه [[فسادها]]، استثمارها و [[حقارت]] مسلمانان پایان دهند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۳۶–۳۳۸.</ref> ایشان [[بیداری]] مسلمانان را وابسته به [[شناخت]] [[اسلام واقعی]] میدانست و مسلمانان را به دوری از اسلامهای ساختگی [[اموی]] و [[عباسی]] [[دعوت]] میکرد<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲/۴۸۶–۴۸۷.</ref> و ضمن آگاهیبخشی به [[مردم]] دربارهٔ [[قدرت اسلام]]، آن را تنها عامل برکناری [[طاغوت]] معرفی میکرد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۹/۵۳۵.</ref> ایشان [[حاکمیت جهانی اسلام]] را از اهداف بزرگ [[انقلاب اسلامی]] میدانست که تنها از طریق [[مبارزه]] با [[نظام سلطه]] ممکن و شدنی است<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۲۷–۳۲۸.</ref> و بر اساس حتمیبودن [[وعده الهی]] که [[پیروزی]] [[مستضعفان]] بر [[مستکبران]] است، مسلمانان و مستضعفان جهان را به برپاخاستن و بیداری دعوت میکرد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۶۲، ۱۷۱ و ۱۷/۴۸۱.</ref>
امام خمینی همچنین با سفارش به ایجاد «[[حزب]] جهانی [[مستضعفین]]»<ref>امام خمینی، صحیفه، ۹/۲۸۰–۲۸۱، ۳۳۱ و ۳۳۹.</ref> و «[[تشکیلات]] بزرگ [[اسلامی]]»<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۷.</ref> تلاش کرد زمینه [[سیاسی]] برای رسیدن به این جهان مطلوب را فراهم کند<ref>رشیدی، امام خمینی و نهضت احیای تمدن اسلامی، ۲۴۵.</ref> و برای [[اثبات]] بیرون آمدن اسلام از [[سیطره]] [[ابرقدرتها]]، «[[روز]] جهانی [[قدس]]» را روز [[احیای اسلام]] و [[اجرای قوانین]] اسلام در [[کشورهای اسلامی]] معرفی کرد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۹/۲۷۷.</ref> ایشان عامل مهم [[موفقیت]] مسلمانان را [[تحول]] در [[امت اسلامی]]، [[روحیه]] [[شهادتطلبی]] و [[اهل]] عمل بودن میدانست <ref>امام خمینی، صحیفه، ۹/۳۸–۴۰.</ref> و [[معتقد]] بود [[سکوت]] و [[تقیه]] در [[زمان]] به خطرافتادن [[دین خدا]]، [[حرام]] است<ref>امام خمینی، صحیفه، ۸/۱۱.</ref>.<ref>[[سمیه تام|تام]] و [[پروین سادات قوامی|قوامی]]، [[احیاگری و اصلاح (مقاله)| مقاله «احیاگری و اصلاح»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۱، ص505-512.</ref>
==قلمرو و گستره==
=== نخست: احیاگری در حوزه فکری و نظری ===
==== [[احیای حق]] ====
=== دوم: احیاگری در حوزه دینی و مذهبی ===
==== [[احیای دین]] ====
===== احیای منابع دین =====
# [[احیای قرآن]]
# [[احیای سنت محمدی]]
===== احیای اصول دین =====
===== احیای فروع دین =====
# [[احیای فرهنگ نماز]]
# [[احیای فرهنگ زکات]]
# [[احیای فرهنگ جهاد]]
# [[احیای فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر]]
=== سوم: احیاگری در حوزه روحی و روانی ===
== عوامل نابسامانی مسلمانان ==
==== [[احیای اراده]] ====
اوضاع نابسامان سیاسی، [[اجتماعی]] و [[اقتصادی]] مسلمانان در روزگار حاضر عبارت است از:
=== چهارم: احیاگری در حوزه علمی و فرهنگی ===
#'''عوامل داخلی:''' تنها راه زندهکردن بزرگی و سربلندی مسلمانان که با ایجاد اختلاف [[دشمنان]] از میان رفته است<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۳۷۴–۳۷۵.</ref>، زدودن غبار [[خرافات]] از چهره اسلام حقیقی و معرفی [[اسلام ناب محمدی]] است<ref>رشیدی، امام خمینی و نهضت احیای تمدن اسلامی، ۲۴۳.</ref>. اسلام، [[دینی]] کامل و دارای برنامه برای همه ابعاد [[زندگی]] [[بشر]] است و به مسائل گوناگون اجتماعی، اقتصادی، حقوقی، سیاسی و [[تدبیر]] [[جامعه]] توجه دارد<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۹۰–۱۹۱؛ امام خمینی، ولایت فقیه، ۲۰–۲۱.</ref>، بر همین اساس چنانکه در صدر اسلام، [[تمدنی]] مافوق همه [[تمدنها]] به دست مسلمانان شکل گرفت<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۳۷۴.</ref>، [[خودباوری]] و بازگشت به اسلام و [[مبارزه]] با غرب و غربزدگی در میان [[مسلمانان]] این [[زمان]] نیز میتواند به زندهکردن آن [[تمدن]] بزرگ کمک کند<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۲۱۱.</ref>.
=== پنجم: احیاگری در حوزه اقتصادی ===
#'''عوامل خارجی:''' مهمترین علت خارجی انحطاط مسلمانان ورود [[استعمارگران]] به [[سرزمینهای اسلامی]]، بر اثر [[غفلت]] مسلمانان از مسائل [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] خود<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۸۸–۸۹.</ref> و در نتیجه سلطه بیگانگان شرقی و غربی بر آنان<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲/۴۳۷–۴۳۸.</ref> است و استعمارگران با مطرحکردن مسئله [[جدایی دین از سیاست]]<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۳۳۸.</ref> و [[ملیگرایی]]، مانع [[وحدت مسلمانان]] شدند<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۸۷.</ref> و با منزوی کردن اسلام و خارج کردن [[جوانان]] از صحنههای سیاسی ـ اجتماعی<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۸۹.</ref>، بستر تجزیه سرزمینهای اسلامی، [[تفرقه]] میان مسلمانان و تاراج ذخیرههای سرزمینهای اسلامی را فراهم کردند<ref>امام خمینی، صحیفه، ۷/۳۹۲–۳۹۳.</ref>. تنها راه مقابله با این گرفتاری نیز بهرهگیری از [[فرهنگ]] [[غنی]] [[اسلام]] است<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۱۹–۳۲۰.</ref>.<ref>[[سمیه تام|تام]] و [[پروین سادات قوامی|قوامی]]، [[احیاگری و اصلاح (مقاله)| مقاله «احیاگری و اصلاح»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۱]]، ص۵۰۵-۵۱۲.</ref>
احیا و اصلاح در لغت به معنی زندهکردن و بازسازی است و در اینجا مقصود جانبخشی و بازسازی تفکردینی در جامعه میباشد. احیاگری و اصلاح، منشأ دگرگونی اساسی در همه یا برخی از حوزههای معارف دینی و منشأ تحول در درون جامعه است. احیاگری، منصب پیامبران و اولیای الهی است. از همان سدۀ نخستین هجری، داعیۀ بسیاری از مسلمانان (شیعه و سنی)، دفاع از سنت در برابر بدعت بود و این تلاش در سدههای بعد، هدف بازگشت به اصول و ارزشهای اصیل اسلامی را پی گرفت[۱].
معناشناسی
اِحیا (احیاء) از ریشه «حیی»، به معنای جانبخشی، تجدید حیات، زندگی دوباره، رونق تازه، زنده شدن و زنده کردن و رهایی از رنج و سختی آمده است[۲]. دین نیز که خود مایه حیات انسان و جامعه است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ﴾[۳].[۴] ممکن است بر اثر تحریف و برداشت نادرست دینداران، از محتوا و مفهوم اصیل خود خارج شود که احیای دوباره آن با تصحیح برداشتهای نادرست از آن و فعالکردن در قلمرو حیات انسانی، اعم از فرد و اجتماع، ممکن میشود. کار احیاگردینی در واقع زنده کردن جنبههای فراموش شده دین در جامعه است[۵].
دو واژه احیا و اصلاح، هرچند در معنای لغوی و اصطلاحی از جهاتی کاملاً متمایزند، اما در جهت یاری رساندن به بازسازی تفکر دینی در جامعه، بار معنایی مشترک دارند و همراه یکدیگرند[۶].[۷]
واژه اصلاح در قرآن، در مقابل افساد: ﴿وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا﴾[۱۰] و اضلال: ﴿الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ﴾[۱۱]، بهکار رفته و گاه به خدا: ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ﴾[۱۲] و گاهی به بندگان: ﴿إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَبَيَّنُوا فَأُولَئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ﴾[۱۳] نسبت داده شده است. هدف همه پیامبران الهی(ع)، اصلاحعقیده، اخلاق، عمل و روابط اجتماعی انسان بوده ﴿إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ﴾[۱۴].[۱۵] و اصولاً یکی از علتهای تجدید رسالت و ظهور پیامبران جدید، تحریف و تبدیلهایی است که در آموزهها و کتابهای مقدس پیامبران(ع) رخ میداده است. بیشتر پیامبران الهی(ع) احیاکننده سنتهای فراموش شده و اصلاحکننده آموزههای تحریف یافته پیشینیان خود بودهاند و نه آوردنده شرع جدید[۱۶].
گذشته از سیره و روش امامان معصوم(ع)، در تاریخ اسلام حرکتها و نهضتهای اصلاحی فراوانی میتوان یافت[۱۷]. از سده نخست هجری قمری، شیعیان همواره با موضعگیری در برابر بدعتها و تحریفها، خواهان بازگشت به اصول و ارزشهای اصیل اسلام بودند. در میان اهل سنت نیز نخستین تجلیات اصلاحطلبانه در دفاع از سنت علیه بدعت بروز کرد که مدافعان سختگیر آن، مدعی دفاع از قرآن و سنت شدند و علیه گرایشهای عقیدتی آزاداندیش، عقلگرا و حتی شیعی و نیز علیه عبادتها و آیینهای فرقهای، موضع گرفتند[۱۸]. در سدههای بعد، کسانی احیاگر دین و سنت شناخته شدند که فراتر از قالبهای فرقهای و با نفیعقاید و سنتهای جاری مسلمانان، خواهان احیای اسلام و سنت و بازگشت به اصول نخستین بودند[۱۹]. این جنبشها همواره پیشرو نبودهاند، بلکه در میان آنها نهضتهای ارتجاعی همچون نهضتاشعری (قرن چهارم)، اخباریگری (قرن دهم) و وهابیت (قرن دوازدهم) نیز وجود داشت[۲۰].[۲۱]
اوضاع نابسامان سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مسلمانان در روزگار حاضر عبارت است از:
عوامل داخلی: تنها راه زندهکردن بزرگی و سربلندی مسلمانان که با ایجاد اختلاف دشمنان از میان رفته است[۲۴]، زدودن غبار خرافات از چهره اسلام حقیقی و معرفی اسلام ناب محمدی است[۲۵]. اسلام، دینی کامل و دارای برنامه برای همه ابعاد زندگیبشر است و به مسائل گوناگون اجتماعی، اقتصادی، حقوقی، سیاسی و تدبیرجامعه توجه دارد[۲۶]، بر همین اساس چنانکه در صدر اسلام، تمدنی مافوق همه تمدنها به دست مسلمانان شکل گرفت[۲۷]، خودباوری و بازگشت به اسلام و مبارزه با غرب و غربزدگی در میان مسلمانان این زمان نیز میتواند به زندهکردن آن تمدن بزرگ کمک کند[۲۸].
↑آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی-فارسی، ۱۵۰–۱۵۱؛ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۱/۲۷۷.
↑«ای مؤمنان! (ندای) خداوند و پیامبر را هر گاه شما را به چیزی فرا خوانند که به شما زندگی میبخشد پاسخ دهید و بدانید که خداوند میان آدمی و دل او میانجی میشود و (بدانید که) به نزد وی گرد آورده میشوید» سوره انفال، آیه ۲۴.
↑«و در زمین پس از سامان یافتن آن تباهی نورزید» سوره اعراف، آیه ۵۶.
↑«(خداوند) کردارهای کسانی را که کفر ورزیدند و (مردم را) از راه خداوند باز داشتند بیراه گرداند» سوره محمد، آیه ۱.
↑«و (خداوند) از گناهان آنان که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند و به آنچه بر محمد فرو فرستاده شده که همه راستین و از سوی پروردگارشان است ایمان آوردند، چشم پوشید و حالشان را نیکو گردانید» سوره محمد، آیه ۲.
↑«جز کسانی که توبه کردند و به اصلاح (کار خود) پرداختند و (پوشیدهها را) روشن بیان داشتند، که آنان را میآمرزم و من توبهپذیر بخشایندهام» سوره بقره، آیه ۱۶۰.
↑«تا آنجا که میتوانم جز اصلاح نظری ندارم و توفیق من جز با خداوند نیست، بر او توکل دارم و به سوی او باز میگردم» سوره هود، آیه ۸۸.