مقام متقین: تفاوت میان نسخه‌ها

۳٬۰۴۳ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۱ اکتبر ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


از جمله [[مقامات]] [[امامان معصوم]]{{عم}} "[[مقام متقین]]" که در [[زیارت جامعه کبیره]] با عبارت {{عربی|" الْمُتَّقُونَ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} آمده است؛ یعنی: «[[شهادت]] می‌دهم که شما [[امامان]]{{عم}} [[اهل]] تقوایید».
از جمله [[مقامات]] [[امامان معصوم]]{{عم}} "مقام متقین" که در [[زیارت جامعه کبیره]] با عبارت {{متن حدیث| الْمُتَّقُونَ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏}} آمده است؛ یعنی: «[[شهادت]] می‌دهم که شما [[امامان]]{{عم}} [[اهل]] تقوایید».


== پرسش‌های این بحث ==
== معناشناسی ==
* شهادت می‌دهیم که [[ائمه]]{{عم}} متّقون و [[صادقون]] هستند. بحث در این موارد، در چند محور باید انجام شود<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص۳۰۴.</ref>:
[[تقوا]] اسم مصدر از ریشه «و ـ ق ـ ی»، در لغت به معنای پرهیز، حفاظت و [[مراقبت]] شدید و فوق العاده<ref>لسان العرب، ج ۱۵، ص۳۷۸؛ المصباح، ص۶۶۹، «وقی».</ref> و در ادبیات [[معارف اسلامی]] به معنای حفظ خویشتن از مطلق محظورات است؛ اعم از [[محرمات]] و مکروهات<ref>مفردات، ص۸۸۱، «وقی».</ref> برخی ترک بعضی از مباحات را نیز در تحقق این معنا لازم دانسته‌اند<ref>مفردات، ص۸۸۱.</ref>، چنان که [[پیامبراکرم]]{{صل}} وجه نامگذاری [[پرهیزگار]] به [[متّقی]] را انجام ندادن برخی از مباحات به انگیزه [[پرهیز از حرام‌ها]] دانسته است<ref>مجمع البیان، ج ۱، ص۱۱۹؛ مستدرک الوسایل، ج ۱۱، ص۲۶۷.</ref>.
* آیا اصطلاح [[مؤمن]] همه جا و بر همه کس [[صدق]] می‌کند یا تفاوت دارد؟<ref>مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء؛ ج۱، ص۳۰۴.</ref>.
* آیا طیفی به عنوان طیف مؤمن یا صادق، یا نقطه‌ای به عنوان مؤمن یا صادق وجود دارد؟<ref>مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء؛ ج۱، ص۳۰۴.</ref>.
* خیلی چیزها به صورت طیف است؛ مثلاً می‌گوییم [[نور]] زرد یک طیف طول موج است و به [[مرز]] که می‌رسیم، با نورهای دیگر مخلوط می‌شود. اطرافش را دیگر در برنمی‌گیرد<ref>مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء؛ ج۱، ص۳۰۴.</ref>.
* مفاهیم و [[اصطلاحات قرآنی]]، نقطه‌ای یا طیفی هستند؟<ref>مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء؛ ج۱، ص۳۰۴.</ref>


== واژه‌شناسی لغوی ==
بر این اساس، [[عارفان]] افزون بر دوری از [[محرّمات]]، اجتناب از لذت‌های [[حلال]] [[دنیوی]] را در مراتبی از [[تقوا]] لازم شمرده‌اند<ref> المحیط الاعظم، ج ۱، ص۲۷۸؛ التقوی فی القرآن، ص۲۸.</ref>، پس می‌توان گفت تقوا خصوصیاتی دارد که به حسب موارد، مختلف می‌گردند و قدر جامع آنها [[پرهیز از محرمات]] [[شرعی]] و [[عقلی]]، توجه به [[حق]] و التفات به پاکسازی عمل و به سوی مجرای طبیعی و متعارف [[اعمال]] حرکت کردن است، همان گونه که [[فجور]]، فاصله گرفتن از حالت [[اعتدال]] و خارج شدن از جریان طبیعی کارهاست<ref> التحقیق، ج ۱۳، ص۱۸۴، «وقی».</ref> و از آغاز پیدایش [[ایمان]] در [[دل]] [[مؤمن]] تا آخرین درجه کمال، همواره ملازم مؤمن است و در هر مرحله‌ای اقتضایی دارد؛ مانند محافظت نفس از [[عذاب]] و [[آتش]]، پرهیز از سخطِ [[خدا]] و [[مخالفت]] با وی و اجتناب از دوری و محجوبیت از [[خداوند]]<ref> التحقیق، ج ۱۳، ص۱۸۵ - ۱۸۶، «وقی».</ref>.
* [[تقوا]] اسم مصدر از ریشه «و ـ ق ـ ی»، در لغت به معنای [[پرهیز]]، [[حفاظت]] و [[مراقبت]] شدید و فوق العاده<ref> لسان العرب، ج ۱۵، ص۳۷۸؛ المصباح، ص۶۶۹، «وقی».</ref> و در [[ادبیات]] [[معارف اسلامی]] به معنای [[حفظ خویشتن]] از مطلق محظورات است؛ اعم از [[محرمات]] و مکروهات<ref> مفردات، ص۸۸۱، «وقی».</ref> برخی ترک بعضی از مباحات را نیز در تحقق این معنا لازم دانسته‌اند<ref> مفردات، ص۸۸۱.</ref>، چنان که [[پیامبراکرم]]{{صل}} وجه نامگذاری [[پرهیزگار]] به [[متّقی]] را انجام ندادن برخی از مباحات به [[انگیزه]] [[پرهیز از حرام‌ها]] دانسته است<ref> مجمع البیان، ج ۱، ص۱۱۹؛ مستدرک الوسایل، ج ۱۱، ص۲۶۷.</ref>.
 
* بر این اساس، [[عارفان]] افزون بر دوری از [[محرّمات]]، اجتناب از لذت‌های [[حلال]] [[دنیوی]] را در مراتبی از [[تقوا]] لازم شمرده‌اند<ref> المحیط الاعظم، ج ۱، ص۲۷۸؛ التقوی فی القرآن، ص۲۸.</ref>، پس می‌توان گفت تقوا خصوصیاتی دارد که به حسب موارد، مختلف می‌گردند و قدر جامع آنها [[پرهیز از محرمات]] [[شرعی]] و [[عقلی]]، توجه به [[حق]] و التفات به پاکسازی عمل و به سوی مجرای طبیعی و متعارف [[اعمال]] حرکت کردن است، همان گونه که [[فجور]]، فاصله گرفتن از حالت [[اعتدال]] و خارج شدن از جریان طبیعی کارهاست<ref> التحقیق، ج ۱۳، ص۱۸۴، «وقی».</ref> و از آغاز پیدایش [[ایمان]] در [[دل]] [[مؤمن]] تا آخرین درجه کمال، همواره ملازم مؤمن است و در هر مرحله‌ای اقتضایی دارد؛ مانند [[محافظت]] نفس از [[عذاب]] و [[آتش]]، [[پرهیز]] از سخطِ [[خدا]] و [[مخالفت]] با وی و اجتناب از دوری و محجوبیت از [[خداوند]]<ref> التحقیق، ج ۱۳، ص۱۸۵ - ۱۸۶، «وقی».</ref>.
"[[تقوا]]" از "وقایه" است. معمولاً تقوا در ترجمه‌های معمولی، "[[پرهیزکاری]]" ترجمه می‌شود، ولی این معنا، معنای درست و کاملی نیست. پرهیز کردن، معادل "[[زهد]]" است، اما تقوا چیز دیگری است. [[تقوا]]، گاهی "عمل کردن" و گاهی "عمل نکردن" است، اما پرهیزکاری فقط جنبه [[نفی]] دارد؛ بنابراین، پرهیزکاری معنای [[درستی]] برای تقوا نیست. اگر بخواهیم کلمه تقوا را به فارسی برگردانیم، به نظر می‌رسد "[[خویشتن‌داری]]" ترجمه مناسب‌تری باشد.
*"[[تقوا]]" از "وقایه" است. معمولاً تقوا در ترجمه‌های معمولی، "[[پرهیزکاری]]" [[ترجمه]] می‌شود، ولی این معنا، معنای درست و کاملی نیست. پرهیز کردن، معادل "[[زهد]]" است، اما تقوا چیز دیگری است. [[تقوا]]، گاهی "عمل کردن" و گاهی "عمل نکردن" است، اما پرهیزکاری فقط جنبه [[نفی]] دارد؛ بنابراین، پرهیزکاری معنای [[درستی]] برای تقوا نیست. اگر بخواهیم کلمه تقوا را به [[فارسی]] برگردانیم، به نظر می‌رسد "[[خویشتن‌داری]]" ترجمه مناسب‌تری باشد<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص۳۰۴.</ref>.
 
* این مثال را در نظر بگیرید: اگر کسی راننده خوبی باشد، جایی که باید براند، می‌راند و جایی که باید ترمز کند، می‌کند و جایی که باید بپیچد، می‌پیچد و...، نه اینکه فرضاً بنشیند و بدون راندن خودرو، با [[فرمان]] [[بازی]] کند و مدعی شود که "من تا حالا تصادفی نداشته‌ام"! راست می‌گوید، ولی اینکه [[هنر]] نیست. اتومبیل برای حرکت است، نه نشستن و درجا زدن<ref>مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء؛ ج۱، ص۳۰۴.</ref>.
این مثال را در نظر بگیرید: اگر کسی راننده خوبی باشد، جایی که باید براند، می‌راند و جایی که باید ترمز کند، می‌کند و جایی که باید بپیچد، می‌پیچد و...، نه اینکه فرضاً بنشیند و بدون راندن خودرو، با [[فرمان]] [[بازی]] کند و مدعی شود که "من تا حالا تصادفی نداشته‌ام"! راست می‌گوید، ولی اینکه هنر نیست. اتومبیل برای حرکت است، نه نشستن و درجا زدن.
* تقوا به معنای کنترل و پایش است؛ [[آیه]] می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ}}<ref> ای کسانی که ایمان آورده‌اید، حق تقوا را رعایت کنید؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۰۲.</ref><ref>مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء؛ ج۱، ص۳۰۴.</ref>.
 
* قبل‌تر هم گفته شد که رعایت حق تقوا، یعنی خدا [[اطاعت]] شود و [[عصیان]] نشود. خدا همیشه در ذکر باشد و مورد [[نسیان]] نباشد. همیشه [[شکر]] شود و [[کفر]] نشود. این [[حق]] [[تقوا]] [[حق]] تقاته است<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص۳۰۴.</ref>.
تقوا به معنای کنترل و پایش است؛ [[آیه]] می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ}}<ref> ای کسانی که ایمان آورده‌اید، حق تقوا را رعایت کنید؛ سوره آل عمران، آیه ۱۰۲.</ref>.
* بنابراین، [[تقوا]] [[پرهیز]] نیست. اولین مرحله تقوا، پیش از آنکه به مرحله [[عمل]]خارجی برسد، "حساسیت" است. {{عربی|"اتَّقُوا اللَّهَ‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}" که "از [[خدا]] بترس" [[ترجمه]] می‌شود؛ یعنی نسبت به مسائل خدایی، حساس باش. خدا که [[ترس]] و [[وحشت]] ندارد<ref>مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء؛ ج۱، ص۳۰۴.</ref>.
 
* تعبیر ما از خدا خیلی [[ضعیف]] و غلط است. برای [[آموزش]] [[فرهنگ دینی]] به [[کودک]]، می‌گویند: "[[دروغ]] نگو؛ خدا دروغگوها را [[دوست]] ندارد". نمی‌گویند: "راست بگو؛ خدا راست‌گوها را دوست دارد"<ref>مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء؛ ج۱، ص۳۰۴.</ref>.
قبل‌تر هم گفته شد که رعایت حق تقوا، یعنی خدا [[اطاعت]] شود و [[عصیان]] نشود. خدا همیشه در ذکر باشد و مورد [[نسیان]] نباشد. همیشه [[شکر]] شود و [[کفر]] نشود. این [[حق]] [[تقوا]] [[حق]] تقاته است.
* همیشه یک بعد منفی از خدا، در [[ذهن]] [[کودکان]] ایجاد کرده‌ایم<ref>مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء؛ ج۱، ص۳۰۴.</ref>.
 
* یک نفر کنار [[خانه خدا]] بسیار [[گریه]] می‌کرد. یکی از [[پیروان]] [[امام صادق]]{{ع}} به حال خوش و تقوا و [[مقام]] او [[غبطه]] می‌خورد. امام صادق{{ع}} فرمودند: "گریه آنها فریبت ندهد؛ تقوا در [[قلب]] است"<ref>{{عربی|"لَا يَغُرَّنَّكَ‏ بُكَاؤُهُمْ‏ إِنَّمَا التَّقْوَى‏ فِي‏ الْقَلْب‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص۲۶۵.</ref><ref>مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء؛ ج۱، ص۳۰۴.</ref>.
بنابراین، [[تقوا]] پرهیز نیست. اولین مرحله تقوا، پیش از آنکه به مرحله [[عمل]]خارجی برسد، "حساسیت" است. {{متن حدیث|اتَّقُوا اللَّهَ}}" که "از [[خدا]] بترس" ترجمه می‌شود؛ یعنی نسبت به مسائل خدایی، حساس باش. خدا که [[ترس]] و [[وحشت]] ندارد.
* ما "تقوا سنج" نداریم تا بتوانیم با آن تقوای افراد را بسنجیم؛ پس باید همه را به یک دید نگاه کنیم. [[متقی]]، اما کسی است که قلبش نسبت به خدا و خدایی حساس شده است. اگر تقوا به قلب وارد شود، قلب را [[اصلاح]] می‌کند. [[امام علی]]{{ع}} فرمودند: "با تقوا، قلبتان را هوشیار کنید"<ref>{{عربی|"و أشعروا بها قلوبكم‏‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ نهج‌البلاغه، خطبه ۱۸۹.</ref><ref>مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء؛ ج۱، ص۳۰۴.</ref>.
 
* [[درک]] نکردن و نفهمیدن بسیاری از مسائل مربوط به [[بی‌تقوایی]] است. اگر می‌خواهید بفهمید، قلبتان را با تقوا هوشیار کنید؛ آن‌وقت خیلی چیزها را خواهید فهمید که کس دیگری نمی‌فهمد. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمودند: کسی که عبرت‌ها، پیش رویش [[تمثل]] یافته، تقوا او را از افتادن در آنها باز می‌دارد<ref>{{عربی|"إِنَ‏ مَنْ‏ صَرَّحَتْ‏ لَهُ‏ الْعِبَرُ عَمَّا بَيْنَ‏ يَدَيْهِ‏ مِنَ‏ الْمَثُلَاتِ‏ حَجَزَتْهُ‏ التَّقْوَى‏ عَنْ‏ تَقَحُّمِ‏ الشُّبُهَات‏‏‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ نهج‌البلاغه، خطبه ۱۶.</ref><ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص۳۰۴.</ref>.
تعبیر ما از خدا خیلی [[ضعیف]] و غلط است. برای [[آموزش]] فرهنگ دینی به [[کودک]]، می‌گویند: "[[دروغ]] نگو؛ خدا دروغگوها را [[دوست]] ندارد". نمی‌گویند: "راست بگو؛ خدا راست‌گوها را دوست دارد". همیشه یک بعد منفی از خدا، در [[ذهن]] کودکان ایجاد کرده‌ایم.
* [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمودند: "آنچه تو را از افتادن در [[شبهات]] باز می‌دارد، تقواست" می‌فرمایند: "دوای درد قلب‌های شما تقواست<ref>{{عربی|" فَإِنَ‏ تَقْوَى‏ اللَّهِ‏ دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبِكُمْ‏‏‏‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ نهج‌البلاغه، خطبه ۱۹۸.</ref><ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص۳۰۴.</ref>.
 
* پس [[تقوا]] فقط یک [[عمل]] [[اخلاقی]] یا یک مزیت و [[برتری]] اخلاقی نیست، بلکه دارای بعدی [[معرفتی]] است: "کسی که تقوا داشته باشد، [[خداوند]] به او راه خروج از [[فتنه‌ها]] و داشتن [[نور]] در تاریکی‌ها می‌دهد"<ref>{{عربی|" مَنْ‏ يَتَّقِ‏ اللَّهَ‏ يَجْعَلْ‏ لَهُ‏ مَخْرَجاً مِنَ‏ الْفِتَنِ‏ وَ نُوراً مِنَ‏ الظُّلَمِ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۳.</ref><ref>مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء؛ ج۱، ص۳۰۴.</ref>.
یک نفر کنار [[خانه خدا]] بسیار [[گریه]] می‌کرد. یکی از [[پیروان]] [[امام صادق]]{{ع}} به حال خوش و تقوا و مقام او [[غبطه]] می‌خورد. امام صادق{{ع}} فرمودند: "گریه آنها فریبت ندهد؛ تقوا در [[قلب]] است"<ref>{{متن حدیث|لَا يَغُرَّنَّكَ‏ بُكَاؤُهُمْ‏ إِنَّمَا التَّقْوَى‏ فِي‏ الْقَلْب‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏}}؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص۲۶۵.</ref>.
* بنابراین، [[تقوا]]، [[عقل]] رحمانی ما را [[رشد]] می‌دهد، طوری که علی‌رغم همه موانع، بتوانیم پیش برویم و به نتیجه برسیم؛ بدون اینکه به کسی [[ظلم]] کنیم<ref>مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء؛ ج۱، ص۳۰۴.</ref>.
 
ما "تقوا سنج" نداریم تا بتوانیم با آن تقوای افراد را بسنجیم؛ پس باید همه را به یک دید نگاه کنیم. [[متقی]]، اما کسی است که قلبش نسبت به خدا و خدایی حساس شده است. اگر تقوا به قلب وارد شود، قلب را [[اصلاح]] می‌کند. [[امام علی]]{{ع}} فرمودند: "با تقوا، قلبتان را هوشیار کنید"<ref>{{متن حدیث|و أشعروا بها قلوبكم‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏}}؛ نهج‌البلاغه، خطبه ۱۸۹.</ref>.
 
[[درک]] نکردن و نفهمیدن بسیاری از مسائل مربوط به بی‌تقوایی است. اگر می‌خواهید بفهمید، قلبتان را با تقوا هوشیار کنید؛ آن‌وقت خیلی چیزها را خواهید فهمید که کس دیگری نمی‌فهمد. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمودند: کسی که عبرت‌ها، پیش رویش تمثل یافته، تقوا او را از افتادن در آنها باز می‌دارد<ref>{{متن حدیث|إِنَ‏ مَنْ‏ صَرَّحَتْ‏ لَهُ‏ الْعِبَرُ عَمَّا بَيْنَ‏ يَدَيْهِ‏ مِنَ‏ الْمَثُلَاتِ‏ حَجَزَتْهُ‏ التَّقْوَى‏ عَنْ‏ تَقَحُّمِ‏ الشُّبُهَات}}؛ نهج‌البلاغه، خطبه ۱۶.</ref>.
 
[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمودند: "آنچه تو را از افتادن در [[شبهات]] باز می‌دارد، تقواست" می‌فرمایند: "دوای درد قلب‌های شما تقواست<ref>{{متن حدیث|فَإِنَ‏ تَقْوَى‏ اللَّهِ‏ دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبِكُمْ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏}}؛ نهج‌البلاغه، خطبه ۱۹۸.</ref>.
 
پس [[تقوا]] فقط یک [[عمل]] [[اخلاقی]] یا یک مزیت و [[برتری]] اخلاقی نیست، بلکه دارای بعدی [[معرفتی]] است: "کسی که تقوا داشته باشد، [[خداوند]] به او راه خروج از [[فتنه‌ها]] و داشتن [[نور]] در تاریکی‌ها می‌دهد"<ref>{{متن حدیث|مَنْ‏ يَتَّقِ‏ اللَّهَ‏ يَجْعَلْ‏ لَهُ‏ مَخْرَجاً مِنَ‏ الْفِتَنِ‏ وَ نُوراً مِنَ‏ الظُّلَمِ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۳.</ref>.
 
بنابراین، [[تقوا]]، [[عقل]] رحمانی ما را [[رشد]] می‌دهد، طوری که علی‌رغم همه موانع، بتوانیم پیش برویم و به نتیجه برسیم؛ بدون اینکه به کسی [[ظلم]] کنیم<ref>[[سید مجتبی حسینی|حسینی، سید مجتبی]]، [[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء ج۱]]، ص۳۰۴.</ref>.


== تقوا پیشگان ==
== تقوا پیشگان ==
* [[جامع‌ترین]] تعریف برای "تقوا" [[حریم]] نگهداری برای خداوند است؛ حریم نگهداری در همه عرصه‌ها. براین اساس است که "تقوا" جامع‌ترین مفهوم اخلاقی است که [[امامان]]{{عم}} [[جمعه]] موظّفند [[مردم]] را به آن [[دعوت]] کنند<ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص۱۵۹.</ref>.
جامع‌ترین تعریف برای "تقوا" حریم نگهداری برای خداوند است؛ حریم نگهداری در همه عرصه‌ها. براین اساس است که "تقوا" جامع‌ترین مفهوم اخلاقی است که [[امامان]]{{عم}} [[جمعه]] موظّفند [[مردم]] را به آن [[دعوت]] کنند.
* این یک واژه نیست بلکه یک [[منش]] و [[سلوک]] [[دینی]] است که در همه عرصه‌های دینی جریان دارد. تجلّی تقوای جامع، [[امامان معصوم]]{{عم}} هستند؛ تقوایی که در همه عرصه‌های [[زندگی]]، نشان داشته باشد<ref>در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص۱۶۰.</ref>.
 
*"تقوا نیرویی است [[روحانی]] که بر اثر تمرین‌های زیاد، پدید می‌آید و پرهیزهای معقول و منطقی از یک طرف، سبب و مقدّمه پدید آمدن این حالت روحانی است و از طرف دیگر، معلول و نتیجه آن است و از لوازم آن به شمار می‌رود. این حالت، [[روح]] را نیرومند و شاداب می‌کند و به آن مصونیّت می‌دهد.... تقوا یک [[نیروی معنوی]] است که بر اثر ممارست و تمرین پدید می‌آید... [[پرهیز از گناه]] را [[سهل]] می‌کند. تقوا نیرویی است [[روحی]]، نیرویی [[مقدّس]] و متعالی که منشأ کشش‌ها و گریزهایی می‌گردد که کشش به سوی [[ارزش‌های معنوی]] و فوق [[حیوانی]] و [[گریز]] از پستی‌ها و آلودگی‌های [[مادّی]] است... [[تقوا]] حالتی است که به [[روح انسان]]، [[شخصیّت]] و [[قدرت]] می‌دهد و [[آدمی]] را مسلّط بر خویشتن و مالک خود می‌نماید... تقوا نه تنها مانع [[آزادی]] نیست بلکه منبع و منشأ همه آزادی‌هاست... تقوا به [[انسان]] [[آزادی معنوی]] می‌دهد؛ یعنی او را از [[اسارت]] و [[بندگی]] [[هوا و هوس]] [[آزاد]] می‌کند، رشته [[آز]] و [[طمع]] و [[شهوت]] را از گردنش بر می‌دارد و به این ترتیب، ریشه رقّیّت‌ها و بردگی‌های [[اجتماعی]] را از بین می‌برد"<ref>مجموعه آثار شهید مطهّری، ج۱۶، ص۵۱۰ - ۵۰۲.</ref><ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص۱۶۰.</ref>.
این یک واژه نیست بلکه یک [[منش]] و [[سلوک]] [[دینی]] است که در همه عرصه‌های دینی جریان دارد. تجلّی تقوای جامع، [[امامان معصوم]]{{عم}} هستند؛ تقوایی که در همه عرصه‌های [[زندگی]]، نشان داشته باشد.
* این همه تعریف از [[تقوا]] را یک جا در [[معصومین]]{{عم}} می‌توان دید، آنان تقوای مجسّم‌اند. به تعبیر [[آیة الله]] [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی]]: "بدین ترتیب، برنامه هر یک از [[امامان معصوم]]{{عم}} این بود که نقش ویژه‌اش در ساخت [[نظام اسلامی]]، بر پایه تقوا باشد و بر اساس این بنیان [[مرصوص]]، به ایفای نقش خود [[قیام]] و [[اقدام]] کند؛ بنابراین، تأسیس [[حوزه علمیه]] [[امام باقر]]{{ع}} و [[امام صادق]]{{ع}} مانند [[تأسیس حکومت]] [[علوی]] و [[حسنی]]، [[قیام حسینی]]، [[تحمّل]] [[زندان]] موسوی، پذیرش [[ولایت‌عهدی]] [[رضوی]] و... همگی بر محور عنصر تقوا بوده است. این ذوات قدسی که [[متّقیان]] کامل در دو حوزه [[علم]] و مدیریّت‌اند، کارشناسان تقوا و [[کارگزاران]] آن هستند"<ref>ادب فنای مقرّبان، ج۳، ص۲۹۲.</ref><ref>در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص۱۶۰.</ref>.
 
"تقوا نیرویی است [[روحانی]] که بر اثر تمرین‌های زیاد، پدید می‌آید و پرهیزهای معقول و منطقی از یک طرف، سبب و مقدّمه پدید آمدن این حالت روحانی است و از طرف دیگر، معلول و نتیجه آن است و از لوازم آن به شمار می‌رود. این حالت، [[روح]] را نیرومند و شاداب می‌کند و به آن مصونیّت می‌دهد.... تقوا یک نیروی معنوی است که بر اثر ممارست و تمرین پدید می‌آید... [[پرهیز از گناه]] را [[سهل]] می‌کند. تقوا نیرویی است [[روحی]]، نیرویی [[مقدّس]] و متعالی که منشأ کشش‌ها و گریزهایی می‌گردد که کشش به سوی ارزش‌های معنوی و فوق حیوانی و [[گریز]] از پستی‌ها و آلودگی‌های مادّی است... [[تقوا]] حالتی است که به [[روح انسان]]، [[شخصیّت]] و [[قدرت]] می‌دهد و [[آدمی]] را مسلّط بر خویشتن و مالک خود می‌نماید... تقوا نه تنها مانع [[آزادی]] نیست بلکه منبع و منشأ همه آزادی‌هاست... تقوا به [[انسان]] [[آزادی معنوی]] می‌دهد؛ یعنی او را از [[اسارت]] و [[بندگی]] [[هوا و هوس]] [[آزاد]] می‌کند، رشته [[آز]] و [[طمع]] و [[شهوت]] را از گردنش بر می‌دارد و به این ترتیب، ریشه رقّیّت‌ها و بردگی‌های [[اجتماعی]] را از بین می‌برد"<ref>مجموعه آثار شهید مطهّری، ج۱۶، ص۵۱۰ - ۵۰۲.</ref>.
 
این همه تعریف از [[تقوا]] را یک جا در [[معصومین]]{{عم}} می‌توان دید، آنان تقوای مجسّم‌اند. به تعبیر [[آیة الله]] [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی]]: "بدین ترتیب، برنامه هر یک از [[امامان معصوم]]{{عم}} این بود که نقش ویژه‌اش در ساخت [[نظام اسلامی]]، بر پایه تقوا باشد و بر اساس این بنیان [[مرصوص]]، به ایفای نقش خود [[قیام]] و [[اقدام]] کند؛ بنابراین، تأسیس [[حوزه علمیه]] [[امام باقر]]{{ع}} و [[امام صادق]]{{ع}} مانند تأسیس حکومت [[علوی]] و حسنی، [[قیام حسینی]]، تحمّل [[زندان]] موسوی، پذیرش [[ولایت‌عهدی]] [[رضوی]] و... همگی بر محور عنصر تقوا بوده است. این ذوات قدسی که [[متّقیان]] کامل در دو حوزه [[علم]] و مدیریّت‌اند، کارشناسان تقوا و [[کارگزاران]] آن هستند"<ref>ادب فنای مقرّبان، ج۳، ص۲۹۲.</ref>.<ref>[[سید احمد خاتمی|خاتمی، سید احمد]]، [[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم ج۲]]، ص ۱۵۹ ـ ۱۶۰.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:10115976.jpg|22px]] [[سید احمد خاتمی|خاتمی، سید احمد]]، [[در آستان امامان معصوم ج۱ (کتاب)|'''در آستان امامان معصوم ج۱''']]
# [[پرونده:10115976.jpg|22px]] [[سید احمد خاتمی|خاتمی، سید احمد]]، [[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|'''در آستان امامان معصوم ج۲''']]
# [[پرونده:11460.jpg|22px]] [[سید مجتبی حسینی|حسینی، سید مجتبی]]، [[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|'''مقامات اولیاء ج۱''']]
# [[پرونده:11460.jpg|22px]] [[سید مجتبی حسینی|حسینی، سید مجتبی]]، [[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|'''مقامات اولیاء ج۱''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}
۱۱۷٬۹۲۵

ویرایش