|
|
(۲۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{خرد}} | | {{مدخل مرتبط |
| {{مقام معصوم}}
| | | موضوع مرتبط = مقام معصوم |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| | | عنوان مدخل = |
| : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخههای بحث '''[[مقام معصوم]]''' و مرتبط با مدخل '''[[اهل تقوی]]''' است. مدخلهای وابسته به این بحث:</div>
| | | مداخل مرتبط = |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| | | پرسش مرتبط = |
| : <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[اهل تقوی در قرآن]] | [[اهل تقوی در حدیث]] | [[اهل تقوی در عرفان اسلامی]] | [[اهل تقوی بودن معصوم]] | [[درجات قرب الهی]]</div>
| | }} |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
| : <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[اهل تقوی (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
| |
| <div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
| |
|
| |
|
| از جمله [[مقامات]] [[امامان معصوم]]{{عم}} "مقام متقین" که در [[زیارت جامعه کبیره]] با عبارت {{عربی|" الْمُتَّقُونَ"}} آمده است؛ یعنی: «شهادت میدهم که شما [[امامان]]{{عم}} اهل تقوایید». | | از جمله [[مقامات]] [[امامان معصوم]]{{عم}} "مقام متقین" که در [[زیارت جامعه کبیره]] با عبارت {{متن حدیث| الْمُتَّقُونَ}} آمده است؛ یعنی: «[[شهادت]] میدهم که شما [[امامان]]{{عم}} [[اهل]] تقوایید». |
|
| |
|
| ==پرسش های این بحث== | | == معناشناسی == |
| *شهادت میدهیم که [[ائمه]]{{عم}} متّقون و صادقون هستند. بحث در این موارد، در چند محور باید انجام شود<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص۳۰۴.</ref>:
| | [[تقوا]] اسم مصدر از ریشه «و ـ ق ـ ی»، در لغت به معنای پرهیز، حفاظت و [[مراقبت]] شدید و فوق العاده<ref>لسان العرب، ج ۱۵، ص۳۷۸؛ المصباح، ص۶۶۹، «وقی».</ref> و در ادبیات [[معارف اسلامی]] به معنای حفظ خویشتن از مطلق محظورات است؛ اعم از [[محرمات]] و مکروهات<ref>مفردات، ص۸۸۱، «وقی».</ref> برخی ترک بعضی از مباحات را نیز در تحقق این معنا لازم دانستهاند<ref>مفردات، ص۸۸۱.</ref>، چنان که [[پیامبراکرم]]{{صل}} وجه نامگذاری [[پرهیزگار]] به [[متّقی]] را انجام ندادن برخی از مباحات به انگیزه [[پرهیز از حرامها]] دانسته است<ref>مجمع البیان، ج ۱، ص۱۱۹؛ مستدرک الوسایل، ج ۱۱، ص۲۶۷.</ref>. |
| *آیا اصطلاح مؤمن همه جا و بر همه کس صدق میکند یا تفاوت دارد؟<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص۳۰۴.</ref>.
| |
| *آیا طیفی به عنوان طیف مؤمن یا صادق، یا نقطهای به عنوان مؤمن یا صادق وجود دارد؟<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص۳۰۴.</ref>.
| |
| *خیلی چیزها به صورت طیف است؛ مثلاً میگوییم نور زرد یک طیف طول موج است و به مرز که میرسیم، با نورهای دیگر مخلوط میشود. اطرافش را دیگر در برنمیگیرد<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص۳۰۴.</ref>.
| |
| *مفاهیم و اصطلاحات قرآنی، نقطهای یا طیفی هستند؟<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص۳۰۴.</ref>
| |
|
| |
|
| ==واژه شناسی لغوی==
| | بر این اساس، [[عارفان]] افزون بر دوری از [[محرّمات]]، اجتناب از لذتهای [[حلال]] [[دنیوی]] را در مراتبی از [[تقوا]] لازم شمردهاند<ref> المحیط الاعظم، ج ۱، ص۲۷۸؛ التقوی فی القرآن، ص۲۸.</ref>، پس میتوان گفت تقوا خصوصیاتی دارد که به حسب موارد، مختلف میگردند و قدر جامع آنها [[پرهیز از محرمات]] [[شرعی]] و [[عقلی]]، توجه به [[حق]] و التفات به پاکسازی عمل و به سوی مجرای طبیعی و متعارف [[اعمال]] حرکت کردن است، همان گونه که [[فجور]]، فاصله گرفتن از حالت [[اعتدال]] و خارج شدن از جریان طبیعی کارهاست<ref> التحقیق، ج ۱۳، ص۱۸۴، «وقی».</ref> و از آغاز پیدایش [[ایمان]] در [[دل]] [[مؤمن]] تا آخرین درجه کمال، همواره ملازم مؤمن است و در هر مرحلهای اقتضایی دارد؛ مانند محافظت نفس از [[عذاب]] و [[آتش]]، پرهیز از سخطِ [[خدا]] و [[مخالفت]] با وی و اجتناب از دوری و محجوبیت از [[خداوند]]<ref> التحقیق، ج ۱۳، ص۱۸۵ - ۱۸۶، «وقی».</ref>. |
| * تقوا اسم مصدر از ریشه «و ـ ق ـ ی»، در لغت به معنای پرهیز، حفاظت و مراقبت شدید و فوق العاده<ref> لسان العرب، ج ۱۵، ص ۳۷۸؛ المصباح، ص ۶۶۹، «وقی».</ref> و در ادبیات معارف اسلامی به معنای حفظ خویشتن از مطلق محظورات است؛ اعم از محرمات و مکروهات<ref> مفردات، ص ۸۸۱، «وقی».</ref> برخی ترک بعضی از مباحات را نیز در تحقق این معنا لازم دانستهاند<ref> مفردات، ص ۸۸۱ .</ref>، چنان که [[پیامبراکرم]]{{صل}} وجه نامگذاری پرهیزگار به متّقی را انجام ندادن برخی از مباحات به انگیزه پرهیز از حرامها دانسته است<ref> مجمع البیان، ج ۱، ص ۱۱۹؛ مستدرک الوسایل، ج ۱۱، ص ۲۶۷.</ref>.
| |
| *بر این اساس، عارفان افزون بر دوری از محرّمات، اجتناب از لذتهای حلال دنیوی را در مراتبی از تقوا لازم شمردهاند<ref> المحیط الاعظم، ج ۱، ص ۲۷۸؛ التقوی فی القرآن، ص ۲۸.</ref>، پس میتوان گفت تقوا خصوصیاتی دارد که به حسب موارد، مختلف میگردند و قدر جامع آن ها پرهیز از محرمات شرعی و عقلی، توجه به حق و التفات به پاکسازی عمل و به سوی مجرای طبیعی و متعارف اعمال حرکت کردن است، همان گونه که فجور، فاصله گرفتن از حالت اعتدال و خارج شدن از جریان طبیعی کارهاست<ref> التحقیق، ج ۱۳، ص ۱۸۴، «وقی».</ref> و از آغاز پیدایش ایمان در دل مؤمن تا آخرین درجه کمال، همواره ملازم مؤمن است و در هر مرحلهای اقتضایی دارد؛ مانند محافظت نفس از عذاب و آتش، پرهیز از سخطِ خدا و مخالفت با وی و اجتناب از دوری و محجوبیت از خداوند<ref> التحقیق، ج ۱۳، ص ۱۸۵ - ۱۸۶، «وقی».</ref>.
| |
| *"تقوا" از "وقایه" است. معمولاً تقوا در ترجمههای معمولی، "پرهیزکاری" ترجمه میشود، ولی این معنا، معنای درست و کاملی نیست. پرهیز کردن، معادل "زهد" است، اما تقوا چیز دیگری است. تقوا، گاهی "عمل کردن" و گاهی "عمل نکردن" است، اما پرهیزکاری فقط جنبه نفی دارد؛ بنابراین، پرهیزکاری معنای درستی برای تقوا نیست. اگر بخواهیم کلمه تقوا را به فارسی برگردانیم، به نظر میرسد "خویشتنداری" ترجمه مناسبتری باشد<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص۳۰۴.</ref>.
| |
| *این مثال را در نظر بگیرید: اگر کسی راننده خوبی باشد، جایی که باید براند، میراند و جایی که باید ترمز کند، میکند و جایی که باید بپیچد، میپیچد و...، نه اینکه فرضاً بنشیند و بدون راندن خودرو، با فرمان بازی کند و مدعی شود که "من تا حالا تصادفی نداشتهام"! راست میگوید، ولی اینکه هنر نیست. اتومبیل برای حرکت است، نه نشستن و درجا زدن<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص۳۰۴.</ref>.
| |
| *تقوا به معنای کنترل و پایش است؛ آیه میفرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ }}<ref> ای کسانی که ایمان آوردهاید، حق تقوا را رعایت کنید؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۰۲.</ref><ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص۳۰۴.</ref>.
| |
| *قبلتر هم گفته شد که رعایت حق تقوا، یعنی خدا اطاعت شود و عصیان نشود. خدا همیشه در ذکر باشد و مورد نسیان نباشد. همیشه شکر شود و کفر نشود. این حق تقوا حق تقاته است<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص۳۰۴.</ref>.
| |
| *بنابراین، تقوا پرهیز نیست. اولین مرحله تقوا، پیش از آنکه به مرحله عمل خارجی برسد، "حساسیت" است. {{عربی|"اتَّقُوا اللَّهَ "}}" که "از خدا بترس" ترجمه میشود؛ یعنی نسبت به مسائل خدایی، حساس باش. خدا که ترس و وحشت ندارد<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص۳۰۴.</ref>.
| |
| *تعبیر ما از خدا خیلی ضعیف و غلط است. برای آموزش فرهنگ دینی به کودک، میگویند:"دروغ نگو؛ خدا دروغگوها را دوست ندارد". نمیگویند: "راست بگو؛ خدا راستگوها را دوست دارد"<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص۳۰۴.</ref>.
| |
| *همیشه یک بعد منفی از خدا، در ذهن کودکان ایجاد کردهایم<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص۳۰۴.</ref>.
| |
| *یک نفر کنار خانه خدا بسیار گریه میکرد. یکی از پیروان [[امام صادق]]{{ع}} به حال خوش و تقوا و مقام او غبطه میخورد. [[امام صادق]]{{ع}} فرمودند:"گریه آنها فریبت ندهد؛ تقوا در قلب است"<ref>{{عربی|"لَا يَغُرَّنَّكَ بُكَاؤُهُمْ إِنَّمَا التَّقْوَى فِي الْقَلْب "}}؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۲۶۵.</ref><ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص۳۰۴.</ref>.
| |
| *ما "تقوا سنج" نداریم تا بتوانیم با آن تقوای افراد را بسنجیم؛ پس باید همه را به یک دید نگاه کنیم. متقی، اما کسی است که قلبش نسبت به خدا و خدایی حساس شده است. اگر تقوا به قلب وارد شود، قلب را اصلاح میکند. [[امام علی]]{{ع}} فرمودند:"با تقوا، قلبتان را هوشیار کنید"<ref>{{عربی|"و أشعروا بها قلوبكم "}}؛ نهجالبلاغه، خطبه ۱۸۹.</ref><ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص۳۰۴.</ref>.
| |
| *درک نکردن و نفهمیدن بسیاری از مسائل مربوط به بیتقوایی است. اگر میخواهید بفهمید، قلبتان را با تقوا هوشیار کنید؛ آنوقت خیلی چیزها را خواهید فهمید که کس دیگری نمیفهمد. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمودند: کسی که عبرتها، پیش رویش تمثل یافته، تقوا او را از افتادن در آنها باز میدارد<ref>{{عربی|"إِنَ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ عَمَّا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْمَثُلَاتِ حَجَزَتْهُ التَّقْوَى عَنْ تَقَحُّمِ الشُّبُهَات "}}؛ نهجالبلاغه، خطبه ۱۶.</ref><ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص۳۰۴.</ref>.
| |
| *[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمودند:"آنچه تو را از افتادن در شبهات باز میدارد، تقواست" میفرمایند:"دوای درد قلبهای شما تقواست<ref>{{عربی|" فَإِنَ تَقْوَى اللَّهِ دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبِكُمْ "}}؛ نهجالبلاغه، خطبه ۱۹۸.</ref><ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص۳۰۴.</ref>.
| |
| *پس تقوا فقط یک عمل اخلاقی یا یک مزیت و برتری اخلاقی نیست، بلکه دارای بعدی معرفتی است:"کسی که تقوا داشته باشد، خداوند به او راه خروج از فتنهها و داشتن نور در تاریکیها میدهد"<ref>{{عربی|" مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً مِنَ الْفِتَنِ وَ نُوراً مِنَ الظُّلَمِ"}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۳.</ref><ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص۳۰۴.</ref>.
| |
| *بنابراین، تقوا، عقل رحمانی ما را رشد میدهد، طوری که علیرغم همه موانع، بتوانیم پیش برویم و به نتیجه برسیم؛ بدون اینکه به کسی ظلم کنیم<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص۳۰۴.</ref>.
| |
|
| |
|
| ==تقوا پیشگان==
| | "[[تقوا]]" از "وقایه" است. معمولاً تقوا در ترجمههای معمولی، "[[پرهیزکاری]]" ترجمه میشود، ولی این معنا، معنای درست و کاملی نیست. پرهیز کردن، معادل "[[زهد]]" است، اما تقوا چیز دیگری است. [[تقوا]]، گاهی "عمل کردن" و گاهی "عمل نکردن" است، اما پرهیزکاری فقط جنبه [[نفی]] دارد؛ بنابراین، پرهیزکاری معنای [[درستی]] برای تقوا نیست. اگر بخواهیم کلمه تقوا را به فارسی برگردانیم، به نظر میرسد "[[خویشتنداری]]" ترجمه مناسبتری باشد. |
| *جامعترین تعریف برای "تقوا" حریم نگهداری برای خداوند است؛ حریم نگهداری در همه عرصهها. براین اساس است که "تقوا" جامعترین مفهوم اخلاقی است که [[امامان]]{{عم}} جمعه موظّفند مردم را به آن دعوت کنند<ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص:۱۵۹.</ref>.
| |
| *این یک واژه نیست بلکه یک منش و سلوک دینی است که در همه عرصههای دینی جریان دارد. تجلّی تقوای جامع، [[امامان معصوم]]{{عم}} هستند؛ تقوایی که در همه عرصههای زندگی، نشان داشته باشد<ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص:۱۶۰.</ref>.
| |
| *"تقوا نیرویی است روحانی که بر اثر تمرینهای زیاد، پدید میآید و پرهیزهای معقول و منطقی از یک طرف، سبب و مقدّمه پدید آمدن این حالت روحانی است و از طرف دیگر، معلول و نتیجه آن است و از لوازم آن به شمار میرود. این حالت، روح را نیرومند و شاداب میکند و به آن مصونیّت میدهد.... تقوا یک نیروی معنوی است که بر اثر ممارست و تمرین پدید میآید... پرهیز از گناه را سهل میکند. تقوا نیرویی است روحی، نیرویی مقدّس و متعالی که منشأ کششها و گریزهایی میگردد که کشش به سوی ارزشهای معنوی و فوق حیوانی و گریز از پستیها و آلودگیهای مادّی است... تقوا حالتی است که به روح انسان، شخصیّت و قدرت میدهد و آدمی را مسلّط بر خویشتن و مالک خود مینماید... تقوا نه تنها مانع آزادی نیست بلکه منبع و منشأ همه آزادیهاست... تقوا به انسان آزادی معنوی میدهد؛ یعنی او را از اسارت و بندگی هوا و هوس آزاد میکند، رشته آز و طمع و شهوت را از گردنش بر میدارد و به این ترتیب، ریشه رقّیّتها و بردگیهای اجتماعی را از بین میبرد"<ref>مجموعه آثار شهید مطهّری، ج۱۶، ص:۵۱۰ - ۵۰۲.</ref><ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص:۱۶۰.</ref>.
| |
| *این همه تعریف از تقوا را یک جا در معصومین{{عم}} میتوان دید، آنان تقوای مجسّماند. به تعبیر آیة الله [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی]]: "بدین ترتیب، برنامه هر یک از [[امامان معصوم]]{{عم}} این بود که نقش ویژهاش در ساخت نظام اسلامی، بر پایه تقوا باشد و بر اساس این بنیان مرصوص، به ایفای نقش خود قیام و اقدام کند؛ بنابراین، تأسیس حوزه علمیه [[امام باقر]]{{ع}} و [[امام صادق]]{{ع}} مانند تأسیس حکومت علوی و حسنی، قیام حسینی، تحمّل زندان موسوی، پذیرش ولایت عهدی رضوی و... همگی بر محور عنصر تقوا بوده است. این ذوات قدسی که متّقیان کامل در دو حوزه علم و مدیریّتاند، کارشناسان تقوا و کارگزاران آن هستند"<ref>ادب فنای مقرّبان، ج۳، ص:۲۹۲.</ref><ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص:۱۶۰.</ref>.
| |
| ==منابع==
| |
| {{ستون-شروع|2}}
| |
| * [[پرونده:10115976.jpg|22px]] [[سید احمد خاتمی|خاتمی، سید احمد]]، [[در آستان امامان معصوم ج۱ (کتاب)|'''در آستان امامان معصوم ج۱''']]؛
| |
| *[[پرونده:11460.jpg|22px]] [[سید مجتبی حسینی|حسینی، سید مجتبی]]، [[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|'''مقامات اولیاء ج۱''']].
| |
| {{پایان}}
| |
|
| |
|
| ==پانویس==
| | این مثال را در نظر بگیرید: اگر کسی راننده خوبی باشد، جایی که باید براند، میراند و جایی که باید ترمز کند، میکند و جایی که باید بپیچد، میپیچد و...، نه اینکه فرضاً بنشیند و بدون راندن خودرو، با [[فرمان]] [[بازی]] کند و مدعی شود که "من تا حالا تصادفی نداشتهام"! راست میگوید، ولی اینکه هنر نیست. اتومبیل برای حرکت است، نه نشستن و درجا زدن. |
| {{پانویس2}}
| |
|
| |
|
| {{دانشنامه امامت-خرد}} | | تقوا به معنای کنترل و پایش است؛ [[آیه]] میفرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ}}<ref> ای کسانی که ایمان آوردهاید، حق تقوا را رعایت کنید؛ سوره آل عمران، آیه ۱۰۲.</ref>. |
| | |
| | قبلتر هم گفته شد که رعایت حق تقوا، یعنی خدا [[اطاعت]] شود و [[عصیان]] نشود. خدا همیشه در ذکر باشد و مورد [[نسیان]] نباشد. همیشه [[شکر]] شود و [[کفر]] نشود. این [[حق]] [[تقوا]] [[حق]] تقاته است. |
| | |
| | بنابراین، [[تقوا]] پرهیز نیست. اولین مرحله تقوا، پیش از آنکه به مرحله [[عمل]]خارجی برسد، "حساسیت" است. {{متن حدیث|اتَّقُوا اللَّهَ}}" که "از [[خدا]] بترس" ترجمه میشود؛ یعنی نسبت به مسائل خدایی، حساس باش. خدا که [[ترس]] و [[وحشت]] ندارد. |
| | |
| | تعبیر ما از خدا خیلی [[ضعیف]] و غلط است. برای [[آموزش]] فرهنگ دینی به [[کودک]]، میگویند: "[[دروغ]] نگو؛ خدا دروغگوها را [[دوست]] ندارد". نمیگویند: "راست بگو؛ خدا راستگوها را دوست دارد". همیشه یک بعد منفی از خدا، در [[ذهن]] کودکان ایجاد کردهایم. |
| | |
| | یک نفر کنار [[خانه خدا]] بسیار [[گریه]] میکرد. یکی از [[پیروان]] [[امام صادق]]{{ع}} به حال خوش و تقوا و مقام او [[غبطه]] میخورد. امام صادق{{ع}} فرمودند: "گریه آنها فریبت ندهد؛ تقوا در [[قلب]] است"<ref>{{متن حدیث|لَا يَغُرَّنَّكَ بُكَاؤُهُمْ إِنَّمَا التَّقْوَى فِي الْقَلْب}}؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص۲۶۵.</ref>. |
| | |
| | ما "تقوا سنج" نداریم تا بتوانیم با آن تقوای افراد را بسنجیم؛ پس باید همه را به یک دید نگاه کنیم. [[متقی]]، اما کسی است که قلبش نسبت به خدا و خدایی حساس شده است. اگر تقوا به قلب وارد شود، قلب را [[اصلاح]] میکند. [[امام علی]]{{ع}} فرمودند: "با تقوا، قلبتان را هوشیار کنید"<ref>{{متن حدیث|و أشعروا بها قلوبكم}}؛ نهجالبلاغه، خطبه ۱۸۹.</ref>. |
| | |
| | [[درک]] نکردن و نفهمیدن بسیاری از مسائل مربوط به بیتقوایی است. اگر میخواهید بفهمید، قلبتان را با تقوا هوشیار کنید؛ آنوقت خیلی چیزها را خواهید فهمید که کس دیگری نمیفهمد. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمودند: کسی که عبرتها، پیش رویش تمثل یافته، تقوا او را از افتادن در آنها باز میدارد<ref>{{متن حدیث|إِنَ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ عَمَّا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْمَثُلَاتِ حَجَزَتْهُ التَّقْوَى عَنْ تَقَحُّمِ الشُّبُهَات}}؛ نهجالبلاغه، خطبه ۱۶.</ref>. |
| | |
| | [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمودند: "آنچه تو را از افتادن در [[شبهات]] باز میدارد، تقواست" میفرمایند: "دوای درد قلبهای شما تقواست<ref>{{متن حدیث|فَإِنَ تَقْوَى اللَّهِ دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبِكُمْ}}؛ نهجالبلاغه، خطبه ۱۹۸.</ref>. |
| | |
| | پس [[تقوا]] فقط یک [[عمل]] [[اخلاقی]] یا یک مزیت و [[برتری]] اخلاقی نیست، بلکه دارای بعدی [[معرفتی]] است: "کسی که تقوا داشته باشد، [[خداوند]] به او راه خروج از [[فتنهها]] و داشتن [[نور]] در تاریکیها میدهد"<ref>{{متن حدیث|مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً مِنَ الْفِتَنِ وَ نُوراً مِنَ الظُّلَمِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۳.</ref>. |
| | |
| | بنابراین، [[تقوا]]، [[عقل]] رحمانی ما را [[رشد]] میدهد، طوری که علیرغم همه موانع، بتوانیم پیش برویم و به نتیجه برسیم؛ بدون اینکه به کسی [[ظلم]] کنیم<ref>[[سید مجتبی حسینی|حسینی، سید مجتبی]]، [[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء ج۱]]، ص۳۰۴.</ref>. |
| | |
| | == تقوا پیشگان == |
| | جامعترین تعریف برای "تقوا" حریم نگهداری برای خداوند است؛ حریم نگهداری در همه عرصهها. براین اساس است که "تقوا" جامعترین مفهوم اخلاقی است که [[امامان]]{{عم}} [[جمعه]] موظّفند [[مردم]] را به آن [[دعوت]] کنند. |
| | |
| | این یک واژه نیست بلکه یک [[منش]] و [[سلوک]] [[دینی]] است که در همه عرصههای دینی جریان دارد. تجلّی تقوای جامع، [[امامان معصوم]]{{عم}} هستند؛ تقوایی که در همه عرصههای [[زندگی]]، نشان داشته باشد. |
| | |
| | "تقوا نیرویی است [[روحانی]] که بر اثر تمرینهای زیاد، پدید میآید و پرهیزهای معقول و منطقی از یک طرف، سبب و مقدّمه پدید آمدن این حالت روحانی است و از طرف دیگر، معلول و نتیجه آن است و از لوازم آن به شمار میرود. این حالت، [[روح]] را نیرومند و شاداب میکند و به آن مصونیّت میدهد.... تقوا یک نیروی معنوی است که بر اثر ممارست و تمرین پدید میآید... [[پرهیز از گناه]] را [[سهل]] میکند. تقوا نیرویی است [[روحی]]، نیرویی [[مقدّس]] و متعالی که منشأ کششها و گریزهایی میگردد که کشش به سوی ارزشهای معنوی و فوق حیوانی و [[گریز]] از پستیها و آلودگیهای مادّی است... [[تقوا]] حالتی است که به [[روح انسان]]، [[شخصیّت]] و [[قدرت]] میدهد و [[آدمی]] را مسلّط بر خویشتن و مالک خود مینماید... تقوا نه تنها مانع [[آزادی]] نیست بلکه منبع و منشأ همه آزادیهاست... تقوا به [[انسان]] [[آزادی معنوی]] میدهد؛ یعنی او را از [[اسارت]] و [[بندگی]] [[هوا و هوس]] [[آزاد]] میکند، رشته [[آز]] و [[طمع]] و [[شهوت]] را از گردنش بر میدارد و به این ترتیب، ریشه رقّیّتها و بردگیهای [[اجتماعی]] را از بین میبرد"<ref>مجموعه آثار شهید مطهّری، ج۱۶، ص۵۱۰ - ۵۰۲.</ref>. |
| | |
| | این همه تعریف از [[تقوا]] را یک جا در [[معصومین]]{{عم}} میتوان دید، آنان تقوای مجسّماند. به تعبیر [[آیة الله]] [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی]]: "بدین ترتیب، برنامه هر یک از [[امامان معصوم]]{{عم}} این بود که نقش ویژهاش در ساخت [[نظام اسلامی]]، بر پایه تقوا باشد و بر اساس این بنیان [[مرصوص]]، به ایفای نقش خود [[قیام]] و [[اقدام]] کند؛ بنابراین، تأسیس [[حوزه علمیه]] [[امام باقر]]{{ع}} و [[امام صادق]]{{ع}} مانند تأسیس حکومت [[علوی]] و حسنی، [[قیام حسینی]]، تحمّل [[زندان]] موسوی، پذیرش [[ولایتعهدی]] [[رضوی]] و... همگی بر محور عنصر تقوا بوده است. این ذوات قدسی که [[متّقیان]] کامل در دو حوزه [[علم]] و مدیریّتاند، کارشناسان تقوا و [[کارگزاران]] آن هستند"<ref>ادب فنای مقرّبان، ج۳، ص۲۹۲.</ref>.<ref>[[سید احمد خاتمی|خاتمی، سید احمد]]، [[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم ج۲]]، ص ۱۵۹ ـ ۱۶۰.</ref> |
| | |
| | == منابع == |
| | {{منابع}} |
| | # [[پرونده:10115976.jpg|22px]] [[سید احمد خاتمی|خاتمی، سید احمد]]، [[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|'''در آستان امامان معصوم ج۲''']] |
| | # [[پرونده:11460.jpg|22px]] [[سید مجتبی حسینی|حسینی، سید مجتبی]]، [[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|'''مقامات اولیاء ج۱''']] |
| | {{پایان منابع}} |
| | |
| | == پانویس == |
| | {{پانویس}} |
|
| |
|
| [[رده:مدخلهای اصلی دانشنامه]]
| |
| [[رده:مقام معصوم]] | | [[رده:مقام معصوم]] |