بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
==فرهنگ قرآن== | ==فرهنگ قرآن== | ||
'''[[ختم نبوت]]''' یا '''[[خاتمیّت]]''' ویژگی و امتیاز منحصر به [[پیامبر اسلام]]{{صل}} به عنوان آخرین [[پیامبر]] [[خدا]] و پایانبخش [[نبوت]]<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref> و «[[خاتم]]» یعنی کسی که پایان دهنده کاری است<ref>لسان العرب، ج ۴، ص ۲۵، «ختم».</ref>. مقصود از این واژه این است که [[نبوّت]] با [[محمّد]]{{صل}} به پایان رسیده است<ref>المیزان، ج ۱۶، ص ۳۲۵؛ الکشّاف، ج ۳، ص ۵۴۴.</ref> و پس از آن [[حضرت]]، [[پیامبر]]، [[کتاب]]، [[شریعت]] و [[دین]] دیگری نخواهد آمد<ref>خاتمیّت از نظر قرآن و حدیث و عقل، ص ۱۷.</ref>. در این مدخل از واژه «[[خاتم النبیین]]» و نیز لازمه برخی [[آیات]] استفاده شده است<ref>[[فرهنگ قرآن (کتاب)|فرهنگ قرآن]]، واژه «خاتمیت».</ref>. | '''[[ختم نبوت]]''' یا '''[[خاتمیّت]]''' ویژگی و امتیاز منحصر به [[پیامبر اسلام]]{{صل}} به عنوان آخرین [[پیامبر]] [[خدا]] و پایانبخش [[نبوت]]<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref> و «[[خاتم]]» یعنی کسی که پایان دهنده کاری است<ref>لسان العرب، ج ۴، ص ۲۵، «ختم».</ref>. مقصود از این واژه این است که [[نبوّت]] با [[محمّد]]{{صل}} به پایان رسیده است<ref>المیزان، ج ۱۶، ص ۳۲۵؛ الکشّاف، ج ۳، ص ۵۴۴.</ref> و پس از آن [[حضرت]]، [[پیامبر]]، [[کتاب]]، [[شریعت]] و [[دین]] دیگری نخواهد آمد<ref>خاتمیّت از نظر قرآن و حدیث و عقل، ص ۱۷.</ref>. در این مدخل از واژه «[[خاتم النبیین]]» و نیز لازمه برخی [[آیات]] استفاده شده است<ref>[[فرهنگ قرآن (کتاب)|فرهنگ قرآن]]، واژه «خاتمیت».</ref>. | ||
خط ۵۳: | خط ۱۷: | ||
*اما پاسخ اشکال دوم: این است که "خاتَم" (بر وزن حاتم) آنگونه که لغتشناسان گفتهاند به معنی چیزی است که بهوسیله آن، امری پایان داده میشود، و نیز به معنی چیزی آمده است که با آن اوراق و مانند آن را [[مُهر]] میکنند. | *اما پاسخ اشکال دوم: این است که "خاتَم" (بر وزن حاتم) آنگونه که لغتشناسان گفتهاند به معنی چیزی است که بهوسیله آن، امری پایان داده میشود، و نیز به معنی چیزی آمده است که با آن اوراق و مانند آن را [[مُهر]] میکنند. | ||
این امر معمول بوده و هست که وقتی میخواهند درِ [[نامه]] یا ظرف یا خانهای را ببندند و کسی آن را باز نکند، روی در یا روی قفل آن ماده چسبندهای میگذارند و روی آن مهری میزنند که امروز از آن تعبیر به "لاک و مهر" میشود. مُهری را که بر اینگونه اشیاء میزنند "خاتَم" میگویند، لذا در بعضی از کتب معروف لغت در معنی خاتم "ما یوضع [[علی]] الطینه" گفته شده است<ref>لسان العرب، ج۱۲، ص۱۶۳.</ref>. اینها همه بدان سبب است که این کلمه از ریشه "ختم" به معنی "پایان" گرفته شده، و ازآنجاکه این کار (مهر زدن) در خاتمه و پایان قرار میگیرد نام "خاتم" بر وسیله آن گذارده شده است<ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۶۴.</ref>. | این امر معمول بوده و هست که وقتی میخواهند درِ [[نامه]] یا ظرف یا خانهای را ببندند و کسی آن را باز نکند، روی در یا روی قفل آن ماده چسبندهای میگذارند و روی آن مهری میزنند که امروز از آن تعبیر به "لاک و مهر" میشود. مُهری را که بر اینگونه اشیاء میزنند "خاتَم" میگویند، لذا در بعضی از کتب معروف لغت در معنی خاتم "ما یوضع [[علی]] الطینه" گفته شده است<ref>لسان العرب، ج۱۲، ص۱۶۳.</ref>. اینها همه بدان سبب است که این کلمه از ریشه "ختم" به معنی "پایان" گرفته شده، و ازآنجاکه این کار (مهر زدن) در خاتمه و پایان قرار میگیرد نام "خاتم" بر وسیله آن گذارده شده است<ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۶۴.</ref>. | ||
*با این | *با این وصف، اگر میبینیم یکی از معانی "خاتم" [[انگشتر]] است آن نیز به همین [[دلیل]] است که نقش مهرها را معمولاً روی انگشترهایشان میکندند و بهوسیله [[انگشتر]] [[نامهها]] را مهر میکردند، لذا در حالات [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه|ائمه هدی]] شخصیتهای دیگری از جمله مسائلی که مطرح میشود نقش خاتم آنهاست<ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۶۴.</ref>. | ||
*با این بیان بهخوبی روشن میشود که خاتم گر چه امروز به [[انگشتر]] تزیینی نیز اطلاق میشود، ولی ریشه اصلی آن از ختم به معنی پایان گرفته شده است و در آن روز به انگشترهایی میگفتند که با آن [[نامهها]] را مهر میکردند<ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۶۴.</ref>. | *با این بیان بهخوبی روشن میشود که خاتم گر چه امروز به [[انگشتر]] تزیینی نیز اطلاق میشود، ولی ریشه اصلی آن از ختم به معنی پایان گرفته شده است و در آن روز به انگشترهایی میگفتند که با آن [[نامهها]] را مهر میکردند<ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۶۴.</ref>. | ||
*به علاوه، ماده "ختم" در [[قرآن مجید]] در هشت مورد به کار رفته و در همهجا به معنی پایان دادن و مهر نهادن است؛ مانند: {{متن قرآن|الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ }}<ref> امروز بر دهانهایشان مهر مینهیم و از آنچه انجام میدادند دستهایشان با ما سخن میگویند و پاهایشان گواهی میدهند؛ سوره یس، آیه:۶۵.</ref>، {{متن قرآن|خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref> خداوند بر دلها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بیناییهای آنها پردهای است و عذابی سترگ خواهند داشت؛ سوره بقره، آیه: ۷.</ref><ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۶۴.</ref>. | *به علاوه، ماده "ختم" در [[قرآن مجید]] در هشت مورد به کار رفته و در همهجا به معنی پایان دادن و مهر نهادن است؛ مانند: {{متن قرآن|الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ }}<ref> امروز بر دهانهایشان مهر مینهیم و از آنچه انجام میدادند دستهایشان با ما سخن میگویند و پاهایشان گواهی میدهند؛ سوره یس، آیه:۶۵.</ref>، {{متن قرآن|خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref> خداوند بر دلها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بیناییهای آنها پردهای است و عذابی سترگ خواهند داشت؛ سوره بقره، آیه: ۷.</ref><ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۶۴.</ref>. | ||
خط ۷۵: | خط ۳۹: | ||
# [[خاتمیت]] [[قرآن]] در میان [[کتابهای آسمانی]]<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>. | # [[خاتمیت]] [[قرآن]] در میان [[کتابهای آسمانی]]<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>. | ||
# [[خاتمیت]] [[شریعت اسلام]] در میان [[شرایع آسمانی]]<ref>الفرقان، ج ۲۴، ص ۱۵۴ - ۱۵۸.</ref>؛ نیز تأکید شده است که استمرار [[وحی]] با تضمین [[خدا]]: {{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ}}<ref> بیگمان ما خود قرآن را فرو فرستادهایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود؛ سوره حجر، آیه:۹.</ref> به صورت تفصیل اصولی است که بر [[پیامبر]]{{صل}} نازل شدهاند و [[اهل بیت]]{{عم}} آنها را بیان میکنند <ref>الفرقان، ج ۲۴، ص ۱۵۴ - ۱۵۸.</ref><ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>. | # [[خاتمیت]] [[شریعت اسلام]] در میان [[شرایع آسمانی]]<ref>الفرقان، ج ۲۴، ص ۱۵۴ - ۱۵۸.</ref>؛ نیز تأکید شده است که استمرار [[وحی]] با تضمین [[خدا]]: {{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ}}<ref> بیگمان ما خود قرآن را فرو فرستادهایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود؛ سوره حجر، آیه:۹.</ref> به صورت تفصیل اصولی است که بر [[پیامبر]]{{صل}} نازل شدهاند و [[اهل بیت]]{{عم}} آنها را بیان میکنند <ref>الفرقان، ج ۲۴، ص ۱۵۴ - ۱۵۸.</ref><ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>. | ||
*برخی از حکیمان، [[خاتمیت]] را به [[انقطاع]] [[وحی]] خاص با وساطت [[فرشته]] بر [[قلب]] و گوش [[رسول]] معنا کرده و معتقدند ماهیت و [[حکم]] [[نبوت]] و [[رسالت]] مطلق [[آگاه]] شدن از [[امور غیبی]] و مأموریتهای ماورایی گسسته نشده است<ref>الشواهد الربوبیه، ص ۳۷۶ - ۳۷۹.</ref> بعضی دیگر، [[خاتمیت]] را [[اتحاد]] با [[صادر اول]] و احاطه به دو دایره [[قوس نزول]] و | *برخی از حکیمان، [[خاتمیت]] را به [[انقطاع]] [[وحی]] خاص با وساطت [[فرشته]] بر [[قلب]] و گوش [[رسول]] معنا کرده و معتقدند ماهیت و [[حکم]] [[نبوت]] و [[رسالت]] مطلق [[آگاه]] شدن از [[امور غیبی]] و مأموریتهای ماورایی گسسته نشده است<ref>الشواهد الربوبیه، ص ۳۷۶ - ۳۷۹.</ref> بعضی دیگر، [[خاتمیت]] را [[اتحاد]] با [[صادر اول]] و احاطه به دو دایره [[قوس نزول]] و صعود معرفی کرده و افزودهاند که مرتبه [[صادر اول]] در [[قوس نزول]] و مرتبه [[خاتم الانبیاء]] در قوس صعود با هم موازیاند و این دو قوس در مرتبه [[حضرت]] ختمی سر به سر گذاردهاند و بدین ترتیب، دایره وجود تمام میشود و [[مبدأ و معاد]] اضافی به هم پیوسته و [[مبدأ و معاد]] [[حقیقی]] با هم [[متحد]] میشوند و بهدیگر سخن، [[برترین]] مرتبه [[کمالات]] [[انسان]] رتبه [[نبوت]] و بالاترین مرتبه [[نبوت]]، [[عقل]] اول است و این همان مرتبه [[خاتم الانبیاء]] است که [[نبوت]] با وجود ایشان ختم میشود<ref>گوهر مراد، ص ۳۷۰ - ۳۷۲.</ref><ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>. | ||
*بر پایه آنچه [[گذشت]]، [[راز]] سخن [[رسول خدا]]{{صل}} که فرمود: نخستین مخلوق [[خدا]] [[روح]] من است و مرا با [[خدا]] وقتی است که نه فرشتهای [[مقرّب]] و نه [[پیامبری]] مرسل را رسد که با من در آن شریک باشد، نیز آشکار میگردد، [[رحمت]] بودن آن [[حضرت]] برای جهانیان{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ}}<ref> و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستادهایم؛ سوره انبیاء، آیه:۱۰۷.</ref> ازآنروست که وی [[واسطه رسیدن فیض]] وجود و [[رحمت الهی]] به همه کائنات است<ref>گوهر مراد، ص ۳۷۰ - ۳۷۲.</ref><ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>. | *بر پایه آنچه [[گذشت]]، [[راز]] سخن [[رسول خدا]]{{صل}} که فرمود: نخستین مخلوق [[خدا]] [[روح]] من است و مرا با [[خدا]] وقتی است که نه فرشتهای [[مقرّب]] و نه [[پیامبری]] مرسل را رسد که با من در آن شریک باشد، نیز آشکار میگردد، [[رحمت]] بودن آن [[حضرت]] برای جهانیان{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ}}<ref> و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستادهایم؛ سوره انبیاء، آیه:۱۰۷.</ref> ازآنروست که وی [[واسطه رسیدن فیض]] وجود و [[رحمت الهی]] به همه کائنات است<ref>گوهر مراد، ص ۳۷۰ - ۳۷۲.</ref><ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>. | ||
*گفتنی است گرچه لفظ {{متن قرآن|أَبَ}} در [[روایت]] {{عربی|" أَنَا وَ عَلِيٌ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ "}} کنایه از احاطه وجودی آن [[حضرت]] بر [[امت]] خویش است، بر حسب عبارت "[[خاتم النبیین]]"، ایشان نه تنها بر [[امت]] خویش، بر همه [[انسانها]] حتی دیگر [[انبیاء الهی]] احاطه داشته و در [[حکم]] مجرای وجودی<ref>ر.ک: امالی صدوق، ص ۶۵، ۴۱، ۷۷۵؛ عبون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۹۱-۹۲؛ بحارالانوار، ج1۶، ص ۹۵؛ ج ۲۳، ص ۱۲۸؛ ج ۲۶، ص ۲۶۴؛ ج ۳۶، ص ۱۱.</ref> و واسطه [[مشاهده]] مراتب [[حضرت حق]] برای دیگر [[پیامبران]] است<ref>شرح فصوص قیصری، ص ۴۳۶.</ref>، چنانکه ایشان [[پیامبر]] بودند؛ اما [[حضرت آدم]]{{صل}} هنوز میان [[آب]] و گل بود<ref>تحفة الأحوذی، ج ۱۰، ص ۵۶؛ بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۲۷۸.</ref><ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>. | *گفتنی است گرچه لفظ {{متن قرآن|أَبَ}} در [[روایت]] {{عربی|" أَنَا وَ عَلِيٌ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ "}} کنایه از احاطه وجودی آن [[حضرت]] بر [[امت]] خویش است، بر حسب عبارت "[[خاتم النبیین]]"، ایشان نه تنها بر [[امت]] خویش، بر همه [[انسانها]] حتی دیگر [[انبیاء الهی]] احاطه داشته و در [[حکم]] مجرای وجودی<ref>ر.ک: امالی صدوق، ص ۶۵، ۴۱، ۷۷۵؛ عبون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۹۱-۹۲؛ بحارالانوار، ج1۶، ص ۹۵؛ ج ۲۳، ص ۱۲۸؛ ج ۲۶، ص ۲۶۴؛ ج ۳۶، ص ۱۱.</ref> و واسطه [[مشاهده]] مراتب [[حضرت حق]] برای دیگر [[پیامبران]] است<ref>شرح فصوص قیصری، ص ۴۳۶.</ref>، چنانکه ایشان [[پیامبر]] بودند؛ اما [[حضرت آدم]]{{صل}} هنوز میان [[آب]] و گل بود<ref>تحفة الأحوذی، ج ۱۰، ص ۵۶؛ بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۲۷۸.</ref><ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>. |