بحث:ختم نبوت در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
=ارزیابی محتوایی (فرقانی)=
{{پینگ|amini|bahmani}}
#نکاتی که کاربر bahmani تذکر داده اند خوب است اما هنوز اعمال نشده اند
#عنوان مدخل ختم نبوت در قرآن است لذا در سرشناسه باید به توضیح این اصطلاح در قرآن پرداخته شود نه به بیان این اصطلاح در علم کلام به عبارت دیگر هر آنچه مربوط به ختم نبوت در قرآن است را مختصرا بیان کنید بر این اساس سرشناسه ناقص است
#اولین سرفصل شما معنا شناسی عنوان خاتم النبیین است در صورتی که عنوان اصلی مدخل ختم نبوت در  قرآن است. بر این اساس اگر چه اولین سرفصل لازم است به معناشناسی اختصاص داده شود اما نبوت یک چیز است و نبی چیز دیگر به عبارت دیگر ختم نبوت یه چیز است و خاتم النبیین هم یک بحث دیگر است که اگر چه با هم مرتبطند اما باید جداگانه بحث شوند مثلا عنوان سرفصل: معناشناسی ختم نبوت گذاشته شود و سپس در توضیح این سرفصل به بیان معنای لغوی و اصطلاح قرآنی این واژه با استناد به برخی آیات پرداخته شود و در ادامه به خاتم الانبیا در قرآن اشاره شود و گفته شود که این مقام (ختم نبوت) در قرآن به چه کسی اختصاص داده شده
#اشاره به اصطلاح کلامی در معناشناسی ختم نبوت در قرآن می تواند زیاده نویسی باشد مگر آنکه در انتها و پس از اصطلاح قرآنی صرفا به آن اشاره کنید
#در معناشناسی آورده اید که در قرآن کریم تلویحا در ضمن برخی آیات به خاتمیت نبوت پیامبر اسلام اشاره شده، این عبارت نیازمند منبع است
#در معناشناسی آیه ای را در راستای تصریح قرآن به بحث خاتمیت پیامبر آورده اید که متن آن باید در ارجاعات شما بیاید
# جای شبهه در معناشناسی نیست بهتر است آن را در انتهای مباحث یا در صفحه اختصاصی مستقل بیاورید
#سرفصل ختم نبوت تشریعی و تبلیغی به لحاظ متن برای صفحه عمومی سنگین  است و گاها از اصطلاحات و جملات تخصصی استفاده شده ضمن اینکه ابتدای آن مستند به قرآن نیست. از یاد نبرید که شما قرار است ختم نبوت در قرآن را بحث کنید لذا در نگارش هر سرفصل یا متنی در این مدخل باید این نکته را مدنظر قرار دهید که تنها به اموری اشاره کنید که از قزآن بتوانید برایشان مثال زده و مستند سازی نمایید و بقیه مطالب را رها کنید
#مراد از دلالت تضمنی و التزامی در سرفصلی که جدول آیات را آورده اید و فرق آنها را بیان نکرده اید این دلالتها برای مخاطبیت صفحه عمومی نامفهومند
# مراد از تفوق دین اسلام چیست؟ از واژه مانوس تری برای صفحه عمومی استفاده کنید
#شما در صدد بیان آیاتی هستید که به صورت تلویحی به خاتمیت پیامبر اسلام اشاره دارند اما در عنوان تفوق دین اسلام، آیه ای را آورده اید که دلالت بر ختم رسالت دارد. این امر ممکن است برای مخاطب شما قابل جمع نباشد لذا ناچار به توضیح هستید که پیامبر اکرم هم رسول بودند و هم نبی (و لکن رسول الله و خاتم النبییین) و ...
#مطالب مهمی در صفحه بحث در خصوص ختم نبوت در قرآن آمده که لازم است در صفحه عمومی هم با رعایت سیر منطقی مباحث منعکس شوند. به عنوان مثال در محتوای سرفصلهای: تبیین خاتمیت، خاتمیت در آیات قرآن، خاتمیت دین اسلام، اثبات خاتمیت، ضروری دین بودن مساله خاتمیت و پیوند آن با مباحث دیگر که در صفحه بحث آمده مطالب مرتبطی با این مدخل وجود دارد که لازم است در صفحه اصلی بیان شود. ضمن رعایت اختصار، هر آنچه در این سرفصلها در قرآن کریم بیان شده را به صفحه اصلی منتقل کنید چرا که عنوان مدخل ما: ختم نبوت در قرآن است.
#البته عنوان ضرورت خاتمیت در صفحه بحث دقیق نیست و باید از عنوان ضروری بودن مساله خاتمیت در اسلام استفاده کنید
#سرفصل تبیین خاتمیت را بعد از معناشناسی ذکر کنیدو ضروری بودن آن را پس از تبیین بیان کنید
# سرفصل اثبات خاتمیت در قرآن بسیار مهم است اما در صفحه اصلی نیامده
#محتوای سرفصل خاتمیت در آیات قرآن را با سرفصل اثبات خاتمیت در قرآن ادغام کرده و عنوان را همان اثبات خاتمیت در قرآن بگذارید
#پس از سرفصل تبیین خاتمیت به سرفصل خاتمیت دین اسلام بپردازید
#پس از این سرفصل ، اثبات خاتمیت در قرآن را بیان کنید
#سرفصل پیوند خاتمیت با مباحث دیگر را در انتها بیان کنید
#آخرین سرفصل را به شبهات اختصاص دهید و آنها را به تفکیک بیاورید البته مشروط به اینکه پاسخها را از قرآن بیان کنید تا با عنوان اصلی مدخل مرتبط شود
# برخی منابع در پاورقی کامل نیستند و نام منبع در آنها نیامده مثل شماره 4
# نام برخی مولفین هم در برخی منابع نیامده مثل شماره های 1 و 2 و 4
# کتابنامه منابع وجود ندارد
--[[کاربر:فرقانی|فرقانی]] ([[بحث کاربر:فرقانی|بحث]]) ‏۲۷ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۴۸ (+0430)
==نکات ارزیابی (بهمنی)==
#سرشناسه کامل نیست.
#طرح شبهات در ابتدای بحث صحیح نیست. در ضمن اگر اشکالی مطرح می شود ابتدا باید آن اشکال به صورت کامل مطرح شود سپس پاسخ مناسبی به آن داده شود. در پایان هم آدرس این چنین نوشته شده است: مصباح، بخش۵، ص۱۸۱ـ۱۸۲؟؟؟. طرح شبهه چرا ذیل معناشناسی آمده است؟
#ختم نبوت تشریعی و تبلیغی: الف) منبع ندارد. ب) خیلی ناقص است.
#آیات متضمن معنای خاتمیت: الف) آیات یا آیه صریح را باید قبلا به صورت مفصل توضیح می دادید و اکنون به این بحث می پرداختید.
#مباحث قرآنی به صورت ناقص مطرح شده است. وقتی صفحه قرآنی و تخصصی است باید به صورت بهتر و مفصل تر بدان پرداخت. البته با رعایت حالت ویکی بودن نه نوشتن یک مقاله
#تقسیم دلایل قرآنی در بخش کلام چرا در این صفحه نیامده است؟
==فرهنگ قرآن==
==فرهنگ قرآن==
'''[[ختم نبوت]]''' یا '''[[خاتمیّت]]''' ویژگی و امتیاز منحصر به [[پیامبر اسلام]]{{صل}} به عنوان آخرین [[پیامبر]] [[خدا]] و پایان‌بخش [[نبوت]]<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref> و «[[خاتم]]» یعنی کسی که پایان دهنده کاری است<ref>لسان العرب، ج ۴، ص ۲۵، «ختم».</ref>. مقصود از این واژه این است که [[نبوّت]] با [[محمّد]]{{صل}} به پایان رسیده است<ref>المیزان، ج ۱۶، ص ۳۲۵؛ الکشّاف، ج ۳، ص ۵۴۴.</ref> و پس از آن [[حضرت]]، [[پیامبر]]، [[کتاب]]، [[شریعت]] و [[دین]] دیگری نخواهد آمد<ref>خاتمیّت از نظر قرآن و حدیث و عقل، ص ۱۷.</ref>. در این مدخل از واژه «[[خاتم النبیین]]» و نیز لازمه برخی [[آیات]] استفاده شده است<ref>[[فرهنگ قرآن (کتاب)|فرهنگ قرآن]]، واژه «خاتمیت».</ref>.
'''[[ختم نبوت]]''' یا '''[[خاتمیّت]]''' ویژگی و امتیاز منحصر به [[پیامبر اسلام]]{{صل}} به عنوان آخرین [[پیامبر]] [[خدا]] و پایان‌بخش [[نبوت]]<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref> و «[[خاتم]]» یعنی کسی که پایان دهنده کاری است<ref>لسان العرب، ج ۴، ص ۲۵، «ختم».</ref>. مقصود از این واژه این است که [[نبوّت]] با [[محمّد]]{{صل}} به پایان رسیده است<ref>المیزان، ج ۱۶، ص ۳۲۵؛ الکشّاف، ج ۳، ص ۵۴۴.</ref> و پس از آن [[حضرت]]، [[پیامبر]]، [[کتاب]]، [[شریعت]] و [[دین]] دیگری نخواهد آمد<ref>خاتمیّت از نظر قرآن و حدیث و عقل، ص ۱۷.</ref>. در این مدخل از واژه «[[خاتم النبیین]]» و نیز لازمه برخی [[آیات]] استفاده شده است<ref>[[فرهنگ قرآن (کتاب)|فرهنگ قرآن]]، واژه «خاتمیت».</ref>.
خط ۵۳: خط ۱۷:
*اما پاسخ اشکال دوم: این است که "خاتَم" (بر وزن حاتم) آن‌گونه که لغت‌شناسان گفته‌اند به معنی چیزی است که به‌وسیله آن، امری پایان داده می‌شود، و نیز به معنی چیزی آمده است که با آن اوراق و مانند آن را [[مُهر]] می‌کنند.  
*اما پاسخ اشکال دوم: این است که "خاتَم" (بر وزن حاتم) آن‌گونه که لغت‌شناسان گفته‌اند به معنی چیزی است که به‌وسیله آن، امری پایان داده می‌شود، و نیز به معنی چیزی آمده است که با آن اوراق و مانند آن را [[مُهر]] می‌کنند.  
این امر معمول بوده و هست که وقتی می‌خواهند درِ [[نامه]] یا ظرف یا خانه‌ای را ببندند و کسی آن را باز نکند، روی در یا روی قفل آن ماده چسبنده‌ای می‌گذارند و روی آن مهری می‌زنند که امروز از آن تعبیر به "لاک و مهر" می‌شود. مُهری را که بر اینگونه اشیاء می‌زنند "خاتَم" می‌گویند، لذا در بعضی از کتب معروف لغت در معنی خاتم "ما یوضع [[علی]] الطینه" گفته شده است<ref>لسان العرب، ج۱۲، ص۱۶۳.</ref>. اینها همه بدان سبب است که این کلمه از ریشه "ختم" به معنی "پایان" گرفته شده، و ازآنجاکه این کار (مهر زدن) در خاتمه و پایان قرار می‌گیرد نام "خاتم" بر وسیله آن گذارده شده است<ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۶۴.</ref>.
این امر معمول بوده و هست که وقتی می‌خواهند درِ [[نامه]] یا ظرف یا خانه‌ای را ببندند و کسی آن را باز نکند، روی در یا روی قفل آن ماده چسبنده‌ای می‌گذارند و روی آن مهری می‌زنند که امروز از آن تعبیر به "لاک و مهر" می‌شود. مُهری را که بر اینگونه اشیاء می‌زنند "خاتَم" می‌گویند، لذا در بعضی از کتب معروف لغت در معنی خاتم "ما یوضع [[علی]] الطینه" گفته شده است<ref>لسان العرب، ج۱۲، ص۱۶۳.</ref>. اینها همه بدان سبب است که این کلمه از ریشه "ختم" به معنی "پایان" گرفته شده، و ازآنجاکه این کار (مهر زدن) در خاتمه و پایان قرار می‌گیرد نام "خاتم" بر وسیله آن گذارده شده است<ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۶۴.</ref>.
*با این [[وصف]]، اگر می‌بینیم یکی از معانی "خاتم" [[انگشتر]] است آن نیز به همین [[دلیل]] است که نقش مهرها را معمولاً روی انگشترهایشان می‌کندند و به‌وسیله [[انگشتر]] [[نامه‌ها]] را مهر می‌کردند، لذا در حالات [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه|ائمه هدی]] شخصیت‌های دیگری از جمله مسائلی که مطرح می‌شود نقش خاتم آنهاست<ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۶۴.</ref>.
*با این وصف، اگر می‌بینیم یکی از معانی "خاتم" [[انگشتر]] است آن نیز به همین [[دلیل]] است که نقش مهرها را معمولاً روی انگشترهایشان می‌کندند و به‌وسیله [[انگشتر]] [[نامه‌ها]] را مهر می‌کردند، لذا در حالات [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه|ائمه هدی]] شخصیت‌های دیگری از جمله مسائلی که مطرح می‌شود نقش خاتم آنهاست<ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۶۴.</ref>.
*با این بیان به‌خوبی روشن می‌شود که خاتم گر چه امروز به [[انگشتر]] تزیینی نیز اطلاق می‌شود، ولی ریشه اصلی آن از ختم به معنی پایان گرفته شده است و در آن روز به انگشترهایی می‌گفتند که با آن [[نامه‌ها]] را مهر می‌کردند<ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۶۴.</ref>.
*با این بیان به‌خوبی روشن می‌شود که خاتم گر چه امروز به [[انگشتر]] تزیینی نیز اطلاق می‌شود، ولی ریشه اصلی آن از ختم به معنی پایان گرفته شده است و در آن روز به انگشترهایی می‌گفتند که با آن [[نامه‌ها]] را مهر می‌کردند<ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۶۴.</ref>.
*به‌ علاوه، ماده "ختم" در [[قرآن مجید]] در هشت مورد به کار رفته و در همه‌جا به معنی پایان دادن و مهر نهادن است؛ مانند: {{متن قرآن|الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ }}<ref> امروز بر دهان‌هایشان مهر می‌نهیم و از آنچه انجام می‌دادند دست‌هایشان با ما سخن می‌گویند و پاهایشان گواهی می‌دهند؛ سوره یس، آیه:۶۵.</ref>، {{متن قرآن|خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref> خداوند بر دل‌ها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بینایی‌های آنها پرده‌ای است و عذابی سترگ خواهند داشت؛ سوره بقره، آیه: ۷.</ref><ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۶۴.</ref>.
*به‌ علاوه، ماده "ختم" در [[قرآن مجید]] در هشت مورد به کار رفته و در همه‌جا به معنی پایان دادن و مهر نهادن است؛ مانند: {{متن قرآن|الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ }}<ref> امروز بر دهان‌هایشان مهر می‌نهیم و از آنچه انجام می‌دادند دست‌هایشان با ما سخن می‌گویند و پاهایشان گواهی می‌دهند؛ سوره یس، آیه:۶۵.</ref>، {{متن قرآن|خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref> خداوند بر دل‌ها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بینایی‌های آنها پرده‌ای است و عذابی سترگ خواهند داشت؛ سوره بقره، آیه: ۷.</ref><ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۶۴.</ref>.
خط ۷۵: خط ۳۹:
# [[خاتمیت]] [[قرآن]] در میان [[کتاب‌های آسمانی]]<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>.
# [[خاتمیت]] [[قرآن]] در میان [[کتاب‌های آسمانی]]<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>.
# [[خاتمیت]] [[شریعت اسلام]] در میان [[شرایع آسمانی]]<ref>الفرقان، ج ۲۴، ص ۱۵۴ - ۱۵۸.</ref>؛ نیز تأکید شده است که استمرار [[وحی]] با تضمین [[خدا]]: {{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ}}<ref> بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود؛ سوره حجر، آیه:۹.</ref> به صورت تفصیل اصولی است که بر [[پیامبر]]{{صل}} نازل شده‌اند و [[اهل‌ بیت]]{{عم}} آنها را بیان می‌کنند <ref>الفرقان، ج ۲۴، ص ۱۵۴ - ۱۵۸.</ref><ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>.
# [[خاتمیت]] [[شریعت اسلام]] در میان [[شرایع آسمانی]]<ref>الفرقان، ج ۲۴، ص ۱۵۴ - ۱۵۸.</ref>؛ نیز تأکید شده است که استمرار [[وحی]] با تضمین [[خدا]]: {{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ}}<ref> بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود؛ سوره حجر، آیه:۹.</ref> به صورت تفصیل اصولی است که بر [[پیامبر]]{{صل}} نازل شده‌اند و [[اهل‌ بیت]]{{عم}} آنها را بیان می‌کنند <ref>الفرقان، ج ۲۴، ص ۱۵۴ - ۱۵۸.</ref><ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>.
*برخی از حکیمان، [[خاتمیت]] را به [[انقطاع]] [[وحی]] خاص با وساطت [[فرشته]] بر [[قلب]] و گوش [[رسول]] معنا کرده و معتقدند ماهیت و [[حکم]] [[نبوت]] و [[رسالت]] مطلق [[آگاه]] شدن از [[امور غیبی]] و مأموریت‌های ماورایی گسسته نشده است<ref>الشواهد الربوبیه، ص ۳۷۶ - ۳۷۹.</ref> بعضی دیگر، [[خاتمیت]] را [[اتحاد]] با [[صادر اول]] و احاطه به دو دایره [[قوس نزول]] و [[صعود]] معرفی کرده و افزوده‌اند که مرتبه [[صادر اول]] در [[قوس نزول]] و مرتبه [[خاتم الانبیاء]] در قوس [[صعود]] با هم موازی‌اند و این دو قوس در مرتبه [[حضرت]] ختمی سر به سر گذارده‌اند و بدین ترتیب، دایره وجود تمام می‌شود و [[مبدأ و معاد]] اضافی به هم پیوسته و [[مبدأ و معاد]] [[حقیقی]] با هم [[متحد]] می‌شوند و به‌دیگر سخن، [[برترین]] مرتبه [[کمالات]] [[انسان]] رتبه [[نبوت]] و بالاترین مرتبه [[نبوت]]، [[عقل]] اول است و این همان مرتبه [[خاتم الانبیاء]] است که [[نبوت]] با وجود ایشان ختم می‌شود<ref>گوهر مراد، ص ۳۷۰ - ۳۷۲.</ref><ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>.
*برخی از حکیمان، [[خاتمیت]] را به [[انقطاع]] [[وحی]] خاص با وساطت [[فرشته]] بر [[قلب]] و گوش [[رسول]] معنا کرده و معتقدند ماهیت و [[حکم]] [[نبوت]] و [[رسالت]] مطلق [[آگاه]] شدن از [[امور غیبی]] و مأموریت‌های ماورایی گسسته نشده است<ref>الشواهد الربوبیه، ص ۳۷۶ - ۳۷۹.</ref> بعضی دیگر، [[خاتمیت]] را [[اتحاد]] با [[صادر اول]] و احاطه به دو دایره [[قوس نزول]] و صعود معرفی کرده و افزوده‌اند که مرتبه [[صادر اول]] در [[قوس نزول]] و مرتبه [[خاتم الانبیاء]] در قوس صعود با هم موازی‌اند و این دو قوس در مرتبه [[حضرت]] ختمی سر به سر گذارده‌اند و بدین ترتیب، دایره وجود تمام می‌شود و [[مبدأ و معاد]] اضافی به هم پیوسته و [[مبدأ و معاد]] [[حقیقی]] با هم [[متحد]] می‌شوند و به‌دیگر سخن، [[برترین]] مرتبه [[کمالات]] [[انسان]] رتبه [[نبوت]] و بالاترین مرتبه [[نبوت]]، [[عقل]] اول است و این همان مرتبه [[خاتم الانبیاء]] است که [[نبوت]] با وجود ایشان ختم می‌شود<ref>گوهر مراد، ص ۳۷۰ - ۳۷۲.</ref><ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>.
*بر پایه آنچه [[گذشت]]، [[راز]] سخن [[رسول خدا]]{{صل}} که فرمود: نخستین مخلوق [[خدا]] [[روح]] من است و مرا با [[خدا]] وقتی است که نه فرشته‌ای [[مقرّب]] و نه [[پیامبری]] مرسل را رسد که با من در آن شریک باشد، نیز آشکار می‌گردد، [[رحمت]] بودن آن [[حضرت]] برای جهانیان{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ}}<ref> و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستاده‌ایم؛ سوره انبیاء، آیه:۱۰۷.</ref> ازآن‌روست که وی [[واسطه رسیدن فیض]] وجود و [[رحمت الهی]] به همه کائنات است<ref>گوهر مراد، ص ۳۷۰ - ۳۷۲.</ref><ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>.
*بر پایه آنچه [[گذشت]]، [[راز]] سخن [[رسول خدا]]{{صل}} که فرمود: نخستین مخلوق [[خدا]] [[روح]] من است و مرا با [[خدا]] وقتی است که نه فرشته‌ای [[مقرّب]] و نه [[پیامبری]] مرسل را رسد که با من در آن شریک باشد، نیز آشکار می‌گردد، [[رحمت]] بودن آن [[حضرت]] برای جهانیان{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ}}<ref> و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستاده‌ایم؛ سوره انبیاء، آیه:۱۰۷.</ref> ازآن‌روست که وی [[واسطه رسیدن فیض]] وجود و [[رحمت الهی]] به همه کائنات است<ref>گوهر مراد، ص ۳۷۰ - ۳۷۲.</ref><ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>.
*گفتنی است گرچه لفظ {{متن قرآن|أَبَ}} در [[روایت]] {{عربی|" أَنَا وَ عَلِيٌ‏ أَبَوَا هَذِهِ‏ الْأُمَّةِ‏ ‏"}} کنایه از احاطه وجودی آن [[حضرت]] بر [[امت]] خویش است، بر حسب عبارت "[[خاتم النبیین]]"، ایشان نه تنها بر [[امت]] خویش، بر همه [[انسان‌ها]] حتی دیگر [[انبیاء الهی]] احاطه داشته و در [[حکم]] مجرای وجودی<ref>ر.ک: امالی صدوق، ص ۶۵، ۴۱، ۷۷۵؛ عبون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۹۱-۹۲؛ بحارالانوار، ج1۶، ص ۹۵؛ ج ۲۳، ص ۱۲۸؛ ج ۲۶، ص ۲۶۴؛ ج ۳۶، ص ۱۱.</ref> و واسطه [[مشاهده]] مراتب [[حضرت حق]] برای دیگر [[پیامبران]] است<ref>شرح فصوص قیصری، ص ۴۳۶.</ref>، چنان‌که ایشان [[پیامبر]] بودند؛ اما [[حضرت آدم]]{{صل}} هنوز میان [[آب]] و گل بود<ref>تحفة الأحوذی، ج ۱۰، ص ۵۶؛ بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۲۷۸.</ref><ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>.
*گفتنی است گرچه لفظ {{متن قرآن|أَبَ}} در [[روایت]] {{عربی|" أَنَا وَ عَلِيٌ‏ أَبَوَا هَذِهِ‏ الْأُمَّةِ‏ ‏"}} کنایه از احاطه وجودی آن [[حضرت]] بر [[امت]] خویش است، بر حسب عبارت "[[خاتم النبیین]]"، ایشان نه تنها بر [[امت]] خویش، بر همه [[انسان‌ها]] حتی دیگر [[انبیاء الهی]] احاطه داشته و در [[حکم]] مجرای وجودی<ref>ر.ک: امالی صدوق، ص ۶۵، ۴۱، ۷۷۵؛ عبون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۹۱-۹۲؛ بحارالانوار، ج1۶، ص ۹۵؛ ج ۲۳، ص ۱۲۸؛ ج ۲۶، ص ۲۶۴؛ ج ۳۶، ص ۱۱.</ref> و واسطه [[مشاهده]] مراتب [[حضرت حق]] برای دیگر [[پیامبران]] است<ref>شرح فصوص قیصری، ص ۴۳۶.</ref>، چنان‌که ایشان [[پیامبر]] بودند؛ اما [[حضرت آدم]]{{صل}} هنوز میان [[آب]] و گل بود<ref>تحفة الأحوذی، ج ۱۰، ص ۵۶؛ بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۲۷۸.</ref><ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>.
۱۱۷٬۲۲۵

ویرایش