|
|
(۴۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{خرد}} | | {{مدخل مرتبط |
| {{علم معصوم}}
| | | موضوع مرتبط = وحی |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| | | عنوان مدخل = ضرورت وحی |
| : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخههای بحث '''[[وحی]]''' است. "'''ضرورت وحی'''" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div>
| | | مداخل مرتبط = [[ضرورت وحی در کلام اسلامی]] |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| | | پرسش مرتبط = |
| : <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[ضرورت وحی در قرآن]] | [[ضرورت وحی در حدیث]] | [[ضرورت وحی در کلام اسلامی]] | [[ضرورت وحی در فلسفه اسلامی]] | [[ضرورت وحی در عرفان اسلامی]] | [[ضرورت وحی از دیدگاه بروندینی]]</div>
| | }} |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
| : <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[ضرورت وحی (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
| |
| <div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
| |
| | |
| '''ضرورت وحی''' بیان پاسخ به این پرسش است، بر فرض امکان یک نوع رابطه ویژه بین خدا و برگزیدگانی از بشر، حکمت این کار چیست؟ چه ضرورتی ایجاب میکند شیوه خاصی از تعلیم در سرنوشت انسان به وجود آید؟ البته عناصر محوری [[نبوت]] دو چیز است: یکی قانون "وحی" و دیگری آورنده "[[پیامبر]]" لذا بخشی از دلایل ناظر به ضرورت وحی و بخش دیگر آن ناظر به ضرورت [[بعثت|بعثت پیامبران]] است. | | '''ضرورت وحی''' بیان پاسخ به این پرسش است، بر فرض امکان یک نوع رابطه ویژه بین خدا و برگزیدگانی از بشر، حکمت این کار چیست؟ چه ضرورتی ایجاب میکند شیوه خاصی از تعلیم در سرنوشت انسان به وجود آید؟ البته عناصر محوری [[نبوت]] دو چیز است: یکی قانون "وحی" و دیگری آورنده "[[پیامبر]]" لذا بخشی از دلایل ناظر به ضرورت وحی و بخش دیگر آن ناظر به ضرورت [[بعثت|بعثت پیامبران]] است. |
|
| |
|
| | | == واژهشناسی لغوی == |
| ==واژهشناسی لغوی == | |
| معانی لغوی ضرورت عبارت است از: حاجت و بیچارگی، درماندگی، ناچاری، بایستگی مشقت، الزام و اضطرار بدیهی <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۸۳ و ۸۴.</ref>. | | معانی لغوی ضرورت عبارت است از: حاجت و بیچارگی، درماندگی، ناچاری، بایستگی مشقت، الزام و اضطرار بدیهی <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۸۳ و ۸۴.</ref>. |
|
| |
|
| ==ضرورت وحی در اصطلاح== | | == ضرورت وحی در اصطلاح == |
| * معنای ضرورت در علوم مختلف، متفاوت از یکدیگر میباشد. واژه "ضرورت" در منطق به معنای امتناع انفکاک چیزی از چیز دیگر است. | | * معنای ضرورت در علوم مختلف، متفاوت از یکدیگر میباشد. واژه "ضرورت" در منطق به معنای امتناع انفکاک چیزی از چیز دیگر است، بنابراین در قضیه {{عربی|"الانسان حیوان بالضرورة"}} به حکم عقل، انفکاک حیوانیت از انسان محال است. |
| * بنابراین در قضیه {{عربی|اندازه=150%|"الانسان حیوان بالضرورة"}} بهحکم عقل، انفکاک حیوانیت از انسان محال است. واژه ضرورت در فقه به معنای حالت و زمانی است که انسان در شرایط بسیار سختی قرار گیرد. یعنی شاعر برای درست کردن وزن شعری خود هر کلمهای بیاورد مقصود ما از واژه "ضرورت"، "لزوم" میباشد <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۸۵ و ۸۶.</ref>.
| | * واژه ضرورت در فقه به معنای حالت و زمانی است که انسان در شرایط بسیار سختی قرار گیرد. یعنی شاعر برای درست کردن وزن شعری خود هر کلمهای بیاورد مقصود ما از واژه "ضرورت"، "لزوم" میباشد <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۸۵ و ۸۶.</ref>. |
| | |
| ==رویکردهای موجود درباره ضرورت وحی و [[نبوت]]==
| |
| * هر طایفهای از اندیشمندان دینی با رویکرد خاص به تبیین و تحلیل این مسئله پرداختهاند. در نتیجه تحلیلهای متفاوت دستیابی به یک تحلیل جامع و واقعبینانه آسانتر میگردد. برخی از اندیشمندان از زاویه مسائل اجتماعی به مسئله [[بعثت]] نگریستهاند. دستهای دیگر با نگاه خداگرایانه به این مسئله نگریستهاند. زیرا هدف اصلی بعثت را رسیدن به قرب الهی میدانند. برخی هدف از بعثت را رستگاری دنیا و آخرت دانستهاند:
| |
| #'''رویکرد عدالتگرایانه''': هر اندیشمند دینی که با دید اجتماعی به مسئله بعثت پرداخته رویکرد عدالتگرایانه دارد. و حکمیه مقدمات استدلال او ضرورت بعثت انبیا را، به منظور برقراری عدالت اثبات میکند <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۸۷ و ۸۸.</ref>.
| |
| #'''رویکرد خداگرایانه''': عرفا وجود [[انبیا|انبیای الهی]] را، فقط به منظور رسیدن انسانها به قرب الاهی ضرورت میدانند و بر ضرورت وجود انبیایی الهی برای دستیابی به مقصد مادی کمتر توجه کردهاند.
| |
| #'''رویکرد کارکرد گرایانه''': برخی از اندیشمندان دینی استدلال کردهاند که: چون دین در عرصههای مختلف زندگی بشر دارای آثار و فواید فراوانی است، ضرورت دارد. در این رویکرد، شخص فارغ از صدق و کذب واقعی گزارههای دینی، فقط به کارکردهای آن توجه دارد.
| |
| #'''رویکرد جامعنگرانه''': هر متفکری که نقش دین را، در امور دنیوی و اخروی بشر برجسته دانسته رویکرد جامعنگرانه بر مسئله ضرورت [[نبوت]] و وحی الهی و [[بعثت|بعثت انبیای الهی]] دارد. مانند: [[شهید مطهری]]، [[محمد تقی مصباح یزدی|آیت الله مصباح]] و [[عبدالله جوادی آملی|آیت الله جوادی]]. [[علامه طباطبائی]] در المیزان، بیشتر به موضوع ضرورت وحی و نبوت با رویکرد عدالتگرایانه میپردازد <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۸۹-۹۱.</ref>. و در جای دیگر عبارتی دارند که از آن چنین به دست میآید که ایشان بعثت را برای رشد و کمال انسان لازم میدانند، اما کمال را منحصر در کمال جسمانی و مادی نمیدانند، چنانکه درجای دیگر مینویسد: [[نبوت]] را ... میتوان به ۲ طریق اثبات نمود، یکبار از طریق آثار و برکاتش که همان تأمین سعادت دنیا و آخرت بشر است... .
| |
| | |
| ==دیدگاه قائلین بر حسن [[بعثت]]==
| |
| * تمام اندیشمندان اسلامی در نیکو بودن بعثت اتفاقنظر دارند. برخی از راهکارهای اثبات حسن بعثت بسیاری از متکلمین اسلامی، حسن بعثت را به دلیل داشتن فواید بیشمار آن اثبات میکند. برخی از متکلمین اسلامی به منظور آشنایی مکلفین با مصالح و مفاسد افعال، بعثت را نیکو و پسندیده دانستهاند <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۹۲-۹۳.</ref>. بعضی دیگر وقوع بعثت را دلیل بر حسن آن میدانند زیرا انجام دهنده این کار، خداوند متعال است. برخی دیگر حقیقت فطرت پاک انسانی را گویا و گواه بر این مطلب میدانند. بر خداوند متعال واجب است. تا راههای رسیدن به قرب خودش را بیان نماید. بنابراین بر حسنیت [[بعثت]] اتفاقنظر وجود دارد، اما اختلاف بر سر وجوب آن میباشد.
| |
|
| |
|
| == دیدگاه قائلان به ضرورت [[بعثت]]== | | == نظریات مختلف درباره ضرورت وحی == |
| * اندیشمندان اسلامی [[امامیه]] و [[معتزله]] و همچنین حکما و عرفای اسلامی بر ضرورت بعثت پیامبران اتفاقنظر دارند <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۹۴ و ۹۵.</ref>. هرچند رهیافتهای آنها تفاوتهایی دارد. [[اشاعره]] نیز، ضرورت بعثت به معنای نیازمندیهای بشر به آن را میپذیرند اما به معنای وجوب آن بر خدای متعال را نمیپذیرند. بسیاری از اندیشمندان [[عدلیه]] گفتهاند: {{عربی|اندازه=150%|"ان البعثة التی حسنت وجبت"}}، برخی از آنها گفتهاند: حسنیت و وجوب [[بعثت]] لازم و ملزم یکدیگرند. برخی اندیشمندان عدلیه بر پایه حسن و قبح عقلی و لطف الهی وجوب بعثت را اثبات کردهاند. بعضی دیگر به موجب حکمت الهی، بعثت انبیای الهی را ضرورت میدانند <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۹۶ و ۹۷.</ref>. | | {{همچنین|ضرورت نبوت}} |
| | * هر طایفهای از اندیشمندان دینی با رویکرد خاص به تبیین این مسئله پرداختهاند. برخی از اندیشمندان از زاویه مسائل اجتماعی به مسئله [[بعثت]] نگریستهاند و دستهای دیگر با نگاه خداگرایانه، زیرا هدف اصلی بعثت را رسیدن به قرب الهی میدانند. برخی هم هدف از بعثت را رستگاری دنیا و آخرت دانستهاند. |
| | # '''رویکرد عدالتگرایانه''': هر اندیشمند دینی که با دید اجتماعی به مسئله بعثت پرداخته، رویکرد عدالتگرایانه دارد و مقدمات استدلال او ضرورت بعثت انبیا را، به منظور برقراری عدالت اثبات میکند <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۸۷ و ۸۸.</ref>. |
| | # '''رویکرد خداگرایانه''': عرفا وجود [[انبیا|انبیای الهی]] را، فقط به منظور رسیدن انسانها به قرب الهی ضروری میدانند و بر ضرورت وجود انبیایی الهی برای دستیابی به مقصد مادی کمتر توجه کردهاند. |
| | # '''رویکرد کارکرد گرایانه''': برخی از اندیشمندان دینی استدلال کردهاند که: چون دین در عرصههای مختلف زندگی بشر دارای آثار و فواید فراوانی است، لذا ضرورت دارد. در این رویکرد، شخص فارغ از صدق و کذب واقعی گزارههای دینی، فقط به کارکردهای آن توجه دارد. |
| | # '''رویکرد جامعنگرانه''': هر متفکری که نقش دین را، در امور دنیوی و اخروی بشر برجسته دانسته، رویکرد جامعنگرانه بر مسئله ضرورت [[نبوت]] و وحی الهی و [[بعثت|بعثت انبیای الهی]] دارد. مانند: [[شهید مطهری]]، [[محمد تقی مصباح یزدی|آیت الله مصباح]]، [[عبدالله جوادی آملی|آیت الله جوادی]] و [[علامه طباطبائی]] در المیزان <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۸۹-۹۱.</ref>. |
|
| |
|
| == مبانی ادله ضرورت وحی و [[بعثت|بعثت پیامبران]]== | | == مبانی ادله ضرورت وحی و [[بعثت|بعثت پیامبران]] == |
| * قواعد زیر بهعنوان مبانی اثبات ادله ضرورت بعثت انبیا به شمار میآیند: | | * قواعد زیر بهعنوان مبانی اثبات ادله ضرورت بعثت انبیا به شمار میآیند: |
| #[[قاعده حسن و قبح افعال]]؛ | | # [[قاعده حسن و قبح افعال]]؛ |
| #[[قاعده لطف]]؛ | | # [[قاعده لطف]]؛ |
| # [[قاعده تکلیف]]؛ | | # [[قاعده تکلیف]]؛ |
| #[[قاعده مدنی بالطبع بودن انسانها]]. | | # [[قاعده مدنی بالطبع بودن انسانها]]. |
|
| |
|
| ===نخست: قاعده حسن و قبح عقلی=== | | == منکران ضرورت وحی و [[بعثت|بعثت پیامبران]] == |
| * این قاعده مبنای اصلی گروه [[عدلیه]] در تبیین مسائل اعتقادی میباشد. | | * یک گروه از [[اشاعره]] ضرورت بعثت به معنای نیازمندی بشر را قبول دارند، اما ضرورت بعثت به معنای وجوب آن را منکرند. زیرا معتقدند واجب دانستن یک فعل بر خداوند به نوعی حاکمیت مطلقه الهی را محدود میکند. و لازم نیست که به طور حتم خدای متعال به سوی سایر بندگان [[پیامبری]] بفرستند <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۲۲ و ۱۲۳.</ref>. |
| ** سؤال اول: ۱. حسن و قبح عقلی به چه معناست؟ <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۹۸ و ۹۹.</ref>. اولاً: آیا عقل بشر میتواند حسن و قبح افعال اختیاری انسان را بدون کمک و ورود شرع درک کند؟ ثانیاً: آیا خود افعال اختیاری انسانها، پیش از تعلق امر و نهی شارع به آنها ذاتاً حسنیت و تبعیت دارد؟ یا اینکه حسن و قبح آنها، منوط به امر و نهی شارع است؟ اگر چیزی مثلاً به ذات خود نیکوست، در یک زمانی به خاطر عارض شدن حالتی ناروا میگردد، در حقیقت آن چیز بازهم به ذات خود نیکوست، اما بنابر فرض دوم، به سبب عروض یک حالت قبیح میگردد.
| | * دستهای دیگر از منکران ضرورت وحی به بیفایده بودن وجود [[انبیا|انبیای الهی]] اعتقاد دارند لذا اصل [[نبوت]] را نیز انکار کردهاند. استدلال آنها این است که عقل و علم بشری میتواند نیازمندیهای انسان را برآورده سازد. |
| ** سؤال دوم: محل نزاع بین طرفداران و منکران حسن و قبح عقلی در کجاست؟ در زمانهای قدیم بر هر دو جهت فوق بوده است، اما در زمانهای متأخر، بیشتر ناظر بر جهت دوم یعنی حسن و قبح ذاتی افعال و اشیاء میباشد.
| | * گروه براهمه استدلال میکنند بشر میتواند بدون کمک انبیا و با تکیه بر عقل و خرد خود همه آنچه را که [[پیامبران]] میآورند به دست آورد. کسانی که به نام نافیان تکلیف معروفند و کسانی که برای علم و عقل، قلمرو گسترده و کارایی بسیاری قائلند [[بعثت]] را انکار میکنند. از اینرو بر آن هستیم که به کارکردهای عقل و علم در جامعه بشری بپردازیم <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۲۴ و ۱۲۵.</ref>. |
| * طرفداران حسن قبح در مورد توانایی عقل دو دستهاند:
| |
| #دستهای معتقدند که عقل مستقلاً توانایی کشف و درک حسن و قبح تمام اشیاء و افعال را دارد <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۰۰ و ۱۰۱.</ref>.
| |
| #گروه دیگری معتقدند که عقل حسن و قبح برخی از افعال را مستقلاً و برخی دیگر را تنها با کمک شرع میتواند درک کند. این گروه، [[امامیه]] میباشند.
| |
| * طرفداران حسن و قبح ذاتی افعال نیز دو دستهاند:
| |
| # دستهای طرفداران حسن و قبح ذاتی افعال میباشند.
| |
| # دستهای حسن و قبح افعال را تابع اعتبارات عارضی بر افعال میدانند.
| |
| * برخی از متکلمین متأخر فرقه [[اشاعره]] برای حسن و قبح چند معنا ذکر کرده و سپس برخی از شاخههای آن را پذیرفتهاند.
| |
| ====معانی حسن و قبح عقلی====
| |
| #صفت کمال و نقص: هر فعلی که موجب کمال گردد، حسن و هر فعلی که موجب نقصان گردد، قبیح است.
| |
| #هر فعلی که حامی اهداف فاعل باشد، حسن و هر چیزی که مخالف... .
| |
| #هر فعلی که فاعل آن ستایش شده و این کار برای او پاداشی نیز در پی داشته باشد، حسن و غیره <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۰۲ و ۱۰۳.</ref>.
| |
| * مورد اختلاف بین اندیشمندان اسلامی حسن و قبح به معنای سوم آن میباشد؛ استدلال [[اشاعره]] در رد حسن و قبح ازنظر اشاعره آنچه ذاتی است، باید تغییرپذیر باشد. حالآنکه میبینیم یک فعل قبیح، گاهی حسن و نیکو میشود. [[عدلیه]] در جواب این استدلال گفتهاند. در حالت اضطرار قبح ذاتی اینگونه افعال، همچنان باقی است و جواز ارتکاب آن به معنای جواز انجام اقل القبیحین میباشد. مثلاً اگر جان یک انسان مؤمن، تنها با یک دروغ گفتن حفظ میشود قبح ذاتی دروغ از بین نرفته بلکه قبح دروغگویی از قبح هلاکت مؤمن کمتر است <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۰۴ و ۱۰۵.</ref>.
| |
|
| |
|
| ===دوم: قاعده مدنی بالطبع بودن انسانها===
| | == ضرورت وحی و کارکردهای عقل == |
| * این قاعده بیانگر این مسئله است که بشر طبیعتاً نیازمند زندگی بهصورت جمعی است. پیش از توضیح این قاعده در موضوع موردبحث، لازم است به دیدگاههایی که درباره منشأ این قاعده وجود دارد اشارهای شود.
| | * آیا عقل بشری که در روایات اسلامی در حوزه نظر و عمل بهترین راهنمای انسان و حتی برتر از وحی تلقی گردیده، نمیتواند جایگزین دین گردد، و بشر را از وحی و [[شریعت]] بینیاز سازد؟ |
| ==== منشأ "مدنی بالطبع" بودن انسانها====
| |
| * '''دیدگاه اول''': طبیعت درونی انسان عامل زندگی اجتماعی اوست.
| |
| * '''دیدگاه دوم''': عوامل خارج از طبیعت انسان، او را مجبور به پذیرش زندگی اجتماعی میکند <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۶ و ۱۰۷.</ref>.
| |
| * '''دیدگاه سوم''': به دلیل فوایدی که در زندگی جمعی نصیب انسان میگردد او اختیاراً بر اساس محاسبات عقلی بهصورت دستهجمعی زندگی میکند. [[علامه طباطبائی]]: "... اگر اضطرار نبود، هرگز هیچ انسانی حاضر نمیشد دامنه اختیار و آزادی خود را محدود کند. بنابراین به این دلیل که هر یک از انسانها درصدد انتقاع از دیگران میباشند لذا باید همه انسانها بهطور عادلانه از یکدیگر نفع ببرند و این امر نیازمند تشکیل یک اجتماع سالم در پرتو قوانین عادلانهای است". [[شهید مطهری]] با استناد به آیاتی از قرآن کریم میگوید: اجتماعی بودن انسان در متن خلقت او پیریزی شده <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۰۸ و ۱۰۹.</ref>. {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ}}﴾}} <ref> سوره حجرات؛ آیه: ۱۳.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْمَاء بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَصِهْرًا وَكَانَ رَبُّكَ قَدِيرًا}}﴾}} <ref> سوره فرقان؛ آیه: ۵۴.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أَهُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَةَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُم مَّعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضًا سُخْرِيًّا وَرَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ}}﴾}} <ref> سوره زخرف؛ آیه: ۳۲.</ref>. بنابراین شهید مطهری منشأ گرایش انسانها را به زندگی اجتماعی در طبیعت و خلقت او میداند.
| |
| | |
| ==== ضرورت وحی مبتنی بر قاعده "مدنی بالطبع" بودن انسانها====
| |
| * اندیشمندان [[امامیه]] بشر را مدنی بالطبع و ناگزیر از زندگی بهصورت جمعی میدانند و چون اجتماع انسانی همیشه در مظان درگیری میباشد. لذا اجتماع انسانی نیازمند قانونی عادلانه است <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۱۰ و ۱۱۱.</ref>.
| |
| * ازآنجاکه مصلحت نوع انسانی مطلوب خداوند است، فرستادن [[شریعت]] و قوانین برای بشر بهوسیله [[بعثت]] بر خداوند متعال واجب است. زیرا وضع قوانین عادلانهای که تمام جزئیات حقوق در آن ثبت و ضبط باشد برای بشر ممکن نیست، چون جزئیات حقوق، غیر محصور است و امکان ضبط همه آنها وجود ندارد <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۱۲ و ۱۱۳.</ref>:
| |
| * برخی اندیشمندان [[امامیه]] نظام اجتماعی را وسیلهای برای رسیدن انسانها به کمال دانسته و میگویند باید خداوند با فرستادن شرایع امکان رسیدن به کمال را برای آنان فراهم نماید.
| |
| | |
| ====دیدگاه [[علامه طباطبائی]]====
| |
| * [[علامه طباطبائی]] ذیل آیه ۱۳ حجرات {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ}}﴾}} بیان میکند: "... و ما شما را بهصورت شعبهها و قبیلههای مختلف قرار دادیم نه برای اینکه یکدیگر را بشناسید و امر اجتماعتان و معاملاتتان بهتر انجام گیرد. چون اگر فرض شود که مردم همگی یکجور باشند و نتیجةً یکدیگر را نشناسند، رشته اجتماع از هم میگسلد".
| |
| * بنابراین، آیه بر ضرورت زندگی اجتماعی اشاره دارد.
| |
| * '''اولاً:''' انسان پس از اینکه به سبب داشتن جهاز تناسلی مجبور به تشکیل خانواده شد، تلاش میکند تا نیازمندیهای خود و خانوادهای را تأمین کند، طبیعت سودجوی او، او را وادار میکند از موجودات دیگر "سنگ و چوب و گیاهان، حیوانات و انسانهای دیگر" تا جایی که دریافت هر فردی از فرد یا افراد دیگر همان را میخواهد که دیگران از او میخواهند، ناگزیر پی برد باید اجتماع مدنی و تعاونی تشکیل دهد. بعداً فهمید که دوام اجتماع و زندگیاش منوط به این است که هر صاحب حقی به حق خود برسد و این همان عدالت اجتماعی است.
| |
| :پس هرکسی باید نیازمندیهای دیگری را برآورده سازد تا احتیاجات خودش با مشارکت اجتماعی برآورده شود. اختلاف خلقت و عادات و اخلاق انسانها عدالت اجتماعی را تهدید میکند و هر قدرتمندی میخواهد از ضعیف بهرهکشی کند. و ضعیف هم بهحکم ضرورت مجبور میشود در مقابل ظلم غالب دست بر حیله و خدعه بزند. که این هرج و مرج انسان را به هلاکت میکشاند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَ ما كانَ النَّاسُ إِلاَّ أُمَّةً واحِدَةً فَاخْتَلَفُوا وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ فيما فيهِ يَخْتَلِفُونَ}}﴾}} هرچند وحدت صورت انسانها تا حدی باعث وحدت افکار و افعال میشود، اما اختلاف در احساسات و ادراکات و احوال موجب اختلاف هدفها و اختلال در نظام است. ازاینرو انسان مجبور است عدالت اجتماعی را بپذیرد <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۱۸ و ۱۱۹.</ref>. اما این از روی ناچاری و ضرورت است و طبع اولی او چنین اقتضایی ندارد. [[علامه طباطبائی]]: "انسان، پیوسته از ته دل در فکر پاره کردن این بند عدالت اجتماعی است. تاریخ این حقیقت را تأیید میکند". ازاینرو همواره در جامعههای انسانی قوانین دایر بوده است.
| |
| * '''ثانیاً:''' به این قانون عادلانه که ضامن سعادت دنیا و آخرت باشد. میتواند جعل و تبیین کند. شرایط قانونگذار:
| |
| #انسانشناس کامل باشد "شناخت جسم و روح"؛
| |
| #قانونگذار ذینفع نباشد؛
| |
| #عالم به گذشته و آینده و دنیا و آخرت انسان باشد. بین تنها مرجع قانونگذاری وحی الهی است.
| |
| * '''ثالثاً:''' قوانین موضوعه باید مجری قاطع و ضمانت اجرایی داشته باشد <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۲۰ و ۱۲۱.</ref>.
| |
| * '''رابعاً:''' محال است که خداوند حکیم از ارسال وحی و فرستادن [[انبیا]] غفلت ورزد.
| |
| * بنابراین به اعتقاد اندیشمندان [[امامیه]] ارسال رسل و پیام الهی از جانب خداوند متعال واجب است.
| |
| | |
| ==منکران ضرورت وحی و [[بعثت|بعثت پیامبران]]==
| |
| * یک گروه [[اشاعره]] که جنسیت و ضرورت بعثت به معنای نیازمندی بشر را قبول دارند، اما ضرورت بعثت به معنای وجوب آن را منکرند. زیرا معتقدند واجب دانستن یک فعل بر خداوند به نوعی حاکمیت مطلقه الهی را محدود میکند. و لازم نیست که بهطور حتم خدای متعال بهسوی سایر بندگان [[پیامبری]] بفرستند <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۲۲ و ۱۲۳.</ref>.
| |
| * دستهای دیگر از منکران ضرورت وحی به بیفایده بودن وجود [[انبیا|انبیای الهی]] اعتقاد دارند لذا اصل [[نبوت]] را نیز انکار کردهاند. عهده استدلال آنها این است که عقل و علم بشری میتواند نیازمندیهای انسان را برآورده سازد.
| |
| * گروه براهمه استدلال میکنند بشر میتواند بدون کمک انبیا و با تکیه بر عقل و خرد خود همه آنچه را که [[پیامبران]] میآورند به دست آورد. کسانی که به نام نافیان تکلیف معروفند و کسانی که برای علم و عقل، قلمرو گسترده و کارایی بسیاری قائلند [[بعثت]] را انکار میکنند. ازاینرو بر آن هستیم که به کارکردهای عقل و علم در جامعه بشری بپردازیم <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۲۴ و ۱۲۵.</ref>.
| |
| | |
| == ضرورت وحی و کارکردهای عقل== | |
| * آیا عقل بشری که در روایات اسلامی در حوزه نظر و عمل بهترین راهنمای انسان و حتی برتر از وحی تلقی گردیده، نمیتواند جایگزین دین گردید، و بشر را از وحی و [[شریعت]] بینیاز سازد؟ | |
| * اگر اثبات شود که برد ادراکی عقل چنین گسترده است تز جدایی دین از سیاست تأیید میشود. در مشرق زمین برهمانیان مدعی شدند که رهاورد وحی یا مخالف عقل است یا موافق آن. در صورت اول باید آن را رد کرد و در صورت دوم بازهم به آن نیازی نیست. | | * اگر اثبات شود که برد ادراکی عقل چنین گسترده است تز جدایی دین از سیاست تأیید میشود. در مشرق زمین برهمانیان مدعی شدند که رهاورد وحی یا مخالف عقل است یا موافق آن. در صورت اول باید آن را رد کرد و در صورت دوم بازهم به آن نیازی نیست. |
| * باید ابتدا ارزیابی مختصری از عقل و کارکردهای آن در امور مختلف زندگی بشر داشته باشیم تا بدانیم آیا کارکردهای عقل، به ضرورت وحی لطمه میزند؟ | | * باید ابتدا ارزیابی مختصری از عقل و کارکردهای آن در امور مختلف زندگی بشر داشته باشیم تا بدانیم آیا کارکردهای عقل، به ضرورت وحی لطمه میزند؟ |
|
| |
|
| ===کارکردهای عقل=== | | === کارکردهای عقل === |
| * واژه "عقل" در اصل به معنای امساک و منع است <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۲۶ و ۱۲۷.</ref>. اما در اصطلاح، عقل نیروی تشخیص و فهم و ادراک میباشد که مشوق انسان بر عمل صالح است و بازدارنده از عمل سنجیده. | | * واژه "عقل" در اصل به معنای امساک و منع است <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۲۶ و ۱۲۷.</ref>. اما در اصطلاح، عقل نیروی تشخیص و فهم و ادراک میباشد که مشوق انسان بر عمل صالح است و بازدارنده از عمل سنجیده. |
| * در درون آدمها علاوه بر نیروی عقل، نیروهای دیگری نیز وجود دارند که پیوسته در کشمکش با یکدیگرند. بنابراین باید نیروی عقل را بر سایر نیروها حاکم نمود که تنها راه مناسب بنابر فرمایش [[امام علی|حضرت علی]] {{ع}} بهواسطه آموزههای وحی میباشد: {{عربی|اندازه=150%|"وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ ... وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ"}}. یعنی باید عقل را از زیر آوارهای گردوخاک سلطه سایر نیروهای عزیزی و فطری بشر بیرون آورد. و تقویت کرده تا به بلوغ و کمال خود برسد <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۲۸ و ۱۲۹.</ref>. | | * در درون آدمها علاوه بر نیروی عقل، نیروهای دیگری نیز وجود دارند که پیوسته در کشمکش با یکدیگرند. بنابراین باید نیروی عقل را بر سایر نیروها حاکم نمود و تنها راه مناسب بنابر فرمایش [[امام علی|حضرت علی]] {{ع}} بهواسطه آموزههای وحی میباشد: {{عربی|"وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ ... وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ"}}. یعنی باید عقل را از زیر سلطه سایر نیروهای غریزی و فطری بشر بیرون آورده و تقویت کرد تا به بلوغ و کمال خود برسد <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۲۸ و ۱۲۹.</ref>. |
|
| |
|
| ===شکوفایی عقل در پرتو وحی=== | | === شکوفایی عقل در پرتو وحی === |
| * هراندازه عقل بهوسیله آموزههای وحیانی صیقل بخورد، به همان اندازه در فهم و کشف حقایق تواناتر میگردد. البته این به معنای بینیازی عقل از نیروهای دیگر "حتی وحی" در تمام وادیها نیست. به دلایل زیر عقل، همواره نیازمند وحی خواهد بود. | | * هر اندازه عقل به وسیله آموزههای وحیانی صیقل بخورد، به همان اندازه در فهم و کشف حقایق تواناتر میگردد. البته این به معنای بینیازی عقل از نیروهای دیگر "حتی وحی" در تمام وادیها نیست. به دلایل زیر عقل، همواره نیازمند وحی خواهد بود. |
| #عقل به اسرار هستی و [[غیب]] آگاهی ندارد. | | # عقل به اسرار هستی و [[غیب]] آگاهی ندارد. |
| # به فرض راه داشتن عقل به عالم [[غیب]]، بازهم عقل یک ابزار کافی در تشخیص تمام جزئیات به شمار نمیآید. زیرا کار او ادراک یک سلسله مفاهیم کلی است. مثلاً عقل بهتنهایی تمام جزئیات عالم آخرت را نمیتواند درک کند. | | # به فرض راه داشتن عقل به عالم [[غیب]]، بازهم عقل یک ابزار کافی در تشخیص تمام جزئیات به شمار نمیآید. زیرا کار او ادراک یک سلسله مفاهیم کلی است. مثلاً عقل به تنهایی تمام جزئیات عالم آخرت را نمیتواند درک کند. |
| #عقل بهتنهایی نمیتواند فلسفه بسیاری از دستورات شارع را درک کند. | | # عقل به تنهایی نمیتواند فلسفه بسیاری از دستورات شارع را درک کند. |
| #عقل یا باید با کمک وحی به حکمت کارها پی ببرد یا با کمک تجربه، در فرض بینیازی از وحی، عقل باید مثلاً آخرت را تجربه کند تا به حکمت افعال پیببرد. | | # عقل یا باید با کمک وحی به حکمت کارها پی ببرد یا با کمک تجربه. در فرض بینیازی از وحی، عقل باید مثلاً آخرت را تجربه کند تا به حکمت افعال پیببرد. |
| # تجربه تاریخ ثابت کرده که در هر برههای که [[انبیا]] و وحی در میان بشر نبوده، انسانها با تکیه بر عقل تنها توانستهاند حقیقت را تشخیص بدهند و به آن عمل نمایند و مثلاً برای ارضای حس خداجوییشان به پرستش سنگ و چوب روی آوردند. | | # تجربۀ تاریخ ثابت کرده در هر برههای که [[انبیا]] و وحی در میان بشر نبوده، انسانها با تکیه بر عقلِ تنها نتوانستهاند حقیقت را تشخیص دهند و به آن عمل نمایند و مثلاً برای ارضای حس خداجوییشان به پرستش سنگ و چوب روی آورده اند. |
| * بنابراین، عقل راهنمایی قابلاطمینان برای سعادت انسان، به شمار نمیآید. نه در امور دنیوی و نه در امر آخرتی <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۳۰ و ۱۳۱.</ref>. | | * بنابراین، عقل راهنمایی قابل اطمینان برای سعادت انسان، به شمار نمیآید. نه در امور دنیوی و نه در امر آخرتی <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۳۰ و ۱۳۱.</ref>. |
| * اینکه عقل در اسلام بهعنوان یکی از منابع اصلی و استنباطی احکام شرعی قرار داده شده، با لحاظ همین شرط است که عقل با تعالیم وحی شکوفا گردد. بنابراین، عقل بهتنهایی نمیتواند در هر وادی گام نهد و درواقع عقل به مثابه چراغ وحی است؛ بدین معنا که فقط عقل میتواند آموزههای دینی را درست دریابد. البته ما نیز قبول داریم که عقل میتواند گاهی بر اثر رسیدن به کمال به حسن و قبح برخی از اشیاء و افعال پیببرد. افعال انسان در صورت اختیاری بودن ارزش دارد و اختیار با وجود عقل معنا مییابد. لذا از عقل بهعنوان پیامبر درونی انسانها و [[حجت باطنی]] آنان یاد شده است <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۳۲ و ۱۳۳.</ref>. | | * اینکه عقل در اسلام به عنوان یکی از منابع اصلی و استنباطی احکام شرعی قرار داده شده، با لحاظ همین شرط است که عقل با تعالیم وحی شکوفا گردد. بنابراین، عقل به تنهایی نمیتواند در هر وادی گام نهد و درواقع عقل به مثابه چراغ وحی است؛ بدین معنا که فقط عقل میتواند آموزههای دینی را درست دریابد. البته ما نیز قبول داریم عقل میتواند گاهی بر اثر رسیدن به کمال به حسن و قبح برخی از اشیاء و افعال پیببرد. افعال انسان در صورت اختیاری بودن ارزش دارد و اختیار با وجود عقل معنا مییابد. لذا از عقل به عنوان پیامبر درونی انسانها و [[حجت باطنی]] آنان یاد شده است <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۳۲ و ۱۳۳.</ref>. |
|
| |
|
| ===رابطه عقل و وحی=== | | === رابطه عقل و وحی === |
| * کسانی که در تمام مسائل فردی، اجتماعی و اخلاقی و... عقل را میزان تشخیص همهچیز قرار دادهاند دچار افراط شدهاند. در مقابل کسانی هستند که برای عقل هیچ ارزشی قائل نیستند. اما دسته سوم میگویند هم عقل ارزش فراوان دارد و هم نقل و بدون عقل، [[شریعت]] بهتنهایی کارساز نیست. | | * کسانی که در تمام مسائل فردی، اجتماعی و اخلاقی و... عقل را میزان تشخیص همه چیز قرار دادهاند دچار افراط شدهاند. در مقابل کسانی هم هستند که برای عقل هیچ ارزشی قائل نیستند. اما دسته سوم میگویند هم عقل ارزش فراوان دارد و هم نقل و بدون عقل، [[شریعت]] به تنهایی کارساز نیست. |
|
| |
|
| ===روابط عقل و شریعت=== | | === روابط عقل و شریعت === |
| #اینکه اگر چیزی را شریعت گفت و به میزان عقل در نیامد عقل فتوا به بطلانش بدهد. پس بعد از اثبات درستی نظام اعتقادات دینی بهوسیله عقل به آن معتقد، اما این تصویر افراطی صحیح نیست؛ زیرا برد ادراکی عقل بسیار محدود است و عقل نیز پس از تکامل در پرتو تعالیم وحیانی به این حقیقت معترف است <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۳۴ و ۱۳۵.</ref>. | | # یک تصویر این است: اگر چیزی را شریعت گفت و عقل آن را درک نکرد فتوا به بطلانش بدهد سپس بعد از اثبات درستی نظام شریعت به وسیله عقل به آن معتقد شود، این تصویر افراطی صحیح نیست؛ زیرا برد ادراکی عقل بسیار محدود است و عقل نیز پس از تکامل در پرتو تعالیم وحیانی به این حقیقت معترف است <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۳۴ و ۱۳۵.</ref>. |
| # اینکه عقل کلید [[شریعت]] باشد و پس از گشودن در شریعت، عقل هیچکاره گردد. زیرا ایمان بدون هرگونه استدلال و قرینه عقلی تحقق مییابد. این دیدگاه نیز باطل و بیپایه است. اولاً عقلی که توانایی گشودن در شریعت را دارد چرا در ادامه از کار بیافتد. ثانیاً عقل کمالیافته که یکی از منابع اثباتی دین میباشد چراکه کاراییاش تا این حد محدود گردد؟ | | # تصویر دیگر اینکه عقل کلید [[شریعت]] باشد و پس از گشودن در شریعت، عقل هیچکاره گردد. زیرا ایمان بدون هرگونه استدلال و قرینه عقلی تحقق مییابد. این دیدگاه نیز باطل و بیپایه است. اولاً عقلی که توانایی گشودن در شریعت را دارد چرا در ادامه از کار بیافتد. ثانیاً عقل کمال یافته یکی از منابع اثباتی دین میباشد چرا کاراییاش تا این حد محدود گردد؟ |
| # اینکه باید عقلا نظامهای اعتقادات دین را موردنقد قرار دهند. بنابراین دیدگاه حتی اگر بتوان یک اعتقاد و دینی را اثبات کرد، بازهم نمیتوان بهصورت قطعی بر آن اعتماد نمود و این امر در نهایت به نسبیگرایی منتهی میگردد. | | # تصویر بعدی اینکه باید عقلا نظامهای اعتقادات دین را مورد نقد قرار دهند. بنابراین دیدگاه حتی اگر بتوان یک اعتقاد و دینی را اثبات کرد، باز هم نمیتوان به صورت قطعی بر آن اعتماد نمود و این امر در نهایت به نسبی گرایی منتهی میگردد. |
| #اینکه عقل میتواند اصول اساسی دین را اثبات کند یا نقد کند <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۳۶ و ۱۳۷.</ref>. با توجه به برد ادراکی عقل این تصویر صحیح میباشد. | | # تصویر آخر اینکه عقل میتواند اصول اساسی دین را اثبات کند یا نقد کند <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۳۶ و ۱۳۷.</ref>. با توجه به برد ادراکی عقل این تصویر صحیح میباشد. |
|
| |
|
| == ضرورت وحی و کارکردهای علم== | | == ضرورت وحی و کارکردهای علم == |
| * منظور از علم، علوم متعارف تجربی است و طرح این پرسش نشاندهنده بیدینی انسان امروزی نیست. | | * منظور از علم، علوم متعارف تجربی است و طرح این پرسش نشاندهنده بیدینی انسان امروزی نیست. |
| * منظور از جایگزینی علم به جای دین، در زندگی دنیوی میباشد، وگرنه علم بشری به علت محدودیتهایی که دارد، نمیتواند به تمام رموز [[عالم غیب]] راه یابد. | | * منظور از جایگزینی علم به جای دین، در زندگی دنیوی میباشد، وگرنه علم بشری به علت محدودیتهایی که دارد، نمیتواند به تمام رموز [[عالم غیب]] راه یابد. |
| * بههرحال آیا دانش بشری میتواند بشر را در تدبیر زندگی دنیوی از وحی بینیاز سازد؟ اندیشمندان اسلامی بر این عقیدهاند که علم بشر نمیتواند برای آینده دور و دراز بشر طرح و برنامه بریزد. زندگی دنیوی بشر کاملاً در ارتباط تنگاتنگ با زندگی آخرتی او میباشد <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۳۸ و ۱۳۹.</ref>. ازآنجاکه علم به کمک تجربه، موضوعات و مسائل را مطالعه میکند. مسائل مربوط به عالم آخرت هرگز موردمطالعه علم قرار نمیگیرد. علم و دانش در دین اسلام از جایگاه ویژهای برخوردار است. اما هرگز بدین معنا و مفهوم نیست که علم میتواند جایگزین وحی گردد. | | * بههرحال آیا دانش بشری میتواند بشر را در تدبیر زندگی دنیوی از وحی بینیاز سازد؟ اندیشمندان اسلامی بر این عقیدهاند که علم بشر نمیتواند برای آینده دور و دراز بشر طرح و برنامه بریزد. زندگی دنیوی بشر کاملاً در ارتباط تنگاتنگ با زندگی آخرتی او میباشد <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۳۸ و ۱۳۹.</ref>. از آنجا که علم به کمک تجربه، موضوعات و مسائل را مطالعه میکند، مسائل مربوط به عالم آخرت هرگز مورد مطالعه علم قرار نمیگیرد. علم و دانش در دین اسلام از جایگاه ویژهای برخوردار است. اما هرگز بدین معنا و مفهوم نیست که علم میتواند جایگزین وحی گردد. |
|
| |
|
| ===نارسایی علم بشر در جایگزینی وحی=== | | === نارسایی علم بشر در جایگزینی وحی === |
| # علوم بشری، تنها از راه حس و تجربه به دست میآید، به همین دلیل نمیتواند از امور ماورای عالم حسن و طبیعت پرده بردارد. | | # علوم بشری، تنها از راه حس و تجربه به دست میآید، به همین دلیل نمیتواند از امور ماورای عالم حس و طبیعت پرده بردارد. |
| # علم برای کشف واقعیات طبیعت هیچ چراغ قرمزی نمیشناسد و تا حدی پیش میرود که موجب تخریب محیطزیست و جوامع بشری میگردد <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۴۰ و ۱۴۱.</ref>. | | # علم برای کشف واقعیات طبیعت هیچ چراغ قرمزی نمیشناسد و تا حدی پیش میرود که موجب تخریب محیط زیست و جوامع بشری میگردد <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۴۰ و ۱۴۱.</ref>. |
| # روش علوم بشری، روش تجربی است و تجربه هم پس از آزمونوخطاهای مکرر در مدتزمان طولانی به دست میآید. بنابراین اگر ما تنها بر علم بشری تکیه کنیم، لازمه آن بلاتکلیفی و سردرگمی طولانیمدت خواهد بود. علاوه بر این چیزهایی که با روش آزمونوخطا به دست میآیند بهصورت صد درصد قابلاطمینان نیستند؛ زیرا احتمال پنهان ماندن برخی از عوامل از دید علم منتفی نمیباشد. | | # روش علوم بشری، روش تجربی است و تجربه هم پس از آزمون و خطاهای مکرر در مدت زمان طولانی به دست میآید. بنابراین اگر ما تنها بر علم بشری تکیه کنیم، لازمه آن بلاتکلیفی و سردرگمی طولانیمدت خواهد بود. علاوه بر این چیزهایی که با روش آزمون و خطا به دست میآیند به صورت صد درصد قابل اطمینان نیستند؛ زیرا احتمال پنهان ماندن برخی از عوامل از دید علم منتفی نمیباشد. |
| # با مراجعه به تاریخ و تجارب خود بهروشنی درمییابیم که روند تغییرات حقوقی و قانونی در طول تاریخ بشر، نشان میدهد که در طول هزاران سال، هنوز هم یک نظام حقوقی صحیح و کامل به وجود نیامده است. | | # با مراجعه به تاریخ و تجارب خود به روشنی درمییابیم که روند تغییرات حقوقی و قانونی در طول تاریخ بشر، نشان میدهد که در طول هزاران سال، هنوز هم یک نظام حقوقی صحیح و کامل به وجود نیامده است. |
| #از ویژگیهای یک قانون جامع برای جامعه بشری این است که همه مصالح فردی و اجتماعی، مادی و معنوی زندگی انسان را در نظر بگیرد. وضع چنین قانونی فقط از کسی ساخته است که انسانشناس کامل بوده، و به آغاز و انجام زندگی بشر، آگاهی کامل داشته باشد. یعنی خداوند متعال که از طریق وحی بشر را راهنمایی میکند <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۴۲ و ۱۴۳.</ref>. | | # از ویژگیهای یک قانون جامع برای جامعه بشری این است که همه مصالح فردی و اجتماعی، مادی و معنوی زندگی انسان را در نظر بگیرد. وضع چنین قانونی فقط از کسی ساخته است که انسانشناس کامل بوده، و به آغاز و انجام زندگی بشر، آگاهی کامل داشته باشد. یعنی خداوند متعال که از طریق وحی بشر را راهنمایی میکند <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۴۲ و ۱۴۳.</ref>. |
|
| |
|
| ==منابع== | | == منابع == |
| *[[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]؛
| | {{منابع}} |
| *[[ پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]].
| | # [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]؛ |
| | # [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]]. |
| | {{پایان منابع}} |
|
| |
|
| == جستارهای وابسته == | | == جستارهای وابسته == |
| {{پرسشهای وابسته}} | | {{مدخل وابسته}} |
| {{ستون-شروع|7}}
| |
| * [[وحی در قرآن]] | | * [[وحی در قرآن]] |
| * [[وحی در حدیث]] | | * [[وحی در حدیث]] |
خط ۱۴۴: |
خط ۹۳: |
| * [[انکشاف]] | | * [[انکشاف]] |
| * [[پدیدارگری]] | | * [[پدیدارگری]] |
| * [[تجلی]] | | * تجلی |
| * [[تجلیگری]] | | * [[تجلیگری]] |
| * [[تنزیل]] | | * [[تنزیل]] |
خط ۱۹۶: |
خط ۱۴۵: |
| * [[نزول قرآن]] | | * [[نزول قرآن]] |
| * [[تجربه دینی]] | | * [[تجربه دینی]] |
| {{پایان}} | | {{پایان مدخل وابسته}} |
| {{پایان}}
| |
| | |
| =='''[[:رده:آثار وحی و الهام|منبعشناسی جامع وحی و الهام]]'''==
| |
| * [[:رده:کتابشناسی کتابهای وحی و الهام|کتابشناسی وحی و الهام]]؛
| |
| * [[:رده:مقالهشناسی مقالههای وحی و الهام|مقالهشناسی وحی و الهام]]؛
| |
| * [[:رده:پایاننامهشناسی پایاننامههای وحی و الهام|پایاننامهشناسی وحی و الهام]].
| |
| | |
| | |
| {{نبوت شناسی}}
| |
|
| |
|
| ==پانویس== | | == پانویس == |
| {{یادآوری پانویس}} | | {{پانویس}} |
| {{پانویس2}}
| |
|
| |
|
| [[رده:مدخلهای اصلی دانشنامه]]
| |
| [[رده:مجاری علم لدنی امام]]
| |
| [[رده:وحی و الهام]]
| |
| [[رده:وحی]] | | [[رده:وحی]] |