گریه حضرت فاطمه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - 'صدیقه طاهره' به 'صدیقه طاهره')
خط ۲۰: خط ۲۰:
== فلسفه گریه‌های فاطمه {{س}} ==
== فلسفه گریه‌های فاطمه {{س}} ==
[[گریه]] شورانگیز و شعورآفرین فاطمه {{س}} دارای علل متفاوتی است که برخی از آنها عبارت‌اند از:
[[گریه]] شورانگیز و شعورآفرین فاطمه {{س}} دارای علل متفاوتی است که برخی از آنها عبارت‌اند از:
# به خاطر [[فراق]] [[پدر]]؛ او در فراق [[رسول الله]] می‌گریست و می‌فرمود: {{متن حدیث|وَ لَكِنِّي أَبْكِي لِفِرَاقِكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ {{صل}}}}؛ «و اما من در فراق تو ای [[رسول خدا]] گریه می‌کنم»<ref>بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج۴۳، ص۱۵۶.</ref>. [[گریه فاطمه زهرا]] {{س}} بر [[شخصیت]] والامقامی بود که اقیانوس مواج و بی‌کرانه مهر و [[محبت]] به همه [[مردم]] و [[تاریخ]] بود؛
# به خاطر فراق پدر؛ او در فراق [[رسول الله]] می‌گریست و می‌فرمود: {{متن حدیث|وَ لَكِنِّي أَبْكِي لِفِرَاقِكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ {{صل}}}}؛ «و اما من در فراق تو ای [[رسول خدا]] گریه می‌کنم»<ref>بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج۴۳، ص۱۵۶.</ref>. [[گریه فاطمه زهرا]] {{س}} بر [[شخصیت]] والامقامی بود که اقیانوس مواج و بی‌کرانه مهر و [[محبت]] به همه [[مردم]] و [[تاریخ]] بود؛
# برای [[انحراف]] [[جامعه]]؛ او به آفت [[استبداد]] پی برده بود و می‌دانست که از [[سقیفه]] تا [[کربلا]] و برای همیشه تاریخ، بذر [[نفاق]] و تشتت در بین [[امت اسلامی]] پاشیده شده، از این رو خطاب به [[زنان]] [[انصار]] می‌فرمود: {{متن حدیث|لَيْتَ شِعْرِي إِلَى أَيِّ سِنَادٍ اسْتَنَدُوا وَ عَلَى أَيِّ عِمَادٍ اعْتَمَدُوا وَ بِأَيَّةِ عُرْوَةٍ تَمَسَّكُوا وَ عَلَى أَيَّةِ ذُرِّيَّةٍ أَقْدَمُوا وَ احْتَنَكُوا وَ {{متن قرآن|لَبِئْسَ الْمَوْلَى وَلَبِئْسَ الْعَشِيرُ}}<ref>«بد یار و بد همدمی است» سوره حج، آیه ۱۳.</ref> {{متن قرآن|بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا}}<ref>«بد جایگزینی برای ستمگرانند» سوره کهف، آیه ۵۰.</ref>}}. کاش می‌دانستم که مردان شما با این کارشان به چه ستون [[استواری]] تکیه کردند؟ و چه پناهگای برای خویش جستند؟ به کدامین ریسمان گسست ناپذیر [[هدایت]]، چنگ زدند؟ بر کدام [[خاندان]] پیشی و به چه کسانی [[چیرگی]] یافتند؟ و به چه امیدی این همه [[ستم]] و [[بیداد]] مرتکب شدند؟ چگونه [[حقوق خدا]] و [[پیامبر]] و [[حقوق]] و [[آزادی]] و [[حرمت]] [[بندگان]] را پایمال ساختند. آنان [[عجب]] [[دوست]] و سررشته [[بدی]] برگزیدند و [[بیدادگران]] در چه بد قرارگاهی خواهند بود و به بد ره‌آورد و نتایجی دست خواهند یافت؛
# برای [[انحراف]] [[جامعه]]؛ او به آفت [[استبداد]] پی برده بود و می‌دانست که از [[سقیفه]] تا [[کربلا]] و برای همیشه تاریخ، بذر [[نفاق]] و تشتت در بین [[امت اسلامی]] پاشیده شده، از این رو خطاب به [[زنان]] [[انصار]] می‌فرمود: {{متن حدیث|لَيْتَ شِعْرِي إِلَى أَيِّ سِنَادٍ اسْتَنَدُوا وَ عَلَى أَيِّ عِمَادٍ اعْتَمَدُوا وَ بِأَيَّةِ عُرْوَةٍ تَمَسَّكُوا وَ عَلَى أَيَّةِ ذُرِّيَّةٍ أَقْدَمُوا وَ احْتَنَكُوا وَ {{متن قرآن|لَبِئْسَ الْمَوْلَى وَلَبِئْسَ الْعَشِيرُ}}<ref>«بد یار و بد همدمی است» سوره حج، آیه ۱۳.</ref> {{متن قرآن|بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا}}<ref>«بد جایگزینی برای ستمگرانند» سوره کهف، آیه ۵۰.</ref>}}. کاش می‌دانستم که مردان شما با این کارشان به چه ستون [[استواری]] تکیه کردند؟ و چه پناهگای برای خویش جستند؟ به کدامین ریسمان گسست ناپذیر [[هدایت]]، چنگ زدند؟ بر کدام [[خاندان]] پیشی و به چه کسانی [[چیرگی]] یافتند؟ و به چه امیدی این همه [[ستم]] و [[بیداد]] مرتکب شدند؟ چگونه [[حقوق خدا]] و [[پیامبر]] و [[حقوق]] و [[آزادی]] و [[حرمت]] [[بندگان]] را پایمال ساختند. آنان [[عجب]] [[دوست]] و سررشته [[بدی]] برگزیدند و [[بیدادگران]] در چه بد قرارگاهی خواهند بود و به بد ره‌آورد و نتایجی دست خواهند یافت؛
# بروز [[بدعت‌ها]]: [[حضرت]] [[احساس]] کرد [[سنت پیامبر]] و روش عادلانه او پایمال و بدعت‌ها و شیوه‌های [[ظالمانه]] [[استبدادی]] جای آن را گرفته است. [[تبعیض]] به جای [[برابری]]، [[کینه‌توزی]] به جای [[برادری]]، [[خودکامگی]] به جای [[مشورت]]، خود پرستی به جای [[خداپرستی]] و... در حال [[جان]] گرفتن است؛ از این رو در [[سخنرانی]] با زنان [[مدینه]] فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]]! در حالی شب را به [[سحر]] آوردم که از دنیای [[استبداد]] زده و حقارت‌بار شما بیزارم و نسبت به مردان دنیادار و فرصت‌طلب شما سخت [[خشمگین]]. [[مردم]] شما را در فراز و نشیب [[روزگار]] و در برابر رخدادها آزمودم و آنان [[بیزاری]] و نفرتم را برانگیختند. دین‌باوری، [[دین‌داری]]، [[آزادگی]] و [[حق‌طلبی]] آنان را محک زدم؛ اما آنان [[سست]] عنصر و ناجوانمردانه از [[توبه]] [[آزمایش]] سر بر آوردند....
# بروز [[بدعت‌ها]]: [[حضرت]] [[احساس]] کرد [[سنت پیامبر]] و روش عادلانه او پایمال و بدعت‌ها و شیوه‌های [[ظالمانه]] [[استبدادی]] جای آن را گرفته است. [[تبعیض]] به جای [[برابری]]، [[کینه‌توزی]] به جای [[برادری]]، [[خودکامگی]] به جای [[مشورت]]، خود پرستی به جای [[خداپرستی]] و... در حال [[جان]] گرفتن است؛ از این رو در [[سخنرانی]] با زنان [[مدینه]] فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]]! در حالی شب را به [[سحر]] آوردم که از دنیای [[استبداد]] زده و حقارت‌بار شما بیزارم و نسبت به مردان دنیادار و فرصت‌طلب شما سخت [[خشمگین]]. [[مردم]] شما را در فراز و نشیب [[روزگار]] و در برابر رخدادها آزمودم و آنان [[بیزاری]] و نفرتم را برانگیختند. دین‌باوری، [[دین‌داری]]، [[آزادگی]] و [[حق‌طلبی]] آنان را محک زدم؛ اما آنان [[سست]] عنصر و ناجوانمردانه از [[توبه]] [[آزمایش]] سر بر آوردند....
خط ۳۱: خط ۳۱:
# بر دگرگونی [[حکومت عدل]] به [[استبداد]]؛ حکومت عدل [[نبوی]] به یک‌باره به وسیله سردمداران خودکانه سقیفه با همان نام و عنوان به یک [[حکومت استبدادی]] و زورگو تبدیل شد و بار دیگر [[حاکمیت]] [[جاهلی]] و نشانه‌های آن ظاهر شد، در نتیجه آوای عدالت‌خواهانه فاطمه {{س}} برخاست که: {{متن حدیث|وَيْحَهُمْ أَنَّى زَعْزَعُوهَا عَنْ رَوَاسِي الرِّسَالَةِ وَ قَوَاعِدِ النُّبُوَّةِ وَ الدَّلَالَةِ وَ مَهْبِطِ الرُّوحِ الْأَمِينِ وَ الطَّبِينِ بِأُمُورِ الدُّنْيَا وَ الدِّينِ {{متن قرآن|أَلَا ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ}}<ref>«آگاه باشید که این همان زیان آشکار است» سوره زمر، آیه ۱۵.</ref>}}؛ هان! وای بر آنان! آخر چگونه [[سیستم]] مترقی و عادلانه [[پیامبر]] را از پایه‌های [[رسالت]] و بنیان‌های اساسی [[وحی]] و [[نبوت]] دور ساختند و از فرودگاهی که [[فرشته وحی]] در آنجا فرود می‌آمد به جای دیگر سوق دادند؟ چگونه [[اداره امور]] و [[هدایت]] [[شئون]] و [[دین]] و دنیای [[مردم]] را از دست [[باکفایت]] چهره‌های [[شایسته]] و کاردان و لایقی که در آن کار [[آموزگار]] همه بودند، گرفتند؟
# بر دگرگونی [[حکومت عدل]] به [[استبداد]]؛ حکومت عدل [[نبوی]] به یک‌باره به وسیله سردمداران خودکانه سقیفه با همان نام و عنوان به یک [[حکومت استبدادی]] و زورگو تبدیل شد و بار دیگر [[حاکمیت]] [[جاهلی]] و نشانه‌های آن ظاهر شد، در نتیجه آوای عدالت‌خواهانه فاطمه {{س}} برخاست که: {{متن حدیث|وَيْحَهُمْ أَنَّى زَعْزَعُوهَا عَنْ رَوَاسِي الرِّسَالَةِ وَ قَوَاعِدِ النُّبُوَّةِ وَ الدَّلَالَةِ وَ مَهْبِطِ الرُّوحِ الْأَمِينِ وَ الطَّبِينِ بِأُمُورِ الدُّنْيَا وَ الدِّينِ {{متن قرآن|أَلَا ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ}}<ref>«آگاه باشید که این همان زیان آشکار است» سوره زمر، آیه ۱۵.</ref>}}؛ هان! وای بر آنان! آخر چگونه [[سیستم]] مترقی و عادلانه [[پیامبر]] را از پایه‌های [[رسالت]] و بنیان‌های اساسی [[وحی]] و [[نبوت]] دور ساختند و از فرودگاهی که [[فرشته وحی]] در آنجا فرود می‌آمد به جای دیگر سوق دادند؟ چگونه [[اداره امور]] و [[هدایت]] [[شئون]] و [[دین]] و دنیای [[مردم]] را از دست [[باکفایت]] چهره‌های [[شایسته]] و کاردان و لایقی که در آن کار [[آموزگار]] همه بودند، گرفتند؟
# [[مظلومیت]] جان‌سوز [[امیر]]؛ [[فاطمه]] {{س}} به [[درستی]] می‌دید که چگونه استوانه [[عدالت]] و [[امام]] منسوب را کنار نهاده‌اند. او به یکی از [[زنان]] [[فداکار]] و اندیشمندی که حال [[بانوی بانوان]] را پرسید، یعنی [[ام سلمه]] فرمود: {{متن حدیث|أَصْبَحْتُ بَيْنَ كَمَدٍ وَ كَرَبٍ فُقِدَ النَّبِيُّ {{صل}} وَ ظُلِمَ الْوَصِيُّ وَ هُتِكَ وَ اللَّهِ حُجُبُهُ أَصْبَحَتْ إِمَامَتُهُ مُقْتَصَّةً عَلَى غَيْرِ مَا شَرَعَ اللَّهُ فِي التَّنْزِيلِ وَ سَنَّهَا النَّبِيُّ فِي التَّأْوِيلِ وَ لَكِنَّهَا أَحْقَادٌ بَدْرِيَّةٌ...}}<ref>بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج۴۳، ص۱۵۶.</ref>؛ [[غم]] و [[اندوه]]، گستره [[دل]] و شب و روزم را پوشانده است؛ غم از دست دادن پدری چون [[خورشید]] [[جهان]] افروز رسالت، غم و اندوه مظلومیت جان‌سوز شوهر و [[غصب حق]] انکارناپذیر او و [[پایمال شدن حقوق]] و آزدی و [[امنیت جامعه]]. ام سلمه! دیدی که به [[فرمان خدا]] پشت کردند و سخنان پیامبرش را زیر پا نهادند و [[حرمت]] او را شکستند و [[پیشوایی]] او را [[انکار]] کردند و [[خلافت]] و [[امانتداری]] از [[خدا]] و پیامبر در اداره امور و شئون دین و دنیای مردم را که در [[قرآن]] و [[سنت]] به او سپرده شده بود [[غصب]] کردند؟ آخر چرا؟ چون از علی {{ع}} به خاطر آن حرکت خدایی و [[ایمان]] و [[جهاد]] خالصانه‌اش [[کینه]] بر دل گرفته بودند؛ کینه‌هایی از [[جنگ]] «[[بدر]]» و «[[احد]]» و «[[خندق]]» که او در راه [[حق]] و به [[فرماندهی]] پیامبرش، [[مشرکان]] و [[ملحدان]] سرکرده و نیاکان آنان را در هم [[شکست]] و [[کاخ]] آرزوهای پوشالی‌شان را بر سرشان ویران ساخت»؛
# [[مظلومیت]] جان‌سوز [[امیر]]؛ [[فاطمه]] {{س}} به [[درستی]] می‌دید که چگونه استوانه [[عدالت]] و [[امام]] منسوب را کنار نهاده‌اند. او به یکی از [[زنان]] [[فداکار]] و اندیشمندی که حال [[بانوی بانوان]] را پرسید، یعنی [[ام سلمه]] فرمود: {{متن حدیث|أَصْبَحْتُ بَيْنَ كَمَدٍ وَ كَرَبٍ فُقِدَ النَّبِيُّ {{صل}} وَ ظُلِمَ الْوَصِيُّ وَ هُتِكَ وَ اللَّهِ حُجُبُهُ أَصْبَحَتْ إِمَامَتُهُ مُقْتَصَّةً عَلَى غَيْرِ مَا شَرَعَ اللَّهُ فِي التَّنْزِيلِ وَ سَنَّهَا النَّبِيُّ فِي التَّأْوِيلِ وَ لَكِنَّهَا أَحْقَادٌ بَدْرِيَّةٌ...}}<ref>بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج۴۳، ص۱۵۶.</ref>؛ [[غم]] و [[اندوه]]، گستره [[دل]] و شب و روزم را پوشانده است؛ غم از دست دادن پدری چون [[خورشید]] [[جهان]] افروز رسالت، غم و اندوه مظلومیت جان‌سوز شوهر و [[غصب حق]] انکارناپذیر او و [[پایمال شدن حقوق]] و آزدی و [[امنیت جامعه]]. ام سلمه! دیدی که به [[فرمان خدا]] پشت کردند و سخنان پیامبرش را زیر پا نهادند و [[حرمت]] او را شکستند و [[پیشوایی]] او را [[انکار]] کردند و [[خلافت]] و [[امانتداری]] از [[خدا]] و پیامبر در اداره امور و شئون دین و دنیای مردم را که در [[قرآن]] و [[سنت]] به او سپرده شده بود [[غصب]] کردند؟ آخر چرا؟ چون از علی {{ع}} به خاطر آن حرکت خدایی و [[ایمان]] و [[جهاد]] خالصانه‌اش [[کینه]] بر دل گرفته بودند؛ کینه‌هایی از [[جنگ]] «[[بدر]]» و «[[احد]]» و «[[خندق]]» که او در راه [[حق]] و به [[فرماندهی]] پیامبرش، [[مشرکان]] و [[ملحدان]] سرکرده و نیاکان آنان را در هم [[شکست]] و [[کاخ]] آرزوهای پوشالی‌شان را بر سرشان ویران ساخت»؛
# برای مظلومیت [[فرزندان]] پاکش؛ او نگران فرزندان [[عدالت‌خواه]] و گرانمایه‌اش در فردای جامعه‌ای [[بحران]] زده بود. او نگران همان رخدادهای غمباری بود که خود [[پیامبر]] را نگران و ناراحت ساخته بود، به گونه‌ای که [[باران]] [[اشک]] از جام دیدگان فرو بارید و هنگامی که از او پرسیدند چرا [[گریه]] می‌کنید، فرمود: «برای [[فرزندان]] خویش و بر آنچه از بدکاران [[امت]] بر آنان پیش خواهد آمد، گریه می‌کنم. گویی دخت گرانمایه‌ام را می‌نگرم که پس از من آماج [[ظلم]] و [[بیداد]] قرار می‌گیرد و هر چه فریاد [[دادخواهی]] سر می‌دهد و [[پدر]] پدر می‌گوید، کسی به [[یاری]] او برنمی‌خیزد»<ref>{{متن حدیث|أَبْكِي لِذُرِّيَّتِي، وَ مَا تَصْنَعُ بِهِمْ شِرَارُ أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي، كَأَنِّي بِفَاطِمَةَ ابْنَتِي وَ قَدْ ظُلِمَتْ بَعْدِي وَ هِيَ تُنَادِي" يَا أَبَتَاهْ، يَا أَبَتَاهْ" فَلَا يُعِينُهَا أَحَدٌ مِنْ أُمَّتِي}}</ref>. نیز فرمود: «زمانی که دخت گرانمایه‌ام را دیدم، [[رفتار]] بیدادگرانه‌ای را که پس از من با او می‌شود به یاد آوردم. گویی می‌نگرم که [[خشونت]] و [[خودکامگی]] به منظور به [[ذلت]] کشیدن او، تا در خانه‌اش پیش می‌رود و [[حریم]] او شکسته می‌شود و ابتدایی‌ترین حقوقش پایمال می‌گردد و از [[ارث]] خویش که روشن‌ترین [[حق]] اوست، بازداشته می‌شود. پهلوی او را می‌شکنند و فرزندش را به [[شهادت]] می‌رسانند. صدای او را می‌شنوم که به نام من فریاد دادخواهی سر می‌دهد، اما به وی پاسخ مثبت نمی‌دهند و برای یاری او و دفع [[شرارت]] [[ظالمان]] از او و خاندانش به سوی وی نمی‌شتابند»}<ref>{{متن حدیث|وَ إِنِّي لَمَّا رَأَيْتُهَا ذَكَرْتُ مَا يُصْنَعُ بِهَا بَعْدِي كَأَنِّي بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ بَيْتَهَا وَ انْتُهِكَتْ حُرْمَتُهَا وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا وَ مُنِعَتْ إِرْثَهَا وَ كُسِرَ جَنْبُهَا وَ أَسْقَطَتْ جَنِينَهَا وَ هِيَ تُنَادِي يَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابُ وَ تَسْتَغِيثُ فَلَا تُغَاثُ}؛ بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج۴۳، ص۱۵۶.</ref>. نیز دخت سرافراز خویش را به سینه چسبانید و گریست و فرمود: {{متن حدیث|يَا فَاطِمَةُ لَا تَبْكِي فِدَاكِ أَبُوكِ فَأَنْتِ أَوَّلُ مَنْ تَلْحَقِينَ بِي مَظْلُومَةً مَغْصُوبَةً وَ سَوْفَ تَظْهَرُ بَعْدِي حَسِيكَةُ النِّفَاقِ وَ يَسْمُلُ جِلْبَابُ الدِّينِ أَنْتِ أَوَّلُ مَنْ يَرِدُ عَلَيَّ الْحَوْضَ}}<ref>بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج۴۳، ص۱۷۱.</ref>؛ «[[فاطمه]] [[جان]]! [[گریه]] نکن! پدرت به قربانت! تو نخستین فرد از [[خاندان وحی]] و [[رسالت]] خواهی بود که مظلومانه و با [[حقوق]] پایمال شده به دست [[اشرار]] [[امت]]، به من خواهی پیوست و به زودی خار و خس [[نفاق]] و [[کینه]] و [[دشمنی]] آشکار می‌گردد و [[جامه]] [[دین]] فرسوده و کهنه می‌شود و تو نخستین کسی هستی که در کنار [[حوض کوثر]] بر من وارد خواهی گشت»<ref>سیما و سیره ریحانه پیامبر، علی کرمی فریدنی، ص۷۷۰.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، ص۱۷۳۲.</ref>
# برای مظلومیت [[فرزندان]] پاکش؛ او نگران فرزندان [[عدالت‌خواه]] و گرانمایه‌اش در فردای جامعه‌ای [[بحران]] زده بود. او نگران همان رخدادهای غمباری بود که خود [[پیامبر]] را نگران و ناراحت ساخته بود، به گونه‌ای که [[باران]] [[اشک]] از جام دیدگان فرو بارید و هنگامی که از او پرسیدند چرا [[گریه]] می‌کنید، فرمود: «برای [[فرزندان]] خویش و بر آنچه از بدکاران [[امت]] بر آنان پیش خواهد آمد، گریه می‌کنم. گویی دخت گرانمایه‌ام را می‌نگرم که پس از من آماج [[ظلم]] و [[بیداد]] قرار می‌گیرد و هر چه فریاد [[دادخواهی]] سر می‌دهد و [[پدر]] پدر می‌گوید، کسی به [[یاری]] او برنمی‌خیزد»<ref>{{متن حدیث|أَبْكِي لِذُرِّيَّتِي وَ مَا تَصْنَعُ بِهِمْ شِرَارُ أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي، كَأَنِّي بِفَاطِمَةَ ابْنَتِي وَ قَدْ ظُلِمَتْ بَعْدِي وَ هِيَ تُنَادِي" يَا أَبَتَاهْ، يَا أَبَتَاهْ" فَلَا يُعِينُهَا أَحَدٌ مِنْ أُمَّتِي}}</ref>. نیز فرمود: «زمانی که دخت گرانمایه‌ام را دیدم، [[رفتار]] بیدادگرانه‌ای را که پس از من با او می‌شود به یاد آوردم. گویی می‌نگرم که [[خشونت]] و [[خودکامگی]] به منظور به [[ذلت]] کشیدن او، تا در خانه‌اش پیش می‌رود و [[حریم]] او شکسته می‌شود و ابتدایی‌ترین حقوقش پایمال می‌گردد و از [[ارث]] خویش که روشن‌ترین [[حق]] اوست، بازداشته می‌شود. پهلوی او را می‌شکنند و فرزندش را به [[شهادت]] می‌رسانند. صدای او را می‌شنوم که به نام من فریاد دادخواهی سر می‌دهد، اما به وی پاسخ مثبت نمی‌دهند و برای یاری او و دفع [[شرارت]] [[ظالمان]] از او و خاندانش به سوی وی نمی‌شتابند»}<ref>{{متن حدیث|وَ إِنِّي لَمَّا رَأَيْتُهَا ذَكَرْتُ مَا يُصْنَعُ بِهَا بَعْدِي كَأَنِّي بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ بَيْتَهَا وَ انْتُهِكَتْ حُرْمَتُهَا وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا وَ مُنِعَتْ إِرْثَهَا وَ كُسِرَ جَنْبُهَا وَ أَسْقَطَتْ جَنِينَهَا وَ هِيَ تُنَادِي يَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابُ وَ تَسْتَغِيثُ فَلَا تُغَاثُ}}؛ بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج۴۳، ص۱۵۶.</ref>. نیز دخت سرافراز خویش را به سینه چسبانید و گریست و فرمود: {{متن حدیث|يَا فَاطِمَةُ لَا تَبْكِي فِدَاكِ أَبُوكِ فَأَنْتِ أَوَّلُ مَنْ تَلْحَقِينَ بِي مَظْلُومَةً مَغْصُوبَةً وَ سَوْفَ تَظْهَرُ بَعْدِي حَسِيكَةُ النِّفَاقِ وَ يَسْمُلُ جِلْبَابُ الدِّينِ أَنْتِ أَوَّلُ مَنْ يَرِدُ عَلَيَّ الْحَوْضَ}}<ref>بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج۴۳، ص۱۷۱.</ref>؛ «[[فاطمه]] [[جان]]! [[گریه]] نکن! پدرت به قربانت! تو نخستین فرد از [[خاندان وحی]] و [[رسالت]] خواهی بود که مظلومانه و با [[حقوق]] پایمال شده به دست [[اشرار]] [[امت]]، به من خواهی پیوست و به زودی خار و خس [[نفاق]] و [[کینه]] و [[دشمنی]] آشکار می‌گردد و [[جامه]] [[دین]] فرسوده و کهنه می‌شود و تو نخستین کسی هستی که در کنار [[حوض کوثر]] بر من وارد خواهی گشت»<ref>سیما و سیره ریحانه پیامبر، علی کرمی فریدنی، ص۷۷۰.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، ص۱۷۳۲.</ref>


== اولین مسافر [[ملکوت]] بعد پدر ==
== اولین مسافر [[ملکوت]] بعد پدر ==
۱۱۲٬۰۵۷

ویرایش