بدون خلاصۀ ویرایش
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = عباسیان | | موضوع مرتبط = عباسیان | ||
| عنوان مدخل = | | عنوان مدخل = | ||
| مداخل مرتبط = | | مداخل مرتبط = [[معتضد عباسی در معارف مهدویت]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
==[[المعتضد بالله]] (۲۷۹-۲۸۹ق)== | == [[المعتضد بالله]] (۲۷۹-۲۸۹ق) == | ||
[[معتمد]] پس از ۲۳ سال [[خلافت]] در [[رجب]] ۲۷۹ ق. درگذشت. وی مدتی پیش از [[مرگ]] و به دنبال مرگ [[برادر]] و سردار [[دلاور]] خویش، الموفق بالله، که [[ولیعهد]] او نیز بود فرزند او را با [[لقب]] المعتضد بالله به [[ولیعهدی]] دوم برگزید. [[معتضد]] مردی لایق و [[با کفایت]] بود و خیلی زود [[قدرت]] [[پدر]] را به دست آورد و مانند وی بر همه امور [[تسلط]] یافت؛ از اینرو، کار معتمد [[سستی]] گرفت و بهناچار مفوض، فرزند خود را از ولیعهدی اول برداشت و [[ابوالعباس]] معتضد را به جای او گماشت<ref>نک: الکامل، ج۷، ص۴۴۴ و ۴۵۲.</ref> و چندی بعد که معتمد درگذشت معتضد به خلافت رسید. وی مردی [[خردمند]] بود و با روشهای [[پسندیده]]، موفق شد که بسیاری از [[مشکلات]] داخلی [[دستگاه خلافت]] را از میان بردارد: [[سرداران]] [[جسور]] ترک را زیر کنترل خود در آورد؛ [[دیوان]] [[مواریث]] را که محملی برای [[غارت]] [[اموال]] [[مردگان]] بود از میان برداشت<ref>الکامل، ج۷، ص۴۸۲.</ref>؛ با [[شیعیان]] [[نرمی]] و [[ملایمت]] کرد و بر آن بود تا [[فرمان]] دهد در [[منابر]] [[فضایل علی]]{{ع}} را بیان کنند و [[معاویه]] و [[یزید]] و دیگر [[امویان]] را [[لعن]] و [[نفرین]] کنند<ref>الکامل، ج۷، ص۴۸۵.</ref>، اما چون کار [[قرامطه]] گسترش بسیار یافته بود، به توصیه [[یاران]] نزدیکش از این کار منصرف گردید. وی همچنین کتابفروشان را از [[خرید و فروش]] کتب [[فلسفی]] و قصه گویان و فالگیران را از نشستن بر سر راهها بازداشت. | [[معتمد]] پس از ۲۳ سال [[خلافت]] در [[رجب]] ۲۷۹ ق. درگذشت. وی مدتی پیش از [[مرگ]] و به دنبال مرگ [[برادر]] و سردار [[دلاور]] خویش، الموفق بالله، که [[ولیعهد]] او نیز بود فرزند او را با [[لقب]] المعتضد بالله به [[ولیعهدی]] دوم برگزید. [[معتضد]] مردی لایق و [[با کفایت]] بود و خیلی زود [[قدرت]] [[پدر]] را به دست آورد و مانند وی بر همه امور [[تسلط]] یافت؛ از اینرو، کار معتمد [[سستی]] گرفت و بهناچار مفوض، فرزند خود را از ولیعهدی اول برداشت و [[ابوالعباس]] معتضد را به جای او گماشت<ref>نک: الکامل، ج۷، ص۴۴۴ و ۴۵۲.</ref> و چندی بعد که معتمد درگذشت معتضد به خلافت رسید. وی مردی [[خردمند]] بود و با روشهای [[پسندیده]]، موفق شد که بسیاری از [[مشکلات]] داخلی [[دستگاه خلافت]] را از میان بردارد: [[سرداران]] [[جسور]] ترک را زیر کنترل خود در آورد؛ [[دیوان]] [[مواریث]] را که محملی برای [[غارت]] [[اموال]] [[مردگان]] بود از میان برداشت<ref>الکامل، ج۷، ص۴۸۲.</ref>؛ با [[شیعیان]] [[نرمی]] و [[ملایمت]] کرد و بر آن بود تا [[فرمان]] دهد در [[منابر]] [[فضایل علی]] {{ع}} را بیان کنند و [[معاویه]] و [[یزید]] و دیگر [[امویان]] را [[لعن]] و [[نفرین]] کنند<ref>الکامل، ج۷، ص۴۸۵.</ref>، اما چون کار [[قرامطه]] گسترش بسیار یافته بود، به توصیه [[یاران]] نزدیکش از این کار منصرف گردید. وی همچنین کتابفروشان را از [[خرید و فروش]] کتب [[فلسفی]] و قصه گویان و فالگیران را از نشستن بر سر راهها بازداشت. | ||
در واقع، [[اقدامات اصلاحی]] این [[خلیفه]] به منزله | در واقع، [[اقدامات اصلاحی]] این [[خلیفه]] به منزله تجدید [[حیات سیاسی]] و [[اقتصادی]] و [[اجتماعی]] [[دولت عباسی]] بود. هم از این روست که معتضد را [[سفاح]] دوم خواندهاند؛ زیرا چنین به نظر میرسد که او [[اقتدار]] [[خاندان عباسی]] را که در آستانه نابودی بود تا حدودی تجدید کرد و [[خلافت عباسی]] را از نابودی [[نجات]] داد<ref>الفخری، ص۳۵۱؛ امیر علی، تاریخ عرب و اسلام، ص۲۸۹؛ ظهر الاسلام، ج۱، ص۲۶. </ref>. با وجود این، در ایالات دوردست، شورشهای متعددی برپا بود و مدعیان [[قدرت]] از هر سو سربرآوردند؛ زیرا زمینه پدید آمدن آن [[شورشها]] در [[زمان]] خلفای [[ضعیف]] پیش از وی بهخوبی فراهم شده بود.<ref>[[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه]] ص ۱۳۵.</ref>. | ||
==[[تأسیس دولت سامانی]] (۲۶۱ - ۳۹۵ق.)== | == [[تأسیس دولت سامانی]] (۲۶۱ - ۳۹۵ق.)== | ||
==جدول امرای سامانی== | == جدول امرای سامانی == | ||
# [[نصر بن احمد]] (نصر اول) ۲۶۱-۲۷۹ ق. | # [[نصر بن احمد]] (نصر اول) ۲۶۱-۲۷۹ ق. | ||
# [[اسماعیل بن احمد]] ۲۷۹-۲۹۵ ق. | # [[اسماعیل بن احمد]] ۲۷۹-۲۹۵ ق. | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
# [[عبدالملک بن نوح]] (دوم) ۳۸۹- تا استیلای ایلکخانان و غزنویان بر قلمرو آنان.<ref>[[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه]] ص ۱۳۷.</ref>. | # [[عبدالملک بن نوح]] (دوم) ۳۸۹- تا استیلای ایلکخانان و غزنویان بر قلمرو آنان.<ref>[[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه]] ص ۱۳۷.</ref>. | ||
==آغاز کار [[قرامطه]] و [[اسماعیلیه]]== | == آغاز کار [[قرامطه]] و [[اسماعیلیه]] == | ||
پیدایش [[قرمطیان]] و [[اسماعیلیان]] به [[اختلافات]] مذهبی و [[کلامی]] باز میگردد که در اواسط [[قرن دوم هجری]] میان [[شیعیان]] پدید آمد. چنانکه بررسی [[تاریخ]] [[فِرق]] نشان میدهد، این دو [[فرقه]] نیز، مانند بسیاری از [[فرقههای اسلامی]]، در پی [[اختلاف]] نظر در مسأله [[جانشینی]] [[امام]] پیشین به وجود آمدند. پس از [[رحلت]] امام [[جعفر صادق]]{{ع}} به [[سال ۱۴۸ ق]]. اختلاف شدیدی در امر جانشینی میان [[پیروان]] آن [[حضرت]] بروز کرد. به گفته [[نوبختی]]، به دنبال این اختلاف، شش فرقه به نامهای ناوُوسیه، أفطحیه شمیطیه [[موسویه]]، [[اسماعیلیه خالصه]] و [[اسماعیلیه مبارکیه]] شکل گرفت<ref>فرق الشیعة، ص۴۵-۵۲. برای اطلاع و آشنایی با عقاید و علت نامگذاری فرق مذکور، نک: موسوعة الملل والنحل، ج۱، ص۲۷۳-۲۷۵؛ المقالات و الفرق، ص۷۹.</ref>. از میان گروههای مذکور، [[ناووسیه]] و افطحیه و شمیطیه اهمیت [[سیاسی]] - مذهبی خود را بهسرعت از دست دادند؛ موسویه ([[دوازده]] امامیان) و اسماعیلیه نقش بیشتری در وقایع و رویدادهای سیاسی بعد ایفا کردند. در این میان، [[اسماعیلیان]] که منسوب به [[اسماعیل بن جعفر الصادق]]{{ع}} هستند جایگاه ویژهای در [[تاریخ]] دارند. | پیدایش [[قرمطیان]] و [[اسماعیلیان]] به [[اختلافات]] مذهبی و [[کلامی]] باز میگردد که در اواسط [[قرن دوم هجری]] میان [[شیعیان]] پدید آمد. چنانکه بررسی [[تاریخ]] [[فِرق]] نشان میدهد، این دو [[فرقه]] نیز، مانند بسیاری از [[فرقههای اسلامی]]، در پی [[اختلاف]] نظر در مسأله [[جانشینی]] [[امام]] پیشین به وجود آمدند. پس از [[رحلت]] امام [[جعفر صادق]] {{ع}} به [[سال ۱۴۸ ق]]. اختلاف شدیدی در امر جانشینی میان [[پیروان]] آن [[حضرت]] بروز کرد. به گفته [[نوبختی]]، به دنبال این اختلاف، شش فرقه به نامهای ناوُوسیه، أفطحیه شمیطیه [[موسویه]]، [[اسماعیلیه خالصه]] و [[اسماعیلیه مبارکیه]] شکل گرفت<ref>فرق الشیعة، ص۴۵-۵۲. برای اطلاع و آشنایی با عقاید و علت نامگذاری فرق مذکور، نک: موسوعة الملل والنحل، ج۱، ص۲۷۳-۲۷۵؛ المقالات و الفرق، ص۷۹.</ref>. از میان گروههای مذکور، [[ناووسیه]] و افطحیه و شمیطیه اهمیت [[سیاسی]] - مذهبی خود را بهسرعت از دست دادند؛ موسویه ([[دوازده]] امامیان) و اسماعیلیه نقش بیشتری در وقایع و رویدادهای سیاسی بعد ایفا کردند. در این میان، [[اسماعیلیان]] که منسوب به [[اسماعیل بن جعفر الصادق]] {{ع}} هستند جایگاه ویژهای در [[تاریخ]] دارند. | ||
[[روایات]] مربوط به [[شخصیت]] و [[زندگی]] اسماعیل بهشدت متناقض است؛ با این همه در بیشتر منابع [[شیعیان]] [[دوازده امامی]] و [[اهل سنت]]، دو نکته اساسی و مهم درباره اسماعیل وجود دارد: نخست آنکه وی پیش از [[پدر]] در گذشته است<ref>المقالات و الفرق، ص۷۹ به بعد.</ref> و دیگر آنکه اسماعیل به سبب عادات [[ناشایست]] و [[ناپسند]] به وسیله پدر از [[حق امامت]] [[محروم]] گشته است<ref>جوینی، عطاملک، جهانگشا، ج۳، ص۱۴۵.</ref>. در مقابل این روایات، اسماعیلیان سخنان گوناگون درباره اسماعیل دارند که مشهورترین آنها در [[روایت]] [[نوبختی]] آمده است. وی اسماعیلیان را به دو گروه تقسیم کرده است: | [[روایات]] مربوط به [[شخصیت]] و [[زندگی]] اسماعیل بهشدت متناقض است؛ با این همه در بیشتر منابع [[شیعیان]] [[دوازده امامی]] و [[اهل سنت]]، دو نکته اساسی و مهم درباره اسماعیل وجود دارد: نخست آنکه وی پیش از [[پدر]] در گذشته است<ref>المقالات و الفرق، ص۷۹ به بعد.</ref> و دیگر آنکه اسماعیل به سبب عادات [[ناشایست]] و [[ناپسند]] به وسیله پدر از [[حق امامت]] [[محروم]] گشته است<ref>جوینی، عطاملک، جهانگشا، ج۳، ص۱۴۵.</ref>. در مقابل این روایات، اسماعیلیان سخنان گوناگون درباره اسماعیل دارند که مشهورترین آنها در [[روایت]] [[نوبختی]] آمده است. وی اسماعیلیان را به دو گروه تقسیم کرده است: | ||
گروه اول، کسانی هستند که منکر درگذشت اسماعیل در [[زمان]] [[حیات]] [[امام صادق]]{{ع}} بودند و میگفتند که [[امام ششم]] او را در زمان حیات خویش به [[جانشینی]] [[منصوص]] کرد<ref>فرق الشیعة، ص۶۹ به بعد.</ref> و چون [[نص بر امامت]] [[رجوع]] ناپذیر است<ref>موسوعة الملل و النحل، ص۷۲.</ref> و [[بداء]] نیز محال است<ref>همدانی، رشیدالدین فضل الله، جامع التواریخ، ص۹.</ref>، اسماعیل [[امام هفتم]] است و امام صادق{{ع}} از [[بیم]] آسیب رسیدن به وی او را از دید کسان پنهان میکرد<ref>موسوعة الملل والنحل، ص۷۲.</ref>. اینان اسماعیل را [[امام]] [[قائم]] میدانستند و میگفتند وی در پرده [[غیبت]] است و هرگز نخواهد مرد و اعلام [[مرگ]] او فقط برای [[تقیه]] است تا [[جان]] وی از آسیب [[دشمنان]] در [[امان]] ماند و او سرانجام [[رجعت]] خواهد کرد و [[جهان]] را از [[عدل و داد]] پر خواهد ساخت. این گروه بنابر قول نوبختی، [[اسماعیلیه خالصه]] یا [[پیروان]] [[ابوالخطاب]] [[کوفی]] هستند<ref>فرق الشیعة، ص۶۹؛ المقالات والفرق، ص۸۰-۸۱.</ref>. | گروه اول، کسانی هستند که منکر درگذشت اسماعیل در [[زمان]] [[حیات]] [[امام صادق]] {{ع}} بودند و میگفتند که [[امام ششم]] او را در زمان حیات خویش به [[جانشینی]] [[منصوص]] کرد<ref>فرق الشیعة، ص۶۹ به بعد.</ref> و چون [[نص بر امامت]] [[رجوع]] ناپذیر است<ref>موسوعة الملل و النحل، ص۷۲.</ref> و [[بداء]] نیز محال است<ref>همدانی، رشیدالدین فضل الله، جامع التواریخ، ص۹.</ref>، اسماعیل [[امام هفتم]] است و امام صادق {{ع}} از [[بیم]] آسیب رسیدن به وی او را از دید کسان پنهان میکرد<ref>موسوعة الملل والنحل، ص۷۲.</ref>. اینان اسماعیل را [[امام]] [[قائم]] میدانستند و میگفتند وی در پرده [[غیبت]] است و هرگز نخواهد مرد و اعلام [[مرگ]] او فقط برای [[تقیه]] است تا [[جان]] وی از آسیب [[دشمنان]] در [[امان]] ماند و او سرانجام [[رجعت]] خواهد کرد و [[جهان]] را از [[عدل و داد]] پر خواهد ساخت. این گروه بنابر قول نوبختی، [[اسماعیلیه خالصه]] یا [[پیروان]] [[ابوالخطاب]] [[کوفی]] هستند<ref>فرق الشیعة، ص۶۹؛ المقالات والفرق، ص۸۰-۸۱.</ref>. | ||
گروه دوم کسانی هستند که معتقدند [[امامت]] پس از امام صادق{{ع}} [[حق]] فرزندش اسماعیل بود؛ اما چون وی پیش از [[رحلت]] پدر درگذشت، حق امامت از وی به فرزندش، محمد، رسید؛ بنابراین، محمد امام هفتم آنان است<ref>فرق الشیعة، ص۶۹.</ref>. این گروه را به نام [[مبارک]]، یکی از [[رهبران]] فعال آنان، [[مبارکه]] نامیدهاند<ref>فرق الشیعة، ص۶۹؛ و قس: سیر الملوک، ص۲۸۲-۲۸۳ و نیز قس: فرهاد دفتری که مبارک را لقب محمد بن اسماعیل دانسته است (تاریخ عقاید اسماعیلیه، ص۱۱۵).</ref>. | گروه دوم کسانی هستند که معتقدند [[امامت]] پس از امام صادق {{ع}} [[حق]] فرزندش اسماعیل بود؛ اما چون وی پیش از [[رحلت]] پدر درگذشت، حق امامت از وی به فرزندش، محمد، رسید؛ بنابراین، محمد امام هفتم آنان است<ref>فرق الشیعة، ص۶۹.</ref>. این گروه را به نام [[مبارک]]، یکی از [[رهبران]] فعال آنان، [[مبارکه]] نامیدهاند<ref>فرق الشیعة، ص۶۹؛ و قس: سیر الملوک، ص۲۸۲-۲۸۳ و نیز قس: فرهاد دفتری که مبارک را لقب محمد بن اسماعیل دانسته است (تاریخ عقاید اسماعیلیه، ص۱۱۵).</ref>. | ||
محمد بن اسماعیل به علت فعالیت بر [[ضد]] [[دستگاه خلافت عباسی]] مورد تعقیب قرار گرفت؛ از اینرو، وی و [[یاران]] نزدیکش برای [[رهایی]] از دست تعقیب کنندگان در مکانهای مختلف پنهان شدند که نام و محل اقامت [[امامان]] [[اسماعیلی]]، از اواسط [[قرن دوم]] تا اوایل [[قرن چهارم]] ق، فقط برای تعداد معدودی از [[پیروان]] [[وفادار]] معلوم بود و دیگر پیروان اسماعیلی از این موضوع بیخبر بودند. متأسفانه، [[روایات]] مربوط به این دوره، که دوره ستر نام دارد، بهسختی آشفته است و محققان را از دستیابی به [[حقیقت]] باز داشته است<ref>برتلس، آ.ی.، ناصر خسرو و اسماعیلیان، ص۷۸-۷۹؛ پطروشفسکی، ایلیا پاولویچ، اسلام در ایران، ترجمه کریم کشاورز، ص۲۹۷.</ref>. امامان مستور یک دستگاه [[تبلیغی]] نیرومند و پنهان به وجود آوردند و با ارسال [[مبلغان]] و داعیان جدی خویش، [[دعوت اسماعیلی]] را به طور گستردهای رواج دادند<ref>موسوعة الملل والنحل، ص۸۱-۸۵.</ref>. این، در حالی بود که زمینههای [[اجتماعی]] و [[سیاسی]]، به چند دلیل، برای [[قیام]] [[اسماعیلیان]] بهخوبی فراهم بود: | محمد بن اسماعیل به علت فعالیت بر [[ضد]] [[دستگاه خلافت عباسی]] مورد تعقیب قرار گرفت؛ از اینرو، وی و [[یاران]] نزدیکش برای [[رهایی]] از دست تعقیب کنندگان در مکانهای مختلف پنهان شدند که نام و محل اقامت [[امامان]] [[اسماعیلی]]، از اواسط [[قرن دوم]] تا اوایل [[قرن چهارم]] ق، فقط برای تعداد معدودی از [[پیروان]] [[وفادار]] معلوم بود و دیگر پیروان اسماعیلی از این موضوع بیخبر بودند. متأسفانه، [[روایات]] مربوط به این دوره، که دوره ستر نام دارد، بهسختی آشفته است و محققان را از دستیابی به [[حقیقت]] باز داشته است<ref>برتلس، آ. ی. ، ناصر خسرو و اسماعیلیان، ص۷۸-۷۹؛ پطروشفسکی، ایلیا پاولویچ، اسلام در ایران، ترجمه کریم کشاورز، ص۲۹۷.</ref>. امامان مستور یک دستگاه [[تبلیغی]] نیرومند و پنهان به وجود آوردند و با ارسال [[مبلغان]] و داعیان جدی خویش، [[دعوت اسماعیلی]] را به طور گستردهای رواج دادند<ref>موسوعة الملل والنحل، ص۸۱-۸۵.</ref>. این، در حالی بود که زمینههای [[اجتماعی]] و [[سیاسی]]، به چند دلیل، برای [[قیام]] [[اسماعیلیان]] بهخوبی فراهم بود: | ||
#شورشهای پی در پی خرمدینان و صفاریان و زنگیان و [[خوارج]]، [[نیروی نظامی]] [[خلافت عباسی]] را بهشدت [[ضعیف]] کرده بود. | # شورشهای پی در پی خرمدینان و صفاریان و زنگیان و [[خوارج]]، [[نیروی نظامی]] [[خلافت عباسی]] را بهشدت [[ضعیف]] کرده بود. | ||
# [[سلطه]] جابرانه [[ترکان]] بر دستگاه خلافت عباسی، [[قدرت]] [[واقعی]] را از دست [[خلفا]] بیرون آورده بود. | # [[سلطه]] جابرانه [[ترکان]] بر دستگاه خلافت عباسی، [[قدرت]] [[واقعی]] را از دست [[خلفا]] بیرون آورده بود. | ||
# [[اختلافات]] طبقاتی که سرمنشأ بسیاری از بحرانهای اجتماعی و سیاسی است بهشدت وسعت یافته بود. | # [[اختلافات]] طبقاتی که سرمنشأ بسیاری از بحرانهای اجتماعی و سیاسی است بهشدت وسعت یافته بود. | ||
# خلفا تحت تأثیر [[فقیهان]] [[متعصب]] [[اهل سنت]]، با [[ترویج]] [[فلسفه]] و [[منطق]] و دیگر [[علوم عقلی]] [[مبارزه]] میکردند و در نتیجه، [[جهل و نادانی]] و [[تعصب]] بهشدت رواج یافته بود. | # خلفا تحت تأثیر [[فقیهان]] [[متعصب]] [[اهل سنت]]، با [[ترویج]] [[فلسفه]] و [[منطق]] و دیگر [[علوم عقلی]] [[مبارزه]] میکردند و در نتیجه، [[جهل و نادانی]] و [[تعصب]] بهشدت رواج یافته بود. | ||
# [[فساد]] و [[خوشگذرانی]] و [[رشوهخواری]]، دستگاه خلافت را از شخص [[خلیفه]] تا [[سپاهیان]] عادی فرا گرفته بود<ref>نک: وفیات الاعیان، ج۳، ص۹۸۳؛ تاریخ بغداد ج۱، ص۵؛ الفخری، ص۳۶۱.</ref>. | # [[فساد]] و [[خوشگذرانی]] و [[رشوهخواری]]، دستگاه خلافت را از شخص [[خلیفه]] تا [[سپاهیان]] عادی فرا گرفته بود<ref>نک: وفیات الاعیان، ج۳، ص۹۸۳؛ تاریخ بغداد ج۱، ص۵؛ الفخری، ص۳۶۱.</ref>. | ||
#برای تأمین مخارج فراوان عیاشیها و خوشگذرانیهای [[خلفا]] و درباریان، بر [[میزان]] مالیاتهای سنگین، [[روز]] به روز افزوده میشد و در نتیجه، [[فقر]] و [[بیکاری]] و [[گرسنگی]] و بحرانهای [[اجتماعی]] گسترش مییافت<ref>ناصرخسرو و اسماعیلیان، ص۸۰-۸۱.</ref>. | # برای تأمین مخارج فراوان عیاشیها و خوشگذرانیهای [[خلفا]] و درباریان، بر [[میزان]] مالیاتهای سنگین، [[روز]] به روز افزوده میشد و در نتیجه، [[فقر]] و [[بیکاری]] و [[گرسنگی]] و بحرانهای [[اجتماعی]] گسترش مییافت<ref>ناصرخسرو و اسماعیلیان، ص۸۰-۸۱.</ref>. | ||
[[رهبران]] [[سیاستمدار]] [[اسماعیلی]] با استفاده از این زمینههای مناسب به انتشار [[عقاید]] ظاهر [[فریب]] خود [[همت]] گماشتند و با [[وعده]] [[ظهور مهدی]] و [[برقراری عدالت]] و [[برابری]] اجتماعی به وسیله داعیان کاردان خود، توجه و علاقه [[مردم]] ستمدیده و [[ناامید]] را به خود جلب کردند؛ به طوری که گروه بسیاری از مردم [[محروم]] جنوب [[عراق]]، [[بحرین]]، [[غرب]] [[ایران]]، [[خراسان]]، [[سوریه]]، [[مصر]] و دیار [[مغرب]] به [[دعوت]] آنان روی آوردند<ref>ناصرخسرو و اسماعیلیان، ص۸۲- ۸۳.</ref>. | [[رهبران]] [[سیاستمدار]] [[اسماعیلی]] با استفاده از این زمینههای مناسب به انتشار [[عقاید]] ظاهر [[فریب]] خود [[همت]] گماشتند و با [[وعده]] [[ظهور مهدی]] و [[برقراری عدالت]] و [[برابری]] اجتماعی به وسیله داعیان کاردان خود، توجه و علاقه [[مردم]] ستمدیده و [[ناامید]] را به خود جلب کردند؛ به طوری که گروه بسیاری از مردم [[محروم]] جنوب [[عراق]]، [[بحرین]]، [[غرب]] [[ایران]]، [[خراسان]]، [[سوریه]]، [[مصر]] و دیار [[مغرب]] به [[دعوت]] آنان روی آوردند<ref>ناصرخسرو و اسماعیلیان، ص۸۲- ۸۳.</ref>. | ||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
با [[ظهور]] [[عبدالله بن میمون القداح]]<ref>نک: جوینی، عطاملک، جهانگشا، ج۳، ص۳۱۵ (بخش حواشی و اضافات قزوینی).</ref>، که مردی [[زیرک]] و کاردان بود، دعوت [[اسماعیلیه]] به راهی تازه افتاد. وی کار خود را از [[بصره]] آغاز کرد؛ اما چون تحت تعقیب [[عباسیان]] قرار گرفت، به نهانگاه [[اسماعیلیان]] در سلمیه<ref>شهری در سوریه کنونی بر کران بادیة الشام و در نزدیکی حمص در ناحیه شرقی نهر عاص که از مراکز عمدة اسماعیلیان بوده است (حدود العالم من المشرق الی المغرب، ص۱۷۲؛ معجم البلدان، ج۳، ص۲۷۲-۲۷۳).</ref> رفت و از همانجا [[مبلغان]] و دعوتگران را به اطراف فرستاد و زمینه ایجاد [[دولت]] [[قرامطه]] بحرین و [[فاطمیان]] مصر را فراهم کرد<ref>تامر، عارف، القرامطه، ص۴۹-۵۰.</ref>. عبدالله یکی از داعیان خود را، به نام حسین اهوازی، به جانب [[کوفه]] فرستاد که در آنجا مردی به نام حمدان بن [[اشعث]] معروف به قرمط<ref>یا قرمِط.</ref>، دعوت وی را پذیرفت. با آنکه قرمط از کشاورزان عراق بود، افکاری بلند و سیاستمدارانه داشت. به گفته ابن الندیم، وی [[معتقد]] بود که [[مردم ایران]] سرانجام، [[قدرت]] را از [[اعراب]] باز پس خواهند گرفت<ref>الفهرست، ص۱۸۸.</ref>. وی به [[سال ۲۷۷ ق]]. اقامتگاهی به نام دارالهجرة<ref>الکامل، ج۸، ص۱۳۶.</ref> تأسیس نمود که مقر اصلی [[جنبش]] قرامطه گشت. در نتیجه [[برنامهریزی]] و فعالیت قرمط، گروه بسیاری از روستاییان و کشاورزان [[محروم]] منطقه [[عراق]] که به دنبال راهی برای [[رهایی]] از مالیاتهای سنگین بودند به [[دعوت اسماعیلی]] روی آوردند. کوششهای مؤثر قرمط در انتشار دعوت اسماعیلی در عراق موجب شد که [[مورخان]]، [[اسماعیلیان]] عراق و [[بحرین]] و [[شام]] را به نام او، [[قرامطه]] بخوانند<ref>فرق الشیعة، ص۵۱.</ref>. قرامطه پس از قرمط، به [[رهبری]] [[ابوسعید جنابی]] به پیروزیهای بزرگی دست یافتند؛ از آن جمله به سال ۲۸۶ بحرین را [[تصرف]] کردند و نخستین [[دولت شیعی]] [[اسماعیلی]] را در آنجا تشکیل دادند. | با [[ظهور]] [[عبدالله بن میمون القداح]]<ref>نک: جوینی، عطاملک، جهانگشا، ج۳، ص۳۱۵ (بخش حواشی و اضافات قزوینی).</ref>، که مردی [[زیرک]] و کاردان بود، دعوت [[اسماعیلیه]] به راهی تازه افتاد. وی کار خود را از [[بصره]] آغاز کرد؛ اما چون تحت تعقیب [[عباسیان]] قرار گرفت، به نهانگاه [[اسماعیلیان]] در سلمیه<ref>شهری در سوریه کنونی بر کران بادیة الشام و در نزدیکی حمص در ناحیه شرقی نهر عاص که از مراکز عمدة اسماعیلیان بوده است (حدود العالم من المشرق الی المغرب، ص۱۷۲؛ معجم البلدان، ج۳، ص۲۷۲-۲۷۳).</ref> رفت و از همانجا [[مبلغان]] و دعوتگران را به اطراف فرستاد و زمینه ایجاد [[دولت]] [[قرامطه]] بحرین و [[فاطمیان]] مصر را فراهم کرد<ref>تامر، عارف، القرامطه، ص۴۹-۵۰.</ref>. عبدالله یکی از داعیان خود را، به نام حسین اهوازی، به جانب [[کوفه]] فرستاد که در آنجا مردی به نام حمدان بن [[اشعث]] معروف به قرمط<ref>یا قرمِط.</ref>، دعوت وی را پذیرفت. با آنکه قرمط از کشاورزان عراق بود، افکاری بلند و سیاستمدارانه داشت. به گفته ابن الندیم، وی [[معتقد]] بود که [[مردم ایران]] سرانجام، [[قدرت]] را از [[اعراب]] باز پس خواهند گرفت<ref>الفهرست، ص۱۸۸.</ref>. وی به [[سال ۲۷۷ ق]]. اقامتگاهی به نام دارالهجرة<ref>الکامل، ج۸، ص۱۳۶.</ref> تأسیس نمود که مقر اصلی [[جنبش]] قرامطه گشت. در نتیجه [[برنامهریزی]] و فعالیت قرمط، گروه بسیاری از روستاییان و کشاورزان [[محروم]] منطقه [[عراق]] که به دنبال راهی برای [[رهایی]] از مالیاتهای سنگین بودند به [[دعوت اسماعیلی]] روی آوردند. کوششهای مؤثر قرمط در انتشار دعوت اسماعیلی در عراق موجب شد که [[مورخان]]، [[اسماعیلیان]] عراق و [[بحرین]] و [[شام]] را به نام او، [[قرامطه]] بخوانند<ref>فرق الشیعة، ص۵۱.</ref>. قرامطه پس از قرمط، به [[رهبری]] [[ابوسعید جنابی]] به پیروزیهای بزرگی دست یافتند؛ از آن جمله به سال ۲۸۶ بحرین را [[تصرف]] کردند و نخستین [[دولت شیعی]] [[اسماعیلی]] را در آنجا تشکیل دادند. | ||
[[قرمطیان]] از پایگاه مستحکم خویش، [[شهر]] أحساء، که پایتخت [[دولت]] نوپای آنان بود به ممالک همجوار تاخت بردند و بهسرعت یمامه و عمان و بخشهایی از جنوب عراق را به قلمرو خود بیفزودند<ref>الکامل، ج۷، ص۲۹۴ و ۴۹۸-۴۹۹.</ref>. همچنین، دعوت اسماعیلی با [[شور]] و التهاب بسیار به وسیله ابن حوْشب و ابن فضل جَدَنی<ref>وی به خاطر انتساب به بیابانی به نام جَدَن در یمن، به این نام شهرت یافته است (معجم البلدان، ج۲، ص۱۳۲).</ref> در [[یمن]] در حال گسترش بود. [[ابن حوشب]] به یمن اکتفا نکرد و دعوتگران خود را به بحرین، یمامه، سند، [[هند]]، [[مصر]] و افریقیه فرستاد و در سطحی گسترده، [[مردم]] را به آن [[دعوت]] فراخواند. در این میان به [[سال ۲۸۹ ق]].، یکی از فرستادگان زبردست ابن حوشب به نام [[ابو عبدالله]] [[شیعی]] به نشر و دعوت [[اسماعیلیه]] در افریقیه [[همت]] گماشت. وی پس از جنگهای خونین، آن دعوت را در شمال [[آفریقا]] به طور چشمگیری [[گسترش داد]] و سرانجام، زمینه ایجاد [[خلافت]] [[فاطمیان]] مصر را فراهم ساخت که تفصیل آن در درس [[تاریخ اسلام]] در مصر و شام خواهد آمد. | [[قرمطیان]] از پایگاه مستحکم خویش، [[شهر]] أحساء، که پایتخت [[دولت]] نوپای آنان بود به ممالک همجوار تاخت بردند و بهسرعت یمامه و عمان و بخشهایی از جنوب عراق را به قلمرو خود بیفزودند<ref>الکامل، ج۷، ص۲۹۴ و ۴۹۸-۴۹۹.</ref>. همچنین، دعوت اسماعیلی با [[شور]] و التهاب بسیار به وسیله ابن حوْشب و ابن فضل جَدَنی<ref>وی به خاطر انتساب به بیابانی به نام جَدَن در یمن، به این نام شهرت یافته است (معجم البلدان، ج۲، ص۱۳۲).</ref> در [[یمن]] در حال گسترش بود. [[ابن حوشب]] به یمن اکتفا نکرد و دعوتگران خود را به بحرین، یمامه، سند، [[هند]]، [[مصر]] و افریقیه فرستاد و در سطحی گسترده، [[مردم]] را به آن [[دعوت]] فراخواند. در این میان به [[سال ۲۸۹ ق]]. ، یکی از فرستادگان زبردست ابن حوشب به نام [[ابو عبدالله]] [[شیعی]] به نشر و دعوت [[اسماعیلیه]] در افریقیه [[همت]] گماشت. وی پس از جنگهای خونین، آن دعوت را در شمال [[آفریقا]] به طور چشمگیری [[گسترش داد]] و سرانجام، زمینه ایجاد [[خلافت]] [[فاطمیان]] مصر را فراهم ساخت که تفصیل آن در درس [[تاریخ اسلام]] در مصر و شام خواهد آمد. | ||
گسترش غافلگیرانه دعوت قرمطیان، [[معتضد]] و [[دستگاه خلافت]] را در [[وحشت]] و [[اضطراب]] فرو برد؛ از اینرو [[خلیفه]] با [[عجله]]، سپاهیانی برای دفع آنان به بحرین و عراق و شام فرستاد. اما این اقدامات حاصلی نداشت؛ زیرا خلیفه به سال ۲۸۹ ق. بدرود [[حیات]] گفت و این مهم برای [[جانشین]] وی باقی ماند.<ref>[[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه]] ص ۱۳۸.</ref>. | گسترش غافلگیرانه دعوت قرمطیان، [[معتضد]] و [[دستگاه خلافت]] را در [[وحشت]] و [[اضطراب]] فرو برد؛ از اینرو [[خلیفه]] با [[عجله]]، سپاهیانی برای دفع آنان به بحرین و عراق و شام فرستاد. اما این اقدامات حاصلی نداشت؛ زیرا خلیفه به سال ۲۸۹ ق. بدرود [[حیات]] گفت و این مهم برای [[جانشین]] وی باقی ماند.<ref>[[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه]] ص ۱۳۸.</ref>. | ||
==منابع== | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:IM009737.jpg|22px]] [[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|'''تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه''']] | # [[پرونده:IM009737.jpg|22px]] [[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|'''تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
==پانویس== | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:عباسیان]] | ||
[[رده:اعلام]] | [[رده:اعلام]] |