تقیه در سیره معصوم: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-]] | + - [[))
 
(۲۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = تقیه
| عنوان مدخل  = تقیه
| مداخل مرتبط = [[تقیه در لغت]] - [[تقیه در قرآن]] - [[تقیه در حدیث]] - [[تقیه در فقه اسلامی]] - [[تقیه در کلام اسلامی]] - [[تقیه در معارف مهدویت]] - [[تقیه در فقه سیاسی]] - [[تقیه در سیره معصوم]] - [[تقیه در جامعه‌شناسی اسلامی]] - [[تقیه در معارف و سیره رضوی]] - [[تقیه در معارف و سیره امام حسن عسکری]] - [[تقیه از دیدگاه اهل سنت]] - [[تقیه در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
| پرسش مرتبط  =
}}


{{امامت}}
'''تقیه''' به‌معنای نگهداری و پنهان کردن [[عقاید]] خود به دلیل مصونیت از خطر [[دشمنان]]، از [[احکام]] [[قرآن]] و [[اعتقادات]] [[شیعه]] و آموزه‌های [[روایی]] است که مبنای [[عقلی]] و [[شرعی]] دارد. هدف از تقیه هم [[حفظ]] [[اسلام]] است و هم [[حفظ]] و ذخیرۀ نیروها و [[حفظ]] [[هویّت]] [[شیعه]] در برابر فرقه‌های دیگر.
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[تقیه]]''' است. "'''[[تقیه]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[تقیه در قرآن]] - [[تقیه در حدیث]] - [[تقیه در سیره معصوم]] - [[تقیه در فقه اسلامی]] - [[تقیه در کلام اسلامی]] - [[تقیه در گفتگوهای بین‌المذاهب]] - [[تقیه در معارف مهدویت]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[تقیه (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
==[[تقیه]] و [[حفظ هویت شیعیان]]==
*[[مشی سیاسی امامان معصوم]] نشان می‌دهد که [[قیام]] و [[مبارزه]] برای دستیابی به [[قدرت سیاسی]] را غیر ممکن دانسته، یا دست‌کم به [[مصلحت اسلام]] و [[مسلمانان]] نمی‌دانستند، از این‌رو، رویکرد تقیه را برای [[حفظ جان]] و [[مال]] [[شیعیان]] خود مطرح کرده، خود نیز در [[مقام عمل]] بدان ملتزم شدند. اهمیت اتخاذ این رویکرد در زمانه‌ای که بسیاری از [[حاکمان]] [[جامعه]]، وجود آنان را در [[جامعه]] تهدیدی برای [[حکومت]] خود می‌‌دانستند و [[منتظر]] [[فرصت]] مناسب برای قلع و قمع [[شیعیان]] بودند، روشن‌تر می‌‌شود. از توصیه‌های آنان به پیروانشان، همچنین [[سیره]] عملی‌شان در برخورد با [[حکومت‌ها]] بر می‌‌آید که [[هدف]] اصلی آنان حفظ و حراست از [[شیعیان]] و [[ترویج]] [[تفکر شیعی]] به تناسب شرایط زمان و مکان بود تا در [[آینده]] شرایط مناسب دستیابی به [[قدرت سیاسی]] فراهم شود. منظور از [[تقیه]]، پنهان کردن [[عقیده]] واقعی خود در موضوع حکومت و آشکار نکردن [[هدف]] اصلی [[شیعیان]] مبنی بر [[لزوم]] [[قیام]] و [[مبارزه]] برای اسقاط حکومت‌های نامشروع است. با آنکه [[حکومت‌ها]] را [[نامشروع]] دانسته، [[منتظر]] فرصتی هستند تا [[حکومت]] را به [[جایگاه]] اصلی خود بازگردانند، با وجود این، به صورت آشکار از این [[عقیده]] و رویکرد سخن نمی‌گویند و از هرگونه اقدامی که این [[باور]] را برملا کند، [[پرهیز]] دارند<ref>تقیه در امور عقیدتی را هم این‌گونه تعریف کرده‌اند: {{عربی|التقية كتمان الحق و ستر الاعتقاد فيه و مكاتمة المخالفين و ترك مظاهرتهم بما يعقب ضررا في الدين أو الدنيا و فرض ذلك إذا علم بالضرورة أو قوي في الظن فمتى لم يعلم ضررا بإظهار الحق و لا قوي في الظن ذلك لم يجب فرض التقية}} (شیخ مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ص۱۳۷).</ref>. به تعبیر برخی از [[روایات]]، [[هدف]] از [[تقیه]] "حفظ [[دین]] و عقیده" است. شاید سفارش به حفظ [[اسرار]] ائمه در پاره‌ای از [[روایات]] ناظر به همین واقعیت باشد<ref> [[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|درسنامه فقه سیاسی]]، ص111، 112.</ref>.


==تقیه در [[برخورد با حاکمان جور]]==
== [[تقیه]] و حفظ هویت شیعیان ==
[[ائمه]]{{عم}} گاهی برای [[حفظ جان]] خود و یارانشان در برابر [[ستم]] [[حاکمان جور]] [[تقیه]] می‌کردند. ایشان به گونه‌ای وانمود می‌کردند که گویا هیچ‌گونه [[اختلاف]] و ناسازگاری با [[سلاطین]] ندارند و در پی براندازی و [[اقدام]] علیه [[حاکمیت]] آنان نیستند. البته روشن است که [[تقیه]] به معنای تعطیلی فعالیت علیه [[نظام جور]] نیست، بلکه به معنای حرکت سرّی علیه [[حاکمیت ظالم]] است. در واقع، [[تقیه]] تنها [[تغییر]] تاکتیک و [[راهبرد]] است، نه [[سازش]] با [[مخالف]] و [[تسلیم شدن]] در برابر او. البته [[تقیه]] خود انواع و اقسامی چون [[تقيه خوفیه|خوفیه]]، [[تقيه مداراتیه|مداراتیه]] و [[کتمانیه خوفیه|کتمانیه]] دارد که بحث ما بیشتر ناظر به نوع اخیر آن است<ref>برای مطالعه بیشتر در این باره، ر.ک: [[علی تهرانی|تهرانی، علی]]، تقیه در اسلام.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} در [[حدیثی]] به این مطلب اشاره کرده‌اند: “مؤمن در هر حال [[مجاهد]] است؛ زیرا او در [[دولت]] [[باطل]] به وسیله [[تقیه]] با [[دشمنان خدا]] می‌جنگد و در [[دولت حق]] با شمشیر”<ref>{{متن حدیث|وَ الْمُؤْمِنُ مُجَاهِدٌ لِأَنَّهُ يُجَاهِدُ أَعْدَاءَ اللَّهِ تَعَالَى فِي دَوْلَةِ الْبَاطِلِ بِالتَّقِيَّةِ وَ فِي دَوْلَةِ الْحَقِ بِالسَّيْفِ‌}} (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرائع، ج۲، ص۴۶۷؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۶، ص۲۰۹).</ref>. در واقع، این [[حدیث شریف]] آشکارا دلالت می‌کند که [[تقیه]] نه تنها به معنای [[سکوت]]، رکود، [[چاپلوسی]] و [[مداحی]] [[ظالمان]] و فرصت‌طلبی نیست، بلکه خود نوعی [[جهاد]] و [[امر به معروف و نهی از منکر]] پنهانی است. در [[حقیقت]]، [[مؤمن]] با این [[اقدام]] زمینه پیدایش [[دولت حق]] را فراهم می‌کند که سرانجام در سایه آن، [[جهاد]] با [[کفار]] و [[دشمنان اسلام]] علنی خواهد شد<ref>ر.ک: سیداحمد طیبی شبستری، تقیه، امر به معروف و نهی از منکر در اسلام، ص۱۲-۱۳؛ به نقل از: محمدرضا خاتمی، نظریه انقلاب در اسلام، ص۷۲.</ref>.
[[مشی سیاسی امامان معصوم]] نشان می‌دهد که [[قیام]] و [[مبارزه]] برای دستیابی به [[قدرت سیاسی]] را غیر ممکن دانسته، یا دست‌کم به [[مصلحت اسلام]] و [[مسلمانان]] نمی‌دانستند، از این‌رو، رویکرد تقیه را برای [[حفظ جان]] و [[مال]] [[شیعیان]] خود مطرح کرده، خود نیز در [[مقام عمل]] بدان ملتزم شدند. اهمیت اتخاذ این رویکرد در زمانه‌ای که بسیاری از [[حاکمان]] [[جامعه]]، وجود آنان را در [[جامعه]] تهدیدی برای [[حکومت]] خود می‌‌دانستند و [[منتظر]] [[فرصت]] مناسب برای قلع و قمع [[شیعیان]] بودند، روشن‌تر می‌‌شود. از توصیه‌های آنان به پیروانشان، همچنین [[سیره]] عملی‌شان در برخورد با [[حکومت‌ها]] بر می‌‌آید که [[هدف]] اصلی آنان حفظ و حراست از [[شیعیان]] و [[ترویج]] [[تفکر شیعی]] به تناسب شرایط زمان و مکان بود تا در [[آینده]] شرایط مناسب دستیابی به [[قدرت سیاسی]] فراهم شود. منظور از [[تقیه]]، پنهان کردن [[عقیده]] واقعی خود در موضوع حکومت و آشکار نکردن [[هدف]] اصلی [[شیعیان]] مبنی بر [[لزوم]] [[قیام]] و [[مبارزه]] برای اسقاط حکومت‌های نامشروع است. با آنکه [[حکومت‌ها]] را [[نامشروع]] دانسته، [[منتظر]] فرصتی هستند تا [[حکومت]] را به [[جایگاه]] اصلی خود بازگردانند، با وجود این، به صورت آشکار از این [[عقیده]] و رویکرد سخن نمی‌گویند و از هرگونه اقدامی که این [[باور]] را برملا کند، [[پرهیز]] دارند<ref>تقیه در امور عقیدتی را هم این‌گونه تعریف کرده‌اند: {{عربی|التقية كتمان الحق و ستر الاعتقاد فيه و مكاتمة المخالفين و ترك مظاهرتهم بما يعقب ضررا في الدين أو الدنيا و فرض ذلك إذا علم بالضرورة أو قوي في الظن فمتى لم يعلم ضررا بإظهار الحق و لا قوي في الظن ذلك لم يجب فرض التقية}} (شیخ مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ص۱۳۷).</ref>. به تعبیر برخی از [[روایات]]، [[هدف]] از [[تقیه]] "حفظ [[دین]] و عقیده" است. شاید سفارش به حفظ [[اسرار]] ائمه در پاره‌ای از [[روایات]] ناظر به همین واقعیت باشد<ref> [[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|درسنامه فقه سیاسی]]، ص۱۱۱، ۱۱۲.</ref>.


به هر حال، [[تقیه]] یکی از شیوه‌های [[ائمه]]{{عم}} در برابر [[حکومت]] [[حاکمان جور]] بوده است. [[امام صادق]]{{ع}} دراین باره می‌فرماید: “تقیه شیوه من و شیوه نیاکان من است و کسی که [[تقیه]] نمی‌کند [[ایمان]] ندارد”<ref>{{متن حدیث|التَّقِيَّةُ دِينِي وَ دِينُ آبَائِي وَ لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ‌}} (تاج‌الدین شعیری، جامع الأخبار، ص۹۵؛ احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۲۵۵؛ علی بن یونس نباطی بیاضی، الصراط المستقیم، ج۳، ص۷۱).</ref>. [[اهل بیت]]{{عم}} افزون بر اینکه خود [[تقیه]] می‌کردند به پیروانشان نیز [[تقیه]] را سفارش می‌کردند. از [[امام]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}} [[نقل]] شده که فرمودند: “فرمان‌برداریِ [[سلطان]] از سَرِ [[تقیه]] [[واجب]] است”<ref>{{متن حدیث|أَنَّ طَاعَةَ السُّلْطَانِ لِلتَّقِيَّةِ وَاجِبَةٌ}} (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۷۶؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۶، ص۲۲۱).</ref>. [[ائمه]] هنگام وجود خطر [[مالی]] و جانی، افزون بر [[امور سیاسی]] در [[امور عبادی]] نیز به [[تقیه]] توصیه می‌کردند.
== تقیه در برخورد با حاکمان جور ==
[[ائمه]] {{عم}} گاهی برای حفظ جان خود و یارانشان در برابر [[ستم]] [[حاکمان جور]] [[تقیه]] می‌کردند. ایشان به گونه‌ای وانمود می‌کردند که گویا هیچ‌گونه [[اختلاف]] و ناسازگاری با [[سلاطین]] ندارند و در پی براندازی و [[اقدام]] علیه [[حاکمیت]] آنان نیستند. البته روشن است که [[تقیه]] به معنای تعطیلی فعالیت علیه [[نظام جور]] نیست، بلکه به معنای حرکت سرّی علیه [[حاکمیت ظالم]] است. در واقع، [[تقیه]] تنها [[تغییر]] تاکتیک و [[راهبرد]] است، نه [[سازش]] با [[مخالف]] و [[تسلیم شدن]] در برابر او. البته [[تقیه]] خود انواع و اقسامی چون [[تقيه خوفیه|خوفیه]]، [[تقيه مداراتیه|مداراتیه]] و [[کتمانیه خوفیه|کتمانیه]] دارد که بحث ما بیشتر ناظر به نوع اخیر آن است<ref>برای مطالعه بیشتر در این باره، ر. ک: [[علی تهرانی|تهرانی، علی]]، تقیه در اسلام.</ref>. [[امام صادق]] {{ع}} در [[حدیثی]] به این مطلب اشاره کرده‌اند: “مؤمن در هر حال [[مجاهد]] است؛ زیرا او در [[دولت]] [[باطل]] به وسیله [[تقیه]] با [[دشمنان خدا]] می‌جنگد و در [[دولت حق]] با شمشیر”<ref>{{متن حدیث|وَ الْمُؤْمِنُ مُجَاهِدٌ لِأَنَّهُ يُجَاهِدُ أَعْدَاءَ اللَّهِ تَعَالَى فِي دَوْلَةِ الْبَاطِلِ بِالتَّقِيَّةِ وَ فِي دَوْلَةِ الْحَقِ بِالسَّيْفِ‌}} (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرائع، ج۲، ص۴۶۷؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۶، ص۲۰۹).</ref>. در واقع، این [[حدیث شریف]] آشکارا دلالت می‌کند که [[تقیه]] نه تنها به معنای [[سکوت]]، رکود، [[چاپلوسی]] و [[مداحی]] [[ظالمان]] و فرصت‌طلبی نیست، بلکه خود نوعی [[جهاد]] و [[امر به معروف و نهی از منکر]] پنهانی است. در [[حقیقت]]، [[مؤمن]] با این [[اقدام]] زمینه پیدایش [[دولت حق]] را فراهم می‌کند که سرانجام در سایه آن، [[جهاد]] با [[کفار]] و [[دشمنان اسلام]] علنی خواهد شد<ref>ر. ک: سیداحمد طیبی شبستری، تقیه، امر به معروف و نهی از منکر در اسلام، ص۱۲-۱۳؛ به نقل از: محمدرضا خاتمی، نظریه انقلاب در اسلام، ص۷۲.</ref>.


گاهی نیز به افراد خاصی که در [[حکومت]] منسب‌های کلیدی داشتند، [[دستور]] می‌دادند که همانند دیگران [[وضو]] بگیرند و [[نماز]] بخوانند تا کسی به [[شیعه]] بودن آنان [[شک]] [[نبرد]]. [[هدف]] ایشان این بود که بتوانند به [[شیعیان]] خدمتی کنند. برای مثال، [[امام]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}} در مقطعی به [[علی بن یقطین]] [[دستور]] دادند که برخی از [[تکالیف شرعی]] خود را همچون [[نماز]] و [[وضو]] همانند [[اهل سنت]] انجام دهد تا کسی به [[شیعه]] بودن او مشکوک نشود<ref>{{متن حدیث|وَ الَّذِي آمُرُكَ بِهِ فِي ذَلِكَ أَنْ... تَغْسِلَ رِجْلَيْكَ إِلَى الْكَعْبَيْنِ ثَلَاثاً وَ لَا تُخَالِفَ ذَلِكَ إِلَى غَيْرِهِ}} (ر.ک: [[محمد باقر مجلسی]]، بحارالانوار، تحقیق السید حسن الخراسانی، محمدباقر البهبودی و السیدابراهیم المیانجی، ج۴۸، ص۳۹؛ [[مهدی حجازی|حجازی، مهدی]] و [[محمد خسروشاهی|خسروشاهی، محمد]]، دررالاخبار، ص۳۶۰).</ref>. [[امام]] این [[تکلیف]] را پس از آنکه خطر مرتفع شد، برداشتند.
به هر حال، [[تقیه]] یکی از شیوه‌های [[ائمه]] {{عم}} در برابر [[حکومت]] [[حاکمان جور]] بوده است. [[امام صادق]] {{ع}} دراین باره می‌فرماید: “تقیه شیوه من و شیوه نیاکان من است و کسی که [[تقیه]] نمی‌کند [[ایمان]] ندارد”<ref>{{متن حدیث|التَّقِيَّةُ دِينِي وَ دِينُ آبَائِي وَ لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ‌}} (تاج‌الدین شعیری، جامع الأخبار، ص۹۵؛ احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۲۵۵؛ علی بن یونس نباطی بیاضی، الصراط المستقیم، ج۳، ص۷۱).</ref>. [[اهل بیت]] {{عم}} افزون بر اینکه خود [[تقیه]] می‌کردند به پیروانشان نیز [[تقیه]] را سفارش می‌کردند. از [[امام]] [[موسی بن جعفر]] {{ع}} [[نقل]] شده که فرمودند: «فرمان‌برداریِ [[سلطان]] از سَرِ [[تقیه]] [[واجب]] است»<ref>{{متن حدیث|أَنَّ طَاعَةَ السُّلْطَانِ لِلتَّقِيَّةِ وَاجِبَةٌ}} (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۷۶؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۶، ص۲۲۱).</ref>. [[ائمه]] هنگام وجود خطر [[مالی]] و جانی، افزون بر [[امور سیاسی]] در [[امور عبادی]] نیز به [[تقیه]] توصیه می‌کردند.
بسیاری از [[روایات]] نیز از سر [[تقیه]] صادر شده است. [[ائمه]]{{عم}} گاهی بنا به مصالحی، از جمله [[مصلحت]] [[حفظ جان]] [[شیعیان]] می‌کوشیدند [[حکم واقعی]] را آشکارا اظهار نکنند. بنابراین [[احکام]] را به گونه‌ای بیان می‌فرمودند که مخاطب می‌پنداشت [[حکم واقعی]] است. البته این نوع [[تقیه]] [[علل]] و عوامل متعددی داشته است که ما در این مجال خواهان بررسی آن نیستیم<ref>برای مطالعه بیشتر دراین باره، ر.ک: محمدحسین واثقی راد، مبانی و جایگاه تقیه در استدلال‌های فقهی و گذری بر شرائط فقهی- سیاسی عصر امامان فقه، قم، ۱۳۷۸.</ref>.


آنچه بیان شد درباره [[تقیه]] کتمانیه بود؛ یعنی [[ائمه]]{{عم}} در واقع علیه [[حکام جائر]]، نه آشکارا، بلکه پنهانی فعالیت می‌کردند. اما گاهی [[ائمه]]{{عم}} بنا به [[مصالح]] و مقتضیات زمانی و مکانی خاصی، [[تقیه]] مداراتی پیشه می‌کردند. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} با آنکه [[مشروعیت]] خلفای زمان خود را مخدوش می‌دانست و [[معتقد]] بود [[خلافت]] از آن اوست و دیگران این [[حق]] را از وی سلب کرده‌اند، [[بردباری]] پیشه ساخت. ایشان در [[خطبه]] سوم [[نهج‌البلاغه]] [[دلیل]] آن را این‌گونه بیان می‌کند: “به [[خدا]] [[سوگند]]، فلان ([[ابوبکر]]) [[جامه]] [[خلافت]] را پوشید و می‌دانست [[خلافت]] جز مرا نشاید... چون چنین دیدم دامن از [[خلافت]] در چیدم... ژرف بیندیشیدم که چه باید، و از این دو کدام شاید؟ با [[دست]] تنها بستیزم یا [[صبر]] پیش گیرم و از [[ستیز]] بپرهیزم؟... چون [[نیک]] سنجیدم، [[شکیبایی]] را خردمندانه‌تر دیدم و به صبر‌گراییدم”<ref>نهج‌البلاغه، ترجمه جعفر شهیدی، ص۹-۱۰.</ref>. البته این‌گونه نبود که [[امام علی]]{{ع}} در طول مدت ۲۵ سال [[کناره‌گیری]] از [[قدرت]] در همه امور با خلفای وقت [[همکاری]] کند. ایشان در [[رفتار]] با [[خلفا]] سیاست‌های مختلفی را پیش گرفت؛ برای مثال از منتقدان [[سیاسی]] [[حمایت]] می‌کرد. خود نیز از عملکرد [[خلفا]] [[انتقاد]] می‌کرد. حتی از [[بیعت]] داوطلبانه خودداری ورزید، اما از [[مبارزه]] مستقیم با [[خلفا]] منصرف شد. به طور کلی [[ائمه]]{{عم}} در [[رفتار]] [[سیاسی]] خود از شیوه [[تقیه]] بنا به مصالحی استفاده کرده‌اند<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۱۲۷.</ref>.
گاهی نیز به افراد خاصی که در [[حکومت]] منسب‌های کلیدی داشتند، [[دستور]] می‌دادند که همانند دیگران [[وضو]] بگیرند و [[نماز]] بخوانند تا کسی به [[شیعه]] بودن آنان [[شک]] [[نبرد]]. [[هدف]] ایشان این بود که بتوانند به [[شیعیان]] خدمتی کنند. برای مثال، [[امام]] [[موسی بن جعفر]] {{ع}} در مقطعی به [[علی بن یقطین]] [[دستور]] دادند که برخی از [[تکالیف شرعی]] خود را همچون [[نماز]] و [[وضو]] همانند [[اهل سنت]] انجام دهد تا کسی به [[شیعه]] بودن او مشکوک نشود<ref>{{متن حدیث|وَ الَّذِي آمُرُكَ بِهِ فِي ذَلِكَ أَنْ... تَغْسِلَ رِجْلَيْكَ إِلَى الْكَعْبَيْنِ ثَلَاثاً وَ لَا تُخَالِفَ ذَلِكَ إِلَى غَيْرِهِ}} (ر. ک: [[محمد باقر مجلسی]]، بحارالانوار، تحقیق السید حسن الخراسانی، محمدباقر البهبودی و السیدابراهیم المیانجی، ج۴۸، ص۳۹؛ [[مهدی حجازی|حجازی، مهدی]] و [[محمد خسروشاهی|خسروشاهی، محمد]]، دررالاخبار، ص۳۶۰).</ref>. [[امام]] این [[تکلیف]] را پس از آنکه خطر مرتفع شد، برداشتند.


==تقیه در سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور==
بسیاری از [[روایات]] نیز از سر [[تقیه]] صادر شده است. [[ائمه]] {{عم}} گاهی بنا به مصالحی، از جمله [[مصلحت]] [[حفظ جان]] [[شیعیان]] می‌کوشیدند [[حکم واقعی]] را آشکارا اظهار نکنند. بنابراین [[احکام]] را به گونه‌ای بیان می‌فرمودند که مخاطب می‌پنداشت [[حکم واقعی]] است. البته این نوع [[تقیه]] علل و عوامل متعددی داشته است که ما در این مجال خواهان بررسی آن نیستیم<ref>برای مطالعه بیشتر دراین باره، ر. ک: محمدحسین واثقی راد، مبانی و جایگاه تقیه در استدلال‌های فقهی و گذری بر شرائط فقهی- سیاسی عصر امامان فقه، قم، ۱۳۷۸.</ref>.
واژه تقیه در [[ادبیات عرب]] به معنای “خوف” و “خشیت”، “حذر” و “پرهیز” به کار رفته است<ref>ر.ک: المعجم الوسیط، ج۲، ص۱۰۵.</ref> و در اصطلاح [[دینی]]، به اظهار سخن یا انجام کاری بر خلاف [[معتقدات]] درونی گفته می‌شود که با [[انگیزه]] دفع ضرر از [[جان]]، [[مال]]، [[آبرو]] و یا [[حفظ]] موجودیت صورت می‌پذیرد<ref>محمد جواد مغنیه، الشیعه و التشیع، ص۴۹.</ref>.


بر این اساس تقیه، یک دستورالعمل [[سیاسی]] است و نوعی [[پنهان‌کاری]] به شمار می‌آید. این امر در [[اعمال آدمی]] ظاهر می‌شود و در [[اعتقادات]] و باورهای [[قلبی]] [[انسان]] ظهوری ندارد. تقیه در [[مکتب اهل‌بیت]]{{عم}}، یک [[استراتژی]] [[مبارزاتی]] در [[رویارویی]] با [[دشمن]] است نه پشت به دشمن کردن و دست از [[مبارزه]] کشیدن. چنان که [[امام صادق]]{{ع}} به [[نقل]] از [[پدر]] بزرگوارش، تقیه را سپر [[مؤمن]] توصیف می‌کند<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۵، ص۴۱۲. ابوبصیر از امام باقر{{ع}} روایت می‌کند: هنگامی که حکومت در اختیار عناصر نادان و سبک‌سر قرار گرفت، در ظاهر با توده مردم و برنامه‌های حکومت همراه باشید ولی در باطن، به وظیفه واقعی خود عمل کنید. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۵، ص۴۳۶.</ref> یعنی وسیله‌ای که در میدان [[نبرد]] و در هنگام مبارزه با دشمن به کار می‌رود.
آنچه بیان شد درباره [[تقیه]] کتمانیه بود؛ یعنی [[ائمه]] {{عم}} در واقع علیه [[حکام جائر]]، نه آشکارا، بلکه پنهانی فعالیت می‌کردند. اما گاهی [[ائمه]] {{عم}} بنا به [[مصالح]] و مقتضیات زمانی و مکانی خاصی، [[تقیه]] مداراتی پیشه می‌کردند. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} با آنکه [[مشروعیت]] خلفای زمان خود را مخدوش می‌دانست و [[معتقد]] بود [[خلافت]] از آن اوست و دیگران این [[حق]] را از وی سلب کرده‌اند، [[بردباری]] پیشه ساخت. ایشان در [[خطبه]] سوم [[نهج‌البلاغه]] [[دلیل]] آن را این‌گونه بیان می‌کند: «به [[خدا]] [[سوگند]]، فلان ([[ابوبکر]]) [[جامه]] [[خلافت]] را پوشید و می‌دانست [[خلافت]] جز مرا نشاید... چون چنین دیدم دامن از [[خلافت]] در چیدم... ژرف بیندیشیدم که چه باید، و از این دو کدام شاید؟ با دست تنها بستیزم یا [[صبر]] پیش گیرم و از [[ستیز]] بپرهیزم؟... چون [[نیک]] سنجیدم، [[شکیبایی]] را خردمندانه‌تر دیدم و به صبر‌ گراییدم»<ref>نهج‌البلاغه، ترجمه جعفر شهیدی، ص۹-۱۰.</ref>. البته این‌گونه نبود که [[امام علی]] {{ع}} در طول مدت ۲۵ سال [[کناره‌گیری]] از [[قدرت]] در همه امور با خلفای وقت [[همکاری]] کند. ایشان در [[رفتار]] با [[خلفا]] سیاست‌های مختلفی را پیش گرفت؛ برای مثال از منتقدان [[سیاسی]] [[حمایت]] می‌کرد. خود نیز از عملکرد [[خلفا]] [[انتقاد]] می‌کرد. حتی از [[بیعت]] داوطلبانه خودداری ورزید، اما از [[مبارزه]] مستقیم با [[خلفا]] منصرف شد. به طور کلی [[ائمه]] {{عم}} در [[رفتار]] [[سیاسی]] خود از شیوه [[تقیه]] بنا به مصالحی استفاده کرده‌اند<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۱۲۷.</ref>.


در روایتی از [[امام]] محمدباقر{{ع}} در مورد تقیه و شرایط آن چنین آمده است: تقیه به [[دلیل]] [[حفظ جان]] است، اما اگر ریخته‌شدن [[خون]] [[قطعی]] باشد، تقیه هم منتفی خواهد بود<ref>ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۲۰.</ref>. تقیه از آن جهت اهمیت دارد که میان آن با اوضاع سیاسی [[شیعه در تاریخ]] [[اسلام]]، ارتباطی عمیق برقرار است. با نگاهی اجمالی به [[تاریخ]] سیاسی [[شیعه]] خواهیم دید که این اصل تا چه اندازه در حفظ و استمرار [[مواریث]] [[تشیع]] کاربرد داشته است. می‌توان گفت [[پیشوایان معصوم]] به جز در دوران کوتاهی از [[حاکمیت سیاسی]] خود که در مجموع به بیش از پانزده سال نمی‌رسد، در دوران تقیه به سر می‌بردند. پس از حادثه خونین [[کربلا]] و [[شهادت]] مظلومانه [[امام حسین]]{{ع}} و یارانش، وضعیت [[امنیتی]] [[شیعیان]] در سراسر [[سرزمین]] [[اسلامی]] سخت شد. در این شرایط [[ضرورت]] کاربرد چنین اصلی بیش از پیش [[احساس]] می‌شد؛ اگرچه [[تصور]] عمومی بر آن است است که در [[عصر امام باقر]] و [[امام صادق]]{{عم}} به [[دلیل]] انتقال [[قدرت]] از [[بنی‌امیه]] به [[بنی‌عباس]]، شیعیان در شرایط مناسب‌تری از نظر امنیتی قرار گرفتند، اما [[واقعیت]] امر آن است که در این دوره نیز هیچ‌گاه به طور کامل از شیعیان رفع [[اختناق]] نشد. [[حماد]] بن واقد [[کوفی]] که در دوره امام صادق{{ع}} می‌زیست، می‌گوید: با [[ابوعبدالله]] در راهی مواجه شدم، اما روی خود را برگرداندم و عبور کردم، سپس در فرصتی مناسب به [[خدمت]] ایشان رسیدم و عرض کردم: فدایت شوم من با شما مواجه می‌شوم، اما روی خود را بر می‌گردانم و عبور می‌کنم، مبادا اسباب [[گرفتاری]] و [[زحمت]] شما فراهم شود. امام صادق{{ع}} ضمن [[تأیید]] این عمل فرمودند: خدایت [[رحمت]] کند!<ref>ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۱۹.</ref>.
== تقیه در سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور ==
واژه تقیه در [[ادبیات عرب]] به معنای «خوف» و «خشیت»، «حذر» و «پرهیز» به کار رفته است <ref>ر. ک: المعجم الوسیط، ج۲، ص۱۰۵.</ref> و در اصطلاح [[دینی]]، به اظهار سخن یا انجام کاری بر خلاف [[معتقدات]] درونی گفته می‌شود که با [[انگیزه]] دفع ضرر از [[جان]]، [[مال]]، [[آبرو]] و یا [[حفظ]] موجودیت صورت می‌پذیرد<ref>محمد جواد مغنیه، الشیعه و التشیع، ص۴۹.</ref>.


این وضعیت همزمان با تثبیت پایه‌های [[خلافت]] [[عباسیان]] تشدید شد و فشار و اختناق بر شیعیان افزایش یافت. در چنین شرایطی رعایت اصل [[تقیه]] برای [[پیشوایان معصوم]] و [[پیروان]] ایشان اجتناب‌ناپذیر بود. در این بخش برای شرح این وضعیت ناگزیریم نگاهی گذرا بر دوره‌های مختلف [[عصر ائمه]]{{عم}} داشته باشیم.<ref>[[محمد ملک‌زاده|ملک‌زاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]]، ص ۲۴۸.</ref>
بر این اساس تقیه، یک دستورالعمل [[سیاسی]] است و نوعی [[پنهان‌کاری]] به شمار می‌آید. این امر در [[اعمال آدمی]] ظاهر می‌شود و در [[اعتقادات]] و باورهای [[قلبی]] [[انسان]] ظهوری ندارد. تقیه در [[مکتب اهل‌بیت]] {{عم}}، یک [[استراتژی]] [[مبارزاتی]] در [[رویارویی]] با [[دشمن]] است نه پشت به دشمن کردن و دست از [[مبارزه]] کشیدن. چنان که [[امام صادق]] {{ع}} به [[نقل]] از [[پدر]] بزرگوارش، تقیه را سپر [[مؤمن]] توصیف می‌کند<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۵، ص۴۱۲. ابوبصیر از امام باقر {{ع}} روایت می‌کند: هنگامی که حکومت در اختیار عناصر نادان و سبک‌سر قرار گرفت، در ظاهر با توده مردم و برنامه‌های حکومت همراه باشید ولی در باطن، به وظیفه واقعی خود عمل کنید. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۵، ص۴۳۶.</ref> یعنی وسیله‌ای که در میدان [[نبرد]] و در هنگام مبارزه با دشمن به کار می‌رود.


===سیمای کلی عصر تقیه در [[سیره سیاسی پیشوایان معصوم]]===
در روایتی از [[امام محمد باقر]] {{ع}} در مورد تقیه و شرایط آن چنین آمده است: تقیه به [[دلیل]] [[حفظ جان]] است، اما اگر ریخته‌شدن [[خون]] [[قطعی]] باشد، تقیه هم منتفی خواهد بود<ref>ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۲۰.</ref>. تقیه از آن جهت اهمیت دارد که میان آن با اوضاع سیاسی [[شیعه در تاریخ]] [[اسلام]]، ارتباطی عمیق برقرار است. با نگاهی اجمالی به [[تاریخ]] سیاسی [[شیعه]] خواهیم دید که این اصل تا چه اندازه در حفظ و استمرار [[مواریث]] [[تشیع]] کاربرد داشته است. می‌توان گفت [[پیشوایان معصوم]] به جز در دوران کوتاهی از [[حاکمیت سیاسی]] خود که در مجموع به بیش از پانزده سال نمی‌رسد، در دوران تقیه به سر می‌بردند. پس از حادثه خونین [[کربلا]] و [[شهادت]] مظلومانه [[امام حسین]] {{ع}} و یارانش، وضعیت [[امنیتی]] [[شیعیان]] در سراسر [[سرزمین]] [[اسلامی]] سخت شد. در این شرایط [[ضرورت]] کاربرد چنین اصلی بیش از پیش [[احساس]] می‌شد؛ اگرچه [[تصور]] عمومی بر آن است است که در [[عصر امام باقر]] و [[امام صادق]] {{عم}} به [[دلیل]] انتقال [[قدرت]] از [[بنی‌امیه]] به [[بنی‌عباس]]، شیعیان در شرایط مناسب‌تری از نظر امنیتی قرار گرفتند، اما [[واقعیت]] امر آن است که در این دوره نیز هیچ‌گاه به طور کامل از شیعیان رفع [[اختناق]] نشد. [[حماد]] بن واقد [[کوفی]] که در دوره [[امام صادق]] {{ع}} می‌زیست، می‌گوید: با [[ابوعبدالله]] در راهی مواجه شدم، اما روی خود را برگرداندم و عبور کردم، سپس در فرصتی مناسب به [[خدمت]] ایشان رسیدم و عرض کردم: فدایت شوم من با شما مواجه می‌شوم، اما روی خود را بر می‌گردانم و عبور می‌کنم، مبادا اسباب [[گرفتاری]] و [[زحمت]] شما فراهم شود. امام صادق {{ع}} ضمن [[تأیید]] این عمل فرمودند: خدایت [[رحمت]] کند!<ref>ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۱۹.</ref>.
 
این وضعیت همزمان با تثبیت پایه‌های [[خلافت]] [[عباسیان]] تشدید شد و فشار و اختناق بر شیعیان افزایش یافت. در چنین شرایطی رعایت اصل [[تقیه]] برای [[پیشوایان معصوم]] و [[پیروان]] ایشان اجتناب‌ناپذیر بود. در این بخش برای شرح این وضعیت ناگزیریم نگاهی گذرا بر دوره‌های مختلف [[عصر ائمه]] {{عم}} داشته باشیم.<ref>[[محمد ملک‌زاده|ملک‌زاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]]، ص ۲۴۸.</ref>
 
=== سیمای کلی عصر تقیه در [[سیره سیاسی پیشوایان معصوم]] ===
در یک تقسیم‌بندی کلی می‌توان عصر [[حیات]] ائمه‌{{عم}} را به چهار دوره تقسیم کرد:
در یک تقسیم‌بندی کلی می‌توان عصر [[حیات]] ائمه‌{{عم}} را به چهار دوره تقسیم کرد:


====دوره [[حاکمیت سیاسی پیشوایان معصوم]]{{عم}}====
==== دوره [[حاکمیت سیاسی پیشوایان معصوم]] {{عم}} ====
این دوره حدود پانزده سال به طول انجامید. ده سال [[حاکمیت سیاسی]] [[رسول خدا]]{{صل}} در [[مدینه]]، چهار سال و نه ماه [[خلافت حضرت علی]]{{ع}} و کمتر از هفت ماه خلافت [[امام حسن مجتبی]]{{ع}}.
این دوره حدود پانزده سال به طول انجامید. ده سال [[حاکمیت سیاسی]] [[رسول خدا]] {{صل}} در [[مدینه]]، چهار سال و نه ماه [[خلافت حضرت علی]] {{ع}} و کمتر از هفت ماه خلافت [[امام حسن مجتبی]] {{ع}}.
====دوره [[صبر]] و [[انتظار]]====
این دوره فاصله ۲۵ ساله‌ای است که بلافاصله پس از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}} آغاز شد و تا خلافت حضرت علی{{ع}} به طول انجامید. [[امام علی]]{{ع}} در بخشی از [[خطبه شقشقیه]] این دوره را به وضعیتی [[تشبیه]] می‌کند که استخوانی در گلو و خاری در چشم بود، در چنین شرایطی [[انسان]] چاره‌ای جز [[صبر]] و [[انتظار]] ندارد<ref>{{متن حدیث|فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي‏ الْحَلْقِ‏ شَجًى‏}}، نهج‌البلاغه، خطبه شقشقیه.</ref>. نقش [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} در این دوره، برخورد اصلاحی، ارشادی و [[نظارت]] بر روند امور و جریانات، همراه با صبر و انتظار بود.
====دوره تلاش کوتاه‌مدت جهت [[تشکیل حکومت اسلامی]]====
این دوره بیست ساله از [[صلح امام حسن]]{{ع}} و در [[سال ۴۱ هجری]] آغاز شد و در [[سال ۶۱ هجری]] خاتمه یافت. این دوره که نیمی از آن در [[زمان]] [[امامت امام حسن]]{{ع}} و نیمی دیگر در زمان [[امامت امام حسین]]{{ع}} سپری شد، دوره حساسی است که شرح و تفصیل آن مجال دیگری را می‌طلبد، اما به طور [[اجمال]] اشاره می‌شود که به [[دلیل]] آماده نبودن فضای [[سیاسی]] [[حاکم]] بر آن دوره، [[پیشوای معصوم]] ناگزیر شد با [[طاغوت]] زمان -[[معاویه]]- بنا به مصالحی [[صلح]] کند تا ضمن برطرف شدن خطر [[اختلاف]] و [[فروپاشی]] صفوف [[مسلمانان]]، زمینه تشکیل حکومت اسلامی فراهم شود.
====دوره [[برنامه‌ریزی]] بلند مدت جهت [[آماده‌سازی جامعه برای استقرار حکومت حق]]====
این دوره از [[امامت امام سجاد]]{{ع}} آغاز می‌شود و تا آغاز [[غیبت]] به طول می‌انجامد. در طول این مدت دویست ساله فراز و نشیب‌های فراوانی به وجود آمد، اما در مجموع، اصل [[تقیه]] [[حاکمیت]] داشت و [[پیشوایان معصوم]] به جای برپایی [[قیام مسلحانه]]، به روش‌های دیگری [[راه]] [[مبارزه]] با [[حاکمان ستمگر]] و [[غاصب]] را در پیش گرفتند. این دوره به پنج بخش قابل تقسیم است که به طور اجمال به آنها اشاره می‌شود:
#دوره امامت امام سجاد{{ع}} (۶۱ - ۶۵ [[هجری]]): امامت امام سجاد{{ع}} در نخستین روزهای سال ۶۱ هجری و در [[روز]] [[عاشورای حسینی]] پس از [[شهادت]] [[پدر]] بزرگوارش، [[امام حسین]]{{ع}} آغاز شد. با توجه به وضعیت [[امنیتی]] بسیار سخت پس از [[واقعه کربلا]]، مهم‌ترین [[اقدام]] [[امام سجاد]]{{ع}} در این دوره زنده نگه‌داشتن یاد و خاطره [[شهادت امام حسین]]{{ع}} در میان [[مردم]] بود، ایشان از هر فرصتی برای این مهم بهره می‌گرفت و در عین مراعات اصل [[تقیه]]، در [[پوشش]] [[دعا]] و [[مناجات]] [[حقانیت]] و [[مظلومیت]] [[سیدالشهداء]]{{ع}} و اهداف و برنامه‌های آن [[حضرت]] را در میان مردم زنده می‌کرد و [[راه]] خود را در مسیر تحقق و [[برپایی حکومت]] [[حق]] و [[مبارزه با ظلم]] تداوم می‌بخشید. ایشان همچنین با خرید [[بندگان]]، [[تربیت]] و سپس [[آزاد]] کردن آنان، در [[تبلیغ دین]] و انجام [[رسالت الهی]] خود در میان مردم کوشید.
# [[عصر امام باقر]] و [[امام صادق]]{{عم}} (۹۵ - ۱۴۸ [[هجری]]): با توجه به آنکه [[قدرت]] در عصر امام باقر و امام صادق{{ع}} از [[بنی‌امیه]] به [[بنی‌عباس]] انتقال یافت، از این روی این عصر، نقطه عطفی در [[تاریخ اسلام]] جهت گسترش فرایند [[معارف اهل‌بیت]]{{عم}} و [[تربیت شاگردان]] بسیار توسط این دو [[امام]] بزرگوار به شمار می‌آید. [[تضعیف]] قدرت بنی‌امیه و انتقال [[حکومت]] به بنی‌عباس، [[فرصت]] مناسبی را در [[اختیار]] [[امام باقر]] و امام صادق{{عم}} قرار داد تا بیشتر به نشر معارف اهل‌بیت{{عم}} بپردازند و توان [[علمی]] [[تشیع]] را تقویت کنند، اما با توجه به آنکه برخلاف آشکار شدن نشانه‌های افول قدرت بنی‌امیه، هنوز فضای مناسبی برای مبارزه‌های [[سیاسی]] با [[حاکمیت]] و بازگشت [[قدرت سیاسی]] به [[اهل بیت]]{{عم}} فراهم نشده بود، اصل تقیه در این عصر نیز به عنوان یک محور اصلی مورد توجه قرار گرفت.
# عصر امام [[موسی کاظم]]{{ع}} (۱۴۹ - ۱۸۳ هجری): [[حیات]] امام [[موسی بن جعفر]]{{ع}} با سه [[حاکم جور]] هم‌زمان بود که عبارتند از: [[منصور دوانیقی]]، [[هادی عباسی]] و هارون‌الرشید. در این دوران با دوچندان شدن فشارها و محدودیت‌ها بر امام [[معصوم]] و [[شیعیان]] ایشان، [[مبارزه]] امام با [[دستگاه خلافت]] در پوشش تقیه و به صورت مخفی ادامه یافت. [[ارتباط]] [[شیعه]] و [[راویان]] با [[امام کاظم]]{{ع}} که بیشتر اوقات در [[زندان]] به سر می‌برد، در نهایت [[سختی]] و [[پنهان‌کاری]] انجام می‌گرفت. امام کاظم{{ع}} برای [[پاسداری]] از [[مکتب اهل‌بیت]]{{عم}} تشکیلات سازمان [[وکلا]] را [[گسترش داد]] و با استفاده از [[شاگردان]] تربیت‌یافته [[مکتب امامت]]، با رعایت اصل مخفی‌کاری و [[تقیه]]، به [[مبارزه]] خود ادامه داد.
# [[عصر امام رضا]]{{ع}} (۱۸۳ - ۲۰۲ [[هجری]]): [[امام رضا]]{{ع}} در [[سال ۱۴۸ هجری]] هم‌زمان با سال [[شهادت امام صادق]]{{ع}} در [[مدینه]] به [[دنیا]] آمد. ایشان سی‌و‌پنج سال داشت که [[پدر]] بزرگوارش در [[زندان]] [[هارون]] به [[شهادت]] رسید. [[امامت]] ایشان هم‌زمان با [[حاکمیت]] دو [[حاکم جور]] بود، یعنی هارون و [[مأمون عباسی]]، [[مأمون]] برای زیر نظر گرفتن [[فعالیت‌های سیاسی]] [[امام]] و [[مشروعیت]] بخشیدن به [[حکومت غاصبانه]] خویش، آن [[حضرت]] را از مدینه به [[مرو]] آورد و ایشان را به عنوان [[ولی‌عهد]] خویش معرفی کرد، اما نتوانست این [[اقدام]] ریاکارانه را بیش از یکسال [[تحمل]] کند و در نهایت، امام رضا{{ع}} را در ۵۴ سالگی [[مسموم]] کرده و به شهادت رساند. ایشان گرچه به ظاهر ولی‌عهد مأمون بود، ولی هرگز از مبارزه با [[حاکمیت جور]] باز نایستاد. [[هدایت]] و [[رهبری]] [[شیعیان]] در قالب [[سازمان وکالت]]، عدم پذیرش مسئولیت‌های [[حکومتی]] و همچنین مبارزه مخفیانه با مأمون عباسی تا لحظه شهادت، از جمله [[اقدامات سیاسی]] ایشان در مبارزه با حاکمیت جور به شمار می‌آید.
# [[عصر امام جواد]]، [[امام هادی]] و [[امام حسن عسکری]]{{عم}} (۲۰۳ - ۲۶۰ هجری):


الف) [[امام جواد]]{{ع}}: مأمون عباسی [[شیوه]] منافقانه و خصمانه خود را در برخورد با امام جواد{{ع}} نیز ادامه داد. وی در ظاهر و برای مصون ماندن از [[خشم]] شیعیان، به ایشان ابراز [[محبت]] می‌کرد و حتی دخترش – [[ام‌الفضل]] - را نیز به [[عقد]] امام در آورد، اما در [[حقیقت]] دختر مأمون برای [[جاسوسی]] وی و تحت‌نظر قراردادن امام به [[خانه]] آن حضرت رفت و در نهایت نیز عامل [[شهادت امام جواد]]{{ع}} شد. [[امام نهم]] در شهرهای مختلف [[نمایندگان]] و وکلایی داشت. آنان رابطه تشکیلاتی با امام داشتند و [[ارتباطات]] لازم میان امام و [[مردم]] را تسهیل می‌کردند. پس از [[مرگ]] هارون، [[معتصم]] [[عباسی]] به [[خلافت]] رسید و [[امام جواد]]{{ع}} دو سال آخر [[عمر]] شریفش را در دوره معتصم گذراند. معتصم برای زیر نظر داشتن عملکرد [[امام]]، در نامه‌ای به [[عبدالملک]] [[دستور]] داد تا امام جواد{{ع}} را از [[مدینه]] به [[بغداد]] [[تبعید]] کند. معتصم، چنان محیط [[ارعاب]] و خفقانی بر آن دوره [[حاکم]] ساخته بود که [[شیعیان]] را به بهانه ابراز علاقه به [[اهل‌بیت]]{{عم}} یا رابطه با امام جواد{{ع}} دستگیر و [[زندانی]] می‌کرد. با وجود این، هرگز نتوانست امام جواد{{ع}} را از [[مخالفت]] و [[مبارزه]] با دستگاه حاکم باز دارد تا در نهایت آن [[حضرت]] به [[شهادت]] رسید.
==== دوره [[صبر]] و [[انتظار]] ====
این دوره فاصله ۲۵ ساله‌ای است که بلافاصله پس از [[رحلت رسول خدا]] {{صل}} آغاز شد و تا خلافت حضرت علی {{ع}} به طول انجامید. [[امام علی]] {{ع}} در بخشی از [[خطبه شقشقیه]] این دوره را به وضعیتی [[تشبیه]] می‌کند که استخوانی در گلو و خاری در چشم بود، در چنین شرایطی [[انسان]] چاره‌ای جز [[صبر]] و [[انتظار]] ندارد<ref>{{متن حدیث|فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي‏ الْحَلْقِ‏ شَجًى‏}}، نهج‌البلاغه، خطبه شقشقیه.</ref>. نقش [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} در این دوره، برخورد اصلاحی، ارشادی و [[نظارت]] بر روند امور و جریانات، همراه با صبر و انتظار بود.


ب) [[امام هادی]]{{ع}}: با [[آغاز امامت]] [[امام دهم]]، سخت‌گیری‌ها و فشارهای [[زمامداران]] عباسی بر ضد [[پیشوایان معصوم]] و [[پیروان]] اهل‌بیت{{عم}} افزایش یافت. امام هادی{{ع}} در طول بیش از سه دهه از دوران [[امامت]] خود، با چند تن از خلفای [[بنی‌عباس]] همچون معتصم، [[واثق]]، [[متوکل]]، [[منتصر]]، [[مستعین]] و [[معتز]] معاصر بود. ایشان تا بیست‌سالگی در مدینه بود و سپس تا پایان عمر خود در [[سامرا]] به سر برد. در این دوره محدودیت‌ها و کنترل‌های [[حاکمان ستمگر]] افزایش و به همان نسبت، [[ارتباط مستقیم]] امام با [[مردم]] کاهش یافت. این [[ارتباط]] بیشتر از طریق سازمان [[وکلا]] و ارسال [[نامه]] انجام می‌گرفت. در این دوره [[آزار]] و [[اذیت]]، تبعید، [[حبس]] و یا اعدام پیروان اهل‌بیت{{عم}} فزونی یافت و خود امام نیز در [[سختی]] و کنترل شدید قرار داشت. [[کینه‌توزی]] متوکل نسبت به [[خاندان]] [[اهل بیت]]{{عم}} به آنجا رسید که در [[سال ۲۳۶ هجری]] به [[والی]] [[مصر]] دستور داد [[آل]] [[ابوطالب]] را از آن منطقه بیرون کند؛ همچنین دستور داد به هر طریق ممکن، مانع از [[زیارت]] شیعیان از بارگاه [[امام حسین]]{{ع}} شده و در نهایت دستور داد [[قبر مطهر]] و آثار آن را [[تخریب]] کنند به گونه‌ای که می‌نویسند، آن [[زمین]] را شخم زدند و به زراعت در آن پرداختند.
==== دوره تلاش کوتاه‌مدت جهت [[تشکیل حکومت اسلامی]] ====
این دوره بیست ساله از [[صلح امام حسن]] {{ع}} و در [[سال ۴۱ هجری]] آغاز شد و در [[سال ۶۱ هجری]] خاتمه یافت. این دوره که نیمی از آن در [[زمان]] [[امامت امام حسن]] {{ع}} و نیمی دیگر در زمان [[امامت امام حسین]] {{ع}} سپری شد، دوره حساسی است که شرح و تفصیل آن مجال دیگری را می‌طلبد، اما به طور [[اجمال]] اشاره می‌شود که به [[دلیل]] آماده نبودن فضای [[سیاسی]] [[حاکم]] بر آن دوره، [[پیشوای معصوم]] ناگزیر شد با [[طاغوت]] زمان ـ [[معاویه]] ـ بنا به مصالحی [[صلح]] کند تا ضمن برطرف شدن خطر [[اختلاف]] و [[فروپاشی]] صفوف [[مسلمانان]]، زمینه تشکیل حکومت اسلامی فراهم شود.


ج) [[امام حسن عسکری]]{{ع}}: در دوره امامت پیشوای یازدهم، حساسیت دستگاه [[سیاسی]] [[حاکم]] به اقدامات [[حضرت]] به اندازه‌ای شد که گاه [[شیعیان]] مجبور بودند در مسیر حرکت [[امام]] به دربار [[عباسی]] مدت‌ها [[منتظر]] بنشینند تا هنگام عبور آن حضرت، لحظاتی ایشان را [[زیارت]] کنند و یا با ایماء و اشاره سخن بگویند. به نوشته برخی منابع، وضعیت به گونه‌ای بود که گاهی حضرت، [[مردم]] را از همین مقدار [[ارتباط]] نیز منع می‌فرمود<ref>قطب‌الدین راوندی، الخرائج و الجرابح، ج۱، ص۴۳۹. در منابع می‌نویسند: عثمان بن سعید، وکیل مخصوص امام مجبور بود در نقش روغن‌فروش درآید، تا با امام ملاقات کند. ابی‌جعفر محمد بن الحسن طوسی، الغیبة، ص۲۱۴.</ref>. بیشتر [[ارتباطات]] از طریق [[سازمان وکالت]] و انتقال [[نامه‌ها]] و مراسلات شیعیان به امام یا به عکس صورت می‌گرفت، اما همین نیز در نهایت با [[سختی]]، [[مشقت]] و [[حفظ]] جوانب [[احتیاط]] انجام می‌شد. به طوری که گاهی امام، نامه‌هایی را در درون چوب‌های میان‌تهی جاسازی و برای شیعیان ارسال می‌کرد<ref>ابوجعفر محمد بن علی ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۴۲۷.</ref>. گفتنی است همین شرایط سخت [[تقیه]] و [[پنهان‌کاری]] در [[دوران غیبت صغری]] نیز ادامه یافت، چنان که [[حسین بن روح]]، [[وکیل]] سوم [[ناحیه مقدسه]]، مدت‌ها دستگیر و [[زندانی]] بود<ref>ابی‌جعفر محمد بن الحسن طوسی، الغیبة، ص۱۸۷.</ref>. بنابراین تقیه، اصلی است که در بیشتر دوره‌های [[حیات]] [[پیشوایان معصوم]] کاربرد داشته است اما همان‌طور که گذشت، این اصل یک [[استراتژی]] خاص سیاسی و به عنوان یک روش [[مبارزاتی]] به حساب می‌آمد و در هیچ مقطعی [[مبارزه]] با [[دشمنان]] و [[حاکمان ستمگر]] فراموش نشد..<ref>[[محمد ملک‌زاده|ملک‌زاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]]، ص ۲۵۰.</ref>
==== دوره [[برنامه‌ریزی]] بلند مدت جهت [[آماده‌سازی جامعه برای استقرار حکومت حق]] ====
این دوره از [[امامت امام سجاد]] {{ع}} آغاز می‌شود و تا آغاز [[غیبت]] به طول می‌انجامد. در طول این مدت دویست ساله فراز و نشیب‌های فراوانی به وجود آمد، اما در مجموع، اصل [[تقیه]] [[حاکمیت]] داشت و [[پیشوایان معصوم]] به جای برپایی [[قیام مسلحانه]]، به روش‌های دیگری [[راه]] [[مبارزه]] با [[حاکمان ستمگر]] و [[غاصب]] را در پیش گرفتند. این دوره به پنج بخش قابل تقسیم است که به طور اجمال به آنها اشاره می‌شود:
# دوره [[امامت]] [[امام سجاد]] {{ع}} (۶۱ - ۶۵ [[هجری]]): امامت امام سجاد {{ع}} در نخستین روزهای سال ۶۱ هجری و در [[روز]] [[عاشورای حسینی]] پس از [[شهادت]] [[پدر]] بزرگوارش، [[امام حسین]] {{ع}} آغاز شد. با توجه به وضعیت [[امنیتی]] بسیار سخت پس از [[واقعه کربلا]]، مهم‌ترین [[اقدام]] [[امام سجاد]] {{ع}} در این دوره زنده نگه‌داشتن یاد و خاطره [[شهادت امام حسین]] {{ع}} در میان [[مردم]] بود، ایشان از هر فرصتی برای این مهم بهره می‌گرفت و در عین مراعات اصل [[تقیه]]، در [[پوشش]] [[دعا]] و [[مناجات]] [[حقانیت]] و [[مظلومیت]] [[سیدالشهداء]] {{ع}} و اهداف و برنامه‌های آن [[حضرت]] را در میان مردم زنده می‌کرد و [[راه]] خود را در مسیر تحقق و [[برپایی حکومت]] [[حق]] و [[مبارزه با ظلم]] تداوم می‌بخشید. ایشان همچنین با خرید [[بندگان]]، [[تربیت]] و سپس [[آزاد]] کردن آنان، در [[تبلیغ دین]] و انجام [[رسالت الهی]] خود در میان مردم کوشید.
# عصر [[امام باقر]] و [[امام صادق]] {{عم}} (۹۵ - ۱۴۸ [[هجری]]): با توجه به آنکه [[قدرت]] در عصر امام باقر و امام صادق {{ع}} از [[بنی‌امیه]] به [[بنی‌عباس]] انتقال یافت، از این روی این عصر، نقطه عطفی در [[تاریخ اسلام]] جهت گسترش فرایند [[معارف اهل‌بیت]] {{عم}} و [[تربیت شاگردان]] بسیار توسط این دو [[امام]] بزرگوار به شمار می‌آید. [[تضعیف]] قدرت بنی‌امیه و انتقال [[حکومت]] به بنی‌عباس، [[فرصت]] مناسبی را در [[اختیار]] [[امام باقر]] و امام صادق {{عم}} قرار داد تا بیشتر به نشر معارف اهل‌بیت {{عم}} بپردازند و توان [[علمی]] [[تشیع]] را تقویت کنند، اما با توجه به آنکه برخلاف آشکار شدن نشانه‌های افول قدرت بنی‌امیه، هنوز فضای مناسبی برای مبارزه‌های [[سیاسی]] با [[حاکمیت]] و بازگشت [[قدرت سیاسی]] به [[اهل بیت]] {{عم}} فراهم نشده بود، اصل تقیه در این عصر نیز به عنوان یک محور اصلی مورد توجه قرار گرفت.
# عصر [[امام موسی کاظم]] {{ع}} (۱۴۹ - ۱۸۳ هجری): [[حیات]] امام [[موسی بن جعفر]] {{ع}} با سه [[حاکم جور]] هم‌زمان بود که عبارتند از: [[منصور دوانیقی]]، [[هادی عباسی]] و هارون‌الرشید. در این دوران با دوچندان شدن فشارها و محدودیت‌ها بر امام [[معصوم]] و [[شیعیان]] ایشان، [[مبارزه]] امام با [[دستگاه خلافت]] در پوشش تقیه و به صورت مخفی ادامه یافت. [[ارتباط]] [[شیعه]] و [[راویان]] با [[امام کاظم]] {{ع}} که بیشتر اوقات در [[زندان]] به سر می‌برد، در نهایت [[سختی]] و [[پنهان‌کاری]] انجام می‌گرفت. امام کاظم {{ع}} برای [[پاسداری]] از [[مکتب اهل‌بیت]] {{عم}} تشکیلات سازمان [[وکلا]] را [[گسترش داد]] و با استفاده از [[شاگردان]] تربیت‌یافته [[مکتب امامت]]، با رعایت اصل مخفی‌کاری و [[تقیه]]، به [[مبارزه]] خود ادامه داد.
# عصر [[امام رضا]] {{ع}} (۱۸۳ - ۲۰۲ [[هجری]]): [[امام رضا]] {{ع}} در [[سال ۱۴۸ هجری]] هم‌زمان با سال [[شهادت امام صادق]] {{ع}} در [[مدینه]] به [[دنیا]] آمد. ایشان سی‌و‌پنج سال داشت که [[پدر]] بزرگوارش در [[زندان]] [[هارون]] به [[شهادت]] رسید. [[امامت]] ایشان هم‌زمان با [[حاکمیت]] دو [[حاکم جور]] بود، یعنی هارون و [[مأمون عباسی]]، [[مأمون]] برای زیر نظر گرفتن [[فعالیت‌های سیاسی]] [[امام]] و [[مشروعیت]] بخشیدن به [[حکومت غاصبانه]] خویش، آن [[حضرت]] را از مدینه به [[مرو]] آورد و ایشان را به عنوان [[ولی‌عهد]] خویش معرفی کرد، اما نتوانست این [[اقدام]] ریاکارانه را بیش از یکسال [[تحمل]] کند و در نهایت، امام رضا {{ع}} را در ۵۴ سالگی [[مسموم]] کرده و به شهادت رساند. ایشان گرچه به ظاهر ولی‌عهد مأمون بود، ولی هرگز از مبارزه با [[حاکمیت جور]] باز نایستاد. [[هدایت]] و [[رهبری]] [[شیعیان]] در قالب [[سازمان وکالت]]، عدم پذیرش مسئولیت‌های [[حکومتی]] و همچنین مبارزه مخفیانه با مأمون عباسی تا لحظه شهادت، از جمله [[اقدامات سیاسی]] ایشان در مبارزه با حاکمیت جور به شمار می‌آید.
# عصر [[امام جواد]]، [[امام هادی]] و [[امام حسن عسکری]] {{عم}} (۲۰۳ - ۲۶۰ هجری):
## [[امام جواد]] {{ع}}: مأمون عباسی [[شیوه]] منافقانه و خصمانه خود را در برخورد با امام جواد {{ع}} نیز ادامه داد. وی در ظاهر و برای مصون ماندن از [[خشم]] شیعیان، به ایشان ابراز [[محبت]] می‌کرد و حتی دخترش – [[ام‌الفضل]] - را نیز به [[عقد]] امام در آورد، اما در [[حقیقت]] دختر مأمون برای [[جاسوسی]] وی و تحت‌نظر قراردادن امام به [[خانه]] آن حضرت رفت و در نهایت نیز عامل [[شهادت امام جواد]] {{ع}} شد. [[امام نهم]] در شهرهای مختلف [[نمایندگان]] و وکلایی داشت. آنان رابطه تشکیلاتی با امام داشتند و [[ارتباطات]] لازم میان امام و [[مردم]] را تسهیل می‌کردند. پس از [[مرگ]] هارون، [[معتصم عباسی]] به [[خلافت]] رسید و [[امام جواد]] {{ع}} دو سال آخر [[عمر]] شریفش را در دوره معتصم گذراند. معتصم برای زیر نظر داشتن عملکرد [[امام]]، در نامه‌ای به [[عبدالملک]] [[دستور]] داد تا امام جواد {{ع}} را از [[مدینه]] به [[بغداد]] [[تبعید]] کند. معتصم، چنان محیط [[ارعاب]] و خفقانی بر آن دوره [[حاکم]] ساخته بود که [[شیعیان]] را به بهانه ابراز علاقه به [[اهل‌بیت]] {{عم}} یا رابطه با امام جواد {{ع}} دستگیر و [[زندانی]] می‌کرد. با وجود این، هرگز نتوانست امام جواد {{ع}} را از [[مخالفت]] و [[مبارزه]] با دستگاه حاکم باز دارد تا در نهایت آن [[حضرت]] به [[شهادت]] رسید.
## [[امام هادی]] {{ع}}: با [[آغاز امامت]] [[امام دهم]]، سخت‌گیری‌ها و فشارهای [[زمامداران]] عباسی بر ضد [[پیشوایان معصوم]] و [[پیروان]] اهل‌بیت {{عم}} افزایش یافت. امام هادی {{ع}} در طول بیش از سه دهه از دوران [[امامت]] خود، با چند تن از خلفای [[بنی‌عباس]] همچون معتصم، [[واثق]]، [[متوکل]]، [[منتصر]]، [[مستعین]] و [[معتز]] معاصر بود. ایشان تا بیست‌سالگی در مدینه بود و سپس تا پایان عمر خود در [[سامرا]] به سر برد. در این دوره محدودیت‌ها و کنترل‌های [[حاکمان ستمگر]] افزایش و به همان نسبت، [[ارتباط مستقیم]] امام با [[مردم]] کاهش یافت. این [[ارتباط]] بیشتر از طریق سازمان [[وکلا]] و ارسال [[نامه]] انجام می‌گرفت. در این دوره [[آزار]] و [[اذیت]]، تبعید، [[حبس]] و یا اعدام پیروان اهل‌بیت {{عم}} فزونی یافت و خود امام نیز در [[سختی]] و کنترل شدید قرار داشت. [[کینه‌توزی]] متوکل نسبت به [[خاندان]] [[اهل بیت]] {{عم}} به آنجا رسید که در [[سال ۲۳۶ هجری]] به [[والی]] [[مصر]] دستور داد [[آل]] [[ابوطالب]] را از آن منطقه بیرون کند؛ همچنین دستور داد به هر طریق ممکن، مانع از [[زیارت]] شیعیان از بارگاه [[امام حسین]] {{ع}} شده و در نهایت دستور داد [[قبر مطهر]] و آثار آن را [[تخریب]] کنند به گونه‌ای که می‌نویسند، آن [[زمین]] را شخم زدند و به زراعت در آن پرداختند.
## [[امام حسن عسکری]] {{ع}}: در دوره امامت پیشوای یازدهم، حساسیت دستگاه [[سیاسی]] [[حاکم]] به اقدامات [[حضرت]] به اندازه‌ای شد که گاه [[شیعیان]] مجبور بودند در مسیر حرکت [[امام]] به دربار [[عباسی]] مدت‌ها [[منتظر]] بنشینند تا هنگام عبور آن حضرت، لحظاتی ایشان را [[زیارت]] کنند و یا با ایماء و اشاره سخن بگویند. به نوشته برخی منابع، وضعیت به گونه‌ای بود که گاهی حضرت، [[مردم]] را از همین مقدار [[ارتباط]] نیز منع می‌فرمود<ref>قطب‌الدین راوندی، الخرائج و الجرابح، ج۱، ص۴۳۹. در منابع می‌نویسند: عثمان بن سعید، وکیل مخصوص امام مجبور بود در نقش روغن‌فروش درآید، تا با امام ملاقات کند. ابی‌جعفر محمد بن الحسن طوسی، الغیبة، ص۲۱۴.</ref>. بیشتر [[ارتباطات]] از طریق [[سازمان وکالت]] و انتقال [[نامه‌ها]] و مراسلات شیعیان به امام یا به عکس صورت می‌گرفت، اما همین نیز در نهایت با [[سختی]]، [[مشقت]] و [[حفظ]] جوانب [[احتیاط]] انجام می‌شد. به طوری که گاهی امام، نامه‌هایی را در درون چوب‌های میان‌تهی جاسازی و برای شیعیان ارسال می‌کرد<ref>ابوجعفر محمد بن علی ابن‌شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۴۲۷.</ref>. گفتنی است همین شرایط سخت [[تقیه]] و [[پنهان‌کاری]] در [[دوران غیبت صغری]] نیز ادامه یافت، چنان که [[حسین بن روح]]، [[وکیل]] سوم [[ناحیه مقدسه]]، مدت‌ها دستگیر و [[زندانی]] بود<ref>ابی‌جعفر محمد بن الحسن طوسی، الغیبة، ص۱۸۷.</ref>. بنابراین تقیه، اصلی است که در بیشتر دوره‌های [[حیات]] [[پیشوایان معصوم]] کاربرد داشته است اما همان‌طور که گذشت، این اصل یک [[استراتژی]] خاص سیاسی و به عنوان یک روش [[مبارزاتی]] به حساب می‌آمد و در هیچ مقطعی [[مبارزه]] با [[دشمنان]] و [[حاکمان ستمگر]] فراموش نشد..<ref>[[محمد ملک‌زاده|ملک‌زاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]]، ص ۲۵۰.</ref>


==سکوت و عدم قیام==
== سکوت و عدم قیام ==
یکی دیگر از روش‌ها در [[سیره سیاسی پیشوایان معصوم]] در دوران [[حاکمیت جور]]، اتخاذ [[سیاست]] [[سکوت]] بود. منظور از سکوت در این مجال، ترک [[قیام]] و عدم [[اقدام]] به [[مبارزه مسلحانه]] با [[نظام حاکم]] است؛ در غیر این‌صورت همان‌گونه که گذشت، اصل [[مبارزه]] از اصولی است که در هر عصری و از سوی همه [[ائمه اطهار]]{{عم}} با شیوه‌های مختلف به کار گرفته می‌شد و افزون بر آن [[معصومان]]{{عم}} نیز در مقاطع گوناگون برای احقاق [[حقّ]] خویش در حد [[لزوم]] تلاش می‌کردند. در بررسی [[سیره سیاسی ائمه]] اطهار به این [[واقعیت]] خواهیم رسید که سکوت و عدم قیام ایشان، اقدامی حساب‌شده و منطقی بود که می‌توان [[دلایل]] آن را چنین شمرد:
یکی دیگر از روش‌ها در [[سیره سیاسی پیشوایان معصوم]] در دوران [[حاکمیت جور]]، اتخاذ [[سیاست]] [[سکوت]] بود. منظور از سکوت در این مجال، ترک [[قیام]] و عدم [[اقدام]] به [[مبارزه مسلحانه]] با [[نظام حاکم]] است؛ در غیر این‌صورت همان‌گونه که گذشت، اصل [[مبارزه]] از اصولی است که در هر عصری و از سوی همه [[ائمه اطهار]] {{عم}} با شیوه‌های مختلف به کار گرفته می‌شد و افزون بر آن [[معصومان]] {{عم}} نیز در مقاطع گوناگون برای احقاق [[حقّ]] خویش در حد [[لزوم]] تلاش می‌کردند. در بررسی [[سیره سیاسی ائمه]] اطهار به این [[واقعیت]] خواهیم رسید که سکوت و عدم قیام ایشان، اقدامی حساب‌شده و منطقی بود که می‌توان [[دلایل]] آن را چنین شمرد:


*'''[[علم امام]]''': پیش از هر امر باید به این نکته توجه داشت که [[امام]] [[معصوم]]، [[دانش]] خود را از سرچشمه [[وحی]] دریافت می‌کند و به حال و [[آینده]] با تمام جزئیات و لوازم آن [[آگاه]] است. از این‌رو خطایی در [[تصمیم‌گیری]] او قابل [[تصور]] نخواهد بود؛ چراکه او به [[تکالیف]] و [[وظایف]] خویش به [[نیکی]] آگاه است. [[اسیر]] جوّ [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] [[روز]] نمی‌شود، بلکه با استفاده از [[علم الهی]] خویش، راهی را برمی‌گزیند که مورد [[رضای خدا]] و سبب صیانت از [[دین]] او و در [[راه]] [[مصلحت]] اوست. بر این اساس، سخن یا سکوتش و قیام یا ترک قیامش، همه حساب‌شده و معنی‌دار است. [[یحیی بن زید]]، فرزند [[زید بن علی بن الحسین]] و برادرزاده [[امام باقر]]{{ع}} است و پس از [[شهادت]] [[زید]]، راه [[پدر]] را ادامه داد و سرانجام نیز در همین راه به شهادت رسید. روزی برخی از او درباره اقدام زید به [[جهاد]] و عدم اقدام امام باقر و [[امام صادق]]{{عم}} در این موضوع و این که کدام عمل درست‌تر بود، پرسش‌هایی را مطرح کردند. وی در پاسخ چنین گفت: ما [[علم]] و دانش داریم ولی با این تفاوت که آنچه را ما می‌دانیم، آنها نیز می‌دانند ولی آنچه را که آنها می‌دانند، ما نمی‌دانیم<ref>{{عربی|غیر انّهم یعلمون کلّ ما تعلم ولا نعلم کلّ ما یعلمون}} (ر.ک: ابوجعفر محمد بن علی ابن‌شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴).</ref>.
'''[[علم امام]]''': پیش از هر امر باید به این نکته توجه داشت که [[امام]] [[معصوم]]، [[دانش]] خود را از سرچشمه [[وحی]] دریافت می‌کند و به حال و [[آینده]] با تمام جزئیات و لوازم آن [[آگاه]] است. از این‌رو خطایی در [[تصمیم‌گیری]] او قابل [[تصور]] نخواهد بود؛ چراکه او به [[تکالیف]] و [[وظایف]] خویش به [[نیکی]] آگاه است. [[اسیر]] جوّ [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] [[روز]] نمی‌شود، بلکه با استفاده از [[علم الهی]] خویش، راهی را برمی‌گزیند که مورد [[رضای خدا]] و سبب صیانت از [[دین]] او و در [[راه]] [[مصلحت]] اوست. بر این اساس، سخن یا سکوتش و قیام یا ترک قیامش، همه حساب‌شده و معنی‌دار است. [[یحیی بن زید]]، فرزند [[زید بن علی بن الحسین]] و برادرزاده [[امام باقر]] {{ع}} است و پس از [[شهادت]] [[زید]]، راه [[پدر]] را ادامه داد و سرانجام نیز در همین راه به شهادت رسید. روزی برخی از او درباره اقدام زید به [[جهاد]] و عدم اقدام امام باقر و [[امام صادق]] {{عم}} در این موضوع و این که کدام عمل درست‌تر بود، پرسش‌هایی را مطرح کردند. وی در پاسخ چنین گفت: ما [[علم]] و دانش داریم ولی با این تفاوت که آنچه را ما می‌دانیم، آنها نیز می‌دانند ولی آنچه را که آنها می‌دانند، ما نمی‌دانیم<ref>{{عربی|غیر انّهم یعلمون کلّ ما تعلم ولا نعلم کلّ ما یعلمون}} (ر. ک: ابوجعفر محمد بن علی ابن‌شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴).</ref>.


*'''[[رعایت مصلحت]] و [[حفظ اتحاد اسلامی]]''': مهم‌ترین اصل نزد [[پیشوایان معصوم]] [[حفظ]] اصل [[اسلام]] بود. اگر [[قیام]] مسلّحانه [[پیشوای معصوم]]، اصل اسلام را در [[معرض]] خطر قرار دهد، در این‌صورت [[مصلحت]] [[حفظ اسلام]] اقتضا می‌کند که اسلام باقی بماند، اگر چه جائران در رأس [[قدرت]] و [[حکومت]] قرار داشته باشند. در این زمینه شاید بتوان به واقعه‌ای در مورد یکی از قضاوت‌های [[حضرت علی]]{{ع}} اشاره کرد. در دعوایی میان [[مادر]] [[واقعی]] یک نوزاد، زنی که ادعای [[مادری]] آن نوزاد را داشت، [[حضرت]] این‌گونه [[قضاوت]] کرد: برای خاتمه دعوا، لازم است نوزاد را به دو نیمه کنیم. مادر واقعی در اینجا به سرعت از ادعای خود صرف‌نظر کرد و حاضر شد نوزاد را به زنی که مدعی بود این نوزاد از آنِ اوست، تحویل دهد<ref>ر.ک: محمد بن نعمان بغدادی، الارشاد، بخش قضاء امیر المؤمنین.</ref>. از این قضاوت که حضرت علی{{ع}} با [[تیزبینی]] آن را مطرح کرد مشخص شد مادر واقعی به مصلحت طفل که در مرحله اول زنده‌ماندن اوست، می‌اندیشد. برجسته‌ترین [[هدف]] [[سیاسی]] پیشوایان معصوم در دوره‌های مختلف، حفظ [[جامعه اسلامی]] از خطر نابودی و روشن نگه‌داشتن چراغ اسلام در کوران حوادث بوده است. [[بدیهی]] است که آنان از [[رویارویی]] مسلحانه با [[حاکمان ستمگر]] و به شهادت‌رسیدن در این [[راه]] هیچ هراسی نداشتند، اما لازم بود که با [[درایت]] و تیز بینی، [[مبارزات سیاسی]] را بر اساس شرایط موجود شکل داده و اوضاع را از همه جوانب در نظر داشته باشند، زیرا قیام و [[شهادت]] در هر شرایطی به نفع اسلام رقم نمی‌خورد. [[امام علی]]{{ع}} در [[خطبه ۱۱۹]] [[نهج‌البلاغه]] ضمن برشمردن [[دلایل]] [[صبر]] و [[سکوت]] خویش می‌فرماید: “به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر [[بیم]] وقوع [[تفرقه]] میان [[مسلمانان]] و بازگشت [[کفر]] و [[تباهی]] [[دین]] نبود، [[رفتار]] ما با آنان به نحو دیگری بود”. [[ابن ابی‌الحدید]] در ذیل [[خطبه ۶۵]] می‌نویسد: یکی از [[فرزندان]] [[ابولهب]] اشعاری مبتنی بر فضلیت و ذی حق‌بودن [[علی]]{{ع}} و بر ذمّ مخالفانش سرود علی{{ع}} او را از سرودن این‌گونه اشعار - که در واقع نوعی تحریک و [[شعار]] بود - [[نهی]] کرد و فرمود: {{متن حدیث|سَلَامَةُ الدِّينِ‏ أَحَبُّ‏ إِلَيْنَا مِنْ غَيْرِهِ}}: برای ما [[سلامت]] [[اسلام]] و اینکه [[اساس اسلام]] باقی بماند، از هر چیز دیگر محبوب‌تر و با ارزش‌تر است<ref>عزالدین بن هبة الله ابن ابی‌الحدید معتزلی، شرح نهج‌البلاغه، ج۲، ذیل خطبه ۶۵.</ref>. آن [[حضرت]] همچنین در یکی از نامه‌های خود به [[مالک‌اشتر]] ضمن شرح [[تصمیم]] خود مبنی بر عدم [[بیعت]] ابتدایی با [[خلفا]] و سپس بیعت با آنان می‌فرماید: من اول دستم را پس کشیدم تا آنکه دیدم گروهی از [[مردم]] از اسلام برگشتند و مردم را به محو [[دین]] [[محمد]]{{صل}} [[دعوت]] می‌کنند، ترسیدم که اگر در این لحظات حساس، اسلام و [[مسلمانان]] را [[یاری]] نکنم، خرابی یا شکافی در اساس اسلام خواهم دید که [[مصیبت]] آن بر من، از مصیبت از دست‌رفتن چند [[روزه]] [[خلافت]] بسی بیشتر است<ref>نهج‌البلاغه، نامه ۶۲.</ref>.
'''[[رعایت مصلحت]] و [[حفظ اتحاد اسلامی]]''': مهم‌ترین اصل نزد [[پیشوایان معصوم]] [[حفظ]] اصل [[اسلام]] بود. اگر [[قیام]] مسلّحانه [[پیشوای معصوم]]، اصل اسلام را در [[معرض]] خطر قرار دهد، در این‌صورت [[مصلحت]] [[حفظ اسلام]] اقتضا می‌کند که اسلام باقی بماند، اگر چه جائران در رأس [[قدرت]] و [[حکومت]] قرار داشته باشند. در این زمینه شاید بتوان به واقعه‌ای در مورد یکی از قضاوت‌های [[حضرت علی]] {{ع}} اشاره کرد. در دعوایی میان [[مادر]] [[واقعی]] یک نوزاد، زنی که ادعای [[مادری]] آن نوزاد را داشت، [[حضرت]] این‌گونه [[قضاوت]] کرد: برای خاتمه دعوا، لازم است نوزاد را به دو نیمه کنیم. مادر واقعی در اینجا به سرعت از ادعای خود صرف‌نظر کرد و حاضر شد نوزاد را به زنی که مدعی بود این نوزاد از آنِ اوست، تحویل دهد<ref>ر. ک: محمد بن نعمان بغدادی، الارشاد، بخش قضاء امیر المؤمنین.</ref>. از این قضاوت که حضرت علی {{ع}} با [[تیزبینی]] آن را مطرح کرد مشخص شد مادر واقعی به مصلحت طفل که در مرحله اول زنده‌ماندن اوست، می‌اندیشد. برجسته‌ترین [[هدف]] [[سیاسی]] پیشوایان معصوم در دوره‌های مختلف، حفظ [[جامعه اسلامی]] از خطر نابودی و روشن نگه‌داشتن چراغ اسلام در کوران حوادث بوده است. [[بدیهی]] است که آنان از [[رویارویی]] مسلحانه با [[حاکمان ستمگر]] و به شهادت‌رسیدن در این [[راه]] هیچ هراسی نداشتند، اما لازم بود که با [[درایت]] و تیز بینی، [[مبارزات سیاسی]] را بر اساس شرایط موجود شکل داده و اوضاع را از همه جوانب در نظر داشته باشند، زیرا قیام و [[شهادت]] در هر شرایطی به نفع اسلام رقم نمی‌خورد. [[امام علی]] {{ع}} در [[خطبه ۱۱۹]] [[نهج‌البلاغه]] ضمن برشمردن [[دلایل]] [[صبر]] و [[سکوت]] خویش می‌فرماید: “به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر [[بیم]] وقوع [[تفرقه]] میان [[مسلمانان]] و بازگشت [[کفر]] و [[تباهی]] [[دین]] نبود، [[رفتار]] ما با آنان به نحو دیگری بود”. [[ابن ابی‌الحدید]] در ذیل [[خطبه ۶۵]] می‌نویسد: یکی از [[فرزندان]] [[ابولهب]] اشعاری مبتنی بر فضلیت و ذی حق‌بودن [[علی]] {{ع}} و بر ذمّ مخالفانش سرود علی {{ع}} او را از سرودن این‌گونه اشعار - که در واقع نوعی تحریک و [[شعار]] بود - [[نهی]] کرد و فرمود: {{متن حدیث|سَلَامَةُ الدِّينِ‏ أَحَبُّ‏ إِلَيْنَا مِنْ غَيْرِهِ}}: برای ما [[سلامت]] [[اسلام]] و اینکه [[اساس اسلام]] باقی بماند، از هر چیز دیگر محبوب‌تر و با ارزش‌تر است<ref>عزالدین بن هبة الله ابن ابی‌الحدید معتزلی، شرح نهج‌البلاغه، ج۲، ذیل خطبه ۶۵.</ref>. آن [[حضرت]] همچنین در یکی از نامه‌های خود به [[مالک‌اشتر]] ضمن شرح [[تصمیم]] خود مبنی بر عدم [[بیعت]] ابتدایی با [[خلفا]] و سپس بیعت با آنان می‌فرماید: من اول دستم را پس کشیدم تا آنکه دیدم گروهی از [[مردم]] از اسلام برگشتند و مردم را به محو [[دین]] [[محمد]] {{صل}} [[دعوت]] می‌کنند، ترسیدم که اگر در این لحظات حساس، اسلام و [[مسلمانان]] را [[یاری]] نکنم، خرابی یا شکافی در اساس اسلام خواهم دید که [[مصیبت]] آن بر من، از مصیبت از دست‌رفتن چند [[روزه]] [[خلافت]] بسی بیشتر است<ref>نهج‌البلاغه، نامه ۶۲.</ref>.


*'''[[کمبود یاران واقعی]] و [[فداکار]]''': شکی نیست که [[پیشوایان معصوم]] در هر دوره‌ای دارای [[یاران]] متعدد و شیفتگان بسیار بودند، اما از این‌همه یاران و [[محبان]] اسمی، [[پیروان]] [[مخلص]] و مطیعان محض اندک بودند. بسیاری از یاران ایشان تا هنگامی با آنان [[همراهی]] می‌کردند که [[جان]] و [[مال]] و جایگاه خود را در خطر نمی‌دیدند و از این‌رو [[مشاهده]] می‌کنیم همین یاران، [[امام علی]]{{ع}} را به [[خانه‌نشینی]] مجبور کردند. در [[زمان]] [[حکومت]] ایشان وی را به پذیرش [[حکمیت]] مجبور کردند، در زمان [[حکومت امام]] [[حسن]]{{ع}} آن حضرت را به انعقاد [[صلح]] با [[معاویه]] مجبور ساختند، در زمان [[امام حسین]]{{ع}} پس از دعوت او به [[کوفه]]، چون جان خویش را در [[معرض]] خطر دیدند، او را رها کردند و... [[قیام مسلحانه]] پیشوایان معصوم در آن شرایط حساس، به [[یاران فداکار]]، متعدد و [[مطیع]] محض [[نیازمند]] بود. داستان [[ملاقات]] [[سهل]] [[خراسانی]] با [[امام صادق]] و [[اعتراض]] وی از آن [[حضرت]] مبنی بر عدم [[قیام]] ایشان داستانی مشهور است: سهل خراسانی از امام صادق{{ع}} پرسید: چرا قیام نمی‌کنید با اینکه صد هزار [[شمشیر]] [[زن]]، [[یار]] و [[یاور]] دارید؟! امام صادق{{ع}} برای آنکه او را به [[اشتباه]] خود متوجه سازد، چنین [[دستور]] داد: برو درون [[آتش]] تنور بنشین. وی ملتمسانه از [[امام]] می‌خواست او را از انجام این عمل معاف دارد. در همین هنگام [[هارون مکی]] وارد شد؛ امام همین دستور را به او فرمود و او بی‌درنگ و بدون آنکه [[دلیل]] آن را بپرسد و به چون و چرا بپردازد، به داخل تنور رفت. در این هنگام امام با سهل درباره اوضاع [[خراسان]] به [[گفت‌وگو]] پرداخت و پس از مدتی به سهل فرمود: برخیز و درون تنور را نگاه کن. او برخاست و دید [[هارون]] با [[آرامش]] درون تنور نشسته است. امام صادق{{ع}} فرمود: مانند این شخص چند نفر در خراسان وجود دارد؟ سهل گفت: [[سوگند]] به [[خدا]] حتی یک نفر نیز وجود ندارد. سپس امام صادق{{ع}} فرمود: پس ما در این شرایط چگونه قیام کنیم؟ ما خود، به وقت قیام آگاه‌تریم<ref>شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج۲، ص۷۱۴.</ref>. از این حکایت معلوم می‌شود [[یاران]] راستینی که در خط [[فکری]] [[پیشوایان معصوم]] و [[خاندان رسالت]] بوده و قیام را به [[بیراهه]] نکشانند، به [[راستی]] اندک بودند.
'''[[کمبود یاران واقعی]] و [[فداکار]]''': شکی نیست که [[پیشوایان معصوم]] در هر دوره‌ای دارای [[یاران]] متعدد و شیفتگان بسیار بودند، اما از این‌همه یاران و [[محبان]] اسمی، [[پیروان]] [[مخلص]] و مطیعان محض اندک بودند. بسیاری از یاران ایشان تا هنگامی با آنان [[همراهی]] می‌کردند که [[جان]] و [[مال]] و جایگاه خود را در خطر نمی‌دیدند و از این‌رو [[مشاهده]] می‌کنیم همین یاران، [[امام علی]] {{ع}} را به [[خانه‌نشینی]] مجبور کردند. در [[زمان]] [[حکومت]] ایشان وی را به پذیرش [[حکمیت]] مجبور کردند، در زمان [[حکومت امام]] [[حسن]] {{ع}} آن حضرت را به انعقاد [[صلح]] با [[معاویه]] مجبور ساختند، در زمان [[امام حسین]] {{ع}} پس از دعوت او به [[کوفه]]، چون جان خویش را در [[معرض]] خطر دیدند، او را رها کردند و... [[قیام مسلحانه]] پیشوایان معصوم در آن شرایط حساس، به [[یاران فداکار]]، متعدد و [[مطیع]] محض [[نیازمند]] بود. داستان [[ملاقات]] [[سهل]] [[خراسانی]] با [[امام صادق]] و [[اعتراض]] وی از آن [[حضرت]] مبنی بر عدم [[قیام]] ایشان داستانی مشهور است: سهل خراسانی از امام صادق {{ع}} پرسید: چرا قیام نمی‌کنید با اینکه صد هزار [[شمشیر]] [[زن]]، [[یار]] و [[یاور]] دارید؟! امام صادق {{ع}} برای آنکه او را به [[اشتباه]] خود متوجه سازد، چنین [[دستور]] داد: برو درون [[آتش]] تنور بنشین. وی ملتمسانه از [[امام]] می‌خواست او را از انجام این عمل معاف دارد. در همین هنگام [[هارون مکی]] وارد شد؛ امام همین دستور را به او فرمود و او بی‌درنگ و بدون آنکه [[دلیل]] آن را بپرسد و به چون و چرا بپردازد، به داخل تنور رفت. در این هنگام امام با سهل درباره اوضاع [[خراسان]] به [[گفت‌وگو]] پرداخت و پس از مدتی به سهل فرمود: برخیز و درون تنور را نگاه کن. او برخاست و دید [[هارون]] با [[آرامش]] درون تنور نشسته است. امام صادق {{ع}} فرمود: مانند این شخص چند نفر در خراسان وجود دارد؟ سهل گفت: [[سوگند]] به [[خدا]] حتی یک نفر نیز وجود ندارد. سپس امام صادق {{ع}} فرمود: پس ما در این شرایط چگونه قیام کنیم؟ ما خود، به وقت قیام آگاه‌تریم<ref>شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج۲، ص۷۱۴.</ref>. از این حکایت معلوم می‌شود [[یاران]] راستینی که در خط [[فکری]] [[پیشوایان معصوم]] و [[خاندان رسالت]] بوده و قیام را به [[بیراهه]] نکشانند، به [[راستی]] اندک بودند.


*'''[[حاکمیت استبداد]] و [[خفقان]] شدید''': یکی دیگر از دلایلی که پیشوایان معصوم{{عم}} را به اتخاذ [[سیاست]] [[صبر]] و [[سکوت]] و ترک قیام وامی داشت، [[رعب]] و [[اختناق]] شدیدی بود که در [[جامعه]] حکم‌فرما شده بود. [[حاکمان]] [[جبار]] و [[ستمگر]]، کنترل و [[تسلط]] شدیدی بر اوضاع داشتند. کوچک‌ترین حرکت از دید جاسوسان [[حکومت]] پنهان نمی‌ماند، [[شیعیان]] و پیشوایان معصوم مجبور بودند در پشت سپر [[تقیه]] [[مبارزه]] کنند و... در چنین شرایطی هرگونه [[جنبش]] و حرکت مسلحانه‌ای پیشاپیش به [[شکست]] محکوم بود.
'''[[حاکمیت استبداد]] و [[خفقان]] شدید''': یکی دیگر از دلایلی که پیشوایان معصوم {{عم}} را به اتخاذ [[سیاست]] [[صبر]] و [[سکوت]] و ترک قیام وامی داشت، [[رعب]] و [[اختناق]] شدیدی بود که در [[جامعه]] حکم‌فرما شده بود. [[حاکمان]] [[جبار]] و [[ستمگر]]، کنترل و [[تسلط]] شدیدی بر اوضاع داشتند. کوچک‌ترین حرکت از دید جاسوسان [[حکومت]] پنهان نمی‌ماند، [[شیعیان]] و پیشوایان معصوم مجبور بودند در پشت سپر [[تقیه]] [[مبارزه]] کنند و... در چنین شرایطی هرگونه [[جنبش]] و حرکت مسلحانه‌ای پیشاپیش به [[شکست]] محکوم بود.


*'''[[عمل به وصیت پیامبر]]{{صل}}''': [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} در روایتی با اشاره به [[حدیثی]] از [[رسول خدا]]{{صل}} علت [[تسلیم شدن]] خویش در برابر [[خلافت]] [[خلفا]] را چنین بیان می‌کند: رسول خدا{{صل}} مرا به پیمانی [[متعهد]] کرد و فرمود: ای پسر [[ابوطالب]]! [[پیشوایی]] و [[رهبری]] [[امت]] من در [[حقیقت]] از آنِ توست. اگر [[مردم]] به‌درستی و بدون [[نزاع]] و درگیری [[ولایت]] تو را پذیرفتند، در امر [[حکومت]] [[قیام]] کن و اگر درباره تو [[اختلاف]] کردند، خود واگذار، [[خداوند]] برای تو گشایشی قرار خواهد داد<ref>ر.ک: احمد ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۵، ص۱۴؛ رضی الدین ابوالقاسم علی بن موسی ابن‌طاووس، کشف المحجة، ص۲۴۸؛ محمدباقر محمودی، نهج‌السعادة فی مستدرک نهج‌البلاغه، ج۵، ص۲۱۸-۲۱۹.</ref>. تمامی [[پیشوایان معصوم]]{{عم}} به این توصیه [[پیامبر]]{{صل}} عمل کردند و چون در بیشتر دوره‌ها مردم به اتفاق و بدون نزاع و درگیری، برای تحقق [[حاکمیت سیاسی]] [[پیشوای معصوم]] قیام نکردند، ایشان نیز به جز سالیان اندک، در رأس [[قدرت سیاسی]] به‌طور رسمی قرار نگرفتند»<ref>[[محمد ملک‌زاده|ملک‌زاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]]، ص ۲۹۲-۲۹۷.</ref>
'''[[عمل به وصیت پیامبر]] {{صل}}''': [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} در روایتی با اشاره به [[حدیثی]] از [[رسول خدا]] {{صل}} علت [[تسلیم شدن]] خویش در برابر [[خلافت]] [[خلفا]] را چنین بیان می‌کند: رسول خدا {{صل}} مرا به پیمانی [[متعهد]] کرد و فرمود: ای پسر [[ابوطالب]]! [[پیشوایی]] و [[رهبری]] [[امت]] من در [[حقیقت]] از آنِ توست. اگر [[مردم]] به‌درستی و بدون [[نزاع]] و درگیری [[ولایت]] تو را پذیرفتند، در امر [[حکومت]] [[قیام]] کن و اگر درباره تو [[اختلاف]] کردند، خود واگذار، [[خداوند]] برای تو گشایشی قرار خواهد داد<ref>ر. ک: احمد ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۵، ص۱۴؛ رضی الدین ابوالقاسم علی بن موسی ابن‌طاووس، کشف المحجة، ص۲۴۸؛ محمدباقر محمودی، نهج‌السعادة فی مستدرک نهج‌البلاغه، ج۵، ص۲۱۸-۲۱۹.</ref>. تمامی [[پیشوایان معصوم]] {{عم}} به این توصیه [[پیامبر]] {{صل}} عمل کردند و چون در بیشتر دوره‌ها مردم به اتفاق و بدون نزاع و درگیری، برای تحقق [[حاکمیت سیاسی]] [[پیشوای معصوم]] قیام نکردند، ایشان نیز به جز سالیان اندک، در رأس [[قدرت سیاسی]] به‌طور رسمی قرار نگرفتند»<ref>[[محمد ملک‌زاده|ملک‌زاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]]، ص ۲۹۲-۲۹۷.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== پرسش مستقیم ==
* [[سیره اهل بیت درباره سکوت و عدم قیام چه بوده است؟ (پرسش)]]


==منابع==
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:1100538.jpg|22px]] [[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|'''اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت''']]
# [[پرونده:1100538.jpg|22px]] [[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|'''اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت''']]
# [[پرونده:9030760879.jpg|22px]][[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|'''درسنامه فقه سیاسی''']]
# [[پرونده:1100625.jpg|22px]] [[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|'''درسنامه فقه سیاسی''']]
# [[پرونده:136812498.jpg|22px]] [[محمد ملک‌زاده|ملک‌زاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|'''سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور''']]
# [[پرونده:136812498.jpg|22px]] [[محمد ملک‌زاده|ملک‌زاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|'''سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور''']]
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:تقیه در سیره معصوم]]
[[رده:تقیه]]
[[رده:مدخل]]
۱۱۲٬۸۶۰

ویرایش