بغی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' لیکن ' به ' لکن '
جز (جایگزینی متن - ' لیکن ' به ' لکن ')
خط ۸: خط ۸:
==مقدمه==
==مقدمه==
به‌طور سنتی، [[تاریخ‌نگاران]] گزارش‌های مرتبط به گذشته را ضبط می‌کنند؛ هر دو [[سنت]] [[تاریخ‌نگاری]] مکتوب و تاریخ‌نگاری شفاهی، سعی در پاسخ به پرسش‌های [[تاریخی]] از طریق مطالعه [[اسناد]] مکتوب و گزارش‌های شفاهی را دارند. برای آغاز، تاریخ‌نگاران از منابع دیگری همچون آثار باستانی، سنگ‌نوشته‌ها و تصاویر استفاده می‌کنند. به‌طور کلی، منابع [[علمی]] تاریخی را می‌توان به سه رده تقسیم کرد: منابع مکتوب، منابع منقول و منابع مادی. تاریخ‌نگاران اغلب از هر سه مورد استفاده می‌کنند. اما [[نوشتن]]، [[تاریخ]] و آنچه از گذشته آمده است را جدا می‌کند. از جمله موضوعات مهم در تاریخ [[فقه سیاسی]]، نحوه [[رویارویی]] با [[مخالفان]] [[حکومت اسلامی]] است که از حیث نظری شامل مباحث مختلفی است؛ ازاین‌رو در [[اندیشه]] و عمل [[فقیهان]] [[شیعه]] می‌توان به مبانی و اصولی دست‌یافت که برای [[حفظ]] [[نظام اجتماع]]، [[اطاعت]] از [[نظم]] [[سیاسی]] [[مشروع]] [[ضرورت]] می‌یابد و مقابله با مخالفان حکومت اسلامی که به دنبال براندازی‌اند، مجاز شمرده می‌شود. [[بغی]] یکی از مسائل مهم [[فقه حکومتی]] است که [[فقها]] در باب [[جهاد]] به بررسی آن پرداخته‌اند. حقوق‌دانان و فقها به [[صراحت]] قائل به این نیستند که بغی همان [[جرم سیاسی]] است و در آن اختلاف‌نظر دارند؛ ولی با توجه به تعاریفی که فقها از بغی، و حقوق‌دانان از جرم سیاسی ارائه کرده‌اند اگر نتوان گفت که بغی همان جرم سیاسی است و همه مصادیق و شرایط آن را داراست، دست‌کم می‌توان گفت که بین آن دو رابطه عموم و خصوص مطلق برقرار است. به بیان دیگر بغی مصداق بارز جرم سیاسی و دربرگیرنده بیشتر [[احکام]] جرم سیاسی خواهد بود<ref>حبیب‌زاده، محمد جعفر، بررسی جرم محاربه و افساد فی الارض، ص۶۳.</ref>. به‌ویژه اینکه [[جرم]] بغی، از [[جرائم]] مطرح شده در [[حقوق]] [[اسلام]] است و با نظم و [[امنیت]] در [[جامعه اسلامی]] [[ارتباط مستقیم]] دارد.
به‌طور سنتی، [[تاریخ‌نگاران]] گزارش‌های مرتبط به گذشته را ضبط می‌کنند؛ هر دو [[سنت]] [[تاریخ‌نگاری]] مکتوب و تاریخ‌نگاری شفاهی، سعی در پاسخ به پرسش‌های [[تاریخی]] از طریق مطالعه [[اسناد]] مکتوب و گزارش‌های شفاهی را دارند. برای آغاز، تاریخ‌نگاران از منابع دیگری همچون آثار باستانی، سنگ‌نوشته‌ها و تصاویر استفاده می‌کنند. به‌طور کلی، منابع [[علمی]] تاریخی را می‌توان به سه رده تقسیم کرد: منابع مکتوب، منابع منقول و منابع مادی. تاریخ‌نگاران اغلب از هر سه مورد استفاده می‌کنند. اما [[نوشتن]]، [[تاریخ]] و آنچه از گذشته آمده است را جدا می‌کند. از جمله موضوعات مهم در تاریخ [[فقه سیاسی]]، نحوه [[رویارویی]] با [[مخالفان]] [[حکومت اسلامی]] است که از حیث نظری شامل مباحث مختلفی است؛ ازاین‌رو در [[اندیشه]] و عمل [[فقیهان]] [[شیعه]] می‌توان به مبانی و اصولی دست‌یافت که برای [[حفظ]] [[نظام اجتماع]]، [[اطاعت]] از [[نظم]] [[سیاسی]] [[مشروع]] [[ضرورت]] می‌یابد و مقابله با مخالفان حکومت اسلامی که به دنبال براندازی‌اند، مجاز شمرده می‌شود. [[بغی]] یکی از مسائل مهم [[فقه حکومتی]] است که [[فقها]] در باب [[جهاد]] به بررسی آن پرداخته‌اند. حقوق‌دانان و فقها به [[صراحت]] قائل به این نیستند که بغی همان [[جرم سیاسی]] است و در آن اختلاف‌نظر دارند؛ ولی با توجه به تعاریفی که فقها از بغی، و حقوق‌دانان از جرم سیاسی ارائه کرده‌اند اگر نتوان گفت که بغی همان جرم سیاسی است و همه مصادیق و شرایط آن را داراست، دست‌کم می‌توان گفت که بین آن دو رابطه عموم و خصوص مطلق برقرار است. به بیان دیگر بغی مصداق بارز جرم سیاسی و دربرگیرنده بیشتر [[احکام]] جرم سیاسی خواهد بود<ref>حبیب‌زاده، محمد جعفر، بررسی جرم محاربه و افساد فی الارض، ص۶۳.</ref>. به‌ویژه اینکه [[جرم]] بغی، از [[جرائم]] مطرح شده در [[حقوق]] [[اسلام]] است و با نظم و [[امنیت]] در [[جامعه اسلامی]] [[ارتباط مستقیم]] دارد.
این جرم شامل [[تجاوز]] و [[تعدی]] فرد یا گروهی از [[مسلمانان]] بر فرد یا گروهی دیگر از مسلمانان، و حتی شامل دولتی [[مسلمان]] بر ضد [[دولت]] دیگر می‌شود که ممکن است به صورت مسلحانه یا غیرمسلحانه یا از روی [[شبهه]] یا غیر شبهه صورت گیرد. از طرف دیگر [[جرم]] [[بغی]] از زمره حدودالله است و [[قانون‌گذار]] به [[تبعیت]] از [[نصوص]] معتبر [[شرعی]]، برای [[حاکمیت]] [[حق]] و [[اقتدار]] [[حکومت اسلامی]] و برای دفع خطر احتمالی در درون [[نظام]] به جرم‌انگاری بغی در [[قوانین موضوعه]] [[اقدام]] نموده و [[مبارزه]] با مرتکبین این جرم را در دستور کار قرار داده است. لیکن در پاره‌ای از [[احکام]] از جمله ماهیت [[مجازات]] و کیفیت آن گام را فراتر نهاده و از [[فقه]] [[امامیه]] [[عدول]] کرده است. در [[قانون]] مجازات [[اسلامی]] مصوب ۱۳۹۰ در ماده ۲۸۷ در فصل حدود و همچنین در ماده ۱۱۴ قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۹۲ مجازات همه [[جرائم]] حدی، از جمله بغی، [[افساد فی الارض]] و... را، به جز محاربه، به‌وسیله [[توبه]] را قابل اسقاط می‌داند. همچنین در اصل ۱۶۸ [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]] آمده است: «رسیدگی به جرائم [[سیاسی]] و مطبوعاتی علنی است و با حضور هیئت منصفه در محاکم [[دادگستری]] صورت می‌گیرد. [[نحوه انتخاب]]، شرایط، اختیارات هیئت منصفه و تعریف [[جرم سیاسی]] را قانون بر اساس [[موازین اسلامی]] معین می‌کند».
این جرم شامل [[تجاوز]] و [[تعدی]] فرد یا گروهی از [[مسلمانان]] بر فرد یا گروهی دیگر از مسلمانان، و حتی شامل دولتی [[مسلمان]] بر ضد [[دولت]] دیگر می‌شود که ممکن است به صورت مسلحانه یا غیرمسلحانه یا از روی [[شبهه]] یا غیر شبهه صورت گیرد. از طرف دیگر [[جرم]] [[بغی]] از زمره حدودالله است و [[قانون‌گذار]] به [[تبعیت]] از [[نصوص]] معتبر [[شرعی]]، برای [[حاکمیت]] [[حق]] و [[اقتدار]] [[حکومت اسلامی]] و برای دفع خطر احتمالی در درون [[نظام]] به جرم‌انگاری بغی در [[قوانین موضوعه]] [[اقدام]] نموده و [[مبارزه]] با مرتکبین این جرم را در دستور کار قرار داده است. لکن در پاره‌ای از [[احکام]] از جمله ماهیت [[مجازات]] و کیفیت آن گام را فراتر نهاده و از [[فقه]] [[امامیه]] [[عدول]] کرده است. در [[قانون]] مجازات [[اسلامی]] مصوب ۱۳۹۰ در ماده ۲۸۷ در فصل حدود و همچنین در ماده ۱۱۴ قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۹۲ مجازات همه [[جرائم]] حدی، از جمله بغی، [[افساد فی الارض]] و... را، به جز محاربه، به‌وسیله [[توبه]] را قابل اسقاط می‌داند. همچنین در اصل ۱۶۸ [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]] آمده است: «رسیدگی به جرائم [[سیاسی]] و مطبوعاتی علنی است و با حضور هیئت منصفه در محاکم [[دادگستری]] صورت می‌گیرد. [[نحوه انتخاب]]، شرایط، اختیارات هیئت منصفه و تعریف [[جرم سیاسی]] را قانون بر اساس [[موازین اسلامی]] معین می‌کند».
نگاهی به پیشینه [[تاریخی]] بغی از [[دوران رسول خدا]] تا عصر حاضر مؤید این نظریه است که [[شریعت اسلامی]] در [[برخورد با مخالفان]] [[شیوه]] خاصی را ارائه و بر اساس [[نیت]] و نوع جرم همواره بین حرکت‌های [[مخالفان]] تفکیک قائل بوده است. زمانی که در [[جهان]] [[مجرم]] سیاسی خطرناک‌ترین مجرم، و مجازات او تا اوایل [[قرن]] نوزدهم، [[مرگ]]، [[سوزاندن]] و [[مصادره اموال]] بود و حتی [[خانواده]] وی نیز مجازات می‌شدند [[شریعت مقدس اسلام]] در چهارده قرن پیش، بین جرم سیاسی با عنوان بغی و عادی تفکیک قائل شده است. در این تحقیق تلاش نگارنده بر آن است تا [[پژوهشی]] [[فقهی]] تاریخی در خصوص بغی و [[باغیان]] در [[تاریخ اسلام]] از صدر تاکنون، از دوران [[حکومت پیامبر اسلام]]{{صل}}، خلفای سه‌گانه و [[مولای متقیان]] [[حضرت علی]]{{ع}} و سایر [[امامان معصوم]]{{ع}} تاکنون انجام دهد. [[اهل]] [[جمل]]، [[صفین]] و [[نهروان]] از مصادیق بارز [[اهل بغی]] در [[زمان]] [[حکومت امیرالمؤمنین]] به شمار می‌آیند، در دوران معاصر نیز می‌توان به داعش و گروه‌های تکفیری تروریستی که در [[کشورهای اسلامی]] نظیر [[عراق]] و [[سوریه]] و با [[هدف]] [[براندازی]] [[جمهوری اسلامی ایران]] و [[حکومت ولایت فقیه]] و همچنین گروهک التقاطی [[منافقین]] و سایر گروهک‌های ضدانقلاب که در داخل و خارج علیه [[نظام]] [[مقدس]] جمهوری اسلامی ایران فعال بوده و هستند اشاره کرد، که بعضاً تکرار [[تاریخ]] است و هر کدام به نحوی به [[جدال]] و [[ستیز]] با [[حکومت اسلامی]] [[قیام]] کرده و درصدد براندازی [[حاکمیت اسلامی]] می‌باشند.<ref>[[جعفر ناصری|ناصری]]، [[سید علی رضا حسینی|حسینی]] و [[علی رضا سلیمی|سلیمی]]، [[پیشینه تاریخی بغی و تمرد در حکومت اسلامی (مقاله)|پیشینه تاریخی بغی و تمرد در حکومت اسلامی]]، ص ۲۱۰.</ref>
نگاهی به پیشینه [[تاریخی]] بغی از [[دوران رسول خدا]] تا عصر حاضر مؤید این نظریه است که [[شریعت اسلامی]] در [[برخورد با مخالفان]] [[شیوه]] خاصی را ارائه و بر اساس [[نیت]] و نوع جرم همواره بین حرکت‌های [[مخالفان]] تفکیک قائل بوده است. زمانی که در [[جهان]] [[مجرم]] سیاسی خطرناک‌ترین مجرم، و مجازات او تا اوایل [[قرن]] نوزدهم، [[مرگ]]، [[سوزاندن]] و [[مصادره اموال]] بود و حتی [[خانواده]] وی نیز مجازات می‌شدند [[شریعت مقدس اسلام]] در چهارده قرن پیش، بین جرم سیاسی با عنوان بغی و عادی تفکیک قائل شده است. در این تحقیق تلاش نگارنده بر آن است تا [[پژوهشی]] [[فقهی]] تاریخی در خصوص بغی و [[باغیان]] در [[تاریخ اسلام]] از صدر تاکنون، از دوران [[حکومت پیامبر اسلام]]{{صل}}، خلفای سه‌گانه و [[مولای متقیان]] [[حضرت علی]]{{ع}} و سایر [[امامان معصوم]]{{ع}} تاکنون انجام دهد. [[اهل]] [[جمل]]، [[صفین]] و [[نهروان]] از مصادیق بارز [[اهل بغی]] در [[زمان]] [[حکومت امیرالمؤمنین]] به شمار می‌آیند، در دوران معاصر نیز می‌توان به داعش و گروه‌های تکفیری تروریستی که در [[کشورهای اسلامی]] نظیر [[عراق]] و [[سوریه]] و با [[هدف]] [[براندازی]] [[جمهوری اسلامی ایران]] و [[حکومت ولایت فقیه]] و همچنین گروهک التقاطی [[منافقین]] و سایر گروهک‌های ضدانقلاب که در داخل و خارج علیه [[نظام]] [[مقدس]] جمهوری اسلامی ایران فعال بوده و هستند اشاره کرد، که بعضاً تکرار [[تاریخ]] است و هر کدام به نحوی به [[جدال]] و [[ستیز]] با [[حکومت اسلامی]] [[قیام]] کرده و درصدد براندازی [[حاکمیت اسلامی]] می‌باشند.<ref>[[جعفر ناصری|ناصری]]، [[سید علی رضا حسینی|حسینی]] و [[علی رضا سلیمی|سلیمی]]، [[پیشینه تاریخی بغی و تمرد در حکومت اسلامی (مقاله)|پیشینه تاریخی بغی و تمرد در حکومت اسلامی]]، ص ۲۱۰.</ref>


خط ۳۸: خط ۳۸:
==بغی و [[تمرد]] در دوران [[امامت]] و [[حکومت امیرالمؤمنین]] [[حضرت علی]]{{ع}}==
==بغی و [[تمرد]] در دوران [[امامت]] و [[حکومت امیرالمؤمنین]] [[حضرت علی]]{{ع}}==
حوادثی که در [[زمان عثمان]] اتفاق افتاد، زمینه [[خلافت علی]]{{ع}} و [[بیعت مردم]] با آن حضرت را فراهم ساخت. در [[تاریخ]] [[خلافت اسلامی]] هیچ خلیفه‌ای مانند علی{{ع}} با [[اکثریت]] قریب به اتفاق آراء برگزیده نشده و [[گزینش]] او این‌چنین به آراء [[صحابه]] و [[نیکان]] از [[مهاجر]] و [[انصار]] و [[فقها]] متکی نبوده است. این تنها علی{{ع}} است که [[خلافت]] را به این شکل و به دموکراتیک‌ترین شیوه آن به عهده گرفت<ref>جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، ص۴۴۱.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} در [[ذی‌الحجه]] [[سال ۳۵ق]]، در پی [[اصرار]] و اتفاق‌نظر [[مردم مدینه]] از [[مهاجران]] و انصار، و به‌رغم [[میل باطنی]] خود، زمام خلافت را به دست گرفت، همه جز عده اندکی که [[گرایش]] [[عثمانی]] داشتند، با حضرت [[بیعت]] کردند و عده‌ای از [[مخالفان]] به [[شام]] و [[مکه]] گریختند. [[طلحه بن عبیدالله]] و [[زبیر بن عوام]]، دو تن از سرشناسان صحابه، که خود از نامزدهای [[تصدی]] [[حکومت]] بودند به [[حضرت علی]]{{ع}} دست بیعت دادند. حضرت در دوران خلافتش با سه دسته [[دشمن]] روبه‌رو بود و با آنها به [[پیکار]] برخاست و در مدت پنج ساله خلافت لحظه‌ای از خطر آنان [[ایمنی]] نیافت. این سه گروه عبارت بودند از [[اصحاب جمل]] ([[طلحه]] و [[زبیر]]) که آنان را [[ناکثین]] نامید، [[اصحاب صفین]] ([[معاویه]] و یارانش) که آنان را [[قاسطین]] خواند و [[اصحاب نهروان]] که آنها را [[مارقین]] می‌خواند. سابقه این نام‌گذاری به [[دوران پیامبر]]{{صل}} بازمی‌گشت که به او فرموده بود پس از من با ناکثین و مارقین و قاسطین [[جنگ]] خواهی کرد<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۰۱.</ref>.
حوادثی که در [[زمان عثمان]] اتفاق افتاد، زمینه [[خلافت علی]]{{ع}} و [[بیعت مردم]] با آن حضرت را فراهم ساخت. در [[تاریخ]] [[خلافت اسلامی]] هیچ خلیفه‌ای مانند علی{{ع}} با [[اکثریت]] قریب به اتفاق آراء برگزیده نشده و [[گزینش]] او این‌چنین به آراء [[صحابه]] و [[نیکان]] از [[مهاجر]] و [[انصار]] و [[فقها]] متکی نبوده است. این تنها علی{{ع}} است که [[خلافت]] را به این شکل و به دموکراتیک‌ترین شیوه آن به عهده گرفت<ref>جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، ص۴۴۱.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} در [[ذی‌الحجه]] [[سال ۳۵ق]]، در پی [[اصرار]] و اتفاق‌نظر [[مردم مدینه]] از [[مهاجران]] و انصار، و به‌رغم [[میل باطنی]] خود، زمام خلافت را به دست گرفت، همه جز عده اندکی که [[گرایش]] [[عثمانی]] داشتند، با حضرت [[بیعت]] کردند و عده‌ای از [[مخالفان]] به [[شام]] و [[مکه]] گریختند. [[طلحه بن عبیدالله]] و [[زبیر بن عوام]]، دو تن از سرشناسان صحابه، که خود از نامزدهای [[تصدی]] [[حکومت]] بودند به [[حضرت علی]]{{ع}} دست بیعت دادند. حضرت در دوران خلافتش با سه دسته [[دشمن]] روبه‌رو بود و با آنها به [[پیکار]] برخاست و در مدت پنج ساله خلافت لحظه‌ای از خطر آنان [[ایمنی]] نیافت. این سه گروه عبارت بودند از [[اصحاب جمل]] ([[طلحه]] و [[زبیر]]) که آنان را [[ناکثین]] نامید، [[اصحاب صفین]] ([[معاویه]] و یارانش) که آنان را [[قاسطین]] خواند و [[اصحاب نهروان]] که آنها را [[مارقین]] می‌خواند. سابقه این نام‌گذاری به [[دوران پیامبر]]{{صل}} بازمی‌گشت که به او فرموده بود پس از من با ناکثین و مارقین و قاسطین [[جنگ]] خواهی کرد<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۰۱.</ref>.
حضرت علی{{ع}} در [[خطبه شقشقیه]] در مورد این سه گروه می‌فرماید: «پس چون به امر خلافت [[قیام]] کردم طایفه‌ای [[نقض بیعت]] کردند (ناکثین) و جمعیتی از [[دین]] بیرون رفتند(مارقین) و جمعیتی از اول [[سرکشی]] و [[طغیان]] کردند (قاسطین)». به [[اعتقاد شیعیان]]، علی{{ع}} [[جانشین بلافصل]] [[پیامبر]]{{صل}} و نخستین [[امام]] [[امت اسلامی]] پس از [[رسول‌الله]] است. لیکن [[اهل سنت]] و دیگر [[مذاهب غیر شیعی]]، علی{{ع}} را چهارمین [[خلیفه]] می‌دانند. علی‌ای‌حال در دوران حکومت و [[امامت]] حضرت، [[بغی]] و باغی‌گری در اوج خود قرار گرفته و به همین جهت در این خصوص [[سیره علوی]] در برخورد با [[باغیان]] مدنظر فقهای [[عامه]] و [[خاصه]] قرار گرفته است. [[شافعی]] [[امام]] [[مذهب]] شافعیه و از فقهای برجسته [[اهل سنت]] [[معتقد]] است که [[سیره]] [[جنگ با مشرکان]] از [[پیامبر اسلام]] اخذ می‌شود، سیره [[جنگ با مرتدان]] از [[خلیفه اول]] و سیره [[جنگ]] با [[بغات]] از [[رفتار]] [[حضرت علی]]{{ع}} گرفته می‌شود<ref>الشربینی، محمد بن احمد، الاقناع فی حل الفاظ ابی شجاع، ج۴، ص۱۲۳.</ref>؛ لذا تمامی فقهای [[فریقین]] که بحث [[بغی]] را در [[کتب فقهی]] خود مطرح کرده‌اند، مستندات آن را از رفتار [[حضرت امیرالمؤمنین]] علی{{ع}} با سه گروه [[باغی]] [[ناکثین]]، [[قاسطین]] و [[مارقین]] اخذ کرده‌اند. بنابراین به اهم وقایع و پیشینه بغی و بغات و جنگ‌های دوران [[امامت]] حضرت به اختصار اشاره می‌شود.<ref>[[جعفر ناصری|ناصری]]، [[سید علی رضا حسینی|حسینی]] و [[علی رضا سلیمی|سلیمی]]، [[پیشینه تاریخی بغی و تمرد در حکومت اسلامی (مقاله)|پیشینه تاریخی بغی و تمرد در حکومت اسلامی]]، ص ۲۱۹.</ref>
حضرت علی{{ع}} در [[خطبه شقشقیه]] در مورد این سه گروه می‌فرماید: «پس چون به امر خلافت [[قیام]] کردم طایفه‌ای [[نقض بیعت]] کردند (ناکثین) و جمعیتی از [[دین]] بیرون رفتند(مارقین) و جمعیتی از اول [[سرکشی]] و [[طغیان]] کردند (قاسطین)». به [[اعتقاد شیعیان]]، علی{{ع}} [[جانشین بلافصل]] [[پیامبر]]{{صل}} و نخستین [[امام]] [[امت اسلامی]] پس از [[رسول‌الله]] است. لکن [[اهل سنت]] و دیگر [[مذاهب غیر شیعی]]، علی{{ع}} را چهارمین [[خلیفه]] می‌دانند. علی‌ای‌حال در دوران حکومت و [[امامت]] حضرت، [[بغی]] و باغی‌گری در اوج خود قرار گرفته و به همین جهت در این خصوص [[سیره علوی]] در برخورد با [[باغیان]] مدنظر فقهای [[عامه]] و [[خاصه]] قرار گرفته است. [[شافعی]] [[امام]] [[مذهب]] شافعیه و از فقهای برجسته [[اهل سنت]] [[معتقد]] است که [[سیره]] [[جنگ با مشرکان]] از [[پیامبر اسلام]] اخذ می‌شود، سیره [[جنگ با مرتدان]] از [[خلیفه اول]] و سیره [[جنگ]] با [[بغات]] از [[رفتار]] [[حضرت علی]]{{ع}} گرفته می‌شود<ref>الشربینی، محمد بن احمد، الاقناع فی حل الفاظ ابی شجاع، ج۴، ص۱۲۳.</ref>؛ لذا تمامی فقهای [[فریقین]] که بحث [[بغی]] را در [[کتب فقهی]] خود مطرح کرده‌اند، مستندات آن را از رفتار [[حضرت امیرالمؤمنین]] علی{{ع}} با سه گروه [[باغی]] [[ناکثین]]، [[قاسطین]] و [[مارقین]] اخذ کرده‌اند. بنابراین به اهم وقایع و پیشینه بغی و بغات و جنگ‌های دوران [[امامت]] حضرت به اختصار اشاره می‌شود.<ref>[[جعفر ناصری|ناصری]]، [[سید علی رضا حسینی|حسینی]] و [[علی رضا سلیمی|سلیمی]]، [[پیشینه تاریخی بغی و تمرد در حکومت اسلامی (مقاله)|پیشینه تاریخی بغی و تمرد در حکومت اسلامی]]، ص ۲۱۹.</ref>


==واقعه جمل==
==واقعه جمل==
خط ۶۲: خط ۶۲:
==دوران [[امامت]] سایر [[ائمه معصوم]]{{عم}}==
==دوران [[امامت]] سایر [[ائمه معصوم]]{{عم}}==
پس از [[شهادت]] مظلومانه مولی‌الموحدین علی{{ع}}، [[مسئولیت]] حکومت و بار امامت و [[رهبری]] [[مسلمانان]] بر دوش فرزند برومندش [[امام حسن]]{{ع}} قرار گرفت. [[امام مجتبی]]{{ع}} که خود در صحنه‌های [[نبرد]] علیه [[بغات]] و [[آشوبگران]] جبهه‌های [[جمل]] و [[نهروان]] و [[صفین]] به [[نبرد]] پرداخته بود و از [[توطئه]] فتنه‌جویان بی‌اطلاع نبود. با این حال [[باغیان]] و [[شورشیان]] موقعیت را مناسب دیده و بر [[شرارت]] خویش افزودند و چراغ سبزهایی به [[معاویه]] نشان دادند و معاویه نیز [[فرصت]] را مناسب دید، با [[وعده]] و [[وعید]] مزدورانی را در قالب جاسوس، به کار گرفته تا دست به شایعه‌افکنی و [[فتنه‌انگیزی]] و [[تضعیف]] [[روحیه]] بزنند و [[جنگ روانی]] به راه بیندازند و زمینه را برای شورش‌های پراکنده فراهم آورند. بقایای جمل و نهروان و صفین نیز گرد هم جمع شده و در جهت زمین‌گیر ساختن نیروهای [[وفادار]] به [[امام]]{{ع}} تلاش گسترده‌ای کردند. امام در آغاز [[حکومت]] خود [[سیره]] پدر را در پیش گرفت و با گردآوری نیروهای باصلاحیت و وفادار، [[تصمیم]] بر ادامه [[پیکار]] با معاویه گرفت. اما پس از گذشت شش ماه به این نتیجه رسید که با این نیروها توان مقابله نظامی وجود ندارد و در صورت ادامه [[جنگ]] با معاویه همه نیروهای [[مؤمن]] و وفادار و نیرومند کشته خواهند شد و نتیجه به نفع [[دشمن]] تمام خواهد شد و [[عالمان]] [[دین‌دار]] و یارانی که بتوانند [[معارف دین]] و سیره و [[سنت پیامبر]]{{صل}} و پدرش علی{{ع}} را منتشر سازند، نابود می‌شوند. و باغیان خواهند توانست حتی آثار جزئی [[اسلام]] را نابود و با [[عقاید]] اسلام آشکارا به [[مخالفت]] بپردازند. امام [[مصلحت]] را در [[جهاد]] غیرمسلحانه به جای [[جهاد مسلحانه]] و تقویت جنبه [[فکری]] و [[فرهنگی]] و [[سیاسی]] [[جامعه]] دید. راهکار جدید در بستن [[پیمان]] [[آتش‌بس]] با معاویه بود که طی آن، او را [[متعهد]] به شرایط سخت کرد و خود نیز [[پرهیز]] از تعرض مسلحانه را متعهد شد. امام با [[عقد]] چنین پیمانی، دشمن و [[اهل بغی]] را بر سر دوراهی خطرناکی قرار داده و رویه او را در بوته [[آزمون]] نهاده بود که بر [[سنت]] و رویه [[مشروع]] [[استوار]] است، یا بر [[انحراف]] آن. طولی نکشید که [[اقدام]] [[امام]] در [[رسوا]] کردن چهره [[منافق]] و [[پیمان‌شکن]] [[معاویه]] مؤثر افتاد و معاویه در میان [[مردم عراق]] رسماً اعلام کرد که شرایط [[پیمان]] [[صلح]] با [[امام حسن]]{{ع}} را زیر دو پایش لگدمال نموده است. با این کار غافل‌ترین افراد [[آگاه]] شدند که معاویه [[حرمت]] پیمان را نگه نمی‌دارد و او [[ایمان]] و [[اعتقادی]] به اصول آشکار [[اسلام]] ندارد و [[کافر]]، [[فاسق]]، [[باغی]] و [[متجاوز]] است<ref>فارسی، جلال الدین، انقلاب تکاملی اسلام، ج١، ص٧۴١.</ref>.
پس از [[شهادت]] مظلومانه مولی‌الموحدین علی{{ع}}، [[مسئولیت]] حکومت و بار امامت و [[رهبری]] [[مسلمانان]] بر دوش فرزند برومندش [[امام حسن]]{{ع}} قرار گرفت. [[امام مجتبی]]{{ع}} که خود در صحنه‌های [[نبرد]] علیه [[بغات]] و [[آشوبگران]] جبهه‌های [[جمل]] و [[نهروان]] و [[صفین]] به [[نبرد]] پرداخته بود و از [[توطئه]] فتنه‌جویان بی‌اطلاع نبود. با این حال [[باغیان]] و [[شورشیان]] موقعیت را مناسب دیده و بر [[شرارت]] خویش افزودند و چراغ سبزهایی به [[معاویه]] نشان دادند و معاویه نیز [[فرصت]] را مناسب دید، با [[وعده]] و [[وعید]] مزدورانی را در قالب جاسوس، به کار گرفته تا دست به شایعه‌افکنی و [[فتنه‌انگیزی]] و [[تضعیف]] [[روحیه]] بزنند و [[جنگ روانی]] به راه بیندازند و زمینه را برای شورش‌های پراکنده فراهم آورند. بقایای جمل و نهروان و صفین نیز گرد هم جمع شده و در جهت زمین‌گیر ساختن نیروهای [[وفادار]] به [[امام]]{{ع}} تلاش گسترده‌ای کردند. امام در آغاز [[حکومت]] خود [[سیره]] پدر را در پیش گرفت و با گردآوری نیروهای باصلاحیت و وفادار، [[تصمیم]] بر ادامه [[پیکار]] با معاویه گرفت. اما پس از گذشت شش ماه به این نتیجه رسید که با این نیروها توان مقابله نظامی وجود ندارد و در صورت ادامه [[جنگ]] با معاویه همه نیروهای [[مؤمن]] و وفادار و نیرومند کشته خواهند شد و نتیجه به نفع [[دشمن]] تمام خواهد شد و [[عالمان]] [[دین‌دار]] و یارانی که بتوانند [[معارف دین]] و سیره و [[سنت پیامبر]]{{صل}} و پدرش علی{{ع}} را منتشر سازند، نابود می‌شوند. و باغیان خواهند توانست حتی آثار جزئی [[اسلام]] را نابود و با [[عقاید]] اسلام آشکارا به [[مخالفت]] بپردازند. امام [[مصلحت]] را در [[جهاد]] غیرمسلحانه به جای [[جهاد مسلحانه]] و تقویت جنبه [[فکری]] و [[فرهنگی]] و [[سیاسی]] [[جامعه]] دید. راهکار جدید در بستن [[پیمان]] [[آتش‌بس]] با معاویه بود که طی آن، او را [[متعهد]] به شرایط سخت کرد و خود نیز [[پرهیز]] از تعرض مسلحانه را متعهد شد. امام با [[عقد]] چنین پیمانی، دشمن و [[اهل بغی]] را بر سر دوراهی خطرناکی قرار داده و رویه او را در بوته [[آزمون]] نهاده بود که بر [[سنت]] و رویه [[مشروع]] [[استوار]] است، یا بر [[انحراف]] آن. طولی نکشید که [[اقدام]] [[امام]] در [[رسوا]] کردن چهره [[منافق]] و [[پیمان‌شکن]] [[معاویه]] مؤثر افتاد و معاویه در میان [[مردم عراق]] رسماً اعلام کرد که شرایط [[پیمان]] [[صلح]] با [[امام حسن]]{{ع}} را زیر دو پایش لگدمال نموده است. با این کار غافل‌ترین افراد [[آگاه]] شدند که معاویه [[حرمت]] پیمان را نگه نمی‌دارد و او [[ایمان]] و [[اعتقادی]] به اصول آشکار [[اسلام]] ندارد و [[کافر]]، [[فاسق]]، [[باغی]] و [[متجاوز]] است<ref>فارسی، جلال الدین، انقلاب تکاملی اسلام، ج١، ص٧۴١.</ref>.
[[امام حسین]]{{ع}} نیز در شرایط ویژه و منحصر به خود، [[امامت]] را بر عهده گرفت. با [[مرگ معاویه]]، [[مردم]] به [[اجبار]] و [[ارعاب]] برخلاف تعهدات معاویه در [[صلح‌نامه]] با امام حسن{{ع}}، با فردی [[بیعت]] کردند که مشهور به [[فساد]] بود و همه [[دینداران]] و [[مؤمنان]] او را فاقد شرایط [[خلافت]] می‌دانستند<ref>ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن، تذکرة الخواص، ص۱۱۵.</ref>. در این [[شرایط امام]] [[تصمیم]] به بیدار کردن [[جامعه اسلامی]] گرفت تا برای [[دفاع از اسلام]] به پا خیزند؛ لذا از [[مدینه]] خارج شد و راه [[مکه]] را در پیش گرفت و در [[زمان]] بسیار حساس یعنی [[روز هشتم ذی‌الحجه]] ([[روز ترویه]]) مکه را به قصد [[عراق]] ترک کرد. در طول راه نامه‌هایی برای شخصیت‌های [[سیاسی]] و مذهبی و سران [[قبایل]] ارسال و موقعیت حساس و خطرناک زمان را بیان و در سخنرانی‌های خود در مسیر، [[هدف]] خود را برای مردم روشن می‌کرد. ایشان در یکی از سخنرانی‌های خود فرمود: «خدایا تو می‌دانی که من از روی [[سرکشی]] و [[طغیان]] و فساد خارج نشده‌ام، بلکه من در پی [[احیا]] و اجرای [[سیره]] [[رسول‌الله]] جدم و [[امیرالمؤمنین]] پدرم، برای [[امربه‌معروف و نهی از منکر]] حرکت نموده‌ام؛ چراکه [[دین]] در معرض نابودی کامل قرار گرفته؛ چه آن‌که اگر فردی مثل یزید [[حاکم]] شود نامی از اسلام باقی نخواهد ماند»<ref>فارسی، جلال الدین، انقلاب تکاملی اسلام، ج١، ص٧٨۴.</ref>. هرچند [[امام سوم]] [[شیعیان]] [[حکومت اسلامی]] تشکیل نداد، لیکن با [[قیام]] خود علیه [[حکومت طاغوت]] و [[مستبد]] [[اموی]] و [[شهادت]] در راه [[پروردگار]] و احیای [[دین مبین اسلام]] گام بزرگ و مهمی را برداشت که تا [[قیامت]] چراغی برای [[هدایت]] [[مسلمانان]] و انسان‌های [[آزادی‌خواه]] [[جهان]] خواهد بود.
[[امام حسین]]{{ع}} نیز در شرایط ویژه و منحصر به خود، [[امامت]] را بر عهده گرفت. با [[مرگ معاویه]]، [[مردم]] به [[اجبار]] و [[ارعاب]] برخلاف تعهدات معاویه در [[صلح‌نامه]] با امام حسن{{ع}}، با فردی [[بیعت]] کردند که مشهور به [[فساد]] بود و همه [[دینداران]] و [[مؤمنان]] او را فاقد شرایط [[خلافت]] می‌دانستند<ref>ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن، تذکرة الخواص، ص۱۱۵.</ref>. در این [[شرایط امام]] [[تصمیم]] به بیدار کردن [[جامعه اسلامی]] گرفت تا برای [[دفاع از اسلام]] به پا خیزند؛ لذا از [[مدینه]] خارج شد و راه [[مکه]] را در پیش گرفت و در [[زمان]] بسیار حساس یعنی [[روز هشتم ذی‌الحجه]] ([[روز ترویه]]) مکه را به قصد [[عراق]] ترک کرد. در طول راه نامه‌هایی برای شخصیت‌های [[سیاسی]] و مذهبی و سران [[قبایل]] ارسال و موقعیت حساس و خطرناک زمان را بیان و در سخنرانی‌های خود در مسیر، [[هدف]] خود را برای مردم روشن می‌کرد. ایشان در یکی از سخنرانی‌های خود فرمود: «خدایا تو می‌دانی که من از روی [[سرکشی]] و [[طغیان]] و فساد خارج نشده‌ام، بلکه من در پی [[احیا]] و اجرای [[سیره]] [[رسول‌الله]] جدم و [[امیرالمؤمنین]] پدرم، برای [[امربه‌معروف و نهی از منکر]] حرکت نموده‌ام؛ چراکه [[دین]] در معرض نابودی کامل قرار گرفته؛ چه آن‌که اگر فردی مثل یزید [[حاکم]] شود نامی از اسلام باقی نخواهد ماند»<ref>فارسی، جلال الدین، انقلاب تکاملی اسلام، ج١، ص٧٨۴.</ref>. هرچند [[امام سوم]] [[شیعیان]] [[حکومت اسلامی]] تشکیل نداد، لکن با [[قیام]] خود علیه [[حکومت طاغوت]] و [[مستبد]] [[اموی]] و [[شهادت]] در راه [[پروردگار]] و احیای [[دین مبین اسلام]] گام بزرگ و مهمی را برداشت که تا [[قیامت]] چراغی برای [[هدایت]] [[مسلمانان]] و انسان‌های [[آزادی‌خواه]] [[جهان]] خواهد بود.
[[امامان]] بعد از ایشان نیز در [[ظلم و جور]] [[حکومت‌های اموی]] و [[عباسی]] گرفتار آمده و نتواستند [[حکومتی]] [[اسلامی]] تشکیل دهند و همه این بزرگواران [[معصوم]]{{ع}} به دست [[حکام]] [[ظالم]] و مستبد به شهادت رسیدند. شایان ذکر است [[جهاد]] [[ائمه]]، از لحاظ [[هدف]]، نوع و شیوه جهاد علیه [[باغیان]] و [[غاصبان]] [[حق]] که از دادن آن به [[اهل]] خودش [[امتناع]] می‌کنند، مانند یکدیگر و همسان با جهاد [[رسول]] خداست. [[شیوه]] [[مبارزه امامان]] علیه [[دستگاه ظلم و جور]] همسان شیوه‌ای است که [[رسول‌الله]] در سال‌های ابتدای [[بعثت]] در [[مکه]] در پیش گرفتند. آنان برای [[تربیت]] نیروهای [[اجتماعی]] که بتوانند از آنان جهت [[تشکیل حکومت اسلامی]] استفاده کنند و وسیله‌ای برای [[تبلیغ]] [[احکام اسلام]] و [[انجام وظیفه]] [[امامت]] از آن بهره‌مند شوند، از هیچ کوششی دریغ نمی‌کردند. [[امام خمینی]] (ره) در این خصوص می‌نویسد: «[[روایات]] زیادی از ائمه نقل شده است که در آن [[مبارزه با ظلم]] و کسانی که در [[دین]] [[تصرف]] می‌کنند [[تشویق]] شده است. ائمه و [[پیروان]] همیشه با حکومت‌های [[جائر]] و قدرت‌های [[سیاسی]] [[باطل]] که مصداق بارز [[اهل بغی]] هستند [[مبارزه]] داشته‌اند. [[هارون]]، [[موسی بن جعفر]]{{ع}} را چندین سال [[حبس]] می‌کند. [[مأمون]] [[حضرت رضا]]{{ع}} را به [[مرو]] می‌برد و تحت‌الحفظ نگه می‌دارد و سرانجام حضرت را [[مسموم]] می‌کند و اینها می‌دانستند که [[اولاد علی]]{{ع}} داعیه [[خلافت]] داشته و بر تشکیل حکومت اسلامی [[اصرار]] دارند»<ref>موسوی خمینی، سید روح الله، ولایت فقیه، ص١٣۶.</ref>.<ref>[[جعفر ناصری|ناصری]]، [[سید علی رضا حسینی|حسینی]] و [[علی رضا سلیمی|سلیمی]]، [[پیشینه تاریخی بغی و تمرد در حکومت اسلامی (مقاله)|پیشینه تاریخی بغی و تمرد در حکومت اسلامی]]، ص ۲۲۸.</ref>
[[امامان]] بعد از ایشان نیز در [[ظلم و جور]] [[حکومت‌های اموی]] و [[عباسی]] گرفتار آمده و نتواستند [[حکومتی]] [[اسلامی]] تشکیل دهند و همه این بزرگواران [[معصوم]]{{ع}} به دست [[حکام]] [[ظالم]] و مستبد به شهادت رسیدند. شایان ذکر است [[جهاد]] [[ائمه]]، از لحاظ [[هدف]]، نوع و شیوه جهاد علیه [[باغیان]] و [[غاصبان]] [[حق]] که از دادن آن به [[اهل]] خودش [[امتناع]] می‌کنند، مانند یکدیگر و همسان با جهاد [[رسول]] خداست. [[شیوه]] [[مبارزه امامان]] علیه [[دستگاه ظلم و جور]] همسان شیوه‌ای است که [[رسول‌الله]] در سال‌های ابتدای [[بعثت]] در [[مکه]] در پیش گرفتند. آنان برای [[تربیت]] نیروهای [[اجتماعی]] که بتوانند از آنان جهت [[تشکیل حکومت اسلامی]] استفاده کنند و وسیله‌ای برای [[تبلیغ]] [[احکام اسلام]] و [[انجام وظیفه]] [[امامت]] از آن بهره‌مند شوند، از هیچ کوششی دریغ نمی‌کردند. [[امام خمینی]] (ره) در این خصوص می‌نویسد: «[[روایات]] زیادی از ائمه نقل شده است که در آن [[مبارزه با ظلم]] و کسانی که در [[دین]] [[تصرف]] می‌کنند [[تشویق]] شده است. ائمه و [[پیروان]] همیشه با حکومت‌های [[جائر]] و قدرت‌های [[سیاسی]] [[باطل]] که مصداق بارز [[اهل بغی]] هستند [[مبارزه]] داشته‌اند. [[هارون]]، [[موسی بن جعفر]]{{ع}} را چندین سال [[حبس]] می‌کند. [[مأمون]] [[حضرت رضا]]{{ع}} را به [[مرو]] می‌برد و تحت‌الحفظ نگه می‌دارد و سرانجام حضرت را [[مسموم]] می‌کند و اینها می‌دانستند که [[اولاد علی]]{{ع}} داعیه [[خلافت]] داشته و بر تشکیل حکومت اسلامی [[اصرار]] دارند»<ref>موسوی خمینی، سید روح الله، ولایت فقیه، ص١٣۶.</ref>.<ref>[[جعفر ناصری|ناصری]]، [[سید علی رضا حسینی|حسینی]] و [[علی رضا سلیمی|سلیمی]]، [[پیشینه تاریخی بغی و تمرد در حکومت اسلامی (مقاله)|پیشینه تاریخی بغی و تمرد در حکومت اسلامی]]، ص ۲۲۸.</ref>


۲۱۸٬۰۵۸

ویرایش