بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات پرسش | {{جعبه اطلاعات پرسش | ||
| موضوع اصلی = [[مقام معصوم (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ مقام معصوم]] | | موضوع اصلی = [[مقام معصوم (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ مقام معصوم]] | ||
| تصویر = | | تصویر = 110059.jpg | ||
| نمایه وابسته = [[مقام معصوم در درجات قرب الهی (نمایه)|مقام معصوم در درجات قرب الهی]] | | نمایه وابسته = [[مقام معصوم در درجات قرب الهی (نمایه)|مقام معصوم در درجات قرب الهی]] | ||
| مدخل اصلی = [[مقام معصوم]] | | مدخل اصلی = [[مقام معصوم]] | ||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید مجتبی بحرینی]]''' در کتاب ''«[[جامعه در حرم (کتاب)|جامعه در حرم]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید مجتبی بحرینی]]''' در کتاب ''«[[جامعه در حرم (کتاب)|جامعه در حرم]]»'' در اینباره گفته است: | ||
«{{ | «{{متن حدیث|المُکَرَّمُونَ}} مکرّمون اسم مفعول است از کرّم که باب تفعیل [[کرم]] است و در لغت چنین معنی شده: {{عربی|کَرَّمَه: عظمه و نزهه. کرم الله وجهه: شرفه. المکرم: الرجل الکریم علی کل احد}}.<ref>المجند – کرم.</ref> [[تکریم]] کرد او را یعنی بزرگ شمرده و [[منزّه]] قرار داد او را. [[خدا]] چهرۀ او را مکرّم داشت یعنی تشریف و [[کرامت]] بخشید. مکرّم به کسی گفته میشود که نزد همه کس و بر همه کس [[کریم]] و [[بزرگوار]] است. از این جملۀ آخری که در معنای مکرّم آوردیم، استفاده میشود که مکرّم [[واقعی]] کسی است که نزد همه کس گرامی باشد. این [[خاندان]] از دو جهت حائز این کمال به معنای واقعی هستند. یکی این که حضراتشان مکرّم و گرامی داشته شده نزد همه بوده و هستند، تا آنجا که [[دشمن]] و [[قاتل]] آنها هم وقتی حجابهای [[عصبیّت]] و [[عداوت]] را کنار میزند چارهای جز [[اقرار]] به [[بزرگواری]] و کرامت آنان ندارد، که مکرّر در مکرّر چنین اعترافاتی از [[دشمنان]] سرسخت و [[قاتلان]] [[خون]] آشام این خاندان نقل شده و صفحات [[تاریخ]] آنها را به خاطر سپرده است. ابو [[ایّوب]] خوزی گوید: نیمۀ شبی [[منصور دوانیقی]] سراغ من فرستاد. بر او وارد شدم. دیدم روی صندلی نشسته و در برابرش شمعی روشن است و کاغذی در دست دارد. چون بر او وارد شدم و [[سلام]] نمودم [[نامه]] را نزد من افکند و شروع به [[گریه]] نمود و گفت: این نامۀ [[محمّد]] بن سلیمان است که خبر [[رحلت]] جعفر بن محمّد را برای من نوشته است سه مرتبه کلمۀ [[استرجاع]] به زبان آورد و گفت: کجا چون جعفر یافت میشود؟<ref>عیون اخبار الرضا{{ع}} ۱ / ۹۵ باب ۷ حدیث ۱۴.</ref> ربیع [[حاجب]] گوید: گاهی [[هارون]] بالای بام [[محبس]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}} میرفت و از روزنۀ [[زندان]] نگاه میکرد. روزی به من گفت: این [[جامه]] چیست اینجا افتاده و هر [[روز]] آن را میبینم؟ گفتم: جامه نیست [[موسی بن جعفر]] است که در حال [[سجود]] است. [[هارون]] گفت: [[آگاه]] باش هرآینه این آقا [[رهبان]] [[بنی هاشم]] است. ربیع گوید: به او گفتم: پس چرا این قدر در [[حبس]] بر او سخت میگیری؟ گفت: چارهای جز این نیست برای بقای حکومت ما باید این آقا چنین باشد.<ref>عیون اخبار الرضا{{ع}} ۱ / ۹۵ باب ۷ حدیث ۱۴.</ref> وقتی به خود میآیند [[گواهی]] به [[کرامت]] این [[خاندان]] میدهند. ولی چون به [[فکر]] [[حکومت]] و [[ریاست]] میافتند [[فرمان]] حبس و [[قتل]] داده و لابد من ذلک میگویند. جهت دیگری که بیانگر مکرّم بودن این خاندان است مکرمت حضراتشان عند [[الله]] است. کسی که به مقام مکرّم عند الله رسیده به طریق اولی مکرّم عند کلّ [[احد]] و گرامی نزد همه کس خواهد بود.(...) و چون کرّمه به معنای عظّمه و نزّهه بود لذا باید گفت: این [[دودمان]] جمعی هستند که [[خدا]] آنان را بزرگ شمرده و [[منزّه]] دانسته، آیا بالاتر از این مقام مقامی است؟ و فوق این رتبه مرتبهای است؟ و رفیعتر از این منزلت منزلتی است که کسی معظّم و منزّه و مشرّف و مکرّم عند الله باشد؟ نکتۀ اوّلی که توجّه به آن لازم است این است که هر چه [[تکریم]] و کرامت در هستی است شعاع تکریم و گرامی داشت این خاندان است، تا آنجا که حتّی اگر پدرمان [[حضرت آدم]] مکرّم به سجود [[ملائکه]] شده به این جهت بود که صلبش حامل [[انوار]] این خاندان بود. حضرت [[سیّد الشهدا]]{{ع}} به اصحابش فرمود: [[خداوند]] [[فرشتگان]] را برای [[تعظیم]] [[آدم]]{{ع}} [[امر]] به [[سجده]] نمود، چون که آدم{{ع}} وعاء و ظرف اشباح و انواری بود که نورشان هستی را زیر پر گرفته<ref>{{متن حدیث|... فامر الله تعالی الملائکه بالسجده لآدم تعظیما له انه قد فضله بان جعله وعاء لتلک الاشباح التی قد عمّ انوارها الآفاق}}؛ زتفسیر امام عسکری{{ع}}۲۱۹.</ref>. | ||
از [[رسول خدا]]{{صل}} چنین رسیده: وقتی انوار ما از کنگرۀ [[عرش]] منتقل به صلب [[آدم]]{{ع}} شد پرسید این [[انوار]] چیست؟ [[خدای عزّوجلّ]] فرمود: انواری است که از شریفترین جایگاه عرشم به پشت و صلب تو منتقل نمودم {{ | از [[رسول خدا]]{{صل}} چنین رسیده: وقتی انوار ما از کنگرۀ [[عرش]] منتقل به صلب [[آدم]]{{ع}} شد پرسید این [[انوار]] چیست؟ [[خدای عزّوجلّ]] فرمود: انواری است که از شریفترین جایگاه عرشم به پشت و صلب تو منتقل نمودم {{متن حدیث|وَلذلک امرت الملائکه بالسجود لک اذ کنت وعاء لتلک الاشباح}}.<ref>«و به این جهت فرشتگان را امر به سجده بر تو نمودم که وعاء و ظرف این اشباح و انوار قرار گرفتی». تفسیر امام حسن عسکری{{ع}} ۲۱۹.</ref> از [[حدیثی]] دگر مطلب بالاتری استفاده میشود و آن این است که [[سجود]] [[فرشتگان]] نسبت به آدم عوضی بود که [[خداوند سبحان]] به پدرمان [[حضرت آدم]] [[عنایت]] فرمود به خاطر [[سجده]] شکری که قبلاً نموده بود؛ زیرا وقتی خصوصیّات و [[مقامات]] انوار خمسۀ طیّبه را برای آدم بازگو نمودند: {{متن حدیث|فَسجد آدم شکرا لله ان جعل ذلک فی ذریتة، فعوضه الله عن ذلک السجود ان اسجد له ملائکته}}.<ref>«آدم{{ع}} سجدۀ شکر برای خدا نمود که چنین عناصر مکرّمی را از ذریّه و فرزندان او قرار داده، خداوند هم متقابلاً فرشتگان را امر به سجدۀ او نمود». تفسیر برهان۱ / ۸۹.</ref> میبینیم در این [[روایات]] صریحاً ملاک [[کرامت]] حضرت آدم در سجود فرشتگان، کرامت این [[خاندان]] ذکر شده است.(...) وقتی [[تکریم]] خود آدم{{ع}} در سایۀ تکریم این خاندان بود به طریق اولی تکریم [[بنی آدم]] این چنین است. مضاف بر این، تکریم غیر این خاندان در حدّ خود آنان و تکریم اینان هم در حدّ خودشان، که اگر نباشد فرقی مگر همین که اینان سبب تکریم سایر بنی آدم، بلکه تکریم خود آدم{{ع}} هستند، در مقام فرق کافی است، تا چه رسد به این که علاوه بر این فرق کیفی، تفاوت کمّی بسیاری در میان است در حدّ همان تفاوت که میان سایر [[کمالات]] حضراتشان با کمالات سایر [[خلق]]، حتّی کمالات [[انبیا]] و [[اولیا]] موجود است. علاوه، آیۀ شریفه ظاهراً در مقام بیان مکرمت [[انسان]] نسبت به سایر موجودات است. به همین جهت در روایات رسیده تکریم بنی آدم گاهی به [[انتصاب]] قامت<ref>تفسیر عیّاشی ۲ / ۳۰۲.</ref> (راست قامتی) و گاهی به پایین نیاوردن دهان بر خوردن غذا (برخلاف سایر حیوانات) [[تفسیر]] شده است<ref>تفسیر برهان ۲ / ۴۲۸.</ref>.<ref>ر.ک: [[سید مجتبی بحرینی|بحرینی، سید مجتبی]]، [[جامعه در حرم (کتاب)|جامعه در حرم]]؛ ص۲۹۳ تا ۲۹۷.</ref> | ||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
| پاسخ = آقای'''[[سید مجتبی حسینی]]''' در کتاب ''«[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = آقای'''[[سید مجتبی حسینی]]''' در کتاب ''«[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]»'' در اینباره گفته است: | ||
«{{ | «{{متن حدیث|اَلْمُكَرَّمُونَ}} | ||
'''مصداق اتم و اکمل:''' {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً}}<ref>سوره اسرا، آیه ۷۰</ref> ائمه{{عم}} هستند. [[دلایل]] و قرائنی در [[آیه]] وجود دارد که نشان میدهد منظور تمام [[انسانها]] نیستند و تنها افراد خاصی از [[بنی آدم]] را شامل میشود. از موارد تکریم [[خداوند]]، اعطای [[علم]] و [[وحی]] است تا با آن بتوانند آنچه بر عهده دارند، انجام دهند. [[امام صادق]]{{ع}} به [[مفضل]] فرمودند: "ای مفضل! خداوند برای پیامبرش پنج [[روح]] [[قرارداد]]: [[روح]] [[حیات]] که به وسیله آن حرکت میکند. [[روح قوت]] که با آن تلاش و فعالیت میکند. [[روح شهوت]] که به وسیله آن میخورد، میآشامد و [[نکاح]] میکند. [[روح ایمان]] که به وسیله آن [[ایمان]] میآورد و [[عدل]] مینماید و روح [[نبوت]] یا [[روحالقدس]] که به وسیله آن بار نبوت را حمل میکند. هنگامی که [[پیامبر]] از [[دنیا]] میرود، آن روح به [[امام]] میرسد. روحالقدس نمیخوابد، فراموش نمیکند و به [[سهو]] نمیافتد | '''[[اکرام]] و [[تکریم]]:''' در این قسمت از [[زیارت جامعه کبیره]]، [[امام هادی]]{{ع}} اینگونه [[تعلیم]] فرمودهاند که [[ائمه]]{{عم}} مکرم و [[مقرب]] هستند. اکرام و تکریم از ماده واحدی هستند، اما در جزییات با هم فرق دارند. معمولاً گفته میشود باب [[افعال]]، برای امر دفعی و باب تفعیل برای امور تدریجی و مرحلهای است. وقتی گفته میشود: {{متن حدیث|عبادٌ مُکرمون}} یعنی به ایشان به صورت دفعی اکرام شود، اما وقتی مُكرَّمون گفته میشود؛ یعنی مرحله به مرحله ایشان تکریم میشوند و درجاتشان بالا میرود. | ||
'''مصداق اتم و اکمل:''' {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً}}<ref>سوره اسرا، آیه ۷۰.</ref> ائمه{{عم}} هستند. [[دلایل]] و قرائنی در [[آیه]] وجود دارد که نشان میدهد منظور تمام [[انسانها]] نیستند و تنها افراد خاصی از [[بنی آدم]] را شامل میشود. از موارد تکریم [[خداوند]]، اعطای [[علم]] و [[وحی]] است تا با آن بتوانند آنچه بر عهده دارند، انجام دهند. [[امام صادق]]{{ع}} به [[مفضل]] فرمودند: "ای مفضل! خداوند برای پیامبرش پنج [[روح]] [[قرارداد]]: [[روح]] [[حیات]] که به وسیله آن حرکت میکند. [[روح قوت]] که با آن تلاش و فعالیت میکند. [[روح شهوت]] که به وسیله آن میخورد، میآشامد و [[نکاح]] میکند. [[روح ایمان]] که به وسیله آن [[ایمان]] میآورد و [[عدل]] مینماید و روح [[نبوت]] یا [[روحالقدس]] که به وسیله آن بار نبوت را حمل میکند. هنگامی که [[پیامبر]] از [[دنیا]] میرود، آن روح به [[امام]] میرسد. روحالقدس نمیخوابد، فراموش نمیکند و به [[سهو]] نمیافتد"<ref>{{متن حدیث|يَا مُفَضَّلُ إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى جَعَلَ فِي اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ اَلْحَيَاةِ فَبِهِ دَبَّ وَ دَرَجَ وَ رُوحَ اَلْقُوَّةِ فَبِهِ نَهَضَ وَ جَاهَدَ وَ رُوحَ اَلشَّهْوَةِ فَبِهِ أَكَلَ وَ شَرِبَ وَ أَتَى اَلنِّسَاءَ مِنَ اَلْحَلاَلِ وَ رُوحَ اَلْإِيمَانِ فَبِهِ آمَنَ وَ عَدَلَ وَ رُوحَ اَلْقُدُسِ فَبِهِ حَمَلَ اَلنُّبُوَّةَ فَإِذَا قُبِضَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اِنْتَقَلَ رُوحُ اَلْقُدُسِ فَصَارَ إِلَى اَلْإِمَامِ وَ رُوحُ اَلْقُدُسِ لاَ يَنَامُ وَ لاَ يَغْفُلُ وَ لاَ يَلْهُو وَ لاَ يَزْهُو وَ اَلْأَرْبَعَةُ اَلْأَرْوَاحِ تَنَامُ وَ تَغْفُلُ وَ تَزْهُو وَ تَلْهُو وَ رُوحُ اَلْقُدُسِ كَانَ يَرَى بِهِ}}؛ اصول کافی، ج ۱، ص۲۷۲.</ref> همه انسانهای زنده [[روح]] [[حیات]] را دارند و اقدامات اولیهای را که نشانه حیات است، انجام میدهند. [[روح قوت]] را دارند که با آن تلاش و فعالیت میکنند. [[روح شهوت]] را هم دارند که روح خواست و [[تمایل]] [[انسان]] است و به واسطه آن میخورند، میآشامند، [[ازدواج]] میکنند. به وسیله [[روح ایمان]] هم [[ایمان]] میآورند، [[عدالت پیشه]] میکنند؛ البته ممکن است درجات آن در [[انسانها]] کم و زیاد باشد. [[روحالقدس]] هم [[روحی]] است که فقط در [[اختیار]] [[پیامبر]]{{صل}} است. بعضی ممکن است این عبارت [[قرآن]] را که: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ...}}<ref>سوره کهف، آیه ۱۱۰؛ سوره فصلت، آیه ۶.</ref> [[اشتباه]] [[تفسیر]] کنند و بگویند پیامبر{{صل}} در مسائل [[انسانی]] مثل ما هستند و تنها تفاوتشان این است که به ایشان [[وحی]] میشود، اما اینگونه نیست؛ نفرمود: "انا انسان مثلکم" بلکه فرمود: {{متن قرآن|أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ}}. [[انسان]] به قول مصطلح، یک کلی مُشکّک است و [[بشر]]، بعد ظاهری انسان است. به پیامبر{{صل}}، [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، [[ابوذر]] و حتی به [[ابوجهل]] هم بشر گفته میشود. ظاهراً همه در چیزهایی که مربوط به [[بشریت]] انسان است، مثل هم هستند. در ابتدای [[خلقت انسان]]، فرمود: {{متن قرآن|...إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِّن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ}}<ref>«یعنی آن كل، ظاهر، جسم، پیکره و تندیس ما». سوره حجر، آیه ۲۸.</ref> ولی [[خداوند]] برای پیامبرش روحالقدس قرار داده است که این روح، [[خواب]]، [[غفلت]] و [[سهو]] ندارد و به وسیله آن، [[امام]] میتواند به تمام جزئیات عالم، [[علم]] داشته باشد. پس خداوند، پیامبر{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} را با روحی خاص، [[حمایت]] میکند: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا}}<ref>سوره شورا، آیه ۵۲.</ref> خداوند روحی را به پیامبرش [[القا]] میکند تا به وسیله آن بتواند بار [[نبوت]] را [[تحمل]] کند. در دعاهایی هم که وارد شده و در [[زمان غیبت]] خوانده میشود، این مضمون از [[امام رضا]]{{ع}} نقل شده است: خدایا! [[بنده]] و خلیفهات را به آنچه پیامبرانت را [[اصلاح]] کردی، اصلاح کن و او را با ملائکهات فراگیر و با [[روحالقدس]] از طرف خود تأئید فرما و پس و پیش او را پیش ببر که او را از هر [[بدی]] [[حفظ]] کنند و در پی [[خوف]]، امنیتش ده<ref>{{متن حدیث|اَللَّهُمَّ أَصْلِحْ عَبْدَكَ وَ خَلِيفَتَكَ بِمَا أَصْلَحْتَ بِهِ أَنْبِيَاءَكَ وَ رُسُلَكَ وَ حُفَّهُ بِمَلاَئِكَتِكَ وَ أَيِّدْهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ مِنْ عِنْدِكَ وَ اُسْلُكْهُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً يَحْفَظُونَهُ مِنْ كُلِّ سُوءٍ وَ أَبْدِلْهُ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِ أَمْناً...}}؛ مصباح المتهجد، ص۳۶۶.</ref> این فراز از [[زیارت جامعه]]، تکریمی است که [[خداوند]] به [[ائمه]]{{عم}} فرموده است»<ref>[[سید مجتبی حسینی|حسینی، سید مجتبی]]، [[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء ج۱]]؛ ص۲۹۸ تا ۳۰۰.</ref>. | |||
}} | }} | ||