←ابوبکر در شأن نزول
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
(۲۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = ابوبکر بن ابیقحافه | |||
| عنوان مدخل = ابوبکر بن ابیقحافه | |||
| مداخل مرتبط = [[ابوبکر بن ابیقحافه در قرآن]] - [[ابوبکر بن ابیقحافه در تاریخ اسلامی]] - [[ابوبکر بن ابیقحافه در نهج البلاغه]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
== | == [[ابوبکر]] و جمع [[قرآن]] == | ||
یکی از مباحث دوران [[خلافت ابوبکر]]، موضوع گردآوری [[قرآن]] است. گفتهاند: پس از [[کشتار]] [[قاریان]] [[قرآن]] در یمامه، [[عمر]] پیشنهاد جمع [[قرآن]] را به [[ابوبکر]] ارائه کرد و او به [[زید بن ثابت]] (یا [[سعید بن عاص]]<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۳۵.</ref> [[مأموریت]] داد تا [[قرآن]] را بنویسد. [[ابن کثیر]] مینویسد: [[قرآن]] گردآوری شده در زمان حیات [[ابوبکر]] نزد او بود و پس از او نزد [[عمر]] قرار داشت؛ سپس به [[حفصه]] سپرده شد<ref>البدایة و النهایه، ج ۷، ص ۱۷۴.</ref>؛ از این رو، نخستین جمع کننده [[قرآن]]، [[ابوبکر]] دانسته شده است<ref>سیراعلام النبلاء (سیر خلفاء الراشدون)، ص ۱۵.</ref>؛ هرچند دادههای دیگر [[تاریخی]] جز این را میگویند<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۳۵؛ التاریخ الصغیر، ج ۱، ص ۶۶.</ref>. از ابن سیرین [[نقل]] است که [[علی]] {{ع}} پس از [[پیامبر]]، تا پایان گردآوری [[قرآن]]، از خانه خارج نشد<ref>الاتقان، ج ۱، ص ۱۲۷.</ref> و [[مصحف علی]]، پیشتر از همه فراهم شده بود<ref>شواهدالتنزیل، ج ۱، ص ۳۶.</ref>.<ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی]] و [[مهران اسماعیلی|اسماعیلی]]، [[ابوبكر (مقاله)|مقاله «ابوبكر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص ۶۱۸.</ref> | |||
[[ | == [[ابوبکر]] در [[شأن نزول]] == | ||
[[کتابهای تفسیری]] [[اهل سنت]] با استناد به روایاتی از [[صحابه]] و [[تابعان]]، [[آیات]] بسیاری را درباره [[ابوبکر]] دانستهاند که بیشتر آنها در [[مقام]] اثبات فضایلی برای وی و از باب تطبیق است. نظر برخی دانشوران اهل [[سنّت]] در اینباره آن است که در آنها غلوّ و مبالغه بسیاری صورت گرفته و [[احادیث]] جعلی متعدّدی در آنها وارد شده است<ref>الموضوعات، ج ۱، ص ۳۰۲ و ۳۰۴؛ اللآلی المصنوعه فی الاحادیث الموضوعه، ج ۱، ص ۲۶۲ ـ ۳۵۴.</ref>. [[سیوطی]] پس از نقد و ردّ حدود سی [[حدیث]] در [[فضیلت]] [[ابوبکر]]، در نهایت، برخی از آنها را به [[حکم]] [[استخاره]]، درست میداند<ref>اللآلی المصنوعه فی الاحادیث الموضوعه، ج ۱، ص ۲۷۱.</ref>. [[فیروزآبادی]] و [[عجلونی]]، برخی از [[فضایل]] [[ابوبکر]] را از مشهورترین جعلیّات برمیشمرند<ref>[[الغدیر]]، ج ۷، ص ۸۷ و ۸۸.</ref>. [[محمّد طاهر هندی فتنی]]، در نقد روایاتی که در [[فضایل]] خلفای سهگانه، به ترتیب [[خلافت]]، [[جعل]] شده، [[معتقد]] است که اگر چنین بود، هیچگاه در تعیین خلفای نخستین، [[اختلاف]] نظر و دیدگاه پیش نمیآمد<ref>تذکرة الموضوعات، ص ۹۲.</ref>. [[ابنجوزی]] ضمن طرح [[احادیث]] جعلی، بابی را به [[فضایل]] [[ابوبکر]] اختصاص داده، چنین سخن آغاز میکند: [[تعصّب]] برخی از مدّعیان [[پیروی]] از [[اهل سنّت]]، موجب شده تا فضایلی را در [[شأن]] [[ابوبکر]] [[جعل]] کرده، بدین وسیله به معارضه با جعلیّات رافضه برخیزند<ref>الموضوعات فی الاثار و الاخبار، ج ۱، ص ۳۰۳.</ref>. در این میان، بزرگان [[شیعه]] به نقد عمده [[فضایل]] [[ابوبکر]] به شیوه رجالی و با استناد به منابع اهل [[سنّت]] و نیز به شیوه [[کلامی]] پرداختهاند<ref>الافصاح، شیخ مفید.</ref>. | |||
[[علاّمه امینی]] در جلد هفتم [[الغدیر]] که به نقد [[روایات]] [[فضایل]] [[ابوبکر]] اختصاص یافته، پدیده فضیلتسازی برای برخی [[اصحاب]] را بیش و پیش از همه، به اهل [[سنّت]] اسنادمیدهد. وی میگوید: آنان در حالی که برخی از [[فضایل]] را بدون تحلیل سندی و بررسی محتوایی میپذیرند، بیان همین [[فضایل]] را برای [[اهل بیت]] [[پیامبر]] {{صل}} از باب مبالغه شمرده، [[شیعیان]] را به [[دروغگویی]] متّهم میکنند<ref>[[الغدیر]]، ج ۷، ص ۷۳.</ref>. برخی شواهد [[تاریخی]] نیز این مدّعا را تأیید میکند. [[معاویه]] در نامهای به عمّال خویش چنین مینویسد: همانا [[روایات]] بسیاری درباره [[عثمان]] [[نقل]] و حکایت میشود؛ پس بر شما است که [[مردم]] را به [[روایت]] [[فضایل]] [[صحابه]] و خلفای نخستین، بخوانید و برای [[ابوتراب]] هیچ فضیلتی را ننهید، مگر آن که همانند آن را برای [[صحابه]] بیاورید؛ چرا که این گونه [[روایات]] برای من محبوبتر و دلنشینتر است<ref>[[شرح نهج البلاغه]]، ج ۱۱ ـ ۱۲، ص ۳۲؛ [[الغدیر]]، ج ۱۱، ص ۲۸.</ref>. شباهت بسیار برخی از این [[روایات]] [[شأن نزول]] با فضایلی چون [[آیه مباهله]]<ref>روحالمعانی، مج ۳، ج ۳، ص ۳۰۳.</ref>، [[سوره دهر]]<ref>ماوردی، الاحکام السلطانیه، ج ۶، ص ۱۶۷.</ref> و... که به صورت قطعی یا مشهور در [[شأن]] [[علی]] {{ع}} و [[اهل بیت]] گفته شده، این واقعیّت را تأکید میکند؛ افزون بر این، بررسی [[روایات]] [[فضایل]] [[ابوبکر]] نشان میدهد که جز برخی شخصیتهای مشهور به [[جعل حدیث]] یا متّهم به آن، چون [[سمرة بنجندب]]، [[ابوهریره]]، [[حسن بصری]] و... ، عمده [[راویان]]، از وابستگان [[خانوادگی]] [[خلیفه]] اوّل چون [[عایشه]] و آلزبیر یا از همفکران وی بودهاند. این نکته از نظر خاورشناسان نیز دور نمانده است. "لامنس" میگوید: از آن جا که [[ابوبکر]] باید [[بهترین]] و [[کاملترین]] [[مسلمان]] معرّفی شود، [[مکتب]] نیرومند [[مدینه]] و به ویژه زبیریان که از بستگان [[ابوبکر]] به شمار میروند، بر این کار [[اقدام]] کرده، سرانجام توانستند نام [[ابوبکر]] را با [[فضایل]] و خصایص بسیار همراه سازند<ref>. Lammens, p.h. , "Le Triumrirat Aboû Bark,Omar etAboû obaida", Melanges de la faculté orientale, Berut, ۱۹۷۳,Vol.IV</ref>. | |||
[[ابوبکر]] | در میان آیاتی که در [[شأن]] [[ابوبکر]] [[نقل]] شده، [[آیه]] {{متن قرآن|إِلاَّ تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُواْ ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُواْ السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}<ref> اگر او را یاری ندهید بیگمان خداوند یاریش کرده است هنگامی که کافران او را که یکی از دو نفر بود (از مکّه) بیرون راندند، آنگاه که آن دو در غار بودند همان هنگام که به همراهش میگفت: مهراس که خداوند با ماست و خداوند آرامش خود را بر او فرو فرستاد و وی را با سپاهی که آنان را نمیدیدید پشتیبانی کرد و سخن کافران را فروتر نهاد و سخن خداوند است که فراتر است و خداوند پیروزمندی فرزانه است؛ سوره توبه، آیه ۴۰.</ref> بدون هیچگونه اختلافی، درباره او دانسته شده است: [[خداوند]] در این [[آیه]] به داستان [[هجرت]] پرداخته، خطاب به [[مردم]] [[مدینه]] میگوید: اگر [[پیامبر]] را [[یاری]] نکنید، بدانید که [[خدا]] او را پیش از این [[یاری]] داده است. هنگامی که کافرانی آوارهاش ساختند، در حالی که یکی از آن دو تن بود، هنگامی که در غار بودند و او به همراهش میگفت: نگران مباش [[خدا]] با ما است، آن هنگام [[خدا]] [[آرامش]] خویش را بر [[پیامبر]] فرو فرستاد و با سپاهیانی که مشاهده نمیکردید، یاریاش داد: {{متن قرآن|إِلاَّ تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُواْ ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُواْ السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}<ref> اگر او را یاری ندهید بیگمان خداوند یاریش کرده است هنگامی که کافران او را که یکی از دو نفر بود (از مکّه) بیرون راندند، آنگاه که آن دو در غار بودند همان هنگام که به همراهش میگفت: مهراس که خداوند با ماست و خداوند آرامش خود را بر او فرو فرستاد و وی را با سپاهی که آنان را نمیدیدید پشتیبانی کرد و سخن کافران را فروتر نهاد و سخن خداوند است که فراتر است و خداوند پیروزمندی فرزانه است؛ سوره توبه، آیه۴۰.</ref>. این [[آیه]] که به [[آیه غار]] شهرت دارد، مهمترین [[فضیلت]] [[ابوبکر]] دانسته شده است و بارها وی و اطرافیانش از آن یاد کردهاند. در [[سقیفه بنیساعده]] نیز از این [[آیه]] برای به [[قدرت]] رساندن [[ابوبکر]] استفاده شد<ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۳۷.</ref>؛ امّا در این که از [[آیه]] مذکور، فضیلتی برای [[ابوبکر]] بتوان اثبات کرد، [[اختلاف]] است. [[فخر رازی]] [[فضایل]] متعدّدی را بدین شرح از [[آیه]] برداشت کرده است: [[پیامبر]] از [[بیم]] [[کافران]] به غار [[پناه]] برد و [[یقین]] داشت که [[ابوبکر]] از مؤمنانِ [[صادق]] است؛ لذا او را با خود برد. [[هجرت]] به [[اذن]] [[خدا]] بود و [[خداوند]] [[ابوبکر]] را برای [[همراهی]] با [[پیامبر]] برگزیده بود. همه [[صحابه]] از [[پیامبر]] جدا شده و [[هجرت]] کرده بودند؛ امّا [[ابوبکر]] [[صبر]] کرد تا در [[خدمت]] [[حضرت]] باشد. [[پروردگار]]، او را ثانی اثنین خواند و او نه تنها در غار، بلکه در موقعیّتهای دیگری چون [[اسلام آوردن]]، [[دعوت]] به [[اسلام]]، [[جنگ]]، [[زمامداری]]، [[امامت]] [[نماز]]، و مدفن نیز دوم [[محمّد]] بود. [[خداوند]] او را [[صاحب]] (همراه) [[پیامبر]] ذکر کرده است. [[پیامبر]] او را به خطاب {{متن قرآن|لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا}} مفتخر ساخته که نشان از [[همراهی]] [[خدا]] با آنان دارد. [[خداوند]] [[آرامش]] خویش را بر او فرود آورد<ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۶، ص ۶۴ ـ ۶۷.</ref>. [[قرطبی]] نیز این [[آیه]] را دلیلی بر اثبات [[خلافت ابوبکر]] شمرده است<ref>تفسیر قرطبی، ج ۸، ص ۹۴.</ref>. | ||
[[ابوبکر]] | [[شیعه]] استفاده اینگونه [[فضایل]] از [[آیه]] را نپذیرفته و [[شیخ مفید]] در آثار [[کلامی]] خود و به ویژه در رساله شرحالمنام که به همین منظور تألیف شده، [[فضایل]] برداشت شده از [[آیه غار]] را نقد کرده و اجتماع [[ابوبکر]] را با [[پیامبر]]، فقط به معنای [[همراهی]] در شمارش و حضور در آن مکان دانسته، تعبیر "[[مصاحبت]]" را که در [[قرآن]] به معنای مطلق [[همراهی]] به کار رفته است {{متن قرآن|وَمَا صَاحِبُكُم بِمَجْنُونٍ}}<ref> و همنشین شما، دیوانه نیست؛ سوره تکویر، آیه ۲۲.</ref> دلیلی بر [[فضیلت]] وی نمیشمرد؛ به ویژه که در معنای لغوی و کار بردهای گوناگون آن نیز بار ارزشی خاصّی مشاهده نمیشود. تعبیر {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا}} نیز به معنای حقّانیّت [[پیامبر]] و [[دین اسلام]] است و در [[مقام]] بیان فضیلتی برای اشخاص نیست<ref>رساله شرح المنام، ص ۲۵ ـ ۳۰.</ref>. [[شیخ مفید]] در پایان میگوید: در هر حال، مجرّد [[مصاحبت]] با [[پیامبران]]، فضیلتی برای اشخاص به شمار نرفته، موجب [[مصونیت]] آنان از [[خطا]] نیست<ref>الافصاح، شیخ مفید، ص ۴۰ و ۴۱ و ۱۸۸ و ۱۸۹.</ref>؛ افزون بر این که درباره چگونگی [[همراهی]] [[ابوبکر]] با [[پیامبر]] در [[منابع تاریخی]] و [[روایی]]، نقلهای دیگری نیز وجود دارد. در بسیاری از [[روایات]] و گزارشها اشاره شده که او خود از [[پیامبر]] تقاضای [[همراهی]] کرده بود<ref>تاریخ طبری، ج ۱، ص ۵۶۸.</ref> یا در جستوجوی [[پیامبر]] به خانهشان آمد که [[علی]]{{ع}} را در بستر [[حضرت]] دید و از او مسیر حرکت [[پیامبر]] را جویا شد<ref>تاریخ طبری، ص ۵۶۷ و ۵۶۸؛ البدایة والنهایه، ج ۳، ص ۱۴۱.</ref> یا خود به جستوجوی [[پیامبر]] {{صل}} رفته، در میان راه به طور اتّفاقی به هم رسیدند<ref>الدرّ المنثور، ج ۴، ص ۱۹۶.</ref>. | ||
درباره [[نزول]] [[آرامش]] نیز گفته شده: سیاق ضمایر مفرد مذکر در [[آیه]] که همگی به [[پیامبر]] باز میگردند: {{متن قرآن|إِلاَّ تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُواْ ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُواْ السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}<ref> اگر او را یاری ندهید بیگمان خداوند یاریش کرده است هنگامی که کافران او را که یکی از دو نفر بود (از مکّه) بیرون راندند، آنگاه که آن دو در غار بودند همان هنگام که به همراهش میگفت: مهراس که خداوند با ماست و خداوند آرامش خود را بر او فرو فرستاد و وی را با سپاهی که آنان را نمیدیدید پشتیبانی کرد و سخن کافران را فروتر نهاد و سخن خداوند است که فراتر است و خداوند پیروزمندی فرزانه است؛ سوره توبه، آیه ۴۰.</ref> و تعبیر {{متن قرآن|فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ}}<ref> خداوند، آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد، سوره فتح، آیه ۲۶.</ref> در [[آیات]] دیگر، [[مؤیّد]] این نظریّه است که [[خداوند]]، از [[نزول]] سکینه بر [[پیامبر]] خبر میدهد نه [[ابوبکر]]<ref>التبیان، ج ۵، ص ۲۲۱ و ۲۲۲؛ [[المیزان]]، ج ۹، ص ۲۸۱.</ref>؛ از این رو [[عالمان شیعه]] این [[آیه]] را دلیلی بر منقصت [[ابوبکر]] شمردهاند؛ زیرا در [[آیات]] دیگر در کنار نام [[پیامبر]] از [[مؤمنان]] نیز یاد شده: {{متن قرآن|ثُمَّ أَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ}}<ref> آنگاه خداوند آرامش خویش را بر پیامبر خود و بر مؤمنان فرو فرستاد؛ سوره توبه، آیه ۲۶.</ref> امّا در این [[آیه]]، سکینه فقط بر [[پیامبر]] فرود آمده است<ref>المیزان، ج ۹، ص ۲۸۱.</ref>. [[رشید رضا]] بر واژه [[مصاحبت]] تکیه کرده و [[انکار]] [[فضیلت]] بودن آن را مستلزم [[انکار]] [[فضایل]] همه [[صحابه]] شمرده است<ref>المنار، ج ۱۰، ص ۴۵۳ و ۴۵۴.</ref>؛ البتّه در پاسخ این اشکال گفته شده که [[مصاحبت]] در [[قرآن]]، به معنای لغوی به کار رفته که بر هرگونه مصاحبتی اطلاق میشود و این غیر از [[صحابه]] اصطلاحی است<ref>المیزان، ج ۹، ص ۲۵۹؛ نمونه، ج ۷، ص ۴۲۱.</ref>. [[فخر رازی]] تعبیر {{متن قرآن|لاَ تَحْزَنْ}} را به مفهوم "لاتحزن مطلقا" شمرده، میگوید: مقتضی [[نهی]]، دوام و تکرار است و وی هنگام [[مرگ]] و پیش و پس از آن، محزون نخواهد شد<ref>التفسیر الکبیر، ج ۸، ص ۶۵.</ref> که این معنا نیز با برخی گزارشهای [[تاریخی]] که [[ابوبکر]] هنگام [[مرگ]]، افسوس و اندوههایی را اظهار داشته، ناسازگار است<ref>[[تاریخ]] [[طبری]]، ج ۲، ص ۳۵۳؛ الامامة والسیاسه، ج ۱، ص ۳۶.</ref>. تقارن این واقعه با خوابیدن [[امام علی]] {{ع}} در بستر [[پیامبر]] برای [[حفظ جان]] ایشان و [[وکالت]] از [[پیامبر]] برای ادای دیون و [[امانت]] و به همراه آوردن [[خانواده]] [[پیامبر]]، بر مجادلههای [[کلامی]] [[شیعه]] و [[سنّی]] افزوده است. [[مجاهد]] [[نقل]] میکند که روزی [[عایشه]] به جایگاه پدرش نزد [[پیامبر]] در واقعه غار فخر ورزید که یکی از [[فقیهان]] [[تابعان]] به نام [[عبداللّه بنشداد بنهاد]] در پاسخش گفت: چرا از [[علی]] یاد نمیکنی که بهرغم [[آگاهی]] از احتمالقتل و [[آزار]]، با [[جان]] و [[دل]] در بستر [[پیامبر]] آرمید؟<ref>الامالی، طـوسـی، ص ۴۴۷؛ موسوعة الامام [[علیبنابیطالب]] {{ع}}، ج ۱، ص ۱۷۱ و ۱۷۲؛ المناقب، ج ۲، ص ۵۷.</ref> [[هشام بن حکم]] در حضور [[هارون الرشید]] در پاسخ به کسی که [[ابوبکر]] را به استناد [[آیه غار]]، از [[علی]] [[برتر]] دانست، او را به [[دلیل]] [[اندوه]] در محضر [[پیامبر]] که مورد [[نهی]] [[حضرت]] قرار گرفت: {{متن قرآن|لاَ تَحْزَنْ}} و عدم تعلّق [[آرامش]] [[الهی]] به او که در [[آیات]] دیگر، بر [[پیامبر]] و [[مؤمنان]] در کنار یکدیگر نازل شده و در این [[آیه]] فقط به [[پیامبر]] اختصاص یافته، مورد [[انتقاد]] قرار داد<ref>الاختصاص، ص ۹۶ و ۹۷.</ref>. از [[مأمون]] نیز مباحثهای با یکی از [[عالمان]] اهل [[سنّت]] [[نقل]] شده که در آن با مقایسه [[مصاحبت]] در غار با [[لیلة المبیت]]، [[اندوه]] [[ابوبکر]] را خلاف [[رضایت]] [[خدا]] و [[پیامبر]] شمرده و وی را به [[دلیل]] عدم برخورداری از [[لطف الهی]] در [[آیه]] مزبور، در مقابل [[آیه]] ۲۶ [[توبه]] نکوهیده است<ref>العقد الفرید، ج ۵، ص ۹۵ ـ ۹۶.</ref>. این ادّعای هشام و [[مأمون]]، با گزارشهای [[تاریخی]] نیز سازگار است که [[ابوبکر]] از احتمال دستیابی [[کافران]] به آنها ترس و [[دلهره]] داشت<ref>جامعالبیان، مج ۶، ج ۱۰، ص ۱۷۵.</ref>؛ گرچه برخی بدون ذکر [[سند]] و [[دلیل]]، [[حزن]] [[ابوبکر]] را بر [[جان]] [[پیامبر]] دانستهاند<ref>تفسیر قرطبی، ج ۸، ص ۹۴.</ref>. از [[جاحظ]] نیز [[برتری]] [[مصاحبت]] [[ابوبکر]] در غار بر خوابیدن [[علی]] در بستر [[پیامبر]] [[نقل]] شده و وجوه گوناگونی نیز برای آن شمرده است که یکی از دانشمندان [[اهل سنّت]] به نام [[ابوجعفر اسکافی]] در [[مقام]] پاسخ به وی نه تنها عمل [[علی]] {{ع}} را غیر قابل مقایسه با [[فضایل]] دیگر [[اصحاب]] دانسته، بلکه از [[آیه غار]]، [[فضیلت]] روشنی را برای [[ابوبکر]] برداشت نکرده است<ref>شرح [[نهجالبلاغه]]، ج۱۳، ص ۱۸۰ ـ ۱۸۴.</ref>. به جز [[آیه]] ۴۰ [[توبه]] که به اتّفاق [[فریقین]] مربوط به [[ابوبکر]] است، در برخی منابع [[اهل سنّت]]، [[آیات]] دیگری بر اساس روایاتی درباره [[ابوبکر]] دانسته شده که بیشتر آنها در [[مقام]] [[ستایش]] [[ابوبکر]] بوده، مورد تأیید [[شیعه]] نیست. | |||
#{{متن قرآن|وَلاَ تَجْعَلُواْ اللَّهَ عُرْضَةً لِّأَيْمَانِكُمْ أَن تَبَرُّواْ وَتَتَّقُواْ وَتُصْلِحُواْ بَيْنَ النَّاسِ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ }}<ref> نام) خداوند را دستاویزی برای سوگندهای خویش قرار ندهید تا (با آن) از نکوکاری و پرهیزگاری و اصلاح میان مردم شانه خالی کنید و خداوند شنوایی داناست، سوره بقره، آیه ۲۲۴.</ref> بر اساس این [[آیه]]، [[خداوند]]، [[مؤمنان]] را از [[سوگند]] بر [[نیکی]] نکردن و آشتی ندادن میان [[مردم]] [[نهی]] کرده است. براساس یکی از [[شأن]] نزولهای [[آیه]]، [[ابوبکر]] [[سوگند]] یاد کرده که از این پس به یکی از بستگان مادریاش به نام مسطحبن اثاثه که به صورت [[یتیم]] از او نگهداری میکرد، به [[دلیل]] شرکت در قضیّه افک [[انفاق]] نکند و به [[نقل]] دیگری قسم خورد با پسرش عبدالرّحمن رفت و آمد نداشته باشد<ref>العجاب، ج ۱، ص ۵۷۶؛ المحرّر الوجیز، ج ۲، ص ۱۸۵.</ref> یا از غذای وی، نخورد<ref>المحرّز الوجیز، ج۲، ص ۱۸۵.</ref>؛ آنگاه [[آیه]] نازل شد و [[ابوبکر]] را از عمل به این [[سوگند]] برحذر داشت. | |||
#{{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ }}<ref> پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست میدارد؛ سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref> این [[آیه]] درباره [[مشورت]] [[پیامبر]] با [[اصحاب]] در [[غزوه]] [[اُحد]] نازل شده است<ref>جامعالبیان، مج ۳، ج ۴، ص ۲۰۳؛ [[تفسیر]] ابنابیحاتم، ج ۳، ص۸۰۲؛ الدرّ المنثور، ج ۲، ص ۳۵۹.</ref>؛ بنابراین، ضمیر "هم" به عموم [[اصحاب پیامبر]] باز میگردد. بر اساس [[روایت]] کلبی از [[ابنعبّاس]]، این [[آیه]] درباره [[ابوبکر]] و [[عمر]] نازل شده است<ref>الدرّالمنثور، ج ۲، ص ۳۵۹، روحالمعانی، مج ۳، ج ۴، ص ۱۶۷.</ref>. به نظر [[فخر رازی]] از آنجا که مخاطبان {{متن قرآن|شَاوِرْهُمْ}} همان مخاطبان {{متن قرآن|فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ}} هستند، و در این صورت [[ابوبکر]] و [[عمر]] نیز جزو فراریان از [[اُحد]] شناخته خواهند شد؛ [[روایت]] مذکور غیر قابلپذیرش است<ref>التفسیر الکبیر، ج ۹، ص ۶۷.</ref>. | |||
#{{متن قرآن| لَّقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَنَحْنُ أَغْنِيَاء سَنَكْتُبُ مَا قَالُواْ وَقَتْلَهُمُ الأَنبِيَاء بِغَيْرِ حَقٍّ وَنَقُولُ ذُوقُواْ عَذَابَ الْحَرِيقِ }}<ref> خداوند سخن آن کسان را که گفتند: خداوند تهیدست است و ما توانگریم شنیده است؛ به زودی آنچه را گفتهاند و اینکه پیامبران را ناروا میکشتند مینویسیم و میگوییم: عذاب آتش سوزان را بچشید، سوره آل عمران، آیه ۱۸۱.</ref> طیّ این [[آیه]]، [[خداوند]] [[یهود]] را به [[دلیل]] [[فقیر]] خواندن [[خدا]] و [[قتل]] [[انبیا]] [[سرزنش]] میکند و طیّ [[آیه]] ۱۸۶ به [[مسلمانان]] یادآور میشود که شما از سخنان [[یهود]] رنجهای فراوان را متحمّل خواهید شد. بنابه روایتی، [[ابوبکر]]، فنحاص [[یهودی]] را به [[اسلام]] [[دعوت]] کرد و از وی خواست تا مالش را در [[راه خدا]] [[انفاق]] کند. فنحاص گفت: خداوندی که از بندگانش قرض بگیرد، به ناچار [[فقیر]] است. [[ابوبکر]] ناراحت شد و او را مضروب ساخت و چون فنحاص، نزد [[پیامبر]] شکایت برد، سخنان خود را [[انکار]] کرد؛ آنگاه [[آیه]] ۱۸۱ آلعمران از [[دروغ]] فنحاص پرده برداشت و گفته [[ابوبکر]] را تأیید کرد<ref>اسباب النزول، واحدی، ص ۱۱۳؛ جامعالبیان، مج ۳، ج ۴، ص ۲۵۸.</ref>. در روایتی دیگر، [[ابوبکر]] با شنیدن سخنان فنحاص، [[خویشتنداری]] کرد و [[رنج]] سخنان فنحاص را متحمّل شد؛ آنگاه [[آیه]] ۱۸۶ فرود آمد<ref>جامعالبیان، مج ۳، ج ۴، ص ۲۶۶؛ التفسیر الکبیر، ج ۹، ص ۱۲۸.</ref>. [[فخر رازی]] افزون بر [[تعارض]] این نقلها میگوید: از آنجا که سیاق [[آیه]] جمع است، به طور قطع در [[شأن]] عدّهای نازل شده است<ref>التفسیر الکبیر، ج ۹، ص ۱۱۸.</ref>. [[رشید رضا]] نیز ارتباط [[آیه]] ۱۸۶ را با فنحاص بیمناسبت دانسته است<ref>المنار، ج ۴، ص ۲۶۲.</ref>. بنابر دیگر [[روایات]]، [[آیه]] ۱۸۱ در [[شأن]] [[یهودیان]] فرود آمده که با شنیدنِ {{متن قرآن|مَّن ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَاللَّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}}<ref> کیست که به خداوند وامی نیکو دهد تا خداوند آن را برای وی چندین برابر گرداند؟ و خداوند (روزی را) تنگ و فراخ میسازد و به سوی او بازگردانده میشوید؛ سوره بقره، آیه ۲۴۵.</ref> گفتند: [[خداوند]] [[فقیر]] است<ref>اسباب النزول، واحدی، ص۱۱۳؛ جامعالبیان، مج۳، ج۴، ص۲۶۰.</ref>. | |||
#{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تُحَرِّمُواْ طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ}}<ref> ای مؤمنان! چیزهای پاکیزهای را که خداوند برای شما حلال کرده است حرام مشمارید و تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمیدارد؛ سوره مائده، آیه ۸۷.</ref> بنا به روایتی، هنگامی که [[پیامبر]] درباره [[معاد]] و [[لزوم]] [[بندگی]] و [[اطاعت از خدا]]، سخن گفت، گروهی از جمله [[ابوبکر]] تصمیم گرفتند برخود سخت گرفته، به روزهداری روزها یا به احیای شبها بپردازند یا از [[زنان]] کناره بگیرند<ref>مجمعالبیان، ج ۳، ص ۳۶۴؛ تفسیر بغوی، ج ۲، ص ۴۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۶، ص۱۶۸ و ۱۶۹.</ref> که [[پیامبر]] آنان را از این [[اقدام]] منع کرد؛ سپس [[آیه]] پیشگفته نازل شد<ref>شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۲۶۰؛ جامعالبیان، مج ۵، ج۷، ص۱۴ و ۱۵؛ الدرّالمنثور، ج۳، ص۱۴۰ و ۱۴۱.</ref> و از آنان خواست که آنچه را [[خداوند]] بر آنان [[حلال]] کرده، [[حرام]] نکنند. | |||
#{{متن قرآن|وَلا يَأْتَلِ أُوْلُوا الْفَضْلِ مِنكُمْ وَالسَّعَةِ أَن يُؤْتُوا أُولِي الْقُرْبَى وَالْمَسَاكِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلا تُحِبُّونَ أَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}<ref> و سرمایهداران و توانگران از شما نباید سوگند یاد کنند که به خویشاوندان و مستمندان و مهاجران در راه خدا چیزی ندهند و باید در گذرند و چشم بپوشند، آیا دوست نمیدارید که خداوند شما را بیامرزد؟ و خداوند آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره نور، آیه ۲۲.</ref> [[آیه]] درباره مسلمانانی است که [[سوگند]] یاد کردهاند به [[نزدیکان]] خود، [[مسکینان]] یا [[مهاجران]] [[کمک]] [[مالی]] نکنند و [[خداوند]] آنان را از این موضوع [[نهی]] کرد. بنا به [[نقل]] [[مجاهد]]، [[ابوبکر]] [[سوگند]] یاد کرد که هیچ یتیمی را در [[پناه]] خود نگیرد<ref> جامعالبیان، مج ۱۰، ج ۱۸، ص ۱۳۷.</ref>. بنابر روایاتی از [[عایشه]] و [[ضحّاک]] و [[ابن عبّاس]]، یتیمی که [[ابوبکر]] درباره او قسم خورد، از [[نزدیکان]] مادری او بود و مسطح نام داشت. براساس [[روایات]]، او در جریان افک و اتّهام بر [[همسر پیامبر]] [[عایشه]]، نقش مؤثّری داشت و [[سوگند]] [[ابوبکر]] به این جهت بوده است. پس از رفع اتّهام از [[همسر پیامبر]]، بر مسطح حدّ [[قذف]] جاری؛ سپس این [[آیه]] نازل شد و [[ابوبکر]] را از [[محروم]] ساختن مسطح منع کرد<ref>جامعالبیان، مج ۱۰، ص ۱۳۶ و ۱۳۷؛ الدرّ المنثور، ج ۶، ص ۱۶۲ ـ ۱۶۴.</ref>. این در حالی است که ارتباط جریان افک به [[عایشه]] محلّ [[تردید]] بوده، داستان مسطح نیز در هالهای از ابهام قرار دارد<ref>[[المیزان]]، ج ۱۵، ص ۱۰۱.</ref>؛ افزون بر این که تعبیر {{متن قرآن|أُوْلُوا الْفَضْلِ مِنكُمْ وَالسَّعَةِ }} به قرینه موضوع [[نهی]] در این [[آیه]]، به معنای صاحبان [[ثروت]] بوده، دلالتی بر [[برتری]] ندارد. | |||
#{{متن قرآن|وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ}}<ref> خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین میگرداند- چنان که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید- و بیگمان دینی را که برای آنان پسندیده است برای آنها استوار میدارد و (حال) آنان را از پس هراس به آرامش بر میگرداند؛ (آنان) مرا میپرستند و چیزی را شریک من نمیگردانند و کسانی که پس از این کفر ورزند نافرمانند؛ سوره نور، آیه ۵۵.</ref> در [[شأن نزول]] این [[آیه]] گفته شده که [[مسلمانان]] [[مکه]] یا [[مدینه]] (بنا به [[اختلاف روایات]]) از وضعیّت خود اظهار [[ناامنی]] میکردند؛ آنگاه این [[آیه]] نازل شد و [[مسلمانان]] را به آیندهای با [[قدرت]]، [[امنیّت]] و معنویّت [[بشارت]] داد<ref>جامع البیان، مج ۱۰، ج ۱۸، ص ۲۱۲؛ الدرّ المنثور، ج ۶، ص ۲۱۵؛ اسباب النزول، [[سیوطی]]، ص ۲۷۴.</ref>. از این [[آیه]]، برای اثبات [[مشروعیّت]] [[حکومت]] [[خلفا]] استفاده شده است. بنابر روایتی از ضحّاک، [[آیه]] درباره [[خلافت ابوبکر]]، [[عمر]]، [[عثمان]] و [[علی]] است<ref>ماوردی، الاحکام السلطانیه، ج ۴، ص ۱۱۹؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۲، ص ۱۹۶.</ref>. برخی نیز این مطلب را با روایتی از [[پیامبر]] که دوره [[خلافت]] را سی سال میداند، تأیید کردهاند<ref>ماوردی، الاحکام السلطانیه، ج ۴، ص ۱۱۹.</ref> در [[نقل]] دیگری از مالک، [[شأن نزول]] [[آیه]]، [[ابوبکر]] و [[عمر]] دانسته شده<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۲، ص ۱۹۵.</ref>؛ این در حالی است که بر اساس [[روایات]] فراوانی در منابع اهل [[سنّت]]، خلفای پس از [[پیامبر]]، [[دوازده نفر]] تعیین شدهاند<ref>[[صحیح مسلم]]، ج ۶، ص ۴۹۳؛ [[سنن]] ابی [[داوود]]، ج ۳، ص ۱۰۹؛ [[صحیح ترمذی]]، ج ۵، ص ۶۷.</ref> و اختصاص بشارتهای موجود در [[آیه]] به چهار یا دو نفر، با مفاد عامّ [[آیه]] سازگار نیست؛ به ویژه که خبر قابل قبولی نیز در این زمینه (تخصیص [[خلفا]] به چند نفر) وجود ندارد<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۲، ص ۱۹۶ و ۱۹۷.</ref>؛ چنانکه برخی از [[عالمان]] اهل [[سنّت]] این برداشت را ناصواب دانستهاند<ref>روحالمعانی، مج ۱۰، ج ۱۸، ص ۲۹۷.</ref>. [[روایات]] دیگری در ذیل اینآیه بیان شده که هنگام تحقّق این [[بشارتها]]، خانههای سراسر کره خاکی، تحت حاکمیّت [[اسلام]] خواهند بود<ref> تفسیر قرطبی، ج ۱۲، ص ۱۹۶ و ۱۹۷.</ref> که در این صورت فقط بر [[آخرالزمان]] [[صدق]] خواهد کرد. | |||
#{{متن قرآن|وَإِن جَاهَدَاكَ عَلَى أَن تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا وَاتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ}}<ref> و اگر تو را وا دارند تا آنچه را که نمیدانی برای من شریک آوری، از آنان فرمان نبر و در این جهان با آنان به شایستگی همراهی کن و راه کسی را که به درگاه من باز میگردد پیش گیر، سپس بازگشتتان به سوی من است آنگاه شما را از آنچه میکردهاید میآگاهانم، سوره لقمان، آیه ۱۵.</ref> در این [[آیه]]، [[خداوند]] در ادامه سفارشهای [[لقمان]] به فرزندش از [[انسان]] میخواهد که از [[پناه]] آوردگان به [[خدا]] [[پیروی]] کند. واحدی در روایتی مرسل از [[ابن عبّاس]] [[نقل]] میکند که این [[آیه]] در [[شأن]] [[ابوبکر]] است که سعدبن ابی وقّاص را به [[اسلام]] خوانده بود. سعد با [[مخالفت]] جدّی مادرش روبهرو شد؛ آنگاه این [[آیه]] فرود آمد و سعد به [[پیروی]] از راه [[ابوبکر]] بر [[اسلام]] خود باقی ماند<ref>اسباب النزول، واحدی، ص ۲۹۰؛ الدرالمنثور، ج ۶، ص ۵۲۲.</ref>. [[قرطبی]] نیز همین مضمون را در روایتی به [[نقل]] از نقّاش آورده که<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۴، ص ۴۴ و ۴۵.</ref> [[سیوطی]] به جدّ وی را تضعیف کرده است<ref>طبقات المفسّرین، ص ۸۱ و ۸۲.</ref>. [[علامه طباطبایی]] ارتباط [[آیه]] باحوادث صدراسلام رابه [[دلیل]] سیاق [[آیات]] گذشته که به وصایای [[لقمان]] مربوط است، بعید میداند<ref>[[المیزان]]، ج ۱۶، ص ۲۱۷.</ref>. | |||
#{{متن قرآن|أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاء اللَّيْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الآخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُوا الأَلْبَابِ}}<ref> آیا (آن کافر ناسپاس بهتر است یا) کسی که هر دم از شب در سجده و ایستاده با فروتنی به نیایش میپردازد از جهان واپسین میهراسد و به بخشایش پروردگارش امید میبرد؟ بگو: آیا آنان که میدانند با آنها که نمیدانند برابرند؟ تنها خردمندان پند میپذیرند؛ سوره زمر، آیه ۹.</ref> [[شأن نزول]] این [[آیه]] در باره هریک از [[پیامبر]]، [[ابوبکر]]، [[عثمان]]، [[علی]]، و [[عمّار یاسر]] به صورت جداگانه [[روایت]] شده است<ref>تفسیر قرطبی، ج۱۵، ص۱۵۶؛ ماوردی، الاحکام السلطانیه، ج۵، ص۱۱۷؛ البرهان، ج۴، ص ۶۹۹.</ref>. عمده [[روایات]] مزبور، از جمله [[روایت]] ذکر شده درباره [[ابوبکر]]، مرسل و فاقد اعتبارند؛ لذا مفسّرانی چون [[طبری]]<ref>جامعالبیان، مج ۱۲، ج ۲۳، ص ۲۴۰.</ref>، [[فخر رازی]]<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۲۵۰.</ref>، [[ابن ابیحاتم]]<ref>[[تفسیر]] ابن ابیحاتم، ج ۱۰، ص ۳۲۴۸.</ref> و [[سیوطی]]<ref>الدرّالمنثور، ج ۷، ص ۲۱۴.</ref> در [[شأن نزول]] این [[آیه]] به [[ابوبکر]] اشاره نکردهاند. براساس [[روایات شیعه]]، [[شأن نزول]] این [[آیه]] [[علی]] علیهالسلام است<ref>البرهان، ج ۴، ص ۶۹۹.</ref>. | |||
#{{متن قرآن| وَالَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ }}<ref> و (نیز برای) کسانی که از گناهان بزرگ و کارهای زشت دوری میگزینند و چون به خشم آیند درمیگذرند، سوره شوری، آیه ۳۷.</ref> این [[آیه]] مؤمنانی را که [[خشم]] خود را فرو میخورند و از [[گناهان]] دوری میجویند، ستوده است. [[قرطبی]] در یکی از [[شأن]] نزولهای خود، به [[ابوبکر]] اشاره میکند که در برابر [[دشنام]] یکی از [[مشرکان]] یا [[سرزنش]] [[مردم]] به سبب [[انفاق]] اموالش، از خود [[بردباری]] نشان داد<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۲۴ و ۲۵.</ref> عمده مفسّران اهل [[سنّت]] چون [[طبری]]، واحدی، [[سیوطی]]، [[ابنکثیر]]، [[فخررازی]]، [[آلوسی]]، و [[ماوردی]]، به این [[شأن نزول]] اشارهای نکردهاند. | |||
#{{متن قرآن|وَوَصَّيْنَا الإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ }}<ref> و به آدمی سپردهایم که به پدر و مادرش نیکی کند؛ مادرش او را به دشواری آبستن بوده و به دشواری زاده است- و بارداری و از شیر گرفتنش سی ماه است- تا چون به رشد کامل رسد و چهل ساله شود بگوید: پروردگارا در دلم افکن تا نعمتت را که به من و پدر و مادرم بخشیدهای سپاس بگزارم و کردار شایستهای که تو را خشنود کند به جای آرم و برای من، در دودمانم شایستگی نه که من به سوی تو بازگشتهام و من از فرمانبردارانم؛ سوره احقاف، آیه ۱۵.</ref> در این [[آیه]] از [[انسان]] خواسته شده به [[پدر]] و مادرش [[نیکی]] کند و از سی ماه کوشش [[مادر]] یاد کرده است و از آدمیانی [[ستایش]] شده که در [[چهل سالگی]]، شگرگزار [[نعمتهای خداوند]] بر خویش و والدینشان هستند. طبق روایتی از [[ابن عبّاس]] این [[آیه]] در [[شأن]] [[ابوبکر]] نازل شده است<ref>اسباب النزول، واحدی، ص ۳۲۲؛ الدرالمنثور، ج ۷، ص ۴۴۱؛ روحالمعانی، مج ۱۴، ج ۲۶، ص ۲۶.</ref>؛ زیرا به نظر برخی، فقط او دوران حمل و شیرخوارگیاش سی ماه بوده و او بوده که در [[چهل سالگی]] بر [[نعمت]] [[ایمان]] خود و [[پدر]] و مادرش خدای را [[شکر]] کرده است<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۸، ص ۱۹.</ref>. از آن جا که [[ابوقحافه]] در سال [[فتح]] [[مکّه]] [[اسلام]] آورده<ref>الاصابه، ج ۴، ص ۳۷۵.</ref> و [[ابوبکر]] در آن زمان ۵۸ سال داشته است، [[آیه]] نمیتواند درباره وی باشد. از طرفی سی ماهه بودن حمل و فصال [[ابوبکر]] جای بررسی بیشتر دارد؛ لذا بسیاری از مفسّران، [[آیه]] را عام دانستهاند<ref>ماوردی، الاحکام السلطانیه، ج ۵، ص ۲۷۸؛ جامعالبیان، مج ۱۳، ج ۲۶، ص ۲۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۱۲۹.</ref>. | |||
#{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنتُمْ لا تَشْعُرُونَ}}<ref> ای مؤمنان! صدایتان را از صدای پیامبر فراتر نبرید و در گفتار با او بلند سخن مگویید چنان که با یکدیگر بلند سخن میگویید؛ مبادا کردارهایتان بیآنکه خود دریابید تباه گردد، سوره حجرات، آیه ۲.</ref> [[مسلمانان]] در این [[آیه]]، از داد و فریاد در محضر [[پیامبر]] [[نهی]] شدهاند و نتیجه این عمل، حبط (نابودی) [[اعمال]] شمرده شده است. بر اساس برخی [[روایات]]، این [[آیه]] در باره [[ابوبکر]] و [[عمر]] دانسته شده که نزد [[پیامبر]] [[اختلاف]] نظر یافتند و بر سر یکدیگر فریاد زدند<ref>ابنکثیر، ج۴، ص۲۲۰؛ الدرالمنثور، ج۷، ص۵۴۸؛ تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۲۰.</ref>. [[بخاری]] میگوید: این دو با این [[اقدام]] خود، در آستانه نابودی قرار گرفتند<ref>تفسیر ابنکثیر، ج ۴، ص ۲۲۰؛ [[صحیح بخاری]]، ج ۸، ص ۱۸۴.</ref>. [[علامه طباطبایی]] میگوید: فریاد زدن در محضر [[پیامبر]] اگر به منظور توهین به [[پیامبر]] باشد، موجب [[کفر]] خواهد بود و در غیر اینصورت کاری ناشایست و بیادبانه است<ref>[[المیزان]]، ج ۱۸، ص ۳۰۸.</ref>. [[مجلسی]] با استناد به روایاتی، [[شأن نزول]] مذکور را تأیید کرده است<ref>[[بحارالانوار]]، ج ۲۰، ص ۲۸۴.</ref>. به [[نقل]] [[میبدی]] و [[زمخشری]]، [[ابوبکر]] پس از [[نزول]] این [[آیه]] [[سوگند]] یاد کرد که از این پس به شکل [[نجوا]] با [[پیامبر]] سخن بگوید<ref>[[کشف]] الاسرار، ج ۹، ص ۲۴۶؛ الکشّاف، ج ۴، ص ۳۵۲.</ref>. | |||
#{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلا تَجَسَّسُوا وَلا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِيمٌ}}<ref> ای مؤمنان! از بسیاری از گمانها دوری کنید که برخی از گمانها گناه است و (در کار مردم) کاوش نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست میدارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند میدارید و از خداوند پروا کنید که خداوند توبهپذیری بخشاینده است، سوره حجرات، آیه ۱۲.</ref> در این [[آیه]]، از [[غیبت]] دیگراننهی شده است. [[شأن نزول]] این [[آیه]]، [[ابوبکر]] و [[عمر]] دانسته شده که در یکی از سفرها به [[غیبت]] [[سلمان]] یا مردی دیگر از [[صحابه]] پرداختند<ref>الدرّالمنثور، ج ۷، ص ۵۷۲؛ [[جوامع]] الجامع، ج ۲، ص ۵۱۰.</ref>. از انس نیز [[نقل]] شده که [[ابوبکر]] و [[عمر]] در سفری، برضدّ خدمتگزار خویش به گفتوگوی پنهانی پرداختند و چون نزدپیامبر آمدند، ازآنها خواست تا از خادم خویش بخواهند برای ایشان [[آمرزش]] بطلبد<ref>الدرّالمنثور، ج ۷، ص ۵۷۲.</ref>. | |||
#{{متن قرآن| وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ }}<ref> و برای آن کس که از ایستادن در برابر پروردگار خویش هراسیده است دو بهشت خواهد بود، سوره رحمن، آیه ۴۶.</ref> بنابه روایتی مرسل از عطا و ابن شوذب، روزی [[ابوبکر]] از [[قیامت]] و حساب یاد کرد و گفت: [[دوست]] داشتم یکی از این سبزهها بودم و جانوران مرا میخوردند و به [[دنیا]] نمیآمدم؛ آنگاه این [[آیه]] در [[شأن]] [[خوف]] و [[خشیت]] او نازل شد<ref>الدرّالمنثور، ص ۷۰۶.</ref>؛ همچنین [[ابن کثیر]] پس از [[نقل]] [[شأن نزول]] دیگری از این [[آیه]] میگوید: نظر درست همانگونه که ابنعبّاس گفته، آن است که این [[آیه]] عام بوده، [[شأن]] نزولی ندارد<ref>[[ابن کثیر]]، ج ۴، ص ۲۹۶.</ref>. | |||
#{{متن قرآن|لا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُوْلَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الإِيمَانَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُوْلَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref> گروهی را نمییابی که با ایمان به خداوند و روز واپسین، با کسانی که با خداوند و پیامبرش مخالفت ورزیدهاند دوستی ورزند هر چند که آنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشانشان باشند؛ آنانند که (خداوند) ایمان را در دلشان برنوشته و با روحی از خویش تأییدشان کرده است و آنان را به بوستانهایی درمیآورد که از بن آنها جویباران روان است، در آنها جاودانند، خداوند از آنان خرسند است و آنان از وی خرسندند، آنان حزب خداوندند، آگاه باشید که بیگمان حزب خداوند است که (گرویدگان به آن) رستگارند؛ سوره مجادله، آیه ۲۲.</ref> این [[آیه]] از ناسازگاری [[دوستی]] با [[دشمنان]] [[خدا]] و پیامبرـ هر چند از میان [[پدران]]، پسران و [[خویشاوندان]] باشند ـ و [[ایمان به خدا]] وآخرت خبر میدهد. برای آن، [[شأن]] نزولهای متعدّدی [[نقل]] شده است که بنابر یکی از آنها، روزی [[ابوبکر]] به صورت پدرش که به [[پیامبر]] [[دشنام]] داده بود، نواخت و او نقش بر [[زمین]] شد. [[پیامبر]] ضمن [[آگاهی]] از این امر، وی را از تکرار این امر بازداشت. [[ابوبکر]] گفت: به [[خدا]] قسم! اگر شمشیری در کنارم بود، او را میکشتم و بدین مناسبت، [[آیه]] پیشگفته نازل شد<ref>الدرّالمنثور، ج۸، ص۸۶؛ تفسیر قرطبی، ج۱۷، ص۱۹۹؛ ماوردی، الاحکام السلطانیه، ج ۵، ص۴۹۷.</ref>. آلوسی با بیان این امر که [[آیه]] به ظاهر در باره [[دوستی]] [[منافقان]] با [[یهود]] است<ref>روحالمعانی، مج ۱۵، ج ۲۸، ص ۵۳.</ref>، [[شأن]] نزولهای خارج از این فضا را نمیپذیرد؛ هم چنین [[نزول]] این سوره (مجادله) در [[مدینه]] نیز با [[شأن نزول]] مذکور که به دوران [[مکّه]] مربوط میشود، سازگار نیست<ref> [[الغدیر]]، ج ۷، ص ۳۲۹.</ref>. | |||
#{{متن قرآن| فَأَمَّا مَن أَعْطَى وَاتَّقَى وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَى }}، {{متن قرآن|فَأَنذَرْتُكُمْ نَارًا تَلَظَّى}}، {{متن قرآن|وَسَيُجَنَّبُهَا الأَتْقَى }} مفاد سوره لیل، [[ستودن]] بخشندگان، [[نکوهش]] بخیلان و مقایسه آن دو است. برای این سوره، چند [[شأن نزول]] [[نقل]] شده<ref>اسباب النزول، واحدی، ص ۳۹۱ و ۳۹۲؛ الدرّالمنثور، ج۸، ص۵۳۲ ـ ۵۳۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۲۰، ص ۵۶ ـ ۶۱.</ref> که بنابر یکی از آنها، [[آیات]] ۵ تا ۷ و ۱۷ و ۱۹ و ۲۰ در [[شأن]] [[ابوبکر]] دانسته شده است که به [[دلیل]] آزاد کردن بلال یا برخی بردگان ضعیف دیگر [[ستایش]] شده و امیّة بنخلف (مالک بلال) که بلال را میآزرده، [[نکوهش]]، و [[بخیل]] دانسته شده است<ref>جامع البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۲۷۹؛ الدرّالمنثور، ج۸، ص ۵۳۵ ـ ۵۳۸؛ روحالمعانی، مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۲۶۴.</ref>. برخی با پذیرش [[شأن]] نزولهای دیگر سوره گفتهاند: ادّعای [[نزول]] این [[آیات]] و انحصار آن بر [[ابوبکر]]، نادرست است و نمیتوان کسی را که برده خود را میآزارد، [[بخیل]] نامید<ref>الصوارم المهرقه، ص ۳۰۳.</ref>. به هر حال از آنجا که سوره لیل به تقابل [[بخیل]] و [[بخشنده]] پرداخته است و این تقابل، در [[شأن نزول]] [[ابوبکر]] مشاهده نمیشود، با مفاد سوره سازگار نیست. | |||
افزون بر [[آیات]] پیشین، برخی مفسّران اهل [[سنّت]] باتوجّه به [[باور]] و نوع نگاه خود به شخصیّت [[ابوبکر]]، در ذیل [[آیات]] دیگری نیز از وی نام برده و این [[آیات]] را بر [[ابوبکر]] تطبیق کردهاند: | |||
#{{متن قرآن|اهدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ}} | |||
تطبیقهای متعدّدی نیز در [[روایات شیعه]] آمده است. [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُواْ لِلَّذِينَ هَادُواْ وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُواْ مِن كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُواْ عَلَيْهِ شُهَدَاء فَلاَ تَخْشَوُاْ النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلاَ تَشْتَرُواْ بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلاً وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ}}<ref> ما تورات را که در آن رهنمود و روشنایی بود، فرو فرستادیم؛ پیامبران که تسلیم (خداوند) بودند و (نیز) دانشوران ربّانی و دانشمندان (توراتشناس) بنابر آنچه از کتاب خداوند به آنان سپرده شده بود و بر آن گواه بودند برای یهودیان داوری میکردند؛ پس، از مردم نهراسید و از من بهراسید و آیات مرا ارزان مفروشید؛ و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند کافرند؛ سوره مائده، آیه ۴۴.</ref> بر [[غصب]] [[حقّ]] آلمحمّد به وسیله [[ابوبکر]]<ref>تفسیر عیّاشی، ج ۱، ص ۳۲۵.</ref> و {{متن قرآن|وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِيلِهِ ذَلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ}}<ref> و (دیگر) این که این راه راست من است از آن پیروی کنید و از راهها (ی دیگر) پیروی نکنید که شما را از راه او پراکنده گرداند، این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پرهیزگاری ورزید؛ سوره انعام، آیه ۱۵۳.</ref> بر [[پیروی]] از [[ولایت]] [[خلیفه]] اوّل و دوم در برابر [[ولایت]] [[علی]] {{ع}}<ref>تفسیر عیّاشی، ج ۱، ص ۳۸۴.</ref> و {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُّهِينًا}}<ref> خداوند آنان را که خداوند و فرستاده او را میآزارند در این جهان و جهان بازپسین لعنت میکند و برای آنها عذابی خوارساز آماده کرده است، سوره احزاب، آیه ۵۷.</ref> بر آزارهایشان به [[علی]] و [[فاطمه]] {{ع}}<ref>تفسیر قمی، ج ۲، ص ۱۹۶.</ref> و {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَاؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا}}<ref> و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو میآمدند و از خداوند آمرزش میخواستند و پیامبر برای آنان آمرزش میخواست خداوند را توبهپذیر بخشاینده مییافتند؛ سوره نساء، آیه ۶۴.</ref> بر عدم [[توبه]] آنها از [[نافرمانی]] و ظلمشان به [[پیامبر]] و [[علی]] {{ع}}<ref>[[الکافی]]، ج ۸، ص ۳۳۴.</ref> تطبیق شده است<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص ۶۲۰-۶۳۵.</ref>. | |||
==منابع== | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:000052.jpg|22px]] [[سید علی رضا واسعی|واسعی]] و [[مهران اسماعیلی|اسماعیلی]]، [[ ابوبكر (مقاله)|مقاله «ابوبكر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ | # [[پرونده:000052.jpg|22px]] [[سید علی رضا واسعی|واسعی]] و [[مهران اسماعیلی|اسماعیلی]]، [[ابوبكر (مقاله)|مقاله «ابوبكر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
==پانویس== | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:اصحاب پیامبر]] | ||
[[رده: | [[رده:خلفا]] |