جهاد تبیین در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'هدایت گری' به 'هدایت‌گری'
جز (جایگزینی متن - 'هدایت گری' به 'هدایت‌گری')
 
(۳۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۳: خط ۳:
جهاد با زبان و قلم عبارت است از [[اقامه حجت]] و [[برهان]] در برابر [[دشمنان اسلام]] و فراخواندن آنان به [[دین]]؛<ref>سبل السلام، ج ۴، ص۴۱؛ فیض القدیر، ج ۲، ص۴۹۰.</ref> مانند [[دعوت]] [[کافران]] به اسلام پیش از آغاز [[جهاد]]. <ref>سبل السلام، ج ۴، ص۴۱.</ref> برخی مراد [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ}}<ref>«ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره توبه، آیه ۷۳.</ref> را که به جهاد با [[منافقان]] [[فرمان]] داده: {{متن قرآن|جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ}} جهاد با زبان دانسته‌اند. <ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۶، ص۱۳۵.</ref> جهاد با زبان و قلم مفهومی عام‌تر از دعوت [[دشمنان]] به دین دارد و شامل هرگونه [[تبلیغ]] و نشر [[معارف دین]] می‌شود<ref>[[سید عباس رضوی|رضوی، سید عباس]]، [[جهاد - رضوی (مقاله)|مقاله «جهاد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]] ج۱۰؛ [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[جهاد (مقاله)| مقاله «جهاد»]]، [[دانشنامه امام علی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۶]]، ص۴۱۶.</ref>.
جهاد با زبان و قلم عبارت است از [[اقامه حجت]] و [[برهان]] در برابر [[دشمنان اسلام]] و فراخواندن آنان به [[دین]]؛<ref>سبل السلام، ج ۴، ص۴۱؛ فیض القدیر، ج ۲، ص۴۹۰.</ref> مانند [[دعوت]] [[کافران]] به اسلام پیش از آغاز [[جهاد]]. <ref>سبل السلام، ج ۴، ص۴۱.</ref> برخی مراد [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ}}<ref>«ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره توبه، آیه ۷۳.</ref> را که به جهاد با [[منافقان]] [[فرمان]] داده: {{متن قرآن|جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ}} جهاد با زبان دانسته‌اند. <ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۶، ص۱۳۵.</ref> جهاد با زبان و قلم مفهومی عام‌تر از دعوت [[دشمنان]] به دین دارد و شامل هرگونه [[تبلیغ]] و نشر [[معارف دین]] می‌شود<ref>[[سید عباس رضوی|رضوی، سید عباس]]، [[جهاد - رضوی (مقاله)|مقاله «جهاد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]] ج۱۰؛ [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[جهاد (مقاله)| مقاله «جهاد»]]، [[دانشنامه امام علی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۶]]، ص۴۱۶.</ref>.


در [[آموزه‌های وحیانی قرآن]]، بارها به عناوین و اصطلاحات گوناگون از [[فضایل]]، [[مقامات]] و [[مسئولیت‌ها]] و [[وظایف الهی]] [[معصومان]]{{ع}} [[سخن]] به میان آمده تا نشان دهد «[[ثقلین]]» از هم جدایی نداشته و دایم برای اجرای نقش [[هدایت]] گری نیازمند همراه بودن و [[معیت]] هستند؛ از این روست که [[حبل الله]] و [[عروه]] الوثقای [[الهی]] برای [[تمسک]] و [[اعتصام]] یک [[حقیقت]] است که دو وجه [[صامت]] و [[ناطق]]، تدوینی و [[تکوینی]] دارد. بنابراین برای [[رهایی]] از هر گونه [[اختلاف]] و [[تفرقه]] و [[ضلالت]] می‌‌بایست به این حقیقت یگانه به نام ثقلین مراجعه کرد که این یگانه [[روزگار]] از [[خدای یکتا]] بوده و به عنوان مظهریت آن خدای یکتا می‌‌تواند [[انسان]] را [[نجات]] بخشیده و به [[سعادت دنیوی]] و [[اخروی]] برساند.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[معصومان چشمه‌های آب حقیقت الهی (مقاله)|مقاله «معصومان چشمه‌های آب حقیقت الهی»]].</ref>
در [[آموزه‌های وحیانی قرآن]]، بارها به عناوین و اصطلاحات گوناگون از [[فضایل]]، [[مقامات]] و [[مسئولیت‌ها]] و [[وظایف الهی]] [[معصومان]]{{ع}} [[سخن]] به میان آمده تا نشان دهد «[[ثقلین]]» از هم جدایی نداشته و دایم برای اجرای نقش [[هدایت‌گری]] نیازمند همراه بودن و [[معیت]] هستند؛ از این روست که [[حبل الله]] و [[عروه]] الوثقای [[الهی]] برای [[تمسک]] و [[اعتصام]] یک [[حقیقت]] است که دو وجه [[صامت]] و [[ناطق]]، تدوینی و [[تکوینی]] دارد. بنابراین برای [[رهایی]] از هر گونه [[اختلاف]] و [[تفرقه]] و [[ضلالت]] می‌‌بایست به این حقیقت یگانه به نام ثقلین مراجعه کرد که این یگانه [[روزگار]] از [[خدای یکتا]] بوده و به عنوان مظهریت آن خدای یکتا می‌‌تواند [[انسان]] را [[نجات]] بخشیده و به [[سعادت دنیوی]] و [[اخروی]] برساند.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[معصومان چشمه‌های آب حقیقت الهی (مقاله)|مقاله «معصومان چشمه‌های آب حقیقت الهی»]].</ref>


==جهاد تبیین جدایی حق از باطل==
==جهاد تبیین جدایی حق از باطل==
خط ۲۱۰: خط ۲۱۰:
از نظر [[آموزه‌های وحیانی قرآن]]، بدترین و سخت‌ترین و خطرناک‌ترین [[جنگ‌ها]] همان جنگ‌هایی است که به جای حذف افراد، بر حذف اشخاص و شخصیت‌ها تکیه می‌‌کند و اشخاص و شخصیت‌های [[جبهه]] مقابل مسخ می‌‌شوند تا جایی که اشخاص در [[نظام فکری]] طرف مقابل که فرادولت‌ها است، ادغام می‌‌شود. این گونه است که ذهن و قلب مسخ شده، همان کاری را انجام می‌‌دهد که مسخ کننده خواهان آن بوده است.
از نظر [[آموزه‌های وحیانی قرآن]]، بدترین و سخت‌ترین و خطرناک‌ترین [[جنگ‌ها]] همان جنگ‌هایی است که به جای حذف افراد، بر حذف اشخاص و شخصیت‌ها تکیه می‌‌کند و اشخاص و شخصیت‌های [[جبهه]] مقابل مسخ می‌‌شوند تا جایی که اشخاص در [[نظام فکری]] طرف مقابل که فرادولت‌ها است، ادغام می‌‌شود. این گونه است که ذهن و قلب مسخ شده، همان کاری را انجام می‌‌دهد که مسخ کننده خواهان آن بوده است.


البته به نظر می‌‌رسد که از نظر قرآن، خطرناک‌تر از مسخ مغزها و تاثیرگذاری بر اذهان، مسخ قلب‌ها و تاثیرگذاری بر [[ادراکات]] و [[عواطف]] و [[گرایش‌ها]] خطرناک ترین‌ها است؛ زیرا مغزها و اذهان بیش‌تر به جنبه‌های مادی و فعل و [[انفعال]] [[دنیوی]] توجه دارد؛ در حالی که [[قلوب]] و فؤاد همه هستی [[انسان]] را تحت تاثیر قرار می‌‌دهد و [[دنیا]] و [[آخرت]] [[انسانی]] را دگرگون می‌‌کند؛ بنابراین، [[سلطه]] بر قلوب خطرناک‌تر از [[سلطه]] بر مغزها است.
البته به نظر می‌‌رسد که از نظر قرآن، خطرناک‌تر از مسخ مغزها و تاثیرگذاری بر اذهان، مسخ قلب‌ها و تاثیرگذاری بر [[ادراکات]] و [[عواطف]] و [[گرایش‌ها]] خطرناک ترین‌ها است؛ زیرا مغزها و اذهان بیش‌تر به جنبه‌های مادی و فعل و [[انفعال]] [[دنیوی]] توجه دارد؛ در حالی که [[قلوب]] و فؤاد همه هستی [[انسان]] را تحت تاثیر قرار می‌‌دهد و [[دنیا]] و [[آخرت]] [[انسانی]] را دگرگون می‌‌کند؛ بنابراین، [[سلطه]] بر قلوب خطرناک‌تر از [[سلطه]] بر مغزها است.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[جنگ مغز و قلب از نظر قرآن (مقاله)|جنگ مغز و قلب از نظر قرآن]]</ref>


==فرق میان مغز و قلب مادی با قلب و نفس غیر مادی==
==فرق میان مغز و قلب مادی با قلب و نفس غیر مادی==
خط ۲۴۲: خط ۲۴۲:
از نظر [[قرآن]]، خدا از خود انسان به خودش نه تنها نزدیک‌تر است، بلکه بقای انسان به خدا است: نحن [[اقرب]] الیه من حبل الورید؛ ما به او از شاهرگ به نزدیک‌تر هستیم.<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ}}«و همانا ما انسان را آفریده‌ایم و آنچه درونش به او وسوسه می‌کند می‌دانیم و ما از رگ گردن به او نزدیک‌تریم» سوره ق، آیه ۱۶.</ref> این شاهرگ همان شاهرگ قلب است.<ref>ترجمه المیزان، ج ۱۸، ص۵۲۰ و ۵۲۱</ref> پس این خدا است که هم بقای انسان را [[حفظ]] می‌‌کند و هم نسبت به تمام فعل و انفعالات وجودی او از ادراکات و مشاهدات و [[افکار]] و نیات [[باطنی]] و سر و خفی و اخفی [[آگاه]] است.<ref>{{متن قرآن|وَإِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى}}«و اگر بلند سخن گویی (یا آهسته) بی‌گمان او نهفته و نهفته‌تر را می‌داند» سوره طه، آیه ۷. {{متن قرآن|يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعْلِنُونَ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ}} «آنچه را در آسمان‌ها و زمین است می‌داند و آنچه را پنهان یا آشکار می‌کنید می‌داند و خداوند به اندیشه‌ها داناست» سوره تغابن، آیه ۴.</ref>
از نظر [[قرآن]]، خدا از خود انسان به خودش نه تنها نزدیک‌تر است، بلکه بقای انسان به خدا است: نحن [[اقرب]] الیه من حبل الورید؛ ما به او از شاهرگ به نزدیک‌تر هستیم.<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ}}«و همانا ما انسان را آفریده‌ایم و آنچه درونش به او وسوسه می‌کند می‌دانیم و ما از رگ گردن به او نزدیک‌تریم» سوره ق، آیه ۱۶.</ref> این شاهرگ همان شاهرگ قلب است.<ref>ترجمه المیزان، ج ۱۸، ص۵۲۰ و ۵۲۱</ref> پس این خدا است که هم بقای انسان را [[حفظ]] می‌‌کند و هم نسبت به تمام فعل و انفعالات وجودی او از ادراکات و مشاهدات و [[افکار]] و نیات [[باطنی]] و سر و خفی و اخفی [[آگاه]] است.<ref>{{متن قرآن|وَإِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى}}«و اگر بلند سخن گویی (یا آهسته) بی‌گمان او نهفته و نهفته‌تر را می‌داند» سوره طه، آیه ۷. {{متن قرآن|يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعْلِنُونَ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ}} «آنچه را در آسمان‌ها و زمین است می‌داند و آنچه را پنهان یا آشکار می‌کنید می‌داند و خداوند به اندیشه‌ها داناست» سوره تغابن، آیه ۴.</ref>


ازاین دسته [[آیات]] به دست می‌‌آید که آن چه مربوط به عواطف و [[احساسات]] و گرایش‌ها و گریزش‌ها و ادارکات و فهم و خاطرات و [[حافظه]] و مانند آنها است، به نفس و قلب [[حقیقی]] وابسته است نه به مغز و قلب مادی، هر چند که نفس از آنها در دنیای مادی بهره می‌‌گیرد، ولی هیچ اصالتی ندارد.
ازاین دسته [[آیات]] به دست می‌‌آید که آن چه مربوط به عواطف و [[احساسات]] و گرایش‌ها و گریزش‌ها و ادارکات و فهم و خاطرات و [[حافظه]] و مانند آنها است، به نفس و قلب [[حقیقی]] وابسته است نه به مغز و قلب مادی، هر چند که نفس از آنها در دنیای مادی بهره می‌‌گیرد، ولی هیچ اصالتی ندارد.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[جنگ مغز و قلب از نظر قرآن (مقاله)|جنگ مغز و قلب از نظر قرآن]]</ref>


==[[جنگ شناختی]] میان [[دنیاگرایی]] و [[آخرت‌گرایی]]==
==[[جنگ شناختی]] میان [[دنیاگرایی]] و [[آخرت‌گرایی]]==
خط ۲۶۵: خط ۲۶۵:
به هر حال، [[جنگ]] میان [[حق و باطل]] هماره در میدان‌های گوناگون از جمله [[مادیت]] و معنویت و [[دنیا]] و آخرت و مانند آنها در جریان است و اگر در نسخه‌هایی باطل بر آن است تا با معنویت مادی دینی را جایگزین [[دین حق]] کند، نمی‌تواند معنویتی را موجب شود که در [[آخرت‌گرایی]] برای انسان [[مؤمن]] به آخرت به دست می‌‌آید.
به هر حال، [[جنگ]] میان [[حق و باطل]] هماره در میدان‌های گوناگون از جمله [[مادیت]] و معنویت و [[دنیا]] و آخرت و مانند آنها در جریان است و اگر در نسخه‌هایی باطل بر آن است تا با معنویت مادی دینی را جایگزین [[دین حق]] کند، نمی‌تواند معنویتی را موجب شود که در [[آخرت‌گرایی]] برای انسان [[مؤمن]] به آخرت به دست می‌‌آید.


به هر حال [[جنگ شناختی]] در [[آخر الزمان]] جنگ میان حق و باطل است که [[شیاطین]] برای تحقق اهداف خویش حتی از معنویت‌گرایی بهره مند می‌‌برند. این معنویت‌گرایی که جز [[سرگردانی]] برای انسان چیزی به دنبال نخواهد داشت و انسان را برده شهوات و لذات می‌‌کند.
به هر حال [[جنگ شناختی]] در [[آخر الزمان]] جنگ میان حق و باطل است که [[شیاطین]] برای تحقق اهداف خویش حتی از معنویت‌گرایی بهره مند می‌‌برند. این معنویت‌گرایی که جز [[سرگردانی]] برای انسان چیزی به دنبال نخواهد داشت و انسان را برده شهوات و لذات می‌‌کند.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[جنگ مغز و قلب از نظر قرآن (مقاله)|جنگ مغز و قلب از نظر قرآن]]</ref>


==[[جهاد تبیین]] با اهتمام به [[شعائر الهی]]==
==جهاد تبیین با اهتمام به شعائر الهی==
{{همچنین|شعائر الهی}}
تبیین گری به معنای جداسازی [[حق و باطل]] و ایجاد فاصل میان آنها است؛ زیرا اصولا بیان چیزی جز جدا‌سازی نیست که بتوان در شرایط آن چیزها را از هم بازشناخت و این گونه امکان آمیختگی حق و باطل را به حد صفر کاهش داد.
تبیین گری به معنای جداسازی [[حق و باطل]] و ایجاد فاصل میان آنها است؛ زیرا اصولا بیان چیزی جز جدا‌سازی نیست که بتوان در شرایط آن چیزها را از هم بازشناخت و این گونه امکان آمیختگی حق و باطل را به حد صفر کاهش داد.


خط ۲۹۵: خط ۲۹۶:
بنابراین، می‌‌توان گفت که شعائر الهی از جمله اموری است که می‌‌تواند در ساحت [[جهاد تبیین]] بسیار سازنده و مفید باشد و کسانی که در امری دچار [[فتنه]] [[شک و تردید]] است، به [[سادگی]] و آسانی آنان را نیز به شعوری برساند که بتوانند راه را از [[چاه]] بازشناسند و در مسیر درست حرکت و گام بردارند.
بنابراین، می‌‌توان گفت که شعائر الهی از جمله اموری است که می‌‌تواند در ساحت [[جهاد تبیین]] بسیار سازنده و مفید باشد و کسانی که در امری دچار [[فتنه]] [[شک و تردید]] است، به [[سادگی]] و آسانی آنان را نیز به شعوری برساند که بتوانند راه را از [[چاه]] بازشناسند و در مسیر درست حرکت و گام بردارند.


پس وقتی ما از نشانه‌شناسی در جهاد تبیین[[سخن]] می‌‌گوییم، به یک معنا ناظر به همین شعائر الهی هستیم که می‌‌تواند در جهاد تبیین به ما کمک کند که [[حق]] را از [[باطل]] جدا ساخته و مسیر درست و حق را به همگان بر اساس ساده‌ترین روش‌ها و ابزارها نشان دهیم و آنان را به درجه از [[شعور]] برسانیم که حقیقت قابل ادارک باشد. پس کسی در این صورت نمی‌تواند مدعی آن شود که من حقیقت را نشناختم و در فتنه مشابهات و [[متشابهات]] و مانند آن گرفتار بودم؛ زیرا علامت‌ها و نشانه‌هایی که از طریق [[شعائر]] ارایه می‌‌شود تا جایی روشن و ساده و بیان هستند که همگان را به [[شعور]] و ادراکی می‌‌رساند که [[حق]] را از [[باطل]] و آب را از کف آب تشخیص دهند.
پس وقتی ما از نشانه‌شناسی در جهاد تبیین[[سخن]] می‌‌گوییم، به یک معنا ناظر به همین شعائر الهی هستیم که می‌‌تواند در جهاد تبیین به ما کمک کند که [[حق]] را از [[باطل]] جدا ساخته و مسیر درست و حق را به همگان بر اساس ساده‌ترین روش‌ها و ابزارها نشان دهیم و آنان را به درجه از [[شعور]] برسانیم که حقیقت قابل ادارک باشد. پس کسی در این صورت نمی‌تواند مدعی آن شود که من حقیقت را نشناختم و در فتنه مشابهات و [[متشابهات]] و مانند آن گرفتار بودم؛ زیرا علامت‌ها و نشانه‌هایی که از طریق [[شعائر]] ارایه می‌‌شود تا جایی روشن و ساده و بیان هستند که همگان را به [[شعور]] و ادراکی می‌‌رساند که [[حق]] را از [[باطل]] و آب را از کف آب تشخیص دهند.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[جهاد تبیین با اهتمام به شعائر الهی (مقاله)|جهاد تبیین با اهتمام به شعائر الهی]]</ref>


==[[شعائر الهی]] در [[جنگ شناختی]]==
===[[شعائر الهی]] در [[جنگ شناختی]]===
از آن جایی که جنگ شناختی به ساحت [[شناخت]] [[انسان]] اهتمام دارد و بر آن است تا شناختی وارونه ارایه دهد که شخص [[ناتوان]] از [[درک]] و [[فهم]] و شعور[[حق]] و [[حقیقت]] باشد و باطل را حق بشمارد و جای [[شهید]] و جلاد را عوض کند، لازم است تا با بهره‌گیری از شعائر الهی [[مسیر حق]] را نشانه و علامت‌گذاری کرده تا امکان [[گمراهی]] به کم‌ترین سطح برسد.
از آن جایی که جنگ شناختی به ساحت [[شناخت]] [[انسان]] اهتمام دارد و بر آن است تا شناختی وارونه ارایه دهد که شخص [[ناتوان]] از [[درک]] و [[فهم]] و شعور[[حق]] و [[حقیقت]] باشد و باطل را حق بشمارد و جای [[شهید]] و جلاد را عوض کند، لازم است تا با بهره‌گیری از شعائر الهی [[مسیر حق]] را نشانه و علامت‌گذاری کرده تا امکان [[گمراهی]] به کم‌ترین سطح برسد.


خط ۳۰۸: خط ۳۰۹:
شکی نیست که «[[اذن]]» به معنای اعلام رسمی و آشکار همانند [[اذان]] نسبت به نعمت‌های الهی از جمله ایام الله و قرار‌گیری آن به عنوان شعائر الهی می‌‌تواند بستری را فراهم آورد که حقیقت در درون [[آدمی]] [[رشد]] کند و انسان را به گونه ای بسازد که در دام فتنه‌ها نیافتد و از [[عذاب الهی]] در [[دنیا]] و [[آخرت]] برهد.
شکی نیست که «[[اذن]]» به معنای اعلام رسمی و آشکار همانند [[اذان]] نسبت به نعمت‌های الهی از جمله ایام الله و قرار‌گیری آن به عنوان شعائر الهی می‌‌تواند بستری را فراهم آورد که حقیقت در درون [[آدمی]] [[رشد]] کند و انسان را به گونه ای بسازد که در دام فتنه‌ها نیافتد و از [[عذاب الهی]] در [[دنیا]] و [[آخرت]] برهد.


بنابراین، در یک [[جنگ شناختی]] نمی‌بایست نسبت به شعائر الهی و ایام الله [[غافل]] بود، بلکه با تذکر در جزئیات و کلیات وبیان [[حقایق]] به ویژه تاریخی اجازه نداد تا [[دشمن]] به [[جعل]] [[تاریخ]] و وارونگی آن بپردازد و حقایق را [[تغییر]] دهد و این گونه به [[مردمان]] تلقین کند که نعمتی از سوی خدا به آنان داده نشده است؛ بلکه با تکرار تاریخ و تبیین دقیق در قالب [[شعائر]] و ایام الله می‌‌توان نه تنها خاطره نعمت‌های الهی را زنده نگه داشت، بلکه از هر گونه تحلیل و تبیین و توصیه ناروا جلوگیری کردو به [[دشمن]] [[اجازه]] نداد تا با تبیین و تحلیل ناروا، توصیه‌های غلط و [[باطل]] خویش را ارایه دهد.
بنابراین، در یک [[جنگ شناختی]] نمی‌بایست نسبت به شعائر الهی و ایام الله [[غافل]] بود، بلکه با تذکر در جزئیات و کلیات وبیان [[حقایق]] به ویژه تاریخی اجازه نداد تا [[دشمن]] به [[جعل]] [[تاریخ]] و وارونگی آن بپردازد و حقایق را [[تغییر]] دهد و این گونه به [[مردمان]] تلقین کند که نعمتی از سوی خدا به آنان داده نشده است؛ بلکه با تکرار تاریخ و تبیین دقیق در قالب [[شعائر]] و ایام الله می‌‌توان نه تنها خاطره نعمت‌های الهی را زنده نگه داشت، بلکه از هر گونه تحلیل و تبیین و توصیه ناروا جلوگیری کردو به [[دشمن]] [[اجازه]] نداد تا با تبیین و تحلیل ناروا، توصیه‌های غلط و [[باطل]] خویش را ارایه دهد.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[جهاد تبیین با اهتمام به شعائر الهی (مقاله)|جهاد تبیین با اهتمام به شعائر الهی]]</ref>


==[[جهاد تبیین]] جداسازی [[حق]] از [[باطل]]==
==جهاد تبیین جداسازی حق از باطل==
از نظر [[قرآن]]، تبیین [[حقیقت]] [[رسالت]] [[پیامبری]] است که بر هر [[مسلمان]] و مؤمنی نیز [[تکلیف]] است؛ زیرا بدون تبیین گری نمی‌توان حقیقت را به دیگران [[تذکر]] داد و باطل را هویدا و [[رسوا]] ساخت. از همین روست که در [[آیات قرآنی]] به صراحت از [[تکلیف الهی]] تبیین گری سخن به میان آمده و از آن به عنوان «[[جهاد کبیر]] [[علمی]]» مبتنی بر [[آموزه‌های وحیانی قرآن]] یاد شده است.
{{همچنین|جداسازی حق از باطل}}
از نظر [[قرآن]]، [[تبیین حقیقت]] [[رسالت]] [[پیامبری]] است که بر هر [[مسلمان]] و مؤمنی نیز [[تکلیف]] است؛ زیرا بدون تبیین گری نمی‌توان حقیقت را به دیگران [[تذکر]] داد و باطل را هویدا و [[رسوا]] ساخت. از همین روست که در [[آیات قرآنی]] به صراحت از [[تکلیف الهی]] تبیین گری سخن به میان آمده و از آن به عنوان «[[جهاد کبیر]] [[علمی]]» مبتنی بر [[آموزه‌های وحیانی قرآن]] یاد شده است.


نویسنده در این مطلب بر آن است تا با مراجعه به آموزه‌های وحیانی قرآن، اهمیت و [[ارزش]] جهاد تبیین را تبیین کرده و نقش آن را در تحقق [[رسالات]] [[انبیاء]] و [[پیامبران]] بیان دارد. با هم این مطلب را از نظر می‌‌گذرانیم.
نویسنده در این مطلب بر آن است تا با مراجعه به آموزه‌های وحیانی قرآن، اهمیت و [[ارزش]] جهاد تبیین را تبیین کرده و نقش آن را در تحقق [[رسالات]] [[انبیاء]] و [[پیامبران]] بیان دارد. با هم این مطلب را از نظر می‌‌گذرانیم.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[جهاد تبیین جداسازی حق از باطل (مقاله)|جهاد تبیین جداسازی حق از باطل]]</ref>


==فرقان، فرق‌گذاری میان [[حق و باطل]]==
===فرقان، فرق‌گذاری میان حق و باطل===
{{همچنین|فرقان}}
یکی از نام‌های قرآن، فرقان است؛ [[خدا]] در قرآن می‌‌فرماید: {{متن قرآن|تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا}}<ref>«بزرگوار است آن (خداوند) که فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد تا جهانیان را بیم‌دهنده باشد» سوره فرقان، آیه ۱.</ref> و نیز می‌‌فرماید: {{متن قرآن|شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ}}<ref>«(روزهای روزه گرفتن در) ماه رمضان است که قرآن را در آن فرو فرستاده‌اند؛ به رهنمودی برای مردم و برهان‌هایی (روشن) از راهنمایی و جدا کردن حقّ از باطل. پس هر کس از شما این ماه را دریافت (و در سفر نبود)، باید (تمام) آن را روزه بگیرد و اگر بیمار یا در سفر بود، شماری از روزهایی دیگر (روزه بر او واجب است)؛ خداوند برای شما آسانی می‌خواهد و برایتان دشواری نمی‌خواهد و (می‌خواهد) تا شمار (روزه‌ها) را کامل کنید و تا خداوند را برای آنکه راهنمایی‌تان کرده است به بزرگی یاد کنید و باشد که سپاس گزارید» سوره بقره، آیه ۱۸۵.</ref>؛ [[ماه رمضان]] همان ماه است که در آن قرآن فرو فرستاده شده است، کتابی که [[مردم]] را [[راهبر]] و متضمن [[دلایل]] آشکار [[هدایت]] و [[میزان]] [[تشخیص حق]] از باطل است. و نیز می‌‌فرماید: {{متن قرآن|مِنْ قَبْلُ هُدًى لِلنَّاسِ وَأَنْزَلَ الْفُرْقَانَ}}<ref>«پیش از آن برای رهنمود مردم فرو فرستاد و فرقان = جداکننده حق از باطل را نازل کرد» سوره آل عمران، آیه ۴.</ref>
یکی از نام‌های قرآن، فرقان است؛ [[خدا]] در قرآن می‌‌فرماید: {{متن قرآن|تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا}}<ref>«بزرگوار است آن (خداوند) که فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد تا جهانیان را بیم‌دهنده باشد» سوره فرقان، آیه ۱.</ref> و نیز می‌‌فرماید: {{متن قرآن|شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ}}<ref>«(روزهای روزه گرفتن در) ماه رمضان است که قرآن را در آن فرو فرستاده‌اند؛ به رهنمودی برای مردم و برهان‌هایی (روشن) از راهنمایی و جدا کردن حقّ از باطل. پس هر کس از شما این ماه را دریافت (و در سفر نبود)، باید (تمام) آن را روزه بگیرد و اگر بیمار یا در سفر بود، شماری از روزهایی دیگر (روزه بر او واجب است)؛ خداوند برای شما آسانی می‌خواهد و برایتان دشواری نمی‌خواهد و (می‌خواهد) تا شمار (روزه‌ها) را کامل کنید و تا خداوند را برای آنکه راهنمایی‌تان کرده است به بزرگی یاد کنید و باشد که سپاس گزارید» سوره بقره، آیه ۱۸۵.</ref>؛ [[ماه رمضان]] همان ماه است که در آن قرآن فرو فرستاده شده است، کتابی که [[مردم]] را [[راهبر]] و متضمن [[دلایل]] آشکار [[هدایت]] و [[میزان]] [[تشخیص حق]] از باطل است. و نیز می‌‌فرماید: {{متن قرآن|مِنْ قَبْلُ هُدًى لِلنَّاسِ وَأَنْزَلَ الْفُرْقَانَ}}<ref>«پیش از آن برای رهنمود مردم فرو فرستاد و فرقان = جداکننده حق از باطل را نازل کرد» سوره آل عمران، آیه ۴.</ref>


خط ۳۶۷: خط ۳۷۰:
پس [[مؤمن]] همان طوری که سخن ظنی و غیر [[علمی]] به زبان نمی‌آورد، در تبیین گری نیز می‌‌بایست چنان سخن محکم و استوار بگوید تا ریشه [[کذب]] و [[باطل]] خشکانیده شود.
پس [[مؤمن]] همان طوری که سخن ظنی و غیر [[علمی]] به زبان نمی‌آورد، در تبیین گری نیز می‌‌بایست چنان سخن محکم و استوار بگوید تا ریشه [[کذب]] و [[باطل]] خشکانیده شود.


از نظر [[قرآن]]، [[هدف الهی]] [[پیامبر]]{{صل}} در [[جهاد تبیین]]، [[بصیرت]] بخشی و [[بصیرت]] افزایی است که در نهایت مردم در مسیر [[صراط مستقیم الهی]] قرار گرفته و با [[عبودیت]] و [[عبادت]] ارادی و اختیاری خود را به [[کمالات]] بایسته و [[شایسته]] برسانند؛ از همین روست که خدا می‌‌فرماید: {{متن قرآن|قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي}}<ref>«بگو: این راه من است که با بینش به سوی خداوند فرا می‌خوانم، من و (نیز) هر کس که پیرو من است؛ و پاکاکه خداوند است و من از مشرکان نیستم» سوره یوسف، آیه ۱۰۸.</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[جهاد تبیین جداسازی حق از باطل (مقاله)|جهاد تبیین جداسازی حق از باطل]]</ref>
از نظر [[قرآن]]، [[هدف الهی]] [[پیامبر]]{{صل}} در [[جهاد تبیین]]، [[بصیرت‌بخشی]] و [[بصیرت]] افزایی است که در نهایت مردم در مسیر [[صراط مستقیم الهی]] قرار گرفته و با [[عبودیت]] و [[عبادت]] ارادی و اختیاری خود را به [[کمالات]] بایسته و [[شایسته]] برسانند؛ از همین روست که خدا می‌‌فرماید: {{متن قرآن|قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي}}<ref>«بگو: این راه من است که با بینش به سوی خداوند فرا می‌خوانم، من و (نیز) هر کس که پیرو من است؛ و پاکاکه خداوند است و من از مشرکان نیستم» سوره یوسف، آیه ۱۰۸.</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[جهاد تبیین جداسازی حق از باطل (مقاله)|جهاد تبیین جداسازی حق از باطل]]</ref>
 
==تحریف‌گری و روایت‌سازی [[دشمنان]] از نگاه [[قرآن]]==
[[روایت]] ‌سازی [[دروغین]] از یک حادثه و رخداد همواره در طول [[تاریخ]] مطرح بوده تا جای [[قاتل]] با مقتول [[تغییر]] کند و [[ظالم]] در [[مقام]] [[مظلوم]] بنشیند.
 
از قدیم گفته‌اند: [[تاریخ]] را [[قدرتمندان]] [[پیروز]] میدان می‌نویسند؛ زیرا [[زر و زور]] و [[تزویر]] در [[اختیار]] آنان است و با استفاده از رسانه‌های گوناگون به وارونه‌سازی و وارونه‌نمایی رخدادها وحقایق مسلم می‌پردازند. از آنجا که جریان [[شیطانی]] بر خلاف جریان [[ایمانی]] از همه ابزارهای راست و [[دروغ]] بهره می‌برد، [[تحریف]] و روایت‌سازی این جریان به‌ویژه درزمانی که [[سلطه]] [[فرعونی]] خویش را تثبیت کرده‌،بیش از هر دوره‌ای است. امروزه رسانه‌های استکباری شیطانی در [[خدمت]] [[قدرتمند]] زرسالار به [[تحریف]] و روایت ‌سازی می‌پردازند و این‌گونه فتنه‌گری می‌کنند تا جایی که نه تنها [[حق و باطل]] از هم بازشناخته نمی‌شود، بلکه جلاد را در جای [[شهید]] قرار می‌دهند و ظالم را به عنوان مظلوم جلوه می‌دهند. نویسنده در این مطلب شمه‌ای از تحلیل و [[تبیین قرآن]] از تحریف و روایت ‌سازی دروغین دشمنان [[کافر]] و [[مستکبر]] را بیان کرده است.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[تحریف‌گری و روایت‌سازی دشمنان از نگاه قرآن (مقاله)|تحریف‌گری و روایت‌سازی دشمنان از نگاه قرآن]]</ref>
 
==تحریف‌گری و روایت ‌سازی [[کافران]] و [[منافقان]] ==
واژه تحریف از حرف به معنای کناره است. در تحریف‌،اصل [[حفظ]] می‌شود ولی [[حقیقت]] اصلی به کنار می‌رود و چیز [[باطل]] در مرکز قرار می‌گیرد. به عنوان نمونه واژه «[[ولیّ]]» در اصل وضع‌، به مفهوم [[سرپرستی]] همراه با [[محبت]] با مولفه‌های دیگر است که درجای خود بیان شده است؛ اما تحریف گر، ضمن حفظ واژه «ولی»‌، موضع له اصلی را کنار می‌گذارد و کناره را به اصل و مرکز سوق می‌دهد.
 
این‌گونه است که مفهوم «سرپرستی» اصلا یا دیده نمی‌شود، یا در کناره قرار می‌گیرد و «محبت» در مرکز و موضع له می‌نشیند؛ بنابراین، وقتی گفته می‌شود: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلاَهُ}}؛ هر که من مولای او هستم، پس این علی مولای اوست؛ ضمن حفظ این لفظ [[ولایت]] و [[صحت حدیث]]، مراد از [[ولایت پیامبر]]{{صل}} و علی{{ع}} را همان داشتن [[محبت]] می‌داند، نه [[ولایت]] [[سرپرستی]] و [[حکومت]].
 
کسانی که به [[تحریف]] رو می‌آورند، بر آن هستند تا ضمن [[حفظ]] ظاهر و عدم [[عصیان]] مستقیم‌، به [[عهد]] و [[میثاق الهی]] عمل نکنند. آنان با بهره‌گیری از تحریف به گونه‌ای عمل می‌کنند که با ظاهر [[حدیث]] و [[حکم الهی]] مخالفتی نداشته باشد، ولی در عمل با [[روح]] [[میثاق]] و عهد [[مخالفت]] کرده و عصیان و [[خیانت]] خویش را این‌گونه در ظاهری [[زیبا]] [[نهان]] می‌کنند.<ref>{{متن قرآن|فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَى خَائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ}}«پس، برای پیمان‌شکنی  لعنتشان کردیم و دل‌هاشان را سخت گردانیدیم زیرا عبارات (کتاب آسمانی) را از جای خویش پس و پیش می‌کردند و بخشی از آنچه را بدیشان یادآور شده بودند از یاد بردند و تو پیوسته از خیانت آنان- جز شمار اندکی از ایشان- آگاهی می‌یابی؛ آنان را ببخشای و درگذر! بی‌گمان خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد» سوره مائده، آیه ۱۳.</ref>
 
از نظر [[قرآن]]، کسانی که به تحریف‌گری رو می‌آورند گرفتار [[نفاق]] و [[کفر]] [[حقیقی]] هستند و از [[سنگدلی]] [[رنج]] می‌برند. از همین رو [[منافقان]] در [[امت اسلام]] نیز این‌گونه همانند [[یهودیان]] گرفتار تحریف‌گری بودند و هستند. [[گرایش]] به کفر در آنها بسیار زیاد است؛ بنابراین گرایش به تحریف‌گری نیز در آنان [[قوی]] است؛ چراکه زبان و دلشان با هم نیست، بلکه چیزی را می‌گویند که بدان [[ایمان]] ندارند و بیش از آنکه دنبال شنیدن [[حق]] و [[صدق]] باشند، دنبال [[کذب]] و [[دروغ]] می‌روند. پس اگر مطلب حق و صدقی به آنان گفته شود، به آن گرایش نمی‌یابند و نمی‌پذیرند، اما مطالب دروغ و [[باطل]] را به آسانی و [[سادگی]] می‌پذیرند. آنان دنبال چیزی می‌روند که با دلشان هماهنگ است، وگرنه آن را نمی‌پذیرند.
 
در [[حقیقت]] پیشداوری دارند و از قبل موضع خویش را درباره [[اخبار]] و [[روایات]] و سخنان مشخص کرده‌اند و کاری به [[حق و باطل]] امری ندارند.<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لَا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَمِنَ الَّذِينَ هَادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَوَاضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هَذَا فَخُذُوهُ وَإِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا أُولَئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}«ای پیامبر! آنان که در کفر شتاب می‌ورزند تو را اندوهگین نکنند، همان کسانی که به زبان می‌گفتند ایمان آورده‌ایم در حالی که دل‌هاشان ایمان نیاورده است و یهودیانی که به دروغ گوش می‌سپارند  جاسوسان گروهی دیگرند که نزد تو نیامده‌اند؛ عبارات (کتاب آسمانی) را از جایگاه آنها پس و پیش می‌کنند؛ (به همدیگر) می‌گویند اگر به شما این (حکمی که ما می‌خواهیم از سوی پیامبر) داده شد بپذیرید و اگر داده نشد، (از او) دوری گزینید- و از تو در برابر خداوند، برای کسی که عذاب وی را بخواهد، هیچ‌گاه کاری ساخته نیست- آنان کسانی هستند که خداوند نخواسته است دل‌هایشان را پاکیزه گرداند؛ در این جهان، خواری و در جهان واپسین عذابی سترگ دارند» سوره مائده، آیه ۴۱.</ref>
 
[[تحریف‌گران]] و روایت‌سازان از [[کافران]] و یهودیان و منافقان، انسان‌های [[بی‌خردی]] نیستند که از روی [[سفاهت]] و [[سبک‌مغزی]] به تحریف‌گری و روایت‌سازی بپردازند، بلکه سخنی را می‌شنوند و در آن [[تعقل]] می‌کنند و آگاهانه و عالمانه به تحریف رو می‌آورند؛ زیرا آنان دنبال اهداف مادی [[دنیوی]] خویش هستند و کاری به حق و باطل، صدق و کذب، [[زشت]] و زیبا و [[خیر و شر]] ندارند، بلکه هر چه به نفع آنان باشد همان مطلوب بوده و برای به دست آوردن آن دست به هر کاری می‌زنند.<ref>{{متن قرآن|أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ}}«آیا امید دارید که (آن یهودیان) به (خاطر دعوت) شما ایمان بیاورند با آنکه دسته‌ای از آنان سخن خداوند را می‌شنیدند و آن را پس از آنکه در می‌یافتند آگاهانه دگرگون می‌کردند؟» سوره بقره، آیه ۷۵.</ref>
 
یکی از بازی‌هایی که [[تحریف گران]] انجام می‌دهند، [[تظاهر]] به [[همراهی]] وهمدلی در جمع و [[مخالفت]] و [[مبارزه با حق]] و [[عدالت]] در محافل مخفی خویش است.<ref>{{متن قرآن|أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ}}«آیا امید دارید که (آن یهودیان) به (خاطر دعوت) شما ایمان بیاورند با آنکه دسته‌ای از آنان سخن خداوند را می‌شنیدند و آن را پس از آنکه در می‌یافتند آگاهانه دگرگون می‌کردند؟» سوره بقره، آیه ۷۵. {{متن قرآن|وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَا بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ قَالُوا أَتُحَدِّثُونَهُمْ بِمَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ لِيُحَاجُّوكُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}} «و هرگاه با کسانی که ایمان آورده‌اند دیدار کنند می‌گویند: ما (نیز) ایمان آورده‌ایم و چون با یکدیگر تنها شوند می‌گویند: آیا آنچه را خداوند بر شما برگشوده است به آنان  می‌گویید تا با آن در پیشگاه پروردگارتان با شما چون و چرا کنند، آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره بقره، آیه ۷۶.</ref> شگفت اینکه خود چون [[حق]] را می‌شناسند نسبت به آن [[تعقل]] ورزیده و می‌دانند که حق چیست، ولی چون نمی‌خواهند آن حق دیده و شنیده شود، در محافل خویش می‌گویند که حق را عیان نکنید تا موجب [[تأیید]] [[مؤمنان]] باشید، بلکه آن را [[نهان]] کنید و با تحریف‌گری و [[روایت]] ‌سازی [[دروغین]] [[حق]] را نهان ‌سازید و باطلی را حق جلوه دهید.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[تحریف‌گری و روایت‌سازی دشمنان از نگاه قرآن (مقاله)|تحریف‌گری و روایت‌سازی دشمنان از نگاه قرآن]]</ref>
 
==روایت‌سازی دروغین [[یهود]] از [[حضرت سلیمان]] [[نبی]]==
[[خدا]] در [[قرآن]]، گزارش‌های متعددی از تحریف‌گری و روایت‌سازی دروغین [[یهودیان]] بیان کرده است. از جمله معروف‌ترین آنها روایت دروغین یهود نسبت به حضرت سلیمان نبی{{ع}} است. خدا در قرآن بیان می‌کند که یهودیان، حضرت سلیمان نبی{{ع}} را متهم به استفاده از [[سحر]] و جادوی [[جنیان]] می‌کنند. در [[حقیقت]] آنان حضرت سلیمان نبی{{ع}} را که [[حکومتی]] شکوهمند و جهانی داشت و لشکری از [[جن]] و انس و پرندگان و حیوانات در اختیارش بود، متهم به [[کفر]] می‌کنند و براین باورند که آن حضرت{{ع}} [[قدرت]] و [[شکوه]] واقتدار جهانی خویش را نه از طریق [[عبودیت]] وبندگی خدا، بلکه با کفر و بهره‌گیری از [[شیاطین]] جنی به دست آورده است. بنابراین، اگر ما نیز بخواهیم به قدرت و شکوه سلیمانی برسیم ناچاریم به خدا کفر ورزیده وراه و روش او را در پیش گرفته و با بهره‌گیری از سحر و [[جادو]] و قدرت شیاطین جنی، به [[حکومت جهانی]] و شکوه و [[اقتدار]] او برسیم.<ref>{{متن قرآن|وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ}}«و (یهودیان) از آنچه شیطان‌ها در فرمانروایی سلیمان (به گوش این و آن) می‌خواندند (که سلیمان جادوگر است)؛ پیروی کردند. و سلیمان کفر نورزید ولی شیطان‌ها کافر شدند که به مردم جادو می‌آموختند و نیز آنچه را بر دو فرشته هاروت و ماروت در (سرزمین) بابل فرو فرستاده شده بود در حالی که این دو به هیچ‌کس آموزشی نمی‌دادند مگر که می‌گفتند: ما تنها (ابزار) آزمونیم پس (با بکارگیری جادو) کافر مشو! اما (مردم) از آن دو چیزی را می‌آموختند که با آن میان مرد و همسرش جدایی می‌افکنند- در حالی که جز به اذن خداوند به کسی زیان نمی‌رساندند- چیزی را می‌آموختند که به آنان زیان می‌رسانید و برای آنها سودی نداشت و خوب می‌دانستند که هر کس خریدار آن باشد در جهان واپسین بهره‌ای ندارد و خود را به بد چیزی فروختند، اگر می‌دانستند» سوره بقره، آیه ۱۰۲.</ref>
 
خدا در قرآن بر این نکته تاکید دارد که این روایت‌‌سازی یهودیان [[زمان]] از حضرت سلیمان نبی{{ع}} [[دروغ]] و [[اتهام]] و بهتانی بزرگ است؛ زیرا حقیقت، آن گونه نیست که یهودیان روایت و گزارش می‌کنند؛ زیرا [[حضرت سلیمان]]{{ع}} [[پیامبری]] [[مؤمن]] بود. او به [[فضل الهی]] همانند پدرش [[داوود]]{{ع}} به [[قدرت]] رسید و [[حکومتی]] بی‌نظیر در اختیارش قرار گرفت.
 
حضرت سلیمان{{ع}} به فضل الهی از چنان قدرت و اقتداری بهره مند شد که [[جن]] و انس و پرندگان و درندگان و چرندگان در [[خدمت]] او بودند و حتی [[شیاطین]] جنی که به بند ایشان در آمده و برایش [[کارها]] و خدمات عمرانی و ریخته‌گری انجام می‌دادند‌، همواره برای انجام کارهای مختلف در خدمت ایشان بودند تا جایی که [[عفریت]] جنی نیز برای آوردن تخت [[ملکه سبا]] پیش قدم می‌شود.<ref>{{متن قرآن|وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَن يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَن يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاء مِن مَّحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَّاسِيَاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا وَقَلِيلٌ مِّنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ فَلَمَّا قَضَيْنَا عَلَيْهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَى مَوْتِهِ إِلاَّ دَابَّةُ الأَرْضِ تَأْكُلُ مِنسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَن لَّوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ مَا لَبِثُوا فِي الْعَذَابِ الْمُهِينِ }}« و برای سلیمان، باد را (رام کردیم) که (وزش) پگاهانش یک ماه و وزش شامگاهانش یک ماه (راه) بود و چشمه مس گداخته را برای وی روان کردیم و برخی از پریان به اذن پروردگارش پیش او کار می‌کردند و هر یک از آنان از فرمان ما سر می‌پیچید بدو از عذاب آتش می‌چشاندیم. هر چه می‌خواست از محراب‌ها و تندیس‌ها و کاسه‌های بزرگ حوض‌مانند و دیگ‌های استوار (جابه‌جا ناشدنی) برای او می‌ساختند؛ ای خاندان داوود! سپاس گزارید! و اندکی از بندگان من سپاسگزارند. و چون مرگ او را مقرّر داشتیم جز موریانه آنان را به مرگ وی رهنمون نشد که عصایش را می‌خورد و چون به رو درافتاد پریان دریافتند که اگر غیب می‌دانستند در آن رنج خوارکننده نمی‌ماندند» سوره سبأ، آیه ۱۲-۱۴.</ref>
 
از نظر [[قرآن]]، [[تحریف گران]] با روایت‌سازی [[دروغین]] [[حق و باطل]] را جا به‌ جا کردند. آنان با بهره‌گیری از همین قدرت و [[شوکت]] [[الهی]] حضرت سلیمان [[نبی]]{{ع}}، این مطلب [[باطل]] را [[القاء]] می‌کنند که اگر قدرت و شوکتی برای آن حضرت{{ع}} است، نه از ناحیه [[ایمان به خدا]] و [[بندگی]] او، بلکه از ناحیه [[کفر به خدا]] و [[ایمان]] به [[شیطان]] و بهره‌گیری از [[سحر]] و جادوی [[شیطانی]] است.<ref>{{متن قرآن|وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ }}«و (یهودیان) از آنچه شیطان‌ها در فرمانروایی سلیمان (به گوش این و آن) می‌خواندند (که سلیمان جادوگر است)؛ پیروی کردند. و سلیمان کفر نورزید ولی شیطان‌ها کافر شدند که به مردم جادو می‌آموختند و نیز آنچه را بر دو فرشته هاروت و ماروت در (سرزمین) بابل فرو فرستاده شده بود در حالی که این دو به هیچ‌کس آموزشی نمی‌دادند مگر که می‌گفتند: ما تنها (ابزار) آزمونیم پس (با بکارگیری جادو) کافر مشو! اما (مردم) از آن دو چیزی را می‌آموختند که با آن میان مرد و همسرش جدایی می‌افکنند- در حالی که جز به اذن خداوند به کسی زیان نمی‌رساندند- چیزی را می‌آموختند که به آنان زیان می‌رسانید و برای آنها سودی نداشت و خوب می‌دانستند که هر کس خریدار آن باشد در جهان واپسین بهره‌ای ندارد و خود را به بد چیزی فروختند، اگر می‌دانستند» سوره بقره، آیه ۱۰۲.</ref>
 
پس [[یهودیان]] برای آنکه [[قساوت قلب]] خود را نشان دهند و از ایمان بگریزند و به [[کفر]] در آیند، [[حقیقت]] را [[تحریف]] کرده و به جای تاکید بر ایمان و [[بندگی خدا]]، کفر را مهم دانستند؛ آنان با [[روایت]] ‌سازی دروغین، با سوءاستفاده از این حقیقت [[قدرت الهی]] [[تسلط]] بر [[جنیان]] و شیاطین، قدرت سلیمانی را به کفر و سحر شیطانی نسبت داده وحقیقت را وارونه ساخته و باطل و کفر را جایگزین [[حق]] و ایمان کردند.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[تحریف‌گری و روایت‌سازی دشمنان از نگاه قرآن (مقاله)|تحریف‌گری و روایت‌سازی دشمنان از نگاه قرآن]]</ref>
 
==روایت‌سازی دروغین [[سامری]] علیه [[موسی]] نبی==
همواره تحریف‌گران و روایت‌سازان را کسانی تشکیل می‌دهند که پس از [[شناخت کامل]] حقیقت‌، به تحریف‌گری و روایت‌سازی رو می‌آورند؛ در این باره سامری نیز به عنوان یکی از همین افراد با چنین شاخصی، عاقلانه و عاملانه به [[تحریف]] و روایت‌‌سازی می‌پردازد.
 
[[خدا]] در [[قرآن]] بیان می‌کند [[سامری]] که به حقیقتی [[آگاه]] شده و [[بصیرت]] یافته بود و با استفاده از همین [[توانایی]] و بهره‌مندی از بصیرت، گوساله‌ای زرین را می‌سازد تا جایگزین خدایی کند که نامحسوس است.<ref>طه، آیات ۸۵ تا ۹۶</ref> از آنجا که [[توده]] [[مردم]] [[گرایش]] به [[حس]] دارند و [[درک]] مسائل معقول و بلکه فراعقل عادی برایشان دشوار است، به‌سادگی دنبال چیزی می‌روند که محسوس و مشهود باشد. از همین رو پس از عبور از دریا و [[غرق]] شدن [[دشمن]] [[فرعونی]]، خواهان خدایی محسوس می‌شوند تا [[عبادت]] او کنند.<ref>{{متن قرآن|وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلَى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلَى أَصْنَامٍ لَهُمْ قَالُوا يَا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلَهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ}}«و بنی اسرائیل را از دریا گذراندیم آنگاه آنان به قومی رسیدند که به پرستش بت‌هایی که داشتند رو آورده بودند ، گفتند: ای موسی! برای ما خدایی بگمار چنان که آنان خدایانی دارند، (موسی) گفت: به راستی که شما قومی نادانید» سوره اعراف، آیه ۱۳۸.</ref>
 
سامری با [[علم]] به گرایش مردم به [[محسوسات]]، خدای فرا مادی و محسوس را تحریف می‌کند و با [[روایت]] ساختگی به مردم این امر را می‌قبولاند که خدای [[موسی]]{{ع}} چیزی جز همین سامری نیست که صدای [[شگفتی]] دارد.<ref>{{متن قرآن|وَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَى مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ أَلَمْ يَرَوْا أَنَّهُ لَا يُكَلِّمُهُمْ وَلَا يَهْدِيهِمْ سَبِيلًا اتَّخَذُوهُ وَكَانُوا ظَالِمِينَ}}«و قوم موسی در نبود او، از زیورهای (زراندود) خود گوساله‌ای ساختند، پیکری که بانگی داشت، آیا ندیدند که با آنان سخن نمی‌گوید و راهی به آنان نمی‌نماید؟ آن را (به پرستش) گرفتند و ستمکار بودند» سوره اعراف، آیه ۱۴۸.</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[تحریف‌گری و روایت‌سازی دشمنان از نگاه قرآن (مقاله)|تحریف‌گری و روایت‌سازی دشمنان از نگاه قرآن]]</ref>
 
==روایت‌‌سازی [[دروغین]] علیه [[پیامبران]] و [[فرشتگان]]==
از نظر [[آموزه‌های قرآن]]، [[تحریف]] و روایت ‌سازی‌،محدود به مسائل [[تاریخی]] و [[اعتقادی]] نیست، بلکه گستره آن بسیار است تا جایی که [[احکام]] و [[قوانین]] را نیز در برمی‌گیرد.
 
قرآن گزارش می‌کند که [[یهودیان]] روایتی را از [[حضرت یعقوب]]{{ع}} نقل می‌کنند که روایت دروغین وساختگی است. آنان با بهره‌گیری از شیوه تحریف، [[حق]] را به کنار می‌برند و امر حاشیه‌ای را به متن [[دین]] به عنوان [[حکم]] [[الله]] وارد می‌سازند. یکی از مهم‌ترین مصادیق آن مسئله [[حلال و حرام]] در مورد گوشت حیوانات است. براساس تحریف و روایت ‌سازی دروغین، یهودیان احکامی را در‌باره غذا به [[تورات]] نسبت می‌دهند که اصلا [[حقیقت]] ندارد. خدا در قرآن بیان می‌کند که هر غذایی برای یهودیان [[حلال]] بود.
 
البته قبل از [[نزول]] تورات حضرت یعقوب‌{{ع}} برخی چیزها را خودش بر خودش [[حرام]] کرده بود؛ اما یهودیان با روایت ‌سازی دروغین گفتنند که این موارد را [[حضرت موسی]]{{ع}} از سوی خدا حرام کرده است؛ در حالی که چنین نیست؛ زیرا اگر این مواردی که آنان می‌گویند راست باشد، باید در [[احکام]] [[تورات]] باشد، در حالی که این موارد در تورات نیامده است؛ چراکه [[حضرت یعقوب]]{{ع}} قبل از [[نزول]] تورات می‌زیسته است و پس ازنزول تورات احکام کامل از سوی [[خدا]] نازل شده و مواردی که [[یهودیان]] می‌گویند جزو احکام تورات نیست و آنان نسبت [[دروغ]] به خدا می‌دهند.<ref>{{متن قرآن|كُلُّ الطَّعَامِ كَانَ حِلًّا لِبَنِي إِسْرَائِيلَ إِلَّا مَا حَرَّمَ إِسْرَائِيلُ عَلَى نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْرَاةُ قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ}}«همه خوردنی‌ها برای بنی اسرائیل حلال بود جز آنچه اسرائیل (- یعقوب) پیش از آنکه تورات فرو فرستاده شود، بر خویش حرام کرده بود، بگو: اگر راست می‌گویید تورات را بیاورید و آن را بخوانید» سوره آل عمران، آیه ۹۳. {{متن قرآن|فَمَنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}} «پس کسانی که بعد از آن بر خداوند دروغ بندند ستمکارند» سوره آل عمران، آیه ۹۴.</ref>
 
یهودیان [[بنی اسرائیل]] درتحریف و [[روایت]] ‌سازی [[دروغین]] ید طولایی داشتند آنان براین [[باور]] بودند که [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} [[یهودی]] و پیرو [[شریعت]] تورات است؛ درحالی که از نظر [[تاریخی]] حضرت ابراهیم{{ع}} سده‌ها پیش از [[موسی]]{{ع}} و نزول تورات می‌زیسته است.<ref>{{متن قرآن|مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}«ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درست‌آیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۶۷.</ref>
 
بر اساس همین تحریف‌گری و روایت ‌سازی دروغین [[یهود]] است که آنان به [[دشمنی]] با [[جبرئیل]] و مکائیل، این [[فرشتگان مقرب]] [[الهی]] پرداخته‌اند وآنان را [[دشمن]] خویش دانسته‌اند؛ یعنی تا جایی پیش رفته‌اند که [[نیکان]] را جای بدان و بدان و [[شیاطین]] را جای نیکان قرار داده‌اند؛ زیرا اهداف مادی و [[دنیوی]] آنان به طوری بر آنان [[حاکم]] شده که جای [[شهید]] و جلاد و [[نیک]] و بد را عوض می‌کنند و به سبب [[حرص]] شدید به [[دنیا]] هیچ گرایشی ندارند که حقی آشکار و عدالتی [[اجرا]] شود و آنان از لذت‌های دنیوی [[محروم]] شوند.
از این رو به [[قتل]] [[پیامبران]] [[دست]] می‌زنند و بی‌گناهان را می‌کشند.<ref>{{متن قرآن| وَلَقَدْ جَاءَكُم مُّوسَى بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَأَنتُمْ ظَالِمُونَ وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُواْ مَا آتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ وَاسْمَعُواْ قَالُواْ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَأُشْرِبُواْ فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَمَا يَأْمُرُكُمْ بِهِ إِيمَانُكُمْ إِن كُنتُمْ مُّؤْمِنِينَ قُلْ إِن كَانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الآخِرَةُ عِندَ اللَّهِ خَالِصَةً مِّن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ وَلَن يَتَمَنَّوْهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَيَاةٍ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَن يُعَمَّرَ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ قُلْ مَن كَانَ عَدُوًّا لِّجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ مَن كَانَ عَدُوًّا لِّلَّهِ وَمَلائِكَتِهِ وَرُسُلِهِ وَجِبْرِيلَ وَمِيكَالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِّلْكَافِرِينَ }}« و موسی برهان‌ها (ی روشن) نزدتان آورد، امّا شما در نبودن او، ستمگرانه گوساله را (به پرستش) گرفتید.و آنگاه که از شما پیمان گرفتیم و (کوه) طور را بر فراز (سر) تان برافراختیم (و گفتیم) آنچه به شما بخشیده‌ایم، با توانمندی (در اختیار) گیرید و گوش به فرمان باشید؛ (به زبان) گفتند شنفتیم و (به دل گفتند) نپذیرفتیم و به سبب کفری که داشتند، (مهر) گوساله در دلشان جایگیر شد؛ بگو اگر مؤمنید، آنچه ایمانتان شما را بدان فرمان می‌دهد، زشت است. بگو، اگر راست می‌گویید که از میان همه مردم، سرای واپسین نزد خداوند، ویژه شماست پس آرزوی مرگ کنید. و برای کارهایی که کرده‌اند هرگز هیچ‌گاه آن را آرزو نخواهند کرد و خداوند به (احوال) ستمکاران داناست. و آنان (- قوم یهود) را به زندگی آزمندترین مردم و آزمندتر از مشرکان خواهی یافت، هر یک از آنها دوست می‌دارد هزار سال او را سالمندی دهند با آنکه این سالمندی هم او را از عذاب دور نمی‌کند و خداوند به آنچه می‌کنند بیناست. بگو: هر که دشمن جبرئیل است (آگاه باشد که) بی‌گمان او، آن (قرآن) را بر دلت با اذن خداوند فرو فرستاده است در حالی که آنچه را پیش از آن بوده است راست می‌شمارد و رهنمود و نویدی برای مؤمنان است. آنکه دشمن خداوند و فرشتگان او و فرستادگان وی و جبرئیل و میکائیل باشد، (کافر است) و بی‌گمان خداوند دشمن کافران است» سوره بقره، آیه ۹۲-۹۸.</ref>
 
به هر حال [[دشمنان]] برای رسیدن به اهداف [[پلید]] خود از هر چیزی بهره می‌گیرند که از جمله مهم‌ترین آنها تحریف‌گری و روایت ‌سازی دروغین است.
 
بنابراین، [[مؤمنان]] باید علیه این نوع شیوه [[مکر]] و [[کید]] دشمنان [[آگاهی]] یافته و با استفاده از روایت‌های [[راستین]] نه تنها روایتگری و روایت ‌سازی دروغین دشمنان را [[ابطال]] کنند، بلکه با گفتمان ‌سازی با استفاده از روایت‌های صحیح [[اجازه]] ندهند تا دشمن به [[هدف]] پلید خویش برسد.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[تحریف‌گری و روایت‌سازی دشمنان از نگاه قرآن (مقاله)|تحریف‌گری و روایت‌سازی دشمنان از نگاه قرآن]]</ref>
 
==[[ضرورت]] [[جهاد تبیین]] و [[بصیرت‌بخشی]]==
یکی از شیوه‌های اساسی [[دشمن]] در [[تهاجم]] [[علمی]] – [[فرهنگی]]، شبهه‌سازی، متشابه‌سازی و آمیختگی [[حق و باطل]] است؛ زیرا این گونه [[توده]] [[مردم]] بلکه حتی [[خواص]] [[بی‌بصیرت]] در شرایط قرار می‌‌گیرند که یا انتخابی ندارند و سردرگم می‌‌شوند، یا اگر انتخابی داشته باشند، [[همراهی]] و همگامی با دشمن در قول بلکه فعل است. این گونه دشمن با شستشوی مغزی و [[تصرف]] [[قلبی]]، این افراد را به جریان [[نفوذ]] تبدیل می‌‌کند که از درون به [[نظام فکری]] و [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] و فرهنگی و [[اقتصادی]] بلکه [[امنیتی]] و نظامی وارد و از درون آنها را مورد [[حمله]] قرارداده و [[تضعیف]] یا حتی نابود می‌‌کند.
 
در برابر لازم است با جهاد تبیین به عنوان [[جهاد]] کبیر علمی – فرهنگی، به تبیین و جداسازی [[حق]] و ناحق و سره از ناسره پرداخته و با بصیرت بخشی آنان را متذکر دشمن و شیوه هایش کرده و از دام آنان رهانید. در [[حقیقت]] جهاد تبیین، ایجاد [[بینونه]] میان دو امر آمیخته است تا امکان [[داوری]] و [[قضاوت]] صحیح فراهم آید و [[قلوب]] مردم و اذهان ایشان نسبت به حق و باطل [[معرفت]] یافته و گرایش‌های صحیح برایشان فراهم آید.
 
بر اساس [[آموزه‌های وحیانی قرآن]]، از [[وظایف]] ضروری و [[تکالیف]] اصلی [[پیامبران]] و [[مؤمنان]] جهاد تبیین است؛ زیرا حتی اگر حق به شکل روشن بیان شده باشد، باز هم تکرار آن در قالب‌های گوناگون با بیان همه جزئیات و تفصیلات می‌‌تواند شرایط را به گونه ای سامان دهد که اگر متشابهاتی است از طریق [[محکمات]]، به محکمات تبدیل شود و شرایط [[سوء]] استفاده برای [[بیماردلان]] [[منافق]] و [[کافران]] و [[مشرکان]] معاند فراهم نشود.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[ضرورت جهاد تبیین و بصیرت‌بخشی (مقاله)|ضرورت جهاد تبیین و بصیرت‌بخشی]]</ref>
 
==قرآن روشن و روشن‌گر==
{{همچنین|قرآن}}
از نظر آموزه‌های وحیانی قرآن، «قرآن»، کتابی [[مبین]] و روشن است<ref>{{متن قرآن|هَذَا بَيَانٌ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ}}«این (قرآن) بازگفتی آشکار برای مردم و رهنمون و پندی برای پرهیزگاران است» سوره آل عمران، آیه ۱۳۸.</ref>؛ زیرا اصولا قرآن «بیان» است: هذا بیان للناس؛ و این بیان و [[مبین]] بودن [[قرآن]] به معنای آن است که خود نه تنها روشن و آشکار است، بلکه می‌‌تواند امور دیگر را روشن کند و از [[تاریکی]] و [[ظلمت]] [[ناشناختگی]] و به آمیختگی غیر قابل [[شناخت]] بیرون آورد؛ از همین روست که [[خدا]] در توصیف قرآن همچنین می‌‌فرماید: و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء، ما بر تو کتاب را فروفرستادیم به عنوان تبیان و روشنگر هر چیزی است.<ref>{{متن قرآن|وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلَاءِ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ}}«و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان  گواه آوریم و بر تو این کتاب  را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است» سوره نحل، آیه ۸۹.</ref> بنابراین، چیزی در هستی مورد [[نیاز انسان]] نیست، مگر آنکه خدا در قرآن، آن را به شکل کامل روشن بیان کرده و هم چون چراغی آن را از تاریکی [[جهالت]] به [[روشنایی]] [[علم]] و [[دانش]] وارد ساخته است تا [[انسان]] بتواند در [[سایه]] قرآن، [[حقیقت]] را از [[باطل]] باز شناسد و [[گرایش‌ها]] و گریزش‌های خویش را بدان سامان دهد.
 
واژه بیان از ریشه «بین و بان» به معنای جداسازی دو چیز از یک دیگر است. از همین رو، به چیزی که میان دو چیز قرار می‌‌گیرد، می‌‌گویند که این «بین» آن دو قرار گرفته و میان آنها فاصله انداخته است. همین جداسازی میان دو امر موجب می‌‌شود تا نوعی روشن گری تحقق یابد و مطالب و مسائل آمیخته نشوند و امکان تشخیص با «تشخّص» یافتن دو امر فراهم آید. بنابراین، وقتی می‌‌گویند: «بَانَ الامر؛ امری روشن شد» که با جداسازی میان دو چیز این روشنایی انجام گرفته و تشخّص و تعیّن صورت پذیرفته باشد.
 
اصولا زمانی اصوات و صداها به عنوان «بیان» مطرح می‌‌شود که به سبب تفکیک و جداسازی میان آنها امکان [[فهم]] و [[ادراک]] آن اصوات فراهم باشد. یکی از مهم‌ترین [[نعمت‌های بزرگ الهی]] به انسان، قوت و [[قدرت]] «بیان» است که خدا به انسان [[تعلیم]] و به عنوان ذاتیات [[انسانی]] قرار داده است؛ چنان که خدا می‌‌فرماید: علمه البیان؛ به انسان بیان را تعلیم داد<ref>{{متن قرآن|عَلَّمَهُ الْبَيَانَ}}«بدو سخن گفتن آموخت» سوره الرحمن، آیه ۴.</ref>؛ زیرا اصوات و صداها در انسان به گونه ای است که انسان می‌‌تواند حروف را به آسانی از طریق پرده‌های حنجره و زبان و لب و دندان‌ها ادا کرده و با جداسازی هر یک از حروف، سپس کلمات و جملات مطالب خویش را از طریق آنها بیان کند؛ در حالی که در غیر [[انسان]] چنین امکانی در این سطح عالی وجود ندارد.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[ضرورت جهاد تبیین و بصیرت‌بخشی (مقاله)|ضرورت جهاد تبیین و بصیرت‌بخشی]]</ref>
 
==[[ضرورت]] تبیین گری امور بیّن و مُبین==
از نظر [[آموزه‌های وحیانی قرآن]]، کلمات [[عربی]] هر چند که در میان دیگر زبان‌ها از توان ظرفیت بسیار بالایی برخوردار است تا [[حقایق]] هستی در [[جامه]] و [[لباس]] واژگان و کلمات عربی بیان شود، اما با این همه حقایق هستی از چنان ویژگی برخوردار است که در ظرف کلمات جایی نگیرد، حتی اگر آن کلمات از ظرفیت بسیار بالایی برخوردار باشد.
 
اصولا باید توجه داشت که برخی از حقایق حتی در همین [[زندگی مادی]] [[دنیوی]] از چنان سطح عالی و والایی برخوردار است که در «وصف» نیاید و انسان نتواند آن را توصیف کند؛ از همین رو، می‌‌گویند که این امور جز به [[تجربه]] قابل [[درک]] و [[فهم]] نیست؛ زیرا بسیاری از [[معارف]] و [[علوم حضوری]] و [[شهودی]] که انسان آن با [[قلب]] و [[جان]] خویش [[ادراک]] می‌‌کند، قابل توصیف نیست؛ از همین رو گفته‌اند: «تا نچشی ندانی»، حتی اگر این امر شهودی، «حلوای تنترانی» باشد که یک شیرینی دست ساز انسان است؛ حال در نظر بگیرد که انسان اموری را درک کند و بچشد که از ساحت [[خلقت]] [[انسانی]] خارج باشد یا امری باشد که آن را در [[عوالم]] دیگری تجربه کرده باشد. از همین روست که [[عارفان]] [[ناتوان]] از توصیف دیده‌ها و شنیده‌های خویش در [[سیر و سلوک]] هستند و حتی تجربه گران [[زندگی]] هنگام [[مرگ]] و [[احتضار]] از توصیف دیده‌ها و شنیده‌های خویش عاجز و ناتوان می‌‌شوند.
 
بنابراین، اموری در هستی جزو حقایق و واقعیت‌ها وجود دارد که نه تنها در [[جامه]] واژگان در نیاید بلکه در توصیف نیاید و در [[وهم]] و [[خیال]] کسی نگنجد، مگر آنکه خود [[تجربه]] کرده و چشیده باشد. این [[علوم]] و [[معارف]] عالی و متعالی که به [[علم حضوری]] و [[شهودی]] [[ادراک]] شده، هم چنان غیر قابل بیان و توصیف مانده و می‌‌ماند.
 
از نظر [[آموزه‌های وحیانی قرآن]]، حقایقی که در [[قرآن]] بیان شده، بیش‌تر بلکه همه آنها از این جنس هستند؛ زیرا این [[حقایق]] از [[مقام]] «لدن» [[الهی]] است <ref>{{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ}} «و بی‌گمان قرآن را از نزد فرزانه‌ای دانا به تو می‌آموزند» سوره نمل، آیه ۶. {{متن قرآن|الر كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ}} «الف، لام، را؛ (این) کتابی است که آیاتش استواری یافته  سپس از سوی فرزانه‌ای آگاه آشکار  شده است؛» سوره هود، آیه ۱. {{متن قرآن|كَذَلِكَ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبَاءِ مَا قَدْ سَبَقَ وَقَدْ آتَيْنَاكَ مِنْ لَدُنَّا ذِكْرًا}} «بدین‌گونه ما برخی اخبار گذشته را برای تو باز می‌گوییم و بی‌گمان از نزد خویش به تو یادکردی  داده‌ایم» سوره طه، آیه ۹۹.</ref>؛ بنابراین نمی‌توان چیزی که مثلا در [[عرش]] است در فرش کلمات در آورده و توصیف کند. [[خدا]] در قرآن بارها این نکته را مورد تاکید و توجه قرار می‌‌دهد که حقایق [[قرآنی]] در مقام لدن الهی برای آنکه بتواند در قالب [[علم حصولی]] و جامه کلمات و واژگان در آید با آنکه به [[زبان عربی]] [[مبین]] است، ولی «[[نزول]]» و «تنزل» و «[[تنزیل]]» یافته است <ref>{{متن قرآن|نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَأَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ}} «(این) کتاب را که کتاب‌های آسمانی پیش از خود را راست می‌شمارد، به حق بر تو (به تدریج) فرو فرستاد و تورات و انجیل را (یکجا) فرو فرستاد» سوره آل عمران، آیه ۳. {{متن قرآن|مِنْ قَبْلُ هُدًى لِلنَّاسِ وَأَنْزَلَ الْفُرْقَانَ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَاللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَامٍ}}«از پیش، که رهنمون مردم است و فرقان را فرو فرستاد؛ بی‌گمان آنان که به آیات خداوند کفر می‌ورزند عذابی سخت خواهند داشت و خداوند پیروزمندی دادستاننده  است» سوره آل عمران، آیه ۴. {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ}} «و کسانی که به آنچه بر تو و به آنچه پیش از تو فرو فرستاده‌اند، ایمان و به جهان واپسین، یقین دارند» سوره بقره، آیه ۴. {{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ}} «بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.</ref>؛ یعنی آن حقایق عالی و متعالی بسیار پایین آمده تا در جامه و [[لباس]] کلمات روشن [[عربی]] بیان شود. پس آن چه بیان می‌‌شود، هم چنان «تنزل» و «نزول» حقایق است.
 
این نزول و تنزیل و تنزل موجب می‌‌شود تا [[حقیقت]] با همه روشنی خویش، تجلی و ظور نیابد. البته زبانی عربی از این ظرفیت برخوردار است تا در قالب «[[تمثل]] و [[تشبیه]]» و مانند آنها به حقیقت کمک کند تا در ساختار «تصریف» و «ضرب الامثال» حقایق را به گونه ای روشن‌تر از دیگر واژگان زبان‌های دیگر بیان کند.<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِي هَذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ وَكَانَ الْإِنْسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا}}«و بی‌گمان در این قرآن برای مردم از هر مثلی گوناگون آورده‌ایم و آدمی از هر چیزی پرخاشگرتر است» سوره کهف، آیه 54.</ref>
 
با این همه حقایق قرآنی که در جامه واژگان عربی تنزل یافته، شرایطی را موجب شد که نتوان به یک برداشت از واژه بسنده کرد، بلکه باید از ظاهر پوسته لفظ و واژه و کلمه گذشت، به [[باطن]] بلکه بطون آن راه یافت؛ زیرا اگر هستی دارای هفت مرتبه تنزل باشد، حقایق [[قرآنی]] هفت بار تنزل یافته است؛ اگر هفتاد مرتبه و درجه برای هستی قایل شویم، می‌‌بایست هفتاد تنزل را برای [[حقایق]] قرآنی متصور شد. این بدان معناست که [[قرآن]] با همه روشنی که دارد، هم چنان به سبب بطون هفت یا هفتادگانه که بیانگر کثرت است، در شرایطی خاصی است که نیازمند تبیین است. از همین روست که [[خدا]] در قرآن می‌‌فرماید این قرآن که خود «بیان» بلکه «تبیان» هر چیز مورد [[نیاز انسان]] در [[زندگی دنیوی]] است، هم چنان نیازمند «تبیین» [[پیامبر]] است: و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون؛ و قرآن را به عنوان ذکر بر تو فرستادیم برای آنکه برای [[مردم]] آن چه به سوی ایشان نازل شده را بیان کنی شاید مردم در آن [[اندیشه]] و [[تفکر]] کنند.<ref>{{متن قرآن|بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ}}«(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن  را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.</ref> و نیز می‌‌فرماید:{{متن قرآن|وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ}} <ref>«و ما این کتاب را بر تو فرو فرستادیم تا آنچه را در آن اختلاف ورزیدند برای آنها روشن گردانی و تا رهنمود و بخشایشی باشد برای گروهی که ایمان دارند» سوره نحل، آیه ۶۴.</ref>
 
بنابراین، از نظر قرآن، یکی از اسباب و علل نیاز قرآن بیّن و [[مبین]] و تبیان کل شی، برای تبیین، تنزلات حقایق «[[لدنی]]» در [[جامه]] [[زبان عربی]] و وجود بطون برای قرآن است؛ اما این تنها عامل نیست، بلکه علل و عوامل دیگری نیز دخالت دارد تا «تبیین» نیاز ضروری قرآن باشد.
 
از جمله این علل و عوامل دیگر می‌‌توان به وجود [[متشابهات]] در قرآن اشاره کرد؛ زیرا چنان که گفته شد، خدا برای آنکه [[حقیقت]] عالی و متعالی در قالب واژگان [[عربی]] تنزل بخشد، از ظرفیت‌های زبان عربی بهره گرفته است؛ اما همین استفاده از ظرفیت زبانی موجب می‌‌شود تا امکان آمیختگی فراهم و شرایط [[فتنه]] و بهره‌گیری برای [[بیماردلان]]، [[کافران]]، [[منافقان]] و [[مشرکان]] به دست آید. [[خدا]] در [[قرآن]] بیان می‌‌کند که وجود [[متشابهات]] که لازم تنزلات [[حقایق]] است، موجب می‌‌شود تا چنین شرایطی برای [[سوء]] استفاده فراهم آید؛ اما باید توجه داشت که در کنار وجود متشابهات، محکماتی است که به عنوان «[[ام الکتاب]]» عمل می‌‌کند و می‌‌توان با ارجاع متشابهات به این [[محکمات]]، متشابهات را به محکمات تبدیل کرد. البته این تنها زمانی است که کسانی به عنوان «[[راسخون فی العلم]]» این تبیین گری را داشته باشند و متشابهات را به محکمات باز گردانند تا [[فتنه]] گران دنبال فتنه نروند.<ref>{{متن قرآن|هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ }}«اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه) اند، که بنیاد این کتاب‌اند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه) اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی می‌کنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش، می‌گویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمی‌گیرد» سوره آل عمران، آیه ۷.</ref>
 
از نظر [[آموزه‌های قرآنی]] و [[تفاسیر روایی]]، این راسخون فی العلم همان [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامان معصوم]]{{ع}} هستند. البته کسانی که در [[مکتب]] ایشان [[تربیت یافته]] و از نظر [[معرفت]] [[عرفانی]] و [[سیر و سلوک]] تحت [[مکتب عرفانی]] [[معصومان]]{{ع}} [[رشد]] کرده و به [[نورانیت]] در [[قلوب]] دست یافته‌اند، آنان نیز می‌‌توانند در [[مقام]] تبیین و [[روشنگری]] قرار گیرند.
 
البته این بدان معنا نیست که دیگران در [[جهاد تبیین]] [[قرآنی]] مشارکت نداشته باشند، بلکه هر کسی در سطح از سطوح هفت یا هفتادگانه می‌‌تواند [[فروع]] را به اصول و [[متشابه]] را به محکم ارجاع داده و به تبیین گری [[اقدام]] کند.
 
از آن چه بیان شد دانسته می‌‌شود که جهاد تبیین بر پیامبر{{صل}} و امامان معصوم{{ع}} و [[مؤمنان]] عالم و [[راسخ]] امری لازم است تا افزون بر روشنگری نسبت به بطون هفت یا هفتادگانه، شرایط سوء استفاده از متشابهات از [[دشمنان]] گرفته شود.
 
پس وقتی گفته می‌‌شود که گاه لازم است تا حتی امور روشن و بیّن و [[مبین]]، تبیین دوباره شود، به جهاتی گوناگونی است که برخی از آنها جهات بیان شده است؛ زیرا بدون تبیین ممکن است، بطون حقایق و [[ملکوت]] [[ملک]] کلمات و واژگان هم چنان در پرده بماند و همچنین ممکن است تا دشمنان از این آن سوء استفاده کرده و با بهره‌گیری از متشابهات و آمیزه‌ها، [[حقیقت]] را پنهان و [[نهان]] کرده و [[مردم]] را به [[گمراهی]] و [[فتنه]] بکشانند.
 
البته باید دانست که اگر به هر دلیلی مطلب ظاهرا بیان نباشد، [[خدا]] خود بیان می‌‌دارد که ما هم [[قرآن]] را می‌‌فرستیم و هم [[مسئولیت]] بیان آن را به عهده داریم<ref>{{متن قرآن|فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ}}«پس چون بخوانیمش، از خواندن آن پیروی کن» سوره قیامه، آیه ۱۸. {{متن قرآن|ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ}} «سپس شرح آن (نیز) با ماست» سوره قیامه، آیه ۱۹.</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[ضرورت جهاد تبیین و بصیرت‌بخشی (مقاله)|ضرورت جهاد تبیین و بصیرت‌بخشی]]</ref>
 
==بیان بصیرت بخش در جهاد تبیین==
{{همچنین|بصیرت}}
چنان که در [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ}} <ref>«و ما این کتاب را بر تو فرو فرستادیم تا آنچه را در آن اختلاف ورزیدند برای آنها روشن گردانی و تا رهنمود و بخشایشی باشد برای گروهی که ایمان دارند» سوره نحل، آیه ۶۴.</ref> بیان شده، برخی از مردم در حقایقی که در نزد آنان است، [[اختلاف]] می‌‌کنند. این [[اختلاف]] در بیش‌تر موارد از روی [[جهل]] است، ولی هستند که کسانی که به سبب «[[بغی]]» از روی [[علم]] و [[یقین]] در این [[حقایق]] اختلاف می‌‌کنند و مطالب را به گونه ای بیان می‌‌کنند که مردم در [[شک]] و [[شبهه]] قرار گرفته و نتواند [[انتخاب]] [[حق]] و [[درستی]] و صحیحی داشته باشند.<ref>{{متن قرآن|وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ}}«و چون کتابی از سوی خداوند نزدشان آمد که آنچه را با خود داشتند، راست می‌شمرد؛ با آنکه پیش‌تر، (به مژده آمدن آن) در برابر کافران یاری می‌خواستند ؛ همین که آنچه می‌شناختند نزدشان رسید، بدان کفر ورزیدند پس لعنت خداوند بر کافران باد» سوره بقره، آیه ۸۹. {{متن قرآن|بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ يَكْفُرُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْيًا أَنْ يُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ فَبَاءُوا بِغَضَبٍ عَلَى غَضَبٍ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ مُهِينٌ}} «خود را به بد چیزی فروختند که به آنچه خداوند فرو فرستاده است، از سر افزونجویی  کفر می‌ورزند (و می‌گویند:) چرا خداوند برای برخی از بندگانش که بخواهد، از بخشش خویش، فرو می‌فرستد! و سزاوار خشمی از پی خشمی گشتند و برای کافران، عذابی خواری آور، خواهد بود» سوره بقره، آیه ۹۰.{{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ}} «بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند ، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.  {{متن قرآن|وَمَا تَفَرَّقُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ أُورِثُوا الْكِتَابَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ}} «و به پراکندگی نیفتادند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند  (آن هم) از سر افزونجویی  میان خود و اگر سخنی از سوی پروردگارت تا زمانی معیّن پیشی نگرفته بود بی‌گمان میان آنان داوری می‌شد و آنان که پس از ایشان به کتاب (آسمانی) رسیدند از آن در تردیدی گمان‌انگیزند» سوره شوری، آیه ۱۴. {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُمْ بَيِّنَاتٍ مِنَ الْأَمْرِ فَمَا اخْتَلَفُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ}} «و به آنان از کار (شریعت) برهان‌هایی (روشن) بخشیدیم پس، اختلاف نورزیدند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند (آن هم) از سر افزونجویی میان خود؛ بی‌گمان پروردگارت روز رستخیز میان آنان در آنچه اختلاف می‌ورزیدند داوری خواهد کرد» سوره جاثیه، آیه ۱۷.</ref>
 
در [[حقیقت]] [[بیماردلان]] از [[کافران]] و [[منافقان]] بر آن هستند تا حقایق را [[کتمان]] و مخفی نمایند و برای اهداف [[دنیوی]] و مادی خویش از [[ایجاد اختلاف]] و [[شبهه افکنی]] و فتنه گری بهره برند. اینان گروهی [[اهل]] زیع و [[انحراف]] هستند که هر جا شبهه و فتنه ای باشد به سوی آن [[گرایش]] می‌‌یابند و از حقیقت [[ناب]] و [[خالص]] و [[محکمات]] [[پرهیز]] و اجتناب می‌‌کنند.<ref>{{متن قرآن|هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ }}«اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه) اند، که بنیاد این کتاب‌اند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه) اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی می‌کنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش، می‌گویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمی‌گیرد» سوره آل عمران، آیه ۷.</ref>
 
با این همه [[مؤمنان]] به عنوان [[جهاد کبیر]] [[علمی]]<ref>{{متن قرآن|فَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَجَاهِدْهُمْ بِهِ جِهَادًا كَبِيرًا}}«پس، از کافران فرمان نبر و به (حکم) آن (قرآن)  با آنان به جهادی بزرگ برخیز» سوره فرقان، آیه ۵۲.</ref> [[وظیفه]] و مسئولیت دارند که به جهاد تبیین [[اقدام]] کرده و حقایق را به گونه‌ای بیان کنند که [[دشمن]] نتواند اختلاف و فتنه گری کند.
 
[[پیامبر]]{{صل}} ماموریت داشت تا در جهاد تبیین به گونه ای عمل کند که مردم به بصیرت برسند و دلهایشان به [[حقایق]] آشنا شوند و کسی مدعی نشود که من به [[حقیقت معرفت]] و [[بصیرت]] نداشته‌ام. از این روست که [[پیامبران]] انواع [[معجزات]] را داشته‌اند که همه آنها بصائر بودند؛ یعنی موجب بصیرت و [[یقین]] [[قلبی]] می‌‌شود به طوری که هیچ گونه [[شبهه]] و [[شک]] و ریبی در آن راه نیابد.<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ مِنْ بَعْدِ مَا أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ الْأُولَى بَصَائِرَ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَرَحْمَةً لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ}}«و بی‌گمان پس از آنکه نسل‌های نخستین را از میان برداشتیم به موسی کتاب دادیم که روشنگری‌ها و رهنمود و بخشایشی برای مردم بود باشد که پند گیرند» سوره قصص، آیه ۴۳.</ref> با این همه کسانی که [[دشمن]] [[اسلام]] و [[حقیقت]] هستند با همه یقین و بصیرت به سبب [[طغیان]] و [[علو]] و برترخواهی حاضر نیستند تا به آن یقین بصیرتی خویش عمل کرده و آن را عالمانه و عامدانه [[انکار]] می‌‌کنند.<ref>{{متن قرآن|وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ}}«و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند پس بنگر که سرانجام (کار) تبهکاران چگونه بود» سوره نمل، آیه ۱۴.</ref>
 
[[خدا]] به [[مردم]] می‌‌فرماید که بصائر [[الهی]] در انواع معجزات [[کلامی]] و غیر کلامی برای مردم داده شده است تا بدان پرورش یافته و در مسیر [[هدایت]] گام بردارند، اما هر کسی که آن بصیرت را ببیند و به کار گیرد موجبات [[رشد]] [[نفسانی]] خویش را فراهم آورده و هر کسی به عمد چشم [[دل]] بر آن بندد و آن را نبیند، به ضرر خودش و نفس خویش عمل کرده است: قد جاء کم بصائر من ربکم فمن ابصر فلنفسه و من [[عمی]] فعلیها و ما انا علیکم بحفیظ؛ بی‌شک برای شما از سوی پروردگارتان بصائر روشنی بخش آمده هر که به آن [[بینا]] شود به نفع خویش و هر که بر آن [[کور]] شود، خود به ضرر خویش عمل کرده است و من [[پیامبر]] جز [[ابلاغ]] حقیقت [[وظیفه]] ای ندارم و بر شما [[حافظ]] و [[نگهبان]] نیستم تا به [[اجبار]] شما را به امری وادار کنم.<ref>{{متن قرآن|قَدْ جَاءَكُمْ بَصَائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ}}«بی‌گمان بینش‌هایی از (سوی) پروردگارتان به شما رسیده است پس هر کس بینا شد به سود خود اوست و آنکه کور (دل) گشت به زیان وی است و من بر شما نگهبان نیستم» سوره انعام، آیه ۱۰۴.</ref>
 
این [[قرآن]] به عنوان مهم‌ترین بصیرت از سوی [[پروردگار]] برای [[انسان‌ها]] [[نزول]] یافته است. این قرآن عامل هدایت و [[رحمت]] تنها برای کسانی است که بدان [[ایمان]] بیاورند<ref>{{متن قرآن|وَإِذَا لَمْ تَأْتِهِمْ بِآيَةٍ قَالُوا لَوْلَا اجْتَبَيْتَهَا قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَا يُوحَى إِلَيَّ مِنْ رَبِّي هَذَا بَصَائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ}}«و چون برای آنان آیه‌ای (دلخواه آنان) نیاورده‌ای می‌گویند: چرا خود آیه‌ای برنگزیدی؟» سوره اعراف، آیه 203.</ref> و بدان یقین ورزند <ref>{{متن قرآن|هَذَا بَصَائِرُ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ}}«این روشنگری‌هایی برای مردم و رهنمود و بخشایشی است برای گروهی که یقین دارند» سوره جاثیه، آیه ۲۰.</ref>
 
پس در [[جهاد تبیین]] تلاش برآن است تا [[روشنگری]] به گونه ای باشد که بصیرت افزا باشد و حقیقت برای [[مردم]] به گونه روشن در [[اختیار]] قرار گیرد که [[شک]] و [[شبهه]] ای در آن نباشد؛ حال هر کسی بخواهد مطابق آن عمل کند به نفع خویش عمل کرده و هر که بر خلاف آن عمل کرده به ضرر خودش عمل کرده و نمی‌توان مردم را [[زور]] و [[اجبار]] کرده تا به [[حقیقت]] عمل کنند؛ زیرا هیچ [[اکراه]] و اجباری در هیچ امری حتی [[دین]] نیست و هر که خواهد به [[انتخاب]] خویش [[سعادت]] یا [[شقاوت]] [[ابدی]] را می‌‌تواند برگزیند.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[ضرورت جهاد تبیین و بصیرت‌بخشی (مقاله)|ضرورت جهاد تبیین و بصیرت‌بخشی]]</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
خط ۳۸۵: خط ۵۰۰:
# [[پرونده:11790.jpg|22px]] [[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[جهاد تبیین با اهتمام به شعائر الهی (مقاله)|'''جهاد تبیین با اهتمام به شعائر الهی''']]
# [[پرونده:11790.jpg|22px]] [[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[جهاد تبیین با اهتمام به شعائر الهی (مقاله)|'''جهاد تبیین با اهتمام به شعائر الهی''']]
# [[پرونده:11790.jpg|22px]] [[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[جهاد تبیین جداسازی حق از باطل (مقاله)|'''جهاد تبیین جداسازی حق از باطل''']]
# [[پرونده:11790.jpg|22px]] [[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[جهاد تبیین جداسازی حق از باطل (مقاله)|'''جهاد تبیین جداسازی حق از باطل''']]
# [[پرونده:11790.jpg|22px]] [[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[تحریف‌گری و روایت‌سازی دشمنان از نگاه قرآن (مقاله)|'''تحریف‌گری و روایت‌سازی دشمنان از نگاه قرآن''']]
# [[پرونده:11790.jpg|22px]] [[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[ضرورت جهاد تبیین و بصیرت‌بخشی (مقاله)|'''ضرورت جهاد تبیین و بصیرت‌بخشی''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


۲۱۸٬۲۱۰

ویرایش