حضرت ایوب علیه السلام: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۳: خط ۳:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
از [[پیامبران الهی]] از [[نسل]] [[حضرت اسحاق]] که مادرش دختر [[حضرت لوط]] بود. او را رومی یا [[عرب]] تبار گفته‌اند که در جنوب [[فلسطین]] می‌زیست. دارای [[فرزندان]] و [[اموال]] فراوانی بود، امّا [[خداوند]] همه را از او گرفت و به انواع [[گرفتاری‌ها]]، [[رنج‌ها]] و [[بیماری‌ها]] مبتلایش ساخت، امّا در همه آن [[بلاها]] که جنبه [[امتحان]] داشت، [[صبور]] بود و [[ایمان]] و [[توکّل]] خود را از دست نداد و شکایت نکرد و پیوسته خدارا [[شکر]] می‌کرد. سرانجام [[خداوند]] [[جوانی]] و [[جمال]] و تندرستی را به او برگرداند، تا دوباره به [[هدایت مردم]] بپردازد.
حضرت «ایوب»{{ع}} از [[پیامبران الهی]] از [[نسل]] [[حضرت اسحاق]] که مادرش دختر [[حضرت لوط]] بود. او را رومی یا [[عرب‌تبار]] گفته‌اند که در جنوب [[فلسطین]] می‌زیست. دارای [[فرزندان]] و [[اموال]] فراوانی بود، امّا [[خداوند]] همه را از او گرفت و به انواع [[گرفتاری‌ها]]، [[رنج‌ها]] و [[بیماری‌ها]] مبتلایش ساخت، امّا در همه آن [[بلاها]] که جنبه [[امتحان]] داشت، [[صبور]] بود و [[ایمان]] و [[توکّل]] خود را از دست نداد و شکایت نکرد و پیوسته خدارا [[شکر]] می‌کرد. سرانجام [[خداوند]] [[جوانی]] و [[جمال]] و تندرستی را به او برگرداند، تا دوباره به [[هدایت مردم]] بپردازد.


[[قرآن کریم]] بارها از او و [[صبر]] و عبادتش یاد کرده است: {{متن قرآن|وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِب بِّهِ وَلا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ}}<ref> و دسته‌ای گیاه در کف بگیر و با آن (یکبار همسرت را) بزن و سوگند مشکن؛ به راستی ما او را شکیبا یافتیم. نیکو بنده بود که اهل بازگشت (و توبه) بود؛ سوره ص، آیه: ۴۴.</ref>.
[[قرآن کریم]] بارها از او و [[صبر]] و عبادتش یاد کرده است: {{متن قرآن|وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِب بِّهِ وَلا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ}}<ref> و دسته‌ای گیاه در کف بگیر و با آن (یکبار همسرت را) بزن و سوگند مشکن؛ به راستی ما او را شکیبا یافتیم. نیکو بنده بود که اهل بازگشت (و توبه) بود؛ سوره ص، آیه: ۴۴.</ref>.
خط ۹۳: خط ۹۳:
دوم آن‌که گفته است: کسانی که در نقل بلاهای [[ایوب]] [[مبالغه]] کرده‌اند، اعتمادشان به گفتار [[اهل کتاب]] و سِفر ایوب بوده و [[خیال]] کرده‌اند هر چه در سِفر مزبور نقل شده، [[حقیقت]] دارد و [[واقعیت]] داشته است، در صورتی که اگر خوب دقت می‌کردند، می‌دانستند که سِفر ایوب بیشتر به زبان حال [[شعرا]] می‌ماند و پرواضح است که [[شعر]] در هر زبانی میدان مبالغه و گزاف‌گویی است (و بسیاری از آنها حقیقت ندارد). او سپس برای [[تأیید]] گفتار خود، اشعاری از [[عمرو بن فارض]] و [[متنبی]] و دیگران نقل کرده است<ref>قصص الانبیاء، ص۳۵۰-۳۵۱.</ref>.
دوم آن‌که گفته است: کسانی که در نقل بلاهای [[ایوب]] [[مبالغه]] کرده‌اند، اعتمادشان به گفتار [[اهل کتاب]] و سِفر ایوب بوده و [[خیال]] کرده‌اند هر چه در سِفر مزبور نقل شده، [[حقیقت]] دارد و [[واقعیت]] داشته است، در صورتی که اگر خوب دقت می‌کردند، می‌دانستند که سِفر ایوب بیشتر به زبان حال [[شعرا]] می‌ماند و پرواضح است که [[شعر]] در هر زبانی میدان مبالغه و گزاف‌گویی است (و بسیاری از آنها حقیقت ندارد). او سپس برای [[تأیید]] گفتار خود، اشعاری از [[عمرو بن فارض]] و [[متنبی]] و دیگران نقل کرده است<ref>قصص الانبیاء، ص۳۵۰-۳۵۱.</ref>.
بدین ترتیب مشخص شد قسمت‌هایی از گفتار [[مفسران]] در این داستان قابل قبول نبوده و اگر روایتی هم بر طبق آن رسیده باشد، بر [[تقیه]] حمل شده یا مورد [[اعتماد]] نیست.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۳۲۸.</ref>
بدین ترتیب مشخص شد قسمت‌هایی از گفتار [[مفسران]] در این داستان قابل قبول نبوده و اگر روایتی هم بر طبق آن رسیده باشد، بر [[تقیه]] حمل شده یا مورد [[اعتماد]] نیست.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۳۲۸.</ref>
==چرا ایوب گرفتار شد؟==
کسی از [[امام صادق]]{{ع}} سؤال کرد: بلایی که دامنگیر ایوب شد برای چه بود؟ (شاید [[فکر]] می‌کرد کار خلافی از او سر زده بود که [[خداوند]] او را [[مبتلا]] ساخت).
[[امام]]{{ع}} در پاسخ او فرمود:
«ایوب به خاطر [[کفران نعمت]] گرفتار آن [[مصائب]] [[عظیم]] نشد، بلکه به عکس به خاطر [[شکر نعمت]] بود؛ زیرا [[شیطان]] به پیشگاه [[خدا]] عرضه داشت که اگر ایوب را [[شاکر]] می‌بینی به خاطر [[نعمت]] فراوانی است که به او داده‌ای، مسلماً اگر این [[نعمت‌ها]] از او گرفته شود او هرگز بندۀ [[شکرگزاری]] نخواهد بود!
خداوند برای اینکه [[اخلاص]] ایوب را بر همگان روشن سازد، و او را الگویی برای جهانیان قرار دهد که به هنگام «نعمت» و «[[رنج]]» هر دو شاکر و [[صابر]] باشند به شیطان [[اجازه]] داد که بر دنیای او مسلط گردد شیطان از خدا خواست [[اموال]] سرشار ایوب، [[زراعت]] و گوسفندانش و همچنین [[فرزندان]] او از میان بروند، و آفات و [[بلاها]] در مدت کوتاهی آنها را از میان برد، ولی نه تنها از [[مقام]] [[شکر]] ایوب کاسته نشد بلکه افزوده گشت! او از خدا خواست که این بار، بر [[بدن]] ایوب مسلط گردد، و آنچنان [[بیمار]] شود که از شدت درد و رنجوری به خود بپیچد و [[اسیر]] و [[زندانی]] بستر گردد.
این نیز از مقام شکر او چیزی نکاست.
ولی جریانی پیش آمد که [[قلب]] ایوب را [[شکست]] و [[روح]] او را سخت جریحه‌دار ساخت، و آن اینکه جمعی از [[راهبان]] [[بنی‌اسرائیل]] به دیدنش آمدند و گفتند: تو چه گناهی کرده‌ای که به این [[عذاب]] دردناک گرفتار شده‌ای؟!
ایوب در پاسخ گفت: به پروردگارم [[سوگند]] که خلافی در کار نبوده، همیشه در [[طاعت الهی]] کوشا بوده‌ام، و هر لقمه غذایی خوردم [[یتیم]] و [[بینوایی]] بر سر سفرۀ من حاضر بوده. درست است که ایوب از این [[شماتت]] [[دوستان]] بیش از هر [[مصیبت]] دیگری ناراحت شد، ولی باز رشتۀ [[صبر]] را از کف نداد، و آب زلال [[شکر]] را به [[کفران]] [[آلوده]] نساخت، تنها رو به درگاه [[خدا]] آورد و جمله‌های بالا را بیان نمود، و چون از عهده [[امتحانات الهی]] به خوبی برآمده بود [[خداوند]] درهای رحمتش را بار دیگر به روی این بندۀ [[صابر]] و [[شکیبا]] گشود، و نعمت‌های از دست رفته را یکی پس از دیگری و حتی بیش از آن را به او ارزانی داشت، تا همگان سرانجام نیکِ [[صبر]] و [[شکیبایی]] و شکر را دریابند».
به هر حال، می‌گویند: [[ناراحتی]] و [[رنج]] و [[بیماری]] او هفت سال و به روایتی هیجده سال طول کشید و کار به جایی رسید که حتی نزدیک‌ترین [[یاران]] و اصحابش او را ترک گفتند، تنها همسرش بود که در [[وفاداری]] نسبت به [[ایوب]] [[استقامت]] به [[خرج]] داد.
و این خود شاهدی است بر وفاداری بعضی از [[همسران]]!<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص ۳۹۲.</ref>
==بدترین [[غم]]، [[شماتت]] [[دشمنان]]==
اما در میان تمام [[ناراحتی‌ها]] و [[رنج‌ها]] آنچه بیشتر [[روح]] ایوب را [[آزار]] می‌داد مسأله شماتت دشمنان بود؛ لذا در [[حدیثی]] می‌خوانیم: بعد از آنکه ایوب [[سلامت]] خود را باز یافت و درهای [[رحمت الهی]] به روی او گشوده شد از او سؤال کردند بدترین درد و رنج تو چه بود؟
گفت: شماتت دشمنان!.
سرانجام ایوب از بوته داغ این [[آزمایش الهی]] سالم به در آمد، و [[فرمان]] [[رحمت خدا]] از اینجا آغاز شد که به او دستور داد «پای خود را بر [[زمین]] بکوب، چشمه آبی می‌جوشد که هم خنک است برای شستشوی تنت، و هم گواراست برای [[نوشیدن]]»<ref>{{متن قرآن|ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هَذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ}} «(بدو گفتیم) با پای خود (بر زمین) بکوب! اینک شستنگاهی سرد و نوشیدنی‌یی (نوشین) است» سوره ص، آیه ۴۲.</ref>.
همان خداوندی که چشمه [[زمزم]] را در آن بیابان خشک و سوزان از زیر پاشنه پای اسماعیل شیرخوار بیرون آورد، و همان خداوندی که هر حرکت و هر [[سکونی]]، هر [[نعمت]] و هر موهبتی، از ناحیه اوست، این فرمان را نیز در مورد ایوب صادر کرد، چشمه آب جوشیدن گرفت چشمه‌ای خنک و گوارا و [[شفابخش]] از بیماری‌های «برون» و «درون». بعضی معتقدند این چشمه دارای یک‌نوع آب معدنی بوده که هم برای [[نوشیدن]] گوارا بوده، و هم اثرات [[شفابخش]] از نظر [[بیماری‌ها]] داشته، هر چه بود [[لطف]] و [[رحمت الهی]] بود، دربارۀ [[پیامبری]] [[صابر]] و [[شکیبا]].
نخستین و مهمترین [[نعمت الهی]] که [[عافیت]] و بهبودی و [[سلامت]] بود به ایوب بازگشت، نوبت باز گشت مواهب و نعمت‌های دیگر رسید، و در این زمینه [[قرآن]] می‌گوید: «ما خانواده‌اش را به او بخشیدیم و همانند آنها را بر آنان افزودیم تا رحمتی از سوی ما باشد، و هم تذکری برای صاحبان [[فکر]] و [[اندیشه]]»<ref>{{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنَّا وَذِكْرَى لِأُولِي الْأَلْبَابِ}} «و ما از سر بخشایشی از خویش و پند آموختن به خردمندان، خانواده‌اش را- و با آنها، همانند آنان را- به او بخشیدیم» سوره ص، آیه ۴۳.</ref>.
در اینکه چگونه [[خاندان]] او به او بازگشتند؟ مشهور این است که آنها مرده بودند [[خداوند]] بار دیگر آنها را به [[زندگی]] و [[حیات]] بازگرداند.
ولی بعضی گفته‌اند آنها بر اثر [[بیماری]] ممتد ایوب، از گرد او پراکنده شده بودند، هنگامی که [[ایوب]] سلامت و [[نشاط]] خود را باز یافت بار دیگر گرد او جمع شدند.
این احتمال نیز داده شده است که همه یا عده‌ای از آنها نیز گرفتار انواع بیماری‌ها شده بودند، رحمت الهی شامل حال آنها نیز شد، و همگی سلامت خود را باز یافتند، و همچون پروانگانی گرد شمع وجود پدر جمع گشتند.
خداوند کانون [[خانوادگی]] او را گرم‌تر از گذشته ساخت و [[فرزندان]] بیشتری به او [[مرحمت]] فرمود.
گرچه در مورد [[اموال]] ایوب در قرآن سخنی به میان نیامده است، ولی قرائن حال نشان می‌دهد که خداوند آنها را نیز به صورت کامل‌تر به او باز گرداند.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص ۳۹۳.</ref>
==[[سوگند]] ایوب==
تنها مشکلی که برای ایوب مانده بود سوگندی بود که در مورد همسرش خورده بود و آن اینکه تخلفی از او دید و در حال بیماری سوگند یاد کرد که هر گاه [[قدرت]] پیدا کند یکصد ضربه یا کمتر بر او بزند، اما بعد از بهبودی می‌خواست به [[پاس]] وفاداری‌ها و خدماتش او را ببخشد، ولی مسأله سوگند و [[نام خدا]] در میان بود.
خداوند این مشکل را نیز برای او حل کرد و چنانکه قرآن می‌گوید:
فرمود «بسته‌ای از ساقه‌های گندم (یا مانند آن) را برگیر، و به او بزن و [[سوگند]] خود را مشکن!»<ref>{{متن قرآن|وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ}} «و دسته‌ای گیاه در کف بگیر و با آن (یکبار همسرت را) بزن و سوگند مشکن؛ به راستی ما او را شکیبا یافتیم. نیکو بنده بود که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۴۴.</ref>.
در اینکه [[تخلف]] [[همسر]] ایوب که طبق روایتی نامش «لیا» دختر [[یعقوب]] بود، چه بوده است؟ [[گفتگو]] است. از [[ابن عباس]] [[مفسر]] معروف نقل شده که [[شیطان]] (یا شیطان صفتی) به صورت طبیعی بر همسرش ظاهر شد و گفت من شوهر تو را معالجه می‌کنم تنها به این شرط که وقتی بهبودی یافت به من بگوید تنها عامل بهبودیش من بوده‌ام، و هیچ مزد دیگری نمی‌خواهم!
همسرش که از ادامۀ [[بیماری]] شوهر سخت ناراحت بود پذیرفت و این پیشنهاد را به ایوب کرد، ایوب که متوجه دام شیطان بود سخت برآشفت و سوگند یاد کرد همسرش را [[تنبیه]] کند.
بعضی دیگر گفته‌اند ایوب او را دنبال انجام کاری فرستاد، و او دیر کرد، او که از بیماری [[رنج]] می‌برد سخت ناراحت شد و چنان سوگندی یاد کرد.
ولی به هر حال اگر او از یک نظر مستحق چنین [[کیفری]] بوده، از نظر وفاداریش در طول [[خدمت]] و [[پرستاری]] [[استحقاق]] چنان عفوی را نیز داشته است.
درست است که زدن یک دسته ساقۀ گندم مصداق [[واقعی]] سوگند او نبوده است، ولی برای [[حفظ]] [[احترام]] [[نام خدا]] و عدم اشاعۀ [[قانون‌شکنی]] او این کار را انجام داد، و این تنها در موردی است که طرف مستحق [[عفو]] باشد. و [[انسان]] می‌خواهد در عین عفو، حفظ ظاهر [[قانون]] را نیز بکند، وگرنه در مواردی که استحقاق عفو نباشد هرگز چنین کاری مجاز نیست.
و در ادامه داستان ایوب [[قرآن]] می‌فرماید: «ما او را [[صابر]] و [[شکیبا]] یافتیم، چه بندۀ خوبی بود ایوب که بسیار بازگشت‌کننده به سوی ما بود»<ref>{{متن قرآن|وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ}} «و دسته‌ای گیاه در کف بگیر و با آن (یکبار همسرت را) بزن و سوگند مشکن؛ به راستی ما او را شکیبا یافتیم. نیکو بنده بود که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۴۴.</ref>.
ناگفته پیداست که دعای او به درگاه [[خدا]]، و تقاضای دفع [[وسوسه‌های شیطان]]، و رنج و [[محنت]] و بیماری، منافات با [[مقام]] [[صبر]] و [[شکیبایی]] ندارد، آن هم بعد از هفت سال یا به روایتی هیجده سال با درد و [[بیماری]] و [[فقر]] و [[ناداری]] ساختن و [[تحمل]] کردن و [[شاکر]] بودن. قابل توجه اینکه در این جمله، [[حضرت ایوب]] به سه وصف مهم توصیف شده است که در هر کسی باشد [[انسان]] کاملی است:
١- [[مقام عبودیت]] ۲- [[صبر]] و [[شکیبایی]] و [[استقامت]] ۳- بازگشت پی در پی به سوی [[خدا]].<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص ۳۹۴.</ref>
==«ایوب» در [[قرآن]] و [[تورات]]==
چهرۀ [[پاک]] این [[پیامبر]] بزرگ را که [[مظهر]] صبر و شکیبایی است، تا آن پایه که [[صبر ایوب]] در میان همه ضرب‌المثل است، در [[قرآن مجید]] دیدیم، که چگونه [[خداوند]] در آغاز و پایان این داستان بهترین [[تجلیل]] را از او به عمل می‌آورد.
ولی متأسفانه سرگذشت این پیامبر بزرگ نیز از دستبرد [[جاهلان]] و یا [[دشمنان]] [[دانا]] مصون نمانده، و خرافاتی بر آن بسته‌اند که ساحت [[قدس]] او از آن پاک و [[منزه]] است، از جمله اینکه ایوب به هنگام بیماری بدنش [[کرم]] برداشت، و آنقدر متعفن و بد بو شد که [[اهل]] [[قریه]] او را از [[آبادی]] بیرون کردند!
بدون [[شک]] چنین روایتی مجعول است هر چند در لابلای [[کتب حدیث]] ذکر شده باشد؛ زیرا [[رسالت]] [[پیامبران]] ایجاب می‌کند که [[مردم]] در هر [[زمان]] بتوانند با میل و [[رغبت]] با آنها تماس گیرند، و آنچه موجب [[تنفر]] و [[بیزاری]] مردم و فاصله گرفتن افراد از آنها می‌شود، خواه بیماری‌های تنفرآمیز باشد و یا [[عیوب جسمانی]]، و یا [[خشونت]] [[اخلاقی]]، در آنها نخواهد بود،؛ چراکه با [[فلسفۀ رسالت]] آنها تضاد دارد.
ولی در تورات کتاب مفصلی دربارۀ «ایوب» دیده می‌شود که قبل از «مز [[امیر]] داوود» قرار دارد، این کتاب مشتمل بر ۴۲ فصل است، و در هر فصل بحث‌های مشروحی وجود دارد، در بعضی از این فصول مطالب زننده‌ای به چشم می‌خورد، از جمله اینکه در فصل سوم می‌گوید: ایوب زبان به [[شکایت]] باز کرد و [[شکوه]] بسیار نمود، در حالی که قرآن او را به [[مقام]] صبر و شکیبایی [[ستوده]] است.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص ۳۹۶.</ref>


== نبوت و رسالت ==
== نبوت و رسالت ==
== امامت و ولایت ==
== امامت و ولایت ==
== علم ویژه الهی ==
== علم ویژه الهی ==
خط ۱۰۲: خط ۱۴۹:
== اصحاب ==
== اصحاب ==
== مخالفان و دشمنان ==
== مخالفان و دشمنان ==
== فلسفه بلاهای حضرت ایوب ==
برخلاف گفته برخی از [[مفسران اهل سنت]]، بلاهایی که ایوب به آنها دچار شد، روی سابقه کوتاهی کردن آن حضرت در [[انجام وظیفه]] [[پیغمبری]] و به اصطلاح به [[کیفر]] گناهی که نعوذ باللّه به گفته آنها از او صادر شد نبود، بلکه این [[بلایا]]، فقط به سبب بالارفتن [[مقام]] و [[آزمایش]] ایوب صورت گرفت و [[خدای تعالی]] می‌خواست با این آزمایش سخت، آن حضرت را [[شایسته]] نعمت‌های بزرگ [[دنیا]] و [[آخرت]] و شایسته آن مقام برجسته بنماید و داستان او را برای [[بندگان]] دیگر خود [[پند]] و عبرتی قرار دهد تا حجتی برای دیگران باشد. از بیان [[حضرت باقر]]{{ع}} در [[حدیثی]] که گذشت، به خوبی این مطلب استفاده می‌شود. در آنجا که فرمود: «ایوب هفت سال بدون هیچ گناهی که از وی سر زده باشد دچار [[بلا]] گردید.».. و در جای دیگر فرموده است: «بلاکش‌ترین [[مردم]] [[انبیا]] هستند و سپس به ترتیب هر کس بدان‌ها شبیه‌تر (و نزدیک‌تر است که.».. در [[روایات]] دیگر نیز بدان اشاره یا تصریح شده است.
[[صدوق]] در کتاب [[علل الشرائع]] از [[امام صادق]]{{ع}} دو [[حدیث]] نظیر یک دیگر نقل کرده که در هر دوی آنها [[امام]]{{ع}} تصریح می‌کند که ایوب بدون هیچ [[گناه]] و تقصیری دچار بلاگردید. متن یکی از آنها که [[راوی]] آن شخصی به نام [[درست بن ابی منصور]] بوده، چنین است:
{{متن حدیث|إِنَّ أَيُّوبَ ابْتُلِيَ مِنْ غَيْرِ ذَنْبٍ‌}}؛
همانا ایوب بدون گناه دچار بلا شد.
[[متن حدیث]] دیگر نیز که [[ابوبصیر]] از آن حضرت [[روایت]] کرده این است:
{{متن حدیث|ابْتُلِيَ أَيُّوبُ سَبْعَ سِنِينَ بِلَا ذَنْبٍ}}؛
ایوب هفت سال بدون گناه به بلا [[مبتلا]] گردید.
این تذاکراتی که در این روایات آمده، یا برای پاسخ به گفتار نادرست همان دسته از مفسران اهل سنت است که ابتلای ایوب را معلول ترک [[امر به معروف و نهی از منکر]] از طرف آن حضرت دانسته‌اند، یا به منظور رفع [[اشتباه]] از [[ذهن]] مردم کوتاه [[فکری]] است که [[خیال]] می‌کنند هر مصیبتی که به [[انسان]] می‌رسد، به سبب گناهی است که قبلاً از وی سر زده و [[کیفر]] [[خطا]] و جرمی است که وی انجام داده است... و گاهی همین [[اشتباه]] آنان، موجب [[انحراف]] افراد کوتاه‌فکر دیگری نیز می‌گردد.
شاید [[ائمه]] بزرگوار [[شیعه]] می‌خواهند این [[حقیقت]] را [[تذکر]] دهند که مطلب از آن طرف صحیح است که هیچ گناهی بدون کیفر نمی‌ماند و هر چه انسان بکارد همان را درو خواهد کرد، اما از این طرف این مطلب درست نیست که هر [[گرفتاری]] که به انسان می‌رسد، به سبب خطایی است که از وی سرزده و [[کیفری]] است که از عمل خویش می‌بیند و به اصطلاح ملازمه‌ای در این است.
حال اگر بخواهیم برای توضیح بیشتر وارد این بحث شویم که چگونه مردان [[الهی]] بدون تقصیر و [[گناه]]، به بلاهای سخت دچار می‌گردند و این چه ویژگی برای افراد با [[ایمان]] و [[مقرب]] درگاه [[خداوند]] است که هر چه ایمانشان بیشتر و به [[خدای تعالی]] نزدیک‌تر باشند، گرفتاری بیشتری به آنها می‌رسد و [[بلا]] و گرفتاری، چه آثاری از نظر [[کمال معنوی]] روی مردان بزرگ الهی می‌گذارد و سایر مطالبی که به این بحث مربوط است، یک‌سره از موضوع کتاب خارج شده و به تدوین جزوه‌ای مستقل در این باره نیازمند خواهیم شد. و خواننده [[محترم]] اگر مایل به توضیح بیشتری در این باره باشد، بهتر است به کتاب‌های مفصلی که در این مورد نگاشته شده مراجعه کند مانند کتاب پر [[ارج]] [[عدل الهی]] استاد [[شهید مطهری]] و به ویژه فصل سوم آن‌که پاسخ این سؤالات را به خوبی داده است.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۳۴۰.</ref>
== رحلت و محل دفن ==
== رحلت و محل دفن ==
برخی مدت [[عمر]] آن حضرت را ۹۲ سال و بعضی ۲۰۰ سال گفته‌اند. در [[تاریخ]] عمادزاده ۲۲۶ سال ذکر شده که ۷۳ سال قبل از [[ابتلا]]، هفت سال و هفت ماه و هفت [[روز]] دوران [[سختی]] و ۱۴۶ سال پس از ابتلا [[زندگی]] کرده است، و نگارنده سند معتبری برای هیچ کدام از آنها به دست نیاورده است. راوندی که او نیز سند خود را به [[وهب بن منبه]] می‌رساند، می‌نویسد: ایوب{{ع}} در [[زمان]] [[یعقوب]] زندگی می‌کرد و دختر یعقوب - که نامش الیا بود - [[همسر]] ایوب بوده است. پدر آن حضرت از کسانی بود که به [[ابراهیم]]{{ع}} [[ایمان]] آورد و مادر ایوب دختر [[لوط]] بوده و لوط جد [[مادری]] ایوب است. تا آنجا که گوید: ایوب{{ع}} قبل از رسیدن [[بلا]] ۷۳ ساله بود که [[خداوند]] همانند آن، ۷۳ سال دیگر بر عمر آن حضرت افزود<ref>قصص الانبیاء، ص۱۴۲؛ بحارالانوار، ج۱۲، ص۳۵۲.</ref>.
درباره [[محل دفن]] او نیز [[اختلاف]] است. بلاغی در [[فرهنگ]] [[قصص قرآن]] نوشته است که قدر مسلم آن حضرت در [[سرزمین]] [[عوص]] می‌زیسته و در قله [[کوه]] جحاف در حدود [[یمن]] به فاصله هشتاد میل از عدن [[دفن]] شده است. در [[اعلام قرآن]] خزائلی آمده است که در بیضای [[فارس]] کنار دهی به نام خیر آباد دره کوچکی است که [[عوام]] [[قبر]] ایوب را آنجا می‌دانند و در ایام متبرکه برای [[زیارت]] به آنجا می‌روند.
این دره دارای گیاهان خارداری است که گوسفندان می‌چرند و [[مردم]] آن ناحیه معتقدند که خوردن آن علف برای رفع [[بیماری]] جرب گوسفندان مفید است، همچنین بعضی از چشمه‌های آب گوگرد را آب ایوب می‌نامند.
در این جا گفتار [[مسعودی]] را درباره ایوب{{ع}} برای شما [[ترجمه]] کرده و به این فصل خاتمه می‌دهیم.
وی می‌گوید: [[ایوب]] [[پیغمبر]]{{صل}} معاصر [[حضرت یوسف]]{{ع}} بود و او، [[ایوب بن موص بن رزاح بن رعوایل بن عیص بن اسحاق بن ابراهیم]]{{ع}} است که در [[سرزمین حوران]] و [[بثینه]] از بلاد [[دمشق]] و [[جابیه]] می‌زیست. ایوب دارای [[اموال]] و [[فرزندان]] بسیاری بود و [[خدا]] او را در مورد خود و [[مال]] و فرزندانش به [[بلا]] دچار کرد و آن حضرت [[صبر]] و [[بردباری]] پیشه ساخت و [[خداوند]] آنها را به وی بازگرداند. سپس می‌گوید: [[مسجد]] آن حضرت و چشمه‌ای که از آن [[غسل]] کرد هم اکنون که سال ۳۳۲ است در [[سرزمین]] نوا و [[جولان]] مابین [[دمشق]] و طبریه از بلاد [[اردن]] موجود و مشهور است و مسجد و چشمه مزبور در سه میلی [[شهر]] نواست و سنگی نیز که در حال بلا و [[گرفتاری]] بدان تکیه می‌داد و همسرش رحمه نیز در کنار آن سنگ می‌نشست، هم‌اکنون در همان مسجد موجود است<ref>مروج الذهب، ج۱، ص۶۰.</ref>.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۳۴۳.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
خط ۱۱۶: خط ۱۸۴:
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه دینی''']]
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه دینی''']]
# [[پرونده:13681351.jpg|22px]] [[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|'''تاریخ انبیاء''']]
# [[پرونده:13681351.jpg|22px]] [[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|'''تاریخ انبیاء''']]
# [[پرونده:1100842.jpg|22px]] [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|'''قصه‌های قرآن''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۱۲۴: خط ۱۹۳:


[[رده:پیامبران]]
[[رده:پیامبران]]
[[رده:اعلام]]
۲۴٬۵۴۹

ویرایش