بنی حکم بن سعد العشیره: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = بنیسعدالعشیره | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} ==نسب طایفه== این قوم از اعراب قحطانی<ref>عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۲۸۶.</ref> و از شاخههای قبیله سعدالعشیرهاند که نسب از حَکَم بن سعد...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
(۴ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
لازم به ذکر است که برخی از [[رجال]] و مشاهیر بنام [[اسلامی]] به جهت انتساب به نام اجداد «حکم» نامشان، «الحکمی» خوانده شدهاند که [[سلیمان بن عبدالحمید بن رافع حکمی]]<ref>منسوب است به جد خود «حکم بن بهراء». سمعانی، الانساب، ج۴، ص۲۰۵؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۱، ص۳۷۸.</ref>، [[ابوعلی ناصر بن اسماعیل بن عامر حکمی]] - [[قاضی]] [[نوقان]] - [[طوس]]<ref>سمعانی، الانساب، ج۴، ص۲۰۶؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۱، ص۳۷۸.</ref>، ابوایوب احمد بن عبدالصمد بن علی بن عیسی بن رافع حکمی أنصاری<ref>سمعانی، الانساب، ج۴، ص۲۰۶؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۱، ص۳۷۸.</ref>، ابو عبداللّه محمد بن عبداللّه ابن ابراهیم بن وهب حکمی<ref>منسوب است به جد خود «حکم بن عتیبه». ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۱، ص۳۷۸.</ref> و به [[نقلی]] عبدالجد بن ربیعة بن حجر بن حکم حکمی از [[اصحاب پیامبر]]{{صل}}<ref>سمعانی، الانساب، ج۴، ص۲۰۴.</ref>، [[جعفر بن عبدالله بن حکم بن رافع بن سنان انصاری حکمی]]<ref>سمعانی، الانساب، ج۴، ص۲۰۶؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۱، ص۳۷۸.</ref> و [[ابو نواس حسن بن هانی حکمی]] شاعر<ref>سمعانی، الانساب، ج۴، ص۲۰۴.</ref> از این جملهاند. از اینرو، عدم خلط مباحث و وقوع [[اشتباه]]، دقت مضاعف محققین [[محترم]] را بیش از پیش [[طلب]] میکند.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>. | لازم به ذکر است که برخی از [[رجال]] و مشاهیر بنام [[اسلامی]] به جهت انتساب به نام اجداد «حکم» نامشان، «الحکمی» خوانده شدهاند که [[سلیمان بن عبدالحمید بن رافع حکمی]]<ref>منسوب است به جد خود «حکم بن بهراء». سمعانی، الانساب، ج۴، ص۲۰۵؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۱، ص۳۷۸.</ref>، [[ابوعلی ناصر بن اسماعیل بن عامر حکمی]] - [[قاضی]] [[نوقان]] - [[طوس]]<ref>سمعانی، الانساب، ج۴، ص۲۰۶؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۱، ص۳۷۸.</ref>، ابوایوب احمد بن عبدالصمد بن علی بن عیسی بن رافع حکمی أنصاری<ref>سمعانی، الانساب، ج۴، ص۲۰۶؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۱، ص۳۷۸.</ref>، ابو عبداللّه محمد بن عبداللّه ابن ابراهیم بن وهب حکمی<ref>منسوب است به جد خود «حکم بن عتیبه». ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۱، ص۳۷۸.</ref> و به [[نقلی]] عبدالجد بن ربیعة بن حجر بن حکم حکمی از [[اصحاب پیامبر]]{{صل}}<ref>سمعانی، الانساب، ج۴، ص۲۰۴.</ref>، [[جعفر بن عبدالله بن حکم بن رافع بن سنان انصاری حکمی]]<ref>سمعانی، الانساب، ج۴، ص۲۰۶؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۱، ص۳۷۸.</ref> و [[ابو نواس حسن بن هانی حکمی]] شاعر<ref>سمعانی، الانساب، ج۴، ص۲۰۴.</ref> از این جملهاند. از اینرو، عدم خلط مباحث و وقوع [[اشتباه]]، دقت مضاعف محققین [[محترم]] را بیش از پیش [[طلب]] میکند.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>. | ||
==منازل و [[مساکن]] بنی حکم== | |||
از برجستهترین سکونتگاههای بنی حکم بن سعد العشیره میتوان به «تِهامة» در اطراف ابوعریش و در مجاورت [[قبایل]] [[حاشد]] و [[خولان]] - که مسافت ابتدا تا انتهای این [[سرزمین]] پنج [[روز]] راه فاصله بود - <ref>عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۲۸۶.</ref> اشاره کرد. منازل السعید، الشقیفتان، الحصوف، العادیه و [[الحجر]] به مرکزیت الحصوف از دیگر مساکن این [[قوم]] و از درههای معروف آنان هم میتوان از [[حرض]]، [[حیران]]، جدلان، جحفان، ضامد، جزان، الحد، تعشر، [[لیه]] و صبیا یاد کرد<ref>عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۲۸۶.</ref>. ضمن این که الساعد<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۳، ص۱۷۱.</ref>، مخلاف حکم بن سعد العشیره<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۲۸۰.</ref> و [[وادی]] جُلب در تهامه<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۱۵۰.</ref> هم، از دیگر منازل اختصاصی بنی حکم بن سعد العشیره یاد شدهاند. «[[همدانی]]» هم، در کتاب خود، از تهامه [[یمن]] به عنوان یکی از منازل و سکونتگاههای اصلی بنی حکم یاد کرده، [[ملوک]] آن را از [[آل]] عبد الجدّ معرفی کرده است. او در ادامه میافزاید: سرزمین بنی حکم در بلاد تهامه یمن، شامل شهرهایی مانند الهجر، الخسوف، الساعد<ref>حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۱۱۹.</ref>، السّقیفتین و الشرّجه [[ساحل]] آن، الحرده و عطنه در ساحل المحجم و الکدراء میشود. وی همچنین از [[روستاها]] و آبادیهای اختصاصی بسیار بنی حکم در این سرزمین، به اسامی العدایه، الرکوب، المخارف و القلیق اشاره کرده و از درههای آنان از وادی حرض و حیران و خدلان، وادی [[بنی عبس]]، وادی الحید، وادی تعشر، وادی جحفان، [[وادی لیه]]، وادی [[خلب]]، وادی زائره، وادی شابه و ضمد و [[جازان]] و صبیا نام برده است. او، رؤسا و ملوک تهامه را از بنی حکم از شاخه آل عبد الجد ذکر کرده، [[امراء]] و رؤسای «[[مور]]» را از آل [[روق]] از بنی شهاب، رؤسای المهجم را از آل النجم و ملوک الکدرا را از [[آل علی]] دانسته است<ref>حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۱۲۰.</ref>. | |||
در دوران [[اسلامی]]، برخی از آنان به مناطقی از [[حجاز]] از جمله شهرهای [[مکه]]<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج۴، ص۹۳.</ref> و [[مدینه]]<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۳؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۶، ص۱۵۳.</ref> و نیز [[بصره]]<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج۴، ص۹۳.</ref> و [[شام]]<ref>ر.ک: المزی، تهذیب الکمال، ج۲۷، ص۱۵۶؛ سمعانی، الانساب، ج۴، ص۲۰۳.</ref> کوچیدند و در این [[سرزمینها]] ساکن شدند. همچنین، با توجه به حضور گسترده مذحجیها در [[کوفه]] و [[همراهی]] گسترده حکمیها در [[نبرد صفین]] و نیز نسبت برخی از شهدای بزرگ [[صفین]]<ref>نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۵۵۶.</ref>، به نظر میرسد جمعی از آنان در کوفه هم ساکن شده باشند. ضمن این که از سکونت متأخرتر برخی از آنان در [[وادی]] «آش» - در غرناطه [[اندلس]] -<ref>ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۰۸.</ref> و دیگر نقاط این [[سرزمین]]<ref>ر.ک: ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۲۷، ص۱۲۲.</ref> خبرهایی نقل شده است. [[سرزمین یمن]] نیز علاوه بر موارد مذکور، کماکان منزلگاه جمع زیادی از حکمیها از جمله بنی مطیر بود<ref>عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۲۸۶؛ زرکلی، الاعلام، ج۷، ص۲۵۵.</ref>. زبیدی از بنی مطیر به عنوان بزرگترین [[بیت]] در [[یمن]] یاد کرده است<ref>زرکلی، الاعلام، ج۷، ص۲۵۵.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>. | |||
==[[تاریخ]] [[جاهلی]] بنی حکم بن سعدالعشیره== | |||
از معدود خبرهای جاهلی این [[قوم]] میتوان به [[پیکار]] بنی حکم بن سعد العشیره با [[ازدیان]] اشاره کرد. بر اساس برخی گزارشات، [[مردم]] [[ازد]] در راه [[هجرت]] خود به سرزمینهای شمالی، به سرزمین حکم بن سعد العشیره رسیدند و پیکاری که بین آنها درگرفت، ازدیان [[پیروز]] میدان شدند<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ص۲۶؛ صحاری، الانساب، ج۲، ص۶۹۶.</ref>. [[غارت]] بنی حدأ بن نمرة بن سعدالعشیره بر بنی بندقة بن مظّه و [[کشتار جمعی]] از آنان هم از دیگر ایام جاهلی است که در برخی منابع بدان پرداخته شده است. این [[حمله]]، بلافاصله [[یورش]] تلافیجویانه بنی بندقه به بنی حدأ و نابودی آنها را در پی داشت<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۵۵؛ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۱۰۸.</ref>. عکسالعمل سریع بنی بندقه در قبال این عمل و نابودی [[طایفه]] بنی حدأ، در [[عرب]] مثل شد چندان که گفتند: {{عربی|حدأ حدأ وراءك بندقة}}<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۱؛ قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ج۱، ص۱۸۱؛ فیروزآبادی، قاموس المحیط، ج۱، ص۱۱.</ref>. از دیگر [[اخبار]] [[جاهلی]] این [[قوم]]، برقراری [[احلاف]] و پیمانهایی با برخی از [[قبایل]] و [[طوایف]] [[عرب جاهلی]] است که [[پیمان]] با [[بنی تیم بن مره]] قریش از جمله این احلاف است<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۲. نیز ر.ک: ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج۴، ص۹۳.</ref>. علاوه بر این حلفها، [[ازدواج]] هم میتوانست زمینههای [[امنیت]] و [[آسایش]] خاطر آنان را، در دستیابی به اهداف مورد نظر فراهم سازد؛ از همین رو، آنان کوشیدند تا در جهت رفع نقصان جمعیتی و نیز پشتوانه قبیلگی خود ازدواجهایی را با برخی قبایل انجام دهند تا با برقراری پیوندهای سببی با دیگر تیرهها و قبایل از جمله قریش، به استوارسازی جایگاه خود در میان قبایل منطقه بپردازند. از جمله این ازدواجها، ازدواج [[عبدالله بن سعد بن جابر بن عمیر]] با [[خواهر]] [[عثمان]] - از [[طایفه بنی امیه]] قریش - است<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۲؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۳؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۶، ص۱۵۳.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>. | |||
==[[تاریخ]] [[اسلامی]] بنی حکم بن سعدالعشیره== | |||
از نخستین وقایع و رخدادهای اسلامی که در آن، نامی از بنی حکم و طوایفش به میان آمده میتوان از حضور [[عبدالجد بن ربیعة بن حجر]]<ref>او و فرزندانش از رؤسای یمن به شمار میرفتند. (ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۲. نیز ر.ک: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۰۵؛ ابن حجر، الاصابه، ج۴، ص۲۳۶).</ref> و [[قدامة بن مالک بن خارجه]]<ref>ابن اثیر، اسدالغابه، ج۴، ۹۴؛ ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۳۲۲.</ref> در جمع هیأت اعزامی [[مذحج]] به [[مدینه]]، نزد [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} یاد کرد. مشارکت در [[فتوحات اسلامی]] نیز از دیگر وقایع مهم [[تاریخ]] [[اسلامی]] این [[قوم]] است. حضور قدامة بن مالک بن خارجه در [[فتوحات]] [[مصر]]<ref>ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۴، ص۱۳۳؛ ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۳۲۲.</ref> و نیز کشورگشاییها و [[فتوحات اسلامی]] عصر [[خلافت امویان]] توسط [[جراح بن عبدالله حکمی]] - [[فرماندار]] [[امویان]] - در بلاد ارمنیه و فتح [[بلنجر]] در حدود [[سال ۱۰۵ هجری]]<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۲۱؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۱۳؛ ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۱۰۵.</ref> از جمله نمونههای مشارکت بنی حکم بن سعدالعشیره در عرصه فتوحات است. | |||
به نظر میرسد بنی حکم نیز بمانند [[قبایل]] [[مادری]] خود [[مذحج]] و سعدالعشیره، از همراهان [[امام علی]]{{ع}} در جنگهای ایشان بودهاند. این گمانه با گزارش برخی منابع از جمله «منقری» در کتاب «[[وقعة صفین]]» [[تأیید]] میشود. «منقری» در کتاب خود، در بیان اسامی شهدای برجسته این [[جنگ]]، در کنار ذکر نام جمعی دیگر از بنی سعدالعشیرهایها از [[طوایف]] دیگر، از [[حارث بن جلاح حکمی]]، [[ابوایوب بن باکر حکمی]] و [[شرحبیل بن منصور حکمی]]<ref>نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۵۵۶.</ref> یاد کرده است. | |||
در پی آغاز [[شورش]] زبیریان برخی از شخصیتهای این قوم همچون [[عمرو بن یزید]] حکمی به هواداری از زبیریان پرداختند. وی در [[منازعات]] [[جانشینی]] بعد از [[مرگ یزید]]، جانب [[عبدالله بن زبیر]] را گرفت و او را مستحق جانشینی و امر [[خلافت]] دانست<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۵۳۲؛ ابن اثیر، الکامل، ج۴، ص۱۴۶.</ref>. از همین روی، [[مردم]] [[متعصب]] بنیکلب بر او تاختند و او را زدند و به [[آتش]] سوزاندند و جامهاش را دریدند<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۵۳۳؛ ابن اثیر، الکامل، ج۴، ص۱۴۷.</ref>. عمرو پس از [[شکست]] و کشته شدن [[مصعب بن زبیر]]، با واسطه قرار دادن [[خالد بن یزید بن معاویه]] از [[عبدالملک بن مروان]] [[طلب]] گذشت نمود. با پذیرش این امر توسط [[عبدالملک]]، او به جرگه حامیان و [[امراء]] [[بنی امیه]] وارد شد<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۷، ص۱۱۱؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۶، ص۱۶۴.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>. | |||
==بنی حکم بن [[سعدالعشیره]] و تعامل با [[دولت اموی]]== | |||
پس از به [[قدرت]] رسیدن [[امویان]] - بخصوص با روی کار آمدن شاخه [[مروانی]] آن - بسیاری از بزرگان بنی حکم به [[حمایت]] از این [[حکومت]] پرداختند و در میادین نظامی و [[حکمرانی]]، [[یاری]] گر آنان در عرصههای مختلف شدند. از میان [[رجال]] بنی حکم بن سعد العشیره که در دستگاه [[حکومت بنی امیه]] شهرتی به هم رسانده بودند، میتوان از [[جراح بن عبدالله بن جعاده حکمی]] یاد کرد. وی در واقعه [[شورش عبدالرحمن بن محمد بن اشعث]] جانب امویان را گرفت و در [[معیت]] [[حجاج بن یوسف ثقفی]] در فوج [[قراء]] [[لشکر]] حجاج در [[دیر الجماجم]] ([[سال ۸۲ هجری]]) حضور یافت<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۶، ص۳۵۰؛ ابن مسکویه، تجارب الامم، ج۲، ص۳۴۶.</ref>. جراح که از [[کارگزاران]] آل مهلب بود از سوی [[یزید بن مهلب]]، عهدهدار [[حکمرانی خراسان]]<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۷۲، ص۵۶؛ ابن ابیحاتم، الجرح و التعدیل، ج۲، ص۵۲۳؛ نیز بخاری، التاریخ الکبیر، ج۲، ص۲۲۶؛ عوتبی صحاری، الانساب، ج۱، ص۳۳۹.</ref> و نیز [[بصره]]<ref>ابن ابیحاتم، الجرح و التعدیل، ج۲، ص۵۲۳؛ سمعانی، الانساب، ج۴، ص۲۰۳.</ref> گردید. وی همچنین بعد از [[مرگ]] [[عبدالملک بن مروان]]، از [[امراء]] [[ولید بن عبدالملک]] (حک. ۸۶-۹۶ [[هجری]]) گردید و [[امارت بصره]] را عهدهدار شد<ref>خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۱۹۸.</ref>. در [[زمان]] [[خلافت]] [[عمر بن عبدالعزیز]] (حک. ۹۹-۱۰۱ هجری) وی بار دیگر عهدهدار [[حکومت خراسان]] گردید<ref>خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۲۰۵؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۶، ص۵۶۲.</ref>. جراح بن عبدالله در زمان خلافت [[یزید بن عبدالملک]] (۱۰۱-۱۰۵ هجری) به امارت بلاد ارمنیه رسید و با [[کفار]] و [[اتراک]] آن مناطق نبردهایی را انجام داد<ref>خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۲۱۱-۲۱۷.</ref> و فتوحاتی را به انجام رساند که فتح [[بلنجر]] در [[سال ۱۰۴ هجری]] از جمله مهمترین آنها است<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۱۴.</ref>. او در [[سال ۱۰۷ هجری]] و در ایام خلافت [[هشام بن عبدالملک]] (حک. ۱۰۵-۱۲۵) از سمتش [[عزل]] گردید<ref>خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۳۱۷؛ ابن اثیر، الکامل، ج۵، ص۱۳۷.</ref> اما در [[سال ۱۱۱ هجری]] بار دیگر از سوی هشام بن عبدالملک به امارت ارمنیه دست یافت<ref>خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۲۲۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۸، ص۳۶۹؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۶۷.</ref>. سرانجام وی در حالی که بر سمت [[کارگزاری]] [[ولایت]] ارمنیه تکیه زده بود، در [[سال ۱۱۲ هجری]] در [[بلنجر]] به دست [[ترکان]] کشته شد<ref>خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۲۲۱؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۷۰.</ref>. | |||
عبدالرحمن بن حبیب حکمی هم از دیگر [[رجال]] معروف بنی حکم در دستگاه [[حکومت بنی امیه]] بود. وی در [[دیر الجماجم]] در [[نبرد]] با [[عبدالرحمن بن محمد بن اشعث]] [[فرماندهی]] پیاده [[نظام]] [[لشکر]] [[حجاج بن یوسف ثقفی]] را بر عهده داشت<ref> طبری، تاریخ الطبری، ج۶، ص۳۴۹؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۹، ص۴۲.</ref>. [[عمر بن یزید حکمی]] هم در دربار [[امویان]] جایگاهی رفیع داشت. او در جریان [[شورش]] [[آل مهلب]]، در [[اطاعت]] [[یزید بن عبدالملک اموی]] بود. وی به همراه [[خالد بن عبدالله قسری]] فرستادگان ویژه [[یزید بن عبدالملک]] - با [[اماننامه]] و دیگر وثائق - نزد یزید بن مهلب بودند<ref> طبری، تاریخ الطبری، ج۶، ص۵۸۴؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۸، ص۳۱۳؛ ابن اثیر، الکامل، ج۵، ص۷۳.</ref>. حضور در کنار [[ولید بن یزید]] (حک. ۱۲۵-۱۲۶) و [[مشاوره]] به او در امر بیعتستانی برای [[خلافت]] هم، از دیگر مواضعی است که حضور [[قوی]] او را دربار اموی به [[اثبات]] میرساند<ref> طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۲۳۷؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۹، ص۱۶۹.</ref>. [[عبدالله بن یزید]] حکمی [[رییس]] پلیس عبدالملک<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۷، ص۲۲۲؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۱۸۹.</ref>، [[علقمة بن عبدالرحمن حکمی]] - ازفرماندهان [[سپاه]] [[حجاج بن یوسف]] -<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۸، ص۳۱ و ۳۳.</ref>، محمد بن علقمة بن عبدالرحمن حکمی [[فرمانده]] شرطگان [[بصره]] و [[کوفه]]<ref>خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۲۰۳.</ref>، و [[عمرو بن عبدالاعلی حکمی]] - رییس پلیس [[خالد بن عبدالله قسری در واسط]] -<ref>خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۲۲۷.</ref> هم از دیگر صاحبمنصبان و متنفذان بنی حکم بن سعدالعشیره در دربار امویان بودند.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>. | |||
==بنی حکم بن سعدالعشیره و تعامل با [[خوارج]]== | |||
مواضع فردی و قبیلهای [[سعد العشیره]] و [[قبایل]] و [[طوایف]] آن در [[تقابل]] با خوارج قرار داشت. خوارج [[روحیات]] [[بدوی]] داشتند که با روحیات شهری [[بنی سعد العشیره]] در [[تعارض]] بود. از سوی دیگر گرایشهای [[عقیدتی]]- [[سیاسی]] [[قبیله سعد العشیره]] و طوایف بنام آن از جمله بنی حکم، مانع [[همراهی]] و هواداری آنها با خوارج میشد. در نتیجه جنگاوران، اشراف و [[موالی]] سعدالعشیره در [[رویارویی]] جدی با خوارج بودند و شاید به همین سبب بود که [[والیان عراق]] و [[ایران]]، بیشتر از [[فرماندهان]] این [[قبیله]]، برای دفع [[شورش خوارج]] در [[عراق]] و ایران بهره میبردند. بنی حکم از جمله طوایف سعد العشیره بودند که در [[مبارزه]] با خوارج حضوری مؤثر داشتند. چندان که در تقابل با خوارج، از نقش فرماندهانی از قبیله بنی حکم همچون [[حبیب بن عبدالرحمن حکمی]]<ref> طبری، تاریخ الطبری، ج۶، ص۲۵۹-۲۸۳؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۸، ص۲۶ و ۲۸؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۴۳۰.</ref> و [[علقمة بن عبدالرحمن حکمی]]<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۷۵؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۸، ص۳۱ و ۳۳.</ref> و [[جراح بن عبدالله حکمی]]<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۷۵.</ref> بارها در منابع سخن به میان رفته است.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>. | |||
==معاریف و [[رجال]] بنی حکم== | |||
از رجال و معاریف شهیر این [[قوم]] میتوان از [[عبدالجد بن ربیعة بن حجر]] از رؤسای [[یمن]] و از [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} و از وفود کنندگان<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۲. نیز ر.ک: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۰۵؛ ابن حجر، الاصابه، ج۴، ص۲۳۶.</ref>، [[قدامة بن مالک بن خارجه]] از [[اصحاب پیامبر]]{{صل}}<ref>ابن اثیر، اسدالغابه، ج۴، ۹۴؛ ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۳۲۲.</ref>، [[ابوموسی]] الحکمی از [[اصحاب رسول اکرم]]{{صل}}<ref>خلیفة بن خیاط، طبقات، ص۲۲۷. نیز ر.ک: ابن ابیحاتم، الجرح و التعدیل، ج۹، ص۴۳۸.</ref>، [[ثوبان]] [[غلام]] [[پیامبر]]{{صل}}<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۲۱۸؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۶، ص۳۱۹؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۳۱۴.</ref>، عمیر بن بشیر بن عمیر بن بشیر بن عویمر بن حارث بن کثیر بن ردی السّبل بن حدقة بن مظّه<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۱.</ref>، ابومحمد عبدالکبیر بن محمد بن عفیر حکمی اندلسی از [[قراء]] [[اندلس]]<ref>ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۲۷، ص۱۲۲.</ref>، ابن فَلیته احمد بن محمد بن علی حکمی عالم و کاتب [[دولت]] الرسولیه<ref>زرکلی، الاعلام، ج۱، ص۲۲۳.</ref>، عمارة بن ابی الحسن علی بن ریدان بن احمد حکمی ملقب به «نجم الدین شاعر»<ref>ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۳، ص۴۳۱-۴۳۲؛ مقریزی، المقفی الکبیر، ج۴، ص۳۶۲.</ref> از [[فقهای بزرگ شیعه]] [[امامیه]]<ref>امینی، الغدیر، ج۴، ص۴۰۸-۴۰۹.</ref> و از علمای متأخرتر، شیخ [[حافظ بن احمد بن علی حکمی]] از [[فقها]] و ادباء [[عرب]]<ref>زرکلی، الاعلام، ج۲، ص۱۵۹؛ آل سیف، المبتدأ و الخبر العلماء فی القرن عشر و بعض تلامیذهم، ج۱، ص۱۸۸؛ منجی بوسنینه، موسوعة اعلام العلماء و الادباء العرب و المسلمین، ج۷، ص۹۵.</ref> یاد کرد. ضمن این که خَلِج (عبدالله) شاعر<ref>ابن درید، الاشتقاق، ص۴۰۹.</ref> و [[ابونواس حسن بن هانی حکمی]] - [[مولی]] [[جراح بن عبدالله حکمی]] - را هم از دیگر [[رجال]] معروف این [[قوم]] و از شعرای بنام این قوم گفتهاند<ref>ابن قتیبه، الشعر و الشعرا، ج۲، ص۷۸۴؛ ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۲، ص۹۵؛ سمعانی، الانساب، ج۴، ص۲۰۴.</ref> و از [[مالک بن ابی مریم حکمی]]<ref>المزی، اکمال الکمال، ج۲۷، ص۱۵۶؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۵۶، ص۴۹۴.</ref> به عنوان یکی از نامآوران عرصه [[روایی]] آنها یاد کردهاند. از [[امراء]] و [[فرماندهان]] معروف این قوم هم باید از [[عمرو بن یزید حکمی]]<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۷، ص۱۱۱؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۶، ص۱۶۴.</ref>، [[عبدالله بن یزید حکمی]]<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۷، ص۲۲۲؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۱۸۹.</ref>، [[حبیب بن عبدالرحمن حکمی]]<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۶، ص۲۵۹؛ بلاذری؛ انساب الاشراف، ج۸، ص۲۶؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۴۳۰.</ref>، [[علقمة بن عبدالرحمن حکمی]]<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۸، ص۳۱ و ۳۳.</ref>، [[محمد به علقمة بن عبدالرحمن حکمی]]<ref>خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۲۰۳.</ref>، جرّاح بن عبداللّه بن جعار بن أفلح بن حارث بن دوّه - [[والی خراسان]] -<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۱؛ سمعانی، الانساب، ج۴، ص۲۰۳. ابن حزم از او با نام و نسب جراح بن عبدالله بن جعادرة بن افلح نام برده (ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۰۸) و ابن درید نسبش را جراح بن عبدالله بن جعادة بن افلح عنوان کرده است. (ابن درید، الاشتقاق، ص۴۰۶).</ref> و [[عمرو بن عبدالاعلی حکمی]] - [[رییس]] پلیس [[خالد بن عبدالله قسری]] در [[واسط]]-<ref>خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۲۲۷.</ref> نام برد.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>. | |||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ کنونی تا ۶ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۱۴
نسب طایفه
این قوم از اعراب قحطانی[۱] و از شاخههای قبیله سعدالعشیرهاند که نسب از حَکَم بن سعد العشیرة بن مالک (مذحج) بن ادد میبرند[۲]. حکم از مادری از قبیله بنی خزیمة بن مدرکه به نام «بهوره بنت یثیع بن هون بن خزیمة بن مدرکه» تولد یافت[۳]. حکم بن سعد، فرزندانی به اسامی جشم، سلهم و اسلم داشت[۴]. از جشم بن حکم، حعثمان، عامر و بکر تولد یافتند[۵] و از سِلهِم - مشهورترین فرزند حکم - نیز، سفیان و مظّه به دنیا آمدند[۶]. مظّه که نام اصلیاش را «سفیان» گفتهاند[۷]، فرزندانی به اسامی محرب[۸]، حکم[۹]، قدح، فروه، صدقه و بندقه داشت[۱۰]. از حُرب (محرب) بن مظّه، علی، غنم، جدیله، کثیره و دوّه[۱۱] و از عبدالله بن مظه، صومعه، سعده، جرّاح، قید شراک، جعشنه و زید متولد شدند[۱۲] ضمن این که از قدح بن مظه هم، عامر، حمحم، سحل و عبدالشّا تولد یافتند[۱۳] و بدین ترتیب نسل بنی حکم، در زمین قوام یافت. بنی حکم بن سعدالعشیره از طوایف و شاخههای متعددی تشکیل یافتند که از مشهورترین آنها میتوان از بنی سِلهِم بن حکم[۱۴]، بنی مظة بن سلهم[۱۵]، بنی جشم بن حکم[۱۶]، بنی حرب بن مظه[۱۷] و بنی بندقة بن مظه[۱۸] یاد کرد. از بنی سهم، بنی مرداس، بنی صبیح، بنی دوّه[۱۹]، بنی مطیر[۲۰]، قدح، هیس، حدقه، نمر، صومعه، عبس و بنی عبدالجد[۲۱] هم، به عنوان دیگر شاخهها و بیوت معروف این قوم نام برده شده است.
لازم به ذکر است که برخی از رجال و مشاهیر بنام اسلامی به جهت انتساب به نام اجداد «حکم» نامشان، «الحکمی» خوانده شدهاند که سلیمان بن عبدالحمید بن رافع حکمی[۲۲]، ابوعلی ناصر بن اسماعیل بن عامر حکمی - قاضی نوقان - طوس[۲۳]، ابوایوب احمد بن عبدالصمد بن علی بن عیسی بن رافع حکمی أنصاری[۲۴]، ابو عبداللّه محمد بن عبداللّه ابن ابراهیم بن وهب حکمی[۲۵] و به نقلی عبدالجد بن ربیعة بن حجر بن حکم حکمی از اصحاب پیامبر(ص)[۲۶]، جعفر بن عبدالله بن حکم بن رافع بن سنان انصاری حکمی[۲۷] و ابو نواس حسن بن هانی حکمی شاعر[۲۸] از این جملهاند. از اینرو، عدم خلط مباحث و وقوع اشتباه، دقت مضاعف محققین محترم را بیش از پیش طلب میکند.[۲۹].
منازل و مساکن بنی حکم
از برجستهترین سکونتگاههای بنی حکم بن سعد العشیره میتوان به «تِهامة» در اطراف ابوعریش و در مجاورت قبایل حاشد و خولان - که مسافت ابتدا تا انتهای این سرزمین پنج روز راه فاصله بود - [۳۰] اشاره کرد. منازل السعید، الشقیفتان، الحصوف، العادیه و الحجر به مرکزیت الحصوف از دیگر مساکن این قوم و از درههای معروف آنان هم میتوان از حرض، حیران، جدلان، جحفان، ضامد، جزان، الحد، تعشر، لیه و صبیا یاد کرد[۳۱]. ضمن این که الساعد[۳۲]، مخلاف حکم بن سعد العشیره[۳۳] و وادی جُلب در تهامه[۳۴] هم، از دیگر منازل اختصاصی بنی حکم بن سعد العشیره یاد شدهاند. «همدانی» هم، در کتاب خود، از تهامه یمن به عنوان یکی از منازل و سکونتگاههای اصلی بنی حکم یاد کرده، ملوک آن را از آل عبد الجدّ معرفی کرده است. او در ادامه میافزاید: سرزمین بنی حکم در بلاد تهامه یمن، شامل شهرهایی مانند الهجر، الخسوف، الساعد[۳۵]، السّقیفتین و الشرّجه ساحل آن، الحرده و عطنه در ساحل المحجم و الکدراء میشود. وی همچنین از روستاها و آبادیهای اختصاصی بسیار بنی حکم در این سرزمین، به اسامی العدایه، الرکوب، المخارف و القلیق اشاره کرده و از درههای آنان از وادی حرض و حیران و خدلان، وادی بنی عبس، وادی الحید، وادی تعشر، وادی جحفان، وادی لیه، وادی خلب، وادی زائره، وادی شابه و ضمد و جازان و صبیا نام برده است. او، رؤسا و ملوک تهامه را از بنی حکم از شاخه آل عبد الجد ذکر کرده، امراء و رؤسای «مور» را از آل روق از بنی شهاب، رؤسای المهجم را از آل النجم و ملوک الکدرا را از آل علی دانسته است[۳۶].
در دوران اسلامی، برخی از آنان به مناطقی از حجاز از جمله شهرهای مکه[۳۷] و مدینه[۳۸] و نیز بصره[۳۹] و شام[۴۰] کوچیدند و در این سرزمینها ساکن شدند. همچنین، با توجه به حضور گسترده مذحجیها در کوفه و همراهی گسترده حکمیها در نبرد صفین و نیز نسبت برخی از شهدای بزرگ صفین[۴۱]، به نظر میرسد جمعی از آنان در کوفه هم ساکن شده باشند. ضمن این که از سکونت متأخرتر برخی از آنان در وادی «آش» - در غرناطه اندلس -[۴۲] و دیگر نقاط این سرزمین[۴۳] خبرهایی نقل شده است. سرزمین یمن نیز علاوه بر موارد مذکور، کماکان منزلگاه جمع زیادی از حکمیها از جمله بنی مطیر بود[۴۴]. زبیدی از بنی مطیر به عنوان بزرگترین بیت در یمن یاد کرده است[۴۵].[۴۶].
تاریخ جاهلی بنی حکم بن سعدالعشیره
از معدود خبرهای جاهلی این قوم میتوان به پیکار بنی حکم بن سعد العشیره با ازدیان اشاره کرد. بر اساس برخی گزارشات، مردم ازد در راه هجرت خود به سرزمینهای شمالی، به سرزمین حکم بن سعد العشیره رسیدند و پیکاری که بین آنها درگرفت، ازدیان پیروز میدان شدند[۴۷]. غارت بنی حدأ بن نمرة بن سعدالعشیره بر بنی بندقة بن مظّه و کشتار جمعی از آنان هم از دیگر ایام جاهلی است که در برخی منابع بدان پرداخته شده است. این حمله، بلافاصله یورش تلافیجویانه بنی بندقه به بنی حدأ و نابودی آنها را در پی داشت[۴۸]. عکسالعمل سریع بنی بندقه در قبال این عمل و نابودی طایفه بنی حدأ، در عرب مثل شد چندان که گفتند: حدأ حدأ وراءك بندقة[۴۹]. از دیگر اخبار جاهلی این قوم، برقراری احلاف و پیمانهایی با برخی از قبایل و طوایف عرب جاهلی است که پیمان با بنی تیم بن مره قریش از جمله این احلاف است[۵۰]. علاوه بر این حلفها، ازدواج هم میتوانست زمینههای امنیت و آسایش خاطر آنان را، در دستیابی به اهداف مورد نظر فراهم سازد؛ از همین رو، آنان کوشیدند تا در جهت رفع نقصان جمعیتی و نیز پشتوانه قبیلگی خود ازدواجهایی را با برخی قبایل انجام دهند تا با برقراری پیوندهای سببی با دیگر تیرهها و قبایل از جمله قریش، به استوارسازی جایگاه خود در میان قبایل منطقه بپردازند. از جمله این ازدواجها، ازدواج عبدالله بن سعد بن جابر بن عمیر با خواهر عثمان - از طایفه بنی امیه قریش - است[۵۱].[۵۲].
تاریخ اسلامی بنی حکم بن سعدالعشیره
از نخستین وقایع و رخدادهای اسلامی که در آن، نامی از بنی حکم و طوایفش به میان آمده میتوان از حضور عبدالجد بن ربیعة بن حجر[۵۳] و قدامة بن مالک بن خارجه[۵۴] در جمع هیأت اعزامی مذحج به مدینه، نزد رسول گرامی اسلام(ص) یاد کرد. مشارکت در فتوحات اسلامی نیز از دیگر وقایع مهم تاریخ اسلامی این قوم است. حضور قدامة بن مالک بن خارجه در فتوحات مصر[۵۵] و نیز کشورگشاییها و فتوحات اسلامی عصر خلافت امویان توسط جراح بن عبدالله حکمی - فرماندار امویان - در بلاد ارمنیه و فتح بلنجر در حدود سال ۱۰۵ هجری[۵۶] از جمله نمونههای مشارکت بنی حکم بن سعدالعشیره در عرصه فتوحات است.
به نظر میرسد بنی حکم نیز بمانند قبایل مادری خود مذحج و سعدالعشیره، از همراهان امام علی(ع) در جنگهای ایشان بودهاند. این گمانه با گزارش برخی منابع از جمله «منقری» در کتاب «وقعة صفین» تأیید میشود. «منقری» در کتاب خود، در بیان اسامی شهدای برجسته این جنگ، در کنار ذکر نام جمعی دیگر از بنی سعدالعشیرهایها از طوایف دیگر، از حارث بن جلاح حکمی، ابوایوب بن باکر حکمی و شرحبیل بن منصور حکمی[۵۷] یاد کرده است. در پی آغاز شورش زبیریان برخی از شخصیتهای این قوم همچون عمرو بن یزید حکمی به هواداری از زبیریان پرداختند. وی در منازعات جانشینی بعد از مرگ یزید، جانب عبدالله بن زبیر را گرفت و او را مستحق جانشینی و امر خلافت دانست[۵۸]. از همین روی، مردم متعصب بنیکلب بر او تاختند و او را زدند و به آتش سوزاندند و جامهاش را دریدند[۵۹]. عمرو پس از شکست و کشته شدن مصعب بن زبیر، با واسطه قرار دادن خالد بن یزید بن معاویه از عبدالملک بن مروان طلب گذشت نمود. با پذیرش این امر توسط عبدالملک، او به جرگه حامیان و امراء بنی امیه وارد شد[۶۰].[۶۱].
بنی حکم بن سعدالعشیره و تعامل با دولت اموی
پس از به قدرت رسیدن امویان - بخصوص با روی کار آمدن شاخه مروانی آن - بسیاری از بزرگان بنی حکم به حمایت از این حکومت پرداختند و در میادین نظامی و حکمرانی، یاری گر آنان در عرصههای مختلف شدند. از میان رجال بنی حکم بن سعد العشیره که در دستگاه حکومت بنی امیه شهرتی به هم رسانده بودند، میتوان از جراح بن عبدالله بن جعاده حکمی یاد کرد. وی در واقعه شورش عبدالرحمن بن محمد بن اشعث جانب امویان را گرفت و در معیت حجاج بن یوسف ثقفی در فوج قراء لشکر حجاج در دیر الجماجم (سال ۸۲ هجری) حضور یافت[۶۲]. جراح که از کارگزاران آل مهلب بود از سوی یزید بن مهلب، عهدهدار حکمرانی خراسان[۶۳] و نیز بصره[۶۴] گردید. وی همچنین بعد از مرگ عبدالملک بن مروان، از امراء ولید بن عبدالملک (حک. ۸۶-۹۶ هجری) گردید و امارت بصره را عهدهدار شد[۶۵]. در زمان خلافت عمر بن عبدالعزیز (حک. ۹۹-۱۰۱ هجری) وی بار دیگر عهدهدار حکومت خراسان گردید[۶۶]. جراح بن عبدالله در زمان خلافت یزید بن عبدالملک (۱۰۱-۱۰۵ هجری) به امارت بلاد ارمنیه رسید و با کفار و اتراک آن مناطق نبردهایی را انجام داد[۶۷] و فتوحاتی را به انجام رساند که فتح بلنجر در سال ۱۰۴ هجری از جمله مهمترین آنها است[۶۸]. او در سال ۱۰۷ هجری و در ایام خلافت هشام بن عبدالملک (حک. ۱۰۵-۱۲۵) از سمتش عزل گردید[۶۹] اما در سال ۱۱۱ هجری بار دیگر از سوی هشام بن عبدالملک به امارت ارمنیه دست یافت[۷۰]. سرانجام وی در حالی که بر سمت کارگزاری ولایت ارمنیه تکیه زده بود، در سال ۱۱۲ هجری در بلنجر به دست ترکان کشته شد[۷۱].
عبدالرحمن بن حبیب حکمی هم از دیگر رجال معروف بنی حکم در دستگاه حکومت بنی امیه بود. وی در دیر الجماجم در نبرد با عبدالرحمن بن محمد بن اشعث فرماندهی پیاده نظام لشکر حجاج بن یوسف ثقفی را بر عهده داشت[۷۲]. عمر بن یزید حکمی هم در دربار امویان جایگاهی رفیع داشت. او در جریان شورش آل مهلب، در اطاعت یزید بن عبدالملک اموی بود. وی به همراه خالد بن عبدالله قسری فرستادگان ویژه یزید بن عبدالملک - با اماننامه و دیگر وثائق - نزد یزید بن مهلب بودند[۷۳]. حضور در کنار ولید بن یزید (حک. ۱۲۵-۱۲۶) و مشاوره به او در امر بیعتستانی برای خلافت هم، از دیگر مواضعی است که حضور قوی او را دربار اموی به اثبات میرساند[۷۴]. عبدالله بن یزید حکمی رییس پلیس عبدالملک[۷۵]، علقمة بن عبدالرحمن حکمی - ازفرماندهان سپاه حجاج بن یوسف -[۷۶]، محمد بن علقمة بن عبدالرحمن حکمی فرمانده شرطگان بصره و کوفه[۷۷]، و عمرو بن عبدالاعلی حکمی - رییس پلیس خالد بن عبدالله قسری در واسط -[۷۸] هم از دیگر صاحبمنصبان و متنفذان بنی حکم بن سعدالعشیره در دربار امویان بودند.[۷۹].
بنی حکم بن سعدالعشیره و تعامل با خوارج
مواضع فردی و قبیلهای سعد العشیره و قبایل و طوایف آن در تقابل با خوارج قرار داشت. خوارج روحیات بدوی داشتند که با روحیات شهری بنی سعد العشیره در تعارض بود. از سوی دیگر گرایشهای عقیدتی- سیاسی قبیله سعد العشیره و طوایف بنام آن از جمله بنی حکم، مانع همراهی و هواداری آنها با خوارج میشد. در نتیجه جنگاوران، اشراف و موالی سعدالعشیره در رویارویی جدی با خوارج بودند و شاید به همین سبب بود که والیان عراق و ایران، بیشتر از فرماندهان این قبیله، برای دفع شورش خوارج در عراق و ایران بهره میبردند. بنی حکم از جمله طوایف سعد العشیره بودند که در مبارزه با خوارج حضوری مؤثر داشتند. چندان که در تقابل با خوارج، از نقش فرماندهانی از قبیله بنی حکم همچون حبیب بن عبدالرحمن حکمی[۸۰] و علقمة بن عبدالرحمن حکمی[۸۱] و جراح بن عبدالله حکمی[۸۲] بارها در منابع سخن به میان رفته است.[۸۳].
معاریف و رجال بنی حکم
از رجال و معاریف شهیر این قوم میتوان از عبدالجد بن ربیعة بن حجر از رؤسای یمن و از اصحاب رسول خدا(ص) و از وفود کنندگان[۸۴]، قدامة بن مالک بن خارجه از اصحاب پیامبر(ص)[۸۵]، ابوموسی الحکمی از اصحاب رسول اکرم(ص)[۸۶]، ثوبان غلام پیامبر(ص)[۸۷]، عمیر بن بشیر بن عمیر بن بشیر بن عویمر بن حارث بن کثیر بن ردی السّبل بن حدقة بن مظّه[۸۸]، ابومحمد عبدالکبیر بن محمد بن عفیر حکمی اندلسی از قراء اندلس[۸۹]، ابن فَلیته احمد بن محمد بن علی حکمی عالم و کاتب دولت الرسولیه[۹۰]، عمارة بن ابی الحسن علی بن ریدان بن احمد حکمی ملقب به «نجم الدین شاعر»[۹۱] از فقهای بزرگ شیعه امامیه[۹۲] و از علمای متأخرتر، شیخ حافظ بن احمد بن علی حکمی از فقها و ادباء عرب[۹۳] یاد کرد. ضمن این که خَلِج (عبدالله) شاعر[۹۴] و ابونواس حسن بن هانی حکمی - مولی جراح بن عبدالله حکمی - را هم از دیگر رجال معروف این قوم و از شعرای بنام این قوم گفتهاند[۹۵] و از مالک بن ابی مریم حکمی[۹۶] به عنوان یکی از نامآوران عرصه روایی آنها یاد کردهاند. از امراء و فرماندهان معروف این قوم هم باید از عمرو بن یزید حکمی[۹۷]، عبدالله بن یزید حکمی[۹۸]، حبیب بن عبدالرحمن حکمی[۹۹]، علقمة بن عبدالرحمن حکمی[۱۰۰]، محمد به علقمة بن عبدالرحمن حکمی[۱۰۱]، جرّاح بن عبداللّه بن جعار بن أفلح بن حارث بن دوّه - والی خراسان -[۱۰۲] و عمرو بن عبدالاعلی حکمی - رییس پلیس خالد بن عبدالله قسری در واسط-[۱۰۳] نام برد.[۱۰۴].
منابع
- حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت
پانویس
- ↑ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۲۸۶.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۰؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۰۷؛ قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ج۱، ص۵۱؛ سمعانی، الانساب، ج۴، ص۲۰۲-۲۰۳.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۰.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۱.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۲.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۱. ابن حزم و برخی دیگر از منابع، سفیان و مظه را یک نفر دانسته، از سفیان به عنوان نام اصلی مظه یاد کردند. (ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۰۸؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۶، ص۱۵۳).
- ↑ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۰۸؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۶، ص۱۵۳. اما ابن کلبی، سفیان را شخصیتی جدا از مظه برشمرده، از سفیان و مظه به عنوان فرزندان سلهم بن سعدالعشیره یاد کرده است. (ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۱).
- ↑ حموی در المقتضب از او با نام «حرب» یاد کرده است. (حموی، المقتضب من کتاب جمهرة النّسب، ص۱۱۲).
- ↑ حموی در المقتضب نام او را «حکره» عنوان کرده است. (حموی، المقتضب من کتاب جمهرة النّسب، ص۱۱۲).
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۱.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۱. ابن کلبی بر اساس نقلی، «دوّه» را از جرهم برشمرده است.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۲.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۲.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۱؛ صحاری، الانساب، ج۱، ص۳۳۸؛ ابن درید، الاشتقاق، ج۱، ص۴۰۵.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۰؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۰۸.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۱؛ صحاری، الانساب، ج۱، ص۳۳۸؛ ابن درید، الاشتقاق، ج۱، ص۴۰۵.
- ↑ ابن حبیب بغدادی، مختلف القبائل و مؤتلفها، ج۱، ص۱۰۱؛ دار قطنی، المؤتلف و المختلف، ج۲، ص۷۱۳؛ سمعانی، الانساب، ج۴، ص۱۱۷.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۱؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۰۸.
- ↑ صحاری، الانساب، ج۱، ص۳۳۸.
- ↑ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۲۸۶.
- ↑ اشرف الرسولی، طرفة الأصحاب فی معرفة الأنساب، ص۴۸.
- ↑ منسوب است به جد خود «حکم بن بهراء». سمعانی، الانساب، ج۴، ص۲۰۵؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۱، ص۳۷۸.
- ↑ سمعانی، الانساب، ج۴، ص۲۰۶؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۱، ص۳۷۸.
- ↑ سمعانی، الانساب، ج۴، ص۲۰۶؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۱، ص۳۷۸.
- ↑ منسوب است به جد خود «حکم بن عتیبه». ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۱، ص۳۷۸.
- ↑ سمعانی، الانساب، ج۴، ص۲۰۴.
- ↑ سمعانی، الانساب، ج۴، ص۲۰۶؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۱، ص۳۷۸.
- ↑ سمعانی، الانساب، ج۴، ص۲۰۴.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
- ↑ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۲۸۶.
- ↑ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۲۸۶.
- ↑ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۳، ص۱۷۱.
- ↑ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۲۸۰.
- ↑ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۱۵۰.
- ↑ حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۱۱۹.
- ↑ حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۱۲۰.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج۴، ص۹۳.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۳؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۶، ص۱۵۳.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج۴، ص۹۳.
- ↑ ر.ک: المزی، تهذیب الکمال، ج۲۷، ص۱۵۶؛ سمعانی، الانساب، ج۴، ص۲۰۳.
- ↑ نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۵۵۶.
- ↑ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۰۸.
- ↑ ر.ک: ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۲۷، ص۱۲۲.
- ↑ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۲۸۶؛ زرکلی، الاعلام، ج۷، ص۲۵۵.
- ↑ زرکلی، الاعلام، ج۷، ص۲۵۵.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
- ↑ بلاذری، فتوح البلدان، ص۲۶؛ صحاری، الانساب، ج۲، ص۶۹۶.
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۵۵؛ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۱۰۸.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۱؛ قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ج۱، ص۱۸۱؛ فیروزآبادی، قاموس المحیط، ج۱، ص۱۱.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۲. نیز ر.ک: ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج۴، ص۹۳.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۲؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۳؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۶، ص۱۵۳.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
- ↑ او و فرزندانش از رؤسای یمن به شمار میرفتند. (ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۲. نیز ر.ک: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۰۵؛ ابن حجر، الاصابه، ج۴، ص۲۳۶).
- ↑ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۴، ۹۴؛ ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۳۲۲.
- ↑ ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۴، ص۱۳۳؛ ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۳۲۲.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۲۱؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۱۳؛ ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۱۰۵.
- ↑ نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۵۵۶.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۵۳۲؛ ابن اثیر، الکامل، ج۴، ص۱۴۶.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۵۳۳؛ ابن اثیر، الکامل، ج۴، ص۱۴۷.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ج۷، ص۱۱۱؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۶، ص۱۶۴.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۶، ص۳۵۰؛ ابن مسکویه، تجارب الامم، ج۲، ص۳۴۶.
- ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۷۲، ص۵۶؛ ابن ابیحاتم، الجرح و التعدیل، ج۲، ص۵۲۳؛ نیز بخاری، التاریخ الکبیر، ج۲، ص۲۲۶؛ عوتبی صحاری، الانساب، ج۱، ص۳۳۹.
- ↑ ابن ابیحاتم، الجرح و التعدیل، ج۲، ص۵۲۳؛ سمعانی، الانساب، ج۴، ص۲۰۳.
- ↑ خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۱۹۸.
- ↑ خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۲۰۵؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۶، ص۵۶۲.
- ↑ خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۲۱۱-۲۱۷.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۱۴.
- ↑ خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۳۱۷؛ ابن اثیر، الکامل، ج۵، ص۱۳۷.
- ↑ خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۲۲۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۸، ص۳۶۹؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۶۷.
- ↑ خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۲۲۱؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۷۰.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۶، ص۳۴۹؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۹، ص۴۲.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۶، ص۵۸۴؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۸، ص۳۱۳؛ ابن اثیر، الکامل، ج۵، ص۷۳.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۲۳۷؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۹، ص۱۶۹.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ج۷، ص۲۲۲؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۱۸۹.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ج۸، ص۳۱ و ۳۳.
- ↑ خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۲۰۳.
- ↑ خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۲۲۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۶، ص۲۵۹-۲۸۳؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۸، ص۲۶ و ۲۸؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۴۳۰.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۷۵؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۸، ص۳۱ و ۳۳.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۷۵.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۲. نیز ر.ک: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۰۵؛ ابن حجر، الاصابه، ج۴، ص۲۳۶.
- ↑ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۴، ۹۴؛ ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۳۲۲.
- ↑ خلیفة بن خیاط، طبقات، ص۲۲۷. نیز ر.ک: ابن ابیحاتم، الجرح و التعدیل، ج۹، ص۴۳۸.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۲۱۸؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۶، ص۳۱۹؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۳۱۴.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۱.
- ↑ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۲۷، ص۱۲۲.
- ↑ زرکلی، الاعلام، ج۱، ص۲۲۳.
- ↑ ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۳، ص۴۳۱-۴۳۲؛ مقریزی، المقفی الکبیر، ج۴، ص۳۶۲.
- ↑ امینی، الغدیر، ج۴، ص۴۰۸-۴۰۹.
- ↑ زرکلی، الاعلام، ج۲، ص۱۵۹؛ آل سیف، المبتدأ و الخبر العلماء فی القرن عشر و بعض تلامیذهم، ج۱، ص۱۸۸؛ منجی بوسنینه، موسوعة اعلام العلماء و الادباء العرب و المسلمین، ج۷، ص۹۵.
- ↑ ابن درید، الاشتقاق، ص۴۰۹.
- ↑ ابن قتیبه، الشعر و الشعرا، ج۲، ص۷۸۴؛ ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۲، ص۹۵؛ سمعانی، الانساب، ج۴، ص۲۰۴.
- ↑ المزی، اکمال الکمال، ج۲۷، ص۱۵۶؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۵۶، ص۴۹۴.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ج۷، ص۱۱۱؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۶، ص۱۶۴.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ج۷، ص۲۲۲؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۱۸۹.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۶، ص۲۵۹؛ بلاذری؛ انساب الاشراف، ج۸، ص۲۶؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۴۳۰.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ج۸، ص۳۱ و ۳۳.
- ↑ خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۲۰۳.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۱؛ سمعانی، الانساب، ج۴، ص۲۰۳. ابن حزم از او با نام و نسب جراح بن عبدالله بن جعادرة بن افلح نام برده (ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۰۸) و ابن درید نسبش را جراح بن عبدالله بن جعادة بن افلح عنوان کرده است. (ابن درید، الاشتقاق، ص۴۰۶).
- ↑ خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۲۲۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.