|
|
خط ۸۳: |
خط ۸۳: |
| === شانزدهم: برهان لزوم اطمینان === | | === شانزدهم: برهان لزوم اطمینان === |
| [[ائمه]]{{ع}} میخواهند [[رضا]] و [[سخط]] ـ شریعت ـ را به ما برسانند لذا اگر خطاکار باشند ما اطمینان به این مورد نداریم، پس باید معصوم باشند<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۷-۶۸.</ref>. به عبارت دیگر بدون [[شک]] امامان قبل از هر چیز باید اعتماد عموم را جلب کنند، به طوری که در گفته آنها احتمال [[دروغ]] و [[اشتباه]] داده نشود؛ در غیر این صورت، مقامِ [[رهبری]] آنها متزلزل خواهد شد. چرا که اگر ائمه [[معصوم]] نباشند، بهانهجویان به عذر اینکه آنها اشتباه میکنند، از آنان روی برمیتابند و حقیقتطلبان نیز به خاطر تزلزل نسبت به محتوای [[دعوت]] آنها، از پذیرفتن دعوتشان خودداری خواهند کرد و یا لااقل نمیتوانند با دلگرمی آن را پذیرا شوند. این [[دلیل]] که میتوان آن را "دلیل اعتماد" نیز نام نهاد، یکی از مهمترین دلایل عقلی ضرورت عصمت ائمه{{ع}} است. چگونه ممکن است [[خداوند]] [[فرمان]] دهد که از [[انسانی]] بیقید و شرط [[اطاعت]] شود، در حالی که این [[انسان]] ممکن است [[خطا]] کند و یا مرتکب گناهی گردد. اگر مردم از او اطاعت کنند که [[پیروی]] از خطا و [[گناه]] است و اگر نکنند، جایگاه رهبری او متزلزل میگردد، بهویژه آنکه [[مقام رهبری]] امامان با دیگران کاملاً متفاوت است؛ زیرا [[مردم]] تمام اعتقاد و برنامه خود را از آنها میگیرند<ref>[[کشف المراد (کتاب)|کشف المراد]]، ص۳۴۹؛ [[پنجاه درس اصول عقاید (کتاب)|پنجاه درس اصول عقاید]]، پیامبرشناسی، درس سوم.</ref>.<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]]، ص ۱۳۵-۱۵۲.</ref> | | [[ائمه]]{{ع}} میخواهند [[رضا]] و [[سخط]] ـ شریعت ـ را به ما برسانند لذا اگر خطاکار باشند ما اطمینان به این مورد نداریم، پس باید معصوم باشند<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۷-۶۸.</ref>. به عبارت دیگر بدون [[شک]] امامان قبل از هر چیز باید اعتماد عموم را جلب کنند، به طوری که در گفته آنها احتمال [[دروغ]] و [[اشتباه]] داده نشود؛ در غیر این صورت، مقامِ [[رهبری]] آنها متزلزل خواهد شد. چرا که اگر ائمه [[معصوم]] نباشند، بهانهجویان به عذر اینکه آنها اشتباه میکنند، از آنان روی برمیتابند و حقیقتطلبان نیز به خاطر تزلزل نسبت به محتوای [[دعوت]] آنها، از پذیرفتن دعوتشان خودداری خواهند کرد و یا لااقل نمیتوانند با دلگرمی آن را پذیرا شوند. این [[دلیل]] که میتوان آن را "دلیل اعتماد" نیز نام نهاد، یکی از مهمترین دلایل عقلی ضرورت عصمت ائمه{{ع}} است. چگونه ممکن است [[خداوند]] [[فرمان]] دهد که از [[انسانی]] بیقید و شرط [[اطاعت]] شود، در حالی که این [[انسان]] ممکن است [[خطا]] کند و یا مرتکب گناهی گردد. اگر مردم از او اطاعت کنند که [[پیروی]] از خطا و [[گناه]] است و اگر نکنند، جایگاه رهبری او متزلزل میگردد، بهویژه آنکه [[مقام رهبری]] امامان با دیگران کاملاً متفاوت است؛ زیرا [[مردم]] تمام اعتقاد و برنامه خود را از آنها میگیرند<ref>[[کشف المراد (کتاب)|کشف المراد]]، ص۳۴۹؛ [[پنجاه درس اصول عقاید (کتاب)|پنجاه درس اصول عقاید]]، پیامبرشناسی، درس سوم.</ref>.<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]]، ص ۱۳۵-۱۵۲.</ref> |
|
| |
| === هفدهم: برهان تلازم عدم عصمت با گمراه شدن مردم ===
| |
| یکی از براهین عقلی اثبات عصمت امام که مرحوم شیخ مفید بدان استناد کرده، برهان تلازم عدم عصمت با گمراه شدن مردم است. مرحوم شیخ مفید برهان خود را اینگونه تقریر میکند: «امام، از عصیان معصوم است؛ از [[سهو]] و [[نسیان]] در [[امان]] است؛ زیرا مردم با [[رهبری]] کسی که مرتکب [[گناهان]] شده است و در حقیقت [[احکام]]، [[اشتباه]] میکند و از [[حق]] [[گمراه]] میشود، به [[بیراهه]] خواهند رفت»<ref>{{عربی|ان الامام معصوم من العصيان مأمون عليه السهو و النسيان، لفساد الخلق بسياسة من يقارف الآثام و يسهو عن الحق في الاحكام و يضل عن الصواب}}؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، المسائل الجارودیة، ص۴۵).</ref>.
| |
|
| |
| مرحوم شیخ در این برهان نیز با استفاده از یکی دیگر از لوازم [[فاسد]] قول به عدم عصمت، در صدد [[اثبات]] [[لزوم عصمت امام]] است؛ بدین بیان که اگر امام {{ع}} از [[گناه]] و [[سهو]] و [[نسیان]] [[معصوم]] نباشد، [[مردم]] نیز به [[پیروی]] از او [[مبتلا]] به [[فساد]] و [[گمراهی]] از [[حق]] خواهند شد<ref>بر خواننده گرامی پوشیده نیست که مقدمات این برهان، هر دو از برهان ضرورت امامت گرفته شده است.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۲۹۳.</ref>
| |
|
| |
| === هجدهم: [[برهان پیشوایی امام]] ===
| |
| متکلمان تقریرهای مختلفی را برای این برهان بیان کردهاند که از جمله آنها این است که اصولاً امام، [[پیشوای مردم]] است و مردم موظفاند با [[پیروی]] از او و با توجه به عملش، [[اعمال]] خود را انجام دهند. چنین کسی باید لزوماً معصوم باشد؛ وگرنه اگر به عصمت نیاز نباشد، هرکسی، از جمله [[یهود]] و [[نصارا]] نیز میتوانستند امام ما باشند: {{عربی|و لانه امام و الامام من يفعل الشيء لاجله و الا كانت اليهود و النصارى ائمة لنا و يستحيل التعبد باتباع غير المعصوم لقبحه}}<ref>حسن بن یوسف بن مطهر محلی (علامه حلی)، انوارالملکوت، تحقیق محمد نجفی زنجانی، ص۲۰۴.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۳۹۹.</ref>
| |
|
| |
| نکته قابل توجه این است که هر چند متکلمان اسلامی جهت [[اثبات عصمت امام]] به این [[برهان]] استناد کردهاند، اما نوع کیفیت [[استدلال]] عام بوده و قابل استناد در [[اثبات عصمت پیامبران]] نیز هست بدین جهت که مراد از [[امام]]، [[پیشوا]]، [[رهبر]] و مقتداست و در این امر [[پیامبر]] و امام مشترکند.
| |
|
| |
| === نوزدهم: برهان تنافی گناه با [[شئون امامت]] ===
| |
| از جمله براهین عقلی که هشام بن حکم به آن جهت اثبات عصمت امام تمسک کرده، برهان تنافی داشتن گناه با شئون امامت است. تقریر او چنین است که اگر امام معصوم نباشد از آلوده شدن به گناه ایمن نیست و چه بسا به دیگران [[ستم]] کند یا حقی را به نفع نزدیکانش [[کتمان]] نماید و این با [[شأن]] أمام سازگار نیست<ref>کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۳۶۷.</ref>.
| |
|
| |
| === بیستم: برهان تلازم [[امامت]] و [[عصمت]] ===
| |
| این برهان را شیخ مفید بر عصمت امام اقامه نموده است. ایشان در این برهان در صدد [[اثبات]] این مطلب است که اساساً خود امام بودن، مقتضی عصمت است؛ بدین معنا که امام بودن، بدون عصمت قابل تصور نیست: {{عربی|و الامامة تدل على عصمة صاحبها...}}<ref>محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، وقعة الجمل، ص۳۴.</ref>؛ بر این اساس شاید بتوان در تقریر این برهان از دیدگاه شیخ چنین گفت : «[[امامان]] اسوههای دیناند و معنای ائتمام، همان اقتداست و ثابت شده است که [[حقیقت]] [[اقتدا]]، [[پیروی]] از مقتدی در [[رفتار]] و گفتار اوست، از آن جهت که او [[حجت]] است»...<ref>{{عربی|فمن ذلك أن الأئمة قدوة في الدين و أن معنى الائتمام هو الاقتداء و قد ثبت أن حقيقة الاقتداء هو الاتباع للمقتدى به فيما فعل و قال من حيث كان حجة فيه دون الاتباع لقيام الأدلة على صواب ما فعل و قال...}}؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، وقعة الجمل، ص۷۴.</ref>.
| |
|
| |
| بنابراین عبارت، [[امام]] [[اسوه]] ما در [[دین]] است و باید از رفتار و گفتارش در دین پیروی شود. از این رو، امام، لزوماً باید در آنچه میگوید و انجام میدهد، [[معصوم]] باشد. به دیگر بیان، کسی شأنیت اسوه بودن را دارد که خود مرتکب [[عصیان]] و [[خطا]] نشود<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۲۹۲.</ref>.
| |
|
| |
| === بیست و یکم: برهان [[امتناع]] تصدیق [[کذاب]] از جانب [[خداوند]] ===
| |
| این برهان نیز از جمله براهین مورد استناد سید مرتضی در اثبات عصمت امام است. پیش از تقریر این برهان، توجه به این نکته لازم است که سید آن را برای [[اثبات عصمت پیامبر]] از [[دروغ]] در [[تبلیغ دین]] آورده است و با توجه به [[اندیشه]] ایشان در همانندی [[پیامبر]] و امام در [[عصمت]]، میتوان این [[برهان]] را درباره [[عصمت امام]] از [[دروغ]] در [[تبیین دین]] نیز جاری دانست.
| |
|
| |
| سید این برهان را این گونه تبیین میکند: [[پیامبری]] که مدعی [[رسالت]] است، هر سخنی میگوید، [[خداوند]] نیز همراه با سخن پیامبر و در [[تأیید]] او گفته است: «تو را در این گفتار و اینکه از جانب من سخن میگویی، تصدیق میکنم»؛ حال اگر [[پیامبر]] دروغ بگوید، مستلزم آن است که خداوند این [[کذاب]] را تصدیق کرده باشد؛ در حالی که تصدیق کذاب [[قبیح]] است، و قبیح بر خداوند جایز نیست<ref>سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء و الائمة {{عم}}، ص۱۷.</ref>.
| |
|
| |
| همانگونه که سید خود [[اذعان]] کرده است، این برهان عقلاً پیامبر را از دروغ در [[تبلیغ دین]] [[معصوم]] میشمرد<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۳۱.</ref>.
| |
|
| |
| === بیست و دوم: برهان رویگردانی [[مردم]] از [[گناهکار]] ===
| |
| این برهان نیز از جمله براهین عقلی مورد استناد برخی از متکلمان در اثبات ضرورت عصمت امام است.
| |
|
| |
| تقریر این برهان چنین است که صدور [[گناهان کبیره]] و صغیره از [[پیامبران]] و امامان ـ پیش از تصدی منصب [[نبوت]] و [[امامت]] باشد یا پس از آن ـ موجب [[نفرت]] مردم از پذیرش سخن آنان میشود، و در مقابل، مبرا بودن آنها از [[گناهان]]، موجب [[آرامش نفس]] درباره سخنان پیامبران خواهد شد<ref>{{عربی|قد بينا أن الكبائر و الصغائر لا يجوزان على الأنبياء {{عم}} قبل النبوة ولا بعدها، لما في ذلك من التنفير عن قبول أقوالهم، و لما في تنزيههم عن ذلك من السكون إليهم، فكذلك يجب أن يكون الأئمة {{عم}} منزهين عن الكبائر و الصغائر قبل الإمامة و بعدها، لأن الحال واحدة}}؛ سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء و الائمة {{عم}}، ص۲۲-۲۲. نیز ر.ک: همو، الذخیرة فی علم الکلام، تحقیق سیداحمد حسینی، ص۳۳۸.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۳۲.</ref>
| |
|
| |
| === بیست و سوم: برهان [[پیروی]] [[پیشوا]] از پیروانش ===
| |
| تردیدی نیست که [[نهی از منکر]] و پذیرش آن بر تمامی [[مسلمانان]] [[واجب]] است و اگر پیشوا و [[رهبر]] [[مردم]] معصوم نباشد و [[مرتکب گناه]] و خطا شود، باید او را [[نهی]] کرد و او نیز باید این نهی را بپذیرد؛ در نتیجه پیشوا خود پیرو کسانی میشود که باید از او پیروی کنند و بدین ترتیب جایگاه امام و مأموم عوض میگردد؛ یعنی امام، مأموم و مأموم، امام میشود، در حالی که پیشوا برای [[امامت]] و [[پیشوایی]] [[نصب]] شده است<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۷۲.</ref>.
| |
|
| |
| === بیست و چهارم: برهان ضعیف الاراده نبودن امامان ===
| |
| عدم [[عصمت امام]] مساوی با [[ضعف]] وجودی آنان است: [[گناه]] کردن هر [[انسانی]]، زاییدۀ [[ضعف]] وجودی اوست، چراکه تمام قوای [[نفسانی]]، [[مطیع]] و تابع عقلند و [[عقل]] به هیچ عنوان ارادۀ [[گناه]] و [[معصیت]] را بر قوای [[نفسانی]] صادر نمیکند. بنابراین اگر شخصی دچار [[گناه]] و [[معصیت]] شد یعنی از نظر [[عقلی]] فردی ضعیف و ناقص است، با این وجود آیا میتوان قائل شد [[پیامبران]] و امامان [[معصوم]] نیستند و آلودۀ به [[گناه]] میشوند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ص۱۰۰. </ref>.
| |
|
| |
| === بیست و پنجم: برهان انحصار نظریه [[حق]] در کلام امام ===
| |
| یکی دیگر از براهین عقلی اثبات عصمت امام، انحصار نظریه حق در کلام امام است. ابراهیم نوبختی با استناد به این برهان راههای رسیدن به [[حکم خدا]] را در مواردی همچون قیاس یا خبر واحد از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} معرفی میکند، و با توجه به اینکه این راهها در رساندن ما به حکم خدا ناتواناند، باید در [[اثبات]] حکم خدا به گفتار [[امام]] مراجعه کرده و گفتار امام زمانی میتواند ما را به حکم خدا برساند که وی را از [[اشتباه]] [[معصوم]] بدانیم: {{عربی|و لان ادلة غيره باطلة من الرأي و الخبر المفرد فلابد من اثباته}}<ref>حسن بن یوسف بن مطهر حلی (علامه حلی)، انوار الملکوت، تحقیق محمد نجفی زنجانی، ص۲۰۵؛ شکل منطقی این استدلال را میتوان در قالب یک قیاس استثنایی انفصالی اینگونه بیان کرد: راه رسیدن به حکم خدا، قیاس است یا خبر واحد و یا گفتار امام؛ اما راه رسیدن به حکم خدا، قیاس یا خبر واحد نیست؛ پس راه رسیدن به حکم خدا، گفتار امام است.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۴۰۱.</ref>
| |
|
| |
| === بیست و ششم: برهان [[جانشینی پیامبر اکرم]] {{صل}} ===
| |
| بر اساس این برهان، نوبختی [[معتقد]] است [[پیامبر]]، قطعاً باید معصوم باشد. حال، هرکسی [[جانشین پیامبر]] است، باید صفات او را داشته باشد؛ امام، جانشین پیامبر است؛ پس باید [[صفات پیامبر]]، از جمله [[عصمت]] در امام باشد<ref>{{عربی|لأن خصائص الرسول {{صل}} متحققة في الامام من كونه يولي و لا يولي و يعزل و لا يعزل الى غيره فوجب عصمته كعصمته}}؛ حسن بن یوسف بن مطهر حلی (علامه حلی)، انوار الملکوت، تحقیق محمد نجفی زنجانی، ص۲۰۲.</ref>.
| |
|
| |
| گفتنی است که نوبختی در برخی دیگر از عبارتهای خود [[عصمت پیامبر]] را چنین [[مبرهن]] کرده است که [[صدور گناه]] از [[پیامبران]]، موجب تنفر و رویگردانی [[مردم]] از پذیرش [[کلام]] آنان خواهد شد. از اینرو، لازم است که آنها از [[گناهان]] معصوم باشند<ref>{{عربی|لو لم يكونوا معصومين لاذى الى التنفر عن قبول اقوالهم}}؛ حسن بن یوسف بن مطهر حلی (علامه حلی)، انوار الملکوت، تحقیق محمد نجفی زنجانی، ص۱۹۶.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۴۰۲.</ref>
| |
|
| |
| === بیست و هفتم: برهان [[خوار]] شدن [[گناهکار]] ===
| |
| این [[برهان]] نیز از جمله برهانهایی است که حلبی بر [[اثبات عصمت]] [[نبی]] از [[گناهان]] اقامه کرده اما میتواند برای [[عصمت امام]] از [[گناه]] نیز به کار آید.
| |
|
| |
| ایشان با بیان اینکه [[احترام]] و [[بزرگداشت]] نبی [[واجب]] است، و [[استخفاف]] او در [[مذهب]] [[اهل سنت]] [[فسق]] و در مذهب ما [[کفر]] به شمار میآید، میگوید: «[[صدور گناه]] از نبی موجب استخفاف او میشود. از اینرو، لازم است نبی [[معصوم]] باشد، تا موجبات استخفاف فراهم نشود»<ref>{{عربی|و لأن تعظیمه واجب علی الإطلاق و الاستخفاف به فستق علی مذاهب من خالفنا و کفر عندنا و وقوع القبیح منه بوجب الاستخفاف}}؛ ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۴.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴۵.</ref>
| |
|
| |
|
| == پرسش مستقیم == | | == پرسش مستقیم == |