|
|
(۶ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{مدخل مرتبط
| | #تغییر_مسیر [[اثبات ختم نبوت]] |
| | موضوع مرتبط = ختم نبوت
| |
| | عنوان مدخل =
| |
| | مداخل مرتبط =
| |
| | پرسش مرتبط =
| |
| }}
| |
| | |
| ==ادله قرآنی==
| |
| [[آیات]] متعددی در این موضوع قابل بررسی است که تنها به برخی از آنها میپردازیم:
| |
| | |
| ===[[آیه]] یکم. {{متن قرآن|مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref>.===
| |
| صدر این آیه به داستان «زید»، پسرخوانده [[پیامبر]]{{صل}} اشاره دارد و ذیل آن بیانگر [[مقام نبوت]] و [[خاتمیت]] برای [[پیامبر اسلام]]{{صل}} است.
| |
| آیات پیش از این از برچیده شدن شیوههای [[جاهلیت]] و شکستن سنتهای غلط آنان خبر میدهد. یکی از آن سنتهای غلط جاهلیت این بود که «پسرخوانده» خود را به منزله پسر [[حقیقی]] میدانستند و با او بسان [[فرزندان]] [[واقعی]] خود [[رفتار]] میکردند و اگر پسرخواندهای [[همسر]] خود را [[طلاق]] میداد، به خود [[اجازه]] نمیدادند که با همسر مطلقه او [[ازدواج]] کنند.
| |
| [[خداوند]] برای ریشهکن کردن این نوع سنتهای غلط، پیامبر{{صل}} را [[مأمور]] کرد که با «[[زینب]]»، همسر مطلقه «زید» که پسرخوانده وی به شمار میآمد، ازدواج کند. هنگامی که [[پیامبر گرامی]]{{صل}} با «زینب» ازدواج کرد، خرافهبافان و بداندیشان بر او خرده گرفتند که محمد{{صل}} بانویی را به همسری برگزیده است که روزگاری همسر پسرخوانده او بود. از این رو خداوند برای کوبیدن آن [[افکار]] غلط، این آیه را فرو فرستاد و فرمود: {{متن قرآن|مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ}}؛ محمد{{صل}} پدر هیچ یک از مردان شما [[مردم]] نیست. او نه پدر «زید» است و نه پدر مردان دیگر [[امت]]؛ چراکه نه پسرخوانده کسی فرزند واقعی او میشود و نه پدرخوانده کسی پدر او.
| |
| بدین وسیله [[آیه شریفه]] به روشنی بیان میکند که آن حضرت پدر «زید» نیست تا همسر او عروس وی به شمار آید و در صورت جدایی از شوهر، ازدواج با او برای وی [[حرام]] باشد؛ چراکه [[حرمت]] ازدواج با [[زن]] پسر، در گرو ثبوت نسبت است؛ در حالی که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} پدر هیچ یک از کسانی که از [[نسل]] او نیستند، نیست و «زید» هم یکی از آنان است؛ از این رو [[ازدواج]] با [[همسر]] مطلقه «زید» برای وی هیچ مشکلی ندارد<ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تصحیح، تحقیق و تعلیق سیدهاشم رسولی محلاتی و سید فضل الله یزدی طباطبایی، ج۷-۸، ص۵۶۶.</ref>.
| |
| | |
| در ادامه [[آیه]] میفرماید: {{متن قرآن|وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ}}؛ او [[پیامبر]] و فرستاده خداست و پیوسته از [[دستورات]] [[خدا]] [[پیروی]] میکند و هیچگاه [[حلال]] خدا را [[حرام]] نمیسازد<ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ص۵۶۶.</ref> و او [[خاتم پیامبران]] و آخرین پیامآور است که دفتر [[رسالت]] با آمدن او پایان یافته است<ref>علی بن احمد الواحدی النیسابوری، الوسیط فی تفسیر القرآن المجید، تحقیق و تعلیق عادل احمد عبدالموجود، علی محمد معوض، احمد محمود صیرة، احمد عبدالغنی الجمل و عبدالرحمن عویس، مقدمه و تقریظ عبدالحی فرماوی، ج۳، ص۴۷۴؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۷-۸، ص۵۶۶؛ علی بن محمد البغدادی الخازن، تفسیر الخازن، تصحیح عبدالسلام محمد علی شاهین، ج۳، ص۴۲۹؛ اسماعیل حقی البروسوی، روح البیان فی تفسیر القرآن، تعلیق و تصحیح شیخ احمد عزو عنایته، ج۷، ص۲۲۳؛ محمد ابی السعود العماوی الخفی، تفسیر ابی السعود (ارشاد العقل السلیم الی مزایا الکتاب الکریم)، با حواشی عبداللطیف عبدالرحمن، ج۵، ص۲۲۹؛ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۵۲.</ref>.
| |
| | |
| در پایان میفرماید: {{متن قرآن|وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}؛ [[خداوند]] به هر چیز [[آگاه]] است و آنچه را بیان کرده، به [[علم]] خود بوده است<ref>سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۵۲.</ref> و از [[مصالح]] [[بندگان]] کاملاً آگاه است<ref>فضل بن حسن، طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۷-۸، ص۵۶۷.</ref> و به [[حکمت]] [[خاتمیت]] و اکمال [[شریعت اسلام]] علم دارد<ref>عمر بن عادل الدمشقی الحنبلی، اللباب فی علوم الکتاب، تحقیق و تعلیق الشیخ عادل احمد عبدالموجود و الشیخ علی محمد معوض، ج۵، ص۵۵۸.</ref> و میداند که چه کسی باید [[اولین پیامبر]] و چه کسی [[آخرین پیامبر]] باشد<ref>ابراهیم بن عمر البقاعی، نظم الدرر فی تناسب الآیات و السور، ج۶، ص۱۱۴.</ref> و از [[شایستگی]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} برای [[پیامبر خاتم]] بودن [[آگاهی]] کامل داشته است<ref>اسماعیل حقی البروسوی، تفسیر روح البیان، ج۷، ص۲۲۳.</ref>.<ref>[[محمد اسحاق عارفی|عارفی، محمد اسحاق]]، [[خاتمیت و پرسشهای نو ج۱ (کتاب)|خاتمیت و پرسشهای نو ج۱]] ص ۱۹.</ref>.
| |
| | |
| ===مفهوم «خاتم» در «[[خاتم النبیین]]»===
| |
| [[اثبات خاتمیت پیامبر اسلام]]{{صل}} با این [[آیه]] به معنا و مفهوم «خاتم» وابسته است؛ زیرا بدون تردید، [[پیامبر]]{{صل}} در این آیه متصف به «خاتم النبیین» شده است. حال باید دید که مقصود از «خاتم» در «خاتم النبیین» چیست؟ با بررسی این واژه، دلالت یا عدم دلالت آیه نسبت به [[خاتمیت پیامبر اسلام]]{{صل}} و پایان یافتن سلسله [[انبیا]] آشکار میگردد. | |
| درباره واژه «خاتم» در آیه مورد بحث پرسشهایی قابل طرح است که با یافتن پاسخ آنها معنای آن روشن خواهد شد.
| |
| نخستین [[پرسش]] این است که آیا این واژه در این آیه به یک صورت قرائت شده است یا قرائتهای مختلف دارد؟
| |
| | |
| پرسش دیگر اینکه این واژه در [[کلام عرب]]، به ویژه در آیه محل بحث، چه نوع کلمهای به شمار میآید؟ آیا اسم ذات است یا اسم فاعل، اسم مفعول، فعل یا مصدر؟
| |
| آخرین پرسش اینکه آیا [[اختلاف]] [[قاریان]] در نحوه قرائت آن یا اختلاف [[دانشمندان]] در صیغه آن باعث تفاوت بنیادین در معنای آن میگردد؛ به نحوی که قابل جمع نباشد یا این اختلافها باعث تفاوت اساسی در اصل معنای آن نخواهد بود؟
| |
| برای دستیابی به پاسخ این پرسشها نخست کیفیت قرائت و تلفظ این واژه در میان قاریان و سپس معنای «خَتم» که ریشه و اساس واژه «خاتم» است، بررسی میشود و پس از آن، نوع لفظ «خاتم» و معنای آن بر اساس هر یک از قرائتهای یاد شده، مورد [[کاوش]] قرار میگیرد و در پایان، نتیجهگیری میشود و دلالت و عدم دلالت آیه مزبور بر [[خاتمیت]] ارزیابی میشود.
| |
| گفتنی است که بررسی ماهیت و معنای «خاتم» بر اساس [[قرائت]] قاریان، اساسیترین نقش را در دلالت و عدم دلالت این [[آیه]] بر [[خاتمیت]] دارد و نیز این بحث در ارزیابی و رفع برخی [[شبهات]] که در بخش بعدی به آن میپردازیم، تأثیر فراوان دارد و نقش مهمی ایفا میکند؛ بنابراین شایسته است که با تفصیل بیشتر به این بحث پرداخته شود تا زوایای آن آشکار گردد.<ref>[[محمد اسحاق عارفی|عارفی، محمد اسحاق]]، [[خاتمیت و پرسشهای نو ج۱ (کتاب)|خاتمیت و پرسشهای نو ج۱]] ص ۲۲.</ref>.
| |
| | |
| ===وجوه [[قرائت]]«خاتم»===
| |
| به [[طور]] کلی سه قرائت برای «خاتم» ذکر شده است، اما برخی از این قرائتها شاخههای فرعیتری نیز دارند که در ضمن بررسی قرائتها به آنها اشاره میکنیم.
| |
| | |
| ۱. «خاتَم»؛ در اینکه این واژه به فتح «تاء» قرائت شده است، اختلافی نیست، ولی سخن در این است که چه کسانی آن را چنین قرائت کردهاند.
| |
| فراء<ref>یحیی بن زیاد الفراء، معانی القرآن، تحقیق و مقدمه احمد یوسف نجاتی و محمد علی النجار، ج۲، ص۳۴۴.</ref> که از نحویان بزرگ [[کوفه]] در [[قرن دوم]] بود و به [[امیرالمؤمنین]]<ref>یحیی بن زیاد الفراء، معانی القرآن، ج۱، ص۹ (مقدمه). </ref> در نحو [[لقب]] یافته بود و نیز [[مورخ]] و [[مفسر]] معروف، [[محمد بن جریر طبری]]<ref>محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تأویل القرآن، ج۱۰، ص۳۰۵.</ref> و محمد فهد خاروف<ref>محمد فهد خاروف، المیسر فی القراءات العشر، ص۴۲۳.</ref> بر این باورند که این قرائت، قرائت عاصم و حسن است، اما برخی دیگر مانند ازهری<ref>محمد بن احمد ازهری، کتاب معانی القرآن، تحقیق و تعلیق احمد فرید المزیدی، مقدمه و تقریظ فتحی عبدالرحمان حجازی، ص۳۸۷.</ref>، [[فارسی]]<ref>حسن بن احمد فارسی، الحجة للقراء السبعة، حاشیه و تعلیق کامل مصطفی الهنداوی، ج۳، ص۲۸۵.</ref>، [[سمرقندی]]<ref>احمد بن ابراهیم سمرقندی، تفسیر السمرقندی (بحر العلوم)، تحقیق و تعلیق شیخ محمد معوض، شیخ احمد عادل عبدالموجود و زکریا عبدالمجید النوتی، ج۳، ص۵۳-۵۴.</ref>، [[قرطبی]]<ref>محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، تحقیق سالم مصطفی البدری، ج۱۴، ص۱۷۲.</ref>، [[حلبی]]<ref>شهاب الدین السمین الحلبی، الدر المصون فی علوم الکتاب المکنون، تحقیق و تعلیق شیخ علی محمد معوض، شیخ عادل احمد عبدالموجود، جاد مخلوف جاد و زکریا عبدالمجید النوتی، مقدمه و تقریظ احمد محمد مصیرة، ج۵، ص۴۱۹.</ref>، [[ابن جزری]]<ref>محمد بن الجزری، النشر فی القراءات العشر، ج۲، ص۳۴۸.</ref>، نسار<ref>عمر بن قاسم النسار، المکرر فیما تواتر من القراءات السبع و تحرر، تحقیق احمد محمود السمیع الشافعی الحضیان، ص۳۲۶.</ref> و محیسن<ref>محمد سالم محیسن، الارشادات الجلیة فی القراءات السبع من طریق الشاطبیة، ص۴۲۵.</ref> معتقدند که قرائت مزبور تنها مربوط به عاصم است.
| |
| | |
| ۲. «خاتِم»؛ فراء میگوید: این قرائت، قرائت [[اعمش]] و [[اهل]] [[حجاز]] است<ref>یحیی بن زیاد الفراء، معانی القرآن، ج۲، ص۳۴۴.</ref> اما کسانی مانند ازهری<ref>محمد بن احمد ازهری، کتاب معانی القرآن، ص۳۸۷.</ref>، [[فارسی]]<ref>حسن بن احمد فارسی، الحجة للقراء السبعة، ج۳، ص۲۸۵.</ref>، [[سمرقندی]]<ref>احمد بن ابراهیم سمرقندی، تفسیر السمرقندی (بحرالعلوم)، ج۳، ص۵۳-۵۴.</ref>، [[قرطبی]]<ref>محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۴، ص۱۷۲.</ref>، [[حلبی]]<ref>شهاب الدین السمین الحلبی، الدرر المصون فی علوم الکتاب المکنون، ج۵، ص۴۱۹.</ref>، ابن جزری<ref>محمد بن الجزری، النشر فی القراءات العشر، ج۲، ص۳۴۸.</ref>، شوکانی<ref>محمد شوکانی، فتح القدیر، ج۴، ص۳۵۴.</ref>، نسار<ref>عمر بن قاسم النسار، المکرر فیما تواتر من القراءات السبع و تحرر، ص۳۲۶.</ref>، دمشقی<ref>عمر بن عادل دمشقی حنبلی، اللباب فی علوم الکتاب، ج۱۵، ص۵۵۸.</ref> و محیسن<ref>محمد سالم محیسن، الارشادات الجلیة فی القراءات السبع، ص۴۲۵.</ref> بر این باورند که این قرائت، قرائت همه [[قاریان]]، جز عاصم است.
| |
| | |
| ۳. «خَتَم»؛ بر اساس [[قرائت]] [[عبد الله بن مسعود]]، جمله {{متن قرآن|وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ}} چنین قرائت شده است: {{عربی|و لكن نبياً خَتَمَ النبيين}}<ref>ر.ک: یحیی بن زیاد الفراء، معانی القرآن، ج۲، ص۳۴۴؛ احمد بن محمد بن اسماعیل نحاس، اعراب القرآن، ج۳، ص۳۱۷؛ احمد بن خالویه، الحجة فی القراءات السبع، تحقیق احمد فرید المزیدی، مقدمه دکتر فتحی حجازی، ص۱۸۵؛ محمود بن عمر زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۳، ص۵۴۴؛ محمد سالم محیسن، الارشادات الجلیة فی القراءات السبع، ص۴۲۵.</ref>.<ref>[[محمد اسحاق عارفی|عارفی، محمد اسحاق]]، [[خاتمیت و پرسشهای نو ج۱ (کتاب)|خاتمیت و پرسشهای نو ج۱]] ص ۲۴.</ref>.
| |
| | |
| ===معنای «خَتم»===
| |
| با توجه به اینکه واژه «خاتم» از مشتقات کلمه «ختم» محسوب میشود، شایسته است معنای کلمه «ختم» که ریشه «خاتم» است، مورد بررسی قرار گیرد؛ زیرا معنای ماده و مبدأ اشتقاق در همه مشتقات آن محفوظ است.
| |
| [[خلیل بن احمد]] [[معتقد]] است که «ختم» به معنای «گِلی» است که چیزی با آن مهر میگردد<ref>خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، ج۴، ص۲۴۱.</ref>.
| |
| فیروزآبادی در [[فرهنگ]] خود مینویسد: «ختم» به معنای [[مُهر]] کردن است و در [[زبان عربی]] میگویند: {{عربی|ختم على قلبه}}؛ یعنی [[قلب]] و [[دل]] او را مهر کرده است؛ به نحوی که [[اخلاق ناپسند]] و [[رفتار]] [[زشت]] از او بیرون نگردد. {{عربی|ختم الشيء}} یعنی به آخر رسیدن آن<ref>محمد بن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، ص۹۹۱.</ref>.
| |
| ابن فارس<ref>{{عربی|ختم الخاء و التاء و الميم، أصل واحد و هو بلوغ آخر الشيء...}}. (احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، ج۲، ص۲۴۵؛ مجمل اللغة، تحقیق شیخ شهاب الدین ابوعمرو، ص۲۳۱).</ref>، جوهری<ref>اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح فی اللغة و العلوم، مقدمه شیخ عبدالله العلایلی، ج۱، ص۳۳۰؛ محمد محی الدین عبدالحمید و محمد عبداللطیف السبکی، المختار من صحاح اللغة، ص۱۳۰.</ref> و ابن [[درید]]<ref>{{عربی|ختمت الشيء أختمه ختماً إذا بلغت آخره}}؛ (محمد بن درید، جمهرة اللغة، ج۲، ص۷).</ref> معتقدند که واژه «ختم» به معنای «رسیدن به پایان چیزی» یا «به آخر رسیدن چیزی» است. ابن فارس در توضیح آن میگوید: «ختم» یک معنای اصلی بیشتر ندارد و آن، رسیدن به پایان چیزی است. در زبان عربی میگویند: {{عربی|ختمتُ العمل}}؛ یعنی کار را به پایان رساندم و همچنین میگویند: {{عربی|ختم القارئ السورة}}؛ یعنی [[قاری قرآن]]، [[سوره]] را به پایان رساند. او در ادامه میگوید: از همین باب است «ختم» به معنای مُهر کردن؛ زیرا آخرین مرحله [[حفظ]] برخی اشیا چنین است که درب ظرف آن را مُهر میکنند.
| |
| نیز [[حسن مصطفوی]] که از [[محققان]] نامدار در [[کلمات قرآن]] است، میگوید: ماده «ختم» ریشه واحدی دارد و آن در مقابل آغاز است؛ یعنی کامل شدن و به انتها رسیدن چیزی<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۳، ص۲۱-۲۲.</ref>.<ref>[[محمد اسحاق عارفی|عارفی، محمد اسحاق]]، [[خاتمیت و پرسشهای نو ج۱ (کتاب)|خاتمیت و پرسشهای نو ج۱]] ص ۲۵.</ref>.
| |
| | |
| ===ماهیت و معنای «خاتم»===
| |
| با توجه به قرائتهای گوناگون از واژه «خاتم» باید دید که این واژه در [[کلام عرب]] چه نوع کلمهای است و چه معنایی دارد. [[قاریان]] به [[طور]] کلی سه قرائت برای این واژه ذکر کردهاند که معنا و ماهیت «خاتم» بر اساس هر یک از قرائتهای یاد شده مورد بررسی قرار میگیرد.
| |
| | |
| ۱. «خاتَم»: در اینکه «خاتَم» چه نوع کلمهای است و چه معنایی دارد، [[اختلاف]] است:
| |
| #برخی میگویند «خاتم» اسم است. صاحبان این دیدگاه نیز چند دستهاند: یک دسته، مانند [[خلیل]]<ref>{{عربی|الخاتم: ما يوضع على الطينة اسم مثل العالم}}؛ (خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۴، ص۲۴۱).</ref>، [[فیروز]] [[آبادی]]<ref>محمد بن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، ص۹۹۱.</ref>، ازهری<ref>محمد بن احمد ازهری، تهذیب اللغة، تعلیق عمر سلامی و عبدالکریم حامد، مقدمه فاطمه محمد اصلان، ج۷، ص۱۳۷.</ref>، و شیخ احمد [[رضا]]<ref>شیخ احمد رضا، معجم متن اللغة، ج۲، ص۲۲۷.</ref> بر این باورند که «خاتم» مانند «عالَم»، اسمی است برای «مُهری که بر [[گِل]] میزنند»؛ یعنی هنگامی که [[نامه]] تمام میشد و آن را میبستند، برای اینکه بیگانهای آن را نگشاید، قطعه گِل [[نرمی]] بر محلی که بسته شده است میزدند و روی آن مهر میکردند؛ به طوری که برای گشودن آن، جز شکستن مهر، راه دیگری نباشد. دسته دیگر، مانند جوهری<ref>اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح فی اللغة و العلوم، ج۲، ص۳۳۰.</ref>، [[زجاج]]<ref>{{عربی|و من قرء {{متن قرآن|خَاتَمَ النَّبِيِّينَ}} بفتح التاء معناه آخر النبيين لا نبي بعده{{صل}}}}؛ (ابراهیم بن السری الزجاج، معانی القرآن و اعرابه، شرح و تحقیق عبدالجلیل شبلی، ج۴، ص۲۳۰).</ref>، ازهری<ref>محمد بن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج۷، ص۱۳۸.</ref>، [[واحدی نیشابوری]]<ref>علی بن احمد واحدی النیسابوری، الوسیط فی تفسیر القرآن المجید، ج۳، ص۴۷۴.</ref>، نحاس<ref>احمد بن محمد نحاس، اعراب القرآن، تحقیق زهیر غازی زاهد، ج۳، ص۳۱۷.</ref> و [[بستانی]]<ref>المعلم بُطرس البستانی، محیط المحیط، ص۳۱۷.</ref> معتقدند که «خاتم» اسم و به معنای پایان شیء است. دسته سوم مانند [[بیضاوی]]<ref>عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزیل و اسرار التأویل، تحقیق شیخ عبدالقادر عرفان العسا حسونة، ج۴، ص۳۷۶.</ref>، جلال الدین محلی<ref>محمد جلال الدین محلی و عبدالرحمان جلال الدین سیوطی، تفسیر الجلالین، ص۵۵۹.</ref>، [[حلبی]]<ref>{{عربی|فالفتح اسم للآلة التي يُختم بها}}؛ (شهاب الدین السمین الحلبی، الدر المصون فی علوم الکتاب المکنون، ج۵، ص۴۱۹).</ref>، محمد سالم محیسن<ref>محمد سالم محیسن، المغنی فی توجیه القراءات العشر المتواترة، ج۳، ص۱۵۳.</ref> و محمود صافی<ref>محمود صافی، الجدول فی اعراب القرآن و صرفه و بیانه، ج۲۱-۲۲، ص۱۶۸.</ref> بر این باورند که «خاتم» اسمی برای «وسیله ختم و پایان» است و «[[خاتم النبیین]]» یعنی با [[پیامبر اسلام]]{{صل}} سلسله [[پیامبران الهی]] پایان یافته است. برخی معتقدند که «خاتَم» اسم است برای ذاتی که متصف به صفت ختم شده است و این واژه تأکید فراوان و [[مبالغه]] را میرساند<ref>{{عربی|الخاتم بفتح التاء اسم مزيد فيه من الختم: يدل على الذات المتصفة بالختم و فيه مبالغة زائدة}}؛ (حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۳، ص۲۲).</ref>. بنابراین واژه مزبور با تأکید زیاد، حکایت از این دارد که پیامبر اسلام{{صل}} [[آخرین پیامبر]] از جانب [[خدا]] بوده و باب [[نبوت]] به وسیله او پایان یافته است.
| |
| #ابن فارس<ref>{{عربی|الخاتم مشتق منه [أي من الختم]؛ لأن به يختم}}؛ (احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۲، ص۲۴۵).</ref> و برخی<ref>{{عربی|و قال الآخرون: هو فاعل مثل قاتل بمعنى ختمهم}}؛ (ابو البقاء عبدالله بن الحسین العکبری، التبیان فی اعراب القرآن، ج۲، ص۲۷۶).</ref> دیگر گفتهاند: «خاتَم» اسم فاعل و مشتق از «ختم» و به معنای پایان دهنده است.
| |
| #ابوالبقاء عکبری<ref>{{عربی|يقرء على فتح التاء على معنى المصدر}}؛ (ابو البقاء عبدالله بن الحسین العکبری، التبیان فی اعراب القرآن، ج۲، ص۲۶۷).</ref> و دیگران<ref>{{عربی|هو يفتحها على أنه مصدر و لكن رسول الله و ختم النبيين}}؛ (حسین بن ابی العز الهمدانی، الفرید فی اعراب القرآن المجید، تحقیق فؤاد علی محیمر و فهمی حسن النمر، ج۴، ص۴۴).</ref> میگویند: «خاتم» مصدر به شمار آمده و به معنای پایان دادن و به پایان رساندن است.
| |
| #برخی گفتهاند: «خاتَم» به معنای «اسم مفعول» است و {{متن قرآن|خَاتَمَ النَّبِيِّينَ}} یعنی {{عربی|المختوم به النبيون}}. پس [[پیامبران الهی]] با [[پیامبر اسلام]]{{صل}} پایان یافتهاند، همانگونه که برخی اشیا با [[مُهر]] ختم میگردند<ref>{{عربی|و قيل هو بمعنى المختوم به النبيون كما يختم بالطابع}}؛ (ابوالبقاء عبدالله بن الحسین العکبری، التبیان فی اعراب القرآن، ج۲، ص۲۷۶).</ref>.
| |
| #برخی نیز معتقدند که «خاتَم» مثل «ضارَبَ» فعل ماضی<ref>{{عربی|و قيل هو فعل كقاتل و ضارب على ختمه}}؛ (حسین بن ابی العز الهمدانی، الفرید فی اعراب القرآن المجید، ج۴، ص۴۴).</ref> است<ref>معنای «خاتم» بر اساس این فرض در بحث بعدی توضیح داده خواهد شد.</ref>.
| |
| | |
| ۲. «خاتِم»: بر اساس این [[قرائت]]«خاتِم» یا اسم فاعل<ref>محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۶۳؛ محمد بن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج۷، ص۱۳۷.</ref> است یا اسم ذات<ref>محمد بن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج۷، ص۱۳۸.</ref> و یکی از نامهای پیامبر اسلام{{صل}}. [[خلیل بن احمد]]<ref>{{عربی|خاتم العمل و كل شيء آخره}}؛ (خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۴، ص۲۴۲).</ref>، از هری<ref>{{عربی|خاتم كل شيء آخره}}؛ (محمد بن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج۷، ص۱۳۷).</ref>، جوهری<ref>اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح فی اللغة و العلوم، ج۲، ص۳۳۰.</ref>، ابن خالویه<ref>حسین بن احمد خالویه، الحجة فی القراءات السبع، تحقیق احمد فرید المزیدی، مقدمه فتحی حجازی، ص۱۸۵.</ref>، [[فارسی]]<ref>احمد بن الغفار الفارسی، الحجة للقراء السبعة، ج۳، ص۲۸۵.</ref>، احمد بن فارس<ref>احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۲، ص۲۴۵.</ref>، ابن منظور<ref>محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۱۶۴.</ref>، [[زبیدی]]<ref>محمد مرتضی الزبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۸، ص۲۶۷.</ref>، [[بستانی]]<ref>المعلم بُطرس البستانی، محیط المحیط، ص۲۱۷.</ref>، احمدرضا<ref>الشیخ احمد رضا، معجم متن اللغة، ج۲، ص۲۲۷.</ref> و محیسن<ref>محمد سالم محیسن، المغنی فی توجیه القراءات العشر المتواترة، ج۳، ص۱۵۳.</ref> بر این باورند که «خاتِم» به معنای پایان یا پایان دهنده است. نیز [[مفسران]] بزرگی مانند [[طبری]]<ref>محمد بن جریر طبری، تفسیر الطبری، ج۱۰، ص۳۰۵.</ref>، [[نیشابوری]]<ref>علی بن احمد واحدی النیسابوری، الوسیط فی تفسیر القرآن المجید، ج۳، ص۴۷۴.</ref>، [[زمخشری]]<ref>محمود بن عمر زمخشری، الکشاف عن غوامض التنزیل، ج۳، ص۵۴۴.</ref>، شوکانی<ref>محمد شوکانی، فتح القدیر، تحقیق و تعلیق هاشم البخاری و خُضر عکاری، ج۴، ص۳۵۴.</ref> و... بر این معنا تأکید کردهاند.
| |
| #«خَتَمَ»: یکی از قرائتهای لفظ «خاتم»، قرائت آن به صورت فعل ماضی ثلاثی مجرد است؛ یعنی «خَتَم». این قرائت که منسوب به [[عبدالله بن مسعود]] است، از لحاظ معنا با [[قرائت]]«خاتِم» تفاوت چندانی ندارد؛ زیرا بسیاری از کسانی که «خاتم» را به کسر «تاء» قرائت یا دستکم احتمال آن را مطرح کردهاند، قرائت مزبور را از عبدالله بن مسعود به عنوان [[شاهد]] و مؤید یادآور شدهاند. برخی نیز تصریح کردهاند که {{متن قرآن|خَاتَمَ النَّبِيِّينَ}} به معنای {{عربی|خَتَم النبيين}} است<ref>{{عربی|من قرء «خاتم» بكسر التاء، فمعنا: و ختم النبيين}}؛ (عبدالرحمن بن علی جوزی، زاد المسیر فی علم التفسیر، تحقیق عبدالرزاق المهدی، ج۳، ص۴۷۰).</ref>. بنابراین بر اساس این قرائت، معنای جمله مزبور در [[آیه]] مورد بحث چنین خواهد شد: «محمد{{صل}} [[پیامبری]] است که سلسله [[انبیا]] و باب [[بعثت پیامبران]] را ختم کرده و به پایان رسانده است».
| |
| با توجه به معنای «ختم»<ref>{{عربی|و هي قراءة عبدالله: «و لكن نبيا ختم النبيين» فهذه حجة لمن قال خاتم بالكسر}}؛ (یحیی بن زیاد الفراء، معانی القرآن، ج۲، ص۳۴۴؛ محمد بن جریر طبری، تفسیر الطبری، ج۱۰، ص۳۰۵؛ محمود بن عمر زمخشری، الکشاف عن غوامض التنزیل، ج۳، ص۵۴۴؛ حسین بن ابی العز الهمدانی، الفرید فی اعراب القرآن المجید، ج۴، ص۴۴؛ محمد سالم محیسن، المغنی فی القراءات العشر المتواترة، ج۳، ص۱۵۳).</ref> معنای «خاتَمَ» نیز آشکار میگردد؛ زیرا «خاتَمَ» مثل «ضارَبَ» فعل ماضی به شمار آمده است و از لحاظ معنا مانند «خاتِم» خواهد بود. به تعبیر دیگر، فعل ماضی ماده «خَتم» با اسم فاعل آن از حیث معنا تفاوت ندارد.<ref>[[محمد اسحاق عارفی|عارفی، محمد اسحاق]]، [[خاتمیت و پرسشهای نو ج۱ (کتاب)|خاتمیت و پرسشهای نو ج۱]] ص ۲۶.</ref>.
| |
| | |
| ===ماده «ختم» و مشتقات آن در [[آیات]] دیگر===
| |
| نکته قابل توجه اینکه در [[قرآن مجید]] ماده «ختم» و مشتقات آن، جز آیه مورد بحث در هفت مورد دیگر نیز به کار رفته است که بدون تردید به معنای «پایان دادن به چیزی» یا «مهری که در پایان میزنند» آمده است و این نشان میدهد که «خاتم» در [[آیه]] مورد بحث نیز به یکی از این دو معناست که در [[آیات]] زیر به کار رفته است:
| |
| #{{متن قرآن|يُسْقَوْنَ مِنْ رَحِيقٍ مَخْتُومٍ}}<ref>«به آنان از شرابی دست ناخورده مینوشانند،» سوره مطففین، آیه ۲۵.</ref> [[رحیق]] به معنای شراب صاف و [[خالص]] است و به همین جهت آن را به وصف «مختوم» (مهر شده) توصیف کرده است؛ زیرا چیزی را مهر و موم میکنند که [[نفیس]] و خالص باشد، تا چیزی در آن نریزند و دچار ناخالصی نشود<ref>سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۲۳۸.</ref>. بر اساس این بیان، معنای آیه مذکور چنین خواهد شد: «آنان از شرابی که از هر [[ناپاکی]] و ناخالصی به دور و سر به «[[مُهر]]» و دستنخورده است، [[پذیرایی]] میشوند»<ref>فضل بن الحسن الطبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۹-۱۰، ص۶۹۲.</ref>.
| |
| #{{متن قرآن|خِتَامُهُ مِسْكٌ}}<ref>«که مهر آن، مشک است و در چنین چیزی رغبتکنندگان باید رغبت کنند» سوره مطففین، آیه ۲۶.</ref>؛ اغلب لغتدانان در بررسی واژه «خِتام» میگویند: این واژه به معنای پایان و آخر شیء است و [[شاهد]] این مدعا آیه مزبور میباشد: «آخرین چیزی که از طعم آن [[درک]] میشود، بوی [[مشک]] است»<ref>محمد بن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج۷، ص۱۳۸؛ احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۲، ص۲۴۵.</ref>.
| |
| #{{متن قرآن|الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ}}<ref>«امروز بر دهانهایشان مهر مینهیم و از آنچه انجام میدادند دستهایشان با ما سخن میگویند و پاهایشان گواهی میدهند» سوره یس، آیه ۶۵.</ref><ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۷-۸، ص۶۷۳.</ref>.
| |
| #{{متن قرآن|خَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً}}<ref>«آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را، خدای خویش گرفته است و خداوند او را از روی آگاهی به حال وی در گمراهی واگذاشته و بر گوش و دل او مهر نهاده و بر چشم او پردهای کشیده است؟ پس چه کسی پس از خداوند او را رهنمون خواهد شد؟ آیا پند نمیگیرید؟» سوره جاثیه، آیه ۲۳.</ref> بر گوش و [[دل]] او مهر زده و بر چشمش پردهای افکنده است تا به [[کیفر]] طبیعی [[کردار]] [[ظالمانه]] و گمراهانهاش همواره [[سرگردان]] و سرگشته بماند<ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ترجمه علی کرمی، ج۲۵-۲۶، ص۴۳۹.</ref> و [[حق]] را نشنود<ref>سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۸، ص۱۷۳.</ref>.
| |
| #{{متن قرآن|خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«خداوند بر دلها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بیناییهای آنها پردهای است و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۷.</ref><ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱-۲، ص۱۲۹.</ref>.
| |
| #{{متن قرآن|قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللَّهُ سَمْعَكُمْ وَأَبْصَارَكُمْ وَخَتَمَ عَلَى قُلُوبِكُمْ مَنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِهِ انْظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الْآيَاتِ ثُمَّ هُمْ يَصْدِفُونَ}}<ref>«بگو مرا آگاه سازید اگر خداوند شنوایی و چشمانتان را از شما بگیرد و بر دلهای شما مهر نهد جز خداوند کدام خدا آن را برای شما (باز) میآورد؟ بنگر چگونه ما آیات (خود) را گوناگون میآوریم باز هم آنان رو میگردانند» سوره انعام، آیه ۴۶.</ref><ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳-۴، ص۴۶۸-۴۶۹.</ref>.
| |
| #{{متن قرآن|أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا فَإِنْ يَشَإِ اللَّهُ يَخْتِمْ عَلَى قَلْبِكَ وَيَمْحُ اللَّهُ الْبَاطِلَ وَيُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ}}<ref>«یا میگویند: (پیامبر) بر خداوند دروغی بسته است، اگر خداوند بخواهد بر دل تو مهر مینهد: و خداوند باطل را از میان برمیدارد و حقّ را با کلمات خویش استوار میدارد که او به اندیشهها داناست» سوره شوری، آیه ۲۴.</ref><ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۹-۱۰، ص۴۴. </ref>.
| |
| نه، تو به [[خدا]] [[افترا]] نبستی و [[دروغگو]] نیستی؛ زیرا زمام هیچ امری به دست تو نیست تا بخواهی افترا ببندی و آنچه میگویی، [[وحی]] است از ناحیه [[خدای سبحان]]؛ بدون اینکه دخالتی در آن داشته باشی، بلکه زمام امور به خواست [[خدای تعالی]] است؛ اگر خواست «مهر» بر دلت میزند و باب [[وحی]] را به [[رؤیت]] میبندد، ولی او خواسته است به تو وحی کند تا [[حق]] را بیان و [[سنت]] خود را [[اجرا]] کند؛ چون سنت او چنین است که همواره با کلماتش [[باطل]] را نابود و حق را محقق کند<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۸، ص۴۹.</ref>.<ref>[[محمد اسحاق عارفی|عارفی، محمد اسحاق]]، [[خاتمیت و پرسشهای نو ج۱ (کتاب)|خاتمیت و پرسشهای نو ج۱]] ص ۳۰ .</ref>.
| |
| | |
| ===نتیجه بحث===
| |
| #جمعبندی مطالب گذشته: واژۀ «خاتم» در «[[خاتم النبیین]]» چند نحوه قرائت شده است «خاتَم»، «خاتِم»، «خاتَمَ» و «خَتَمَ» که با توجه به مجموع قرائتهای یاد شده، نسبت به اینکه این واژه در [[کلام عرب]] چه نوع کلمهای به شمار میآید، احتمالات یا دیدگاههای زیر وجود داشت: اسم ذات، اسم فاعل، اسم مفعول، مصدر، فعل ماضی. از مجموع این احتمالات و اقوال، معانی زیر به دست آمد: پایان شیء، پایان دهنده، وسیله ختم و پایان، کسی که متصف به صفت ختم و پایان است، [[مُهر]]، گِلی که به وسیله آن چیزی مهر میشود. در معنای «ختم» نیز نظریههای زیر ارائه شد: به آخر رسیدن شیء، مُهر کردن، گِلی که چیزی با آن مهر میشود.
| |
| #معنای اصلی «ختم» و «خاتم»: به نظر میرسد که معنای اصلی «ختم»، به آخر رسیدن و پایان یافتن آن است و معنای اصلی «خاتم»، پایان دهنده؛ یعنی کسی که متصف به صفت «ختم» باشد و چیزی را به آخر برساند. کاربرد واژه «ختم» به معنای مُهر کردن یا گِلی که به وسیله آن، چیزی مُهر میشود، به یکی از دو جهت است: یا از باب این است که با مهر کردن و مانند آن، پایان شیء اعلام میگردد که در این صورت، این کاربرد، [[حقیقی]] خواهد بود، یا از باب استعمال لفظ مسبب به معنای سبب است که کاربردی مجازی به شمار میآید؛ به این معنا که لفظ «خَتم» برای پایان دادن یا پایان شیء وضع شده است و استعمال آن بر مُهر یا امر دیگر که وسیله پایان محسوب میشود، از باب مجاز است. استعمال کلمه «خاتم» بر [[مُهر]] یا وسیله پایان و امثال آن نیز بدین جهت است که این امور پایان دهنده برخی اشیا به شمار آمده و یکی از مصادیق معنای «خاتم» است.
| |
| #ارزیابی دلالت [[آیه]] بر «[[خاتمیت]]»: با توجه به مطالب یاد شده، بدون تردید میتوان گفت که آیه مزبور بر اساس هر یک از معانی مذکور، حکایت از این دارد که [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} [[آخرین پیامبر]] به شمار آمده و سلسله [[انبیا]] به وسیله او پایان یافته و باب [[بعثت]] توسط او مُهر شده و مختوم اعلام گردیده است.
| |
| [[اختلاف قرائتها]] و تفاوت معنا و ماهیت آن طبق قرائتهای یاد شده، هیچگونه تأثیری بر این مطلب ندارد؛ زیرا اگر واژه «خاتم» به معنای پایان شیء یا پایان دهنده یا وسیله ختم و پایان یا متصف به صفت ختم و پایان باشد، ناگفته پیداست و نیاز به توضیح ندارد، اما اگر این واژه به معنای مُهر باشد یا گلی که به وسیله آن چیزی مهر میشود، باز هم مطلب آشکار است؛ زیرا همانگونه که گفته شد و دانشمندانی مانند ابن فارس و امثال او بیان داشتهاند، اطلاق «خاتم» بر مُهر یا بر گِلی که با آن چیزی مهر میگردد، از این باب است که بعد از ختم و پایان چیزی بر آن مُهر میکنند و با آن، پایان و ختم آن را اعلام میکنند<ref>احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۲، ص۲۴۵؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱-۲، ص۱۲۹ (ضمن تفسیر آیه هفتم سوره بقره).</ref>؛ بنابراین مهر کردن بر چیزی، بیانگر ختم و پایان آن است.
| |
| پس بر اساس هر یک از معناهایی که برای «خاتم» ذکر شد، آیه مورد بحث به وضوح میفهماند که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} آخرین پیامبر است؛ چون طبق هر یک از معانی مزبور، مفهوم آیه این است که سلسله انبیا و باب [[بعثت پیامبران]] به وسیله پیامبر اسلام{{صل}} مهر خورده و پایان یافته است.<ref>[[محمد اسحاق عارفی|عارفی، محمد اسحاق]]، [[خاتمیت و پرسشهای نو ج۱ (کتاب)|خاتمیت و پرسشهای نو ج۱]] ص ۳۱.</ref>.
| |
| | |
| == منابع ==
| |
| {{منابع}}
| |
| # [[پرونده:1379348.jpg|22px]] [[محمد اسحاق عارفی|عارفی، محمد اسحاق]]، [[خاتمیت و پرسشهای نو ج۱ (کتاب)|'''خاتمیت و پرسشهای نو ج۱''']]
| |
| {{پایان منابع}}
| |
| | |
| == پانویس ==
| |
| {{پانویس}}
| |
| | |
| [[رده:ختم نبوت]]
| |