←انکار عصمت پیامبران و امامان
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
# ترفیع [[حاکمان]] [[جهان اسلام]] و عادی نشان دادن [[گناهان]] پیش و پس از [[اسلام]]. | # ترفیع [[حاکمان]] [[جهان اسلام]] و عادی نشان دادن [[گناهان]] پیش و پس از [[اسلام]]. | ||
بنیان منحوس [[نفی]] عصمت پیامبر، نخستین بار در عصر [[خلفاء]] به ویژه [[بنیامیه]] نهاده شد و از سوی [[پیروان]] نظریه | بنیان منحوس [[نفی]] عصمت پیامبر، نخستین بار در عصر [[خلفاء]] به ویژه [[بنیامیه]] نهاده شد و از سوی [[پیروان]] نظریه خلافت در طول [[تاریخ]] [[دفاع]] و نهادینه شد. امروز برجستهترین مدافعان عصمتشکنی، [[وهابیون]] به شمار میروند. نفی عصمت کمترین بنیه نظری یا انگیزه [[سیاسی]] در جهان تشیع ندارد؛ زیرا به ادلّه [[عقلی]] و [[نقلی]]، [[پیشوایان]] آنان معصوم و بینیاز از همسانسازی است؛ اما برخی از نوگرایان [[دینی]] معاصر، در فاز قداستزدایی از [[دین]] ورود کرده، بانگ انکار عصمت سردادهاند<ref>[[حسن علیپور وحید|علیپور وحید، حسن]]، [[مکتب در فرآیند نواندیشی (کتاب)|مکتب در فرآیند نواندیشی]]، ص ۳۴-۳۸؛ [[محمد هادی فرقانی|فرقانی، محمد هادی]]، [[بررسی تحلیلی زمینهها و علل جعل اخبار سخیف در شأن رسول خدا با تأکید بر میراث روایی مکتوب اهل سنت (مقاله)|بررسی تحلیلی زمینهها و علل جعل اخبار سخیف در شأن رسول خدا با تأکید بر میراث روایی مکتوب اهل سنت]].</ref>. | ||
=== حوزه دوم، [[مسیحیت]] [[تحریف]] شده به ویژه رفرمیسم دینی و پروتستانیسم مسیحیت === | === حوزه دوم، [[مسیحیت]] [[تحریف]] شده به ویژه رفرمیسم دینی و پروتستانیسم مسیحیت === | ||
هرچند در طرح و بررسی، مبدأ انکار عصمت در [[جهان اسلام]] را مقدم داشتیم؛ ولی بیگمان گرتهبرداری از متون مغرب زمین و [[تقلید]] از منتقدان [[مسیحیت]]، مهمترین منبع الهامبخشی است که دگراندیشان [[دینی]] را در پروسه عصمتزدایی دست میگیرد و | هرچند در طرح و بررسی، مبدأ انکار عصمت در [[جهان اسلام]] را مقدم داشتیم؛ ولی بیگمان گرتهبرداری از متون مغرب زمین و [[تقلید]] از منتقدان [[مسیحیت]]، مهمترین منبع الهامبخشی است که دگراندیشان [[دینی]] را در پروسه عصمتزدایی دست میگیرد و سمت و سو میدهد. به دلیل اهمیت و اصالتی که روشنفکری دینی در [[جهان اسلام]] و [[ایران]] برای رفُرمیسم دینی اروپا و پروتستانیسم مسیحیت باور دارد، [[الهام]] و اقتباس از اندیشه غرب در همه عرصهها و از جمله در [[انکار]] [[عصمت انبیا]]، جایگاهی راهبردی و تأثیری حیاتی دارد. در پی رنسانس و شکسته شدن حصارها و کنترلهای سنگین کلیسایی که به زایش جریانهای انتقادی دینی و [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] انجامید، متفکران با انبوهی از تناقض و تعارضی [[آموزههای دینی]] در [[کتاب مقدس]] مواجه شدند که سر [[ستیز]] با علوم تجربی و [[فلسفی]] داشتند. نه پتانسیلهای درونی کتاب مقدس یارای گشودن گرهها را داشت و نه [[مفسران]] رسمی، یعنی متولیان کلیسا و مسیحیت. عمدتاً [[حق]] با اصلاح طلبان [[مسیحی]] و نواندیشان نوظهور اروپا بود؛ زیرا [[داوری]] [[تاریخ]] در شرق و [[غرب]] و دادههای دینی [[اسلام]] بر [[تحریف]] و دستساز بودن مسیحیت موجود صحه میگذارد. خود [[مسیحیان]] نیز معترفند که کتاب مقدس متنی [[وحیانی]] و آورده مستقیم [[عیسی]] نیست؛ بلکه نوشتاری زمینی و دستنویس [[پولس]] و دیگران است که دههها یا سدهها پس از عیسی تولد یافتند و دست به کار تألیف [[اناجیل]] چندگانه شدند؛ حتی مسیحیان معتقدند [[حضرت عیسی]] [[کتابی]] نیاورده و آنچه کتاب مقدس خوانده میشود، تألیفهایی متأخر از [[مسیح]] است و [[زندگی]] و سخنان او برای [[هدایت]] [[انسانها]] کافی است<ref>کلام مسیحی، ص۳۸؛ تاریخ کلیسای قدیم، ص۶۶، به نقل از: درسنامه ادیان ابراهیمی، ص۱۲۷-۱۲۸.</ref>. تأسف اینجاست که شیفتگان [[مدرنیسم]]، سر [[تسلیم]] و [[تعظیم]] در برابر یافتههای ناقدان مسیحیت فرود میآورند و انتقادهای آنان بر [[دین]] دستساز و زمینی مسیحیت موجود را بیکم وکاست بومیسازی میکنند و برای تطبیق و [[تحمیل]] آن بر اسلامِ وحیانی و کتاب آسمانیاش میکوشند<ref>[[حسن علیپور وحید|علیپور وحید، حسن]]، [[مکتب در فرآیند نواندیشی (کتاب)|مکتب در فرآیند نواندیشی]]، ص ۳۴-۳۸.</ref>. | ||
=== حوزه سوم: اعتقاد به تجربی بودن وحی === | === حوزه سوم: اعتقاد به تجربی بودن وحی === | ||
برخی نواندیشان معاصر، در نظریهای نو قائل به تجربی بودن وحی شده و وحی را صرفا تجربه پیامبر خواندند. بدیهی است که یکی از لوازم و نتایج دیدگاه [[تجربه]] بودن [[وحی]]، نفی و [[انکار عصمت انبیا]] و از جمله [[پیامبر اکرم]]{{صل}} است. وقتی که وحی، چیزی غیر از [[تجربه دینی]] شمرده نمیشود و از [[سرشت]] زبانی عاری است، لازمه اجتنابناپذیر چنین برداشتی از وحی، این است که [[پیامبر]]، [[معصوم]] نیست و | برخی نواندیشان معاصر، در نظریهای نو قائل به تجربی بودن وحی شده و وحی را صرفا تجربه پیامبر خواندند. بدیهی است که یکی از لوازم و نتایج دیدگاه [[تجربه]] بودن [[وحی]]، نفی و [[انکار عصمت انبیا]] و از جمله [[پیامبر اکرم]]{{صل}} است. وقتی که وحی، چیزی غیر از [[تجربه دینی]] شمرده نمیشود و از [[سرشت]] زبانی عاری است، لازمه اجتنابناپذیر چنین برداشتی از وحی، این است که [[پیامبر]]، [[معصوم]] نیست و آنچه به صورت وحی مکتوب (قرآن) در دست ما قرار دارد، نه [[وحی الهی]] و خطاناپذیر که فراورده پیامبر و خطاپذیر و در نتیجه، [[تحریف]] شده است. | ||
بهطور کلّی میتوان گفت: سه نوع عصمت برای پیامبر مطرح شده است: ۱. عصمت در تلقّی و دریافت وحی؛ ۲. عصمت در تبلیغ وحی؛ ۳. عصمت از معصیت<ref>المیزان، ج۲، ص۱۸۷.</ref>. | بهطور کلّی میتوان گفت: سه نوع عصمت برای پیامبر مطرح شده است: ۱. عصمت در تلقّی و دریافت وحی؛ ۲. عصمت در تبلیغ وحی؛ ۳. عصمت از معصیت<ref>المیزان، ج۲، ص۱۸۷.</ref>. | ||
در مرحله نخست (مرحله [[عصمت از خطا]] در تلقّی وحی) که به [[قوای ادراکی]] پیامبر مربوط میشود، پیامبر باید وحی را بدون کوچکترین اشتباهی أخذ و دریافت کند و در مرحله دوم ([[عصمت در ابلاغ وحی]]) که به زبان پیامبر مربوط میشود، وحی را که از [[خدا]] دریافت کرده، باید آن را بدون کوچکترین دخل و تصرّفی به دیگران انتقال دهد. این دو مرحله از عصمت به خود وحی مربوط میشوند؛ یعنی درباره وحی و درون پیکره آن مطرح میشوند. مرحله سوم عصمت (عصمت از معصیت)، عصمتی است که در پیکره وحی نیست. پیامبر باید از [[گناه]] در فعل و گفتار و [[خطا]] در انجام [[وظایف]] و [[تکالیف]] شخصی معصوم باشد؛ چراکه در غیر این صورت، [[مردم]] [[سخن]] او را نخواهند پذیرفت. | در مرحله نخست (مرحله [[عصمت از خطا]] در تلقّی وحی) که به [[قوای ادراکی]] پیامبر مربوط میشود، پیامبر باید وحی را بدون کوچکترین اشتباهی أخذ و دریافت کند و در مرحله دوم ([[عصمت در ابلاغ وحی]]) که به زبان پیامبر مربوط میشود، وحی را که از [[خدا]] دریافت کرده، باید آن را بدون کوچکترین دخل و تصرّفی به دیگران انتقال دهد. این دو مرحله از عصمت به خود وحی مربوط میشوند؛ یعنی درباره وحی و درون پیکره آن مطرح میشوند. مرحله سوم عصمت (عصمت از معصیت)، عصمتی است که در پیکره وحی نیست. پیامبر باید از [[گناه]] در فعل و گفتار و [[خطا]] در انجام [[وظایف]] و [[تکالیف]] شخصی معصوم باشد؛ چراکه در غیر این صورت، [[مردم]] [[سخن]] او را نخواهند پذیرفت. | ||
بر اساس دیدگاه [[تجربه دینی]] در باب وحی، وحی به معنای مواجهه [[پیامبر]] با [[خدا]]، و [[تفسیر]] و تعبیر پیامبر از این مواجهه [[پیام]] وحی است. در این دیدگاه، وحی [[سرشت]] زبانی ندارد؛ بلکه از مقوله [[احساسات]] درونی و حالات [[روحی]] است. اگر این دیدگاه پذیرفته شود، عصمت در پیکره وحی به این معنا است که: | بر اساس دیدگاه [[تجربه دینی]] در باب وحی، وحی به معنای مواجهه [[پیامبر]] با [[خدا]]، و [[تفسیر]] و تعبیر پیامبر از این مواجهه [[پیام]] وحی است. در این دیدگاه، وحی [[سرشت]] زبانی ندارد؛ بلکه از مقوله [[احساسات]] درونی و حالات [[روحی]] است. اگر این دیدگاه پذیرفته شود، عصمت در پیکره وحی به این معنا است که: | ||
# اوّلاً: پیامبر به واقع مواجههای با خدا داشته است. | # اوّلاً: پیامبر به واقع مواجههای با خدا داشته است. | ||
خط ۴۷: | خط ۴۸: | ||
# ثالثاً، پیامبر فهم و تفسیر خود از تجربهاش را به دیگران انتقال میدهد<ref>ر.ک: علیرضا قائمینیا، وحیوافعال گفتاری، انجمن معارف، ص۱۹۰-۱۹۱.</ref>؛ امّا آیا پیامبر میتواند ادّعا کند [[تفسیری]] که از تجربهاش به دیگران ارائه میدهد و واژههایی که در تفسیر و گزارش خود از وحی به کار میبرد، همان واژههایی هستند که خدا به کار برده است؟ به تعبیر دیگر، آیا عصمت زبانی دارد؟ پاسخ منفی است؛ زیرا وحی در این دیدگاه، اساساً [[سرشت]] زبانی ندارد. [[خداوند]] جملات و گزارههایی را القا نکرده است تا [[پیامبر]] ادّعا کند واژههای همان جملات را دقیقا و بدون کم و کاست به کار میبرد. به اصطلاح منطق دانان، «[[عصمت]]» به این معنا سالبه به انتفاء موضوع است. [[وحی]] زبانی در کار نیست تا پیامبر ادّعا کند واژههای وحی را دقیقا انتقال میدهد؛ از این رو، این دیدگاه با وحی [[اسلامی]] که ویژگی زبانی دارد، ناهمخوان است. | # ثالثاً، پیامبر فهم و تفسیر خود از تجربهاش را به دیگران انتقال میدهد<ref>ر.ک: علیرضا قائمینیا، وحیوافعال گفتاری، انجمن معارف، ص۱۹۰-۱۹۱.</ref>؛ امّا آیا پیامبر میتواند ادّعا کند [[تفسیری]] که از تجربهاش به دیگران ارائه میدهد و واژههایی که در تفسیر و گزارش خود از وحی به کار میبرد، همان واژههایی هستند که خدا به کار برده است؟ به تعبیر دیگر، آیا عصمت زبانی دارد؟ پاسخ منفی است؛ زیرا وحی در این دیدگاه، اساساً [[سرشت]] زبانی ندارد. [[خداوند]] جملات و گزارههایی را القا نکرده است تا [[پیامبر]] ادّعا کند واژههای همان جملات را دقیقا و بدون کم و کاست به کار میبرد. به اصطلاح منطق دانان، «[[عصمت]]» به این معنا سالبه به انتفاء موضوع است. [[وحی]] زبانی در کار نیست تا پیامبر ادّعا کند واژههای وحی را دقیقا انتقال میدهد؛ از این رو، این دیدگاه با وحی [[اسلامی]] که ویژگی زبانی دارد، ناهمخوان است. | ||
چنین به نظر میآید، وحی تجربی که [[عصمت پیامبر]] و | چنین به نظر میآید، وحی تجربی که [[عصمت پیامبر]] و خطاناپذیری وحی را [[نفی]] میکند، سرانجام به [[تحریف قرآن]] میانجامد؛ چراکه در این دیدگاه، وحی از [[سرشت]] زبانی عاری است؛ بدین سبب این خود [[پیامبر]] است که وحی میکند و قرآن نیز [[تفسیر]] [[تجربه]] (وحی) اوست، نه اینکه [[خداوند]] وحی کرده باشد و از آنجا که تجربه بدون تفسیر محال است و [[فرهنگ]] و پیشفرضهای پیامبر در وحی (تجربه) او دخالت و حضور دارند، تجربه بدون تفسیر شده و مکتوب پیامبر یعنی قرآن نه کتابی [[معصوم]] و [[تحریف]] نشده که غیرمعصوم و تحریف شده است؛ زیرا این کتاب، بشری و غیر [[الهی]] به شمار میرود!»<ref>[[ولیالله عباسی|عباسی، ولیالله]]، [[لوازم و پیامدهای نظریه تجربهگرایی وحی (مقاله)| لوازم و پیامدهای نظریه تجربهگرایی وحی]]، [[قبسات (نشریه)|فصلنامه قبسات]].</ref>. | ||
== پرسش مستقیم == | == پرسش مستقیم == |