نیاز به دین: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۹۴: خط ۹۴:
پس تلقی حداکثری از جوهره [[دیانت]]، منافی پذیرش امور عرضی در دین نیست. آنچه در تلقی حداکثری بر آن تأکید می‌شود، حضور همه‌جانبه گوهر و جوهر دیانت در همه ابعاد زندگی است که می‌تواند در هر بعدی، [[اعراض]] و جهات متغیری نیز داشته باشد. روشن است این دیدگاه که همه عرصه‌های زندگی و دین را دارای جوهر و عرض می‌داند با دیدگاه کسانی که قلمروهای زندگی و دیانت را به عرصه‌های جوهری و عرصه‌های عرضی تقسیم می‌کنند و در نتیجه، تنها بخشی از زندگی [[انسان]] را عرصه دین ورزی می‌دانند تفاوت اصولی دارد.<ref>[[عباس جوار‌شکیان|عباس جوار‌شکیان، عباس]]، [[امامت سر خاتمیت (کتاب)|امامت سر خاتمیت]] ص ۹۲.</ref>.
پس تلقی حداکثری از جوهره [[دیانت]]، منافی پذیرش امور عرضی در دین نیست. آنچه در تلقی حداکثری بر آن تأکید می‌شود، حضور همه‌جانبه گوهر و جوهر دیانت در همه ابعاد زندگی است که می‌تواند در هر بعدی، [[اعراض]] و جهات متغیری نیز داشته باشد. روشن است این دیدگاه که همه عرصه‌های زندگی و دین را دارای جوهر و عرض می‌داند با دیدگاه کسانی که قلمروهای زندگی و دیانت را به عرصه‌های جوهری و عرصه‌های عرضی تقسیم می‌کنند و در نتیجه، تنها بخشی از زندگی [[انسان]] را عرصه دین ورزی می‌دانند تفاوت اصولی دارد.<ref>[[عباس جوار‌شکیان|عباس جوار‌شکیان، عباس]]، [[امامت سر خاتمیت (کتاب)|امامت سر خاتمیت]] ص ۹۲.</ref>.


===ربط حداکثری [[علم و دین]]===
===ربط حداکثری علم و دین===
اساسی‌ترین نقدی که تلقی حداکثری با آن روبه‌روست، از حیث نسبت علم و دین است. حداقل‌گرایان بر این باورند که در تلقی حداکثری از دین، دیگر جایی برای [[عقل]] و [[علم بشر]] نخواهد بود. وقتی همه ابعاد و [[شئون زندگی]] انسان را عرصه دیانت و [[شریعت]] بدانیم و دین را در هر جزیی از زندگی و در هر فعل و حرکتی، دارای [[حکم]] و [[دستوری]] دانستیم، چه و جهی و سهمی برای [[نیازمندی]] و استفاده از [[علم]] و عقل بشری باقی خواهد ماند؟
اساسی‌ترین نقدی که تلقی حداکثری با آن روبه‌روست، از حیث نسبت علم و دین است. حداقل‌گرایان بر این باورند که در تلقی حداکثری از دین، دیگر جایی برای [[عقل]] و علم بشر نخواهد بود. وقتی همه ابعاد و شئون زندگی انسان را عرصه دیانت و [[شریعت]] بدانیم و دین را در هر جزیی از زندگی و در هر فعل و حرکتی، دارای [[حکم]] و [[دستوری]] دانستیم، چه و جهی و سهمی برای [[نیازمندی]] و استفاده از [[علم]] و عقل بشری باقی خواهد ماند؟
از این رو، [[معتقدان]] به نگرش حداقلی، با تقلیل هرچه بیشتر [[قلمرو دین]]، به دنبال بازکردن هرچه بیشتر عرصه عمل برای [[عقل]] و [[علم]] انسانند. با توجه به [[پیشرفت]] روزافزون علم و [[توسعه]] [[معرفت]] بشری به همه قلمروهای [[زندگی]] و [[عالم طبیعت]]، سرانجام چنین نگرشی به [[دین]] روشن است؛ سرانجامی که در آن جایگاهی برای دین در زندگی [[بشر]] باقی نمانده، همه عرصه‌ها به تملک علم در خواهد آمد؛ یعنی حداقلی بودن [[دیانت]] نیز امری موقتی است و به این ترتیب، هیچ نقشی از دین باقی نخواهد ماند، در حالی که برخلاف تلقی سطحی «همه، یا هیچ» از نسبت [[علم و دین]]، می‌توان در نگرش حداکثری به دین، تلقی «همه و همه» از نسبت علم و دین داشت؛ یعنی همه دیانت و همه عقل و [[علم بشر]] را در هم تنید و در [[خدمت]] یکدیگر و حتی ملازم هم دانست.
از این رو، [[معتقدان]] به نگرش حداقلی، با تقلیل هرچه بیشتر [[قلمرو دین]]، به دنبال بازکردن هرچه بیشتر عرصه عمل برای [[عقل]] و [[علم]] انسانند. با توجه به [[پیشرفت]] روزافزون علم و [[توسعه]] [[معرفت]] بشری به همه قلمروهای [[زندگی]] و [[عالم طبیعت]]، سرانجام چنین نگرشی به [[دین]] روشن است؛ سرانجامی که در آن جایگاهی برای دین در زندگی [[بشر]] باقی نمانده، همه عرصه‌ها به تملک علم در خواهد آمد؛ یعنی حداقلی بودن [[دیانت]] نیز امری موقتی است و به این ترتیب، هیچ نقشی از دین باقی نخواهد ماند، در حالی که برخلاف تلقی سطحی «همه، یا هیچ» از نسبت [[علم و دین]]، می‌توان در نگرش حداکثری به دین، تلقی «همه و همه» از نسبت علم و دین داشت؛ یعنی همه دیانت و همه عقل و [[علم بشر]] را در هم تنید و در [[خدمت]] یکدیگر و حتی ملازم هم دانست.
اصولاً در تلقی «همه، یا هیچ» [[تعارض]]، یا تباین علم و دین، یا [[عقل و دین]] مفروض گرفته شده است از این رو، حوزه‌های زندگی و [[اندیشه]] میان علم و دین تقسیم می‌شود. آنجا که عقل راه دارد، جایی برای دین نیست و آنجا که در تملک است، جایی برای دخالت عقل باقی نمی‌ماند؛ لذا از این منظر در کشاکش عقل و دین هرچه عرصه دیانت را تنگ‌تر و محدودتر فرض کنیم، میدان [[جولان]] عقل و علم بیشتر می‌شود و هرچه دیانت را غنی‌تر و گسترده‌تر تصور نماییم، عقل و علم را عقب‌تر رانده، نقش آن را در زندگی کم‌رنگ‌تر ساخته‌ایم، در حالی که در تلقی «همه و همه»، نه تنها علم و دین با یکدیگر هیچ‌گونه تعارض و تباینی ندارند که در همه [[شئون]] و ابعاد و ساحات زندگی [[انسان]] تعامل و چه بسا تلازم دارند.
اصولاً در تلقی «همه، یا هیچ» [[تعارض]]، یا تباین علم و دین، یا [[عقل و دین]] مفروض گرفته شده است از این رو، حوزه‌های زندگی و [[اندیشه]] میان علم و دین تقسیم می‌شود. آنجا که عقل راه دارد، جایی برای دین نیست و آنجا که در تملک است، جایی برای دخالت عقل باقی نمی‌ماند؛ لذا از این منظر در کشاکش عقل و دین هرچه عرصه دیانت را تنگ‌تر و محدودتر فرض کنیم، میدان [[جولان]] عقل و علم بیشتر می‌شود و هرچه دیانت را غنی‌تر و گسترده‌تر تصور نماییم، عقل و علم را عقب‌تر رانده، نقش آن را در زندگی کم‌رنگ‌تر ساخته‌ایم، در حالی که در تلقی «همه و همه»، نه تنها علم و دین با یکدیگر هیچ‌گونه تعارض و تباینی ندارند که در همه [[شئون]] و ابعاد و ساحات زندگی [[انسان]] تعامل و چه بسا تلازم دارند.
۱۱۳٬۲۵۵

ویرایش