ضرورت دین: تفاوت میان نسخه‌ها

 
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۷: خط ۷:


==[[ضرورت]] و دوام [[نیازمندی]] به [[دین]]==
==[[ضرورت]] و دوام [[نیازمندی]] به [[دین]]==
بی‌شک، دین در طول [[تاریخ]] به منزله نهاد پرقدرت [[اجتماعی]] در [[جوامع بشری]] کارکردهای ویژه‌ای داشته است و از این رهگذر، [[برکات]] و ثمرات بسیاری برای [[بشر]] همراه آورده است، اما در بحث حاضر با تفکیک میان این فواید و آثار به امور ضروری و غیر ضروری، عمدتاً در صدد تبیین وجه [[ضروری دین]] برای جوامع بشری هستیم.
دین در طول [[تاریخ]] به منزله نهاد پرقدرت [[اجتماعی]] در [[جوامع بشری]] کارکردهای ویژه‌ای داشته است و از این رهگذر، [[برکات]] و ثمرات بسیاری برای [[بشر]] همراه آورده است، اما در بحث حاضر با تفکیک میان این فواید و آثار به امور ضروری و غیر ضروری، عمدتاً در صدد تبیین وجه [[ضروری دین]] برای جوامع بشری هستیم.
می‌خواهیم بدانیم بر مبنای چه [[ضرورت عقلی]]، [[باور]] به [[پیامبران]] شکل گرفته است و بر چه اساسی [[لزوم]] [[ادیان آسمانی]] برای [[زندگی]] بشر [[اثبات]] می‌شود؟<ref>روشن است که استمرار و دوام این ضرورت به استمرار و دوام پیامبری و دین می‌انجامد و با فرض موقتی و مقطعی بودن ضرورت ارسال انبیا و نیاز به دین، به موقتی بودن نبوت و به تبع آن دین‌داری می‌توان حکم کرد. از آنجا که عموم معتقدان به ادیان آسمانی در عین باور به پایان پیامبری، بر ضرورت استمرار دین تأکید می‌ورزند، لازم است به رغم رابطه پیامبری و دین، به تفکیک ضرورت دین‌داری از ضرورت ارسال انبیا حکم کنیم، کما اینکه اندیشمندان مسلمان در مباحث کلامی نیز گرچه به این تفکیک تصریح نکرده‌اند، اما عملاً آن را رعایت کرده‌اند؛ به این ترتیب که در بحث اثبات نبوت چون عمدتاً به دنبال اثبات ضرورت دین‌داری و لزوم پذیرش دین از انبیای الهی بوده‌اند، پیش از همه بر نیاز ضروری بشر به دین آسمانی تکیه نموده، عموم ادله خود را بر این اساس اقامه داشته‌اند؛ لذا به تبیین دایمی بودن این ضرورت پرداخته‌اند، در حالی که در بحث خاتمیت، حساب نبوت و دین را از یکدیگر جدا نموده، وجود انبیا را تنها تا پایان ابلاغ کامل وحی آسمانی و رساندن دین کامل به دست بشر ضروری دانسته‌اند؛ لذا حکم به موقتی بودن این ضرورت داده و اتمام ابلاغ را، اتمام نبوت تقلی کرده‌اند.</ref>.<ref>[[عباس جوار‌شکیان|جوار‌شکیان، عباس]]، [[امامت سر خاتمیت (کتاب)|امامت سر خاتمیت]] ص ۲۹.</ref>.
می‌خواهیم بدانیم بر مبنای چه [[ضرورت عقلی]]، [[باور]] به [[پیامبران]] شکل گرفته است و بر چه اساسی [[لزوم]] [[ادیان آسمانی]] برای [[زندگی]] بشر [[اثبات]] می‌شود؟<ref>روشن است که استمرار و دوام این ضرورت به استمرار و دوام پیامبری و دین می‌انجامد و با فرض موقتی و مقطعی بودن ضرورت ارسال انبیا و نیاز به دین، به موقتی بودن نبوت و به تبع آن دین‌داری می‌توان حکم کرد. از آنجا که عموم معتقدان به ادیان آسمانی در عین باور به پایان پیامبری، بر ضرورت استمرار دین تأکید می‌ورزند، لازم است به رغم رابطه پیامبری و دین، به تفکیک ضرورت دین‌داری از ضرورت ارسال انبیا حکم کنیم، کما اینکه اندیشمندان مسلمان در مباحث کلامی نیز گرچه به این تفکیک تصریح نکرده‌اند، اما عملاً آن را رعایت کرده‌اند؛ به این ترتیب که در بحث اثبات نبوت چون عمدتاً به دنبال اثبات ضرورت دین‌داری و لزوم پذیرش دین از انبیای الهی بوده‌اند، پیش از همه بر نیاز ضروری بشر به دین آسمانی تکیه نموده، عموم ادله خود را بر این اساس اقامه داشته‌اند؛ لذا به تبیین دایمی بودن این ضرورت پرداخته‌اند، در حالی که در بحث خاتمیت، حساب نبوت و دین را از یکدیگر جدا نموده، وجود انبیا را تنها تا پایان ابلاغ کامل وحی آسمانی و رساندن دین کامل به دست بشر ضروری دانسته‌اند؛ لذا حکم به موقتی بودن این ضرورت داده و اتمام ابلاغ را، اتمام نبوت تقلی کرده‌اند.</ref>.<ref>[[عباس جوار‌شکیان|جوار‌شکیان، عباس]]، [[امامت سر خاتمیت (کتاب)|امامت سر خاتمیت]] ص ۲۹.</ref>.


خط ۳۸: خط ۳۸:
نکته دقیق و مهم و درخور توجه این که آیا می‌توان ادعای [[لزوم]] و [[ضرورت]] کرد؟ به بیان دیگر، آیا می‌توان گفت که بدون [[تعالیم]] [[شرعی]]، تحقق [[تکالیف عقلی]] امکان‌پذیر نیست؟ به نظر می‌رسد بر اساس تعریف ارائه شده از [[لطف]]، فرض ضرورت و [[وجوب]]، ملازم با دخالت در تمکن و [[قدرت]] است، در حالی که بیان شد لطف نباید دخالت در قدرت و تمکن فرد بر انجام یا ترک فعل داشته باشد. اهمیت این نکته در [[اثبات]] مقدمه دوم [[استدلال]] اصلی [[نبوت]] که [[وجوب لطف]] را بر [[خداوند]] اثبات می‌کند، بیشتر آشکار می‌شود.<ref>[[عباس جوار‌شکیان|جوار‌شکیان، عباس]]، [[امامت سر خاتمیت (کتاب)|امامت سر خاتمیت]] ص ۳۱.</ref>.
نکته دقیق و مهم و درخور توجه این که آیا می‌توان ادعای [[لزوم]] و [[ضرورت]] کرد؟ به بیان دیگر، آیا می‌توان گفت که بدون [[تعالیم]] [[شرعی]]، تحقق [[تکالیف عقلی]] امکان‌پذیر نیست؟ به نظر می‌رسد بر اساس تعریف ارائه شده از [[لطف]]، فرض ضرورت و [[وجوب]]، ملازم با دخالت در تمکن و [[قدرت]] است، در حالی که بیان شد لطف نباید دخالت در قدرت و تمکن فرد بر انجام یا ترک فعل داشته باشد. اهمیت این نکته در [[اثبات]] مقدمه دوم [[استدلال]] اصلی [[نبوت]] که [[وجوب لطف]] را بر [[خداوند]] اثبات می‌کند، بیشتر آشکار می‌شود.<ref>[[عباس جوار‌شکیان|جوار‌شکیان، عباس]]، [[امامت سر خاتمیت (کتاب)|امامت سر خاتمیت]] ص ۳۱.</ref>.


====اثبات و تبیین مقدمه دوم ([[وجوب لطف بر خداوند]])====
====اثبات و تبیین مقدمه دوم (وجوب لطف بر خداوند)====
اگر خداوند لطف نکند، [[نقض غرض]] نموده است؛
اگر خداوند لطف نکند، نقض غرض نموده است؛
نقض غرض از [[خداوند حکیم]] [[قبیح]] است؛
نقض غرض از [[خداوند حکیم]] [[قبیح]] است؛
پس اگر خداوند لطف نکند قبیح انجام داده است؛
پس اگر خداوند لطف نکند قبیح انجام داده است؛
خط ۶۷: خط ۶۷:
ملاحظه می‌شود که نهایت سخن متکلم همان سخن حکیم است، با این تفاوت که او به وسایط غیر لازمی، چون: [[حسن و قبح عقلی]] نیز متوسل شده است که به [[سهولت]] می‌توان از آنها در استدلال [[چشم‌پوشی]] کرد و استدلالی پیراسته‌تر ارائه نمود که همان استدلال حکما بر پایه [[حکمت الهی]] است و فقط تفاوت در صغرای [[قیاس]] وجود دارد. البته باید توجه داشت که اگر از [[حکیم]] سؤال شود: چرا [[نقض غرض]] از حکیم جایز نیست؟ او [[استدلال]] می‌کند که از حکیم، مطلق صدور نقض غرض امکان‌پذیر نیست، در حالی که وقتی از [[متکلم]] سؤال شود: چرا نقض غرض از حکیم [[قبیح]] است؟ [[تبیین عقلی]] و استدلال خاصی ارائه نمی‌دهد و صرفاً به حیث مشهور بودن و مقبول بودن این [[حکم]] تکیه می‌نماید.</ref>.<ref>[[عباس جوار‌شکیان|جوار‌شکیان، عباس]]، [[امامت سر خاتمیت (کتاب)|امامت سر خاتمیت]] ص ۳۲.</ref>.
ملاحظه می‌شود که نهایت سخن متکلم همان سخن حکیم است، با این تفاوت که او به وسایط غیر لازمی، چون: [[حسن و قبح عقلی]] نیز متوسل شده است که به [[سهولت]] می‌توان از آنها در استدلال [[چشم‌پوشی]] کرد و استدلالی پیراسته‌تر ارائه نمود که همان استدلال حکما بر پایه [[حکمت الهی]] است و فقط تفاوت در صغرای [[قیاس]] وجود دارد. البته باید توجه داشت که اگر از [[حکیم]] سؤال شود: چرا [[نقض غرض]] از حکیم جایز نیست؟ او [[استدلال]] می‌کند که از حکیم، مطلق صدور نقض غرض امکان‌پذیر نیست، در حالی که وقتی از [[متکلم]] سؤال شود: چرا نقض غرض از حکیم [[قبیح]] است؟ [[تبیین عقلی]] و استدلال خاصی ارائه نمی‌دهد و صرفاً به حیث مشهور بودن و مقبول بودن این [[حکم]] تکیه می‌نماید.</ref>.<ref>[[عباس جوار‌شکیان|جوار‌شکیان، عباس]]، [[امامت سر خاتمیت (کتاب)|امامت سر خاتمیت]] ص ۳۲.</ref>.


===[[ادله]] [[حکما]]===
===[[ادله]] حکما===
همان [[طور]] که بیان شد دلیل [[فلاسفه]] بر [[ضرورت بعثت]]، مبتنی بر حکمت الهی است. از آنجا که اقتضای [[حکمت]]، هدف‌دار بودن [[فعل خداوند]] و ایصال به مقصد نهایی است، به [[درستی]] می‌توان دریافت که [[فعل الهی]] غایت‌مند است و هیچ مرتبه و مرحله‌ای از آن نیست که بی‌ثمر و بی‌نتیجه باشد.
همان [[طور]] که بیان شد دلیل [[فلاسفه]] بر [[ضرورت بعثت]]، مبتنی بر حکمت الهی است. از آنجا که اقتضای [[حکمت]]، هدف‌دار بودن [[فعل خداوند]] و ایصال به مقصد نهایی است، به [[درستی]] می‌توان دریافت که [[فعل الهی]] غایت‌مند است و هیچ مرتبه و مرحله‌ای از آن نیست که بی‌ثمر و بی‌نتیجه باشد.
بر این اساس، با توجه به غایات و اهدافی که [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] [[انسان]] بدان‌ها معطوف بوده و بدون حضور چنان غایاتی [[زندگی]] انسان [[عبث]] و [[بیهوده]] است، می‌توان ادله [[اثبات نبوت]] را بر مبنای [[ناتوانی]] انسان در وصول به این اهداف اقامه کرد؛ به این ترتیب که مقدمه اول استدلال، مشتمل بر بیان [[هدف زندگی]] انسان است و مقدمه دیگر، [[لزوم]] [[امداد]] و [[هدایت الهی]] را برای نیل انسان به این [[هدف]] بیان می‌کند. روشن است که [[التزام]] به مقدمه دوم به [[اثبات]] ناتوانی انسان در نیل به هدف مزبور وابسته است و رکن اصلی استدلال را تشکیل می‌دهد، پس بر این اساس این که [[اهداف]] زندگی فردی و اجتماعی انسان را چه بدانیم، ادله متفاوتی برای اثبات [[ضرورت بعثت انبیا]] و دسترسی به [[دین آسمانی]] می‌توان برشمرد که اصولاً این اهداف به قرار ذیل است:
بر این اساس، با توجه به غایات و اهدافی که [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] [[انسان]] بدان‌ها معطوف بوده و بدون حضور چنان غایاتی [[زندگی]] انسان [[عبث]] و [[بیهوده]] است، می‌توان ادله [[اثبات نبوت]] را بر مبنای [[ناتوانی]] انسان در وصول به این اهداف اقامه کرد؛ به این ترتیب که مقدمه اول استدلال، مشتمل بر بیان [[هدف زندگی]] انسان است و مقدمه دیگر، [[لزوم]] [[امداد]] و [[هدایت الهی]] را برای نیل انسان به این [[هدف]] بیان می‌کند. روشن است که [[التزام]] به مقدمه دوم به [[اثبات]] ناتوانی انسان در نیل به هدف مزبور وابسته است و رکن اصلی استدلال را تشکیل می‌دهد، پس بر این اساس این که [[اهداف]] زندگی فردی و اجتماعی انسان را چه بدانیم، ادله متفاوتی برای اثبات [[ضرورت بعثت انبیا]] و دسترسی به [[دین آسمانی]] می‌توان برشمرد که اصولاً این اهداف به قرار ذیل است:
خط ۸۲: خط ۸۲:
نتیجه: حکمت خداوند مقتضی ارسال [[انبیای الهی]] برای بشر است<ref>ابن سینا، الشفا (الهیات)، مقاله دهم، فصل دوم، ص۴۴۱ - ۴۴۳؛ همو، النجاة، ص۷۰۸- ۷۰۹؛ سعدالدین تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۰ – ۲۱؛ جمال الدین الفاضل المقداد السیوری، ارشاد الطالبین الی نهج المسترشدین، ص۲۹۷ - ۲۹۸؛ همو، اللوامع الالهیه فی المباحث الکلامیه، ص۲۴۱ - ۲۴۲ و ملا عبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص۳۶۰ -۳۶۱.</ref>.
نتیجه: حکمت خداوند مقتضی ارسال [[انبیای الهی]] برای بشر است<ref>ابن سینا، الشفا (الهیات)، مقاله دهم، فصل دوم، ص۴۴۱ - ۴۴۳؛ همو، النجاة، ص۷۰۸- ۷۰۹؛ سعدالدین تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۰ – ۲۱؛ جمال الدین الفاضل المقداد السیوری، ارشاد الطالبین الی نهج المسترشدین، ص۲۹۷ - ۲۹۸؛ همو، اللوامع الالهیه فی المباحث الکلامیه، ص۲۴۱ - ۲۴۲ و ملا عبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص۳۶۰ -۳۶۱.</ref>.


[[اثبات]] مقدمات:
'''[[اثبات]] مقدمات''':


'''اثبات مقدمه اول''': [[هدف از خلقت انسان]] هر چه باشد، چون نیل بدان در گرو دوام و بقای نوع [[انسانی]] است و بدون استمرار [[حیات انسان]]، [[حکمت الهی]] از [[خلقت انسان]] محقق نمی‌گردد؛ لذا کم‌ترین چیزی که در باب خلقت انسان می‌توان گفت این است که هر چیزی منجر به نابودی بشر شود حکمت الهی را در خلقت انسان نقض می‌کند و [[آفرینش بشر]] را [[عبث]] و [[بیهوده]] می‌سازد. از این رو، دوام و [[بقای نسل]] انسان را می‌توان به [[طور]] حتم یکی از اهداف و غایات میانی [[آفرینش انسان]] تلقی کرد که نقض آن، با حکمت الهی منافات دارد.
'''اثبات مقدمه اول''': [[هدف از خلقت انسان]] هر چه باشد، چون نیل بدان در گرو دوام و بقای نوع [[انسانی]] است و بدون استمرار [[حیات انسان]]، [[حکمت الهی]] از [[خلقت انسان]] محقق نمی‌گردد؛ لذا کم‌ترین چیزی که در باب خلقت انسان می‌توان گفت این است که هر چیزی منجر به نابودی بشر شود حکمت الهی را در خلقت انسان نقض می‌کند و [[آفرینش بشر]] را [[عبث]] و [[بیهوده]] می‌سازد. از این رو، دوام و [[بقای نسل]] انسان را می‌توان به [[طور]] حتم یکی از اهداف و غایات میانی [[آفرینش انسان]] تلقی کرد که نقض آن، با حکمت الهی منافات دارد.
خط ۱۳۰: خط ۱۳۰:
صرف نظر از لوازم عملی و شرایط لازم برای به‌کارگیری شناخت‌های یادشده - حداقل تا زمانی که چنین شناخت‌هایی برای انسان حاصل نیامده است - به [[طور]] قطع می‌توان گفت که [[بشر]] روی [[سعادت]] به خود ندیده و نخواهد توانست به [[غایت خلقت]] خویش نایل گردد. بدیهی است، به فرض که در افقی بسیار دور، روزی را بتوان تصور کرد که این [[حیرت]] و سردرگمی و ابهام و [[ناآگاهی]] به [[علم]] بینجامد، اما تا آن [[روز]] [[تکلیف]] میلیاردها [[انسانی]] که در این عالم خاکی [[زندگی]] کرده و به سعادت نرسیده‌اند چیست؟ آیا این نقض آشکاری به [[حکمت الهی]] نیست؟! [[باور]] به [[حکیم]] بودن [[خداوند]] جای هیچ‌گونه تردیدی در خصوص [[لزوم]] و [[ضرورت]] [[امداد الهی]] باقی نمی‌گذارد و [[حکم]] صریح [[عقل]] این است که بنا بر [[ناتوانی]] انسان برای نیل به سعادت، حکمت الهی مقتضی ارسال [[انبیا]] و [[کتاب آسمانی]] و ارائه [[شریعت]] و آیینی برای زندگی سعادتمندانه است<ref>[[عباس جوار‌شکیان|جوار‌شکیان، عباس]]، [[امامت سر خاتمیت (کتاب)|امامت سر خاتمیت]] ص ۴۴.</ref>.
صرف نظر از لوازم عملی و شرایط لازم برای به‌کارگیری شناخت‌های یادشده - حداقل تا زمانی که چنین شناخت‌هایی برای انسان حاصل نیامده است - به [[طور]] قطع می‌توان گفت که [[بشر]] روی [[سعادت]] به خود ندیده و نخواهد توانست به [[غایت خلقت]] خویش نایل گردد. بدیهی است، به فرض که در افقی بسیار دور، روزی را بتوان تصور کرد که این [[حیرت]] و سردرگمی و ابهام و [[ناآگاهی]] به [[علم]] بینجامد، اما تا آن [[روز]] [[تکلیف]] میلیاردها [[انسانی]] که در این عالم خاکی [[زندگی]] کرده و به سعادت نرسیده‌اند چیست؟ آیا این نقض آشکاری به [[حکمت الهی]] نیست؟! [[باور]] به [[حکیم]] بودن [[خداوند]] جای هیچ‌گونه تردیدی در خصوص [[لزوم]] و [[ضرورت]] [[امداد الهی]] باقی نمی‌گذارد و [[حکم]] صریح [[عقل]] این است که بنا بر [[ناتوانی]] انسان برای نیل به سعادت، حکمت الهی مقتضی ارسال [[انبیا]] و [[کتاب آسمانی]] و ارائه [[شریعت]] و آیینی برای زندگی سعادتمندانه است<ref>[[عباس جوار‌شکیان|جوار‌شکیان، عباس]]، [[امامت سر خاتمیت (کتاب)|امامت سر خاتمیت]] ص ۴۴.</ref>.


====[[سعادت اخروی]]====
====سعادت اخروی====
عجز و ناتوانی انسان در نیل به سعادت وقتی به نهایت وضوح و [[اتقان]] می‌رسد که سعادت را نه در افق [[دنیا]]، که در افق [[ابدیت]] و [[جهان آخرت]] لحاظ کنیم و [[حیات انسانی]] را محدود به [[حیات دنیوی]] نکرده، به استمرار آن در [[جهان]] پس از [[مرگ]] باور داشته باشیم. کاملاً روشن است که اگر سعادت را امری [[اخروی]] و [[ابدی]] بدانیم، دامنه شناخت‌های ضروری برای نیل به سعادت، آن‌چنان دامن‌گستر و دور از دسترس [[فهم]] و [[دانش بشری]] می‌شود که کم‌ترین تردیدی برای [[نیازمندی]] به [[هدایت الهی]] و دست‌گیری خداوند باقی نمی‌ماند.
عجز و ناتوانی انسان در نیل به سعادت وقتی به نهایت وضوح و [[اتقان]] می‌رسد که سعادت را نه در افق [[دنیا]]، که در افق [[ابدیت]] و [[جهان آخرت]] لحاظ کنیم و حیات انسانی را محدود به [[حیات دنیوی]] نکرده، به استمرار آن در [[جهان]] پس از [[مرگ]] باور داشته باشیم. کاملاً روشن است که اگر سعادت را امری [[اخروی]] و [[ابدی]] بدانیم، دامنه شناخت‌های ضروری برای نیل به سعادت، آن‌چنان دامن‌گستر و دور از دسترس [[فهم]] و [[دانش بشری]] می‌شود که کم‌ترین تردیدی برای [[نیازمندی]] به [[هدایت الهی]] و دست‌گیری خداوند باقی نمی‌ماند.
از جمله شناخت‌های ضروری برای نیل به سعادت اخروی ضروری، علاوه بر مواردی که در نیل به [[سعادت دنیوی]] بیان شد، موارد ذیل است که اساساً در هیچ یک افق فهم بشری قرار ندارد:
از جمله شناخت‌های ضروری برای نیل به سعادت اخروی ضروری، علاوه بر مواردی که در نیل به [[سعادت دنیوی]] بیان شد، موارد ذیل است که اساساً در هیچ یک افق فهم بشری قرار ندارد:
# [[شناخت کامل]] [[حقیقت]] غیرمادی و غیردنیوی وجود [[انسان]] و [[شناخت]] همه استعدادهای [[باطنی]] و سرمایه‌های [[معنوی]] و [[تمایلات]] متعالی و قدسی وجود او؛
# [[شناخت کامل]] [[حقیقت]] غیرمادی و غیردنیوی وجود [[انسان]] و [[شناخت]] همه استعدادهای [[باطنی]] و سرمایه‌های [[معنوی]] و [[تمایلات]] متعالی و قدسی وجود او؛
۲۱۸٬۳۵۲

ویرایش