←پانویس
(←پانویس) |
|||
(۱۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = تفسیر | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[تفسیر باطنی در علوم قرآنی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
از جمله [[ویژگیهای قرآن]] در | از جمله [[ویژگیهای قرآن]] در منابع روایی امامیه و [[اهل سنت]] این [[حقیقت]] است که [[قرآن]] «ظَهْر» و «بطن» دارد، یعنی افزون بر معنایی که از ظاهر واژگان و معنای لغوی آنها استفاده میشود، معانی ژرفتر و پنهان تری نیز در عبارات [[وحی]] نهفته است که فهم آنها نیاز به [[شناخت]] و شیوه و ملاکهای ویژهای دارد. براساس این [[روایات]]، [[ظاهر قرآن]] همان احکامی است که هر مراجعه کنندهای که با [[زبان عربی]] آشنایی داشته باشد آن را در مییابد، اما [[باطن قرآن]] فهم عمیق معارف قرآن است؛ رها از محدودیت زمانی و مکانیِ خاص. البته بطن قرآن خود دارای لایههای متفاوتی است و اطلاع افراد به آن لایهها نسبی و دارای درجات و مراتب است. | ||
در این باره این [[پرسش]] مطرح است که آیا [[مردمان]] عادی با [[دانش]] و [[درک]] بیشتر میتوانند به بطون قرآن یا بخشی از آن دست یابند یا قلمرو [[ادراک]] آنان فقط ظاهر قرآن است و فهم باطن قرآن تنها در [[اختیار]] [[پیامبر]] و [[اولیای الهی]] است؟ | در این باره این [[پرسش]] مطرح است که آیا [[مردمان]] عادی با [[دانش]] و [[درک]] بیشتر میتوانند به بطون قرآن یا بخشی از آن دست یابند یا قلمرو [[ادراک]] آنان فقط ظاهر قرآن است و فهم باطن قرآن تنها در [[اختیار]] [[پیامبر]] و [[اولیای الهی]] است؟ | ||
براساس دستهای از روایات، به طور قطع بخشی از ظاهر قرآن در معرض فهم همگان است و فهم بخشی از باطن قرآن در انحصار [[خدا]] و خاصان مرتبط با [[مکتب]] وحی است و در این میان مراتبی وجود دارد که هر چند [[عوام]] از درک آن بیبهرهاند، اما آگاهان، تیزبینان و [[اهل]] دقت و [[معنویت]] میتوانند بدان دست یابند، هرچند ایشان در مرتبه [[انبیا]] و پیوستگان با وحی قرار نداشته باشند. البته این روایات با آن دسته روایاتی که [[فهم قرآن]] را منحصر به [[اهل بیت]]{{ع}} دانسته است <ref>مثل روایات موجود در [[بحارالانوار]] ج ۸۹ صص ۷۸- ۱۰۶.</ref> ناسازگار نیست زیرا در این روایات یا [[علم]] تمامی قرآن که شامل ظاهر و [[باطن]] میشود ویژه انبیا و [[اوصیا]] دانسته شده، و یا تنها به یک طبقه از طبقات سه گانه یا چهار گانه معارف قرآن اشاره شده است و آن، بخشی است که مخصوص [[انبیا]] و اوصیاست و دیگران برای [[فهم]] آن [[معارف]] نیازمند فراگیری از [[پیامبر]] و [[امام]] هستند که این نیز ناسازگار با [[علم]] [[عالمان]] و عامیان به سایر مراتب [[معارف قرآن]] نخواهد بود. | براساس دستهای از روایات، به طور قطع بخشی از ظاهر قرآن در معرض فهم همگان است و فهم بخشی از باطن قرآن در انحصار [[خدا]] و خاصان مرتبط با [[مکتب]] وحی است و در این میان مراتبی وجود دارد که هر چند [[عوام]] از درک آن بیبهرهاند، اما آگاهان، تیزبینان و [[اهل]] دقت و [[معنویت]] میتوانند بدان دست یابند، هرچند ایشان در مرتبه [[انبیا]] و پیوستگان با وحی قرار نداشته باشند. البته این روایات با آن دسته روایاتی که [[فهم قرآن]] را منحصر به [[اهل بیت]] {{ع}} دانسته است <ref>مثل روایات موجود در [[بحارالانوار]] ج ۸۹ صص ۷۸- ۱۰۶.</ref> ناسازگار نیست زیرا در این روایات یا [[علم]] تمامی قرآن که شامل ظاهر و [[باطن]] میشود ویژه انبیا و [[اوصیا]] دانسته شده، و یا تنها به یک طبقه از طبقات سه گانه یا چهار گانه معارف قرآن اشاره شده است و آن، بخشی است که مخصوص [[انبیا]] و اوصیاست و دیگران برای [[فهم]] آن [[معارف]] نیازمند فراگیری از [[پیامبر]] و [[امام]] هستند که این نیز ناسازگار با [[علم]] [[عالمان]] و عامیان به سایر مراتب [[معارف قرآن]] نخواهد بود. | ||
نکته در خور توجه این است که مطابق [[روایات]] متعدد، [[ظاهر و باطن قرآن]] با یکدیگر [[هماهنگی]] و [[همسویی]] دارند و [[باطن]]، مراحل لطیفتر و کاملتر، اما پنهان همان ظاهر است. بنابراین بطونی که در [[قرآن]] وجود دارند و با روایات درخور اثباتاند، با نوع بطونی که برخی از [[صوفیه]] مدعی فهم آن هستند و با رسیدن به آن، خود را از عمل به [[ظواهر قرآن]] و [[شرع]] [[بینیاز]] میدانند، تفاوت دارد. وجود چنان بطونی و آن گونه | نکته در خور توجه این است که مطابق [[روایات]] متعدد، [[ظاهر و باطن قرآن]] با یکدیگر [[هماهنگی]] و [[همسویی]] دارند و [[باطن]]، مراحل لطیفتر و کاملتر، اما پنهان همان ظاهر است. بنابراین بطونی که در [[قرآن]] وجود دارند و با روایات درخور اثباتاند، با نوع بطونی که برخی از [[صوفیه]] مدعی فهم آن هستند و با رسیدن به آن، خود را از عمل به [[ظواهر قرآن]] و [[شرع]] [[بینیاز]] میدانند، تفاوت دارد. وجود چنان بطونی و آن گونه تأویلها از دیدگاه [[اهل بیت]] {{ع}} مردود است. این نوع تأویلهای مردود، در این [[فرهنگنامه]] تحت عنوان «[[تفسیر باطنیه]]» آمده است. البته بعضی نویسندگان [[علوم قرآنی]] مثل صاحب کتاب «[[الواضح فی علوم القرآن (کتاب)|الواضح فی علوم القرآن]]» [[تفسیر باطنی]] مجاز و مقبول را تحت عنوان «[[تفسیر اشاری]]» آورده و تفسیر باطنی را به نحو مطلق، مترادف تفسیر باطنیه، و از قسم [[تفسیر]] غیر جایز و مردود شمردهاند<ref>جمعی از محققان، مجله پژوهشهای قرآنی، جلد۵، صفحه (۱۳۸-۱۷۱)؛ حکیم، محمد باقر، علوم القرآن، صفحه ۳۲۷؛ بنت الشاطی، عایشه، الاعجاز البیانی للقرآن، صفحه ۳۹۳؛ بغا، مصطفی دیب، الواضح فی علوم القرآن، صفحه ۲۳۸.</ref>.<ref>[[فرهنگنامه علوم قرآنی (کتاب)|فرهنگ نامه علوم قرآنی]]، ج۱، ص۱۷۶۴.</ref> | ||
== | == تفسیر باطنیه == | ||
تفسیر باطنیه [[تفسیری]] است که بر اساس [[مذهب]] باطنیان مبتنی بر اشتمال [[قرآن]] بر ظَهر و [[بَطن]]، به تبیین و [[تفسیر باطن قرآن]] میپردازد. [[باطنیه]] با استفاده از آیاتی از قرآن مانند: {{متن قرآن|فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذَابُ}}<ref>«روزی که مردان و زنان منافق به مؤمنان میگویند: چشم به راه ما بمانید تا از فروغتان (بهرهای) بگیریم، (به آنان) گفته میشود: به پس پشت خود باز گردید و فروغی بجویید؛ آنگاه میان آنان (و مؤمنان) بارویی میکشند که دری دارد، درون آن بخشایش و بیرون آن روی به عذاب دارد» سوره حدید، آیه ۱۳.</ref> و نیز روایاتی مانند فرمایش [[پیامبر اکرم]]{{صل}}: {{متن حدیث|ما نَزَلَ مِن القُرآنِ مِن آیَةٍ اٍّلا وَلَها ظَهرٌ وَ بطنٌ}} معتقدند قرآن ظاهر و [[باطن]] دارد، و مراد اصلی، [[باطن قرآن]] است نه ظاهرش؛ و با این [[اعتقاد]]، [[تفسیر]] خویش را به بیان باطن قرآن اختصاص دادهاند. | تفسیر باطنیه [[تفسیری]] است که بر اساس [[مذهب]] باطنیان مبتنی بر اشتمال [[قرآن]] بر ظَهر و [[بَطن]]، به تبیین و [[تفسیر باطن قرآن]] میپردازد. [[باطنیه]] با استفاده از آیاتی از قرآن مانند: {{متن قرآن|فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذَابُ}}<ref>«روزی که مردان و زنان منافق به مؤمنان میگویند: چشم به راه ما بمانید تا از فروغتان (بهرهای) بگیریم، (به آنان) گفته میشود: به پس پشت خود باز گردید و فروغی بجویید؛ آنگاه میان آنان (و مؤمنان) بارویی میکشند که دری دارد، درون آن بخشایش و بیرون آن روی به عذاب دارد» سوره حدید، آیه ۱۳.</ref> و نیز روایاتی مانند فرمایش [[پیامبر اکرم]] {{صل}}: {{متن حدیث|ما نَزَلَ مِن القُرآنِ مِن آیَةٍ اٍّلا وَلَها ظَهرٌ وَ بطنٌ}} معتقدند قرآن ظاهر و [[باطن]] دارد، و مراد اصلی، [[باطن قرآن]] است نه ظاهرش؛ و با این [[اعتقاد]]، [[تفسیر]] خویش را به بیان باطن قرآن اختصاص دادهاند. | ||
تفسیر باطنیه، تفسیری بر اساس ایجاد نوعی مماثله بین دو معنای ظاهری و [[باطنی]] است که نه تنها از نظر لغت و [[عقل]] ارتباطی میان آنها نیست، بلکه هیچگونه مؤیدی از جانب [[شرع]] نیز ندارد؛ برای مثال، اینان در تفسیر خویش، [[وضو]] را [[موالات]] [[امام]] [[معصوم]] دانسته، [[تیمم]] را [[تبعیت]] از شخص [[مأذون]] در [[عصر غیبت]]، و [[غسل]] را [[تجدید عهد]] معنا میکنند. | تفسیر باطنیه، تفسیری بر اساس ایجاد نوعی مماثله بین دو معنای ظاهری و [[باطنی]] است که نه تنها از نظر لغت و [[عقل]] ارتباطی میان آنها نیست، بلکه هیچگونه مؤیدی از جانب [[شرع]] نیز ندارد؛ برای مثال، اینان در تفسیر خویش، [[وضو]] را [[موالات]] [[امام]] [[معصوم]] دانسته، [[تیمم]] را [[تبعیت]] از شخص [[مأذون]] در [[عصر غیبت]]، و [[غسل]] را [[تجدید عهد]] معنا میکنند. | ||
خط ۱۹: | خط ۱۷: | ||
از بارزترین نمونههای تفسیر باطنیه میتوان به [[تفاسیر]] رمزی مانند [[تفسیر رمزی]] [[حروف مقطعه]] و تفسیر [[اسماعیلیه]] و [[بهائیه]] اشاره کرد؛ تا آنجا که در برخی از متون [[علوم قرآنی]]، تفسیر باطنیه با تفسیر اسماعیلیه مترادف شناخته شدهاند. | از بارزترین نمونههای تفسیر باطنیه میتوان به [[تفاسیر]] رمزی مانند [[تفسیر رمزی]] [[حروف مقطعه]] و تفسیر [[اسماعیلیه]] و [[بهائیه]] اشاره کرد؛ تا آنجا که در برخی از متون [[علوم قرآنی]]، تفسیر باطنیه با تفسیر اسماعیلیه مترادف شناخته شدهاند. | ||
باطنیان که به [[فرقه]] [[سیاسی]] شبیهتر بودهاند تا فرقه مذهبی، [[امامت]] را پس از [[امام صادق]]{{ع}} [[حق]] [[اسماعیل]] فرزند بزرگ آن [[حضرت]] دانسته، برای [[کسب قدرت]]، [[عقاید]] خاص مذهبی را بهانه قرار میدادند و مخفیانه [[تبلیغ]] میکردند، و در اندک مدتی [[دعوت]] ایشان نمونه کامل [[خلع]] [[شریعت]] با استناد به [[تأویل]] دلخواه در [[قرآن]] و [[سنّت]] و [[احکام]] شد. | باطنیان که به [[فرقه]] [[سیاسی]] شبیهتر بودهاند تا فرقه مذهبی، [[امامت]] را پس از [[امام صادق]] {{ع}} [[حق]] [[اسماعیل]] فرزند بزرگ آن [[حضرت]] دانسته، برای [[کسب قدرت]]، [[عقاید]] خاص مذهبی را بهانه قرار میدادند و مخفیانه [[تبلیغ]] میکردند، و در اندک مدتی [[دعوت]] ایشان نمونه کامل [[خلع]] [[شریعت]] با استناد به [[تأویل]] دلخواه در [[قرآن]] و [[سنّت]] و [[احکام]] شد. | ||
باطنیان در [[فکر]] مستندی از [[عقل]] و نقل برای آرای [[تفسیری]] خود نبودند؛ بلکه [[تفسیر قرآن]] تابع [[اراده]] [[رهبران]] آنان بود و در هر [[زمان]] برحسب میل خود آن را به گونهای [[تفسیر]] میکردند<ref>ذهبی، محمد حسین، | باطنیان در [[فکر]] مستندی از [[عقل]] و نقل برای آرای [[تفسیری]] خود نبودند؛ بلکه [[تفسیر قرآن]] تابع [[اراده]] [[رهبران]] آنان بود و در هر [[زمان]] برحسب میل خود آن را به گونهای [[تفسیر]] میکردند<ref>ذهبی، محمد حسین، التفسیروالمفسرون؛ صفحه ۲؛ زرقانی، محمد عبد العظیم، مناهل العرفان فی علوم القرآن؛ جلد۲؛صفحه ۸۲؛ سبحانی، جعفر، ۱۳۰۸ -؛الایمان والکفرفی الکتاب والسنة؛ صفحه (۱۹۸-۱۹۹)؛ اسماعیلی قوچانی، علی اکبر، پژوهشی درسیرتطورتفسیروروشهای تفسیری؛ صفحه ۹۴؛ ذهبی، محمد حسین؛ التفسیروالمفسرون؛ صفحه ۶۲؛ کمالی دزفولی، علی، تاریخ تفسیر؛ صفحه ۱۲۳</ref>.<ref>[[فرهنگنامه علوم قرآنی (کتاب)|فرهنگ نامه علوم قرآنی]]، ج۱، ص۱۷۶۵.</ref> | ||
==تفاسیر باطنیه== | == تفاسیر باطنیه == | ||
از بارزترین تفسیرهای باطنیه میتوان به [[تفسیر رمزی]] [[حروف مقطعه]] و همچنین تفسیرهای [[اسماعیلیه]] اشاره کرد. از باطنیان [[تفسیر]] کاملی به جای نمانده است. تنها تفسیر برخی از [[آیات]] است که در کتابهای [[کلامی]] و دیگر [[تفسیرها]] به صورت پراکنده به چشم میخورد. | از بارزترین تفسیرهای باطنیه میتوان به [[تفسیر رمزی]] [[حروف مقطعه]] و همچنین تفسیرهای [[اسماعیلیه]] اشاره کرد. از باطنیان [[تفسیر]] کاملی به جای نمانده است. تنها تفسیر برخی از [[آیات]] است که در کتابهای [[کلامی]] و دیگر [[تفسیرها]] به صورت پراکنده به چشم میخورد. | ||
برخی تفسیر منسوب به [[محیی الدین ابن عربی]] را (که گروهی آن را به [[عبدالرزاق کاشی]] [[باطنی]] نیز نسبت میدهند) از تفسیرهای باطنیه شمردهاند. | برخی تفسیر منسوب به [[محیی الدین ابن عربی]] را (که گروهی آن را به [[عبدالرزاق کاشی]] [[باطنی]] نیز نسبت میدهند) از تفسیرهای باطنیه شمردهاند. | ||
شاید باطنیه چون نخواستهاند حتی [[تأویل]] دلخواه را محدود سازند و میخواستند [[حق]] [[عدول]] از اقوال را برای خود [[حفظ]] کنند، به تفسیر مدون و غیر قابل [[تغییر]] نپرداختهاند<ref>ایازی، محمد علی، المفسرون حیاتهم | شاید باطنیه چون نخواستهاند حتی [[تأویل]] دلخواه را محدود سازند و میخواستند [[حق]] [[عدول]] از اقوال را برای خود [[حفظ]] کنند، به تفسیر مدون و غیر قابل [[تغییر]] نپرداختهاند<ref>ایازی، محمد علی، المفسرون حیاتهم ومنهجهم، صفحه ۶۲؛ کمالی دزفولی، علی، شناخت قرآن، صفحه ۴۵۷؛ صالح، صبحی، مباحث فی علوم القرآن، صفحه ۲۹۷؛ زرقانی، محمد عبد العظیم، مناهل العرفان فی علوم القرآن، جلد۲،صفحه ۸۲</ref>.<ref>[[فرهنگنامه علوم قرآنی (کتاب)|فرهنگ نامه علوم قرآنی]]، ج۱، ص۱۶۸۸.</ref> | ||
{{تفسیر}} | |||
{{ | |||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۱۳۷: | خط ۳۸: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:تفسیر]] | [[رده:تفسیر]] |