تفسیر قرآن پس از پیامبر خاتم: تفاوت میان نسخه‌ها

 
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = قرآن
| موضوع مرتبط = قرآن
| عنوان مدخل  = تفسیر قرآن پس از پیامبر خاتم
| عنوان مدخل  =  
| مداخل مرتبط = [[تفسیر قرآن پس از پیامبر خاتم در حدیث]] - [[تفسیر قرآن پس از پیامبر خاتم در تاریخ اسلامی]]
| مداخل مرتبط =  
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
خط ۲۶: خط ۲۶:
ممکن است گفته شود: [[رسول خدا]] {{صل}} مبیّن [[قرآن]] است. هرچند این سخن در زمان حیات [[مبارک]] حضرتش صحیح است، ولی اوّلاً، ایشان همه [[احکام]] را نفرمود و ثانیاً، بسیاری از بیانات [[رسول خدا]] {{صل}} به مرور ایّام از دست رفت و یا دچار [[تحریف]] شد؛ خصوصاً آنکه تا نزدیک به یک‌صد سال بعد از [[رحلت]] آن حضرت، نشر و بیان [[کلمات پیامبر]] {{صل}} از طرف خلفای ثلاثه و بعد از [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} تا پایان [[حکومت امویان]] [[ممنوع]] بود<ref>از زمان رحلت رسول خدا {{صل}} در سال دهم هجرت تا حکومت عمر بن عبدالعزیز در سال ۱۰۱ هجری، بیان احادیث ایشان ممنوع بود.</ref>. مضافاً بر آنکه، همان اشکالی که در [[فهم]] [[ظاهر قرآن]] و [[آیات]] [[متشابه]] وجود دارد، درباره بیانات [[رسول اکرم]] {{صل}} نیز هست. علاوه بر آنکه با [[تحریف‌ها]] و تدسیس‌های فراوانی که در بیانات [[رسول خدا]] {{صل}} صورت گرفت، اگر [[قرآن]] قطعی الصّدور است، [[سنّت نبوی]] ظنّی الصدور است.
ممکن است گفته شود: [[رسول خدا]] {{صل}} مبیّن [[قرآن]] است. هرچند این سخن در زمان حیات [[مبارک]] حضرتش صحیح است، ولی اوّلاً، ایشان همه [[احکام]] را نفرمود و ثانیاً، بسیاری از بیانات [[رسول خدا]] {{صل}} به مرور ایّام از دست رفت و یا دچار [[تحریف]] شد؛ خصوصاً آنکه تا نزدیک به یک‌صد سال بعد از [[رحلت]] آن حضرت، نشر و بیان [[کلمات پیامبر]] {{صل}} از طرف خلفای ثلاثه و بعد از [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} تا پایان [[حکومت امویان]] [[ممنوع]] بود<ref>از زمان رحلت رسول خدا {{صل}} در سال دهم هجرت تا حکومت عمر بن عبدالعزیز در سال ۱۰۱ هجری، بیان احادیث ایشان ممنوع بود.</ref>. مضافاً بر آنکه، همان اشکالی که در [[فهم]] [[ظاهر قرآن]] و [[آیات]] [[متشابه]] وجود دارد، درباره بیانات [[رسول اکرم]] {{صل}} نیز هست. علاوه بر آنکه با [[تحریف‌ها]] و تدسیس‌های فراوانی که در بیانات [[رسول خدا]] {{صل}} صورت گرفت، اگر [[قرآن]] قطعی الصّدور است، [[سنّت نبوی]] ظنّی الصدور است.


بنابراین، تا زمانی که در کنار [[قانون]] [[صامت]] ([[قرآن]] و [[سنّت]])، مبیّن [[ناطق]] حاضر نباشد، زمینه ایراد [[شبهه]] و [[اختلاف]] در [[فهم]] [[قانون]] وجود دارد. لذا بنا بر [[قاعده لطف]] و رفع [[خوف]] و [[حزن]] از [[امّت]] در [[امتثال]] [[تکلیف]] [[مولی]]، لازم است که همیشه [[امام]] زنده‌ای در میان [[مردم]] باشد و مانند [[رسول خدا]] {{صل}}، [[احکام الهی]] را [[تبیین]] نماید و [[کلام]] او، به [[دلیل]] [[علم]] و [[عصمت الهی]]، برای خلایق [[حجّت]] در نزد [[پروردگار]] باشد. در غیر این صورت، اوّلاً [[امّت]] [[تکلیف]] به امری شده که راه [[امتثال]] آن را ندارد و در نتیجه، [[تکلیف ما لایطاق]] است و از [[خداوند حکیم]]، [[امر]] به [[تکلیف]] مبهم [[قبیح]] است؛ ثانیاً، [[حکمت الهی]]، بنا بر [[برهان لطف]]، خدشه‌دار می‌شود و ثالثاً، ریشه تحیّر و [[اختلاف]] نابود نمی‌گردد؛ امری که [[فلسفه]] [[ارسال رسل]] بود؛ در نتیجه، [[نبوّت]] و [[هدف]] از آن نیز از بین می‌رود<ref>سدید الدین حمصی، از متکلّمین شیعی، این برهان را به این ترتیب تقریر می‌نماید: {{عربی|دلیل آخر: و ممّا یدلّ علی وجوب نصب إمام معصوم، بعد ورود الشرع بالاعتبار العقلی، ما قد ثبت ان امه نبیّنا {{صل}} متعبدون بشرعه من العبادات و العقود و المواریث و أحکام الجنایات، و لا شک فی أن تفاصیل ما جاء به من الشرع فی هذه الأقطاب الأربعه لم یعلم ضروره، و لا یهتدی إلیها بأدله العقول، و لیس فی نصوص الکتاب و السنه المقطوع بها ما یدلّنا علی جمیع ما تعبدنا به من شرعه، و کذا الإجماع من حیث أن عدمه ظاهر فی أکثر الشریعه، إذ اختلاف الأمه فی أکثر الشرعیّات ممّا لا یخفی، علی أنّ الإجماع لو لم یشتمل علی قول معصوم أو فعله إن کان إجماعا علی فعل أو رضاه بالقول أو الفعل لم یکن دلیلا، علی ما سنبیّنه من بعد إن شاء الله تعالی. و لو ادّعی أحد أن جمیع أحکام الشرع مبینه فی الکتاب أو السنه کان جاحدا معاندا، إذ لو کان کذلک لما اختلف علماء الامه فیما اختلفوا فیه من الشرعیات. و لهذا فزع أکثر مخالفینا فی الإمامه إلی القول بالقیاس و الاجتهاد...}}. (المنقذ من التقلید (ط. مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۱۲ ه. ق.)، ج۲، ص۲۵۷؛ کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد (ط. مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۱۳ ه. ق.)، ص۳۴۶: المسأله الأولی فی حسن البعثه...).</ref>.
بنابراین، تا زمانی که در کنار [[قانون]] [[صامت]] ([[قرآن]] و [[سنّت]])، مبیّن [[ناطق]] حاضر نباشد، زمینه ایراد [[شبهه]] و [[اختلاف]] در [[فهم]] [[قانون]] وجود دارد. لذا بنا بر [[قاعده لطف]] و رفع [[خوف]] و [[حزن]] از [[امّت]] در [[امتثال]] [[تکلیف]] [[مولی]]، لازم است که همیشه [[امام]] زنده‌ای در میان [[مردم]] باشد و مانند [[رسول خدا]] {{صل}}، [[احکام الهی]] را [[تبیین]] نماید و [[کلام]] او، به [[دلیل]] [[علم]] و [[عصمت الهی]]، برای خلایق [[حجّت]] در نزد [[پروردگار]] باشد. در غیر این صورت، اوّلاً [[امّت]] [[تکلیف]] به امری شده که راه [[امتثال]] آن را ندارد و در نتیجه، [[تکلیف ما لایطاق]] است و از [[خداوند حکیم]]، [[امر]] به [[تکلیف]] مبهم [[قبیح]] است؛ ثانیاً، [[حکمت الهی]]، بنا بر [[برهان لطف]]، خدشه‌دار می‌شود و ثالثاً، ریشه تحیّر و [[اختلاف]] نابود نمی‌گردد؛ امری که [[فلسفه]] [[ارسال رسل]] بود؛ در نتیجه، [[نبوّت]] و [[هدف]] از آن نیز از بین می‌رود<ref>سدید الدین حمصی، از متکلّمین شیعی، این برهان را به این ترتیب تقریر می‌نماید: {{عربی|دلیل آخر: و ممّا یدلّ علی وجوب نصب إمام معصوم، بعد ورود الشرع بالاعتبار العقلی، ما قد ثبت ان امه نبیّنا {{صل}} متعبدون بشرعه من العبادات و العقود و المواریث و أحکام الجنایات، و لا شک فی أن تفاصیل ما جاء به من الشرع فی هذه الأقطاب الأربعه لم یعلم ضروره، و لا یهتدی إلیها بأدله العقول، و لیس فی نصوص الکتاب و السنه المقطوع بها ما یدلّنا علی جمیع ما تعبدنا به من شرعه، و کذا الإجماع من حیث أن عدمه ظاهر فی أکثر الشریعه، إذ اختلاف الأمه فی أکثر الشرعیّات ممّا لا یخفی، علی أنّ الإجماع لو لم یشتمل علی قول معصوم أو فعله إن کان إجماعا علی فعل أو رضاه بالقول أو الفعل لم یکن دلیلا، علی ما سنبیّنه من بعد إن شاء الله تعالی. و لو ادّعی أحد أن جمیع أحکام الشرع مبینه فی الکتاب أو السنه کان جاحدا معاندا، إذ لو کان کذلک لما اختلف علماء الامه فیما اختلفوا فیه من الشرعیات. و لهذا فزع أکثر مخالفینا فی الإمامه إلی القول بالقیاس و الاجتهاد...}}. (المنقذ من التقلید (ط. مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۱۲ .ق)، ج۲، ص۲۵۷؛ کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد (ط. مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۱۳ .ق)، ص۳۴۶: المسأله الأولی فی حسن البعثه...).</ref>.


اشکال دیگر آنکه: بسیاری از [[احکام]] در زمان [[پیامبر]] {{صل}} [[تبیین]] نگردید (مسائل مستحدثه) و یا بعد از ایشان به تناسب ایّام واقع شد (نظیر [[احکام]] فئه باغیه، [[ارتداد]]، [[احکام]] [[غنائم]] و یا اسرای آنان، نحوه برخورد با امرای [[جور]] و قضاوت‌های آنان وکل هبات [[مصرف]] نمودن هدایا و یا [[همکاری]] با آنان) که حضرات [[معصومین]] {{عم}} آن را [[تبیین]] نموده‌اند<ref>ر. ک: بخش روانی همین برهان.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص۳۳۱-۳۳۴.</ref>
اشکال دیگر آنکه: بسیاری از [[احکام]] در زمان [[پیامبر]] {{صل}} [[تبیین]] نگردید (مسائل مستحدثه) و یا بعد از ایشان به تناسب ایّام واقع شد (نظیر [[احکام]] فئه باغیه، [[ارتداد]]، [[احکام]] [[غنائم]] و یا اسرای آنان، نحوه برخورد با امرای [[جور]] و قضاوت‌های آنان وکل هبات [[مصرف]] نمودن هدایا و یا [[همکاری]] با آنان) که حضرات [[معصومین]] {{عم}} آن را [[تبیین]] نموده‌اند<ref>ر. ک: بخش روانی همین برهان.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص۳۳۱-۳۳۴.</ref>
خط ۳۳: خط ۳۳:
اصلی‌ترین [[وظیفه]] همه [[انبیاء]] و [[اولیاء الهی]] {{عم}}، [[تبیین]] [[اصول اعتقادی]] است. یعنی اگر [[فلسفه خلقت]] [[انسان]]، [[عبادت]] و در نتیجه [[معرفت]] است، اوّلین [[معرفتی]] که کسب آن بر همه [[بندگان]] [[واجب]] است، [[شناخت]] [[مبدأ و معاد]] است. در این دو امر، هرچند [[عقل]] مستقل است و خود می‌تواند بسیاری از مبانی را تشخیص دهد، ولی اوّلاً، در اصول کلی [[خداشناسی]] و [[معاد]]، به تجربه ثابت شده که [[عقول]] [[بشر]] عادّی ضعیف است و اگر [[امداد]] آسمانی و [[راهنمایی]] [[انبیاء الهی]] {{عم}} نباشد، چه بسا قرن‌ها به درازا کشد تا مسائل سطحی از [[معرفت]] به [[توحید]] و یا احوال [[قیامت]] و [[اثبات]] [[عوالم]] بعد از [[مرگ]] برای [[انسان]] روشن شود؛ ثانیاً، بسیاری از امور [[اعتقادی]]، به خصوص در امرنبوّت خاصّه و [[وصایت]] [[انبیاء]] {{عم}} و نیز احوال [[عوالم]] بعد از [[مرگ]]، از [[عالم برزخ]] و [[قبر]] تا [[حشر]] و نشر و [[صراط]] و [[میزان]] و عقبات [[قیامت]]، امری جزئی هستند که هرگز راهی به [[شناخت]] آنها، جز از [[طریق وحی]] [[الهی]] و [[تبیین]] [[انبیاء]] و اوصیای آنها {{عم}} موجود نیست و [[رسول خدا]] {{صل}} نیز بسیاری از آنها را بیان نفرموده و یا اگر فرموده، به دست نسل‌های بعدی نرسیده است.
اصلی‌ترین [[وظیفه]] همه [[انبیاء]] و [[اولیاء الهی]] {{عم}}، [[تبیین]] [[اصول اعتقادی]] است. یعنی اگر [[فلسفه خلقت]] [[انسان]]، [[عبادت]] و در نتیجه [[معرفت]] است، اوّلین [[معرفتی]] که کسب آن بر همه [[بندگان]] [[واجب]] است، [[شناخت]] [[مبدأ و معاد]] است. در این دو امر، هرچند [[عقل]] مستقل است و خود می‌تواند بسیاری از مبانی را تشخیص دهد، ولی اوّلاً، در اصول کلی [[خداشناسی]] و [[معاد]]، به تجربه ثابت شده که [[عقول]] [[بشر]] عادّی ضعیف است و اگر [[امداد]] آسمانی و [[راهنمایی]] [[انبیاء الهی]] {{عم}} نباشد، چه بسا قرن‌ها به درازا کشد تا مسائل سطحی از [[معرفت]] به [[توحید]] و یا احوال [[قیامت]] و [[اثبات]] [[عوالم]] بعد از [[مرگ]] برای [[انسان]] روشن شود؛ ثانیاً، بسیاری از امور [[اعتقادی]]، به خصوص در امرنبوّت خاصّه و [[وصایت]] [[انبیاء]] {{عم}} و نیز احوال [[عوالم]] بعد از [[مرگ]]، از [[عالم برزخ]] و [[قبر]] تا [[حشر]] و نشر و [[صراط]] و [[میزان]] و عقبات [[قیامت]]، امری جزئی هستند که هرگز راهی به [[شناخت]] آنها، جز از [[طریق وحی]] [[الهی]] و [[تبیین]] [[انبیاء]] و اوصیای آنها {{عم}} موجود نیست و [[رسول خدا]] {{صل}} نیز بسیاری از آنها را بیان نفرموده و یا اگر فرموده، به دست نسل‌های بعدی نرسیده است.


نتیجه آنکه: [[خداوند]] [[معرفت دینی]] را [[فلسفه خلقت]] [[انسان]] می‌داند و عقلاً و نقلاً توصیه فراوان به [[دانش‌اندوزی]] شده‌ایم. همچنین می‌دانیم که [[ارزش]] [[انسان‌ها]] در نزد [[پروردگار]]، به [[میزان]] [[درک]] [[دینی]] و [[معرفت]] آنها است؛ تا به آنجا که [[عبادت]]، بسته به [[میزان]] [[معرفت]] [[عابد]]، در نزد [[خداوند]] [[ارزش]] دارد<ref>روایات در این باره فراوان است که برای نمونه به یک مورد اشاره می‌کنیم: {{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} مَا قَسَمَ اللَّهُ لِلْعِبَادِ شَيْئاً أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ فَنَوْمُ الْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ سَهَرِ الْجَاهِلِ وَ إِقَامَةُ الْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ شُخُوصِ الْجَاهِلِ وَ لَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً وَ لَا رَسُولًا حَتَّى يَسْتَكْمِلَ الْعَقْلَ وَ يَكُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ جَمِيعِ عُقُولِ أُمَّتِهِ وَ مَا يُضْمِرُ النَّبِيُّ صفِي نَفْسِهِ أَفْضَلُ مِنِ اجْتِهَادِ الْمُجْتَهِدِينَ وَ مَا أَدَّى الْعَبْدُ فَرَائِضَ اللَّهِ حَتَّى عَقَلَ عَنْهُ وَ لَا بَلَغَ جَمِيعُ الْعَابِدِينَ فِي فَضْلِ عِبَادَتِهِمْ مَا بَلَغَ الْعَاقِلُ وَ الْعُقَلَاءُ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى {{متن قرآن|وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ}}}} ([[الکافی]] (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه. ق) ج۱، ص۱۲، ح۱۱).</ref>.
نتیجه آنکه: [[خداوند]] [[معرفت دینی]] را [[فلسفه خلقت]] [[انسان]] می‌داند و عقلاً و نقلاً توصیه فراوان به [[دانش‌اندوزی]] شده‌ایم. همچنین می‌دانیم که [[ارزش]] [[انسان‌ها]] در نزد [[پروردگار]]، به [[میزان]] [[درک]] [[دینی]] و [[معرفت]] آنها است؛ تا به آنجا که [[عبادت]]، بسته به [[میزان]] [[معرفت]] [[عابد]]، در نزد [[خداوند]] [[ارزش]] دارد<ref>روایات در این باره فراوان است که برای نمونه به یک مورد اشاره می‌کنیم: {{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} مَا قَسَمَ اللَّهُ لِلْعِبَادِ شَيْئاً أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ فَنَوْمُ الْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ سَهَرِ الْجَاهِلِ وَ إِقَامَةُ الْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ شُخُوصِ الْجَاهِلِ وَ لَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً وَ لَا رَسُولًا حَتَّى يَسْتَكْمِلَ الْعَقْلَ وَ يَكُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ جَمِيعِ عُقُولِ أُمَّتِهِ وَ مَا يُضْمِرُ النَّبِيُّ صفِي نَفْسِهِ أَفْضَلُ مِنِ اجْتِهَادِ الْمُجْتَهِدِينَ وَ مَا أَدَّى الْعَبْدُ فَرَائِضَ اللَّهِ حَتَّى عَقَلَ عَنْهُ وَ لَا بَلَغَ جَمِيعُ الْعَابِدِينَ فِي فَضْلِ عِبَادَتِهِمْ مَا بَلَغَ الْعَاقِلُ وَ الْعُقَلَاءُ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى {{متن قرآن|وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ}}}} ([[الکافی]] (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ .ق) ج۱، ص۱۲، ح۱۱).</ref>.


در [[فرهنگ قرآن]] نیز، آنچه به نزد [[پروردگار]] عرضه می‌شود، [[معرفت]] و [[اعتقاد صحیح]] است و [[اعمال صالح]] تنها بالابرنده آن و عرضه کننده [[اعمال]] به محضر [[خدای متعال]] هستند: {{متن قرآن|إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ}}<ref>«سخن پاک به سوی او بالا می‌رود و کردار نیکو آن را فرا می‌برد» سوره فاطر، آیه ۱۰.</ref>.
در [[فرهنگ قرآن]] نیز، آنچه به نزد [[پروردگار]] عرضه می‌شود، [[معرفت]] و [[اعتقاد صحیح]] است و [[اعمال صالح]] تنها بالابرنده آن و عرضه کننده [[اعمال]] به محضر [[خدای متعال]] هستند: {{متن قرآن|إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ}}<ref>«سخن پاک به سوی او بالا می‌رود و کردار نیکو آن را فرا می‌برد» سوره فاطر، آیه ۱۰.</ref>.
* بنابراین، ناتمام گذاشتن [[معرفت]]، به واسطه نبود راهنمایان بعد از [[رسول خدا]] {{صل}} و همچنین وجود تحریف‌ کنندگان و غالین در میان [[امّت]]، علاوه بر آنکه با [[حکمت الهی]] سازگار نیست، با [[برهان لطف]] نیز ناسازگار است. لذا وجود ائمّه‌ای [[معصوم]] به [[عصمت الهی]] و صاحب [[علوم]] لدنّی و متّصل به [[عالم ملکوت]] مانند [[رسول خدا]] {{صل}} در میان [[امّت]] لازم است؛ تا سطح [[دانش]] و [[معرفت]] [[توحیدی]] [[امّت]] را با گذر زمان و [[پیشرفت‌های علمی]] [[جامعه]] بالا ببرند و پاسخ‌گوی نیاز افراد مستعد و انسان‌های طالب [[معارف]] بلندتر باشند.
* بنابراین، ناتمام گذاشتن [[معرفت]]، به واسطه نبود راهنمایان بعد از [[رسول خدا]] {{صل}} و همچنین وجود تحریف‌ کنندگان و غالین در میان [[امّت]]، علاوه بر آنکه با [[حکمت الهی]] سازگار نیست، با [[برهان لطف]] نیز ناسازگار است. لذا وجود ائمّه‌ای [[معصوم]] به [[عصمت الهی]] و صاحب [[علوم]] لدنّی و متّصل به [[عالم ملکوت]] مانند [[رسول خدا]] {{صل}} در میان [[امّت]] لازم است؛ تا سطح [[دانش]] و [[معرفت]] [[توحیدی]] [[امّت]] را با گذر زمان و [[پیشرفت‌های علمی]] [[جامعه]] بالا ببرند و پاسخ‌گوی نیاز افراد مستعد و انسان‌های طالب [[معارف]] بلندتر باشند.


شیخ‌الرئیس [[بوعلی سینا]] در الهیّات [[شفا]]، بعد از بیانی مبسوط پیرامون [[ارزش]] [[توحید]] و اهمیت آن در [[جهان‌بینی]] و [[اعتقادات]] [[انسانی]]، و تحیّر [[عقول]] افراد عادّی در [[شناخت]] ظرائف این [[معارف]] عمیق و پیچیده، و نیز [[اختلاف]] علمای [[امّت]]، که تحیّری مضاعف برای توده [[مردم]] به بار می‌آورد، چنین می‌گوید: "پس بنابر [[حکمت]] و [[رحمت الهی]]، بر [[خداوند]] [[واجب]] است که همیشه انسان‌هایی خاص و [[مؤیّد]] به [[علوم]] [[الهی]] را در میان [[خلق]] قراردهد تا باب این [[معارف]] و کمک به [[عقل]] در [[فهم]] مطالب پیچیده [[توحیدی]] و [[معرفتی]] بسته نشود و هرکس به اندازه ظرفیّت و تلاشی که می‌کند، از آبشخور [[معرفت]] [[توحیدی]] بهره‌مند شود"<ref>تفصیل بیان شیخ الرئیس به این ترتیب است: {{عربی|يكون الاصل الاول فيما يسنه تعريفه اياهم ان لهم صانعا قادرا و انه عالم بالسر و العلانية و ان من حقه ان يطاع امره فانّه يجب أن يكون الأمر لمن له الخلق، و أنه قد أعدّ لمن أطاعه المعاد المسعد و لمن عصاه المعاد المشقي حتّى يتلقى الجمهور رسمه المنزل على لسانه من الاله و الملائكة بالسمع و الطاعة و لا ينبغي له أن يشغلهم بشي‌ء من معرفة اللّه فوق معرفة أنّه واحد حق لا شبيه له. فأمّا ان يعدي بهم إلى أن يكلفهم أن يصدّقوا بوجوده و هو غير مشار إليه في مكان و لا منقسم بالقول و لا خارج العالم و لا داخله و لا شي‌ء من هذا الجنس، فقد عظم عليهم الشغل و شوش فيما بين أيديهم الدّين و أوقعهم فيما لا تخلص عنه إلّا لمن كان المعان الموفق الذي يشذ وجوده و يندر كونه، فانّه لا يمكنهم أن يتصوروا هذه الأحوال على وجهها إلّا بكدّ و إنّما يمكن القليل منهم أن يتصوروا حقيقة هذا التوحيد و التنزيه فلا يلبثوا أن يكذبوا بمثل هذا الموجود و يقعوا في تنازع و ينصرفوا إلى المباحثات و المقايسات بمثل الّتي تصدّهم عن أعمالهم المدنية، و ربما أوقعهم في آراء مخالفة لصلاح المدينة و منافية لواجب الحق و كثرت فيهم الشكوك و الشبه و صعب الأمر على السانّ في ضبطهم فما كل بميسّر له في الحكمة الالهيّة و لا السانّ يصلح له أن يظهر أن عنده حقيقة يكتمها عن العامّة بل يجب أن لا يرخص في تعرض شي‌ء من ذلك. بل يجب أن يعرفهم جلال اللّه تعالى و عظمته برموز و أمثلة من الأشياء الّتي هي عندهم جليلة و عظيمة و يلقى إليهم مع هذا هذا القدر أعني انّه لا نظير له و لا شريك له و لا شبيه له. و كذلك يجب أن يقرر عندهم أمر المعاد على وجه يتصورون كيفيته و يسكن إليه نفوسهم و يضرب للسعادة و الشقاوة أمثالا ممّا يفهمونه و يتصورونه}}.(الشفاء (الإلیهات) (ط. مکتبه آیة‌الله المرعشی، ‌۱۴۰۴ ه. ق.)، النص، ص۴۴۳).</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص۳۳۴-۳۳۶.</ref>
شیخ‌الرئیس [[بوعلی سینا]] در الهیّات [[شفا]]، بعد از بیانی مبسوط پیرامون [[ارزش]] [[توحید]] و اهمیت آن در [[جهان‌بینی]] و [[اعتقادات]] [[انسانی]]، و تحیّر [[عقول]] افراد عادّی در [[شناخت]] ظرائف این [[معارف]] عمیق و پیچیده، و نیز [[اختلاف]] علمای [[امّت]]، که تحیّری مضاعف برای توده [[مردم]] به بار می‌آورد، چنین می‌گوید: "پس بنابر [[حکمت]] و [[رحمت الهی]]، بر [[خداوند]] [[واجب]] است که همیشه انسان‌هایی خاص و [[مؤیّد]] به [[علوم]] [[الهی]] را در میان [[خلق]] قراردهد تا باب این [[معارف]] و کمک به [[عقل]] در [[فهم]] مطالب پیچیده [[توحیدی]] و [[معرفتی]] بسته نشود و هرکس به اندازه ظرفیّت و تلاشی که می‌کند، از آبشخور [[معرفت]] [[توحیدی]] بهره‌مند شود"<ref>تفصیل بیان شیخ الرئیس به این ترتیب است: {{عربی|يكون الاصل الاول فيما يسنه تعريفه اياهم ان لهم صانعا قادرا و انه عالم بالسر و العلانية و ان من حقه ان يطاع امره فانّه يجب أن يكون الأمر لمن له الخلق، و أنه قد أعدّ لمن أطاعه المعاد المسعد و لمن عصاه المعاد المشقي حتّى يتلقى الجمهور رسمه المنزل على لسانه من الاله و الملائكة بالسمع و الطاعة و لا ينبغي له أن يشغلهم بشي‌ء من معرفة اللّه فوق معرفة أنّه واحد حق لا شبيه له. فأمّا ان يعدي بهم إلى أن يكلفهم أن يصدّقوا بوجوده و هو غير مشار إليه في مكان و لا منقسم بالقول و لا خارج العالم و لا داخله و لا شي‌ء من هذا الجنس، فقد عظم عليهم الشغل و شوش فيما بين أيديهم الدّين و أوقعهم فيما لا تخلص عنه إلّا لمن كان المعان الموفق الذي يشذ وجوده و يندر كونه، فانّه لا يمكنهم أن يتصوروا هذه الأحوال على وجهها إلّا بكدّ و إنّما يمكن القليل منهم أن يتصوروا حقيقة هذا التوحيد و التنزيه فلا يلبثوا أن يكذبوا بمثل هذا الموجود و يقعوا في تنازع و ينصرفوا إلى المباحثات و المقايسات بمثل الّتي تصدّهم عن أعمالهم المدنية، و ربما أوقعهم في آراء مخالفة لصلاح المدينة و منافية لواجب الحق و كثرت فيهم الشكوك و الشبه و صعب الأمر على السانّ في ضبطهم فما كل بميسّر له في الحكمة الالهيّة و لا السانّ يصلح له أن يظهر أن عنده حقيقة يكتمها عن العامّة بل يجب أن لا يرخص في تعرض شي‌ء من ذلك. بل يجب أن يعرفهم جلال اللّه تعالى و عظمته برموز و أمثلة من الأشياء الّتي هي عندهم جليلة و عظيمة و يلقى إليهم مع هذا هذا القدر أعني انّه لا نظير له و لا شريك له و لا شبيه له. و كذلك يجب أن يقرر عندهم أمر المعاد على وجه يتصورون كيفيته و يسكن إليه نفوسهم و يضرب للسعادة و الشقاوة أمثالا ممّا يفهمونه و يتصورونه}}.(الشفاء (الإلیهات) (ط. مکتبه آیة‌الله المرعشی، ‌۱۴۰۴ .ق)، النص، ص۴۴۳).</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص۳۳۴-۳۳۶.</ref>


=== تعالیم قرآن در اخلاق ===
=== تعالیم قرآن در اخلاق ===
بخش عمده‌ای از [[آیات قرآن]]، پیرامون قصص [[انبیاء]] {{عم}} و رهاوردهای [[اخلاقی]] آنها است. اهمیت این بخش تا به آنجاست که [[رسول خدا]] {{صل}}، [[هدف]] از [[بعثت]] خود را تکمیل و تتمیم [[مکارم اخلاق]] بیان فرمود <ref>{{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}: إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ‌}} (مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل (ط. مؤسسه آل البیت {{عم}}، ۱۴۰۸ ه. ق.)، ج۱۱، ص۱۸۷، باب ۶: استحباب التخلق بمکارم الأخلاق و ذکر جمله منها).</ref>. ایشان در بیانی دیگر درباره سخن [[خداوند]] که رسولش را به [[خُلق عظیم]] می‌ستاید، [[اخلاق]] را معادل همه [[اسلام]] معرفی می‌فرماید<ref>{{متن حدیث|وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ {{ع}} فِي قَوْلِهِ {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}} يَقُولُ عَلَى دِينٍ عَظِيمٍ‌}} (تفسیر القمی (ط. دارالکتاب، ۱۴۰۴ ه. ق)، ج۲، ص۳۸۲. در بیانی دیگر آمده است: {{متن حدیث|عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ {{ع}} فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}} قَالَ هُوَ الْإِسْلَامُ‌}} (معانی الأخبار (ط. دفتر انتشارات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۴۰۳ ه. ق.)، ص۱۸۸: باب معنی الخلق العظیم).</ref>.
بخش عمده‌ای از [[آیات قرآن]]، پیرامون قصص [[انبیاء]] {{عم}} و رهاوردهای [[اخلاقی]] آنها است. اهمیت این بخش تا به آنجاست که [[رسول خدا]] {{صل}}، [[هدف]] از [[بعثت]] خود را تکمیل و تتمیم [[مکارم اخلاق]] بیان فرمود <ref>{{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}: إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ‌}} (مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل (ط. مؤسسه آل البیت {{عم}}، ۱۴۰۸ .ق)، ج۱۱، ص۱۸۷، باب ۶: استحباب التخلق بمکارم الأخلاق و ذکر جمله منها).</ref>. ایشان در بیانی دیگر درباره سخن [[خداوند]] که رسولش را به [[خُلق عظیم]] می‌ستاید، [[اخلاق]] را معادل همه [[اسلام]] معرفی می‌فرماید<ref>{{متن حدیث|وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ {{ع}} فِي قَوْلِهِ {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}} يَقُولُ عَلَى دِينٍ عَظِيمٍ‌}} (تفسیر القمی (ط. دارالکتاب، ۱۴۰۴ .ق)، ج۲، ص۳۸۲. در بیانی دیگر آمده است: {{متن حدیث|عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ {{ع}} فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}} قَالَ هُوَ الْإِسْلَامُ‌}} (معانی الأخبار (ط. دفتر انتشارات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۴۰۳ .ق)، ص۱۸۸: باب معنی الخلق العظیم).</ref>.


از آنجا که موضوع [[علم اخلاق]]، "[[نفس انسانی]]" است و تا برای متعلّم، موضوع [[علم]] روشن نشود، نمی‌تواند به خوبی آن [[علم]] را بشناسد؛ و از آنجا که معرفت‌النفس از پیچیده‌ترین مسائل [[عقلی]] است، بنابراین، در این زمینه نیز [[امّت]] از یک سو در [[فهم]] [[اخلاق]] نظری و مطالب پیچیده انسان‌شناختی [[قرآن]] محتاج معلّم و مبیّن است و از سوی دیگر و مهم‌تر، در عمل و طیّ مدارج [[سلوک]] [[اخلاقی]]، محتاج استادی [[معصوم]] و مؤیَّد از سوی [[پروردگار]] است؛ تا بتواند عقبات این راه را به [[درستی]] طی کند.
از آنجا که موضوع [[علم اخلاق]]، "[[نفس انسانی]]" است و تا برای متعلّم، موضوع [[علم]] روشن نشود، نمی‌تواند به خوبی آن [[علم]] را بشناسد؛ و از آنجا که معرفت‌النفس از پیچیده‌ترین مسائل [[عقلی]] است، بنابراین، در این زمینه نیز [[امّت]] از یک سو در [[فهم]] [[اخلاق]] نظری و مطالب پیچیده انسان‌شناختی [[قرآن]] محتاج معلّم و مبیّن است و از سوی دیگر و مهم‌تر، در عمل و طیّ مدارج [[سلوک]] [[اخلاقی]]، محتاج استادی [[معصوم]] و مؤیَّد از سوی [[پروردگار]] است؛ تا بتواند عقبات این راه را به [[درستی]] طی کند.
خط ۸۰: خط ۸۰:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:قرآن]]
[[رده:علوم قرآنی]]
[[رده:علوم قرآن]]
۱۱۳٬۶۶۹

ویرایش