حواریون: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{خرد}} {{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; fo...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{خرد}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[حواریون در قرآن]]| پرسش مرتبط  = }}
{{امامت}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">مدخل‌های وابسته به این بحث:</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[حواریون در قرآن]] | [[حواریون در تاریخ اسلامی]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
== مقدمه ==
حواریان، جمع [[حواری]] و دارای ساختاری [[عربی]] است؛ اما در ریشه اصلی آن [[اختلاف]] هست: بیشتر واژه‌پژوهان آن را واژه‌ای عربی و برگرفته از "ح ـ و ـ ر" به معنای سفیدی شدید دانسته‌اند. براین‌اساس، سبب نامگذاری [[یاران]] [[عیسی]]{{ع}} به این نام را اشتغال آنان به جامه‌شویی،<ref>العین، ج ۳، ص ۲۸۷ - ۲۸۸؛ مقاییس اللغه، ج ۲، ص ۱۱۶؛ لسان العرب، ج ۴، ص ۲۲۰ - ۲۲۱، «حور».</ref> [[پوشیدن لباس]] سفید،<ref>تفسیر بیضاوی، ج ۲، ص ۴۴؛ کنز الدقائق، ج ۲، ص ۱۰۱؛ دائره المعارف الاسلامیه، ج ۸، ص ۱۳۷.</ref> داشتن [[طهارت]] [[باطنی]] <ref>لسان العرب، ج ۴، ص ۲۲۰؛ تاج العروس، ج ۶، ص ۳۱۵، «حور».</ref> و [[پاکیزه]] کردن [[نفوس]] [[بندگان]] <ref>مفردات، ص ۲۶۳؛ مجمع‌البحرین، ج ۳، ص ۵۹۴، «حور».</ref>دانسته‌اند. برپایه [[حدیثی]] از [[امام رضا]]{{ع}} نیز صفای [[دل]] و [[پاکی]] درون آنها سبب نامگذاری‌شان به این اسم شده است.<ref> علل الشرایع، ج ۱، ص ۸۰ - ۸۱؛ بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۲۷۲ - ۲۷۳.</ref> [[برگزیده شدن]] از سوی [[حضرت عیسی]]{{ع}} به سبب پاکی‌شان، [[نورانیت]] چهره، [[پیراستگی]] از هرگونه [[عیب]] و [[نقص]]،<ref> علل الشرایع، ج ۱، ص ۸۰ - ۸۱؛ بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۲۷۲ - ۲۷۳.</ref> [[پیروی]] و [[دوستی]] خالصانه [[مسیح]]{{ع}} و دگرگونی در [[شخصیت]] آنان نیز از اسباب این نامگذاری یاد شده‌اند.<ref>روح‌المعانی، ج ۳، ص ۲۸۱؛ التحقیق، ج ۲، ص ۳۰۹، «حور».</ref>
حواریان، جمع [[حواری]] و دارای ساختاری [[عربی]] است؛ اما در ریشه اصلی آن [[اختلاف]] هست: بیشتر واژه‌پژوهان آن را واژه‌ای عربی و برگرفته از "ح ـ و ـ ر" به معنای سفیدی شدید دانسته‌اند. براین‌اساس، سبب نامگذاری [[یاران]] [[عیسی]] {{ع}} به این نام را اشتغال آنان به جامه‌شویی،<ref>العین، ج ۳، ص ۲۸۷ - ۲۸۸؛ مقاییس اللغه، ج ۲، ص ۱۱۶؛ لسان العرب، ج ۴، ص ۲۲۰ - ۲۲۱، «حور».</ref> [[پوشیدن لباس]] سفید،<ref>تفسیر بیضاوی، ج ۲، ص ۴۴؛ کنز الدقائق، ج ۲، ص ۱۰۱؛ دائره المعارف الاسلامیه، ج ۸، ص ۱۳۷.</ref> داشتن [[طهارت]] [[باطنی]] <ref>لسان العرب، ج ۴، ص ۲۲۰؛ تاج العروس، ج ۶، ص ۳۱۵، «حور».</ref> و [[پاکیزه]] کردن [[نفوس]] [[بندگان]] <ref>مفردات، ص ۲۶۳؛ مجمع‌البحرین، ج ۳، ص ۵۹۴، «حور».</ref>دانسته‌اند. برپایه [[حدیثی]] از [[امام رضا]] {{ع}} نیز صفای [[دل]] و [[پاکی]] درون آنها سبب نامگذاری‌شان به این اسم شده است.<ref> علل الشرایع، ج ۱، ص ۸۰ - ۸۱؛ بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۲۷۲ - ۲۷۳.</ref> [[برگزیده شدن]] از سوی [[حضرت عیسی]] {{ع}} به سبب پاکی‌شان، [[نورانیت]] چهره، [[پیراستگی]] از هرگونه [[عیب]] و [[نقص]]،<ref> علل الشرایع، ج ۱، ص ۸۰ - ۸۱؛ بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۲۷۲ - ۲۷۳.</ref> [[پیروی]] و [[دوستی]] خالصانه [[مسیح]] {{ع}} و دگرگونی در [[شخصیت]] آنان نیز از اسباب این نامگذاری یاد شده‌اند.<ref>روح‌المعانی، ج ۳، ص ۲۸۱؛ التحقیق، ج ۲، ص ۳۰۹، «حور».</ref>


برخی این واژه را برگرفته از "ح ـ و ـ ر" به معنای بازگشتن دانسته و سبب نامگذاری یاران عیسی{{ع}} به این نام را رفت و آمدهای پی در پی آنان نزد وی،<ref>المتوکلی، ص ۱۳۱؛ Encyclopedia of the Quran, V۱, P۱۲۳.</ref> مراجعه [[مردم]] به آنان <ref>عرائس المجالس، ص ۳۵۲؛ واژه‌های دخیل، ص ۱۸۶، «حواریون».</ref> و خارج شدن آنها از [[دین]] رایج و بازگشت به حالتی غیر از حالت نخست ([[انتخاب]] [[دین]] نو) می‌دانند.<ref>التحقیق، ج ۲، ص ۳۰۹.</ref> در مقابل، شماری از واژه‌پژوهان، [[حواری]] را از واژگان دخیل دانسته‌اند: برخی مانند [[سیوطی]] آن را واژه‌ای نبطی به معنی شویندگان [[لباس]] <ref>المتوکلی، ص ۱۳۱ ـ ۱۳۲؛ الاتقان، ج ۱، ص ۲۹۹.</ref> و بعضی واژه‌ای [[حبشی]] می‌دانند.<ref>واژه‌های دخیل، ص ۱۸۷؛ دائرة المعارف الاسلامیه، ج ۸، ص ۱۳۷.</ref> آرتور جفری، با [[اعتقاد]] به حبشی بودن آن و در مقابل نظر دوراک (مستشرق) که [[زمان]] ورود آن به [[زبان عربی]] را پس از [[اسلام]] دانسته، با استناد به یک [[بیت]] از اشعار [[جاهلی]] احتمال می‌دهد که این واژه پیش از اسلام در میان [[عرب‌ها]] رواج داشته است.<ref>واژه‌های دخیل، ص ۱۸۷، «حواریون».</ref> شماری از [[پژوهشگران]] غربی نیز آن را برگرفته از واژه حبشی حواریا Hawareya به معنای [[رسولان]] دانسته‌اند.<ref>. Encyclopedia of the quran, V۱, P۱۲۳ "Apostle"</ref>
برخی این واژه را برگرفته از "ح ـ و ـ ر" به معنای بازگشتن دانسته و سبب نامگذاری یاران عیسی {{ع}} به این نام را رفت و آمدهای پی در پی آنان نزد وی،<ref>المتوکلی، ص ۱۳۱؛ Encyclopedia of the Quran, V۱, P۱۲۳.</ref> مراجعه [[مردم]] به آنان <ref>عرائس المجالس، ص ۳۵۲؛ واژه‌های دخیل، ص ۱۸۶، «حواریون».</ref> و خارج شدن آنها از [[دین]] رایج و بازگشت به حالتی غیر از حالت نخست ([[انتخاب]] [[دین]] نو) می‌دانند.<ref>التحقیق، ج ۲، ص ۳۰۹.</ref> در مقابل، شماری از واژه‌پژوهان، [[حواری]] را از واژگان دخیل دانسته‌اند: برخی مانند [[سیوطی]] آن را واژه‌ای نبطی به معنی شویندگان [[لباس]] <ref>المتوکلی، ص ۱۳۱ ـ ۱۳۲؛ الاتقان، ج ۱، ص ۲۹۹.</ref> و بعضی واژه‌ای [[حبشی]] می‌دانند.<ref>واژه‌های دخیل، ص ۱۸۷؛ دائرة المعارف الاسلامیه، ج ۸، ص ۱۳۷.</ref> آرتور جفری، با [[اعتقاد]] به حبشی بودن آن و در مقابل نظر دوراک (مستشرق) که [[زمان]] ورود آن به [[زبان عربی]] را پس از [[اسلام]] دانسته، با استناد به یک [[بیت]] از اشعار [[جاهلی]] احتمال می‌دهد که این واژه پیش از اسلام در میان [[عرب‌ها]] رواج داشته است.<ref>واژه‌های دخیل، ص ۱۸۷، «حواریون».</ref> شماری از [[پژوهشگران]] غربی نیز آن را برگرفته از واژه حبشی حواریا Hawareya به معنای [[رسولان]] دانسته‌اند.<ref>. Encyclopedia of the quran, V۱, P۱۲۳ "Apostle"</ref>


==حواریان در [[کتاب مقدس]]==
==حواریون==
کتاب [[مقدّس]]، حواریان را [[شاگردان]] [[عیسی]]{{ع}}،<ref>ر. ک: کتاب مقدس، متی ۱۰.</ref> شمارشان را ۱۲ و رسالتشان را [[وعظ]] و [[تبلیغ]] یاد می‌کند.<ref> کتاب مقدس، مرقس، ۳: ۱۴.</ref> عدد [[دوازده‌گانه]] حواریان با جایگاه ممتاز رقم ۱۲ و حضور پررنگ و نمادین آن در [[فرهنگ]] و [[حیات]] [[دینی]] [[یهود]] پیوندی عمیق دارد: مواردی چون [[اسباط]] دوازده‌گانه [[بنی‌اسراییل]]،<ref>رک: قاموس کتاب مقدس، ص ۴۱۴.</ref> قطعه سنگ‌های دوازده‌گانه منقّش و گران‌بها در سینه‌بند [[هارون]]،<ref>کتاب مقدس، خروج ۲۸: ۲۱؛ و ۳۹: ۱۴.</ref> انواع [[هدیه]] و [[قربانی]] برای [[خدا]]،<ref> کتاب مقدس، لاویان ۲۴: ۵.</ref> وکلای [[سلیمان]]،<ref>کتاب مقدس، ملوک اول ۴: ۷.</ref> مجسّمه‌های شیر بر روی پله‌های شش‌گانه تخت وی <ref>کتاب مقدس، ملوک اول ۱۰: ۲۰.</ref> و مواردی دیگر <ref>ر. ک: کتاب مقدس،یوشع ۳: ۱۲؛ ۴: ۲ ـ ۴؛ سموئیل دوم ۲: ۱۵؛ ملوک اول ۷:۲۵؛ ۱۸: ۳۱ ـ ۳۲.</ref> همگی عدد ۱۲ داشته‌اند. این رقم، مبنای [[نظام]] شمارشی بابلیان بوده است.<ref>قاموس الکتاب المقدس، ص ۶۰۸ ـ ۶۰۹.</ref> در [[عهد جدید]] نیز افزون بر حواریان، می‌توان به دروازه‌های [[دوازده گانه]] [[اورشلیم]] جدید با سر درِمنقش به نام اسباط دوازده‌گانه <ref>کتاب مقدس، مکاشفه ۲۱: ۱۲.</ref> و تقسیم رؤیاهای آسمانی به ۱۲ قسم از سوی [[یوحنّا]]<ref> ر. ک: کتاب مقدس، مکاشفه، ج ۲۱، ص ۹ ـ ۱۴.</ref> و جز آن اشاره کرد.<ref>برای اطلاع بیشتر درباره نمادین بودن عدد ۱۲ نزد یهودیان ر.ک: دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۳، ص ۱۵ ـ ۲۴، مقاله «اسباط».</ref>
در این که سبب نام‌گذاری آنان به حواریون چه بوده، [[اختلاف]] است: برخی گفته‌اند: این لغت از حور که به معنای سفیدی [[خالص]] است گرفته شده و سبب نام‌گذاریشان آن بود که شغلشان تمیز کردن لباس‌ها بوده است و سبب [[انتخاب]] این [[شغل]] هم آن بود که آنها هر وقت گرسنه می‌شدند، به [[عیسی]] می‌گفتند و آن حضرت برای ایشان از [[زمین]] و [[کوه]] و سنگ نان بیرون می‌آورد و به آنها می‌داد و هر وقت [[تشنه]] می‌شدند، دست خود را به زمین می‌زد و آب بیرون می‌آمد و آنها می‌آشامیدند تا آن‌که به عیسی{{ع}} عرض کردند: یا [[روح]] [[اللّه]]! کیست که از ما [[برتر]] باشد؟ هر گاه نان بخواهیم ما را [[سیر]] می‌کنی و هرگاه آب بخواهیم [[سیراب]] می‌شویم و [[نعمت]] [[ایمان]] و [[معرفت]] به تو نیز به ما عطا شده است؟ عیسی فرمود: برتر از شما آن کسی است که از دست‌رنج خود نان می‌خورد و از کسب خود روزی می‌گیرد. آنها که این سخن را شنیدند، دست به کار شست و شوی جامه‌های [[مردم]] شده و از دست‌مزد آن نان می‌خوردند.
برخی این لفظ را کنایه از [[پاکی]] و [[صفای قلب]] و [[دل]] یا [[جامه]] آنها دانسته‌اند. قول دیگر آن است که این نام کنایه از شست و شو دادن آنها از [[دل‌ها]] ونفوس مردم بود که با بیان [[معارف الهی]] و [[احکام]] و توجه دادن مردم به سوی [[خدای یکتا]]، دل‌ها را از [[آلودگی]] [[شرک]] و [[بت‌پرستی]] شست و شو می‌دادند.
در [[حدیثی]] که [[صدوق]] از [[حسن بن فضال]] [[روایت]] کرده، وی گوید: به [[امام هشتم]]{{ع}} عرض کردم که چرا آنها را حواریون گفتند؟ حضرت فرمود: اما در پیش مردم بدان سبب بود که آنها جامه‌ها را می‌شستند و اما در نزد ما بدان سبب بود که آنان خودشان [[پاک]] بودند و مردم را نیز با [[موعظه]] و [[پند]] از آلودگی به [[گناهان]] پاک می‌کردند<ref>علل الشرائع، ص۳۸؛ عیون الاخبار، ص۲۳۳ و ۲۳۴.</ref>.
معنای دیگری که برای [[حواری]] در لغت آمده، [[یاور]] و [[ناصر]] است که آنها چون [[دعوت]] [[حضرت عیسی]]{{ع}} را [[اجابت]] کرده و [[یاری]] و [[نصرت]] او را عهده‌دار شدند، از این رو به [[حواریون عیسی]] موسوم گشتند.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۶۰۱.</ref>


براساس گزارش انجیلِ [[برنابا]]، [[حضرت عیسی]]{{ع}} پس از ۴۰ [[روز]] [[عبادت]] و [[روزه‌داری]]، ۱۲ تن از [[بنی‌اسراییل]] را به نام [[رسولان]] <ref> رک: انجیل برنابا، ص ۳۵۳ ـ ۳۵۴؛ قاموس کتاب مقدس، ص ۴۱۴ ـ ۴۱۵، «رسول».</ref> به نام‌های [[شمعون]] معروف به پطرس، اندریاس، [[یعقوب بن زَبْدَی]]، یوحنّا، فیلُّپِس، برتولما، توما، متّی، یعقوب بن حلفی و لبئی معروف به تدی، شمعون قانوی و یهودای اسخریوطی برگزید.<ref>کتاب مقدس، متی ۱۰: ۲ ـ ۴.</ref> پس از آنکه یهودا در پی [[ندامت]] از [[خیانت]] به [[عیسی]]{{ع}} و [[همکاری]] با [[دشمنان]] آن [[حضرت]] خودکشی کرد، "متیاس" جایگزین او گردید.<ref> قاموس کتاب مقدس، ص ۴۱۳ ـ ۴۱۵، «رسول».</ref> حواریان، همه از میان [[توده]] بنی‌اسراییل بوده‌اند. حضرت عیسی{{ع}} آنان را پس از [[آموزش]]، دو به دو برای [[تبلیغ]] می‌فرستاد؛ همچنین آنها را برای انجام‌دادن [[کارهای خارق‌العاده]] [[قدرت]] بخشید. شرح سفرها، خاطرات و تلاش‌های [[تبلیغی]] آنان در بخش "[[اعمال]] رسولانِ" [[عهد جدید]] به تفصیل آمده است.<ref> کتاب مقدس، مرقس ۶: ۷؛ قاموس کتاب مقدس، ص ۴۱۳ ـ ۴۱۵، «رسول»؛ دائره‌المعارف لیدن، ج ۱، ص ۱۲۳ Encyclopedia of the Quran, V۱,.P۱۲۳ "Apostle"</ref> گزارش‌های کتاب [[مقدّس]] درباره حواریان، متفاوت است: از یک‌سو بیشتر آنها را کم‌درک،<ref>کتاب مقدس، متی ۱۵: ۱۵.</ref> [[سست‌ایمان]]،<ref>کتاب مقدس، ۱۶: ۵ ـ ۸.</ref> [[ترسو]]،<ref>کتاب مقدس، لوقا ۲۴: ۲۵.</ref> شکاک<ref> کتاب مقدس، متی ۲۶: ۳۱.</ref> و سختدل<ref>کتاب مقدس، مرقس ۶: ۵۲ و ۱۶: ۱۴؛ نیز رک: الرحلة المدرسیّه، ج ۱، ص ۱۴۹.</ref> خوانده است؛ از سوی دیگر، حواریان با ویژگی‌هایی چون توان [[سخن گفتن]] به زبان‌های گوناگون،<ref> کتاب مقدس، اعمال رسولان، ۲: ۴.</ref> انجام دادن امور [[خارق‌العاده]]،<ref>کتاب مقدس، مرقس ۶:۱۳؛ لوقا ۹:۶.</ref> [[وعده]] [[داوری]] به آنان از سوی [[خدا]] در میان [[اسباط]] [[دوازده‌گانه]]،<ref>کتاب مقدس، متی ۱۰: ۲.</ref> [[قدرت]] [[شفای بیماران]]<ref>کتاب مقدس، ۱۰:۱.</ref> و [[غلبه]] بر [[شیطان]]<ref>کتاب مقدس، انجیل متی ۱۰:۱.</ref> [[وصف]] شده‌اند؛ همچنین در برخی گزارش‌ها، پطرس به [[نفاق]]<ref> کتاب مقدس، غلاطیان ۲: ۱۱ ـ ۱۶.</ref> و [[انکار]] [[عیسی]] متهم<ref> کتاب مقدس، متی ۲۶:۳۱ و ۷۵؛ مرقس ۱۴:۶۶ ـ ۶۸؛ لوقا ۲۲:۵۶ ـ ۵۷؛ یوحنا ۱۸:۱۷ ـ ۱۸.</ref> و شیطان<ref>کتاب مقدس، متی ۱۶: ۲۳.</ref> خوانده می‌شود؛ ولی در جای دیگر از او به [[برترین]] [[حواری]] <ref>کتاب مقدس، لوقا ۲۲؛ ۳۲؛ نیز ر. ک: بحارالانوار، ج ۳۸، ص ۱۰۳.</ref> و [[مأموریت]] ویژه او از طرف عیسی{{ع}} در [[هدایت مردم]]، نیز [[استواری]] دیگر حواریان <ref> کتاب مقدس، لوقا ۲۲:۳۲ ـ ۳۳.</ref>[[سخن]] گفته است. گزارش‌های [[عهد جدید]]، گویای [[برتری]] پطرس بر [[رسولان]] دیگر، [[غیرت]] و استواری او در [[ایمان]] و علاقه شدید به عیسی{{ع}}‌اند؛ نیز وی پس از [[عروج]] عیسی{{ع}} بیشتر [[عمر]] خود را در کلیساهای [[فلسطین]] و اطراف آن سپری کرد و ۲۰ سال پایانی عمر خود را در رم گذرانید و نخستین [[اسقف]] [[روم]] شناخته شد.<ref>دائره‌المعارف البستانی، ج ۵، ص ۴۷۲ ـ ۴۷۳، «پطرس»؛ درآمدی بر تاریخ و کلام مسیحیت، ص ۵۰ ـ ۵۱.</ref>
==[[حواریون]] چه کسانی بودند؟==
حواریون جمع «[[حواری]]» از ماده «حور» به معنی شستن و سفید کردن است و گاهی به هر چیز سفید نیز اطلاق می‌شود و لذا غذاهای سفید را [[عرب]] «حواری» می‌گوید و حوریان [[بهشتی]] را نیز به همین جهت «حوریه» می‌گویند که سفید پوستند.
اما دربارۀ علت نام‌گذاری [[شاگردان]] [[مسیح]] به این نام احتمالات متعددی داده شده ولی آنچه نزدیک‌تر به [[ذهن]] می‌رسد و در [[احادیث]] [[پیشوایان]] بزرگ [[دینی]] آمده است این است که آنها علاوه بر اینکه [[قلبی]] [[پاک]] و [[روحی]] با [[صفا]] داشتند در [[پاکیزه]] ساختن و روشن نمودن [[افکار]] دیگران، و شستشوی [[مردم]] از [[آلودگی]] و [[گناه]] [[کوشش]] فراوان داشتند.
از [[امام]] [[علی بن موسی]]{{ع}} نقل شده که از آن حضرت سؤال کردند: «چرا حواریون به این نام نامیده شدند؟» فرمود: «جمعی از مردم چنین [[تصور]] می‌کنند که آنها [[شغل]] لباسشویی داشتند ولی در نزد ما علت آن این بوده که آنها هم خود را از آلودگی به گناه پاک کرده بودند و هم برای پاک کردن دیگران کوشش داشتند».<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص ۴۴۱.</ref>


==حواریان در [[قرآن]]==
==حواریون از نظر [[قرآن]] و [[انجیل]]==
حواریان ۵ بار به [[صراحت]] در قرآن یاد و به [[یاران خاص]] و [[برگزیده]] [[حضرت عیسی]]{{ع}} اطلاق شده است: {{متن قرآن|فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسَى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قَالَ مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ}}<ref>«و چون عیسی در آنان (آثار) کفر را دریافت گفت: یاران من به سوی خداوند کیانند؟» سوره آل عمران، آیه ۵۲.</ref>،{{متن قرآن|وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بِي وَبِرَسُولِي قَالُوا آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ إِذْ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ هَلْ يَسْتَطِيعُ رَبُّكَ أَن يُنَزِّلَ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِّنَ السَّمَاء قَالَ اتَّقُواْ اللَّهَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ}}<ref>«و یاد کن که به حواریان وحی کردم که به من و فرستاده‌ام ایمان آورید گفتند: (خداوندا) ایمان آوردیم و گواه باش که ما گردن نهاده‌ایم» سوره مائده، آیه ۱۱۱-۱۱۲.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا أَنْصَارَ اللَّهِ كَمَا قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوَارِيِّينَ مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ فَآمَنَتْ طَائِفَةٌ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَكَفَرَتْ طَائِفَةٌ فَأَيَّدْنَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَى عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! یاوران (دین) خدا باشید چنان که عیسی پسر مریم به حواریان گفت: چه کسانی در راه خداوند یاوران من خواهند بود؟ حواریان گفتند: ما یاوران (دین) خداوندیم و دسته‌ای از بنی اسرائیل ایمان آوردند و دسته‌ای کافر شدند و ما مؤمنان را در برابر دشمنانشان نیرو» سوره صف، آیه ۱۴.</ref>.<ref>جامع‌البیان، ج ۳، ص ۳۹۱؛ مجمع البیان، ج ۳، ص ۴۰۶؛ المیزان، ج ۳، ص ۲۰۳.</ref>.
قرآن درباره «حواریون» سخن گفته و [[ایمان]] آنان را متذکر شده است<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا أَنْصَارَ اللَّهِ كَمَا قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوَارِيِّينَ مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ فَآمَنَتْ طَائِفَةٌ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَكَفَرَتْ طَائِفَةٌ فَأَيَّدْنَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَى عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِينَ}} «ای مؤمنان! یاوران (دین) خدا باشید چنان که عیسی پسر مریم به حواریان گفت: چه کسانی در راه خداوند یاوران من خواهند بود؟ حواریان گفتند: ما یاوران (دین) خداوندیم و دسته‌ای از بنی اسرائیل ایمان آوردند و دسته‌ای کافر شدند و ما مؤمنان را در برابر دشمنانشان نیرومند کردیم  و پیروز شدند» سوره صف، آیه ۱۴.</ref> ولی از جمله‌هایی که انجیل دربارۀ حواریون دارد استفاده می‌شود که آنان دربارۀ مسیح همگی لغزش‌هایی داشته‌اند.
و در [[انجیل متی]] و [[لوقا]] باب ۶ اسامی حواریون چنین آمده است:
#[[پطرس]]
#[[اندریاس]]
#[[یعقوب]]
#[[یوحنا]]
#فیلوپس
#برتولولما
#ثوما
#[[متّی]]
#یعقوب ابن حلفا
#[[شمعون]] ملقب به «غیور»
#[[یهودا]] [[برادر]] یعقوب
#[[یهودای اسخریوطی]] که [[خیانت]] به مسیح کرد.
[[مفسر]] معروف مرحوم [[طبرسی]] در [[مجمع البیان]] نقل می‌کند که «حواریون» به همراه [[عیسی]] در سفرها به راه می‌افتادند، و هرگاه [[تشنه]] یا گرسنه می‌شدند به [[فرمان خداوند]] [[غذا]] و آب برای آنها آماده می‌شد آنها این جریان را [[افتخار]] بزرگی برای خود دانستند و از مسیح پرسیدند آیا کسی بالاتر از ما پیدا می‌شود؟ او گفت: آری.
«از شما بالاتر کسی است که [[زحمت]] بکشد و از دست [[رنج]] خود نان بخورد!»... و به دنبال این جریان آنها به شستشوی [[لباس]] و گرفتن [[اجرت]] در برابر آن مشغول شدند. (و عملاً به همه [[مردم]] درس دادند که کار و [[کوشش]] [[ننگ و عار]] نیست).
«[[حواریون]]» پس از قبول [[دعوت]] [[مسیح]] به [[همکاری]] و کمک و [[گواه]] گرفتن او بر [[ایمان]] خود، متوجه درگاه [[خداوند]] شدند و ایمان خویش را به پیشگاه او عرضه داشتند و گفتند: «پروردگارا ما به آنچه تو فرستاده‌ای ایمان آورده‌ایم»<ref>سوره آل عمران، آیه ۵۳.</ref>.
ولی از آنجا که دعوی ایمان به [[تنهایی]] کافی نبود، به دنبال آن [[عمل به دستورات]] آسمانی و [[پیروی از پیامبر]] [[خدا]] «مسیح» را پیش کشیدند و گفتند: «ما از فرستاده تو مسیح [[پیروی]] کردیم»<ref>{{متن قرآن|رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنْزَلْتَ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ}} «پروردگارا! بدانچه فرو فرستاده‌ای، ایمان آوردیم و از این پیامبر پیروی کردیم پس ما را در شمار گواهان بنگار» سوره آل عمران، آیه ۵۳.</ref> و این گواه زندۀ [[ایمان راسخ]] ما است.
سپس تقاضا کردند که خداوند نام آنها را در زمرۀ [[شاهدان]] و [[گواهان]] قرار دهد این گواهان همان کسانی هستند که در این [[جهان]] سمت [[رهبری]] [[امت‌ها]] را دارند و در [[رستاخیز]] [[شاهد]] بر [[اعمال نیک]] و بد مردم خواهند بود.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص ۴۴۱.</ref>


در [[سوره آل‌عمران]] {{متن قرآن| فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسَى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قَالَ مَنْ أَنصَارِي إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنزَلْتْ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ}}<ref>«و چون عیسی در آنان (آثار) کفر را دریافت گفت: یاران من به سوی خداوند کیانند؟ حواریان گفتند: ما یاوران خداوندیم، به خداوند ایمان داریم و گواه باش که ما گردن نهاده‌ایم. پروردگارا! بدانچه فرو فرستاده‌ای، ایمان آوردیم و از این پیامبر پیروی کردیم پس ما را در شمار گواهان بنگار» سوره آل عمران، آیه ۵۲-۵۳.</ref> پس از یاد کرد [[تکذیب]] عیسی{{ع}} از سوی [[بنی‌اسراییل]] و [[یاری‌خواهی]] آن [[حضرت]] در پی آن، [[ایمان آوردن]] و اعلام [[آمادگی]] حواریان برای [[یاری]] عیسی{{ع}} در [[راه خدا]] گزارش شده است. در [[سوره مائده]] {{متن قرآن|وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بِي وَبِرَسُولِي قَالُوا آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ إِذْ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ هَلْ يَسْتَطِيعُ رَبُّكَ أَن يُنَزِّلَ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِّنَ السَّمَاء قَالَ اتَّقُواْ اللَّهَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ}}<ref>«و یاد کن که به حواریان وحی کردم که به من و فرستاده‌ام ایمان آورید گفتند: (خداوندا) ایمان آوردیم و گواه باش که ما گردن نهاده‌ایم» سوره مائده، آیه ۱۱۱-۱۱۲.</ref> نیز ایمان آوردن آنان بر اثر [[وحی الهی]] خوانده شده و در ادامه، درخواست آنها از [[عیسی]]{{ع}} برای آوردن [[مائده]] آسمانی به عنوان [[گواه]] صدقی بر [[رسالت]] خویش و برای [[آرامش]] خاطرشان، [[نزول]] مائده و [[تهدید]] [[خدا]] بر [[عذاب]] سخت کسانی که پس از دیدن آن، [[کافر]] گردند، گزارش شده است. در [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا أَنْصَارَ اللَّهِ كَمَا قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوَارِيِّينَ مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ فَآمَنَتْ طَائِفَةٌ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَكَفَرَتْ طَائِفَةٌ فَأَيَّدْنَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَى عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! یاوران (دین) خدا باشید چنان که عیسی پسر مریم به حواریان گفت: چه کسانی در راه خداوند یاوران من خواهند بود؟ حواریان گفتند: ما یاوران (دین) خداوندیم و دسته‌ای از بنی اسرائیل ایمان آوردند و دسته‌ای کافر شدند و ما مؤمنان را در برابر دشمنانشان نیرو» سوره صف، آیه ۱۴.</ref> نیز همراه اشاره به [[ایمان]] حواریان به عیسی{{ع}} و [[یاری]] او، از [[مسلمانان]] خواسته شده است که همانند آنان به یاری خدا و [[دین]] و [[پیامبر]] او بپردازند. برخی سوره صفّ را به سبب یاد کرد از حواریان در آن، "سوره [[حواریون]]" خوانده‌اند.<ref>الاتقان، ج ۱، ص ۱۲۱؛ بصائر ذوی التمییز، ج ۱، ص ۴۶۲.</ref> در [[سوره حدید]] {{متن قرآن|ثُمَّ قَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِمْ بِرُسُلِنَا وَقَفَّيْنَا بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَآتَيْنَاهُ الْإِنْجِيلَ وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا فَآتَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ}}<ref>«سپس پیامبران خود را در پی آنان آوردیم  و (نیز) عیسی پسر مریم را  و به او انجیل دادیم و در دل پیروان او مهر و بخشایشی نهادیم و ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم جز آنکه برای رسیدن به خشنودی خداوند چنین کردند امّا آن را چنان که سزاوار نگاهداشت آن است نگاه نداشتند آنگاه ما پاداش مؤمنانشان را ارزانی داشتیم و بسیاری از آنان بزهکارند» سوره حدید، آیه ۲۷.</ref> نیز کسانی که از [[حضرت عیسی]]{{ع}} [[پیروی]] کردند، [[مهربان]] و [[رئوف]] خوانده شده و شماری از [[مفسران]]، مراد از آنها را همان حواریان دانسته،<ref>مجمع البیان،</ref> چنان‌که شماری از مفسران، فرستادگان یاد شده در [[سوره یس]] {{متن قرآن|وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ}}<ref>«و برای آنان از مردم آن شهر  آنگاه که پیامبران به آنجا آمدند مثلی بزن» سوره یس، آیه ۱۳.</ref> را نیز اشاره به ۳ تن از حواریان دانسته‌اند.<ref> تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص ۱۴ ـ ۱۵؛ البحرالمحیط، ج ۹، ص ۵۳.</ref> [[قرآن کریم]] به عدد حواریان اشاره نکرده است؛ ولی بر اساس دیدگاه مشهور مفسران <ref>تفسیر قرطبی، ج ۴، ص ۹۷؛ البحر المحیط، ج ۱۰، ص ۱۶۹.</ref> و برخی [[احادیث اسلامی]]،<ref>التوحید، ص ۴۲۱؛ بحار الانوار، ج ۱۰، ص ۳۰۳؛ ج ۳۶، ص ۳۰۹؛ مسند الامام الرضا، ج ۲، ص ۷۷.</ref> آنان ۱۲ تن بوده‌اند.
==تعداد حواریون و نام آنها==
تعداد ایشان مطابق [[روایات]]، [[دوازده نفر]] است، ولی از نام آنها در [[روایات اسلامی]] ذکری نشده، فقط در [[حدیث]] [[احتجاج]] [[حضرت رضا]]{{ع}} با [[جاثلیق]] این جمله هست که حضرت بدو فرمود: حواریون دوازده نفر بودند که دانشمندتر و [[برتر]] از همه آنها [[لوقا]] بود.
در [[انجیل متی]] (باب دهم) نام آنها را به عنوان [[شاگردان]] [[عیسی]] چنین ذکر کرده اند:
# [[شمعون]] معروف به [[پطرس]]؛
# [[اندریاس]] [[برادر]] شمعون؛
# [[یعقوب بن زبدی]]؛
#برادرش [[یوحنا]]؛
#فیلیپس؛
# [[برتولما]]؛
# [[توما]]؛
# [[متی]] باج‌گیر؛
# [[یعقوب بن حلفی]]؛
#لبی، معروف به [[تدی]]؛
# شمعون قانوی؛
# [[یهودای اسخریوطی]] که عیسی را [[تسلیم]] [[یهود]] نمود<ref>عهد جدید، ص۱۵؛ نجار، قصص الانبیاء، ص۴۰۵.</ref>.
در [[انجیل برنابا]] فصل چهاردهم نام آن دوازده نفر را این‌گونه ذکر کرده است:
#اندروس؛
#برادرش پطرس شکارچی؛
# [[برنابا]]؛
# متی گمرک چی که برای جمع‌آوری و حساب [[مالیات]] می‌نشست؛
# یوحنا؛
# [[یعقوب]] که هر دو پسران زبدی بودند؟
#تداوس؛ ۸. [[یهودا]]؛
#برتولوماوس؛
#فیلیپس؛
# یعقوب؛
#یهودای اسخر یوطی [[خائن]]<ref>انجیل برنابا، ترجمه فهیم کرمانی، ص۷۴.</ref>.
چنان که ملاحظه می‌کنید، نام «لوقا» در هیچ یک از این دو نقل نیست و این یکی از موارد [[اختلاف]] بین روایات اسلامی و انجیل‌هایی است که اگر حدیث مزبور از نظر [[سند معتبر]] باشد، برای ما [[سندیت]] دارد و مقدم بر انجیل‌هایی است که دست‌خوش [[تحریف]] گردیده است.
به هر صورت، بیش از آن‌چه در بالا گفته شد، از [[تاریخ]] و [[سرنوشت]] حواریون در روایات اسلامی چیزی به ما نرسیده، تنها در پاره‌ای از روایات گفت‌و‌گوهایی از حضرت عیسی{{ع}} با حواریون در برخی از مسافرت‌هایی که می‌کرده است نقل شده و در دستورهای [[اخلاقی]] و [[پند]] و اندرزهایی نیز که از آن بزرگوار به جای مانده است و گاهی نامی از آنها برده شده و نصیحت‌هایی به آنها فرموده که چون خالی از فایده نیست، قسمتی از آنها را در زیر برای شما ذکر می‌کنیم:
# [[کلینی]] در [[حدیث]] مرفوعی [[روایت]] کرده که [[عیسی]]{{ع}} به حواریون فرمود: مرا به شما حاجتی است که می‌خواهم آن را برایم برآورید. گفتند: حاجتت برآورده است. عیسی برخاست و قدم‌های آنها را شست، حواریون گفتند: ما به این کار سزاوارتر بودیم ای [[روح خدا]]! عیسی{{ع}} فرمود: سزاوارترین [[مردم]] به [[خدمت‌گزاری]]، [[مرد]] عالم و دانشمند است و من [[فروتنی]] و [[تواضع]] کردم تا شما نیز مانند من پس از رفتنم در مردم فروتنی و تواضع پیشه سازید. سپس عیسی{{ع}} فرمود: [[حکمت]] با تواضع و فروتنی آباد گردد، نه با [[تکبر]]، چنان که [[زراعت]] در [[زمین]] هموار می‌روید نه در [[کوه]].
# [[صدوق]] در [[خصال]] از [[امام صادق]]{{ع}} روایت کرده است که حواریون به عیسی عرض کردند: ای آموزنده هر خیر و [[نیکی]]! به ما بیاموز که چه چیزی سخت‌ترین همه چیزهاست؟ عیسی{{ع}} فرمود: سخت‌ترین چیزها [[خشم]] [[خدای عزوجل]] می‌باشد. پرسیدند: به چه وسیله‌ای می‌توان از [[خشم خداوند]] [[پرهیز]] کرد؟ فرمود: به این که خشم نکنید. گفتند: ابتدا و آغاز خشم از چیست؟ حضرت فرمود: از تکبر و [[سرکشی]] و کوچک شمردن مردم<ref>خصال، ج۱، ص۷. </ref>.
#در کتاب [[امالی]] از [[امام هشتم]] [[حضرت رضا]]{{ع}} روایت شده که فرمود: [[عیسی بن مریم]]{{ع}} به حواریون فرمود که ای [[بنی‌اسرائیل]]! هنگامی که [[دین]] شما سالم بود، بر دنیای از دست رفته خود [[تأسف]] نخورید. [[دنیا پرستان]] وقتی دنیای آنها سالم است، برای آن‌چه از دینشان رفته تأسف نمی‌خوردند<ref>امالی، ص۲۹۷.</ref>.
#در [[کتاب خصال]] از [[امام سجاد]]{{ع}} روایت شده است که [[حضرت مسیح]]{{ع}} به حواریون فرمود: جز این نیست که [[دنیا]] پلی است، پس از آن بگذرید و به [[آبادانی]] آن نپردازید<ref>خصال، ج۱، ص۳۴.</ref>.
#در [[امالی طوسی]] از امام صادق{{ع}} روایت شده که عیسی بن مریم به [[اصحاب]] خود فرمود: برای دنیا کار می‌کنید، در صورتی که بدون کار و عمل در دنیا روزی می‌خورید و برای [[آخرت]] کار نمی‌کنید با این که در آنجا به جز از راه کار و عمل روزی ندارید. وای بر شما ای علمای [[سوء]] (و [[دانشمندان]] [[بدکار]]) مزد را می‌گیرید، ولی عملی انجام نمی‌دهید. نزدیک است که کارفرما کار خود را بخواهد و زود است که شما از این [[دنیا]] به [[تاریکی]] [[قبر]] بروید. چگونه از [[اهل علم]] و [[دانش]] است کسی که به سوی آخرت می‌رود، ولی به دنیا رو آورده است بدان چه زیانش می‌زند علاقه‌مندتر است از آن‌چه سودش دهد<ref>امالی، ص۱۲۹ و ۱۳۰.</ref>.
#ورام بن ابی [[فراس]] [[روایت]] کرده که [[عیسی]]{{ع}} به حواریون فرمود: ای گروه حواریون! من دنیا را برای شما به رو بر [[زمین]] انداختم (و شما را از دنیا جدا کردم) پس چنان نباشد که پس از من دوباره او را از زمین بلند کنید (و بدان علاقه‌مند گردید) زیرا از [[پستی]] دنیاست که خدای را در آن [[نافرمانی]] کنند (و [[معصیت خداوند]] در آن انجام شود) و از پستی دنیاست که آخرت جز به [[ترک دنیا]] و واگذاردن آن به دست نیاید. پس دنیا را گذرگاه کنید و آبادش نکنید و بدانید که اصل و ریشه هر خطایی، [[محبت]] و [[دوستی]] دنیاست و چه بسا شهوتی که برای صاحبش اندوهی دراز و طولانی به بار آورد<ref>تنبیه الخواطر، ج۱، ص۱۲۹.</ref>.
#نیز فرمود: من دنیا را برای شما درافکندم و شما بر پشت آن نشسته‌اید. پس کسی درباره آن جز [[پادشاهان]] و [[زنان]] با شما [[ستیزه]] نخواهد کرد، اما پادشاهان تا وقتی دنیا را برای آنها واگذارید، به شما کاری ندارند واما به وسیله [[نماز]] و [[روزه]] از زنان [[پرهیز]] کنید (و بدین وسیله از [[فریب]] و علاقه [[گمراه کننده]] آنها خود را برحذر دارید)<ref>تنبیه الخواطر، ج۱، ص۱۲۹.</ref>.
#پیوسته به حواریون می‌فرمود: ای گروه حواریون! به وسیله [[بغض]] [[معصیت‌کاران]] و [[نافرمانان]] (و [[دشمنی]] آنان) به درگاه [[خداوند]] دوستی بجویید (و خود را [[محبوب]] [[حق تعالی]] گردانید) و با دوری و فاصله گرفتن از ایشان به پیش‌گاه [[خداوند]] [[تقرب]] جویید و [[رضایت]] و [[خشنودی خدا]] را در [[خشم]] و [[غضب]] ایشان بجویید<ref>تنبیه الخواطر، ج۲، ص۲۳۵.</ref>.
# [[کلینی]] در [[کتاب شریف کافی]] از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] کرده که حواریون نزد [[عیسی]]{{ع}} گرد آمدند و گفتند: ای آموزنده هر [[کار خیر]]! ما را [[هدایت]] فرما. عیسی{{ع}} به ایشان فرمود: همانا [[موسی کلیم]] [[اللّه]] به شما دستور داد که [[سوگند دروغ]] به [[خدای تبارک و تعالی]] نخورید و من به شما دستور می‌دهم که به خداوند قسم نخورید نه [[قسم دروغ]] و نه راست. حواریون گفتند: ای [[روح]] اللّه! باز هم بیان فرما. عیسی{{ع}} گفت: همانا [[موسی]] [[پیغمبر]] [[خدا]] به شما دستور داد [[زنا]] نکنید و من شما را امر می‌کنم [[فکر]] زنا را نیز در خاطر نیاورید، چه رسد به این که عمل زنا را انجام دهید؛ زیرا کسی که فکر زنا کند، همانند کسی است که در بنای [[زیبا]] و رنگ‌آمیزی شده‌ای [[آتش]] روشن کند که همان [[دود]] آتش رنگ‌ها را تباه سازد، اگر چه [[خانه]] هم نسوزد<ref>اصول کافی، ج۲، ص۲۴۱.</ref>.
از [[رسول خدا]]{{صل}} روایت کرده است که حواریون به عیسی{{ع}} عرض کردند: ای [[روح خدا]]! ما با چه کسی [[هم‌نشینی]] کنیم؟ فرمود: با کسی که [[دیدار]] او شما را به [[یاد خدا]] بیندازد و گفتار او بر [[علم]] و [[دانش]] شما بیفزاید و عمل و [[رفتار]] او شما را به [[آخرت]] راغب گرداند<ref>اصول کافی، ج۱، ص۳۹.</ref>.
# [[علامه مجلسی]] در [[بحارالانوار]] نقل می‌کند که در برخی از کتاب‌ها دیده‌ام که عیسی{{ع}} با بعضی از حواریون به مسافرتی رفتند و عبورشان به شهری افتاد. همین که نزدیک آن [[شهر]] شدند، گنجی را در نزدیکی جاده دیدند. همراهان عیسی گفتند: ای روح خدا، به ما [[اجازه]] بده در این جا توقف نماییم و از این [[گنج]] [[نگهبانی]] کنیم که از بین نرود. عیسی{{ع}} فرمود: شما در این جا بایستید و من داخل این [[شهر]] می‌شوم و گنجی را که در شهر دارم می‌جویم.


==ایمان حواریان==
همراهان همانجا ماندند و [[عیسی]]{{ع}} داخل شهر شد و مقداری راه رفت تا به خانه‌ای ویران رسید و پیرزنی را در آنجا دید. بدو فرمود: من امشب میهمان تو هستم، آیا شخص دیگری نیز با تو در این [[خانه]] هست؟ پیرزن گفت: آری، پسری دارم که پدرش از [[دنیا]] رفته و پیش من است و روزها به صحرا می‌رود و خار می‌کند و به شهر می‌آورد و آنها را می‌فروشد و [[پول]] آن را پیش من می‌آورد و ما با آن پول [[روزگار]] خود را می‌گذرانیم.
هنگامی که حضرت عیسی{{ع}} از رسالت خویش به سوی [[بنی اسراییل]] خبر داد و آنان را به [[راه راست]] فرا خواند، [[بنی‌اسراییل]] با وی [[مخالفت]] و [[کفر]] پیشه کردند. {{متن قرآن|وَرَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَمُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَلِأُحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي حُرِّمَ عَلَيْكُمْ وَجِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ}}<ref>«و به پیامبری به سوی بنی اسرائیل (می‌فرستد، تا بگوید) که من برای شما نشانه‌ای از پروردگارتان آورده‌ام؛ من برای شما از گل، (اندامواره‌ای) به گونه پرنده می‌سازم و در آن می‌دمم، به اذن خداوند پرنده‌ای خواهد شد و به اذن خداوند نابینای مادرزاد و پیس را شفا خواهم داد و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد و شما را از آنچه می‌خورید یا در خانه می‌انبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانه‌ای برای شماست اگر مؤمن باشید و تورات پیش از خود را راست می‌شمارم، و (آمده‌ام) تا برخی از چیزهایی را که بر شما حرام شده است حلال گردانم و نشانه‌ای از پروردگارتان برای شما آورده‌ام پس، از خداوند پروا و از من فرمانبرداری کنید!» سوره آل عمران، آیه ۴۹-۵۰.</ref> در پی این [[تکذیب]]، حضرت عیسی{{ع}} پرسید که چه کسی او را در این [[راه]] یاری می‌کند و حواریان اعلام کردند که به خدا ایمان آورده و آن [[حضرت]] را در این مسیر یاری خواهند کرد و از او خواستند که بر فرمانپذیری آنها از وی [[شاهد]] باشد: {{متن قرآن|فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسَى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قَالَ مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ}}<ref>«و چون عیسی در آنان (آثار) کفر را دریافت گفت: یاران من به سوی خداوند کیانند؟» سوره آل عمران، آیه ۵۲.</ref> حواریان همچنین از [[ایمان]] خویش به همه آموزه‌های [[وحیانی]] و [[پیروی]] از [[حضرت عیسی]]{{ع}} خبر دادند و از [[خدا]] خواستند تا نام آنان را در زمره کسانی بنویسد که بر [[ابلاغ رسالت]] فرستادگان [[الهی]] [[گواهی]] می‌دهند: {{متن قرآن|رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنْزَلْتَ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ}}<ref>«پروردگارا! بدانچه فرو فرستاده‌ای، ایمان آوردیم و از این پیامبر پیروی کردیم پس ما را در شمار گواهان بنگار» سوره آل عمران، آیه ۵۳.</ref> برخی [[مفسران]] گفته‌اند: [[دعوت]] عیسی{{ع}} برای [[یاری]] خویش و اعلام [[آمادگی]] حواریان، زمانی بود که آن [[حضرت]] با پافشاری [[بنی‌اسراییل]] بر [[کفر]] و [[تصمیم]] آنان به کشتن او روبه‌رو شد.<ref>جامع‌البیان، ج ۳، ص ۳۹۰؛ مجمع البیان، ج ۲، ص ۳۰۲ ـ ۳۰۳؛ الدرالمنثور، ج ۲، ص ۳۵.</ref> در [[سوره مائده]] {{متن قرآن|وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بِي وَبِرَسُولِي قَالُوا آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ}}<ref>«و یاد کن که به حواریان وحی کردم که به من و فرستاده‌ام ایمان آورید گفتند: (خداوندا) ایمان آوردیم و گواه باش که ما گردن نهاده‌ایم» سوره مائده، آیه ۱۱۱.</ref> [[ایمان آوردن]] حواریان براثر [[وحی الهی]] به آنها و [[نعمت]] خدا به حضرت عیسی{{ع}} یاد شده است. مفسران [[اختلاف]] دارند که [[وحی]] یادشده به معنای [[الهام]] یا وحی [[نبوت]] است. (همین مقاله، وحی به [[حواریون]]) شماری از مفسران با استناد به همین [[آیه]]، [[ایمان]] حواریان را [[ایمانی]] خاص و در حد کمال دانسته‌اند، زیرا همراه با وحی و [[هدایت الهی]] بوده است؛<ref>المحرر الوجیز، ج ۲، ص ۲۶۰؛ الدرالمنثور، ج ۲، ص ۶۰۹؛ المیزان، ج ۶، ص ۲۲۹.</ref>اما شمار دیگری از مفسران این دیدگاه را به استناد آیه {{متن قرآن|إِذْ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ هَلْ يَسْتَطِيعُ رَبُّكَ أَنْ يُنَزِّلَ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ قَالَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«هنگامی که حواریان گفتند: ای عیسی پسر مریم! آیا پروردگار تو یارایی دارد که برای ما از آسمان خوانی فرو فرستد؟ (عیسی) گفت: اگر مؤمنید از خداوند پروا کنید» سوره مائده، آیه ۱۱۲.</ref> به چالش کشیده‌اند. در این آیه، درخواست حواریان از عیسی{{ع}} برای آوردن مائده آسمانی، [[گواه]] صدقی بر [[قدرت پروردگار]] و [[رسالت]] خویش و [[آرامش]] خاطر آنها و [[ناخشنودی]] حضرت عیسی{{ع}} از این درخواست گزارش شده است. این [[آیه]] مایه [[اختلاف]] [[مفسران]] درباره [[مراتب ایمان]] حواریان شده است.
پیرزن سپس برخاست و اتاقی را برای [[حضرت عیسی]]{{ع}} آماده کرد تا پسرش از راه رسید مادر که او را دید به وی گفت: [[خدای تعالی]] امشب میهمان [[شایسته]] و صالحی برای ما فرستاده که [[نور]] [[زهد]] و فروغ [[شایستگی]] از جبینش ساطع و آشکار است. خدمتش را مغتنم شمار و از مصاحبتش بهره‌مند شو.
پسرک به نزد عیسی آمد و به خدمت‌کاری و [[پذیرایی]] آن حضرت مشغول شد تا چون پاسی از شب گذشت، عیسی{{ع}} از حال آن [[جوان]] و وضع زندگانی‌اش جویا شد و آثار [[خرد]]، [[زیرکی]]، [[نبوغ]]، [[استعداد]]، [[ترقی]] و کمال را در وی [[مشاهده]] فرمود. لکن متوجه گردید که [[دل]] آن جوان بسته به چیز بزرگی است که [[فکر]] او را سخت مشغول کرده، بدو فرمود: ای جوان! می‌بینم دلت به چیزی مشغول است و اندوهی در دل داری که پیوسته با توست و تو را رها نمی‌کند. خوب است [[اندوه]] دل را با من بازگویی شاید داروی دردت پیش من باشد.
وقتی عیسی{{ع}} به جوان [[اصرار]] کرد تا [[غم]] دل را بازگوید، جوان گفت: آری در دل من اندوهی است که هیچ کس جز خدای تعالی [[قادر]] نیست آن را برطرف سازد. عیسی فرمود: درد دل خود را به من بازگوی شاید [[خداوند]] وسیله برطرف کردن آن را به من [[الهام]] کند و یاد دهد.
[[جوان]] گفت: روزی من بار هیزمی را به [[شهر]] می‌آوردم و در سر راه خود عبورم به قصر دختر [[پادشاه]] افتاد و چون به قصر نگاه کردم، چشمم به دختر پادشاه افتاد و [[عشق]] او در دلم جای‌گیر شد، به طوری که [[روز]] به روز این عشق بیشتر می‌شود و برای این درد، دارویی جز [[مرگ]] سراغ ندارم.
[[عیسی]]{{ع}} فرمود: اگر مایل به وصل او هستی، من وسیله‌ای برای تو فراهم می‌کنم تا با وی [[ازدواج]] کنی. جوان پیش مادرش آمد و سخن میهمان را برای وی بازگفت. مادرش بدو گفت: پسرجان! من [[گمان]] ندارم این مرد کسی باشد که [[بیهوده]] وعده‌ای بدهد و نتواند از عهده انجام آن برآید. سخنش را بپذیر و هر چه دستور می‌دهد انجام ده.


مفسرانی که با استناد به نقش [[هدایت الهی]] در [[ایمان]] حواریان، آن را در حد کمال دانسته، این آیه را به گونه‌ای [[تفسیر]] کرده‌اند که به کامل بودن ایمان آنها خدشه‌ای نخورد. براساس این تفسیر، حواریان در [[قدرت خدا]]، [[حقانیت]] [[حضرت عیسی]]{{ع}} و [[درستی]] [[دعوت]] وی تردید نداشتند، بلکه دودلی آنان در این بود که آیا [[خدا]] درخواست آن [[حضرت]] را [[اجابت]] می‌کند یا نه.<ref>جامع البیان، ج ۷، ص ۱۷۴؛ مجمع البیان، ج ۳، ص ۴۰۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۳۶۴.</ref> برخی دیگر گفته‌اند: آنان می‌خواستند بدانند که آیا [[حکمت خدا]] [[نزول]] [[مائده]] را اقتضا می‌کند یا نه؟<ref> ر. ک: مفردات، ص ۵۳۱ «طوع».</ref> بعضی نیز [[فقر]] و نداری و نیاز حواریان به [[غذا]] را سبب درخواست مائده دانسته‌اند، تا با خوردن از آن، توان لازم را برای [[طاعت]] و [[بندگی خدا]] به دست بیاورند.<ref>ر. ک: مجمع‌البیان، ج ۳، ص ۴۰۸؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۱۲۰.</ref> [[علامه طباطبایی]] رحمه‌الله سبب [[توبیخ]] آنان از سوی حضرت عیسی{{ع}} را لحن نامؤدبانه آنان می‌داند.<ref>المیزان، ج ۶، ص ۲۲۵ و ۲۳۳.</ref> در مقابل، شماری از مفسران، درخواست مائده را مربوط به آغاز [[گزینش]] آنان به عنوان [[حواری]] <ref>ر. ک: مجمع البیان، ج ۳، ص ۴۰۷؛ زادالمسیر، ج ۲، ص ۳۳۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۳۶۴.</ref> و پیش از دیدن معجزاتی مانند زنده کردن [[مردگان]]، شفای [[کور]] مادرزاد و [[بیماران]] لاعلاج دانسته <ref>معانی‌القرآن، ج ۲، ص ۳۸۵؛ مجمع‌البیان، ج ۳، ص ۴۰۸.</ref> و معتقدند در این [[زمان]] هنوز ایمان آنان به قدرت خدا و [[رسالت]] حضرت عیسی{{ع}} کامل نشده بود. این گروه، ضمن ناسازگار [[خواندن]] توجیه‌های مفسران نخست با [[ادله]] صریح حواریان برای درخواست خویش، [[ناخشنودی]] حضرت عیسی{{ع}} از درخواست مذکور، هشدار به حواریان و سفارش آنها به [[تقوا]]،<ref>رک: جوامع الجامع، ج ۱، ص ۵۴۵؛ زادالمسیر، ج ۲، ص ۳۳۸.</ref> همچنین تلاش حواریان برای توجیه درخواست خویش را [[شاهد]] مدعایشان دانسته‌اند:<ref>جامع البیان، ج ۷، ص ۱۷۴؛ المیزان، ج ۶، ص ۲۳۳.</ref> آنها در توجیه درخواست خویش، مواردی چون خوردن از [[مائده]]، [[آرامش]] یافتن دل‌هایشان با آن، [[ثابت]] شدن [[صداقت]] [[حضرت عیسی]]{{ع}} در ادعای [[رسالت]] و [[گواه]] شدن آنان بر آن مائده آسمانی را سبب درخواست خویش یاد کردند: {{متن قرآن|قَالُوا نُرِيدُ أَنْ نَأْكُلَ مِنْهَا وَتَطْمَئِنَّ قُلُوبُنَا وَنَعْلَمَ أَنْ قَدْ صَدَقْتَنَا وَنَكُونَ عَلَيْهَا مِنَ الشَّاهِدِينَ}}<ref>«گفتند: بر آنیم تا از آن بخوریم و دل‌هایمان اطمینان یابد و بدانیم که تو، به ما راست گفته‌ای و بر آن از گواهان باشیم» سوره مائده، آیه ۱۱۳.</ref> برخی در پاسخ به این چالش، درخواست حواریان را همانند درخواست [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} و برای ازدیاد و [[پایداری]] [[ایمان]] خویش دانسته‌اند. حضرت ابراهیم{{ع}} از [[خدا]] خواست تا چگونگی زنده کردن [[مردگان]] را به وی نشان دهد؛ اما [[علامه طباطبایی]] با نامؤدبانه [[خواندن]] لحن حواریان، میان آن دو تفاوت گذاشته است.<ref> المیزان، ج ۶، ص ۲۲۵ - ۲۳۰.</ref> بعضی [[مفسران]] درباره کامل نبودن [[ایمان]] حواریان، به [[همکاری]] یهودا با [[دشمنان]] و [[خیانت]] وی به [[حضرت مسیح]]{{ع}} استناد کرده و [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ}}<ref>«و (بنی اسرائیل) نیرنگ ورزیدند و خداوند تدبیر کرد  و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره آل عمران، آیه ۵۴.</ref> را اشاره به این موضوع و بی‌اثر شدن خیانت یهودا و دشمنان [[مسیح]]{{ع}} دانسته‌اند <ref>التفسیر الکبیر، ج ۸، ص ۶۹ ـ ۷۰.</ref>.
عیسی{{ع}} به جوان فرمود: اکنون برخیز و به [[قصر]] پادشاه برو و چون خاصان دربار و وزرای پادشاه آمدند که به نزد او روند، به ایشان بگو که من برای [[خواستگاری]] دختر پادشاه آمده‌ام. درخواست مرا به وی برسانید. آن‌گاه [[منتظر]] باش تا چه گویند، سپس به نزد من آی و آن‌چه مابین تو و پادشاه گذشت به من اطلاع بده.
جوان به در قصر آمد و چون درخواست خود را به دربانان اظهار کرد، آنها خندیدند و [[تعجب]] کردند و درخواست او را از روی [[استهزاء]] و مسخره به پادشاه رساندند. پادشاه جوان را‌طلبید و چون سخنانش را شنید، از روی [[شوخی]] بدو گفت: ای جوان من دختر خود را به تو نخواهم داد، مگر آن‌که فلان مقدار جواهر قیمتی و گران‌بها نزد من آری.
جواهراتی را که پادشاه برای مهریه دخترش ذکر کرده بود، در خزینه هیچ [[پادشاهی]] از [[پادشاهان]] آن [[زمان]] با آن اوصاف و مقدار یافت نمی‌شد و پادشاه فقط از روی شوخی آن سخنان را اظهار داشت، ولی جوان برخاست و گفت: هم اکنون می‌روم و پاسخ آن را برای شما می‌آورم.
جوان به نزد [[حضرت عیسی]]{{ع}} آمد و ماجرا را بازگفت، [[عیسی]]{{ع}} او را به خرابه‌ای که در آن مقداری سنگ و کلوخ بود آورد و به درگاه [[خدای تعالی]] [[دعا]] کرد و آن سنگ و کلوخ‌ها به صورت جواهراتی که [[پادشاه]] خواسته بود و بلکه بهتر از آنها در آمد. آن‌گاه به [[جوان]] فرمود: هر چه می‌خواهی از اینها بردار و به نزد پادشاه ببر. جوان مقداری از آنها را برداشته و به نزد پادشاه آورد. وقتی پادشاه و حاضران آن جواهرات را دیدند، [[حیران]] شدند و گفتند: این مقدار اندک است و ما را کفایت نمی‌کند.
جوان دوباره به نزد [[حضرت عیسی]] آمد و سخن پادشاه و نزدیکانش را باز گفت و عیسی بدو فرمود: به همان خرابه برو و هر چه می‌خواهی برگیر و به نزد آنها ببر. هنگامی که جوان برای بار دوم مقدار بیشتری از آن جواهرات به نزد پادشاه برد، حیرتشان افزون گردید. سپس پادشاه گفت: کار این جوان داستان غریبی دارد و سری در کار اوست. سپس با جوان [[خلوت]] کرد و [[حقیقت]] را از وی جویا شد و چون جوان داستان خود را از آغاز تا انجام برای پادشاه بازگفت، پادشاه دانست که میهمان وی حضرت عیسی{{ع}} است.


مفسران، "اسلامِ" حواریان را نیز به [[پیروی]] از [[قرآن]] {{متن قرآن|فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسَى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قَالَ مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ}}<ref>«و چون عیسی در آنان (آثار) کفر را دریافت گفت: یاران من به سوی خداوند کیانند؟» سوره آل عمران، آیه ۵۲.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بِي وَبِرَسُولِي قَالُوا آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ}}<ref>«و یاد کن که به حواریان وحی کردم که به من و فرستاده‌ام ایمان آورید گفتند: (خداوندا) ایمان آوردیم و گواه باش که ما گردن نهاده‌ایم» سوره مائده، آیه ۱۱۱.</ref> بررسیده‌اند. مفهوم [[مسلمان]] بودن و مراتب [[اسلام]] آنها مورد [[اختلاف]] است: مرحوم [[طبرسی]] با [[تفسیر]] اسلام به معنای مصطلح آن و بر اساس اطلاقِ "[[حنیف]] و مسلمان" به حضرت ابراهیم{{ع}} در قرآن {{متن قرآن|مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درست‌آیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۶۷.</ref> مدّعی است که نه تنها حواریان، [[دین]] همه [[پیامبران]] اسلام بوده است.<ref>مجمع البیان، ج ۲، ص ۷۷۰.</ref> [[علامه طباطبایی]] [[اسلام]] را به معنای [[تسلیم]] و فرمانپذیری مطلق در برابر [[اراده خدا]] دانسته و گفته است که حواریان بی‌هیچ اعتراضی و با [[رضایت]] کامل به هرگونه [[قضا]] و [[حکم الهی]] درباره آنان، همه دستورهای [[خدا]] را انجام می‌دادند. وی [[ایمان]] را دارای مراتب مختلف دانسته و [[معتقد]] است که پیش از هر مرتبه‌ای از ایمان، مرتبه‌ای از [[اسلام]] قرار دارد و اسلام حواریان در بالاترین و [[کامل‌ترین]] [[درجه]] آن بود که ویژه [[مؤمنان خالص]] است.<ref> المیزان، ج ۳، ص ۲۰۴ ـ ۲۰۵.</ref> در [[روایات اسلامی]]، از حواریان به نخستین [[یاران باوفا]] و [[مخلص]] [[عیسی]]{{ع}}، [[برگزیده الهی]] و از پطرس ([[شمعون]]) به [[برترین]] [[حواری]]، [[وصی]] و [[جانشین]] عیسی{{ع}} و [[شهید]] یاد شده است که تنها [[پیروان]] وی، [[فرقه]] [[ناجی]] هستند<ref>علل الشرایع، ج ۱، ص ۸۰ - ۸۱؛ بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۱۹۰، ۲۷۲ - ۲۷۳ و ۳۳۶؛ ج ۲۷، ص ۱۶؛ ج ۳۰، ص ۷۶؛ ج ۳۶، ص ۳۰۹؛ ج ۳۸، ص ۱۰۳؛ ج ۴۵، ص ۲۰۳.</ref>.<ref>[[عباس علی مردی|مردی، عباس علی]]، [[حواریون (مقاله)|مقاله «حواریون»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>
پس بدو گفت: اکنون برخیز به نزد میهمانت برو و او را پیش من آور تا دخترم را به [[ازدواج]] تو در آورد.
عیسی{{ع}} بیامد و دختر پادشاه را به [[عقد]] ازدواج با آن جوان در آورد و پادشاه جامه‌های فاخر و سلطنتی برای آن جوان فرستاد و جوان آن لباس‌ها را پوشیده و در همان شب [[مراسم]] [[عروسی]] او با دختر پادشاه انجام گردید. [[صبح]] پادشاه جوان را خواست و با او به [[گفت‌وگو]] پرداخت و او را [[جوانی]] [[خردمند]] و با [[ذکاوت]] یافت پادشاه جز آن دختر فرزند دیگری نداشت، پس او را ولی [[عهد]] و [[جانشین]] خود قرار داد و خاصان و بزرگان مملکت خود را به [[فرمان برداری]] و [[اطاعت]] او [[مأمور]] کرد.
شب دوم [[پادشاه]] ناگهان از [[دنیا]] رفت و بزرگان مملکت جمع شده و آن [[جوان]] را بر تخت [[سلطنت]] نشاندند و سر به فرمانش در آورده و خزینه‌های مملکت را [[تسلیم]] او کردند.
[[روز]] سوم [[عیسی]]{{ع}} به نزد او آمد تا با وی خداحافظی کند. جوان گفت: ای [[حکیم]] فرزانه! تو را بر من [[حقوق]] بسیاری است که اگر من برای همیشه هم زنده بمانم باز هم نمی‌توانم [[سپاس]] یکی از آنها را به جای آورم، ولی در شب گذشته چیزی به خاطرم آمده که اگر پاسخ آن را به من ندهی از آن‌چه برایم فراهم آورده‌ای بهره‌مند نخواهم شد و این همه [[خوشی]] برای من لذتی نخواهد داشت.
عیسی{{ع}} فرمود: آن چیست؟
جوان گفت: تویی که چنین قدرتی داری که می‌توانی در فاصله دو روز مرا از آن وضع فلاکت‌بار به این [[مقام]] والا برسانی، چرا برای خودت کاری نمی‌کنی و من تو را در این [[جامه]] و این حال [[مشاهده]] می‌کنم؟
عیسی{{ع}} سخن نگفت تا وقتی که جوان [[اصرار]] کرد. پس بدو فرمود: به [[راستی]] هر کس نسبت به [[خدای تعالی]] [[دانا]] باشد و [[خانه]] [[آخرت]] و [[ثواب]] او را بداند و به فنای دنیا و [[پستی]] و بی‌اعتباری آن [[بصیرت]] و [[بینایی]] داشته باشد، دیگر به این سرای فانی و ناپایدار [[دل]] نخواهد بست و ما را در [[قرب]] خدای تعالی و [[معرفت]] و [[محبت]] وی لذت‌های [[روحانی]] است که این لذت‌های ناپایدار و فانی را در برابر آنها به چیزی نشمریم.
و چون مقداری از [[عیوب]] دنیا و آفات آن و نعمت‌های [[عالم آخرت]] و درجات آن را برای آن جوان بیان فرمود، جوان عرض کرد: پس چرا آن چه را بهتر و شایسته‌تر است برای خود [[انتخاب]] کرده‌ای و مرا در این [[گرفتاری]] بزرگ انداختی؟
عیسی فرمود: من آن را برای تو انتخاب کردم تا [[ذکاوت]] و [[خرد]] تو را بیازمایم و ثواب تو در ترک این اموری که برای تو مقدور است بیشتر گردد و تو حجتی برای دیگران گردی.


==[[وحی]] به حواریان==
[[جوان]] که این سخن را شنید، دست از [[سلطنت]] کشید و همان جامه‌های کهنه خود را پوشید و ملازم [[خدمت]] [[عیسی]]{{ع}} گردید. هنگامی که عیسی{{ع}} به نزد حواریون بازگشت، بدان‌ها فرمود: این بود گنجی که من آن را در این [[شهر]] جست‌و‌جو می‌کردم و آن را یافتم، والحمدلله<ref>عرائس الفنون، ص۲۲۰ و ۲۲۹؛ بحارالانوار، ج۱۴، ص۲۸۲.</ref>.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۶۰۲.</ref>
بیشتر [[مفسران]]،<ref>التبیان، ج ۴، ص ۵۷؛ الکشاف، ج ۲، ص ۵۳۶؛ غریب القرآن، ص ۷۵.</ref> وحی به حواریان را مانند وحی به [[مادر حضرت]] [[موسی]]{{ع}} و [[زنبور عسل]] {{متن قرآن|وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلَا تَخَافِي وَلَا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ}}<ref>«و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده و اگر بر (جان) او ترسیدی او را (در صندوقی بنه و) به دریا فکن و مهراس و اندوهگین مباش! ما او را به تو باز می‌گردانیم و او را از پیامبران خواهیم کرد» سوره قصص، آیه ۷.</ref>،  {{متن قرآن|وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ}}<ref>«و پروردگارت به زنبور عسل الهام کرد که بر کوه‌ها و بر درخت و بر داربست‌هایی که (مردم) می‌سازند لانه گزین!» سوره نحل، آیه ۶۸.</ref> به معنای [[الهام]] دانسته‌اند که بر [[نبوت]] آنان دلالتی ندارد. روایتی از [[امام باقر]] نیز مؤید این معناست؛<ref> تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۳۴۹؛ الصافی، ج ۲، ص ۹۷؛ نورالثقلین، ج ۱، ص ۶۸۹.</ref> ولی معانی دیگری نیز برایش گفته‌اند.<ref>جامع البیان، ج ۳، ص ۳۶۲؛ الکشاف، ج ۲، ص ۵۳۶؛ معانی القرآن، ج ۲، ص ۳۸۳ ـ ۳۸۴.</ref> در مقابل، برخی از [[دانشمندان]] [[مسلمان]]، وحی به حواریان را از نوع وحی [[رسالت]] دانسته و با استناد به الفاظ {{متن قرآن|أَرْسَلْنَا}} و {{متن قرآن|الْمُرْسَلُونَ}} در [[آیه]] {{متن قرآن|وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلاً أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَيْكُم مُّرْسَلُونَ}}<ref>«و برای آنان از مردم آن شهر  آنگاه که پیامبران به آنجا آمدند مثلی بزن آن هنگام که دو تن را نزد آنها فرستادیم و آنان را دروغگو شمردند و ما با سوّمی، (آن دو را) پشتیبانی کردیم، آنگاه گفتند که ما نزد شما فرستاده شده‌ایم» سوره یس، آیه ۱۳-۱۴.</ref> معتقدند حواریان، [[پیامبر]] بوده <ref> تاریخ طبری، ج ۱، ص ۴۶۲ ـ ۴۶۳؛ المیزان، ج ۳، ص ۲۰۴.</ref> و پس از آنان از سوی [[عروج]] عیسی{{ع}} [[رسالت]] داشته‌اند<ref> فتح القدیر، ج ۴، ص ۳۶۴.</ref> در [[آیات]] یاد شده، [[خدا]] از فرستادن سه فرستاده خویش به یک [[شهر]] و [[تکذیب]] ساکنان آنجا خبر می‌دهد.


برخی از [[مفسران شیعه]]<ref>مجمع‌البیان، ج۸، ص۲۶۳؛ نورالثقلین، ج۴، ص۳۸۱.</ref> و [[سنی]]،<ref>تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۱۰، ص ۳۱۹۲؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص ۵۷۴؛ الدرالمنثور، ج ۵، ص ۲۶۱.</ref> دو نفر اوّلی را به [[شمعون]] و [[یوحنا]] و سومی را به [[پولس]] [[تطبیق]] کرده‌اند که برای [[هدایت مردم]] [[انطاکیه]] رفتند.<ref>مجمع البیان، ج ۸، ص ۲۶۳؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص ۵۷۴؛ بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۲۵۲.</ref> کسانی که [[وحی]] به حواریان را به معنای [[الهام]] گرفته،<ref>التبیان، ج ۲، ص ۴۵۹؛ مجمع البیان، ج ۳، ص ۴۵۰؛ الصافی، ج ۲، ص ۹۷.</ref> گفته‌اند: چون آن سه تن به [[دستور]] [[حضرت عیسی]]{{ع}} برای [[تبلیغ]] روانه شده بودند، از این جهت فرستادگان خدا بر آنان اطلاق شده بود.<ref>مجمع‌البیان، ج ۸، ص ۲۶۳؛ الصافی، ج ۴، ص ۲۴۹؛ تفسیر شبر، ص ۴۱۶.</ref> برخی نیز نوشته‌اند که اساسا آن فرستادگان، اشاره به برخی از [[پیامبران]] دارند نه حواریان.<ref>جامع البیان، ج ۲۲، ص ۱۸۷؛ التبیان، ج ۸، ص ۴۴۸؛ المیزان، ج ۱۷، ص ۷۲.</ref>.<ref>[[عباس علی مردی|مردی، عباس علی]]، [[حواریون (مقاله)|مقاله «حواریون»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>
==سرانجام کار حواریون==
حواریون، پس از [[عروج حضرت عیسی]] به [[آسمان]] به میان [[مردم]] رفته و آنها را به [[شریعت]] آن حضرت [[دعوت]] می‌کردند و رساله‌ها به اطراف نوشتند و گروه بسیاری را به [[دین]] [[مسیح]] در آوردند تا سرانجام چنان که گفته‌اند هر کدام به نحوی به دست امپراتوران و [[سلاطین]] و سایر [[سرکشان]] [[بنی‌اسرائیل]] به [[قتل]] رسیدند. بعضی را در دیگ روغن داغ شده انداختند، برخی را سنگ‌سار نمودند، عده‌ای را از بناهای بلند به [[زمین]] انداختند و سر و دستشان را شکستند و خلاصه هر یک به نوعی به [[شهادت]] رسیدند. تنها میان ایشان [[یهودای اسخریوطی]] بود که [[خیانت]] کرد و عیسی را در برابر بهای اندکی که از [[یهود]] دریافت کرده بود، [[تسلیم]] نمود.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۶۰۹.</ref>


==حواریان، [[یاوران]] خدا==
==داستان [[نزول]] [[مائده]] بر حواریون==
[[قرآن کریم]]، ضمن اشاره به اعلام [[آمادگی]] حواریان برای [[یاری]] رسانی به حضرت عیسی{{ع}} و اینکه آنان خود را یاوران خدا خواندند، از [[مسلمانان]] می‌خواهد که همانند آنها یاوران خدا باشند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا أَنْصَارَ اللَّهِ كَمَا قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوَارِيِّينَ مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ فَآمَنَتْ طَائِفَةٌ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَكَفَرَتْ طَائِفَةٌ فَأَيَّدْنَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَى عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! یاوران (دین) خدا باشید چنان که عیسی پسر مریم به حواریان گفت: چه کسانی در راه خداوند یاوران من خواهند بود؟ حواریان گفتند: ما یاوران (دین) خداوندیم و دسته‌ای از بنی اسرائیل ایمان آوردند و دسته‌ای کافر شدند و ما مؤمنان را در برابر دشمنانشان نیرومند کردیم  و پیروز شدند» سوره صف، آیه ۱۴.</ref> به دیده [[مفسران]]، حضرت عیسی{{ع}} می‌خواست گروهی را برگزیند تا وی را در [[دعوت]] به سوی خدا و تبلیغ و انتشار [[آیین]] وی یاری کنند؛ همانند کاری که [[پیامبراکرم]]{{صل}} در [[بیعت عقبه]] و شجره انجام دادند.<ref>التبیان، ج ۲، ص ۴۷۳؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۳۷۳؛ المیزان، ج ۳، ص ۲۰۲ ـ ۲۰۳.</ref> حواریان با ترک [[خانه]] و کاشانه خود، در پی [[عیسی]]{{ع}} روانه شده و در [[تبلیغ]] [[آیین]] وی کوشیدند.<ref>. Apostle Encyclopedia of the Quran, V۱, P۱۲۳.</ref> مفسرانی که [[آیات]] {{متن قرآن|وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلاً أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَيْكُم مُّرْسَلُونَ قَالُوا مَا أَنتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا وَمَا أَنزَلَ الرَّحْمَن مِن شَيْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ تَكْذِبُونَ قَالُوا رَبُّنَا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ وَمَا عَلَيْنَا إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ قَالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ لَئِن لَّمْ تَنتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَلَيَمَسَّنَّكُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ قَالُوا طَائِرُكُمْ مَعَكُمْ أَئِن ذُكِّرْتُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَى قَالَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ اتَّبِعُوا مَن لاَّ يَسْأَلُكُمْ أَجْرًا وَهُم مُّهْتَدُونَ وَمَا لِي لاَ أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ أَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِ آلِهَةً إِن يُرِدْنِ الرَّحْمَن بِضُرٍّ لاَّ تُغْنِ عَنِّي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا وَلاَ يُنقِذُونِ إِنِّي إِذًا لَّفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ  إِنِّي آمَنتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ وَمَا أَنزَلْنَا عَلَى قَوْمِهِ مِن بَعْدِهِ مِنْ جُندٍ مِّنَ السَّمَاء وَمَا كُنَّا مُنزِلِينَ إِن كَانَتْ إِلاَّ صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُون أَلَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنْ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لاَ يَرْجِعُونَ}}<ref>«و برای آنان از مردم آن شهر  آنگاه که پیامبران به آنجا آمدند مثلی بزن آن هنگام که دو تن را نزد آنها فرستادیم و آنان را دروغگو شمردند و ما با سوّمی، (آن دو را) پشتیبانی کردیم، آنگاه گفتند که ما نزد شما فرستاده شده‌ایم. گفتند: شما جز بشری مانند ما نیستید و (خداوند) بخشنده، چیزی فرو نفرستاده است و شما جز دروغ نمی‌گویید. گفتند: پروردگارمان می‌داند که ما نزد شما فرستاده شده‌ایم؛ و چیزی جز پیام‌رسانی روشن، بر عهده ما نیست. گفتند: ما به شما فال بد می‌زنیم، اگر دست نکشید، سنگسارتان خواهیم کرد و از ما به شما عذابی دردناک خواهد رسید. گفتند: فال بدتان با خودتان است؛ آیا چون پندتان دهند (باز فال بد می‌زنید)؟ بلکه شما گروهی گزافکارید. و از دورترین جای شهر مردی شتابان آمد؛ گفت: ای قوم من، از این فرستادگان پیروی کنید.از کسانی که پاداشی از شما نمی‌خواهند و خود رهیافته‌اند پیروی کنید. و چرا باید کسی را نپرستم که مرا آفریده است و به سوی او بازگردانده می‌شوید؟ آیا به جای او خدایانی را برگزینم که اگر (خداوند) بخشنده گزندی برای من بخواهد میانجیگری آنان مرا سودی نخواهد داشت و نمی‌توانند رهاییم بخشند؟ من در آن صورت بی‌گمان در گمراهی آشکاری خواهم بود. من به پروردگار شما به راستی ایمان آورده‌ام پس (سخن) مرا بشنوید. گفته شد: به بهشت درآی! (و او) گفت: کاش قوم من (این را) می‌دانستند، که پروردگارم مرا آمرزید و مرا از گرامی‌داشتگان گردانید. و ما پس از وی از آسمان بر قوم او هیچ سپاهی فرو نفرستادیم و بنای فرستادن هم نداشتیم. (عذاب آنان) جز یک بانگ آسمانی نبود که ناگاه همه (با آن) خاموش شدند. دریغا بر آن بندگان! هیچ فرستاده‌ای نزدشان نمی‌آمد مگر که او را ریشخند می‌کردند. آیا ندیده‌اند چه بسیار نسل‌ها را پیش از ایشان نابود کردیم که آنان به سویشان باز نمی‌گردند؟» سوره یس، آیه ۱۳-۳۱.</ref> رادرباره حواریان دانسته‌اند، به سفرهای [[تبلیغی]] آنان از جمله به [[شهر]] [[انطاکیه]] و آزارهایی که در این زمینه تاب آوردند، اشاره کرده‌اند.<ref>جامع البیان، ج ۲۲، ص ۱۸۶؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۲۶۳؛ التحریر والتنویر، ج ۲۲، ص ۳۵۸ ـ ۳۵۹.</ref> برپایه این دیدگاه، [[مردم]] انطاکیه آنها را [[تکذیب]] و به [[شکنجه]] و سنگسار شدن [[تهدید]] کردند و تنها یک تن به آنان [[ایمان]] آورد و [[قوم]] خود را نیز به [[پیروی]] از آنان فرا خواند؛ ولی مردم وی را کشتند. {{متن قرآن|قَالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَلَيَمَسَّنَّكُمْ مِنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ قَالُوا طَائِرُكُمْ مَعَكُمْ أَئِن ذُكِّرْتُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَى قَالَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ اتَّبِعُوا مَن لاَّ يَسْأَلُكُمْ أَجْرًا وَهُم مُّهْتَدُونَ}}<ref>«گفتند: ما به شما فال بد می‌زنیم، اگر دست نکشید، سنگسارتان خواهیم کرد و از ما به شما عذابی دردناک خواهد رسید گفتند: فال بدتان با خودتان است؛ آیا چون پندتان دهند (باز فال بد می‌زنید)؟ بلکه شما گروهی گزافکارید.  و از دورترین جای شهر مردی شتابان آمد؛ گفت: ای قوم من، از این فرستادگان پیروی کنید. از کسانی که پاداشی از شما نمی‌خواهند و خود رهیافته‌اند پیروی کنید» سوره یس، آیه ۱۸-۲۱.</ref>.<ref>جامع البیان، ج ۲۲، ص ۱۸۸؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۲۶۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص ۱۵ ـ ۱۶.</ref>.<ref>[[عباس علی مردی|مردی، عباس علی]]، [[حواریون (مقاله)|مقاله «حواریون»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>
[[قرآن]] با اشاره به جریان معروف نزول مائدۀ آسمانی بر حواریون یعنی [[یاران]] نزدیک مسیح{{ع}} می‌گوید: «[[یاران خاص]] مسیح به [[عیسی]]{{ع}} گفتند: آیا [[پروردگار]] تو می‌تواند غذایی از [[آسمان]] برای ما بفرستد؟»<ref>{{متن قرآن|إِذْ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ هَلْ يَسْتَطِيعُ رَبُّكَ أَنْ يُنَزِّلَ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ قَالَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}} «هنگامی که حواریان گفتند: ای عیسی پسر مریم! آیا پروردگار تو یارایی دارد که برای ما از آسمان خوانی فرو فرستد؟ (عیسی) گفت: اگر مؤمنید از خداوند پروا کنید» سوره مائده، آیه ۱۱۲.</ref>.
مسیح{{ع}} از این تقاضا که بوی [[شک و تردید]] می‌داد پس از آوردن آن همه [[آیات]] و نشانه‌های دیگر نگران شد و به آنها هشدار داد و گفت: «از خدا بپرهیزید اگر ایمان دارید»<ref>{{متن قرآن|إِذْ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ هَلْ يَسْتَطِيعُ رَبُّكَ أَنْ يُنَزِّلَ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ قَالَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}} «هنگامی که حواریان گفتند: ای عیسی پسر مریم! آیا پروردگار تو یارایی دارد که برای ما از آسمان خوانی فرو فرستد؟ (عیسی) گفت: اگر مؤمنید از خداوند پروا کنید» سوره مائده، آیه ۱۱۲.</ref>.
ولی به زودی به اطلاع عیسی{{ع}} رسانیدند که ما [[هدف]] نادرستی از این پیشنهاد نداریم، و غرض ما لجاجت‌ورزی نیست بلکه «می‌خواهیم از این [[غذا]] بخوریم (و علاوه بر نورانیتی که بر اثر [[تغذیه]] از غذای آسمانی در [[قلب]] ما پیدا می‌شود؛ زیرا تغذیه به طور مسلم در [[روح انسان]] مؤثر است) [[قلب]] ما [[اطمینان]] و [[آرامش]] پیدا کند و با مشاهدۀ این [[معجزه]] بزرگ به سرحد [[عین الیقین]] برسیم و بدانیم آنچه به ما گفته‌ای راست بوده و بتوانیم بر آن [[گواهی]] دهیم»<ref>{{متن قرآن|قَالُوا نُرِيدُ أَنْ نَأْكُلَ مِنْهَا وَتَطْمَئِنَّ قُلُوبُنَا وَنَعْلَمَ أَنْ قَدْ صَدَقْتَنَا وَنَكُونَ عَلَيْهَا مِنَ الشَّاهِدِينَ}} «گفتند: بر آنیم تا از آن بخوریم و دل‌هایمان اطمینان یابد و بدانیم که تو، به ما راست گفته‌ای و بر آن از گواهان باشیم» سوره مائده، آیه ۱۱۳.</ref>.
هنگامی که [[عیسی]]{{ع}} از [[حسن نیت]] آنها در این تقاضا [[آگاه]] شد، خواستۀ آنها را به پیشگاه [[پروردگار]] به این صورت منعکس کرد: «خداوندا مائده‌ای از [[آسمان]] برای ما بفرست تا برای اول و آخر ما، عیدی باشد، و نشانه‌ای از ناحیۀ تو محسوب شود و به ما روزی ده، تو بهترین روزی دهندگان هستی»<ref>{{متن قرآن|قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنْزِلْ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ تَكُونُ لَنَا عِيدًا لِأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا وَآيَةً مِنْكَ وَارْزُقْنَا وَأَنْتَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ}} «عیسی پسر مریم گفت: خداوندا! ای پروردگار ما! خوانی از آسمان بر ما فرو فرست تا برای ما، برای آغاز و انجام ما  عیدی و نشانه‌ای از سوی تو باشد و به ما روزی ده و تو بهترین روزی دهندگانی» سوره مائده، آیه ۱۱۴.</ref>.
قابل توجه اینکه [[مسیح]] تقاضای آنها را به طرزی شایسته‌تر در پیشگاه [[خدا]] بیان کرد که حاکی از [[روح]] [[حق‌طلبی]] و ملاحظۀ [[مصالح]] جمعی و عمومی بوده باشد.
[[خداوند]] این دعایی را که از روی حسن نیت و [[اخلاص]] صادر شده بود [[اجابت]] کرد، و به آنها فرمود: «من چنین مائده‌ای را بر شما نازل می‌کنم، ولی توجه داشته باشید، بعد از [[نزول]] این [[مائده]] [[مسئولیت]] شما بسیار سنگین‌تر می‌شود و با مشاهدۀ چنین معجزۀ آشکاری هر کس بعد از آن، راه [[کفر]] را بپوید او را چنان مجازاتی خواهم کرد که احدی از جهانیان را چنین مجازاتی نکرده باشم»<ref>{{متن قرآن|قَالَ اللَّهُ إِنِّي مُنَزِّلُهَا عَلَيْكُمْ فَمَنْ يَكْفُرْ بَعْدُ مِنْكُمْ فَإِنِّي أُعَذِّبُهُ عَذَابًا لَا أُعَذِّبُهُ أَحَدًا مِنَ الْعَالَمِينَ}} «خداوند فرمود: من آن را برای شما فرو خواهم فرستاد پس از آن هر کس از شما کفر ورزد من او را چنان عذابی سخت کنم که هیچ‌یک از جهانیان را آن چنان عذاب نکنم» سوره مائده، آیه ۱۱۵.</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص ۴۴۲.</ref>


== پرسش‌های وابسته ==
==این مائده آسمانی چه بود؟==
دربارۀ محتویات این مائده در [[قرآن]] ذکری به میان نیامده، ولی از [[احادیث]] از جمله از [[حدیثی]] که از [[امام باقر]]{{ع}} نقل شده چنین استفاده می‌شود که طعام مزبور چند قرص نان و چند ماهی بود و شاید علت مطالبه چنین اعجازی آن بوده، که شنیده بودند مائدۀ آسمانی بر [[بنی‌اسرائیل]] به [[اعجاز]] [[موسی]] نازل شد، آنها همچنین تقاضایی را از عیسی کردند.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص ۴۴۴.</ref>


==جستارهای وابسته==
== حواریان در [[کتاب مقدس]] ==


==منابع==
== حواریان در [[قرآن]] ==
# [[پرونده:000062.jpg|22px]] [[عباس علی مردی|مردی، عباس علی]]، [[حواریون (مقاله)|مقاله «حواریون»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱''']]


==پانویس==
== ایمان حواریان ==
 
== [[وحی]] به حواریان ==
 
== حواریان، [[یاوران]] خدا ==
 
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:13681351.jpg|22px]] [[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|'''تاریخ انبیاء''']]
# [[پرونده:1100842.jpg|22px]] [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|'''قصه‌های قرآن''']]
{{پایان منابع}}
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:حواریون]]
[[رده:حواریون]]
[[رده:مدخل]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۱۱

مقدمه

حواریان، جمع حواری و دارای ساختاری عربی است؛ اما در ریشه اصلی آن اختلاف هست: بیشتر واژه‌پژوهان آن را واژه‌ای عربی و برگرفته از "ح ـ و ـ ر" به معنای سفیدی شدید دانسته‌اند. براین‌اساس، سبب نامگذاری یاران عیسی (ع) به این نام را اشتغال آنان به جامه‌شویی،[۱] پوشیدن لباس سفید،[۲] داشتن طهارت باطنی [۳] و پاکیزه کردن نفوس بندگان [۴]دانسته‌اند. برپایه حدیثی از امام رضا (ع) نیز صفای دل و پاکی درون آنها سبب نامگذاری‌شان به این اسم شده است.[۵] برگزیده شدن از سوی حضرت عیسی (ع) به سبب پاکی‌شان، نورانیت چهره، پیراستگی از هرگونه عیب و نقص،[۶] پیروی و دوستی خالصانه مسیح (ع) و دگرگونی در شخصیت آنان نیز از اسباب این نامگذاری یاد شده‌اند.[۷]

برخی این واژه را برگرفته از "ح ـ و ـ ر" به معنای بازگشتن دانسته و سبب نامگذاری یاران عیسی (ع) به این نام را رفت و آمدهای پی در پی آنان نزد وی،[۸] مراجعه مردم به آنان [۹] و خارج شدن آنها از دین رایج و بازگشت به حالتی غیر از حالت نخست (انتخاب دین نو) می‌دانند.[۱۰] در مقابل، شماری از واژه‌پژوهان، حواری را از واژگان دخیل دانسته‌اند: برخی مانند سیوطی آن را واژه‌ای نبطی به معنی شویندگان لباس [۱۱] و بعضی واژه‌ای حبشی می‌دانند.[۱۲] آرتور جفری، با اعتقاد به حبشی بودن آن و در مقابل نظر دوراک (مستشرق) که زمان ورود آن به زبان عربی را پس از اسلام دانسته، با استناد به یک بیت از اشعار جاهلی احتمال می‌دهد که این واژه پیش از اسلام در میان عرب‌ها رواج داشته است.[۱۳] شماری از پژوهشگران غربی نیز آن را برگرفته از واژه حبشی حواریا Hawareya به معنای رسولان دانسته‌اند.[۱۴]

حواریون

در این که سبب نام‌گذاری آنان به حواریون چه بوده، اختلاف است: برخی گفته‌اند: این لغت از حور که به معنای سفیدی خالص است گرفته شده و سبب نام‌گذاریشان آن بود که شغلشان تمیز کردن لباس‌ها بوده است و سبب انتخاب این شغل هم آن بود که آنها هر وقت گرسنه می‌شدند، به عیسی می‌گفتند و آن حضرت برای ایشان از زمین و کوه و سنگ نان بیرون می‌آورد و به آنها می‌داد و هر وقت تشنه می‌شدند، دست خود را به زمین می‌زد و آب بیرون می‌آمد و آنها می‌آشامیدند تا آن‌که به عیسی(ع) عرض کردند: یا روح اللّه! کیست که از ما برتر باشد؟ هر گاه نان بخواهیم ما را سیر می‌کنی و هرگاه آب بخواهیم سیراب می‌شویم و نعمت ایمان و معرفت به تو نیز به ما عطا شده است؟ عیسی فرمود: برتر از شما آن کسی است که از دست‌رنج خود نان می‌خورد و از کسب خود روزی می‌گیرد. آنها که این سخن را شنیدند، دست به کار شست و شوی جامه‌های مردم شده و از دست‌مزد آن نان می‌خوردند. برخی این لفظ را کنایه از پاکی و صفای قلب و دل یا جامه آنها دانسته‌اند. قول دیگر آن است که این نام کنایه از شست و شو دادن آنها از دل‌ها ونفوس مردم بود که با بیان معارف الهی و احکام و توجه دادن مردم به سوی خدای یکتا، دل‌ها را از آلودگی شرک و بت‌پرستی شست و شو می‌دادند. در حدیثی که صدوق از حسن بن فضال روایت کرده، وی گوید: به امام هشتم(ع) عرض کردم که چرا آنها را حواریون گفتند؟ حضرت فرمود: اما در پیش مردم بدان سبب بود که آنها جامه‌ها را می‌شستند و اما در نزد ما بدان سبب بود که آنان خودشان پاک بودند و مردم را نیز با موعظه و پند از آلودگی به گناهان پاک می‌کردند[۱۵]. معنای دیگری که برای حواری در لغت آمده، یاور و ناصر است که آنها چون دعوت حضرت عیسی(ع) را اجابت کرده و یاری و نصرت او را عهده‌دار شدند، از این رو به حواریون عیسی موسوم گشتند.[۱۶]

حواریون چه کسانی بودند؟

حواریون جمع «حواری» از ماده «حور» به معنی شستن و سفید کردن است و گاهی به هر چیز سفید نیز اطلاق می‌شود و لذا غذاهای سفید را عرب «حواری» می‌گوید و حوریان بهشتی را نیز به همین جهت «حوریه» می‌گویند که سفید پوستند. اما دربارۀ علت نام‌گذاری شاگردان مسیح به این نام احتمالات متعددی داده شده ولی آنچه نزدیک‌تر به ذهن می‌رسد و در احادیث پیشوایان بزرگ دینی آمده است این است که آنها علاوه بر اینکه قلبی پاک و روحی با صفا داشتند در پاکیزه ساختن و روشن نمودن افکار دیگران، و شستشوی مردم از آلودگی و گناه کوشش فراوان داشتند. از امام علی بن موسی(ع) نقل شده که از آن حضرت سؤال کردند: «چرا حواریون به این نام نامیده شدند؟» فرمود: «جمعی از مردم چنین تصور می‌کنند که آنها شغل لباسشویی داشتند ولی در نزد ما علت آن این بوده که آنها هم خود را از آلودگی به گناه پاک کرده بودند و هم برای پاک کردن دیگران کوشش داشتند».[۱۷]

حواریون از نظر قرآن و انجیل

قرآن درباره «حواریون» سخن گفته و ایمان آنان را متذکر شده است[۱۸] ولی از جمله‌هایی که انجیل دربارۀ حواریون دارد استفاده می‌شود که آنان دربارۀ مسیح همگی لغزش‌هایی داشته‌اند. و در انجیل متی و لوقا باب ۶ اسامی حواریون چنین آمده است:

  1. پطرس
  2. اندریاس
  3. یعقوب
  4. یوحنا
  5. فیلوپس
  6. برتولولما
  7. ثوما
  8. متّی
  9. یعقوب ابن حلفا
  10. شمعون ملقب به «غیور»
  11. یهودا برادر یعقوب
  12. یهودای اسخریوطی که خیانت به مسیح کرد.

مفسر معروف مرحوم طبرسی در مجمع البیان نقل می‌کند که «حواریون» به همراه عیسی در سفرها به راه می‌افتادند، و هرگاه تشنه یا گرسنه می‌شدند به فرمان خداوند غذا و آب برای آنها آماده می‌شد آنها این جریان را افتخار بزرگی برای خود دانستند و از مسیح پرسیدند آیا کسی بالاتر از ما پیدا می‌شود؟ او گفت: آری. «از شما بالاتر کسی است که زحمت بکشد و از دست رنج خود نان بخورد!»... و به دنبال این جریان آنها به شستشوی لباس و گرفتن اجرت در برابر آن مشغول شدند. (و عملاً به همه مردم درس دادند که کار و کوشش ننگ و عار نیست). «حواریون» پس از قبول دعوت مسیح به همکاری و کمک و گواه گرفتن او بر ایمان خود، متوجه درگاه خداوند شدند و ایمان خویش را به پیشگاه او عرضه داشتند و گفتند: «پروردگارا ما به آنچه تو فرستاده‌ای ایمان آورده‌ایم»[۱۹]. ولی از آنجا که دعوی ایمان به تنهایی کافی نبود، به دنبال آن عمل به دستورات آسمانی و پیروی از پیامبر خدا «مسیح» را پیش کشیدند و گفتند: «ما از فرستاده تو مسیح پیروی کردیم»[۲۰] و این گواه زندۀ ایمان راسخ ما است. سپس تقاضا کردند که خداوند نام آنها را در زمرۀ شاهدان و گواهان قرار دهد این گواهان همان کسانی هستند که در این جهان سمت رهبری امت‌ها را دارند و در رستاخیز شاهد بر اعمال نیک و بد مردم خواهند بود.[۲۱]

تعداد حواریون و نام آنها

تعداد ایشان مطابق روایات، دوازده نفر است، ولی از نام آنها در روایات اسلامی ذکری نشده، فقط در حدیث احتجاج حضرت رضا(ع) با جاثلیق این جمله هست که حضرت بدو فرمود: حواریون دوازده نفر بودند که دانشمندتر و برتر از همه آنها لوقا بود. در انجیل متی (باب دهم) نام آنها را به عنوان شاگردان عیسی چنین ذکر کرده اند:

  1. شمعون معروف به پطرس؛
  2. اندریاس برادر شمعون؛
  3. یعقوب بن زبدی؛
  4. برادرش یوحنا؛
  5. فیلیپس؛
  6. برتولما؛
  7. توما؛
  8. متی باج‌گیر؛
  9. یعقوب بن حلفی؛
  10. لبی، معروف به تدی؛
  11. شمعون قانوی؛
  12. یهودای اسخریوطی که عیسی را تسلیم یهود نمود[۲۲].

در انجیل برنابا فصل چهاردهم نام آن دوازده نفر را این‌گونه ذکر کرده است:

  1. اندروس؛
  2. برادرش پطرس شکارچی؛
  3. برنابا؛
  4. متی گمرک چی که برای جمع‌آوری و حساب مالیات می‌نشست؛
  5. یوحنا؛
  6. یعقوب که هر دو پسران زبدی بودند؟
  7. تداوس؛ ۸. یهودا؛
  8. برتولوماوس؛
  9. فیلیپس؛
  10. یعقوب؛
  11. یهودای اسخر یوطی خائن[۲۳].

چنان که ملاحظه می‌کنید، نام «لوقا» در هیچ یک از این دو نقل نیست و این یکی از موارد اختلاف بین روایات اسلامی و انجیل‌هایی است که اگر حدیث مزبور از نظر سند معتبر باشد، برای ما سندیت دارد و مقدم بر انجیل‌هایی است که دست‌خوش تحریف گردیده است. به هر صورت، بیش از آن‌چه در بالا گفته شد، از تاریخ و سرنوشت حواریون در روایات اسلامی چیزی به ما نرسیده، تنها در پاره‌ای از روایات گفت‌و‌گوهایی از حضرت عیسی(ع) با حواریون در برخی از مسافرت‌هایی که می‌کرده است نقل شده و در دستورهای اخلاقی و پند و اندرزهایی نیز که از آن بزرگوار به جای مانده است و گاهی نامی از آنها برده شده و نصیحت‌هایی به آنها فرموده که چون خالی از فایده نیست، قسمتی از آنها را در زیر برای شما ذکر می‌کنیم:

  1. کلینی در حدیث مرفوعی روایت کرده که عیسی(ع) به حواریون فرمود: مرا به شما حاجتی است که می‌خواهم آن را برایم برآورید. گفتند: حاجتت برآورده است. عیسی برخاست و قدم‌های آنها را شست، حواریون گفتند: ما به این کار سزاوارتر بودیم ای روح خدا! عیسی(ع) فرمود: سزاوارترین مردم به خدمت‌گزاری، مرد عالم و دانشمند است و من فروتنی و تواضع کردم تا شما نیز مانند من پس از رفتنم در مردم فروتنی و تواضع پیشه سازید. سپس عیسی(ع) فرمود: حکمت با تواضع و فروتنی آباد گردد، نه با تکبر، چنان که زراعت در زمین هموار می‌روید نه در کوه.
  2. صدوق در خصال از امام صادق(ع) روایت کرده است که حواریون به عیسی عرض کردند: ای آموزنده هر خیر و نیکی! به ما بیاموز که چه چیزی سخت‌ترین همه چیزهاست؟ عیسی(ع) فرمود: سخت‌ترین چیزها خشم خدای عزوجل می‌باشد. پرسیدند: به چه وسیله‌ای می‌توان از خشم خداوند پرهیز کرد؟ فرمود: به این که خشم نکنید. گفتند: ابتدا و آغاز خشم از چیست؟ حضرت فرمود: از تکبر و سرکشی و کوچک شمردن مردم[۲۴].
  3. در کتاب امالی از امام هشتم حضرت رضا(ع) روایت شده که فرمود: عیسی بن مریم(ع) به حواریون فرمود که ای بنی‌اسرائیل! هنگامی که دین شما سالم بود، بر دنیای از دست رفته خود تأسف نخورید. دنیا پرستان وقتی دنیای آنها سالم است، برای آن‌چه از دینشان رفته تأسف نمی‌خوردند[۲۵].
  4. در کتاب خصال از امام سجاد(ع) روایت شده است که حضرت مسیح(ع) به حواریون فرمود: جز این نیست که دنیا پلی است، پس از آن بگذرید و به آبادانی آن نپردازید[۲۶].
  5. در امالی طوسی از امام صادق(ع) روایت شده که عیسی بن مریم به اصحاب خود فرمود: برای دنیا کار می‌کنید، در صورتی که بدون کار و عمل در دنیا روزی می‌خورید و برای آخرت کار نمی‌کنید با این که در آنجا به جز از راه کار و عمل روزی ندارید. وای بر شما ای علمای سوءدانشمندان بدکار) مزد را می‌گیرید، ولی عملی انجام نمی‌دهید. نزدیک است که کارفرما کار خود را بخواهد و زود است که شما از این دنیا به تاریکی قبر بروید. چگونه از اهل علم و دانش است کسی که به سوی آخرت می‌رود، ولی به دنیا رو آورده است بدان چه زیانش می‌زند علاقه‌مندتر است از آن‌چه سودش دهد[۲۷].
  6. ورام بن ابی فراس روایت کرده که عیسی(ع) به حواریون فرمود: ای گروه حواریون! من دنیا را برای شما به رو بر زمین انداختم (و شما را از دنیا جدا کردم) پس چنان نباشد که پس از من دوباره او را از زمین بلند کنید (و بدان علاقه‌مند گردید) زیرا از پستی دنیاست که خدای را در آن نافرمانی کنند (و معصیت خداوند در آن انجام شود) و از پستی دنیاست که آخرت جز به ترک دنیا و واگذاردن آن به دست نیاید. پس دنیا را گذرگاه کنید و آبادش نکنید و بدانید که اصل و ریشه هر خطایی، محبت و دوستی دنیاست و چه بسا شهوتی که برای صاحبش اندوهی دراز و طولانی به بار آورد[۲۸].
  7. نیز فرمود: من دنیا را برای شما درافکندم و شما بر پشت آن نشسته‌اید. پس کسی درباره آن جز پادشاهان و زنان با شما ستیزه نخواهد کرد، اما پادشاهان تا وقتی دنیا را برای آنها واگذارید، به شما کاری ندارند واما به وسیله نماز و روزه از زنان پرهیز کنید (و بدین وسیله از فریب و علاقه گمراه کننده آنها خود را برحذر دارید)[۲۹].
  8. پیوسته به حواریون می‌فرمود: ای گروه حواریون! به وسیله بغض معصیت‌کاران و نافرماناندشمنی آنان) به درگاه خداوند دوستی بجویید (و خود را محبوب حق تعالی گردانید) و با دوری و فاصله گرفتن از ایشان به پیش‌گاه خداوند تقرب جویید و رضایت و خشنودی خدا را در خشم و غضب ایشان بجویید[۳۰].
  9. کلینی در کتاب شریف کافی از امام صادق(ع) روایت کرده که حواریون نزد عیسی(ع) گرد آمدند و گفتند: ای آموزنده هر کار خیر! ما را هدایت فرما. عیسی(ع) به ایشان فرمود: همانا موسی کلیم اللّه به شما دستور داد که سوگند دروغ به خدای تبارک و تعالی نخورید و من به شما دستور می‌دهم که به خداوند قسم نخورید نه قسم دروغ و نه راست. حواریون گفتند: ای روح اللّه! باز هم بیان فرما. عیسی(ع) گفت: همانا موسی پیغمبر خدا به شما دستور داد زنا نکنید و من شما را امر می‌کنم فکر زنا را نیز در خاطر نیاورید، چه رسد به این که عمل زنا را انجام دهید؛ زیرا کسی که فکر زنا کند، همانند کسی است که در بنای زیبا و رنگ‌آمیزی شده‌ای آتش روشن کند که همان دود آتش رنگ‌ها را تباه سازد، اگر چه خانه هم نسوزد[۳۱].
  10. و از رسول خدا(ص) روایت کرده است که حواریون به عیسی(ع) عرض کردند: ای روح خدا! ما با چه کسی هم‌نشینی کنیم؟ فرمود: با کسی که دیدار او شما را به یاد خدا بیندازد و گفتار او بر علم و دانش شما بیفزاید و عمل و رفتار او شما را به آخرت راغب گرداند[۳۲].
  11. علامه مجلسی در بحارالانوار نقل می‌کند که در برخی از کتاب‌ها دیده‌ام که عیسی(ع) با بعضی از حواریون به مسافرتی رفتند و عبورشان به شهری افتاد. همین که نزدیک آن شهر شدند، گنجی را در نزدیکی جاده دیدند. همراهان عیسی گفتند: ای روح خدا، به ما اجازه بده در این جا توقف نماییم و از این گنج نگهبانی کنیم که از بین نرود. عیسی(ع) فرمود: شما در این جا بایستید و من داخل این شهر می‌شوم و گنجی را که در شهر دارم می‌جویم.

همراهان همانجا ماندند و عیسی(ع) داخل شهر شد و مقداری راه رفت تا به خانه‌ای ویران رسید و پیرزنی را در آنجا دید. بدو فرمود: من امشب میهمان تو هستم، آیا شخص دیگری نیز با تو در این خانه هست؟ پیرزن گفت: آری، پسری دارم که پدرش از دنیا رفته و پیش من است و روزها به صحرا می‌رود و خار می‌کند و به شهر می‌آورد و آنها را می‌فروشد و پول آن را پیش من می‌آورد و ما با آن پول روزگار خود را می‌گذرانیم. پیرزن سپس برخاست و اتاقی را برای حضرت عیسی(ع) آماده کرد تا پسرش از راه رسید مادر که او را دید به وی گفت: خدای تعالی امشب میهمان شایسته و صالحی برای ما فرستاده که نور زهد و فروغ شایستگی از جبینش ساطع و آشکار است. خدمتش را مغتنم شمار و از مصاحبتش بهره‌مند شو. پسرک به نزد عیسی آمد و به خدمت‌کاری و پذیرایی آن حضرت مشغول شد تا چون پاسی از شب گذشت، عیسی(ع) از حال آن جوان و وضع زندگانی‌اش جویا شد و آثار خرد، زیرکی، نبوغ، استعداد، ترقی و کمال را در وی مشاهده فرمود. لکن متوجه گردید که دل آن جوان بسته به چیز بزرگی است که فکر او را سخت مشغول کرده، بدو فرمود: ای جوان! می‌بینم دلت به چیزی مشغول است و اندوهی در دل داری که پیوسته با توست و تو را رها نمی‌کند. خوب است اندوه دل را با من بازگویی شاید داروی دردت پیش من باشد. وقتی عیسی(ع) به جوان اصرار کرد تا غم دل را بازگوید، جوان گفت: آری در دل من اندوهی است که هیچ کس جز خدای تعالی قادر نیست آن را برطرف سازد. عیسی فرمود: درد دل خود را به من بازگوی شاید خداوند وسیله برطرف کردن آن را به من الهام کند و یاد دهد. جوان گفت: روزی من بار هیزمی را به شهر می‌آوردم و در سر راه خود عبورم به قصر دختر پادشاه افتاد و چون به قصر نگاه کردم، چشمم به دختر پادشاه افتاد و عشق او در دلم جای‌گیر شد، به طوری که روز به روز این عشق بیشتر می‌شود و برای این درد، دارویی جز مرگ سراغ ندارم. عیسی(ع) فرمود: اگر مایل به وصل او هستی، من وسیله‌ای برای تو فراهم می‌کنم تا با وی ازدواج کنی. جوان پیش مادرش آمد و سخن میهمان را برای وی بازگفت. مادرش بدو گفت: پسرجان! من گمان ندارم این مرد کسی باشد که بیهوده وعده‌ای بدهد و نتواند از عهده انجام آن برآید. سخنش را بپذیر و هر چه دستور می‌دهد انجام ده.

عیسی(ع) به جوان فرمود: اکنون برخیز و به قصر پادشاه برو و چون خاصان دربار و وزرای پادشاه آمدند که به نزد او روند، به ایشان بگو که من برای خواستگاری دختر پادشاه آمده‌ام. درخواست مرا به وی برسانید. آن‌گاه منتظر باش تا چه گویند، سپس به نزد من آی و آن‌چه مابین تو و پادشاه گذشت به من اطلاع بده. جوان به در قصر آمد و چون درخواست خود را به دربانان اظهار کرد، آنها خندیدند و تعجب کردند و درخواست او را از روی استهزاء و مسخره به پادشاه رساندند. پادشاه جوان را‌طلبید و چون سخنانش را شنید، از روی شوخی بدو گفت: ای جوان من دختر خود را به تو نخواهم داد، مگر آن‌که فلان مقدار جواهر قیمتی و گران‌بها نزد من آری. جواهراتی را که پادشاه برای مهریه دخترش ذکر کرده بود، در خزینه هیچ پادشاهی از پادشاهان آن زمان با آن اوصاف و مقدار یافت نمی‌شد و پادشاه فقط از روی شوخی آن سخنان را اظهار داشت، ولی جوان برخاست و گفت: هم اکنون می‌روم و پاسخ آن را برای شما می‌آورم. جوان به نزد حضرت عیسی(ع) آمد و ماجرا را بازگفت، عیسی(ع) او را به خرابه‌ای که در آن مقداری سنگ و کلوخ بود آورد و به درگاه خدای تعالی دعا کرد و آن سنگ و کلوخ‌ها به صورت جواهراتی که پادشاه خواسته بود و بلکه بهتر از آنها در آمد. آن‌گاه به جوان فرمود: هر چه می‌خواهی از اینها بردار و به نزد پادشاه ببر. جوان مقداری از آنها را برداشته و به نزد پادشاه آورد. وقتی پادشاه و حاضران آن جواهرات را دیدند، حیران شدند و گفتند: این مقدار اندک است و ما را کفایت نمی‌کند. جوان دوباره به نزد حضرت عیسی آمد و سخن پادشاه و نزدیکانش را باز گفت و عیسی بدو فرمود: به همان خرابه برو و هر چه می‌خواهی برگیر و به نزد آنها ببر. هنگامی که جوان برای بار دوم مقدار بیشتری از آن جواهرات به نزد پادشاه برد، حیرتشان افزون گردید. سپس پادشاه گفت: کار این جوان داستان غریبی دارد و سری در کار اوست. سپس با جوان خلوت کرد و حقیقت را از وی جویا شد و چون جوان داستان خود را از آغاز تا انجام برای پادشاه بازگفت، پادشاه دانست که میهمان وی حضرت عیسی(ع) است.

پس بدو گفت: اکنون برخیز به نزد میهمانت برو و او را پیش من آور تا دخترم را به ازدواج تو در آورد. عیسی(ع) بیامد و دختر پادشاه را به عقد ازدواج با آن جوان در آورد و پادشاه جامه‌های فاخر و سلطنتی برای آن جوان فرستاد و جوان آن لباس‌ها را پوشیده و در همان شب مراسم عروسی او با دختر پادشاه انجام گردید. صبح پادشاه جوان را خواست و با او به گفت‌وگو پرداخت و او را جوانی خردمند و با ذکاوت یافت پادشاه جز آن دختر فرزند دیگری نداشت، پس او را ولی عهد و جانشین خود قرار داد و خاصان و بزرگان مملکت خود را به فرمان برداری و اطاعت او مأمور کرد. شب دوم پادشاه ناگهان از دنیا رفت و بزرگان مملکت جمع شده و آن جوان را بر تخت سلطنت نشاندند و سر به فرمانش در آورده و خزینه‌های مملکت را تسلیم او کردند. روز سوم عیسی(ع) به نزد او آمد تا با وی خداحافظی کند. جوان گفت: ای حکیم فرزانه! تو را بر من حقوق بسیاری است که اگر من برای همیشه هم زنده بمانم باز هم نمی‌توانم سپاس یکی از آنها را به جای آورم، ولی در شب گذشته چیزی به خاطرم آمده که اگر پاسخ آن را به من ندهی از آن‌چه برایم فراهم آورده‌ای بهره‌مند نخواهم شد و این همه خوشی برای من لذتی نخواهد داشت. عیسی(ع) فرمود: آن چیست؟ جوان گفت: تویی که چنین قدرتی داری که می‌توانی در فاصله دو روز مرا از آن وضع فلاکت‌بار به این مقام والا برسانی، چرا برای خودت کاری نمی‌کنی و من تو را در این جامه و این حال مشاهده می‌کنم؟ عیسی(ع) سخن نگفت تا وقتی که جوان اصرار کرد. پس بدو فرمود: به راستی هر کس نسبت به خدای تعالی دانا باشد و خانه آخرت و ثواب او را بداند و به فنای دنیا و پستی و بی‌اعتباری آن بصیرت و بینایی داشته باشد، دیگر به این سرای فانی و ناپایدار دل نخواهد بست و ما را در قرب خدای تعالی و معرفت و محبت وی لذت‌های روحانی است که این لذت‌های ناپایدار و فانی را در برابر آنها به چیزی نشمریم. و چون مقداری از عیوب دنیا و آفات آن و نعمت‌های عالم آخرت و درجات آن را برای آن جوان بیان فرمود، جوان عرض کرد: پس چرا آن چه را بهتر و شایسته‌تر است برای خود انتخاب کرده‌ای و مرا در این گرفتاری بزرگ انداختی؟ عیسی فرمود: من آن را برای تو انتخاب کردم تا ذکاوت و خرد تو را بیازمایم و ثواب تو در ترک این اموری که برای تو مقدور است بیشتر گردد و تو حجتی برای دیگران گردی.

جوان که این سخن را شنید، دست از سلطنت کشید و همان جامه‌های کهنه خود را پوشید و ملازم خدمت عیسی(ع) گردید. هنگامی که عیسی(ع) به نزد حواریون بازگشت، بدان‌ها فرمود: این بود گنجی که من آن را در این شهر جست‌و‌جو می‌کردم و آن را یافتم، والحمدلله[۳۳].[۳۴]

سرانجام کار حواریون

حواریون، پس از عروج حضرت عیسی به آسمان به میان مردم رفته و آنها را به شریعت آن حضرت دعوت می‌کردند و رساله‌ها به اطراف نوشتند و گروه بسیاری را به دین مسیح در آوردند تا سرانجام چنان که گفته‌اند هر کدام به نحوی به دست امپراتوران و سلاطین و سایر سرکشان بنی‌اسرائیل به قتل رسیدند. بعضی را در دیگ روغن داغ شده انداختند، برخی را سنگ‌سار نمودند، عده‌ای را از بناهای بلند به زمین انداختند و سر و دستشان را شکستند و خلاصه هر یک به نوعی به شهادت رسیدند. تنها میان ایشان یهودای اسخریوطی بود که خیانت کرد و عیسی را در برابر بهای اندکی که از یهود دریافت کرده بود، تسلیم نمود.[۳۵]

داستان نزول مائده بر حواریون

قرآن با اشاره به جریان معروف نزول مائدۀ آسمانی بر حواریون یعنی یاران نزدیک مسیح(ع) می‌گوید: «یاران خاص مسیح به عیسی(ع) گفتند: آیا پروردگار تو می‌تواند غذایی از آسمان برای ما بفرستد؟»[۳۶]. مسیح(ع) از این تقاضا که بوی شک و تردید می‌داد پس از آوردن آن همه آیات و نشانه‌های دیگر نگران شد و به آنها هشدار داد و گفت: «از خدا بپرهیزید اگر ایمان دارید»[۳۷]. ولی به زودی به اطلاع عیسی(ع) رسانیدند که ما هدف نادرستی از این پیشنهاد نداریم، و غرض ما لجاجت‌ورزی نیست بلکه «می‌خواهیم از این غذا بخوریم (و علاوه بر نورانیتی که بر اثر تغذیه از غذای آسمانی در قلب ما پیدا می‌شود؛ زیرا تغذیه به طور مسلم در روح انسان مؤثر است) قلب ما اطمینان و آرامش پیدا کند و با مشاهدۀ این معجزه بزرگ به سرحد عین الیقین برسیم و بدانیم آنچه به ما گفته‌ای راست بوده و بتوانیم بر آن گواهی دهیم»[۳۸]. هنگامی که عیسی(ع) از حسن نیت آنها در این تقاضا آگاه شد، خواستۀ آنها را به پیشگاه پروردگار به این صورت منعکس کرد: «خداوندا مائده‌ای از آسمان برای ما بفرست تا برای اول و آخر ما، عیدی باشد، و نشانه‌ای از ناحیۀ تو محسوب شود و به ما روزی ده، تو بهترین روزی دهندگان هستی»[۳۹]. قابل توجه اینکه مسیح تقاضای آنها را به طرزی شایسته‌تر در پیشگاه خدا بیان کرد که حاکی از روح حق‌طلبی و ملاحظۀ مصالح جمعی و عمومی بوده باشد. خداوند این دعایی را که از روی حسن نیت و اخلاص صادر شده بود اجابت کرد، و به آنها فرمود: «من چنین مائده‌ای را بر شما نازل می‌کنم، ولی توجه داشته باشید، بعد از نزول این مائده مسئولیت شما بسیار سنگین‌تر می‌شود و با مشاهدۀ چنین معجزۀ آشکاری هر کس بعد از آن، راه کفر را بپوید او را چنان مجازاتی خواهم کرد که احدی از جهانیان را چنین مجازاتی نکرده باشم»[۴۰].[۴۱]

این مائده آسمانی چه بود؟

دربارۀ محتویات این مائده در قرآن ذکری به میان نیامده، ولی از احادیث از جمله از حدیثی که از امام باقر(ع) نقل شده چنین استفاده می‌شود که طعام مزبور چند قرص نان و چند ماهی بود و شاید علت مطالبه چنین اعجازی آن بوده، که شنیده بودند مائدۀ آسمانی بر بنی‌اسرائیل به اعجاز موسی نازل شد، آنها همچنین تقاضایی را از عیسی کردند.[۴۲]

حواریان در کتاب مقدس

حواریان در قرآن

ایمان حواریان

وحی به حواریان

حواریان، یاوران خدا

منابع

پانویس

  1. العین، ج ۳، ص ۲۸۷ - ۲۸۸؛ مقاییس اللغه، ج ۲، ص ۱۱۶؛ لسان العرب، ج ۴، ص ۲۲۰ - ۲۲۱، «حور».
  2. تفسیر بیضاوی، ج ۲، ص ۴۴؛ کنز الدقائق، ج ۲، ص ۱۰۱؛ دائره المعارف الاسلامیه، ج ۸، ص ۱۳۷.
  3. لسان العرب، ج ۴، ص ۲۲۰؛ تاج العروس، ج ۶، ص ۳۱۵، «حور».
  4. مفردات، ص ۲۶۳؛ مجمع‌البحرین، ج ۳، ص ۵۹۴، «حور».
  5. علل الشرایع، ج ۱، ص ۸۰ - ۸۱؛ بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۲۷۲ - ۲۷۳.
  6. علل الشرایع، ج ۱، ص ۸۰ - ۸۱؛ بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۲۷۲ - ۲۷۳.
  7. روح‌المعانی، ج ۳، ص ۲۸۱؛ التحقیق، ج ۲، ص ۳۰۹، «حور».
  8. المتوکلی، ص ۱۳۱؛ Encyclopedia of the Quran, V۱, P۱۲۳.
  9. عرائس المجالس، ص ۳۵۲؛ واژه‌های دخیل، ص ۱۸۶، «حواریون».
  10. التحقیق، ج ۲، ص ۳۰۹.
  11. المتوکلی، ص ۱۳۱ ـ ۱۳۲؛ الاتقان، ج ۱، ص ۲۹۹.
  12. واژه‌های دخیل، ص ۱۸۷؛ دائرة المعارف الاسلامیه، ج ۸، ص ۱۳۷.
  13. واژه‌های دخیل، ص ۱۸۷، «حواریون».
  14. . Encyclopedia of the quran, V۱, P۱۲۳ "Apostle"
  15. علل الشرائع، ص۳۸؛ عیون الاخبار، ص۲۳۳ و ۲۳۴.
  16. رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء ص ۶۰۱.
  17. مکارم شیرازی، ناصر، قصه‌های قرآن ص ۴۴۱.
  18. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا أَنْصَارَ اللَّهِ كَمَا قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوَارِيِّينَ مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ فَآمَنَتْ طَائِفَةٌ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَكَفَرَتْ طَائِفَةٌ فَأَيَّدْنَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَى عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِينَ «ای مؤمنان! یاوران (دین) خدا باشید چنان که عیسی پسر مریم به حواریان گفت: چه کسانی در راه خداوند یاوران من خواهند بود؟ حواریان گفتند: ما یاوران (دین) خداوندیم و دسته‌ای از بنی اسرائیل ایمان آوردند و دسته‌ای کافر شدند و ما مؤمنان را در برابر دشمنانشان نیرومند کردیم و پیروز شدند» سوره صف، آیه ۱۴.
  19. سوره آل عمران، آیه ۵۳.
  20. ﴿رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنْزَلْتَ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ «پروردگارا! بدانچه فرو فرستاده‌ای، ایمان آوردیم و از این پیامبر پیروی کردیم پس ما را در شمار گواهان بنگار» سوره آل عمران، آیه ۵۳.
  21. مکارم شیرازی، ناصر، قصه‌های قرآن ص ۴۴۱.
  22. عهد جدید، ص۱۵؛ نجار، قصص الانبیاء، ص۴۰۵.
  23. انجیل برنابا، ترجمه فهیم کرمانی، ص۷۴.
  24. خصال، ج۱، ص۷.
  25. امالی، ص۲۹۷.
  26. خصال، ج۱، ص۳۴.
  27. امالی، ص۱۲۹ و ۱۳۰.
  28. تنبیه الخواطر، ج۱، ص۱۲۹.
  29. تنبیه الخواطر، ج۱، ص۱۲۹.
  30. تنبیه الخواطر، ج۲، ص۲۳۵.
  31. اصول کافی، ج۲، ص۲۴۱.
  32. اصول کافی، ج۱، ص۳۹.
  33. عرائس الفنون، ص۲۲۰ و ۲۲۹؛ بحارالانوار، ج۱۴، ص۲۸۲.
  34. رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء ص ۶۰۲.
  35. رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء ص ۶۰۹.
  36. ﴿إِذْ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ هَلْ يَسْتَطِيعُ رَبُّكَ أَنْ يُنَزِّلَ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ قَالَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ «هنگامی که حواریان گفتند: ای عیسی پسر مریم! آیا پروردگار تو یارایی دارد که برای ما از آسمان خوانی فرو فرستد؟ (عیسی) گفت: اگر مؤمنید از خداوند پروا کنید» سوره مائده، آیه ۱۱۲.
  37. ﴿إِذْ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ هَلْ يَسْتَطِيعُ رَبُّكَ أَنْ يُنَزِّلَ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ قَالَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ «هنگامی که حواریان گفتند: ای عیسی پسر مریم! آیا پروردگار تو یارایی دارد که برای ما از آسمان خوانی فرو فرستد؟ (عیسی) گفت: اگر مؤمنید از خداوند پروا کنید» سوره مائده، آیه ۱۱۲.
  38. ﴿قَالُوا نُرِيدُ أَنْ نَأْكُلَ مِنْهَا وَتَطْمَئِنَّ قُلُوبُنَا وَنَعْلَمَ أَنْ قَدْ صَدَقْتَنَا وَنَكُونَ عَلَيْهَا مِنَ الشَّاهِدِينَ «گفتند: بر آنیم تا از آن بخوریم و دل‌هایمان اطمینان یابد و بدانیم که تو، به ما راست گفته‌ای و بر آن از گواهان باشیم» سوره مائده، آیه ۱۱۳.
  39. ﴿قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنْزِلْ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ تَكُونُ لَنَا عِيدًا لِأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا وَآيَةً مِنْكَ وَارْزُقْنَا وَأَنْتَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ «عیسی پسر مریم گفت: خداوندا! ای پروردگار ما! خوانی از آسمان بر ما فرو فرست تا برای ما، برای آغاز و انجام ما عیدی و نشانه‌ای از سوی تو باشد و به ما روزی ده و تو بهترین روزی دهندگانی» سوره مائده، آیه ۱۱۴.
  40. ﴿قَالَ اللَّهُ إِنِّي مُنَزِّلُهَا عَلَيْكُمْ فَمَنْ يَكْفُرْ بَعْدُ مِنْكُمْ فَإِنِّي أُعَذِّبُهُ عَذَابًا لَا أُعَذِّبُهُ أَحَدًا مِنَ الْعَالَمِينَ «خداوند فرمود: من آن را برای شما فرو خواهم فرستاد پس از آن هر کس از شما کفر ورزد من او را چنان عذابی سخت کنم که هیچ‌یک از جهانیان را آن چنان عذاب نکنم» سوره مائده، آیه ۱۱۵.
  41. مکارم شیرازی، ناصر، قصه‌های قرآن ص ۴۴۲.
  42. مکارم شیرازی، ناصر، قصه‌های قرآن ص ۴۴۴.