جز
جایگزینی متن - 'زبان فارسی' به 'زبان فارسی'
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف') |
جز (جایگزینی متن - 'زبان فارسی' به 'زبان فارسی') |
||
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = ارزش | | موضوع مرتبط = ارزش | ||
| عنوان مدخل = | | عنوان مدخل = ارزش | ||
| مداخل مرتبط = [[ارزش در قرآن]] - [[ارزش در | | مداخل مرتبط = [[ارزش در قرآن]] - [[ارزش در نهج البلاغه]] - [[ارزش در فلسفه اسلامی]] - [[ارزش در جامعهشناسی اسلامی]] - [[ارزش در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
[[ارزشها]] کانونیترین عناصر موجود در شاکله [[فرهنگی]] یک جامعهاند که تقریباً کلیت یک [[فرهنگ]] و [[نظام اجتماعی]] را - مستقیم و غیرمستقیم - متأثر میسازند. [[ضرورت]] و اهمیت کار کردی آنها در [[زندگی]] روشنتر از آن است که نیازی به [[استدلال]] و [[اقامه دلیل]] داشته باشد. [[ارزشها]] را میتوان مجموعهای از [[آرمانها]]، کمال مطلوبها، ترجیحها، بایستهها، انتظارات، روشها و شیوههای مقبول جهت نیل به [[هدفها]] و غایتهای مطلوب تلقی نمود. جایگاه محوری و [[ضرورت]] کارکردی گریزناپذیر [[نظام]] ارزشها، همواره موجب شده است هر [[جامعه]] و گروه [[انسانی]] - حتی در سادهترین اشکال زیستی و ابتداییترین مراحل تکاملی - مجموعه چشمگیری از گونههای مختلف آن - اعم از ذاتی و ابزاری - را در نظام [[معتقدات]] [[فرهنگی]] خویش جاسازی کند. | [[ارزشها]] کانونیترین عناصر موجود در شاکله [[فرهنگی]] یک جامعهاند که تقریباً کلیت یک [[فرهنگ]] و [[نظام اجتماعی]] را - مستقیم و غیرمستقیم - متأثر میسازند. [[ضرورت]] و اهمیت کار کردی آنها در [[زندگی]] روشنتر از آن است که نیازی به [[استدلال]] و [[اقامه دلیل]] داشته باشد. [[ارزشها]] را میتوان مجموعهای از [[آرمانها]]، کمال مطلوبها، ترجیحها، بایستهها، انتظارات، روشها و شیوههای مقبول جهت نیل به [[هدفها]] و غایتهای مطلوب تلقی نمود. جایگاه محوری و [[ضرورت]] کارکردی گریزناپذیر [[نظام]] ارزشها، همواره موجب شده است هر [[جامعه]] و گروه [[انسانی]] - حتی در سادهترین اشکال زیستی و ابتداییترین مراحل تکاملی - مجموعه چشمگیری از گونههای مختلف آن - اعم از ذاتی و ابزاری - را در نظام [[معتقدات]] [[فرهنگی]] خویش جاسازی کند. | ||
ارزشها، یا [[نظام ارزشی]]، به لحاظ جایگاه و موقعیت ساختاری در سلسله مراتب عناصر فرهنگی، بعد از [[جهانبینی]] و نظام باورهای کلان، بنیادیترین | ارزشها، یا [[نظام ارزشی]]، به لحاظ جایگاه و موقعیت ساختاری در سلسله مراتب عناصر فرهنگی، بعد از [[جهانبینی]] و نظام باورهای کلان، بنیادیترین مؤلفه فرهنگی شمرده میشود و در ارتباطی تنگاتنگ همه عناصر فرهنگی و به تبع آن همه نهادها، سازمانها و مناسبات [[اجتماعی]] و در گام بعد نظام شخصیتی و ارگانیسم زیستی افراد را متأثر میکند و از آنها تأثیر میپذیرد. از دید برخی نویسندگان ارزشها استانداردها و شاخصههایی برای - نه تنها [[هدایت]] [[رفتار]]، بلکه - [[قضاوت]]، [[انتخاب]]، سمتگیری، ارزیابی، بحث، توجیه و علتیابی شمرده میشوند. نیازها ممکن است فرد را به فعالیت وادارند با الهامبخش رفتار یا [[کردار]] وی باشند؛ ولی افراد ارزشها را برای تشخیص اینکه چه چیزی به لحاظ زیباشناسی مطبوع، یا از نظر اصول و [[اخلاق]] قابل قبول، منصفانه و عادلانه است، به کار میبرند. ارزشهایی که بر [[زندگی]] فرد [[حکومت]] میکنند، در درون هر [[فرهنگ]] وجود دارند و شخص آنها را در طول فرایند فرهنگپذیری درونی میکند. ارزشهای فرهنگی جدا از فرد، از [[قوانین]]، اصول [[معنوی]] و [[اخلاقی]] جامعه نشئت میگیرند و خود ضابطههای اصلی برای ارزیابی شیوههای ترجیحی رفتار و [[سلوک]] زندگی هستند. به نظر میرسد هر فرهنگ بر اساس اولویتهایش دارای سلسله مراتب ارزشهای خاص است و اشخاص سعی میکنند از ارزشهای اصلی خویش، حتی با هزینههای بالا [[دفاع]] کنند<ref>یحیی کمالی پور، عناصر ارتباطات بین فرهنگی و خاورمیانه، ص۱۰۲.</ref>. | ||
ارزشها مضمون و محتوای گزارههای متضمن “بایدها” هستند، آنها خود چه به عنوان [[غایت]] و [[هدف]] و چه به عنوان وسیله و ابزار مناسب جهت نیل به غایتهای [[برتر]]؛ معمولاً با ارجاع به معیارهایی درست، صحیح، مقبول، موجه و مرجح تلقی میشوند. | ارزشها مضمون و محتوای گزارههای متضمن “بایدها” هستند، آنها خود چه به عنوان [[غایت]] و [[هدف]] و چه به عنوان وسیله و ابزار مناسب جهت نیل به غایتهای [[برتر]]؛ معمولاً با ارجاع به معیارهایی درست، صحیح، مقبول، موجه و مرجح تلقی میشوند. | ||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
== تعریف ارزش == | == تعریف ارزش == | ||
واژه “ارزش” در | واژه “ارزش” در زبان فارسی اسم مصدر ارزیدن و [[ارج]] گزاردن است که به معانی مختلفی به کار میرود. اهم این معانی عبارتند از: بها، ارز، قیمت، ارج، [[قدر]]، [[برازندگی]]، [[شایستگی]]، زیبندگی، قابلیت، [[استحقاق]]، اعتبار یک [[سند]] یا متاع و پولی که در سند نوشته شده است<ref>ر. ک: فرهنگ دهخدا و معین، ذیل واژه.</ref>. | ||
تتبع در موارد استعمال واژه “ارزش” چنین نشان میدهد که این واژه در شاخهها و قلمروهای مختلف، کاربردهای متعدد داشته و در معانی مختلفی به کار رفته است. این کاربرد متنوع و مختلف زمینه اختلافنظر در خصوص مشترک لفظی (فقدان وجه جامع مشترک میان موارد اطلاق) یا مشترک [[معنوی]] بودن (وجود وجه جامع میان موارد کاربرد) این واژه را در میان [[اهل]] نظر فراهم ساخته است. | تتبع در موارد استعمال واژه “ارزش” چنین نشان میدهد که این واژه در شاخهها و قلمروهای مختلف، کاربردهای متعدد داشته و در معانی مختلفی به کار رفته است. این کاربرد متنوع و مختلف زمینه اختلافنظر در خصوص مشترک لفظی (فقدان وجه جامع مشترک میان موارد اطلاق) یا مشترک [[معنوی]] بودن (وجود وجه جامع میان موارد کاربرد) این واژه را در میان [[اهل]] نظر فراهم ساخته است. | ||
از دید قایلان به اشتراک معنوی، وجه جامع یا عنصر مشترک در همه موارد کاربرد آن اعم از [[اخلاقی]]، [[حقوقی]]، [[اقتصادی]]، [[اجتماعی]]، [[هنری]] و امثال آن چیزی است که از آن به “مطلوبیت”<ref>esirable.</ref> تعبیر میشود. قبول این عنصر مشترک، امکان دستیابی و ارائه تعریفی عام و جامع را میسر میسازد؛ از اینرو، انواع ارزش بهرغم اشتراک در عنصر مطلوبیت و قابلیت سنجش و مقایسه، در قیود و خصوصیاتی که به تناسب مورد بدان [[مقید]] شدهاند؛ از یکدیگر تمایز مییابند. گفتنی است مطلوبیت نیز بر متغیرهای ذاتی مختلفی همچون [[لذت]]، [[سعادت]]، برآورنده خواست، نمایانگر ترجیح و غیر آن مبتنی است<ref>آمار تیارسن، مطلوبیت مفاهیم و واژهشناسی در اخلاق و اقتصاد، ص۶۲.</ref>. | از دید قایلان به اشتراک معنوی، وجه جامع یا عنصر مشترک در همه موارد کاربرد آن اعم از [[اخلاقی]]، [[حقوقی]]، [[اقتصادی]]، [[اجتماعی]]، [[هنری]] و امثال آن چیزی است که از آن به “مطلوبیت”<ref>esirable.</ref> تعبیر میشود. قبول این عنصر مشترک، امکان دستیابی و ارائه تعریفی عام و جامع را میسر میسازد؛ از اینرو، انواع ارزش بهرغم اشتراک در عنصر مطلوبیت و قابلیت سنجش و مقایسه، در قیود و خصوصیاتی که به تناسب مورد بدان [[مقید]] شدهاند؛ از یکدیگر تمایز مییابند. گفتنی است مطلوبیت نیز بر متغیرهای ذاتی مختلفی همچون [[لذت]]، [[سعادت]]، برآورنده خواست، نمایانگر ترجیح و غیر آن مبتنی است<ref>آمار تیارسن، مطلوبیت مفاهیم و واژهشناسی در اخلاق و اقتصاد، ص۶۲.</ref>. | ||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
معنای سوم ارزش، مطلوبیت ذاتی و اصیل است و تنها شامل اموری میگردد که ذاتاً و اصالتاً مورد رغبت و توجه [[انسان]] قرار میگیرند. | معنای سوم ارزش، مطلوبیت ذاتی و اصیل است و تنها شامل اموری میگردد که ذاتاً و اصالتاً مورد رغبت و توجه [[انسان]] قرار میگیرند. | ||
معنای چهارم ارزش، مطلوبیت نسبی و اضافی است که در [[مقام]] مقایسه و سنجش به کار میرود. به هنگام مقایسه دوجیز یا دو عمل، در صورتی که مطلوبیت یکی با ارجاع به ملاکهای خاص، بیشتر از دیگری و [[وانهادن]] یکی برای رسیدن به دیگری صحیح و موجه باشد یا به عبارتی، [[گزینش]] یکی از آن دو به جهانی مطلوبتر تشخیص داده شود؛ در این صورت شق | معنای چهارم ارزش، مطلوبیت نسبی و اضافی است که در [[مقام]] مقایسه و سنجش به کار میرود. به هنگام مقایسه دوجیز یا دو عمل، در صورتی که مطلوبیت یکی با ارجاع به ملاکهای خاص، بیشتر از دیگری و [[وانهادن]] یکی برای رسیدن به دیگری صحیح و موجه باشد یا به عبارتی، [[گزینش]] یکی از آن دو به جهانی مطلوبتر تشخیص داده شود؛ در این صورت شق برگزیده بالنسبه [[ارزشمند]] خواهد بود. | ||
معنای پنجم ارزش، مطلوبیت فعل اختیاری از جهت تأمین [[مصلحت]] و [[منفعت]] برای [[جامعه]] است. (این معنای از ارزش در [[علم حقوق]] کاربرد دارد)؛ | معنای پنجم ارزش، مطلوبیت فعل اختیاری از جهت تأمین [[مصلحت]] و [[منفعت]] برای [[جامعه]] است. (این معنای از ارزش در [[علم حقوق]] کاربرد دارد)؛ | ||
خط ۱۵۹: | خط ۱۵۹: | ||
گفتنی است گرایش به یک ارزش نه لزوماً ناشی از یک حرکت صرفاً منطقی و [[عقلانی]] که همواره محصول ترکیبی از [[استدلال]]، [[شهود]] بیواسطه و کشش [[عاطفی]] است<ref>برای اطلاعات تکمیلی این بخش ر. ک: مهناز توکلی، ارزشها: مفاهیم و ابزارهای سنجش، ص۱۳۳.</ref>. برخی نیز بر آنند که گرایشها سطح نزدیکتر به رفتار را تشکیل میدهند و بعد انگیزشی در گرایش قویتر از ارزش است<ref>فرامرز رفیعپور، توسعه و تضاد، ص۷.</ref>. [[ارتباط]] میان ارزش با خواست با میل نیز از جمله موضوعهایی است که معمولاً در ذیل بحث گرایشها یا نیازها از آن سخن میرود<ref>ر. ک: محمد خلیفه عبداللطیف، بررسی روانشناختی تحول ارزشها، ص۵۵-۵۸؛ هرمال گیلبرت، در اخلاق و اقتصاد، ص۱۵۸؛ سید احمد رهنمایی، درآمدی بر مبانی ارزشها، ص۱۱۱-۱۳۳.</ref><ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۵۷.</ref> | گفتنی است گرایش به یک ارزش نه لزوماً ناشی از یک حرکت صرفاً منطقی و [[عقلانی]] که همواره محصول ترکیبی از [[استدلال]]، [[شهود]] بیواسطه و کشش [[عاطفی]] است<ref>برای اطلاعات تکمیلی این بخش ر. ک: مهناز توکلی، ارزشها: مفاهیم و ابزارهای سنجش، ص۱۳۳.</ref>. برخی نیز بر آنند که گرایشها سطح نزدیکتر به رفتار را تشکیل میدهند و بعد انگیزشی در گرایش قویتر از ارزش است<ref>فرامرز رفیعپور، توسعه و تضاد، ص۷.</ref>. [[ارتباط]] میان ارزش با خواست با میل نیز از جمله موضوعهایی است که معمولاً در ذیل بحث گرایشها یا نیازها از آن سخن میرود<ref>ر. ک: محمد خلیفه عبداللطیف، بررسی روانشناختی تحول ارزشها، ص۵۵-۵۸؛ هرمال گیلبرت، در اخلاق و اقتصاد، ص۱۵۸؛ سید احمد رهنمایی، درآمدی بر مبانی ارزشها، ص۱۱۱-۱۳۳.</ref><ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۵۷.</ref> | ||
=== ارزش و [[عاطفه]] === | === ارزش و [[عاطفه]] === | ||
[[عواطف]] حالات انفعالی یا احساساتی مثبت و منفی هستند که از واکنشهای [[شناختی]]، فیزیولوژیکی و [[رفتاری]] نسبت به رویدادهای مربوط به [[هدفها]] یا [[انگیزهها]] ترکیب یافتهاند<ref>علیاکبر شعارینژاد، نگاه نو به روانشناسی انسان سالم یا سری کوتاه در شخصیت انسان، ص۳۰۷.</ref>. تردیدی نیست که این حالات نقش محوری در [[اعمال]] و [[افکار]] ما ایفا میکنند. در | [[عواطف]] حالات انفعالی یا احساساتی مثبت و منفی هستند که از واکنشهای [[شناختی]]، فیزیولوژیکی و [[رفتاری]] نسبت به رویدادهای مربوط به [[هدفها]] یا [[انگیزهها]] ترکیب یافتهاند<ref>علیاکبر شعارینژاد، نگاه نو به روانشناسی انسان سالم یا سری کوتاه در شخصیت انسان، ص۳۰۷.</ref>. تردیدی نیست که این حالات نقش محوری در [[اعمال]] و [[افکار]] ما ایفا میکنند. در زبان فارسی برای بیان هیجانها و عواطف از کلمات متعددی همچون [[محبت]]، [[عشق]]، [[نفرت]]، [[غرور]]، [[خشم]]، [[عصبانیت]] و [[ترس]] استفاده میشود. عواطف نیز مانند بیشتر انگیزهها غالباً از فرایندهای [[یادگیری]] و شناختی تأثیر میپذیرند. ارزشهای پذیرفته شده در مواردی به مثابه محرکهایی در [[برانگیختن]] عواطف متناسب مؤثر واقع میشوند و در مواردی نیز عواطف در سوقیابی ما به پذیرش و [[التزام]] به ارزشهای معین نقش انگیزشی و تحریکی ایفا میکنند. [[وابستگی]] عمیق به یک [[نظام ارزشی]]، به ویژه در صورتی که این [[نظام]] از پشتوانهها و زیرساختهای [[معرفتی]] متقن، [[منطق]] توجیهی [[قوی]] و قدسیت [[دینی]] برخوردار باشد؛ تدریجاً از قلمرو [[ذهن]] به کانون [[دل]] و از حوزه [[شناخت]] به حوزه [[احساس]] [[نفوذ]] کرده و به [[عواطف]] و [[احساسات]] عمیق فرد گره میخورد. در چنین شرایطی معمولاً [[انگیزه]] و [[اشتیاق]] درونی وافری برای [[تمکین]] اقتضائات و الزامهای متناسب با آن وجود دارد. باورمندی جدی و [[شور]] و اشتیاق درونی به ویژه اگر با [[ترغیب]] و [[تشویق]] بیرونی نیز توأم شود، افراد را به رفتارها و اقدامهای فوقالعادهای که معمولاً در شرایط عادی کمتر احتمال وقوع دارد، ترغیب و تحریک میکند. علاوه اینکه، اعضای [[جامعه]] معمولاً برای ارزشهایی که نقش محوری و کانونی در [[نظام فرهنگی]] و [[اجتماعی]] و بالاتر از آن در [[هدفها]] و غایتهای متعالی ایفا میکنند، [[سرمایهگذاری]] [[عاطفی]] بیشتری میکنند و آگاهانه و ناآگاهانه تعلق خاطر عمیقتری نسبت بدانها ابراز میکنند<ref>ر. ک: گی روشه، کنش اجتماعی، ص۸۱.</ref><ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۵۸.</ref> | ||
=== ارزش و [[هنجار]] === | === ارزش و [[هنجار]] === | ||
محوریترین [[ارتباط]] در نسبتسنجی میان ارزش با مفاهیم ذیربط که در حوزه کنش اجتماعی نمود برجسته دارد، رابطه میان ارزش و هنجار است. [[ارزشها]] مبنای [[هنجارها]] (الگوها، مدلها یا [[قواعد]] کنش مطلوب) شمرده میشوند. هر هنجار اجتماعی مقبول معمولاً با ارجاع به یک یا چند ارزش، موجودیت یافته و توجیه میشود. ارزشها خود را از طریق هنجارها نمایان میسازند. هر هنجار معتبر به واقع یک ارزش تخصیص یافته و متعین است. به بیان دیگر، ارزشها تصورات کلی و انتزاعی از ایدئال، کمال مطلوبها و مطالبات اساسیاند. این مفاهیم و تصورات کلی هنگامی که بخواهند، تعین مصداقی یافته و به مثابه قواعد معیارین، رفتارها و کنشهای درونی و بیرونی افراد را جهت دهند، به هنجار و قاعده تبدیل میشوند؛ برای نمونه، [[احترام]] به [[قانون]] یک ارزش است، اما توقف پشت چراغ قرمز یک هنجار. به تعبیر برخی جامعهشناسان، ارزشها به سؤال “چه باید باشد” و هنجارها به سؤال “چه انجام شود” پاسخ میدهند<ref>مسعود چلبی، جامعهشناسی نظم، ص۵۷ و ۶۰.</ref>. به بیان دیگر، ارزش یعنی [[حکم]] به اینکه “الف درست است” مبنای [[هنجار]] “تو باید الف را انجام دهی” قرار میگیرد<ref>ن. ار پولانزاس، طبیعت اشیا و حنون، ص۷۳.</ref>. به بیان برخی: هنجار، [[قانون]]، قاعده یا اصلی است که [[هدف]] آن تنظیم [[رفتار]] بر اساس ارزشهاست. هنجار، کاربرد ارزشهای معین است<ref>هانری مندراس و ژرژ گورویچ، مبانی جامعهشناسی، ص۱۷۶ و ۳۷۶.</ref>. | محوریترین [[ارتباط]] در نسبتسنجی میان ارزش با مفاهیم ذیربط که در حوزه کنش اجتماعی نمود برجسته دارد، رابطه میان ارزش و هنجار است. [[ارزشها]] مبنای [[هنجارها]] (الگوها، مدلها یا [[قواعد]] کنش مطلوب) شمرده میشوند. هر هنجار اجتماعی مقبول معمولاً با ارجاع به یک یا چند ارزش، موجودیت یافته و توجیه میشود. ارزشها خود را از طریق هنجارها نمایان میسازند. هر هنجار معتبر به واقع یک ارزش تخصیص یافته و متعین است. به بیان دیگر، ارزشها تصورات کلی و انتزاعی از ایدئال، کمال مطلوبها و مطالبات اساسیاند. این مفاهیم و تصورات کلی هنگامی که بخواهند، تعین مصداقی یافته و به مثابه قواعد معیارین، رفتارها و کنشهای درونی و بیرونی افراد را جهت دهند، به هنجار و قاعده تبدیل میشوند؛ برای نمونه، [[احترام]] به [[قانون]] یک ارزش است، اما توقف پشت چراغ قرمز یک هنجار. به تعبیر برخی جامعهشناسان، ارزشها به سؤال “چه باید باشد” و هنجارها به سؤال “چه انجام شود” پاسخ میدهند<ref>مسعود چلبی، جامعهشناسی نظم، ص۵۷ و ۶۰.</ref>. به بیان دیگر، ارزش یعنی [[حکم]] به اینکه “الف درست است” مبنای [[هنجار]] “تو باید الف را انجام دهی” قرار میگیرد<ref>ن. ار پولانزاس، طبیعت اشیا و حنون، ص۷۳.</ref>. به بیان برخی: هنجار، [[قانون]]، قاعده یا اصلی است که [[هدف]] آن تنظیم [[رفتار]] بر اساس ارزشهاست. هنجار، کاربرد ارزشهای معین است<ref>هانری مندراس و ژرژ گورویچ، مبانی جامعهشناسی، ص۱۷۶ و ۳۷۶.</ref>. | ||
خط ۲۰۷: | خط ۲۰۷: | ||
[[رده:ارزش]] | [[رده:ارزش]] | ||
[[رده:مدخلهای در انتظار تلخیص]] | |||
{{ارزشهای اجتماعی}} | {{ارزشهای اجتماعی}} |