←پانویس
(←منابع) |
(←پانویس) |
||
(۶۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۹ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = فلسفه بعثت | |||
| عنوان مدخل = | |||
| مداخل مرتبط = [[رفع اختلاف مردم در کلام اسلامی]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
==رفع اختلاف مردم یکی از [[فلسفههای بعثت]]== | == رفع اختلاف مردم یکی از [[فلسفههای بعثت]] == | ||
{{همچنین ببینید|فلسفه بعثت}} | |||
یکی از [[شئون]] اصلی [[حکومتها]]، رفع اختلافهاست و برای الزامآور بودن [[حکم قاضی]] نیز باید راهکارهای عملی اتخاذ شود. نگاه [[قرآن کریم]] به [[نبوت]] اینچنین است:{{متن قرآن|وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ}}<ref>«مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژدهآور و بیمدهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف» سوره بقره، آیه ۲۱۳.</ref>. [[آیه]] دیگری [[مردم]] را برای [[رفع اختلاف]] به [[انبیا]] و [[دین]] [[رجوع]] داده:{{متن قرآن|فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref><ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص ۲۷۰-۲۷۴.</ref>. در ادامه این [[آیه]]، این را [[شرط ایمان]] میانگارد: {{متن قرآن|إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ}}<ref>«اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید» سوره نساء، آیه۵۹.</ref>. [[آیات]] فوق، نظر سکولاریستها را رد میکند که برای [[حفظ]] [[قداست]] و اعتبار [[دین]]، [[دین]] نباید وارد صحنه [[سیاست]] و [[حکومت]] گردد. اما باید گفت این امر نهتنها دون [[شأن]] [[الهی]] [[انبیا]] نیست، بلکه بهعنوان [[غایت]] انزال [[کتب آسمانی]] توصیف شده است. مثلاً [[امام رضا]] {{ع}}، [[تعلیم]] [[منافع]] و مضرات بعضی از اشیای [[طبیعت]] را یکی از ضروریات وجود [[رسول]] بیان میکند <ref>[[بحار الانوار (کتاب)|بحار الانوار]]، ج۱۱، ص ۴۰.</ref>. | |||
[[علامه طباطبائی]] در تعریف [[نبی]] مینویسد: {{عربی|"النبي هو الذي يتبين الناس صلاح معاشهم ومعادهم"}}. باری! وضع [[قانون]] و [[حکومت]]، به منظور نیل [[انسان]] به [[قرب الهی]] که [[شریعت]]، نقش مقدمه موصله را ایفا میکند. | |||
[[امام خمینی]]: "تمام چیزهایی که [[انبیا]] آوردند، مقصود بالذات نبوده است، [[تشکیل حکومت]] مقصود بالذات نیست. لکن محل خلاف، در منشأ [[مشروعیت حکومت]] است که عدهای آن را آرای عمومی میداند حتی [[حکومت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر گرامی اسلام]] را". | |||
سکولاریستها [[اصرار]] دارند که با [[تمسک]] به تعریف اصطلاحی [[نبوت]]، [[حکومت]] را خارج از ماهیت آن نشان دهند، چراکه [[ماهیت نبوت]]، همان [[ابلاغ]] [[پیام الهی]] است اما باید گفت که ادعا این است که [[حکومت]] و [[اجرای عدالت]] یکی از [[اهداف]] [[پیامبر]] است و اگر [[اکثریت]] [[پیامبران]] به [[تشکیل حکومت دینی]]، موفق نشدهاند عمده [[دلیل]] آن، عدم زمینه لازم بوده است<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص ۲۷۵-۲۷۷.</ref>. | |||
== | == [[وجوب]] [[دفع اختلاف در جامعه]] یکی از ادله عقلی بر [[ضرورت وجود امام]] == | ||
{{ | {{اصلی|ضرورت امامت}} | ||
این [[دلیل]] از سه مقدمه تشکیل میگردد: | |||
# [[انسانها]] طبیعتاً دچار [[اختلاف]] میشوند. تضاد منافع از یکسو و محدودیت فرصتهای تأمین آنها از سوی دیگر، و افزون بر آن [[اختلاف]] [[افکار]]، [[عقاید]] و [[سلایق]] [[انسانها]] همگی عواملی هستند که [[اختلاف]] را در [[جامعه]] [[بشر]] اجتناب ناپذیر میکنند. | |||
# قوۀ شهوّیۀ [[انسانها]] که آنان را به تلاش برای جذب و [[تأمین منافع]] خویش وامیدارد، و قوّۀ غضبیّه از سوی دیگر که [[خشم]] [[انسانها]] را نسبت به انسانهای دیگری که [[مانع]] تأمین مقاصد و [[منافع]] آنها میشوند برمیافروزد، موجب میشود تا [[اختلاف]] بین [[انسانها]] به طور طبیعی و قهری منجر به [[جنگ]] و [[خونریزی]] و [[ستیز با یکدیگر]] شود، تا آنجا که میتواند [[جامعه]] [[بشر]] را به [[جهنمی]] از [[آتش]] [[جنگ]] و [[ستیز]] مبدّل کند. | |||
# تنها راه کنترل [[اختلاف]] در [[جامعه بشر]] و جلوگیری از منجر شدن [[اختلافات]] به [[جنگ]] و [[ستیز]] دائم، وجود [[حکومتی]] است که [[مرجع حل اختلاف]]، و [[فصل دهنده بین نزاعها]] و کشمکشها باشد. | |||
[[رده: | بنابراین وجود [[حکومتی]] که [[مرجع]] کنترل و [[حل اختلافات جامعه]] [[بشر]] باشد به [[حکم عقل]] ضروری است. بنابر [[حکم عقل]] به [[وجوب دفع ضرر]]، تشکیل [[حکومتی]] که بتواند با حل و [[فصل نزاعها]] [[مانع]] پیدایش [[جنگ]] و [[ستیز]] در [[جامعه]] [[بشر]] گردد، ضروری و [[واجب]] است. | ||
[[رده: | |||
== رفع اختلاف مردم یکی از [[وظایف امام]] == | |||
{{همچنین ببینید|وظایف امام}} | |||
از جمله [[وظایف امام]] در این راستا موارد ذیل اند: | |||
# حل اختلاف روشی در سیر و سلوک الی الله (پایه گذاری و محوریت [[نظام]] [[معنوی]] [[جامعه]] و پاسداری از آن به معنای پیشگیری از انحرافات در سیر و سلوک)؛ | |||
# حل اختلاف اعتقادی و [[فکری]] [[جامعه]] (شامل: پایه گذاری نظام فکری و [[جهانبینی الهی]] در [[جامعه]] و پاسداری از آن و پیشگیری از انحرافات فکری به علاوه [[تبیین]]، [[تعلیم]] و تفسیر مفاهیم دینی و [[احکام شریعت]]، داوری در منازعات در زمینههای [[جهانبینی]] و ایدوئولوژی و دفع شبهات دینی)؛ | |||
# حل اختلاف ارزشی و [[فرهنگی]] [[جامعه]] (شامل: پایه گذاری [[نظام فرهنگی]] [[جامعه]] که نظام ارزشی الهی است، [[هدایت]] به این [[نظام]] و پاسداری از آن به معنای پیشگیری از انحرافات فرهنگی). | |||
در روایاتی تصریح میشود که [[امام]] {{ع}} [[وظیفه]] دارد بر [[دین]] [[نظارت]] داشته باشد تا اگر کسانی چیزی بر آن افزوده یا از آن کاستند، [[دین]] را به حالت نخست خود برگرداند. دراینباره در روایتی صحیح از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] شده است که فرمودند: "همانا [[زمین]] خالی نمیشود، مگر آنکه در آن امامی است تا هرگاه [[مؤمنان]] چیزی به [[دین]] افزودند، آن را برگرداند و اگر از آن چیزی کاستند، آن را تمام کند".<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸؛ محمد بن ابراهيم نعمانی، الغيبة، ص۱۳۸. این روایت در دیگر متون حدیثی نیز با اندکی تفاوت نقل شده است (ر. ک: محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۳۳۱؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۱۹۹؛ همو، [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۱، ص۲۰۴ و ۲۰۵).</ref>. | |||
در برخی [[روایات]]، رفع اختلافهای [[مردم]] در [[تفسیر دین]]، از جمله [[وظایف امام]] شمرده شده است؛ چنانکه این مدعا در [[مناظره]] [[هشام بن حکم]] با [[عمرو بن عبید]] که برای [[امام صادق]] {{ع}} تقریر شد، آمده است. هشام در این [[مناظره]] با [[تشبیه]] [[وظیفه]] [[قلب]] نسبت به اعضای [[بدن]] با [[وظیفه امام]] نسبت به [[مردم]] چنین بیان میکند که [[خداوند]]، اعضای [[بدن]] را رها نکرد و برای آنها امامی قرار داد تا صحیح را بیان، و نسبت به آنچه در آن تردید وجود دارد، [[یقین]] ایجاد کند. حال آیا ممکن است [[مردم]] را در [[حیرت]] و تردید و اختلافشان رها کند و برای آنها امامی قرار ندهد؟<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۶۹ و ۱۷۰؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الامالی، ص۵۸۹ و ۵۹۰؛ همو، [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۱، ص۲۰۷ و ۲۰۸. گفتنی است سند کلینی به دلیل وجود «حسن بن ابراهیم» - که مهمل یا مجهول است - معتبر نیست؛ اما سند شیخ صدوق صحیح است.</ref> گاه نیز جریانی [[انحرافی]] در [[جامعه]] شیوع پیدا میکند. در اینجاست که [[امام]] {{ع}} [[احساس]] [[وظیفه]]، و [[روشنگری]] را آغاز میکند؛ چنانکه در عصر [[امام سجاد]] {{ع}} [[تفکرات]] تشبیهی و تجسیمی رواج ویژهای یافت<ref>دراینباره ر. ک: سید محمد رضا حسینی جلالی، جهاد الامام السجاد {{ع}}، ص۹۱ و ۹۲.</ref>. بنابر گزارشهای [[تاریخی]]، [[امام]] {{ع}} که مجال چندانی برای [[تبیین]] علنی [[معارف]] [[حقیقی]] [[اسلام]] نداشت، نزد [[قبر]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در [[مسجد]] [[نبوی]] رفته، چنین فریاد زد: "خدایا، [[قدرت]] تو آشکار شده و هیئت جلال تو پدیدار نگشته؛ پس تو را نشناخته و... بدانچه نیستی، [[تشبیه]] کنند و خدایا، من از کسانی که تو را با [[تشبیه]] میخوانند بیزارم. چیزی مانند تو نیست.... تو را با آفریدههایت مساوی دانسته؛ ازاینرو تو را نشناخته و بعضی نشانههای تو را [[پروردگار]] خود دانسته و تو را بِدان توصیف کردند. پس ای خدایا، تو [[برتر]] از آن چیزی هستی که تشبیهکنندگان، تو را بِدان توصیف میکنند"<ref>شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۵۳؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة، ج۲، ص۸۹.</ref>. | |||
در دوران [[امام صادق]] {{ع}} جریان تصوف از سوی [[زهد]] فروشان، شیوع نسبی یافته بود. دراینباره [[جابر بن یزید جعفی]] به [[امام باقر]] {{ع}} عرض کرد که فرقهای پیدا شده است که هرگاه [[قرآن]] [[تلاوت]] میشود، یکی از ایشان [[غش]] میکند و چنان [[غش]] میکند که اگر دست و پای او را ببرند، نمیفهمد. [[امام باقر]] {{ع}} فرمودند: "سبحان [[الله]]، این کار [[شیطان]] است و [[متقین]] به چنین چیزی توصیف نشدهاند. همانا تأثر از [[قرآن]] با نرم شدن [[دل]]، [[رقت قلب]]، [[اشک]] ریختن و [[ترس]] است"<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۶۱۷. گفتنی است سخن امام را میتوان برگرفته از آیات قرآن کریم دانست؛ مانند {{متن قرآن|تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ}} (زمر، ۲۳). ممکن است ظاهر این روایت با برخی دیگر از روایات بیانگر غش کردن شنونده صدای تلاوت قرآن امام سجاد {{ع}} یا غش کردن همّام پس از شنیدن خطبه متقين منافات داشته باشد. محققان دراینباره وجوه جمعی بیان کردهاند که به دلیل رعایت اختصار، خوانندگان را به آثار ایشان ارجاع میدهیم (ر. ک: محمد تقی مجلسی، روضة المتقین، ج۱۳، ص۱۳۳؛ ملا صالح مازندرانی، شرح الکافی، ج۱۱، ص۴۴). برای تفصیل بیشتر درباره جریان تصوف در عصر امام صادق {{ع}} و چگونگی مقابله آن امام با این جریان، ر. ک: سید سعید حسینی، برخی از انحرافات فکری عصر امام صادق {{ع}} و موضع حضرت (پایاننامه)، ص۹۷-۱۲۳.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]].</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | |||
{{مدخل وابسته}} | |||
* [[اختلاف]] | |||
{{پایان مدخل وابسته}} | |||
== منبع == | |||
# [[پرونده:151722.jpg|22px]] [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|'''دین و نبوت''']] | |||
# [[پرونده:457575.jpeg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|'''بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس}} | |||
[[رده:فلسفه نبوت]] | |||
[[رده:شئون امامت]] | |||
[[رده:مقالههای اولویت دو]] |