رهبری سیاسی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ولایت}}
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = رهبری
| موضوع مرتبط = رهبری
| عنوان مدخل  = [[رهبری سیاسی]]
| عنوان مدخل  =
| مداخل مرتبط = [[رهبری سیاسی در معارف دعا و زیارات]] - [[رهبری سیاسی در سیره معصوم]]
| مداخل مرتبط = [[رهبری سیاسی در قرآن]] - [[رهبری سیاسی در حدیث]] - [[رهبری سیاسی در کلام اسلامی]] - [[رهبری سیاسی در معارف دعا و زیارات]] - [[رهبری سیاسی در سیره معصوم]] - [[رهبری سیاسی در سیره علوی]]
| پرسش مرتبط  =
| پرسش مرتبط  =
}}
}}
==مقدمه==
*از جمله شئونی که از دیرباز کانون [[نزاع]] میان [[مسلمانان]] بوده، [[شأن]] [[رهبری]] [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] است. این [[شأن]] درحقیقت متکفل [[اجرای دین]] در [[جامعه]] است. نگاهی اجمالی به دیدگاه‌های مطرح میان فرقه‌های [[مسلمانان]] نشان از این واقعیت دارد که اصل [[لزوم]] وجود یک [[رهبر]] و [[امام]] برای اداره [[جامعه]] مورد [[پذیرش]] اغلب [[اندیشمندان مسلمان]] بوده و [[اختلاف]] ایشان، بیشتر درباره [[ویژگی‌های امام]]، راه [[انتخاب]] او و نیز مصداق آن بوده است.<ref>برای نمونه به چند منبع از فرقه‌های معتزله، اشاعره و زیدیه اشاره می‌کنیم: ر.ک: عبدالجبار معتزلی، المغنی فی ابواب التوحيد والعدل، ج۲۰، ص۱۶-۵۵؛ محمد بن عمر فخر رازی، الاربعين فی اصول الدين، ج۲، ص۲۵۵؛ قاسم بن محمد بن علی زیدی، الاساس لعقائد الاكياس، ص۱۴۴.</ref> در این بخش، ابتدا دیدگاه [[آیات قرآن کریم]] و نیز سخنان [[پیشوایان دین]] درباره اصل [[لزوم]] وجود [[رهبر]] را جویا شده، آن‌گاه به [[اثبات]] این [[شأن]] برای [[امامان معصوم]]{{عم}} و جزئیات آن می‌پردازیم.<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۵۵ تا ۲۸۰.</ref>


==[[ضرورت وجود امام]] و [[رهبر سیاسی]] از دیدگاه [[قرآن]] و [[سنت]]==
'''رهبری سیاسی''' یکی از شؤون مهم [[امام]] است که دیدگاه‌های محتلفی درباره آن مطرح شده است، اصل لزوم وجود [[رهبر]] و امام برای اداره [[جامعه]] مورد پذیرش اغلب [[اندیشمندان مسلمان]] بوده و [[اختلاف]] ایشان، بیشتر درباره [[ویژگی‌های امام]]، راه [[انتخاب]] او و نیز مصداق آن بوده است. مفهوم آیاتی از [[قرآن کریم]] مانند [[آیه ولایت]] و [[آیه اولی الامر]] وبرخی [[روایات]] دال بر [[ضرورت]] چنین ضرورتی برای امام است. همچنین از جمله وظایفی که در این راستا برای امام تعریف شده است: [[حفظ نظام اجتماعی مسلمانان]]؛ برگزاری [[حج]]؛ امر [[جهاد]] و [[قضاوت]] است.
*شاید نتوان در [[قرآن کریم]] آیه‌ای را یافت که به صراحت از [[ضرورت]] وجود [[رهبر سیاسی]] به‌طور مطلق ([[معصوم]] یا غیر [[معصوم]]) در [[جامعه]] [[سخن]] گفته باشد؛ اما این مسئله در [[روایات]]، بازتاب فراوانی یافته است؛ به‌گونه‌ای که [[پیشوایان]] [[راستین]] [[دین اسلام]] در سخنان خود بارها به [[ضرورت وجود امام]] و [[رهبر سیاسی]] در [[جامعه]] اشاره کرده‌اند.<ref>در تدوین این بخش، از بحث از کتاب رهبری در اسلام، نوشته محمد محمدی ری شهری کمک گرفته شده است.</ref> در‌این‌باره [[امام على]]{{ع}} خطاب به [[خوارج]] که منکر این [[حقیقت]] بودند، فرمودند: {{عربی|"إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ"}}.<ref>نهج البلاغه، خطبه ۴۰.</ref><ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۵۵ تا ۲۸۰.</ref>
* [[نقل]] شده است که روزی یکی از [[خوارج]] وارد [[مسجد]] شد و گفت: لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ. یکی دیگر از هم‌کیشان وی نیز همین جمله را تکرار کرد. [[امام على]]{{ع}} خطاب به [[مردم]]، با ابطال سخن [[خوارج]] تأکید کردند که [[اصلاح]] کار [[مردم]] با وجود یک [[امیر]] [[صالح]] يا [[فاجر]] است. [[مردم]] گفتند: [[دلیل]] [[نیاز]] به [[رهبر]] [[نیکو]] کار را می‌دانیم. اما [[نیاز]] به [[فاجر]] چرا؟ [[امام]] فرمودند: "[در [[حکومت]] [[فاجر]]] [[مؤمن]] [[فرصت]] عمل پیدا می‌کند و به [[فاجر]] مهلت داده می‌شود... و راه‌های شما [[امن]] می‌گردد و بازارهایتان پابرجا می‌ماند و درآمدها توزیع، و با دشمنانتان [[پیکار]]، و [[حق]] ضعیف از [[قوی]] ستانده می‌شود".<ref>عبدالله بن محمد بن ابی شیبة، مصنف ابن ابی شیبة، ج۱۵، ص۳۲۷.</ref> [[امیر]] بیان در سخنی دیگر فرمودند: "...فرمانروای [[ستم‌پیشه]] بهتر است از [[فتنه]] و [[آشوب]] دائمی".<ref>ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ج۱، ص۱۳۵؛ حسن بن ابی الحسن دیلمی، اعلام الدين، ص۱۸۵.</ref> در [[نظام حکومتی اسلام]]، همگان به [[اطاعت از والی]] موظف شده‌اند. این آموزه‌ای است که نخستین [[پیشوای مسلمانان]]، یعنی [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} فرمودند<ref>{{عربی|"اسْمَعُوا وَ أَطِيعُوا لِمَنْ وَلَّاهُ اللَّهُ الْأَمْرَ فَإِنَّهُ نِظَامُ الْإِسْلَام‏"}} (شیخ مفید، الامالی، ص۱۴).</ref> و دیگر [[امامان]] نیز بر آن تأكيد،<ref>امام رضا{{ع}} فرمود: {{عربی|"الْإِمَامُ زِمَامُ الدِّينِ وَ نِظَامُ أُمُورِ الْمُسْلِمِينَ"}} (محمد بن علی بن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب{{عم}}، ج۱، ص۲۴۶).</ref> و تصویری رفیع از [[منصب امامت]] ارائه کردند. برای نمونه، [[امام علی]]{{ع}} فرمودند: «[[جایگاه]] [[رهبر]] چونان ریسمانی محکم است که مهره‌ها را [[متحد]] ساخته، به هم پیوند می‌دهد. اگر این رشته از هم بگسلد، مهره‌ها پراکنده شده، هرکدام به سویی خواهند افتاد و هرگز جمع‌آوری نخواهند شد».<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۴۶.</ref><ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۵۵ تا ۲۸۰.</ref>
*از جمله [[دلایل]] [[نیاز به وجود امام]]، [[حفظ نظام اجتماعی مسلمانان]] و جلوگیری از [[اختلاف]] و [[تفرقه]] است. در‌این‌باره [[حضرت زهرا]]{{س}} نیز در [[خطبه]] معروف فدکیه بر این آموزه تأکید کرده‌اند.<ref>{{عربی|"فَفَرَضَ... الطَّاعَةَ نِظَاماً لِلْمِلَّةِ وَ الْإِمَامَةَ لَمّاً مِنَ الْفُرْقَةِ...‏"}} (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۲۴۸؛ همو، من لايحضره الفقیه، ج۳، ص۵۶۸). گفتنی است این سخن [[حضرت زهرا]]{{س}} در منابع قدیمی‌تر چنين نقل شده است: {{عربی|"طاعتنا نظاماً و إمامتنا أمناً من الفرقة"}} (ر.ک: احمد بن ابی طاهر بن طيفور، بلاغات النساء، ص۲۸). ضمن آنکه در نهج البلاغه به عنوان سخن امام على{{ع}} نقل شده است: نهج البلاغه، حکمت ۲۵۲.</ref> [[امام رضا]]{{ع}} در‌این‌باره به تفصیل به جزئیات [[فلسفه وجودی]] [[امام]] در [[جامعه]] اشاره کرده‌اند. ایشان بقای نوع [[انسانی]] را بر وجود یک [[رئیس]] متوقف دانسته که [[مردم]] در پرتو [[رهبری]] او به [[نبرد]] با [[دشمنان]] برمی‌خیزند. در این [[نظام]] است که [[نماز جمعه]] اقامه می‌شود؛ [[حق]] [[مظلوم]] از [[ظالم]] گرفته شده؛ [[شریعت]] [[حفظ]] می‌شود و....<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۱۰۰-۱۰۲.</ref><ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۵۵ تا ۲۸۰.</ref>


==[[رهبری سیاسی امام معصوم]] در آینه [[قرآن]]==
== مقدمه ==
گفته شد در [[قرآن کریم]] آیه‌ای که به صراحت از [[ضرورت]] وجود [[رهبر]] در [[جامعه]] [[سخن]] به میان آورده باشد، وجود ندارد؛ اما آیاتی وجود دارند که ناظر به مسئله [[رهبری]] سیاسی‌اند و به کمک [[روایات]] می‌توان مصادیق متعلق این [[آیات]] را همان وجود [[پاک]] [[امامان]]{{عم}} دانست. برخی از این [[آیات]] عبارت‌اند از:<ref>گفتنی است این مطلب با آنچه در صفحات پیشین اشاره شد که در قرآن کریم به صراحت از ضرورت وجود رهبر به‌طور مطلق در جامعه سخنی به میان نیامده است، منافات ندارد؛ زیرا در آیاتی که برای رهبری امام معصوم آورده‌ایم، بحث ضرورت وجود رهبر معصوم بیان نشده است. نکته دیگر آنکه به دلیل رعایت اختصار به بررسی دو آیه بسنده کرده‌ایم. آیه سی‌ام سوره بقره نیز می‌تواند بیانگر شأن رهبری سیاسی امامان{{عم}} باشد. در‌این‌باره، ر.ک: محمد حسین فاریاب، معنا و چیستی امامت در قرآن، سنت و آثار متکلمان مسلمان، ص۱۵۱ و ۱۵۲.</ref>(...)<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۵۵ تا ۲۸۰.</ref>
از جمله شئونی که از دیرباز کانون [[نزاع]] میان [[مسلمانان]] بوده، [[شأن رهبری اجتماعی]] و [[سیاسی]] است. این [[شأن]] در حقیقت متکفل [[اجرای دین]] در [[جامعه]] است. نگاهی اجمالی به دیدگاه‌های مطرح میان فرقه‌های [[مسلمانان]] نشان از این واقعیت دارد که اصل [[لزوم]] وجود یک [[رهبر]] و [[امام]] برای اداره [[جامعه]] مورد پذیرش اغلب [[اندیشمندان مسلمان]] بوده و [[اختلاف]] ایشان، بیشتر درباره [[ویژگی‌های امام]]، راه [[انتخاب]] او و نیز مصداق آن بوده است<ref>برای نمونه به چند منبع از فرقه‌های معتزله، اشاعره و زیدیه اشاره می‌کنیم: ر.ک: عبدالجبار معتزلی، المغنی فی ابواب التوحيد والعدل، ج۲۰، ص۱۶-۵۵؛ محمد بن عمر فخر رازی، الاربعين فی اصول الدين، ج۲، ص۲۵۵؛ قاسم بن محمد بن علی زیدی، الاساس لعقائد الاكياس، ص۱۴۴.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۵۴.</ref>


==[[رهبری سیاسی]] در [[روایات]]==
== [[ضرورت وجود امام]] و [[رهبر سیاسی]] از دیدگاه [[قرآن]] و [[سنت]] ==
روایاتی پرشمار در متون معتبر [[روایی]] [[شیعه]] وجود دارند که یکی از [[شئون امام]] را [[رهبری سیاسی]] ایشان می‌دانند؛ به‌گونه‌ای که در صدور این [[روایات]] از [[معصوم]] تردیدی نیست. از‌این‌رو به [[بررسی سندی]] تک‌تک این [[روایات]] نیازی نیست. [[روایات]] یادشده را می‌توان در دو دسته کلی به بحث گذاشت:
شاید نتوان در [[قرآن کریم]] آیه‌ای را یافت که به صراحت از [[ضرورت]] وجود [[رهبر سیاسی]] به‌طور مطلق ([[معصوم]] یا غیر [[معصوم]]) در [[جامعه]] [[سخن]] گفته باشد؛ اما این مسئله در [[روایات]]، بازتاب فراوانی یافته است؛ به‌گونه‌ای که [[پیشوایان]] راستین [[دین اسلام]] در سخنان خود بارها به [[ضرورت وجود امام]] و [[رهبر سیاسی]] در [[جامعه]] اشاره کرده‌اند<ref>در تدوین این بخش، از بحث از کتاب رهبری در اسلام، نوشته محمد محمدی ری شهری کمک گرفته شده است.</ref>. در‌این‌باره [[امام على]] {{ع}} خطاب به [[خوارج]] که منکر این [[حقیقت]] بودند، فرمودند: {{متن حدیث|إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۴۰.</ref>


==[[رهبری سیاسی]] [[امام علی]]{{ع}} در متون [[روایی]]==
[[نقل]] شده است که روزی یکی از [[خوارج]] وارد [[مسجد]] شد و گفت: {{عربی|"لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ"}}، یکی دیگر از هم‌کیشان وی نیز همین جمله را تکرار کرد. [[امام على]] {{ع}} خطاب به [[مردم]]، با ابطال سخن [[خوارج]] تأکید کردند که [[اصلاح]] کار [[مردم]] با وجود یک [[امیر]] [[صالح]] يا [[فاجر]] است. [[مردم]] گفتند: [[دلیل]] [[نیاز]] به [[رهبر]] نیکوکار را می‌دانیم. اما [[نیاز]] به [[فاجر]] چرا؟ [[امام]] فرمودند: "در [[حکومت]] [[فاجر]]] [[مؤمن]] [[فرصت]] عمل پیدا می‌کند و به [[فاجر]] مهلت داده می‌شود... و راه‌های شما [[امن]] می‌گردد و بازارهایتان پابرجا می‌ماند و درآمدها توزیع، و با دشمنانتان [[پیکار]]، و [[حق]] ضعیف از [[قوی]] ستانده می‌شود"<ref>عبدالله بن محمد بن ابی شیبة، مصنف ابن ابی شیبة، ج۱۵، ص۳۲۷.</ref>. [[امیر]] بیان در سخنی دیگر فرمودند: "...فرمانروای [[ستم‌پیشه]] بهتر است از [[فتنه]] و [[آشوب]] دائمی"<ref>ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ج۱، ص۱۳۵؛ حسن بن ابی الحسن دیلمی، اعلام الدين، ص۱۸۵.</ref>. در [[نظام حکومتی اسلام]]، همگان به [[اطاعت از والی]] موظف شده‌اند. این آموزه‌ای است که نخستین [[پیشوای مسلمانان]]، یعنی [[پیامبر گرامی اسلام]] {{صل}} فرمودند<ref>{{متن حدیث|اسْمَعُوا وَ أَطِيعُوا لِمَنْ وَلَّاهُ اللَّهُ الْأَمْرَ فَإِنَّهُ نِظَامُ الْإِسْلَام‏}}، شیخ مفید، الامالی، ص۱۴.</ref> و دیگر [[امامان]] نیز بر آن تأكيد<ref>امام رضا {{ع}} فرمود: {{متن حدیث|الْإِمَامُ زِمَامُ الدِّينِ وَ نِظَامُ أُمُورِ الْمُسْلِمِينَ}}، محمد بن علی بن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب {{عم}}، ج۱، ص۲۴۶.</ref> و تصویری رفیع از [[منصب امامت]] ارائه کردند. برای نمونه، [[امام علی]] {{ع}} فرمودند: «[[جایگاه]] [[رهبر]] چونان ریسمانی محکم است که مهره‌ها را [[متحد]] ساخته، به هم پیوند می‌دهد. اگر این رشته از هم بگسلد، مهره‌ها پراکنده شده، هرکدام به سویی خواهند افتاد و هرگز جمع‌آوری نخواهند شد»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۴۶.</ref>
روایاتی که از [[رهبری سیاسی امام]] على{{ع}} [[سخن]] به میان می‌آورند، از دیرباز مورد توجه متكلمان و محققان [[شیعه]] بوده، و ایشان این [[روایات]] را جمع‌آوری و بررسی کرده‌اند. از جمله آنها [[احادیث]] [[یوم‌الدار]]، [[منزلت]]، غدير و [[ولایت]] است. بی‌تردید این [[احادیث]]، به ویژه حديث پرشور [[غدیر]]، برگ زرینی در [[حیات]] پرافتخار [[شیعه]] و [[امام علی|اميرالمؤمنین]]{{ع}} به شمار می‌آید. [[عالمان]] [[شیعی]] درباره [[حدیث غدیر]]، چه از جهت سندی<ref>گفتنی است برخی اندیشمندان اهل سنت از جاده انصاف خارج شده، حدیث غدیر را خبر واحد دانسته‌اند (محمد بن عمر فخر رازی، الاربعين فی اصول الدين، ج۲، ص۲۹۸؛ سیف الدین آمدی، ابکار الافکار، ج۵، ص۱۸۱؛ سعدالدین تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۷۴؛ میرسیدشریف جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۱). با وجود این، توجه به نظریات دیگر اندیشمندان اهل سنت نیز در‌این‌باره ضروری است؛ چنان‌که ذهبی پس از نقل حدیث غدیر می‌نویسد: هذا حديث حسن عال جدا ومتنه فمتواتر (محمد بن احمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۸، ص۳۳۴). ابن حجر عسقلانی می‌نویسد: فأخرجه من حديث سبعين صحابياً أو اكثر (احمد بن علی بن حجر عسقلانی، تهذيب التهذیب، ج۷، ص۲۹۷). ابن حجر هیتمی نیز می‌نویسد: انه حديث صحيح لا مرية فيه. وقد اخرجه جماعة کالترمذی والنسائی واحمد وطرقه كثيرة جداً... وكثير من اسانیدها صحاح وحسان. ولا التفات لمن قدح فی صحته ولا لمن ردّه بان علياً كان باليمن لثبوت رجوعه منها وادراكه الحج مع النبی{{صل}}... (احمد بن حجر هیتمی المکی، الصواعق المحرقه، ص۴۲ و ۱۲۲). جالب آنکه فخر رازی نیز در کتاب تفسیری خود بیان می‌کند که روایت غدیر و تهنیت عمر به على{{ع}} را بسیاری نقل کرده‌اند (محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۴۰۱).</ref> و چه از حیث دلالی، تلاشی سترگ، [[بلیغ]] و درخور داشته‌اند که نگارنده را از تکرار آن مباحث بازمی‌دارد.<ref>نکته‌ای که در تثبیت نظریه شیعه درباره حدیث غدیر می‌تواند کمک شایانی کند و به حسب تتبع نگارنده کمتر مورد توجه قرار گرفته است، بازخوانی تاریخی این حدیث در عصر خلفاست. بدین بیان که [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} و نیز اصحاب ایشان در مواضع فراوانی از این حدیث برای اثبات ولایت امیرالمؤمنین{{ع}} بهره برده‌اند، که سخنان [[حضرت زهرا]]{{س}} در خطبه فدکیه یکی از آن نمونه‌هاست. با وجود این، به لحاظ تاریخی (به حسب تتبع نگارنده) هیچ‌یک از ایرادهای اهل سنت مبنی بر اینکه "مولی" به معنای محبوب است، از سوی خلفا یا دیگر صحابه گزارش نشده است، بلکه به نظر می‌رسد چنین تلاش‌های نافرجامی در ادوار بعدی برای تصحیح فعل صحابه صورت گرفته است (برای نمونه، ر.ک: عبدالجبار معتزلی، تثبیت دلائل النبوة، ج۱، ص۲۱۹؛ محمد بن عمر فخر رازی، الاربعين فی اصول الدين، ج۲، ص۲۹۸؛ مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۷۴).</ref> از دیگر [[روایات]]، [[روایت]] معروف [[نبوی]] {{عربی|"أَنْتَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ بَعْدِي"}} است که خطاب به [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} بیان شد و می‌توان آن را [[حدیث ولایت]] نامید. این [[روایت]]، با طرق مختلف در منابع پرشمار [[شیعه]] و [[سنی]] به چشم می‌آید.<ref>برای آشنایی با منابع اهل سنت که حدیث ولایت را نقل کرده‌اند، ر.ک: سید علی حسینی میلانی، نگاهی به حدیث ولایت، ص۱۸-۲۰.</ref> براساس برخی نقل‌ها، [[عمران بن حصین]] [[نقل]] می‌کند که روزی [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} گروهی از [[مسلمانان]] را به [[فرماندهی]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به سریه‌ای فرستاد. چهار تن از [[مسلمانان]] (که گویا از چگونگی تقسیم [[غنایم]] به وسیله [[امام علی]]{{ع}} ناراحت شده بودند) با یکدیگر هم‌پیمان شدند که پس از بازگشت به [[مدینه]] نزد [[رسول الله]]{{صل}} رفته، از امیرالمؤمنين{{ع}} [[شکایت]] کنند. آن‌گاه که اینان به [[مدینه]] بازگشته، [[شکایت]] خود را به [[رسول الله]]{{صل}} اعلام کردند، ایشان غضبناک شده، [[دستور]] دادند تا [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را بیاورند، آن‌گاه فرمودند: "همانا على{{ع}} از من است و من از او هستم و او [[ولیّ]] هر مؤمنی پس از من است".<ref>برای نمونه، ر.ک: احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۴، ص۴۳۷ و ۴۳۸؛ سليمان بن داوود طیالسی، المسند، ص۳۶۰؛ محمد بن عیسی ترمذی، سنن ترمذی، ج۵، ص۲۹۶ و ۲۹۷؛ احمد بن علی تمیمی، مسند ابویعلی موصلی، ج۱، ص۲۹۳؛ موفق بن احمد خوارزمی، المناقب، ص۱۵۳.</ref> براساس [[نقلی]] دیگر، [[ابن عباس]] بیان می‌کند آن‌گاه که [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]]{{صل}} عازم [[جنگ تبوک]] شد، [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} را [[جانشین]] خود در [[مدینه]] ساخت و فرمود: {{عربی|"أَنْتَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي"}}.<ref>محمد بن محمد حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۳، ص۱۳۳ و ۱۳۴؛ موفق بن احمد خوارزمی، المناقب، ص۱۵۶ و ۱۵۷؛ علی بن حسام الدین متقی هندی، کنز العمال، ج۱۱، ص۵۵۹؛ يوسف بن عبدالله بن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۹۱؛ علی بن محمد بن اثیر جزری، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۳، ص۶۰۴؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر دمشقی، البداية و النهاية، ج۷، ص۳۳۸؛ عبدالحميد بن هبة الله بن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۷۰.</ref> این مضمون از بريدة بن صاحب نیز [[نقل]] شده است.<ref>احمد بن علی بن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۸، ص۵۲؛ علی بن حسام الدین متقی هندی، کنز العمال، ج۱۱، ص۶۰۸.</ref> در متون [[روایی]] [[شیعی]] نیز این [[روایت]] از طرق مختلف [[نقل]] شده است.<ref>محمد بن ابراهيم نعمانی، الغيبة، ص۷۰، ۷۵ و ۸۳؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الامالی، ص۲؛ شیخ طوسی، الامالی، ص۳۵۱ و ۵۶۱.</ref> چنان‌که روشن است [[کثرت]] طرق [[نقل]] [[حدیث ولایت]] در منابع [[شیعی]] و [[اهل سنت]] به‌گونه‌ای است که هر محقق منصفی را از دقت‌های سندشناسانه بی‌نیاز می‌کند.<ref>جای شگفتی است که با وجود نقل این روایت در بسیاری از متون روایی اهل سنت، ابن تیمیه - که دشمنی او با شیعه انکارناشدنی است - درباره حدیث ولایت می‌نویسد: ان هذا موضوع لم يروه احد من اهل العلم بالحديث فی كتاب يعتمد عليه لا الصحاح ولا السنن ولا المساند المقبولة (منهاج السنة النبوية، ج۷، ص۳۸۷). ناصرالدین البانی از دانشمندان سرشناس وهابی، درباره این اظهار نظر ابن تیمیه می‌نویسد: فمن العجيب حقاً أن يتجرأ شيخ الإسلام ابن تيمية على إنكار هذا الحديث وتكذيبه. وی پس از پذیرش تأويل ابن تیمیه درباره این روایت نیز می‌نویسد: فلا أدری بعد ذلك وجه تكذيبه للحديث إلا التسرع والمبالغة فی الرد على الشيعة (محمد ناصرالدين الباني، السلسلة الصحيحة، ج۵، ص۲۲۲).</ref> افزون بر آن، مضمون [[حدیث ولایت]]، به‌گونه‌ای دیگر نیز در متون [[تاریخی]] و [[حدیثی]] به چشم می‌خورد؛ چنان‌که [[ابوسعید خدری]] از [[حضرت رسول]]{{صل}} [[نقل]] کرد که فرمود: {{عربی|"مَنْ كُنْتُ وَلِيَّهُ فَعَلِيٌّ وَلِيُّهُ‏"}}.<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، معانی الاخبار، ص۶۶؛ علی بن محمد بن اثیر جزری، اسد الغابة، ج۱، ص۳۶۴؛ احمد بن يحيى بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۰۶؛ محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۳، ص۶۲۹.</ref> اینک لازم است اولاً، به [[حدیث ولایت]] به لحاظ معناشناختی توجه شود؛ و ثانياً، کاربرد مفهوم [[ولیّ]] بر دیگر [[امامان]] نیز واکاوی شود. پیش‌تر و به هنگام بحث از مفهوم "[[ولیّ]]" در [[قرآن کریم]]، معنای لغوی آن را بررسی کردیم و بر این [[باور]] شدیم که این واژه معانی فراوانی دارد که [[ناصر]]، [[سرپرست]] و [[دوست]] از جمله آنها هستند و [[تعیین]] یکی از آنها [[نیازمند]] قرینه است. به نظر می‌رسد (چنان‌که برخی محققان اشاره کرده‌اند<ref>سید علی حسینی میلانی، نگاهی به حدیث ولایت، ص۴۴.</ref>) آنچه می‌تواند در [[حدیث ولایت]] کانون توجه قرار گیرد و موجب ترجیح یکی از معانی بر دیگر معانی شود، واژه "بعدی" است. روشن است که به‌کارگیری این واژه نمی‌تواند بدون [[دلیل]] و [[حکمت]] باشد. دقت در واژه یادشده روشن می‌سازد که اولاً، براساس ظاهر آن، [[مقام ولایت]] در زمان [[حیات]] [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]]{{صل}} از آنِ خود ایشان بوده و پس از آن به [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} منتقل شده است؛ ثانياً، [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} این [[منصب]] را (به هرگونه که [[تفسیر]] و معنا شود) در زمان [[حیات]] [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]]{{صل}} نداشت و پس از ایشان، آن را دارا شد؛ ثالثاً، روشن است که نمی‌توان گفت اميرالمؤمنین{{ع}} در زمان [[حیات]] [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} [[دوست]] و [[ناصر]] [[مؤمنان]] نبوده و تنها پس از [[وفات پیامبر]]، [[دوست]] و [[ناصر]] ایشان بوده است. افزون بر آن، [[مقام]] [[دوستی]] و [[نصرت]] [[مؤمنان]] مقامی نیست که اعطایی یا [[انتصابی]] باشد؛ بلکه هر [[انسانی]] می‌تواند [[دوست]] و [[ناصر]] دیگران باشد. بنابراین معانی [[نصرت]] و [[دوستی]] نمی‌تواند مدنظر [[پیامبر اسلام]]{{صل}} باشد. رابعاً، [[مقام]] [[سرپرستی]] [[امور جامعه]] و [[مؤمنان]] (که یکی از معانی واژه [[ولیّ]] است) قابلیت انتقال به غیر را دارد. بنابراین از میان معانی یادشده برای واژه "[[ولیّ]]" (و با [[نفی]] دیگر معانی) معنای "[[سرپرستی]]" متعین خواهد بود.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]] ص:۲۶۷ - ۲۷۱.</ref>


==[[رهبری سیاسی]] دیگر [[امامان]] در [[روایات]]==
از جمله [[دلایل]] [[نیاز به وجود امام]]، [[حفظ نظام اجتماعی مسلمانان]] و جلوگیری از [[اختلاف]] و [[تفرقه]] است. در‌این‌باره [[حضرت زهرا]] {{س}} نیز در [[خطبه]] معروف فدکیه بر این آموزه تأکید کرده‌اند<ref>{{متن حدیث|فَفَرَضَ... الطَّاعَةَ نِظَاماً لِلْمِلَّةِ وَ الْإِمَامَةَ لَمّاً مِنَ الْفُرْقَةِ... ‏}}، محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۲۴۸؛ همو، من لايحضره الفقیه، ج۳، ص۵۶۸. گفتنی است این سخن [[حضرت زهرا]] {{س}} در منابع قدیمی‌تر چنين نقل شده است: {{متن حدیث|طاعتنا نظاماً و إمامتنا أمناً من الفرقة}}، ر.ک: احمد بن ابی طاهر بن طيفور، بلاغات النساء، ص۲۸. ضمن آنکه در نهج البلاغه به عنوان سخن امام على {{ع}} نقل شده است: نهج البلاغه، حکمت ۲۵۲.</ref>. [[امام رضا]] {{ع}} در‌این‌باره به تفصیل به جزئیات [[فلسفه وجودی]] [[امام]] در [[جامعه]] اشاره کرده‌اند. ایشان بقای نوع [[انسانی]] را بر وجود یک [[رئیس]] متوقف دانسته که [[مردم]] در پرتو [[رهبری]] او به [[نبرد]] با [[دشمنان]] برمی‌خیزند. در این [[نظام]] است که [[نماز جمعه]] اقامه می‌شود؛ [[حق]] [[مظلوم]] از [[ظالم]] گرفته شده؛ [[شریعت]] [[حفظ]] می‌شود و...<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۱۰۰-۱۰۲.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۵۴ تا ۲۵۶.</ref>
برخی دیگر از این [[روایات]]، درباره تمام [[امامان]]{{عم}} و به‌طور کلی [[منصب امامت]] است. برای نمونه به چند [[روایت]] از مجموع [[روایات]] پرشمار موجود در متون [[روایی]] اشاره می‌کنیم:
 
# [[حسین]] بن ابی العلاء در روایتی صحیح [[نقل]] می‌کند که دیدگاه خود را درباره [[اوصیا]] و [[امامان]] بیان کرد که به ### [[313]]### وی ایشان مفترض‌الطاعة هستند. [[امام صادق]]{{ع}} با استناد به [[آیات]] [[اولی‌الامر]] و [[ولایت]] دیدگاه وی را [[تأیید]] فرمودند؛<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۷. نظیر این سخن را ابی الصباح کنانی در روایتی صحیح نقل کرده است (همان، ص۱۸۶).</ref>
== [[رهبری سیاسی امام معصوم]] در آینه [[قرآن]] ==
# برید عجلی در روایتی صحیح از [[امام باقر]]{{ع}} درباره آيه {{متن قرآن|فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُّلْكًا عَظِيمًا}} پرسید. ایشان با گلایه از کسانی که «[[ملک عظیم]]» را برای آل‌ابراهیم{{ع}} قبول دارند، اما در [[حق]] [[آل‌محمد]]{{صل}} [[انکار]] می‌کنند، این [[مقام]] را مساوی با [[مقام امامت]]، و مقصود از آن را مفترض‌الطاعة بودن [[امامان]]{{عم}} دانستند؛<ref>{{عربی|"جَعَلَ مِنْهُمُ الرُّسُلَ وَ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْأَئِمَّةَ فَكَيْفَ يُقِرُّونَ فِي آلِ إِبْرَاهِيمَ{{ع}} وَ يُنْكِرُونَهُ فِي آلِ مُحَمَّدٍ{{صل}}... الْمُلْكُ الْعَظِيمُ أَنْ جَعَلَ فِيهِمْ أَئِمَّةً مَنْ أَطَاعَهُمْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَاهُمْ عَصَى اللَّهَ فَهُوَ الْمُلْكُ الْعَظِيمُ"}} (همان، ص۲۰۶؛ محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۳۶).</ref>
{{همچنین ببینید|رهبری سیاسی در قرآن}}
# [[امام صادق]]{{ع}} در [[روایت]] صحیح دیگری، خودشان را مصداق کسانی دانستند که باید امانات را به آنها سپرد. آن‌گاه با [[تلاوت]] [[آیه اولی‌الامر]]، [[وظیفه]] [[مردم]] مبنی بر [[لزوم اطاعت]] از ایشان را یادآور شدند.<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۷۶.</ref>
در [[قرآن کریم]] آیه‌ای که به صراحت از [[ضرورت]] وجود [[رهبر]] در [[جامعه]] [[سخن]] به میان آورده باشد، وجود ندارد؛ اما آیاتی وجود دارند که ناظر به مسئله [[رهبری]] سیاسی‌اند و به کمک [[روایات]] می‌توان مصادیق متعلق این [[آیات]] را همان وجود [[پاک]] [[امامان]] {{عم}} دانست. برخی از این [[آیات]] عبارت‌اند از:
افزون بر آن، دو تعبير {{عربی|قادة الامم}} و {{عربی|ساسة العباد}} نیز که در [[زیارت جامعه کبیره]] وجود دارد،<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۰. برای دیدن دیگر روایات در‌این‌باره، ر.ک: احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۹۳ و ۹۴؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۲۲۹-۲۳۱؛ همو، [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۱، ص۲۷۴-۲۷۸؛ علی بن محمد خزاز قمی، كفاية الاثر، ص۲۰-۵۰.</ref> بیانگر [[شأن]] [[رهبری]] [[اجتماعی]] برای [[امامان معصوم]]{{عم}} است؛ زیرا تعبیر اول به معنای [[رهبران]] امت‌هاست و تعبیر دوم به معنای کسانی است که امر [[بندگان]] را [[مدیریت]] می‌کنند.<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص ۲۶۷ تا ۲۷۱.</ref>.
# '''[[آيه ولایت]]:''' این آیه از جمله آیاتی است که می‌توان به وسیله آن، [[شأن رهبری اجتماعی]] را برای [[امامان معصوم]] {{عم}} [[اثبات]] کرد: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}.<ref>سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>. [[مفسران]] و [[متکلمان شیعی]]، واژه [[ولیّ]] را در این [[آیه]] به معنای [[سرپرست]] و اختیاردار امور دانسته و با توجه به [[شأن نزول]] این [[آیه]]، آن را بر [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} منطبق کرده‌اند<ref>برای نمونه، ر.ک: شیخ مفید، تفسير القرآن المجيد، ج۱، ص۱۸۲؛ فضل بن حسن طبرسی، جوامع الجامع، ج۱، ص۳۳۷؛ ابوالفتوح حسین بن علی رازی، روض الجنان، ج۷، ص۲۵؛ ملافتح الله کاشانی، تفسير منهج الصادقین، ج۳، ص۲۶۵؛ محمد جواد مغنیه، تفسير الكاشف، ج۳، ص۸۲؛ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۶، ص۸-۵؛ سید محمد حسين فضل الله، من وحی القرآن، ج۸، ص۲۳۰-۲۳۲.</ref>. نگاهی به [[آیه]] نشان از این واقعیت دارد که همان [[ولایتی]] که برای خود [[خداوند]] است از سوی او به [[پیامبر خاتم|رسول الله]] {{صل}} و مصداق مورد نظر داده می‌شود. از‌این‌رو، می‌توان با بررسی قلمرو [[ولایت]] [[خداوند]] به پاسخ این [[پرسش]] نزدیک شد. بی‌گمان [[ولایت]] در [[تدبیر]] عالم یکی از انواع [[ولایت]] است که [[آیات قرآن کریم]] بر آن دلالت دارند<ref>{{متن قرآن|قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِيَدِكَ الْخَيْرُ...}}، سوره آل‌عمران، آیه۲۶.</ref>
# '''[[آیه اولی‌الامر]]:''' [[آیه]] دیگری که می‌توان به وسیله آن [[شأن رهبری اجتماعی]] را [[اثبات]] کرد، [[آیه اولی‌الامر]] است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً}}<ref>«ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولی‌الامر را. و هرگاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید؛ اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید. این [کار] برای شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است»، سوره نساء، آیه۵۹.</ref>. [[عالمان]] [[امامیه]] بر این باورند که [[خداوند متعال]] [[مسلمانان]] را به [[اطاعت]] مطلق از [[اولی‌الامر]] [[فرمان]] داده است. از‌این‌رو ایشان باید انسان‌هایی [[معصوم]] باشند؛ چراکه در غیر این صورت لازم می‌آید [[خداوند]]، [[مسلمانان]] را به [[گناه]] امر کرده باشد. [[عالمان]] [[امامیه]]، «[[اولی‌الامر]]» را بر [[امامان معصوم]] تطبيق کرده‌اند<ref>برای نمونه، ر.ک: ابوالصلاح حلبی، الكافی فی الفقه، ص۹۳؛ شیخ طوسی، التبیان، ج۳، ص۲۳۶؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۱۰۱؛ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۴، ص۳۹۰؛ سید محمد حسين فضل الله، من وحی القرآن، ج۷، ص۳۲۴.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص ۲۵۶ تا ۲۶۵.</ref>
 
== [[رهبری سیاسی امامان]] در آینه [[روایات]] ==
{{همچنین ببینید|رهبری سیاسی در حدیث}}
روایاتی پرشمار در متون معتبر [[روایی]] [[شیعه]] وجود دارند که یکی از [[شئون امام]] را رهبری سیاسی ایشان می‌دانند؛ به‌گونه‌ای که در صدور این [[روایات]] از [[معصوم]] تردیدی نیست. [[روایات]] یادشده را می‌توان در دو دسته کلی به بحث گذاشت:
# '''[[رهبری سیاسی]] [[امام علی]] {{ع}} در متون [[روایی]]:''' روایاتی که از رهبری سیاسی [[امام علی]] {{ع}} [[سخن]] به میان می‌آورند، از دیرباز مورد توجه متكلمان و محققان [[شیعه]] بوده و ایشان این [[روایات]] را جمع‌آوری و بررسی کرده‌اند. از جمله آنها [[احادیث]] [[یوم‌الدار]]، [[منزلت]]، غدير و [[ولایت]] است. بی‌تردید این [[احادیث]]، به ویژه حديث [[غدیر]]، برگ زرینی در [[حیات]] پرافتخار [[شیعه]] و [[امام علی|اميرالمؤمنین]] {{ع}} به شمار می‌آید.
# '''[[رهبری سیاسی]] دیگر [[امامان]] در [[روایات]]:''' برخی دیگر از [[روایات]]، درباره تمام [[امامان]] {{عم}} و به‌طور کلی [[منصب امامت]] است. مانند اینکه [[حسین بن ابی العلاء]] [[نقل]] می‌کند که دیدگاه خود را درباره [[اوصیا]] و [[امامان]] بیان کرد که به [[باور]] وی ایشان مفترض‌الطاعة هستند. [[امام صادق]] {{ع}} با استناد به [[آیات]] [[اولی‌الامر]] و [[ولایت]] دیدگاه وی را [[تأیید]] فرمودند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۷. نظیر این سخن را ابی الصباح کنانی در روایتی صحیح نقل کرده است (همان، ص۱۸۶).</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص ۲۶۶ تا ۲۷۰.</ref>
 
== وظایف امام ==
{{همچنین ببینید|رهبری سیاسی در کلام اسلامی}}
یکی از [[شئون امام]] {{ع}}، [[رهبری اجتماعی]] و [[سیاسی]] است. بی‌گمان متصدی این منصب، وظایفی بر عهده دارد. برخی از این [[وظایف]] عبارت‌اند از:
# '''[[حفظ نظام اجتماعی مسلمانان]]:''' از نخستین [[وظایف امام]] {{ع}} [[حفظ وحدت]] و [[نظام اجتماعی]] [[مسلمانان]] برای پیاده‌سازی [[احکام اسلامی]] است. در [[دنیایی]] که اغلب آن کافرند، تلاش برای [[پایداری]] نظامی که مردمش مسلمان‌اند (اگرچه به ناحق تشکیل شده باشد) یک [[فریضه]] است. ازهم‌پاشیدگی چنین نظامی موجب [[طمع]] [[دشمنان]] و [[کافران]] و در نتیجه از میان رفتن اصل [[اسلام]] خواهد بود. [[امامان]] {{عم}} با [[درک]] صحیح این واقعیت، گاه که خود نیز در رأس [[حکومت]] نبودند، بر [[حفظ وحدت]] برای انسجام [[نظام اجتماعی]] [[مسلمانان]] تأکید کرده‌اند. [[حفظ نظام اجتماعی مسلمانان]] و [[وحدت]] میان افراد [[جامعه]]، در راستای [[حفظ اسلام]] و جلوگیری از [[فروپاشی]] [[کیان اسلام]] است؛ اما در جایی که رعایت این مسئله در [[حفظ اسلام]] تأثیری ندارد، یا حتی موجب [[تضعیف]] [[کیان اسلام]] شود، انجام آن ضروری نیست.
# '''[[امام]] و مسئله [[حج]]:''' با نگاهی اجمالی به مجموعه آموزه‌های [[دین مبین اسلام]] می‌توان به این نتیجه رسید که اهمیت مسئله [[اتحاد]] و [[وحدت]] میان [[مسلمانان]] بسیار مورد تأكيد [[خداوند متعال]] بوده است. از‌این‌رو اموری همچون [[نماز جمعه]]، [[نماز جماعت]]، [[صله ارحام]]، [[نیکی]] به [[همسایگان]] و... که موجب [[همبستگی]] میان [[مسلمانان]] می‌شود، اهمیتی دو چندان دارد. از جمله اموری که [[همبستگی]] [[مسلمانان]] [[جهان]] را با خود به دنبال دارد، مسئله [[حج]] است.
# '''[[امام]] و امر [[جهاد]]:''' [[جهاد]] از بزرگترین [[فرایض الهی]] است که در [[قرآن کریم]] و [[روایات]] [[پیشوایان دین]] بسیار بدان تأکید شده است. طبیعی است آن‌گاه که [[امام]] {{ع}} متصدی امر [[حکومت]] می‌شود، [[مرزبانی]] از [[مرزهای جامعه اسلامی]] را بر عهده دارد و آن‌گاه که [[صلاح]] بداند، برای [[گسترش اسلام]] به کشورهایی که [[حاکمان]] آنها مانع از رسیدن پیام اسلام می‌شوند، حمله می‌کند. براساس تقسیم رایج، [[جهاد]] به دو نوع [[دفاعی]] و ابتدایی تقسیم می‌شود<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۷۶ تا ۲۷۹.</ref>.
# '''[[قضاوت]]:''' [[جنگ‌ها]]، [[خونریزی‌ها]]، کشتارهای کوچک و بزرگ، دعواهای [[خانوادگی]] و... بخشی از رویدادهای [[دنیا]]، آشکارا بیانگر این حقیقت‌اند که [[انسان‌ها]] به [[دلیل]] داشتن [[قوه]] [[اختیار]] و نیز [[غرایز]] و [[تمایلات]] گوناگون، گاه با هم‌نوع خود [[اختلاف]] پیدا می‌کنند و هرکدام برای خود [[حقوقی]] قائل‌اند و به گاهِ [[اختلاف]]، دیگری را محکوم می‌کنند. وجود [[قانون]] و کسانی که [[توانایی]] [[فهم]] و [[استنباط]] صحیح آن را داشته باشند، از ضروریات هر [[جامعه بشری]] است. بی‌گمان [[خداوند متعال]] نیز که [[انسان]] را [[آفریده]]، نیازهای فردی و [[اجتماعی]] او را بهتر از هر کسی می‌داند. [[خداوند حکیم]] با [[شناخت]] [[انسان]]، قوانینی را به‌طور ویژه برای رفع خصومت‌ها نیز [[تشریع]] کرده است. [[بهترین]] [[قانون]] برای رفع [[خصومت]] میان [[انسان‌ها]] همان قانونی است که [[خداوند متعال]] [[شارع]] آن است. [[قرآن کریم]] و [[روایات]] [[پیشوایان دین]]، آکنده از احکامی [[قضایی]] است که برای رفع [[خصومت]] میان [[انسان‌ها]] تعبیه شده است<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۷۰ ـ ۲۸۲.</ref>.
 
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل‌های وابسته}}
# [[رهبری اخلاقی]]
# [[رهبری علمی]]
# [[رهبری باطنی]]
# [[رهبری سیاسی]]
# [[رهبری اجتماعی]]
# [[رهبری دینی]]
{{پایان مدخل‌های وابسته}}


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
* [[پرونده:457575.jpeg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|'''بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت''']]
# [[پرونده:457575.jpeg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|'''بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۳۸: خط ۵۶:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:نظام سیاسی]]
[[رده:نظام سیاسی]]
[[رده:بررسی انطباق شئون امامت]]
[[رده:شئون امامت]]
[[رده:رهبری]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۸ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۱۹

رهبری سیاسی یکی از شؤون مهم امام است که دیدگاه‌های محتلفی درباره آن مطرح شده است، اصل لزوم وجود رهبر و امام برای اداره جامعه مورد پذیرش اغلب اندیشمندان مسلمان بوده و اختلاف ایشان، بیشتر درباره ویژگی‌های امام، راه انتخاب او و نیز مصداق آن بوده است. مفهوم آیاتی از قرآن کریم مانند آیه ولایت و آیه اولی الامر وبرخی روایات دال بر ضرورت چنین ضرورتی برای امام است. همچنین از جمله وظایفی که در این راستا برای امام تعریف شده است: حفظ نظام اجتماعی مسلمانان؛ برگزاری حج؛ امر جهاد و قضاوت است.

مقدمه

از جمله شئونی که از دیرباز کانون نزاع میان مسلمانان بوده، شأن رهبری اجتماعی و سیاسی است. این شأن در حقیقت متکفل اجرای دین در جامعه است. نگاهی اجمالی به دیدگاه‌های مطرح میان فرقه‌های مسلمانان نشان از این واقعیت دارد که اصل لزوم وجود یک رهبر و امام برای اداره جامعه مورد پذیرش اغلب اندیشمندان مسلمان بوده و اختلاف ایشان، بیشتر درباره ویژگی‌های امام، راه انتخاب او و نیز مصداق آن بوده است[۱].[۲]

ضرورت وجود امام و رهبر سیاسی از دیدگاه قرآن و سنت

شاید نتوان در قرآن کریم آیه‌ای را یافت که به صراحت از ضرورت وجود رهبر سیاسی به‌طور مطلق (معصوم یا غیر معصوم) در جامعه سخن گفته باشد؛ اما این مسئله در روایات، بازتاب فراوانی یافته است؛ به‌گونه‌ای که پیشوایان راستین دین اسلام در سخنان خود بارها به ضرورت وجود امام و رهبر سیاسی در جامعه اشاره کرده‌اند[۳]. در‌این‌باره امام على (ع) خطاب به خوارج که منکر این حقیقت بودند، فرمودند: «إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ»[۴]

نقل شده است که روزی یکی از خوارج وارد مسجد شد و گفت: "لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ"، یکی دیگر از هم‌کیشان وی نیز همین جمله را تکرار کرد. امام على (ع) خطاب به مردم، با ابطال سخن خوارج تأکید کردند که اصلاح کار مردم با وجود یک امیر صالح يا فاجر است. مردم گفتند: دلیل نیاز به رهبر نیکوکار را می‌دانیم. اما نیاز به فاجر چرا؟ امام فرمودند: "در حکومت فاجر] مؤمن فرصت عمل پیدا می‌کند و به فاجر مهلت داده می‌شود... و راه‌های شما امن می‌گردد و بازارهایتان پابرجا می‌ماند و درآمدها توزیع، و با دشمنانتان پیکار، و حق ضعیف از قوی ستانده می‌شود"[۵]. امیر بیان در سخنی دیگر فرمودند: "...فرمانروای ستم‌پیشه بهتر است از فتنه و آشوب دائمی"[۶]. در نظام حکومتی اسلام، همگان به اطاعت از والی موظف شده‌اند. این آموزه‌ای است که نخستین پیشوای مسلمانان، یعنی پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند[۷] و دیگر امامان نیز بر آن تأكيد[۸] و تصویری رفیع از منصب امامت ارائه کردند. برای نمونه، امام علی (ع) فرمودند: «جایگاه رهبر چونان ریسمانی محکم است که مهره‌ها را متحد ساخته، به هم پیوند می‌دهد. اگر این رشته از هم بگسلد، مهره‌ها پراکنده شده، هرکدام به سویی خواهند افتاد و هرگز جمع‌آوری نخواهند شد»[۹]

از جمله دلایل نیاز به وجود امام، حفظ نظام اجتماعی مسلمانان و جلوگیری از اختلاف و تفرقه است. در‌این‌باره حضرت زهرا (س) نیز در خطبه معروف فدکیه بر این آموزه تأکید کرده‌اند[۱۰]. امام رضا (ع) در‌این‌باره به تفصیل به جزئیات فلسفه وجودی امام در جامعه اشاره کرده‌اند. ایشان بقای نوع انسانی را بر وجود یک رئیس متوقف دانسته که مردم در پرتو رهبری او به نبرد با دشمنان برمی‌خیزند. در این نظام است که نماز جمعه اقامه می‌شود؛ حق مظلوم از ظالم گرفته شده؛ شریعت حفظ می‌شود و...[۱۱].[۱۲]

رهبری سیاسی امام معصوم در آینه قرآن

در قرآن کریم آیه‌ای که به صراحت از ضرورت وجود رهبر در جامعه سخن به میان آورده باشد، وجود ندارد؛ اما آیاتی وجود دارند که ناظر به مسئله رهبری سیاسی‌اند و به کمک روایات می‌توان مصادیق متعلق این آیات را همان وجود پاک امامان (ع) دانست. برخی از این آیات عبارت‌اند از:

  1. آيه ولایت: این آیه از جمله آیاتی است که می‌توان به وسیله آن، شأن رهبری اجتماعی را برای امامان معصوم (ع) اثبات کرد: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ.[۱۳]. مفسران و متکلمان شیعی، واژه ولیّ را در این آیه به معنای سرپرست و اختیاردار امور دانسته و با توجه به شأن نزول این آیه، آن را بر امیرالمؤمنین (ع) منطبق کرده‌اند[۱۴]. نگاهی به آیه نشان از این واقعیت دارد که همان ولایتی که برای خود خداوند است از سوی او به رسول الله (ص) و مصداق مورد نظر داده می‌شود. از‌این‌رو، می‌توان با بررسی قلمرو ولایت خداوند به پاسخ این پرسش نزدیک شد. بی‌گمان ولایت در تدبیر عالم یکی از انواع ولایت است که آیات قرآن کریم بر آن دلالت دارند[۱۵]
  2. آیه اولی‌الامر: آیه دیگری که می‌توان به وسیله آن شأن رهبری اجتماعی را اثبات کرد، آیه اولی‌الامر است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً[۱۶]. عالمان امامیه بر این باورند که خداوند متعال مسلمانان را به اطاعت مطلق از اولی‌الامر فرمان داده است. از‌این‌رو ایشان باید انسان‌هایی معصوم باشند؛ چراکه در غیر این صورت لازم می‌آید خداوند، مسلمانان را به گناه امر کرده باشد. عالمان امامیه، «اولی‌الامر» را بر امامان معصوم تطبيق کرده‌اند[۱۷].[۱۸]

رهبری سیاسی امامان در آینه روایات

روایاتی پرشمار در متون معتبر روایی شیعه وجود دارند که یکی از شئون امام را رهبری سیاسی ایشان می‌دانند؛ به‌گونه‌ای که در صدور این روایات از معصوم تردیدی نیست. روایات یادشده را می‌توان در دو دسته کلی به بحث گذاشت:

  1. رهبری سیاسی امام علی (ع) در متون روایی: روایاتی که از رهبری سیاسی امام علی (ع) سخن به میان می‌آورند، از دیرباز مورد توجه متكلمان و محققان شیعه بوده و ایشان این روایات را جمع‌آوری و بررسی کرده‌اند. از جمله آنها احادیث یوم‌الدار، منزلت، غدير و ولایت است. بی‌تردید این احادیث، به ویژه حديث غدیر، برگ زرینی در حیات پرافتخار شیعه و اميرالمؤمنین (ع) به شمار می‌آید.
  2. رهبری سیاسی دیگر امامان در روایات: برخی دیگر از روایات، درباره تمام امامان (ع) و به‌طور کلی منصب امامت است. مانند اینکه حسین بن ابی العلاء نقل می‌کند که دیدگاه خود را درباره اوصیا و امامان بیان کرد که به باور وی ایشان مفترض‌الطاعة هستند. امام صادق (ع) با استناد به آیات اولی‌الامر و ولایت دیدگاه وی را تأیید فرمودند[۱۹].[۲۰]

وظایف امام

یکی از شئون امام (ع)، رهبری اجتماعی و سیاسی است. بی‌گمان متصدی این منصب، وظایفی بر عهده دارد. برخی از این وظایف عبارت‌اند از:

  1. حفظ نظام اجتماعی مسلمانان: از نخستین وظایف امام (ع) حفظ وحدت و نظام اجتماعی مسلمانان برای پیاده‌سازی احکام اسلامی است. در دنیایی که اغلب آن کافرند، تلاش برای پایداری نظامی که مردمش مسلمان‌اند (اگرچه به ناحق تشکیل شده باشد) یک فریضه است. ازهم‌پاشیدگی چنین نظامی موجب طمع دشمنان و کافران و در نتیجه از میان رفتن اصل اسلام خواهد بود. امامان (ع) با درک صحیح این واقعیت، گاه که خود نیز در رأس حکومت نبودند، بر حفظ وحدت برای انسجام نظام اجتماعی مسلمانان تأکید کرده‌اند. حفظ نظام اجتماعی مسلمانان و وحدت میان افراد جامعه، در راستای حفظ اسلام و جلوگیری از فروپاشی کیان اسلام است؛ اما در جایی که رعایت این مسئله در حفظ اسلام تأثیری ندارد، یا حتی موجب تضعیف کیان اسلام شود، انجام آن ضروری نیست.
  2. امام و مسئله حج: با نگاهی اجمالی به مجموعه آموزه‌های دین مبین اسلام می‌توان به این نتیجه رسید که اهمیت مسئله اتحاد و وحدت میان مسلمانان بسیار مورد تأكيد خداوند متعال بوده است. از‌این‌رو اموری همچون نماز جمعه، نماز جماعت، صله ارحام، نیکی به همسایگان و... که موجب همبستگی میان مسلمانان می‌شود، اهمیتی دو چندان دارد. از جمله اموری که همبستگی مسلمانان جهان را با خود به دنبال دارد، مسئله حج است.
  3. امام و امر جهاد: جهاد از بزرگترین فرایض الهی است که در قرآن کریم و روایات پیشوایان دین بسیار بدان تأکید شده است. طبیعی است آن‌گاه که امام (ع) متصدی امر حکومت می‌شود، مرزبانی از مرزهای جامعه اسلامی را بر عهده دارد و آن‌گاه که صلاح بداند، برای گسترش اسلام به کشورهایی که حاکمان آنها مانع از رسیدن پیام اسلام می‌شوند، حمله می‌کند. براساس تقسیم رایج، جهاد به دو نوع دفاعی و ابتدایی تقسیم می‌شود[۲۱].
  4. قضاوت: جنگ‌ها، خونریزی‌ها، کشتارهای کوچک و بزرگ، دعواهای خانوادگی و... بخشی از رویدادهای دنیا، آشکارا بیانگر این حقیقت‌اند که انسان‌ها به دلیل داشتن قوه اختیار و نیز غرایز و تمایلات گوناگون، گاه با هم‌نوع خود اختلاف پیدا می‌کنند و هرکدام برای خود حقوقی قائل‌اند و به گاهِ اختلاف، دیگری را محکوم می‌کنند. وجود قانون و کسانی که توانایی فهم و استنباط صحیح آن را داشته باشند، از ضروریات هر جامعه بشری است. بی‌گمان خداوند متعال نیز که انسان را آفریده، نیازهای فردی و اجتماعی او را بهتر از هر کسی می‌داند. خداوند حکیم با شناخت انسان، قوانینی را به‌طور ویژه برای رفع خصومت‌ها نیز تشریع کرده است. بهترین قانون برای رفع خصومت میان انسان‌ها همان قانونی است که خداوند متعال شارع آن است. قرآن کریم و روایات پیشوایان دین، آکنده از احکامی قضایی است که برای رفع خصومت میان انسان‌ها تعبیه شده است[۲۲].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. برای نمونه به چند منبع از فرقه‌های معتزله، اشاعره و زیدیه اشاره می‌کنیم: ر.ک: عبدالجبار معتزلی، المغنی فی ابواب التوحيد والعدل، ج۲۰، ص۱۶-۵۵؛ محمد بن عمر فخر رازی، الاربعين فی اصول الدين، ج۲، ص۲۵۵؛ قاسم بن محمد بن علی زیدی، الاساس لعقائد الاكياس، ص۱۴۴.
  2. ر.ک: فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۲۵۴.
  3. در تدوین این بخش، از بحث از کتاب رهبری در اسلام، نوشته محمد محمدی ری شهری کمک گرفته شده است.
  4. نهج البلاغه، خطبه ۴۰.
  5. عبدالله بن محمد بن ابی شیبة، مصنف ابن ابی شیبة، ج۱۵، ص۳۲۷.
  6. ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ج۱، ص۱۳۵؛ حسن بن ابی الحسن دیلمی، اعلام الدين، ص۱۸۵.
  7. «اسْمَعُوا وَ أَطِيعُوا لِمَنْ وَلَّاهُ اللَّهُ الْأَمْرَ فَإِنَّهُ نِظَامُ الْإِسْلَام‏»، شیخ مفید، الامالی، ص۱۴.
  8. امام رضا (ع) فرمود: «الْإِمَامُ زِمَامُ الدِّينِ وَ نِظَامُ أُمُورِ الْمُسْلِمِينَ»، محمد بن علی بن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب (ع)، ج۱، ص۲۴۶.
  9. نهج البلاغه، خطبه ۱۴۶.
  10. «فَفَرَضَ... الطَّاعَةَ نِظَاماً لِلْمِلَّةِ وَ الْإِمَامَةَ لَمّاً مِنَ الْفُرْقَةِ... ‏»، محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۲۴۸؛ همو، من لايحضره الفقیه، ج۳، ص۵۶۸. گفتنی است این سخن حضرت زهرا (س) در منابع قدیمی‌تر چنين نقل شده است: «طاعتنا نظاماً و إمامتنا أمناً من الفرقة»، ر.ک: احمد بن ابی طاهر بن طيفور، بلاغات النساء، ص۲۸. ضمن آنکه در نهج البلاغه به عنوان سخن امام على (ع) نقل شده است: نهج البلاغه، حکمت ۲۵۲.
  11. محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۱۰۰-۱۰۲.
  12. ر.ک: فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۲۵۴ تا ۲۵۶.
  13. سوره مائده، آیه ۵۵.
  14. برای نمونه، ر.ک: شیخ مفید، تفسير القرآن المجيد، ج۱، ص۱۸۲؛ فضل بن حسن طبرسی، جوامع الجامع، ج۱، ص۳۳۷؛ ابوالفتوح حسین بن علی رازی، روض الجنان، ج۷، ص۲۵؛ ملافتح الله کاشانی، تفسير منهج الصادقین، ج۳، ص۲۶۵؛ محمد جواد مغنیه، تفسير الكاشف، ج۳، ص۸۲؛ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۶، ص۸-۵؛ سید محمد حسين فضل الله، من وحی القرآن، ج۸، ص۲۳۰-۲۳۲.
  15. ﴿قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِيَدِكَ الْخَيْرُ...، سوره آل‌عمران، آیه۲۶.
  16. «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولی‌الامر را. و هرگاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید؛ اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید. این [کار] برای شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است»، سوره نساء، آیه۵۹.
  17. برای نمونه، ر.ک: ابوالصلاح حلبی، الكافی فی الفقه، ص۹۳؛ شیخ طوسی، التبیان، ج۳، ص۲۳۶؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۱۰۱؛ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۴، ص۳۹۰؛ سید محمد حسين فضل الله، من وحی القرآن، ج۷، ص۳۲۴.
  18. ر.ک: فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص ۲۵۶ تا ۲۶۵.
  19. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۷. نظیر این سخن را ابی الصباح کنانی در روایتی صحیح نقل کرده است (همان، ص۱۸۶).
  20. ر.ک: فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص ۲۶۶ تا ۲۷۰.
  21. ر.ک: فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۲۷۶ تا ۲۷۹.
  22. ر.ک: فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۲۷۰ ـ ۲۸۲.