اسحاق بن موسی عباسی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[اسحاق بن موسی عباسی در معارف و سیره رضوی]] | پرسش مرتبط  = }}
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[اسحاق بن موسی عباسی در حدیث]] - [[اسحاق بن موسی عباسی در تاریخ اسلامی]] - [[اسحاق بن موسی عباسی در معارف و سیره رضوی]]</div>


==مقدمه==
== مقدمه ==
[[اسحاق بن موسی بن عیسی عباسی]] (هاشمی)، [[والی]] [[یمن]] در [[عهد]] [[مأمون]]<ref>تاریخ الطبری، ج۷، ص۱۲۳- ۱۲۴؛ تاریخ بغداد، ج۲، ص۱۱۳.</ref> را از [[اصحاب]] و [[راویان امام رضا]]{{ع}} بر شمرده‌اند<ref>جامع الرواة، ج۱، ص۸۸؛ مسند الإمام الرضا{{ع}}، ج۲، ص۵۱۹.</ref>. وی از اعقاب [[عبدالله بن عباس]] (۶۸ق) [[صحابی پیامبر]] اکرم{{صل}}<ref>رجال الطوسی، ص۴۲؛ جمهرة أنساب العرب، ص۳۲.</ref> و از [[خاندان]] [[بنی‌هاشم]] بود و به همین سبب گاه با [[لقب]] هاشمی نیز از او یاد شده است<ref>المعرفة و التاریخ، ج۱، ص۱۹۲؛ البدایة و النهایة، ج۱۰، ص۲۷۰.</ref>. او در [[سال ۱۹۹ ق]] از جانب مأمون [[ولایت]] یمن را بر عهده گرفت و خانواده‌اش را در [[مکه]] گذاشت و قصد یمن کرد<ref>تاریخ بغداد، ج۲، ص۱۱۳.</ref>. در همان [[زمان]] با شکل‌گیری [[قیام]] ابن‌طباطبا در [[کوفه]] و [[متحد]] شدن با [[ابوالسرایا]]<ref>تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۳۸۵- ۳۸۶؛ الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۳۰۲.</ref>، [[ابراهیم بن موسی بن جعفر داعی ابن‌طباطبا]]، از مکه راهی یمن شد. با رسیدن به [[صنعا]]، [[اسحاق]] آن [[شهر]] را ترک گفت. [[ابراهیم]] بر یمن مستولی گردید<ref>تجارب الأمم، ج۴، ص۱۱۸؛ الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۳۱۰؛ العقد الثمین، ج۳، ص۱۶۶.</ref>.
[[اسحاق بن موسی بن عیسی عباسی]] (هاشمی)، [[والی]] [[یمن]] در [[عهد]] [[مأمون]]<ref>تاریخ الطبری، ج۷، ص۱۲۳- ۱۲۴؛ تاریخ بغداد، ج۲، ص۱۱۳.</ref> را از [[اصحاب]] و [[راویان امام رضا]] {{ع}} بر شمرده‌اند<ref>جامع الرواة، ج۱، ص۸۸؛ مسند الإمام الرضا {{ع}}، ج۲، ص۵۱۹.</ref>. وی از اعقاب [[عبدالله بن عباس]] (۶۸ق) [[صحابی پیامبر]] اکرم {{صل}}<ref>رجال الطوسی، ص۴۲؛ جمهرة أنساب العرب، ص۳۲.</ref> و از [[خاندان]] [[بنی‌هاشم]] بود و به همین سبب گاه با [[لقب]] هاشمی نیز از او یاد شده است<ref>المعرفة و التاریخ، ج۱، ص۱۹۲؛ البدایة و النهایة، ج۱۰، ص۲۷۰.</ref>. او در [[سال ۱۹۹ ق]] از جانب مأمون [[ولایت]] یمن را بر عهده گرفت و خانواده‌اش را در [[مکه]] گذاشت و قصد یمن کرد<ref>تاریخ بغداد، ج۲، ص۱۱۳.</ref>. در همان [[زمان]] با شکل‌گیری [[قیام]] ابن‌طباطبا در [[کوفه]] و [[متحد]] شدن با [[ابوالسرایا]]<ref>تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۳۸۵- ۳۸۶؛ الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۳۰۲.</ref>، [[ابراهیم بن موسی بن جعفر داعی ابن‌طباطبا]]، از مکه راهی یمن شد. با رسیدن به [[صنعا]]، [[اسحاق]] آن [[شهر]] را ترک گفت. [[ابراهیم]] بر یمن مستولی گردید<ref>تجارب الأمم، ج۴، ص۱۱۸؛ الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۳۱۰؛ العقد الثمین، ج۳، ص۱۶۶.</ref>.


اسحاق که خود را به مکه رساند در مشاش، منطقه‌ای نزدیک [[عرفات]]<ref>معجم البلدان، ج۵، ص۱۳۱.</ref> توقف کرد. [[محمد بن جعفر دیباج]] در مکه خود را [[امیرالمؤمنین]] خوانده و از [[مردم]] [[بیعت]] گرفته بود. [[علویان]] در تعقیب [[خانواده]] اسحاق بودند، اما آنها پنهانی از راه کوه‌های مکه به اسحاق پیوستند<ref>تاریخ بغداد، ج۲، ص۱۱۳.</ref>. [[محمد بن جعفر]] با [[مشاوره]] عده‌ای، خندقی بالای مکه حفر کرد و مانع از ورود اسحاق و سپاهیانش به شهر شد. [[سپاهیان]] مدتی باهم جنگیدند، اما اسحاق از این کار منصرف شد و راهی [[عراق]] گردید. در بین راه با سپاهیان جلودی و [[ورقاء بن جمیل]] مواجه شد و با [[ترغیب]] آنها به محاصره مکه بازگشت. [[جنگی]] که بین سپاهیان آن دو گروه در گرفت، منجر به [[شکست]] محمد بن جعفر گردید. [[محمد]] نیز با فرستادن [[قاضی]] [[مدینه]] ([[ابن مسیب]]) [[امان]] خواست. [[اسحاق]] و [[ورقاء]] به او امان و سه [[روز]] مهلت دادند و بعد از سه روز داخل [[مکه]] شده، طالبیان هر کدام به سویی پراکنده شدند<ref>المعرفة و التاریخ، ج۱، ص۱۹۱- ۱۹۲؛ تاریخ الطبری، ج۷، ص۱۲۴-۱۲۷؛ تجارب الأمم، ج۴، ص۱۲۱- ۱۲۲؛ تاریخ الإسلام. ذهبی، ج۱۳، ص۷۸.</ref>.
اسحاق که خود را به مکه رساند در مشاش، منطقه‌ای نزدیک [[عرفات]]<ref>معجم البلدان، ج۵، ص۱۳۱.</ref> توقف کرد. [[محمد بن جعفر دیباج]] در مکه خود را [[امیرالمؤمنین]] خوانده و از [[مردم]] [[بیعت]] گرفته بود. [[علویان]] در تعقیب [[خانواده]] اسحاق بودند، اما آنها پنهانی از راه کوه‌های مکه به اسحاق پیوستند<ref>تاریخ بغداد، ج۲، ص۱۱۳.</ref>. [[محمد بن جعفر]] با [[مشاوره]] عده‌ای، خندقی بالای مکه حفر کرد و مانع از ورود اسحاق و سپاهیانش به شهر شد. [[سپاهیان]] مدتی باهم جنگیدند، اما اسحاق از این کار منصرف شد و راهی [[عراق]] گردید. در بین راه با سپاهیان جلودی و [[ورقاء بن جمیل]] مواجه شد و با [[ترغیب]] آنها به محاصره مکه بازگشت. [[جنگی]] که بین سپاهیان آن دو گروه در گرفت، منجر به [[شکست]] محمد بن جعفر گردید. [[محمد]] نیز با فرستادن [[قاضی]] [[مدینه]] ([[ابن مسیب]]) [[امان]] خواست. [[اسحاق]] و [[ورقاء]] به او امان و سه [[روز]] مهلت دادند و بعد از سه روز داخل [[مکه]] شده، طالبیان هر کدام به سویی پراکنده شدند<ref>المعرفة و التاریخ، ج۱، ص۱۹۱- ۱۹۲؛ تاریخ الطبری، ج۷، ص۱۲۴-۱۲۷؛ تجارب الأمم، ج۴، ص۱۲۱- ۱۲۲؛ تاریخ الإسلام. ذهبی، ج۱۳، ص۷۸.</ref>.
[[اسحاق بن موسی]] از شخصیت‌های [[سیاسی]] و مطرح در این دوره بود. گفته‌اند وی در مجلس ولا یتعهدی [[امام رضا]]{{ع}} که به [[سال ۲۰۱ق]] توسط [[مأمون]] در [[خراسان]] تشکیل یافت<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۴۸؛ تاریخ الطبری، ج۷، ص۱۳۹؛ مروج الذهب، ج۳، ص۴۴۱.</ref>، حضور داشت و در سمت راست بزرگانی که ایستاده بودند، کنار [[عبدالله بن حسن بن عبدالله بن عباس بن علی بن ابی‌طالب]] ایستاد و در ادامه دیگر [[عباسیان]] و طالبان به صف ایستادند. بعد از اتمام جلسه برخی از [[رجال]] دولتی مقداری [[پول]] به طالبیان حاضر دادند که اسحاق نیز یکی از آن دولتیان بود که بر اساس گزارشی، شصت هزار [[دینار]] به هر یک از آنها داد<ref>شرح الأخبار، ج۳، ص۳۴۱- ۳۴۲.</ref>، گرچه این مقدار اندکی گزاف می‌نماید.
[[اسحاق بن موسی]] از شخصیت‌های [[سیاسی]] و مطرح در این دوره بود. گفته‌اند وی در مجلس ولا یتعهدی [[امام رضا]] {{ع}} که به [[سال ۲۰۱ق]] توسط [[مأمون]] در [[خراسان]] تشکیل یافت <ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۴۸؛ تاریخ الطبری، ج۷، ص۱۳۹؛ مروج الذهب، ج۳، ص۴۴۱.</ref>، حضور داشت و در سمت راست بزرگانی که ایستاده بودند، کنار [[عبدالله بن حسن بن عبدالله بن عباس بن علی بن ابی‌طالب]] ایستاد و در ادامه دیگر [[عباسیان]] و طالبان به صف ایستادند. بعد از اتمام جلسه برخی از [[رجال]] دولتی مقداری [[پول]] به طالبیان حاضر دادند که اسحاق نیز یکی از آن دولتیان بود که بر اساس گزارشی، شصت هزار [[دینار]] به هر یک از آنها داد<ref>شرح الأخبار، ج۳، ص۳۴۱- ۳۴۲.</ref>، گرچه این مقدار اندکی گزاف می‌نماید.


اسحاق در همان سالی که امام رضا{{ع}} به ولایتعهدی رسید، از طرف مأمون به عنوان [[امیرالحاج]] با [[مردم]] [[حج]] گزارد<ref>أخبار مکة، ازرقی، ج۱، ص۲۲۶؛ المحبر، ص۴۰؛ مروج الذهب، ج۴، ص۳۰۹؛ المنتظم، ج۱۰، ص۱۰۰.</ref> و در خطبه‌ای او را به [[خلافت]] و [[علی بن موسی]]{{ع}} را به ولایتعهدی [[دعا]] کرد. حمدویه پسر [[علی بن عیسی بن ماهان]] به [[اعتراض]] و [[تندی]] برخاست. اسحاق پس از دیدن این واکنش، [[لباس]] رسمی را که در آن [[زمان]] به رنگ سیاه بود، درخواست کرد و چون نیافت، [[پرچم]] سیاهی به دور خود پیچید و گفت: به آنچه امر شده‌ام عمل کردم، در حالی که غیر از مأمون و [[فضل بن سهل احدی]] را نمی‌شناسم. سپس از [[منبر]] پایین آمد<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۱۵۵؛ بحار الأنوار، ج۴۹، ص۲۳۷.</ref>. از این سخن البته چنین بر می‌آید که وی جز [[خلیفه]] و [[وزیر]] او، کس دیگری را در عرصه [[حاکمیت]] به رسمیت نمی‌شناخته است و طبعاً نمی‌توان میان او و [[امام]] نسبتی قائل شد. اما در عین حال، برای سخن وی محمل دیگری می‌توان یافت، به این معنا که وی چون با [[خشم]] و [[حمله]] حمدویه مواجه شد که یکی از سران دستگاه [[مأمون]] و از نیروهای [[حسن بن سهل]] بود<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۴۸؛ تاریخ الطبری، ج۷، ص۱۲۸؛ الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۳۱۴.</ref>، چاره‌ای جز اعلام [[وفاداری]] خود ندید. وی با این ادعا، حمدویه را که به سبب دوری از مرکز [[خلافت]] از آنچه پیش آمده بود اطلاع نداشت، آسوه خاطر ساخت که آنچه می‌گوید نظر شخصی نیست، بلکه به [[حکم]] [[تبعیت]] از مأمون و [[فضل بن سهل]] است.
اسحاق در همان سالی که امام رضا {{ع}} به ولایت عهدی رسید، از طرف مأمون به عنوان [[امیرالحاج]] با [[مردم]] [[حج]] گزارد<ref>أخبار مکة، ازرقی، ج۱، ص۲۲۶؛ المحبر، ص۴۰؛ مروج الذهب، ج۴، ص۳۰۹؛ المنتظم، ج۱۰، ص۱۰۰.</ref> و در خطبه‌ای او را به [[خلافت]] و [[علی بن موسی]] {{ع}} را به ولایتعهدی [[دعا]] کرد. حمدویه پسر [[علی بن عیسی بن ماهان]] به [[اعتراض]] و [[تندی]] برخاست. اسحاق پس از دیدن این واکنش، [[لباس]] رسمی را که در آن [[زمان]] به رنگ سیاه بود، درخواست کرد و چون نیافت، [[پرچم]] سیاهی به دور خود پیچید و گفت: به آنچه امر شده‌ام عمل کردم، در حالی که غیر از مأمون و [[فضل بن سهل احدی]] را نمی‌شناسم. سپس از [[منبر]] پایین آمد<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۱۵۵؛ بحار الأنوار، ج۴۹، ص۲۳۷.</ref>. از این سخن البته چنین بر می‌آید که وی جز [[خلیفه]] و [[وزیر]] او، کس دیگری را در عرصه [[حاکمیت]] به رسمیت نمی‌شناخته است و طبعاً نمی‌توان میان او و [[امام]] نسبتی قائل شد. اما در عین حال، برای سخن وی محمل دیگری می‌توان یافت، به این معنا که وی چون با [[خشم]] و [[حمله]] حمدویه مواجه شد که یکی از سران دستگاه [[مأمون]] و از نیروهای [[حسن بن سهل]] بود<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۴۸؛ تاریخ الطبری، ج۷، ص۱۲۸؛ الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۳۱۴.</ref>، چاره‌ای جز اعلام [[وفاداری]] خود ندید. وی با این ادعا، حمدویه را که به سبب دوری از مرکز [[خلافت]] از آنچه پیش آمده بود اطلاع نداشت، آسوه خاطر ساخت که آنچه می‌گوید نظر شخصی نیست، بلکه به [[حکم]] [[تبعیت]] از مأمون و [[فضل بن سهل]] است.


به هر حال، آنان که وی را از [[راویان]] [[حضرت رضا]]{{ع}} برشمرده‌اند، روایتی از او در نوشته‌های خویش نشان نداده‌اند. اما اینکه وی از [[اصحاب امام رضا]]{{ع}} باشد، بر اساس گزارشی در متون [[حدیثی]]، چندان دور از [[ذهن]] نمی‌نماید. برابر این داده، [[محمد بن زید طبری]] [[روایت]] می‌کند: من بالای سر [[امام رضا]]{{ع}} ایستاده بودم. جمعی از [[بنی‌هاشم]] نزد وی حضور داشتند و اسحاق بن موسی عباسی نیز در میان آنان بود. امام خطاب به او فرمود: ای [[اسحاق]]! به من خبر رسید که [[مردم]] می‌گویند ما آنان را [[بندگان]] خود می‌دانیم. نه، به قرابتم با [[رسول الله]] [[سوگند]]، من چنین چیزی را نه گفته‌ام و نه از پدرانم شنیده‌ام و نه از هیچ یک از آنان به من رسیده که گفته باشند و لکن می‌گویم: مردم در [[طاعت]] [[خداوند]] [[فرمانبردار]] ما هستند و در [[دین]] [[دوستان]] ما. سپس فرمود: این سخن را حاضران به غایبان برسانند<ref>الکافی، ج۱، ص۱۸۷؛ الأمالی، مفید، ص۲۵۳.</ref>.
به هر حال، آنان که وی را از [[راویان]] [[حضرت رضا]] {{ع}} برشمرده‌اند، روایتی از او در نوشته‌های خویش نشان نداده‌اند. اما اینکه وی از [[اصحاب امام رضا]] {{ع}} باشد، بر اساس گزارشی در متون [[حدیثی]]، چندان دور از [[ذهن]] نمی‌نماید. برابر این داده، [[محمد بن زید طبری]] [[روایت]] می‌کند: من بالای سر [[امام رضا]] {{ع}} ایستاده بودم. جمعی از [[بنی‌هاشم]] نزد وی حضور داشتند و اسحاق بن موسی عباسی نیز در میان آنان بود. امام خطاب به او فرمود: ای [[اسحاق]]! به من خبر رسید که [[مردم]] می‌گویند ما آنان را [[بندگان]] خود می‌دانیم. نه، به قرابتم با [[رسول الله]] [[سوگند]]، من چنین چیزی را نه گفته‌ام و نه از پدرانم شنیده‌ام و نه از هیچ یک از آنان به من رسیده که گفته باشند و لکن می‌گویم: مردم در [[طاعت]] [[خداوند]] [[فرمانبردار]] ما هستند و در [[دین]] [[دوستان]] ما. سپس فرمود: این سخن را حاضران به غایبان برسانند<ref>الکافی، ج۱، ص۱۸۷؛ الأمالی، مفید، ص۲۵۳.</ref>.


روشن است از این تخاطب به [[آسانی]] نمی‌توان [[صحابی]] بودن اسحاق را [[اثبات]] کرد، چون ممکن است در این مواجهه نوعی [[سوء ظن]] از سوی امام وجود داشته و به همین سبب به [[صراحت]] وی را مورد خطاب قرار داده است، هر چند این احتمال که وی از [[یاران]] آن [[حضرت]] بوده باشد و از همین رو در جمع [[بنی‌هاشم]]، در محضر پیشوای خویش راه یافته باشد و تخاطب ویژه [[امام]]، از باب بزرگی و اهمیت موقعیت وی بوده باشد، خالی از قوت نیست، چنان که برخی چنین فهمیده‌اند.
روشن است از این تخاطب به [[آسانی]] نمی‌توان [[صحابی]] بودن اسحاق را [[اثبات]] کرد، چون ممکن است در این مواجهه نوعی [[سوء ظن]] از سوی امام وجود داشته و به همین سبب به [[صراحت]] وی را مورد خطاب قرار داده است، هر چند این احتمال که وی از [[یاران]] آن [[حضرت]] بوده باشد و از همین رو در جمع [[بنی‌هاشم]]، در محضر پیشوای خویش راه یافته باشد و تخاطب ویژه [[امام]]، از باب بزرگی و اهمیت موقعیت وی بوده باشد، خالی از قوت نیست، چنان که برخی چنین فهمیده‌اند.
از فرجام [[زندگی]] [[اسحاق]] بعد از [[سال ۲۰۱ق]] اطلاعاتی در منابع نیامده است.<ref>[[سادات امیری|امیری، سادات]]، [[مرضیه شریفی|شریفی، مرضیه]]، [[اسحاق بن موسی عباسی - شریفی (مقاله)|مقاله «اسحاق بن موسی عباسی»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]] ص ۱۶۹.</ref>
از فرجام [[زندگی]] [[اسحاق]] بعد از [[سال ۲۰۱ق]] اطلاعاتی در منابع نیامده است.<ref>[[سادات امیری|امیری، سادات]]، [[مرضیه شریفی|شریفی، مرضیه]]، [[اسحاق بن موسی عباسی - شریفی (مقاله)|مقاله «اسحاق بن موسی عباسی»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]] ص ۱۶۹.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده: 1100515.jpg|22px]] [[مرضیه شریفی|شریفی، مرضیه]]، [[اسحاق بن موسی عباسی - شریفی (مقاله)|مقاله «اسحاق بن موسی عباسی»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|'''دانشنامه امام رضا ج۲''']]
# [[پرونده: 1100515.jpg|22px]] [[مرضیه شریفی|شریفی، مرضیه]]، [[اسحاق بن موسی عباسی (مقاله)|مقاله «اسحاق بن موسی عباسی»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|'''دانشنامه امام رضا ج۲''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۲۴: خط ۲۳:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:اسحاق بن موسی عباسی]]
[[رده:مدخل]]
[[رده:راویان امام رضا]]
[[رده:راویان امام رضا]]
[[رده:اصحاب امام رضا]]
[[رده:اصحاب امام رضا]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]
۱۱۸٬۰۷۸

ویرایش