اقیلونی: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-\n{{امامت}} +{{امامت}})) |
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
(۱۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = خلفا | |||
| عنوان مدخل = | |||
| مداخل مرتبط = | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
'''اقیلونی''' جملهای بود که [[ابوبکر]] آن را میگفت و بدینوسیله از انتخابشدنش به عنوان [[خلیفه]] ابراز ناخرسندی میکرد | '''اقیلونی''' جملهای بود که [[ابوبکر]] آن را میگفت و بدینوسیله از انتخابشدنش به عنوان [[خلیفه]] ابراز ناخرسندی میکرد. | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
اقیلونی از ریشۀ اقاله (فسخ و برهم زدن معامله و [[قرارداد]]) است، وی میگفت: {{عربی|"ولّیتکم و لست بخیرکم، أقیلونی، أقیلونی"}}<ref>«من پیشوای شما شدم در حالی که بهترین شما نیستم، پس بگیرید، از من دست بردارید». بحار الأنوار، ج ۲۸ ص ۲۰۱ و در برخی نقلهاست: عربی|"لست بخیرکم و علیّ فیکم"}}، کفایة الخصام، ج ۱ ص ۳۶۸، دلائل الصدق، ج ۳ ص ۲۵.</ref>. این سخن را وقتی گفت که دوازده نفر از بزرگان [[اصحاب]] در [[مسجد]] و در حضور [[خلیفه]] و [[مردم]] یکایک برخاستند و آنچه را از [[پیامبر]] دربارۀ [[امام علی|علی]] {{ع}} و [[خلافت]] و [[فضیلت]] او شنیده بودند گفتند، [[حجت]] بر همه تمام شد، [[خلیفه]] هم حرفی برای گفتن نداشت و چارهای جز ابراز ناخرسندی نداشت، ولی بعید است که در [[دل]] پشیمان شده باشد و اظهار ندامتش واقعی باشد. این اظهار تأسفها فریبکارانه است. در [[نقل]] دیگری است که هنگام [[مرگ]] میگفت: کاش کاری به [[امام علی|علی]] {{ع}} و خانۀ او نداشتم، هرچند بر ضدّ من [[اعلان]] [[جنگ]] میکرد: {{عربی|"فلیتنی ترکت بیت علیّ و إن کان أعلن علیّ الحرب"}}<ref> الامامة و السیاسة، ص ۱۸.</ref> برای [[امام علی|حضرت علی]] {{ع}} هم ابراز [[ندامت]] [[ابوبکر]] از خلیفهشدنش تعجبآور است. حضرت میفرماید: {{عربی|"فیا عجبا! بینا هو یستقیلها فی حیاته إذ عقدها لآخر بعد وفاته، لشدّ ما تشطّرا ضرعیها"}}<ref>«شگفتا در حالی که ابوبکر در حال حیاتش از خلافت اقاله میکند، در همانحال آن را برای کس دیگری پس از خود قرار میدهد و محکم میکند. این دو چه سخت به دو پستان خلافت چسبیده و آن را بین خود تقسیم کردهاند!» نهج البلاغه، خطبۀ ۳.</ref> [[کلام]] [[ابوبکر]]، [[مشروعیت]] خلافتش را [[نفی]] میکند و با آن همه سخن که از [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]] {{صل}} شنیده بود، تصدّی [[خلافت]] نشان [[دنیاطلبی]] او و شرکت در یک [[توطئه]] برای دورکردن [[خلافت]] از صاحب اصلی آن بود<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۸۴.</ref>. | |||
== | == منابع == | ||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:خلفا]] | |||
[[رده: | |||
[[رده:مدخل فرهنگ غدیر]] | [[رده:مدخل فرهنگ غدیر]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۰۶
اقیلونی جملهای بود که ابوبکر آن را میگفت و بدینوسیله از انتخابشدنش به عنوان خلیفه ابراز ناخرسندی میکرد.
مقدمه
اقیلونی از ریشۀ اقاله (فسخ و برهم زدن معامله و قرارداد) است، وی میگفت: "ولّیتکم و لست بخیرکم، أقیلونی، أقیلونی"[۱]. این سخن را وقتی گفت که دوازده نفر از بزرگان اصحاب در مسجد و در حضور خلیفه و مردم یکایک برخاستند و آنچه را از پیامبر دربارۀ علی (ع) و خلافت و فضیلت او شنیده بودند گفتند، حجت بر همه تمام شد، خلیفه هم حرفی برای گفتن نداشت و چارهای جز ابراز ناخرسندی نداشت، ولی بعید است که در دل پشیمان شده باشد و اظهار ندامتش واقعی باشد. این اظهار تأسفها فریبکارانه است. در نقل دیگری است که هنگام مرگ میگفت: کاش کاری به علی (ع) و خانۀ او نداشتم، هرچند بر ضدّ من اعلان جنگ میکرد: "فلیتنی ترکت بیت علیّ و إن کان أعلن علیّ الحرب"[۲] برای حضرت علی (ع) هم ابراز ندامت ابوبکر از خلیفهشدنش تعجبآور است. حضرت میفرماید: "فیا عجبا! بینا هو یستقیلها فی حیاته إذ عقدها لآخر بعد وفاته، لشدّ ما تشطّرا ضرعیها"[۳] کلام ابوبکر، مشروعیت خلافتش را نفی میکند و با آن همه سخن که از پیامبر خدا (ص) شنیده بود، تصدّی خلافت نشان دنیاطلبی او و شرکت در یک توطئه برای دورکردن خلافت از صاحب اصلی آن بود[۴].
منابع
پانویس
- ↑ «من پیشوای شما شدم در حالی که بهترین شما نیستم، پس بگیرید، از من دست بردارید». بحار الأنوار، ج ۲۸ ص ۲۰۱ و در برخی نقلهاست: عربی|"لست بخیرکم و علیّ فیکم"}}، کفایة الخصام، ج ۱ ص ۳۶۸، دلائل الصدق، ج ۳ ص ۲۵.
- ↑ الامامة و السیاسة، ص ۱۸.
- ↑ «شگفتا در حالی که ابوبکر در حال حیاتش از خلافت اقاله میکند، در همانحال آن را برای کس دیگری پس از خود قرار میدهد و محکم میکند. این دو چه سخت به دو پستان خلافت چسبیده و آن را بین خود تقسیم کردهاند!» نهج البلاغه، خطبۀ ۳.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۸۴.