دلیل نقلی عصمت امام: تفاوت میان نسخه‌ها

 
(۷ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۸: خط ۱۸:


==== عصمت در اصطلاح قرآن ====
==== عصمت در اصطلاح قرآن ====
برغم آنکه متکلمان شیعه دست کم دو معنای لطف بودن و ملکه بودن را برای [[عصمت]] در اصطلاح کلامی ارائه کرده‌اند<ref>برخی معتقدند [[عصمت]] از ناحیه [[خداوند متعال]]، همان [[توفیق]] و [[لطف]] او برای حجت‌های اوست. ر.ک: محمد بن محمد بن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸؛ علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰؛ برخی دیگر نیز معتقدند [[عصمت]] ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمی‌شود. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.</ref>؛ لکن با توجه به آنکه واژه [[عصمت]] و بسیاری از مشتقات آن در [[قرآن کریم]] نیامده است از این رو نمی‌توان به بیان معنای اصطلاح [[قرآنی]] این واژه پرداخت. منتها می‌توان از برخی [[آیات]] معنای [[مصونیت انبیا]] و [[ائمه]] از [[ارتکاب گناهان]]، [[نسیان]]، [[خطا]] و... را برداشت نمود که چیزی شبیه معنای اصطلاحی این واژه در کتب [[کلامی]] و [[حدیثی]] است<ref>چه اینکه عصمت در اصطلاح [[متکلمان]] و نیز در اصطلاح [[روایات]]، [[نیروی درونی]] [[حفاظت از گناه]] و [[مصونیت از اشتباه]] است که مایه [[اعتماد]] و [[اطمینان]] [[پیروان]] به [[درستی]] گفته‌ها و [[اعمال]] [[پیامبر]]، [[امام]] و انطباق آنها با [[دین حق]] و [[دین]] خداست و چون ائمه به خاطر قابلیت و [[لطف الهی]] می‌‌توانند چنین نیرویی را داشته باشند و از هر خطا و [[گناه]] مصون بمانند به ایشان [[معصوم]] می‌گویند. ر.ک: [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص۳۵۹ - ۳۶۲.</ref>.
برغم آنکه متکلمان شیعه دست کم دو معنای لطف بودن و ملکه بودن را برای [[عصمت]] در اصطلاح کلامی ارائه کرده‌اند<ref>برخی معتقدند [[عصمت]] از ناحیه [[خداوند متعال]]، همان [[توفیق]] و [[لطف]] او برای حجت‌های اوست. ر.ک: محمد بن محمد بن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸؛ علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰؛ برخی دیگر نیز معتقدند [[عصمت]] ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمی‌شود. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.</ref>؛ لکن با توجه به آنکه واژه [[عصمت]] و بسیاری از مشتقات آن در [[قرآن کریم]] نیامده است از این رو نمی‌توان به بیان معنای اصطلاح [[قرآنی]] این واژه پرداخت. منتها می‌توان از برخی [[آیات]] معنای [[مصونیت انبیا]] و [[ائمه]] از [[ارتکاب گناهان]]، نسیان، [[خطا]] و... را برداشت نمود که چیزی شبیه معنای اصطلاحی این واژه در کتب [[کلامی]] و [[حدیثی]] است<ref>چه اینکه عصمت در اصطلاح [[متکلمان]] و نیز در اصطلاح [[روایات]]، [[نیروی درونی]] [[حفاظت از گناه]] و [[مصونیت از اشتباه]] است که مایه [[اعتماد]] و [[اطمینان]] [[پیروان]] به [[درستی]] گفته‌ها و [[اعمال]] [[پیامبر]]، [[امام]] و انطباق آنها با [[دین حق]] و [[دین]] خداست و چون ائمه به خاطر قابلیت و [[لطف الهی]] می‌‌توانند چنین نیرویی را داشته باشند و از هر خطا و [[گناه]] مصون بمانند به ایشان [[معصوم]] می‌گویند. ر.ک: [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص۳۵۹ - ۳۶۲.</ref>.


چراکه در برخی آیات قرآن کریم، واژه‌های دیگری به کار رفته که متضمن اجتناب برگزیدگان الهی از انواع معاصی، خطا و نسیان هستند که به لحاظ معنایی، نزدیک به واژه [[عصمت]] بوده و گاه با آن مرادفند. از این رو در بسیاری اوقات به جای واژه [[عصمت]]، به کار گرفته شده و از آنها معنایی اعم یا اخص اراده می‌گردد، واژه‌هایی همچون [[اخلاص]]<ref>{{متن قرآن|إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ}} «ما آنها را با خلوص ویژه‌ای خالص کردیم، و آن یادآوری سرای آخرت بود!» سوره ص، آیه ۴۶.</ref>، [[اصطفاء]]<ref>[[خداوند]] از [[انبیای الهی]] به «مصطفَوْن» یاد کرده است؛ یعنی کسانی که [[برگزیدگان]] ویژه الهی‌اند. خداوند از این واژه برای [[گزینش]] [[رسولان]] ویژه خود مانند [[ابراهیم]]، [[آدم]]، نوح و [[موسی]] یا اولیای خاص خود مانند [[مریم]] که دارای ویژگی انحصاری بودند، استفاده کرده است.</ref> [[اجتباء]]<ref>{{متن قرآن|ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى}} «سپس پروردگارش او را برگزید و او را بخشود و راهنمایی کرد» سوره طه، آیه ۱۲۲.</ref>، نزاهت<ref>این تعبیر معادل مفهومی عصمت نیز آمده است؛ حتی بعضی از [[دانشمندان اسلامی]] به جای تعبیر عصمت و عصمةالانبیاء از [[تنزیه]] و [[تنزیه الانبیاء]] استفاده می‌کنند؛ همان طورکه در کتاب تنزیه الانبیاء اثر سیدِ [[مرتضی]]، چنین امری [[مشاهده]] می‌شود. ر.ک: محمدحسن آقابزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج۴، ص۴۵۶. ایشان از پنج کتاب تحت این عنوان از نویسندگان شیعی نام می‌برد که برای اثبات عصمت پیامبران و ائمه{{عم}} نگاشته شده‌اند. بعضی از [[عالمان اهل سنت]] به جای تعبیر عصمت تنها از واژه «تنزیه» استفاده می‌کنند. ر.ک: ابوحنیفه، الفقه الاکبر. در [[ادعیه]] و [[زیارات]] [[اهل بیت]]{{عم}} نیز معمولاً در کنار واژه عصمت کلمه تنزیه نیز به کار رفته است. گرچه در [[قرآن]] از کلمه تنزیه و مشتقات آن استفاده شده است، تعبیر {{متن حدیث|الْمَعْصُومِ مِنَ الْخَلَلِ... الْمُنَزَّهِ مِنَ الرَّيْبِ}}. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۹۷، ص۳۰۷. در [[زیارت]] [[حضرت امیر]]{{ع}} و نیز در [[زیارت جامعه]] {{متن حدیث|الْمَعْصُومِ مِنْ كُلِّ خَطَإٍ وَ زَلَلٍ، الْمُنَزَّهِ مِنْ كُلِّ دَنَسٍ وَ خَطَلٍ}}. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۰۰؛ ج۹۹، ص۱۷۸ و نیز {{متن حدیث|الْمُنَزَّهِ عَنِ الْمَآثِمِ}} آمده است محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۹۹، ص۱۹۱.</ref>، [[تطهیر]]<ref>{{متن حدیث|الْمُطَهَّرِ مِنَ الْعَيْبِ}}محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۹۷، ص۳۰۷. {{متن حدیث|الْمُطَهَّرِ مِنَ الْمَظَالِمِ}}محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۹۲، ص۳۸۵. و {{متن حدیث|الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ}}محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۸ در مورد [[معصومان]] بارها نقل شده است. تعبیر [[ائمه اطهار]] به جای [[امامان معصوم]] در عرف متشرعه بسیار شایع است.</ref>، [[توفیق]]، تسدید و [[تأیید]]<ref>در لسان [[روایات]]  سه واژه [[توفیق]]، [[تسدید]] و [[تأیید]] نیز در معنایی نزدیک به [[عصمت]] و معادل آن به کار رفته‌اند. به عنوان نمونه [[امام رضا]]{{ع}} در روایتی [[معصوم]] را [[مسدّد]]، [[موفَّق]] و [[مؤید]] به [[روح القدس]] معرفی می‌فرماید که بدین ترتیب شخص [[معصوم]] از خطاها و [[لغزش‌ها]] در [[امان]] می‌ماند. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۳؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۷، ص۱۰۸؛ ج۲۵، صص۱۲۷ و ۳۵۰؛ احمد طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۴۳۶؛ شیخ صدوق، الامالی، ص۶۸۰؛ حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۴۳۹؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۲۰؛ نعمانی، الغیبه، ص۲۲۱؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۶۸۱؛ شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص۱۰۰.</ref>، [[صدق]]، [[امانت]]، [[تبلیغ]] و فطانت<ref>برخی نویسندگان [[اهل سنت]] به جای اصطلاح عصمت در مورد [[صفات پیامبران]] چهار ویژگی صدق، امانت، تبلیغ و فطانت را به عنوان [[صفت پیامبر]] یاد کرده‌اند و در توضیح آنها گفته‌اند: «صدق»، مطابقت خبر با واقع است؛ یعنی هر خبری که [[پیامبر]] می‌دهد چه از ناحیه خود و چه از ناحیه [[خداوند]]، محال است [[کذب]] در آن راه داشته باشد. «امانت» به این است که خداوند ظاهر و [[باطن]] [[پیامبران]] را از [[گناه]] [[حفظ]] می‌کند؛ هم [[گناهان]] اعضا و [[جوارحی]] مانند دزدی، [[زنا]] و هم گناهان [[قلبی]] و [[اخلاقی]] مانند [[حسد]]، [[کبر]] و [[ریا]]. «تبلیغ» این است که آنچه را که خداوند به [[انبیا]] [[فرمان]] [[ابلاغ]] داده است با بیانی روشن و واضح برای [[مردم]] بیان کنند. «فطانت» یعنی اینکه پیامبران دارای [[قدرت]] [[فهم]] بسیار بالایی بوده، [[توانایی]] قابل توجهی برای [[استدلال]] و [[احتجاج]] در مقابل شبهه‌های [[مخالفان]] دارند. ر.ک: احمد مجازی السقا، البیان المفید فی علم التوحید، ص۲۷ - ۲۸. اما «امانت» بنا بر معنایی که ذکر شد، به معنای عصمت بوده و دست کم عصمت از گناه را شامل می‌شود؛ [[امین]] به عنوان یکی از صفات [[فرشتگان الهی]] مانند [[جبرئیل]] و [[روح]] که واسطه [[نزول]] [[وحی بر پیامبر]] [[اکرم]]{{صل}} می‌باشند، اطلاق شده است. {{متن قرآن|نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ}} «که روح الامین آن را فرود آورده است» سوره شعراء، آیه ۱۹۳ و در مورد [[انبیای الهی]] مانند [[لوط]]، [[موسی]]، [[هود]]، نوح، [[صالح]] و [[شعیب]] با تعبیر {{متن قرآن|إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ}} «من برای شما پیامبری امینم» سوره شعراء، آیه ۱۰۷، ۱۲۵، ۱۴۲، ۱۶۲ و۱۷۸؛ سوره دخان، آیه ۱۸ آمده است.  در مورد [[صدق]] نیز می‌توان گفت صفت [[صدّیق]] در مورد بعضی از [[انبیا]] و [[اولیا]] مانند [[ابراهیم]] {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}} «و در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۴۱، [[حضرت مریم]]{{متن قرآن|وَأُمُّهُ صِدِّيقَةٌ}} «و مادر او زنی بسیار راستکردار بود» سوره مائده، آیه ۷۵، [[ادریس]] {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}} «و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶ و یوسف {{متن قرآن|يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ}} «یوسف، ای (یار) راستگو!» سوره یوسف، آیه ۴۶. در [[قرآن]] آمده است؛ اما آیا این کلمه می‌تواند دقیقاً مرادف [[مطهّر]] و مخلّص یا [[معصوم]] باشد که نشان‌دهنده [[افاضه]] موهبتی [[الهی]] از سوی [[خداوند]] به [[معصومان]] باشد، جای [[شک]] باقی است. اما در مورد کلمه [[تبلیغ]] به معنای اینکه [[پیامبر]]، [[مأمور]] [[ابلاغ]] [[فرامین خدا]] به [[خلق]] خداست و اگر مخاطب [[وحی]] و خطاب الهی [[مردم]] باشند، باز این کلمه هم مفید معنایی در ردیف یکی از [[مراتب عصمت]] یعنی [[عصمت]] در اخذ و بازخوانی وحی خواهد بود، گرچه تبلیغ [[رسالات]] الهی یکی از [[وظایف]] اصلی [[پیامبران]] و [[عالمان ربانی]] تلقی شده است {{متن قرآن|الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ}} «همان کسانی که پیام‌های خداوند را می‌رسانند» سوره احزاب، آیه ۳۹.</ref>.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]] ص ۱۴۹-۱۵۷.</ref> حال با توجه به آنکه بسیاری از این واژه‌ها در مقام بیان مصونیت انبیای الهی از هر نوع آلودگی و [[رجس]] هستند، لذا بحث تفصیلی در این خصوص را به محل خود واگذار می‌نماییم.
چراکه در برخی آیات قرآن کریم، واژه‌های دیگری به کار رفته که متضمن اجتناب برگزیدگان الهی از انواع معاصی، خطا و نسیان هستند که به لحاظ معنایی، نزدیک به واژه [[عصمت]] بوده و گاه با آن مرادفند. از این رو در بسیاری اوقات به جای واژه [[عصمت]]، به کار گرفته شده و از آنها معنایی اعم یا اخص اراده می‌گردد، واژه‌هایی همچون [[اخلاص]]<ref>{{متن قرآن|إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ}} «ما آنها را با خلوص ویژه‌ای خالص کردیم، و آن یادآوری سرای آخرت بود!» سوره ص، آیه ۴۶.</ref>، [[اصطفاء]]<ref>[[خداوند]] از [[انبیای الهی]] به «مصطفَوْن» یاد کرده است؛ یعنی کسانی که [[برگزیدگان]] ویژه الهی‌اند. خداوند از این واژه برای [[گزینش]] [[رسولان]] ویژه خود مانند [[ابراهیم]]، [[آدم]]، نوح و [[موسی]] یا اولیای خاص خود مانند [[مریم]] که دارای ویژگی انحصاری بودند، استفاده کرده است.</ref> [[اجتباء]]<ref>{{متن قرآن|ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى}} «سپس پروردگارش او را برگزید و او را بخشود و راهنمایی کرد» سوره طه، آیه ۱۲۲.</ref>، نزاهت<ref>این تعبیر معادل مفهومی عصمت نیز آمده است؛ حتی بعضی از [[دانشمندان اسلامی]] به جای تعبیر عصمت و عصمةالانبیاء از [[تنزیه]] و [[تنزیه الانبیاء]] استفاده می‌کنند؛ همان طورکه در کتاب تنزیه الانبیاء اثر سیدِ [[مرتضی]]، چنین امری [[مشاهده]] می‌شود. ر.ک: محمدحسن آقابزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج۴، ص۴۵۶. ایشان از پنج کتاب تحت این عنوان از نویسندگان شیعی نام می‌برد که برای اثبات عصمت پیامبران و ائمه{{عم}} نگاشته شده‌اند. بعضی از [[عالمان اهل سنت]] به جای تعبیر عصمت تنها از واژه «تنزیه» استفاده می‌کنند. ر.ک: ابوحنیفه، الفقه الاکبر. در [[ادعیه]] و [[زیارات]] [[اهل بیت]]{{عم}} نیز معمولاً در کنار واژه عصمت کلمه تنزیه نیز به کار رفته است. گرچه در [[قرآن]] از کلمه تنزیه و مشتقات آن استفاده شده است، تعبیر {{متن حدیث|الْمَعْصُومِ مِنَ الْخَلَلِ... الْمُنَزَّهِ مِنَ الرَّيْبِ}}. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۹۷، ص۳۰۷. در [[زیارت]] [[حضرت امیر]]{{ع}} و نیز در [[زیارت جامعه]] {{متن حدیث|الْمَعْصُومِ مِنْ كُلِّ خَطَإٍ وَ زَلَلٍ، الْمُنَزَّهِ مِنْ كُلِّ دَنَسٍ وَ خَطَلٍ}}. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۰۰؛ ج۹۹، ص۱۷۸ و نیز {{متن حدیث|الْمُنَزَّهِ عَنِ الْمَآثِمِ}} آمده است محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۹۹، ص۱۹۱.</ref>، تطهیر<ref>{{متن حدیث|الْمُطَهَّرِ مِنَ الْعَيْبِ}}محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۹۷، ص۳۰۷. {{متن حدیث|الْمُطَهَّرِ مِنَ الْمَظَالِمِ}}محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۹۲، ص۳۸۵. و {{متن حدیث|الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ}}محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۸ در مورد [[معصومان]] بارها نقل شده است. تعبیر [[ائمه اطهار]] به جای [[امامان معصوم]] در عرف متشرعه بسیار شایع است.</ref>، [[توفیق]]، تسدید و [[تأیید]]<ref>در لسان [[روایات]]  سه واژه [[توفیق]]، [[تسدید]] و [[تأیید]] نیز در معنایی نزدیک به [[عصمت]] و معادل آن به کار رفته‌اند. به عنوان نمونه [[امام رضا]]{{ع}} در روایتی [[معصوم]] را [[مسدّد]]، [[موفَّق]] و [[مؤید]] به [[روح القدس]] معرفی می‌فرماید که بدین ترتیب شخص [[معصوم]] از خطاها و [[لغزش‌ها]] در [[امان]] می‌ماند. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۳؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۷، ص۱۰۸؛ ج۲۵، صص۱۲۷ و ۳۵۰؛ احمد طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۴۳۶؛ شیخ صدوق، الامالی، ص۶۸۰؛ حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۴۳۹؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۲۰؛ نعمانی، الغیبه، ص۲۲۱؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۶۸۱؛ شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص۱۰۰.</ref>، [[صدق]]، [[امانت]]، [[تبلیغ]] و فطانت<ref>برخی نویسندگان [[اهل سنت]] به جای اصطلاح عصمت در مورد [[صفات پیامبران]] چهار ویژگی صدق، امانت، تبلیغ و فطانت را به عنوان [[صفت پیامبر]] یاد کرده‌اند و در توضیح آنها گفته‌اند: «صدق»، مطابقت خبر با واقع است؛ یعنی هر خبری که [[پیامبر]] می‌دهد چه از ناحیه خود و چه از ناحیه [[خداوند]]، محال است [[کذب]] در آن راه داشته باشد. «امانت» به این است که خداوند ظاهر و [[باطن]] [[پیامبران]] را از [[گناه]] [[حفظ]] می‌کند؛ هم [[گناهان]] اعضا و [[جوارحی]] مانند دزدی، [[زنا]] و هم گناهان [[قلبی]] و [[اخلاقی]] مانند [[حسد]]، [[کبر]] و [[ریا]]. «تبلیغ» این است که آنچه را که خداوند به [[انبیا]] [[فرمان]] [[ابلاغ]] داده است با بیانی روشن و واضح برای [[مردم]] بیان کنند. «فطانت» یعنی اینکه پیامبران دارای [[قدرت]] [[فهم]] بسیار بالایی بوده، [[توانایی]] قابل توجهی برای [[استدلال]] و [[احتجاج]] در مقابل شبهه‌های [[مخالفان]] دارند. ر.ک: احمد مجازی السقا، البیان المفید فی علم التوحید، ص۲۷ - ۲۸. اما «امانت» بنا بر معنایی که ذکر شد، به معنای عصمت بوده و دست کم عصمت از گناه را شامل می‌شود؛ [[امین]] به عنوان یکی از صفات [[فرشتگان الهی]] مانند [[جبرئیل]] و [[روح]] که واسطه [[نزول]] [[وحی بر پیامبر]] [[اکرم]]{{صل}} می‌باشند، اطلاق شده است. {{متن قرآن|نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ}} «که روح الامین آن را فرود آورده است» سوره شعراء، آیه ۱۹۳ و در مورد [[انبیای الهی]] مانند [[لوط]]، [[موسی]]، [[هود]]، نوح، [[صالح]] و [[شعیب]] با تعبیر {{متن قرآن|إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ}} «من برای شما پیامبری امینم» سوره شعراء، آیه ۱۰۷، ۱۲۵، ۱۴۲، ۱۶۲ و۱۷۸؛ سوره دخان، آیه ۱۸ آمده است.  در مورد [[صدق]] نیز می‌توان گفت صفت [[صدّیق]] در مورد بعضی از [[انبیا]] و [[اولیا]] مانند [[ابراهیم]] {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}} «و در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۴۱، [[حضرت مریم]]{{متن قرآن|وَأُمُّهُ صِدِّيقَةٌ}} «و مادر او زنی بسیار راستکردار بود» سوره مائده، آیه ۷۵، [[ادریس]] {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}} «و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶ و یوسف {{متن قرآن|يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ}} «یوسف، ای (یار) راستگو!» سوره یوسف، آیه ۴۶. در [[قرآن]] آمده است؛ اما آیا این کلمه می‌تواند دقیقاً مرادف [[مطهّر]] و مخلّص یا [[معصوم]] باشد که نشان‌دهنده [[افاضه]] موهبتی [[الهی]] از سوی [[خداوند]] به [[معصومان]] باشد، جای [[شک]] باقی است. اما در مورد کلمه [[تبلیغ]] به معنای اینکه [[پیامبر]]، [[مأمور]] [[ابلاغ]] [[فرامین خدا]] به [[خلق]] خداست و اگر مخاطب [[وحی]] و خطاب الهی [[مردم]] باشند، باز این کلمه هم مفید معنایی در ردیف یکی از [[مراتب عصمت]] یعنی [[عصمت]] در اخذ و بازخوانی وحی خواهد بود، گرچه تبلیغ [[رسالات]] الهی یکی از [[وظایف]] اصلی [[پیامبران]] و [[عالمان ربانی]] تلقی شده است {{متن قرآن|الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ}} «همان کسانی که پیام‌های خداوند را می‌رسانند» سوره احزاب، آیه ۳۹.</ref>.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]] ص ۱۴۹-۱۵۷.</ref> حال با توجه به آنکه بسیاری از این واژه‌ها در مقام بیان مصونیت انبیای الهی از هر نوع آلودگی و [[رجس]] هستند، لذا بحث تفصیلی در این خصوص را به محل خود واگذار می‌نماییم.


==== عصمت در اصطلاح روایات ====
==== عصمت در اصطلاح روایات ====
خط ۳۵: خط ۳۵:
# '''آیاتی که امر به [[اطاعت]] مطلق از آن حضرت می‌کنند:''' [[قرآن کریم]] در آیه‌ای به طور مطلق به اطاعت از [[فرامین]] [[پیامبراکرم]] {{صل}} [[امر]] کرده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ...}}<ref>«اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد پس هر گاه در امرى [دينى] اختلاف نظر يافتيد اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پيامبر [او] عرضه بداريد...» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. بدیهی است که مقام آمریت مطلق مستلزم [[عصمت]] است و الا منجر به تناقض خواهد شد.
# '''آیاتی که امر به [[اطاعت]] مطلق از آن حضرت می‌کنند:''' [[قرآن کریم]] در آیه‌ای به طور مطلق به اطاعت از [[فرامین]] [[پیامبراکرم]] {{صل}} [[امر]] کرده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ...}}<ref>«اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد پس هر گاه در امرى [دينى] اختلاف نظر يافتيد اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پيامبر [او] عرضه بداريد...» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. بدیهی است که مقام آمریت مطلق مستلزم [[عصمت]] است و الا منجر به تناقض خواهد شد.
# '''آیاتی که پیامبر را [[اسوه حسنه]] معرفی می‌کنند:''' مصونیت [[پیامبر اکرم]] را می‌توان از آیه‌ای که آن حضرت را به عنوان اسوه‌ای [[نیکو]] یاد کرده نیز استفاده نمود. آنجا که می‌فرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا}}<ref>«قطعا براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نيكوست براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى ‏كند.» سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>. [[خدای متعال]]، [[پیامبراکرم]] {{صل}} را به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی به عنوان [[الگو]] و [[سرمشق]] دیگران معرفی کرده است و امر مطلق به [[اطاعت]] از شخصی مساوی با [[عصمت]] اوست؛ چراکه در غیر این صورت هرگز امر به اقتدا به غیر [[معصوم]] و اسوه قرار دادن او تعلق نگرفته و این مسأله به تناقض خواهد انجامید<ref>[[محمد هادی فرقانی|فرقانی، محمد هادی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی|عباس‌زاده جهرمی، محمد]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، ص ۲۸۴-۲۷۶.</ref>.
# '''آیاتی که پیامبر را [[اسوه حسنه]] معرفی می‌کنند:''' مصونیت [[پیامبر اکرم]] را می‌توان از آیه‌ای که آن حضرت را به عنوان اسوه‌ای [[نیکو]] یاد کرده نیز استفاده نمود. آنجا که می‌فرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا}}<ref>«قطعا براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نيكوست براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى ‏كند.» سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>. [[خدای متعال]]، [[پیامبراکرم]] {{صل}} را به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی به عنوان [[الگو]] و [[سرمشق]] دیگران معرفی کرده است و امر مطلق به [[اطاعت]] از شخصی مساوی با [[عصمت]] اوست؛ چراکه در غیر این صورت هرگز امر به اقتدا به غیر [[معصوم]] و اسوه قرار دادن او تعلق نگرفته و این مسأله به تناقض خواهد انجامید<ref>[[محمد هادی فرقانی|فرقانی، محمد هادی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی|عباس‌زاده جهرمی، محمد]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، ص ۲۸۴-۲۷۶.</ref>.
# '''آیاتی که بر عدم صدور [[فراموشی]] آن حضرت تاکید می‌کنند:''' آنچه باقی می‌ماند [[عصمت]] آن حضرت از [[نسیان]] و [[فراموشی]] است که [[قرآن کریم]] در این باره نیز چنین می‌فرماید: {{متن قرآن|سَنُقْرِؤُكَ فَلا تَنسَى}}<ref>«ما بزودى [آيات خود را به وسيله سروش غيبى] بر تو خواهيم خواند تا فراموش نكنى.» سوره اعلی، آیه ۶.</ref>.
# '''آیاتی که بر عدم صدور فراموشی آن حضرت تاکید می‌کنند:''' آنچه باقی می‌ماند [[عصمت]] آن حضرت از نسیان و فراموشی است که [[قرآن کریم]] در این باره نیز چنین می‌فرماید: {{متن قرآن|سَنُقْرِؤُكَ فَلا تَنسَى}}<ref>«ما بزودى [آيات خود را به وسيله سروش غيبى] بر تو خواهيم خواند تا فراموش نكنى.» سوره اعلی، آیه ۶.</ref>.


[[آیات]] چهارگانه به ضمیمه [[حدیث نبوی منزلت]]: {{متن حدیث|أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي‌}}<ref>الکافی، ج۸، ص۱۰۶؛ بحارالأنوار، ج۵، ص۲۰. [[بخاری]] در کتاب صحیح خود، حدیث منزلت را این‌گونه از [[رسول خدا]] {{صل}} [[نقل]] می‌کند: {{متن حدیث|أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}} صحیح بخاری، ج۵، ص۲۴. [[مسلم]] نیز در صحیح خود می‌نویسد: {{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}} صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۷۰، ح۲۴۰۴.</ref> بر عصمت [[امامان معصوم]] که [[جانشینان]] آن حضرت هستند دلالت می‌کنند. بر اساس این روایت تمامی منازل و مقاماتی که هارون نسبت به حضرت موسی داشت، امیرالمومنین {{ع}} نیز نسبت به رسول خدا {{صل}} خواهد داشت و از جمله آنها عصمت از [[گناه]]، [[خطا]]، [[نسیان]] و [[اشتباه]] است که آیات مورد نظر این مصونیت را برای رسول خدا به [[اثبات]] می‌رسانند<ref>[[محمد هادی فرقانی|فرقانی، محمد هادی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی|عباس‌زاده جهرمی، محمد]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، ص269 ـ 278.</ref>.
[[آیات]] چهارگانه به ضمیمه [[حدیث نبوی منزلت]]: {{متن حدیث|أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي‌}}<ref>الکافی، ج۸، ص۱۰۶؛ بحارالأنوار، ج۵، ص۲۰. [[بخاری]] در کتاب صحیح خود، حدیث منزلت را این‌گونه از [[رسول خدا]] {{صل}} [[نقل]] می‌کند: {{متن حدیث|أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}} صحیح بخاری، ج۵، ص۲۴. [[مسلم]] نیز در صحیح خود می‌نویسد: {{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}} صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۷۰، ح۲۴۰۴.</ref> بر عصمت [[امامان معصوم]] که [[جانشینان]] آن حضرت هستند دلالت می‌کنند. بر اساس این روایت تمامی منازل و مقاماتی که هارون نسبت به حضرت موسی داشت، امیرالمومنین {{ع}} نیز نسبت به رسول خدا {{صل}} خواهد داشت و از جمله آنها عصمت از [[گناه]]، [[خطا]]، نسیان و [[اشتباه]] است که آیات مورد نظر این مصونیت را برای رسول خدا به [[اثبات]] می‌رسانند<ref>[[محمد هادی فرقانی|فرقانی، محمد هادی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی|عباس‌زاده جهرمی، محمد]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، ص۲۶۹ ـ ۲۷۸.</ref>.


=== [[ادله]] عام [[عصمت پیامبر]] و [[امامان]] ===
=== [[ادله]] عام [[عصمت پیامبر]] و [[امامان]] ===
خط ۹۳: خط ۹۳:
استدلال به این [[حدیث]] بر [[عصمت ائمه]] {{عم}} متوقّف بر چند مقدمه است:
استدلال به این [[حدیث]] بر [[عصمت ائمه]] {{عم}} متوقّف بر چند مقدمه است:
# [[قرآن]] از هرگونه خطا و [[اشتباه]] و [[انحراف]] و باطلی مبرّاست. قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ * لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ}}<ref>«و به راستی آن کتابی است ارجمند * در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصلت، آیه ۴۱-۴۲.</ref> به عبارت دیگر، قرآن از هر [[باطل]] و خطایی به طور مطلق [[معصوم]] و مصون است. حال عِدل قرآن ـ [[اهل بیت]] ـ نیز باید چنین باشد، تا بتواند عِدل قرآن باشد. در غیر این صورت چه چیز این دو را در یک [[مقام]] جمع می‌کند؟
# [[قرآن]] از هرگونه خطا و [[اشتباه]] و [[انحراف]] و باطلی مبرّاست. قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ * لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ}}<ref>«و به راستی آن کتابی است ارجمند * در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصلت، آیه ۴۱-۴۲.</ref> به عبارت دیگر، قرآن از هر [[باطل]] و خطایی به طور مطلق [[معصوم]] و مصون است. حال عِدل قرآن ـ [[اهل بیت]] ـ نیز باید چنین باشد، تا بتواند عِدل قرآن باشد. در غیر این صورت چه چیز این دو را در یک [[مقام]] جمع می‌کند؟
# قرآن معصوم است و تمسّک به آن باعث می‌شود [[انسان]] هرگز گمراه نشود، اهل بیت نیز باید چنین باشند؛ زیرا این دو هیچ‌گاه از هم جدا نیستند. به عبارت دیگر، فرض عدم [[گمراهی]] بر اثر [[تمسک]] به این دو در صورتی راست می‌آید که هر دو معصوم باشند. در غیر این صورت، چه بسا خود به خطا روند و متمسّکین به خود را نیز به گمراهی کشانند.
# قرآن معصوم است و تمسّک به آن باعث می‌شود [[انسان]] هرگز گمراه نشود، اهل بیت نیز باید چنین باشند؛ زیرا این دو هیچ‌گاه از هم جدا نیستند. به عبارت دیگر، فرض عدم [[گمراهی]] بر اثر تمسک به این دو در صورتی راست می‌آید که هر دو معصوم باشند. در غیر این صورت، چه بسا خود به خطا روند و متمسّکین به خود را نیز به گمراهی کشانند.
# [[پیامبر اکرم]] {{صل}} خبر داده است که این دو تا [[روز قیامت]] از هم جدا نخواهند شد و این فرض در صورتی صحیح است که هر چه [[قرآن]] می‌گوید ـ [[کلام خدا]] است ـ همان را [[اهل بیت]] بگویند و تمام [[افعال]] و [[کردار]] آنها منطبق بر قرآن و کلام خدا باشد<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|عصمت در قرآن]]، ص۶۰؛ [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]؛ [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص۳۱۹.</ref>.
# [[پیامبر اکرم]] {{صل}} خبر داده است که این دو تا [[روز قیامت]] از هم جدا نخواهند شد و این فرض در صورتی صحیح است که هر چه [[قرآن]] می‌گوید ـ [[کلام خدا]] است ـ همان را [[اهل بیت]] بگویند و تمام [[افعال]] و [[کردار]] آنها منطبق بر قرآن و کلام خدا باشد<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|عصمت در قرآن]]، ص۶۰؛ [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]؛ [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص۳۱۹.</ref>.


خط ۱۰۱: خط ۱۰۱:
یکی از [[احادیث]] مشهوری که نقش [[اهل بیت پیامبر]] را در میان [[مردم]] روشن و مشخص می‌‌کند [[حدیث سفینه]] است<ref>ر.ک: [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص ۱۱۶.</ref>. براساس این [[حدیث]] [[ابوذر غفاری]] [[نقل]] می‌کند که [[پیامبر]] {{صل}} در مورد [[اهل]] بیتشان فرمودند: {{متن حدیث|مَثَلُ أَهلِ بَیتِی فیکم مَثلُ سَفِینَةِ نُوحٍ"؛ مَن رَکبَها نَجَا، وَمَن تَخَلفَ عَنها هَلَک}}<ref>«[[اهل بیت]] من در میان شما همانند [[کشتی نوح]] است که هر کس بر آن سوار شد [[نجات]] یافت و هر کسی از آن جدا شد، [[غرق]] و نابود شد». اهل البیت فی الکتاب و السنّه، ص ۸۷؛ ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین، امالی طوسی، احتجاج طبرسی؛ کنز العمال، ج۱، ص۲۵۰.</ref>، چنین مضمونی، در [[احادیث]] [[پیامبر]] با عبارت‌های مختلف بیان شده است. در بعضی از این [[احادیث]]، از واژه "فُلک" که هم معنی با واژۀ [[سفینه]] است استفاده شده است<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۱۴؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]].</ref>.
یکی از [[احادیث]] مشهوری که نقش [[اهل بیت پیامبر]] را در میان [[مردم]] روشن و مشخص می‌‌کند [[حدیث سفینه]] است<ref>ر.ک: [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص ۱۱۶.</ref>. براساس این [[حدیث]] [[ابوذر غفاری]] [[نقل]] می‌کند که [[پیامبر]] {{صل}} در مورد [[اهل]] بیتشان فرمودند: {{متن حدیث|مَثَلُ أَهلِ بَیتِی فیکم مَثلُ سَفِینَةِ نُوحٍ"؛ مَن رَکبَها نَجَا، وَمَن تَخَلفَ عَنها هَلَک}}<ref>«[[اهل بیت]] من در میان شما همانند [[کشتی نوح]] است که هر کس بر آن سوار شد [[نجات]] یافت و هر کسی از آن جدا شد، [[غرق]] و نابود شد». اهل البیت فی الکتاب و السنّه، ص ۸۷؛ ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین، امالی طوسی، احتجاج طبرسی؛ کنز العمال، ج۱، ص۲۵۰.</ref>، چنین مضمونی، در [[احادیث]] [[پیامبر]] با عبارت‌های مختلف بیان شده است. در بعضی از این [[احادیث]]، از واژه "فُلک" که هم معنی با واژۀ [[سفینه]] است استفاده شده است<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۱۴؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]].</ref>.


==== بررسی متنی ====
مراد از "[[سفینة نوح]]" همان کشتی مشهور [[حضرت نوح]] {{ع}} است. [[کشتی نوح]]، سمبل [[نجات]] از گرداب‌ها و ایمنی در تلاطم طوفان‌هاست و [[پیامبر]] چون می‌‌دانستند بعد از خودش طوفانی از [[گمراهی]] و [[ظلمت]] بر [[مردم]] [[حاکم]] می‌‌شود، [[اهل]] بیتش را به [[سفینه نوح]] تشبیه کرد که هر کسی به آنها [[متوسل]] شود [[نجات]] یافته و هر که از آنان دور شود، [[گمراه]] و [[اسیر]] [[ظلمت]] خواهد شد<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۱۴؛ [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص ۱۱۶.</ref>.
مراد از "[[سفینة نوح]]" همان کشتی مشهور [[حضرت نوح]] {{ع}} است. [[قرآن کریم]] در این باره می‌‌فرماید: در زمان [[حضرت نوح]] {{ع}} طوفانی [[عظیم]] به پا شد و [[جهان]] را آب فراگرفت و تنها کسانی سالم ماندند که به او [[ایمان]] آورده و در کشتی او نشستند. در [[طوفان نوح]]، هرکس از [[مؤمنان]] و نیز از حیوانات که سوار [[کشتی نوح]] شدند از آن طوفان [[نجات]] یافته و هرکس که بر آن کشتی سوار نشد غرق شد. [[کشتی نوح]]، سمبل [[نجات]] از گرداب‌ها و ایمنی در تلاطم طوفان‌هاست و [[پیامبر]] چون می‌‌دانستند بعد از خودش طوفانی از [[گمراهی]] و [[ظلمت]] بر [[مردم]] [[حاکم]] می‌‌شود، [[اهل]] بیتش را به [[سفینه نوح]] تشبیه کرد که هر کسی به آنها [[متوسل]] شود [[نجات]] یافته و هر که از آنان دور شود، [[گمراه]] و [[اسیر]] [[ظلمت]] خواهد شد<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۱۴؛ [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص ۱۱۶.</ref>.


==== بررسی سندی ====
[[حدیث سفینه]] نزد [[شیعه]] و [[سنی]] از جهت اعتبار جایگاه والایی دارد و آن را جمع زیادی از [[صحابه]] مانند [[امیر المؤمنین]] {{ع}}، [[ابوذر غفاری]]، [[ابوسعید خدری]]، [[عبد الله بن عباس]]، [[أبو الطفیل]] [[عامر بن واثله]]، [[أنس بن مالک]]، [[عبد الله بن الزبیر]] و سلمة بن الأکوع از آن حضرت {{صل}} [[نقل]] کرده‌اند. از [[تابعان]] نیز شخصیت‌هایی مانند [[امام]] [[زین العابدین]] {{ع}}، [[سعید بن جبیر]]، [[عطیه کوفی]]، سعید بن مسیّب، [[عامر بن عبدالله]] از راویان این [[حدیث]] هستند<ref>نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الانوار، ج ۴، ص ۲۱ و تشیید المراجعات و تفنید المکابرات، ج۱، ص۱۳۱.</ref>.<ref>ر.ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]].</ref> [[شیعیان]] این [[حدیث]] را مانند [[احادیث غدیر]]، [[ثقلین]] و [[منزلت]] معتبر و در حد تواتر می‌‌دانند<ref>شیعه در اسلام، ص۱۷۶.</ref>.
[[حدیث سفینه]] نزد [[شیعه]] و [[سنی]] از جهت اعتبار جایگاه والایی دارد و آن را جمع زیادی از [[صحابه]] مانند [[امیر المؤمنین]] {{ع}}، [[ابوذر غفاری]]، [[ابوسعید خدری]]، [[عبد الله بن عباس]]، [[أبو الطفیل]] [[عامر بن واثله]]، [[أنس بن مالک]]، [[عبد الله بن الزبیر]] و سلمة بن الأکوع از آن حضرت {{صل}} [[نقل]] کرده‌اند. از [[تابعان]] نیز شخصیت‌هایی مانند [[امام]] [[زین العابدین]] {{ع}}، [[سعید بن جبیر]]، [[عطیه کوفی]]، سعید بن مسیّب، [[عامر بن عبدالله]] از [[راویان]] این [[حدیث]] هستند<ref>نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الانوار، ج ۴، ص ۲۱ و تشیید المراجعات و تفنید المکابرات، ج۱، ص۱۳۱.</ref>.<ref>ر.ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]].</ref> [[شیعیان]] این [[حدیث]] را مانند [[احادیث غدیر]]، [[ثقلین]] و [[منزلت]] معتبر و در حد [[تواتر]] می‌‌دانند<ref>شیعه در اسلام، ص۱۷۶.</ref>.


وجود این [[حدیث]] با الفاظ نزدیک به هم در بسیاری از منابع اصیل و قابل اعتنای [[اهل سنت]] نیز آمده است به طوری که بسیاری از [[حدیث]] شناسان مشهور [[اهل سنت]] تصریح به صحت حدیث کرده‌اند. مانند [[حاکم نیشابوری]] و [[ابن حجر]] مکی و [[سیوطی]]، هرگونه تردیدی را نسبت به اعتبار و صحت این [[حدیث صحیح]] ندانسته و آن را از جمله احادیث معتبر می‌‌دانند<ref>عبقات الأنوار فی إمامة الأئمة الأطهار، ج۲۳، ص ۴۱۹.</ref>.
==== کیفیت [[استدلال]] ====
وجه استدلال به [[حدیث]]، به این ترتیب است:
وجه استدلال به [[حدیث]]، به این ترتیب است:
# [[پیامبر خاتم]] {{صل}} به طور مطلق دستور به ملازمت با [[اهل‌بیت]] داده و ایشان را به منزله کشتی نوح دانسته‌اند و فرموده‌اند: اولاً، هرکه همراه اهل بیت باشد نجات می‌یابد و هرکه نباشد هلاک خواهد شد؛ ثانیاً، تنها کسانی نجات می‌یابند که همراه اهل بیت باشند و دیگران لزوماً غرق خواهند شد. این مطلب از دو راه فهمیده می‌شود: یکی از لفظ "إِنَّمَا" که افاده [[حصر]] می‌کند و دومی از مثال (کشتی نوح)، چون تنها کسانی نجات یافتند که در کشتی سوار شدند و بقیه همه نابود شدند.
# [[پیامبر خاتم]] {{صل}} به طور مطلق دستور به ملازمت با [[اهل‌بیت]] داده و ایشان را به منزله کشتی نوح دانسته‌اند و فرموده‌اند: اولاً، هرکه همراه اهل بیت باشد نجات می‌یابد و هرکه نباشد هلاک خواهد شد؛ ثانیاً، تنها کسانی نجات می‌یابند که همراه اهل بیت باشند و دیگران لزوماً غرق خواهند شد.
# در صورتی اهل بیت همانند [[سفینه نوح]] به طور مطلق وسیله نجات خواهند بود و هرکه همراه آنان باشد به مقصد خواهد رسید که از هر [[اشتباه]] و [[انحراف]] و خطای [[علمی]] و عملی مصون باشند. یعنی به طور مطلق [[معصوم]] باشند، در غیر این صورت، امکان غرق شدن خود و همراهان وجود دارد و این با محتوای کلام پیامبر {{صل}} نمی‌سازد؛ لذا این قرائن حاکی از آن است که برای [[نجات]] تنها باید به [[اهل بیت]] [[تمسک]] نمود و تمسک مطلق از اهل بیت مساوی با [[اطاعت]] مطلق از آنان است و عقلا امر به اطاعت مطلق از شخصی مساوی با [[عصمت]] اوست و الا تناقض لازم می‌‌آید.
# در صورتی اهل بیت همانند [[سفینه نوح]] به طور مطلق وسیله نجات خواهند بود و هرکه همراه آنان باشد به مقصد خواهد رسید که از هر [[اشتباه]] و [[انحراف]] و خطای [[علمی]] و عملی مصون باشند. یعنی به طور مطلق [[معصوم]] باشند، در غیر این صورت، امکان غرق شدن خود و همراهان وجود دارد و این با محتوای کلام پیامبر {{صل}} نمی‌سازد؛ لذا این قرائن حاکی از آن است که برای [[نجات]] تنها باید به [[اهل بیت]] تمسک نمود و تمسک مطلق از اهل بیت مساوی با [[اطاعت]] مطلق از آنان است و عقلا امر به اطاعت مطلق از شخصی مساوی با [[عصمت]] اوست و الا تناقض لازم می‌‌آید<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|عصمت در قرآن]]، ص۶۳؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۱۴؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]].</ref>.
# در یک سلسله از [[روایات]] دیگر که از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} نقل شده آمده است که حضرت فرمود: "[[امّت]] [[موسی]] {{ع}} ـ [[یهود]] ـ بعد از او به هفتاد و یک [[فرقه]] تقسیم شد که از آن میان یک فرقه نجات یافت و هفتاد فرقه هلاک شد و [[امت]] [[عیسی]] {{ع}} ـ [[نصارا]] ـ بعد از او به هفتاد و دو فرقه تقسیم شدند که هفتاد و یک فرقه هلاک شده و تنها یک فرقه از آنها [[اهل]] نجات بودند و به زودی بعد از من امّتم به هفتاد و سه فرقه تقسیم خواهند شد که یک فرقه نجات می‌یابند و هفتاد و دو فرقه هلاک خواهند شد". در این روایات نیز همانند [[روایت]] [[سفینه نوح]]، واژه‌های «نجا» و «هلک» استعمال شده که از مجموع دو روایت استفاده می‌شود [[فرقه ناجیه]] از میان هفتاد و سه فرقه، همان [[پیروان]] [[اهل‌بیت پیامبر]] {{صل}} هستند<ref> [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|عصمت در قرآن]]، ص۶۳؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۱۴؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]].</ref>.


=== [[حدیث امان]] ===
=== [[حدیث امان]] ===
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[حدیث امان چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌کند؟ (پرسش)| حدیث امان چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌کند؟]]'''{{پایان}}
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[حدیث امان چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌کند؟ (پرسش)| حدیث امان چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌کند؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
[[رسول خدا]] در [[حدیثی]] که نزد محدّثان [[شیعه]] و [[سنّی]]، به [[حدیث امان]] [[شهرت]] یافته، [[اهل بیت]] خویش را به [[ستارگان]] [[آسمان]] تشبیه نموده و آثار وجودی اهل بیت را برای [[امّت]]، همانند آثار وجودی ستارگان برای ساکنان [[زمین]] دانسته‌ است. آن حضرت می‌فرمایند: {{متن حدیث| النجوم أمان لأهل الأرض من الغرق، و أهل بيتي أمان لأمّتي من الاختلاف، فإذا خالفتهم قبيلة اختلفوا فصاروا حزب إبليس}}<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۴۸۶؛ ج۳، ص۱۶۲ و ۵۱۶؛ تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۵۰۱؛ بحار الأنوار، ج۲۳، ص۱۹؛ ج۳۶، ص۲۹۱.</ref>؛ "[[ستارگان]]، [[امان]] [[اهل]] [[زمین]] از [[غرق]] شدن هستند و [[اهل بیت]] من، برای امتم امان از اختلاف هستند که اگر قبیله‌ای از آنها مخالفت کنند؛ [[اختلاف]] می‌کنند در حالی که حزب شیطان می‌شوند"<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۲۴۳.</ref>.
[[رسول خدا]]{{صل}} در [[حدیثی]] که نزد محدّثان [[شیعه]] و [[سنّی]]، به [[حدیث امان]] [[شهرت]] یافته، [[اهل بیت]] خویش را به [[ستارگان]] [[آسمان]] تشبیه نموده و آثار وجودی اهل بیت را برای [[امّت]]، همانند آثار وجودی ستارگان برای ساکنان [[زمین]] دانسته‌ است. آن حضرت می‌فرمایند: {{متن حدیث| النجوم أمان لأهل الأرض من الغرق، و أهل بيتي أمان لأمّتي من الاختلاف، فإذا خالفتهم قبيلة اختلفوا فصاروا حزب إبليس}}<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۴۸۶؛ ج۳، ص۱۶۲ و ۵۱۶؛ تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۵۰۱؛ بحار الأنوار، ج۲۳، ص۱۹؛ ج۳۶، ص۲۹۱.</ref>؛ "[[ستارگان]]، [[امان]] [[اهل]] [[زمین]] از غرق شدن هستند و [[اهل بیت]] من، برای امتم امان از اختلاف هستند که اگر قبیله‌ای از آنها مخالفت کنند؛ [[اختلاف]] می‌کنند در حالی که حزب شیطان می‌شوند"<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۲۴۳.</ref>. حديث [[امان]]، اسناد مختلفي دارد و از نظر سند، بدون اشکال است.
 
==== بررسی سندی ====
حديث [[امان]]، اسناد مختلفي دارد که رجال آنها از حافظان بزرگ حديث [[اهل]] سنّت‌ و مورد [[تمجید]] رجالیون اهل سنت‌اند ‌<ref>تهذيب الکمال، ج ۷ ص۳۷۶ و ۴۵۴ و ج ۱۶ ص۳۳۹ و ۳۴۰ و ج ۱۷ ص۲۶۵؛ موسوعة رجال کتب تسعة، ج ۱ ص۳۳۴ و ج ۲ ص۴۶۰ و ۶۶ و ج ۳ ص۳۷۷ و ۴۶۸ و ج ۴ص ۲۳۱‌‌.</ref>. تنها درباره عُبيد بن کثير عامري که در سلسله یکی از اسناد آمده، [[اختلاف]] اندکي وجود دارد و ابن عدي ادّعا کرده که او دارای حديث منکر است<ref>ابن کثیر، الکامل في الضعفاء، ج ۵، ص۳۵۱‌‌.</ref> و ديگران يا درباره او [[سکوت]] کرده‌اند و يا سخن ابن عدي را تکرار کرده‌اند. ابن عدي نيز به طرح يک ادّعا بسنده نموده و نمونه‌اي از احاديث منکر وي را ذکر نکرده است. اين در حالي است که در مقابل، [[حاکم]] نيشابوري و [[ابن حجر]] مکّي، با تصريح به صحّت سند حديث، وي را تأييد کرده‌اند و نسايي نيز در السنن خود، از او حديث نقل کرده است<ref>تهذيب الکمال، ج ۱۲ ص۳۱۶.</ref>. بنابراین، [[حدیث]] از نظر سند، بدون اشکال است و چنان‌که خواهیم دید، قرائن مطمئن دیگری نیز وجود دارد که مضمون این [[حدیث]] را [[تأیید]] می‌کنند.
 
افزون بر این، اگر به فرض، از [[راوی]] یاد شده حدیث منکری هم نقل شده باشد، دلیل نمی‌شود که احادیثِ خوب او و از جمله این حدیث، بی‌ارزش باشد؛ چراکه این حدیث، مورد تأیید [[فریقین]] و منطبق بر [[احادیث]] صحیحی است که در آثار [[شیعه]] و [[سنّی]] ذکر شده است. بنابراین، [[حدیثی]] که منطبق بر اندیشه‌های اصیل [[اسلامی]] است، معنا ندارد آن را به بهانه اینکه راوی آن، احادیث منکَری هم داشته، کنار بگذاریم.
 
==== کیفیت [[استدلال]] ====
از این [[روایت]] علاوه بر [[عصمت اهل بیت]] {{ع}}، [[هدایتگر]] بودن و [[لزوم اطاعت]] از آنها نیز قابل [[اثبات]] است.  


در خصوص [[اثبات عصمت اهل بیت]] باید گفت: وقتی تنها راه نجات، راه اهل بیت باشد و آنان تنها ملجأ و مرجع [[مردم]] در پیمودن راه حق‌اند، این یگانه طریق نجات، همسان با [[عصمت]] است، چون اگر اهل بیت [[معصوم]] نبوده و دچار [[اشتباه]] شوند، [[اطاعت]] از آنها عقلاً و شرعاً جایز نیست و [[عدم اطاعت]] در برخی موارد با [[اطاعت]] مطلق سازگار نیست<ref>ر.ک: [[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]]، ص۲۴۳.</ref>.
از این [[روایت]] علاوه بر [[عصمت اهل بیت]] {{ع}}، [[هدایتگر]] بودن و [[لزوم اطاعت]] از آنها نیز قابل [[اثبات]] است. در خصوص [[اثبات عصمت اهل بیت]] باید گفت: وقتی تنها راه نجات، راه اهل بیت باشد و آنان تنها ملجأ و مرجع [[مردم]] در پیمودن راه حق‌اند، این یگانه طریق نجات، همسان با [[عصمت]] است، چون اگر اهل بیت [[معصوم]] نبوده و دچار [[اشتباه]] شوند، [[اطاعت]] از آنها عقلاً و شرعاً جایز نیست و [[عدم اطاعت]] در برخی موارد با [[اطاعت]] مطلق سازگار نیست<ref>ر.ک: [[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]]، ص۲۴۳.</ref>.


=== سایر [[احادیث]] ===
=== سایر [[احادیث]] ===
# [[حضرت رسول]] {{صل}} در سخنی صریح موضوع عصمت خود و فرزندانشان را این گونه مورد اشاره قرار می‌‌دهند: {{متن حدیث|أنَا وَ عَلی وَ الحَسن وَ الحُسَین وَ تِسعَة مِن وُلدِ الحُسَین مُطَهَّروُن مَعصومُون}}<ref>شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص۶۴.</ref>؛ من و علی و حسن و حسین و نُه نفر از [[فرزندان حسین]]، [[پاک]] و «[[معصوم]]» هستیم. نه نفر از [[فرزندان امام حسین]] {{ع}} همان [[ائمه اهل بیت]] {{ع}} هستند که به تصریح این سخن [[پیامبر اکرم]] {{صل}} معصوم‌اند.
# [[حضرت رسول]] {{صل}} در سخنی صریح موضوع عصمت خود و فرزندانشان را این گونه مورد اشاره قرار می‌‌دهند: «من و علی و حسن و حسین و نُه نفر از [[فرزندان حسین]]، [[پاک]] و «[[معصوم]]» هستیم»<ref>{{متن حدیث|أنَا وَ عَلی وَ الحَسن وَ الحُسَین وَ تِسعَة مِن وُلدِ الحُسَین مُطَهَّروُن مَعصومُون}}؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص۶۴.</ref>. نه نفر از [[فرزندان امام حسین]] {{ع}} همان [[ائمه اهل بیت]] {{ع}} هستند که به تصریح این سخن [[پیامبر اکرم]] {{صل}} معصوم‌اند.
# [[حضرت علی]] {{ع}} نیز راجع به موضوع [[اطاعت از خداوند]] متعال و پیامبر اکرم {{صل}} می‌‌فرماید: "تنها باید از [[خداوند]] و [[پیغمبر]] و [[جانشینان]] او [[فرمان]] برد و این که خداوند دستور فرموده است‌ فقط از [[دستورات]] پیغمبر[[اطاعت]] شود برای این است که پیغمبر معصوم است و به [[نافرمانی خداوند]] دستور نمی‌دهد و اینکه فقط به [[اطاعت]] جانشینان پیغمبر[[امر]] فرموده است برای این است که آنان نیز معصومند و پاک و امر به [[گناه]] نمی‌‌کنند"<ref>{{متن حدیث|إِنَّمَا الطَّاعَةُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ {{صل}} وَ لِوُلَاةِ الْأَمْرِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ اللَّهُ بِطَاعَةِ الرَّسُولِ {{صل}} لِأَنَّهُ مَعْصُومٌ مُطَهَّرٌ لَا یَأْمُرُ بِمَعْصِیَتِهِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ بِطَاعَةِ أُولِی الْأَمْرِ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا یَأْمُرُونَ بِمَعْصِیَتِهِ}}؛ شیخ صدوق، الخصال‏، ج ۱، ص۱۳۹.</ref>. حضرت علی {{ع}} دلیل اصلی [[لزوم اطاعت]] از دستورهای پیامبر اکرم {{صل}} را به خاطر [[عصمت]] ایشان می‌‌داند.
# [[حضرت علی]] {{ع}} نیز راجع به موضوع [[اطاعت از خداوند]] متعال و پیامبر اکرم {{صل}} می‌‌فرماید: "تنها باید از [[خداوند]] و [[پیغمبر]] و [[جانشینان]] او [[فرمان]] برد و اینکه خداوند دستور فرموده است‌ فقط از [[دستورات]] پیغمبر [[اطاعت]] شود برای این است که پیغمبر معصوم است و به [[نافرمانی خداوند]] دستور نمی‌دهد و اینکه فقط به [[اطاعت]] جانشینان پیغمبر[[امر]] فرموده است برای این است که آنان نیز معصومند و پاک و امر به [[گناه]] نمی‌‌کنند"<ref>{{متن حدیث|إِنَّمَا الطَّاعَةُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ {{صل}} وَ لِوُلَاةِ الْأَمْرِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ اللَّهُ بِطَاعَةِ الرَّسُولِ {{صل}} لِأَنَّهُ مَعْصُومٌ مُطَهَّرٌ لَا یَأْمُرُ بِمَعْصِیَتِهِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ بِطَاعَةِ أُولِی الْأَمْرِ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا یَأْمُرُونَ بِمَعْصِیَتِهِ}}؛ شیخ صدوق، الخصال‏، ج ۱، ص۱۳۹.</ref>. حضرت علی {{ع}} دلیل اصلی [[لزوم اطاعت]] از دستورهای پیامبر اکرم {{صل}} را به خاطر [[عصمت]] ایشان می‌‌داند.
# در [[حدیثی]] دیگر از همان حضرت می‌‌بینیم که ایشان در معرفی خود و خاندانشان می‌‌فرماید: "به [[درستی]] که خدای تبارک و تعالی‏ ما را [[پاکیزه]] و معصوم گردانید، و ما را [[گواه]] بر [[خلق]] خود و [[حجت]] در [[زمین]] قرار داد. ما را با [[قرآن]] و قرآن را با ما قرار داد. نه ما از قرآن جدا می‌‌شویم و نه او از ما جدا می‌ شود"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی طَهَّرَنَا وَ عَصَمَنَا وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَی خَلْقِهِ وَ حُجَّتَهُ فِی أَرْضِهِ وَ جَعَلَنَا مَعَ الْقُرْآنِ وَ جَعَلَ الْقُرْآنَ مَعَنَا لَا نُفَارِقُهُ وَ لَا یُفَارِقُنَا}}؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۱۹۱.</ref>.
# در [[حدیثی]] دیگر از همان حضرت می‌‌بینیم که ایشان در معرفی خود و خاندانشان می‌‌فرماید: "به [[درستی]] که خدای تبارک و تعالی‏ ما را [[پاکیزه]] و معصوم گردانید و ما را [[گواه]] بر [[خلق]] خود و [[حجت]] در [[زمین]] قرار داد. ما را با [[قرآن]] و قرآن را با ما قرار داد. نه ما از قرآن جدا می‌‌شویم و نه او از ما جدا می‌ شود"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی طَهَّرَنَا وَ عَصَمَنَا وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَی خَلْقِهِ وَ حُجَّتَهُ فِی أَرْضِهِ وَ جَعَلَنَا مَعَ الْقُرْآنِ وَ جَعَلَ الْقُرْآنَ مَعَنَا لَا نُفَارِقُهُ وَ لَا یُفَارِقُنَا}}؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۱۹۱.</ref>.
# [[امام علی]] {{ع}} همچنین در توصیف عصمت خود می‌‌فرماید: "[[روز قیامت]] فرا خوانده می‌‌شوم در حالی که مرا هیچ گناهی نیست و اگر هم گناهی داشته باشم [[جنگ]] من با اینان ـ [[ناکثین]] ـ گناهانم را [[پاک]] می‌‌کند"<ref>{{متن حدیث|ساُدعی یَومَ القِیامَةِ و لا ذَنبَ لی، و لَو کانَ لی ذَنبٌ لَکَفَّرَ عَنِّی ذُنوبی ما أنا فِیهِ مِن قِتالِهِم ـ یَعنی قِتالَ النّاکِثینَ}}؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبة الله، محقق:محمد ابوالفضل ابراهیم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، قم، ۱۴۰۴هـ. ق، چاپ اول، ج ۱، ص۲۶۵.</ref>. بدیهی است جنگ [[امام علی]] {{ع}} با ناکثین به هیچ وجه گناهی برای آن حضرت نیست و ایشان فقط در مقام [[شکایت]] از این گروه [[پیمان شکن]] این تعبیر را درباره خود به کار می‌‌برد.
# [[امام علی]] {{ع}} همچنین در توصیف عصمت خود می‌‌فرماید: "[[روز قیامت]] فرا خوانده می‌‌شوم در حالی که مرا هیچ گناهی نیست و اگر هم گناهی داشته باشم [[جنگ]] من با اینان ـ [[ناکثین]] ـ گناهانم را [[پاک]] می‌‌کند"<ref>{{متن حدیث|ساُدعی یَومَ القِیامَةِ و لا ذَنبَ لی، و لَو کانَ لی ذَنبٌ لَکَفَّرَ عَنِّی ذُنوبی ما أنا فِیهِ مِن قِتالِهِم ـ یَعنی قِتالَ النّاکِثینَ}}؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبة الله، محقق: محمد ابوالفضل ابراهیم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، قم، ۱۴۰۴هـ. ق، چاپ اول، ج ۱، ص۲۶۵.</ref>. بدیهی است جنگ [[امام علی]] {{ع}} با ناکثین به هیچ وجه گناهی برای آن حضرت نیست و ایشان فقط در مقام [[شکایت]] از این گروه [[پیمان شکن]] این تعبیر را درباره خود به کار می‌‌برد.
# از [[امام صادق]] {{ع}} نیز راجع به این موضوع احادیثی وجود دارد که در اینجا دو نمونه از آنها را بیان می‌‌کنیم. آن حضرت در بیان [[اوصاف امام]] می‌‌فرماید: {{متن حدیث|مَعصوما مِنَ الزَّلاّتِ، مَصونا عَنِ الفَواحِشِ کُلِّها}}<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۲۰۴.</ref>؛ از [[لغزش‌ها]] محفوظند و از هر گونه [[زشتی]] و [[زشت]] کاری مصون و در جای دیگر در معرفی خود و [[خاندان اهل بیت]] {{ع}} می‌‌فرماید: {{متن حدیث|نَحنُ تَراجِمَةُ أمرِ اللّه، نَحنُ قَومٌ مَعصُومونَ}}<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۲۶۹.</ref>؛ ما ترجمان [[فرمان]] خداییم ما جماعتی [[معصوم]] هستیم. در این دو نمونه به صراحت از موضوع [[عصمت]] به عنوان یکی از اوصاف [[ائمه]] {{ع}} صحبت به میان می‌‌آید.
# از [[امام صادق]] {{ع}} نیز راجع به این موضوع احادیثی وجود دارد که در اینجا دو نمونه از آنها را بیان می‌‌کنیم. آن حضرت در بیان [[اوصاف امام]] می‌‌فرماید: «از [[لغزش‌ها]] محفوظند و از هر گونه [[زشتی]] و [[زشت]] کاری مصون»<ref>{{متن حدیث|مَعصوما مِنَ الزَّلاّتِ، مَصونا عَنِ الفَواحِشِ کُلِّها}}؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۲۰۴.</ref> و در جای دیگر در معرفی خود و [[خاندان اهل بیت]] {{ع}} می‌‌فرماید: «ما ترجمان [[فرمان]] خداییم ما جماعتی [[معصوم]] هستیم»<ref>{{متن حدیث|نَحنُ تَراجِمَةُ أمرِ اللّه، نَحنُ قَومٌ مَعصُومونَ}}، کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۲۶۹.</ref>. در این دو نمونه به صراحت از موضوع [[عصمت]] به عنوان یکی از اوصاف [[ائمه]] {{ع}} صحبت به میان می‌‌آید.
# بیاناتی از [[امام]] [[موسی کاظم]] {{ع}} نیز وجود دارد که به وضوح موضوع عصمت [[ائمه اهل بیت]] {{ع}} در آنها مورد اشاره قرار گرفته است. برای مثال در [[حدیثی]] منقول از آن حضرت می‌‌خوانیم: "کسی که از ما [[اهل بیت]]، امام می‌‌شود، جز شخص معصوم نیست، عصمت امری نیست که در ظاهر فرد باشد و به وسیله آن شناخته شود. از این رو معصوم باید تعیین شود"<ref>{{متن حدیث|الإمامُ مِنّا لا یَکونُ إلاّ مَعصوما، و لَیسَتِ العِصمَةُ فی ظاهِرِ الخِلقَةِ فیُعرَفَ بِها و لِذلکَ لا یَکونُ إلاّ مَنصوصا}}؛ شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص۱۳۲.</ref>.
# بیاناتی از [[امام موسی کاظم]] {{ع}} نیز وجود دارد که به وضوح موضوع عصمت [[ائمه اهل بیت]] {{ع}} در آنها مورد اشاره قرار گرفته است. برای مثال در [[حدیثی]] منقول از آن حضرت می‌‌خوانیم: "کسی که از ما [[اهل بیت]]، امام می‌‌شود، جز شخص معصوم نیست، عصمت امری نیست که در ظاهر فرد باشد و به وسیله آن شناخته شود. از این رو معصوم باید تعیین شود"<ref>{{متن حدیث|الإمامُ مِنّا لا یَکونُ إلاّ مَعصوما، و لَیسَتِ العِصمَةُ فی ظاهِرِ الخِلقَةِ فیُعرَفَ بِها و لِذلکَ لا یَکونُ إلاّ مَنصوصا}}؛ شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص۱۳۲.</ref>.


== پرسش مستقیم ==
== پرسش مستقیم ==
۱۱۷٬۴۶۱

ویرایش