←شق القمر
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
{{اصلی|شق القمر}} | {{اصلی|شق القمر}} | ||
شب چهاردهم [[ذیحجه]]، مشرکان مکه، یا بنا به روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} چهارده تن از [[اصحاب عقبه]]، از آن حضرت درخواست [[معجزه]] کردند و گفتند: هر [[پیامبری]] دارای معجزه است، معجزه شما در این شب چه میتواند باشد؟ | شب چهاردهم [[ذیحجه]]، مشرکان مکه، یا بنا به روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} چهارده تن از [[اصحاب عقبه]]، از آن حضرت درخواست [[معجزه]] کردند و گفتند: هر [[پیامبری]] دارای معجزه است، معجزه شما در این شب چه میتواند باشد؟ | ||
پیامبر {{صل}} فرمود: شما از من چه معجزهای میخواهید؟ آنان گفتند: اگر [[خدا]] با توست و تو در نزد او قدر و منزلتی داری، از او بخواه که قرص | پیامبر {{صل}} فرمود: شما از من چه معجزهای میخواهید؟ آنان گفتند: اگر [[خدا]] با توست و تو در نزد او قدر و منزلتی داری، از او بخواه که قرص قمر ماه را دو قطعه کند و آن دو را از هم جدا نماید. | ||
پیامبر {{صل}} درباره پیشنهاد آنان میاندیشید که [[جبرئیل امین]] بر او نازل شد و عرض کرد: ای محمد! [[خدای سبحان]] به تو [[سلام]] میرساند و میفرماید: هر چیزی در این عالم را به [[فرمان]] تو درآوردم، هر چه از من بخواهی [[اجابت]] کنم. آنگاه، آن حضرت سرش را به سوی [[آسمان]] بلند کرد و به ماه دستور داد که به دو نیم شود. در همان حال، ماه به دو نیمه شد و [[معجزه الهی]] به وقوع پیوست. | پیامبر {{صل}} درباره پیشنهاد آنان میاندیشید که [[جبرئیل امین]] بر او نازل شد و عرض کرد: ای محمد! [[خدای سبحان]] به تو [[سلام]] میرساند و میفرماید: هر چیزی در این عالم را به [[فرمان]] تو درآوردم، هر چه از من بخواهی [[اجابت]] کنم. آنگاه، آن حضرت سرش را به سوی [[آسمان]] بلند کرد و به ماه دستور داد که به دو نیم شود. در همان حال، ماه به دو نیمه شد و [[معجزه الهی]] به وقوع پیوست. | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
[[پیامبر]] {{صل}} و [[پیروان]] او به [[سجده]] رفته و خدای قادر و سبحان را [[شکر]] نمودند. آنگاه، به آن حضرت گفتند: آیا امکان دارد که دو نیمه ماه به هم بپیوندد و همانند سابق شود؟ پیامبر {{صل}} اشارهای به دو پاره ماه کرد و دستور داد که به هم بپیوندند. مشرکان مکه و یا [[اصحاب عقبه]] بار دیگر از آن حضرت درخواست کردند که وی [[معجزه]] کرده و بالای ماه را بشکافد. | [[پیامبر]] {{صل}} و [[پیروان]] او به [[سجده]] رفته و خدای قادر و سبحان را [[شکر]] نمودند. آنگاه، به آن حضرت گفتند: آیا امکان دارد که دو نیمه ماه به هم بپیوندد و همانند سابق شود؟ پیامبر {{صل}} اشارهای به دو پاره ماه کرد و دستور داد که به هم بپیوندند. مشرکان مکه و یا [[اصحاب عقبه]] بار دیگر از آن حضرت درخواست کردند که وی [[معجزه]] کرده و بالای ماه را بشکافد. | ||
آن حضرت برای [[اتمام حجت]] بر آنان، بار دیگر اشاره به ماه کرد و [[فرمان]] داد که در بالایش شکافی پدید آید. در همان لحظه انشقاقی پدید آمد و بالای ماه شکافته شد و معجزه «[[شق القمر]]» به وقوع پیوست. پیامبر {{صل}} و پیروانش سجده شکر کرده و [[خدای سبحان]] را که چنین معجزهای به پیامبرش | آن حضرت برای [[اتمام حجت]] بر آنان، بار دیگر اشاره به ماه کرد و [[فرمان]] داد که در بالایش شکافی پدید آید. در همان لحظه انشقاقی پدید آمد و بالای ماه شکافته شد و معجزه «[[شق القمر]]» به وقوع پیوست. پیامبر {{صل}} و پیروانش سجده شکر کرده و [[خدای سبحان]] را که چنین معجزهای به پیامبرش عنایت کرد، [[سپاس]] گفتند. آنگاه پیامبر {{صل}} به ماه اشاره کرد که به حال سابقش برگردد. | ||
[[مشرکان]] و [[کافران]] که با چشم خود [[شاهد]] این معجزه الهی بودند، به عهدشان [[وفا]] نکرده و برای [[ایمان آوردن]] به پیامبر {{صل}} بهانه آوردند و گفتند: ما [[منتظر]] بازگشت مسافرانمان از [[شام]] و [[یمن]] میمانیم، اگر آنان نیز این معجزه را دیده باشند به تو [[ایمان]] میآوریم و در غیر این صورت معلوم میشود که بر ما [[سحر]] و [[جادو]] کردی و [[دشمنی]] ما نسبت به تو افزون میگردد. | [[مشرکان]] و [[کافران]] که با چشم خود [[شاهد]] این معجزه الهی بودند، به عهدشان [[وفا]] نکرده و برای [[ایمان آوردن]] به پیامبر {{صل}} بهانه آوردند و گفتند: ما [[منتظر]] بازگشت مسافرانمان از [[شام]] و [[یمن]] میمانیم، اگر آنان نیز این معجزه را دیده باشند به تو [[ایمان]] میآوریم و در غیر این صورت معلوم میشود که بر ما [[سحر]] و [[جادو]] کردی و [[دشمنی]] ما نسبت به تو افزون میگردد. |