عبدالله بن ‌کواء: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۴۶۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۸ ژوئن ۲۰۲۴
 
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[عبدالله بن ‌کواء در تاریخ اسلامی]] - [[عبدالله بن ‌کواء در تراجم و رجال]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = اصحاب امام علی | عنوان مدخل  = عبدالله بن ‌کواء | مداخل مرتبط = [[عبدالله بن ‌کواء در تاریخ اسلامی]] - [[عبدالله بن ‌کواء در تراجم و رجال]]| پرسش مرتبط  = }}
{{جعبه اطلاعات اصحاب
| نام = عبدالله بن ‌کواء
| مشهور به =
| نام تصویر = تصویر نمادین جنگ صفین.jpg
| عرض تصویر =
| توضیح تصویر = تصویر نمادین جنگ صفین 
| نام کامل = عبدالله بن عمرو بن نعمان کواء
| نام‌های دیگر =
| جنسیت = مرد
| کنیه =     
| لقب = [[ابن کواء]] 
| اهل = 
| از قبیله = [[بنی‌یشکر]]     
| از تیره = 
| پدر = 
| مادر = 
| همسر =
| پسر = 
| دختر = 
| خواهر =
| برادر = 
| خویشاوندان =   
| وابستگان =
| تاریخ تولد = 
| محل تولد =   
| محل زندگی = [[کوفه]]   
| تاریخ درگذشت = [[۸۰ هجری]]   
| محل درگذشت = 
| تاریخ شهادت =   
| محل شهادت = 
| طول عمر = 
| محل دفن = 
| دین =
| مذهب =
| از اصحاب = [[امام علی]] 
| از طبقه =
| در جنگ = [[جنگ صفین]]
| نقش‌ها = 
| فعالیت‌ها = [[رهبری]] جریان [[حکمیت]] و [[خوارج]]     
| علت شهرت = 
| علت درگذشت =
| علت شهادت =
| راوی از =
| روایات مشهور = 
| مشایخ او = 
| راویان از او =   
| آخرین راوی از او =
}}


[[عبداللّه بن کوّاء]] از سران گستاخ و [[جسور]] [[خوارج]] بود که گاهی در [[مسجد کوفه]]، با حرف‌ها و سؤال‌های خود، به [[امام علی|علی]] {{ع}} [[جسارت]] می‌کرد و هنگام [[نماز]]، وقتی [[امام علی|علی]] {{ع}} به قرائت می‌پرداخت، آیاتی از [[قرآن]] را بلندبلند به [[تعریض]] می‌خواند. وی در [[جنگ نهروان]] نیز حضور داشت، گفتگوهای مفصّلی میان او و [[امام علی|حضرت علی]] {{ع}} اتفاق افتاد. برخی گفته‌اند درپی این [[احتجاجات]]، خود را از میدان و جمع نهروانیان کنار کشید<ref>موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج ۶ ص ۳۳۳</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۴۵.</ref>.
[[عبداللّه بن کوّاء]] از سران گستاخ و جسور [[خوارج]] بود که گاهی در [[مسجد کوفه]]، با حرف‌ها و سؤال‌های خود، به [[امام علی|علی]] {{ع}} جسارت می‌کرد و هنگام [[نماز]]، وقتی [[امام علی|علی]] {{ع}} به قرائت می‌پرداخت، آیاتی از [[قرآن]] را بلندبلند به تعریض می‌خواند. وی در [[جنگ نهروان]] نیز حضور داشت، گفتگوهای مفصّلی میان او و [[امام علی|حضرت علی]] {{ع}} اتفاق افتاد. برخی گفته‌اند درپی این [[احتجاجات]]، خود را از میدان و جمع نهروانیان کنار کشید<ref>موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج ۶ ص ۳۳۳</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۴۵.</ref>


== مقدمه ==
== مقدمه ==
خط ۱۲: خط ۶۰:


== [[کناره‌گیری]] پس از [[بیعت با حضرت علی]] {{ع}} ==
== [[کناره‌گیری]] پس از [[بیعت با حضرت علی]] {{ع}} ==
[[ابن کواء]] پس از [[قتل عثمان]] با [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[بیعت]] کرد و در زمرۀ [[یاران]] باوفای آن [[حضرت]] قرار گرفت و در [[جنگ صفین]] شرکت نمود و در [[سپاه]] آن [[حضرت]] [[امام]] {{ع}} را [[یاری]] کرد. اما مع الأسف پس از داستان غم‌بار [[پیمان]] [[حکمیت]] و [[متارکه جنگ]] در [[صفین]]، [[ابن کواء]] و گروه [[خوارج]] به بهانه [[مخالفت]] با [[حکمیت]] که خود آن را بر [[حضرت]] [[تحمیل]] کرده بودند از [[سپاه امام]] {{ع}} کنار کشیدند و موقعی که [[لشکر]] [[عراق]] به [[کوفه]] وارد شد، این گروه وارد [[شهر کوفه]] نشدند و در [[نخیله]] ماندند و دو نفر از سران [[خوارج]] به نام‌های [[حرقوص بن زهیر سعدی]]<ref>توضیح بیشتر در صفحات بعد خواهد آمد.</ref> و [[زرعة بن برج طائی]] را نزد [[حضرت]] فرستادند و از [[حضرت]] خواستند [[توبه]] کند و [[حکمیت]] را [[باطل]] اعلام نماید و مجدداً به [[جنگ]] با [[معاویه]] به [[صفین]] بازگردد. و [[حرقوص]] به [[حضرت]] چنین گفت: "شما از [[گناه]] خود (یعنی از امضای [[پیمان]] [[حکمیت]]) [[توبه]] کن و ما را برای [[جنگ]] با [[معاویه]] بفرست". [[امام]] {{ع}} در پاسخ او فرمود: "من شما را از [[حکمیت]] [[نهی]] کردم ولی نپذیرفتند، اکنون آیا آن را [[گناه]] می‌دانید؟ اگرچه موضوع [[حکمیت]] [[گناه]] نیست، ولی نموداری از عجز [[رأی]] و [[ضعف]] [[تدبیر]] است، و حال آنکه من شما را [[نهی]] کردم (و شما [[مخالفت]] کردید و حال می‌خواهید آن را [[باطل]] اعلام کنید!)". در این جا زرعه برخاست و گفت: به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر از این که [[مردم]] را به [[حکمیت]] گماشتی [[توبه]] نکنی تو را قطعاً خواهم کشت و با این کار [[رضایت]] و [[خشنودی خدا]] را می‌طلبم! و با این کار [[رضایت]] و [[خشنودی خدا]] را می‌طلبم!
[[ابن کواء]] پس از [[قتل عثمان]] با [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[بیعت]] کرد و در زمرۀ [[یاران]] باوفای آن [[حضرت]] قرار گرفت و در [[جنگ صفین]] شرکت نمود و در [[سپاه]] آن حضرت امام {{ع}} را [[یاری]] کرد. اما مع‌الاسف پس از داستان غم‌بار [[پیمان]] [[حکمیت]] و [[متارکه جنگ]] در [[صفین]]، [[ابن کواء]] و گروه [[خوارج]] به بهانه [[مخالفت]] با [[حکمیت]] که خود آن را بر [[حضرت]] [[تحمیل]] کرده بودند از [[سپاه امام]] {{ع}} کنار کشیدند و موقعی که [[لشکر]] [[عراق]] به [[کوفه]] وارد شد، این گروه وارد [[شهر کوفه]] نشدند و در [[نخیله]] ماندند و دو نفر از سران [[خوارج]] به نام‌های [[حرقوص بن زهیر سعدی]]<ref>توضیح بیشتر در صفحات بعد خواهد آمد.</ref> و [[زرعة بن برج طائی]] را نزد [[حضرت]] فرستادند و از [[حضرت]] خواستند [[توبه]] کند و [[حکمیت]] را [[باطل]] اعلام نماید و مجدداً به [[جنگ]] با [[معاویه]] به [[صفین]] بازگردد. و [[حرقوص]] به [[حضرت]] چنین گفت: «شما از [[گناه]] خود (یعنی از امضای [[پیمان]] [[حکمیت]]) [[توبه]] کن و ما را برای [[جنگ]] با [[معاویه]] بفرست». [[امام]] {{ع}} در پاسخ او فرمود: «من شما را از [[حکمیت]] [[نهی]] کردم ولی نپذیرفتند، اکنون آیا آن را [[گناه]] می‌دانید؟ اگرچه موضوع [[حکمیت]] [[گناه]] نیست، ولی نموداری از عجز [[رأی]] و [[ضعف]] [[تدبیر]] است، و حال آنکه من شما را [[نهی]] کردم (و شما [[مخالفت]] کردید و حال می‌خواهید آن را [[باطل]] اعلام کنید!)». در این جا زرعه برخاست و گفت: به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر از این که [[مردم]] را به [[حکمیت]] گماشتی [[توبه]] نکنی تو را قطعاً خواهم کشت و با این کار [[رضایت]] و [[خشنودی خدا]] را می‌طلبم! و با این کار [[رضایت]] و [[خشنودی خدا]] را می‌طلبم!


[[امام]] {{ع}} در برابر [[جسارت]] و تندگویی او فرمود: "[[ننگ]] و روسیاهی برای تو باد که چقدر [[بدبختی]]، گویا تو را می‌بینم که به [[قتل]] رسیده‌ای و بادها بر جسدت می‌وزد"<ref>{{متن حدیث|بُؤْساً لَكَ مَا أَشْقَاكَ! كَأَنِّي بِكَ قَتِيلًا تَسْفِي عَلَيْكَ الرِّيَاحُ}}شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۶۸.</ref>.
[[امام]] {{ع}} در برابر [[جسارت]] و تندگویی او فرمود: «[[ننگ]] و روسیاهی برای تو باد که چقدر [[بدبختی]]، گویا تو را می‌بینم که به [[قتل]] رسیده‌ای و بادها بر جسدت می‌وزد»<ref>{{متن حدیث|بُؤْساً لَكَ مَا أَشْقَاكَ! كَأَنِّي بِكَ قَتِيلًا تَسْفِي عَلَيْكَ الرِّيَاحُ}}شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۶۸.</ref>.


[[امام]] {{ع}} با این [[خبر غیبی]] از [[آینده]] تاریک زرعه خبر داد و [[هلاکت]] او را یادآور شد، اما او از این خطری که او را [[تهدید]] می‌کرد [[آگاهی]] نیافت و بر [[مخالفت]] خود با [[امام]] {{ع}} پای فشرد، لذا او نخستین کسی بود که [[فرماندهی]] گروه [[نادان]] [[خوارج]] را عهده‌دار شد و با این کار فاجعه بزرگی در [[اسلام]] به وجود آورد و نتیجه آن [[شهادت]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} و قوت گرفتن [[حکومت معاویه]] و [[هلاکت]] و نابودی خود او و گروه [[خوارج]] شد.
[[امام]] {{ع}} با این [[خبر غیبی]] از [[آینده]] تاریک زرعه خبر داد و [[هلاکت]] او را یادآور شد، اما او از این خطری که او را [[تهدید]] می‌کرد [[آگاهی]] نیافت و بر [[مخالفت]] خود با [[امام]] {{ع}} پای فشرد، لذا او نخستین کسی بود که [[فرماندهی]] گروه [[نادان]] [[خوارج]] را عهده‌دار شد و با این کار فاجعه بزرگی در [[اسلام]] به وجود آورد و نتیجه آن [[شهادت]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} و قوت گرفتن [[حکومت معاویه]] و [[هلاکت]] و نابودی خود او و گروه [[خوارج]] شد.
خط ۲۱: خط ۶۹:


== [[ابن کواء]] و [[اهانت]] به [[امام]] {{ع}} در حال [[نماز]] ==
== [[ابن کواء]] و [[اهانت]] به [[امام]] {{ع}} در حال [[نماز]] ==
از [[انس بن عیاض مدنی]]<ref>انس بن عیاض متولد ۱۰۴ هجری و متوفای ۲۰۰ هجری است. او از محدثان بزرگ مدینه بود و گروهی از جمله احمد بن حنبل از او نقل حدیث کرده‌اند (اعلام زرکلی، ج۱، ص۲۳۶۵).</ref> [[روایت]] است که گفت: [[امام صادق]] {{ع}} از پدرش و او از جدش برایم [[نقل]] کرد که: "[[علی]] {{ع}} روزی در [[مسجد کوفه]] با [[مردم]] در حال [[نماز]] بود و قرائت [[نماز]] را بلند می‌خواند<ref>ظاهراً در نماز صبح بوده است.</ref>، [[ابن کواء]] که پشت سر [[امام]] {{ع}} بود - و [[نماز]] خود را فرادا می‌خواند، زیرا [[حضرت]] را به [[امام جماعت]] قبول نداشت - با صدای بلند این [[آیه]] را خواند: {{متن قرآن|وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«و به تو و به پیشینیان تو وحی شده است که اگر شرک بورزی بی‌گمان کردارت از میان خواهد رفت و بی‌شک از زیانکاران خواهی بود» سوره زمر، آیه ۶۵.</ref>، [[ابن کواء]] می‌خواست با [[خواندن]] این [[آیه]]، [[امام]] {{ع}} را به [[شرک]] متهم نماید! اما [[حضرت]] با بلند شدن صدای [[ابن کواء]] به [[احترام]] [[آیه قرآن]] [[سکوت]] کرد و چون [[آیه]] را به پایان برد، [[امام]] {{ع}} به ادامه قرائت [[نماز]] خود پرداخت که [[ابن کواء]] دوباره شروع به [[خواندن]] همین [[آیه]] کرد، و باز [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} به [[احترام]] [[آیه قرآن]] [[سکوت]] کرد و [[ابن کواء]] این کار را چند بار تکرار می‌کرد و دست بر نمی‌داشت، [[حضرت علی]] {{ع}} برای ساکت کردن او این [[آیه شریفه]] را خواند: {{متن قرآن|فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لَا يُوقِنُونَ}}<ref>«پس شکیبا باش که وعده خداوند راستین است و مبادا آنان که اهل یقین نیستند تو را سبکسار گردانند» سوره روم، آیه ۶۰.</ref>. در این جا [[عبدالله بن کواء]] [[سکوت]] کرد و [[حضرت علی]] {{ع}} به نمازش ادامه داد"<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۳۱۱.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۹۲۵-۹۲۶.</ref>
از [[انس بن عیاض مدنی]]<ref>انس بن عیاض متولد ۱۰۴ هجری و متوفای ۲۰۰ هجری است. او از محدثان بزرگ مدینه بود و گروهی از جمله احمد بن حنبل از او نقل حدیث کرده‌اند (اعلام زرکلی، ج۱، ص۲۳۶۵).</ref> [[روایت]] است که گفت: [[امام صادق]] {{ع}} از پدرش و او از جدش برایم [[نقل]] کرد که: «[[علی]] {{ع}} روزی در [[مسجد کوفه]] با [[مردم]] در حال [[نماز]] بود و قرائت [[نماز]] را بلند می‌خواند<ref>ظاهراً در نماز صبح بوده است.</ref>، [[ابن کواء]] که پشت سر [[امام]] {{ع}} بود - و [[نماز]] خود را فرادا می‌خواند، زیرا [[حضرت]] را به [[امام جماعت]] قبول نداشت - با صدای بلند این [[آیه]] را خواند: {{متن قرآن|وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«و به تو و به پیشینیان تو وحی شده است که اگر شرک بورزی بی‌گمان کردارت از میان خواهد رفت و بی‌شک از زیانکاران خواهی بود» سوره زمر، آیه ۶۵.</ref>، [[ابن کواء]] می‌خواست با [[خواندن]] این [[آیه]]، [[امام]] {{ع}} را به [[شرک]] متهم نماید! اما [[حضرت]] با بلند شدن صدای [[ابن کواء]] به [[احترام]] [[آیه قرآن]] [[سکوت]] کرد و چون [[آیه]] را به پایان برد، [[امام]] {{ع}} به ادامه قرائت [[نماز]] خود پرداخت که [[ابن کواء]] دوباره شروع به [[خواندن]] همین [[آیه]] کرد، و باز [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} به [[احترام]] [[آیه قرآن]] [[سکوت]] کرد و [[ابن کواء]] این کار را چند بار تکرار می‌کرد و دست بر نمی‌داشت، [[حضرت علی]] {{ع}} برای ساکت کردن او این [[آیه شریفه]] را خواند: {{متن قرآن|فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لَا يُوقِنُونَ}}<ref>«پس شکیبا باش که وعده خداوند راستین است و مبادا آنان که اهل یقین نیستند تو را سبکسار گردانند» سوره روم، آیه ۶۰.</ref>. در این جا [[عبدالله بن کواء]] [[سکوت]] کرد و [[حضرت علی]] {{ع}} به نمازش ادامه داد»<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۳۱۱.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۹۲۵-۹۲۶.</ref>


== [[عاقبت]] [[خوارج]] در [[پیشگویی]] [[پیامبر]] {{صل}} ==
== عاقبت [[خوارج]] در [[پیشگویی]] [[پیامبر]] {{صل}} ==
به بهانه شرح حال [[ابن کواء]] مناسب دیدیم به چند [[خبر غیبی]] از [[رسول خدا]] {{صل}} دربارۀ [[خوارج]] اشاره کنیم تا [[شناخت]] ما نسبت به [[ابن کواء]] و همراهان خوارجی او بیشتر روشن شود.
به بهانه شرح حال [[ابن کواء]] مناسب دیدیم به چند خبر غیبی از [[رسول خدا]] {{صل}} دربارۀ [[خوارج]] اشاره کنیم تا [[شناخت]] ما نسبت به [[ابن کواء]] و همراهان خوارجی او بیشتر روشن شود.


[[خوارج نهروان]] که روزی از [[یاران امیرالمؤمنین]] {{ع}} و از [[مجاهدان]] [[سپاه]] [[صفین]] در رکاب آن [[حضرت]] بودند، در اثر تندروی و [[تفسیر دین]] [[خدا]] به [[رأی]] خود، از [[امام المتقین]] [[حضرت علی]] {{ع}} فاصله گرفتند و دست به [[قتل]] بی‌گناهان از جمله [[عبدالله بن خباب بن ارت]] و همسرش با [[فرزند]] در رحم او زدند و به بهانه‌های واهی و [[شعار]] {{عربی|"لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ"}}<ref>ابن ابی الحدید در شرح خود (ج ۲، ص۲۷۱) از ابوهلال عسکری نقل می‌کند: اولین کسی که در صفین شعار {{عربی|لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ}} را سر داد، «عروة بن حدسی» بوده است. معنای این شعار: حکم و داوری تنها برای خداست.</ref>؛ بر روی [[امام]] و پیشوای خود [[شمشیر]] کشیدند و خود در این آتشی که برافروختند به [[هلاکت]] رسیدند و به [[خسران]] [[ابدی]] گرفتار آمدند؛ این [[حقیقت]] را [[رسول خدا]] {{صل}} در مناسبت‌هایی بیان فرموده و با [[پیشگویی]] سرانجام بد این گروه را یادآور شده است که به چند مورد آن اشاره می‌کنیم:
[[خوارج نهروان]] که روزی از [[یاران امیرالمؤمنین]] {{ع}} و از [[مجاهدان]] [[سپاه]] [[صفین]] در رکاب آن [[حضرت]] بودند، در اثر تندروی و [[تفسیر دین]] [[خدا]] به [[رأی]] خود، از [[امام المتقین]] [[حضرت علی]] {{ع}} فاصله گرفتند و دست به [[قتل]] بی‌گناهان از جمله [[عبدالله بن خباب بن ارت]] و همسرش با [[فرزند]] در رحم او زدند و به بهانه‌های واهی و [[شعار]] {{عربی|«لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ»}}<ref>ابن ابی الحدید در شرح خود (ج ۲، ص۲۷۱) از ابوهلال عسکری نقل می‌کند: اولین کسی که در صفین شعار {{عربی|لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ}} را سر داد، «عروة بن حدسی» بوده است. معنای این شعار: حکم و داوری تنها برای خداست.</ref>؛ بر روی [[امام]] و پیشوای خود [[شمشیر]] کشیدند و خود در این آتشی که برافروختند به [[هلاکت]] رسیدند و به [[خسران]] [[ابدی]] گرفتار آمدند؛ این [[حقیقت]] را [[رسول خدا]] {{صل}} در مناسبت‌هایی بیان فرموده و با [[پیشگویی]] سرانجام بد این گروه را یادآور شده است که به چند مورد آن اشاره می‌کنیم:
# [[ابن ابی الحدید]] در ذیل [[خطبه ۳۶]] که [[امام]] {{ع}} فرمود: "من شما را [[بیم]] می‌دهم از این که کنار این رودخانه کشته و بر [[زمین]] افتاده باشید"<ref>{{متن حدیث|فَأَنَا نَذِيرٌ لَكُمْ أَنْ تُصْبِحُوا صَرْعَى بِأَثْنَاءِ هَذَا النَّهَرِ...}}</ref> می‌نویسد: [[روایات]] بسیار زیادی که در حد [[تواتر]] از [[رسول خدا]] {{صل}} در مورد [[خوارج]] [[نقل]] شده است، از جمله در [[صحاح]] که [[مورد اتفاق]] همگان است چنین آمده است که: [[پیامبر]] {{صل}} روزی مشغول تقسیم اموالی بودند، مردی از قبیلۀ [[بنی تمیم]] که مشهور به [[ذو الخویصره]] بود، گفت: ای [[محمد]]، [[عدالت]] را رعایت کن؟ [[حضرت]] فرمود: "من به [[عدالت]] [[رفتار]] کردم"، آن مرد سخن خود را تکرار کرد و گفت: [[عدالت]] کن، و [[حضرت]] در پاسخ او فرمود: "وای بر تو، اگر من [[عدالت]] نکنم، چه کسی [[عدالت]] می‌کند"، [[عمر بن خطاب]] برخاست و عرض کرد: ای [[رسول خدا]]، اجازه بدهید گردنش را بزنم. [[حضرت]] فرمود: "رهایش کن که به زودی از امثال این مرد گروهی پیدا میشوند که از [[دین]] چنان بیرون می‌جهند مانند جهیدن تیر از کمان، به گونه‌ای که یکی از شما به پیکان آن تیر می‌نگرد و چیزی نمی‌یابد و به چوبه آن مینگرد، چیزی نمی‌یابد و سرانجام به پرهای انتهای آن تیر می‌نگرد، گویا آن تیر از چرک و [[خون]] گذشته است. این گروه پس از پراکندگی [[مردم]] [[خروج]] می‌کنند، نمازهای شما در قبال [[نماز]] آنان کم شمرده می‌شود و روزۀ شما در قبال روزۀ آنها اندک به حساب می‌آید، [[قرآن]] می‌خوانند ولی از استخوان‌های ترقوۀ آنان [[تجاوز]] نمی‌کند، نشانة آنان این است و اشاره به همین مرد ذوالخویصره نمود و فرمود: "بین آنها مردی سیاه چهره (یا سیاه چشم) است که یک دست او ناقص است<ref>این مرد حرقوص بن زهیر -همان ذوالخویصره- است که جزو اصحاب رسول خدا {{صل}} بود، سپس از کارگزاران عمر بن خطاب شد و از طرف عمر به کمک مسلمانان اهواز رفت و بعد با [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} بیعت کرد و در سپاه صفین آن حضرت را یاری نمود، اما پس از پیمان حکمیت به گروه خوارج درآمد و با حضرت در جنگ نهروان جنگید و به هلاکت رسید، پس از هلاکت خوارج در این جنگ، حضرت فرمودند: جنازه ذوالخویصره و در بعضی تعبیرها فرمودند: ذوالثدیه و یا فرمودند: مخرج را پیدا کنید، و این داستان مختلف نقل شده است، رجوع شود در همین اثر به ترجمه ابوکثیر زبیدی، ابو مؤمن وائلی، جابر (ابوخالد کوفی)، ریاح (رماح) بن حارث، و سلیمان بن ثمامة حنفی.</ref>، آن دستش همچون پستان [[زن]] یا پاره گوشتی است که بی‌اختیار به این سو و آن سو می‌رود"<ref>{{متن حدیث|دَعْهُ، فَسَيَخْرُجُ مِنْ ضِئْضِئِ هَذَا قَوْمٌ يَمْرُقُونَ مِنَ الدِّينِ كَمَا يَمْرُقُ السَّهْمُ مِنَ الرَّمِيَّةِ...}}؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۶۵.</ref>.
# [[ابن ابی الحدید]] در ذیل [[خطبه ۳۶]] که [[امام]] {{ع}} فرمود: «من شما را [[بیم]] می‌دهم از این که کنار این رودخانه کشته و بر [[زمین]] افتاده باشید»<ref>{{متن حدیث|فَأَنَا نَذِيرٌ لَكُمْ أَنْ تُصْبِحُوا صَرْعَى بِأَثْنَاءِ هَذَا النَّهَرِ...}}</ref> می‌نویسد: [[روایات]] بسیار زیادی که در حد [[تواتر]] از [[رسول خدا]] {{صل}} در مورد [[خوارج]] [[نقل]] شده است، از جمله در [[صحاح]] که [[مورد اتفاق]] همگان است چنین آمده است که: [[پیامبر]] {{صل}} روزی مشغول تقسیم اموالی بودند، مردی از قبیلۀ [[بنی تمیم]] که مشهور به [[ذو الخویصره]] بود، گفت: ای [[محمد]]، [[عدالت]] را رعایت کن؟ [[حضرت]] فرمود: «من به [[عدالت]] [[رفتار]] کردم»، آن مرد سخن خود را تکرار کرد و گفت: [[عدالت]] کن، و [[حضرت]] در پاسخ او فرمود: «وای بر تو، اگر من [[عدالت]] نکنم، چه کسی [[عدالت]] می‌کند»، [[عمر بن خطاب]] برخاست و عرض کرد: ای [[رسول خدا]]، اجازه بدهید گردنش را بزنم. [[حضرت]] فرمود: «رهایش کن که به زودی از امثال این مرد گروهی پیدا میشوند که از [[دین]] چنان بیرون می‌جهند مانند جهیدن تیر از کمان، به گونه‌ای که یکی از شما به پیکان آن تیر می‌نگرد و چیزی نمی‌یابد و به چوبه آن مینگرد، چیزی نمی‌یابد و سرانجام به پرهای انتهای آن تیر می‌نگرد، گویا آن تیر از چرک و [[خون]] گذشته است. این گروه پس از پراکندگی [[مردم]] [[خروج]] می‌کنند، نمازهای شما در قبال [[نماز]] آنان کم شمرده می‌شود و روزۀ شما در قبال روزۀ آنها اندک به حساب می‌آید، [[قرآن]] می‌خوانند ولی از استخوان‌های ترقوۀ آنان [[تجاوز]] نمی‌کند، نشانة آنان این است و اشاره به همین مرد ذوالخویصره نمود و فرمود: «بین آنها مردی سیاه چهره (یا سیاه چشم) است که یک دست او ناقص است<ref>این مرد حرقوص بن زهیر -همان ذوالخویصره- است که جزو اصحاب رسول خدا {{صل}} بود، سپس از کارگزاران عمر بن خطاب شد و از طرف عمر به کمک مسلمانان اهواز رفت و بعد با [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} بیعت کرد و در سپاه صفین آن حضرت را یاری نمود، اما پس از پیمان حکمیت به گروه خوارج درآمد و با حضرت در جنگ نهروان جنگید و به هلاکت رسید، پس از هلاکت خوارج در این جنگ، حضرت فرمودند: جنازه ذوالخویصره و در بعضی تعبیرها فرمودند: ذوالثدیه و یا فرمودند: مخرج را پیدا کنید، و این داستان مختلف نقل شده است، رجوع شود در همین اثر به ترجمه ابوکثیر زبیدی، ابو مؤمن وائلی، جابر (ابوخالد کوفی)، ریاح (رماح) بن حارث، و سلیمان بن ثمامة حنفی.</ref>، آن دستش همچون پستان [[زن]] یا پاره گوشتی است که بی‌اختیار به این سو و آن سو می‌رود»<ref>{{متن حدیث|دَعْهُ، فَسَيَخْرُجُ مِنْ ضِئْضِئِ هَذَا قَوْمٌ يَمْرُقُونَ مِنَ الدِّينِ كَمَا يَمْرُقُ السَّهْمُ مِنَ الرَّمِيَّةِ...}}؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۶۵.</ref>.
# [[ابن ابی الحدید]] از [[واقدی]] [[خبر غیبی]] دیگری [[نقل]] می‌کند که [[امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} فرمود: "هرگاه [[حدیثی]] را از [[رسول خدا]] {{صل}} برای شما [[نقل]] می‌کنم، بدانید که اگر از [[آسمان]] بر زمین فرو افتم برای من خوش‌تر است از این که بر [[رسول خدا]] {{صل}} [[دروغ]] بندم، و هرگاه با شما دربارۀ این [[جنگ]] ([[صفین]]) از خودم سخن می‌گویم، توجه کنید که من مرد جنگم و [[جنگ]] [[خدعه]] است، همانا از [[پیامبر خدا]] {{صل}} شنیدم، می‌فرمود: "در [[آخر الزمان]] گروهی کم سن و سال و سبک مغز [[خروج]] میکنند که ظاهر سخن آنها از [[بهترین]] سخنان [[مردم]] [[نیکوکار]] است، نمازشان از [[نماز]] شما بیشتر و [[قرآن]] [[خواندن]] آنها از [[قرآن]] [[خواندن]] شما افزون‌تر است، ولی ایمان‌های آنها از استخوان‌های ترقوه (یا از حنجره‌های) آنها فراتر نمی‌رود، از [[دین خدا]] بیرون می‌روند آن چنان که تیر از کمان بیرون می‌جهد، آنها را بکشید که کشتن آنها برای هر کس که ایشان را بکشد [[روز قیامت]] [[پاداش]] خواهد بود"<ref>{{متن حدیث|يَخْرُجُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ قَوْمٌ أَحْدَاثُ الْأَسْنَانِ سُفَهَاءُ الْأَحْلَامِ قَوْلُهُمْ مِنْ خَيْرِ أَقْوَالِ الْبَرِّيَّةِ صَلَاتُهُمْ أَكْثَرُ مِنْ صَلَاتِكُمْ وَ قِرَاءَتُهُمُ أَكْثَرُ مِنْ قِرَاءَتِكُمْ لَا يُجَاوِزُ إِيمَانُهُمْ تَرَاقِيَهُمْ...}}؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۳۶۷.</ref>.
# [[ابن ابی الحدید]] از [[واقدی]] [[خبر غیبی]] دیگری [[نقل]] می‌کند که [[امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} فرمود: «هرگاه [[حدیثی]] را از [[رسول خدا]] {{صل}} برای شما [[نقل]] می‌کنم، بدانید که اگر از [[آسمان]] بر زمین فرو افتم برای من خوش‌تر است از این که بر [[رسول خدا]] {{صل}} [[دروغ]] بندم، و هرگاه با شما دربارۀ این [[جنگ]] ([[صفین]]) از خودم سخن می‌گویم، توجه کنید که من مرد جنگم و [[جنگ]] [[خدعه]] است، همانا از [[پیامبر خدا]] {{صل}} شنیدم، می‌فرمود: «در [[آخر الزمان]] گروهی کم سن و سال و سبک مغز [[خروج]] میکنند که ظاهر سخن آنها از [[بهترین]] سخنان [[مردم]] [[نیکوکار]] است، نمازشان از [[نماز]] شما بیشتر و [[قرآن]] [[خواندن]] آنها از [[قرآن]] [[خواندن]] شما افزون‌تر است، ولی ایمان‌های آنها از استخوان‌های ترقوه (یا از حنجره‌های) آنها فراتر نمی‌رود، از [[دین خدا]] بیرون می‌روند آن چنان که تیر از کمان بیرون می‌جهد، آنها را بکشید که کشتن آنها برای هر کس که ایشان را بکشد [[روز قیامت]] [[پاداش]] خواهد بود»<ref>{{متن حدیث|يَخْرُجُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ قَوْمٌ أَحْدَاثُ الْأَسْنَانِ سُفَهَاءُ الْأَحْلَامِ قَوْلُهُمْ مِنْ خَيْرِ أَقْوَالِ الْبَرِّيَّةِ صَلَاتُهُمْ أَكْثَرُ مِنْ صَلَاتِكُمْ وَ قِرَاءَتُهُمُ أَكْثَرُ مِنْ قِرَاءَتِكُمْ لَا يُجَاوِزُ إِيمَانُهُمْ تَرَاقِيَهُمْ...}}؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۳۶۷.</ref>.
# [[ابن ابی الحدید]] از [[مسروق]] درباره [[آینده]] [[خوارج]] [[نقل]] می‌کند که گفت: روزی [[عایشه]] به من گفت: ای [[مسروق]]، من نفهمیدم و ندانستم که [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} ذو الثدیه را به [[هلاکت]] رسانید یا نه؟ [[خدا]] [[لعنت]] کند [[عمروعاص]] را که او برای من نوشته بود که [[ذوالثدیه]] را در اسکندریه کشته است! همانا کینه‌ای که در [[دل]] دارم مرا از گفتن من نوشته آنچه از [[پیامبر خدا]] {{صل}} شنیده‌ام، باز نمی‌دارد، [[پیامبر]] {{صل}} می‌فرمود: "ذوالثدیه را [[بهترین]] گروه [[امت]] من که پس از من هستند می‌کشند"<ref>{{متن حدیث|يَقْتُلُهُ خَيْرُ أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي}}</ref>؛ یعنی [[ذوالثدیه]] را [[عمروعاص]] نکشته و [[دروغ]] گفته است بلکه [[حضرت علی]] {{ع}} او را به [[هلاکت]] رسانده است<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۶۸.</ref>.
# [[ابن ابی الحدید]] از [[مسروق]] درباره [[آینده]] [[خوارج]] [[نقل]] می‌کند که گفت: روزی [[عایشه]] به من گفت: ای [[مسروق]]، من نفهمیدم و ندانستم که [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} ذو الثدیه را به [[هلاکت]] رسانید یا نه؟ [[خدا]] [[لعنت]] کند [[عمروعاص]] را که او برای من نوشته بود که [[ذوالثدیه]] را در اسکندریه کشته است! همانا کینه‌ای که در [[دل]] دارم مرا از گفتن من نوشته آنچه از [[پیامبر خدا]] {{صل}} شنیده‌ام، باز نمی‌دارد، [[پیامبر]] {{صل}} می‌فرمود: «ذوالثدیه را [[بهترین]] گروه [[امت]] من که پس از من هستند می‌کشند»<ref>{{متن حدیث|يَقْتُلُهُ خَيْرُ أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي}}</ref>؛ یعنی [[ذوالثدیه]] را [[عمروعاص]] نکشته و [[دروغ]] گفته است بلکه [[حضرت علی]] {{ع}} او را به [[هلاکت]] رسانده است<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۶۸.</ref>.


آری، [[خوارج نهروان]] که روزی به ظاهر از [[بهترین]] [[مسلمانان]] بودند، روی عدم [[شناخت]] کافی از [[امام]] [[معصوم]] زمانِ خود به [[گمراهی]] رفتند و همان گونه که در [[اخبار غیبی]] فوق آمده بود، به نابودی و [[هلاکت]] [[ابدی]] رسیدند. [[بدا]] به حال آنان و کسانی که درباره [[ائمه معصومین]] {{عم}} چنین می‌اندیشند.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۹۲۶-۹۲۹.</ref>
آری، [[خوارج نهروان]] که روزی به ظاهر از [[بهترین]] [[مسلمانان]] بودند، روی عدم [[شناخت]] کافی از [[امام]] [[معصوم]] زمانِ خود به [[گمراهی]] رفتند و همان گونه که در [[اخبار غیبی]] فوق آمده بود، به نابودی و [[هلاکت]] [[ابدی]] رسیدند. [[بدا]] به حال آنان و کسانی که درباره [[ائمه معصومین]] {{عم}} چنین می‌اندیشند.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۹۲۶-۹۲۹.</ref>
خط ۴۵: خط ۹۳:
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:خوارج]]
[[رده:خوارج]]
[[رده:بنی‌یشکر]]
۱۱۷٬۸۳۵

ویرایش