سیره در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - 'صدر' به 'صدر')
 
(۵۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش غیرنهایی}}
{{مدخل مرتبط
{{نبوت}}
| موضوع مرتبط = سیره
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل  = سیره
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[سیره]]''' است. "'''[[سیره]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| مداخل مرتبط = [[سیره در لغت]] - [[سیره در کلام اسلامی]]
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  =  
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[سیره در قرآن]] | [[سیره در حدیث]] | [[سیره در کلام اسلامی]]</div>
}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[سیره (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
'''سیره''' به‌معنای استمرار طریقه، روش و [[رفتار]] و [[اخلاق]] عملی به کار رفته است. وقتی [[سیره پیامبر]] یا [[امامان]] گفته می‌شود، نمونه‌هایی از [[اخلاق]] و [[رفتار]] مستمر آنان مقصود است که در [[زندگی]] بر آن روش عمل می‌کردند. [[سیره پیامبر]] {{صل}} و [[معصومان]] یکی از راه‌های دریافت معارف اسلامی است.  
[[سیره پیامبر]]{{صل}} و [[معصومان]] یکی از راه‌های دریافت [[معارف اسلامی]] است. [[نقل]] [[سیره]] تأثیر زیادی بر [[رفتار]] [[انسان‌ها]] می‌گذارد. مطالعه سیره و [[تاریخ]] معصومان جاذبه‌ای ویژه دارد؛ برای همه قابل [[فهم]] است و [[پیام]] آن در اذهان ماندگارتر است. [[سیره معصومان]] [[راه]] [[زندگی]]، راه [[سازندگی]]، راه تلاش، راه تعامل [[اجتماعی]]، راه برخورد [[سیاسی]]، راه [[مبارزه]] و [[جهاد]] و راه [[خُلق و خوی]] [[پسندیده]] را نشان می‌دهد. سیره روش و الگویی است برای [[شکیبایی]] در برابر [[ناگواری‌ها]]، [[سختی‌ها]]، بی مهری‌های [[یاران]]، تهمت‌ها و افتراها، [[مصیبت‌ها]] و [[گرفتاری‌ها]] و گاهی تحقیرها و پرسش‌های نابجا و ناروا. سیره شیوۀ مبارزه با [[کافران]]، [[منافقان]]، قدرت‌های استبدادی، [[حاکمان ستمگر]] و گروه‌های [[فاسد]] و [[جنایتکاران]] [[جسور]] را به [[انسان]] می‌آموزد.


به [[دلیل]] اهمیت و نقشی که سیره دارد، لازم است دریافت آن از میان آثار همراه با قواعدی باشد که [[درستی]] آن را تضمین کند و به دور از [[خرافه]] و [[تحریف]]، پیام خود را برساند. در بررسی مسائل [[فقهی]] و [[استنباط]] از [[احادیث]] دقت‌های لازم در [[سند]] و متن آن می‌شود؛ امّا در نقل سیره و گزارش آن، به آنچه گفته شده و در کتاب‌ها و آثار آمده، بسنده می‌شود و در بررسی صحت یا [[نادرستی]] آن دقت کافی نمی‌گردد.
== معناشناسی ==
منابع مهم سیره را عموماً کتاب‌های [[تاریخی]] می‌دانند و در این زمینه کمتر به [[منابع روایی]] در این زمینه توجه می‌شود و نسبت به کتاب‌های تاریخی در درستی مطالب آنها دقت و توجه کامل نمی‌شود؛ در نتیجه گاه اندیشه‌های ناروا و نادرستی از طریق نقل آنها به [[جامعه]] راه می‌یابد که گاه با [[قرآن]] و مسائل [[بدیهی]] و مسلم فقهی [[ناسازگاری]] دارد و دستاویزی برای [[مخالفان اسلام]] و [[دشمنان دین]] می‌شود؛ به ویژه که سیره [[جاذبه]] دارد و برای عموم قابل دریافت و فهم است. گاهی گونه‌ای ناسازگاری بین آنچه به عنوان سیره از معصومان نقل می‌شود و مسائل فقهی رخ می‌نماید و جامعه را دچار اندیشه‌های ناهماهنگ و ملتهب می‌کند؛ لذا باید در پی راه‌ها و روش‌هایی بود که ما را به سرچشمۀ زلال [[سیره]] رهنمون گردد و از آلودگی‌ها دور سازد. ما بر این باوریم که سیره، نمونۀ متعالی [[احکام اسلامی]] است و نباید با آن در تضاد باشد.<ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۵۶.</ref>
=== معنای لغوی ===
{{اصلی|سیره در لغت}}
«سیره» بر وزن «فعله» اسم مصدر از فعل “سارَ ـ یسیرُ” است که در ادبیات و لغت، مصادر گوناگونی برای آن آمده است: «سَیر، مَسیر، تَسْیار، مَسیره و سَیرورَه». این مصادر همه به معنای رفتن، جریان داشتن و در حرکت بودن به کار رفته‌اند<ref>ر.ک: محمدمرتضی زبیدی، تاج‌العروس من جواهر القاموس، ج۲، ص۵۴؛ جمال‌الدین محمد بن مکرم، لسان‌العرب، ج۲، ص۲۵۲.</ref> و بر این اساس، بسیاری نیز واژه «سیره» را به نوع حرکت و شیوه جریان داشتن و یا به عبارتی نوع، سبک و شیوه رفتار و [[کردار]] تعریف کرده‌اند<ref>ر.ک: ابوالحسین احمد بن فارس، معجم مقاییس‌اللغة، ج۳، ص۱۲۰-۱۲۱؛ ابو القاسم حسن بن محمد راغب اصفهانی، مفردات، ص۷۲۴؛ جمال‌الدین محمد بن مکرم، لسان‌العرب، ج۶، ص۴۵۴؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۴۰.</ref>. سیره روش در چیزی و به معنای [[سنت]] است؛ زیرا حرکت می‌کند و جریان می‌یابد<ref>ابن فارس، معجم مقائیس اللغه، ج۳، ص۱۲۰-۱۲۱.</ref>، بنابراین گونه‌ای دوام و استمرار در معنای سیره نهفته است. [[خداوند متعال]] در [[قرآن]]، سیره را به مفهوم هیئت، صورت و شکل به کار برده است: {{متن قرآن|قَالَ خُذْهَا وَلَا تَخَفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَى}}<ref>«فرمود: آن را بگیر و مترس! ما آن را به روال نخست آن، باز می‌گردانیم» سوره طه، آیه ۲۱.</ref>.<ref>[[محمد ملک‌زاده|ملک‌زاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]] ص۲۷؛ [[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص۵۹.</ref>


==[[لزوم]] [[نگارش]] سیره==
=== معنای اصطلاحی ===
مایه [[تأسف]] است که در آغاز دوران [[خلافت]]، به بهانه بی توجهی به [[قرآن]] با [[سنت]] و سیره [[حضرت رسول]]{{صل}} [[مبارزه]] شد. [[خلیفه دوم]] به طور رسمی [[مردم]] را از نگاشتن [[حدیث]] بازداشت<ref>علی احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، ج۱، ص۵۲۳؛ ابن رجب حنبلی، ذیل طبقات الحنابله، ج۴، ص۳۶۸، شرح حال سلیمان بن عبدالقوی.</ref> و سال‌ها بعد هم اگر اثری تدوین می‌شد، [[دستگاه خلافت]] آن را از بین می‌برد. نمونه روشن آن [[کتاب]] [[سیره پیامبر]]{{صل}} بود که [[ابان بن عثمان بن عفان]] آن را نگاشت و در [[حج]] سال ۸۲ به [[سلیمان بن عبدالملک]] فرزند [[خلیفه]] وقت تقدیم کرد؛ امّا وی آن را از بین برد<ref>خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۱، ص۲۷؛ زبیر بن بکار، الأخبار الموفقیات، ص۳۳۲.</ref>. [[بنی امیه]] با دید قبیله‌ای و مانند قبل از [[اسلام]] به [[پیامبر اسلام]]{{صل}} می‌نگریستند؛ این نکته از اشعار [[یزید]] در هنگام ورود اسرای [[کربلا]] به دروازه [[شام]]<ref>{{عربی|لما بدت تلك الحمول و أشرفت/ تلك الرؤوس على شفا جيرون/ نعب الغراب فقلت قل أو لا تقل/ فقد اقتضيت من الرسول ديوني}}. آلوسی درباره این اشعار می‌نویسد: وقتی که کاروان اسیران کربلا همراه سرهای شهدا به منطقه باب جیرون شام رسید، و کلاغی قار قار کرد، یزید در اشعاری گفت: «کلاغ قار قار کرد، گفتم: بگو یا نگو (صدای کلاغ حکایت از خبر شوم دارد)؛ به تحقیق که دَین خودم را به رسول{{صل}} پرداختم»؛ یعنی به انتقام آنچه رسول خدا{{صل}} روز بدر کشت، مانند جدم عتبه و دایی‌ام فرزند عتبه، اکنون خانواده او را کشتم و اسیر کردم و این کفر صریح یزید است (سیدمحمود آلوسی، روح المعانی، ج۱۳، ص۲۲۸؛ محمد بن احمد سفارینی، غذاء الألباب شرح منظومة الأداب، ج۱، ص۹۶).</ref> و در کاخش، به خوبی پیداست<ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج۴، ص۱۱۴: {{عربی|لعبت هاشم بالملك فلا/ خبر جاء و لا وحي نزل}}.</ref>. آنها به همین علت با تدوین آثار [[پیامبر]]{{صل}} [[مخالف]] بودند. ممنوعیت [[تدوین حدیث]] تا [[زمان]] [[خلافت]] [[عمر بن عبدالعزیز]] ادامه داشت. وی در آغاز [[قرن دوم]] [[دستور]] [[نگارش]] [[حدیث]] را صادر کرد<ref>علی احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، ج۱، ص۶۷۱؛ بدرالدین عینی، عمدة القاری، ج۲، ص۱۲۹.</ref>؛ ولی در عمل تا چند سال بعد از [[سقوط]] [[بنی امیه]] در سال ۱۴۳ تدوین حدیث انجام نگرفت<ref>شمس الدین ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۹، ص۱۳؛ علی احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، ج۱، ص۶۷۶؛ محمدباقر بهبودی، معرفة الحدیث، ص۱. {{عربی|و في هذا العصر شرع علماء الاسلام في تدوين الحديث و الفقه و التفسير، فصنّف ابن جريح التصانيف بمكة...}}.</ref>.
سیره در اصطلاح [[دینی]] به معانی طریقه، روش و [[رفتار]] و اخلاق عملی به کار رفته است. چنان‌که [[علامه طباطبایی]] در [[تفسیر المیزان]] از سیره، با عنوان نوع خاص رفتار و عملکرد [[انسان]] تعبیر می‌کند<ref>سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۶، ص۱۷۸.</ref>. وقتی [[سیره پیامبر]] یا [[امامان]] گفته می‌شود، نمونه‌هایی از [[اخلاق]] و رفتار مستمر آنان مقصود است که در [[زندگی]] بر آن روش عمل می‌کردند. گاهی هم [[اخلاق]] و [[سیره]] و [[سنّت]] به یک معنی به کار می‌رود. در برخی از موارد واژه “هَدْی” به‌معنای سیره و روش و هیئت ظاهری افراد به‌کار رفته است<ref>ابن اثیر جزری (مبارک)، النهایه فی غریب الحدیث، ج۵، ص۲۵۳؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۳۵۶: {{عربی|الْهَدْيُ: السّيرة و الهيئة و الطّريقة}}.</ref>؛ یعنی اینکه افراد ظاهرالصلاح هستند یا بدعمل و بدرفتار.
اولین یا مهم‌ترین کتاب [[سیره]] که [[محمد بن اسحاق بن یسار]] (م ۱۵۰) آن را نگاشته بود، اکنون در دسترس نیست و از بین رفته است. نگارش سیره [[ابن اسحاق]] در دوران [[خلافت عباسی]] به درخواست [[منصور]] برای فرزندش [[مهدی]] انجام شد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، مقدمه، ص۱۰.</ref>. این اثر تا حدود [[قرن هشتم]] و نهم در دسترس بوده است. این موضوع نشان می‌دهد افرادی [[تفکر]] [[امویان]] را در از بین بردن [[سیره نبوی]] دنبال می‌کردند و جمعی در گذشته با [[سنت]] و سیره نبوی [[مبارزه]] کرده و تلاش داشته‌اند منابع اولیه آن را از بین ببرند. خوشبختانه در سال‌های اخیر اوراق پراکنده‌ای از سیره ابن اسحاق در کتابخانه [[ظاهریه]] [[دمشق]] پیدا شده و دو تن، جداگانه آن را منتشر کرده‌اند<ref>سیره ابن اسحاق توسط سهیل زکار و محمد حمیدالله در دو تحقیق جداگانه منتشر شده است. حسین مرادی‌نسب نیز روایات یونس بن بکیر را از ابن اسحاق در مجموعه‌ای گردآوری کرده است.</ref>.


آنچه [[ذهبی]] بیان کرده، نشانه روشنی از بی‌توجهی به تدوین [[احادیث]] و [[تفسیر]] در دوران [[خلافت اموی]] است. وی در حوادث سال ۱۴۳ که ده سال بعد از [[خلافت]] [[عباسیان]] است می‌نویسد: در این عصر علمای [[اسلام]] شروع به [[تدوین حدیث]]، [[فقه]] و [[تفسیر]] کردند و ابن [[جریح]] در [[مکه]] و دیگران به تصنیف پرداختند<ref>شمس الدین محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الإسلام، ج۹ (سال ۱۴۱-۱۶۰ص۱۳: {{عربی|و في هذا العصر شرع علماء الاسلام في تدوين الحديث و الفقه و التفسير فصنف ابن جريح التصانيف بمكة}}.</ref>.
از سده‌های نخستین تاریخ اسلام به بعد، محققان اسلامی در خلال جمع‌آوری [[احادیث]] بزرگان به ویژه [[رسول خدا]]{{صل}} به ثبت سیره آن حضرت در مجموعه‌هایی با عنوان مسند، [[سنن]] و غیر آن پرداخته‌اند و جنبه‌های مختلف زندگانی ایشان را مورد بررسی دقیق و موشکافانه قرار داده‌اند<ref>برای مطالعه بیشتر در این خصوص ر. ک: فصل اول کتاب سیره سیاسی معصومان{{عم}} در عصر حاکمیت، اثر نگارنده.</ref>. در توصیف‌های [[دینی]] آمده است [[سیره پیامبر]] و [[اهل بیت]] آن حضرت را بشناسیم و همان‌گونه باشیم که آنان بودند و روش آنان را [[اسوه]] و [[سرمشق]] خویش قرار دهیم<ref>[[محمد ملک‌زاده|ملک‌زاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]] ص۲۷؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]؛ [[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص۷۰.</ref>.


بر خلاف جریان خلافت، [[رهبران]] [[شیعه]] بر سیرۀ [[نبوی]] تأکید داشتند و آن را ملاک عمل خود دانسته<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۵۵.</ref> و [[فقیه]] [[واقعی]] را کسی می‌دانستند که به [[سنت پیامبر]]{{صل}} متمسک شود<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۷۰: {{متن حدیث|إِنَّ الْفَقِيهَ حَقَّ الْفَقِيهِ الزَّاهِدُ فِي الدُّنْيَا الرَّاغِبُ فِي الْآخِرَةِ الْمُتَمَسِّكُ بِسُنَّةِ النَّبِيِّ}}.</ref>. بخشی از [[سیره نبوی]] و [[ائمه اطهار]]{{عم}} در [[کتب اربعه]] بازتاب یافته است. ما تلاش کرده‌ایم [[سیره معصومان]] را از مهم‌ترین [[منابع معتبر شیعه]] استخراج کنیم. همه [[صاحب نظران]] بر این باورند که [[بهترین]] [[اخبار]] و معتبرترین آنها در این چهار اثر موجود است؛ بنابراین خبری که در این سه یا چهار اثر [[نقل]] شده باشد، از درصد [[اعتماد]] بالایی برخوردار است و سیرۀ مستخرج از این منابع می‌تواند از [[پذیرش]] و [[اقبال]] عمومی بیشتری برخوردار شود.<ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۵۷.</ref>
==== سیره به معنای شرح حال ====
معنای دیگر سیره بیان شرح حال بزرگان است. این معنی از دو معنای پیشین گسترده‌تر است و اکنون رواج دارد. حاجی خلیفه درباره [[علم]] سیره می‌نویسد: “علم سِیر دربرگیرنده چند فن و بخش است: اسماء [[پیامبر]]، ویژگی‌ها، [[فضایل]]، [[جنگ‌ها]]، تولد و [[بعثت]] آن حضرت”<ref>مصطفی بن عبدالله حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج۲، ص۱۰۱۲.</ref>. سیره [[ابن هشام]]، سیره حلبی و سیره [[ابن کثیر]] و... دربردارنده سرگذشت و [[رفتار]] پیامبرند. چون [[هدف]] از این گونه سیره نگاری‌ها، [[پیروی]] و [[الگوگیری]] است، دیدگاه‌های [[عقیدتی]] افراد نیز ارائه می‌شود.


==مفهوم‌شناسی واژه [[سیره]]==
سیره یعنی [[تاریخ]] زندگانی افراد از زوایای گوناگون. این معنا از [[سیره]] تفاوتی با [[تاریخ]] ندارد، جز اینکه تاریخ مربوط به سرگذشت تمام [[ملت‌ها]] و قوم‌هاست و سیره مربوط به سرگذشت انسان‌های برجسته و فرهیخته. این معنا از باب [[توسعه]] در معنای سیره است. به جهت نگاه خاص و احترام‌آمیزی که به سیره شده، درباره بزرگان به کار می‌رود؛ از این‌رو در تعریف سیره نوشته‌اند: {{عربی|تدوين تفاصيل حياﺓ أحد المشاهير و أعماله}}<ref>خلیل جر، لاروس المعجم العربی الحدیث، ص۶۸۸.</ref>: [سیره] نگارش شرح زندگانی و [[رفتار]] یکی از بزرگان است.
سیره از ماده “سَیر” و [[سیر]] به معنای رفتن است. سیره را به معنای [[راه]] و روش دانسته‌اند؛ آن‌گونه که گفته می‌شود: در میان [[مردم]] با سیره و روش [[نیک]] یا [[زشت]] [[رفتار]] کرد و جمع آن سِیَر است<ref>فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۴۰.</ref>.
بیشتر کتاب‌های لغت سیره را به معنای روش و راه دانسته‌اند: “سَ ی رَ: اصلی است که دارای یک ریشه و دلالت بر گذشت و جریان دارد از {{عربی|سارَ يَسِيرُ سَيْراً}} و سیر به معنای سیر در [[روز]] و [[شب]] است. سیره روش در چیزی و به معنای [[سنت]] است؛ زیرا حرکت می‌کند و جریان می‌یابد...”<ref>ابن فارس، معجم مقائیس اللغه، ج۳، ص۱۲۰-۱۲۱.</ref>. بنابراین گونه‌ای دوام و استمرار در معنای [[سیره]] نهفته است.
معنای دیگری که برای سیره یاد کرده‌اند، [[هیئت]] و حالت است. وزن “فِعْلَه” برای حالت می‌آید. “سیره حالتی است که [[انسان]] و غیرانسان به گونه غریزی یا دریافتی بر آن است و گفته می‌شود سیره [[نیکو]]، سیره [[زشت]]. [[سخن]] [[خدا]] که می‌فرماید: {{متن قرآن|سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَى}}<ref>«ما آن را به روال نخست آن، باز می‌گردانیم» سوره طه، آیه ۲۱.</ref>، یعنی حالت چوبی که [[عصا]] [ی [[موسی]]] داشت”<ref>ابوالقاسم حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۴۳۳، ذیل واژه «سار».</ref>.


در [[مجمع]] البحرین<ref>فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۴۰.</ref> و لسان العرب<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۴، ص۳۸۹.</ref> سیره به روش و [[رفتار]] و حالت و [[حیات]] معنا شده است. [[طبرسی]] در [[مجمع البیان]] ذیل [[آیه]] فوق، سیره و [[راه]] را همانند دانسته و آن را به حرکت چیزی در جهتی خاص معنا کرده است و گفته {{متن قرآن|سِيرَتَهَا الْأُولَى}} یعنی بازگشت اژدها به حالت نخستین که همان عصاست<ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، جزء ۷، ص۱۷.</ref>. برابر این بیان سیره به معنای [[رفتاری]] است که جهت خاصی را پی می‌گیرد: “سیره اسم از "سار" است. [[سنت]]، راه، [[مذهب]]، هیئت و سیره به یک معنی‌اند”<ref>سعید خوری شرتونی، أقرب الموارد، ج۱، ص۵۶۲.</ref>. سیره بر وزن فِعْله، برای بیان نوع عمل است؛ مانند نوع هیئت، جریان و حالت و کیفیت آن<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۵، ص۲۸۸.</ref> و “فَعله” به [[فتح]] “فا” به معنای انجام یک بار است<ref>در الفیه ابن مالک آمده: {{عربی|وَ فَعْلَةٌ لِمَرَّةٍ كَجَلْسَة/ وَ فِعْلَةٌ لِهَيْئَةٍ كَجِلْسَة}}.</ref>. منظور از نوع، تکرار عمل نیست؛ بلکه شیوه و روش است. نوع نشستن، حالت [[سخن گفتن]] و چگونه برخورد کردن با دیگران، گرچه یک بار اتفاق بیفتد. سیره به زشت و [[زیبا]] تقسیم می‌شود؛ در نتیجه نوع عمل به معنای [[قواعد]] کلی نیست، گرچه می‌توان از آن [[اعمال]]، قواعدی استخراج کرد که معنای دیگری برای سیره است. [[سیره]] یعنی [[سبک زندگی]] و [[رفتار]]. از آنجا که امکان دارد برخورد با یک حادثه بیش از یک مرتبه رخ ندهد، به شیوه و نوع آن برخورد، سیره اطلاق می‌شود؛ برای مثال وقتی [[پیامبر]]{{صل}} لحد [[قبر]] [[سعد بن معاذ]] را با سنگ می‌چیند، می‌فرماید: می‌دانم پس از مدتی اینها از بین می‌روند، {{متن حدیث|وَ لَكِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُّ عَبْداً إِذَا عَمِلَ عَمَلًا أَحْكَمَهُ}}<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۲۲، ص۱۰۷؛ ج۶، ص۲۲۰.</ref>: ولی [[خداوند]] بنده‌ای را [[دوست]] دارد که وقتی کاری را انجام می‌دهد، آن را به [[درستی]] به پایان رساند. درست انجام دادن عمل، در اینجا [[سیرۀ پیامبر]]{{صل}} نامیده می‌شود که [[حضرت]] به آن [[عنایت]] داشت.<ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۵۹.</ref>
کتاب‌های گوناگونی به عنوان سیره در شرح حال افراد نگاشته شده است: [[سیر]] الملوک یا سیاست‌نامه خواجه [[نظام]] الملک [[طوسی]]، سیر الأقطاب، سیر الأنبیاء و الائمه، سیرة ابن طولون، سیرة أجنبی، سیرة ابی بکر، سیرة الأسکندر، سیرة الأنبیاء، سیرة الصدیقة الکبری، سیرة [[القائم]] و...<ref>شیخ محسن آقابزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج۱۲، ص۲۷۶-۲۸۱.</ref>. [[دائرة المعارف]] اسلامیه که توسط [[مستشرقان]] نگاشته شده، سیره را به همین معنا دانسته است<ref>مستشرقین، دائرةالمعارف الاسلامیه، ج۱۲، ص۴۳۹-۴۵۸.</ref>. [[حاجی خلیفه]] نیز [[علم]] سیره را به این معنا گرفته و نخستین کسی را که دراین باره کتاب نگاشته، [[محمد بن اسحاق]] (م۱۵۱) دانسته است<ref>مصطفی بن عبدالله حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج۲، ص۱۰۱۲.</ref>. [[سیدحسن صدر]] این نظر را [[تأیید]] می‌کند<ref>سیدحسن صدر، تأسیس الشیعه، ص۲۳۲.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص۶۹.</ref>


==سیره در اصطلاح==
== اقسام و گونه‌ها ==
در مجموع می‌توان سه معنای اصطلاحی برای سیره ذکر کرد که با آنچه در [[روایات]] آمده [[سازگاری]] دارند یا دست‌کم در روایات به آنها اشاره شده است:
سیره دارای انواع و اقسامی است که هر کدام در زمینه خاصی به کار می‌رود و در حوزه کاربرد خود، معتبر و تأثیرگذار است.
===روش عملی===
=== [[سیره فردی]] ===
در بحث از [[سنت]] اشاره شد که بخشی از سنت، فعل یا [[عمل]] [[معصوم]] است که می‌توان از آن با عنوان سیره یاد کرد. در روایات بسیاری، سیره به معنای عمل و رفتار و شیوه برخوردی که معصوم با دیگران داشته، آمده است. [[امیر مؤمنان]]{{ع}} [[رهبر]] [[جامعه اسلامی]] را به [[خودسازی]] و [[راهنمایی]] دیگران با [[سیره عملی]] خود سفارش می‌کند: {{متن حدیث|وَ لْيَكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسَانِهِ}}<ref>نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، ص۴۸۰، ح۷۳.</ref>: و [[حاکم]] باید [[آموزش]] او به کردارش پیش از آموزشش به گفتارش باشد.
سیره فردی به رفتارهایی اطلاق می‌شود که بیشتر جنبه شخصی دارد و ناظر به عملکرد فرد است، نه دیگران. به عبارت دیگر، منظور از سیره فردی [[رفتار]] و مَشی است که هدف آن متوجه خود فرد است و اغلب به قصد [[خودسازی]] و تکامل روحی و [[معنوی]] فرد و یا جهت گذران [[زندگی]] صورت می‌گیرد؛ نظیر [[عبادات]] و یا کارهای معمول شبانه‌روزی. بنابراین، [[سیره فردی]] [[معصومین]]{{عم}} قلمرو وسیعی پیدا می‌کند و همه فعالیت‌های فردی آنان را فرا می‌گیرد. [[ساده‌زیستی]]، [[نظم]]، [[انضباط]] و امثال اینها، در حوزه سیره فردی قرار می‌گیرند؛ چون مربوط به خود فرد هستند و [[هدف]] از آنها انجام [[وظایف]] شخصی است.
منظور حضرت تمامی گفتارها و رفتارهاست؛ زیرا [[رهبر اسلامی]] باید در تمام زمینه‌ها الگوی و [[اسوه]] دیگران باشد. در [[رفتار انسان]] هدفمند مانند فرد معصوم، گونه‌ای هماهنگی و همسویی وجود دارد که از مجموع آن می‌توان به سبکی ویژه دست یافت. اینکه در روایات به [[فرمانروایان]] سفارش می‌شود برابر [[کتاب خدا]] و [[سیره پیامبر]]{{صل}} رفتار کنند، یعنی رفتار و [[کردار]] و گفتار آنان با آنچه حضرت انجام داده، [[ناسازگاری]] نداشته باشند؛ زیرا [[رفتار پیامبر]]{{صل}} در تمام زمینه‌ها [[حجت]] است: {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ}}<ref>«بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست» سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>؛ چون شخصیتی هدف‌دار هستند و [[اعمال]] ایشان هدفمند است.
[[سیره]] به این معنا در [[صدر اسلام]] بین [[مسلمانان]] رایج بوده است. در شورای شش نفرۀ برگزیدۀ [[عمر بن خطاب]]، [[عبدالرحمان بن عوف]] که بر اساس [[حُکم]] عُمَر، [[حقّ]] [[گزینش]] داشت، به [[علی]]{{ع}} پیشنهاد کرد: “من با تو [[بیعت]] می‌کنم که برابر [[کتاب خدا]] و [[سنّت پیامبر]]{{صل}} و سیره [[ابوبکر]] و [[عمر]] عمل کنی”. علی{{ع}} پاسخ فرمود: طبق کتاب خدا و [[سنت پیامبر]]{{صل}} به مقداری که بتوانم عمل می‌کنم<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۶۲؛ شیخ طوسی، الأمالی، ص۵۵۷ و ۷۰۹؛ احمد بن حنبل، مسند احمد حنبل، ج۱، ص۷۵؛ شمس الدین محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الإسلام، ج۳، ص۳۰۴.</ref>؛ یعنی برابر صلاحدید خود عمل خواهم کرد نه سیره و روش [[دو خلیفه]] پیشین؛ چون اگر بر خلاف [[کتاب و سنت]] عمل کرده باشند، [[سنت]] آنان [[ارزش]] ندارد. این نکته را در مورد بیعت مردی خثعمی فرمودند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۷۶؛ ابن اثیر جزری (عزالدین)، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۳۷. نام وی ربیعة بن ابی شدّاد بود.</ref>. این [[گفتگو]] نشان می‌دهد که سیره در مورد کارهای دیگران نیز به کار می‌رفته است. منتها علی{{ع}} سیره آنان را قبول نداشت و شرط عبدالرحمان بن عوف را نپذیرفت.


سیره در [[روایات]] افزون بر [[رفتار]] و عمل شخصی [[پیامبر]]<ref>نهج البلاغه، ص۱۳۹، خ ۹۴: {{متن حدیث|سِيرَتُهُ الْقَصْدُ وَ سُنَّتُهُ الرُّشْدُ}}: «سیره پیامبر{{صل}} میانه‌روی و سنت او راهنمایی و هدایت است».</ref>، در نوع و سبک [[کردار]] و رفتار وی با [[امت]] نیز به کار رفته است. [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: پیامبر{{صل}} با گذشت در میان امتش عمل می‌کرد<ref>ابن ابی زینب، نعمانی، الغیبه، ص۲۳۱: {{متن حدیث|إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} سَارَ فِي أُمَّتِهِ بِالْمَنِّ}}.</ref>. در [[نقلی]] آمده است: {{متن حدیث|إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} سَارَ فِي أُمَّتِهِ بِاللِّينِ كَانَ يَتَأَلَّفُ النَّاسَ}}<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۵۲، ص۳۵۳.</ref>: [[رسول خدا]]{{صل}} در میان [[امت]] خود با [[نرمش]] و [[مدارا]] [[رفتار]] کرد تا به [[تألیف قلوب]] [[مردم]] بپردازد.
=== سیره اجتماعی ===
از آنچه در کاربرد [[سیره]] درباره رسول خدا{{صل}} و [[خلفا]] یاد شد، می‌توان به این نتیجه رسید که روش عملی [[رهبران]] [[جامعه]] دو گونه است: روش و [[سیره فردی]] و روش و [[سیره اجتماعی]].
سیره اجتماعی در برابر سیره فردی قرار دارد و منظور از آن، رفتارهایی است که در ارتباط با دیگران انجام می‌گیرند و اگر فرد تنها باشد، به انجام آن اقدام نمی‌کند. [[تعاون]] و [[همکاری]] و [[حسن معاشرت]] را می‌توان در زمره سیره اجتماعی شمرد؛ چراکه همکاری در صورت وجود دیگران معنی پیدا می‌کند و اگر [[انسان]] تنها باشد، تعاون مصداق ندارد. به لحاظ ساختار ادبی هم تعاون بر وزن «تفاعل» است و دو رکن لازم دارد و بدون طرف دوم، محقق نمی‌شود. همچنین حسن معاشرت یک پدیده اجتماعی است و تحقق آن حداقل به دو نفر وابسته است تا مفهوم هم‌زیستی محقق گردد. [[رفتار انسان]] توأم با همکاری و حسن معاشرت وی با [[مردم]]، معنی بخش سیره اجتماعی او است. اگر این همکاری و رفتار نیکو در [[محیط خانواده]] بود، به سیره خانوادگی و اگر فراتر از آن در محیط اجتماع بود، به سیره اجتماعی تعبیر می‌شود.


*'''سیره فردی''': منظور از روش فردی کارهایی است که به دیگران [[ارتباط]] پیدا نمی‌کند؛ مانند [[خوراک]]، [[لباس]]، [[مسکن]] و.... این موارد از سنت‌های زاید محسوب می‌شود که بیان شد. روشن است [[رهبر]] [[جامعه اسلامی]] در این زمینه‌ها نیز الگوی دیگران است و چه بسا وظیفه‌های ویژه‌ای برای وی باشد. به فرموده [[امام علی]]{{ع}}: “خداوند بر رهبران [[عادل]] [[واجب]] کرده است که سطح [[زندگی]] خود را بسان پایین‌ترین افراد جامعه قرار دهند تا [[نیازمندان]] از [[فقر]] خویش ناراحت نگردند”<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۱۱؛ نهج البلاغه، ص۳۲۵، خ۲۰۹.</ref>. ثقةالاسلام [[کلینی]] در [[اصول کافی]] بابی را در این باره گشوده با عنوان “سیره شخصی [[امام]] و سیره وی در خوراک و [[پوشاک]] وقتی که [[رهبری]] را به دست گرفت”<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۱۰: {{عربی|سيرة الامام في نفسه و في المطعم و الملبس إذا ولي الأمر}}.</ref>. در روایتی از آن باب، [[امام صادق]]{{ع}} به کسی که خرده می‌گیرد که [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} لباس ساده و زِبر و پشمین می‌پوشید که فقط چهار [[درهم]] [[ارزش]] داشت؛ چرا شما لباس نو پوشیده‌اید؟ [[حضرت]] پاسخ می‌دهد: [[پوشیدن]] چنان لباسی (در این [[زمان]]) سبب [[شهرت]] می‌گردد و درست نیست و آنچه پوشیده‌ام، لباس رایج و معمول جامعه اسلامی است؛ جز اینکه [[قائم]] ما وقتی [[قیام]] کند، لباسی مانند [[لباس علی]]{{ع}} می‌پوشد و برابر سیره او عمل می‌کند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۱۱: {{متن حدیث|غَيْرَ أَنَّ قَائِمَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ{{ع}} إِذَا قَامَ لَبِسَ ثِيَابَ عَلِيٍّ{{ع}} وَ سَارَ بِسِيرَةِ عَلِيٍّ{{ع}}}}.</ref>. و در پاسخ به [[اعتراض]] مشابهی از [[سفیان]] ثوری جوابی مشابه دارد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۶۵.</ref>. [[سیره عبادی]] [[حضرت]] از یک جهت جنبه فردی دارد و از جهت دیگر الگویی برای دیگران است.
=== [[سیره اخلاقی]] و [[تربیتی]] ===
[[سیره]] در حوزه [[اخلاق]] و [[تربیت]]، با سیره در حیطه فردی و [[اجتماعی]] ارتباط نزدیک دارد. شاید با دید سطحی نتوان تفاوتی میان سیره فردی و [[اخلاقی]] و همچنین میان سیره اجتماعی و تربیتی قائل شد و تفاوت آنها را به دست آورد؛ زیرا سیره اخلاقی تفاوت چندانی با سیره فردی ندارد و هر دو ناظر به رفتارهای شخصی انسان هستند. سیره اجتماعی هم تمایز قابل توجهی از سیره تربیتی نداشته و هر دو در ارتباط با دیگران شکل می‌گیرند و ظرف وجودی آنها، فضای [[اجتماع]] است. تفاوت آنها در این است که سیره تربیتی به منظور دیگر‌سازی انجام می‌گیرد و سیره اجتماعی ممکن است چنین هدفی نداشته باشد. بدین ترتیب، اگر به مفهوم و کاربرد [[سیره]] در حوزه‌های مختلف دقت شود، تفاوت‌هایی هرچند جزئی میان آنها وجود دارد. [[سیره فردی]] نیز به یک اعتبار، اعم از [[سیره اخلاقی]] است؛ زیرا مفهوم [[اخلاق]]، متضمن [[ارزش]] است و وقتی از اخلاق سخن گفته می‌شود، یعنی کارهایی که ارزش مثبت دارند؛ از این رو، رفتارهای عادی مانند [[خوردن و آشامیدن]] یا رفتارهای غیر [[اخلاقی]] را نمی‌توان در حوزه اخلاق داخل کرد، ولی در عین حال، [[رفتار فردی]] بر آنها صادق است بر این اساس، سیره فردی، اعم از سیره اخلاقی است و منظور در اینجا، بحث پیرامون سیره اخلاقی می‌باشد که بخشی از رفتارهای فردی را تشکیل می‌دهد. نکته قابل توجه آن‌که سیره فردی [[معصومین]]{{عم}} از آن جهت که همراه با [[آداب]] و سنت‌های خاص است و اگر آن آداب و روش‌ها به خوبی تبیین گردد، جنبه آموزندگی و سازندگی بسیار خواهند داشت، سیره فردی آن بزرگواران هم مورد نظر خواهد بود. به عبارت دیگر، سیره فردی منتسب به [[پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}}، جنبه اخلاقی به خود می‌گیرد و ارزشمند می‌شود. به عنوان نمونه، سیره فردی پیامبر{{صل}} در شستن دست‌ها قبل و بعد از غذا، با این که یک رفتار فردی است، ولی قابل [[تأسی]] بوده و آثار بهداشتی و [[تربیتی]] فراوان دارد. بدین ترتیب، تفاوت سیره اجتماعی و تربیتی نیز روشن می‌گردد؛ زیرا سیره اجتماعی به رفتارهایی گفته می‌شود که تنها در عرصه [[اجتماع]] شکل گرفته و [[هدف]] تربیتی نداشته‌اند، اما سیره تربیتی، جنبه دیگر‌سازی دارد و منظور از آن، پرورش دیگران و نهادینه کردن [[ارزش‌ها]] در وجود آنها در قالب رفتارهای عینی است. برای مثال، حسن معاشرت با مردم، گاه به عنوان رفتار اجتماعی مطرح فقط و به خاطر آن‌که کار پسندیده‌ای است انجام می‌گیرد و گاهی افزون بر آن، با [[هدف]] پرورش دادن دیگران با آن [[رفتار]] صورت می‌گیرد که [[همسایگان]] چنین [[رفتاری]] را فراگیرند و با هم [[رفتار نیک]] داشته باشند. بنابراین، سیره اجتماعی، فراتر از سیره تربیتی است و دامنه وسیع‌تری به خود می‌گیرد و ممکن است بخشی از رفتارهای [[اجتماعی]] جنبه [[تربیتی]] نداشته باشند.


*'''[[سیره اجتماعی]]''': منظور از سیره اجتماعی [[روش برخورد]] با دیگران در مسائل گوناگون [[آموزشی]]، [[فرهنگی]]، [[اجتماعی]]، [[سیاسی]] و [[اقتصادی]] است. [[سیره]] در [[سخنان امیرالمؤمنین]]{{ع}} در موارد بسیار به معنای [[راه]] و روش برخورد اجتماعی به کار رفته و بر سیره [[نیکو]] با دیگران تأکید شده است؛ از جمله در [[نامه]] به [[مالک اشتر]] [[حُسن]] سیره را از [[آداب]] [[والی]] می‌شمارد<ref>قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۱، ص۳۶۷: {{متن حدیث|مِمَّا يَنْبَغِي أَنْ يَأْخُذَ الْوَالِي بِهِ نَفْسُهُ مِنَ الْأَدَبِ وَ حُسْنِ السِّيرَةِ}}.</ref> و در مواردی دیگر می‌فرماید: “نیکویی [[سیرت]] و راه، عنوان [[نیک]] [[باطنی]] است”<ref>عبدالواحد بن محمد آمدی، غرر الحکم، ج۳، ص۳۹۱، ش۴۸۴۶: {{متن حدیث|حُسْنُ السِّيرَةِ عُنْوَانُ حُسْنِ السَّرِيرَةِ}}.</ref> یا “نیکویی سیرت و راه، [[زیبایی]] [[قدرت]] و سبب [[حفظ]] [[فرمانروایی]] است”<ref>عبدالواحد بن محمد آمدی، غرر الحکم، ج۳، ص۳۹۱، ش۴۸۴۷: {{متن حدیث|حُسْنُ السِّيرَةِ جَمَالُ الْقُدْرَةِ وَ حِصْنُ الْإِمْرَةِ}}.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۶۲.</ref>
=== سیره قولی و فعلی ===
یکی دیگر از تقسیمات [[سیره]]، تقسیم آن به قولی و فعلی است؛ زیرا سیره، اعم از گفتاری و رفتاری است و سبک و روشی که معنای خاص سیره است، در هر دو حوزه، مصداق پیدا می‌کند. از آنجا که گفتار، نوعی رفتار است و می‌تواند سبک‌ها و روش‌های گوناگون داشته باشد، وقتی سیره مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد، تنها رفتار منظور نیست، بلکه گفتار را هم شامل می‌شود. سخن نیز مانند فعل، اقسام مختلفی دارد و به گونه‌های متعدد قابل تقسیم است؛ مانند: سخن خطابی، حماسی، [[عاطفی]]، ادبی. سیره قولی، به اطوار و احوال گفتار اطلاق می‌گردد و به آن سبک و روش گفتاری گفته می‌شود که بعضی افراد، به ویژه [[اهل]] سخن، دارای نوع خاصی در ایراد خطابه هستند. برای مثال، [[شهید مطهری]] و مرحوم محمدتقی فلسفی از سخنرانان معروف معاصر، هر کدام شیوه مخصوصی در صحبت و سخن‌رانی داشتند. سیره فعلی هم، سبک و روش خاص [[انسان]] در عرصه فعل و عمل است که هر کس می‌تواند رفتار ویژه‌ای داشته باشد. ممکن است روش فردی در برخورد با مردم، شیوه [[مدارا]] و [[عفو و گذشت]] باشد و فردی دیگر [[خشونت]] و [[انتقام]] را شیوه رفتاری خویش قرار دهد. در [[سیره معصومین]]{{عم}} نیز این دو نوع سیره، قابل بازیابی است و برای هر یک نمونه‌های فراوانی می‌توان از گفتار و رفتار ایشان به دست آورد. [[امام علی]]{{ع}} در [[نامه]] سی و یکم [[نهج البلاغه]] ضمن ارائه [[دستورات]] تربیتی به فرزندش [[امام حسن مجتبی]]{{ع}}، ۱۱ بار کلمه {{متن حدیث|يَا بُنَيَّ‌}} (ای فرزندم) را به کار برده و این امر، نشان‌دهنده سیره قولی ایشان در زمینه [[سخن گفتن]] با فرزند و راه و [[راهنمایی]] کردن اوست. [[احترام]] ایشان به [[امام حسن]]{{ع}} و [[امام حسین]]{{ع}}، بوسیدن، در آغوش گرفتن و نوازش کردن آنان، بیانگر [[سیره]] فعلی آن حضرت نسبت به فرزند می‌باشد. هر چند در این نوشتار، هم سیره قولی و هم سیره فعلی [[معصومین]]{{عم}} مورد نظر است، ولی تأکید بیشتر بر سیره عملی آن بزرگواران می‌باشد؛ زیرا تأثیر [[تربیتی]] آن، بیش از سیره قولی است.


===روش و [[احکام جهاد]]===
=== سیره عقلایی (بنای عقلا) ===
در میان [[فقیهان]] و لغویان و در پاره‌ای [[روایات]]، سیره درباره روش [[جنگی]] [[رسول خدا]]{{صل}} یعنی “مغازی” به کار رفته و کتاب سِیَر در [[کتاب‌های حدیثی]] و [[فقهی]]، مرادف با کتاب [[جهاد]] است. در میان فقیهان [[شیعه]] [[شیخ طوسی]] در نهایه<ref>شیخ طوسی، النهایه فی مجرد الفقه و الفتاوی، ص۲۸۹.</ref> و مبسوط عنوان “کتاب الجهاد و سیرة الإمام”<ref>شیخ طوسی، المبسوط فی فقه الامامیه، ج۲، ص۲.</ref> را برای مسائل جهاد [[برگزیده]].
سیره عقلا نیز از اقسام سیره است که در [[فقه]] کاربرد زیاد دارد و در [[علم اصول]] مورد بحث قرار می‌گیرد. در [[اصول فقه]]، درباره سیره یا بنای عقلا، بحث‌های مفصلی شده و نیازی به ذکر آن مطالب نیست. نفس سیره عقلا در بحث [[اخلاق]] و [[تربیت]] نقش چندانی ندارد<ref>دروس فی علم الاصول، ج۱، اثبات صغری الدلیل الشرعی، ص۲۷۰-۲۸۶.</ref> و منظور از ذکر آن در اینجا، اطلاع و اشاره به تمام انواع سیره است. [[مرحوم مظفر]] در تعریف سیره عقلا می‌گوید: «توافق عقلای عالم [[ملت]] و مذهبی بر انجام یا ترک کاری را سیره عقلا گویند»<ref>اصول الفقه، ج۱، ص۱۷۱.</ref>. بر این اساس، سیره عقلا از همه انواع سیره، عام‌تر است و اختصاص به [[مسلمان]] و غیر مسلمان ندارد، بلکه همه عاقلان [[جهان]] را شامل می‌شود.
[[ابوالصلاح حلبی]] در کتاب جهاد فصلی را با عنوان “سیرة الجهاد” آورده است<ref>ابوالصلاح حلبی، الکافی فی الفقه، ص۴۱۳.</ref>. ابن [[ادریس]] در سرائر از عنوان “کتاب الجهاد و سیرة الإمام”<ref>ابن ادریس، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ج۲، ص۳.</ref> برای مسائل جهاد استفاده کرده است. در بیشتر کتب [[زیدیه]] کتاب [[سیر]] درباره سیره و مشخصات [[امام]] [[مسلمین]] به کار رفته است<ref>احمد مرتضی، شرح الازهار، ج۴، ص۵۱۸: {{عربی|إنما سمي هذا كتاب السير لأنه متضمن لصفة سيرة الامام في الأمة}}.</ref>؛ زیرا [[جهاد]] از نظر آنان از [[اصول دین]] است. [[بخاری]] در کتاب صحیح بحث‌های جهاد را ذیل عنوان “کتاب الجهاد و السِیر” یاد کرده است<ref>محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، ج۳، ص۱۰۲۵ (تحقیق مصطفی دیب البغا).</ref>. کرمانی در شرح خود بر [[صحیح بخاری]] می‌نویسد: “سِیَر به کسر، جمع [[سیره]] به معنای [[راه]] است. گفته می‌شود از "سار یسیر" است و جهاد را از آن جهت به سیره ترجمه کرده‌اند که [[احکام]] یادشده در آن، از [[سیره پیامبر]]{{صل}} در جنگ‌هایش گرفته شده است”<ref>محمد بن یوسف کرمانی، صحیح البخاری بشرح الکرمانی، ج۱۲، ص۹۲.</ref>. [[بیهقی]] در کتاب [[سنن]] الکبری مسائل جهاد را تحت عنوان “کتاب السِیرَ”<ref>احمد بن حسین بیهقی، سنن الکبری، ج۹، ص۲ (چ دارالمعرفه)؛ ج۱۳، ص۱۸۲ (چ دارالفکر).</ref> آورده، گرچه به شرح حال [[پیامبر]]{{صل}} هم پرداخته است.


در کتاب‌های لغت این نکته به روشنی بیان شده که کتاب السِیر همان کتاب جهاد است. فیومی در مصباح المنیر می‌نویسد: “سیره در [[زبان]] [[فقها]] [[غلبه]] دارد بر جنگ‌ها”<ref>احمد بن محمد فیومی، مصباح المنیر، ص۲۹۹.</ref>. طریحی در [[مجمع]] البحرین می‌نویسد: “کتاب السِیر جمع سیره به معنای راه و روش است؛ زیرا احکامی که در آن وجود دارد، از روش [[رسول خدا]]{{صل}} در [[جنگ‌ها]] گرفته شده است”<ref>فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۴۰.</ref>. شاید نخستین کاربرد شایع سیره، در جنگ‌ها باشد؛ زیرا [[جنگ]] با [[سیر]] و حرکت آغاز می‌شود. در أقرب الموارد در این باره نوشته شده است: “سیرۀ [[سلطان]] [[روش برخورد]] او با [[رعیت]] است... و اصل آن حالت سیره است؛ جز اینکه در زبان [[شرع]] بر کارهای جنگ و آنچه به آن بستگی دارد، [[چیرگی]] یافته؛ آن‌گونه که "[[مناسک]]" بر [[کارها]] و [[اعمال]] [[حج]] چیرگی یافته است... به جنگ‌ها ازآن رو سیره گفته‌اند که با حرکت و سیر آغاز می‌شوند و مراد از "کتاب السِیر" روش [[برخورد امام]] با [[مجاهدان]] و [[کافران]] است و سیرۀ [[انسان]] چگونگی [[رفتار]] وی در میان [[مردم]] است...”<ref>سعید خوری شرتونی، أقرب الموارد، ج۱، ص۵۶۲.</ref>.
=== سیره متشرعه ([[شرعی]]) ===
در [[کتاب‌های حدیثی شیعه]] روایاتی وجود دارد که در آنها [[سیره]] به [[روش پیامبر]]{{صل}} در [[جنگ‌ها]] گفته شده است. در روایتی [[امام سجاد]]{{ع}} برخورد [[امیر مؤمنان]]{{ع}} با باقیمانده [[سپاه]] [[جمل]] را بسان [[برخورد پیامبر]]{{صل}} در [[روز فتح مکه]] می‌داند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۲؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۱۶: {{متن حدیث|وَ كَانَتِ السِّيرَةُ فِيهِمْ مِنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} مَا كَانَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} فِي أَهْلِ مَكَّةَ يَوْمَ فَتْحِ مَكَّةَ}}.</ref>.
[[رفتار]] [[پیروان]] یک [[شریعت]] بر عمل یا ترک یک کار، به سیره متشرعه تعبیر می‌شود. هر چند این اصطلاح عمومیت دارد و به همه [[شرایع]] اطلاق می‌گردد، ولی در مباحث فقه و اصول، به [[شریعت اسلام]] انصراف دارد. وقتی گفته می‌شود سیره متشرعه، سیره مسلمانان منظور است، نه سیره [[پیروان ادیان]] دیگر. مرحوم مظفر در این زمینه می‌گوید «سیره متشرعه، شرعی یا [[اسلامی]]، وفاق [[مسلمانان]] بما هم مسلمان بر فعل یا ترک امری است»<ref>اصول الفقه، ج۱، ص۱۷۱.</ref>. به نظر ایشان، تفاوتی میان سیره متشرعه، شرعی و اسلامی وجود ندارد و منظور از هر سه اصطلاح، موافقت [[مسلمانان]] بر انجام یا ترک کاری است. [[سیره]] متشرعه، اخص از سیره عقلا است<ref>[[محمد احسانی|احسانی، محمد]]، [[سیره اخلاقی و تربیتی معصومین (کتاب)|سیره اخلاقی و تربیتی معصومین]]، ص ۴۲.</ref>.
در روایتی دیگر آمده است امیر مؤمنان{{ع}} “درباره [[اصحاب جمل]] آن گونه عمل کرد که [[سیره رسول خدا]]{{صل}} در روز فتح مکه بود”<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۵۵؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۳۲، ص۲۱۰: {{متن حدیث|سَارَ فِيهِمْ وَ اللَّهِ بِسِيرَةِ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} يَوْمَ الْفَتْحِ}}.</ref>؛ یعنی آنان را بخشید و با [[مهربانی]] با آنان برخورد کرد. نوع و سبک برخورد هر دو بزرگوار در [[فتح مکه]] و با اصحاب جمل یکی بود و آن گذشت و [[عفو]] بود.
[[حفص بن غیاث]] گوید: برخی برادرانم از من خواستند درباره مسائل سیره از [[امام صادق]]{{ع}} بپرسم. من هم این مسئله را پرسیدم که سپاهی از [[دشمن]] [[غنیمت]] می‌گیرد، بعد سپاهی دیگر به آنها ملحق می‌شود<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۴۵.</ref>. از این [[روایت]] استفاده می‌شود کلمه سیره در آن [[زمان]] به معنای مسائل مربوط به [[جنگ]] بوده است. استفاده از ترکیب واژه "سار یسیر" به جای عمل و فعل در این موارد برای اهتمامی است که به سیره گذشتگان داشته‌اند. [[بدیهی]] است که بین معنای لغوی و اصطلاحی [[ارتباط]] وثیقی وجود دارد.<ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۶۵.</ref>


====اولین کاربرد سیره در [[مغازی]]====
== سیره معصوم ==
گروهی بر این باورند که [[محمد بن مسلم شهاب زهری]] (م۱۲۴) نخستین کسی است که سیره را در معنای “مغازی” و جنگ‌ها به کار گرفته است<ref>فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربی التدوین التاریخی، ج۲، ص۶۵.</ref>. این سخن ادعایی بیش نیست؛ زیرا در روایتی که از امام سجاد{{ع}} درباره [[جنگ جمل]] یاد شد، سیره در معنای [[جنگ]] به کار رفته بود و [[امام سجاد]]{{ع}} در سال ۹۵ درگذشته و استاد [[زهری]] به شمار می‌آید<ref>ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۹، ص۳۹۵، ش۷۳۴ (چ دارالفکر)؛ ج۵، ص۲۸۵، ش۷۳۲۴ (چ داراحیاء التراث العربی).</ref>. وقتی زهری از [[حضرت]] [[حدیث]] [[نقل]] می‌کرد، با تعبیر [[زین العابدین]] او را می‌ستود<ref>شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۱، ص۲۳۰: {{عربی|كَانَ الزُّهْرِيُّ إِذَا حَدَّثَ عَنْ عَلِيِّ بن الْحُسَيْنِ{{ع}} قَالَ: حَدَّثَنِي زَيْنُ الْعَابِدِينَ عَلِيُّ بن الْحُسَيْنِ}}.</ref>. [[امام]]{{ع}} نیز در نامه‌ای وی را از [[همکاری]] با [[دستگاه خلافت]] [[اموی]] [[نهی]] فرمود<ref>ابن شعبه حرانی، تحف العقول، تحقیق و ترجمه علی‌اکبر غفاری، ص۲۸۱.</ref>. امام سجاد{{ع}} در [[دعای ۲۷ صحیفه سجادیه]] درباره [[مرزداران]] می‌فرماید: {{متن حدیث|وَ عَلِّمْهُ السِّيَرَ وَ السُّنَنَ}}: او را [[علم]] [[جهاد]] و [[سنت]] بیاموز.
{{اصلی|سیره معصوم}}
در ریاض السالکین در شرح این جمله چنین آمده: “منظور از "سِیَر" در این جمله [[احکام جهاد]] است و از این جمله استفاده می‌شود که چیره شدن اسم سِیر بر احکام جهاد، اصطلاحی قدیمی است که در صدر اول [[اسلام]] بوده و [[فقیهان]] زمانی که سِیَر را به گونۀ مطلق بیان کنند، منظور جنگ است”<ref>سیدعلی خان مدنی شیرازی، ریاض السالکین، ج۴، ص۲۵۶.</ref>. بنابراین نمی‌توان زهری را نخستین کسی دانست که “سِیَر” را در احکام جهاد به کار گرفته؛ بلکه پیش از وی دیگران از جمله امام سجاد{{ع}} از این اصطلاح استفاده کرده‌اند. دور نیست که زهری این نکته را از امام سجاد{{ع}} گرفته باشد و امکان دارد این اصطلاح در آن [[زمان]] رایج بوده باشد.<ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۶۸.</ref>
[[سیره پیامبر]] {{صل}} و [[معصومان]] یکی از راه‌های دریافت [[معارف اسلامی]] است. [[نقل]] [[سیره]] تأثیر زیادی بر [[رفتار]] [[انسان‌ها]] می‌گذارد. مطالعه سیره و [[تاریخ]] معصومان جاذبه‌ای ویژه دارد؛ برای همه قابل فهم است و [[پیام]] آن در اذهان ماندگارتر است. [[سیره معصومان]] راه [[زندگی]]، راه سازندگی، راه تلاش، راه تعامل [[اجتماعی]]، راه برخورد [[سیاسی]]، راه [[مبارزه]] و [[جهاد]] و راه [[خُلق و خوی]] پسندیده را نشان می‌دهد. سیره، روش و الگویی است برای [[شکیبایی]] در برابر [[ناگواری‌ها]]، [[سختی‌ها]]، بی مهری‌های [[یاران]]، تهمت‌ها و افتراها، [[مصیبت‌ها]] و [[گرفتاری‌ها]] و گاهی تحقیرها و پرسش‌های نابجا و ناروا. سیره، شیوۀ مبارزه با [[کافران]]، [[منافقان]]، قدرت‌های استبدادی، [[حاکمان ستمگر]] و گروه‌های [[فاسد]] و جنایتکاران جسور را به [[انسان]] می‌آموزد.


===[[نگارش]] شرح حال بزرگان===
منابع مهم سیره را عموماً کتاب‌های [[تاریخی]] می‌دانند و در این زمینه کمتر به منابع روایی توجه می‌شود و نسبت به کتاب‌های تاریخی در درستی مطالب آنها دقت و توجه کامل نمی‌شود؛ در نتیجه گاه اندیشه‌های ناروا و نادرستی از طریق نقل آنها به [[جامعه]] راه می‌یابد که گاه با [[قرآن]] و مسائل بدیهی و مسلم فقهی ناسازگاری دارد و دستاویزی برای مخالفان اسلام و دشمنان دین می‌شود؛ به ویژه که سیره جاذبه دارد و برای عموم قابل دریافت و فهم است. گاهی گونه‌ای ناسازگاری بین آنچه به عنوان سیره از معصومان نقل می‌شود و مسائل فقهی رخ می‌نماید و جامعه را دچار اندیشه‌های ناهماهنگ و ملتهب می‌کند؛ لذا باید در پی راه‌ها و روش‌هایی بود که ما را به سرچشمۀ زلال [[سیره]] رهنمون گردد و از آلودگی‌ها دور سازد. ما بر این باوریم که سیره، نمونۀ متعالی [[احکام اسلامی]] است و نباید با آن در تضاد باشد<ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۵۶.</ref>.
معنای دیگر [[سیره]] بیان شرح حال بزرگان است. این معنی از دو معنای پیشین گسترده‌تر است و اکنون رواج دارد. [[حاجی]] [[خلیفه]] درباره علم سیره می‌نویسد: “علم سِیر دربرگیرنده چند فن و بخش است: [[اسماء]] [[پیامبر]]، ویژگی‌ها، [[فضایل]]، [[جنگ‌ها]]، [[تولد]] و [[بعثت]] آن حضرت”<ref>مصطفی بن عبدالله حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج۲، ص۱۰۱۲.</ref>. سیره [[ابن هشام]]، سیره [[حلبی]] و سیره [[ابن کثیر]] و... دربردارنده سرگذشت و [[رفتار]] پیامبرند. چون [[هدف]] از این گونه [[سیره]] نگاری‌ها، [[پیروی]] و [[الگوگیری]] است، دیدگاه‌های [[عقیدتی]] افراد نیز ارائه می‌شود.
سیره یعنی [[تاریخ]] زندگانی افراد از زوایای گوناگون. این معنا از سیره تفاوتی با تاریخ ندارد، جز اینکه تاریخ مربوط به سرگذشت تمام [[ملت‌ها]] و قوم‌هاست و سیره مربوط به سرگذشت انسان‌های برجسته و [[فرهیخته]]. این معنا از باب توسعه در معنای سیره است. به جهت نگاه خاص و احترام‌آمیزی که به سیره شده، درباره بزرگان به کار می‌رود؛ از این‌رو در تعریف سیره نوشته‌اند: {{عربی|تدوين تفاصيل حياﺓ أحد المشاهير و أعماله}}<ref>خلیل جر، لاروس المعجم العربی الحدیث، ص۶۸۸.</ref>: [سیره] [[نگارش]] شرح زندگانی و [[رفتار]] یکی از بزرگان است.


کتاب‌های گوناگونی به عنوان سیره در شرح حال افراد نگاشته شده است: [[سیر الملوک (کتاب)|سیر الملوک]] یا سیاست‌نامه [[خواجه نظام الملک طوسی]]، [[سیر الأقطاب (کتاب)|سیر الأقطاب]]، [[سیر الأنبیاء و الائمه (کتاب)|سیر الأنبیاء و الائمه]]، [[سیرة ابن طولون (کتاب)|سیرة ابن طولون]]، [[سیرة أجنبی (کتاب)|سیرة أجنبی]]، [[سیرة ابی بکر (کتاب)|سیرة ابی بکر]]، [[سیرة الأسکندر (کتاب)|سیرة الأسکندر]]، [[سیرة الأنبیاء (کتاب)|سیرة الأنبیاء]]، [[سیرة الصدیقة الکبری (کتاب)|سیرة الصدیقة الکبری]]، [[سیرة القائم (کتاب)|سیرة القائم]] و...<ref>شیخ محسن آقابزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج۱۲، ص۲۷۶-۲۸۱.</ref>. [[دائرة المعارف]] اسلامیه که توسط [[مستشرقان]] نگاشته شده، سیره را به همین معنا دانسته است<ref>مستشرقین، دائرةالمعارف الاسلامیه، ج۱۲، ص۴۳۹-۴۵۸.</ref>. [[حاجی]] [[خلیفه]] نیز [[علم]] سیره را به این معنا گرفته و نخستین کسی را که دراین باره کتاب نگاشته، [[محمد بن اسحاق]] (م۱۵۱) دانسته است<ref>مصطفی بن عبدالله حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج۲، ص۱۰۱۲.</ref>. [[سیدحسن صدر]] این نظر را [[تأیید]] می‌کند<ref>سیدحسن صدر، تأسیس الشیعه، ص۲۳۲.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۶۹.</ref>
== منابع ==
 
{{منابع}}
==هَدْی مرادف سیره==
“هَدْی” دارای دو معناست؛ یکی به معنای [[هدیه]] برای [[خانه خدا]]<ref>فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۴۷۴.</ref> و [[قربانی]] [[حج]] آمده است. [[علی]]{{ع}} [[افتخار]] می‌کرد که در قربانی [[رسول خدا]]{{صل}} [[شریک]] بوده است<ref>شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۲۳۷: {{متن حدیث|وَ أَنَا شَرِيكُ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} فِي هَدْيِهِ}}.</ref>. معنای دیگر [[هدی]] سیره و روش و [[هیئت]] ظاهری افراد است<ref>ابن اثیر جزری (مبارک)، النهایه فی غریب الحدیث، ج۵، ص۲۵۳؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۳۵۶: {{عربی|الْهَدْيُ: السّيرة و الهيئة و الطّريقة}}.</ref>؛ یعنی اینکه افراد ظاهرالصلاح هستند یا بدعمل و [[بدرفتار]]. در [[اخبار]] از [[هدی]] و روش [[امام عسکری]]{{ع}} به [[نیکی]] یاد شده است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۰۴؛ ج۸، ص۸۴.</ref>. هدی و روش افراد [[صالح]] [[حجت]] برای دیگران معرفی گردیده است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۸۴.ط</ref>. هدی چون معنای عام دارد، [[مقید]] به صالح شده؛ یعنی [[سیره]] و [[خصلت]] [[نیکو]]. [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|الْهَدْيُ الصَّالِحُ وَ السَّمْتُ الصَّالِحُ وَ الِاقْتِصَادُ جُزْءٌ مِنْ خَمْسَةٍ وَ أَرْبَعِينَ جُزْءاً مِنَ النُّبُوَّةِ}}: خصلت نیکو و روش [[پسندیده]] و [[میانه‌روی]] جزیی از ۴۵ جزء (به [[نقلی]] ۲۵ جزء)<ref>شیخ صدوق، الخصال، ص۱۷۸؛ سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج۱۲، ص۱۰۶.</ref> خصلت‌های [[پیامبری]] است. در کتاب‌های مختلف این [[حدیث]] را معنا کرده‌اند<ref>ابن اثیر جرزی (مبارک)، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، ج۵، ص۲۵۳؛ همو، جامع الأصول، ج۱۱، ص۶۸۹؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۳۵۶.</ref>. شماری در هنگام بیان معنای این حدیث، بر [[حسن]] [[پیروی]] از روش و [[سیره پیامبر]]{{صل}} [[اسلام]] و دیگر [[پیامبران]] تأکید کرده‌اند<ref>ابومحمد حسین بن مسعود شافعی بغوی، شرح السنه، ج۱۲، ص۲۰۴؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۴۵.</ref>. [[حضرت علی]]{{ع}} در [[نامه]] به یکی از [[کارگزاران]] خود به نام [[منذر بن جارود]]<ref>جارود بعد از درگذشت پیامبر، از اسلام برنگشت و زمانی که قدامة بن مظعون، حاکم عمر در بحرین، مشروب خورد، برای مجازات و تنبیه وی از آنجا به مدینه آمد و بر اجرای حد شرعی بر قدامه اصرار داشت (ابن اثیر جزری (عزالدین)، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۶۸؛ ابن عبدالبر، الإستیعاب، ج۳، ص۱۲۷۷؛ محمد بن اسماعیل بخاری، التاریخ الکبیر، ج۲، ص۲۳۶، ش۲۳۰۶؛ عبدالرزاق ابوبکر صنعانی، المصنف، ج۹، ص۲۴۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۵۶۰ (چ دار صاد)؛ ابن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۳، ص۸۴۴).</ref> می‌نویسد: خوبی پدرت مرا [[فریب]] داد؛ من [[تصور]] کردم تو از سیره نیکوی وی پیروی می‌کنی<ref>نهج البلاغه، ص۴۶۱، ن۷۱؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۳۳، ص۵۰۶: {{متن حدیث|ظَنَنْتُ أَنَّكَ تَتَّبِعُ هَدْيَهُ}}.</ref>. هدی به معنای سیرۀ نیکو از جانب [[امیر مؤمنان]]{{ع}} به کار رفته است. در [[روایات]] به [[پیروی]] از هَدْی و [[سیره رسول خدا]]{{صل}} سفارش شده است. امیر مؤمنان{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|فَاقْتَدُوا بِهَدْيِ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} فَإِنَّهُ أَفْضَلُ الْهَدْيِ وَ اسْتَنُّوا بِسُنَّتِهِ فَإِنَّهَا أَشْرَفُ السُّنَنِ}}<ref>ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۱۵۰؛ نهج البلاغه، ص۱۶۳، خ۱۱۰ {{متن حدیث|أَفْضَلُ الْهَدْيِ}} آمده.</ref>: [[اقتدا]] کنید به [[سیره]] و روش [[رسول خدا]]{{صل}} چون [[برترین]] سیره است و به سنتش عمل کنید؛ چون شریف‌ترین سنت‌هاست.
بنابراین می‌توان هَدی [[پیامبر]]{{صل}} را همان روش و [[رفتار]] [[حضرت]] دانست و [[سنت]] را گفتار و آنچه بنیان نهاده است.<ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۷۰.</ref>
 
==تفاوت سیره و سنت==
اگر سیره را به معنای سوم یعنی شرح حال افراد بگیریم، آن‌گونه که امروز مشهور است، معنایی گسترده‌تر از معنای سنت خواهد داشت؛ چون این نوع سیره سخنان و [[افعال]] و تأییدات ایشان را در بر می‌گیرد؛ ولی سمت و سوی بحث‌های اصلی آن، جنبه [[تاریخی]] دارد که در معنای اصطلاحی سنت مطرح نیست. اما اگر سیره را به معنای رفتار و فعل بدانیم، یعنی معنای نخست، می‌توان گفت بین سیره و سنت با توجه به روایات، عموم و خصوص مطلق است؛ زیرا سنت [[سیره عملی]] را شامل می‌شود، اما سیره [[گفتار پیامبر]]{{صل}} را در بر نمی‌گیرد؛ اما اگر در معنای سیره به [[قرآن]] توجه کنیم، بنا بر تعریفی که درباره سنت دارند که در برابر قرآن است، بین این دو عموم و خصوص من وجه می‌شود؛ زیرا گزارش‌هایی که در قرآن درباره رفتار و [[سیره پیامبر]]{{صل}} آمده است، سنت نامیده نمی‌شوند، اما سیره به آن اطلاق می‌گردد؛ {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref> حکایت از [[سیره اخلاقی]] پیامبر{{صل}} دارد، ولی به آن سنت گفته نمی‌شود. می‌توان گفت سیره پیامبر در قرآن، ولی نمی‌گویند [[سنت پیامبر]] در قرآن. بخش دوم کتاب را می‌توان بر اساس تعریف سوم از سیره دانست که شرح حال بزرگان است؛ ولی آنچه شاکله اصلی این اثر را تشکیل می‌دهد، [[سیره]] به معنای عمل و [[رفتار]] [[معصوم]] است. معنای اول که درضمن، تقریر [[معصومان]] را نیز در بر می‌گیرد. البته از نگاهی دیگر قول نیز نوعی عمل صادر از فرد است یا حکایت از [[باور]] و [[پایبندی]] گوینده به آن دارد و ایجاد [[سنت‌ها]] بر اساس این نوع دستورهاست و در مواردی می‌توان آن را نشانه‌ای بر [[سیره عملی]] دانست. یا ترک عملی نشانه‌ای دیگر از عمل است که [[شیخ طوسی]] آن را قسمی از [[افعال]] النبی می‌داند<ref>شیخ طوسی، العدة فی أصول الفقه، ج۲، ص۵۸۲.</ref>. برای مشخص و محدودشدن مباحث، به مواردی که حکایت از سیره عملی و رفتار معصوم دارد اشاره می‌کنیم.
 
[[اهل سنت]] از جمله [[حاکم نیشابوری]]<ref>محمد بن عبدالله حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۵۱۰ و ج۴، ص۳۲۹: {{عربی|و قد أجمعوا على أن قول الصحابي سنة}}.</ref> و [[شاطبی]] [[سنت]] را به گفتار و [[کردار]] [[خلفا]] یا تمامی [[صحابه]] گسترش می‌دهند<ref>ابو اسحاق ابراهیم لخمی شاطبی، الموافقات فی أصول الاحکام، ج۴، ص۲-۳.</ref>؛ علمای متأخر آنان نیز سنت را روش بزرگان [[دین]] دانسته‌اند و در نتیجه به ادعای آنان، شامل همه صحابه می‌شود<ref>احمد نگری، جامع العلوم فی اصطلاحات العلوم، ج۲، ص۱۸۴.</ref>.
[[شیعه]] سنت را به گفتار و کردار و تقریر [[پیامبر]]{{صل}} و معصومان اطلاق می‌کند و منحصر در پیامبر نمی‌شمارد.
ناگفته نماند بسیاری از رفتار [[مسلمانان]] برگرفته از [[سنت قولی]] پیامبر{{صل}} است و در پاره‌ای [[روایات]] که به این‌گونه مسائل اشاره شده، از تعبیر {{متن حدیث|جَرَتِ السُّنَّةُ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۱۹۸ و ۵۶۷؛ ج۴، ص۱۸۶، ۲۹۲و ۴۹۵؛ شیخ صدوق، من ‎لایحضره ‎الفقیه، ج۱، ص۳۰۵، ۳۲۸، ۵۰۸؛ ج۲، ص۵۲ و ۳۱۵؛ ج۳، ص۴۸۹؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۱، ص۴۶؛ ج۴، ص۸۳؛ علامه محمدحسین طباطبایی، سنن النبی، ح۲۲۶،۲۲۷، ۲۳۰،۲۴۵، ۲۵۰ و ۲۹۲.</ref> استفاده گردیده؛ یعنی در موردی پیامبر{{صل}} [[دستور]] داد این‌گونه عمل شود و به مرور جزو [[سیره مسلمانان]] گردیده است. [[شهید مطهری]] در آغاز [[کتاب]] [[سیره نبوی]]، [[سیره]] را به معنای نوع و سبک [[رفتار]] گرفته<ref>مرتضی مطهری، «سیری در سیره نبوی»، مجموعه آثار، ج۱۶، ص۵۰.</ref>؛ اما گزارش‌هایی که در این کتاب آمده، گسترده‌تر و عام است؛ زیرا هر رفتار سبکی دارد.<ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۷۲.</ref>
 
== جستارهای وابسته ==
 
==منابع==
# [[پرونده:1100516.jpg|22px]] [[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|'''درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه''']]
# [[پرونده:1100516.jpg|22px]] [[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|'''درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه''']]
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه دینی''']]
# [[پرونده:136812498.jpg|22px]] [[محمد ملک‌زاده|ملک‌زاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|'''سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور''']]
# [[پرونده:IM010671.jpg|22px]] [[محمد احسانی|احسانی، محمد]]، [[سیره اخلاقی و تربیتی معصومین (کتاب)|'''سیره اخلاقی و تربیتی معصومین''']]
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{پانویس2}}
{{پانویس}}


[[رده:سیره در حدیث]]
[[رده:سیره]]
[[رده:مدخل]]
۱۰۸٬۴۶۶

ویرایش